جلسه 990 18/07/1403
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
برای اینکه روایات بیشتری را در بحثی که داشتیم بخوانیم که بحث قرآنی بود که صدرش این است که خدای سبحان خالقیت و ربوبیت خودش را، نازله هایش را در همین عالم قرار داده تا ما با تمرین در مرتبه محسوس، آماده مرتبه معقول بشویم و مرتبه فوق عقل. این نظام را که خدا به گونه ای چیده است که خالقیت و ربوبیتش تا نازلترین مراتب، محسوس میشود یک کار بسیار جدی در هرم معرفتی و حکمت عملی دین است که دارد محقق میشود.
لذا رابطه با خانواده و ارحام و مردم، نقش ویژه ای در ارتباط با خالق و رب دارد. میتوانیم بگوییم ارتباط با ربوبیت و خالقیت حق نازله اش در ارتباطات با مردم کاملا محسوس است.
این ارتباطات هم مراتب دارد.
بعضی مراتبش مثل پدر و مادر و خانواده نزدیک خیلی شدید آشکار میشود، بعضی مراتبش دورتر است.
در این مسئله روایاتی را داشتیم عرض میکردیم. در محضرشان بودیم.
روایت معروفی هست که جریان بنی اسرائیل را نقل میکند در مورد کسی که کشتند و انداختند گردن طائفه دیگری، بعد برای اینکه قاتل معلوم بشود بنا شد گاوی را ذبح بکنند. این ها بهانه گیری کردند، هی از خصوصیاتش پرسیدند، گفتند نمیشود یک گاو معمولی باشد، حتما باید گاو ویژه ای باشد. بعضی از ما هم فکر میکنیم اگر میخواهیم رشد بکنیم -مثل همین بحثی که الان داریم- مگر میشود با یک احترام به پدر و مادر و اطرافیان انسان به کمالات عالی برسد. نه. نمیشود. حتما باید چیز سختی باشد که شدنی نباشد که اگر کسی توانست انجام بدهد به آن کمالات برسد. و الا اگر راه به این سادگی باشد که راه نیست. نمیشود این نتیجه برش مترتب بشود. بنی اسرائیل هم همینطور بودند، منتها آن ها در شأن خودشان و ما هم در شأن خودمان. ایرادات بنی اسرائیلی از این سنخ است، همین جریان گاو بنی اسرائیل است که هی پرسیدند رنگش چطور باشد، سنش چطور باشد؟ همینطور پرسیدند تا منحصر شد به یک گاو. خودشان هم باعث شدند.
41- ن، عيون أخبار الرضا عليه السلام أَبِي عَنِ الْكُمُنْدَانِيِّ وَ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ مَعاً عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَتَلَ قَرَابَةً لَهُ ثُمَّ أَخَذَهُ فَطَرَحَهُ عَلَى طَرِيقِ أَفْضَلِ سِبْطٍ مِنْ أَسْبَاطِ بَنِي إِسْرَائِيلَ ثُمَّ جَاءَ يَطْلُبُ بِدَمِهِ فَقَالُوا لِمُوسَى ع إِنَّ سِبْطَ آلِ فُلَانٍ قَتَلُوا فُلَاناً فَأَخْبِرْنَا مَنْ قَتَلَهُ قَالَ ائْتُونِي بِبَقَرَةٍ- قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ «3» وَ لَوْ أَنَّهُمْ عَمَدُوا إِلَى بَقَرَةٍ أَجْزَأَتْهُمْ وَ لَكِنْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ- قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ يَعْنِي لَا صَغِيرَةٌ وَ لَا كَبِيرَةٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ عَمَدُوا إِلَى بَقَرَةٍ أَجْزَأَتْهُمْ وَ لَكِنْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ- قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِينَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ عَمَدُوا إِلَى بَقَرَةٍ لَأَجْزَأَتْهُمْ وَ لَكِنْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ- قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَ إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ- قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِ فَطَلَبُوهَا فَوَجَدُوهَا عِنْدَ فَتًى مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ لَا أَبِيعُهَا إِلَّا بِمِلْءِ مَسْكِهَا ذَهَباً «4» فَجَاءُوا إِلَى مُوسَى ع فَقَالُوا لَهُ ذَلِكَ فَقَالَ اشْتَرُوهَا فَاشْتَرَوْهَا وَ جَاءُوا بِهَا فَأَمَرَ بِذَبْحِهَا ثُمَّ أَمَرَ أَنْ يَضْرِبُوا الْمَيِّتَ بِذَنَبِهَا فَلَمَّا فَعَلُوا ذَلِكَ حَيِيَ الْمَقْتُولُ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ ابْنَ عَمِّي قَتَلَنِي دُونَ مَنْ يُدَّعَى عَلَيْهِ قَتْلِي فَعَلِمُوا بِذَلِكَ قَاتِلَهُ
ما با این قسمت کار داریم:
فَقَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ مُوسَى ع بَعْضُ أَصْحَابِهِ إِنَّ هَذِهِ الْبَقَرَةَ لَهَا نَبَأٌ
به حضرت موسی گفتند که این گاو یک قصه ای دارد.
فَقَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ إِنَّ فَتًى مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانَ بَارّاً بِأَبِيهِ
خیلی اهل نیکی به پدرش بود
وَ إِنَّهُ اشْتَرَى تَبِيعاً
یک چیزی را فروخته بود یا خریده بود. اختلاف است. پولش در صندوقی بود که زیر سر پدر بود، یا کلیدش زیر سر پدر بود، یا کلید شیءای که فروخته بود.
فَجَاءَ إِلَى أَبِيهِ فَرَأَى أَنَّ الْأَقَالِيدَ تَحْتَ رَأْسِهِ فَكَرِهَ أَنْ يُوقِظَهُ فَتَرَكَ ذَلِكَ الْبَيْعَ
گفت از سود این معامله میگذرم، پدرم را بیدار نمیکنم تا کلید یا آن مال را بردارم.
فَاسْتَيْقَظَ أَبُوهُ فَأَخْبَرَهُ فَقَالَ أَحْسَنْتَ خُذْ هَذِهِ الْبَقَرَةَ فَهِيَ لَكَ عِوَضاً لِمَا فَاتَكَ
معلوم میشود که یک معامله حسابی هم بوده است. این به طمع این نکرده بود. اما پدر هم اهل احسان بود. اینطور نبود که بی تفاوت بگذرد. دو طرف را دارد یاد میدهد.
قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ مُوسَى ع انْظُرُوا إِلَى الْبِرِّ مَا بَلَغَ بِأَهْلِهِ.
به پسر القاء شد که نفروش این گاو را مگر اینکه پوست را پر از طلا بکنند و به تو بدهند. گفته بودند قبل از اینکه این جزا را بدهند، احیاء صورت نمیگیرد. میخواستند پول را ندهند. خطاب شد که نه. تا این کار را نکردند و راضی به این نشدند، احیاء هم صورت نمیگیرد.
این مسئله یک نکته زیبایی دارد غیر از اینکه بر به پدر یک دفعه ثروت عظیمی را برای این ایجاد کرد. این نکته بسیار بسیار مهم است. چنانچه آیات قرآن بطن های مختلفی دارند که ان لظاهره باطن، هر ظاهری باطنی دارد از آیات قرآن، و لباطنه باطن الی سبعة ابطن یا سبعین ابطن که در بعضی نقل ها آمده است، حوادثی که در عالم هست هم آیات الهی هستند از جانب خدا. این حوادث برای کسی که اتفاق میافتد، نسبت به آن کسی که برایش اتفاق افتاده است، نسبت به بیننده ای که میبیند، نسبت به شنونده ای که میشنود، نسبت به تاریخی که بعد از این میبینند و این مسئله برایشان پیش میآید، نسبت به هر کسی که از هر زاویه ای به این واقعه مینگرد، چون خود کسانی که نگاه میکنند هر کسی در حالی است و یک زاویه نگاهی دارد. برای هر کدام از این ها یک پیام خاص دارد. اینطور نیست که یک واقعه یک پیام داشته باشد. این کشش فعل خداست که اینطور است و این اثر را دارد. لذا این جریان برای بنی اسرائیل معلوم شدن آن مجرم بود که قاتل کیست. برای آن پسر گنج عظیم بود. برای ما بعد از چند هزار سال این است که میفهمیم خدا چقدر هر چیزش به هر چیزش ربط دارد. سلسله روابط عالم با همدیگر میتواند پیچیده ترین روابط باشد. این پدر را بیدار نکرده است. آنجا قتلی اتفاق افتاده است. این دو را خدا به هم گره میزند. جزای او را اینجا قرار میدهد.
اگر باور کردیم هر واقعه ای نه فقط ظاهری دارد، باطنی دارد، نه فقط باطن دارد، هفت بطن بلکه هفتاد بطن دارد، آن موقع از هر چیزی انسان ساده عبور نمیکند.
ما من شیء الا و لک فیه موعظة. برای هر کسی هم موعظه جدایی دارد. یک موعظه عمومی نیست. چنانچه هر آیه قرآنی برای هر کسی پیامی دارد. بلکه برای هر کسی در هر حالی اش پیامی دارد. یعنی من امروز میخوانم و الان میخوانم با این حالم پیامی دارد، لحظه بعدی وقت دیگری حال دیگری پیام دیگری دارد. اما این دلیل بر این نمیشود که پیام هایش ربطی به هم ندارد. برای هر لحظه من هم پیامی دارد. همچنان که روایت میفرماید یجری مجری الشمس. مثل خورشید دائم طلوع دارد. طلوع بعد طلوع دارد. اثر بعد اثر. معنی بعد معنی. هم در آیات قرآن اینطور است، هم در وقایع. وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍء هر واقعه ای خزائن دارد. وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ هر چیزی خزائن دارد. انسان ها با حالاتشان، با ارتباطات و کمالات و ضعف هایی که دارند هر دفعه با یک مرتبه از این و یک رویکردی از این و یک نتیجه ای از این مواجه میشوند. پس این جریان را فقط یک بِرّ به پدر نبینیم. نشان میدهد چطور آن مسئله ای که برای قوم بنی اسرائیل نگران کننده بوده و ابتلاء و امتحان بوده، گره میخورد به یک جریانی که پسری پدری را بیدار نکرده است. واقعه ای شکل میگیرد که اصل جریان را قرآن ذکر میکند. چندین آیه ذکر شده است.
بِر اثرش این است که یک دفعه گره ایجاد میکند با خیلی وقایع. هرچه بر به کسی که بِر نسبت به او ایجاد میشود و از جانب کسی که ایجاد میشود عمیق تر باشد، گره خوردنش به مسائل و نتایج عمیق تر میشود. چون این بر به پدر بود، یک دفعه نتیجه اینقدر تاثیرگذار شد. زندگی طرف را از این رو به آن رو میکند. در این مسئله خیلی نقل ها هست. فقط این نقل نیست. نقل های متعددی هست. ببینید چقدر مسئله مهم بوده است که اینقدر حضرات معصومین گفتگو کردند.
#ربوبیت_الهی_در_حوادث
#گره_زدن_حوادث_به_یکدیگر_از_جانب_خدا
45- ل، الخصال أَبِي عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنِ الصَّادِقِ ع
این سند در کافی بسیار پر تکرار است. سند ثقه است. بعضی هم ممکن است بگویند صحیح.
عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَلْزَمُ الْوَالِدَيْنِ مِنَ الْعُقُوقِ لِوَلَدِهِمَا إِذَا كَانَ الْوَلَدُ صَالِحاً مَا يَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا.
این یک روایت یک خطی است. اما یکباره میگوید هرچه در رابطه با اینکه فرزند راجع به پدر باید رعایت بکنیم گفتیم، همه این ها نسبت به اینکه پدر و مادر هم باید نسبت به فرزند رعایت بکنند سرایت دارد. یک امر تلازمی طرفینی است. منتها سمت فرزند به پدر و مادر خیلی گفتگو میشود و بیان میشود، چون غالبا رعایت نمیشود. چون جای فرارش زیاد است. آن طرفش را با یک روایات مختصر کوتاه میگویند، اولا چون طبیعتا پدر و مادر خیرخواه فرزندان هستند، مگر در مواردی استثناء که آن هم غالبا به خاطر اشتباه در تطبیق است. میخواهند خیر برسانند، بلد نیستند، همان خیرشان اثر بدی میگذارد. یکی هم این است که قاعده در این است که عبد رعایت رب را میکند. اما اینکه بگوییم رب هم رعایت عبد را میکند… گفتیم این روابط نازله آن جاست. اینکه خدای سبحان رب است و از ما به ما مهربان تر است، این گفتگو نمیخواهد. یک اشاره کفایت میکند.
اذا کان الولد صالحا. تفاوتش هم این است که در پدر و مادر موکول به صالح بودن پدر و مادر نبود. برین او فاجرین، ولد باید بار باشد. فقط اطاعت در معصیت و شرک نکند.
#حق_فرزند_بر_والدین
#مشروط_بودن_حق_فرزند_بر_والدین_به_صالح_بودن_فرزند
#تفاوت_حقوق_والدین_و_فرزند
51- ل، الخصال مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ
اگر چهار چیز در کسی باشد، بنی الله له بیتا فی الجنة. یعنی در بهشت منزل پیدا میکند. بهشت برایشان قرار داده شد، اما ذاتشان بهشتی نبود از ابتدا. یعنی اعمال ناصالح هم داشتند، اما جوری شد که این ها بواسطه هایی، شفاعت هایی، روابطی و … از جهنم نجات پیدا کردند. اما میآیند در بهشت، آنجا مهمان هستند. صاحب خانه نیستند. اینکه میفرماید بنی الله له بیتا فی الجنة، فقط یک ساختن خانه نیست. یعنی صاحب میشوند. بیت دارند. مهمان نیستند. مستقر هستند. مأوایشان بهشت است.
-در روایت داریم که مهمان هستند؟
بله. به عنوان عتقاء النار شناخته میشوند. اول میگفتند که خدایا از جهنم نجات پیدا بکنیم. بعد میبینند که همه به این ها چپ چپ نگاه میکنند. چون بیت و منزلی ندارند. استقرار ندارند. گفتند خدایا آمدیم اینجا خیلی سخت است برایمان که اینطور نگاه میکنند ما را. بعد از خدا خواستند که ما را مستقر کن. بعد استقرار پیدا میکنند. یعنی مدت ها به عنوان میهمان در بهشت بودند.
مَنْ آوَى الْيَتِيمَ
هر کدام از این چهارتا یک آرامش دادن و بنا برای دیگران ایجاد کردن است. کسی که یتیمی را پناه بدهد. تناسب این را با با بنی الله له بیتا فی الجنة ببینید، آرامش و پناهی که به او میدهد، سکنی به او داده، سکونت به او داده، آرامش داده. ممکن است در ضمن خانه دادن و در خانه بردن باشد. ممکن است کمک کردن و آرامش ایجاد کردن باشد.
وَ رَحِمَ الضَّعِيفَ
کسی که ضعیف است و مورد ستم واقع شده، مورد رحمت قرار بدهد.
الان آدم های عزیزی در لبنان آواره شدند آن هم از شیعیان اهل بیت علیهم السلام. از جمله مصادیقی که میتواند بنی الله له بیتا فی الجنة، و بهشت را برای این ها مأوی و بیت قرار بدهد، یکی آوی الیتیم است، یکی هم رحم الضعیف است. ضعیف ممکن است آدم پولداری بوده است. اما به هر دلیلی الان از مال و امکانش نمیتواند استفاده بکند. در ضعف قرار گرفته است. تازه تحمل برای این سخت تر است. لذا میگویند اگر کسی بتواند به کسی که ورشکسته شده است کمک بکند، کمک عظیمی است.
روایات زیبایی بود که میفرمود امام امت پدر امت است، علتش هم این است که اگر دینی را به جا میگذارد و این دین را نمیتواند بدهد و از دنیا میرود، ولی جامعه به عهده میگیرد و دینش را ادا میکند. در پی این حکم یهودیان زیادی ایمان آوردند. نظام مادی برایشان خیلی مهم بود، از همان باب برایشان وارد شدند. ابوت را با جبران مادی بهشان نشان دادند. دیدند این دین خیلی زیباست. چرا اب است؟ چون اگر از دنیا بروی او دینت را ادا میکند. بر عهده ولی و امام است.
وَ أَشْفَقَ عَلَى وَالِدَيْهِ
مهربان باشد با پدر و مادر
وَ رَفَقَ بِمَمْلُوكِه
نسبت به زیر دستش اهل رعایت باشد. ممکن است تو رئیس باشی. ممکن است روحانی باشد مردم پای منبرش باشند. به همین نسبت نسبت به مردم خیرخواه باشد. مهربان باشد. اگر قرار است حرف بزند آن ها گوش بکنند، یک نسبت ایجاد شده است.
نسبت به آن ها واقعا مهربان باشد. رئیس نسبت به مرئوس. پدر نسبت به فرزند. هر جایی که زیر دست صدق بکند. این ها هم همه در یک رابطه است.
والدین هم به سمت پیری که میروند، و من نعمره ننکسه فی الخلق، کم کم بازنشسته میشود، نکس پیدا میکند. این هم از همان سنخ است.
اگر این را به عنوان قاعده دیدیم، اگر ملاک ازش درآمد، سرایت دارد در هر چیزی که در این چهارتا هم ذکر نشده است. لذا از هر چهارتای این ها ملاک در میآید. یک نوع ولایت است. خدا هم تحت ولایت خودش میگیرد او را.
#سکونت_و_قرار_در_بهشت
#عدم_استقرار_در_بهشت
52- ل، الخصال أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرٍ ع عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ نَشَرَ اللَّهُ عَلَيْهِ كَنَفَهُ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ فِي رَحْمَتِهِ حُسْنُ خُلُقٍ يَعِيشُ بِهِ فِي النَّاسِ
ملاک گیری کرده است روایت.
وَ رِفْقٌ بِالْمَكْرُوبِ
کسانی که الان در فلسطین و لبنان هستند، سختی کشیده هستند
وَ شَفَقَةٌ عَلَى الْوَالِدَيْنِ وَ إِحْسَانٌ إِلَى الْمَمْلُوكِ.
53- ل، الخصال فِي خَبَرِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَاجِبٌ فَإِنْ كَانَا مُشْرِكَيْنِ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ لَا غَيْرَهُمَا فِي الْمَعْصِيَةِ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ.
54- ل، الخصال الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مَنْ أَحْزَنَ وَالِدَيْهِ فَقَدْ عَقَّهُمَا.
ولو مستقیم نباشد. مثلا کاری کرد که پدر و مادر محزون شدند. مثلا با زنش قهر کرده، پدر و مادر از این غصه بخورند. این هم یک مرتبه از عاق است. این خیلی سعه دارد.
کاری بکند که آن ها غصه بخورند.
#غصه_دار_کردن_والدین
57- ما، الأمالي للشيخ الطوسي الْمُفِيدُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ
چون او هم ولایت مردم را به عهده میگیرد، خدا هم او را به اعلی علیین میبرد.
فِي غُرَفٍ فَوْقَ غُرَفٍ فِي مَحَلِّ الشَّرَفِ كُلِّ الشَّرَفِ
یک شرافت ویژه است در آنجا.
مَنْ آوَى الْيَتِيمَ وَ نَظَرَ لَهُ فَكَانَ لَهُ أَباً
نگاهش نگاه پدرانه باشد. با این لطافت.
وَ مَنْ رَحِمَ الضَّعِيفَ وَ أَعَانَهُ وَ كَفَاهُ
کمک بکند. فقط دلش نسوزد. و کفاه یعنی به عهده بگیرد. کفایت کند او را.
وَ مَنْ أَنْفَقَ عَلَى وَالِدَيْهِ وَ رَفَقَ بِهِمَا وَ بَرَّهُمَا وَ لَمْ يَحْزُنْهُمَا وَ مَنْ لَمْ يَخْرِقْ بِمَمْلُوكِهِ وَ أَعَانَهُ عَلَى مَا يُكَلِّفُهُ وَ لَمْ يَسْتَسْعِهِ فِيمَا لَمْ يُطِقْ.
جایی که طاقت ندارد به سختی نیندازدش. کارهای سخت ازش نخواهد. اگر کاری ازش خواسته است، برود کمک بکند. دارد که حضرات گاهی جارو را از خادم میگرفتند جارو میکردند تا کار بر او ساده بشود.
58- ما، الأمالي للشيخ الطوسي الْفَحَّامُ عَنِ الْمَنْصُورِيِّ عَنْ عَمِّ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ لَا يُحْجَبْنَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ إِذَا بَرَّهُ
وقتی پسر به پدر نیکی میکند، پدر میگوید خدا خیرت بدهد. خدا عوض خیر بدهد. یک دعایی که پدر بعد از خوبی کردن فرزند به او میکند، این رد نمیشود. محجوب نیست. حجاب شکن است. موانع دیگر را میتواند برطرف بکند. در حالی که موانع دیگر باید برطرف بشوند تا دعا بالا برود. اما این خودش حجاب شکن است.
وَ دَعْوَتُهُ عَلَيْهِ إِذَا عَقَّهُ
اگر یک وقت فرزند پدر را ناراحت بکند، نفرین بکند، این هم زود بالا میرود.
وَ دُعَاءُ الْمَظْلُومِ عَلَى ظَالِمِهِ
کسی که به او ظلم شده است، خیلی زود بالا میرود. همه سماوات را طی میکند تا به عرش الهی برسد.
وَ دُعَاؤُهُ لِمَنِ انْتَصَرَ لَهُ مِنْهُ
هر کسی کمکش بکند. پس اگر مظلومی هر جا هست، هر مقدار کمکی… موشک هایی که ایران زد چقدر دل مظلومین را خوشحال کرد و حالشان را جا آورد. این یک دعای من انتصر له منه بود. غم و غصه هایشان سبک تر و قابل تحمل تر شد.
وَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ دَعَا لِأَخٍ لَهُ مُؤْمِنٍ وَاسَاهُ فِينَا
مومنی مومن دیگر را در راه ما اهل بیت، در راه ولایت کمک کرد. مثل شیعیان لبنان بالخصوص الان.
وَ دُعَاؤُهُ عَلَيْهِ
بگویند در این وضعیت سخت کسی به داد ما نرسید.
إِذَا لَمْ يُوَاسِهِ مَعَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهِ وَ اضْطِرَارِ أَخِيهِ إِلَيْهِ.
#دعایی_که_محجوب_نمیشود
#دعای_والدین
#دعای_مظلوم
59- ما، الأمالي للشيخ الطوسي ابْنُ مَنْصُورٍ السُّكَّرِيُّ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ عَنْ عِيسَى بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ زَافِرِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنِ الْمُسْلِمِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا وَلَدٌ بَارٌّ نَظَرَ إِلَى أَبَوَيْهِ بِرَحْمَةٍ إِلَّا كَانَ لَهُ بِكُلِّ نَظْرَةٍ حِجَّةٌ مَبْرُورَةٌ
خیلی عجیب است. یک نگاه، یک حج. حج چقدر در رشد اثر دارد؟ در تعالی انسان در فطرتش و رسیدن به خدا چقدر اثر دارد؟ همه آن ها فشرده شده است اثرش در این کار. یعنی نگاه مهربان فرزند به پدر مثل آن کار وسیع حج است.
فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ إِنْ نَظَرَ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِائَةَ نَظْرَةٍ قَالَ نَعَمْ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ أَطْيَبُ.
عده ای با هم سوال کردند که اگر صد بار نگاه بکند هم همینطور است؟ حضرت میفرمایند بله. خزانه خدا که کم نمیشود. آن خزانه تمامی ندارد. این کار هم رشدش ادامه دارد.
در پاسخ: این روایت ناظر به والدین حیین است. در بعضی روایات دارد که تدارک این را به نحوی میتوانند انجام بدهند. جبران مشکلات و دین و … را انجام بدهند.
کسی که اینطور نگاه کرد یاد میگیرد که به امامش چطور نگاه بکند. اگر نگاه به پدر طینی مثل یک حج است، اگر نگاه به پدر ولایی بشود چه اثری پیدا میکند.
#نگاه_با_محبت_به_والدین
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 990” دیدگاه میگذارید;