جلسه 993 28/07/1403
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
در محضر آیه اول سوره نساء بعد از بسم الله الرحمن الرحیم هستیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿1﴾
به فراز خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها رسیدیم. در این فراز نکات فراوانی هست که مفسرین بزرگوار به آن اشاره کرده اند.
این فراز اشارات فراوانی است به خلقت از پدر و مادر واحد که همه نسل انسان از پدر و مادر واحدی، نه فقط از پدر و مادر، خلق شدند.
همچنین اشاره است به اینکه زوج آدم هم از ماهیت و همان حقیقت آدمی خلق شده است، نه از شخص آدم. بلکه از آن حقیقت آدم که حقیقت آدم نفس واحدة است. نه شخص آدم.
تفاوت به این است که اگر میفرمود خلقکم من آدم که این مرجعیت و مبدئیت آدم را بیان میکند، و بعد خلق منها زوجها، زوج آدم را از آدم خلق کرده بود. این با آن روایاتی که ممکن بود مطرح بشود که مورد نفی قرار گرفته است که حوا سلام الله علیها از خود شخص آدم خلق شده است، لذا مبدئیت حوا از آدم است. نیامد بگوید مِن آدم. درست است که در قرآن کریم بنی آدم ذکر شده اند انسان ها، فرزندان آدم ذکر شدند نه به عنوان فرزند آدم و حواء. این علت هایی دارد که چرا فرزندان را در آنجا به آدم نسبت میدهند ولی در اینجا بث منهما رجالا کثیرا و نساءا. از این دو نسل کثیر محقق شد. اینجا در مقام بیانی است که در این مقام باید توجه به هر کدام از این نکته ها داشت.
اینکه نفس واحده آمده است و عنوانی آمده است که اعم از شخص آدم است. میتواند اشاره به حقیقت و ماهیت حضرت آدم باشد که آدم از حقیقتی خلق شده است که عنوان نفس واحده اولا بر او صدق میکند، و حوا هم از همان نفس واحده خلق شده است. خلق از نفس واحده غیر از خلق از آدم است در عین اینکه منافاتی با این خلق از آدم به عنوان نفس واحده ندارد.
پس غیر از خلق از آدم به عنوان شخص آدم است. اما از آدم به عنوان یک حقیقت نوعیه خلق شده است. خلق حوا از آدم به عنوان یک حقیقت نوعیه مانعی ندارد. اما خلق حوا از آدم به عنوان شخص محذور دارد و همان اشکال که انسانی که آدم باشد، حوا را از این آدم خلق کرده باشند. اینطور نبوده است.
بله، در ادامه بث منهما که از این زن و مرد رجال و نساء کثیر خلق شدند، مانعی ندارد.
#خلقت_حواء_از_نفس_واحده
یک نکته دیگری که ان شاء الله تفصیلی تر عرض میکنیم این است که در قسمت قبل آیه حیثیت فاعلی که خالقیت و ربوبیت حق بود را بیان کرد. اتقوا ربکم الذی خلقکم. ربوبیت و خالقیت حضرت حق را بیان کرد. در اینجا من نفس واحدة حیثیت قابلی است. نفس واحده حیثیت قبول و قابلی است. لذا انسان ها از حیث فاعلی چون خدای سبحان خالق و رب آن هاست، از این حیث با هم مساوی هستند. فرقی ندارند. اینطور نیست که یک کسی را خدا خلق کرده باشد، دیگری را موجودی ضعیف تر. تا تبعیض در بین انسان ها از حیث فاعلی باشد. نه. از حیث فاعلی همه انسان ها مخلوق و مربوب خدای سبحان هستند. از حیث قابلی هم همه انسان ها از نفس واحده خلق شده اند. هم آدم از نفس واحده است که خودش مصداق تامش است، هم حوا، هم بث منهما که از این آدم و حوا است. اگر از حیث قابلی از نفس واحده خلق شدند اثرش این است که امتیازی بر یکدیگر ندارند اولا و بالذات. پس هم از حیث رابطه با خدا همه یکسان هستند، چون خدای سبحان خالق و رب آن هاست. و هم از حیث ارتباط با همدیگر تفاضلی ندارند، چون این ها همه از نفس واحده ای خلق شدند که زوجش هم از همان خلق شده است. بث منهما رجالا کثیرا و نساءا. آیه با تمام اختصارش، هم ارتباط انسان با خالق و رب دارد بیان میکند، هم رابطه انسان ها را با همدیگر دارد بیان میکند. بن مایه اولیه رابطه بر اساس یک حقیقت واحده است و هیچ کسی از این حیث تفاضلی بر دیگری ندارد. این خیلی مهم است. آن هم بیان تکوین است نه اعتبار. به عنوان اینکه خلقت اینطور است. اساس خلقت بر این است که از نفس واحده خلق شدند. یعنی تکوین عالم بر این است که تشریع بر اساس این تکوین پایه ریزی شده و جعل شده است. پس نظام قانون گذاری در هر جایی باید مبتنی بر این قانون شکل بگیرد. چه قانون الهی که بر این اساس آمده است که نظام دین است، چه اگر قوانین بشری میخواهد گسترده بکند قوانینی را، جعل بکند، بر این اساس باید شکل بگیرد.
#یکسان_بودن_انسانها_در_خلق_با_توجه_به_مبدأ
-نفس واحده را واحد نوعی میگیرید و حوا را واحد شخصی؟
بله.
-منهما چطور میشود؟
نفس واحده یک حقیقت نوعی است. مصداق تامش حضرت آدم است. ضمیر که برمیگردد به قرینه معلوم است. فرزند به لحاظ پدر و مادر نوعی شکل نگرفته است. پدر و مادر شخصی دارد. نفس واحده به دو حیث دیده شده است. یک حقیقت واحده ای که خلق منها زوجها را میتواند بیان بکند. یکی هم اینکه مصداق تامی دارد که متحد است با او از جهت مصداقی. میشود حضرت آدم سلام الله علیه.
-این ظهور کلام است یا به خاطر روایات میفرمایید؟
ظهور است. اینکه عدول کرد از ذکر آدم به نفس واحده، بعد خلق منها زوجها را بیان کرد، به خاطر اینکه ضمیر به آدم برنگردد. به نفس واحده برگردد. لذا ذکر نفس واحده با اینکه سابقه دارد ذکر آدم در قرآن، هرچند حواء در قرآن اسمش ذکر نشده است، ولی عنوانش ذکر شده است. ولی آدم عنوانش ذکر شده، اسمش هم ذکر شده است. عدول از اسم به عنوان نشان دهنده یک خصوصیت است که دارد آن خصوصیت را تعلیل و بیان میکند.
آن روایات هم که آمده است، کاملا با این تطابق دارد. با این هماهنگی دارد که وارد شده است.
در پاسخ: خلقکم من نفس واحده، تفسیر و تفصیلش در بعد میآید. یکبار اجمالا بیان میکند که خلقکم من نفس واحده. یک نوع هستید. یک حقیقت واحد هستید. اینطور نیست که متکثر باشید. انواع متعدد باشید. خود نفس واحده مصداق تامش که آدم است، حوا سلام الله علیها را هم به عنوان مادرمان ذکر میکند و بعد هم نسل کثیر را. بیان بث منهما که استناد فرزندان را به هر دو میدهد، در عین اینکه در قرآن الی ما شاء الله بنی آدم ذکر شده است. ظاهرش این است که بنی آدم فرزندان آدم هستند.
بث منهما با بنی آدم تهافتی پیدا نمیکند.
و أما قوله تعالى: «الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ» «إلخ» فالنفس على ما يستفاد من اللغة عين الشيء يقال: جاءني فلان نفسه و عينه و إن كان منشأ تعين الكلمتين- النفس و العين- لهذا المعنى (ما به الشيء شيء) مختلفا،
گاهی عین به کار میرود و گاهی نفس به کار میرود.
و نفس الإنسان هو ما به الإنسان إنسان،
خلق منها، یعنی آنی که انسان با آن انسان است. زوج او هم از همان انسانیت خلق شد. انسانیت جدایی نیست. این انسانیت انسانیت واحد است.
اینطور نیست که حوا سلام الله علیها از یک مرتبه دونی خلق شده باشد، آدم از یک مرتبه علوی خلق شده باشد. دو نوع باشند. نه. از یک انسانیت هر دو خلق شدند.
و هو مجموع روح الإنسان و جسمه في هذه الحياة الدنيا و الروح وحدها في الحياة البرزخية على ما تحقق فيما تقدم من البحث في قوله تعالى: وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ الآية: «البقرة: 154».
مقصود نظام روحی به تنهایی نیست. در مقابل بدن جسمانی است. بدن برزخی هم داریم. ابدان طولی داریم.
آیت الله جوادی فرمودند در برزخ روح و بدن برزخی است. در دنیا روح و بدن جسمانی است. در برزخ هم روح به تنهایی نیست. منتها با مرتبه دیگری از بدن اتحاد دارد. روابط قوی انسانی به نظام روحی اش برمیگردد مثل اعتقاداتش، و اعمالش به نظام جسمانی اش. چه در جانب عمل و چه در جانب جزا. عمل صالح برمیگردد به نظام بدن با مراتب بدن. بدن برزخی هم شامل میشود. لذا جزای هر کدام از این ها هم مطابق خودشان است. گاهی نظام روح است، گاهی نظام بدن است. ولی انسان جامع جامع بین روح و بدن است.
حضرت آیت الله جوادی ذیل آیه میفرمایند گاهی قرآن کریم از خلقت تمام انسان ها دارد صحبت میکند.
وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ ﴿184﴾
از آن خدایی که خلق کرد شما را و الجبلة الأولین که نظام خلقت را و آن فطرت را و آن جبله را که از اول قرار داده است.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿21﴾
هم شما را خلق کرده است، هم من قبلکم. من قبلکم تا آدم و حوا را شامل میشود. اینجا خلقت را ملاک گذاشته است.
یا گاهی مثل اینجا خلقکم من نفس واحدة است. ریشه واحد را هم دارد بیان میکند. یک موقع فقط خالقیتش را بیان میکند که من خالق همه شما هستم و هر کسی که قبل از شماست. اما ریشه واحد بیان نشده است. اما در این آیه که خلقکم من نفس واحده، خالقیت خدا به ضمیمه ریشه واحد بیان شده است. این ضمیمه ریشه واحد که تعلیق حکم به وصف خاصی است، مشعر به علیت است. آن علیتش را در دنبالش بیان میکند که بث منهما رجالا کثیرا و نساءا که به این ریشه واحد میخورند. پدر و مادرها چندتا نیستند. بث منهما رجالا کثیرا و نساءا.
بعضی فکر نکنند که بث منهما سازگار است با اینکه عده زیادی از این ها هستند. نگفت همه از این دو هستند. ممکن است بگوییم از کسان دیگری هم نسل های دیگری باشند. منافات با او پیدا نکند.
منتها اینجا که بیان این است که من نفس واحدة است، همه را خطاب میکند که ربکم الذی خلقکم، این خطاب با یا ایها الناس که آمده است نشان میدهد همه انسان ها را دارد خطاب قرار میدهد. یعنی رجال و نساء دیگری در کار نیست. در کمترین الفاظ بیشترین معنا را دارد افاده میکند. این ریشه واحد همچنین نسل کثیر از این دو و نظام زوجیت، اشاره به زوجیت که خلق منها زوجها، این طلیعه ای است برای سوره که سوره درش احکام زوجیت مطرح شده است و بحث نسل. با این آیه غیر از اینکه یک مفهوم دقیق عالی ریشه واحد را دارد بیان میکند، طلیعه ای است برای همه مسائلی که در سوره مطرح شده است. ناظر به همه اغراض سوره است. جامع است نسبت به اغراض سوره. هر کلمه ای که اینجا آمده ناظر به غرض بیان دارد. این هم نکته جالب و عالی است.
حضرت آیت الله جوادی میفرمایند تعبیر نفس واحده بیان کننده آن است که همه مردان و زنان حتی آدم و حوا از یک حقیقت مشترک انسانی هستند.
یعنی همه را به عنوان یک حقیقت مشترک گرفته اند. خود آدم مصداق تامش است. مصداق تام که میگوییم یعنی اولین مصداق.
اگر به جای نفس واحد با ذکر مصداق آن ذکر میکرد، تعبیر خلقکم من آدم میآمد، فقط روشن میشد که خلقت انسان ها از آدم است، اما اتحاد حقیقت همگان را نمیفهماند. ممکن بود بگویید پدر یک فضیلتی دارد که این در فرزندان نیست. اما اینکه همه تان را از نفس واحده خلق کردیم، یعنی همه انسان ها حقیقت واحدی دارند به لحاظ قابلی. بله، اینکه هر کدام در فعلیت چه مرتبه ای را به فعلیت میرسانند، بحث بعدی است.
از جهت ربوبیت و خالقیت هم که واحد بود. پس فاعل و قابل واحد است. منتها این قابل فعلیتش در مراتب کمالی با اراده و اختیارش، با مقدار افعالش و نگاهش میتواند خودش را در مرتبه ربوبیت و خالقیت و حرکت به آن سمت شکل بدهد.
-گاهی تعبیر هست جعل منها زوجها.
جعل و خلق به جای هم به کار برده میشوند. اگر جایی کنار هم بیایند معنایشان متفاوت میشود.
همانگونه که وقتی گفته میشود آدم از خاک است، مفهوم این سخن یکی بودن حقیقت آدم با حقیقت خاک نیست. نشو از خاک مقصود است.
اشاره به خلقت همه انسان ها از نفس واحده که خلقکم من نفس واحده بدین معناست، این نکته دقیقی است، که ارتباط انسان ها با یکدیگر بر اساس امر تکوینی است.
وقتی ارتباط بر اساس امر تکوینی شد، این ارتباط بر اساس امر تکوینی که خود آن خالقیتی که این را از همدیگر نفس واحده قرار داد و زوجیتی که قرار داده است، اصل زوجیت اعتباری است، اما اینکه بث منهما رجالا کثیرا و نساءا امر تکوینی است. زوجیت اعتباری هم مبتنی بر یک امر تکوینی هست یا نیست؟ اینطور نیست که زوجیت هر طوری شکل بگیرد. بلکه باید بین زن و مردی شکل بگیرد که امکان نسل باشد. لذا خلقت انسان با خلقت آدم با حوا تفاوت هایی در وجود قرار داده است در نظام بدنی که این تفاوت ها نظام تکوین است. میتواند زوجیت را محقق بکند. پس زوجیت اعتباریه بر اساس یک حقیقت تکوینیه بنا شده است. و الا نسل از آن ها شکل نمیگرفت. از دو مرد نسل شکل نمیگیرد، از دو زن نسل شکل نمیگیرد. این فقط اختصاص به انسان ندارد. خلقنا کل شیء زوجین. همه هستی زوجین هستند. حیوانات هم که اعتبار درشان نیست زوجیت درشان هست. در نباتات هم زوجیت هست.
پس این امر اعتباری در انسان ها، مبتنی بر تکوین است. این از آن بحث های مهم و دقیق است و مرحوم علامه به عنوان یکی از ابتکاراتشان است که همه اعتباراتی که انسان دارد، از یک امر تکوینی گرفته شده است اصلش. هر چند ممکن است در ادامه و فروعی که متفرع میکند، خطا بکند و یک امر اعتبار غیر مرتبط با تکوین را هم اعتبار بکند.
مثلا ممکن است در بدعتی که انسان امروز میگذارد، ازدواج بین مرد و مرد را هم یک زوجیت ببیند. این بدعت است و با تکوین هم سازگاری ندارد. اما اصل زوجیت که این رابطه است، از تکوین گرفته شده است. منتها در گسترده کردنش ممکن است خطا بکند و اعتبار محض بشود. اعتباری که بر تکوین مبتنی نباشد.
در پاسخ: جایی که زوجیت را غلط هم قرار میدهند، باز هم تمایل بینشان، یکی تمایل مردانه است و یکی تمایل زنانه. دو نفر در شدت تمایل مردانه، تمایل به هم پیدا نمیکنند. یک نزدیکی به تکوین بوده، انحراف پیدا کردند. مرز بین این جدا بودن و مکمل بودن را حفظ نکردند. در یک حدود غیر طبیعی شکل دادند. ما قبلا مفصل بحث کردیم و بعد از دوستانی که در این مسئله تخصص داشتند هم پرسیدیم، گفتند همینطوری است. یعنی حتما یکی از این ها باید حالت زنانه تر داشته باشد و یکی حالت مردانه تر.
گروه شدن زن و مرد با یکدیگر یک اعتبار مبتنی بر تکوین است. خلق منها زوجها دارد تکوین را بیان میکند. ما کسی را خلق کردیم که کشش زوجیت داشت برای این. نه فقط یک کسی از سنخ او، فقط من نفس واحده باشد که شکل او باشد. ولو مرد دیگری باشد، نه. خلق منها زوجها. زوجیت یعنی وجود مکملی که تکوین دارد بیان میکند. خلق منها تکوین است. بیان تکوین است. این زوجیت مبتنی بر یک امر تکوین است و صرفا اعتباری نیست.
اینکه نسل چطور شکل گرفته است و چطور به ریشه واحد برمیگردد و مشکلاتش را مرحوم علامه در ادامه بیان میکنند.
#خلق_زوج
#جعل_زوجیت
#ابتناء_اعتبار_بر_تکوین
#انحراف_در_نظام_زوجیت
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 993” دیدگاه میگذارید;