جلسه 1002      21/08/1403

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین

 

در محضر آیات نورانی سوره نساء بودیم، در محضر آیه اول بعد از بسم الله الرحمن الرحیم. می‌فرماید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿1﴾

در فراز یکی به آخر، و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام عرض کردیم که می‌تواند نسبتش به فراز قبلی که یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها تا آخر عام باشد، یا مطلق باشد نسبت به مقید. جهاتی را ذکر کردیم، شاید جهت آخری که در جلسه گذشته باقی ماند از این مسئله این باشد که همانطور که خود الله نسبت به خالق و رب جنبه عمومی‌تری دارد، امیت دارد، خالق و رب دو اسم تحت اسم الله هستند، و لذا در آنجا اتقوا ربکم الذی خلقکم است، رب و خالق است، ولی در اینجا و اتقوا الله است.

همانطور که رب و خالق شأن الله هستند، آن موقع تفریع من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساءا با هم شأن ارحام می‌شوند.

یعنی الله آن مقام جامع است که ربوبیت و خالقیت شئونش هستند. ارحام هم آن مقام جامع است، ابوت و امومت و زوجیت و بنوت شئون ارحام می‌شوند. رحم نسبت به آن‌ها جامعیت پیدا می‌کند. همچنان که الله نسبت به خالق و رب جامعیت دارد. این هم وجهی می‌شود برای اینکه فراز دوم مقام جامعیت یا اجمالی است که شامل تفصیل است. از این باب.

این هم ضمیمه به بحث قبل بشود.

 

نکته دیگری که مرحوم علامه در بیانشان می‌خواستند بیان بکنند در ادامه بحث ارحام که نیمه کاره ماند، ایشان فرمودند

و الرحم شعبة من شعب الوحدة و السنخية السارية بين أفراد الإنسان

یک جلسه اگر یادتان باشد در اوایل بحث راجع به سنخیت‌های وحدتی که خدا در عالم ایجاد کرده است بیان شد که مثلا آنچه در نظام‌های تکثری به وحدت برمی‌گردد، همانطور که حضرات معصومین کلهم نور واحد هستند، قرآن و امام یک حقیقت واحده است، انبیاء با آن نگاه واحد و وحدت یک انسان ده هزار ساله هستند، همچنان که حضرات معصومین یک انسان 250 ساله هستند، و الی ما شاء الله در مباحث نفس و بدن که نظام تکوین و وجود است و اینکه اصلا فعل الهی و ما امرنا الا واحده است، خیلی شمردیم وجوه وحدت را. آن‌ها را شمردیم که بگوییم الرحم شعبة من شعب الوحدة، اگر وحدت حقیقتی است که همه چیز در آن مسیر دارد جلو می‌رود، حتی در جایی که تکثرات دارند محقق می‌شوند، این تکثرات برای تاکید وحدت است، آن موقع این بیان که الرحم شعبة من شعب الوحدة است، از شعبه‌های مهم وحدت در نظام اجتماعی انسان حقیقت رحم است. این جامعیت و ارتباط و وحدت را ایجاد می‌کند. اینکه به عنوان اصل مادر این را بپذیریم که رحم شعبة من شعب الوحدة است، آن موقع با این نگاه سراغ روایات که برویم می‌بینید بحث خیلی عالی می‌شود در ارتباط با بحث خانواده. خیلی روایات گویا می‌شوند با این نگاه که رحم شعبه‌ای از شعب وحدت است. هم شعبه‌ای از شعب وحدت است، هم سنخیت ساریه بین افراد انسان است. یعنی آن وجهی که انسان‌ها را به هم مرتبط و سنخ و مشابه می‌کند، راه رحم است. یعنی همانطور که در نظام خونی از راه رحم هم خونی منتقل می‌شود، هم خونی سنخیت است. یک ارتباط ژنتیکی طبیعی است. همین مسئله در نظام اجتماع هم که جایی قومی ملتی شکل می‌گیرد، بر اساس این سنخیت مشترکه پیدا می‌کند. این سنخیت مشترکه را قرآن قبول کرده است. لذا می‌فرماید انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل، این شعوب و قبائل را فقط اعتبار محض ندیده است. همانطور که خلقناکم من ذکر و انثی، خلق است، جعلناکم هم نحوه‌ای از خلقت است که برایش یک واقعیتی تحتش دیده است. لذا این رحم وقتی توسعه پیدا کند، عام‌تر بشود، مرحوم علامه می‌فرماید از توسعه وجه وحدت که رحم است، قبائل و امت شکل می‌گیرد. آن موقع قبائل و امت می‌تواند حول محور بدنی فقط باشد یعنی نژاد، که این‌ها در نهایت برگشت می‌کنند به یک نژاد خاص. می‌تواند در رحم طینی که نژاد است و رحم ولایی باشد، یعنی اعتقاد. یعنی اگر بر اعتقاد خاصی این‌ها کنار هم جمع شدند، امت شکل می‌گیرد. اگر بر اساس نظام بدنی با هم جمع شدند، قبیله شکل می‌گیرد. پس قبیله حاصل اجتماع ارحام مشابه است، و امت حاصل اجتماع ارواح معین و مشخص و مرتبط است. آن ارواح حول اعتقاد و اخلاق و فرهنگ شکل می‌گیرد.

#رحِم_سبب_وحدت

#خانواده_قبیله_امت

آن وقت صله رحم در رابطه با نظام خونی برای خودش قواعدی دارد که صله رحم معنا پیدا می‌کند و آثاری که همین رحم طینی و خونی در ارتباط با صله و ارتباط ایجاد می‌کند، با ارتباطی که صله در نظام رحم ولایی که بر اساس ایمان شکل می‌گیرد، آن هم آثارش. تفاوت این اثر با آن اثر مثل تفاوت بدن با نفس است. نسبت بدن با نفس چه نسبتی است؟ روایت می‌فرماید که رحم طینی را مراعاتش را و صله اش را انجام دادن آثاری که دارد، می‌گوید رحم ولایی را اگر صله کردی، بدن تو با نفس تو چقدر تفاوت دارد؟ به نسبت اینکه پدر تو با امیر المومنین چقدر فاصله دارد، آثار هم به همین نسبت بالا می‌رود. تمام آثاری که برای رحم طینی گفته شده است، به همین نسبت شما ضربدر این بکنید که نسبت پدرتان و آبائتان به آباء ولایی تان که پیغمبر و امیرمومنان است که انا و علی ابوا هذه الأمة ببینید چه نسبتی است، آثار را ضربدر این نسبت بکنید. به همین نسبت آثار بالا می‌رود. باور به این مسئله که در روایت می‌فرماید، صله رحم را، تمام آنچه در ارتباط با صله رحم در نظام طینی بیان شده است، گسترشش در نظام ولایی برای انسان همین حال را پیدا می‌کند که مسئله عالی رابطه با ولی را پیدا بکند. راه هم معلوم می‌شود. چون راه صله رحم طینی مشخص است و بیان شده است و گویاست. می‌فرماید از همانجا شروع بکنید. از نظام محسوس برای نظام معقول حرکت بکنید. لذا در آیات که می‌فرماید:

قُلْ لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى

که تمرین رحم ولایی است، که حرکت را از رحم طینی شروع بکند ولی به رحم ولایی برساند.

#صله_رحم_ولایی

تطبیق بحث را ببینید، ایشان از بحث رحم می‌خواهند به یک بحث اجتماعی برسند.

اگر برسیم دو سه روایت اول از باب رحم بحار را ببینیم، اولین‌هایش هم هست، نه اینکه عالی‌ترین ها را انتخاب بکنیم، به دنبالش جلسات بعد اگر عمری بود بتوانیم روایات بعدی اش را بگوییم می‌بینیم بحث اجتماعی در ارتباط با رحم هم ثروت جامعه را بالا می‌برد، توسعه اقتصادی ایجاد می‌کند، امید به زندگانی ایجاد می‌کند، تمام این شعارهایی که شعارهای خوبی هست که در ارتباط با نظام اجتماعی انسانی داده می‌شود، در روایات ما می‌فرماید مبدا و مبنا و آغاز و پایه اش از ارتباط رحم و جامعه‌ای است که بر روابط رحم تاکید دارد. لذا همه آن‌ها محقق می‌شود. هم فقر را از بین می‌برد، تنفی الفقر، هم مثراة فی المال، توسعه اقتصادی ایجاد می‌کند، هم امید به زندگی را بالا می‌برد، تزید فی العمر. چقدر ما سرمایه گذاری بکنیم تا از نظر بهداشتی آثاری ایجاد بشود که ازدیاد عمر پیش بیاید، درست هم هست، صحیح هم هست، اما پایه‌ای که می‌تواند این سرمایه گذاری بهداشتی را به ثمر برساند، روابط اجتماعی است. وقتی روابط بود کمال پیدا می‌شود. زیادت عمر همان امید به زندگانی است که امروز می‌گویند که مثلا اینقدر سال شده است، رفته است بالاتر. این همان تزید فی العمر است. منتها آن فقط کمیت است، زیادت مادی عمر است. اما روابط اجتماعی علاوه بر زیادت مادی روابط کیفی است. یعنی پیوستگی اجتماعی را هم به دنبال می‌آورد،

گسسته نیست، چون رحم تاکید شده و رحم مبدا وحدت است. چقدر روایات زیبا می‌شوند. ظاهرش این است که تزید فی العمر، یا مثراة فی المال، یا منسأة فی الأجل، اجل را تاخیر می‌اندازد. تاخیر در اجل یعنی امید به زندگانی. تزید فی العمر یعنی امید به زندگانی. مثراة فی المال یعنی توسعه اقتصادی. یعنی جامعه را پایدار می‌کند. وقتی روابط بر اساس رحم محکم شد، جامعه پایدار می‌شود. فاصله فقیر و غنی کم می‌شود. ارتباطات که قوی بشود، جامعه بی تفاوت از کنار فقیر نمی‌گذرد. جامعه به بحران مبتلا نمی‌شود. این پایدار است. اما شما پول تزریق کن، هی فقیر را بخواهی حفظ و کمک بکنی، این مثل این می‌ماند که آب در چاه بریزی. باید هم ریخت وقتی وقت سخت و بحران است، اما این جوشش پیدا نکرده است که چاه روی پای خودش بایستد. اما شما وقتی روابط اجتماعی را بر اساس نظام رحمی که خدا قرار داده است، این را پایدار بکنی و توسعه بدهی، این را محکم بکنی مثل چاهی است که جوشش پیدا می‌کند. دیگر احتیاج ندارد هی آب از بیرون بریزی. خودش خودش را حفظ می‌کند. خودش پایداری را در نظام ارتباطی محقق می‌کند.

چطور این روایات را باور کنیم که چقدر نگاه عمیق است و ما چقدر سطحی عبور می‌کنیم.

در برنامه ریزی کشور برای همه آن‌ها بودجه می‌گذارند، توسعه اقتصادی، امید به زندگانی، اما قسمتی از آن پول و برنامه ریزی را برای استحکام روابط اجتماعی و خانوادگی صرف نمی‌کنند. اگر شعار فرزندآوری هم داده می‌شود، شعارش یک بحث است، روابط اجتماعی را درست دیدن که فرزندآوری از نتایجش است، جامع دیدن بحث خانواده که خانواده مقاوم ایجاد می‌کند. خانواده‌ای که در برابر حوادث و ابتلائات و فقر و مریضی و بحران‌ها قدرت مقابله دارد، چون پیوسته است. کأنهم بنیان مرصوص است. این نظام ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کأنهم بنیان مرصوص، روابط یک کشور را در حفظش بیان می‌کند که امت اسلامی یقاتلون فی سبیله صفا، مرتبط با هم، در نظام خانوادگی هم در مقابل هجوم دشمن و تهاجم بیگانه، خانواده‌ای که روابطش محکم است، ارتباطاتش بر اساس رحم شکل گرفته است، صفا کانهم بنیان مرصوص می‌شوند.

لذا برنامه ریزی و کار می‌خواهد تا خانواده مقام شکل بگیرد.

#رحِم_و_طول_عمر

رحِم_و_افزایش_امید_به_زندگی

#رحِم_و_توسعه_اقتصادی

#خانواده_مقاوم

#بنیان_مرصوص_در_نظام_خانواده

 

فرمایش مرحوم علامه را ببینید:

و الرحم‏ في الأصل رحم المرأة و هي العضو الداخلي منها المعبأ لتربية النطفة وليدا،

یک عضوی است در درون خانم‌ها که این عضو داخلی آماده است برای اینکه جنین در درون او رشد کند.

ثم أستعير للقرابة بعلاقة الظرف و المظروف لكون الأقرباء مشتركين في الخروج من رحم واحدة، فالرحم هو القريب و الأرحام الأقرباء،

همین رحم استعاره گرفته شده است برای ارتباط و نزدیکی و قربتی که در خانواده هست.

چون رحم ظرف بود و مظروفش جنین بود که قرب داشت، به علاقه ظرف و مظروف رحم را وسیله همان قرب و ارتباط گرفتند.

و قد اعتنى القرآن الشريف بأمر الرحم كما اعتنى بأمر القوم و الأمة،

خدا به امر رحم اعتنای زیادی کرده است، همچنان که به امر قوم و امت هم اعتنا کرده است. عرض کردیم قوم بر چه اساسی شکل می‌گیرد؟ ارحام متکثره کنار هم قوم و قبیله را شکل می‌دهد. قوم و قبیله بر اساس ارحام متکثر متشابه با هم است. رحم یک خانواده و یک فامیل را شکل می‌دهد. قوم یک مرتبه بالاتر. فامیل‌های نزدیک به هم که ممکن است در چند نسل گذشته مشترک بوده اند را شکل می‌دهد. مثلا اگر در عرب بنی فلان و بنی فلان بوده است، با اینکه الان متکثرند و خانواده‌های زیادی هستند، اما در نهایت می‌خورند به یک نفر مثل بنی هاشم. منتها آن قبیله گاهی مثل بنی هاشم هم یک شکل خونی و طینی دارد، هم یک رابطه ولایی درش ایجاد شده است که سیادت هم در این به عنوان امر ویژه ولایی درش اشباع می‌شود. عیبی ندارد. امکان پذیر است.

امت روابط اجتماعی متکثر افرادی است که بر اساس یک تفکر و فرهنگ و اعتقاد خاص کنار هم جمع می‌شوند. ممکن است از خانواده‌ها و نژادهای مختلفی باشند. اما امت واحدی را شکل می‌دهند.

#خانواده_قبیله_امت

بنی اسرائیل اساسش بر خانواده و قبیله شکل گرفته است. اما خدای سبحان چون انبیاء زیادی را فرستاد در آن، اشباع کرده است یک سیادت ایمانی را در بنی اسرائیل. ولی عجیب است که این‌ها چون از این تأبی داشتند، لذا در قرآن عمدتا به کار گیری بنی اسرائیل زبان ذم و توبیخ است. داریم مدح هم. چون این‌ها آن نعمتی که خدای سبحان در برانگیختن انبیاء متکثر برای این‌ها که بعضی می‌گویند چرا بنی اسرائیل اینقدر انبیاء دارند؟ این یک فضیلت است، یا فاجعه است؟ چون انبیاء کجا می‌آمدند؟ جایی که علی فترة من الرسل باشد. جایی که همه چیز زیر پا گذاشته شده است، رسول را می‌فرستادند تا احیاء بکند. رسول برای احیاء گری بود. نه جایی که همه چیز کامل بود، آنجا که داشت جلو می‌رفت. لذا انبیاء علی فترة من الرسل می‌آمدند. شاید بنی اسرائیل به خاطر شدت بغض و کینه شان نسبت به انبیاء که در قرآن دارد که این‌ها انبیاء را می‌کشتند، از صبح تا ظهر هفتاد نبی یا بیشتر را می‌کشتند بعد دکان هایشان را باز می‌کردند می‌رفتند سر کار، انگار نه انگار که هفتاد نبی الهی را به قتل رساندند.

یا در همین سوره صف هم عیسی علیه السلام و هم موسی علیه السلام را ذکر می‌کند زبان انبیاء زبان ذم نسبت به آن‌هاست. باید پیگیری شود.

#دلیل_ارسال_رسولان_متعدد_در_بنی‌اسرائیل

در پاسخ: فضل الله برای این‌ها برای این است که از فرزندان یعقوب هستند و یعقوب نبی از فرزندان ابراهیم خلیل است و این یک تفضل عظیم است که برای این‌ها قرار داده شده است، اما در عین حال اگر کسی که برایش تفضلی قرار داده بشود زیر آن بزند و آن را ناسپاسی بکند، آن زبان ذم هم به اندازه مدح مقابلش است. لذا زبان ذم قرآن برای این‌ها چون ناسپاس بودند شدیدتر است. همسران پیغمبر زبان مدح دارد نسبت به اصلشان، اما نسبت به آن‌هایی که ناسپاسی بکنند زبان ذمش هم اشد است. مدحش هم اشد است اگر پایبند باشند به نظام نبوت. می‌فرماید شما اجرتان دو برابر است، اگر خطا بکنید هم مضاعف است.

 

کما اعتنی بامر القوم و الأمة، البته آیات متعددی است. مقام معظم رهبری در جریان امت در برج شش یک صحبتی داشتند با اهل تسنن که باید نظام امت احیاء بکنیم، بهش اعتنا بکنیم. این اعتنا خودش قواعدی پیدا می‌کند. امتی که می‌شوند امت پیغمبر اکرم. بعضی از این روابط امت مثل مومنین روابط ویژه‌تری است. یعنی علاوه بر ایکه امت پیغمبر هستند، اینکه با ولایت امیر مومنان علیه السلام هم انس دارند، می‌شود یک مرتبه بالاتر. اما کف کار می‌شود امت. بر این اساس اگر ما شکل بدهیم، درست است که ممکن است یکی دست باشد، یکی پا باشد، یکی چشم باشد، مراتبی در تاثیر داشته باشند، اما در عین حال همه این‌ها لازم است. اگر ما توانستیم امت را شکل بدهیم، در یک مرتبه بالاتر وقتی خداوند به اهل کتاب می‌فرماید تعالوا الی کلمة واحدة بیننا و بینکم، آن هم می‌شود یک مرتبه بالاتر از محور وحدت که بین اهل کتاب این دعوت و وحدت صورت می‌گیرد. پس مراتب وحدت منافی نیست که اگر این مرتبه تاکید شده است، مرتبه قبل را بگوییم باطل است. منتها حیطه وحدت در هر کدام از این‌ها مناسب خودش است. یک موقع اهل کتاب هستند، یک موقع امت پیغمبر هستند، یک موقع مومنین است. هی شدت پیدا می‌کند روابط و هر کدام آثار و احکامی دارد.

#لزوم_اتحاد_در_مراتب_مختلف

#مراتب_اتحاد_بر_اساس_رحِم

فإن الرحم مجتمع صغير كما أن القوم مجتمع كبير، و قد اعتنى القرآن بأمر المجتمع و عده حقيقة ذات خواص و آثار

خدای سبحان مجتمع را در قرآن یک حقیقت وجودی دیده است. نه اعتبار. حقیقة ذات خواص یعنی این را واقعیتی دیده، تحقق دارد، وجود دارد. نه اینکه اعتبار باشد.

این از آن مسائل خیلی شدیدی است که در المیزان به آن پرداخته اند که اجتماع وقتی کنار هم جمع می‌شوند روح جدیدی و حقیقت جدیدی متولد می‌شود. تولد دارد، رشد دارد، نمو دارد. اگر به آن بی اعتنایی بشود و احکامش رعایت نشود افول دارد. اما مثل بدن نیست که من نعمره ننکسه فی الخلق، مگر اینکه آن امت و اجتماع در مسئله بقاء تغذیه و زنده بودنش کوتاهی صورت بگیرد. یعنی نکسش اختیاری است بر خلاف نکس در بدن که یک امر اضطراری است. لذا خدای سبحان امت پیغمبر را الی یوم القیامة برایش حیات قائل شده است. نکس ندیده است برایش که نکس و شکستگی داشته باشد. و الا لازم بود دین بعد دین بیاید اگر این نکس بود. چنانچه انسان بعد انسان می‌آید، دین نوعی لازم بود که یک دینی دائما بعد دینی بیاید و افراد آن دین باشند. اما می‌فرماید ان الدین عند الله الاسلام، اسلام به عنوان خاتم النبیین که آورده است، این ادامه دارد، چون نکس ندارد. به اشدش رسیده است و نکس ندارد.

#وجود_اجتماع

#حقیقی_بودن_اجتماع

كما اعتنى بأمر الفرد من الإنسان و عده حقيقة ذات خواص و آثار تستمد من الوجود،

کما چقدر مهم است؟ چطور فرد را اعتنا کرده است؟ همانطور اجتماع را اعتنا کرده است. فرد را یک حقیقت می‌داند و برایش احکامی قائل است. این را همه قائلند. اجتماع را هم دین یک حقیقت می‌داند. منتها نه به این معنا که فرد اصیل است و اجتماع اصیل است، جمع بین این دو باشد. آنچه از اسلام و قرآن در می‌آید این است که فرد اصیل است. اما کدام فرد؟ فردی که مقابل اجتماع است؟ نه. فردی که شامل اجتماع است. لذا اگر اجتماع اصیل است، توسعه من و گسترده شدن من است. فرد توسعه یافته می‌شود اجتماع.

#اصالت_فردِ_شامل_اجتماع

این را می‌خواهد که فرد توسعه پیدا بکند. لذا روابط انسانی که توسعه پیدا می‌کند، دیگران را خودش می‌بیند، افراد دیگر در ارتباط رحمی چطور است که پدر همسر و فرزندان را خودش می‌بیند، برای آن‌ها هزینه می‌کند. این توسعه من است. در رحم این توسعه من ایجاد می‌شود، در جامعه امام همین نقش را دارد.

چقدر زیباست که پیغمبر می‌فرماید هر کسی از دنیا رفت اگر مالی ندارد که دین او را پرداخت بکنند، دین او بر عهده من است. چون من جای پدر او هستم. و می‌فرماید این در اوصیاء ادامه دارد.

یهودی‌ها وقتی این را شنیدند به دین اسلام مایل شدند که بدهی شان ادا بشود. برایشان مهم بود که بگوید این مثل پدر است برای شما، دین شما را ادا خواهد کرد. اگر پول داشتید دین نداشتید، این پول برای فرزندان شماست. اما اگر دین داشتید و پولی نداشتید، پیغمبر می‌فرماید بر عهده من است انجام بدهم. خیلی زیباست.

رابطه نبی و وصی و امام، پدر خانواده است. توسعه من است. مردم را هم می‌خواند به این سمت حرکت بدهند از کجا شروع بکنند؟ تحکیم خانواده و روابط خانواده. پدری که توسعه من پیدا کرده است، فرزندش هم یاد می‌گیرد، تربیت می‌شود که یاد بگیرد. آماده بشود برای اینکه منش توسعه پیدا بکند. ابتدا در ذیل توسعه پدر در خانواده دارد یاد می‌گیرد و تربیت می‌شود برای نظام اجتماعی. لذا نظام خانواده زمینه تربیت اجتماعی است. خانواده‌ای که فرزند ندارد یا فرزند کم دارد، زمینه تربیت ناقص شکل گرفته است. در یک خانواده‌ای که ارتباطات خانوادگی بیشتر شکل می‌گیرد، زمینه تربیت اجتماعی و بهرمندی از احکام اجتماع بیشتر می‌شود.

#توسعه_من_از_رحم_طینی_تا_رحم_ولایی

قال تعالى: وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ، قَدِيراً: «الفرقان:54»

تشبیه کرده است مثل اینکه پدر و مادر دو دریایی باشند که بینهما برزخ لایبغیان. خلق من الماء بشرا یعنی همان برزخ لایبغیان که خصوصیات پدر و مادر در این قرار می‌گیرد. فجعله نسبا و صهرا، دو رابطه، رابطه نسبی که بر اساس رحم است و صهر که بر اساس سبب است. صهر همان دامادی است.

این صهر است که نسب را به دنبال می‌آورد. دامادی است که دنبالش هم خونی نسب ایجاد می‌شود. و الا اگر این سبب نباشد، نسب در کار نیست. این هم خیلی زیباست. یعنی علت نسب رابطه سببیه است که در ازدواج صورت می‌گیرد، ارحام شکل می‌گیرد از او.

در سوره الرحمن هم دارد که یخرج منهما الؤلؤ و المرجان. این لؤلؤ و مرجان می‌تواند همین لؤلؤ و مرجان ظاهری باشد، می‌تواند فرزندان یک خانواده باشد و در نهایت هم می‌فرمایند امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند.

چقدر زیباست. در عین حال نظام تکوین را که خدا دارد بیان می‌کند، با نظام انسانی و اجتماع انسانی کاملا متلائم قرار داده است.

در آیات دیگر هم این مسئله مشهود است که الان فرصت نیست بخوانیم.

و قال تعالى: وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا: «الحجرات: 13»،

شعوب و قبائل اجتماع است.

و قال تعالى: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ‏: «الأحزاب: 6»،

هم در احکام ارث و هم در روابط دیگر بعضی روابط حاجبند نسبت به بعضی دیگر.

و قال تعالى: فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ‏: «سورة محمد: 22»،

اگر پشت کردید به دین و خدا غیر از این انتظار می‌رود که تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم؟ یعنی اگر کسی روابط نگاه دینی را که خدا اینطور دارد بیان می‌کند که رحم را علت اجتماع و وحدت قرار داده است، کسی به دین نظر نکند، توجه به احکام الهی نکند، به دنبالش پشت کردن به دین است. اگر پشت کردید، از شما چه انتظاری می‌رود؟ نتیجه اش چیست؟ به مرتبه‌ای که پشت کند به این احکام و این‌ها را اهمیت برایش قائل نباشد، نتیجه اش فساد در ارض و تقطع ارحام که گسستگی و کثرت و کینه و دشمنی در مقابل محبت و الفت و وحدت.

#قطع_رحم_نتیجه_پشت_کردن_به_دین

الميزان في تفسير القرآن، ج‏4، ص: 139

و قال تعالى: وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ‏ الآية «النساء: 9»، إلى غير ذلك من الآيات.

پشت سر هم آمدن این آیات هم نکته دارد. خیلی زیبا مرحوم علامه چیده اند.

وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً ﴿9﴾

اگر فرزندانی دارید، کوچکند، می‌ترسید از اینکه وقتی از دنیا بروید بر این‌ها ظلمی و ستمی بشود، یعنی نظام وحدت رحمی تان نتواند بقا پیدا بکند، فلیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدا، مراقب ایتام مردم الان باشید. کسی که منش گسترده نشده و روابط اجتماعی را مراعات نمی‌کند، ضعیفان و یتیمان جامعه را توجه نکند، این در آینده به یتیمان خودش هم ظلم می‌شود. یعنی گسترده بکنیم خودمان را. اگر می‌خواهیم ارحاممان هم ادامه پیدا بکند، فرزندان ما که بقاء ما هستند ادامه پیدا بکنند، پس دنبال این باشیم که ارحام و یتیمان دیگران را گسترده بکنیم.

#صله_رحم_اجتماعی_و_امنیت_در_جامعه

 

ان شاء الله خدای سبحان معارف دینمان را به ما بچشاند و یاد بگیریم که چطور بیان بکنیم که چقدر این دین زیباست که اگر گویایی زبان دین درست مطرح بشود و بیان بکنیم با زبانی که امروز لازم است، باور بکنید فطرت‌ها با تمام وجود می‌پذیرند. همه نسبت به این خاشع می‌شوند هیچ کلمه و گفتار جدیدی از این همه که زر ورق پیچیده شده، به زیبایی و لطافت نگاه دینی نیست که بیان شده است.

 

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 1002” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید