سلام علیکم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و الصلاه و السلام علی محمد و آله الطاهرین.

ما با این شور و هیجان شروع می‌کنیم، شما صلواتتان خلاصه خیلی صلوات با شور و هیجان نیست، یک صلوات با شور و هیجان بفرستید.

و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.

خوب خوش آمد می‌گوییم، زیارت قبول می‌گوییم، تقبل الله اعمالکم، زیاراتکم، ان شاء الله خدای سبحان در زیر سایه اهل بیت همه ما را در دنیا و آخرت محفوظ بدارد، در دنیا زیارت آنها را و در آخر شفاعت آنها را روزی همه ما ان شاء الله قرار بدهد. خوشحالیم که باز هم در محضر دوستان هستیم و ان شاء الله جمع دوستانه و مومنین ان شاء الله قدم ‌های راسخ ‌تری را در پشتیبانی از حقیقت ولایت و دین خدا ان شاء الله بتوانیم برداریم و خدا به ما عنایت بکند.

در محضر آیات مربوط به بحث ربا بودیم که تتمه ‌ای از این آیات باقی مانده بود که این هفت آیه‌ ای که در رابطه با ربا آمده بود و بحث بسیار مهمی هم بود و مباحث اعتقادی اخلاقی و اخلاقی و رفتاری در ذیل این بحث به کرات مطرح شد و مباحث متعددی در اینجا ذکر شد ان شاء الله، رسیدیم به صفحه ۴۲۰ اینجور که ظاهراً دوستان فرمودند، صفحه ۴۲۰، إذا عرفت ذلک علمت، در ذیل این آیه شریفه بودیم که يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ[1]، که خدای سبحان ربا را به تدریج محق و از بین می‌برد و صدقه را به تدریج ربا و رشد می‌دهد، یعنی برعکس به کار برده است، آن چیزی را که دیگران ربا می‌بینند این است که پولی را بدهید و در قبال آن زیادتر بگیرید، این ربا است دیگر، که اینجا عنوان ربا و نمو را برای این گذاشتند، خداوند سبحان می‌فرماید که این محق است و آنجایی که صدقه است، به ظاهر این است که دارید می‌دهید تا چیزی را از اموال خود کم کرده‌ اید، این را ربا می‌نامد و نمو می‌نامد، که یمحق الله الربا، خدا ربا را که به ظاهر سود است محق می‌کند و صدقه را که به ظاهر در حقیقت محق است در حقیقت رشد می‌دهد، یعنی کاملاً از صنعت عکس استفاده کرده خدای سبحان در اینجا و آن چیزی که در ذهن ما هست را و آن چیزی که از ظاهر اولیه استفاده می‌شود، صدقه دادن بلاعوض است، از دست دادن به ظاهر پول است، ولی می‌گوید نه این ربا پیدا می‌کند و نمو، ولی آنجایی که پولی را می‌دهی تا بیشتر بگیری که به ظاهر نمو است می‌گوید این را محق می‌کند و از بین می‌برد که يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ.

بعد شبهه ای را مطرح کرده‌اند که بعضی ها می‌گویند که ربا معلوم است سود آن، یعنی اینجا نمو آن قطعی است، اما بیع است که نمو آن معلوم نیست، شاید در یک معامله انسان سود کند شاید در یک معامله انسان سود نکند، هر معامله ای که سودآور نیست، پس اگر این‌ها گفتند احل الله البیع و حرم الربا قبل آن انما البیع مثل الربا[2]، می‌گوید این حرف ما طبق این منطق درست است، چرا؟ چون بیع معلوم نیست سود داشته باشد، ربا قطعاً سود دارد پس بیع را به ربا تشبیه می‌کند، می‌خواهد بگوید بیع هم خوب است، چرا؟ چون مثل ربا سودآور می‌تواند باشد، پس اصل را چه گرفته است؟ ربا گرفته است که حتماً سودآور است. در این بیان که ایشان داشت می‌فرماید که منطق این‌ها غلط است، چرا؟ چون که یمحق الله الربا و یربی الصدقات، منتها می‌فرماید قرآن، این نکته دقیقی است که قرآن اساس آن برای زندگی فرد و بیان زندگی فرد نیست، اساس او بر هدایت نوعی است که این هدایت نوعی، افراد هم زیر مجموعه این قرار می‌گیرند، افراد هم تحت این در حقیقت عنوان، آنها هم هدایت می‌شوند، احکامی هم که می‌آورد، احکام بر اساس هدایت اجتماعی است، چون احکام بر اساس هدایت اجتماعی است لذا می‌بینید که در اینجا هم حیاتی برای اجتماع قائل است، حیات اجتماعی با حیات فردی متفاوت است، حیات فردی حداکثر آن مثلاً می‌بینید که ایامی دارد و سال هایی دارد، برای عمر مثلاً صد ساله، عمر این سالیانی را می‌گذراند، هر سالی برای او یک مرحله است، اما در حیات اجتماعی هر در حقیقت عمر فردی یک مرحله است، یعنی حیات اجتماعی یک حیاتی دارد که عمر او طولانی ‌تر از حیات یک فرد است، لذا حیات فرد گاهی اگر که می‌خواهد یک چیزی در او آشکار بشود باید بالاخره در چند سال آشکار بشود، ولی می‌فرماید حیات اجتماعی اینگونه نیست، باید در چند نسل آشکار بشود، چند نسل یک اجتماع را تشکیل می‌دهند، لذا احکام اجتماعی بروز و ظهور آنها به سرعت حیات فردی نیست، اما در نسبت خودشان بروز و ظهور آنها سریع است، هرچند به نسبت حیات فردی بروز و ظهور بطیئ است، گاهی بروز و ظهور اصلاً دیده نمی‌شود، چون نسبت به فرد بطیئ است، اما نسبت به خود حیات اجتماعی که عمر حیات اجتماعی را، مثلاً می‌گوید بنی عباس ۷۰۰ سال ۸۰۰ سال، چقدر مثلاً این‌ها سلطنت داشتند، این یک عمر است، این چند نسل را گذرانده است، بنی امیه مثلاً ۳۰۰، سال ۴۰۰ سال، این به اصطلاح چند نسل است که یک حیات اجتماعی که از ابتدا رو به زوال بوده است، اما چقدر طول می‌کشد که این زوال آشکار بشود؟ ۳۰۰ سال، سیصد و چند سال، پس این نگاهی که ما احکام فردی را به احکام اجتماعی بخواهیم سرایت بدهیم و احکام اجتماعی را با حیات فردی بخواهیم قیاس بکنیم اشکال ایجاد می‌کند، لذا اگر می‌فرماید یمحق الله الربا، خدا ربا را در حقیقت محق می‌کند بلافاصله ما می‌گوییم آخر چگونه؟ می‌بینیم زندگی یک فرد را که دارد ربا می‌گیرد اما به ظاهر هی دارد پولدار تر می‌شود، به ظاهر هی دارد چه میشود؟ محق در آن نیست بلکه رشد در آن است، می‌گوید این را، یمحق الله الربا، سنت ربا در نظام نگاه الهی به سمت محق است، حالا این با نگاه اجتماعی ببینید، اجتماعی که به ربا در حقیقت مبتلا می‌شود، حتماً این اجتماع رو به چه هست؟ رو به زوال است، اما رو به زوال بودن، محق بودن، مناسب اجتماع باید این محق را در نظر بگیرید، هرچند در افراد هم بسیاری از شواهد… چون احکام در حقیقت به اصطلاح، همانگونه که قبلاً هم گفت، احکام و قوانین بر اساس نظام غالبیت است، اغلبیت است، نه نظامی که تمام افراد… مثل قوانین تکوینی نیست، قوانین اجتماعی و قوانین تشریع که مطابق قوانین اجتماعی است بر اساس نظام اغلبیت است لذا در اغلبیت هم نظام حتی فردی ربا به در حقیقت سرنوشت خوشی دچار نمی‌شود، که حالا این‌ها بعضی از آن را گفت بعضی از آن را هم الان بیان می‌کند.

خوب إذا عرفت ذلک، که این بحث اجتماعی را ایشان بیان کرد که خیلی بحث مهمی است در نگاه کلید به نگاه، که عمر اجتماع رو باید مناسب با اجتماع دید، امراض اجتماعی را باید مناسب با عمر اجتماعی نگاه کرد، نجات اجتماعی را هم مناسب عمر اجتماع دید، لذا با فرد قیاس نکنید این را که اگر یک وعده خداوند سبحان داده است ولی می‌بینید که سالیانی است که طول کشیده است و محقق شده است، احساس بکنیم که خلف وعده شده است، دقت کردید، این نیست، اینگونه نیست.

یکی از حضار: یعنی در نگاه اجتماعی نامفهوم 08:38 یقینا نباید به ضرر فرد هم باشد، نمی‌شود بگویید که فرد ضرر کند که اجتماع سالم بماند.

استاد: خوب چرا، یک موقع می‌بینید که این باید طول بکشد تا این فرد در حقیقت چه بشود؟ تا در نظام اجتماعی حکم آشکار بشود، مثلاً می‌بینید یک کسی دارد یک کاری را انجام می‌دهد اما این کار فردی… لذا عذاب های اجتماعی که نازل می‌شد، عذاب ‌هایی که نازل می‌شد این ممکن بود گاهی ۳۰۰ سال، ۴۰۰ سال این قوم ظلم کردند، اما باید به مرتبه ای از محوضت می‌رسیدند تا امکان عذاب بشود، تا عذاب بر آنها چه بشود؟ لذا می‌بینید که آن نسل ‌های قبلی که به محوضت نرسیده بودند، به محض شدن نرسیده بودند، این در حقیقت عذاب برای آن قوم نازل نشد، تا این‌ها به محوضت نرسند با اینکه شروع کرده بودند، با اینکه ممکن است عده‌ ای از آنها محض شده باشند اما اجتماع به محوضت نرسیده بود، لذا می‌بینید با اینکه عده‌ ای ظلم آنها کامل بود اما چون اجتماع به ظلم کامل نرسیده بود، عذاب هم بر آن اجتماع نازل نشد، پس آن فرد به ظاهر در نظام فردی قسر در رفت از حساب الهی به عنوان دنیا، عذاب دنیا، دقت کردید، اما در نظام اجتماعی عمر این اجتماع تا به محوضت رسید فانی شد.

یکی از حضار: از این طرف…

استاد: خوب از دو طرف است دیگه، ببینید این طرف آن را مثال زدیم، یک شخص صالح است اما این صالح در نظام در حقیقت فردی جریان اجتماع صالح نیست، به آن نتایجی که باید در عمر دنیا، حیات دنیا، به آن نتایج دنیایی، اخروی آن که دست باز است، مشکلی ندارد، در آن حیات دنیایی بخواهد برسد، شرایط مهیا نمی‌شود، اما سنت الهی این است که اگر این نظام اجتماعی شد، فرهنگ اجتماعی شد حتماً این محقق می‌شود، هرچند در فردی ممکن است این چه بشود؟ در فردی ممکن است این با عمر اجتماع در حقیقت سنجیده بشود، این فردی آن ثمره را نبیند الان، آن ثمره را نبیند، اما با عمر اجتماع این ثمره حتماً محقق می‌شود، لذا از بین رفته نیست کار این هم، کار این هم در عمر دنیا از بین رفته نیست هرچند خود او ندیده است، اما در نسل او، در آیندگان این حتماً دیده می‌شود، یعنی آنجا با عمر اجتماع که به اصطلاح این سنجیده می‌شود… پس اگر چه عمل صالح، چه عمل ناصالح را در نظام اجتماعی، این را در حقیقت سنجیده شد، در نظام اجتماعی عمرها طولانی ‌تر است، عمر اجتماع، لذا عمر اجتماع زوال آن و رشد آن خیلی متفاوت با عمر فرد است، لذا ثمرات آن هم در آن نظام دیده می‌شود و احکامی که آمده است در قرآن، بسیاری از آنها ناظر به جریان اجتماع است ولی ما او را فقط در فرد می‌بینیم، بعد گاهی برایمان شک ایجاد می‌شود که چرا این محقق نشده است؟ چون اصلاً او در نظام فردی امکان تحقق این گونه ندارد چون این حکم باید در نظام اجتماع، فرهنگ اجتماع دیده بشود، لذا بسیاری از احکام آمده تا ما را سوق بدهد به رشد اجتماعی، اگر این در نظام اجتماع دیده نشود، آن رشد ایجاد نشود و این کوشش برای نظام اجتماعی ایجاد نشود، آن نتیجه محقق نمی‌شود، مگر اینکه در طریق آن باشد، به اندازه در طریق او محقق می‌شود، اگر در طریق او باشد به اندازه… لذا حرکت ‌ها در نظام اجتماعی، حرکت ‌های… در نظام دینی حرکت اجتماعی کاروانی است، باید در حقیقت اجتماع را حرکت داد، باید جمع را به آن کمال رساند، اینگونه نیست که هر کسی سر خودش را بیندازد پایین بگوید که من کار به بقیه ندارم، حتی عزلت های دینی برای قوت و قدرت حرکت اجتماعی است، یعنی اگر موسی کلیم به میقات رب می‌رود، یا اگر پیغمبر اکرم اعتکاف محقق می‌کند و دور می‌کند خودش را در یک مدتی از مردم یا انبیاء دیگر گاهی غیبت‌ هایی داشته ‌اند، تمام این‌ها در طریق این بوده است که با برگشت آنها حرکت‌ های قوی ‌تر اجتماعی صورت بگیرد، خود آنها قوت پیدا بکنند تا حرکت ‌های بالاتری از اجتماع را صورت بدهند، لذا برگشت داشتند، اینگونه نبود که بروند برنگردند دیگر، همه این حرکت‌ ها… لذا تمام آن دستورهای به عزلت هم در دین، دستور به عزلت فی نفسه نیست که بروند عزلت فی نفسه پیدا بکنند و تنهایی… نه، عزلت برای قوت برای برگشتن و حرکت بالاتر اجتماعی است.

یکی از حضار: این فرمایشی که دارید که این گونه بحث اسباب و مسببات مثلاً این محق و رشد در جامعه یا به صورت فردی اجرا می‌شود، لازمه آن این است که اینجا جمع بیاورد ولیکن می‌گوید یمحق الله الربا، بعد این متعلق آن هم خود ربا است، این یعنی شاید آن پول او بیشتر بشود ولی آن نسبت عمل با شخص شاید مثلا از بین رفتنی باشد، نیاز نیست که ما هی بخواهیم توجیه بکنیم.

استاد: نه، ببینید یک بحث معاد است، کسی بحث معاد را شک ندارد، این را عرض کردیم، در بحث معاد این مسئله مسلم است، اما آیا تنها اثر معاد است؟ بحث در این است که آیا تنها اثر معاد است؟ چون ۲ توجیه را آوردند و ایشان قبول نکرد، گفت یک توجیه این بود که این‌ها می‌گفتند که… یا بعداً می‌آورد دیگر، که در حقیقت، می‌آورد حالا دو توجیه را، یکی بگوید که این آخرت است، در آخرت بگوییم خیلی مسئله راحت است، فردی و اجتماعی هم نمی‌خواهد، میگوییم مثلاً محق ربا در کجا است؟ در آخرت است، و در حقیقت رشد صدقه در کجا است؟ در آخرت است، اینکه خوب مشکلی ندارد، این حل مسئله، اما از قرائن و شواهد به دست می‌آید که جریان فقط در آخرت نیست، بعضی ها هم خواستند بگویند حالا که در آخرت نیست، در دنیا است، به معنای این است که رباخوار با اینکه سود می‌کند به ظاهر، رشد می‌کند پول او، اما از سود خودش منفعتی نمی‌برد، حیات دنیای او حیات هنیئی نیست، مهنی نیست برای او، اینجا دائماً در حقیقت در تعارضات و مشکلات و دشمنی ‌های مردم با او و… خوش نمی‌گذرد خلاصه به او از این پول، بعضی ها هم خواستند که این را بگویند. مرحوم علامه می‌فرماید که این‌ها هست، نه اینکه این‌ها نیست، اما منحصر به این‌ها نیست، بحث در حیات دنیوی هم محقق است، منتها حیات دنیوی یک حیات فردی دارد، یک حیات اجتماعی، این را باید با هم ببینیم، این بحث… لذا آنها سر جایش است، نفی آنها نیست، اما آنها به اضافه که سرایت دارند، هم حیات دنیا است هم حیات آخرت است، هم عیش هنیئ نداشتن رباخوار است، همه این‌ها سر جای خودش محفوظ است اما امر اعم از این‌ها است.

یکی از حضار: نامفهوم 14:59.

استاد: خوب این ها را بیان کردند دیگر، حالا بعضی از آن را هم بیان میکنند.

إذا عرفت ذلک علمت: أن محقه تعالی للربا فی مقابل إربائه للصدقات، که این صنعت معکوس را به کار گرفت، یختلف لا محالة بین ما کان الفعل فعلا انفرادیا، اینجا در آنجایی که فعل انفرادی باشد، یک نفر دارد در اجتماع این کار را می‌کند، تا اینکه این یک چه باشد؟ در جمله قبل که جلسه گذشته خواندیم ایشان فرمود که یک موقع هست که یک کاری زشتی انجام می‌شود، اما اجتماع این را زشت می‌بیند لذا عقاب این این است که در اجتماع رسوا بشود، اگر در اجتماع رسوا شد در جهت اجتماعی این بایکوت می‌شود، کسی که فعل قبیحی انجام می‌دهد، درست است، اما اگر یک موقع اجتماع چه شد؟ اجتماع این فعل قبیح را قبیح ندید، مثل الان، بعضی از حرکاتی که مثلاً در بعضی از کشورها هست، مثلاً می‌گویند که ببینید همجنس بازی چه هست؟ اصلاً قانونی است، تظاهرات رسمی می‌کنند و برای او قانون دارند، اگر در جایی ببینند عمدتاً این را قبیح نمی‌بینند، نمی‌آیند در مقابل آن بایستند آن کشورها، درست است، چون به عنوان قانون می‌بینند، می‌گویند آن هم نوع من الازدواج است، این هم نوعی از خلاصه به اصطلاح… خوب اگر این قبح او ریخت، آن موقع فرهنگ شد، آنجایی که خلاف بود و اجتماع او را تخلف می‌دید، عارضه های اجتماعی و عواقب اجتماعی کفایت می‌کرد برای اینکه این عقاب بشود، مردم او را طرد می‌کردند، مردم او را نفی می‌کردند، اما اگر در اجتماع این قبیح نشد، خوب حتما حکم این حکم به اصطلاح از بین نمی‌رود از جهت الهی، اما مردم هم دیگر به وعده دنیایی مردم نمی‌شود او را ترساند، چون دیگر از این ترسی ندارند، همه هم سنخ هستند، لذا خدای سبحان یک سنتی دارد، آنجایی که بدی فرهنگ بشود، آنجا سنت عقاب در کار است و عذاب الهی، اما آنجایی که انحراف است در اجتماع، یک افرادی انحراف دارند، در بحث انحراف البته در حقیقت در انحراف سنت سنت هلاکت نیست، این دو سنت با یکدیگر متفاوت است، پس اگر اجتماعی آن هم در حالت محوظت، محض شدن، الان اینگونه نیست، الان سیر بحث را اینقدر که آدم گاهی می‌پرسد، من پرسیدم تازه هم پرسیدم، از یک اشخاصی که تحقیق در این داشته‌اند، سیر بحث اینگونه نیست که به سمت سرعت در این مسئله باشد، بلکه در بعضی از کشورها حتی حالت چه پیدا کرده است؟ عکس العمل افولی دارد، لذا با اینکه دارند تبلیغات وسیع ‌تری می‌کنند اما اینگونه نیست، درصد را که می‌گفتند، می‌گفتند درصد میل مثلا به این جریانات همجنس گرایی کاسته هم شده است به شدت در کشورها، با اینکه قانونی شده است، با اینکه قانونی شده، لذا می‌خواهیم بگوییم به سمت محوضت حرکت نکرده است و محض هم نشده است، ما از بیرون نمی‌توانیم یک نگاه مثلاً اگر مواردی را دیدیم بگوییم محض شده است در این مسئله، اینگونه نیست، باید واقعا از نظام الهی اگر محض بشود حتماً به سمت نابودی می‌روند، به سمت محوضت بروند به سمت نابودی، اما اگر انحراف یعنی یک عده ‌ای این مشکل را دارند و عده دیگری حتی نمی‌پسندند، اگر هم ساکت هستند نمی‌پسندند، یا کم کم به سمت در حقیقت حتی ناپسند بودن دارد بیشتر حرکت می‌کند، اینجا سنت الهی سنت عقاب نیست، سنت ایشان سنت هلاکت آن قوم نیست، چون ممکن است در حقیقت این به محض شدن نرسد، چون در آن جریان حضرت ابراهیم دارد دیگر، ابراهیم سلام الله علیه وقتی که ملکوت آسمان‌ ها و زمین را دید، ﴿نُرِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ مَلَكُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾[3]، در روایات دارد، روایاتی است که می‌گوید ابراهیم سلام الله علیه باطن اعمال را می‌دید، با نگاه به باطن اعمال میدید که این‌ها دارند تخلفات عظیم می‌کنند، لذا بعضی از این‌ها را نفرین کرد و از بین رفتند، بعد خدا گفت که ابراهیم داری چیکار می‌کنی؟ چه کار داری می‌کنی؟ ما سنت ما این نیست که اگر یک کسی از درون عمق او هم حتی فردی به این در حقیقت مبتلا شد، به بدی، ما از بین ببریم او را، بلکه از… بعد آنجا می‌فرماید که مردم سه دسته‌اند، عده ای که صالح هستند، عده‌ ای که بد هستند، عده ‌ای که خوب و بد در آنها قاطی است، آنهایی هم که بد هستند عده ای از این‌ها از نسل آنها صالحی به دنیا می‌آید، ما آنها را نگه می‌داریم تا آن صالح به دنیا بیاید، لذا سنت ما این نیست چون جایی که محض می‌شوند آنجایی است که دیگر صالح هم به دنیا نمی‌آید، که ﴿رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا٢٦ إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا٢٧﴾[4]، آنجاست که محوضت محقق شده است، یعنی دیگر این‌ها، از این‌ها صالح به دنیا نمی‌آید، لذا این‌ها حتما عقاب الهی و هلاکت الهی… این‌ها سنت‌ ها است، گاهی ممکن است مورد شبهه قرار بگیرد انسان، چرا بعضی از کشورها با این فساد هایی که دارند عذاب الهی نازل بر آنها نمی‌شود و این‌ها عقاب نمی‌شوند؟ این اولاً به سمت محوضت حرکت نکرده‌اند، ثانیاً محض نشده‌اند، ثالثاً هنوز تا مرتبه ‌ای که صالحینی که از آنها امکان دارد که به دنیا بیایند این در حقیقت محقق نشده است که صالحین باید به دنیا بیایند، بله به جایی می‌رسد اجتماع، می‌رسد این به اینجا، همان گونه که فرد می‌شود ختم الله علی قلوبهم و علی… بله، اجتماع هم می‌رسد به اینجا که بر این اجتماع ﴿خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞ﴾[5]، که دیگر این‌ها اصلاً مهر می‌خورد ﴿طُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ﴾[6]،  اینجا دیگر هیچ صالحی از این‌ها به دنیا نمی‌آید، در نظام اجتماعی اگر به اینجا برسد هلاکت است، در نظام فردی هلاکت فردی است ولی هلاکت فردی یعنی شقاوتی که دیگر این برگشت پذیر نیست، نه مردن، شقاوتی است که دیگر برگشت پذیر نیست، اما در نظام اجتماعی به مردن آن اجتماع منجر می‌شود و مردن اجتماع از بین رفتن آن اجتماع هست در نظام ظاهری هم، حالا این سنت ‌ها را نمی‌دانم توانستم به صورت اختصاری بلاخره برای دوستان بیان بکنم؟ حالا این‌ها باید دسته ‌بندی شده با دقت در حقیقت… این کلیت او بود.

یکی از حضار: کمیتی که نیست که؟ یعنی مثلا ممکن است خطای یک نفر در جامعه باعث بشود که کل… بر اساس روایاتی که داریم و مثلا آیاتی که ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡ﴾[7].

استاد: او این طرف آن است که ما عذاب نمی‌کنیم تا وقتی که تو هستی، این درست است، اما این نیست که وقتی تو رفتی این‌ها را عذاب کنیم، این ها در حقیقت…تا تو هستی…

یکی از حضار: از آن طرفش را می‌خواهم بگویم، کمیتی نیست؟

استاد: نه دیگر ببینید این‌ها سنت سبقت رحمت بر غضب است، تو پیغمبر تو هستی ما کنا معذبین، ما عذاب این‌ها را نمی‌کنیم، اما اگر تو نبودی این‌ها را عذاب می‌کنیم، می‌گوید نه اگر تو نبودی، این‌ها رساندند به آن حدی که باید عذاب بشوند عذاب [می‌کنیم]، اما اگر تو باشی این‌ها به آن حد در حقیقت حتی اگر… حتی، فرض ما، اگر رسیدن به آن حد هم عذاب نمی‌کنیم آنها را تا وقتی که تو هستی، چون که بودن تو مثل بودن یک امت است، در حقیقت این امت را نگذاشته است که به محوضت برسد، علاوه بر اینکه بودن تو باعث می‌شود که آنها به مرتبه محض [نمی‌رسند]، یعنی سالبه بانتفاع موضوع است، یعنی بودن تو باعث می‌شود که آنها به آن مرتبه هلاکت اصلا نمی‌رسند، اما بر فرض که اگر کسی گفت از ظاهر ممکن است برسند، عیب ندارد اما بودن پیغمبر مرتبه ‌ای است که خود آن امت است پیغمبر، فرد نیست، لذا می‌تواند این قوم را برگرداند، مثل ابراهیم که ﴿كَانَ أُمَّةٗ قَانِتٗا لِّلَّهِ﴾[8]، یعنی خود او یک امتی بود، با اینکه یک نفر موحد بود اما أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ که در حقیقت این امتی بود که متوجه و به اصطلاح توجه او فقط به خدا بود.

یکی از حضار: منظور از سنت عذاب در آنجا سنت عذاب قطعی است دیگر؟ نه عذابی که حالا به نحو…

استاد: بله آن عذاب قطعی است اما عذاب‌ های تدریجی یا عذاب ها، امراض، مصیبت ها، این‌ها جدا است، اما در اینجا این سنت عذاب قطعی است که آن اجتماع را ساقط می‌کند، سیطره و هیمنه… چون عذاب اجتماع گاهی از بین رفتن افراد است مثل قوم هود و ثمود و لوط و این اقوام این گونه، اما گاهی عذاب یک قوم ساقط شدن آن اجتماع از سیطره و هیمنه خود است، یعنی آن قوم چه می‌شود؟ از آن حالات عزت به ذلت کشیده [می‌شود]، این مردن او است، یعنی دیگر از بین رفت، وقتی که آن قوم در حقیقت ذلیل شد از بین رفته است.

إذا عرفت ذلک علمت: أن محقه تعالی للربا فی مقابل إربائه للصدقات یختلف لا محالة بین ما کان الفعل فعلا انفرادیا کالربا القائم بالشخص فإنه این ربا یهلک صاحبه غالبا، این ربا صاحبش را در حقیقت غالباً در نتیجه به هلاکت می‌رساند در نهایت، و قل ما یسلم منه مراب لوجود أسباب، می‌گوید کم است که یک رباخواری تا آخر عمرش چه باشد؟ سالم بماند در حقیقت از جهت نتایج ربا، و قل ما یسلم منه مراب لوجود أسباب و عوامل خاصة تدفع عن ساحة حیاته الفناء و المذلة، چون دشمنی ‌های زیادی را برای خودش چیز [فراهم] کرده است، عیش او هنیئ نمی‌شود، دائماً باید مراقب خودش باشد، اموال دیگران در زندگی او آمده است که حالا این‌ها را بعداً توضیح می‌دهد، و بین ما کان فعلا، پس یک فعل فردی بود، پس بین ما کان الفعل فعلا انفرادیا و بین ما کان فعلا اجتماعیا کالربا الدائر الیوم الذی یعرفه الملل و الدول بالرسمیة، الان ربا مثل آن حالت به اصطلاح نظام همجنس بازی که قبح او بین بعضی از کشورها از بین رفته است، ربا کانه یک ارزش هم تلقی می‌شود نه فقط قبح او ریخته است، یک جا قبح او می‌ریزد دیگر قبیح می‌بینند، یک جا حسن می‌بینند اصلاً این را، می‌گوید مگر می‌شود اصلاً بدون ربا زندگی کرد؟ اصلاً نمی‌شود، چون اصلا قوانین حاکمیتی بر اساس ربا چه شده است؟ پایه ‌ریزی شده است، بنای تفکر غربی بر اساس ربا و نظام در حقیقت بانک ها و این نظام بانکی اصلاً ریخته شده است، همه این نوع فکر، این نوع کار، همه بر اساس این دارد خودش را سازمان می‌دهد، نه فقط قبیح دیده نمی‌شود بلکه حسن و بلکه احسن الحسن دیده می‌شود، می‌گوید بهترین است، این تحفه بشریت است حتی، تا این حد که این تحفه بشریت است.

یکی از حضار: ظهور و بروز رباخوار و انسان ‌هایی که مثل او هستند، ظاهرش این است که این اتفاقات نمی‌افتد، بحث هلاکت آنها باشد یا عیش آنها بد باشد.

استاد: عرض کردیم دیگر قبلاً هم آمده بعداً هم می‌آید، قبلاً هم آمد در صفحه چیز که آمد که داشتیم این را که برخی می‌گویند نگاه می‌کنیم می‌بینیم که خلاصه رباخوار ها الان زندگی خودشان را دارند می‌کنند، این قبلاً آمد در همین دو سه صفحه قبل، باز هم می‌آید،   این را چند جلسه قبل این بحث را ایشان مطرح کردند، حالا دیگر برگشت نکنیم به آنجا.

یکی از حضار: نمی‌شود گفت این حکم مخصوص احکام تکلیفی است منتها ما با بحث حقوقی می‌توانیم ربا هم بگیریم.

استاد: نه، یعنی در بحث حقوقی مانع نداشته باشد؟

یکی از حضار: بله.

استاد: نه اینگونه نیست.

یکی از حضار: چون هر جایی که…

استاد: ببینید، ملاکی که برای ربا بیان شد در جلسات قبل این بود که بین فقیر و غنی را دارد چه می‌کند؟ فاصله را هی بیشتر می‌کند.

یکی از حضار: نه اینجا دولت…

استاد: حالا اگر یک موقع شما این نظام را حقوقی کردید بر فرضی که همه این دولت هم از نظام ربا بهره‌مند بشود، اگر بنابراین است که مردم هم با دولت باشند، دولت هم همه را… فاصله اینکه دارد ربا می‌گیرد بین دو اجتماع را دارد فقیر و غنی را دارد شدید می‌کند، یعنی آن شخصی که دارد ربا می‌گیرد که قطعاً در داخل خودش هم هست، الان مثلاً در داخل فرانسه یک سال است این تظاهرات برای چه است [در] شنبه ‌ها؟ برای همین فاصله بین فقیر و غنی است، در آمریکا که آن چند وقت پیش شد…

یکی از حضار: دولت قوی می‌شود حالا…

استاد: دولت قوی می‌شود یک موقع در مقابل ملت است، یک موقع هست دولت به عنوان اشخاصی هستند که این‌ها قوی می‌شوند که اینگونه است، و الا دولت قوی می‌شود که همه مردم قوی نمی‌شوند که، چون وقتی دارد ربا می‌گیرد سرمایه مردم که معلوم است، مردم که پول آنها زیاد نمی‌شود، بلکه دارد از پول این‌ها در مقابل قرضی که می‌دهد بیشتر می‌گیرد، در مقابل قرضی که می‌دهد بیشتر می‌گیرد این گرفتن بیشتر چه هست؟ فاصله بین این دوتا را دارد زیاد می‌کند، حتماً این سود به جیب یک عده‌ ای می‌رود، حتماً این سود… اینگونه نیست که برگردد به جیب مردم که، این به جیب مردم برنمی‌گردد لذا در هر صورتی نگاه بکنید حتی اگر یک اجتماعی در جیب همه آنها برود، یک اجتماع دیگری در مقابل این‌ها باید ضعیف شده باشند و آن هم باز هم به فاصله بین فقیر و غنی در دو اجتماع می‌انجامد، در حالی که در یک اجتماع هم همیشه همین فاصله بین فقیر و غنی زیادتر می‌شود، نمونه آن… هیچ جامعه‌ ای نداریم همه آنها در رفاه کامل زندگی کنند، حتی بعضی از این کشورهای کوچکی که الان در به اصطلاح، معروف به خوش نشین‌ ترین هستند، آنجا ها هم وقتی که کسانی که وارد تر هستند گفتگو می‌کنند، آنجاها هم همین گونه است، فاصله بین فقیر و غنی… ممکن است در یک جامعه‌ ای فاصله بین فقیر و غنی کم شود اما معمولا آن جا ربا چه می‌شود؟ کاسته می‌شود و الا ربا همیشه افزایش بین… لذا ببینید سود بانکی در بعضی کشورها خیلی کم است، خیلی نازل است، یعنی ربا هست اما ربا آن مقداری نیست که فاصله را انقدر زیاد کند، آن هم حرام است اما در عین حال این شدت را ایجاد نمی‌کند، لذا سود ها گاهی یک درصد، یک درصد و نیم تا ۲ است، الان در کشور ما سود در حقیقت چقدر است؟

حضار: ۳۶ هست، ۵، ۶ درصد هست.

استاد: ۲۰ درصد مثلاً، ۱۸ درصد تا ۲۰ درصد تا بالاتر برو که تا ۳۰ درصد، خب این شدت در حقیقت چه هست؟ فاصله طبقاتی را ایجاد می‌کند و این اوج در حقیقت… ربا مراتب هم دارد، اصل آن حرام است اما قطعاً هر چقدر این حکم در او شدت پیدا بشود از جهت عدم رعایت، شدید تر هم می‌شود در نتیجه دیگر، بگذارید حالا چند خط هم بخوانیم روز اول است.

و قل ما یسلم منه مراب لوجود أسباب و عوامل خاصة تدفع عن ساحة حیاته الفناء و المذلة، و بین ما کان فعلا اجتماعیا کالربا الدائر الیوم الذی یعرفه الملل و الدول بالرسمیة و همچنین وضع کردن این ملل و دول علیها القوانین، قوانین دارد، کاملاً رسمی است، کسی قبیح نمی‌داند او را، و أسست علیها البنوج، بانک‌ها بر همین اساس اصلاً تاسیس شده‌اند، فإنه یفقد بعض صفاته الفردیة لرضی الجامعة بما شاع فیها و تعارف بینها، می‌گوید به خاطر همین بعضی از صفات فردیه در اینجا حذف شده است اما به خاطر اینکه اجتماع، رضایت اجتماعی را بیشتر ایجاد کند، اما در عین حال ربا سر جای خودش محفوظ است، بما شاع فیها و تعارف بینها و انصراف النفوس، دیگر کسی الان در کشورهای این گونه‌ ای مثل الان کشور ما در نگاه اولی اصلا نمی‌آید فکر بکند که این ربا حرام است، در نگاه اولی داریم می‌گوییم‌ ها، البته باید علما داد بزنند، باید خلاصه کسانی که در این مسیر می‌شناسند داد [بزنند]، اما در نگاه اولی همه پذیرفتند، رجوع می‌کنند وام خودشان را می‌گیرند، قسط های خودشان را می‌دهند، سود آن را می‌دهند، آن کسی هم که پول گذاشته است سود خود را می‌گیرد، یعنی کاملاً یک چیزی هست که کسی به او فکر نمی‌کند مگر یک موقع یک کسی داد بزند، یک ذره‌ ای فکر کند نکند… یک سری مومنینی، بگویند نکند این چه باشد؟ اشکالی داشته باشد.

یکی از حضار: نامفهوم 30:37 نشستند تعیین می‌کنند.

استاد: عرض کردیم آن دفعه هم، اگر بر اساس آن عقود محقق بشود و صرف آن هم بر اساس همان عقود باشد، بنابراین که آنگونه شکل بگیرد آن یک بحث دیگری دارد، اما الان خود بانک ‌ها می‌دانند، مردم هم می‌دانند، خود آنها [وقتی] می‌روی می‌گویند بیا با این به اصطلاح قرارداد بگیر ولی صرف کار خودت بکن، مردم هم همین کار را می‌کنند، این می‌شود قطعاً ربا، یعنی طبق عقود محقق… اگر طبق عقود محقق شد عمدتاً چون طبق عقود محقق بشود اشکال نمی‌کنند مگر در آن قواعدی که در عقود نوشته شده است بعضی ها اختلاف نظر داشته باشند، اما طبق عقود اشکال [نمی‌کنند] ، اما مسئله بر این است که نه گیرنده، نه دهنده بر اساس عقود نمی‌دهند، سوری است و آن هیچی… لذا چون مال حرام در حقیقت در این مخلوط می‌شود و این سود و در حقیقت این‌ها بر اساس حرام می‌شود، بعضی ‌ها به عنوان علم اجمالی محصوره به اصطلاح همه آن را شبهه می‌کنند، بعضی ها هم می‌گویند نه، همین قدر که قوانین را یک عده‌ ای رعایت می‌کنند و بازار اسلامی است، اصل این است که اگر کسی رعایت کرد اشکال ندارد خودش، اگر کسی رعایت کرد خودش اشکال ندارد، اما مثل آقای بهجت آن طرف آن را بیان می‌کردند که حتی اگر پول هم می‌خواهی بگذاری در بانک و برداری، اجازه مجتهد می‌خواهد، نه اینکه سود بگیری، نه سود بدهی، اجازه مجتهد می‌خواهد که ایشان فرمود، حالا آن را اجازه داده بودند، اما بعضی ‌ها می‌گویند نه، این‌ها قوانین است اگر رعایت بشود حتی کسی که رعایت می‌کند برای او حلال است و اشکالی ندارد، هرچند آن شخصی که رعایت نمی‌کند برای او حرام است، حالا دیگر این‌ها در جزئیات مسئله است.

و أسست علیها البنوج فإنه یفقد بعض صفاته الفردیة لرضی الجامعة بما شاع فیها و تعارف بینها و انصراف النفوس عن التفکر فی معایبه لکن آثاره اللازمة، اما نتایجی که از این بود فرقی نمی‌کند، چه مردم بپذیرند، چه مردم نپذیرند، چه برای مردم این به اصطلاح دیگر قبیح نباشد، چه قبیح باشد، آثاری که معلول این است، از اثر این محقق می‌شود، این‌ها چه مردم بدانند و چه ندانند محقق می‌شود، اما آثاره اللازمة کتجمع الثروة العمومیة و تراکمها فی جانب، همین که الان می‌بینید این اختلاس ها همه بر همین اساس است دیگر، یعنی اختلاس ها گرفتن پول است و در حقیقت گذاشتن دوباره در بانک ها یا دلالی ها است، همین پول تبدیل می‌شود به ثروت، می‌بینید این همه یک دفعه فاصله بین فقیر و غنی شدت پیدا می‌کند.

و ظهور الانفصال، اذان شد؟

یکی از حضار: بله.

استاد: و ظهور الانفصال و البینونة التامة بین القبیلین الموسرین و المعسرین مما لا ینفک عن هذا الربا و سوف یؤثر أثره السیئ المشئوم، که هی هرچه می‌گذرد اثر سیئه و مشئوم او بیشتر می‌شود، و هذا النوع من الظهور و البروز و إن کنا نستبطئه بالنظر الفردی، اثر را گاهی به لحاظ فردی نمی‌بینیم که زود محقق شده باشد اما حیات اجتماعی را نشان می‌دهد، در لحاظ حیات اجتماعی رو به افول است آن اجتماع، هر چند به لحاظ فردی در سرنوشت یک فرد ممکن است ما این را ما نبینیم یا در همه نبینیم، اما به لحاظ حیات اجتماعی قطعاً اجتماعی که فرهنگ او بر اساس ربا است رو به زوال دارد می‌رود، و إن کنا نستبطئه بالنظر الفردی، و ربما لم نعتن به لإلحاقه من جهة طول الأمد بالعدم، اینقدر که طول می‌کشد آدم می‌گوید که انگار اصلا نیست، لکنه معجل بالنظر الاجتماعی، به لحاظ حیات اجتماعی این عمر اجتماع که در نظر بگیرید ۴۰۰ سال، ۵۰۰ سال، می‌بینی سرعت در فنا هم دارد و آرام هم که نیست سرعت هم دارد، لکنه معجل بالنظر الاجتماعی، فإن العمر الاجتماعی غیر العمر الفردی، و الیوم الاجتماعی ربما عادل دهرا فی نظر، مثلاً یک روز آن مساوی گاهی یک در حقیقت عمر یک انسان است، یک روز اجتماع گاهی ممکن است ۹۰ سال، ۱۰۰ سال، یک روز آن باشد، میگوید این چند روز این اجتماع دارد، در چند روز از بین رفت، در چند روز، اما چند روز آن چگونه است؟ ۴۰۰ سال است، چهار روز آن ۴۰۰ سال می‌شود، ربما عادل دهرا فی نظر الفرد. قال تعالی ﴿تِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيۡنَ ٱلنَّاسِ﴾[9] یعنی حاکمیت ها را یوم می‌داند، می‌گوید این ایام را ما نداولها بین الناس، و هذا الیوم یراد به العصر الذی ظهر فیه ناس، علی ناس و طائفة، علی طائفة و حکومة علی حکومة، و أمة، علی أمة، و ظاهر أن سعادة الإنسان کما یجب أن یعتنی بشأنها من حیث الفرد یجب الاعتناء بأمرها من حیث النوع المجتمع،[10] این نگاه را ما کمتر داریم، حیث اجتماعی را دیدن، که بسیاری از احکام در ظرف اجتماع خودشان را در حقیقت خوب نشان می‌دهند نه در ظرف فرد، هرچند حرمت فردی هم در سر جای خودش محفوظ است ان شاء الله.

بعد قاعده بعدی که می‌فرمایند و القرآن یک قاعده مهمی است که این قاعده را ان شاء الله فردا. و السلام علیکم و رحمة الله.

خیلی بحث مهمی است، در تحلیل مسئله برای در حقیقت بیان احکام دین، حکم اجتماعی را و حکم فردی را تفکیک کردن و از دو منظر به مسئله نگاه کردن و حکم هر کدام را در دایره خودش دیدن.

[1] . [البقرة: 276]

[2] . [البقرة: 275]

[3] . [الأنعام: 75]

[4] . [نوح: 26 و 27]

[5] . [البقرة: 7]

[6] . [التوبة: 87]

[7] . [الأنفال: 33]

[8] . [النحل: 120]

[9] . [آل عمران: 140]

[10].  الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج2، ص420 و 421.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 569” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید