جلسه 997 07/08/1403
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
در محضر آیه اول بعد از بسم الله الرحمن الرحیم در سوره نساء هستیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿1﴾
عرض کردیم مفاهیمی را در آیه اول بیان کرده که طلیعه سوره است و لذا در سوره به تفصیل آن پرداخته است.
چند مفهوم را تا به حال در محضرش بودیم. از جمله مفهومی که در جلسه گذشته عرض شد که بث منهما رجالا کثیرا و نساءا که اشاره به نسل و فرزندان است. و آدم سلام الله علیه و حواء سلام الله علیها را به عنوان مبدئیت ذراری و ذریه معرفی میکند که در قرآن چندبار به این مسئله تأکید شده است، یا به عنوان یا بنی آدم که نسل را به رخ بکشد که این ها فرزندان آدم هستند و ذراری آدم هستند.
یا در آن عهد الست که
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هٰذَا غَافِلِينَ ﴿172﴾
ذریه را آنجا آشکار کردن.
یا الی ما شاء الله در وقایع انبیاء جریان فرزند و ذریه را مطرح کردن. مثل جریان حضرت نوح سلام الله علیه و فرزندش که با یک تفصیلی بیان شده است.
وَ نَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ﴿45﴾
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿46﴾
بیان اینکه رابطه ذریه و فرزندان چطور است.
یا قبلش رابطه هابیل و قابیل با جریان آدم سلام الله علیه. از اولین مسائلی که در رابطه با حضرت آدم بعد از جریان خلقنش و زوجیتش و آمدن به زمین، بعد از آن مراحل خلقت انسانی و حقیقت انسانی، جزء اولین مسائلی که ذکر میشود جریان ذریه و فرزندان آدم که این ها با هم درگیر شدند و نزاع پیدا شد و حتی در اولین مراحل خلقت یکی دیگری را به قتل رساند. بحث ذریه و نسبتش با آدم و اینکه اینقدر میتوانند دو فرزند از فرزندان آدم متخالف باشند. همینطور بیایید جلو، از جریان حضرت آدم تا حضرت نوح، بعدش حضرت ابراهیم. اینکه حضرت ابراهیم فرزنددار نمیشد را در قرآن کریم بزرگ کرده است و اینکه آن زمان چقدر علیه ابراهیم جو سازی کردند که این با این شیخوخیت و این همه کمالاتی که دارد ابتر است و این ابتر بودن را به عنوان صفت ذم مطرح میکردند که نشان میداد این نظام شیخوخیت و بزرگی از شئونش فرزنددار شدن است. شاید غلط هم نباشد، چون این فرزند طریق آن پدر را باقی نگه میدارد. و بعد اعطای الهی در آن سن فرزند را در حدود 100 سالگی ابراهیم خلیل، که ابتدا اسماعیل را با آن جریان مفصلی که در مراحل مختلفش ذکر کرده است که هاجر چگونه هدیه شد به ساره و چگونه ساره هاجر را به ابراهیم بخشید و بعد فرزندی که از هاجر به دنیا آمد به عنوان اسماعیل، و بعد هجرت آن ها و اینکه خدا بگوید آن ها را کجا بگذارید، بعد که بزرگ بشود، جریان ذبح… همه این ها مربوط به فرزند است. هر کدام از این ها دارد شأنی از شئون این رابطه را بیان میکند. بعد جریان اسحاق را که حضرت اسحاق که در قبال عذاب قوم لوط که بیان میکند ملائکه برای عذاب قوم لوط نازل شدند، در قبال عذاب قوم لوط خدای سبحان به ابراهیم بشارت میدهد که ما اسحاق را به تو میدهیم، اما به دنبال او که میخواهد او را مشغول بکند به حقیقتی تا نسبت به مسئله بعدی طاقتش بهتر بشود، بعد از اینکه او را مشغول کرد به جریان اسحاق که حیات و احیاء است، بحث وعید به عقاب قوم لوط را بیان میکند. ابتدا ابراهیم هنوز مشعوف به بشارت اسحاق است، این ها تعبیر خود قرآن است، اما پس از لحظه ای که از این بشارت محقق میشود، چانه میزند درباره اینکه شاید عذاب قوم لوط برداشته بشود، که در بین این ها لوط هست و مومنان هستند و آن مسائل مفصل. در جریان اسحاق بلافاصله وعده اینکه یعقوب هم بعد از اسحاق به عنوان نافله و نوه به ابراهیم اعطا میشود. این ها را خدا به عنوان نعمت و یک هدیه و اعطا. آن هم گاهی در قبال یک مسائل سنگینی که وقتی فرزندش اسماعیل را در صدد ذبحش به امر الهی برمیآید، اعطای مقام امامت میشود به ابراهیم.
ابتلائات به فرزند هم کمالات ایجاد میکند. هر چیزی این قدرت را ندارد که برای انسان کمال ایجاد بکند.
#شدت_کمال_در_ابتلاء_به_فرزند
بعد هم جریان دو نسل عظیم، نسل اسماعیلی و نسل اسحاق و یعقوب، بنی اسرائیل. به عنوان یک نسلی از بنی آدم، شکل گرفت. و بنی اسماعیل. در قرآن به بنی اسرائیل پرداخته شده به جهاتی که در مسئله هست. عنوان گذاری قرآن و شکل دادن این عناوین و القاب تمامش سرشار از حکمت است. به تابعیت جو عرفی این حرف ها را نزده است. چون در عرف بنی اسرائیل شکل گرفت، قرآن هم از این لفظ استفاده کرده باشد. نه، دارد از این الفاظ برای جهت دهی استفاده میکند. بعد میآید در جریان یعقوب و یوسف. داریم ذهن را دوره میکنیم. به عنوان یک نگاه جدی قبلش فکر نکردم که بتوانیم جدی تر مسئله را استشهاد به آیات مطرح کنیم. همین الان که به ذهنم آمد داریم دوره میکنیم میآییم جلو.
تا میرسد به جریان یعقوب و یوسف که یکی از شاهکارهای قرآن کریم در رابطه با جریان پدر و فرزندی است، چقدر این قصه را پرداخته است. جریان اول سوره یوسف با جریان خواب یوسف برای یعقوب و بعد جریان افتادن به چاه و هجرت و دوری و هجران، تا آخر سوره دوباره وصال. اول سوره هجران، در طول سوره هجران، در آخر سوره، آخرین مشکل یوسف که حل میشود… اولین مشکلش این هجران میشود، اولین ابتلایش هجران میشود، آخرین حل مسئله اش هم حل این هجران است. یعقوب و برادران میآیند و در درگاه یوسفی به سجده میافتند. و آن حال عظیمی که برای یوسف ایجاد میشود که رو میکند به خدا که
رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿101﴾
و حالی که از این ارتباط ایجاد شده است، آن هم در یک ارتباط خانوادگی و رابطه پدر و فرزندی و فرزند با پدر و برادران چه ابتلائی و چه کمالاتی به دنبالش ایجاد میشود.
اگر این سیر را ادامه بدهیم میرسد به موسی کلیم که با اهلش که زن و فرزند بودند حرکت کرد و آتش را از دور دید. دارد که سار باهله. چون از بیراهه میرفتند و راه گم شده بود، که یک جذبه ای از آتش بیاوریم تا گرم بشویم و راه را پیدا کنیم.
إِذْ رَأَى نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿10﴾
آن هم رفت و به رسالت اولوالعزمی مبعوث شد. یک دفعه جریان قرآن کریم رها میکند آن قصه اهل را، آنچنان جریان موسی کلیم گره میخورد به جریان رسالت اولوالعزمی، دیگر بقیه آن قصه که با اهلش بود، چی شد اهلش؟
این مسئله نشان میدهد که در ارتباط بین آن رحم طینی و رحم ولایی، آنجایی که رحم ولایی باید قد علم کند، باید آشکار باشد، بقیه باید محو باشند، بقیه باید دیده نشوند. خودش یک مرام است. خودش یک ادب است در قرآن کریم. نه اینکه یادش رفت بگوید آن ها چی شدند. تعمدا دارد ادب را القاء میکند که این ادب الهی است که دارد یاد میدهد.
#تعلیم_ادب_الهی_در_ارتباط_با_رحم_ولایی
همینطور جریان سلیمان و داود که سلیمان فرزند داود است که به عنوان یک جریان عظیمی در تاریخ نقل شده است.
عمدتا انبیاء با یک ارتباط نسلی به هم مرتبط میشوند. اگر ابراهیم خلیل است، حتما به دنبالش اسحاق و اسماعیل هستند، بعد یعقوب به دنبال اسحاق، بعد یوسف به دنبال یعقوب. تا اینکه یک فترتی در انبیاء مستعلن(آشکار) ایجاد شد. انبیاء مستخفی ادامه داشتند. اما فترتی حدود 300 ساله در انبیاء مستعلن محقق میشود، تا بعد از یوسف سلام الله علیه جریان حضرت موسی علیه السلام قد علم کند به عنوان رسول مستعلن. بعد از موسی هم جریانات انبیاء مختلفی پیش آمد.
قبل از موسی هم انبیائی داشتیم، حضرت شعیب از نسل بنی اسرائیل نیست، اما به عنوان یک نبی است که موسی به دامان او پناه میبرد. یا مثلا حضرت ایوب که گاهی او را هم از نسل بنی اسرائیل نمیدانند، یا بعضی انبیاء دیگری که قبل از موسی علیه السلام بودند که آن ها از نسل بنی اسرائیل یعنی نسل اسحاق و یعقوب نیستند.
تا میرسد به جریان سلیمان و داود که جزء بزرگترین جریانات انبیاء و رسلی است که در قرآن مطرح میشود.
بعد از آن میرسد به جریان حضرت عیسی علیه السلام. حضرت عیسی هم با مادرش یک آیه واحده هستند. در قرآن میفرماید
وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً
با هم یک آیه شدند.
در جریانات حضرت موسی علیه السلام هم تولدش، و اینکه مادر او را در رود بیندازد و جریانات رابطه مادری و فرزندی که آن هم یک جای دیگری از مباحث رابطه فرزندی است. در آن دوره و برهه ای که فرزندان را میکشتند، روایات دارد که وقتی میخواهد این نطفه بسته بشود، مادر امتناع دارد از این، اما پدر بیانش این است که آن خدایی که میتواند چه کند و چه کند، میتواند بچه را هم در این دوران حفظ بکند و آن حفظی که محقق میشود. این ها خیلی جریانات زیبایی است.
بگردیم در جریانات مختلف، چقدر مسائل زیادی پیش آمده است تا جریان فرزند و فرزندآوری را… اینها تازه جایی است که مصداق فرزند و فرزند آوری است.
#قرآن_و_فرزند
#رابطه_فرزند_و_والدین_در_قرآن
اما آن جاهایی که بحث فرزندآوری است
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ
این ها مربوط به فرزند آوری است. از این سنخ آیات هم خیلی زیاد است. و آیاتی که احکام فرزند و فرزند آوری را بیان میکند، با این نگاه اگر انسان ببیند که خدای سبحان در نظام تکوین، ابزار و آلات و لوازم کار را در عالم قرار داده است.
این نگاه که نوع انسان بقائش به آوردن فرزندان است. آن موقع کسی که در رابطه فرزند آوری به امر الهی که
فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ
به سراغ زنان بروید بعد از اینکه پاکی شان محقق شد، فاتوهن من حیث امرکم الله، از آن حیثی که خدای سبحان امر کرده است، این نگاه به فرزند، به نگاه امر الهی، به نگاه اطاعت امر الهی.
آن هم به عنوان کشتزار، این خیلی احترام بزرگی برای زن است. اینکه تشبیه کرده است خانم ها را به کشتزار و مرد را به حارث. مرد زارع نیست. زارع را خدا خودش میداند.
أَ فَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ﴿63﴾ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿64﴾
شما زارع هستید یا ما زارعیم؟ میفرماید زارع ماییم. زارع کسی است که دانه را میکارد تا رشد کند. آنی که رشد دهنده است ما هستیم. شما حارث هستید. دانه را در زمین قرار میدهید. اما زارع ما هستیم که این را رشد میدهیم. چقدر زیباست. لذا در نظام کشتزار دارد تشبیه میکند که این زمینی که خود زمین رحم است برای همه هستی، دانه در درون او رشد میکند. رحم است که دانه در درون او رشد میکند. بقاء حیوان و انسان و همه هستی به زمین است. زمین دانه را در درون خود رشد میدهد تا بقاء صورت بگیرد و شکل بگیرد. حیات از زمین نشات میگیرد که دانه در درون او به ثمر مینشیند.
و دیدن اینکه زمین کشتزار است و اینکه وقتی کسی حارث است، نسبتش با زمینی که کشتزار است، کشت میکند، چقدر مراقب است نسبت به کشتش که این زحمتی که کشیده است به ثمر بنشیند آن هم به بهترین ثمر. لذا دانه خوب را تهیه کردن و مراقبت ویژه را کردن تا این دانه به بهترین ثمر برسد تا وقت چیدن و درو کردن که آنجا به ثمر نشستن است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿18﴾
مادر و پدر حواسشان باشد، مراقب باشند که ما قدت لغد. میگویند بالاترین مصداق ما قدمت لغد فرزند است. در روایت هم فرموده است. ببینید چی پیش فرستادید. این کشتی که کردید و این دانه ای که کاشتید تا به ثمر بنشیند، تا برای دروی او که الدنیا مزرعة الآخرة، دنیا مزرعه است برای آخرت، اینجا جای زراعت است، آن موقع همین حیثیت را که در تکوین برای زمین قرار داده شده، بلکه بالاتر، عالم دنیا را رحم برای آخرت دانستند… ببینید زمین به نحوی برای اینکه ثمر در دنیا محقق بشود، عالم دنیا به نحوی که رحم است برای آخرت، که همه عالم دنیا رحم است برای عالم آخرت، که الدنیا، نه زمین، الدنیا مزرعة الآخرة، دنیا کشتزار است. همین نسبت را که خدا با تمام نظام خلقتی که چیده است در دنیا نسبت به آخرت قرار داده است، در زمین نسبت به محصول قرار داده است، برای خانم ها نسبت به فرزندان قرار داده است. هر کدام از این ها جای بحث زیبا از نظر نظام تکوینی و تشریعی دارد. تشبیهی که اینجا محقق شده یک تشبیه کامل و جامعی است. شاید زیباترین بیان است در مسئله که این کشت چه خواهد شد، چگونه محقق خواهد شد.
#کشتزار_بودن_زن
#تشبیه_زن_به_کشتزار
و چرا در ایامی که آن دوران دوران سختی برای زن هست، قل هو اذی لکم، چرا در آن دوران نباید رابطه برقرار بشود؟ چون این کشت باید در دوران طهارت محقق بشود. چون هر چیزی در عالم وجود، خلقت بر اساس طهارت است و چون انسان و زن و مرد در راستای خلقت دارند قرار میگیرند، باید در راستای طهارت این خلقت صورت بگیرد تا نفس این مولود نفس طاهر باشد. مقدمات و مقتضیات طهارت درش رعایت شده باشد. چقدر هر کدام از این ها زیباست. ابتلایی که در این دوران پیش میآید، خود این نزدیک نشدن با تمام میلی که ممکن است برای طرفین یا طرفی باشد، ولی رعایت کردن، خودش جزء فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ، با مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ، از آن طرف فأتوا حرثکم أنی شئتم، هر موقع خواستید، اما من حیث امرکم الله. آنجایی که بعد از آن دوران هست تا خلقت در بهترین وجهش صورت بگیرد. همانطوری که خدای سبحان خلقت را در بهترین حالاتش محقق کرده است، انسان در این راستا در بهترین حالت باید این خلقت را صورت بدهد.
#تشبه_به_خدا_در_فاعتزلوا_النساء_في_المحیض
آن وقت انسان در این نگاه، در رابطه فرزندآوری مظاهر اسماء متعددی از خدا میشود که باقی اسم حضرت حق است. بقاء نوعی که برای نوع انسان محقق میشود بواسطه فرزند آوری است. لذا مظهر اسم الباقی میشود. لذا انسانی که فرزندآوری دارد مظهر اسم الباقی خداست. در راستای اسم خالق خداوند است. در راستای اسم بارئ خدوند است. در راستای اسم مصور خداوند است. در راستای اسم رازق خداوند است. در راستای اسم محیی خداوند است. چون در طریق معدیت برای احیاء قرار میگیرد. در طریق جان دادن به این فرزند هم به عنوان علت معده هم مادر و هم پدر قرار میگیرند. دارد مظهریت اسم محیی را در وجودش تمرین میکند. خیلی زیباست.
با این نگاهی که ببیند چقدر اسماء متعددی از خدای سبحان در این راستا شکل میگیرد. در هر مرتبه ای، آن مرتبه اسم الباقی، از ابتدا که نطفه بسته میشود تا وقتی که تربیت این صورت میگیرد مظهر اسم رب میشود، که تربیت دارد در اینجا صورت میگیرد. این ها خیلی زیباست.
چقدر انسان وقتی گره بزند این حقیقت را در این راستا… خدا میتوانست نظام فرزند آوری را از راه اینکه خلقه من طین،
إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿59﴾
آدم را از گل خلق کرد، میتوانست همه نسل انسان ها از طین خلق بشوند، اما توحید را و تمام اسماء خودش را در این رابطه عینی و مشهود کرده است. چه در نظام فرزند نسبت به پدر و مادر، و چه در نظام پدر و مادر نسبت به فرزند دارد اسماء شکل میگیرد. عینی شدن اسماء محقق میشود.
اگر به جریان خانواده و فرزند آوری از این منظر نگاه بشود، چقدر شیرین و لذیذ میشود. چقدر آن سختی هایش قابل تحمل میشود که همه را در یک راستا میبیند.
#فرزندآوری_و_مظهریت_اسماء_الهی
#شهود_اسماء_الهی_در_نظام_خانواده
لذا آیات قرآن دارد میگوید نگاهتان را به نسل تغییر بدهید. لذا در بعضی آیات بیان این است که فرزندان فتنه هستند، آزمایش هستند، زینت حیات دنیا هستند، اگر فقط نسل را بخواهد تفاخر ببیند و مباهات بکند. میگوید این زینت حیات دنیاست. اما آنجایی که همین نسل را به عنوان این نگاهی که عرض کردم، الباقیات الصالحات، این ها باقیات الصالحات هستند، آخرتی میشود. تفاوت این دو، تفاوت در نگاه است فقط. یعنی اینکه فرزند زینت حیات دنیا باشد فتنه باشد، یا سرمایه آخرت باشد در دو نگاه است. لذا ابراهیم خلیل وقتی جریان به پا کردن کعبه را دارد که با اسماعیل دارند بنا میکنند، ببینید در مورد نسل چه دعاهایی دارد
وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿127﴾
رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ
آن هم تسلیم در نهایت تسلیم، نه تسلیم به معنای مسلمان. تسلیم یعنی اوج مقام تسلیم.
وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ
در بهترین حالاتی که دارد دعا میکند که به پا کردن کعبه است، دیوار کعبه است. آنجایی که دارد قواعد بیت را به پا میکند، آنجا رابطه پدر و فرزندی و ذریه مطرح میشود. آن هم ذریه ای که أمة مسلمة لک. نه اینکه فقط فرزند میخواهم. فرزند خواستن تنها ملاک نیست.
وَ أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿128﴾
رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿129﴾
قرآن دارد رنگ زندگی و خانواده را پررنگ میکند.
مثلا در رابطه با اینکه تغییر نگاه را بخواهد ایجاد بکند… گاهی به جایی میرسد که
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ ﴿11﴾
مجرم در آن روز حاضر است تمام فرزندانش را زیر پا بگذارد تا عبور بکند. مجرم است دیگر. یعنی در دنیا رابطه اش با فرزندانش رابطه الهی نبود. نگاه الهی نبود. لذا مثل مالش که حاضر است زیر پا بگذارد تا عبور بکند، سرمایه اش میبیند، فرزندش را هم سرمایه عبور میبیند در این نگاه. کسی که فرزند را در نظام دنیا ببیند.
أَ يَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَ بَنِينَ ﴿55﴾
این ها فرزند را مثل مال میبینند
نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَلْ لاَ يَشْعُرُونَ ﴿56﴾
این ها در این نگاهشان شعور ندارند.
مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ ﴿12﴾
عُتُلٍّ بَعْدَ ذٰلِكَ زَنِيمٍ ﴿13﴾
أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَ بَنِينَ ﴿14﴾
حاضر است به صرف اینکه اموال و اولاد فراوان دارد، گتساخ و بی باک بشود. متکبر بشود با مالش و بنینش. سرمایه تفاخر بشود.
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ ذٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿14﴾
زن و ثروت و فرزندان زینت حیات دنیا بشوند. این اقتضاء برایش هست.
اما همین زن و مال و فرزندان میتوانند باقیات الصالحات بشوند. با تغییر نگاه. یا قرة اعین بشوند.
فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَ هُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً ﴿34﴾
دارد تفاخر میکند که من مالم و فرزندانم از تو بیشتر است.
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ﴿1﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿2﴾
از شمارش زنده ها در تفاخر بالاتر رفتند. مرده هایشان را هم میشمردند که این طایفه من است، این مرتبط با من است.
در عین حال میفرماید که
قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ
شما فرزندان را آن سرمایه ای ببینید که پیش پیش دارید میفرستید پیش خدا. وقتی میرسید به آنجا میبینید این ها برای شما زمینه را مهیا کردند و آیات دیگری که میفرماید
وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً ﴿74﴾
خدایا من و فرزندانم را برای متقین امام قرار بده. سعه وجود است که در نظام وجود فرزندانش و خودش امام بشوند.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ مَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ ﴿21﴾
ما به دنبالش ذریه شان را هم بهشان ملحق میکنیم. کسی که اهل ایمان باشد، و ذریه اش هم اهل ایمان باشد، ذریه محلق به او میشود. یک حقیقت واحده میشوند. همانطور که مریم و فرزندش آیه شدند، یک حقیقت واحده شدند، این ها هم یک حقیقت واحده میشوند و سرمایه هر کدام مؤید دیگری در حرکت میشود. آنچه سرمایه پدر است، سرمایه فرزند میشود، و آنچه سرمایه فرزند است، سرمایه پدر میشود. یعنی زمینه میشود این رابطه و این نظام ایمانی این ها را به هم متصل میکند، یک حقیقت واحده میشوند و لذا رشد بالاتر محقق میشود.
الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَاباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً ﴿46﴾
دو نگاه را دارد بیان میکند. از یک طرف المال و البنون زینة الحیاة الدنیا، در نظر عده ای. اما همین مال و بنون الباقیات الصالحات هستند، این خیر عند ربک ثوابا و خیر أملا.
-زینت حیات دنیا که هستند در هر صورت.
زینت حیات دنیا یعنی متوقفا بر این نگاه. یعنی انسان فقط این ها را زینت حیات دنیا ببیند. اما کسی که نگاهش به فرزندان و خانواده و تشکیل خانواده یک نگاه آخرتی هست علاوه بر آنچه که در دنیا هست، این هم زینت حیات دنیا را دارد، اما در عین حال متوقف بر این نیست. این سقف داشت، توقف داشت، آن دیگری نه، ادامه دارد. همین سرمایه میشود و الباقیات الصالحات، عبور میکند. نه اینکه او نیست. او را دارد ولی به ضمیمه و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر أملا.
#دو_نگاه_به_فرزند
#تفاخر_به_فرزند_و_الباقیات_الصالحات_دیدن_فرزند
آیات و روایاتی که در اینجا آمده است، همه این ها بحث این مسئله را قوی تر میکند.
اگر با این نگاه دیدیم، عظیم ترین حقایق توحیدی در جریان خانواده ملموس شده است. اگر کسی میخواهد طریق توحید را به بهترین وجهش محقق بکند و از راه عینی حرکت بکند، جریان خانواده، زوجیت و فرزندآوری -این را علامه طباطبایی در المیزان میفرمایند- راه رسیدن به آن کمالات، راه رسیدن به توحید از راه کثرت ها، راه خانواده است که خود به خود سوق میدهد به سمت وحدت و توحید. این را در جهات متعددی مرحوم علامه بیان میکنند.
#توحید_ملموس
#شهود_توحید_در_نظام_خانواده
هم در ج2 که بحثش گذشته است ذیل آیه 222-223، بحث مفصلی که
وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ﴿222﴾
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاَقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿223﴾
ما یک موقعی یادم است که میخواستیم آیات طلاق و بعضی از این آیات را نخوانیم. وقتی خواندیم دیدیم مهمترین مباحث توحیدی در همین آیات جریانات خانواده و ازدواج و طلاق بیان شده است. از جمله ذیل همین آیه که آدم ظاهرش را میبیند میگوید عبور بکنیم ازش، از جمله همین آیه که
وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ﴿222﴾
این توابین و متطهرین را مرحوم علامه در ارتباطش با نظام خانواده و فرزند آوری خیلی زیبا بیان کرده است. جای رجوع دارد.
به دنبال همین آیه دارد که
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاَقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿223﴾
این دو آیه چندین صفحه مرحوم علامه میفرمایند که قد مر بیان ان الاسلام دین التوحید فهو یرجع الفروع الی اصل واحد، ارجاع میدهد فروع را به یک اصل واحدی که هو التوحید و ینشر الاصل الواحد فی فروعه. منتشر میکند اصل واحد را در فروعش. بعد میگوید جریان توحید در فروعش و جریان خانواده و ازدواج و جریاناتی است که در این آیه مطرح شده است. که توحید را در اینجا منتشر کرده است.
#نشر_توحید_در_خانواده
بعد میفرمایند اصل توحید هم طهارت کبری است عند الله، در آخر این آیه چی فرمود؟
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ﴿222﴾
آن طهارتی که طهارت کبری است که اوج توحید است از اینجا شروع میشود.
چقدر زیباست. میگوید حتی در ارتباط زن و مرد، رعایت اذا تطهرن را میکنند. این طهارت زمینه آن طهارت کبری است. چقدر زیبا میشود که در همه چیز اینقدر اوج پیدا میکند نگاه، نگاه ها از سطح حقیرش به سمت نگاه عالی و متعالی راه پیدا میکند.
#رعایت_طهارت_زمینهساز_طهارت_کبری
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 997” دیدگاه میگذارید;