تحذیر از ربا (گرفتن مال بدون عوض)، و بیان آثار تخریبی آن، و ترغیب به توبه از آن
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.
در محضر آیات سوره ی بقره بودیم از آیات 257 به بعد که مربوط به جریان ربا می شد. این دسته آیات مفصل ترین آیاتی است که در رابطه با ربا در قرآن کریم نازل شده و شاید آخرین آیاتی هم باشد که در رابطه با ربا نازل شده و شدیدترین آیاتی هم هست که در رابطه با ربا نازل شده است.
در این آیات شریفه تا اینجا آمدیم که تفاوت بین …. تناسب آیات را داشت با آیات سابق بررسی می کرد، گفت علاقه، علاقه ی ضدیت است لذا این بیان ضد آیات سابق است که انفاق بود. در آنجا انفاق اعطای بلا عوض بود و در اینجا اخذ بلا عوض است و اخذ بلا عوض دنبالش چه می شود؟ دنبال اخذ بلا عوض فساد اجتماع به دنبالش می آید. لذا دیروز هم عرض کردیم که این نکته که بعضی از گناهان کبیره تفکر سازند و گناهی که تفکر ساز می شود حیطه ی گناهش فقط در همان حد عمل نیست بلکه در حد تفکر تخطئه می شود و عقاب می شود. همان جور که مثال هایی را دیروز عرض کردیم که امروز همجنس بازی را به عنوان یک عمل تفکر ساز و آن نهایت دیده می شود، ربا هم در منظر قرآنی از شدتی که برای این در نظر گرفته شده و تعلیلی که برایش آمده که «یتخبطه الشیطان من المس» و «قالوا انما البیع مثل الربا»[1] که تعبیر اصلاً این نوع تفکر را دارد حالا نشان می دهد که تعلیل را به این کرده نشان می دهد که این گناه یک گناه تفکر ساز است. نه فقط تفکر است …. این را دیگر دیروز فرصت نشد بگوییم، نه فقط تفکر یک فرد را تغییر می دهد بلکه تفکر اجتماع را هم تغییر می دهد. یعنی آن ربا خواری که بحث ربا خواری را در جامعه محقق می کند نه فقط یک تفکری در وجود خودش که «یتخبطه الشیطان من المس» می شود و افعالش واژگونه می شود بلکه این تفکر را در اجتماع هم سریان می دهد. علتش هم این است که نیاز در اجتماع هست و وقتی سرمایه در دست کسی است که آن نیاز را از طریق این سرمایه باید جبران می کرد، آن ربا گیرنده را هم به ربا گرفتن مضطر یا وادار یا تشویق می کند حالا مراتبش است. تشویق می کند و این تفکر در وجود او هم سریان و جریان پیدا می کند. هر چند آنی که مبدأ است با آنی که دارد عمل می کند فقط انجام می دهد متفاوت اند، اما این تفکر دارد در جامعه پیاده می شود و این تفکر نتیجه اش به این است که جامعه واژگونه می شود. جامعه نگاهش چه می شود؟ نگاه جامعه حتی آن کسانی که اهل ربا گرفتن نبودند یا فرصت ربا گرفتن و ربا دادن برایشان پیش نیامده، نگاهشان در این نگاه عوض می شود که واقعاً این کاری است که رشد و نمو را به دنبال دارد. به این نتیجه می رسند. یعنی اجتماع به این نتیجه می رسد. جامعه با این یقین کار می کند دیگر. حالا اگر هم یک موقع پیش نیامده که این کار را بکند، انجام بدهد اما تفکر حاکم، تفکر جریان حاکم بر اجتماع این گونه می شود. اینها خطر است دیگر. آن اجتماع به سمت واپاشی می رود چون دائماً حدی ندارد این ربا و دائماً رو به ازدیاد است.
البته بعضی از دوستان یک سؤالی را دیروز مطرح کرده بودند که ربای کالی به کالی آخر چرا باید مثلاً این اشکال داشته باشد که اگر انسان برنجی کاشته مثلاً برنج مرغوبی است و یک برنج حالا می خواهد ردی را بگیرد، مصرف بکند و این سودش را هم داشته باشد یا بالعکس فرقی نمی کند. برنجی کاشته ردی بوده حالا می خواهد برای مصرف خودش برنج عالی را بگیرد و آیا باید برنج ردی را بدهد برنج عالی را بگیرد، سر ندهد و هیچ تفاوتی نداشته باشد؟ خب کسی این کار را نمی کند که. در اینجا به خاطر اینکه این مسئله جلویش تخطئه بشود نگفتند که این راهش بسته است. گفتند می توانید چه کار بکنید، راهش چیست؟
«یکی از حضار:» قیمتش را بگذارید.
«استاد:» شما این را بفروشید به او، بخرید از او. یعنی برنج عالی تان را بفروشید به آن شخص و از آن شخص برنج ردی اش را بخرید. این اشکالی ندارد. این واسطه پیدا کردن اشکالی پیدا نمی کند. این معامله است، این بیع است. اما اگر کسی شروع کرد در دادن این و از آن گرفتن، 2 کیلو از این بدهد 5 کیلو از آن بگیرد، این زمینه ساز چه دارد می شود وقتی تبدیل یک نوع شد؟ این زمینه ساز یک شبهه ای دارد می شود که آن شبهه چون خیلی خطرناک است حتی خط نارنجی اش را هم حرام کردند تا آن قرمز کاملاً اینجا رعایت بشود چون قرمز خیلی خطرناک است و به آن کشیده می شود و دنبالش آنها می آید و حد و حدودها برداشته می شود. لذا اینجا راه را باز گذاشتند برای اینکه این شخص دستش بسته نیست اما همین دور زدن با این نگاه که بفروشد و بخرد این حالت نهادینه کردن یک نوع را در تبدیلش به اخس و اشرف، این راه را بستند که از خودشان مستقیماً بشود اما با واسطه مانعی ندارد و امکان پذیر است و واسطه اش هم سخت نیست. قیمت گذاری می کنند. این به قیمت برمی دارد، آن هم به قیمت می خرد. تازه آن کسی هم که می خواهد این کار را بکند در نهایت می خواهد این کار را بکند. یعنی قیمت می گذارند درست است؟ اما این راهی که بدون قیمت گذاشتن و واسطه ی قیمت این کار انجام بشود، بسته شده است.
«یکی از حضار:» نامفهوم 06:42 آن چیزی که باعث می شود این زمینه فساد بشود همین است که زیاده آمده بدون قیمت؟
«استاد:» بله دیگر یعنی این از یک نوع است. این از یک نوع که می گویند بعداً ردی و جیدش مطرح می شود اما از یک نوع چه باشد؟ شما این را بدهید بعد بخواهید بیشتر بگیرید، کمتر بگیرید. حالا به جهاتی. جهاتش ممکن است نقد و نسیه اش باشد، ممکن جهات دیگرش باشد. ممکن است بعضی از خریدن هایی که مثلاً بخواهند چند روز دیگر ببرند. یک چیزهایی که ممکن است ترجیح برای طرفین ایجاد کند که این راه بسته باشد. اما کالاهای مختلف، متفاوت یا تبدیل به قیمت اینها مانعی ندارد، سخت هم نیست. راه بسته نشده که طرف دستش بسته بشود که نداند چرا جلویش را گرفتند؟ چرا مانع شدند؟ نه، راه درست مسئله را هم نشان دادند که از این راه انجام می شود.
«یکی از حضار:» نامفهوم 07:42 بررسی همچنین چیزی مثل ربا یک جریان فقاهی است کلاً، که این جریان می گوید اصلاً این جعل های شرعی اعتباری است. اینها مثلاً یک جریان هست مثل علامه می گوید آقا ما تطابق تشریع و تکوین داریم. اگر چیزی تشریع شد حتماً تطابقی است. لذا اگر این قدر شدت و حدّت اینجا آورد ما باید حتماً بگردیم چرا این اتفاق افتاده؟ یک جا هم نامفهوم 08:04 اعتبار است. اصلاً این چون عقلایی است حالا هر جا نامفهوم 08:07 این جوری نیست که بگوییم مثلاً این معامله فقط این جوری است. نه، اکثر معاملات …
«استاد:» حالا اگر یک جایی عقلایی بود مبنای واقعی ندارد؟ منافات دارد؟ یک.
دو: اگر یک جایی کسی گفت اعتباری است شدت و ضعفی که برای اعتبار قائل شدن تفاوت نمی کند؟
«یکی از حضار:» می گوید به خاطر چیست؟ به خاطر اینکه الآن اگر مردم را فقط بگویند حرام است، اینها هیچ موقع منتهی نمی شوند.
«استاد:» خب همه جایش همین جوری است.
«یکی از حضار:» نامفهوم 08:36 لذا این قدر باید آن را بمب باران بکند نامفهوم 08:38
«استاد:» بالأخره شما اینجا ببینید یا می گویید خیلی عقلایی است، خیلی عقلایی بودن با کم عقلایی بودن این شدت و ضعف است یا نیست؟ از یک مبنای واقعی نشئت می گیرد یا نمی گیرد؟
«یکی از حضار:» نشان دهنده ی این نیست که ملاک این بالاتر از ملاک آن است.
«استاد:» نه دیگر، ببینید یک موقع می گویید بدیهی است یک موقع … اینکه کسی قائل نیست به این که همه ی گناهان در یک حدند. خود قرآن هم می فرماید صغیره داریم و کبائر داریم دیگر. پس همه در یک حد نیستند. کسی این را قائل نشده است. قطعاً در خود کبائر هم همه در یک حد نیستند. شمارش کبائر از اولی به اضعف است. اگر کسی اینها را دید دیگر … یعنی در بین اهل روایت و حدیث که این اشد مسئله که اینها شدت و ضعف دارند. وقتی شدت و ضعف دارند … یا شدت و ضعفش الکی است یا شدت و ضعفش یک واقعیتی در آن است. حالا این …
«یکی از حضار:» در بیان نشان دهنده ی ملاک اشد نیست. ممکن است یک جایی به خاطر اینکه مردم خیلی عمل نمی کنند، منتهی نمی شوند، لسان شدید بشود و لو اینکه ملاکش اخف از ملاک یک گناه دیگر است. این از باب نامفهوم 09:46
«استاد:» اگر کسی قرینه به دست آورد این را عیبی ندارد. این هم یک واقعیت است. یعنی ما این را نفی نمی کنیم. اگر یک کسی دید چون از این منتهی نمی شدند، چون نسبت به این امر برایشان این قدر …. در حالی که مثلاً می بینیم نظیر این هم آورده شراب است. خیلی هم متداول بوده بینشان. تداول شدید بوده. میل هم شدید بوده. کندن از آن هم سخت بوده. اما با این شدت برخورد نکردند. زنا با آن شدت که متداول بوده و خیلی …. حالا غیر جوانمردانشان، غیر از آن …
«یکی از حضار:» متداول بوده ولی قبیح می دانستند.
«استاد:» شراب را نه. شراب را هر کسی شرافتمندتر بود از جهت چیز، اینها احساس می کردند آنها اهل شراب بیشتری بودند. در بین خودشان شرافتمندان خودشان را می گوییم. یعنی بینشان چه بوده؟ ولی در عین حال شدت در شراب این جور نیست چون واقعاً وقتی مسلمان ها بعد از اسلام حتی تا زمان امیر المؤمنین علیه السلام، مبتلا می شوند به این، بعضی از یاران امام حسین علیه السلام بودند، بعضی از نقل ها می آید می گوید مبتلا بودند نه اینهایی که شهید شدند. بعضی شان مبتلا بودند. یعنی این قدر کندن از آن سخت بوده … از ربا کنده بودند همه ی اینها اما از شراب دل نکنده بودند.
«یکی از حضار:» نامفهوم 11:14
«استاد:» ولی در عین حال با اینکه کندن از آن سخت بوده این همه شدت جعل نشده است برایش. جعل هست اما این همه شدت ندارد. لذا عرض این است که آن هم یک بحث عقلایی است. آن هم یک بحث واقعی است. یک جایی که مردم باید بیشتر بکَنند ولی برایشان سخت تر است، ممکن است گناه هم شدتش مثل شدت بعضی گناهان نباشد، گاهی جعل در آنجا شدید آمده است. این هم بحث است. عیبی ندارد. این هم علت دارد خودش. این هم یک واقعیت است خودش. این هم با طبیعت انسان سازگاری بیشتری دارد. خود این یک علت واقعیه است که با طبیعت انسان چه هست؟ طبیعت انسان به این تمایل بیشتری دارد لذا باید یک شدتی باشد تا این طبیعت را بتوانند کنترل بکنند، تا بتوانند حفظش بکنند. عیبی ندارد. منتها این اعتبار نیست. این مال این است که … متکی بر این است که کندن طبیعت از این سخت تر است. این هم یک واقعیت است منتها واقعیتش این جوری است، این است.
«یکی از حضار:» نامفهوم 12:10 مقایسه تنبیهاتی که برای جرایم در نظر گرفته شده از آن نمی شود مقایسه کرد ملاک هایشان را. یعنی مثلاً در زنای محصنه نامفهوم 12:20
«استاد:» ملاکات را می شود منتها بیان ایشان این است که آیا هر جا ملاک شدیدتر بود و بیان شدیدتر بود عذاب، آیا ملاک شدیدتر است؟ این جوری است؟ می گوید نه. می گوید ممکن است گاهی بیان شدید باشد به جهت اینکه ابتلا زیاد است و کندن سخت است. درست است؟ کندن سخت است. شاید چیز دیگری باشد شدیدتر از این باشد اما تا بگویی نکن نمی کند. اما این را باید بگویی حتماً نکنی تا یک خرده چیز بشود.
«یکی از حضار:» مقایسه بین ربا و زنا اینکه مثلاً ربا چقدر … 70 زنا با محارم است ولی در تنبیهشان تنبیهی که زنا دارد ربا ندارد نامفهوم 13:04
«استاد:» آن بحث دیگری است. آن در وعده ی …
«یکی از حضار:» نامفهوم 13:10
«استاد:» بله درست است. عیبی ندارد. یعنی عرض کردیم که نوع …
«یکی از حضار:» نامفهوم 13:17
«استاد:» ببینید آن دیگر وقتی که می گوید اشد از آن است، در نظام تصییر است. حالا یک موقع هست که شما می گویید که در نظام فرد است، آن اشد است عذابش. اما این می گوید در نظام … لذا می بینید در قرآن هم وقتی که بیان می کند به عنوان جریان فکری دارد بیان می کند. جریان فکری را دارد تخطئه می کند. به عنوان اینکه اینها می گویند که ﴿لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ﴾[2] یا «قالوا انما البیع مثل الربا» یعنی نوع نگاه، نگاه تفکری است. عرض کردیم این نگاه تفکری با عذاب اخروی جواب داده می شود نه فقط با عذاب دنیایی. یعنی این نگاه … حتی ما مثلاً بعضی از عذاب ها و مسائل هست که می گویند در برزخ جزایش داده نمی شود. فقط موکول به قیامت است.
«یکی از حضار:» حاج آقا در کفاره داریم «و من عاد فینتقم الله منه» اصلاً کفاره ندارد، کفاره ی حج. اول اگر انجام بدهد باید کفاره بدهد ولی مرحله بعد «و من عاد فینتقم الله منه».
«استاد:» یعنی دیگر آنجا شدت دنیایی قرار نمی دهند.
«یکی از حضار:» حد گذاشتن دلیل بر شدت نیست.
«استاد:» یعنی حد دنیایی را دارید می گویید شما که اگر شدیدتر بود حد دنیایی اش. اما اینکه وعده ی اخروی می دهند، وعده ی اخروی دلالت دارد. وعده ی دنیایی یا آن قصاص و اینها که قرار دادند اینها یک آثاری دارد. اینها مبتنی بر یک واقعیاتی است. اما اگر یک جایی وعده ی اخروی می دهند شدت و ضعف مراتب اخروی بر یک جریان مصلحت و مفسده ی واقعیه در این جریان مرتبط است که آن البته سر جایش است و لذا اخروی اش اگر شدیدتر باشد، آن شدیدتر است. هر چند در دنیایی ممکن است که قصاص دنیایی یکی بیشتر از دیگری باشد. مثل همین مثالی هم که [مطرح کردند].
«یکی از حضار:» دنیایی قرار دادن جبران آن است دیگر. کفاره جبران است.
«استاد:» یعنی بعضی از اینها نشان می دهد در دنیا چه می شود؟ تطهیر ایجاد می کند. عرض کردم که بعضی از گناه ها در برزخ می گویند جزا داده نمی شود حتی. آنجا به سراغش نمی آیند. یعنی حتی در برزخ این ممکن است رها باشد، قیامت گرفتار است.
«یکی از حضار:» کلام آقا نمونه اش قیاس است. قیاس هم نمونه ای از کلام ایشان است. قیاس هم ظاهراً ما حدوداً 500 تا روایت بر علیه آن داریم چرا؟ به خاطر اینکه ذهن ها خیلی نزدیک به این است که سریع قیاس انجام بدهد.
«استاد:» ببینید قیاس را با آن جایی که ملاک … چون بحث ما کلاً در ملاک گیری است. قیاس با ملاک را باید حدش را حواسمان باشد که وقتی می گوییم قیاس را نفی می کنیم، نفی می شود قیاس، اما در عین حال ملاک گیری سر جایش محفوظ است دیگر.
«یکی از حضار:» نامفهوم 16:04
«استاد:» بله. فکر کردم که می گویید که کارشان قیاس است.
«یکی از حضار:» نه
«استاد:» نامفهوم 16:17 این حالا با هم متفاوت است پس.
«یکی از حضار:» در قیاس هم این اتفاق افتاده. این حجم وسیع روایات …
«استاد:» جریان ساز است. کار فکری است. تفکر جریان ساز است. ببینید اینها را اگر ما بتوانیم … این دیگر الآن استنباط فقهی نیست. دقت می کنید؟ این استنباط به عنوان استنباط فقهی نیست. البته باید اینها ضمیمه ی چه بشود؟ کم کم در استنباطات فقهی به عنوان قواعد دیده بشود. اگر دیده بشود تأثیر گذار است که گاهی یک کاری جریان ساز است، تفکر ساز است، اگر ملاک گیری شد، اگر معیار گیری شد، اگر توانست استفاده بشود آن چه بشود؟ نوع برخوردی که با او باید بشود از جهت پیشگیری، از جهت نظام اجتماعی … چون می دانید ما در فقه گاهی در نظام فردی بودیم، در نظام فردی برخوردها همان قصاص بیشتر انجام می شود. اما وقتی در نظام اجتماعی می آییم کار تفکر ساز در نظام اجتماعی خودش را نشان می دهد. جریان ساز در نظام اجتماعی. لذا وقتی که تفکر فقهی می خواهد بحث فقهی در نظام تفکر جریان ساز جامعه ای بخواهد جلو برود آن وقت این جریانات تفکر ساز و جریان ساز در اجتماع به اینها خیلی باید توجه بشود. اینها باید آن چیزهایی باشد که … حالا در فقه تمدنی یا جامعه ساز می خواهد عنوان پیدا بکند، می خواهد باب پیدا بکند، می خواهد فرع پیدا بکند که چه کار بکنیم؟ چه جوری جلوی آن بایستیم؟ چقدر می شود شدت به خرج داد در این جاها؟ که اینها دیگر با نظام فردی نیست. لذا اینها را … توانستم عرضم را برسانم؟ که این هم یک راهی است که ما الآن جامعه مان که به سمت آن حاکمیت اجتماعی دارد پیش می رود، لوازمش این است که یک سری احکام این جوری چه بشود؟ حالا دیده بشود که قبلاً لازم نداشتیم. اگر نبوده لازم نداشتیم. حاکمیت در دست نبوده است. لذا بحث های مسائل مستحدثه گاهی جزئیات مسائل مستحدثه، گاهی مسائل مستحدثه کلیات است. عیبی ندارد. مسائل مستحدثه گاهی در حد یک فرع است و فرعی جدید است. گاهی مسائل مستحدثه در حد حاکمیت دینی تشکیل شدن است. اجتماع و قواعد اجتماعی دیدن است. این هم مسائل مستحدثه است دیگر. الآن پیش آمده، الآن لازم دارد. حتی شکل کلی نظام اجتماعی را. یک مسئله مستحدثه است، جدید است اما در عین حال باید به عنوان یک اجتهاد جدید اینها را هم نگاه کرد. فقط به آن فروع که مسائل مستحدثه بودند را نبینیم. اینها هم مسائل مستحدثه است منتها با این قدر سعه اش است و این قدر عمقش است.
«یکی از حضار:» به نظرم یک بحث مبنایی باید اینجا بکنیم چون در آن نگاه فقهی که نگاه می کنیم اصلاً به ملاکات دست ندارند. لذا نامفهوم 18:58 منم و این دلیل. این دلیل هم من باید کار فقاهی کنم برای اینکه بفهمم … هیچ به ملاکات هم دسترسی ندارم.
«استاد:» نه ببینید. هیچ نه. فقیه نمی گوید من به ملاکات کار ندارم. آن جایی که ملاک ذکر شده من که به ملاک …
«یکی از حضار:» اگر ذکر شده باشد.
«استاد:» بله دیگر. پس ما ملاکات و معیارهایمان گاهی منصوص العلة است، بله منصوص العلة است ما به آن توجه می کنیم یعنی اینها …. اما در آن جاهایی که منصوص نیست را فقیه می گوید کار من در نامفهوم 19:28 آنجا هم روش خاص خودش را دارد اما یک موقع هست ما می گوییم همه ی اینها علت دارند اما بعضی هایشان منصوص العلة است. می گوید آنهایی که منصوص العلة هستند را من توجه می کنم «تعمّم و تخصّص».
«یکی از حضار:» ثبوتی اش را نگفتم در مقام اثباتش را دارم می گویم.
«استاد:» بالأخره مقام اثبات و ثبوت را باید با هم ببینی.
«یکی از حضار:» نامفهوم 19:44 که دست ما رسیده که همه با علت نیامده اند. لذا از همین دلیل شرعی نمی توان به ملاک رسید. لذا دسترسی نداریم. ولی علامه می فرمایند ما چون تطابق تکوین و تشریع داریم اگر چیزی تشریع شد به خاطر همین مبنا نامفهوم 19:58
«استاد:» آن مقام ثبوت است دیگر. آن که اختلاف ایجاد نمی کند. آن هم مقام ثبوت است. علامه دارد می گوید اینها دارند. مقام ثبوت اینها دارند. بعد می توانیم در مقام ثبوت اینها را تحلیل کنیم اما نمی توانیم اگر در مقام ثبوت تحلیل کردیم، به عنوان یک معیار یقینی برایمان نشد، منصوص العلة نشد، نمی توانیم حکم فقهی برای آن صادر کنیم که.
«یکی از حضار:» همین جا امام با توجه به همین حیل ربا را نمی پذیرد دیگر ولی اکثراً فتوا به جوازش دادند. امام با توجه به همین ملاک …
«استاد:» یعنی ملاک می گیرد. یعنی اینجا عنوان ملاک پیدا می کند. وقتی ملاک پیدا کرد، آن وقت تمام حیله های ربا چه می شود؟ می گوید هر چیزی که برای فرار از ربا باشد حرام است. درست است؟ چون این منظورش منصوص العلة است.
«یکی از حضار:» تحلیل درآورده است؟
«استاد:» بله تحلیل درآورده که این اثرش این است. چون اثرش این است هر چیزی هم برای رها کردن از این باشد آن حرام است. کلی هم می گوید. هر چیزی که حیل الربا باشد حرام است. اما دیگرانی که این را به عنوان علت ندیدند بلکه به عنوان یک فرع دیدند، به عنوان یک حکم دیدند، علت را منصوص ندیدند می گویند نه، حیل الربا جایز هم هست و آن تشریع شده و این تشریع نشده، این نفی شده، مانع [دارد]، آن ها را گفتند نه، از آن راه بروید مانعی ندارد. در مسائل دیگر هم همین جوری است. اگر کسی برای فرار از خمس بخواهد کاری بکند یا نه، بخواهد … آنجا هم اگر کسی منصوص العلة ببیند فرار از خمس را در هر صورتی حرام می بیند. اما اگر منصوص نبیند می گوید عیبی ندارد، راه گذاشتند دیگر. این راه را تو برو اشکالی ندارد حتی اگر نیتت فرار از خمس دادن باشد ولی راه دیگری را پیدا کردی. همه ی اینها در مسائل مختلف سرایت پیدا می کند.
«و قد شدد الله سبحانه فی هذه الآیات فی أمر الربا بما لم یشدد بمثله فی شیء من فروع الدین الا فی تولی اعداء الدین» در آنجا این مسئله را آورده که آن تولی اعداء دین هم عرض کردیم مربوط به مسلمان ها هست. یعنی اگر یک ظالمی در یک کشور کفری تولی کافر دیگری را می کند این شدت آنجا نیست. این شدت مربوط به جامعه ی مؤمنین است که تولی اعداء دین را بر خودشان بپذیرند. مثل امروز ما یک جمع مسلمانی که یک جایی همه مسلمان اند، خودشان با دست خودشان … حالا این ظالم به زور آمد، آن یک بحثی است اما خودشان اینها بپذیرند یعنی در یک رقابتی یا در یک سهل انگاری، مساهله ای بخواهند این کار را بکنند می فرماید که این مثل امر ربا تشدید شده بر آن.
«یکی از حضار:» وجه تولی هم بازگشتش به اصول است، فرع که نیست.
«استاد:» به چیست؟
«یکی از حضار:» ایشان فرمودند از فروع دین نامفهوم 22:48
«استاد:» چرا دیگر. یعنی در تولی بستگی دارد به اینکه تولی اعداء دین را اگر کسی …
«یکی از حضار:» شرک است
«استاد:» نه، اگر تولی اعداء را کسی از باب امر به معروف و نهی از منکر بگیرد چون بعضی ها از این باب می گیرند مثل امام که خود حکومت اسلامی را از باب امر به معروف و نهی از منکر می گیرد دیگر. اینها ریشه اش برمی گردد به همان اصل فقهی یعنی بحث فروع است، جزء فروع است و لذا از نتایج فروع می شود. لذا ما حق نداریم ولایتمان را دست کسی بدهیم مگر اینکه خدا فرموده باشد. اگر کسی ولایتش را داد به کسی که خدا را نگفته این از جهت فقهی حرام است. این رجوع به جبت و طاغوت حرام است. رجوع به اعداء دین حرام است. این حرمت فقهیه دارد؟ بله حرمت فقهیه دارد. حرمت فقهی ندارد فقط حرمت اخلاقی دارد؟ نه، حرمت فقهیه دارد یعنی به عنوان … هر چیزی که حرمت فقهی پیدا می کند جزء فروع دین حساب می شود. بله ممکن است در یک نگاه کلان تر بگوییم که از فروعی است که شاکله ساز است. عیبی ندارد. بگویید این قدر هم این فرع، فرعِ … اما از فروع دین محسوب می شود، حکم فقهی دارد.
«فإن التشدید فیه یضاهی تشدید الربا و اما سائر …» این حرف در جامعه ی ما الآن ساده است. تازه برای ما هم ساده نیست. مسئولین ما تولی اعداء دین را بعضی شان دارند. یعنی داشتند در طول این 40 سال ما. به فرمایش آقا هرگاه باور کردیم که دین پاسخگوست، دین رشد کرد و احکام دین خودش …. هرگاه این باور نبود، رشد محقق نشد. آن جامعه به طرف ضعف رفت. هر جا خدا حاکم شد آن رشد حاصل شد منتها اینها باور ندارند. اینها می گویند خدا …. ناخواسته می گویند حالا کافر هم نیستند ان شاء الله اما ناخواسته می گویند که آمریکاست دیگر. زور دارد، قدرت دارد. ما هم باید تابع باشیم دیگر. این هم عقلاست. یعنی می گویند این حکم عقلایی است. این همان «یتخبطه الشیطان من المس» است که خدا را برایش قدرتی نمی بینند که حالا دیگر ما لفظ خوب به کار ببریم. خدا باید چه کار کند؟ وقتی آمریکا هست، خدا چه از دستش برمی آید حالا؟ حالا شما مدام بگویید خدا. خدا چه از دستش برمی آید؟ این حرف ناخودآگاه اینهاست. این زبان حالشان است. من دارم … رویشان نمی شود بگویند، زبان حالشان است. خدا چه کار کند وقتی آمریکا هست؟ کاری از دستش برنمی آید دیگر. بنده ی خدا نشسته تا ببیند یک فرجی حاصل بشود. یک کسی یک کاری بکند بعد آن هم بیاید وسط بگوید ما بودیم. این یک نگاه است دیگر. می خندیم اما واقعی دارد انجام می شود. در محاسبات خودمان هم، در زندگی خودمان هم در حد خودمان هم همین جوری است. قدرت ها را همه را می بینیم، همه را … بعد اگر انجام شد، یک تعارفی در وجودمان هست که خدا کرد دیگر. این هم تعارفش هست. اما باورش نیست. همان جوری که گفتم آقای بهجت می گفت یک کسی آمد پول می خواست از امیرالمؤمنین وقتی که آمد بیرون دید پول [آمده] گفت یا علی این را پدرم فرستاده است. شما حالا تا می خواستید بجنبید و یک کاری بکنید حالا یک مدتی طول می کشید. همین که من الآن آمدم از حرم بیرون دیدم تا آمدم بیرون این از شهر من رسیده و اینکه داد دست من، این پدر من بیچاره 20 روز پیش فرستاده است، به حساب خودتان نگذارید. ما این جوری هستیم. یعنی این هم … آقای بهجت می گفت یک خنده ای هم می کرد. خنده اش منتها از صدتا گریه بدتر بود که این اعتقاد ماهاست.
بعد می فرماید: «فان لحن القول فی تحریمها دون ما فی هذین الامرین» این لحن قول در … «و اما سائر الکبائر فان القرآن و ان اعلن مخالفتها و شدد القول فیها» در آنجا «فان لحن القول فی تحریمها» در تحریم آن کبائر «دون ما فی هذین الامرین حتی الزنا و شرب الخمر و القمار و الظلم و ما هو اعظم منها کقتل النفس التی حرم الله و الفساد فجمیع ذلک» حتی فساد که مفسد فی الارض می شود کسی «فجمیع ذلک دون الربا و تولی اعداء الدین» اینها دوتا گناه جریان سازند، تفکر سازند. اگر کسی کارهای دیگر را می کند، تفکر ساز نیست. فساد هست. در جامعه ایجاد مشکل می کند. همه اینها هست اما تفکر را تغییر نمی دهد. البته اینها از مضمون کلام برمی آید. اینجا ایشان تصریح به این مسئله نکرده است. «فجمیع ذلک دون الربا و تولی اعداء الدین ولیس ذلک الا لانّ» این بیانش را ایشان این قرار می دهد «و لیس ذلک الا لانّ تلک المعاصی» آن گناهان کبیره «لا تتعدی الفرد او الافراد فی بسط آثارها المشئومة و لا تسری الا الی بعض جهات النفوس و لا تحکم الا فی الاعمال و الافعال بخلاف» آنها حدشان در اعمال و افعال است. حدشان در چه هست؟ ممکن است در عمل و فعل شدیدترین عمل و فعل باشد قتل نفس اما … «بخلاف هاتین المعصیتین فان لهما من سوء التأثیر ما ینهدم به بنیان الدین» یعنی تفکر را خراب می کنند. «ما ینهدم به بنیان الدین و یعفی اثره» اثر را [از بین می برد]. ینهدم به بنیان الدین و یعفی اثر دین را.
«یکی از حضار:» این به خاطر همان «فأذنوا بحرب من الله» است؟
«استاد:» نه آن ﴿فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ﴾[3] نتیجه اش است.
«یکی از حضار:» تشدید را از کجا در می آورند؟
«استاد:» حالا یکی از آنها «فأذنوا بحرب من الله» است، یکی روایاتی که آمده، یکی خود این «یتخبطه الشیطان من المس» که این واژگونه شده.
«یکی از حضار:» در روایات تعابیر شبیه این برای گناهان دیگر هم داریم.
«استاد:» نه در قرآن که آمده اینجا، آنجا در خود روایات هم آمده که مثلاً ربا اشد از زناست حتی یک درهم مساوی است با 70 ….
«یکی از حضار:» «فأذنوا بحرب من الله» را برای چیزهای دیگر هم داریم.
«استاد:» عرض کردم که در قرآن یک بار دیگر مثل اینکه اگر اشتباه نکنم دو سه روز پیش نگاه کردم. یک بار دیگری آمده یادم رفته کجا بود که اینها حرب من الله و رسوله است.
«یکی از حضار:» در سوره توبه است.
«استاد:» آیه اش در مورد چیست؟
«یکی از حضار:» نامفهوم 29:37
«یکی از حضار:» بحث حرب در آن نیست
«استاد:» ان کان آباءکم و ابناءکم؟
«یکی از حضار:» نامفهوم 29:49
«استاد:» خلاصه دیدم یک جای دیگر، یک حکم دیگری به این بیان آمده است. پیدا نکردید؟
«یکی از حضار:» به لفظ حرب نیست. یک چیز دیگری باید باشد.
«استاد:» حالا در معجم من دیدم شاید آنجا با یک کمی کم و زیاد باشد. اما یک تعبیری است که هر جا «بحرب من الله و رسوله» آمده یا رسول و خدا با هم آمده امر تشریعی است. هر جا نسبت به خدای سبحان فقط آمده این تعلیل ها حالا حرب فقط نه، این هم یک حکمی است در ذهنتان باشد.
«یکی از حضار:» «الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا»
«استاد:» بله این است. به لفظ «یحاربون» بوده است. «یحاربون الله و رسوله» که این کسانی که محاربه با خدا و رسول می کنند. بعد می فرماید چه هستند؟
«یکی از حضار:» ﴿وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ﴾[4]
«استاد:» این جرمشان است دیگر. یعنی آن کسی که محارب با خدا و رسول می کند این نتیجه ی کارش می شود.
«یکی از حضار:» نامفهوم 30:59 فکر می کنم جهاد، یعنی جنگ با خدا و رسول منظور است. جهاد مقابل رسول الله منظور است. «إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسادا»
«استاد:» خب دیگر اینها جنگ با خدا و رسول می کنند.
«یکی از حضار:» می خواهم بگویم در مورد فساد فی الارض است.
«استاد:» بله درست است. متوجه نمی شوم چه می خواهید بگویید؟ ما محاربه اش را داریم می گوییم که این محاربه با خدا و رسول «فأذنوا بحرب من الله و رسوله» اینجا هم یعنی در نتیجه ی فعل اینها محاربه با خدا و رسول است.
حالا این را داشته باشید ان شاء الله در ادامه ی بحث …. این ادامه دارد. ما روایات را باید ببینیم و بحث همین تشدید حکم را ان شاء الله می آوریم. اینجا فعلاً اشاره می کند.
«یکی از حضار:» می خواهم بگویم ایشان اگر از همین آیه فقط …
«استاد:» نه از «فأذنوا» تنها نیست. از اولاً خود همین جایی که «یتخبطه الشیطان من المس» این خودش از انسانیت ساقط می شود. هیچ کشتنی هیچ چیزی جای این را نمی گیرد.
«یکی از حضار:» اگر همین هم باشد دوباره باید بگردیم.
«استاد:» در قرآن هیچ جای دیگری غیر از این مورد هیچ جای دیگری در قرآن «یتخبطه الشیطان من المس» و مس شیطان نیامده به این صورتی که این تخبط پیدا بکند. در قرآن تنها جایی که آمده همین مربوط به رباست.
«یکی از حضار:» می گویم فقط قرآنش را باید نگاه کرد؟
«استاد:» یعنی بعضی از آن گشتن ها در خود قرآن دلالت در آن هست. در خود قرآن دلالت هست. یعنی خود اینکه در یک جایی قرآن تشدید می کند. بقیه روایات هم ناظر به این می شوند. حالا بعد این بحث جرمش را نامفهوم 32:36 می کنیم، بحث جرمش را ان شاء الله در یک بحثی روایات و آیاتش را یک جا به عنوان …
«یکی از حضار:» جریان سازی این بحث هم از یهود بوده؟
«استاد:» جریان سازی اش هم از جریان یهود بوده که آن جلسه، دو جلسه قبل اشاره کردیم که اینها اصلاً این کار در بینشان شدید بود. بعد هم با اینکه «و هم ینهون عنه» با اینکه اینها نهی هم شده بودند ولی خیلی در وجودشان …. لذا این تفکر سازی اش تشابه به آن جریان مادی گرایی یهود پیش می آید در کسانی که به این سمت می روند. یعنی یک نوع تفکر است در یهود. جلوه ی تفکر یهود در همین نظام های مثل رباست. حالا اینها جا دارد که جزء جزء اینها دیده بشود.
بعد می فرماید که: «و یفسد به نظام حیاة النوع» حالا بعد بیان می کند چرا یفسد به نظام حیاة النوع؟ «و یضرب الستر علی الفطرة الانسانیة» هم نظام نوع را به فساد می کشاند با فاصله ی طبقاتی که ایجاد می کند هم پوشش بر فطرت ایجاد می کند «یتخبطه الشیطان من المس» و «قالوا انما البیع مثل الربا» فطرت را کنار می گذارد که اساس را ربا می گیرد، بیع را تشبیه می کند به آن. این یعنی نظام فطری اش هم به هم ریخته شده. «و یسقط حکمها» حکم فطرت ساقط می شود در این وجود. اگر حکم فطرت در وجودی ساقط شد آن موقع دیگر این کلاً نظام تعقل انسانی از او از دست رفته است. لذا «لا یقومون الا کما یقوم» حصر هم کرده است. نه اینکه در بعضی از افعالشان اینها تخبط شیطان دارند، در بعضی از افعالشان ندارند. نه ، «لا یقومون الا کما یقوم الشیطان» یعنی این خیلی شدت در مسئله است که اینها به این مرتبه می رسند که «لا یقومون الا کما یقوم الشیطان من المس»، «یتخبطه الشیطان من المس» تا این مرتبه همه ی افعالشان را می گیرد. «و یسقط حکمها فیصیر نسیاً منسیاً» فطرت می شود نسیا منسیا. «علی ما سیقتضی ان شاء الله العزیز بعض الاتضاح» که بعداً می آید. «و قد صدق جریان التاریخ کتاب الله» تاریخ هم همین جریان را تصدیق کرده «فیما کان یشدد فی امرهما» در امر این دوتا : تولی ظالمین و بحث ربا «حیث اهبطت المداهنة و التولی و التحاب و التمائل الی اعداء الدین الامم الاسلامیة فی مهبط من الهلکة صاروا فیها نهباً منهوباً لغیرهم» الآن آدم می بیند این آمریکا چه می کند با عربستان واقعاً دل آدم خون می شود. درست است که عربستان یک حکومت در درگیری داخلی بین مسلمان ها ظالم است اما در ارتباط بیرونی مسلمان ها با غیر مسلمان ها یک نماد حاکمیت اسلامی است که مرکز حکومت اسلامی از جهت کعبه و مدینه آن جاست. وقتی این جور تحقیر آمیز با آن صحبت می کند دل آدم خنک می شود یا ناراحت می شود آدم؟ خیلی برای انسان سخت است.
«یکی از حضار:» نسب آنها می رسد به یهودیان خیبر.
«استاد:» الآن دیگر آن پشت مسئله است. ببینید این ظاهری که هست که در جهان چه جلوه می کند؟ در جهان چه جلوه می کند که آمریکا دارد آن ام القرای اسلامی را این جوری تحقیر می کند. حاکمان ام القرای اسلام را دارد تحقیر می کند. یعنی همه ی مسلمان ها را. یعنی با این کارش دارد … ما نگاهمان نرود جزئی که بگوییم حالا کشور عربستان که دشمن ماست دارد [تحقیر می شود]. اگر یادتان باشد امام رحمة الله علیه وقتی که کارتر آمده بود ایران قبل از پیروزی انقلاب همان چند ماه قبل پیروزی انقلاب بعد او نشسته بود و شاه مثل یک عبدی جلوی او ایستاده بود. امام می گوید من وقتی این حالت را دیدم من چقدر ناراحت شدم و غصه خوردم که چرا شاه این مملکت اسلامی باید در مقابل این، این قدر حقیر و تحقیر بشود. با اینکه شاه را امام می گفت باید برود. شاه باید … مرگ بر شاه است. اما تحقیرش را در یک نظام کفر نمی پسندید. این هم یک نگاه است. باید حواسمان باشد. یعنی ما الآن باید این مسئله برایمان سخت باشد. خوشحال نشویم که این تحقیر [شده]. بله، باید بگوییم چه کردی که این تحقیر به سرت آمد. این درست است سر جایش. چه کردی تو که این تحقیر به سرت آمد؟ عبرت بگیریم اما از این باب که یک حاکم اسلامی دارد این جور تحقیر می شود من به نظر می رسید که اگر کشورهای اسلامی همه با هم اتحاد پیدا می کردند در همین بیان اقلاً، در همین گفتار، که تو حق نداری حاکم اسلامی را این جور تحقیر بکنی. هر چند خودش این قدر سست باشد و مداهنه گر، تو حق نداری. به او بگویند که یک نگاه باشد که دفاع می کنیم از آن نگاه بیرونی. دفاع می کنیم. یعنی عیبی هم ندارد. اشکالی هم ندارد که دفاع کنیم از این نگاه منتها الآن این نگاه نیست. الآن در کشور خود ما هم دارند تحقیر این مسئله را همه خوشحالند. ما نمی دانیم این نظام درونی اگر بود خوشحالی داشت در بین مسلمانان. می گفتیم یک ظالمی تحقیر شد. اما نظام بیرونی دارد و آنها قصد دارند از این. قصدشان را دارند محقق می کنند. دارند مسیحیت و یهودیت و دیگران را تشجیع می کنند که می شود مسلمان ها را این قدر تحقیر کرد.
«یکی از حضار:» عکسش هست که اوباما دارد دست امیر عبدالله را می بوسد. چون استاد اعظم گروه فراماسونر خاورمیانه نامفهوم 38:06
«استاد:» بله شما نگاه بکنید که الآن مثلاً همین …
«یکی از حضار:» نامفهوم 38:17
«استاد:» ببینید آنهایی که در نظام …
«یکی از حضار:» یک زاویه ی دیگری نامفهوم 38:20
«استاد:» ما اینها همه را قبول داریم. هیچ …
«یکی از حضار:» یک مقداری هم نامفهوم 38:26 رسانه ای شان اتفاقاً تحت تأثیر قرار گرفت نسبت به …
«استاد:» بله شما ببینید پاپ می رود پای آن فرد سودانی را می بوسد. او کیست؟ مال سودان جنوبی که جدا کرد این قطعه را؟ خیلی عجیب است. فیلم گرفتند می رود پای او را می بوسد به عنوان یک مسلمان. یعنی این را به عنوان قالب مسلمان سکولار جلوه می دهند. ولی در این تبلیغ صورت نمی گیرد. او می داند که باطنش این است که این از خودش نامفهوم 39:00 کاری که این کرده. می داند چه ارزشی دارد که پا بوسیدن دارد. او می داند چه کرده این. او می داند چه ضربه ای به اسلام زد با جدا کردن سودان جنوبی که یکی از مناطق نفت خیز عظیم است از دست مسلمان ها خارج شد. یعنی یک ثروث عظیمی از مسلمان ها از دست مسلمان ها خارج شد. لذا او می داند چه کرده این. با این توجه می رود این کار را هم می کند. با اینکه آدم مشهوری هم نیست آن حاکم سودان. مثل اینها نیست. اما حواسمان باشد که اینها را باید جهت های کار را نگاه بکنیم. بله ما در نظام درونی مان خوشحالیم. این جریان تفکرساز را، نگاه تفکری، اینها را کمتر ما در کارهایمان دقت می کنیم. الآن ربا و اینها را اگر یاد گرفتیم در احکام، یاد گرفتیم که اینها شدت و ضعف ها همه شان به نظام فرد نیست. نظام فرد و اجتماع گاهی نیست. نظام تفکر است که دین می گوید نامفهوم 39:59 می شود با این. مثل همان کاری که آقا در رابطه با همجنس گرایی می گوید. می گوید این آخرین چیزی است که اگر یک کسی قبول کند، همه سنگرهای قبل را حتماً می پذیرد. ببینید این حرف ها خیلی از یک نگاه منظومه ای بلند نشئت می گیرد، جامع، که از یک افقی نگاه می کند که می تواند ملاک گیری کند.
حالا دیگر خیلی طول کشید نامفهوم 40:23
«الامم الاسلامیة فی مهبط من الهلکة صارو فیها نهبا منهوباً لغیرهم» با تولی اعداء دین چه شد؟ نهبا منهوبا شدند، لگدمال شدند، له شدند. این سلطه ی استعماری که در کشورهای اسلامی مثل هند، مثل کشورهای اسلامی دیگری شکل گرفت در تاریخ این 200 ، 300 ساله ی اخیر مثل الجزایر و همه را نهبا منهوبا کردند. فرانسه و انگلیس و اسپانیا و پرتغال و اینها که آمدند استعمار درست کردند اینها همه را نهبا منهوبا کردند. همه چیز را از اینها گرفتند.
«نهبا منهوبا لا یملکون مالا و لا عرضاً و لا نفساً و لا یستحقون موتاً و لا حیاةً فلا یؤذن لهم فیموتوا» اجازه ی مردن هم به آنها نمی دهند. یعنی اجازه ی مردنشان هم دست آنهاست که چه جوری بمیرید. یعنی حتی … خیلی تعبیر … «فلا یؤذن لهم فیموتوا و لا یغمض عنهم فیستفیدوا» نه رهایشان می کنند که استفاده بکنند نه آن چنان سوارشان می شوند که آنها را بکشند و تمام بشوند. در آیه دارد که ﴿لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحۡيَىٰ١٣﴾[5] اینها در آخرت نه می میرند نه زنده می مانند. می گوید نه زنده می مانند که استفاده بکنند نه مردن که راحت بشوند. نه، زجر کششان می کنند. الآن کاری که دارد با اینها می کند با تکبری که این عرب ها دارند عجیب است که تکبر این از تکبر آنها بیشتر است. دوتا متکبر افتادند به همدیگر. آنها خیلی متکبرند. این حرف ها را کسی به آنها می زد در نامفهوم 42:05 عمومی برایشان خیلی افت داشت. حالا ممکن است فکر کنند ما پول داریم یعنی بگویند طرف فحش داد بگویند یعنی تو پول داری. یعنی فحشش این جوری باشد تو پولداری. پولداری که فحش نیست. می گوید تو پولداری، پولت را باید بدهی به ما. هر موقع که گفتیم باید بدهی به ما. این فحش است که اینها را تحقیر می کند.
«و لا یغمض عنهم فیستفیدوا من موهبة الحیاة و هجرهم الدین» اینها دین را رها [کردند] «و ارتحلت عنهم عامة الفضائل» دین را رها کردند. همه ی فضائل را از دست دادند. «و حیث صار اکل الربا الی ادخار الکنوز و تراکم الثروة و السؤدد فجرّ ذلک الی الحروب العالمیة العامة» می گوید همین فساد طبقاتی بود که جنگ های جهانی را به راه انداخت. ببینید اینها تحلیل است. تحلیل است که جنگ های جهانی علتش همین ادخار الکنوز و تراکم الثروة و السؤدد [بود]. سؤدد و ثروت هر دو. «ادخار الکنوز و تراکم الثروة و السؤدد فجرّ ذلک الی الحروب العالمیة العامة و انقسام الناس الی قسمی المثری السعید و المعدم الشقی و بان البین» بینشان بینونت خیلی شدید شد. «فکان بلوی یدکدک الجبال و یزلزل الارض و یهدد الانسانیة بالانهدام و الدنیا بالخراب ثم کان عاقبة الذین اسائوا السوأی ان کذبوا بآیات الله… و سيظهر لك إن شاء الله تعالى أن ما ذكره الله تعالى من امر الربا و التولی عن اعداء الدین من ملاحم القرآن الکریم» یعنی این هم جزء پیشگویی های قرآن است. ملاحم یعنی پیشگویی ها. یعنی قرآن وقتی که می گوید اگر کسی ربا گرفت به این منجر می شود این ملاحم است یعنی آمده یک قضیه ی واقعی را تحلیل کرده که هر گاه این اتفاق بیفتد آن نتیجه می آید. این جزء ملاحم است. این جزء پیشگویی های قرآن است که اگر این کار را کردی، به این منجر می شود. این قاعده دارد بیان می کند به عنوان قاعده ی ملاحم، به عنوان پیشگویی که می تواند … ایشان می گوید این از ملاحم قرآن کریم است.
«قوله تعالی الذین یأکلون الربا لا یقومون ..» [6] نمی رسیم دیگر؟ تا همین جا باشد.
«یکی از حضار:» سؤدد یعنی چه؟
«استاد:» سؤدد یعنی آقایی. سیدی آقایی.
«یکی از حضار:» یک روایتی هست که آخر الزمان کسی نیست که دچار ربا نشود یا لا اقل غباری از آن ننشیند روی او.
«استاد:» آن مال همان جریان سازی حاکمی است که در آن دوره حاکم است. همان چیزی که آقا فرمودند که گاهی سلطه آن فکر لیبرالیستی و با توجه به اینها که همه را مبتلا می کند که این نظام های بانکی با این نوع نگاهی که الآن هست، همه را مبتلا می کند. همه مجبورند تسلیم بشوند بالآخره به غبارش اقلاً که حتی مثلاً مثل حضرت آیت الله بهجت می فرماید که من پول گذاشتن و برداشتن را اجازه می دهم به شما، همین مقدار. اما وام ها را نه. می گوید من گذاشتن و برداشتن را اجازه می دهم از حقی که فقیه و مجتهد دارد تا پول های مجهول المالک یا پول های چیز را بتواند از حق خودش استفاده بکند تا بتواند آن معضل و حرج برداشته بشود. ایشان از این باب می داند. البته عرض کردم مراجع دیگر این جوری نگاه نمی کنند اغلب و ایشان در این مسئله خیلی تشدید داشت. می گفت همین مقدار را اجازه می دهم بیشتر هم نه. سود را نه اما همین مقدار را.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
ان شاء الله سال آینده ادامه ی بحث را علامت هم می زنیم ان شاء الله که از اینجا به بعد را [بخوانیم].
«یکی از حضار:» آقای تبریزی را هم ابوی ما می فرمودند پول نمی گذاشتند در بانک اصلاً.
«استاد:» بله. آقا هم در قم دفتر تبلیغات می گذاشتند عمدتاً ولی خب دیگر مبتلایند به حساب های مختلفی که هست. اوایل اصلاً نمی گذاشتند. امام هم مثلاً یک سری از پرداخت هایش با آن تعاونی اسلامی بود آن اوایل انقلاب.
«یکی از حضار:» نامفهوم 46:05 گسترده تر از آن چیزی است که در انفاق و اینها مطرح شد یعنی فاصله نامفهوم 46:09
«استاد:» بله همان است نامفهوم 46:10 این ضدش است دیگر. حالا بیان هم کرد اجمالاً این ضد آن است. خیلی زیباست این نگاه.
«یکی از حضار:» نامفهوم 46:19
«استاد:» در کشورها هم همین جوری پیش می آید. بعد خلاصه همین نتیجه دنبالش می آید. همان جا هم گفت در کشورها هم پیش می آید. نامفهوم 46:27 اینها را آدم اگر با این کلانی ببیند تحلیل در نظام اقتصادی متفاوت می شود تا بحث را فقط به عنوان فرع ببیند.
[6]. الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج2، ص409 و 410 .
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 558” دیدگاه میگذارید;