جلسه 982      26/06/1403

 

روزی که ادنی نسبتی داشته باشد، برای ما شریف است. حتی اگر قول ضعیفی باشد. همین برای ما عزتی دارد. بهانه ای است برای اظهار ارادت. ان شاء الله ارادتمان نسبت به حضرات با هر بهانه ای مضاعف بشود. بنده یتجمل بکل یوم عند ربه. با هر روزی پیش خدا یک وجه تجملی پیدا می‌کند. دنبال این است که یک بهانه ای پیدا کند خودش را پیش خدا با این مقرب کند. چه بهانه ای بهتر از آنچه که منسوب است به ولادت رسول رحمة للعالمین، آن هم خاتم الانبیاء. ان شاء الله خدای سبحان دائما در هر لحظه رابطه ما را با خودش و اولیائش قوی تر قرار بدهد.

در محضر سوره نساء و آیه بعد از بسم الله هستیم. چون بسم الله خودش آیه است.

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿1﴾

خیلی آیه زیباست. اصول زیادی در این آیه بیان شده است. به صورت اجمالی ابتدا یک تفسیری در ارتباط با آیه ذکر می‌کنیم، بعد تفاصیلش را بعد از او.

ابتدا می‌فرمایند یا ایها الناس، خطاب را به عنوان ناس قرار داد.

بعضی استفاده کردند از قرآن که هر جا یا ایها الناس آمده است، خطابات در مکه صورت گرفته است. چون آنجا هنوز اهل ایمان از بقیه ممتاز نبودند، عمده خطابات به همه مردم است. و لذا خواستند استفاده بکنند که هر آیه ای مصدر به یا ایها الناس است، پس حتما آن آیه مکی است. اما این بیان اگر تکمیلش به این باشد… علتی که ذکر کردند درست است که بعضی از آیات خطابش عموم مردم هستند نه فقط اهل ایمان. این درست است. اما اینکه آنجایی که خطاب عموم مردم هستند در مکه نازل شده است، این قسمت را نمی‌پذیرند. بلکه آنجایی که قرآن حتی در مدینه نازل شده باشد، اما خطاب را در بعضی از مواقع نسبت به عموم مردم قرار داده است و این عموم قرار دادن، یعنی فطرت مورد خطاب قرار گرفته است. این فطرت اعم از اهل ایمان است. چون مردم دیگر هم فطرت را دارند. فطرت در همه موجود است. لذا کنایه از یک امر فطری است. این خطاب با فطرت انسان ها می‌تواند رابطه برقرار کند و از احکام فطری محسوب می‌شود. خود این نگاه باعث می‌شود جایی که می‌خواهیم خطاباتمان را نسبت به غیر مومنین شروع بکنیم، از کجاها شروع کنیم، از چه آیاتی بیشتر می‌توانیم بهره بگیریم تا اثرگذارتر باشد. لذا یا ایها الناس مخاطبش در اینجا فطرت است نه فقط اهل ایمان. چنانچه داریم که گاهی در قرآن می‌فرمایند این کتاب هدی للناس است. گاهی می‌فرمایند هدی للمتقین است. آن موقع هدی للمتقین می‌تواند برای اهل ایمان و تقوا یک هدایت ویژه باشد، البته. همچنان که برای مردم هم هدایتگری دارد. اما بعضی همین ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین را بیان کردند که کسانی که تقوای فطری را رعایت کنند، یعنی در نظام فطری…. هنوز از اهل ایمان نشدند، اما رعایت احکام فطری وجودشان را هم که بکنند، هدی للمتقین نسبت به آن ها صادق است. لذا هدی للمتقین می‌تواند برای متقین هدایتگری ویژه باشد، البته. اما این متقین می‌تواند عام هم باشد به معنای کسانی که تقوای فطری را رعایت می‌کنند تا مدلولش با مدلول هدی للناس مشترک باشد. اختصاص و ویژگی برای متقین نباشد. و لذا همین کتاب می‌تواند همه مردم را هدایت بکند. نه فقط اختصاص به متقین داشته باشد. هرچند برای کسانی که اهل ایمان باشند و بالاتر، حتما هدایتگری های ویژه دارد. انما المومنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم. نسبت به کسی که اهل ایمان است قطعا تاثیرگذاری اش خیلی بالاتر است. اما تاثیرش منحصر به این نیست که اهل ایمان و تقوا از قبل شده باشد. و الا باید دور حاصل بشود. همین کتاب می‌خواهد تقوا و ایمان ایجاد بکند. و اگر موکول به تقوا و ایمان باشد اثرش، دور می‌شود. لذا هدی للناس است.

این بیان یا ایها الناس به صورت کلی که این خطاب چقدر بیان درش هست که اگر جایی یا ایها الناس است، توجه ما ویژه می‌شود، می‌فهمیم این از احکام عمومی است که نسبت به همه انسان ها سرایت دارد. لذا در به کار گیری این برای جایی که تناسب با این دارد، می‌تواند ویژگی ایجاد کند که این ها را ما جدا کنیم و تفکیک کنیم و بهره بگیریم.

#مخاطب_یا_ایها_الناس_فطرت_است

دنباله اش دارد که اتقوا ربکم. عرض کردیم که خدای سبحان در تمام موارد و موضوعاتی که تقوا را به کار برده است، در حین جنگ تقوا به کار برده است، تقوای خاص است. در حین عفو تقوا به کار برده است، از جایی که کسی می‌خواهد عفو داشته باشد، تقوای خاص است اگر جایی است که احساسات انسان در قصاص است، آنجا تقوای خاص است که باید برانگیخته بشود و رعایت بشود. اگر نسبت به مومنین است، تقوای خاص است. اگر در برابر مشرکین است، تقوای خاص است. لذا تقوا هر کجا در جایی که استفاده می‌شود تناسب حکم و موضوع دارد. اینطور نیست که تکرار باشد. بگوییم لفظ تقوا دائما تکرار شده است. نه. تکرار در کار نیست. بلکه این تقوا با توجه به موضوعی که اضافه شده است بهش و آن تناسب حکم و موضوعی که آمده است، تقوا معنای خاص و ویژه پیدا می‌کند. پس باید بگردیم در هر جایی که تقوا به کار برده می‌شود ببینیم که موضوع تقوا در آنجا چیست که بسیاری از اوقات خود قرآن کریم پس از اینکه لفظ تقوا را به کار می‌برد، موضوع تقوا را ذکر می‌کند و حتی احکام آن موضوع را هم پس از آن می‌آورد.

#تنوع_تقوا_با_اختلاف_متعلق

از جمله در همین جا مثلا می‌فرماید اتقوا ربکم. این با اتقوا الله، تناسب حکم و موضوع تفاوت ایجاد می‌کند.

وقتی می‌فرماید اتقوا الله، در رابطه با الله مطرح می‌شود، الوهیت خدای سبحان تقوایش مد نظر است. الوهیت را معنا می‌کنیم. اگر می‌فرماید اتقوا ربکم، این تقوا در رابطه با پروراندن انسان است که کمالات ثانوی اش است. پس گاهی اتقوا الله است که عمدتا اتقوا الله با قرینه مقابله ای که با ربکم پیدا کرده است، به معنای تقوای در رابطه با خلقت و خالقیت است که الوهیت اینجا به معنای خالقیت می‌شود. اتقوا ربکم کمالات ثانوی و پرورش او را مورد نظر قرار می‌دهد. پس اتقوا ربکم در مقابله و اتقوا الله که در چند کلمه بعد می‌آید، اتقوا الله تقوای خالقیت می‌شود که همان کمالات اولیه انسان است. خلقت انسان. و اتقوا ربکم کمالات ثانوی انسان می‌شود که در مراحل رشد انسان است. پروردگار در مقام پرورش انسان است. پس اینجا و اتقوا ربکم را مقدم کرد چون احکامی که در اینجا می‌خواهد بیان بکند بر اساس تقوای ربوبیت است. و اتقوا ربکم الذی خلقکم همان ربی که خالق شما هم هست. وجه رب را گفته. اما می‌گوید اگر ربوبیت می‌آید حتما خالقیت مقدم بر او محقق است. چون که صد آمد نود هم پیش ماست. اگر تقوای خالقیت را گفته بود، ممکن بود فقط منحصر به تقوای خالقیت بود. اما وقتی ربوبیت را می‌گوید، چون ربوبیت متفرع بر ربوبیت است، باید خالقیتی باشد تا ربوبیت معنا بدهد، پس ربوبیت پس از آن است. کمالات ثانوی متفرع بر کمالات اولی است. ربوبیت متفرع بر خالقیت است.

این نشان می‌دهد تقوایی که در اینجا احکامش می‌خواهد بیان بشود، مرتبط با ربوبیت حضرت حق است. پس ارتباط این احکام را باید با ربوبیت حضرت حق خوب ببیند که این اسم دخیل است در احکامی که پس از این ذکر می‌شود. منتها کدام رب؟ الذی خلقکم. ربوبیت و خالقیت از باب این است که خدای سبحان فاعل انسان است، فاعل عالم است. هم در خالقیتش هم در رشدش. یعنی علت فاعلی چه در جانب خالقیت و چه در جانب رشد هر دو خداست. رب ربوبیت و کمالات ثانوی است که برای انسان ایجاد می‌شود. خالقیت کمال اولی است که محقق می‌شود. الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی. هم خلقشان را انجام داده است، ثم هدی که ربوبیت حضرت حق است. آنجایی که مجردات عالم هستند، مثل عالم امر، خالقیت و ربوبیت یک حقیقت واحده می‌شود. یعنی آنجا چون هدی آن ها و رشد آن ها با آنچه که خلقت آن هاست یکتاست، هرچه برایشان امکان پذیر است در همان لحظه خلقتشان محقق می‌شود، در عالم امر فاعلیت حق فقط مطرح است. لذا چون فقط فاعلیت مطرح است، خالقیت و ربوبیت یکی می‌شود. اما در جایی که غیر از خالقیت و فاعلیت حضرت حق، قابلیت هم که نقص قابلی است در کار هست، فقط شدت قابلی مطرح نیست، نقص قابلی هم در کار هست. مثل عالم ماده و آنچه به عالم ماده مرتبط است. مثل عالم حیوانات و عالم انسان که به عالم ماده مرتبط است. نمی‌تواند یک جا همه کمالات را بگیرد. خالقیت و ربوبیت با هم دو علت می‌شوند. خالقیت می‌شود خالق کمالات اولی، و ربوبیت می‌شود پرورش دهنده کمالات ثانوی. اعطی کل شیء خلقه ثم هدی.

تقوای در ربوبیت که کمالات ثانوی است، خیلی معنا پیدا می‌کند. خطاب ناس بود. مردم! شما غیر از خلقت اولی که دارید، کمالات ثانوی دارید. تقوای خدا را در این کمالات ثانوی رعایت بکنید.

#تفاوت_اتقوا_الله_با_اتقوا_ربکم

این کمالات ثانوی کدامش امیت نسبت به بقیه دارد؟ چون جزئیات و کلیات دارد. اینجا می‌خواهد بیان بکند اساسی ترین نعمتی که برای انسان هست که باید تقوایش را رعایت بکند، احکام آن تقوا را رعایت بکند، حالا می‌خواهد این را بیان بکند چیست؟

اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده. شما را از نفس واحده خلق کرده است. این از نفس واحده بودن مبدا بقیه تقواها می‌شود. آن حقیقتی که همه انسان ها از او نشات گرفتند که پدر واحدی است و مادر واحدی است. این نفس واحده که حضرت آدم سلام الله علیه است و زوجش که مادر ما حوا سلام الله علیها است، اتقوا این را. تقوای نسبت به رعایت کردن اینکه شما از پدر و مادر واحدی هستید، همه احکام را به دنبال خودش می‌آورد در ربوبیت. در تقوای ربوبیت. آنقدر این عظمت دارد، تمام احکام دیگر کأنه در روابط انسانی و برای انسان از این نشات می‌گیرد. این خیلی عظمت ایجاد می‌کند. اگر ما می‌خواستیم بفهمیم که کدامیک از مسائلی که برای انسان مطرح است جزء بالاترین است، دسته بندی بکنیم که از آنجا شروع بکنیم و به جزئیات برسیم، هرم رعایت تقوا و احکام را بخواهیم ترسیم بکنیم، می‌گوید از اینجا شروع بکنید. اتقوا ربکم، ربوبیت که فاعلیت الهی است را بخواهید درجه بندی بکنید، کدام مسئله اهمیتش بالاتر است؟ از اینجا شروع بکنید. رعایت تقوای اینکه شما از پدر و مادر واحدی هستید، بالاترین رعایت است. بالاترین تقوا را می‌طلبد. بقیه از این نشات گرفته است.

#مهمترین_تقوای_ربوبیت

#اهمیت_صله_رحم

دنبالش می‌فرماید ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة.

آیات متعددی در کار است که ان شاء الله در متن المیزان به آن آیات استشهاد می‌کنیم.

مثل این آیه ای که

وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً

مثل این آیاتی که آمده است که انسان را از پدر و مادر واحدی ذکر می‌کند

وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً

این ها دسته ای از آیات است که می‌خواهد بگوید شما از ذکر و انثی هستید. از پدر و مادر هستید. دسته دیگری هست که بیانشان این است که از یک پدر و مادر هستید. این ها دو دسته هستند.

در قرآن گاهی مقصود این است که بفرماید شما هر کدامتان از پدر و مادری خلق شدید. من ذکر و انثی خلق شدید. اما گاهی می‌خواهد بفرماید از یک پدر و مادر خلق شدید. این که از یک پدر و مادر خلق شدید، از پدر و مادر خلق شدن را دارد به اضافه. اضافه اش این است که این اختصاص پیدا می‌کند که از پدر و مادر واحدی خلق شدید.

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ﴿13﴾

اما دسته آیاتی که می‌گویند از یک پدر و مادر خلق شدید مثل این آیات که:

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا

خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا

يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ

همه شما به آن پدر و مادر منسوب هستید.

یا این آیه که

لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَلِيلاً ﴿62﴾

یعنی همه انسان ها را ذریه یک پدر می‌داند. قسم خورده است که همه آن ها را به سمت خودش می‌کشاند. همه را ذریه می‌داند. نه ذریه پدر و مادر های متعدد. بلکه ذریه یک پدر می‌داند.

پس این دو دسته آیاتی که در قرآن آمده است، هر کدام مقصودی برایشان هست، اما جمعشان به این است که آنجایی که به صورت پدر و مادر خاص آمده است، شامل آن جایی که به صورت پدر و مادر فقط آمده است می‌شود. اضافه هم دارد. آنجا نوعیت را بیان می‌کند، اینجا به عنوان تشخص که این نوع از یک شخص هم نشات گرفته است.

سوال این است که اگر اینجا چیدمان هرمی تقوا مطرح می‌شود که راسی دارد و جزئیاتی تا قاعده، این که هی کثرت پیدا می‌کند تا به قاعده کثرت در تقوا برسد، در نگاه فقه وقتی نگاه بکنیم، گاهی در مسائل جزئی وارد شدیم و داریم تقوای خاص آن جزء و فرد را مطرح می‌کنیم. گاهی در نگاهمان نگاه کلان به تقواست. مثلا شما وقتی بحث های اخلاقی را با عنوان آن نگاه پشتوانه فقط و خودش را به عنوان یک فقه بالاتر می‌بینید در کنار فقه احکام، آنجا می‌بینید نظام اخلاقی به یک فضائل و رذائلی توجه می‌کند. وقتی می‌رسد به نظام اعتقادی، کلان تر به مسئله نگاه می‌کند. چنانچه در فقه هم گاهی نگاه کلان مسئله بررسی می‌شود در روایات. گاهی به فرع خاصی ناظر است. مثلا احکام صله رحم یک احکامی است. جزئیات رحم هم احکامی دارد. قانون ارث برای تحققش یک کلان احکامی دارد. یک جزئیاتی دارد که تک تک فروع را مورد دقت قرار می‌دهد پس رعایت احکام فقه و نظام اخلاقی و اعتقادی، مراتب این هرم را شکل می‌دهد. این تقوا عام است و همه مراحل را شامل می‌شود.

این هم نظام معرفتی ازش در می‌آید، هم نظام اخلاقی، هم نظام احکامی. این مهم می‌کند آیه را که چقدر بیان بیان دقیقی است.

پس مبدئیت این که هم یک نگاه اعتقادی است که همه انسان ها از پدر و مادر واحدی هستند، این خیلی اثر ایجاد می‌کند در نظام اعتقادی ما. یعنی همان توحیدی را که در نظام اعتقادی داریم در رابطه با وحدت خالقیت، در نظام کثرت خلق هم همین توحید رعایت شده است. یعنی از یک وحدتی تمام این کثرت ها نشات گرفته است. لذا دنبالش می‌فرماید خلق منها زوجها، از همان نفس واحده زوجش خلق شد.

#توحید_در_نظام_خلق

کلمه زوج اطلاق بر مرد و زن هر دو می‌شود. لذا عام است. اینطور نیست که اگر می‌خواست همسرش را بخواهد اشاره کند بگوید زوجتها. لذا زوجه را کلمه ردیئة می‌دانند در استعمال. مگر اینکه جهتی در کار باشد که لازم باشد زوجه به کار برده بشود. کلمه زوج کلمه برتری است. هر قرینی را شامل می‌شود. نه اینکه چون برای مرد است. دو لنگه کفش را زوج هم می‌دانند. حتی دو ضد را. مثلا شب و روز ضد هم هستند، اما زوج هم هستند. آسمان و زمین زوج هم هستند. با اینکه ضد هم هستند.

آسمان مرد و زمین زن در خرد، آنچه او انداخت این می‌پرورد. پس زوجیت اعم است از بحث عالم انسانی و نر و ماده بودن در عالم حیوانی. فقط این را شامل نمی‌شود. لذا این هم یکی از مصادیقش است. به کار بردنش هم اعم از زن و مرد است. زوجیت یعنی آن قران. آن قران ممکن است مانند کفش چپ و راست داشته باشد، ممکن است مانند آسمان و زمین بالا و پایین داشته باشد. تمام این ها را زوجیت شامل می‌شود.

اینجا هم می‌فرماید که زوجش را از او خلق کرد. از زوجش اولین تکثر شکل می‌گیرد. می‌فرماید بث منهما رجالا کثیرا و نساءا. کثرتی که می‌بینید از یک وحدتی نشات گرفته است. این خیلی زیباست که حتی در نظام خلقت و تکوین توحید آشکار است. منتها توحید در این مرتبه به این نحو آشکار می‌شود که همه از یک پدر و مادر باشند. همین آیه ای می‌شود برای توحید اله. نه اینکه پدر و مادر ها مختلف باشند و در انتها هم یک تکثری در کار باشد.

بث، پراکندن است.

وَ بُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً ﴿5﴾

فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثّاً ﴿6﴾

کوهی که متلاشی می‌شود می‌شود مثل گرد و خاکی که پراکنده می‌شود. در قیامت کوه ها مثل گرد و خاک پراکنده می‌شود. یا از یک فشردگی درونی، اشکو بثی و حزنی الی الله. آن چیزی که مجتمع بود در درونم، یعقوب سلام الله علیه می‌فرماید اشکو بثی و حزنی الی الله. درد و دلم را پیش خدا می‌کنم. جای دیگری مطرح نمی‌کنم. انسان درونش را که آشکار می‌کند مثل یک امر مجتمعی است که دارد این را بث، پراکنده می‌کند. گفتاری که از انسان نشات می‌گیرد، دارد بث می‌شود. پس هر بثی مذموم نیست. اگر بدی باشد که انسان او را بث و پخش بکند، این پخش کردن یک امر مذموم است. بستگی دارد آن موضوعی که مورد بث قرار می‌گیرد، او چی باشد. اگر اشکو بثی و حزنی الی الله است، اشکو الی الله خوب است. اما اشکو من الله زشت است. انسان از خدا شاکی باشد پیش دیگران شکایت بکند، مریضی دارد، هرجا می‌نشیند شروع کند از مریضی اش بگوید. این اشکو بثی من الله است. نمی‌خواهد بگوید خدا کرده است. اما خود نشستن و پراکنده کردن این، من الله شاکی شدن است. لذا اشکو الی الله ممدوح است. انسان به سوی خدا پراکنده کند مشکلاتش را. به خدا بگوید. اما اشکو من الله مذموم است.

#اشکوا_الی_الله_و_اشکو_من_الله

در پاسخ: خلق منها زوجها آیا به این معناست که از آدم خلق شده که بعضی روایات نقل شده و بعضی روایات دیگر نفی کرده؟ یا از نوع آدم حوا خلق شد. من نفس واحدة یعنی نوع واحد. منتها نوع واحدی که آدم مظهرش است. یک فرد واحدی دارد که آدم است. اگر از آدم خلق می‌شود مقصود از نوع آدم است. لذا آن روایاتی که می‌فرماید طینتی که برای خلقت آدم مصرف کرد خداوند متعال، همان طینت مقدار دیگری ازش باقی بود که حوا را از آن خلق کرد. اما روایاتی که بیشتر ناظر به اقوال یهود است و شاید مجعولات یهودیان باشد که از ضلع آدم یهودیان را خلق کرد، از بدن آدم حوا را خلق کرد که به دنبالش یک بافته های دیگری می‌گویند که در روایات ما به شدت نفی شده و مورد طعن قرار گرفته است مطرح نیست. هرچند بین متکلمین یهودی قوی تر مطرح است. و پای آن به واسطه جعل بعضی روایات در عالم اسلامی هم کشیده شده است. شما ابواب روایات خودمان را هم که نگاه بکنید، بعضی روایات اینطوری را می‌یابید. اما آنچه ناظر به آیات است و از آیات استفاده می‌شود و روایاتی که نافی آن روایات است که روایات حاکم است، آن مسئله را رفع می‌کند. در بحث بعدا مطرح می‌کنیم.

#خلق_حواء_از_آدم

خدای سبحان از این زن و مرد خاص، نه زن و مرد نوعی، زن و مرد خاص که آدم و حوا باشند که خلق منها زوجها، از آن نفس واحده بود، بث منهما، از این دوتا، نه بث من ذکر و انثی که در آیات دیگر هست. من ذکر و انثی در آن آیه می‌تواند عام باشد که همه از مرد و زن خلق شدند. اما یک مرد و زن یا نه، نوع مرد و زن. نوع مرد و زن را شامل می‌شود. این با آن متفاوت است. می‌فرمایند این تشخص دارد.

بث منهما، از این دو شخص که زن و مرد واحده بودند، رجالا کثیرا و نساءا. اگر رجال را مقدم می‌کنند به لحاظ ادبیات عرب است نه به لحاظ تفضیلی که قرآن بخواهد قائل باشد. در بیان آیه هم خواهد آمد که اینجا مقام پرورش و رشد همه انسان هاست. اصلا کاری به تفاضل اینکه در نظام مادی ممکن است یک کسی یک احکامی داشته باشد، دیگری احکام دیگری داشته باشد، یا یک کسی تفاضل بر دیگری در یک حکمی و دیگری تفاضلی بر حکم دیگری داشته باشد نیست. بلکه اینجا در مقام بیان این است که این ها برای رسیدن به آن کمال نهایی همه مشترک هستند و همه تحت ربوبیت حضرت حق دارند حرکت می‌کنند.

بله، در نظام مادی و جسمانی تفاوت ها و احکام مختلف محفوظ است. اما این بیان آن رشد کمالی نهایی است که در رابطه با ربوبیت است. می‌فرمایند آنجا تفاوتی در کمال نهایی و رسیدن به تقوا نیست.

مرد و زن های بسیاری از این زوجی که آدم و حواست، خدای سبحان بث منهما. دلالت هم دارد که این نسل انسانی از آدم و حوا هستند. و الا چون اگر ناس شامل انسان های امروز همه بشود، و این نسل از پدر و مادرهای متعدد باشند و از نسل های سابق هم باشند به ضمیمه آدم، این خلاف می‌شد. که یا ایها الناس همه شما را خلق کردیم از یک نفس واحده و زوج واحده. این نشان می‌دهد که نسل انسانی امروز امکان ندارد باقی ماندگانی از نسل های سابق در بینشان باشند. اینکه در نسل های سابقی افراد دیگری بودند و نسل های دیگری بودند را نفی نمی‌کند. اما امروز را از زمانی که قرآن دارد بیان می‌کند، می‌فرماید این انسان از این نسل است. و از نسل دیگری در بین این انسان ها نیست. خطاب هم راجع به این انسان هاست.

یک بحثی مطرح می‌شود که اینکه در نسل اول که آدم و حوا فرزندانی داشتند، اگر بث منهما رجالا کثیرا و نساءا، این ها از نسل دیگری نباشند، ازدواج چطور صورت گرفته است؟ آیا بین برادران و خواهران ازدواج صورت گرفته است مطابق روایت معروف امام سجاد علیه السلام؟ یا چنانچه بعضی روایات در این مسئله بیان شده از جن یا پری یا بعضی ملائکه دخالتی بوده است و افرادی بودند که این ها همسرانی شدند برای ازواجی برای هابیل و قابیل و … تا نسل بعد از این ادامه پیدا کرده است.

مرحوم علامه طباطبایی نمی‌پذیرند که چیز دیگری دخالت داشته باشد. و الا اینکه بفرماید من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما، باید می‌فرماید بث منهما و من غیرهما. اگر آن ها بودند باید اثری ازشان باشد. این چطور بیان می‌شود و نظر مفسرین دیگر را در تفصیل بحث عرض خواهیم کرد.

اینجا مرحوم علامه بحثی را منعقد کرده اند. آیا با فطرت سازگار است یا نه؟ احکام فطری چطور می‌شود اگر ازدواج بین خواهر و برادر ازدواج صورت بگیرد؟ بحث بحث علمی است. بگذاریم روایات جلو برود، سوال و جواب و نقض و ابرام اشکالی ندارد. قهر و آشتی را متفرع بر این نکنیم. زود رو برنگردانیم. بگذارید بحث بشود، بعد مختار هستید که کدام نظر را با توجه به اجتهاد و تفحصتان بپذیرید. اما بگذارید بحث شکل بگیرد. چون کلاس است. موعظه نیست که انسان چیزی بگوید که تاثیرگذاری داشته باشد. اما اینجا کلاس درس است و بحث باید به صورت بحث علمی مطرح بشود.

تمام این ها را گفتیم تا به و اتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام برسیم. تمام این بحث با همه عظمتش مقدمه بود که به این ذیل برسد.

ان شاء الله در جلسه بعد.

 

این بیان در نظام قانون گذاری ما، رعایت اخلاق و رفتار ما، مسائل تمدنی و نگاه ما تاثیر گذار است. نوع اندیشه و نگاه ما را باید به آن مجموعه کلان مسئله و جزئیاتش اشراف بیشتری ایجاد بکند و برای ما اینطور اثر گذار باشد. ان شاء الله.

 

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 982” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید