جلسه 999 12/08/1403
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
در محضر آیه اول سوره نساء پس از بسم الله الرحمن الرحیم هستیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿1﴾
در فرازهای آیه، ابتدا به صورت تفسیری این بحث ها را دارند مطرح میکنند. در ادامه مباحثی را به صورت تخصصی تر از آیه مطرح میکنند. فعلا در فرازهای تفسیری آیه بودیم که به این فراز رسیدیم که و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام ان الله کان علیکم رقیبا.
یکی از فرازهای مهم این آیه همین قسمت است که بیان شده است.
اینجا که خداوند میفرماید یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة، ربوبیت و خالقیتش را مرتبط با جریان نفس واحده که پدر است، و زوجها که همسر است و بث منهما رجالا کثیرا و نساءا که فرزندان هستند، ساختار نظام خلقت و ربوبیت حق را در رابطه با انسان دارد شکل میدهد، بیان میکند، نشان میدهد که نفس واحده در عین اینکه پدر است، در عین حال حقیقت نوع و آن شخصیت وجودی انسان ها را هم بیان میکند. به دنبالش زوجها، تصریح به اینکه زوجیت در اینجا در کار است از آن مباحث عالی است که ساختار وجود همسر با زوج باید جور در بیاید. لذا خلق منها زوجها ناظر به این مسئله هم بود که نظام تکوین مسئله است، در کنار نظام تشریع که زوجیت محقق میشود.
پس ما یک زوجیت تشریعیه داریم و یک زوجیت تکوینیه.
و من کل شیء خلقنا زوجین، زوجیت تکوینیه است در کنار اینکه خدای سبحان زوجیت تشریعیه را در انسان جعل کرده است. این آیه که خلق منها زوجها، چون بحث خالقیت است، زوجیت تکوینیه قطعا درش دخیل است که نظام وجود این دو را جوری خلق کرد که مکمل هم باشند، نه اینکه دو فرد یکسان باشند. دو فرد مکمل باشند در نظام تکوین.
آن وقت در نظام تشریع هم زوجیت مسائل و قواعد و شرایط خاص خودش را دارد. این ها تا حدودی گذشته است.
بث منهما رجالا کثیرا و نساءا هم گذشت که بحث فرزندان است. اینکه این فرزندان چگونه ازدواج کرد و چگونه شد بحث تفسیری اش ان شاء الله به صورت تخصصی در بحث روایی خواهد آمد.
اینجا بعد از اینکه این سه مرحله، مرد و زوجش و فرزندان گذشت، میفرماید و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام.
ابتدا فرمود اتقوا ربکم الذی خلقکم، تقوا را به ربوبیت و خالقیت، رعایت رب و رعایت خالق را با آن سه گزینه خلق نفس واحده، خلق زوج و خلق فرزندان، با او شکل میدهد.
اما بعدی که و اتقوا الله الذی تساؤلون به و الارحام که ارحام عطف چیست؟ دو احتمال دادند، آنی که مرحوم علامه میپسندد عطف به الله است. و اتقوا الله و الارحام. منتها آن الله ای که تساءلون به. به او قسم میخورید، سوگند میخورید، تقاضاهایتان را حول او قرار میدهید، برای شما عظیم است، در پیشتان محترم است و لذا به او قسم میخورید برای حاجاتتان، از آن خدا تقوا را رعایت کنید پیش آن خدا. همان تقوایی که پیش آن خدا رعایت میکنید، با ارحام هم همان رابطه را داشته باشید. یعنی رعایت تقوای الله با رعایت تقوای ارحام گره خورده و عطف شده است به همدیگر. و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام، این ارحام عطف به الله است.
بعضی خواستند بگویند تساءلون به و بالارحام، یعنی عطف به ه در به باشد. مرحوم علامه این راهم نقل میفرمایند اما به عنوان قیل، به عنوان یک قول ضعیف. عطف را بر خود الله میدانند.
درست است که به هم با واسطه به الله میخورد، اما مستقیم این عطف بر خود الله صورت گرفته است.
نکته دوم این است که در ابتدای آیه فرمود یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم، ربی که خالق شماست. ولی اینجا میفرماید اتقوا الله. اتقوا الله چه فرقی با اتقوا ربکم الذی خلقکم دارد؟ الله اسم جامع است، خالقیت و ربوبیت دو شأن و ظهور از الله هستند. میتوانیم به این عنوان بگوییم اتقوا الله یعنی این حقیقت اگر به صورت تفصیل در فراز قبل آمد که اتقوا ربکم الذی خلقکم، به صورت مرد و زن و فرزندان، اگر بخواهیم کلمه جامعه این را مطرح کنیم میشود ارحام.
کلمه جامعه روابطی که شکل میگیرد میشود ارحام. اگر کلمه جامعه ارحام است که شامل روابط زن و مرد و فرزندان و تمام روابط ارتباطی بین بنی آدم میشود، ارحام را شکل میدهد آن موقع اسمی هم که میتواند مبدا این قرار بگیرد در رعایت تقوا، اسم جامع است که الله است. پس اگر آنجا اتقوا ربکم الذی خلقکم است و بعد مرد و زن و فرزندان را مطرح میکند که بث منهما رجالا کثیرا و نساءا، رجاء و نساء را هم به صورت اطلاقی آورد. به صورتی که رجال و نساء هم بر زن و شوهر اطلاق میشود، هم بر دختر و پدر اطلاق میشود، هم بر مادر و پسر اطلاق میشود، هم بر خواهر و برادر اطلاق میشود، همه روابط در رجالا و نساءا اشباع شده است. بعضی از الفاظی که به کار برده میشود یک نگاه خاص را فقط منتقل میکند. اگر میفرمود ذکورا و اناسا، بیشتر ناظر به یک روابط زن و شوهری بود، مگر جایی که ارث مطرح است، که آنجا
لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ
اما رجال و نساء با توجه به اینکه برای دوران بلوغ به بعد هم به کار برده میشود، مطلق زن و مرد را شامل میشود که هر رابطه ای را با هم داشته باشند، بث منهما رجالا کثیرا و نساءا صدق میکند.
اینجا که فرمود و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام، ارحام جامع میشود.
البته مرحوم علامه اینجا فرمایش دیگری دارند. عرض خواهیم کرد. اما به نظر میرسد که عبور از ربکم الذی خلقکم که مقام تفصیل اسم الله است به اسم جامع که الله است، باید تفاصیل هم به آن جامع برگردد که ارحام میشود. پس مقام اسمی که آن حکم ازش نشات میگیرد، خیلی مهم است تا نشان بدهد کدام اسم دست اندرکار این حکم است. آنجایی که مقام تفصیل است، ربکم الذی خلقکم است. رب و خالقیت. اینجایی که مقام جامعیت ارحام است و دیگر به چیزی اشاره نمیکند، رابطه ها هم در ذیل یک اسم جامع جمع آوری شده که ارحام است، آن موقع آن حقیقت هم به الله گره میخورد. عطف به الله میشود. تقوای الله مد نظر قرار میگیرد.
این یک بحث بسیار زیبایی در قرآن است، ارجاع حکم به اسماء الهی. در قرآن از منظر اسماء به بیان و احکام و ذوات نگاه شده است.
لذا تعلیل به هر اسمی تاثیر در آن حکم دارد که مستوای حکم را آشکار میکند. حکم سعه و ضیقش مربوط به آن اسم میشود. از آن اسم نشات گرفته است. لذا فقط یک اسم ذکر کردن و تنوع در بیان اسماء نیست که تکرار نشده باشد. بلکه علیت در کار است. نگاه این است که این اسم علیت و منشایت دارد برای این حکم. اینجا وقتی الله را به کار برده است، الله منشائیت پیدا میکند برای ارحام. آن موقع عظمت ارحام و رحم آشکار میشود که حقیقت رحم را گره زده است به خود الله.
#تفاوت_اتقوا_الله_با_اتقوا_ربکم_الذی_خلقکم
#جمع_و_فصل_در_تقوا_و_ارحام
#ارجاع_حکم_به_اسماء_الهی
در روایات رجوع بکنیم ببینیم رحم را چطور معنا میکند که در قرآن کریم اینجا آمده است. تعبیر روایات مختلفی که داریم این است که اشتققت اسمک من اسمی. اسم تو را از اسم خودم مشتق کردم. انت الرحم و انا الرحمن. تو رحم هستی و من رحمن هستم.
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمٰنَ أَيّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى
رحمانیت میتواند جای الله بنشیند. در مقابل تعلیلها و آنجایی که اسم میآید. نزدیک ترین اسم به الله اسم الرحمن است. بسم الله الرحمن الرحیم. بعد از الله بلافاصله الرحمن آمده است که مقام ظهور وجود است. الرحمن مقام رحمت عامه حق است که مقام ظهور وجود است.
#رحمن_نزدیک_ترین_اسم_به_الله
آن موقع در جریان اینکه اشتققت اسمک من اسمی، انت الرحم و انا الرحمن، در روایت دیگری میفرماید که رحم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم به عرش الهی متعلق و آویزان است. و رحم مومنین به رحم پیغمبر متصل است. بعد در روایت میفرماید که اولین ناطق در روز قیامت رحم است. یعنی قبل از اینکه هنوز کسی در آنجا حرف بزند، آنجایی که لایتکلمون الا من اذن له الرحمن، کسی آنجا حرف نمیزند مگر اینکه الرحمن اجازه داده باشد که مبدئیت برای رحم است، لذا اولین ناطق در روایت میفرماید که رحم است در آنجا که رحم متعلق به عرش است و کلام رحم چیست؟ اللهم صل من وصلنی و اقطع من قطعنی. یعنی خدایا تو هم رابطه ات بر اساس این باشد که با من هر نوع معامله ای کردند، همان معامله را تو با آنها داشته باشی. اگر با من مواصله داشتند و رعایت حریم من را کرده بودند، تو هم رعایت آنها را بکن، اگر اینها با هم قطع کرده بودند، تو هم با اینها قطع بکن. یعنی حقیقت رحمی که در این عالم آمده است، نازله رحم ولایی اهل بیت است و رحم ولایی اهل بیت هم حقیقت رحمت و رحمانیت حضرت حق است که ظهور پیدا کرده است. لذا اول ناطق هم رحم است در قیامت، اول ناطق بودن رتبه وجودی است. نه اینکه اول اعتباری باشد. یعنی رتبه وجود ناطقیت در قیامت که آنجا لایتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا، حرفشان هم صحیح است، حرف غلط صادر نمیشود، کسی نمیتواند غلط حرف بزند، رحم اولین گویاست.
#رحم_اولین_ناطق_روز_قیامت
اگر این نگاه را بکنیم، آن موقع در این آیه شریفه که و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام جایگاهش روشن میشود که چرا ارحام عطف به الله میشود و جایگاهش اینقدر عظیم میشود و آن عناوین سابق که عنوان همسری و فرزندی و پدری و مادری و روابط خواهری و برادری، همه در ظهور ارحام جمع میشود که حقیقت رحم، آن هم رحم عرضی و طولی، رحم عرضی که میشود رحم طینی، رحم طولی که این نازله اش است میشود رحم ولایی که رحم ولایی هم نازله رحم رحمانی است. یعنی خدا رحمن است و ما قطع از خدا نمیتوانیم پیدا بکنیم. لذا دوتا را ناظر است. خدا رحم ماست، البته. چرا؟ انا بدک اللازم. از من جدایی برای تو امکان پذیر نیست. یا موسی، انا بدک اللازم. از من نمیتوانی جدا بشویم. رحم پدر و مادر هم جزء رحم قطعی انسان است. کسی نمیتواند بگوید من پدر و مادرم را میخواهم یکی دیگر باشد. جزء روابط فرضی و واجب انسان است، نه واجب به معنای لازم شرعی. بلکه به معنای واجب و لزوم تکوینی. فرزندی که از پدر و مادری به دنیا آمده است، نمیتواند انتخاب بکند پدر و مادر را، بلکه یک رابطه تکوینی است که از این پدر و مادر به دنیا آمده است. چنان که رابطه با خدای سبحان یک رابطه تکوینی است و غیر از این امکان پذیر نیست که انسان بگوید من یک خدای دیگری را میخواهم.
روایت شریف میفرماید من لم یصبر علی بلائی و لم یرض بقضائی فالیطلب ربا سوائی، اگر کسی راضی به قضای من نیست، صبور بر بلای من نیست برود یک خدای دیگر پیدا بکند.
اگر آنجا رابطه رابطه قهری است و انا بدک اللازم است، در رابطه پدر و مادر و فرزند، فرزند رابطه اش با پدر و مادر قطعی و قهری است. لذا قطع رحم امکان پذیر نیست. اگر هم کسی عاق رحم میشود، عاق پدر و مادر میشود، چون قطع رحم امکان پذیر نیست، به دنبالش محروم شدن از تمام بهره مندی های ارتباط با اسماء الهی را دارد. یعنی کسی که از رحم پدر و مادر خودش را محروم کرد اختیارا،با اینکه قطع این رابطه قطعا امکان پذیر نیست، چون خلاف تکوین است اثرش این است که از همه مزایای ارتباط با خدا هم محروم میشود.
لذا میفرماید کسی که بار به والدین است، میگوید این نجات پیدا میکند، توفیق پیدا میکند بعد از این. اما کسی که عاق است هر کاری بکند اهل نجات نیست مگر اینکه این را اصلاح بکند. چون این آن رابطه جامع است. این ها روایات است. با این نگاه چقدر کار نزدیک و دم دست میشود که همه اسماء الهی ارتباط باهاشان راهش از طریق رحم است، که رحمانیت را و رحم ولایی را و رحمانیت الهی که اسم جامع الله میشود و همه اسماء الهی را به دنبال خودش میآورد. قطع این هم قطع همه ارتباط با اسماء را به دنبال میآورد. هیچ کاری با وجود قطع رحم فایده ندارد. چون قطع وجود شده، قطع ارتباط شده، فقط رحم عرضی قطع نشده است، بلکه رحم طولی هم بواسطه رحم عرضی قطع میشود.
#روابط_ضروری_با_رحم_طینی_و_ولایی_و_الهی
#قطع_رحم_طینی_ملازم_قطع_رحم_الهی
و لذا در روایات ما ذیل آیات صله رحم میفرمایند از کسانی نباشید که یک لفظ را فقط بگویند بر یک معنا دلالت میکند. اگر گفتند صله رحم بکنید فقط رحم طینی شما را شامل بشود، نه. رحم طینی را شامل میشود، رحم ولایی را هم شامل میشود. ما اهل بیت هم رحم شما هستیم. چون شما یک نظام جسمانی دارید، نظام جسمانی تان از طریق پدر و مادر تکوین پیدا میکند. واسطه در تکوینش، علت معده اش پدر و مادر است، یک نظام روحی دارید، کمال آن نظام، تحقق آن نظام روحی بواسطه رحم ولایی است، ارتباط با ماست که آن شکل میگیرد و نسبت آن نظام جسمی به لحاظ نظام روحی اگر بدن به روح است و آن روح است برای این بدن، در وقت تعارض بین این دو که پدر و مادر جسمی انسان تقاضایی داشته باشند، که مخالف رحم ولایی باشد، آنجا کجا مقدم میشود؟ در جایی که حکم بدن با حکم نظام روحی تعارض پیدا کند، کدام محقق است؟ امر دائر است که من یک خباثت رذیله ای را مرتکب بشوم یا یک محرومیت بدنی را تحمل بکنم، میگوید محرومیت بدنی اولی است تا خباثت روحی. بله، اگر کسی میخواهد اظهار کفر میخواهد بکند، الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان، ظاهر باشد فقط نه حقیقت. مثل عمار که با فشار مجبور شد که ظاهری را اظهار بکند که تبری کرد از دین و پیغمبر. اما اکره و قلبه مطمئن بالایمان. یعنی فقط زبان چرخید بر این و دل به این باور نداشت. عیبی ندارد اگر جایی ضرورت باشد. اما نمیشود از قلب برگردد و رحم ولایی را در وقت تعارض با یک منفعت جسمی یا ضرر جسمی نمیتواند آن را انتخاب کند که ضرر را بگوید نمیتوانم تحمل بکنم. میگوید اگر اینجا هم رسیدی باید ظاهر را رعایت کنی. این ها خیلی زیباست. قواعد است.
آن موقع رحم ولایی میشود حقیقت نظام روحی رحم ما. یعنی رحم روحی ما چنانچه بدن جسمی ما پدر و مادر دارد، او هم ابوین دارد. انا و علی ابوا هذه الامة. حقیقت هم هست نه اعتبار.
بنده یک موقع آیات و روایات ابوت را در آوردم. در یک فرصتی باید خدمتشان باشیم.
النبی اولی بالمومنین من انفسهم بر این ناظر است که اگر یک موقع رحم طینی با رحم ولایی تعارض پیدا کرد، کدام مقدم میشود طبق آیه قرآن؟ النبی اولی بالمومنین من انفسهم، اولویت با رحم ولایی و روحی است. انسان رحم روحی را بر رحم جسمی باید مقدم بکند.
با این نگاه اینجا که میفرماید و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام این ارحام هم شامل رحم طینی میشود، هم به لحاظ بیانی که عرض کردیم شامل رحم ولایی میشود و هم به لحاظ طولی باز هم شامل رحم الهی میشود. آن موقع اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام همه مراتب ارحام را دارد بیان میکند.
رحمی که عظمت پیدا کند با این نگاه که روح دارد، و روح روح دارد، جان دارد و جان جان دارد، که جان این رحم میشود رحم ولایی و جان جانش میشود رحم الهی، اگر این نگاه را کردیم، آن موقع و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام، آیا عطفش خلاف عبودیت میشود؟ نه. آن بدن است. چنانچه در نظام روحی عطف یک حقیقت روحیه، آن هم روحیه ای که از نفخت فیه من روحی شامل میشود تا نفخ ولایی تا نفخ جسمی همه را شامل میشود، این نسبت نسبت بسیار قابل بیان و قبولی است در عطف ارحام به الله و هیچ خلاف عبودیتی هم در کار نیست با این نگاه. نه اینکه خدای نکرده خدا خلاف عبودیت مطرح کرده است. نه. در تبیین اینکه بعضی خواسته بودند ارحام را به «به» بزنند تا به خود الله عطف نشود تا بگویند یک دفعه یک امر جسمانی طینی را عطف به الله نکنیم که خلاف عبودیت است. میگوید نه، با این نگاه خلاف عبودیتی هم در کار نیست. چون حقیقت رحم از مرتبه رحمانی شروع میشود تا مرتبه رحم ولایی تا میرسد به بدنش که رحم طینی است.
نمیدانم توانستم این ساختار را در نظام رحم و عظمت نظام رحم و جامعیت نظام رحم بیان بکنم یا نه.
#مراتب_رحم
#وزنههای_محبت
روایات در مسئله الی ما شاء الله است.
در کتاب اهل بیتی ها بعضی اش را در بحث رحم طینی و ولایی و الهی آوردیم. بحثهای مفصل تری دارد.
تمام مباحث طینت، تمام مباحث خلق ارواح قبل الابدان، تمام مباحث آنجا که میفرماید رابطه اولیاء الهی و اهل بیت علیهم السلام با شما رابطه پدر با فرزند است، والد با ولد است، تعطف الوالد علی الولد، میفرماید این ها حنین دارند، میل درشان هست، تعطف دارند. عطف به هم میشوند. به هم مایلند و مرتبطند، معنای همه این روایات خیلی صریح تر و راحت تر میشود.
در پاسخ: اصل معنای تقوا رعایت حریم است. هر حریمی رعایت خاص خودش را دارد. حکم تقوا را موضوعش معین میکند. اگر در لکم فی القصاص حیات یا اولی الالباب است و امر به تقواست، معنای رعایت حریم قصاص را میدهد. اگر اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله است، معنای تقوا در آنجا در مقام بیان صبر و رابطه خودش را معنا میکند. لذا تقوا هیچ گاه تکرار نشده است، اما یک حقیقتی است که این تقوا محو در آن ارتباطش است که مرتبط الیهش نشان میدهد که رعایت این تقوا به چه معناست. رعایت حریم آن موضوع است. هر جا تقوا آمده است، موضوعی که درآن تقوا مطرح شده است نشان میدهد که حد و حدود و احکام این تقوا چیست.
اینجا هم بیان ارحام است. آن وقت اگر ارحام را شما فقط طینی دیدید، همین رحم عادی جسمانی دیدید، رعایت تقوا معنایی پیدا میکند. اگر رحم را ولایی دیدید با طینی، رعایت تقوا معنای عمیق تری پیدا میکند. و اگر تقوا را هم طینی و جسمانی دیدید، هم ولایی دیدید هم الهی دیدید، رعایت تقوا جامعیت پیدا میکند. لذا اتقوا الله مطرح میشود. اسم جامع که جامعیت تقوا هم هست مطرح میشود. بستگی دارد که موضوعی که تقوا حولش شکل گرفته است به چه معنا باشد.
آنجا که میفرماید یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم که روابط تفصیلی است تقوا را معلوم میکند، اینجا اسم جامع که این تقوا را معلوم میکند. لذا در هر جایی باید به احکام ذیل آن اسم و آن علیت پرداخت.
در عین اینکه خود متقی هم که در چه نسبتی قرار میگیرد یک، دوما اینکه اسمی هم که برای تقوا وارد شده آن هم تاثیر دارد که چگونه تقوای نار و تقوای معاد را رعایت بکنیم. اگر این اسم بیاید رعایت تقوا به این معناست، اگر آن اسم بیاید به معنای دیگری میشود.
پس هم خود متعلقی که تقوا به آن تعلق گرفته است تاثیر دارد هم اسمی که از جانب الله به عنوان اضافه به الله معلوم میکند که حیطه تقوا باید چه باشد
تقوا را این دو معلوم میکنند که چگونه احکامش شکل میگیرد.
در پاسخ: هم خود متعلقی که تقوا به آن تعلق گرفته است تاثیر دارد که تقوا باید چگونه باشد، هم اسمی که برای تقوا از اسماء الهی به عنوان اضافه به تقوا شکل گرفته است معلوم میکند که حیطه تقوا باید چی باشد. هر دو دخیل است.
#معنای_تقوا_در_سیاقهای_مختلف
در پاسخ: آنجا که میگوید لله الاسماء الحسنی فادعوه بها، نحوه دعا چیست؟ زبان است؟ حرف بزنید فقط؟ نه. راهش را هم نشان دادند. لذا این راه جامع است. در این راه جامع خواندن زبانی هم قرار میگیرد. لذا میگویند اگر میخواهید دعای مستجاب داشته باشید، برویم سراغ پدر و مادرتان، اگر از دنیا رفته اند بروید سر خاکشان. یعنی فادعوه بها، آن رحم حقیقی است. از طریق رحم بدنی و طینی اگر آن مسیر را طی کردید، و بعد هم رحم ولایی، اگر این ها را واسطه کردید، اجابت قطعی میشود. پس فادعوه بها منافات ندارد که نحوه فادعوا را بعدا بیان کنند که چگونه دعا کنید و بخوانید.
آن اطلاق هم دست نمیخورد که بگوییم غیرش نهی شده است.
این مسیر با او همتا هستند. یک جوری هم هستند که برای همه امکان پذیر است. حتی میگوید اگر رحمت از دنیا رفته است باز…
تعبیر در روایات خیلی زیباست، میگوید اگر میخواهید بیایید زیارت قبور ما، برایتان سخت است که رحم ولایی است، فالیزر قبور اولیائنا. بروید سر خاک اولیاء ما، دوستان ما، شیعتنا، شیعیان ما.
این برای قبور بود، در دسته دیگری از روایات دارد که اگر آمدن و دیدن ما برایتان سخت است، بیایید دیدن مومنین، دیدن ما محسوب میشود. آنقدر کار را ساده کرده اند در رابطه رحم ولایی با رحم طینی! حتی خدای سبحان میفرماید من زار مومنا، اگر کسی مومنی را زیارت کرد، فایای زار، من را زیارت کرده است. یعنی حتی رحم رحمانی در دایره رحم ولایی که اخوت ایمانی رحم ولایی است، رحم ولایی که فقط اهل بیت علیهم السلام نیستند، هر ارتباطی در دایره ایمان داخل در رحم ولایی است. چون رابطه بر اساس ایمان شکل گرفته است. لذا دیدن برادران مومن رحم ولایی است.
این یک بحث زیبایی میشود که در دسترس قرار میگیرد. هم رحم طینی در دسترس است، میگوید بود خودش را، نبود سر خاکشان، فقط هم پدر و مادر نیست، برادر و خواهر، تمام نظام رحم که شکل میگیرد، حتی آنجایی که قبلا عرض کردیم که اگر مادرت از دنیا رفته، خاله که داری. دیگری میگفت پدر و مادر از دنیا رفتند، فرزند که داری، بر به فرزند کار بر به پدر و مادر ازش میآید در جایی که پدر و مادر نباشند. مثل اینکه در نظام ارث طبقات از هم حاجب میشوند، در نظام صله رحم هم هر طبقه ای اثری دارد. اما اگر آن طبقه نبود جبرانش در جای دیگری قرا رداده است.
جایی که امر واجبی است که اگر نباشد انسان ضرر هنگفتی در نظام وجودی اش ایجاد میشود، خدا راه جبران قرار داده است. هر جایی راه جبران و قضا قرار نداده است. اگر جایی راه جبران قرار داده است نشان دهنده عظمت تاثیر آن حکم در وجود انسان است. اگر مادر نبود خاله، راه جبران قرار داده، اگر پدر و مادر نبود فرزند. راه جبران قرار داده است.
یا ابراهیم خلیل نسبت به عمویش که آذر است اطلاق اب بر او میکند. یعنی رابطه با پدر را ارتباط با عمو میتواند در بر داشته باشد. اینها خیلی زیباست. این نگاه اگر ایجاد بشود عظمت حکم رحم هم با همه نسبت هایش دیده میشود.
اینجا بالاترین تعریفی که از رحم کرده است در این آیه شریفه است و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام. که ارحام را عطف کرده است به الله. هر تقوایی که در رابطه با الله دارید، در رابطه با رحم هم باید همان تقوا را رعایت بکنید.
روایات بحث و تطبیقش با فرمایشات مرحوم علامه هم ان شاء الله اثر گذار میتواند باشد.
#مراتب_رحم_و_تدارک_آنها_نسبت_به_یکدیگر
#مراتب_رحم_و_جبران_آنها_نسبت_به_یکدیگر
اگر انسان این نگاه را به هستی و ساختار هستی بیندازد، خیلی عظمت هستی الهی میشود. الهی بودن این ساختار هستی خیلی زیبا میشود. لذا میگوید کسانی که حتی ایمان ندارند، اگر این ها بر به والدین کردند و رعایت رحم را کردند، خدا یک آثار عظیمی را که زیادت عمر و سعه رزق است را خدا قرار میدهد چه ایمان داشته باشند و چه نه. این ها که اثر این صله ارحام است، موکول به ایمان نیست. این عظمت مسئله است. مثل زوجیت که در هستی سرایت دارد. فقط به انسان خلاصه نمیشود. این ها قواعد الهی است.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 999” دیدگاه میگذارید;