جلسه 998      09/08/1403

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین

در محضر آیه اول سوره نساء بعد از بسم الله الرحمن الرحیم هستیم.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿1﴾

 

یک نکته ای را ابتدا عرض بکنیم که این نکته کلیدی است و همیشه مفید است و آن اینکه قرآن یجری مجری الشمس است و هر روز طلوعی دارد و هر روز مصداقی پیدا می‌کند. به همین جهت که قرآن هر روز مصداق دارد، هر چقدر به نحو اطلاق مصداق تام تری جلو برود، طلوع قرآن شفاف تر و واضح تر می‌شود. لذا آیات قرآن کریم هر چقدر به سمت ظهور و ایام ظهور نزدیک می‌شود، آیات واضح تر می‌شود، مصداقش تام تر می‌شود، ظهورش کاملتر می‌شود. به همین جهت حقیقت قرآن آن لبش و نهایتش در زمان ظهور محقق خواهد شد. پس هر آیه ای مرتبط با ظهور معنای تام تری پیدا می‌کند، معنای کاملتری پیدا می‌کند. این فقط برای آیاتی که یک مفهومی را بیان می‌کنند نیست که این مفهوم در زمان ظهور به لحاظ قابلیت بالاتر، ظهور تام تری را ایجاد می‌کنند، بلکه حتی آنچه به عنوان تاریخ انبیاء و تاریخ حوادث نقل می‌شود، با اینکه آن حادثه در زمانی واقع شده است، اما این حادثه فقط به عنوان یک تاریخ نیست که ذکر شده است. بلکه به عنوان یک طلوع از قرآن است که آنجا دارد ذکر می‌شود.

همین نسبت در رابطه با تکرار این حادث در زمان ظهور که به ما وعده دادند که تمام آنچه که در سابقین به خصوص بنی اسرائیل محقق شده است، حتی اگر رفتن در داخل یک لانه سوسماری است، تکرار خواهد شد، این نحوه تکرار شدنش تکرار مانند و مثل نیست، بلکه تکرار اشد و اکمل است. به همین نسبت همان وقایع هم مرتبه اکمل و اتمشان در زمان ظهور خودش را نشان خواهد داد. اگر این باور و اصل کلی شکل بگیرد… ما در فلسفه داریم که شیئیت شیء به صورتش است، فصل اخیرش است، به آن آخرین مرتبه ای که ظهور می‌کند شیئیت شیء خودش را آشکار خواهد کرد، و اگر جریان ظهور آن فصل اخیر قرآن کریم است… اینکه می‌گوییم ظهور فصل اخیر است، به لحاظ حیات دنیا است، و الا قیامت آن نهایت است. الان آن را در نظر داریم، حواسمان به قیامت هست. اما به لحاظ حیات دنیا و دار عمل، جریان عالم ظهور فصل اخیر قرآن کریم است. به همین جهت هر آیه ای را اگر انسان بتواند مرتبط با جریان ظهور معنا کند، ببیند، او را با آن فصل در نظر بگیرد، آن آیه معنای تام تر و کاملتری ازش آشکار می‌شود. چنانچه در روایات هم داریم که در روز ظهور حضرت نطق و صدّقه القرآن. صحبت می‌کند حضرت، قرآن هم او را تصدیق می‌کند. این تصدیق کردن به همین معناست که می‌بینند انگار این آیه اصلا برای این روز فقط نازل شده بود. هرچند وقایع سابق را هم شامل می‌شد، اما آن معنا و حادثه اتم که در آن روز محقق می‌شود، صدقه القرآن، تصدیق عینی است که نشان می‌دهد اصلا انگار شأن نزول حقیقی این آیه امروز بوده که محقق شده است. با این نگاه تکلیفمان را از قرآن می‌توانیم به دست بیاوریم، و نگاهمان را هم به آینده می‌توانیم از قرآن به دست بیاوریم. هم تحلیل گذشته است، هم تکلیف امروز است، هم ترسیم آینده است که آینده را چگونه باید رسم بکنیم. هر سه برای انسان لازم است. بداند از کجا آمده، نه به عنوان تاریخ زمانی، بلکه مبدئیت وجودی که قرآن به این ناظر است، هم بداند در کجا هست که من أین و فی أین و إلی أین، به کجا می‌رود. هر سه این ها را قرآن با این نگاه شامل است و دارد بیان می‌کند.

این یک تذکری که گاه گاهی یک تذکر برای اینکه انسان نگاهش را به معارف قرآن و ضرورت ارتباط با قرآن برای ترسیم اهداف آینده، تحلیل آلان و تکلیف امروزش و آنچه در گذشته است، ازش نشات گرفته و شناخت درست او تا بداند به چه سمتی دارد حرکت می‌کند لازم است.

این خودش یک بحث دامنه داری است که ان شاء الله باید به مرور در بحث های مختلف ازش استفاده بکنیم.

#اشتداد_ظهور_قرآن_با_نزدیک_شدن_به_ظهور

#القرآن_یجری_مجری_الشمس

 

در محضر آیه اول سوره نساء بعد از بسم الله بودیم. این آیه اول معارف زیادی را برای ما تا به حال داشته است. این گفتگو های مختلف رسید به بث منهما رجالا کثیرا و نساءا. عرض کردیم اینکه می‌فرماید از این نفس واحده و زوج این نفس واحده خلق کثیری و رجال و نساء کثیری شکل گرفت بحث مهمی است. نگاه به اینکه خدای سبحان جریان خلقت خانواده را که اساس بقای نوع بر آن مترتب است، منازل سلوک عینی به سوی توحید قرار داده است.

یعنی اینطور نیست که خانواده در جنب حرکت سلوکی انسان باشد، یک فضیلتی در کنار زندگی انسان باشد، بلکه اگر توحید را بخواهند عینی بکنند، منازل سلوک را بخواهند عینی و مصداقی کنند، خانواده و تشکیل خانواده و بعد فرزند آوری و بعد تربیت فرزندان که بقای نوع به او وابسته است و حقیقت انسان در تربیت توحیدی اش به آن مرتبط است، عالی ترین مظهر کمال توحیدی را دارد آشکار می‌کند.

اگر این بحث خوب جا بیوفتد که خانواده مظهر سلوک توحیدی است، دارد انسان را حرکت می‌دهد در مسیر ولایتی که خدای سبحان به عنوان نهایت کمال انسان قرار داده است، این تربیت عینی است. پرداختن به این پرداختن به سلوک است. تحقق آن کمال خانواده رسیدن به نهایت ولایت است.

#خانواده_و_منازل_سلوک_به_سوی_توحید

#عالی‌ترین_مظهر_کمال_توحیدی

این نگاه که جلسه گذشته هم تا حدودی بحثش را بیان کردیم، نگاه به سلوک را متفاوت می‌کند. این سلوک اجتماعی که در اینجا بیان می‌شود، آن هم سلوک اجتماعی توحیدی، شکل می‌دهد که اصلا ولایت چطوری باید محقق بشود. فرزند ابتدا در خانواده به دنیا می‌آید، در درون دامان پدر و مادری که با تمام وجود خادم او هستند، در خدمت او قرار می‌گیرند، برای آن تعالی و کمال و رشدش خدمت خالصانه انجام می‌دهند، و بعد این به نوجوانی می‌رسد و احساس بزرگتر شدن و طوری که سعه پیدا بکند، وسعت پیدا بکند، روابط دیگری با دوستانش برقرار کند و بعد در دوران جوانی نیاز به همسر پیدا می‌کند که این ها همه در درون این رابطه خوابیده است بدون اینکه کسی از بیرون بخواهد چیزی برای او قرار بدهد. ازدواج که صورت می‌گیرد، نوع رفتار و نگاه و تمام حرکات و سکنات این شخص قبل از ازدواج با بعد از ازدواج کاملا متفاوت می‌شود. در خانواده نسبتش را با همسرش که تعریف می‌کند، با اینکه قبلا بیگانه بودند و ربطی به هم نداشتند، اما یک یگانگی ایجاد می‌شود که هزینه کردن، وقت گذاشتن، توجه کردن، تمام این ها را برای من سعی اش می‌بیند.

ما داریم در یک خانواده مطلوب حرف می‌زنیم. کسی نقص هایی که ممکن است در یک جای نا مطلوب یا جایی که کامل شکل نگرفته است را مطرح نکند. آن چیزی که خدا قرار داده اما نقص های ما باعث می‌شود گاهی آن کمال مترائی ازش محقق نشود، آن جداست. کسی اینطور اشکال نکند. این در نحوه مطلوبیتی است که سیر طبیعی کار قرار داده است.

یک دفعه این وجود، بسیاری از کمالات را نسبت به همسرش بدون اینکه بخواهد طی مسیری و حرکتی و کار سختی برایش شکل بگیرد محقق می‌شود. این حرکت حبیه که در بین این ها شکل می‌گیرد و یگانگی که محقق می‌شود، جزء عالی ترین منازل سلوکی است که باید طی بشود و یاد بگیرد، اما خدا به صورت تکوینی این را در درون این ها قرار داده است.

#حرکت_طبیعی_در_خانواده_و_کمال

به دنبال این جریان خانواده که با زن و شوهر شکل می‌گیرد، فرزندانی که بعدا به دنیا می‌آیند، نوع مراقبه ای که شکل می‌گیرد تا فرزند محقق بشود، همانطوری که در بحث عرض کردیم که می‌فرماید نساؤکم حرث لکم، نساء کشتزار هستند، چنانچه کشاورز باید در بهترین موقع دانه را بکارد، در بهترین وقت باید آبیاری صورت بگیرد، مراقبه از علف‌های هرز باید محقق بشود،هرچقدر مراقبت بیشتر باشد محصول بهتر به ثمر می‌نشیند. هرچقدر کشت عالی تر باشد در نظر کشاورز، مراقبتش بیشتر می‌شود. این نگاه که دارد دانه ای می‌کارد که می‌خواهد بشود ولی الهی. در نظام وجود عالی ترین دانه ای است که می‌خواهد کاشته بشود. محصولی است که به خود او می‌خواهد برگردد. بقای وجود اوست، ادامه وجود اوست. خلیفه پروری است. یعنی دارد خلیفه خدا را اینجا محقق می‌کند. دارد کریم ترین موجود را در این کشتزار محقق می‌کند و می‌کارد. اگر این باور شکل بگیرد، آن موقع این نگاهی که رابطه زن و شوهر مثل حارث و حرث است، مثل کشاورز است و زمین، زمین مثل ماده در نظام فلسفه که صورت با ماده هر کدام نقشی دارند. آن حالت فاعلیت دارد و این حالت انفعال. این دو نقش، نه فاعلیت تنها بدون جایی که انفعال باشد فاعلیت محقق نمی‌شود، و جایی هم که انفعال باشد ولی فاعلیت نباشد، او ثمری ندارد، بایر می‌ماند، بایر ماندن حرث هم ضایع کردن حرث است. لذا کسی که ازدواج نمی‌کند… خانمی آمد خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد که من در حال سلوک هستم. دلم می‌خواهد سالک باشم، من متبطلة هستم. حضرت فرمودند متبطله چیست؟ گفت من شوهر نمی‌کنم، قصد شوهر کردن ندارم. حضرت فرمودند اگر قرار بود کمالی باشد که با شوهر نکردن محقق بشود، فاطمه سلام الله علیها این کار را می‌کرد. آنچه کمال نهایی است، فاطمه سلام الله علیها محقق کرد که فرزندان او که امام حسن و امام حسین علیهما السلام و بقیه ذراری او، این ها می‌شوند کمال نهایی که شکل گرفت. بقیه باید نسبتی و نازله ای از او را محقق بکنند. قصد انسان در فرزند آوری خلیفه پروری است، ولی پروری است. اگر خودش هم نتوانست، فرزندش را در راستای ولایت الهیه رشد بدهد. ببینید چقدر متفاوت می‌شود. این نتیجه هم تابع قصد است نه تابع تحقق. اگر کسی این قصد را کرد، این قصد دارد شکل می‌گیرد. عمل این آن قصد است. نه آن نتیجه بیرونی که محقق می‌شود. هرچند در نتیجه بیرونی موانع زیادی پیش آمد و کمال نهایی برای فرزند محقق نشد. اما قصد این آن بود. می‌گوید این تابع قصد است.

#کمال_زن_و_فرزندآوری

با این نگاه اگر رحم طینی را گره زدیم به رحم ولایی که رحم ولایی همین ولی پروری است، این نگاه ارتباط عالم که در قیامت می‌فرمایند الیوم أضع نسبکم، امروز نسب شما از بین رفت، نسب شما فرو ریخت، و ارفع نسبی، نسب من بالا می‌رود. یعنی آنچه از ناحیه کشت شروع شد در کشتزار، به ظاهر یک دانه بود، اما شد ولایت. نسب شما یعنی رحم طینی. اگر رحم طینی تبدیل شد به رحم ولایی، با این نگاه محقق شد، این خاک شده است کیمیا. خاک شده است طلا. در این خاک روح دمیده شده است، لذا آن نتیجه محقق است که الیوم اضع نسبکم و ارفع نسبی. نسبت من امروز برافراشته است. منتها همه می‌توانند به نسب الهی و ولایی برسند. اگر آنجا

يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ﴿34﴾ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ ﴿35﴾ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ ﴿36﴾

این فرار مربوط به اضع نسبکم است، اگر نسب در حد نسب خود انسان باقی ماند، روح درش دمیده نشد که نسب ولایی بشود، آنجا هر کسی به فکر خودش است.

لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ ﴿37﴾

فقط به فکر خودش است. لذا دنبال فرزند و … نیست. دارد که مجرمون دوست دارند که پا بر سر فرزندانشان بگذارند تا نجات پیدا بکنند، همه از هم فراری هستند.

يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ ﴿11﴾

وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ ﴿12﴾

وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ ﴿13﴾

وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ ﴿14﴾

اما آنچه ارتباط ایجاد می‌کند، الحقنا بهم ذریتهم، برای کسانی است که رابطه ایمانی برقرار کردند. اگر رابطه ایمانی شد، این نسب نسب ولایی می‌شود، این نسب نسب الهی می‌شود و آن روز برافراشته است و الحاق صورت می‌گیرد. الحاق در مقابل فرار است. فرار در جایی بود که نسب در دایره دنیا بود. اما الحاق در دایره ای است که تناسب با عالم آخرت که عالم ولایت است پیدا  می‌کند.

این هم یکی از مسائل مهم است.

اگر می‌فرماید من تزوج فقد احرز نصف دینه یا ثلثا دینه، یا ثلث دینه، یک نگاه این است که در ازدواج از گناه جلوگیری می‌شود و انسان به طاعت حق کشیده می‌شود. پای شیطان بریده می‌شود. این نگاه درست است. اما بالاترش این است که نظام ازدواج تحقق منازل سلوک عینی است، نه فقط حفظ از شیطان. بلکه خدای سبحان نظام سلوک توحیدی اش را در خانواده قرار داده است. فقط حفظ از گناه تنها ثمر نیست. بلکه آن حقیقت توحیدی که اینجا محقق می‌شود در این رابطه محقق می‌شود. نزدیک ترین چیزی که می‌تواند آن وحدت و توحید را در سلوک اجتماعی محقق بکند تحقق خانواده و تشکیل خانواده و تحکیم خانواده است.

#خانواده_نزدیک‌ترین_راه_سلوک

اگر آیات و روایات می‌فرمایند نساؤکم حرث لکم، یا می‌فرماید أحرز نصف دینه، این‌ها تناسبشان خیلی تناسب عالی می‌شود.

اگر کسی تعلق به دنیا پیدا کرد، اخلاق بدی داشت، اگر کسی در طریق اطاعت الهی حرکت نمی‌کرد، این ها آن زمین را شوره زار می‌کند. این زمین شوره زار چه از ناحیه مردی که این کار را بکند، چه از ناحیه خود خانم، محصول ندارد و اگر ثمر بدهد ثمر مفیدی نخواهد بود. پس طهارت آن حرث و آن زمین به این است که در دایره اطاعت رب باشد. اگر در زمین شخم زدن و آماده کردن زمین در کار است، در این حرث مراقبه لازم است. مراقباتی که برای آن رابطه زن و شوهر در نظام اطاعت رب و طی منازل سلوک می‌خواهد محقق بشود، این مراقبات همان شخم زدن و آبیاری به موقع و دقت در کاشت بهترین محصول است. اگر دانه خوب کاشته نشود، محصول غیر خوب برداشت می‌شود. اگر انسان در مراقباتش ضعیف باشد، این مراقبات ضعیف قطعا نتیجه و محصول ضعیفی را برای انسان به دنبال می‌آورد.

#رعایت_احکام_فرزندآوری

به خصوص با توجه به اینکه فرزند انسان بقاء انسان است. حب ذات در دایره وجود انسان عالی ترین کمالی است که خدا قرار داده است که انسان خودش را دوست دارد. و این دوست داشتن خودش را باعث حرکت در اوج کمالاتش قرار می‌دهد که مرحوم علامه می‌فرمایند همین حب ذات در نهایت تبدیل می‌شود به حب الله. چون می‌بیند ذاتش در اوجش عین ربط به خداست. ذاتی که عین ربط به خداست بقای این به ارتباط با اوست، حقیقت این به رابطه با اوست، می‌فهمد هر چقدر او را بیشتر دوست داشته باشد خودش را بیشتر دوست دارد.

وَ لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿19﴾

می‌یابد که فراموشی خدا فراموشی خودش است. لذا می‌فهمد که محبت به خدا محبت به خودش است و چون حب ذات بالاترین سرمایه وجود انسان است، آن موقع با این نگاه حب ذاتش باعث می‌شود علاقه به خدا و عبور از خودش که ذات خودش بود به حب الهی صورت بگیرد.

فرزند آوری در دایره حب ذات جزء عالی ترین مسائل است. تشکیل خانواده و بعد فرزند آوری. از مظاهر شدید حب ذات است. لذا انسان ها در این مسیر بالاترین رشد را در ارتباط با حب ذاتشان در تشکیل خانواده و فرزند آوری محقق می‌کنند.

چقدر در حب ذاتی که سرمایه اصلی انسان است، تشکیل خانواده و فرزندآوری مؤثر است که انسان می‌خواهد مسیر  رسیدن به حب الله را با حب ذات طی کند. می‌خواهد به آن سرمایه برسد. و راه رسیدن به آن سرمایه را خدای سبحان در تشکیل خانواده قرار داده است. در این مسیر قرار داده است که حب ذات تبدیل به حب الله بشود. لذت مسیر توحید از مسیر خانواده می‌گذرد. در مسیر اجتماعی است. از این کانال وجودی طی می‌شود.

#فرزندآوری_و_حب_ذات

در این مسئله دیروز هم عرض کردیم که وقتی خدای سبحان آیات را ذکر می‌کند، می‌توانست بگوید ما از همه عهد گرفتیم نسبت به ربوبیت، اما چرا عهد به ربوبیت را گره زدنش را اینطور می‌گوید؟

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هٰذَا غَافِلِينَ ﴿172﴾

چرا أ لست بربکم را در قالب ذریه بیان می‌کند؟ چه نسبتی است بین این أ لست بربکم که شهادت بر ربوبیت حضرت حق است با اینکه قالب را در اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم قرار داده است؟ چه لزومی داشت؟ می‌توانست بگوید از همه انسان ها عهد الست گرفتم. أ لست بربکم قالوا بلی. کفایت می‌کرد که فطرت در همه باشد. اما فطرت ربوبیت را گره زده است به ذریه. به قالب و ساختار ذریه تا نشان بدهد قالب و ساختار ذریه در این ربوبیت و پیمان ربوبیت نقش اساسی دارد که هرچقدر این محکم تر بشود آن قالب ربوبیت آشکارتر می‌شود. لذا نظام خانواده و پدر و مادر و ولایت پدر در خانواده مظهری از أ لست بربکم است که در این شکل گرفته و دارد تمرین می‌کند تا آماده برای زدن وزنه بالاتر بشود. این ها خیلی لطافت ترش هست.

#گره_فطرت_ربوبیت_و_ذریه

اگر نبود الا همین آیه، که قالب ربوبیت فطریه که در دل‌ها خدای سبحان قرار داده است را در شکل ذریه و خانواده دارد بیان می‌کند، همین کفایت می‌کرد، چه برسد به این آیه ای که امروز در محضرش هستیم که

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿1﴾

رب و خالق را گره زد به خانواده. یعنی تقوای رب را با خالق را گره زد به پدر و مادر و فرزندان. یعنی نشان می‌دهد که این رابطه خانواده در تقوای رب، جزء راه های سریع تحقق تقوای رب و خالق هستند، و رابطه بین این ها نظائر و امثال است که این می‌تواند به آن برساند. این نگاه به جریان خانواده بی نظیر است در بین آنچه از نظرها در مورد خانواده شکل گرفته است که دین چنین نگاهی را دارد.

اگر چنین نگاهی را داشتیم و پیدا کردیم و از قرآن و روایات استفاده کردیم، کجا دنبال سلوک می‌گردیم؟ هرچقدر در جامعه ای تشکیل خانواده، تحکیم خانواده شدت پیدا کند، سلوک توحیدی این اجتماع قوی تر شده است. هرجا جمعیتی به سمت گسست خانواده، تضعیف خانواده حرکت بکند، سلوک توحیدی، حرکت به سوی خدا در این جامعه ضعیف شده است. لذا ببینیم آیا سیر حرکت ما به سمت گسست است یا پیوست؟ اگر این خطر را احساس کردیم، هر یک علامتی که در جامعه در تضعیف یا تقویت آشکار می‌شود برای ما به عنوان یک علامت حرکت به سوی خداست. یک تکلیف الهی محقق می‌شود. نه فقط یک تکلیف اجتماعی و فضلیت اجتماعی باشد.

لذا تعبیری که مقام معظم رهبری دارند که امروز دشمن بشریت به دنبال این است که جریان خانواده را تضعیف بکند و به اضمحلال بکشاند. تمام الگوهای موازی این را دارد شکل می‌دهد که از خانواده دور باشد، اشباع کاذب نیاز انسان را داشته باشد، تا این شکل نگیرد. اگر بین آن چیزی که مرد با مرد، زن با زن یا تشکیل خانواده ای که فرزند اصلا درش از ابتدا رد شده باشد، فقط یک زندگی کنار هم باشد، به تعبیر خودشان ازدواج‌های سیاه، این‌ها نشان دهنده کارهای موازی است در راستای مقابله با توحید است. یعنی با نگاه توحیدی دارند مقابله می‌کنند. فقط یک بحث اجتماعی یا گسست اجتماعی نیست. جلوگیری از أ لست بربکم قالوا بلی است که ذریه محقق نشود. لیهلک الحرث و النسل است. هم حرث را از بین می‌برند که می‌فرماید یذبحون ابنائهم و یستحیون نسائهم. این‌ها فرزندان پسر را ذبح می‌کردند و دختران را بی حیا می‌کردند. یذبحون ابنائهم و یستحیون نسائهم دو راهکار برای مقابله با تحقق خانواده است این دو راهکار مقابله با خانواده که فرعونیان پیش گرفتند لیهلک الحرث و النسل. در جامعه حرث را که زنان هستند، زمین را از بین می‌برند یا بایر و فاسد می‌کنند. لیهلک الحرث و النسل. وقتی حرث مورد آسیب قرار گرفت، به دنبالش نسل آسیب می‌بیند. بقا آسیب می‌بیند، حب ذات در امتداد انسانی آسیب می‌بیند. آن موقع سلوک توحیدی محقق نمی‌شود.

ببینید آیه چقدر زیبا چینش تقوای رب و خالق را گره زده است با زوجیت و فرزندآوری که بث منهما رجالا کثیرا و نساءا.

#تضعیف_خانواده_و_جلوگیری_از_سلوک_توحیدی

#تقویت_خانواده_تقویت_توحید

ان شاء الله این ارزش‌هایی که خدای سبحان برای ما ترسیم کرده است را بفهمیم و بدانیم دنبال راه سلوک در طی کردن هفت خان رستم نباشیم. بلکه در خانواده و تشکیل خانواده دنبالش باشیم. آن هم نه فقط برای خودمان، بلکه انکحوا الایامی منکم. انسان به دنبال این باشد که جامعه به سمت تحکیم و تشکیل خانواده قدم‌های بالاتری را بردارد.

 

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 998” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید