سلام علیکم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی محمد و آله الطاهرین و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.

در محضر آیه ۲۶۱ از سوره بقره بودیم و مرحوم علامه از تحلیل آیه انفاق و ضرورت انفاق برای اینکه جامعه به آن نگاه توحیدی برسد در مسئله اعتقادی و به فضایل اخلاقی برسد و دچار رذائل اخلاقی نشود در مسئله اخلاق و همچنین در آن شکافت اجتماعی، برای جلوگیری از آن شکافت اجتماعی و واپاشی اجتماعی مباحثی را به طور اشاره فرمودند که چقدر مسئله انفاق در این جلوگیری از آن رذائل و واپاشی و همچنین شرک، شرک در نظام اعتقادی چقدر تاثیر دارد و در مقابل آن انفاق چه آثاری می‌تواند بگذارد، این‌ها در آثار اجتماعی مسئله بود، حالا در آثار فردی مسئله هم چقدر این می‌تواند تاثیرگذار باشد مباحث بسیار زیادی است که حالا دوستان البته اگر در طول این چند آیه، ۱۴ آیه‌ای که در محضر آنها هستیم بعضی از آنها بیان شد که شد، اگر که نشد بعضی از آنها را از جاهای دیگری با ارجاع ان شاء الله اگر شد در خدمت دوستان عرض خواهیم کرد، ولی این مسئله را ایشان پی می‌گیرند که و قد کشف، اینجا می‌فرمایند که و قد کشف که تا اینجا این جمله را خوانده بودیم بعد از کلام امیرالمومنین علیه السلام که تحلیل کرد حضرت که چگونه در حقیقت بعد از رسول گرامی اسلام انحراف از مجرای رسالت شکاف‌های اجتماعی را زیاد کرد و آن رذائل اخلاقی را در افراد چگونه بالفعل کرد، که این‌ها را بیان فرمودند.

 و قد کشف توالی الأیام عن صدق القرآن فی نظریته هذه، می‌گوید غیر از اینکه این بحث‌ را تحلیل قرآنی کردیم، این از منظر وقوع در جامعه و اجتماعات کاملاً نظریه قرآن را تصدیق می‌کند که و هی تقریب الطبقات بإمداد الدانیة بالإنفاق و منع العالیة عن الإتراف و التظاهر بالجمال، که دو پایه اصلی آن این بود که با انفاق آن طبقه دانیه و فقیر به سمت طبقه متوسط جذب بشود، که طبقه متوسط وسیع‌تر بشود و در چشم دیده‌تر بشود طبقه متوسط، و از طرف دیگری نگاه به اینکه جلوی مانور تجمل طبقه مسرف گرفته شود، یعنی [در] طبقه غنی دارایی یک بحث است، بهره‌مندی یک بحث است، اما مانور تجمل بحث دیگری است که قرآن می‌فرماید جلوی مانور تجمل باید گرفته بشود، در کنار اینکه انفاق واجب و مستحب داریم، باید خلل و فرج جامعه با انفاق پر بشود جلوی این مانور و تجمل بسیار نکته مهمی است که مرحوم علامه در جلدهای دیگر هم به مناسبت همین بحث‌هایی که پیش می‌آید این را به شدت در حقیقت به آن پایبند است و ذکر می‌کنند که این مانور تجمل از اسباب مفسده و واپاشی اجتماع است، هرگاه ثروت و رفاه و تجمل یک ارزش کلان برای جامعه شد، به طوری که تجمل گرایی ارزش شد، دقت بکنید، ثروت در خدمت تجمل گرایی، هرگاه تجمل گرایی و تظاهر به تجمل و ثروت زدگی ارزش شد در اجتماعی قطعاً همه افراد آن اجتماع نمی‌توانند به ثروت برسند، نتیجه آن چه می‌شود؟ نتیجه آن فشار و فاصله بیشتر بین طبقات می‌شود و نتیجه آن واپاشی آن اجتماع می‌شود، که جلوی مانور تجمل… پس بهره‌مندی یک مرتبه است، یک بحث است، که این را اسلام منعی ندارد برای آن، اما مانور تجمل را به عنوان ثروتمندانی که مانور تجمل می‌دهند و می‌خواهند ثروتمندی و تجمل گرایی را یک ارزش در جامعه جلوه بدهند، لذا این دنبال خودش خصال زشت زیادی را به دنبال می‌آورد، چه در طبقه خود ثروتمند، چه در طبقه فقیر که در طبقه فقیر حقد و کینه و حسرت و به اصطلاح غضب را به دنبال می‌آورد و در طبقه ثروتمند حرص و تکبر و غرور و عجب و این‌ها را به دنبال می‌آورد که اینها هر کدام برای این‌ها مخل و مضر است و جامعه توحیدی نباید هیچ کدام از این‌ها را داشته باشد، لذا این بحث را ایشان دنبال می‌دهد و می‌گوید این دو تا مبنایی که بیان شد، این دوتا مبنا را قرآن که بیان کرد توالی ایام و مرور روزگار هم تایید می‌کند، حیث إن الناس بعد ظهور المدنیة الغربیة استرسلوا فی الإخلاد إلی الأرض، و الإفراط فی استقصاء المشتهیات الحیوانیة. در نظام لیبرالیست غربی… این حالا مال تقریباً ۴۰ سال پیش است دیگر، این کتابی که نوشتند مال ۴۰ سال پیش است، بلکه حدود ۵۰ سال پیش، ۴۰ تا ۵۰ سال گذشته را دارند بیان می‌کنند و این شدت همینگونه ادامه پیدا کرده است تا امروز به طوری که امروز دارد بیشتر سر باز می‌کند که الان می‌بینید در آمریکا که یکی دو سال پیش این علیه وال استریت خلاصه تظاهرات شکل گرفت و شروع آن بود و آغازی است که خفه نشده است اما فعلاً چه شده است؟ فعلاً آتش زیر خاکستر است و در فرانسه هم الان هنوز ۱۴ یا ۱۵ هفته است که… چند هفته شده است الان؟ ۱۴ یا ۱۵ هفته است که با همه سرکوب ها این ادامه پیدا کرده است و قطع نشده است و در بعضی از کشورهای دیگر هم به صورت مقطعی ایجاد شده است که نشان می‌دهد که این جریان یک جریان به اصطلاح جدیدی است در نظام لیبرالیست غربی و یک چالش جدیدی است که بیشتر از این هم خواهد شد، حالا ایشان هم بیان می‌کنند مربوط به آن موقع، حیث إن الناس بعد ظهور المدنیة الغربیة استرسلوا فی الإخلاد إلی الأرض، در اینکه خلود به ارض داشته باشند و ارزش در حقیقت آن تجمل گرایی را که زینت ارض را زینت خودشان ببینند، استرسلوا، مطلق العنان شدند در این، مطلق العنان، هیچ حدی برای آن قرار داده نشد.

یکی از حضار: تعبیر اخلاد الی الارض را که…

استاد: بله دیگر تعبیر قشنگی است.

یکی از حضار: این تعبیر برای کسی به کار رفته است در قرآن که دچار عذاب شده است.

استاد: نه، اخلاد الی الارض قبل از عذاب است، یعنی اخلاد الی الارض مقدمه عذاب است که ﴿أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُۚ﴾ [1]  که این در حقیقت اخلاد به ارض پیدا کرد با بلعم باعورا مثلاً، که می‌فرماید که فی الإخلاد إلی الأرض، و الإفراط فی استقصاء المشتهیات الحیوانیة، افراط کردند در این، یعنی از حد انسانی عبور کردند، افراط خود آن نه هر مرتبه زیاده‌روی را شامل بشود، نه، به یک مرتبه‌ای می‌رسد که از حالت انسانی خارج می‌شود و الا خود اینکه شهوت‌های انسانی، حیوانی به اصطلاح شدت پیدا بکند این هنوز یک مرتبه‌ای از انسانیت است هنوز، باز قابل تحمل است، اما از مرتبه انسانیت که خارج شد این دیگر می‌شود و الإفراط فی استقصاء المشتهیات الحیوانیة، دیگر انسانی نیست، و استیفاء الهوسات النفسانیة، و أعدوا له ما استطاعوا من قوة، هر چقدر که می‌توانست از توان خودش برای در حقیقت به فعلیت رساندن این به کار گرفت، و أعدوا له ما استطاعوا من قوة، که آیه قرآن را که در به اصطلاح بحث مومنین است که ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَيۡلِ﴾ [2]، که باید آماده سازی بکنند در مقابل در حقیقت حرکت کفار، این‌ها همه توان خودشان را به کار گرفتند برای فعلیت در مقابل انسانیت، در مقابل حقیقت انسانیت، یعنی در فرو رفتن در حیوانیت، و أعدوا له ما استطاعوا من قوة، فأوجب ذلک، این نتیجه‌اش این شد که، نتیجه این بحث این شد که عکوف الثروة و صفوة لذائذ الحیاة، آن ثروت و صفوة… صفوة یعنی آن خلاصه و خلاصه و صافی‌ترین لذت‌های حیات که لذایذ حیوانی برای به اصطلاح همه عموم انسان‌ها باشد خلاصه شد علی أبواب أولی القوة، برای صاحبان قدرت و قوت و ثروت، و لم یبق بأیدی النمط الأسفل إلا الحرمان، در دست این‌ها… یعنی وقتی که آن طرف شدت پیدا می‌کند چون امکان در نظام عالم یک محدودیتی دارد، عالم جسمانی عالم حد است، عالم حدود است، نامتناهی نیست، اگر ثروت در دست عده‌ای در حقیقت متمرکز شد حتماً طبقه ای در کنار آن چه شده است؟ محروم شده است، امکان ندارد که ثروت در یک گوشه جمع شده باشد و در طرف دیگر هم محرومیت ایجاد نشده باشد، به خصوص آن هم استرسال در ثروت، یعنی بی‌حدی، یعنی هیچ حدی در کار نباشد. که خدا رحمت کند امام را که می‌فرمودند هرگاه کاخی به پا بشود حتماً در کنار آن چه شده است؟ کوخی محقق شده است تا این کاخ به پا شده است. این تخطئه ثروت به معنای مطلق آن نیست، اما عرض کردم طبقه… با همان بحث‌های دیروز و جلسه قبل، که آن طبقه متوسط دو طرف آن اگر با یک تعادلی که ثروت و فقر اگر قرار بگیرد، این جامعه هنوز در تعادل است که طبقه متوسط نماد جامعه باشد، اما اگر طبقه متوسط از نماد جامعه خارج شد و آن چیزی که از جامعه دیده می‌شد فقط طبقه ثروتمند بود، حتماً این چالش طبقاتی شدید ایجاد شده است که منجر به چه چیزی می‌شود؟ منجر به واپاشی اجتماع می‌شود و هرگاه جامعه‌ای به این سمت پیش برود، دارد به سمت مرگ خودش پیش می‌رود، چنانچه انسان ﴿وَمَن نُّعَمِّرۡهُ نُنَكِّسۡهُ فِي ٱلۡخَلۡقِ﴾[3] ، این مرگ نزدیک می‌شود، در جامعه‌ای که به این سمت پیش برود این نکس در خلق دارد پیدا می‌کند و آن اجل دارد فرا میرسد، پس اگر می‌خواهد تاخیر در عجل بیفتد همچنان که در نظام عالم وجود فرموده‌اند که اگر کسی صدقه داد الصدقة تزید فی العمر[4]، زیاد می‌کند عمر را، در نظام اجتماعی صدقه عمر اجتماع را چکار می‌کند؟ زیاد می‌کند، حالا صدقه واجبه و صدقه مستحبه که این عمر اجتماع را زیاد می‌کند به این جهت که آن طبقه… چالش بین طبقه فقیر و غنی کمتر می‌شود و هرگاه این چالش کمتر شد عمر این در حقیقت اجتماع بقاء بیشتری پیدا می‌کند.

