بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاة والسلام علی محمد و آله الطاهرین (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
بحثی که در خدمت دوستان بودیم بحث شیرین ازدواج بود بالاخره؛ آن هم بحث شیرین تعدد زوجات بود. همین بالاخره با حلوا حلوا کردن هم بالاخره دهان یک عدهای خوش بشود همین قدر هم ادخال سرور در بین مؤمنین همین مقدارش هم بالاخره غنیمت است که ما این قدر از مان میآید بیشتر از این نمیآید، هر چند قبلش خیلی تلخ کرده بودیم هی از حقوق زن؛ بعضی دوستها گفتند شما دیگر جزو فمینیستها شدید. حالا یک خرده بلکه نگاهشان تعدیل بشود بگویند نه این طرفی هم است. ما چکار داریم! ما می گوییم علامه چی دارد میگوید ما داریم همانها را می گوییم، نه خلاصه زیر ..؛ هر جا حرف دین است همان را را داریم میزنیم. سینه زدن پیشِ..، چاه خودمان را سعی کردیم پر بکنیم، ما دیگر به فکر اینکه بخواهد تعدد زوجات باشد، برای خودمان چاه را پر کردیم دیگر. اما نسبت به دوستان دیگر ببینند حکم دینشان چیست؛ ما چکار داریم که چکار میخواهند بکنند. وجوب هم که ندارد که بخواهند بگویند حتماً واجب است باید انجام بدهند. لذا بحث در مسئله
شاگرد: در احیای سنتها میخواهد …بالاخره عمل به … میخواهد [9:16]
استاد: صدایتان ضبط میشود ها! یا خیالت راحت است که شما
شاگرد: …
استاد: هر جایش را بخواهد را حذف میکند ها! اینجا میگوید که کجا را حذف کند. آقای نظرپور دیروز خوب میگفت، ………
شاگرد: …
استاد: حالا آن باید برویم دین میگوید یا نه، حالا دست ما نیست که! باید ببینیم که خلاصه، شاید دین گفت واجب است از استحباب بالاتر است، ما چه می دانیم، بگذار ببینیم دین چه میگوید، (10:00) هر چه که دین میگوید همان را بگوییم.
در بحثی که در خدمت دوستان بودیم چهار دلیل کسانی که تعدد زوجات را نفی میکردند آورده بودند که آن چهار دلیل را دلیل اولش را پاسخ داد ایشان، که دلیل اولش همان نگاه عاطفی بود و به هم ریختن خانواده از جهت تربیت اولاد و آن محبت خانوادگی بود و همچنین تشویق زن به انتقام؛ که اینکه بخواهد در مقابل این همان کار را انجام بدهد.
این دلیل اول بود که ایشان هم سعی کردند با یک بیان تفصیلی بحث را اولاً با نگاه آن سلطۀ عقل بر احساس و بعد هم جوابهای دیگر را و بعد هم بگویند اصلاً نظام طبیعت زن از ابتدا و طبیعتش این جوری نیست که بر مخالفت با این مسئله به عنوان طبیعتش باشد، بلکه این به عنوان یک فرهنگی جا می افتد؛ چنانچه قبلاً هم غیر از این بوده و تحمل هم میکردند و اگر هم به خصوص کسی به عنوان حکم دین این را بیابد که بفهمد کسی به عنوان دین حالا به قول آقا یا استحباباً اگر ثابت بشود یا به عنوان وظیفه اگر ثابت بشود در جای دیگری، او رضایتش با این امکان پذیر میشود. در حالی که اگر طبیعی نبود برایش، اگر این طبیعی بود مخالفت، قطعاً نه دین این را جعل میکرد، نه برای او قابل تحمل میشد در هر صورت. این بحثِ اول گذشت.
شاگرد: هر غیر طبیعی غیر قابل تحمل نیست.
استاد: دین جعلش نمیکرده، یعنی اگر غیر طبیعی باشد دین جعل نمیکند، یعنی اگر طبیعی نباشد یعنی با طبیعت مخالفت داشته باشد.
شاگرد: … [11:42] آن میل است که چون دین جعل کرده طبیعی است یا چون در اتفاق زنهایی تحمل کردند طبیعی است
استاد: از هر دو طرف استدلال میکنیم، یعنی از این طرف استدلال میکنیم
شاگرد: آن طرفش که بگوییم چون بعضی از زنها تحمل کردند طبیعی است، این … است. [11:57]
استاد: نه، چون بعضی زنها نبوده، چون اولاً این هم برای بعضی از زنها است نه برای همه، چون گفتیم که این وجوب.. . اگر وجوب بود معلوم میشد که باید همه تحمل بکنند، طبیعت همه است، تقاضا دارد اصلاً آن را، اگر وجوب بود، طبیعت همه بود تقاضا داشت همه. خب آنجا به جمع نحو وجوب ایجاد ایجاد میشد، تا طبیعت پاسخ داده بشود. پس این به نحو این نیست که طبیعی زنها دفاع از آن باشد. اما طبیعی زنها مقابله با آن هم میگوید نیست، همین مقدار کفایت میکند برای ما که زنهایی هستند که برایشان قابل تحمل است، برایشان قابل حل است، حتی خودشان اقدام..، حتی در فرهنگهایی که ایشان مثال زدند که در دورانی انجام میشده و هیچ کدام از این مسائل..؛ درست است اختلاف است، حتی بین زن و شوهر هم اختلاف پیش میآید، یک زن و شوهر هم اینجور نیست که بی اختلاف باشند و دو تا زن قطعاً در خانه اختلافشان بیشتر است وقتی که با دو تا زن میخواهند باشند به خصوص اگر در یک خانه بخواهند باشند، اختلافاتشان بیشتر است. اما بستگی به فرهنگ هم دارد. در این فرهنگ امروز ما که تثبیت شده تک همسری، قطعاً این جوری است. شهید مطهری این بیان را دارد که آنی که مطلوب است تک همسری است، کسی نمیگوید آن طرف مطلوب است، تک همسری مطلوب است، یعنی اینکه تعلق قلب یک مرد به یک زن باشد و یک زن به یک مرد باشد، این مطلوب است.
شاگرد: …
استاد: نه مطلوب است، مطلوب است یعنی در یک خانواده قوام یک خانواده محکمتر است
شاگرد: …
استاد: عرض کردم دیگر، اصل دارم اینجا به عنوان اصل الان القا نمیکنیم به عنوان مطلوب بودن، مطلوب بودن یعنی آنی که خانواده را محکمتر میکند، زن را به مرد وابستهتر میکند و مرد را به زن وابستهتر میکند
شاگرد: …
استاد: حالا بالاخره صبر کنید بگذارید تا این آخر الکلام ببینیم چی میشود.
