1004 28/08/1403
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
در محضر آیه اول سوره نساء بعد از بسم الله الرحمن الرحیم بودیم که بحثهای فراوانی داشت و در ضمن بحثها به آن بحث کلیدی که در انتهای آیه شریفه اشاره بود که رابطه رحم طینی را با رحم ولایی مطرح میکرد، بنایمان بر این شد که در چند جلسه رابطه رحم طینی و رحم ولایی که همین نظام خونی بدنی با نظام طولی الهی ولایی است، در ارتباط با ساختاری که در جامعه میتواند ایجاد کند و حرکتی را که میتواند ان شاء الله منشأش باشد که هم توسعه اقتصادی را به تعبیر روایات و هم امید به زندگانی را در تعبیر روایی و هم آن نظام حقیقت وجودی انسان و کمالاتی را که در پیش دارد با همین حرکت در نظام خانواده میتواند پیدا بکند.
این بحث از مباحثی است که حتما احتیاج دارد در نظام ساختاری رویش فکر بیشتری بشود، اما جرقههای بحث اینجا طبق بحثهای روایی گفته میشود. اما دوستان هر کدام بنا به علقهای که دارند میتوانند این بحث را گسترش و توسعه بدهند.
رابطه رحم طینی با رحم ولایی از مباحثی است که باید نهادینه بشود. رابطه آنچه در نظام خانواده و گسترش در نظام هئیت، مجالس اهل بیت، و رابطه خانواده با هیئتی که امت اسلامی است، رابطه ولایی که امت است، حقیقتا گسترده شده همان نظام هیئت است. هیئت ارتباط مجلس با امام است، ارتباط آن جلسه با امام است که انسان را به آنجا میکشاند. آن موقع وقتی رابطه با امام در دایره یک امت شکل گرفت، کأن همه زندگی امت درون یک هیئت میشود. هیئت توسعه پیدا میکند و رابطه ولایی منحصر به یک وقت خاص و مکان خاص نمیشود. یک کشور، یک امت، میشوند حرم. و حرم آنجایی است که حول امام چرخیده میشود و شکل میگیرد. حومه امام است. اطراف وجودی امام است. همانطور که در روایت کافی در جلسه گذشته خواندیم، حومه العزّ که در کافی آمده بود، این حومة العز است که تولد پیغمبر را در حومة العز در کافی شریف در باب 111 باب مولد النبی و وفاته روایت 17 بود.
این نگاه که همه زندگی انسان و لحظات وجودی انسان حول امام شکل بگیرد، از مباحث بسیار مهمی است که در زمان ظهور تحقق نهایی اش محقق خواهد شد و دیده خواهد شد. اما امروز حرکت به آن سمت شکل میگیرد. به آن نزدیک میشویم. و لذا ممکن است جمع مومنین و ربیون این را امروز محقق بکنند، ولی عمومیتش و فراگیری اش نسبت به امت آن روز محقق بشود. ولی حرکت برای مقصود ما از اینجا شکل میگیرد. پس یک طراحی است که چگونه میخواهیم جامعه را در نظام اجتماعی حرکتش را شکل بدهیم. حرکت از خانواده که نازله رحم ولایی است، تمرین رحم ولایی است، به گونهای که در خانه حقیقت ابوین، آن رابطه ولایی را دارند برای ما ایجاد میکنند در ابتدا، همانطور که ما قبلا عرض کردیم و جزء مباحث مهم حِکمی است که انسان جسمانیة الحدوث است در حرکت و نفسش و کمالاتش، و روحانیة البقاء. یعنی از محسوس آغاز میکند به معقول میرسد. آن وقت در بحث حرکت سلوک اجتماعی هم از خانواده شروع میکند، همین خانواده طینی که این همان حرکت از محسوس است، حرکت از مرتبه حس است که انسان در نظام حسی حتی اگر اهل دین هم نیست آن را ادراک میکند و میفهمد و محسوس است برایش. حتی اگر به آخرتی هم قائل نیست، این را باور دارد و برایش به صورت غریزی و طبیعی و فطری محقق است. چرا سه مرتبه؟ چون عرض کردیم هم در نباتات است، هم در حیوانات است، هم در انسان است. طبیعت به لحاظ نبات، غریزه به لحاظ حیوان و فطرت به لحاظ انسان. این حرکت محسوس است. حرکتی است که محسوس است. نبات هم دارد، حیوان هم دارد، انسان هم دارد. این حرکت محسوس فراگیر هم هست. آن موقع آغاز حرکت و پایه حرکت را از اینجا قرار میدهد. اگر پایه حرکت از اینجا قرار گرفت، آن سلول بنیادی حرکت اجتماعی شکل گرفت، آن موقع سلوک اجتماعی بر اساس این نیازی که در اجتماع و حقایقی که در رابطه با کمالات است، این سلول بنیادی در جانب جسمی و روحی، در جانب طینی و ولایی، همه این تعابیر را با دقت دارم عرض میکنم، مرادف گویی نمیکنم، این سلول بنیادی در رابطه با نظام طینی و همچنین نظام ولایی همین سلول بنیادی قدرت کمال دارد. امکان رسیدن به آن نقطه نهایی را دارد. اگر میگوییم جسمانیة الحدوث است و روحانیة البقاء، از محسوس آغاز میکند و به معقول میرسد، پس همین سلول بنیادی خانواده به آن کمال نهایی رحم ولایی میرسد. این بحث از آن مباحث کاملا نظریه پردازی در دین است. که اگر نبود آنچه در روایات ما و همچنین اشارات آیات ما هست، کسی به این دست پیدا نمیکرد که آن نظام رحم ولایی با این رحم طینی یک حقیقت واحده است و این نازله آن است. رحم طینی نازله رحم ولایی است.
لذا حتی در روایات استفاده میکنیم که ان شاء الله تطبیق هم خواهیم کرد، اگر کسی میخواهد امام عادلی باشد، امام عادل باید قبلا در نظام خانواده ذو عیال صبور باشد. و بعد در نظام اجتماعی قبیلگی و عشیرگی و بزرگتر از خانواده اش ذو رحم وصول باشد، یعنی تمرین کرده باشد. بعد امام عادل میشود. دقت بکنید چقدر زیباست. یعنی ما مدیری را هم که میخواهیم انتخاب بکنیم، مدیری میتواند سرپرستی اجتماعی را داشته باشد که ذو عیال صبور و ذو رحم وصول بودن را در پرونده اش داشته باشد. به جای اینکه پرونده او را فقط در اینکه قبلا در چه عرصههای مدیریتی بوده است نگاه بکنند، باید در این عرصه که آیا در خانواده نقشش درست انجام شده است؟ نسبت به فرزندانش موفق بوده است؟ اگر نسبت به فرزندان موفق بود، در نسبت رحم و اطرافیان قدرت مدیریتش توانسته درست اعمال بشود؟ اگر کسی این قدرت مدیریت را درست اعمال کرد، این نحوه مدیریت توسعه پیدا میکند به امام عادل، نه هر نحوه مدیریتی. نحوه مدیریت محبانه، نگاه توسعه من که در نظام خانواده و در نظام رحم به سرعت میتواند با نظام حبی این مدیریت شکل بگیرد، این مدیریت مطلوب نظام اجتماعی است. لذا امام عادل امامی نیست که فقط قدرت عدالت گستری را دارد، بلکه عدالت گستری که با آن شکل محبت شکل میگیرد را باید داشته باشد، که از خانواده شروع کرده است، تمرین کرده است، به رحم توسعه پیدا کرده است و بعد در اجتماع امکان دارد. در حقیقت نظام خانواده یک دستگاه تربیتی و مدل سازی برای مدیر سازی اجتماعی است که ما اینگونه مدیر را میخواهیم. اینها هر کدام طراحی است. کمتر به این نگاه پرداخته میشود که این عبث نیست که خدا اینقدر بحث خانواده را در نظام تکوین با اهمیت شکل داده است. اینقدر روابط درون خانواده را مهم شکل داده است.