یکی از حضار: استاد آن آرمانی که یک جامعه غنی در نظر بگیریم این وهمی است؟

استاد: جامعه بگویید مرفه، متنعم، این جامعه متنعم غیر از جامعه ثروتمند است، ثروتمند به جامعه… ممکن است یک جامعه در کل آن ثروتمند بشود اما جامعه ثروتمند دلیل بر این نیست که افراد آن هم ثروتمند باشند، این یک، دو اینکه جامعه ثروتمند با جامعه‌های دیگر ارتباطش چگونه می‌شود؟ اگر جامعه ثروتمند بشود رابطه‌اش با جوامع دیگر میخواهد چگونه باشد؟ یا تحقیر آنها است و به اصطلاح به استثمار کشیدن آنها است تا این ثروتمند شده است، یعنی به قیمت استثمار آنها ممکن است یک جامعه ثروتمند بشود اما اگر افراد بر اساس نظام صحیح حرکت بکنند رفاه امکان‌پذیر است، اما ثروت به معنای آن فاصله زیاد، آن امکان‌پذیر نیست، چون که منابع محدود هستند، امکان ندارد همه افراد چه بشوند؟ ثروتمند بشوند، چون که منابع محدود است، اما مرفه می‌شوند؟ البته، متنعم می‌شوند؟ البته، بی‌نیاز می‌شوند؟ البته، یعنی بی‌نیازی، البته، اما ثروتمندی که آن ثروت… اصلاً آن نگاه ثروتمند بر این اساس که متشخص باشد بین بقیه، اگر قرار است که همه ثروتمند باشند ثروتمند آنجا معنا نمی‌دهد، دقت کردید، چون ثروتمند مال این است که می‌خواهد در چشم باشد، این عنوان است که در تکاثر در اموال، تکاثر در اموال این معنای تکاثر در اموال یعنی چیزی که در چشم باشد، دیگران که می‌بینند حسرت بخورند، این معنا البته در جامعه مذموم است، اما رفاه، تنعم، بهره‌مندی ممدوح است و به این سمت جامعه دینی حرکت می‌کند؟ البته، می‌خواهد همه را به رفاه برساند؟ البته،اینها جزو… اما اینکه ثروتمند شدن… حتماً لفظ ثروتمند را نمی‌خواهیم بگوییم دیگر، آنکه ثروت در گوشه ای جمع بشود آنجا معنا می‌دهد که حتما در کنار آن نبود باشد و الا ثروت معنا نمی‌دهد آنجا که، این تکاثر است اسم آن، کثرت داریم و تکاثر، این تکاثر یعنی روی هم گذاشتن و انبار کردن، تازه خود آن ثروتمند از این تکاثر بهره‌مند نیست بلکه جهت آن فقط پز دادن است و خلاصه آن نشان دادن است و در چشم در حقیقت دیده شدن است، و الا بهره‌مندی هر کسی حدی دارد، بیشتر از آن امکان‌پذیر نیست مگر مانور تجمل، مانور تجمل یک بحث دیگری است.

یکی از حضار: مانور تجمل به این بیان که می‌فرمایید در جامعه فقیر هم امکان‌پذیر است.

استاد: بله، عرض هم کردم که در جامعه فقیر گاهی فقیر به یک کسی خلاصه… یک خانواده‌ای بودند به شدت به نان شب احتیاج داشتند اما خلاصه ماهواره آنها و به اصطلاح این شبکه‌های مجازی آنها با این گوشی‌های آنها جزو آخرین سیستم‌ها بود، یعنی آن جدیدترین‌ها، در این مسئله احساس می‌کردند که این ضروری‌تر از چه چیزی هست؟ از نان هست، اگر که نان را داشتند خلاصه آخرش می‌میرند، مهم نیست، اما اگر این را نداشتند چه کنند؟ نفس نمی‌توانند بکشند، این ظاهرا سخت‌تر بود، یعنی وقتی که رفته بودن کمک بکنند به این‌ها در خانه دیده بودند که عجب، این بنده خدا همه این‌ها را به روز هستند، آن هم به روزترین، در همین قم، اما در عین حال واقعاً به نان شب محتاج هستند، یعنی بین این دو… این مانور تجمل است دیگر، برای او در این عین حال مانور تجمل است که از آن تجمل ثروتمند در این مسئله عقب‌تر نباشد، حالا یک موقع کارش می‌گویی این بوده است، کارش نبوده است، نه، همین استفاده و بهره‌منده‌های چه بوده است؟ لذائذ حیات بوده است، این لذت… همان تلویزیون هم اتفاقا یک دفعه میگفت، می‌گفت کسی را گرفتند، این جوان‌ها را گرفته بودند و حبس کرده بودند، ۲۴ ساعت به این‌ها غذا نداده بودند و گوشی این‌ها را هم گرفتند، بعد به این ها گفتند که بعد از ۲۴ ساعت یا ۴۸ ساعت، ۲۴ ساعت ظاهراً، گفته بودند که گوشی را می‌خواهید یا غذا را؟ گفته بودند که گوشی را، یعنی خلاصه ضروریت حیات انقدر شدت پیدا می‌کند که این در حقیقت ضروری‌تر می‌شود از نفس کشیدن، این مانور تجمل گاهی برای ثروتمند از خوردن مهمتر است که ممکن است همین آسیب به فقیر هم در حد خودش سرایت بکند.

 یک بنده خدایی بود دانشگاه می‌رفت، خودش این را برای من می‌گفت، یک خانمی بود، برای اینکه مانور تجمل بدهد خانه‌اش جنوب تهران بود، سرویس‌های دانشگاه نیاوران را سوار میشد، می‌رفت نیاوران، آنجا پیاده می‌شد و از آنجا با یک زحمت و بیچارگی سوار می‌شد می‌آمد تا جنوب تهران، تا وقتی که می‌خواست سوار بشود بقیه بگویند که خانه این شخص نیاوران است، این مانور تجمل در فقیر است دیگر، با سختی و بیچارگی این مانور تجمل را می‌دهد، یعنی این رفتن در آنجا این… پس ممکن است خانواده فقیر هم مبتلا به مانور تجمل بشوند، طبقه متوسط هم مبتلا بشوند، مانور تجمل از هر شخصی مذموم است، منتها از شخص ثروتمند دیگر اشد است، حالا این بدبخت خلاصه از باب جهل خود این کار را می‌کند اما آن شخص دارد و این.. بهره‌مند باش اما چرا جلوی دیگران می‌خواهی ایجاد حسرت بکنی؟ آن ایجاد حسرت کردن برای دیگران در اسلام ممنوع است و حرام است و جلوی آن باید گرفته بشود، حاکمیت وظیفه دارد، حاکمیت دینی وظیفه دارد که جلوی مانور تجمل را بگیرد و از جهت فرهنگی وظیفه دارد این را ضد ارزش جلوه بدهد به طوری که اگر کسی مانور تجمل داد این را به عنوان چه ببیند؟ این را به عنوان یک جهل ببیند، به عنوان یک عقده گشایی ببیند که هر کسی که ببیند به جای اینکه آه بکشد که این ماشین مثلاً چه بود که این سوار شده است، که یکی است در کشور و نمونه ندارد، به جای این همه بگویند که این بنده خدا را خدا شفایش بدهد، وقتی چند نفر این حالت برای آنها پیش بیاید می‌گویند که عجب، این بنده خدا چه عقده های برای او است که اینجور دارد… اگر که اینگونه شد کم کم آن هم می‌بیند که نه، این در چشم نمی‌آید بلکه تحقیر می‌شود، اگر که دید تحقیر می‌شود با آن کار این در حقیقت از جهت فرهنگی است، اما تنها به جهت فرهنگی نباید کفایت کرد، حاکمیت وظیفه دارد که جلوی مانور تجمل را بگیرد از راه‌های دیگری که برای حاکمیت قرار داده شده است. این بحث را کردیم دیگر، اگر که بخواهیم برگردیم خلاصه…

یکی از حضار: یک روایت بخوانم از هم امام صادق هم رسول خدا إنّ اللهَ تعالى يُحِبُّ الجَمالَ و التجمل و یکره البُؤْسَ و التَّباؤسَ.

استاد: خوب است که…

یکی از حضار: یا دارد إنَّ اللهَ إذا أنْعَمَ على عَبدٍ نِعمَةً أحَبَّ أنْ يَرى علَيهِ أثَرَها.

استاد: عرض کردیم، بله، این‌ها را جلسه قبل که… دیروز نه…

یکی از حضار: نامفهوم 18:21.

استاد: اثر نعمت دیدن آن تنعم است، آن اثر نعمت نه تظاهر به آن معنایی که می‌خواهد ایجاد حسرت بکند، یعنی شما لباس دارید، لباس پاره بپوش، خوب این بد است، این معلوم است که، مثلاً آدم سیر است خودش را گرسنه نشان بدهد، آدم سالم است خودش را مریض نشان بدهد، خب این‌ها معلوم است که قبیح است، این طرف آن هم تفریط است، اما از طرف دیگری انسان دارد، دارایی خودش را می‌خواهد به رخ دیگران بکشد، می‌خواهد… نه در حقیقت نعمت را ببیند، نعمت دیدن یعنی بهره‌مندی، اما نعمت دیدن به این نیست که دیگران را به حسرت وادارد که، این مذموم است و…

یکی از حضار: از نعمتی که دارد استفاده کند بقیه…

استاد: عرض کردم بهره‌مندی غیر از خلاصه چه هست؟ یک موقع است که من می‌خواهم یک ماشین راحت سوار شوم، یک موقع است که من می‌خواهم یک ماشینی سوار شوم که هیچ شخصی نداشته باشد، وقتی در خیابان می‌آیم دهان همه باز بماند، یک موقع می‌خواهم خانه با رفاهی داشته باشم و زندگی کنم، یک موقع می‌خوام یک خانه‌ای داشته باشم که هر کسی وارد این خیابان و این کوچه می‌شود این خانه من بزند در چشم او و این… این دو با هم متفاوت است، این می‌شود مانور تجمل، آن می‌شود بهره‌مندی، کسی آن را منع نکرده است، اما این را چه کار کردند؟ این منهی است و جلوی آن باید… این را باید مرزهای آن را پیدا کرد، مرزهای این معلوم است اجمالا، اما باید تفصیلاً مرزهای بین بهره‌بندی و مانور تجمل را… مانور تجمل امروز در ایران دارد کاملاً جدی پیاده می‌شود، حالا منتها هر کسی به قدری که دستش می‌رسد و روز به روز هم دارد چی می‌شود؟ و از مسئولین هم این سرایت کرده است و اینگونه نبوده است که از مردم آغاز بشود، مسئولین به این دامن زده‌اند، خودشان این… لذا در نظام به اصطلاح حاکمیت دینی مسئول باید بهره‌مندی آن پایین‌ترین بهره‌مندی باشد، تا خود این ایجاد مانور تجمل که نکند هیچ، بلکه ایجاد مانور ارزش بکند که بگویند این در سطح عموم مردم یا در حقیقت پایین‌تر دارد…. امیرالمومنین با حکام خود ببینید، به اسامه چه نامه‌ای می‌نویسد، که تو شنیدم که در مجالس و سفره‌های ثروتمندان شرکت کرده‌ای و نشسته‌ای؟ یعنی رفتن و خوردن سر آن سفره را هم از حاکم چه کار می‌کند؟ با اینکه نگفته است که حرام باشد، درست است، اما منع می‌کند.

یکی از حضار: بهره‌مندی غیر از دارایی است‌

استاد: بله دیگر بهره‌مندی، بهره‌مندی و دارایی یکی است، مانور تجمل غیر از اینا هست.

یکی از حضار: شما می‌فرمایید در پایین‌ترین سطح بهره‌بندی باشد، بهره‌مندی یعنی چیزی نداشته باشید.

استاد: نه، بهره‌مندی نه اینکه چیزی نداشته باشد، عرض کردم در طبع طبقه متوسط یا در حقیقت طبقه ضعیف.

یکی از حضار: نه، دارایی خودش را دارد ولی بهره‌مندی خودش…

استاد: حالا در آن به اصطلاح بحث دومی است، نمی‌گوییم نداشته باشد اما در حقیقت در استفاده قطعاً در حاکم باید چه باشد؟ این خصوصیت رعایت بشود که امیرالمومنین علیه السلام می‌فرماید کسی که حاکم می‌شود باید در حقیقت در حد اقشار در حقیقت متوسط و پایین مردم چه بکند؟ زندگی خودش را اینگونه بچرخاند، حالا اگر…

یکی از حضار: اموال امیرالمومنین خوب معروف است که…

استاد: اموال امیرالمومنین علیه السلام همه آن که داشت وقف بود البته، وقتی که از دنیا رفت چیزی از اموال حضرت… حضرات معصومین داشتند اما در معرض حاکمیت نبودند، در معرض حاکمیت نبودند، یعنی کسی که حاکم می‌شود اموال عیبی ندارد داشته باشند، ابیار در حقیقت امیرالمومنان علیه السلام، آبار امیرالمومنین علیه السلام که آن چاه های مختلف بوده است ولیکن تقریباً تمام آن چاه ها موقوفه بوده است، حالا اینکه دارایی را نهی نکرده‌اند، عرض کردم، بهره‌مندی خلاصه چه است؟ اگر که حاکم می‌شود حتماً باید… بله غیر حاکم است بهره‌مندی آن هم عیبی ندارد اما مانور تجمع، پس در هر صورت مانور تجمل منهی است.

یکی از حضار: ببخشید این مانور تجمل درست است که نهی شده است ولی از آن طرف آن هم خیلی نهی شده است که مردم هم این حسرت این تجمع را نخورند چون…

استاد: خوب بله، آن هم نهی شده است، لذا خدای سبحان به ثروتمندانی که مانور تجمل نمی‌دهند و به فقرایی که حرص در آنها… و آن حالت قناعت را دارند حاکم باشد، می‌گوید که من به این‌ها می‌بالم و این‌ها را در حقیقت… عظمت وجودی این‌ها است که اگر که… نه فقیر است و در فقر بماند، یعنی اگر فقیر است حسرت ندارد، خودش را به چه می‌زند؟ به غنا، کار می‌کند، دنبال بهره‌مندی هم می‌رود اما اینگونه نیست که بنشیند و غصه بخورد، چون که می‌دانید الان یکی از مشکلاتی که هست این است که فشار اقتصادی که دارد بیشتر می‌شود رذائل اخلاقی به تبع شدیدتر می‌شود، لذا می‌بینید که نمادهای ارزشی کم کم رنگ می‌شوند و حتی امر به معروف و نهی از منکر سخت‌تر می‌شود، چرا؟ چون جامعه مرز عصبانیتش بالاتر آمده است، وقتی مرز عصبانیت بالاتر آمده است، چون که فشارهای عصبی روی آنها است، این مرز عصبانیت بالاتر آمده است لذا اگر بخواهند آن تذکری که قبلاً اگر درست داده می‌شد اقل آن این بود که طرف حالا مقاومتی نمی‌کرد اگر هم انجام نمی‌داد، الان ممکن است همان مرتبه تذکر چه بشود؟ با فشار بیشتری که روی مردم آمده است این باعث عصبانیت و از کوره در رفتن… به طوری که الان دارند می‌گویند یکی از آسیب‌هایی که در این چند سال اخیر ممکن است جدی‌تر بشود مریضی‌های عصبی و شدت‌های این‌ها است که دارند پیش بینی این را می‌کنند که علائم آن در آمارها به دست دارد می‌آید و خود به خود عصبانیت وقتی که پیش می‌آید جرم‌های زیادی دنبال آن… خشونت، غیر قابل کنترل بودن بعضی از حرکات به طوری که دیگر از کنترل خارج می‌شود این‌ها به دنبال آن به اصطلاح سر باز می‌کند. حالا غیر از رذائل اخلاقی دیگری که پیش می‌آید، چه در جامعه ثروتمندی که فاصله خودشان را بیشتر می‌بینند یک رذائلی ایجاد می‌شود، بی اعتنایی‌ها، عجب ها، تکبرها از آن طرف و از این طرف هم فشار ها و این‌ ها، این‌ ها را باید بالاخره…

یکی از حضار: الان من سوالم این است که الان کدام اینها عامل است؟ مثلاً این حسرتی که آن فقیر میخورد عامل نامفهوم 24:34 آن می‌شود یا آن فخر فروشی آن شخص باعث حسرت این میشود؟

استاد: فخر فروشی سبب حسرت این هم می‌شود، و الا اگر آن فخر فروشی نباشد حسرت این معمولاً زمینه پیدا نمی‌کند.

یکی از حضار: اگر حسرت هم نباشد آن فخر فروشی نمی‌کند.

استاد: نه، یعنی آن اولاً به اصطلاح به صورت چیز هست که انسان حتی اگر کسی هم نبیند در مرتبه اول دوست دارد که چکار کند؟ به رخ بکشد، حتی اگر دیگران اعتنا نکنند، اما اگر اعتنا نکردند و تحقیر کردند آنجا باعث می‌شود البته، اگر تحقیر کردند، یعنی به صورت یک مریضی جلوه کرد، همانگونه که عرض کردم در اوایل انقلاب اینگونه شده بود، آنجا معمولاً این مانور دیگر راه پیدا نمی‌کند، این‌ها به صورت یک به اصطلاح اصل متضاعفین هستند با یکدیگر، بالاخره تضاعف دارند، هر کدام در دیگری تاثیر دارند اما آن چون دارا است محدودیت بیشتری برای آن… یعنی مثل این می‌ماند که نعمت… داشتن نعمت خود آن یک چه دارد؟ وظایفی را به دنبال می‌آورد، غیر از آنجایی است که نداری است، داشتن نعمت خودش یک وظایفی را به دنبال می‌آورد که اولاً احکام متوجه آن کسی میشود که دارا است، مثل آن شخصی که عالم است نسبت به جاهل، یک احکامی برای عالم می‌آید که باید رعایت بکند، یک احکامی برای ثروتمند می‌آید که دارا است که باید رعایت بکند، لذا از این طرف حکم کمتری است ولی بی اثر نیست، قطعاً بی اثر نیست، این هم نتیجه دارد، لذا اگر این‌ها نظام ارزشی در وجود آنها حاکم باشد، بی‌اعتنایی بکنند خود به خود آن مجبور می‌شود… یا حتی تحقیر بکنند، به طوری می‌شود که طرف احساس میکند که مانور تجمل او تحقیر شدن او است و لذا دست برمی‌دارد.

بله بعد می‌فرماید که و لم یزل النمط الأعلی، می‌گوید خود همین نمط اعلی چون حرص هیچ جا تمامی ندارد، وقتی که آن ثروتمندان ثروتمند شدند، یک طبقه ثروتمند را تشکیل دادند اینگونه نیست که این ثروتمندی حدی از اشباع را ایجاد بکند که بگویند که حالا داریم، نه می‌گوید بین خودشان چه می‌شود؟ رقابت ایجاد می‌شود، بین خود ثروتمندان، و رقابت بین ثروتمندان باعث تضاعف این حرکت بین آن طبقات می‌شود تا یک سری از طبقات از دور خارج بشوند و عده محدودی بمانند، یعنی این نظام اول بین ثروتمند و فقیر و طبقه متوسط ایجاد می‌شود، بعد در جامعه ادامه‌اش می‌رود در چی؟ لذا می‌گویند مثلاً چند نفر در کل جهان مثلاً ثروتشان انقدر است، مانور تجمل است دیگر، بعد ما هم آمار را در اخبار خودمان ذکر می‌کنیم، که الان طبقه مثلاً ثروتمند، مثلاً ۱۵ نفر اول ثروتمند جهان این‌ها هستند، درست است، با این ثروت، یعنی بین ثروتمندان باز خودشان چه می‌شود؟ مانور تجمل ایجاد می‌شود که یک چیزی باید داشته باشد که… آن وقت ببینید مجالس ثروتمندان مجالسی می‌شود که روکم کنی است، یعنی این یک چیزی داشته باشد، اگر محفل و جشن مربوط به او است یا اگر لباس می‌خواهد بپوشد یا اگر ماشین می‌خواهد یا اگر لوازم در حقیقت کاری که می‌خواهد نشان بدهد جوری باید باشد که دیگران آن مرتبه را نداشته باشند، این دوباره مانور تجمل بین خود ثروتمندان است که این خودش آنها را بیچاره می‌کند چون بالاخره در بروز این هر کاری که می‌کنند چه هست؟ یک حدودی در کار هست، همین باعث می‌شود که هیچ وقت ارضا نمی‌شوند، همیشه در حقیقت چه هست؟ همیشه… چون بالاخره یک شخصی خوشگل است، وقتی هم که مثلاً لباس زیبایی بپوشد این مضاعف می‌شود، آن شخص دیگر زیبایی را ندارد اما پول را دارد، حالا هر چقدر که زحمت می‌کشد دیگر بالاخره کم می‌آورد، آن شخص دیگری پول این را ندارد، هر چقدر اضافه می‌کند می‌بیند این یک…. دائم با یکدیگر درگیر هستند یعنی هیچ جایی تمامی ندارد.

 و لم یزل النمط الأعلی یأکل بعضه بعضا، این‌ها نمط اعلی و ثروتمند چه هستند؟ طبقه مرفه باز بین خود آنها این ثروت و رقابت باقی است که یأکل… این تعبیر یأکل هم تعبیر خوبی است که می‌خواهد آن دیگری را از بین ببرد، می‌خواهد آن دیگری را ساقط کند، این غلبه داشته باشد، یأکل بعضه بعضا حتی تفرد بسعادة الحیاة المادیة نزر قلیل من الناس، یک عده کمی، نزر قلیل، یک عده کمی باقی می‌مانند که در این نزاع می‌توانند دوام بیاورند و با هم رقابت بکنند، هی هر روز این رقابت آنها‌.. باز هم بین آنها حتما عالی و دانی مطرح می‌شود لذا همان نزاعی که بین طبقه ثروتمند با فقیر بود اشد آن بین ثروتمندان است، چون آنجا دیگر کسی که… این تیزهوشان را که می‌برند یک جایی کنار یکدیگر، درست است، مدارس تیزهوشان، در مدرسه خودشان این‌ها اول بودند و خیلی برای آنها چه بوده است؟ دائماً این اول بودن برای این‌ها یک به اصطلاح شخصیتی ایجاد کرده است، حالا این‌ها رو می‌برند در پیش یکدیگر، وقتی که می‌برند پیش یکدیگر یکی از آنها اول می‌شود، همه که اول نمی‌شوند، همه این نخبگان تیزهوش را می‌برند پیش یکدیگر و یکی از آنها اول می‌شود و یکی دوم می‌شود، بقیه در رتبه بعدی، اینجا حالتی که برای این‌ها ایجاد می‌شود خیلی سخت است، فشاری که برای این‌ها ایجاد می‌شود… لذا بسیاری از این‌ها از نخبگی خارج می‌شوند، یعنی آن شخصی که در یک محیط نخبه بود و تیزهوش بود وقتی که می‌آید در مدرسه که همه تیزهوشان را جمع کردند در یک جا رقابت از دست می‌رود چون یک بار، دو بار، اول وقتی که نمره کم آورد چه بود؟ دیگر می‌بیند که نسبت به آن بالایی نمی‌تواند رقابت کند لذا اصلاً انگیزه او از دست می‌رود، لذا رسیدند به اینکه مدارس تیزهوشان مدارس مناسبی نیست و گفتند در همان مدارس خودشان اگر ادامه بدهند منتها با یک شرایطی، یا با مدارس متوسط تری که نه مدارس تیزهوشان باشد، در یک نمط اوسطی این کار را بکنند که این‌ها در حقیقت… در طبقه ثروتمند عیناً همین مسائل هست، وقتی می‌آیند کنار یکدیگر حسرت همین گونه ادامه پیدا می‌کند و تمامی ندارد، بله.

حتی تفرد بسعادة الحیاة المادیة نزر قلیل من الناس و سلب حق الحیاة من الأکثرین، سلب می‌شود حق حیات و زندگی از بقیه، حالا اینکه سلب می‌شود نه اینکه بیاید جلوی آن را بگیرد اما سلب حق حیاة یعنی دیگر طرف یأس پیدا می‌کند، امید خودش را از دست می‌دهد، حالا در هر مرتبه‌ای مناسب با خودش، و هم سواد الناس، این شخص‌هایی که حق حیات را منع می‌کنند این‌ها اکثر مردم هستند که از حق حیات محروم می‌شوند، و أثار ذلک، دنبال این و أثار ذلک جمیع الرذائل الخلقیة من الطرفین، از طرف ثروتمند به عنوان رذائل عجب و تکبر و غرور و اعجاب و این‌ها، از طبقه فقیر چه؟ حسرت و حرص و یاس و این‌ها دنبال آن می‌آید، حتی غضب و حتی خلاصه دنبال آن بیان می‌کنند.

﴿كُلّٞ يَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِۦ﴾[5] لا یبقی و لا یذر، مطابق شاکله‌ای که پیدا کرده‌اند صفات از این‌ها بروز پیدا می‌کند، شاکله یعنی صفات درونی که در او محقق شده است از آن اعمال بروز می‌کند که فأنتج ذلک التقابل بین الطائفتین، که این نتیجه‌اش چه می‌شود؟ تقابل و درگیری و اشتباک النزاع و النزال بین الفریقین، دائماً دنبال درگیری و نزاع و ساقط کردن هستند، نزاع یعنی نازل کردن و ساقط کردن.

یکی از حضار: یک چیزی که هست در جامعه کنونی ما همه این‌ها الان تبدیل به یک ارزش شده است، سوال این است که چطور می‌شود از این خارج شد، جامعه را از این ارزش‌هایی که الان دارد ارزش می‌شود چگونه می‌شود خارج کرد؟

استاد: حالا این را ان شاء الله اگر یک موقع عمری بود که ادامه دادیم یک بخشی از آن اینجا می‌آید و یک بخشی از آن در جلد نهم المیزان هست، آنجا ان شاء الله اگر وقت بود ان شاء الله که چه جوری باید برگشت به این سلامت جامعه با مسئله اقتصادی را، نحوه آن را [بیان خواهیم کرد]، منتها این نحوه اینجا برنامه‌ریزی اقتصادی سر جای خودش است، اما اینکه باید آن معیارهای کلان را چگونه باید رعایت کرد تا سمت و سوی جامعه تغییر بکند، الان سمت و سوی جامعه به یک سمتی دارد می‌رود که این اشتداد پیدا می‌کند، ارزش گذاری سمت و سو… حالا غیر از برنامه‌ریزی اقتصادی و غیر از در حقیقت آن کارهای جزئی که باید محقق بشود الان سمت و سو را خیلی‌ها غلط نمی‌دانند، اگر در یک جاهایی هم اشکال نمی‌بینند سمت و سو را غلط نمی‌بینند یک عده‌ای، می‌گویند همین سمت و سو درست است، عرض کردم یک مدتی چه می‌گفتند؟ می‌گفتند باید رشد اقتصادی محقق بشود ولو به قیمت چه چیزی؟ از بین رفتن طبقه فقیر، بالاخره از بین که رفتند کم کم که طبقه فقیر نباشد… فکر می‌کند که طبقه فقیر یک دسته هستند که از بین می‌روند و تمام می‌شوند، طبقه فقیر هر چقدر که از بین رفت دوباره یک دسته‌ای از طبقه ثروتمند، همان اشخاصی که جا می‌ماند دوباره می‌شوند متوسط، بعد متوسط‌ ها می‌شوند فقیر، یعنی دائماً این دارد چی می‌شود؟ سبقت… حالا همین را هم دارد بیان می‌کند که این نزاع باعث می‌شود که دائماً حتی فقیر در مصرف زدگی خودش باعث می‌شود ثروت ثروتمند را افزون کند، با مصرف زدگی خودش، یعنی وقتی به این مانور تجمل آن شخص هم تن می‌دهد، آن شخص هم می‌پذیرد، منتها تجمل او را می‌پذیرد، حسرت او را می‌خورد، به سمتی حرکت می‌کند که مصرف زدگی ایجاد می‌کند، مصرف زدگی به دنبال آن چه است؟ ثروت ثروتمند افزون می‌شود، دوباره دست آنها است تولید اساسی یا بگویید واسطه‌گری یا بگویید توزیع، هرچه که بگویید دست آنها قرار گرفته است چون که اساس ثروت دست آنها است، لذا باید معیارها و آن نظام‌های کلان اجتماع عوض بشود، خوب یک انقلابی پیش آمد، یک جنگ پیش آمد، یک دفعه لَتغَرْبَلنَّ، خدا رحمت کند آقای طالقانی رحمت الله علیه را، ایشان در خطبه‌ها بعد از آن اوایل انقلاب بود، ایشان میگفت انقلاب همان کلام امیرالمومنین را ایجاد کرده است، لَتغَرْبَلنَّ غَرْبَلَةً[6]، یک دفعه زیر و رو شد به طوری که اسفل شد چه چیزی؟ اعلی و اعلی شد اسفل به طوری که ثروتمندان دنبال این بودند که چه کار کنند؟ خودشان را فقیر جلوه بدهند یا در حقیقت ثروتمند اقلاً جلوه ندهند، یعنی به هر کسی که می‌گفتی ثروتمند کانه یک فحشی به او داده باشی، می‌گفتی مثلا شما که طبقه اشراف هستید، اصلا این یک فحش تلقی می‌شد در آن دوره، همه دنبال این بودند که نه ما خلاصه اهل کار و کار کردن هستیم، ما هم مشغول هستیم، ما هم این گونه هستیم، ما هم بکد یمین داریم روزی در می‌آوریم.

 خلاصه این به اصطلاح حواریون حضرت عیسی علیه السلام با حضرت سیر می‌کردند، خوب در روایت دارد که روزی های اینها هم از آسمان می‌رسید به موقع خودش در این حرکت، غذای آنها، بعد یک دفعه از حضرت عیسی علیه السلام پرسیدند یا روح الله دیگر ما که با تو همنشین هستیم، این یک کمال، روزی ما هم مرتب خدا مستقیم و بی‌واسطه می‌رساند، این هم یک کمال دیگر، آیا کسی هست که در عالم از ما برتر باشد؟ ببینید همین هم خلاصه در ناحیه چه هست؟ کمال هست اما دارد به چه چیزی می‌رسد؟ به مانور تجمل در آنجا هم، یعنی در آنجا هم، عیسی علیه السلام فرمود بله، از شما بالاتر کسی است که با کد یمین روزی خودش را به دست می‌آورد و ارتزاق می‌کند، یعنی کار می‌کند و غذای خودش را با کار کردن… یعنی آن چیزی که در نظر ما ارزش می‌آید در نگاه اول که مثلاً روزی از آسمان بیاید و بخوریم و دیگر خیالمان راحت باشد، پایمان را هم بندازیم روی پایمان، حالا قلیانی هم بود چاق بکنیم، چپقی هم بود بکشیم، این می‌گوید این نه، بالاتر از آنها آن شخص است که با کد یمین در نگاه الهی کار بکند و از آن راه… بعد این اشخاص رفتند چه کار کردند؟ رفتند و رخت شوی شدند، از همان موقع، بعد از این کلام عیسی علیه السلام، رخت شویی در آن موقع جزو شغل‌های پایین اجتماع بود، منتها مناسب روحیه‌ای که این‌ها به دنبال تهذیب جامعه بودند، چون این اشخاص را عیسی برده بود در دور خودش تا اینها بشوند افرادی که اخلاق مجسم بشوند و در اجتماع مردم این‌ها را ببینند و با نگاه به اینها هدایت بشوند و متخلق بشوند، ولی عمل خودشان را هم کردند شستن لباس‌های چرک، که چرک‌های لباس مردم را دارند زائل می‌کنند تا در حقیقت رذائل اخلاقی را هم در نظام اخلاقی زائل بکنند، یعنی عمل ظاهری خودشان را هم مطابق عمل باطنی قرار دادند، لذا حواری یعنی سفید کننده اصلا، سفید کننده یعنی چه؟ یعنی اشخاصی که این چرک‌ها را زائل می‌کند، لذا از اول به این اشخاص می‌گفتند حواری به این اعتبار که بعداً خواستند این شغل را انتخاب کنند. خوب این هم بالاخره مانور تجمل است در نظام معنوی، که یک شخصی در نظام… امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که بعضی‌ها می‌روند عبادت می‌کنند تا مانور تجمل بدهند، بگویند بله، منتها با یک رنگ زردی، همین هم می‌شود مانور تجمل، مانور تجمل گاهی به ثروت است، گاهی به جلوه دادن مقام معنوی است، که یک جوری نشان بدهد که بقیه بگویند باریکلا به این، این هم مانور تجمل است دیگر لذا در نگاه الهی به چشم آمدن خوب نیست مگر خدای سبحان خودش به چشم بیاورد، انسان قدمی برنداشته باشد، انسان حرکتی نکرده باشد، انسان دنبال شهرت نباشد، لذا دنبال شهرت رفتن خودش یک آسیب است، حالا این ممکن است یک به اصطلاح بدبخت بیچاره‌ای باشد که با عبادت خلاصه می‌خواهد شهرت ایجاد کند، یک بدبخت بیچاره‌ای باشد که با علم و به اصطلاح آن علم اخلاقی می‌خواهد شهرت ایجاد کند، این همان بدبختی است دیگر، این همان جهل بیچارگی و حماقتی است که انسان به آن مبتلا می‌شود و اینجاها را خدا خیلی بدش می‌آید از اینگونه کارها دیگر، این‌ها خیلی دیگر جهالت است که دیگر علم و عبادت را سرمایه شهرت خودش بکند، حواسمان باشد به این‌ها، این‌ها زود ساقط می‌شوند، اینجا دیگر از آن جاهایی است که انسان بدتر از آن ثروتمندی است که مانور تجمل می‌دهد، این بدتر از آن است، هر چقدر آن بد است این بدتر از آن است.

یکی از حضار: رزق مادی را آن شخصی که بدون تلاش گرفته است با آن شخصی که با تلاش گرفته است، آن شخص با تلاش افضل بود، در رزق معنوی هم همین است؟

استاد: عرض کردم، نمی‌گوید آن شخصی که بی تلاش… آن شخصی که بی‌ تلاش گرفته است اگر که تلاش کرده بوده است و بی تلاش به آن شخص داده‌اند که به اصطلاح منفی نیست، اما خود این می‌گوید با کد یمین… آنجا به تبع عیسی علیه السلام به این‌ها داده می‌شد، به تبع عیسی علیه السلام، خلاصه می‌گوید از فضل پدر تو را چه حاصل، اگر این‌ها را می‌خواستند ول کنند در آن بیابان از گرسنگی می‌مردند، اما به تبع عیسی علیه السلام به اینها هم روزی داده می‌شد چون که این‌ها آمده بودند بالاخره دنبال علم بودند و کسب علم بودند، خدا روزی اهل علم را تأمین و تضمین کرده است. خلاصه این‌ها می‌گویند که اینگونه نه، بروید با کد یمین، حالا می‌گویند که پس برویم کار کنیم، الان آقای چیز می‌گویند که برویم پس کار کنیم، از امروز خلاصه شغل پیدا کنیم و بله؟

یکی از حضار: نامفهوم 39:32.

استاد: از کجا می‌دانید، بعضی از دوستان را ما خبر داریم که همه کار می‌کنند. بله.

یکی از حضار: خود همین یک بحث جدی است که طلبه ها…

استاد: حالا این باشد بعداً دیگر، دیگر همین یکی مانده است که همین مقدار هم که تحصیل می‌کند را رها کند و بروند کار کنند، بعد بیایند سر کلاس فقط چرت بزنند، بعد هم بخواهند بروند و تبلیغ بکنند، بگویند حالا می‌خواهیم تبلیغ بکنیم، حالا همین مقداری که روزی به شما داده می‌شود، همین بخور و نمیر را به اندازه خوب درس بخوانیم، این درس خواندن خوب با همین مقدار را خلاصه غنیمت بدانیم، به دنبال کار کردن الان فعلاً نمی‌خواهد باشید، فعلاً درس خوب بخوانید.

یکی از حضار: حاج آقا آن جلد دو که فرمودید ذیل کدام آیه است؟

استاد: آن جلد ۲ آدرس آن…

یکی از حضار: جلد ۹.

استاد: جلد ۹، اینکه ۲ است، این جلد ۹، صفحه ۲۴۸، ۳۸۶ به اصطلاح به بعد، ۲۴۸ و ۳۸۶، بعد در جلد ۴ هم صفحه ۳۳۹ که آن هم یک بحث دیگری در رابطه با همین مسئله می‌آید.

خوب بعد می‌فرماید که اشتباک النزاع و النزال بین الفریقین و التفانی بین الغنی و الفقیر، تفانی یعنی فانی کردن، از بین بردن، و التفانی بین الغنی و الفقیر، دنبال دائم زیراب یکدیگر را زدن هستند، یعنی اگر زورش نمی‌رسد به آن شخص از حاکمیت… شایعه می‌کند علیه او، دیگر این شایعه آبروی آن شخص را می‌برد، حالا آن شخص پولداری که به اصطلاح شایعه علیه او شد چه می‌شود؟ ساقط می‌شود دیگر، این تفانی است دیگر، حالا اگر زورش رسید ساقط می‌کند، و التفانی بین الغنی و الفقیر و المنعم و المحروم و الواجد و الفاقد، و نشبت الحرب العالمیة الکبری، جنگ‌های جهانی به دنبال همین رفاه زدگی‌ها و مانور تجمل‌ها بود، و ظهرت الشیوعیة، دنبال آن… بعد نظام های کمونیستی و سوسیالیستی بعد از آنها به دنبال این ایجاد شده بود که بیایند و بگویند نفی طبقات چه؟ همان فلسفه تاریخی که آنها می‌شمردند، که بعد از بورژوازی نوبت به چه چیزی می‌رسد؟ نوبت به نظام کمون می‌رسد که کمونیستی باشد، که بی طبقه، جامعه بی طبقه، بعد می‌گوید از فئودالیه و بعد می‌رسد به بورژوازی دیگر، بورژوازی یعنی نهایت فاصله، آنها می‌گویند، نهایت فاصله، و هجرت الحقیقة و الفضیلة، حقیقت و فضیلت دیگر چه می‌شود؟ مهجور می‌شود.

یکی از حضار: شیوعیه یعنی کمونیستی ها؟

استاد: شیوعیه یعنی کمونیستی ها.

و هجرت الحقیقة و الفضیلة، و ارتحلت السکن و الطمأنینة و طیب الحیاة من بین النوع، آرامش برداشته می‌شود، لذت از زندگی‌ها دور می‌شود، و، هذا ما نشاهده الیوم من فساد العالم الإنسانی، و ما یهدد النوع بما یستقبله أعظم و أفظع، آن چیزی که در پیش است با این سرعتی که بین این طبقات دارد پیش می‌رود این در حقیقت چه هست؟ أعظم و أفظع است، الان در خود در حقیقت… ببینید آمریکایی‌ها یا کشورهای غربی با استثمار کشورهای دیگر توانستند به یک ثروتی دست پیدا بکنند، اما قطعاً در خود کشورشان هم بهره‌مندی‌ها یکسان نیست، طبقه فقیر در این کشورها همان گونه در شدت فقر دارد فاصله بین آنها با فاصله بین ثروتمندها هی روز به روز شدیدتر می‌شود، که آماری که برای بعضی از این کشورها خود سازمان‌های بین‌المللی در آن ضریب جینی می‌دهند خیلی زیاد است فاصله، لذا طبقه متنعم با طبقه فقیر فاصله‌ آنها خیلی زیاد است، این فاصله زیاد باعث همان دیده نشدن طبقه متوسط است، که اگر طبقه متوسط دیده نشد آن چالش و از بین رفتن محقق می‌شود.

 ان شاء الله خدای سبحان به زودی این قدرت‌های استکباری را به دست خودشان ان شاء الله ساقطشان بکند.

و من أعظم العوامل فی هذا الفساد…

یکی از حضار: چرا فرمودید به دست خودشان؟

استاد: به دست خودشان اگر ایجاد بشود باعث می‌شود که از درون جامعه خودشان هدایت ایجاد بشود، عامل هدایت هم نزدیک‌تر بشود، اما اگر از بیرون غلبه بخواهد محقق بشود ممکن است که در حقیقت تلفات زیادی ایجاد بکند، اما اگر از درون خودشان بشوند این متفرع بر بیداری و آگاهی است، یعنی درون خودشان، جوشیدن علیه خودشان، این بیداری و آگاهی است دیگر.

و من أعظم العوامل فی هذا الفساد انسداد باب الإنفاق و انفتاح أبواب، می‌گوید دنبال این مسئله‌ای که اعظم عوامل فی هذا الفساد هست یکی انسداد باب انفاق است، که بحث انفاق… یهود در رابطه با انفاق می‌دانید که اشد اقوام هستند که بی‌اعتنا هستند، حتی در قرآن دارد که این‌ها می‌گویند ﴿يَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌ﴾، می‌گویند دست خدا بسته است، می‌گوید چرا به ما می‌گویی بده، اگر دادن خوب است خودت بده، به خدا، می‌گویند اگر دادن خوب است، انفاق خوب است خودت بده، تو که خدا هستی و می‌توانی بدهی، اما می‌گویند که یدالله مغلوله، دست خدا بسته است و نمی‌تواند بدهد، لذا ندادند او را… غلت ایدیهم، خدای سبحان هم آنجا غلت ایدیهم[7]، یهود در این مسئله که در تجمع مال یک در حقیقت چیز دارد، به اصطلاح ید طولایی دارد، در انفاق در حقیقت بدترین اقوام هستند طبق آن چیزی که قرآن می‌فرماید، که این‌ها اعتقاداً به انفاق معتقد نیستند، یعنی اعتقاد باطلشان این است نه اینکه اعتقاد دین موسی علیه السلام، نه، اعتقاداً به این چه شدند؟ قبول کردند این را و باور دارند که انفاق کردن کار صحیحی نیست، لذا فاصله بین دو چیز را در خودشان شدیدتر دارند ایجاد می‌کنند با جهان.

یکی از حضار: انفاق نمی‌کنند چون توحید آنها… توحیدا می‌گویند که خدا باید بدهد.

استاد: جبری هستند، توحیدی نگویید‌.

یکی از حضار: در توحید مشکل دارند دیگر.

استاد: بله دیگر این‌ها می‌گویند… آن وقت خدا که می‌گویند خیلی ها هم با مسخره کردن می‌گویند، نه اینکه قدرت خدا را قائل باشند، می‌گویند اگر قرار بود بدهد خودش می‌داد، حالا که نمی‌دهد ما چرا بدهیم؟ ما هم نمی‌دهیم، لذا این‌ها بمیرند.

یکی از حضار: دقیقاً همین تفکر در هند هم باعث فاصله طبقاتی شده است.

استاد: عرض کردم دیگر گاهی تفکر چیز هم ضمیمه آن می‌شود.

بله، بعد می‌فرماید که یکی انسداد باب انفاق و دومی آن انفتاح ابواب ربا، این هم یهود در آن چه هست؟ از ابتدا ید طولا داشته است، از زمان پیغمبر اصلاً معروف بوده است در زمان پیغمبر یهودی‌هایی که ربا می‌دهند، معروف بودند این‌ها، اصلا اسم و رسم داشتند که فلانی و فلانی و فلانی، این‌ها چه هستند؟ ابواب ربا وقتی که مفتوح بشود از عوامل فروپاشی یک اجتماع است، یکی انسداد باب انفاق، یکی انفتاح… لذا بعد از این ۱۴ آیه‌ای که در رابطه با انفاق می‌آید پشت سر هم الان، بلافاصله آیات ربا می‌آید، دنبال این آیات، یعنی این دو دسته‌ آیات پشت سر هم دلالت بر دو باب عظیم است، باب انفاق و جلوگیری از ربا، یعنی این دو در حقیقت مکمل یکدیگر هستند که تالیة لهذه الآیات، هفت آیه‌ای که تالیة لهذه الآیات أعنی آیات الإنفاق و یذکر أن فی رواجه فساد الدنیا و هو من ملاحم القرآن الکریم، از پیشگویی‌های قرآن است که در عین اینکه این را تحلیل کرده است، به عنوان پیشگویی این را بیان کرده است که أن فی رواجه فساد الدنیا و هو من ملاحم القرآن الکریم، و قد کان جنینا أیام نزول القرآن، در آن دوران با اینکه در مرحله جنینی بود و آغاز آن بود اما در حقیقت کم کم فوضعته حامل الدنیا فی هذه الأیام، به دنیا آمده است، آن جنین امروز چه شده است؟ به دنیا آمده است.