شاگرد: اشکال به شهید مطهری هم وارد است دیگر که مثلاً اصل را بر تک همسری میگیرد، در صورتی که طبق سیاق آیه …
استاد: ببین آقای شهید مطهری هم نفرمودند اصل بر تک همسری است، دقت بکنید شهید مطهری بیان را دقت بکنید بیان این است که تک همسری مطلوب است. مطلوب بودن یعنی به معنای این که اگر یک خانوادهای، زن و مردی رابطهشان فقط با همدیگر باشد، این رابطه فقط با همدیگر بودن و متعلق به هم بودن، این قوام این خانواده را بیشتر میکند این دو نفر را. خب معلوم است محبت دو نفر به همدیگر، شدت محبت قوام آن خانواده را بیشتر میکند. نه اینکه اصل بر تک همسری است مگر این که عَرَضَ عارِضٌ تا اینکه آن طرف ایجاد بشود. اما آنی که مطلوب است، لذا دین هم این را در حقیقت به عنوان سنت اکیده مطرح کرده، سنت اکیده! یعنی این را خیلی به آن اصرار کرده، او را هم گفته به عنوان یک پیشنهاد، که «مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً»[1]
شاگرد: … اشکال … [14:42] این نسبی میشود،فرد به فرد فرق میکند، ممکن است مطلوب برای …
استاد: حالا عرض کردم ما داریم به نگاه کل می گوییم. ممکن است یک نفر با یک زن اشباع نشود، ارضا نشود و اصلاً امکان نداشته باشد به گناه بیفتد، بر او حتی واجب بشود دو تا زن. یعنی دیگر از مستحب هم نه، ممکن است بر او واجب بشود حتی. اگر امکان نداشته باشد. این دیگر بالاخره سر جایش همه اینها محفوظ است دیگر. این راه وقتی باز شد، شقوق مختلف را میتواند در بر بگیرد؛ بلکه برای یک مرد هم شاید حرام بشود حتی این، به قیمتی که اگر این این کار را بکند مثلاً زن میمیرد، نمیدانم این سبب در قتلش میشود و فلان میشود. اگر این کار را کرد و دانست با علم به این و احتیاج مبرم شدید هم نداشت از روی تفننش این کار را کرد با اینکه مجاز بود، اما سبب قتل او هم است. سبب قتل او هم است دیگر. بالاخره او معاونت در قتل داشته، ممکن است برایش حرام هم بشود.
شاگرد: خدا که زن را بهتر میدانست که این جعل کرده …
استاد: عرض کردم که خدا که نگفت واجب است که! اگرخدا گفته بود واجب است
شاگرد: نه بعضی ها با این مشکل دارند میگویند چرا خدا گفت؟
استاد: اما مشکل دارند یک موقع است که همه میمیرند وقتی زن دوم بگیری، خدا جعل نمیکرد اگر زنها می مردند. اگر هر کسی زن دوم میگرفت زن اول میمرد. اما اگر نه واقعاً به یک بحرانی مبتلا میشود، بحران نه عادی، بحران هرجیِ جدی که به مردن منجر میشود؛ خب این معاونت در قتل است اگر بداند کسی و احتیاج ضروری هم نباشد. اگر احتیاج ضروری باشد آن باز بحثش تعارض میکند، باید ببینیم در وقت تعارض کدام مقدم است. آن بحثش جدا است. اما اینکه این تفنناً میخواهد دو تا بگیرد چون جایزه است، او هم در حقیقت مبتلا به یک هرج و شدتی میشود که این معاونت در او کار کرده، اینجا فعل این در حقیقت چیست؟ از اول باید به او میگفت من میخواهم دو تا بگیرم اگر تو راضی هستی بیا زنم بشو. اول خلاصه این را چیزی نمیگوید، مسکوت زده و بعد هم میداند که این میشود، بعد میخواهد این کار را بکند. خب این مشکل، معاونت در این، سببیت پیدا میکند در حد همین کارش.
شاگرد: من جواب سوالم را نگرفتم ها! من عرضم این بود که اینکه تعدادی از زنها با این مسئله کنار میآیند دلالت بر این ندارد که طبیعتشان خلاف این نیست؛ به خاطر این که هر آن این قابل تخصیص است همان طوری که در مرد طبیعتش تعقلش می گوییم قویتر است، حالا اگر تعدادی از مردها تعقلشان ضعیفتر بود، این دلیل میشود که بگوییم پس قوت تعقل در مرد جزو طبیعت نیست؟
استاد: نه، عرض کردم که ببینید در طول تاریخ هم میگوید محقق شده، یعنی وقتی که
شاگرد: در طول تاریخ این طرفش بیشتر محقق شده، زن حضرت ابراهیم هم …
استاد: درست است چون اصلاً ببین
شاگرد: حسودی میکند
استاد: حالا آن نه، آن را آن جوری نگویید که آن حضرت ساره را این جوری نگوییم. بعضی روایات ضعیف است، نقلش خلاصه خیلی با احتیاط باید باشد که نسبت بدهیم این جوری، چون او پیغمبر زاده بوده، نمیگوییم معصوم بوده، معصوم نبوده اما بالاخره مادر پیغمبر هم است در عین حال، که هم همسر پیغمبر است هم مادر پیغمبر است لذا نسبت را با احتیاط بدهید. چون تاریخ هم نقلها نقلهای ضعیفی است نقل قوی نیست که حسادت کرده باشد. بحث بوده اما چه بوده علتش، چگونه بوده، علتهای مختلفی ذکر میشود.
بحث در این است که اگر یک موقعی در تاریخ اتفاق افتاده بوده، در تاریخ این مسئله سابقه دارد، از بین نرفته، برخلاف آن طرفش، طرفِ چند شوهری در تاریخ اصلاً تثبیت نشده، هر موقع که بوده با یک ضرب و جرحی بوده بعدش هم تمام شده، این نشان میدهد که این با طبیعت زن سازگارتر است. شما نگویید حالا طبیعیاش اصلاً این است که اصلاً چند همسری باشد. با طبیعت زن این سازگارتر است که در طول تاریخ دوام آورده. همین مقدار استیناس داریم میکنیم که این اگر با طبیعت زن، شدت مخالفت و تعارض کامل را داشت مثل جریانی که برای مرد بود که چند شوهری برای یک زن امکان پذیر نشد در طول تاریخ، چند گوشه تاریخ اتفاق افتاده و بعد هم محو شده و باقی نمانده؛ این همین قدر کفایت میکند که این طبیعت کشش دارد تحمل این را. نمیگوییم اقتضای طبیعت است که! کشش دارد، تخالف جدی ندارد با این مقدار. همین از جهت مقدار. بعد از این طرفش هم استدلال، از این طرفش هم…
شاگرد:
استاد: بله با میل گاهی مخالف است و طبیعتش کشش دارد، تحمل پذیر است برایش و میتواند تحمل بکند برایش. با طبیعتش اگر تخالف داشت تحمل پذیر نبود، ولی میل ندارد به این. خب معلوم است عرض کردم که اساس و مطلوب بر تک همسری است. اسلام هم این را ترویج کرده، تقویت کرده و این را اساس دانسته در ازدواج، این را در حقیقت خواسته. اما او را هم به عنوان راه قرار داده که آن هم راه است. این ترویج را در چه قرار داده؟ لذا من دیروز هم به دوستان عرض کردم ما اگر در جامعهمان بحران هم الان داریم، شاید هشتاد یا نود درصد این بحران امروز ما در رابطه با بحث فساد مربوط به همان ازدواج اول است که صورت نمیگیرد، یعنی اگر برنامه ریزی برای تسهیل همان کسانی که میخواهند اولین بار ازدواج بکنند صورت بگیرد، هشتاد درصد بحران امروز ما حل میشود.
شاگرد: نمیشود حاج آقا هشتاد!
استاد: هشتاد درصد بحران امروز ما حل میشود. چون الان من رفتم امروز سایت جمعیت شناسی را هم نگاه کردم، ببینم در ایران (20:00) به خصوص در ایران جمعیت پسران به خصوص در ایران یک میلیون نفر بیشتر از دختران است، یعنی در آن سن در حقیقت …
شاگرد: …
استاد: منتها حالا عرض میکنم سن آماده ازدواج بودن غیر از…؛ یعنی در تقریباً تمام در هیچ کشوری تولد پسرها را نگاه…؛ همه را رفتم نگاه کردم امروز دیگر. گفتم هی بپرسیم شماها آمار غلط بدهید فایده ندارد، رفتیم از خود سایت جمعیت ایران و جهان همه را نگاه کردم ببینم…؛ در تمام کشورها تولد پسران بیش از دخترها است، بدون استثناء، هیچ کشوری استثناء نبود، که حتی یک کشوری تولد پسرها کمتر باشد. اما تفاوت داشت که از مثلاً صد و یک نفر در مقابل صد نفر تا صد و سیزده نفر، صد و چهارده نفر هم داشتیم در مقابل صد نفر دختر، یعنی این قدر تفاوت داشتیم که صد و سیزده. مثلاً این کشورهای اروپای شرقی تعداد پسرهایشان تولدشان بیش از دخترانشان است، به تعداد زیاد، مثلاً113، 114، 112، 109، 110 اینها کشورهای اروپایی. این را جامعه شناسی باید تحقیق کنند، چرا من نمیدانم. اینها را دیگر ما خبر نداریم اینها را فقط آمارشان را دیدیم. ولی میآید در ایران و 105 نفراست، 105 نفر است در ایران. منتها از سن به اصطلاح 16سالگی به بالا تفاوت میکند باز رقم، رقم فاصله معمولاً در بیشتر کشورها کمتر میشود بین پسر و دختر، بین سال 65 به بالا تقریباً در تمام کشورها 65 به بالای مرد به زن، تقریباً در تمام کشورها آمار پسرها آمار مردها کمتر از زنها است. یعنی در این بین تا آنجا چی شده؟ تلف شدند بالاخره مردها، تلف شده زیاد داریم …
شاگرد: زنها کشتند آنها را
استاد: زنها کشتند چی بوده حالا نمیدانیم. یکی یکی دیگر این است که حالا این را هم علامه هم میفرماید که زنها امید به زندگانیشان، سن امید به زندگانیشان بیشتر است؛ لذا عمر زنان بیشتر از مردها است، یعنی عمر زنها به طور متوسط در تقریباً تمام کشورها، تقریباً. در بعضی از کشورها خیلی فاصلهشان زیاد است، در بعضی از کشورها فاصلهشان خیلی زیاد است. حالا آنجاها چطوری است زنها میتوانند این قدر مردها را راحت بکشند نمیدانیم. ولی آنجا فاصله بین سن عمر زنها نسبت به زنها [22:24] بیشتر است، اینها را بروید نگاه کنید بد نیست، آدم میبیند گاهی حالا با دقت هم بنشیند نگاه بکند خیلی نتایج از آن درمی آید!
در عین حال در کل جمعیت، در کل! یعنی در تمام مراتب عمر، در تمام مراتب! به طور متوسط حدوداً مساوی میشوند. حدوداً در کل مراتب در جهان مساوی میشوند؛ یعنی حدود صدو یک خرده کمتر به صد است، یعنی صد و یک، یک خرده کمتر به صد است، تقریباً مساوی هستند، سن مردها به زنها در کل سنین! اما سن 65 به بالا تقریباً بالاتفاق مردها همیشه کمتر از زنها بودند و تعداد زنها بیشتر بوده. الان سن قابل ازدواج برای مرد را در ایران 26 گرفتند، سن قابل ازدواج برای زن را 23 گرفتند، این را با توجه به چیز خودشان در نظر گرفتند؛ اما اگر به لحاظ نگاه الهی بکنند آمار متفاوت میشود که بگویند که سن ازدواج برای زن کی است و سن ازدواج برای مرد از کی است، این جوری نگاه نکردند.
شاگرد: مردها 23؟
استاد: حالا این را نگاه نکردند، این آمار سال 95 است تحلیل آمار سال 95. بعد یک چیز عجیبی که نوشته همه تعجب کردند گفتند که این دفعه که سال 95 آمار ریختند خواندید؟ در سال 95 مردهای ازدواج کرده بیش از زنهای ازدواج کرده هستند، در طول آمارهای این 60 سال گذشته همیشه زنهای ازدواج کرده بیش از مردهای ازدواج کرده هستند، چون یک مرد ممکن بود دو تا زن گرفته باشد، لذا تعداد زنهای ازدواج کرده. بعد اینها این دفعه که آمار کردند دیدند 140 هزار نفر مردهای ازدواج کرده بیشتر از زنها هستند، می گویند زن که دو تا شوهر نمیتواند بکند، ماندند در آن، چه شده آمار؟ الان دیدم این هم یکی از سؤالات آمارگیری این دفعه است که ماندهاند می گویند لابد یک جایی غلط ایجاد شده، گفتند
شاگرد: ….
استاد: حالا می گویم هفت هشت تا توجیه برایش آوردهاند، ولی خب اگر این توجیهات را بیاورند همه آمارشان میرود زیر سؤال. یعنی اگر این توجیهات را بپذیرند که بگویند که مرد اعلام نکرده، زن اعلام کرده یا مهاجرتی صورت گرفته یا با بیگانگان ازدواج صورت گرفته، هر چی که بگویند آمار کشور کلاً میرود زیر سؤال دیگر اگر منطقی نباشد. چون هنوز توجیه منطقی؛ لذا آخرین توجیهی که کردند این است که شاید آمار یک جاییاش اشکال پیش آمده، باید آمار را دوباره بررسی کنیم کمتر خطر داشته باشد
شاگرد: افغانیها میآیند دخترهای ایرانی را میگیرند
استاد: کی ها؟
شاگرد: کسانی که …
استاد: حالا بالاخره این تعداد مثلاً این قدر زیاد است نمیشود که مثلاً یک دفعه آمار در کشور بالاخره، بعضی ایرانیها هم میروند بالاخره خارجی میگیرند، مردها هم میروند زن خارجی میگیرند. حالا ولش کنید.
شاگرد: شما الان نگاه کنید مثلاً در کشور ما دختر متولد دهه 60 ازدواج نکرده یک میلیون نفر هستند، الان نگاه کنید آمار اینها را، میگویید پسرها بیشتر هستند
استاد: الان در دهه 60 آماری که گرفتند، چون دهه 60 را فقط بررسی بکنند گفتند چون در دوره جنگ دهه شصتیها که در دوره جنگ بودهاند، نه دهه 60 به دنیا آمدند، در دهه 60 چون در حقیقت وفات به اصطلاح از دنیا رفتن پسرها تفاوتش خیلی زیاد شده، یک در حقیقت سقوطی در آنجا، یک سقوط البته نه خیلی شدیدی.
شاگرد: گفتند متولدین دهه 60
استاد: اما منتها در متولدین دهه 60 باز هم تولد پسرها بیشتر از دخترها است
شاگرد: تولد هم بیشتر است حاج آقا
استاد: من متوجه میشوم، ببینید
شاگرد: که الان یک میلیونشان ازدواج نکردند، حالا فرضاً پسرها هم بیشتر باشد
استاد: حالا بحث علتهای مختلفی دارد ها! ببینید گاهی پسر خودش ازدواج نمیکند، اما از جهت طبیعی پسرانی که میل به ازدواج پیدا نمیکنند، این اشکالی ندارد و عادیتر است؛ اما دختر چون باید بروند سراغش، و برای ازدواج و صورت بگیرد وقتی پسرانی ازدواج نمیکنند، در قبال اینها وقتی آمار مساوی باشد یک عده دختر حتماً بی شوهر میمانند.
شاگرد: … [26:22] این است که حاج آقا پسرها الان اگر هم بیشتر باشند، پسر تقریباً چهل ساله وقتی میخواهد ازدواج بکند که نمیرود دختر سی ساله بگیرد که! وقتی تمکن ازدواج دارد کسی نمیرود از دهه شصتی انتخاب کند که! یک پسری الان خانه داشته باشد، شغل داشته باشد، تمکن ازدواج داشته باشد میرود یک دختر بیست ساله میگیرد. یعنی اینها لذا بحثهای تجرد قطعی در مورد اینها مطرح میشود. اینها الان آیا اینها میتوانند …؟
استاد: عرض کردم ببینید موردی یک موقع بررسی میکنیم به لحاظ موردی، ببینید به لحاظ موردی…؛
جبهه خلاصه تک همسری و جفت همسری در جناحهای راست و چپ تشکیل نشود. الان این طرف خلاصه از جناح تعدد زوجات دفاع می کنند البته این آقای چیز هم باید برود ……………………………..
این در نگاههای ببینید اسلام اتفاقاً همین را بیان میخواهیم بکنیم که اگر مواردی هم از اختلال در جمعیت ایجاد میشود، این جواز پوشش میدهد و حل میکند، این جواز تعدد زوجات. اما این جوری نیست که تعدد زوجات واجب باشد. اگر این اختلال دائمی بود و لازم بود ممکن بود که بگوییم که این هم باید واجب میشد، برای یک عدهای اقلاً با یک شرایطی؛ بله امکانش هم داشت و الان هم ممکن است در یک شرایطی برای یک عدهای واجب بشود. اما اصل این است که این یک اختلال است در نظام جمعیتی و این اختلال هم اسلام چون اختلال کلی است همیشه امکان پذیر است برایش راهکار تعیین کرده و راهکارش هم جوابگو است و پاسخگو است. چناچه همه کشورها مبتلا به این هستند. عرض کردم سال سی و پنج شش تا آن موقع ها آقای چیز میفرماید دو میلیون انگلیسی زن غیر ازدواج کرده بودند که اینها آماده زوج بودند و میخواستند و طلب داشتند و حتی خلاصه طلب کرده. در آلمان مثلاً همین مسئله پیش آمده بوده، حتی تظاهرات کردند گفتند خلاصه قانون اسلام و تعدد زوجات را اجرا بکنید. خب این نشاندهنده این است که بالاخره این جوابگو است، پاسخگو است، ما این را قبول داریم. اما میخواهم بگویم استدلالی را که به عنوان ترکیب جمعیتی بخواهیم بیاوریم، حواسمان باشد به عنوان ترکیب جمعیتی! که بگوییم جمعیت پسرها کمتر از دخترها است و چون جمعیت دخترها بیش از پسرها است پس باید تعدد زوجات باشد، این استدلال را جوری بکنیم که با آمار تطابق داشته باشد. وقتی رجوع به آمار میکنیم
شاگرد: ردههای سنی را ببینیم … [29:04]
استاد: حالا عرض میکنیم آن را، آن را دنباله آورده. اما صرف اینکه بگوییم که تعداد پسرها در کل بیشتر از دخترها است، این آمار قطعیت ندارد مگر تا سن 65 سال به بالا. از سن 65 سال به بالا این محقق است، اما در کمتر از این این نیست، در کمتر از این یا تساوی است یا تعداد پسرها به طور اطلاقی از دخترها بیشتر است. اما در سنینی که آماده ازدواج میشوند، دختر از سن نه سالگی به بعد از جهت شرعی امکان ازدواج را دارد و پسر از 15 سالگی. شش سال بلوغ دختر و آماده ازدواج بودنش…؛ حالا اگر در نظر بگیرند بگویند که آمادگی ازدواج پس از بلوغ است حتی مثلاً در نظر بگیرند، بالاخره آن میشود 13 سالگی، این میشود مثلاً 16، 17 سالگی. باز هم یک چهار پنج سال بین این دو تا تفاوت است و لذا همیشه تعداد دخترانی که آماده ازدواج هستند بیش از (30:00) پسرانی است که آماده ازدواج هستند؛ چون تعداد پسرها از سن 16، 17 سالگی به بالا است؛ تعداد دخترها از بین 12، 13 سالگی به بالا است. لذا سنین این ترکیب جمعیتی که با هم مساوی هم به دنیا آمده باشند، این همیشه چه است؟ این در حقیقت مقدار
شاگرد: دختران دهه شصتی منتظر پسرهای دهه پنجاهی هستند.
استاد: حالا به اینها ما موردی وارد نمیشویم، ببین موردی وارد نمیشویم، موردی چون بگوییم دهه شصت و دهه پنجاه و فقط و اینها. دیگر صنفیاش نمیکنیم، صنفی شدنش هم جای خودش را دارد تحلیل خودش را. اما به صورت کلی الان داریم می گوییم
شاگرد: دارم بحران را عرض میکنم می گویم الان خیلیها می گویند ما بحران را تماشا میکنی تا این بگذرد
استاد: حالا آن بحث دومش است. بالاخره اصل مسئله اگر تثبیت شد، اصل مسئله اگر تثبیت شد همیشه است این هم از جمله این بحران هم پاسخگو است. لذا به خاطر این بحران که نمیتوانیم یک قانون خاصی بگذاریم بعد بگوییم به خاطر این بگذاریم بعد دائمی باشد. اگر به خاطر این بحران گذاشتید باید بگویید که خب ما الان این دوره بالاخره این وظیفه را به عهده میگیریم تا بحران رفع بشود، بقیه هم نه این قانون را بردارید بعد از اینکه ما رفتیم.
شاگرد: برای تهدید نسل قانون گذاشتند موقتاً، خب برای این هم بگذارند دیگر، مشوق بگذارند
استاد: بله این بحث جامعه شناسی و الان قانون گذاری است. ما الان داریم قانون الهی را می گوییم. این در حقیقت تعلیلهایش و علتهایش این جوری است به صورت کلی. کاری هم به شصت و هفتاد و پنجاه نداریم الان.
تا اینجا مسئله روشن شد که ایشان بیان جواب اول را این جوری دادند و به صورت اطلاقی این بیان صحیح نیست البته بگوییم که تعداد پسرها همیشه بیشتر از دخترها است به صورت مطلق. نه اگر رجوع به آمار همه کشورها هم بکنند، در بعضی از کشورها مثل کره اصلاً تا آخرین مراتب همیشه تعداد پسرها بیشتر از دخترها بوده، همیشه تعدادش هم فاصلهاش هم بیش از یک میلیون و خردهای بوده در ترکیب جمعیتیشان. خیلی است! خلاصه آقا میگوید اسم کره را نیاور.
شاگرد: تک همسری و تک فرزندی زیاد است، می گویند بچه پسر هم برایشان به نفعتر است در مسائل اقتصادی.
استاد: حالا دیگر بالاخره ببینید در
شاگرد: سعی میکنند پسر بشود بچه.
استاد: اصلاً خودِ در آمارها بالاخره پسر مطلوبیت دارد، تقاضای پسر بیشتر است، همین اثر میگذارد در اینکه نطفه چطوری بسته بشود و همین تمایل هم بی اثر نیست. حالا یک خرده هم وارد متن بشویم که جلو برویم که بله از خلاصه مصداق بیاییم به مفهوم یک خرده. دلها را خلاصه، میگوید دلها را بردی آماده کردی، الان باید نتیجه بگیری میخواهی برشان گردانی آنها را دوباره. این هم یک راهش است، گریز میزنیم به مفهوم. یعنی همیشه گریز میزنند به مصداق، ما گریز بزنیم به مفهوم.
ایشان در بحث به اصطلاح چهار تا اشکالی که شد اشکال دوم این بود که مخالفت با طبیعت است چون تعداد زنان با مردان تساوی ندارد و تعداد مردان، زنان بیشتر از خلاصه زنان [32:41] است، منتها با این ترکیبی که ایشان میگوید، نه فقط به لحاظ تعداد، به لحاظ تعداد، حالا با بیانی که ایشان دارد. بیانش این است که «والجواب عن الثاني»[2] صفحه 186 جلد چهار؛ ایشان میفرماید که «أن الاستدلال بتسوية الطبيعة بين الرجال والنساء» آن مستشکل گفته بود که زن و مرد مساوی هستند «مختل من وجوه.»[3] مساوی نیستند؛ چرا؟ علتهای متعددی دارد. یکی این است که از جهت رشد فکری زنها زودتر آمادگی برای ازدواج پیدا میکنند، اصلاً دختر بچه نسبت به پسر بچه، من گاهی در به اصطلاح همین اطرافیها می گویم پسرها نسبت به دخترها در سنین همدیگر پسرها مُنگُل هستند نسبت به دخترها، از جهت این فحش نیست حالا! چون دیرتر هم بالغ میشود. این در حقیقت واقعاً دختر در فهم و شعورش نسبت به همان سنی که کوچکی دارد، از پسر خیلی بیشتر میفهمد؛ اینها دیگر طبیعی است هر کسی اینها را دیده باشد بالاخره برایش محسوس است، مییابد که دختر هوش و استعداد و تمام اینهایش در همان سن اولیها! با همدیگر قیاس کنید با همان سن پسر، میبینی که خیلی او در حقیقت در آن سنین اوایل از پسر.. . آمادگی طبیعی دارد برای این کار، نظام ادراکاتش بالاتر است، لذا خدا 9 سالگی او را مخاطب قرار میدهد؛ این هم دلیل الهیاش است. دلیل عرفیاش همان است که میبینید، این هم دلیل الهیاش است که خدا هم همین کار را کرده مطابق این. لذا رشد فکری در زنان زودتر محقق میشود و آمادگی برای ازدواج هم که دائر مدار این رشد است پس زودتر محقق میشود. این یک نکته، که ایشان میفرماید در دخترها نه سالگی به طور چیزی که شرع میگوید و در پسرها 15 تا 16 سالگی.
«ومن الدليل على ذلك السنة الجارية في فتيات الأمم»[4] میگوید همین هم است که در دخترانی که در کشورهای غربی میبینید، میبینید که قبل از اینکه به سن ازدواج برسند تقریباً کسی از اینها سالم نمانده، دیگر این طبیعی هم است. حالا آن فرهنگش هم دیگر آنها سالم ماندن برایشان یک چیز غیرتمندانهای تلقی نمیشود. میگوید چون کششش را داشتند، آمادگی اش را داشتند، مطلوب بودند و خودشان هم کشش داشتند بالاخره یا جبراً یا در حقیقت اختیاراً این مسئله محقق شده.
«ولازم هذه الخاصة»[5] میگوید اگر بخواهید این را یک قیاسی برایش تشکیل بدهیم و یک نگاهی بکنیم که دختر در سن 9 سالگی، پسر در سن 15 سالگی. پس شش دوره پسرها، یعنی شش تال تولدی پسرها وقتی به دنیا میآیند نسبت به دخترها هنوز آمادگی ازدواج ندارند، دختر سال نهم، پسر سال پانزدهم؛ پس شش دوره از پسرها که به دنیا میآیند هنوز آمادگی ازدواج ندارند، در حالی که دختر از 9 سالگی آماده بوده. اگر این سن را ببریم در 15 و 25 در نظر بگیریم که دختر شش سال آماده ازدواج است، حالا فرض مسئله است دیگر در جاهایی که آمادگی راحتتر بوده، اگر دختر نه سالگی بوده در 25 سالگی که در نظر بگیریم 16 در حقیقت رده سنی فارغ التحصیلان دخترها از نه سالگی آماده ازدواج هستند، ولی نسبت به پسرها چند دورهشان آماده فارغ التحصیلی شان آماده ازدواج هستند؟ ده دوره. یعنی این ده دوره آن 16 دوره آمادگی ازدواج دارند؛ لذا نسبت ده به شانزده یک به چیز است دیگر، یک به یک و ممیز در حقیقت یک و شش است، شش دهم است، لذا تقریباً از یک و نیم حتی بالاتر میرود. این یک نسبت است که ایشان اینجا … . پس این یک اختلال! نکته دوم این است که
شاگرد: چرا پسرها را ده دوره لحاظ کردید؟ بیست و پنج یک دوره پسرها … [36:15]
استاد: پانزده تا بیست و پنج دیگر،
شاگرد: پانزده که پسر نمیتواند برود، چطوری نفقه میخواهد بدهد؟ پسر هم فقط بحث ….
استاد: بله دیگر، داریم وضعیت جسمیاش را می گوییم. فرض این است که شما فرض کنید پسر بچه حاجی است، پسر حاجی است، پولش را بابایش میدهد، بابایش میگوید برو ازدواج کن پولت را میدهم، پسر حاجی است.
دومین اشکال این است که «أن الإحصاء» دیگر اصلاً میگوید پول نمیخواهد اول ازدواج که! آن موقع که عقل کار نمیکند که بگوید پول میخواهد یا نمیخواهد، بعد که ازدواج می کند می بیند حالا پول میخواهد، یعنی اول ازدواج میکند بعد میبیند پول میخواهد یا نمیخواهد.
«أن الإحصاء كما ذكروه»[6] میگوید این هم از جهت آماری صحیح است. این درست است طبق مطابق آمار است که طول عمر زنان بیشتر از مردان است؛ این هم یک جهت که طول عمر زنان بیشتر از مردان است. در بعضی از کشورها فاصلهشان خیلی زیاد است؛ یعنی بعضی از کشورهای فقیرتر، در کشورهای فقیرتر مردها خیلی فاصلهشان با زنها زیادتر است، یعنی زودتر از دنیا میروند در اثر شدت کار برای معاشِ در حقیقت یا کارهای سختتری که انجام میدهند تا معاش محقق بشود تلفاتشان هم بیشتر است، عمر به زندگی در مردها در آنجاها خیلی. ولی به طور متوسط کمترین جاها دو سال است، یعنی دو سال در حقیقت اقلاً خانمها از جهت طول عمر امید به زندگیشان به طور متوسط بیشتر از مردها است، این اقلش است دیگر. این هم یک نگاه که خود این دو سال را در کل جمعیت که در نظر بگیریم تعداد کمی حساب نمیشود در جمعیتهای به خصوص کلان یا کل جهان در نظر بگیرید. اگر به خصوص کل را در نظر بگیرید، نه آمارهای شهری را.
یک اشکال دیگری این است که این هم یک نکتهای است که مهم است با توجه به اینکه اصلاً اساس ازدواج بر این بود که تولید نسل بشود، میفرماید که در زنها حدود پنجاه سالگی یائسگی ایجاد میشود و این یائسگی که در 50 سالگی ایجاد میشود با نه سال اول که کم کنیم 40 سال آمادگی برای تولید نسل داشته، اما در مردها به طور متوسط تا آخر عمرشان هم این امکان باقی است، لذا اگر که خلاصه شما برای مرد هم حدود مثلاً همین سن زن را در نظر بگیرید که مثلاً بگویید اگر زن به طور متوسط…؛ حالا نمیشود که کم بگوییم یک آماری باید بگوییم که کسی به او برنخورد، صد سال زن عمر میکند، خب این در صد سال چهل سالش آمادگی دارد برای این کار. ده سالش هم که خب کودکی بوده، هیچی. نصف عمرش را در حقیقت پنجاه سال بقیهاش آمادگی برای این کار ندارد. در مردها چی؟ اگر عمر مردها را هم صد سال حساب کنید، این مرد آمادگی را در تمام عمر دارد، در این دوران بقیه این دستگاه طبیعی که خدا به انسان و مرد داده بیکار و معلق میماند. حالا نگاه نکنید به بحث پزشکی که میگویند اگر بچه در این سن به دنیا بیاید. من پرسیدم گفتند از طرف مردها مشکلی ندارد، از پزشک چیز پرسیدم همین خانمها پرسیدم. گفتم این چطوری است، یعنی مردها اگر در سنین بالا بچه دار بشود بچه این هم ضعیف میشود؟ گفت تاثیرش بیشتر در رحم زن است که اگر در سنین بالا باشد تأثیر منفی دارد، تا در حقیقت نطفه مرد. میگفت آن هم کم اثر دارد، نه بی اثر باشد، اما عمدتاً در رحم زن است که این دوران حملی که میخواهد محقق باشد اگر در حقیقت زن سنش بالا باشد، آن گفت نه سنینی که الان می گویند که میخواستند تهدید جمعیت کنند. اما در سنین بالاتر رحم زن باعث میشود که بچه ضعیفتر رشد بکند و ضعیفتر شکل بگیرد.
این هم یک اختلال است که «أن خاصة النسل والتوليد تدوم في الرجال أكثر من النساء فالأغلب على النساء أن يئسن من الحمل في سن الخمسين (40:00) ويمكث ذلك في الرجال سنين عديدة بعد ذلك، وربما بقي قابلية التوليد في الرجال إلى تمام العمر الطبيعي»[7] اقلاً یک ده بیست سال، سی سال از زن بیشتر می تواند، اگر نگوییم تا آخر عمر دیگر «وهي مائة سنة فيكون عمر صلاحية الرجال للتوليد وهو ثمانون سنة تقریباً ضعفه في المرأة»[8] پس دو برابر زن از جهت عمر تولید نسل امکان پذیر است برای مرد.
شاگرد: اگر تعداد زن و مرد یکسان باشد این مشکل است، ولی قابل حل نیست، کاریاش نمیشود کرد
استاد: یعنی چرا؟ منظورتان چیست؟
اشاگرد: به خاطر اینکه مثلاً پنجاه تا زن داریم پنجاه تا مرد داریم، این 50 تا زن 50 سالگی بعد یائسه هستند آن 50 تا مرد تا صد سالگی
استاد: شما این را در نظر بگیرید که همه مردها میل به ازدواج دیگر بعد از این ندارند و زنهای زیادی هم هستند ازدواج نکردند میل به ازدواج دارند ولی ازدواج نکردند، این را در نظر بگیرید. یعنی این جور نیست که همه مردها یک زن بگیرند، همه مردها که یک زن نمیگیرند که! همین الان گفتیم تعداد ازدواج خلاصه مردها بیشتر از زنها شده بوده در آمارها! یعنی این جور نیست که هر مردی یک زن بگیرد که! گاهی ممکن است یک مردی زن نگیرد اصلاً، لذا یک زنی بی شوهر میماند این جوری. بعضی از زنها هم ممکن است نخواهد شوهر بکنند یا مردشان شوهرشان از دنیا رفته، اینها همه آمار را این جوری در نظر بگیرید. لذا راه باز است، که اگر مردی کشش داشت، تقاضا داشت، دستگاه طبیعیاش سالم بود باقی بود میخواست امکان پذیر بود که طبیعتاً هم باید امکان پذیر باشد، راه باز است بسته نیست از نظر شرعی.
«وهو أربعون تقریباً، وإذا ضم هذا الوجه إلى الوجه السابق»[9] اینها را به وجوه سابق اگر ضمیمه کنید طول عمر زنها بیشتر است، رشد فکری زنها زودتر محقق میشود، همه اینها را روی هم ضمیمه کنید، آن وقت اگر میگوییم که تعداد زنها مساوی نیست با مردها در ازداوج، نه فقط به تعداد نفوس، بلکه به تعداد آمادگی برای ازدواج و شرایط ازدواج منظور است. لذا آن اشکالی که ما گفتیم که تعداد تولد مردها بیشتر است وارد نمیشود با این نگاه آن وقت.
«أنتج أن الطبيعة والخلقة» ایشان این نتیجهاش مهم است «أنتج أن الطبيعة والخلقة أباح للرجال التعدي من الزوجة الواحدة إلى غيرها» این در طبیعت خلقت قرار گرفته که با این نگاهی که در استدلال دوم کردیم، غیر از استدلال اول و غیر از استدلال سوم و چهارم که خواهیم گفت در نگاه دوم و جواب اشکال دوم «أنتج أن الطبيعة والخلقة أباح للرجال التعدي من الزوجة الواحدة إلى غيرها فلا معنى لتهيئة قوة التوليد والمنع عن الاستيلاد من محل شأنه ذلك»[10] اگر از این طرف خدا امکان تولد را و نطفه را در مرد قرار داده و بعد در زن این منع از محل محقق است، دیگر امکان تولد نیست، اگر این به خاطر مُلقا باشد، در حقیقت راهی برای او باز نباشد، این لغویت در این قوه ایجاد میشود؛ لغویت در قوه در طبیعت راه ندارد.
شاگرد: 50 سال بیکار است دیگر، لغو بود
شاگرد2: باشد 50 سال؛ 20 سال قبلش چی؟ 20 سال قبلش که لغو نبود!
استاد: نه دیگر ببینید
شاگرد: …
استاد: لغویت به لحاظ امکان بعد از این است، میگوید اگر بعد از این امکان باشد از آن طرف امکان نباشد. یک موقع است میگویید آن طرف هم امکان است ولی استفاده نمیکنند دو طرف اختیاراً، عیب ندارد می گویید که اختیار است. اما اگر خواست استفاده بکند امکان پذیر باشد. میگوید نه آن طرف دیگر بسته است
شاگرد: …
استاد: اشکالی ندارد، ببینید اگر قرار بود که 20 سال مثل دستگاه زن که چهل سال کشش دارد بعد از کار میافتد به طور متوسط طبیعی، دستگاه مرد هم اگر میخواست طبیعی باشد باید همین جور میبود. یعنی چهل سال امکان باروری برایش امکانپذیر بود بعد از کار میافتاد، این طبیعت بود. اما اگر این تا آخر عمر امکان پذیر است و آن تا 40 سال بسته میشود به طور متوسط، نشان میدهد که این آماده بودن، نمیگوییم باید حتماً مرد بچه دار بشود بعد از این، میگوید این آماده بودن باید مقابلش در حقیقت پذیرش هم باشد برای این آمادگی. در مقابلش پذیرش نیست؛ پس معلوم میشود که این در حقیقت آمادگی در نظام طبیعت این را آماده کرده برای اینکه در مقابل این ازدواج امکان پذیر باشد، استیلاد امکان پذیر باشد. این درست است استدلال درست است.
شاگرد: فعلیت …. [44:22] فقط منحصر در فرد است
استاد: نه ببینید اینها را قبلاً بحثش را کردیم دیگر، قبلاً بحث کردیم که اصل ازدواج در منظر نگاه الهی یا طبیعی چیست؟ نگاه طبیعی و الهی! استیلاد است. گفتیم شهوت و لذت و آنها، تبع این است. آنجا گفتیم.
شاگرد: یعنی اینکه این میتواند 40 سال دیگر هم بچهدار بشود اگر بخواهد این قوه بالفعل تبدیل بشود لازمهاش که همیشه این نیست که دو تا زن داشته باشد. شاید خیلی از مردها دیر ازدواج کردند، حالا 40 سالگی ازدواج کرده خب تا 80 سالگی وقت دارد.
استاد: 40 سالگی یعنی دختر یک ساله گرفته، که چهل سال او میخواهد این را ….؟
شاگرد: نه، مرد چهل سالش بوده، با یک زن بیست ساله ازدواج
استاد: یک متعارف یک متعارف در حقیقت ازداج هم ببینید که فاصله سنها، فاصله سنها را در نظر بگیریم دیگر، یک جوری بگوییم که بالاخره با قاعده هم سازگار باشد. اگر این جوری باشد باید بگوییم اُولی این است که اگر بخواهد این رعایت بشود مردها همیشه با تفاوت چهل سال زن بگیرند، یعنی در وقت در حقیقت 50، 60 سالشان که شد یک دختر بیست ساله بگیرند.
شاگرد: این آپشن هم خدا گذاشته ….
استاد: حالا آن بیچارهای که این را از اول خلاصه بیست و چهار، پنج سالش بوده، یک دختر بیست ساله گرفت، بعد میبیند دیگر این حق ندارد، چون این دیگر آپشنش را خرج کرده، حواسش نبوده آن موقع. این هم یک نکته.
«رابعاً:»[11] دلیل چهارمی که اینها آورده بودند، دلیل چهارمشان اینها این بود که اگر گفتیم که این مرد با چهار زن امکان ازدواج داشته باشد آن موقع چه میشود؟ این «حتی لمقام النساء»، [45:56] مقام نساء را پایین آوردیم. در حالی که خود دین در شاهد میگوید دو تا، در ارث میگوید دو برابر، دیگر این دو تا را ما اگر هم بپذیریم چهار تا دیگر نکنید که دیگر ما ناراحت بشویم بگوییم اصلاً خر ما از کرهگی دم نداشت، نمیخواهیم اصلاً دیگر. این جوری نگوییم. میگوید ایشان میفرماید «أن الحوادث المبيدة لأفراد المجتمع من الحروب والمقاتل وغيرهما»[12] نه این چهارم هنوز دنبال چیز است ببخشید! چهارم هنوز در جواب دوم است، جواب دوم است، میگوید این چهارمیاش دقیق است حوادث مبیده تعداد مردهایی را که از بین میبرد خیلی زیاد است، لذا همان مثل اینکه از سن 65 سال به بالا قطعاً همه جا تعداد زنها بیشتر از مردها بوده که در آمارها هم این سرشماریها هم این را نشان میدهد. این مطابق با آمارها هم است که در حقیقت این چه میشود؟ پس اگر این جوری شد اصلاً این قاعده با این نگاه به نفع زنها است، یعنی این دفاع از حق زن است. چون اگر این قاعده نباشد، با زنهایی که بی سرپرست میشوند دیگر اینها در حقیقت حق ازدواج نداشته باشند چون کسی نمیآید از ابتدا بگیرد آنها را و تعداد دختران باکره که هستند معمولاً آنها…، و این زنان بیوه و زنان یک خرده از کار افتاده اینها دیگر در اجتماع قطعاً کسی به آنها میل و رغبتی پیدا نمیکند که «أقوى العوامل لشيوع تعدد الزوجات في القبائل» هم همین بوده. میگوید یکی از عاملهای قوی هم همین بوده که زنانی که بیوه شدهاند، از کار افتاده شدند یا در حقیقت دیگر میلی به آنها از به اصطلاح به عنوان ازدواج اول نبوده، اینها در حقیقت به عنوان ازدواج دوم این تعبیر ایشان خوب است «أقوى العوامل لشيوع تعدد الزوجات في القبائل» عمدتاً این بوده «فهذه الأرامل والنساء العزل»[13] ارامل تعبیری که میکنند، یعنی زنهای محتاج، یعنی آنهایی که زندگی خودشان را نمیتوانند تأمین بکنند و ماندهاند، کسی هم نیست، ارامل اینها را می گویند. حالا این محتاج فقط از کارافتادۀ شکسته نیست. بلکه این است که خب این زن عمدتاً کار بیرونی کمتر داشته، چون نفقهاش به عهده مرد است و الان همسرش از دنیا رفته، معاشی ندارد، ارامل، یا تعبیر «النساء العزل» بیوهها، دیگر به صورت مطلق است بیوهها، یعنی این حتی ممکن است درآمد هم داشته باشد اما این احتیاج به همسر دارد، احتیاج به همدم دارد، «فهذه الأرامل والنساء العزل لا محيص لهن عن قبول التعدد» یا باید این را بپذیرند «أو الزنا أو خيبة القوة المودعة في طبائعهن وبطلانها.»[14] یا باید تن به زنا و فحشا بدهند برای اطفای آن غرائض وجودیشان یا اینکه باطل بکنند این غریزه را در وجودشان، بگویند دیگر پس ما باید کلاً منصرف باشیم؛ خودشان را سرکوب کنند در این مسئله.
میگوید چرا این دو تا که غلط است، چرا این فشار در یک جامعه وقتی که ایجاد بشود از جهت روانی هم این فشار که بیاید به جاهای دیگری خودش را نشان میدهد، بداخلاق شدن، نمیدانم در جامعه اخلاقهای. خب میگوید به جای این راه درحقیقت راهِ؛
«ومما يتأيد به» میگوید همین تأیید این از جهت آماری میگوید «ما وقع في الألمان الغربي قبل عدة شهور» این مال سال حدودهای سی و پنج است، آقای مطهری هم نقل کردند، «من كتابة هذه الأوراق:» میگوید چند ماه قبل از این که این کتاب داشت نوشته میشد «أظهرت جمعية النساء العزل» بیوهها در آلمان غربی از فقدان بعولت احساس تحرج کردند «وسألت الحكومة أن يسمح لهن بسنة تعدد الزوجات الإسلامية»[15] درخواست کردند آنها که از دولت که قانون تعدد زوجات اسلامی را آنجا جاری بکند. در آنجا دارد که پیگیری هم کردند و چی شد و چی شد و چی شد، آقای مطهری مفصلترش را همان جوری که عرض کردم نقل میکند.
«حتى يتزوج من شاء من الرجال بأزيد من واحدة ويرتفع بذلك غائلة الحرمان، غير أن الحكومة لم تجبهن في ذلك وامتنعت الكنيسة من قبوله» البته کلیساها و آنجا پروتستانها «من قبوله» از قبول این سر باز زدند «ورضيت»[16] گفتند عیبی ندارد (50:00) اینها اگر هر فسادی بشود بیمانعتر است تا به عنوان قانون تعدد زوجات رسم بشود، «ورضيت بفشو الزنا وشيوعه وفساد النسل به. ومنها أن الاستدلال بتسوية الطبيعة النوعية بين الرجال والنساء في العدد مع الغض عما تقدم»[17] میگوید اگر از همه آن مسائل چیز هم صرف نظر کنیم مسائلی که گفته شد «إنما يستقيم فيما لو فرض أن يتزوج كل رجل في المجتمع بأكثر من الواحدة إلى أربع من النساء»[18] یعنی اینکه شما می گویید که تساوی زن و مرد باعث میشود حق تعدد زوجات ضایع کننده حقوق یک سری از مردانی بشود که مردان دیگر زن پیدا نکنند، اگر این چند تا؛ میگوید آن مال آنجا است که همه مردها ازدواج بکنند و همه هم چهار تا بگیرند، بله یک عدهای بی زن میمانند. اما این جوری نیست این در طول تاریخ هم سابقه داشته و مجاز بوده هم، همیشه این تعادل. هیچ گاه، تعبیر خوبی است هیچ گاه مردی نبوده که تقاضای ازدواج داشته باشد و زنی در مقابلش موجود نباشد، با اینکه قانون تعدد زوجات بوده و اجرا هم میشده، هیچ گاه به این مرتبه نرسیده. این هم خودش نشان میدهد که هر کسی که این کار را نمیکند، بالاخره پول میخواهد، امکانات میخواهد، وقت میخواهد، بالاخره خیلی دواعی میخواهد، توان میخواهد، خیلی امکانات میخواهد. این جور نیست که الان بگوییم من و شما راه بیفتیم که! ما اینها را تثبیت میکنیم برای دیگران. بله اینها را ما تثبیت میکنیم اسمش به اسم طلبهها است اما دیگران بهرهاش را ببرند.
«لكن الطبيعة لا تسمح بإعداد جميع الرجال لذلك» همه را که در حقیقت طبیعت امکان برایشان فراهم نکرده که! به نحو «ولا يسع ذلك بالطبع إلا لبعضهم دون جميعهم والإسلام لم يشرع تعدد الزوجات بنحو الفرض والوجوب» نگفته واجب است هر کسی برود چهار تا بگیرد که! «بل إنما أباح ذلك لمن استطاع أن يقيم القسط منهم» حتماً شرطش این است که رعایت عدالت بکند «ومن أوضح الدليل على عدم استلزام هذا التشريع حرجا ولا فسادا أن سير هذه السنة بين المسلمين وكذا» این کذا را بینش و بعدش فاصله نگذاشته این را کذایبن نخوانید، «وكذا بين سائر الأمم الذين يرون ذلك لم يستلزم»[19] میگوید وقتی قیاس میکنیم بین مسلمانها و کشورهای دیگر که این قانون را ندارند، میبینیم هیچ حرجی در کشورهای اسلامی با وجود این قانون پیش نیامده بوده که نظام در حقیقت ازدواج، مردی باشد که زنی پیدا نکند برای ازدواج.
شاگرد: استاد ببخشید الان در ذهن دخترهای فضای ایران این شرط ارتکازی است که اینکه آمده فقط دنبال تک همسر است، آیا از این جنبه نمیشود از آن طرفش هم تقویت کرد در ذهن خانمها؟ یعنی اگر هر مردی در عقدش بگوید که من میخواهم چند تا همسر بگیرم، هیچ دختری با او ازدواج نمیکند به صورت طبیعی. لذا این با این فرض ازدواج کرده با این مرد، لذا این مرد حق ندارد خلاف آن عمل کند.
استاد: حالا غیر از اینکه این فرض است که الان امضا هم میکنند که! الان که امضا هم میکنند که! الان دیگر امضا میدهید شما.
شاگرد: امضایش که … [52:58] نظر دادگاه است، یعنی دادگاه بگوید اگر که آن در عسر و حرج شرعی افتاد دادگاه میتواند طلاق …. [53:04]
استاد: نه امضا میدهند که مرد خلاصه حق ندارد ازدواج …
شاگرد: دقیقاً این عنوانش است: اگر بدون اذن زوجه اقدام به گرفتن زوج دیگر بکند، دادگاه میتواند تشخیص عسر و حرج را اگر بدهد
استاد: حق طلاق را بدهد به زن
شاگرد: اره دیگر، شرایط حق طلاق… مطلق نگفته، یعنی بلافاصله بعد از این گرفتن، لزوماً زن میتواند طلاق بگیرد، نه باید برود درخواست دادگاه بدهد که
استاد: حالا بالاخره قانوناً راه گذاشتهاند دیگر،
شاگرد: عرضم این است که ورای از این قانون هم اگر میشد، الان در ذهن خانمها معمولاً این است میگویند ما آمدیم سر سفره عقد نشستیم با تویی آمدیم نشستیم که میخواهی فقط برای من باشی، اگر من از آن اول میدانستم تو میخواهی با چند تا زن ازدواج بکنی…
استاد: این شاید در ارتکاز اولیه الان جزو ارتکازات باشد
شاگرد: لذا من شنیده بودم که مثلاً فتوا دادیم که چون در ارتکاز مثلاً مرد است که تو در خانه باید کار بکنی، این جوری نیست که تو اگر بگویی من کار میکنم پول میگیرم ….
استاد: حالا در جزئیات دیگر نمیخواهیم برویم دیگر، باید برویم دعواها را یکی یکی بیاییم جلوتر بگوییم حالا
شاگرد: ارتکازی که عرف میدهد را در بحثها جایی میشود دید، که ما بگوییم این شروط ارتکازی هم پس داشت
استاد: خب بله دیگر، چرا اینها را به عنوان شروط متسالمعلیه باشد؛ یعنی همه تقریباً بر این قرار گرفته باشند، این است. منتها اگر در جایی خلاف شرع باشد، چون ببینید این شرط را کردند که ازدواج نکند خلاف شرع نیست. خلاف شرع نیست، یعنی شرع میتواند این را اجازه داده. کار کردن او در خانه هم این کار کردن این جور نیست که شرط باشد، آن اگر هم این بنا بر این بوده که این در خانه کار میکند یعنی تو از جهت عرفی این در حقیقت کار را انجام میدهی به عنوان همان تعالی، نه به عنوان واجب، یعنی از همان… ولی او رادر حقیقت به عنوان شرط متسالم میگیرند. تفاوت میکند با همدیگر.
بعد ایشان همین را میگوید که پس اگر همین حرف شما را هم الان می زند، پس اگر این جوری شد، اگر نگاه هم بکنیم میبینیم هیچ موقع نبوده که «قحط النساء» بیاید «وإعوازهن على الرجال.» چون چهار تا مجاز باشد بگوییم «قحط النساء» این جور نبوده.
آن نکته بعدیاش «ومنها» همین است که شما می گویید «أن الاستدلال المذكور» تازه این همه که گفتیم «مع الإغماض» با چشم پوشی از این است که «عن ما سبق إنما يستقيم» از او چشم پوشی کنیم، از او گفتههای سابق«إنما يستقيم» این استدلال «لو لم يصلح هذا الحكم ولم يعدل بتقييده بقيود ترتفع بها المحاذير المتوهمة فقد شرط الإسلام على من يريد من الرجال التعدد أن يقيم العدل في معاشرتهن بالمعروف وفي القسم والفراش وفرض عليهم نفقتهن ثم نفقة أولادهن ولا يتيسر الإنفاق على أربع نسوة مثلاً ومن يلدنه» همین جور دارد تازه با اینکه در حقیقت چیست؟ این از طرف مرد «على أن هناك طرقا دينية شرعية يمكن أن تستريح إليها المرأة فتلزم الزوج على الاقتصار عليها» میتواند شرط کند که مرد فقط با همین زندگی بکند «على الاقتصار عليها والإغماض عن التكثير.»[20] باید چشم بپوشد از تعدد زوجات. این هم یک شرط است ضمن عقد میتواند بکند و از ابتدا این را چکار بکند
شاگرد: فقهی است حاج آقا. آقای شبیری زنجانی می گویند حق نیست که بتواند ببخشد مرد را، حکم است. می گویند که
استاد: عرض کردم حالا به نحوِ، حالا آن هم در حقیقت بیان کردند که اگر در حقیقت شرط ضمن عقد کردن چطوری میشود اگر شرط بعد العقد…، اینها را برایش راه درست میکنند، حالا راه عرفی هم دارد اگر به اصطلاح به عنوان حق هم نشد، به عنوان حکم هم شد، بعد دوباره برایش راه درست میکنند که اینها را راه دارد. اما همین مقدار که این هم یک راه شرعی برایش قرار داده شده است که این جوری نیست که بگویند اگر زنی ازدواج کرد، از اول دیگر بیچاره است حتماً احتمال این که هوو سرش بیاید قطعی است. میگوید نه میتواند شرط بکند از ابتدا با این نحوه، با آن راه شرعی که قرار داده شده، این هم در حقیقت چه باشد؟ راه هم بسته باشد، اگر یک زنی برایش خیلی سخت است و امکان پذیر نیست این هم در حقیقت.
پس همه اینها را با همدیگر که نگاه بکنیم، مجموعه یک مجموعه عقلانی است، که مجموعه عقلانی است هم اختلالات را دیده، هم امتیازات را دیده، هم تک همسری را ترویج کرده، هم نسبت به تعدد ازدواج منفی نگاه نکرده که حرام بکند، اما راه را به نحوی باز گذاشته که آن اختلالات هم جبران بشود. این تا جواب شبهه دوم.
حالا دیگر جواب شبهه سوم و چهارم را اگر دوستان بخوانند ما دیگر، یعنی امروز سؤال خیلی کردید وگرنه من خیلی روی متن تاکید نکردم که بماند، وگرنه قصد سوم و چهارم را داشتیم امروز تمام بشود. و السلام علیکم و الرحمة الله و برکاته (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
تا دقیقه 57:50
[1] توفيق الرحمن في دروس القران (المبارك، فيصل) ، جلد : 1 ، صفحه : 496.
[2] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 186.
[3] همان.
[4] همان.
[5] همان.
[6] همان.
[7] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 187.
[8] همان.
[9] همان.
[10] همان.
[11] همان.
[12] همان.
[13] همان.
[14] همان.
[15] همان.
[16] همان.
[17] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 187-188.
[18] الميزان في تفسير القرآن (العلامة الطباطبائي) ، جلد : 4 ، صفحه : 188.
[19] همان.
[20] همان.
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 450” دیدگاه میگذارید;