روایات را میخوانیم ببینید اهمیتهایی که برای این مسئله وصول بودن… بر والدین را که قبلا خواندیم که خیلی روایات عظیم بود، ضمیمه کنید آنها را به روایاتی که در رابطه با رحم میخوانیم. بحث خانواده و رحم تربیت مدیران حبی است. تربیت مدیرانی است که سبک مدیریت الهی را میخواهند تمرین بکنند تا به آنجا برسند. نه هر مدیری. مدیری که در نظام الهی مطلوب است غیر از مدیری است که در نظام اجتماعی دیگران و غیر مومنین مطلوبیت دارد. اینطور نیست که در هر دو فقط یک قدرت دیده بشود. هرچه او دارد این باید داشته باشد، اما علاوه بر او، این نگاهش باید حبی باشد. باید این نگاه حبی که در توسعه من در خانواده و رحم وصول بودن شکل گرفته و تمرین شده است، به نظام امامت عادله کشانده بشود. آن مطلوب است، نه صرف عدل گستری. عدل گستری مطلوب است به شرطی که با این نظام حبی همراه بشود. خیلی حرف دقیقی است و قابل تأمل است که روایات ناطق به این هستند.
-علوم انسانی ما چنین نگاهی ندارد.
بله. علوم انسانی در قانونگذاری و قواعدش کاملا با این نگاه متفاوت میشود. حتی کف کارش هم، نه سقفش، کف کارش هم با این نگاه متفاوت میشود. اگر این نگاهی که در روایات هست را ما اصطیاد و استنباط بکنیم و این را به عنوان ساختار شکل بدهیم و او را در کشور محقق بکنیم و برای ساختار نظام اسلامی پیشنهاد بدهیم. این میتواند آن ساختاری باشد که در آخر الزمان آنچنان جلوه گری دارد که دلها را کاملا تسخیر و تصرف میکند که اگر درست عرضه بشود، با اطرافش درست دیده بشود و بیان بشود، این خود به خود دلهای خسته را و دلهای گسسته را کاملا جذب میکند و قدرت جذابیت الهیه و فطریه اینجا آشکار میشود.
-همانطور که در اربعین انجام دادیم.
نسبتی در اربعین دارد شکل میگیرد، منتها این میخواهد فراگیری پیدا بکند.
#سلوک_توحیدی_در_بستر_خانواده
#خانواده_هیئت_امت
#حرم_اجتماع_حول_امام
#حرکت_از_مرتبه_محسوس
#صبر_نسبت_به_عیال_و_صله_نسبت_به_ارحام_شرط_امام_عادل
#ارتباط_خانوادگی_موفق_لازمه_مدیر_موفق
#ملاک_در_انتخاب_مدیر
#لزوم_نگاه_حبی_در_مدیر
3- فس، تفسير القمي وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: إِنَّ رَحِمَ آلِ مُحَمَّدٍ ص مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْشِ يَقُولُ اللَّهُمَّ صِلْ مَنْ وَصَلَنِي وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنِي وَ هِيَ تَجْرِي فِي كُلِّ رَحِمٍ.
میگوید خدایا با آن کسی که با من مواصله کرده، تو هم وصول باش. آنجا کسی میتواند حرف بزند که الا من اذن له الرحمن و قال ثوابا. اینطور نیست که هر کسی قدرت تکلم داشته باشد. الا من رضی له قولا، کسی آنجا میتواند شفاعت بکند که رضی له قولا. یا الا من اذن له الرحمن و قال ثوابا. اینها خیلی زیباست که رحم در بعضی روایات اول ناطق است. یعنی اولین کسی که در قیامت سخن خواهد گفت، رحم است، و حرفش هم این است که اللهم صل من وصلنی و اقطع من قطعنی. یعنی ربط و قطع، وصل و قطع که همه کمالات مترتب بر این وصل و قطع است، حقیقت وصل و قطع یعنی مجرای فیض بودن. یعنی رحم مجرای فیض میشود در ادامه فیض الهی و مجرای قطع میشود اگر کسی قاطع رحم بود، فیض الهی منقطع میشود. پس ببینید چقدر اهمیت دارد. مجرای فیض و مجرای قطع است. مجرای قطع یعنی بسته و بن بست شدن. اگر کسی قاطع رحم بود، مجری بسته شده، راه بسته شده و راه منقطع شده است. اگر کسی وصول بود به مقدار وصول بودنش سعه پیدا میکند و مجرای فیض گستردهتر میشود. خیلی زیباست. این مجرای فیض همه کمالات هم هست نه بعض کمالات. در نظام کمالی بیان شده است که اللهم صل من وصلنی، خطاب به خدای سبحان، آن هم با اللهم، به عنوان الله که منشا و جامع جمیع صفات است، خدایا، الله، صل من وصلنی و اقطع من قطعنی، نه بعضی از کمالات به این واسطه، مجرای همه کمالات است.
پس معلوم میشود که رحم مجرای ظهور همه کمالات است. اگر میگوید صل با این مواصله، معلوم میشود این کشش همه کمالات درش هست که چنین حرفی میزند. الا من اذن له الرحم و قال ثوابا است. نمیشود حرف گزاف بزند. حرفی که میزند، حیطه اش رضی له قولا است. قولش مرضی است. اینها خیلی زیباست.
این روایت شریف را قبلا نکات دیگرش را گفتیم.
دنبالش میگوید این رحم پیغمبر است و هی تجری فی کل رحم. هر رحمی به عرش متعلق است و این حرف را دارد. یعنی بقیه ارحام هم همانجا حضور دارند و مجرای این فیض هستند. منتها دامنه رحم ولایی هستند.
#انحصار_راه_سلوک_در_صله_رحم
#رحم_مجرای_ظهور_همه_کمالات
#خانواده_موفق_و_زمینهچینی_تمام_کمالات
5- ل، الخصال ابْنُ بُنْدَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ شَبِيبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ أَنَسٍ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُبْسَطَ لَهُ فِي رِزْقِهِ
بسط رزق فقط داشتن مال زیاد نیست. عوامل مختلفی درش هست. یک وقت کسی مال زیادی دارد اما بسط رزق ندارد. یعنی این سرمایه روزی هم بشود، استفاده هم بشود. بعضی سرمایه دارند اما عقل استفاده ندارند. بلکه این وبال میشود برایشان. این بسط رزق نیست. بسط ثروت و سرمایه فقط نیست. بسط رزق میفرماید. یعنی آنی که مرتبط با این و قابل استفاده میشود برای این.
اگر یک توسعه اقتصادی مطلوب، نه توسعه اقتصادی کنزی و گنجی که ذخیره باشد و با این کاری نداشته باشد، باری بر این باشد نه، رزقی و سرمایهای که برای این قابل استفاده است و در طریق استفاده قرار میگیرد
#توسعه_رزق_و_توسعه_کنز
#تفاوت_رزق_و_سرمایه
وَ يُنْسَأَ لَهُ فِي أَجَلِهِ
عمرش هم بخواهد گسترده و طولانی بشود، اجلش تاخیر بیوفتد
فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ.
توسعه اقتصادی و امید به زندگی و توسعه در عمر با صله رحم محقق میشود.
6- لي، الأمالي للصدوق فِي مَنَاهِي النَّبِيِّ قَالَ: مَنْ مَشَى إِلَى ذِي قَرَابَةٍ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ لِيَصِلَ رَحِمَهُ
اگر کسی قدمی برداشت نسبت به فامیل، یا قدمی برداشت با جانش، یعنی دفاعی از او کرد، کاری برای او انجام داد که خرج نداشت اما قدم برداشتن میخواست، رو زدن میخواست. مثلا افتاده است، تعمیری خانه اش میخواهد، رفت انجام داد.
گاهی رفتی در خانه ای، پیرمرد و پیرزنی هستند، شیرشان خراب است، چکه میکند، شیرش را تو بلد بودی و فنی بودی درست کردی. این هم جزء این بنفسه است.
یا خرج کرد برایشان. کار مالی انجام داد تا این صله رحم باشد.
خدا به اینها پنج چیز میدهد:
أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ مِائَةِ شَهِيدٍ
این خیلی سنگین است. اولینش این است که اجر صد شهید را به آنها میدهد. یعنی چی اجر صد شهید؟ باید جایی که دو چیز با هم مقایسه میشوند اشتراک در ملاک داشته باشند تا مقایسه امکان پذیر باشد. نمیآییم بگوییم اگر کسی رفت شیراز، یک خیری را به بیرجند رسانده است، به استان خراسان رسانده است. ربطی ندارد. باید قیاسی باشد. ماست و دروازه نباشد. اگر میخواهیم دو چیز را قیاس بکنیم، اگر این کار را کرد، اجر مائة شهید را دارد، باید مبدأ قیاس روشن باشد که این را با او قیاس کردیم. این را به عنوان یک قاعده در روایات ببینیم. هر جا که دو چیز را با هم قیاس کردند، این را مطابق او یا یا ده برابر او، یا صد برابر او یا اینطور نگاه قرار دادند، معلوم میشود که این کار با آن کار یک نسبت دارد که در اجرش با هم قیاس ایجاد کرده اند.
کار شهید چیست؟ در نظام شهادتش دارد جلو قطع رحم ولایی را میگیرد. جایی که امت ولایی مورد هجمه قرار گرفته اند، با دادن خونش این امت را حفظ میکند. از قطع رحم جلوگیری میکند. این وصل رحم است. ریخته شدن خون شهید در چه راهی است؟ حفظ یکپارچگی آن امت و آن کشور، آن جمعی که آنجا هستند. چه در راه خانواده باشد، چه در راه کشورش باشد. این حفظ یکپارچگی. خون در راه عدم قطع و وصل و پیوستگی ریخته شده است. اجر شهیدی که خونش در این راه ریخته شده است، میگوید پایه و بنیانش از کجا شروع میشود؟ آن حکمت اساسی اش از درون خانواده و رحم شروع میشود. اگر کار شهید از درون خانواده و رحم موریانه زده باشد، بیرون این خونش هم ریخته بشود، خون او هم هدر رفته است. اگر در راه امتی که از درون گسسته اند، پیوستگی ندارند، قاطع رحم هستند، این خون ریخته بشود، حفظ این جامعه و پیوستگی اش را در پی ندارد. پس حفظ آن خون کی محقق میشود؟ وقتی از درون این پیوستگی باشد، قدر آن خون دانسته میشود. آن خون به نتیجه نهایی اش میرسد. آن خون به آن حقیقتش کاملتر میرسد هر گاه این درون وصولتر و پیوستهتر باشند.
اینها خیلی زیباست در روایات.
ما نسبت به روایات هنوز قدردان نیستیم. احساسمان این است که یک آدم خوب و بزرگی کلامی گفته است. اینکه حقایق باطنی را لقمه کرده اند به اندازه دهان ما، به لفظ و مفهوم آورده اند، این نگاه را نداریم.
حالا که دیدیم این دو نسبت پیدا کردند میبینیم چقدر با هم تناسب دارند و استبعاد ندارد. نمیخواهد بگوید کار شهید کمتر از این است. میخواهد بگوید کار او وقتی به ثمر میرسد، به ثمر به توان صد هم میرسد، که از درون این پیوستگی را پیدا کرده باشد. لذا دارد به ما پیام میدهد که اگر میخواهید خون شهید ضایع نشود و بر گردنتان نماند، هر شهیدی که در راه پیوستگی امت خونش ریخته میشود، یکی از نتایجش باید این باشد که پیوستگی درون شدت پیدا کند. قدمی در راه پیوستگی درون برداشته بشود تا زمینه تحقق خون او و ثمر نشستن خون او پیدا بشود.
هر چقدر شهیدی فراگیری اش از جهت جهانی بیشتر باشد، خانواده جهانی و رحم جهانی تقویتش لازمتر میشود.
یک موقع هست مثل شهید سلیمانی و شهید نصرالله هستند که پیوستگی امت درونی را به دنبالشان میطلبند. لذا به ثمر نشستن این خون در جایی است که مومنان وصولتر بشوند. قدم در وصل بالاتری را بردارند. جا زیاد دارد.
#لزوم_وجود_ملاک_مشترک_در_مقایسه_اجر_دو_عمل
#اشتراک_شهادت_و_صله_رحم
#شکر_خون_شهید
وَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ حَسَنَةٍ
هر قدمی که برمیدارد، برایش چهل هزار حسنه نوشته میشود. چون حسنات جعلش برای ایجاد پیوستگی است. اگر این نگاه را بکنیم، حسنهای اثرگذارتر میشود که در پیوستگی امت اثرگذارتر و دیده شدنیتر است. لذا میگوید این قدم بر میدارد در راه صله رحم، جزء آن قدمهایی است که چهل هزار حسنه معمولی را شامل میشود. حسنه معمولی مقدمه برای این پیوستگی هستند، این خود پیوستگی است. برای ارتباط بیشتر در جامعه مومنین است. ولی صله رحم خود نفس پیوستگی است، لذا این 40 هزار با این تطابق پیدا میکند. این نگاه را پیدا کردن چقدر مسئله را سهل میکند. ملاک دست انسان میدهد. ملاک پیدا کردن مهم است.
#حسنات_و_ایجاد_پیوستگی
وَ يُمْحَى عَنْهُ أَرْبَعُونَ أَلْفَ سَيِّئَةٍ
از او چهل هزار سیئه محو میشود. هر سیئه قطع ارتباط است. اثر هر سیئه در قطع ارتباط اجتماعی است. هر کسی حتی اگر یک سیئه فردی انجام میدهد، به تنهایی انجام میدهد، غیر مرتبط انجام میدهد، جانش را کاسته است. و چون جانش کاسته شده است، در جهت ارتباط اجتماعی، جان اجتماع را کاسته است. چون این در نظام اجتماعی مهره پیوسته و مرتبط بوده است. لذا وقتی هر سیئهای ریخته میشود یک پیوستگی ایجاد میشود در مقابل آن قطع پیوستگی. سیئه قطع است و محو سیئه محو اثر قطع است. حسنه وصل است و تثبیت حسنه ایجاد پیوستگی است. 40 هزار هم عدد کمی نیست. یعنی تمام حسنات و سیئات. اگر در روایت میفرماید اگر کسی یک ساعت با محبتش کنار اهل بیتش باشد مطابق یک سال عبادت است از همین سنخ است. ملاک معلوم است. چون آن عبادت میخواست پیوستگی جامعه را ایجاد بکند و این پیوستگی در ارتباط حبیه دارد در یک ساعت محقق میشود. نمیگوید عبادت نکنید. میگوید عبادتتان باید این اثر به دنبالش باشد. دارد ملاک ایجاد میکند.
#بودن_با_محبت_کنار_اهل_خانه_معادل_یک_سال_عبادت
#سیئات_و_قطع_پیوستگی
وَ يُرْفَعُ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مِثْلُ ذَلِكَ
درجاتش هم به همین نسبت بالا میرود. حسنه نوشته میشود، سیئه محو میشود، درجات برایش قرار داده میشود. آن حسنه و سیئه مقدمه درجات بودند، درجه خودش یک حقیقت مقصودی است که انسان را از منزلی به منزل دیگر میبرد. بعدا گاهی این درجات را توضیح میدهد در روایات دیگر.
وَ كَأَنَّمَا عَبَدَ اللَّهَ مِائَةَ سَنَةٍ صَابِراً مُحْتَسِباً.
این پنجمین خصوصیت است. صد سال که یک عمر است، یک قدم برداشتن در راه پیوستگی، مثل یک عمر عبادت اثر میگذارد آن هم صابرا محتسبا عند الله. نه عبادتی که اجرش اینجا روشن بشود، بگویند چه آدم خوبی است، بعد دستش را ببوسند و جلویش بلند بشوند، خب این اجرش را اینجا دیده است، میگوید صابرا محتسبا. یعنی عبادتی که کسی ندید از او و شاید طعن هم زدند بهش، اما صابرا محتسبا، صبر درش بوده است، محتسبا یعنی عند الله حساب کرده است نه جای دیگری که نتیجه اش دیده شده باشد.
#صله_رحم_معادل_یک_عمر_عبادت
7- ل، الخصال أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: مَا مِنْ خُطْوَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ خُطْوَتَيْنِ
قدمی در راه خدا محبوبتر از این دو قدم نیست
خُطْوَةٍ يَسُدُّ بِهَا الْمُؤْمِنُ صَفّاً فِي اللَّهِ
جایی که مومن قدم میگذارد در راه قتال و دفاع از حریم این قدم محبوب است عند الله.
وَ خُطْوَةٍ إِلَى ذِي رَحِمٍ قَاطِعٍ الْخَبَرَ.
کسی که رحم قاطعی دارد، از او بریده و جدا شده است، این دارد میرود برای پیوستگی.
بین این دو چه نسبتی است؟ ذی رحم قاطع، قطع رحم کرده، این دارد میرود. و آن کسی که دارد میرود به قتال تا جلو قطع رحم را بگیرد. چقدر اینها زیباست. یعنی آن قدمی که در رابطه با قطع رحم در قتال دارد ایجاد میشود که حقیقت قتال برای وصل است و برای جلوگیری از قطع است. برداشتن موانع هدایت است. اینکه جلو هدایت گرفته بشود قطع است. یا کسی قیام بکند در مقابل آن دولت عادله. سرکوب او مانع شدن نسبت به قطع رحم است.
کسی که در این نظام قتال الهی قدم برمیدارد چقدر سخت است، نکته دیگرش هم این است که معلوم میشود با ذی رحم قاطع قدم راحت نیست. همانطور که ملاک اینها واحد است، سختی شان هم با هم تناسب دارد. کسی که قطع رحم کرده است، راحت این است که انسان بگوید او قطع کرده من چکار کنم. اما انسانی که منیتش را زیر پا بگذارد، با خودش کنار بیاید، برود جلو بایستد، حتی در روایت دارد که اگر او بدی کرده است، از دو نفر قبول نیست عبادت. راوی میگوید من سوال کردم آقا جان او قطع کرده است و مقصر است. میفرمایند تو چرا اقدام برای آشتی نکردی. با اینکه او مقصر است، تو هم عباداتت مقبول نیست. باید قدم برداری.
حتی دارد که برو بگو من مقصرم، تا این حد. در روایت دارد. تا اصلاح صورت بگیرد. نه اینکه فقط تفضل کنی و به او هم منت بگذاری. منت بکش. حتی با کسی که او قطع رحم کرده است. اگر باور بهش بشود، خیلی عظیم میشود.
#شدت_حکم_در_قطع_رحم
#اشتراک_جهاد_و_وصل_رحم_قطع_شده
روایت هشتم از آن روایات خیلی زیباست.
8- م، تفسير الإمام عليه السلام وَ أَمَّا قَوْلُهُ تَعَالَى وَ ذِي الْقُرْبى
وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ
از بنی اسرائیل میثاق گرفتیم. میثاق خیلی مهم است. میثاق یعنی یک عهد و رابطه ویژه است. که چکار بکنند؟
لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَ ذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى
این مراتب هم خیلی زیباست.
اینجا استشهاد میکند به ذی القربی.
فَهُمْ مِنْ قَرَابَاتِكَ مِنْ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ
فامیل پدر و مادر را شامل میشود ذی القربی. یعنی رحم طینی.
قِيلَ لَكَ اعْرِفْ حَقَّهُمْ
به شما گفته میشود که حق اینها را بشناس.
كَمَا أَخَذَ الْعَهْدَ بِهِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ
همانطوری که از بنی اسرائیل این عهد گرفته شد.
وَ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَعَاشِرَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ
یک عهد بالاتر که یک پیمان بیشتر است از شما امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم گرفته شده که این ذی القربی را به آن هم منصرف میکند این روایت.
بِمَعْرِفَةِ حَقِّ قَرَابَاتِ مُحَمَّدٍ الَّذِينَ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَهُ وَ مَنْ يَلِيهِمْ بَعْدُ مِنْ خِيَارِ ذُرِّيَّتِهِمْ.
یعنی ذی القربی را هم به رحم طینی زد، و در امت پیغمبر این تفضل شده است که رحم ولایی جزء رحم طینی دیده شده است. ذی القربی کشیده شده است تا این رحم.
روایت بعدی را نشد بخوانیم. مواصله دو طرف دارد. یک طرفش ما هستیم. اگر امر شده است به صله رحم، قطعا بالاترین رعایت را چه کسانی دارند؟ آنها دارند. چون ما هم رحم میشویم برای آنها. مومنین هم رحم میشوند برای اهل بیت به لحاظ ایمان. آنها رحم میشوند به لحاظ ابوت. ما رحم میشویم به لحاظ بنوت. اگر میگویند وصول بودن، وصول بودن از جانب آنها چه معنا پیدا میکند؟
#صله_رحم_از_طرف_ولی
#دو_طرفه_بودن_صله_رحم
این مباحثی که داریم ذیل روایات عرض میکنیم قدردان باشید که این روایات خیلی عالی است. واقعا نگاهمان را به روایات باید تغییر بدهد.
ان شاء الله خدای سبحان قدرت وصل رحم و قدردانی این نعمتی که در درون ما و همراه ما و نزدیک ما قرارداده است قرار بدهد تا از این بتوانیم به بالاترین مراتب رحم ولایی و مراتب رحمانی برسیم.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 1004” دیدگاه میگذارید;