یکی از حضار: نامفهوم 47:08.

استاد: خودش بیان کرده است این را با نظام تکوین که آن موقع جنین بود و حالا به صورت چه شده است؟ به صورت فرزندی است که به دنیا آمده است و دارد رشد می‌کند و هرچقدر این رشد بکند این در حقیقت همان سفیانی می‌شود که جهان را به هم خواهد ریخت.

و إن شئت تصدیق ما ذکرناه فتدبر فیما ذکره سبحانه فی سورة الروم، بعد ایشان آیات سوره روم را می‌آورد و می‌گوید از مصادیق آن این آیات است که آیات طولانی است که ۷، ۸، ۱۰ خط را ایشان می‌آورد، خودتان می‌خوانید این آیات را.

و بالجملة هذا هو السبب فیما یتراءی من هذه الآیات أعنی آیات الإنفاق من الحث الشدید و التأکید البالغ فی أمره، همین علت این است که انقدر قرآن شدت در حقیقت در تاکید در چه چیزی را دارد؟ در انفاق را دارد، پس مسئله انفاق جزء یکی از مسائلی است که می‌تواند جهت‌گیری جامعه را اصلاح بکند، انفاق و فرهنگ انفاق می‌تواند جهت‌گیری جامعه را اصلاح بکند، یکی فرهنگ ربا و مانعیت از ربا، فرهنگ نفاق جزو این عوامل کلی هستند که می‌توانند تاثیرگذار اساسی در جامعه باشند، لذا شدت مقابله حالا با ربا را ان شاء الله در آن آیات باید بیان کنیم که از لحاظ فرهنگی چقدر ما داریم ضرر می‌کنیم و اجتماع را به فساد می‌بریم.

قوله تعالی: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ﴾، المراد بسبیل الله کل أمر ینتهی إلی مرضاته سبحانه لغرض دینی که فعل الفعل لأجله، به خاطر سبیل الهی، فإن الکلمة، این کلمه یعنی سبیل الله، فی الآیة مطلقة، این هم نکته مهمی است که این فی سبیل الله در آیه به صورت مطلق آمده است و هیچ قیدی ندارد، فی سبیل الله مقید به جهاد نیست که آیات قبل مربوط به جهاد بود، و این آیات به دنبال آیات جهاد آمده بود که انفاق مالی در راه جهاد فقط این اثر را ندارد، بلکه انفاق مال این اثر را دارد، این یک، دو اینکه آیا موکول فقط به انفاق است فی سبیل الله؟ این تعمیم دوم، اطلاق دوم، اطلاق اول این بود که موکول به جهاد فقط نیست که این انفاق در راه جهاد باشد، بلکه همه انفاق را شامل می‌شود، تعمیم دوم و اطلاق دوم، آیا فقط انفاق را شامل می‌شود یا هر عملی را که فی سبیل الله باشد این شامل می‌شود؟ که اینکه می‌فرمایند مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ[8]، آیا این یک سنتی است فقط مربوط به انفاق؟ یا سنتی است مربوط به هر عمل صالح؟

یکی از حضار: چگونه این را نامفهوم 49:47.

استاد: اولین اطلاق آن اطلاقی بود که مختص به جهاد نیست اما دومین اطلاق آن این است که این اطلاق منحصر به انفاق نیست، حالا ان شاء الله این دومی آن طلبتان، اولی را داشته باشید که اینجا بیان کرده است که اطلاق است، دومی آن را در نظر داشته باشید که این سنت الهی عامه است و موکول فقط به انفاق هم نیست، حالا بیان آن باشد بعداً، این را داشته باشه در بحث‌های بعداً می‌آید.

یکی از حضار: از همین جا در می‌آید اطلاق دوم که می‌فرمایید؟

استاد: نه، آن به ضمیمه است ولیکن به ضمیمه آیات دیگر این در حقیقت اطلاق استفاده می‌شود.

و إن کانت الآیة مسبوقة بآیات، اگرچه آیه مسبوق است به آیاتی که ذکر فیها القتال فی سبیل الله، در آنجا ذکر قتال شده است اما مختص به او نیست و مقید به او نیست، و کانت کلمة فی سبیل الله، مقارنة للجهاد فی غیر واحد من الآیات، فإن ذلک لا یوجب التخصیص و هو ظاهر، که این اطلاق دارد، و قد ذکروا أن قوله، مفسرین گفتند کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ علی تقدیر قولنا کمثل من زرع، چرا می‌گوید مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ؟ باید بگوید کمثل من زرع حبة، مثل الذین ینفقون، منفق، کسی که انفاق می‌کند باید مانند کسی باشد که من زرع حبة، یک دانه‌ای را بکارد، اما می‌گوید مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ خودش این حبه است، خودش این حبه است، چرا می‌گوید؟ یک توجیهی را مرحوم علامه اول از مفسرین می‌گویند، بعد ایشان نمی‌پسندند این توجیه را و یک مطلب دیگری می‌گویند.

و قد ذکروا مفسرین، این قول مفسرین است، أن قوله تعالی: کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ علی تقدیر، تقدیر دارد، یعنی اینجا چه شده است؟ به اصطلاح با تقدیر گرفتن درست کردند که بگوید کمثل من زرع حبة، مرحوم علامه می‌فرمایند که نه، تقدیر علت می‌خواهد، به این راحتی که ما نمی‌توانیم هر چیز را در تقدیر بگیریم، علی تقدیر قولنا کمثل من زرع حبة أنبتت، فإن الحبة المنبتة لسبع سنابل مثل المال الذی أنفق فی سبیل الله لا مثل من أنفق، مثل من انفق نیست و هو ظاهر.

و هذا الکلام و إن کان وجیها فی نفسه لکن التدبر یعطی خلاف ذلک[9]، بعد ایشان اینجا بیان می‌کند که قرآن یک فرهنگی دارد برای خودش و مثال‌های متعددی را می‌آورد که این تقدیرات لزومی ندارد و آن فرهنگ در اینجا حاکم است، البته بحث… باز هم ایشان شاید با قرائن کلامی که در جاهای دیگر دارد از این هم چه هست؟ بالاتر هست، دیگر در آنجا این مرتبه بل اضراب و آن مرتبه را دیگر ایشان آنجا بیان نمی‌کنند، اما من جاء بالحسنة، چه بود آن آیه شریفه؟

یکی از حضار: فله عشر امثالها.

استاد: فهو چه؟

یکی از حضار: فله عشر امثالها.

استاد: فله عشر امثالها[10]، من جاء بالحسنة نه من عمل حسنة، من جاء بال… بیاورد و حسنه با وجود انسان اتحاد پیدا می‌کند لذا مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ با در حقیقت انفاقی که کرده است انفاق عرض در وجود او نیست که جزای انفاق جزای آن شخص محسوب نشود بلکه کسی که در راه انفاق حرکت می‌کند حقیقت آن چه است؟ حقیقت آن در آنجا تجلی کرده است و آن انفاق به اصطلاح به عنوان اتحاد با منفق و آن من انفق… حالا ان شاء الله باشد فردا.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

این صلوات شما خیلی… یک صلواتی که اهل انفاق می‌فرستند بفرستید.

یکی از حضار: شنبه‌ها تشریف دارید؟

استاد: شنبه را من هستم، اگر دوستان تشریف بیاورند این شنبه را هستم، تشریف می‌آورید شنبه را؟ برنامه شما به هم نمی‌خورد؟ این شنبه را من هستم ان شاء الله اما شنبه دیگر را نیستم اما این شنبه را هستم.

یکی از حضار: یکشنبه تعطیل است، شهادت امام هادی علیه السلام است.

استاد : پس شنبه را بیایید حتماً که ان شاء الله … این هفته‌ هم خیلی اختلال ایجاد شد، یکشنبه هم تعطیل شد و… پس شنبه ان شاء الله… المیزان شنبه، فردا اصول کافی است ولی شنبه ان شاء الله المیزان در خدمت شما هستیم.

یکی از حضار: شب هم که هست.

استاد: شب هم ان شاء الله در خدمت شما هستیم.

یکی از حضار: یک سوال برای من ایجاد شده بود، در سوره یوسف یک آیه‌ای است که حضرت خطاب به آن پادشاه می‌گویند که مرا به آنجا بگمار چون که من آدم حفیظ و علیمی هستم، بعد این ممکن است از آن یک جوری این خود…

استاد: نه، مفصل در آنجا بیان کردیم، در سوره یوسف اگر که رجوع کنید، خیلی هم نگذشته است، چند جلسه گذشته است، مفصل این را بیان کردیم که…

یکی از حضار: در سوره یوسف؟

استاد: در سوره یوسف دیگر، تفسیر سوره یوسف را گفتیم ما در سمت خدا دیگر.

یکی از حضار: من نشنیدم.

استاد: آنجا مفصل این را بیان کردیم دیگر، ان شاء الله اگر رجوع کنید یک بحث مفصلی است که چرا حضرت یوسف علیه السلام در آنجا… شبیه آن هم در روایت دیگری که هست را بیان کردیم.

یکی از حضار: یعنی در نظام تشکیلاتی یا در نظام مدیریتی میشود چنین اسلوبی را پیاده کرد؟

استاد: حالا آنجا بیان کردیم که کی می‌شود، هرجایی می‌شود؟ هر جایی انسان باید خودش را معرفی کند؟ باید آنجا… دو، سه جلسه هم با اشاره و کنایه از جهات متعدد آن ورود و خروج داشتیم ان شاء الله اگر رجوع کنید.

یکی از حضار: حاج آقا دو هفته بعد هم می‌آیید دیگر؟ هفته بعد، هفته آخر اسفند؟

استاد: نه، هفته آخر اسفند شنبه را باید بروم تهران، سمت خدا.

یکی از حضار: شنبه را نیستید یعنی بعد آن هم دیگر نمی‌آید؟

استاد: چرا، می‌آیم.

یکی از حضار: من همان را میگویم دیگر، یکشنبه، دوشنبه، سه‌شنبه فکر کنم میشود.

استاد: ان شاء الله می‌آیم، نه شنبه آن را فقط نیستم.

یکی از حضار: نه، من آن…

استاد: شنبه ۲۵ اسفند که میشود نه، ان شاء الله ما هستیم، این جبران یک هفته را که نمی‌شود کرد اما بالاخره سعی می‌کنیم که دیگر تعطیلی کمتر داشته باشیم.

ایشان آب را می‌خرد یا دارد پر می‌کند؟

یکی از حضار: نه فکر کنم همین جا پر می‌کند آقای مهدوی.

استاد: اگر که می‌خرند ما نخوریم، اگر خلاصه پر می‌کنند که عیب ندارد.

یکی از حضار: شهید نامفهوم 55:45 یک بحثی قبل از انقلاب مطرح کرده اند که نامفهوم 55:48 مثلاً وظیفه حکومت اسلامی است که تمام سیستم زیر دست های خودش را تأمین کند، مثلاً کارگری که دارد در یک کارخانه ای کار می‌کند وظیفه کارفرما این است که تمام سیستم زندگی این شخص را تأمین کند، بعد من اشکال کردم نامفهوم 56:02 آن را میبینند، آن پشت سرش را نمیبینند، شهید بهشتی میگوید وظیفه کارفرما این است که تمام هزینه کارگر را… صد تا کارگر دارد، هر صد تا را باید تأمین کند، این درست است یا درست نیست؟

استاد: وظیفه به عنوان وضع عالی، اما در جایی که خود کارفرما ندارد اگر بخواهد این کار را کند باید تعطیل کند، اگر وظیفه را به عنوان یک امر واجب بگیریم برای آن شخص، کدام کارفرما الان می‌تواند کارگر هایی که میگیرد تمام تأمین کند؟

یکی از حضار: ایشان میگفت وام بدهد.

استاد : نه، خوب از کجا بیاورد و وام بدهد؟ دارد؟ خودش الان کارخانه‌اش گرفتار وام است، اگر وام ندهد خلاصه تعطیل می‌شود، بالاخره آن… یک موقع دولت می‌گوییم، درست است، یک موقع می‌گوییم دولت این کار را کند، الان کدام یک از… در کشورهای چیز هم این کار را نمی‌توانند بکنند منتها دولت برای آنها این کار را میکند، دولت وام می‌دهد به اینها و تأمین میکند، دولت باید می‌دهد وگرنه کارفرما ندارند تا آن وام را هم بدهند به آنها.

یکی از حضار: شهید بهشتی شهید شده است، خدا رحمتشان کند، این دوره را ندیدند نامفهوم 57:00.

استاد: بله، آن موقع هم نداشتند، آن موقع که بدتر بوده است که، نامفهوم 57:03.

آقا من نمی توانم دیگر، چون از اینجا هم باید برویم جلسه تا غروب بعد هم نامفهوم 57:11.

یکی از حضار: نه حاج آقا شما عرق میکنید نامفهوم 57:14.

استاد: بله ولی خوب همان دوتا خوب بود.

یکی از حضار: پس نمیتواند؟

استاد: نه اصلا امکانش برای هیچ شخصی نیست، الان در کشور های غربی ثروتمند هم با وام اینکار را میکنند، وام بیچارگی اش مضاعف می‌شود برای این‌ها چون اگر این… حرصش را می‌برد بالاتر، مصرفش را می‌برد بالاتر و بعد هم نمیتواند از عهده آن بر بیاید، از آن پولی که میدهد، لذا ببینید در کشور های غربی یک ماه که حقوق تاخیر بیفتد یک دفعه چه میشود؟ یک دفعه صف نیازمندان استفاده از کمک های دولتی بیشتر میشود، خودشان میگویند، یک ماه، یعنی بطوری که ذخیره سه، چهار ماهه ندارند، یعنی آنچنان پولشان را ماهیانه مطابق با به اصطلاح چیز… می‌گفت این خود اشخاصی که در کاخ سفید کار میکنند، با این ها مصاحبه کردند، میگفت مبتلا شدند که بروند و از سازمان های خیریه کمک بگیرد، آن شخصی که کارمند مثلاً یک جایی است و… یعنی همین وام ها مستوفی چه کار میکند؟ مطابق در حقیقت خرج فقط یک ماهشان را باقی میگذارد، چیزی بیشتر از این باقی نمی‌ماند که ذخیره کنند، نه، سیستم نامفهوم 58:16 امکان پذیر در هیچ جایی نیست، منابع محدود است، چه شخصی می‌تواند یک همچنین منابعی داشته باشد که چندین ملیون کارگر را همه چیز این‌ها را تامین کند، الان میخواهند حقوق این‌ها را بدهند که ماهیانه بخورند و نمیرند، نمی‌توانند، چه برسد به…

یکی از حضار: شهید بهشتی نماند تا ببیند اوضاع چه میشود.

استاد، همان موقع هم میدید، نه، مگر اول انقلاب… اول انقلاب اوضاع از این بدتر بود.

یکی از حضار: نامفهوم 58:39.

استاد: نه اول انقلاب بدتر از این موقع بود، شهید بهشتی مگر داخل این را نگفته اند؟ آن موقع بدتر از حالا بود.

یکی از حضار: حاج آقا یک مسئله ای است که میگوید یک پول محدودی است، یا ثروتمند میگیرد یا فقیر، الان بدتر شده است که… جدای از این پول محدود این ثروتمند ها میروند خلق پول میکنند، پول چاپ میکنند، دولت یا نظام های سلطه، این‌ها…

استاد: این همان نظام…

یکی از حضار: یعنی خودش برای خودش قدرت خرید ایجاد میکند، پول ایجاد می‌کند بدون اینکه واقعا چیزی به بازار افزوده شود.

استاد: اعتبارات است دیگر.

یکی از حضار: اعتبارات است، خیلی بدتر از قبل است.

استاد: خوب آن یعنی پول بقیه را هم در حقیقت گرفته است، پولی که دست آنها است فقط یک اعتبار است، دست آن بقیه مانده یک اعتبار است لذا تا این اعتبار بشکند می‌بینند هیچی نیست.

یکی از حضار: یعنی مثلاً مثل این است که صد تا داریم، ۹۹ تا از آن دست یکی است، یکی از آنها دست بقیه، این تازه ۹۹ تا دارد هیچی، صد تا دیگر برای خودش ایجاد میکند، بدون اینکه…

استاد: یعنی آن صد تای اعتباری هم باز ۹۹ تا از آن پیش این است…

یکی از حضار: که آن یکی را هم از آنها در میآورد.

استاد: میگویم آن تازه ۹۹ تا اعتباری هم پیش این است، یکی از اعتباریات پیش آن است فقط، یکی از اعتبارات پیش آن است.

[1] . [الأعراف: 176]

[2] . [الأنفال: 60]

[3] . [يس: 68]

[4] . الکافي ، ج۴، ص۸، تهذيب الأحكام ، ج۴، ص۱۰۵، الوافي ، ج۱۰، ص۴۰۲، عوالي اللئالي ، ج۱، ص۲۹۱، بحار الأنوار ، ج۷۴، ص۱۶۵

[5] . [الإسراء: 84]

[6] . بحار الأنوار ، ج۲۹، ص۵۸۸، بحار الأنوار ، ج۶۵، ص۱۸۲، المسترشد ، ج۱، ص۴۰۴، الکافي ، ج۸، ص۶۷، الوافي ، ج۲۶، ص۴۱، بحار الأنوار ، ج۲۹، ص۵۸۴، ، اثبات الهداة ، ج۳، ص۴۳۴، شرح الأخبار ، ج۱، ص۳۶۹، غرر الحکم ، ج۱، ص۷۳۱، عیون الحکم ، ج۱، ص۵۰۷، الکافي ، ج۱، ص۳۶۹، الغيبة (للنعمانی) ، ج۱، ص۲۰۱، الوافي ، ج۲، ص۴۳۱، بحار الأنوار ، ج۵، ص۲۱۸، بحار الأنوار ، ج۳۲، ص۴۶، ، بحار الأنوار ، ج۳۲، ص۱۴، نهج البلاغة ، ج۱، ص۵۷، الأمالي (للمفید) ، ج۱، ص۲۸، الأمالي (للطوسی) ، ج۱، ص۵۲۱، تفسیر البرهان ، ج۱، ص۱۰، بحار الأنوار ، ج۱، ص۱۷۲

[7] . [المائدة: 64]

[8] . [البقرة: 261]

[9].  الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج2، ص384-386.

[10] . [الأنعام: 160]

 

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 543” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید