جلسه اول از درس تفسير الميزان

يکشنبه 3 مهرماه 1390

توسط استاد محترم حجت‌الاسلام والمسلمين عابديني زيدعزه

 

سلام عليکم
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين  والصلاه و السلام علي محمد واله الطاهرين و لعن الدائم علي اعدائهم اجمعين الي يوم الدين الهم کل وليک حجه بن الحسن صلواتک عليه و علي ابائه في هذه ساعته و في کله الساعه ولياً و حافظا و قاعداً و ناصرا و دليلا و عينا حتي تسکنه عرضک طوعا و تمتعه فيها طويلا

با استمداد از خداي تبارک و تعالي و کمک از او که تنها کمک کننده است که اياک نعبد و اياک نستعين و همچنين با استمداد از نبي ختمي و اولاد کرامش و که مفسرين عالي مقام قرآن کريم هستند و همچنين از صاحب اين شهر که حضرت معصومه سلام الله عليهاست و همچنين از صاحب کتاب که علامه بزرگوار علامه طباطبايي است و همچنين از صاحب اين عصر که امام رحمت الله عليه است که اين امکان را براي ما فراهم کرد و همچنين با توسل به امام زمان و ارتباط خالصانه با حضرت که عِدل قرآن کريم در اين زمان هستند انشاء الله اين بحث را آغاز مي‌کنيم و اميدواريم که خداي تبارک و تعالي ما را از شر شيطان محفوظ نگهدارد که قطعا هر جا ثبات قدمي و اراده و عزمي بخواد محقق بشه اولين رخنه کننده در آن شيطان لعين است که نمي‌گذارد ثبات و عزم و اراده محقق شود لذا از خداي تبارک و تعالي مي‌خواهيم که ما را در برابر همزات و لمزات و وسوسه‌هاي شيطان حفظ کنه و انشاءالله آن عزم و جزم و اراده‌اي را که مرضي خوشه در وجود ما محقق بگرداند.

بحثي که انشاء الله در خدمت دوستان خواهيم بود در رابطه با قرآن است و تفسير قرآن به سبکي که مرحوم علامه در الميزان فرمودند خوب تفسير الحمدلله در حوزه سالياني است که بابش مفتوح شده و گروه‌هاي مختلفي و درس‌هاي مختلفي براي اين مسئله تشکيل شده و يک امر مبارکي است توي اين جلسه هم آنچه که مي‌خواهيم بهش بپردازيم که همان سبک مرحوم علامه است نمي‌خواهيم به دقايق و نحله‌ها و اختلافات و اقوال در ذيل آيات بپردازيم همچنان که دعب مرحوم علامه تقريبا اين نيست توي الميزان بلکه آن چه که بيشتر مقصود ماست از کتاب الميزان اين استفاده را کرديم اين است که مرحوم علامه آنچه را که در قرآن کريم به عنوان حقايقي که انسان را سبب حرکتش بشه و انسان را سوق بده براي حرکت آن را بيشتر مد نظر قرار داده نه مفاهيمي که ذيلش بحث مي‌شه که اين هم سرجاي خودش بحث مفيدي است يعني اين يک امر خوب و مفيده در مورد قرآنه اما انچه که در اينجا بيشتر مقصوده نقل اقوال مختلف و آراي مختلف و همه اونها را کنار هم جمع کردن نيست بلکه انشاء الله مباحثي است که سبب حرکت بشه و هر آيه‌اي که و مطلبي که انشاء‌الله در جلسه مطرح ميشه بنابر اين است که انسان پس از آن احساس بکنه که اگر قصد حرکت و عزم حرکت داشته باشه اين آيه و اين بيان آيه موثر در اين حرکته بخصوص که مرحوم علامه در بيان آيات قرآن روش خاصي را که بيان توحيدي از همه مسائلي است که در قرآن آمده که روال خود قرآن هم اين است يعني هر مسئله فرعي را حتي يک حکم فرعي را يا يک بحث تاريخي را يا يک نقل را حتي وقتي در قرآن مي‌آورد داستان يک قومي را هم که مي‌اورد بلافاصله اين را با يک حقيقت توحيدي مرتبط مي‌کنه يعني دائما توحيد در سرتاسر آيات قرآن در تفسير شريف الميزان تاکيد ميشه و به قول بزرگواري تفسير الميزان و مرحوم علامه وکيل پايه يک خداي تبارک و تعالي در توحيده در ارائه توحيده اين حقيقت را بايد در جانمان ايجاد کنيم حالا براي اينکه يک تيمم و بالاخره يک نگاه مبارکي از بزرگوارهاي ديگه باشه من دو سه تا جمله از امام در رابطه با قرآن که اين نگاه را ما مي‌خواهيم انشاء الله در الميزان ببينيم و همچنين دو سه تا جمله از حضرت آيت الله بهجت نسبت به اين مسئله عرض مي‌کنم خدمتتان و بعد ببينيم که آيا انشاء الله توي جلساتي که در خدمتتان دوستان باشيم که به اراده الهي باقي باشه اين سبک را مي‌خواهيم ادامه بدهيم و دوستان هم مراقب باشند که از اين سبک که سبک مرحوم علامه است خارج نشيم و دنبال اين هم که تمام مسائل در اينجا بخواد بيان بشه نيست لذا خود علامه هم سبکش اين نيست بخصوص که ايشون برمي‌گردونه مسائل را به نظام فطرت يعني بيان توحيدي بر اساس نظام فطرت يعني کد اصلي الميزان در همه آيات شريفه بيان نظام توحيدي بيان توحيد بر اساس نظام فطرت که اين يک روش ايشونه که تحليل مي‌کنه مسائل را جزء جزء مي‌کنه بره به اولياتش که مبتني بر فطرت بشه و بعد دوباره اون را محکم مي‌کنه ترکيب مي‌کنه و مياره بالا مي‌رسونه به دقيقترين مسائل بر اساس و مبتني بر فطرت با نگاه توحيد پس اين دو نکته تقريبا توي تفسير شريف الميزان که بيان توحيد مبتني بر فطرت انشاء الله تو سرتاسر اين کتاب مي‌خواهد اشباء بشه و ما هم به دنبال همين مسئله انشاءالله  بيش از اين و خروج از تور اين بحث به غير از اين انشاء الله نخواهيم کرد من عرض بکنم که دو سه تا جمله بگم که ما قران حقيقتش بيش از اين بايد در زندگي ما باشه و راه ما با قرآن بايد ارتباطمون براي پيدا کردن اين راه خيلي قوي‌تر از اين باشه دو سه تا جمله خدمتتان دوستان از کلمات مبارک امام رحمت الله عليه عرض مي‌کنم که جملاتي که دارند جملات بسيار جالبي است خوبه که گاهي ما اينها تذکره براي ما که اين تذکرات يه تکاني به انسان مي‌ده امام رحمت الله عليه در جملاتشون که از جمله اينجا نسبت به فرزندشان کتابتي را دارند مي‌فرمايند فرزندم با قرآن اين بزرگ کتاب معرفت آشنا شو اگر چه با قرآئت آن و راهي از آن به سوي محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثري ندارد که اين وسوسه شيطان است آخر اين کتاب از طرف محبوب است براي تو و براي همه کس و نامه محبوب محبوب است اگر چه عاشق و محب مفاد آن را نداند و با اين انگيزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آيد و شايد دست گيرد يعني انسان از همان اولين مرتبه با محبت به قرآن اگر شروع بکنه کم کم کمالات بعدي متفرع مي‌شود اما شيطان گاهي انسان را وسوسه مي‌کنه اين چه اثري دارد ظاهري است و تو برتر از اين استي که به ظاهر بپردازي لذا به عمق فقط بپرداز اين از ظاهر انسان را محروم مي‌کنه در کلام ديگري ايشان مي‌فرمايد که در خطبه 148 نهج‌البلاغه که اشاره‌اي به جريان مهدويت داره و در انتهاش گروهي را ياد مي‌کند که در آخرالزمان شجاعت و حکمت و عبادت تواما در آنها گرد آمده است مي‌فرمايد که عبارت نهج البلاغه را مي‌آورد که حالا من فقط ترجمه‌اش را عرض کنم سپس گروهي سيقل داده مي‌شوند و مانند پيکان در دست آهنگر تيز و بران مي‌گردند بوسيله قرآن پرده از ديده‌هايشان برداشته مي‌شود و تفسير و توضيح معاني قرآن در گوش‌هاي آنان القا مي‌گردد جام‌هاي پياپي حکمت و معرفت را خيلي تعبير اميرالمومنان عليه‌السلام است يغبغون کاس الحکمه بعد الصبور يعني دائما در حقيقت اينها جام‌هاي يغبغون کاس الحکمه کاس الحکمه جام حکمته تعبير خود حضرته که يغبغون کاس الحکمه بعد االصبور که جام هاي پياپي حکمت و معرفت را هر صبح و شام مي‌نوشند و سرخوش باده معرفت مي‌گردند که اين هم امام استشهاد مياره از کلام اميرالمومنان عليه‌السلام و در جاي ديگر امام رحمت‌الله عليه‌ مي‌فرمايند عرضه خود بر قرآن چنانچه ميزان کل رسول خدا خلقش قران بود يعني خودتان را عرضه کنيد برقرآن همچنان که ميزان در حقيقت رسول خدا قرآن بود که ميزان کل است ميزان رسول خدا خلقش قران بود بايد قران صورت باطني انسان گردد يعني انسان با تأدب قرآن صورت باطني‌اش گردد و در جايي ديگر مي‌فرمايد در احاديث شريف وارد است که قرآن را با حزن بخوانيد و با صورتي نيکو تلاوت کنيد حضرت علي‌بن حسين عليهم‌السلام قرآن را به طوري نيکو تلاوت مي‌فرمود که کساني که از آنجا عبور مي‌کردند از قبيل سقاها در آنجا توقف مي‌کردند و بعضي از استماعان غش مي‌کردند ولي ما هر وقت مي‌خواهيم صورت حسن و آواز نيکوي خود را به مردم ارائه دهيم قران يا از آن را وسيله قرار مي‌دهيم و مقصد ما تلاوت قرآن نيست در حقيقت عرضه خود ماست و الا اگر با صوت حزين بخوانيم آنجا قرآن را ارائه مي‌دهيم و انسان اولين کسي است که متاثر از قرآن مي‌شود بالجمله مکايد شيطان و نفس اماره بسيار است و غالبا حق را به باطل مشتبه مي‌کند و زشت و زيبا را با هم ملتبس مي‌نمايد بايد از مکايد او به خداوند پناه برد بعد جمله ديگري که خدمتتان مي‌خواستم عرض کنم قبل از اينکه وارد بحث بشيم که قدري بلکه انشاء‌الله استمداد کنيم از ارواح اين بزرگان براي اينکه کمک کنند قدري با قرآن انس بگيريم حضرت آيت الله بهجت رحمت الله عليه در جلسات متعددي ايشان مي‌فرمودند راه انس با قرآن محبت به قران است اگر کسي مي‌خواهد قرآن را بفهمه حتي ايشان مي‌فرمود راه حفظ قرآن اگر کسي مي‌خواد قرآن تسهيل بشه حفظش براش محبت به قرآن بايد داشته باشه محبت به قرآن تسهيل مي‌کنه فهم به قرآن را محبت به قرآن تسهيل مي‌کنه حفظ قران را ايشان مي‌فرمود اگر اين خصوصياتي که در قرآن ذکر شده براي قرآن ذکر شده که دوا است شفا است و خيلي خصوصيات در کلمات اميرمومنان و روايات ما ذکر شده يا در خود قرآن خصوصياتي که براي قران که تبيان کل شي است مي‌گه اگر براي ما مفهوما اينها را بيان مي‌کردند و مي‌گفتند يک کتابي است که اين خصوصيات را دارد که دواي هر دردي است شفاي براي هر مريضي است تبيانه براي هر چيز است و انواع بياناتي که حالا من بعضي‌اش را اينجا از نهج‌البلاغه نوشتم و الان قصد قرائتش را ندارم که در جاي خودش مياد اگر ايشان حضرت آيت الله بهجت مي‌فرمودند که اگر يک همچين کتابي را به ما معرفي مي‌کردند که يک همچين کتابي است با اين خصوصيات و ما تا به حال نديده بوديم و اين خصوصيات را براي ما گفته بودند ايشان مي‌فرمود باور کنيد که حاضر بوديم همه آنچه را که داريم خرج بکنيم و يک سفر طولاني برويم تا بلکه يک بار اين کتاب را از دور نگاه کنيم تا ببينيم که اين چه عظمتي است که اين همه آثار بر او مترتبه مثل يک اقلش مثل يک اثر باستاني که اين همه در موردش مسئله مي‌گن گفته مي‌شه گاهي آدم هزينه مي‌کنه مي‌ره تا ببينه تا ببينه اين چه بوده ديگه خيلي جسارته اين بيان من که عرض مي‌کنم ها اما ايشان فرمود آخه اگر اينها راست باشه که فرمودند در روايات اين همه آثار براي قرآن باشه اونوقت اين رابطه ما با قرآن انس ما با قرآن اين معقول است اين نحوه انس و ارتباط يا نه اگر واقعا همون قدري که يک کتاب اينجوري براي ما معرفي شده بود باور هم بهش نداشتيم گفته شده بود حاضر بوديم چقدر خرج کنيم تا بريم ببينيمش ولي اين کتاب در دسترس ما راحته يک نکته ديگه که ايشون مي‌فرمودند که اين را هم عرض کنم که وارد بحث شويم ايشان مي‌فرمودند يکي از اسراري که براي شيعه است و اين سر در حقيقت در درون ماست و براي ماست و غير اين را اطلاع ندارند يعني چون باور ندارند هر چند حديثش را ديدند اما چون باور ندارند ازش بهره‌مند نيستند مي‌فرمودند که اين است که اين حديث شريفي که اني تارکم فيکم الثقلين کتاب‌الله و عترتي ان تمسکتم بهما لن تزلو ابدا لن يفترقا حتي يردا عليه الحوض که اين دو با هم ديگر هستند و از هم جدا شدني نيستند ايشان ميفرمود که اين عدم جدا شدن اين دو با همديگر يک حقيقته يک واقعيته يک اعتبار نيست پس امکان ندارد که هيچگاه اين دو تا از هم جدا بشوند ايشون مي‌فرمود اگر کسي اين سر را باور بکنه مي‌داند که در دوراني که غيبته و الان در جايي است که ما در فراق امام معصوم عليه‌السلام به ظاهر به سر مي‌بريم راه يافتن حضرت کجاست به تعبير اين روايت اگر باور داريم در قرآنه چون مي‌فرمايد لن يفترقا عليه اينها در حقيقت لن يفترقا اين دو تا از هم جدا شدني نيستند حتي يردا عليه الحوض اينها جدا شدني نيستند جدا شدني نيستند کلام نبي ختمي است واقعيت و حقيقت را دارد بيان مي‌کند پس اگر الان ما نگاهمان به دنبال امام زمان هستيم اون غيبت را مي‌خواهيم برطرف بکنيم به دنبال رابطه‌ايم کجا بايد دنبال رابطه بگرديم کجا بايد  اين حقيقت را پيدا کنيم در قرآن که اگر کسي با اين باور به قران رجوع بکنه اون موقع اين حقيقت را ميابه اين کلام ايشون بود که اگر با اين باور کسي به دنبال در حقيقت  حضرت در قرآن بگرده اينجا حتما حضرت را مي‌يابد يک نکته ديگر هم ما در نظر بگيريم که قرآن يک حقيقت زنده است و نگاه ما به اين حقيقت زنده با اينکه يک کتاب مثل کتاب‌هاي ديگه که يک حقيقت منفصل جداي از مولفش است نگاه نکنيم که قرآن نازله است حقيقتي که نازله مرتبط است و گسسته نيست اگر قرآن را با اين عنوان نگاه کنيم و زنده ببينيم هر گاه که با اين حقيقت رابطه برقرار مي‌کنيم احساس رابطه با خداي تعالي را نمي‌کنيم آيت‌الله حسن زاده حفظه‌الله مي‌فرمودند که انسان با رعايت ادب قرآن بايد به اين گونه باشه که احساس بکنه که وقتي داره قرآن را مي‌خونه واقعا احساس بکنه که مراتب البته بحث را داره احساس بکنه در رتبه بالاتر احساس کنه خود خداي تبارک و تعالي اين را داره از کانال وجودي رسول خدا براي او مي‌گه چون ما قائل به اينکه اينها وجودشان زمانيه و گسسته است نيستيم که شهادت مي‌دهيم که غائب شما مثل حاضر شماست يعني با اين نگاه که وقتي وارد قرآن مي‌شويم همان مثل معرفي که کسي که ختم قرآن مي‌کرد مثلا در مدت زمان کوتاه وقتي که رسيد خدمت آن بزرگ گفت خوب حالا از اين به بعد نگاه کن وقتي داري قرآن را مي‌خواني نگاه کن که مثلا من دارم برات مي‌خونم يا در پيش من داري اين را مي‌خوني که خوب اين يه دفعه خيلي کم شد بعد اومد گفت که اين قدر خوندم گفت از اين به بعد نگاه کن که وقتي که داري قرآن را مي‌خواني احساس بکن که الان در محضر نبي ختمي داري قرآن را مي‌خوني يا نبي ختمي داره الان براي تو مي‌خونه رفت و بعد از مدتي آمد و گفت خيلي ديگه کم شد حالا مقدارش هم ذکر شده دفعه بعد گفت خوب حالا که به اين ادب هم متأدب شدي احساس بکن که همين الان آيات قرآن را خداي تبارک و تعالي داره نازل مي‌کنه براي تو گفته بود که از يک آيه نتونستم عبور کنم خوب نگاه غايب و مادي است که ما را از اين منابع و منافع محروم مي‌کنه ما نگاهمان يک نگاه گسسته است خيلي نازله لذا سعيمون اين باشه که انشاء الله با قرآن يک انس ديگري تو اين ايامي که مي‌خواهيم انشاء‌الله اين رابطه را از طريق مفسر توحيدي قران اين مبين توحيدي قرآن انشاء الله رابطه برقرار کنيم انشاء الله اين نگاه توحيدي در وجودمان اشباء بشه و اين رابطه برقرار بشه باز هم بسم الله الرحمن الرحيم ما تو بحثي که براي الميزان مي‌خواهيم انشاء الله شروع کنيم سعيمون بر اينکه که از حيطه الميزان خارج نشيم و اگه هم جايي مطلبي را مي‌خواهيم بيشتر بيان بکنيم باز از خود الميزان باشه و جاي ديگر که در نهايت يک منظومه فکري از افکار مرحوم علامه که مبين توحيدي قرآنه توي ذهنمون شکل بگيره توي رفتارمون تاثير بگذاره و قصدمون هم رجوع به جاهاي مختلفي است مانعي نداره دوستان اگر ذيل آيات مي‌خواهند به تفاسير ديگر رجوع بکنند تا از نقطه نظرات ديگه هم بهره‌مند بشوند اما مقصود ما اين نيست اون رجوع به منابع ديگه بهره‌مند شدن از نظرات ديگه خيلي هم خوبه و مي‌تونه مفيد باشه و براي طلبه هم لازم است بخصوص ما نگاه بکنيم که الان اين نکته يه بحث اينکه ضرورت بحث را باز هم شديدتر مي‌کنه اين است که ما الان مواجهيم با بيداري اسلامي در جهان اسلام، بيداري اسلامي در جهان اسلام لازمه‌اش اين است که اگر ما مي‌خواهيم رابطه برقرار کنيم با جهان اسلام و بتونيم حرف بزنيم نقطه نظر مشترکي که بين همه ما مشترکه و مي‌تونه عالي باشه در بيان و ارتباط ايجاد بکنه چيه؟ معارف قرآنه و آن هم معارف معنوي قرآن بخصوص معارف توحيدي قرآن که الان کشش بسياري را در اين رجوع معنوي در جهان اسلام ايجاد کرده پس يکي از ضرورت‌هاي ديگر هم که باعث مي‌شه ما نگاهمون را يه قدري به قران امروز بيشتر بکنيم نياز است که جهان اسلام داره منتها اين تا اين نگاه را مي‌کنيم بايد حواسمان باشه بلافاصله اين نگاه را هم توش ضميمه بکنيم عيسي عليه‌السلام نبي الهي مي‌فرمايد شقي کسي است که هر مطلبي را که مي‌شنود بگه اين براي گفتن خوبه که اين ابتلا براي ما ممکنه زياد باشه که طلبه‌ايم و تبليغ شأن ماست درسته که وقتي داريم مطالعه مي‌کنيم داريم دنبال مطلبيم قرآن مي‌خوانيم و يا هر جايي که رجوع مي‌کنيم يک مطلب که نگاه مي‌کنيم بگيم عجب اين براي گفتن خوبه عيسي عليه‌السلام مي‌فرمايد شقي کسي است که وقتي يک مطلبي را مي‌بينه بگه که اين براي گفتن خوبه اين خيلي بده لذا ما بايد حواسمان باشه که توي نگاهمان به قران و مطالبي که در مورد قرآن انشاء الله مي‌خوانيم مخاطلب اوليش خودمان باشيم و اگر عرض کرديم که جهان اسلام امروز عطش اين را داره اين يک وظيفه است بعد از اينکه ما خودمان متحقق و متلبس به اين مي‌شويم اون موقع وجود ما منتشر هم بشه سعه پيدا بکنه توسعه پيدا بکنه جمع‌هاي مسلمانان ديگر هم کشيده بشه اين افق ديد هم برايمان ايجاد بشه اما نه از ابتدا دنبال اين باشيم که اينها را بخونيم تا بخواهيم بگيم اين شقاوته خيلي بيان سنگيني هم است که مبتلاش مائيم توي مردم عامي به اين مبتلا نيستند که بخواهند به اين گرفتار باشند اما ما مبتلائيم که بايد حواسمان باشه که اولين مخاطب را و اين جديه و غافل مي‌شويم از اين حديث را مي‌بينيم يا توي منبر صحبت مي‌کنيم خوب هم جولان مي‌دهيم توي بيانش اما حقيقتا خودمان ممکنه متاثر نباشيم ازش و اين اثر کار را واقعا کم مي‌کنه سعي بکنيم اگر هم متلبس نيستيم مخاطب را اول خودمان ببينيم اگر هم نداريم اول مخاطب را خودمان ببينيم لذا توي صحبت جوري صحبت بکنيم که بتوانيم خلاصه اين نگاه را ايجاد بکنيم کم کم اين نگاه ايجاد مي‌شه با اينکه هر گاه يادمان آمد توجه بهش بکنيم بزرگش بکنيم بهش عنايت بکنيم در مقدمه‌اي که مرحوم علامه شروع مي‌کنند ما خطبه اش را هم بخوانيم که بالاخره اين خطبه کتابه که ايشون آغاز کرده اين را هم عرض بکنيم که بسياري از جاها ممکنه مطلب متن واضح باشه مطلب را عرض مي‌کنيم خدمت دوستان اما براي اينکه تطبيق دقيق هم بر تک تک لغات بکنيم اصرار نکنيم آنجاهايي که مطلب دقيقه و مطلب سنگينه اصرار بر تطبيق هم داريم چون ممکنه که تو تطبيق خيلي مطالب ديگري آشکار بشه اما انجاهايي که مطلب ظاهرتر و آشکارتره مطلب را بيانش را خدمت دوستان عرض مي‌کنيم انشاء الله دوستان هم با مطالعه قبلي و بعدي انشاء الله اين مطلب را تکميل مي‌کنند در ضمن سوال و جواب هم در بحث کاملا آزاده دوستان رابطه رابطه هرچقدر سوال بشه بحث باز مي‌شه يعني من خودم دعبم اين است که هرچقدر دوستان سوال دقيق‌تري بکنند مرتبط با بحث بحث را بيشتر باز مي‌کنه تا اينکه آثار بيشتري داشته باشه يک بحث ديگر اين است که ما توي بحثي که از الميزان مي‌خواهيم انشاء الله بکنيم دقت داريم که اون چند جلد اول الميزان اون اصول را امهات کتاب درش بيان شده و اگر به چند جلد اول الميزان با يک دقتي انشاء الله بتونيم وارد بشيم جلد‌هاي بعدي تقريبا تفصيل اين حقايقه لذا اين جلدهاي اول يه تمرکز بيشتر و توجه بيشتري مي‌خواد هر مطلبي که در اينجا بيان مي‌شه سعي مي‌کنيم که اين مطلب را تا حدي که لازم باشه از قسمت‌هاي ديگر الميزان ارجاعش را بدهيم و يا بعضي‌اش را بيان کنيم اين کلياتي بود که راجع به مطلب مي‌خواستيم خدمت دوستان عرض بکنيم

 بسم‌الله الرحمن الرحيم الحمدلله الذي انزل الفرقان علي عبده ليکون للعالمين نذيرا و الصلاه علي من جعله شاهدا و مبشرا و نذيرا و داعيا الي الله به اذنه و سراجا منيرا و علي آله الذين اذهب عنهم الرجس اهل البيت و تطهرهم تطهيرا انشاء الله که اين خطبه باتمام وجودمان القاء شده باشه که اعتقاد وجوديمان باشه هم نسبت به خداي تبارک و تعالي و هم نسبت به کتابش و هم نسبت به نبيش و هم نسبت به اهلبيتش و همين دو سه خط واقعا يک عرضه اعتقادي ديگري از ماست که عرضه اعتقاديمان است ايشون مي‌فرمايند در مقدمه کتاب چند تا نکته را بيان مي‌کنند که اين چند تا نکته را حالا عناوني را عرض مي‌کنيم خدمتتان ولي ما به يک نکته اساسي در انتهاي مقدمه که دوستان حتما براي جلسات آينده آن را بخوانند که يک کليدي است براي کل الميزان که ايشان بهش استناد مي‌کنند ما اونجا تطبيق مي‌کنيم اما اين قسمت‌ها را الان خدمت دوستان فقط بيان مي‌کنيم که ايشون مي‌فرمايد که تفسير اصلا چه هستش ببينيد خيلي راجع به اينها بحث شده اگر گسي بخواد بحث بکنه راجع به اين که حقيقت تفسير معناش چيه چه معاني براي تفسير و چه تعريفاتي براي تفسير ذکر شده تعريفات آيا با همديگر همپوشاني دارند عام و خاصند آيا در حقيقت نه با همديگر تباين دارند چه تعريفي چه اشکالاتي برايش بار است و تعريفي اشکالاتي ندارد اينها خيلي بحث شده و بحث خوبي‌هم هست اما الان به اينها نمي‌خواهيم بپردازيم هر چند ممکنه که پرداختن بهش نقصي نباشه بلکه کمال هم باشه اما ايشون يه تعريفي اينجا از تفسير بيان مي‌کنه همين تعريف را که تقريبا مقبول بقيه هم هست هر چند ممکنه که گاهي کنکاش‌هاي ديگري راجع بهش و بحث‌هاي ديگري راجع بهش کرده باشند گاهي اضافه کرده باشند گاهي نظير اين را آورده باشند تقريبا يه تعريف نسبتا مقبول عمومي است لذا خيلي به اين نمي‌پردازيم ايشون مي‌فرمايد تفسير بيان معاني آيات قرآني و همچنين کشف از معاصد آيات و مداليل آياته معاني آيات قرآني را بيان مي‌کنه تفسير و کشف مي‌کنه از مقاصد يعني مقاصد به صورت صريح گاهي ذکر نشده‌اند لذا کشف مي‌خواهند کشف از مقاصد که بايد مقاصد را به دست آورد و مداليل را به دست آورد يعني يه عدالت توشون است يعني يه ارتباط توشونه اما آيات قرآني بيان معاني معاني آيات که ايشون دعبش هم اين است که هر آيه‌اي را تفسير مي‌کنه در انتها بعد از اينکه تمام مسائل را بالا و پايين مي‌کنه بعد بيان مي‌کنه که معناي آيه اين است که در همين کتابي که قراني که ترجمه شده ترجمه قران بر اساس الميزان تقريبا اون معاني را که ايشون در انتهاي هر آيه آورده اين ترجمه کرده‌اند به صورت همين قران درآمده که اگر عربي اين کار را مي‌کردند گاهي چي بود همين عربي خود الفاظ را نمي‌دانم شده يا نشده خود الفاظ علامه را هم در خود اين معنا مي‌آوردند به عنوان کسي که مي‌خواهد استفاده کنه اون هم جاي خودش را داشت و شايد هم يه مطلوبيت‌هاي مخصوص خودش را داشت که اين منحصر به ايشونه ايشون پس مي‌فرمايد معاني آيات قراني و کشف از مقاصد آيات و مداليل آيات بعد ايشون مي‌فرمايد که تفسير قران اينها را ديگه تند تند عرض مي‌کنيم که اينها با مطالعه خود دوستان هم محقق مي‌شه تفسير قرآن از ابتدايي که قران کريم نازل شد در همان عهد رسول خدا بين صحابه چي بود مرسوم بود بخصوص بعد از وفات رسول خدا صحابه‌اي که پيغمبر را درک کرده‌ بودند توضحياتي را که شنيده بودند يا نکاتي را که بالاخره تو تقرير پيغمبر يا توي ارتباط با پيغمبر براي اينها منقدح شده بود يا توي ذهنشان بود بعدها به صورت حديث صحابه نقل مي‌کردند مقصود از صحابه را ايشون مي‌فرمايد ما اهلبيت‌ عليهم‌السلام را جدا مي‌کنيم الان داريم صحابه را مي‌گيم که با پيامبر بودند اهل بيت عليهم‌السلام بحثشون جداست که جدا بحث مي‌شه پس از ابتدا بحث تفسير مطرح بوده که آيات سوال مي‌شد از صحابه و صحابه بيان مي‌کردند منتها سوال از آيات در حد اين بود که معاني آيات چيه که معنا بشه الفاظ آيات يا شأن نزول آيات که چه واقعه‌اي بود که اين آيه نازل شد در حد همين‌ها بود اما اينکه تفسير به معناي مشکلات آيات بيان بشه تحرير بشه تو عصر اول صحابه نبود سوالات سوالات ابتدايي از الفاظ بود و يا شان نزول در همين حد بود توي مسئله تابعين هم همين مسئلة قدري دقيق‌تر شد يعني ايشون مي‌فرمايد تو مرتبه بعد که طبقه دوم مي‌شود تابعين هم تو تابعين يه قدري تفسير آيات بيشتر شد اما باز هم حداکثرش تو همين حيطه بود و بيش از اين نبود تا اينکه ايشون مي‌فرمايد اين بحث ادامه پيدا کرده و اينها ديگه خيلي معطل نمي‌کنيم تا اينکه بخصوص در انتهاي زمان تابعين قصص قران خيلي چي شد مورد نظر قرار گرفت بخصوص يهودياني که در آن زمان بودند چون قصه‌هاي مختلفي داشتند و قران هم به انبياء و داستان انبياء بسيار توجه کرده به طوري که بعدا مرحوم علامه مي‌فرمايد و جالب هم است که مي‌فرمايد بيش از دو هزار آيه در قرآن کريم بيش از دو هزار آيه در قران کريم در مورد انبياست و اين نشان مي‌دهد که اين جريان در نظر خداي تبارک و تعالي اهميتش بسياره يهوديان که توي اين مسئله دست پري داشتند از قصه‌پردازي دخالت کردند توي عصر تابعي بخصوص دخالت کردند و آنجا قصه‌هايي را وارد کردند که اين قصه‌ها بعدها تثبيت شد و به عنوان قصه‌هاي قرآني داستان انبياء ذکر مي‌شه بعد تو زمان تابعين هم اين ادامه پيدا کرد بخصوص در رابطه با ابتداي خلقت انسان‌ها و آسمان و زمين و مسائل در حقيقت ارم شداد و بخصوص عصمت انبياء و لغزش‌هاي انبياء اين سوالات خيلي تو دوران تابعين ادامه پيدا کرد تحريف کتاب اينها بعد از اين جريان توي زمان ابتداي خلفا بعضي بحث‌ها مطرح شد که مباحث کلامي را پيش کشيد و بعد توي زمان امويان بحث‌هاي فلسفي نقل شد از يونان به چي؟ به اسلام ترجمه شد هرچند نهضت ترجمه توي قرن دوم محقق شد اما در حقيقت اين بحث‌ها از قرن اول شروع شد توي زمان امويان بحث‌هاي فلسفي هم کشيده شد بعد قرآن با نگاه کلامي تو دوران خلفا و با نگاه فلسفي تو دوران امويان هم شروع شد به بيان لذا هي بعد از اينها تصوف هم چي شد؟ از همان صدر که حتي زمان اميرمومنان عليه‌السلام بلکه در زمان خود رسول خدا هم شروع شده بود منتها در زمان اميرمومنان عليه‌السلام بعضي از متصوفه ديگه يه خورده بارز و ممتاز شدند و معلوم شد اينها در حقيقت يه سبک ديگري را که بايد نگاه به قرآن نگاه با مجاهده و رياضت مفاهيم قراني و حقايق قراني و معارف قرآني بهش دست پيدا کنند تصوف هم وارد شد پس ببينيد که چند جهت وارد بحث شد بعد از اينکه که تو صدر اول خيلي بسيط بود تفسير کم کم تفسير حالت فلسفي کلامي و حالت تصوف هم پيدا کرد تو اين جا در حقيقت يه عده ديگري هم بودند که مقاومت مي‌کردند اونها هم براي خودشان مسلکي داشتند تعبد بر ظواهر يعني ظاهر قران را بدون هيچ دخل و تصرفي وقتي که اين تصرفات شروع شد وقتي که اين نگاه شروع شد عده‌اي هم از ابتدا بودند که گفتند اينها چي ‌هستش اينها خروج از تور قرانه بايد بر ظاهر اولي قران بدون دخالت دادن عقل و بدون دخالت اين معارفي که بشريه و بدون دخالت اين دوتا قران را تفسير کرد خوب اينها باعث شد مسالک مختلفي در تفسير ايجاد بشه و مذهب هاي مختلفي در تفسير ايجاد بشه بعد ايشان مي‌فرمايد اينها اينقدر اختلاف شديد شد تا جايي که مي‌تونيم بگيم فقط لفظ توحيد و لفظ رسالت مشترک بين همه موند يعني اگر بخواهيم بين همه مفسرين يه امر مشترکي پيدا کنيم لفظ توحيد اشهد‌ان لااله الا الله يا خود لااله الا الله و شهادت بر رسالت فقط ثابت موند بيش از اين ديگه مشترک ما نداشتيم اينقدر اختلاف زياد شد لذا بحث‌هاي مختلفي پيش آمد و اين بحث‌ها يک دفعه بحث تفسير را متحول کرد از اون بساط اوليش بحث‌هاي ديگري ديگه حالا اين بحث را انشاء الله دوستان ادامه‌اش را ببينند ما سعي مي‌کنيم ديگه يه خورده تندتر بحث‌هاي ساده‌اي که اينها خود دوستان قابل نگاه بهش هستش و مي‌تونند بفهمند از بحثي که ايشون وارد ميشه تو بحث انشاء الله مفاهيم و مصاديق که قرآن مفاهيمي داره و مصاديقي انشاء الله اونجا بحث را که الفاظ وضع شده‌اند براي ارواح معاني که يک بحث بسيار دقيقي است که انشاء الله آن را وارد بحث دقيقش مي‌شويم و امام هم تو اين مسئله نظر دارند والسلام عليکم ورحمه الله و برکاته

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 1” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید