جلسه 984 02/07/1403
عرض کردیم آیه اول بحث های مختلفی را شامل است. از جمله اینکه دارد هرمی را در روابط ترسیم میکند که این ترسیم هرم با بعضی از آیات دیگری که آن ها هم ذکر میکند که شما را از ذکر و انثی خلق کردیم ولی فقط از ذکر و انثی بودن ذکر شده است، متفاوت است. در اینجا دارد به یک وحدتی میرساند. ناظر به این است که از یک پدر و مادر واحدی همه خلق شدند. نه اینکه فقط از ذکر و انثی خلق شده اند که معلوم میشود هر کسی پدر و مادری دارد. اما اینجا میخواهد بفرماید از یک پدر و مادر. جهت توحیدی درش رعایت شده است که اینجا میخواهد این را هم ناظر باشد که خلقکم من نفس واحده.
آن هم با آن نگاه که قبلش تقوای رب را بیان کرده است، آن هم ربی که خالق است، ربکم الذی خلقکم. عرض کردیم ربوبیت پس از خالقیت است. و خالقیت آن خلقت اول انسان و موجودات است و ربوبیت کمالات ثانوی است. عین این دوتا در رابطه با پدر و مادر رعایت شده است. به این معنا که پدر و مادر هم واسطه در خالقیت دارند برای انسان، هم واسطه در ربوبیت. لذا صدری که بیان کرد که یا ایها الناس، خطاب را هم یا ایها الناس قرار داد که همه مردم و عموم را شامل بشود، نه فقط یا ایها الذین آمنوا، نه فقط اختصاص به طیف و دسته ای، این دائر مدار دین هم نیست. رعایت تقوای نسبت به پدر و مادر همه را شامل میشود. همانطوری که خالقیت و ربوبیت شمول دارد، رابطه تقوای حقوق پدر و مادر شمول دارد و لذا غیر دین داران هم بر این پایبند هستند، فطرتا به این اقرار دارند و تا حدودی رعایت میکنند. اما دین مؤکدش کرده است. تعلیلش را نشان داده علت را هم بیان کرده است تا انگیزه بیشتری ایجاد شود. تا آثار بیشتری بر این مترتب بشود.
#فطری_بودن_تقوای_نسبت_به_والدین
بحث در این بود که اینکه خدای سبحان در اینجا پدر و مادر را نازله ربوبیت و خالقیت خودش قرار داده و حقوقش را مرتبط با این کرده است. در بعضی از روایاتی که در رابطه با پدر و مادر بود داشتیم این بحث را پی میگرفتیم که تمرین ربوبیت و خالقیت الهی با اینکه پدر و مادری فرزند دار میشوند محقق میشود. و از طرف فرزند هم آن رابطه عبودیت نسبت به رب و خالق تمرین میشود. یعنی در حقیقت خانواده تشکیلش به گونه ای است که در راستای همان ادای حق ربوبیت و خالقیت و تمرین برای اوست. از جانب پدر و مادر به عنوان خالق و رب، از جانب فرزند به عنوان عبد دارد این شکل میگیرد. لذا دستوراتی که به پدر و مادر داده میشود دستوراتی است که مطابق سعه رحمت حق با فرزند رفتار بکنند. و دستوراتی که به فرزند داده میشود مطابق عبدی است که باید مطیع باشد در این درگاه تا آماده بشود برای عبودیت خدای سبحان. این نگاه باعث میشود هر انسانی در هرم هستی در دایره جریان رحم بالاترین تجربه را پیدا میکند به نحوی که هر پدر و مادری هم قبلا فرزند بودند و آن ها هم جریان عبودیت را طی کردند. از عبودیت رسیدند به واسطه در خلقت و ربوبیت فرزند. خیلی نگاه را زیبا میکند. یک خانواده تمرین همان عبودیت رب است، منتها در پدر و مادر به گونه ای، در فرزند به گونه دیگری که همه این ها مقدمه است برای عبودیت. اگر انسان این تشکیل خانواده و نظام خانواده را بر این اساس ببیند حکمت های هر قاعده و قانونی و حقوقی و تکلیفی در اینجا را بهتر میتواند تشخیص بدهد و عمیق تر میشود.
اگر میفرماید ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون، میبیند نه فقط در جایی که نماز میخواند و اطاعت خاص رب میکند، لیعبدون است، بلکه در همین متن زندگی و شکل گیری روابط هم لیعبدون است. دارد همان تمرین عبودیت را در همین روابط شکل میدهد. لذا اینگونه نیست که فقط جایی که اطاعت دارد میکند عبودیت باشد. بلکه ساختار عالم بر اساس لیعبدون است. لذا ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون تمام رفتار و کردار و روابط و هرچه در رابطه با انسان محقق است، میخواهد محقِّق لیعبدون باشد. این را شکل بدهد. حتی ساختار خانواده، روابط اجتماعی، همه در همین نسبت معنا میشود.
وقتی روابط خانواده را به عنوان یک سلول اجتماع شکل میدهد، گسترده شدن همین اجتماع را محقق میکند. همه مسائل عمیقی که در رابطه با خانواده در توحیدی ترین مسائل مطرح میشود، گسترده اش میشود اجتماع. در نظام اجتماع هم همین است. لذا تمرین توحید جدای از این ها نیست. بلکه در متن همین روابط محقق میشود. پدر و مادری که فرزندی پس از فرزند میآورند، دارند تمرین ظهور صفات و اسماء الهی را در هر فرزندی میکنند که تکرار پذیر هم نیست. چون هر فرزندی به دنیا میآید خصوصیاتی دارد. یک کسی شاید 5 فرزند داشته باشد، اما هر فرزندی یک اقتضائاتی دارد. پدر و مادر مطابق اقتضاء آن فرزند با او رفتار میکند. میبیند این را باید در بعضی صفاتش بیشتر بهش توجه بکند، دیگری صفات دیگری را باید بیشتر توجه بکند. هر کدام اقتضایی دارند که این اقتضائات باعث میشود که پدر و مادر تمرین صفات الهی را در هر کدام از این ها به گونه ای شکل بدهند. هیچ گاه تکرار پذیر نیست به این گونه که دو فرزند عین همه باشند. حتی دو فرزند دوقلو همسان اقتضائاتشان مختلف است و روابط مختلفی را میطلبند. مراعات های مختلفی را میطلبند. خدای سبحان در رابطه با عالم همین مسئله را دارد و اولیاء الهی که انبیاء و اوصیاء باشند در رابطه با امت همین اقتضاء را دارند. یعنی اینگونه نیست که همه را با یک نگاه ببینند. بلکه در عین اینکه عدالت را در نگاه دارند، اما میدانند اقتضای هر کسی به گونه ای است. نه اینکه یک اقتضای کل داشته باشند برای همه. نه. همانطور که پدر و مادر با فرزندان اقتضائات مختلفی را تمرین میکنند، پدر و مادر معنوی انسان هم همین نگاه را دارند. یک معلم در کلاس هم همین نگاه را دارد. اینطور نیست که با همه به یک گونه رفتار بکند. بله، وارد شده است که باید نگاهش را تقسیم بکند. اما آنجا که باید رعایت بکند رعایت این است که همه را به یک اندازه… از خصوصیات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این بود که نگاهش را تقسیم میکرد و برای همه قرار میداد. اینطور نبود که چشمش به یکی زوم و تیز بشود و از دیگران غافل بشود. نه. نگاه را تقسیم میکرد. اما در عین اینکه اینطور در روابط رعایت میکردند، اما برای هر کسی اقتضائی بود. با این یک اقتضائی داشت، حدیثی و گفتاری و رفتاری. با دیگری رفتار دیگری را. به مقتضای آنچه او را به کمال میرساند. پدر و مادر با فرزندان همینطورند. خدای سبحان هم با مخلوقاتش همین سنخ است. در یک راستاست. انسان چه فرزند باشد چه پدر و مادر دارد تمرین آن نگاه ربوبی را میکند. از هر طرفی تمرین این نگاه است. اگر این باور شکل گرفت تمام روابطی که ما داریم متحقق میکنیم همه دارد آن نگاه ربوبی را تقویت میکند و آماده میکند ما را برای رساندن به او. آن موقع هرچقدر روابط عمیق تر باشد، هرچقدر شدیدتر باشد، چنانچه در نظام پدر و مادر و فرزند عمق رابطه دیده میشود، تمرین ربوبیت و خالقیت قوی تر است. رسیدن به عمق ربوبیت و خالقیت شدیدتر است. وصال در اینجا قریب تر و نزدیک تر است. لذا دستورات در اینجا شدیدتر است. تقوا باید در اینجا بیشتر رعایت شود. چون اگر حقی رعایت نشود دور شدن انسان بیشتر است. اگر نظام دین را با این نگاه ارتباطی قوی دیدیم نه به صورت گسسته که هر کدام دارند حرف خودشان را میزنند و کار خودشان را میکنند، بلکه پیوسته دیدیم، کاملا مرتبط آن هم با ربوبیت الهی، اگر اینطور دیده بشود، همه جا خدا حاکم میشود. توحید در همه روابط دیده میشود. اینطور نیست که انسان زندگی بکند و ارتباط با خدا در گوشه زندگی اش باشد. در تمام متن زندگی این کشیده میشود.
#تمرین_عبودیت_و_ربوبیت_در_خانواده
#جایگاه_خانواده_در_عبودیت
#والدین_مجرای_ربوبیت
#رشد_والدین_در_برخورد_مطابق_اقتضای_فرزندان
#تطابق_تشریع_و_تکوین
#جریان_توحید_در_همه_شئون_زندگی
از پیامبر اکرم نقل شده است که: رغم انف رجل ادرک ابویه عند الکبر فلم یدخلاه الجنة.
******************************
[1] قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: أتاني جبرئيل فقال: رغم أنف إمرىء أدرك أبويه. فلم يدخل الجنّة.فقلت: آمين
( بحار الأنوار ج 93 ص 347 و مستدرك الوسائل ج 5 ص 353 و ج 7 ص 425 و ج 15 ص 192).
[2] قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: رغم أنف رجل أدرك والديه- عند الكبر- فلم يدخلاه الجنّة( جامع الأحاديث للشيخ جعفر بن أحمد القمّي- عليه الرحمة- ص 83).
[3] قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: رغم أنف رجل أدرك والديه- أو أحدهما- عند بلوغه. فلم يدخل بهما الجنّة( مستدرك الوسائل ج 15 ص 194).
******************************
مثل نفرین است. یا خبر است. بینی آن بنده به خاک مالیده شده است که پدر و مادرش را در پیری درک بکند، اما این دوتا او را به بهشت نرسانند. یعنی وظیفه اش را نسبت به او محقق نکند و نتواند آن خدمت لازم را در پیری نسبت به آن ها داشته باشد و همین باعث بشود ورودش به بهشت تسهیل نشود. لذا راه نزدیک ورود به بهشت خدمت به پدر و مادری است که به خصوص پیر هم شدند. بنده ای که نتواند از این فرصت استفاده بکند دماغش بر خاک مالیده شده است. یعنی فائز و مفلح نیست. یک فرصت است. این فرصت یک فرصت توحیدی است. ورود به بهشت با این خدمت به عنوان یک تعبد نیست. بلکه برای این است که بنده ای که در این حالت پدر و مادر پیری را که فرصت پیدا کند خدمت بکند، این خدمت شرح صدر و گستره وجود در راستای توحید به انسان میدهد، دست انسان را به خدا میرساند. انسان را متصل میکند. یعنی راه توحید را در اینجا قرار داده است. این خیلی بلند است.
در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام دارد که ان العبد لیکون بارا بوالدیه فی حیاتهما، ثم یموتان فلایقضی عنهما دینهما، بدهکاری های این ها در جهات مختلف را ادا نکرد و لا یستغفر لهما، فیکتبه الله عز و جل عاقا. با اینکه در زمان حیات خیلی خدمت کرد، اما در زمان وفات یادش رفت پدر و مادرش را.
یک اصل خیلی مهم است. خدای سبحان واجبات را برای انسان فرض کرد و چون واجبات و فرائض ذات انسان را تشکیل میدهند، برای اینکه اگر واجبی از انسان فوت شود ذات انسان متزلزل میشود، قضا برای اغلب این واجبات قرار داد، راه جبران قرار داد که این از رحمت ویژه خدای سبحان نشات گرفته است. با وجود کاهلی بنده خدا راه جبران را قرار داده است. مثلا راه جبرانش این است که واجب قضا دارد میتوانی قضا انجام بدهی. حتی اگر پدر و مادری بودند که نمازی ازشان فوت شد، روزه یا حجی قضا شد و نتوانستند در زمان حیات انجام بدهند، راه جبران را برای فرزند باقی گذاشته اند. فرزند این کار را بکند تا دین آن ها ادا بشود. برای آن ها خوب است، برای فرزند هم اثر دارد. روابط هم همینطوری است. بعضی روابط فرائض هستند. اختیاری من نیستند. پدر و مادر دست من نیست کی باشند. منتها یک بحث بسیار مهمی است، قابل گسترش است. رویش باید به عنوان یک نگاه کلان کار بکنیم. تشابه بین این دو که روابطی که سنن هستند و مستحبات هستند و روابطی که فرائض هستند. روابط فرائض آن هایی هستند که اختیار من درشان دخیل نیست. برادر و خواهر و پدر و مادر من در اختیار من نیست. اما دوست من کی باشد اختیاری است. لذا میفرماید این قرب فرائض را میآورد. اینجا که رعایت حقوق پدر و مادر، رعایت حقوق واجب میشود نتیجه اش قرب فرائض است. آنجایی که مستحبات است نتیجه اش قرب نوافل است. البته قرب نوافل خیلی عظیم است، اما قرب فرائض غیر قابل قیاس است با قرب نوافل. غیر از اینکه در قرب نوافل و اصلا اصل جعل نوافل برای تتمیم و درک نقص واجب است. روزه مستحبی تتمیم میکند روزه واجب را. نماز مستحبی تتمیم میکند نماز واجب را. مقصود بالاصاله آن واجب است. این ها مقصود بالعرض هستند. در عین اینکه مهم هستند، مقصود بالعرض هستند. میتوانیم در روابط هم این را بگوییم؟ میشود. تتمیم روابط واجبه را باید به دنبال داشته باشد. اما اگر رابطه ای باعث شد حجاب در روابط واجبه ایجاد بشود، دوستی که من پیدا کردم باعث شد روابطم با پدر و مادر و نزدیکانم سست بشود، این نشان میدهد این دوستی به جا و درست نیست و در مکان خودش قرار نگرفته است. دقت میکنید چقدر زیبا میشود در نگاه کلانی که شکل میدهیم که معلوم باشد اهم و مهم ها چیست. انسان عمدتا در عدم تشخیص اهم و مهم است که به چالش دچار میشود در دوراهی تشخیص برایش سخت میشود. معیار دست انسان باشد، کلید و مفاتح دست انسان باشد، انسان میتواند آنجایی که کلید دارد در را کاملا باز بکند. از جمله همین است که جعل مستحبات برای تتمیم واجبات است و جعل روابط مستحبه و دوستی ها برای تتمیم روابط واجبه است. لذا ببینید چه عقابی در ترک روابط واجب ذکر شده و چه عقابی در ترک روابط مستحب. حتی دارد که با دوستان پدرتان قطع رابطه نکنید.
خیلی جالب است. میفرماید اگر با دوستان پدرتان هم قطع رابطه بکنید همین غضب رب را میآورد. پدر که سر جای خودش است. اما دوست پدر که رابطه مستحب است، برای تتمیم همان رابطه واجبه است.
******************************
قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): اِحفَظ وُدَّ أبيكَ، لا تَقطَعهُ فَيُطفِئَ اللّه ُ نورَكَ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله: دوستیِ [با دوست]پدرت را حفظ كن و پیوندت را از او مَبُر كه خداوند، نور [وجود]تو را خاموش می كند.
منبع: المعجم الأوسط: 8 / 279 / 8633
******************************
در روایات داریم که کسی آمد خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم
12- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ جَمِيعاً عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ حَيَّانَ «4» قَالَ: خَبَّرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بِبِرِّ إِسْمَاعِيلَ ابْنِي بِي فَقَالَ لَقَدْ كُنْتُ أُحِبُّهُ وَ قَدِ ازْدَدْتُ لَهُ حُبّاً
یعنی دو حب به او پیدا کردم. یکی اینکه خودش خوب است. یک هم اینکه بار به والدش است.
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَتْهُ أُخْتٌ لَهُ مِنَ الرَّضَاعَةِ «5» فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهَا سُرَّ بِهَا وَ بَسَطَ مِلْحَفَتَهُ «6» لَهَا فَأَجْلَسَهَا عَلَيْهَا
حضرت با یک سروری به او نگاه کردند و خوشحال شدند. جایی که نشسته بودند بازتر کردند و خواهر رضاعی شان را آنجا نشاندند.
ثُمَّ أَقْبَلَ يُحَدِّثُهَا وَ يَضْحَكُ فِي وَجْهِهَا ثُمَّ قَامَتْ وَ ذَهَبَتْ وَ جَاءَ أَخُوهَا فَلَمْ يَصْنَعْ بِهِ مَا صَنَعَ بِهَا فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَنَعْتَ بِأُخْتِهِ مَا لَمْ تَصْنَعْ بِهِ وَ هُوَ رَجُلٌ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ أَبَرَّ بِوَالِدَيْهَا مِنْهُ.
رفتار من، تحویل گرفتن من نسبت به افراد اعتباری و گزاف نیست. بر اساس رفتار آن ها با پدر و مادرشان است. امروز با ما هم همینطور است. ما به عنوان امت پیغمبر که بر پیغمبر سلامی میکنیم، درودی میفرستیم، گاهی به زیارت روایاتشان میرویم، گاهی به زیارت خودشان میرویم، نحوه تحویل گرفتن حضرت هر کدام از ما را، به مرتبه ای است که ما رابطه با پدر و مادرمان داریم. این خیلی زیباست. اولیاء الهی رابطه شان با ما بر اساس رابطه ما با پدر و مادرمان است. کار خیلی دم دستی میشود. یعنی اگر من میخواهم محبت پیغمبر را برای خودم به دست بیاورم، راهش فقط این نیست که پیغمبر را در یک جایی پیدا بکنم و خدمت ویژه ای بکنم. پدر و مادر دم دستت هستند، اگر میخواهی پیغمبر بیشتر تو را تحویل بگیرد، به پدر و مادرت خدمت بکن.
خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت را. میفرمودند محرومیت های ما اختیاری است. این ها چوب عدم باورهایمان است.
#اهمیت_حقوق_والدین
#حقوق_ارتباطی_واجب_به_مثابه_قرب_فرائض
#حقوق_ارتباطی_مستحب_به_مثابه_قرب_نوافل
#نوافل_جبران_کننده_نقص_فرائض
#روابط_مستحب_جبران_کننده_نقص_روابط_واجب
#قرب_و_بعد_به_معصومین_با_خوش_رفتاری_و_بد_رفتاری_نسبت_به_والدین
#ذلک_قربة_إلیّ
در روایات دارد که وقتی میگوییم پدر و مادر، پدر و مادر را پیغمبر و امیر المومنین ببینید. ان الوالدین رسول الله و امیر المومنین صلوات الله علیهما.
اینکه والدین را رسول خدا و امیر المومنین ببینید، یعنی والدین خودتان را نبینید؟ نه. از طریق آن ها این ها را ببینید. راه رحم ولایی از راه رحم طینی محقق میشود. نه حذف این ها. تاکید این ها و دیدن این ها، راه رسیدن به آن هاست. راه رحم ولایی از راه رحم طینی است. این را نمونه برای او قرار دادند. این را راه برای رسیدن به او قرار دادند. راه رحم الهی هم از راه رحم ولایی میگذرد. پس سه رحم است. رحم طینی پدر و مادر هستند با اطرافیان و ارحام. رحم ولایی حضرات معصومین هستند. رحم ولایی خدای سبحانی است که میفرماید اشتققت اسمک من اسمی. انا الرحمن و انت الرحم.
#رحم_طینی
#رحم_ولایی
#رحم_رحمانی
#وصول_به_رحم_رحمانی_از_طریق_رحم_طینی_و_رحم_ولایی
این ها خیلی عالی است. یعنی معارف ناب ناب توحیدی است در متن زندگی. اگر انسان باور کند، دنبال خدا کجا بگردد؟ خدا پنجمی پنج تا نیست. در عرض آن ها نیست. پنجمی چهارتاست. یعنی در عرض آن ها نیست. لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثة. اما چهارمی سه تاست. یعنی تو بیشتر از سه تا نمیبینی. چهارمی سه تاست. اما جایی هم نیست که او نباشد. نزدیک ترین جایی که انسان میتواند ادراک خدا را بکند، رضای خدا را به دست بیاورد، به خدا نزدیک بشود… قرب و بعد دارد، نزدیک و دور دارد. نزدیک و نزدیک تر دارد. لذا رحم که ابوین باشند نزدیک تر هستند. ارحام مراتب قرب را شکل میدهند.
ان اشکر لی و لوالدیک، در ذیلش دارد که والدین تو پیغمبر و امیر مومنان هستند. در عین حال همین پدر و مادر هستند.
در روایت دیگری دارد که:
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً مَا هَذَا الْإِحْسَانُ فَقَالَ الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ
خودشان دارند، اما جوری نباشد که از تو چیزی بخواهند. به سوال نکشد. یعنی تو قبل از اینکه او سوالی بکند اجابت بکنی.
اگر کسی این کار را کرد، رابطه اش با ولی الهی و خدا چگونه میشود؟ قبل از اینکه انسان سوال بکند از خدا، خدا اجابت میکند. چقدر زیبا ملاک تشکیل میشود. میگوید هر طوری که تو رفتار بکنی… یک جا مجبوری بخواهی تا بدهد. چون یک جوری کردی که ازت خواستند تا دادی. لذا تو هم موکول میشوی به اینکه بخواهی تا داده شوی. اما اگر انسان نخواسته بهش بدهند، تفاوتش اگر گفتید چیست؟ آنجایی که انسان میخواهد بهش میدهند، خواستن حد زده است به دادن خدا. خیلی فرق است. یعنی وقتی من باید دعا بکنم تا بدهند، من خواستنم در حد فهم و علمم است. اما جایی که خدا نخواسته به من میدهد در حد کرم حق است. حد نخورده است. خیلی متفاوت است. فقط این نیست که یک خواستن باشد. خب میخواهیم. نه. تفاوتش از بین آسمان و زمین بالاتر است. با خواستن تو حد زده ای به خواستن. اما جایی که تو پدر و مادر را اجابت کردی قبل از اینکه بخواهند، مستمند را قبل از اینکه بخواهد اجابت کردی، جایی که تو نیاز داری بدون اینکه بخواهی خدا اجابت میکند. حد نخورده است. این ها هر کدامش یک بابی از معرفت است. این ها گنجینه هاست. روایاتی که اینطور برای ما بیان میکنند. راه را دارند برای ما از عدد 10 به بی نهایت تبدیل میکنند. خیلی تفاوت میکند.
نگذار بخواهند تا بدهی. اگر اینطور شد، دنباله اش این است که رابطه تو هم با ولی الهی و خدای سبحان از همین سنخ میشود. باید بخواهی تا بدهند. اما اگر تو این کار را کردی، آن ها هم نخواسته به تو میدهند. اگر نخواسته دادند، حد ندارد. مطابق کرم آن هاست.
#عکس_العمل_هستی_به_افعال_انسان
#اجابت_خواسته_مومنین_قبل_از_درخواست_آنها
#درخواست_در_حد_خواهان_اعطا_در_درجه_معطی
أَ لَيْسَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَمَّا قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما قَالَ إِنْ أَضْجَرَاكَ فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا إِنْ ضَرَبَاكَ قَالَ وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً قَالَ إِنْ ضَرَبَاكَ فَقُلْ لَهُمَا غَفَرَ اللَّهُ لَكُمَا فَذَلِكَ مِنْكَ قَوْلٌ كَرِيمٌ
ابتدایی که نه. اگر اذیت کردند، لا تقل لهما اف و لا تنهرهما ان ضرباک. نه ابتداء. اگر با تو بدی کردند، تو را کتک زدند، آنجا لا تقل لهما اف و لا تنهر هما. قال و قل لهما قولا کریما. نه در حالت عادی. قال ان ضرباک قل لهما غفرالله لکما. اگر با تو بدی کردند قول کریم به کار ببر. در حالت عادی که آن ها قرمه صدقه بروند، تو هم حرف خوب بزنی خیلی مهم نیست. اینجا حرف بد بزنی همه تعجب میکنند، رو ترش بکنی کسی توقع ندارد. اما میگوید آنجایی که با تو بد برخورد میکند، دعوایت میکند، رو ترش میکند، تو را کتک زده است، اینجا با قول کریم صحبت بکن.
نوح سلام الله علیه را میزدند، به طوری که سه روز از هوش میرفت. به هوش میآمد میگفت رب اغفر لی و لقومی انهم لایعلمون. این خیلی زیباست. پیغمبر اکرم وقتی خاکستر میریختند تقاضای آمرزش میکرد.
قَالَ وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ قَالَ لَا تَمْلَأْ عَيْنَيْكَ مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِمَا إِلَّا بِرَحْمَةٍ وَ رِقَّةٍ وَ لَا تَرْفَعْ صَوْتَكَ فَوْقَ أَصْوَاتِهِمَا وَ لَا يَدَكَ فَوْقَ أَيْدِيهِمَا وَ لَا تَقَدَّمْ قُدَّامَهُمَا.
چشمت را پر نکن از دیدن این ها مگر با رحمت. با بی میلی هم نگاه نکن. هر نگاهت را نگاه به ولی الهی ببینی. هر کدامش عبادت است. اگر من سیصد بار هزار بار در روز نگاه بکنم هم عبادت است؟ بله. عبادت است. هر نگاهی عبادت است. اگر راه اینقدر راحت باشد چقدر ما دستمان را کوتاه کردیم به اختیار خودمان. اینقدر راه را نزدیک کردند.
جلوتر از آن ها راه نرو.
هر کدام از این روایات یک بابی است از معارف.
#حقوق_والدین
8- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَدْعُو لِوَالِدَيَّ إِذَا كَانَا لَا يَعْرِفَانِ الْحَقَّ
یعنی اهل ولایت نیستند.
قَالَ ادْعُ لَهُمَا وَ تَصَدَّقْ عَنْهُمَا وَ إِنْ كَانَا حَيَّيْنِ لَا يَعْرِفَانِ الْحَقَّ فَدَارِهِمَا فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِي بِالرَّحْمَةِ لَا بِالْعُقُوقِ.
من را برای رحمت خدا خلق کرده و مبعوث کرده، نه برای عاق شدن و جدا کردن. حتی نسبت به پدر و مادری که ولایت ندارند. در ناصبی و … اش هم هست.
ما دنبال توحید هستیم از راه نزدیک. باور کنیم با آن ادله و استدلال ها و چشم را بر هم گذاشتن و … درست است راه است، ولی راه دورتر است.
راه نزدیک تر همین دم دستمان است که در عمل ما محقق میشود.
اگر این محقق شد تازه آن ها نتیجه میدهد. عمق و توان میدهد.
مراقبت باشیم راه نزدیک را از دست ندهیم دنبال راه های دورتر باشیم.
در این مورد یک بازخورد بنویسید