الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها اللذین امنوا ان تطیعوا اللذین کفروا یردوکم علی اعقابکم فتنقلبوا خاسرین بل الله مولاکم و هو خیر الناصرین.
در محضر ایات 149 و 150 سوره ال عمران هستیم و بعد از اینکه اون ایات 148 ام و 147 ام رو در محضرش بودیم که در مورد ربیون بود و آیات بسیار زیبا و دلنشینی بود و دلمون رو حال آورد که انشالله در ربیون قرار بگیریم و انشالله همونجور که و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر ، ما هم انشالله داخل در ربیون باشیم برای امام زمانمون و اون مبارزه ی ما مجاهده ی ما انشالله در محضر حضرت در کنار حضرت برای ظهور حضرت محقق بشود و انشالله به درجه ی شهادت در راه خدا در زیر پرچم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشالله نائل بشیم.
اون ایات شریف خلاصه یک بشارت هایی برای مومنان بود که تصورش برای اونها لذت بخش بود. چه برسه به اینکه انشالله تو میدان و عرصه ی جهاد و مبارزه وارد بشن با اون عنوان ربیون که اینها محور های خدا پرستی بودند. محور خدا پرستی تعبیر خیلی زیبایی ست. ربی یعنی محور خدا پرستی. لذا تو جامعه کسانی که میخوان به سمت ربیون حرکت بکنند ، باید تو اون جمعی که هستند و اون عده ای که کنار اینها هستند اینها به عنوان خدا پرست مشهور بشند. یعنی زندگیشون سبکشون رفت و آمدشون معاشرتون مردم رو به یاد خدا بندازه و با نگاه به اونها حال ذکر برای مردم ایجاد بشود. ربی اینگونه است. یک دفعه ربی ، ربی نمی شود. به تدریج این ربیت حاصل می شود و انشالله خدای سبحان این توفیق رو برای همه ی ما ایجاد بکند.
بعد از اونکه در آیه قبل ، بحث ایات قبل ، بحث ربیون رو و اون نحوه ی زندگی ربیون رو که اساس ربی بودن، اطاعت از خدای سبحان و نبی و ولی بود ، اساس ربیون دقت بکنید اساس ربی بودن در مطیع بودن بود، بلافاصله در این ایات مقابلش رو مطرح میکند. پس ربط این ایات به قبل چگونه است. این آیاتی که امروز در محضرش هستیم ربطش این است که اونجا اطاعت پذیری رو نسبت به خدا و رسول و اولیائش بیان کرد و در این ایات عدم اطاعت نسبت به کفار رو مطرح میکند که اینها با هم تقابل دارند لازم و ملزوم اند نمیشه کسی مطیع خدا باشد و نسبت به کفر و اهل کفر بی تفاوت باشد. پس دو طرف دارد. اطاعت نسبت به اون ولی و نبی. از یک سو. و کفر نسبت به کافران و عدم اطاعت نسبت به کافران از سوی دیگر. که همیشه عرض کردیم که در وجود ما دو فطرت وجود دارد. یه فطرت شوق به کمال یه فطرت فرار از نقص. فطرت شوق به کمال انسان رو به سمت کمال سوق میده که همون اطاعت از خدا و رسول و اون ربانیون بود که در آیات قبل آمد اون فطرت فرار از نقص عدم اطاعت از کفر و تفکر کافرانه است. این دو تا مکمل هم اند. نمیشه بگی یکی اند! نمیشه بگی از هم هم تفکیک پذیر اند. امکان تفکیک بینشون نیست. نمیشه انسان شوق به کمال داشته باشد مگر اینکه از نقص جدا بشود من به مقصودم نمیرسم مگر اینکه از اون مرتبه ای که توش هست بکَنَم. من نمیتونم به کلاس درس برسم مگر اینکه وقتی در خانه هستم از خانه جدا شم و حرکت بکنم. این حرکت کردن و انقطاع باعث وصال از مبدأ به مقصد می شود. د رسته؟ تو نظامات معنوی هم همینجوری است. اونجایی که انسان می کَنَد از مرتبه ی قبل می تواند به مرتبه ی بعد برسد. ممکنه مرتبه ی بعد ، کمالات مرتبه قبل هم داشته باشد البته اما موندن در حد مرتبه ی قبل هیچ گاه امکان وصال به مرتبه ی بعد رو مهیا نمیکند. اقلا باید حدود مرتبه ی قبل رو انسان ازش جدا بشود هرچند کمالات مرتبه ی قبل رو اگر کمالی دارد ، حفظ بکند. پس این ایاتی که یا ایها اللذین آمنوا ان تطیعوا اللذین کفروا پس اگر اطاعت کردید نسبت به کسانی که اهل کفر هستند بخصوص اینجا اینگونه بود که بعد از اینکه جنگ احد به اون شکست ظاهری بعد از پیروزی اولیه منجر شد اینجا بود که منافقین مثل عبد الله بن ابی و دیگران شروع کردن از فرصت استفاده کردن که برگردیم به سمت مشرکین و اون رابطه های سابقمون رو اصلاح کنیم. و تا دیر نشده تا مشرکین حمله نکردن به مدینه ما اظهار تسلیم بکنیم. ببینید کی هست. یعنی اون وقتی این مسأله داره مطرح می شود که وقتی است بزنگاه به هم ریختن اذهان مردم به گونه ای که ضعیف الایمان ها فرار کردن از جنگ و این فرارشون در مقابل پیامبر توجیهی ندارد. و برای توجیه وقت مناسبی ندارند و بین کسانی که مجروح شدند یا شهید شدند اینا نمیتونن خودشونو توجیه بکنن تصور بکنید زمان رو. بهترین راه این است که انسان توصیه ی کسانی رو بپذیرد که اینها دارن میگن ما رابطه مون رو با کی برقرار کنیم ؟ با کفار و مشرکین . ببینید این رابطه با کفار و مشرکین رو یه دفه در یه جای بی زمینه نگفتن. کاملا زمینه ی مسأله از جهت روحی و روانی آماده بوده . ذهن ها کاملا برای این کشش داشت. لذا منافقین فرصت شناس اند. اینجوری نیست که فکر کنید که تو یه وقت بی مناسبت یه دفه یه حرفی رو بزنن. میشینن فکر میکنن. بخصوص منافقینی که حرفه ای هستند. وقت رو غنیمت میشمرن تو یه بزنگاه هایی که آشوبی ایجاد شده. یه تزلزلی ایجاد شده اونجا دنبال این هستند که نونشون رو به تنور بچسبونن. تا اونجا بتونن از آب گل آلود ماهی بگیرن. اینجا هم همینجوری است. لذا بعد از اون که خدای سبحان برای اینها ربیون رو مثال میاره که ربیون اینگونه بودن تا پای جان ایستادن شهادت رسیدند ولی بر نگشتند اینا محور خدا پرستی بودن و دعاشون و گفتارشون و حرفشونم و ما کان قولهم الا … تمام حرفشونم این بود که و ما کان قولهم الا.. اینا رو داره در حقیقت تو این زمینه ی شرایطی که پیش آمده … ما الان خوب می فهمیم. یعنی برای ما خوب ملموسه. که وقتی که گاهی مثلا تو فتنه ی 88 یا مثلا فتنه هایی که گاهی پیش آمده یه دفه میبینی صدا های زیادی از جا های مختلف بر می خیزه . سلبریتی های زیادی یک دفه دم از تسلیم میزنن دم از تخطئه ی نظام میزنن یا تو این وقت ها می بینیم که وقتی یه فشار شدید می شود چه فشار اقتصادی چه فشار سیاسی اجتماعی یه عده ای دم می زنن که باید تسلیم شد باید دوباره رجوع به اونها کرد. اینا کد خدا هستند و باید حرفشون رو گوش کرد. قدرت هستند و چون قدرتمند هستند ما باید کوتاه بیایم. نمیشه از قدرتمند انسان توقع داشته باشه که او کوتاه بیاد. نه ما باید کوتاه بیایم…. همین حرف هاست. که اونجا در حقیقت یه شکستی ایجاد شده و تو این شکست حالا به جای اینکه مرهم دلهای خانواده های شهیدان مجروحان و مصیبت دیدگان باشند و بیان بین مومنین یک تلطیفی برای جبران ایجاد بکنن، یک نمکی روی زخم پاشیده می شود تا کاملا اون کسانی که ضعیف الایمان هستند ببُرند. این دیگه خیلی سخته در جایی که هفتاد شهید که یکیش مثل حمزه سیدالشهدا بوده حمزه سیدالشهدا اینجا شهید شده. مثل حمزه بن عبد المطلب اینجا شهید شده و امثال اینها. خب این جایی که به جای مسأله که پیامبر استفاده صحیح میکند حتی تو مرتبه ی احساس وقتی می بیند خانواده ها عزادار اند، اونجا بیان میکند که عموی من حمزه عزادار ندارد. بعد همه ی مردم جمع میشن از همه اون کسانی که عزادار بودن در خانه ی حمزه. این ببینید یک مدل مبارزه است. که میاره مردم رو خانه ی حمزه رو بکنن به عنوان سیدالشهدا یی که در این جنگ به شهادت رسیده یک الم بشود. یتخذ منکم شهدا بشود. همونجور که تو ایه ی… که یک معیار بشود. و دائما هم تو بحث های بعدی و تمثیل های بعدی، حضرت استفاده میکنند که حمزه عموی من بود و جایگاهش اینگونه است که به عنوان یک معیار در سخت ترین شرایط ایمان آورد و در سخت ترین شرایط به شهادت رسید در حالی که یه تکیه گاهی برای پیغمبر اکرم بود. گزاف نیست بگیم حمزه یه تکیه گاهی برای پیامبر بود. عیبی ندارد. از کلام خودشون استفاده می شود. اونوقت همین رو پیامبر استفاده میکنه چیکار میکنه میگه خانه یه حمزه بشه مرکز عزاداری برای… این خیلی زیباستا ببینید این مدل ایجاد کردنه که اون شهید معیار تا اینکه اون مبارزه مجاهده صبوری و اون کمک حمزه تو دید همه قرار بگیرد. واکاوی بشود پژوهش بشود دیده بشود الگو قرار بگیرد که این شهید با همه ی اون مکنتی که داشت و اون جایگاهی که داشت آمد شد عبد من عبید برادر زاده ش. به این صورت که او که برای خودش شخصیت عظیمی بود اومد شد مطیع پیغمبر.. آخه اینها رو ما ساده نگاه میکنیم. نمیدونم تو اون شرایط وقتی حمزه میاد خودش رو مطیع نشود میده و به عنوان همه ی جانش رو مدافع پیامبر نشان دادن ، خیلی بحث عمیقیه. لذا تا اینجا میرسد که اینجور مورد تمجید حضرات معصومین و اهل بیت علیهم السلام و پیامبر اکرم قرار میگیره مثل حمزه و مثل جعفر بن ابی طالب و مثل این دو تا دو شهید شاخص محسوب میشن. 13.36
ان وقت در این جریان بعد از این که این ها شهید شدند دارند نمک رو زخم می پاشند دارند عقب گرد می کنند رو خون شهدا ایستادند در حالی که شکست هم محقق نشده همین تبدیل به پیروزی شد در نهایت هم اما ان ها دارند جنبه ی شکست را ترویج می دهند جنبه ی نا امیدی را ترویج می دهند تا بعد بگویند پس باید برگردیم به همون پیوند های سابق ببینید یک فرهنگی که انقلابی صورت می گیرد و این فرهنگ جدید را می خواهد مسلط کند خیلی طول می کشد تا ارام ارام اثار فرهنگ سابقی که گاهی صد ها سال رسوخ پیدا کرده بوده فرهنگ شده عادت شده یکی یکی ریشه کن شود تا ان فرهنگ جدیدی که انقلابی با ان صورت گرفته جایگزین شود لذا پیغمبر اکرم (ص) که یازده سال در حاکمیته مدینه و سیزده در مکه این زحمت را کشید ولی باز هم بلافاصله بعد از رحلت پیغمبر چه شد ، عناصر ارتجاعی برگشته به فرهنگ سابق شروع کردن به برگرداندن مسئله
جریان موسی کلیم یک عبرت عظیم است که موسی از دریا تازه عبور کرده با معجزه و تازه فرعون غرق شده با ان لشکر عظیمی که نقل می شود شاید ششصد هزار لشکر داشته باشد فرعون که این قدرت عظیمی بوده در منطقه یعنی شاید در ان دوران در جریانات و این قسمتهایی که الان خاورمیانه محسوب بشود به عنوان غرب اسیا که آقا می فرماید خاورمیانه اصتلاح ان ها است و بعد منطقه های افریقا که مصر و لیبی این قسمت ها محصوب می شود در تمام این قسمت ها یک حاکمیته قوی که که معارز باشد بر جریان فرعونیان کم تر بوده لذا یک قدرت قاهر ابر قدرت زمان خودش محصوب میشود حالا اگر یکی دو قدرت دیگر هم در ان دوره باشند پهلو به پهلوی هم میدهند در کنار هم ابرقدرت حساب میشوند ان وقت خدای سبحان این هارا یک جا غرق کرده تمام قدرت نظامییشان را از دریا عبور کردند ذسیدند این ور دریا نجات را دیدند و اون عظمت غرق را هم دیدند و نه شنیدند ، یک موقع هست ادم می شنود دشمن از بین رفته یک طوریه اینا کنار دریا ساحل بئودنتد دیدند رفرعون غرق شد و ذلت ان ها با اون عظمتی که داشتند رو دیدند امدند شاید یکی یا دو روز از این جریان عبور کرده
رسیدند این ور دریا به یک روستایی رسیدند بعد میبینند اینها عبادت اسنام می کنند که گاوی بوده می پرسدیدند بلافاصله به موسی کلیم ما هم یک خدا این جوری می خوایم خیلی حرف هست ها پیغمبر اکرم توی یکی از جنگ ها که داره میره می بینند که یک روستا یا یک شهری رسیدن د مردم عبادت یک درخت مقدسی را میکنند ان تقاضا هایشان را به ان درخت اویزان می کنند تا اجابت شود
این ها هم میگویند برای ما هم از این ها درست کن که ما هم یک درختی داشته باشیم که چیزی میخواهیم بیایم به این درخت متوصل بشیم تا به ما بده
اصلا من نمیدانم پیغمبر اکرم چه حالی پیدا میکنند وقتی که ببینند مردم انقدر تو جاهلیت،این همه قرآن رو ببینید توحید را زیبایی خدا را عظمت الهی را این جوری ترسیم می کند و میبیند و میگوید با این بحث های عظیم تو میایستند به درختمیگویند ما از این ها این جوری می خواهیم یعنی از بچه بچه تر انجا در جریان بنی اسرائیل است که از دریا عبور کردند میگویند یه گاوی باشه ما ببینیم و آن را بپرستیم این خدای ما باشد ان خدایی که این ها را غرق کرد دشمان را و این ها را و به ازدای و استقلال رساند را نبینند آن وقت فکر می کنید یک فرهنگ ریشه کنی اش ساده اس این جور رسوخ داشته با همه ی این که پیغمبر در بین آن ها هست با این حال چه کار می کنند حالشان این گونه است که رجوع بکنند،لذا ما خودمان را بری ندانیم مردم خودمان را بری ندانیم اطراف خودمان را بری ندانیم فکر کنیم فرهنگ هست و باطل ریشه کن شده هر جایی که این سست بشه ان اجرای فرهنگ جدید و تمام توان به کار گرفته نشود بر می گردد ان هم به تعبیر آیه ی قرآن می فرماید ( یردوکم الا اعقابکم ) عرض کردم اعقاب پاشنه ی پا را می گویند ، عقب پاشنه ی پا است وقتی انسان روی پاشنه ی پا می چرخد یعنی صد و هشتاد درجه می چرخد نه یک کم نه یک زاویه ، زاویه بگیرد نیست مقابل او همان ، لذا نشان میدهد که فرهنگی که پیغمبر آورد در رابطه با توحید ، مقابل کامل آن فرهنگ بوده و این ها دنبال این بودن که 19.30
یا ایها اللذین آمنوا اتطیعوا اللذین کفروا اگر شما به ظاهر گفتید که ما یه پیوندی با اهل کفر برقرار کنیم که نجات پیدا کنیم که اگر شکست خوردیم اینجا له نشیم. میگه ان تطیعوا اللذین کفروا هر اطاعتی با اینها برقرار کنید اینها به این رازی نمیشن. یردوکم علی اعقابکم اینا میخوان شما رو کاملا برگردونن به 180 درجه مقابل اونچه که هستید . این نیت خوانی نیست. این تحلیل حقیقتی است که در درون اینهاست. که اونچیزی که آشکار میکنند با اون چیزی که در درونشون هستش اون اشدّ است از اون که میگن. اگر به ظاهر یه حرفی میزنن امروز ما برامون اشکاره. تا به قول بعضی شون که و ما تخفی صدورهم که اون که در دلهاشون مخفی میکنن اونقد… قد بدت البغضاء من افواهمم. از دهان هاشون این بغض اشکار است و ما تخفی صدورهم اکبر . ا ونی که در دل هاشون مخفی میکنن میخوان اشکار نکنن نگن که یه موقع طرف مقابل زده نشه بلکه جذب به اون موقع که گرفتنش اون موقع این بلا رو سرش بیارن. اون اکبر است. امروز کاملا اشکار است این نگاه بعد می بینید که تو بعضی کلماتشون یه دفه بعضیاشون تپق می زنن میگن که اصلا ایرانی ها از لحاظ ژنتیک باید از بین برن. ژن اینها باید از بین بره. نسل اینها باید برچیده بشه این و ما تخفی صدورهم است که یهو آشکار می شود و الا تو ظاهر میگن که ما طرفدار شماییم ما میخوایم شما رو نجات بدیم اما چی هستش ؟ حتی همون هایی هم که مخالف ان اون ها رو هم نمیخوان میگن ژن این ایرانی ها خرابه. ببین چقد تعبیرات که اون ما تخفی صدورهم… اینجا می فرماید که یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا الذین کفروا. اگر هر اطاعتی تو هر مرتبه ای از اهل کفر انجام شد نمیماند تو یه رابطه . بلکه این رابطه شما رو می کشاند تا یردوکم علی اعقابکم تا این مرتبه این مسأله کشیده خواهد شد اونوقت فتنقلبوا خاسرین. وقتی اینجوری شد شما چی میشید؟ به مرتبه ی خسران. اونم خسران نه خاسر. عرض کردیم به مرتبه ی تثبیت خسر است. که دیگه خاسر اون مصداق تامِ… یعنی کسی که یه موقع است یه چیز خوبی دارد از دست میده این یه مرتبه است یه کسی که همه ی خوبی در دستشه وقتی از دست بده این خسران کامل است این دیگه هیچ براش امکان سود نیست. لذا تمام کمال که توحید است و ایمان است رو میخوان از دست شما بگیرن. نمیخوان یه سرمایه ی مالی رو فقط از شما بگیرن نمیخوان یه حکومت رو از دست شما فقط بگیرن میخوان خدا رو از شما بگیرن. میخوان توحید رو از شما بگیرن. لذا این انقلاب خاسر است. این رجوع خاسرانه است که از شما محقق می شود هر تبعیتی تا اینجا می کشاند. این خیلی تعبیر دقیقه برای امروز ما. که فکر نکنیم کوتاه امدن. دیپلماسی التماسی یعنی تطیعوا الذین کفروا. یه اطاعت است. اقا می فرماین ما نباید اینجور داشته باشیم… چون اونا راضی به این نمیشن. هر قدمی که شما عقب بنشینید ، اون چند قدم جلو میاد. اگر شما یه قدم جلو رفتید اون چند قدم عقب میره. با قدم جلو رفتن شما اون چند قدم … لذا دیپلماسی التماسی امروز به اونور کشیده شده. یعنی اون طرف دنبال این هستند که راهی پیدا کنند یه چیزی که بالاخره ایران یه جا متوقف بشه یه جایی کوتاه بیاد یه جایی. خب این ببینید چقدر متفاوته. تا اینکه شما بگید که ما تو دوران دبیری بعضی از این به اصطلاح مدعیان که بگن سه تا سانترفیوژ به ما اجازه بدید سه تا باشه. اولا تلفنتو جواب ندن. جوابتو ندن بگن خلاصه هر چی بزنی التماس زاری که تلفن منو اقلا جواب بدید به عنوان مذاکره جواب ندن. بعد هم بگن نه سه تا هم نمیشه. بعد ببینید با چه تحقیری که سه تا هم نمیشه. سه تا کار کنه. خالی کار کنه اقلا. کار کنه. سه تا باشه که بگیم داریم. این سانترفیوژو داریم. میگه نه. اون سه تا هم نمیشه. بعد میگه بی محلی می کردیم بهشون جواب تلفناشونو نمیدیم خلاصه اعتنا نمیکردیم. اینا هی ارتباط… خب این دیپلماسیِ خنده. دیپلماسی گریه. میگه اون خانم اون جلسه گریه کرد. وقتی گریه کرد، دل مذاکره کننده های ما شکست قبول کردن. آخه این حربه ی گریه ، گریه کرد. خیلی عجیبه. خودش نوشته تو خاطراتش اون خانم مذاکره کننده اروپایی نوشته گریه کردم من اونجا. گریه کردم. اینا که میگفتن نه… گفتم با این وجود تمام فرصت ها از دست میره. اینا گفتن خب دیگه اون شرایطو ما هم دیگه مطرح نمیکنیم. دیپلماسی گریه. این دیپلماسی التماسیه دیگه. ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم علی اعقابکم. شما رو برمیگردونن به 180 درجه ی مقابل. فتنقلبوا خاسرین. بل الله مولاکم. شما خدا مولای شماست.
اگر کسی خدا مولاش شد احتیاج به غیری ندارد. ترسی از غیری ندارد. و هو خیر الناصرین است. خدای سبحان ببینید این برای عموم مردم است. ما یه موقع میگیم و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم. نیست نصرت الا از جانب خدا. این و ما النصر الا من عند الله النصیر الحکیم این قدر غالب و نهایت توحید است. اما یه موقع میگیم و هو خیر الناصرین. ینی ممکنه نصرت ها مختلف باشد خدا بهترین ناصر است. 26.15 درسته؟ این خدا بهترین ناصر است تو مراحل ابتدای حرکت است. تا درحقیقت چی بشه؟ باور پذیر بشه اما اگر کسی این رو باور کرد به دنبالش می رساند به اونجایی که و ما النصر الا من عندالله… اصلا نصرت بغیر از جانب خدا راه دیگری ندارد. این تو همه چیز همینجوری است. یعنی جذب رو ابتدا به عنوان اینکه خدا بهترین رحمان است. بهترین رحمت رو دارد. بهترین درحقیقت بخشنده است. بهترین به عنوان چی ؟ به عنوان اینکه ما چون دستمون به جای دیگه آلوده است و مرتبطیم و اونها رو هم می بینیم. عیبی نداره . اول این رو به عنوان بهترین مطرح کن اما وقتی این اغاز شد بهترین رو پذیرفت اونوقت سوقش بده به اینکه چی هستش ؟ غیر از این امکان پذیر نیست. 27.09
شفاعت، خدا بهترین شفیع است بعد میرسه به اینکه اصلا شفیع دیگری امکان پذیر نیست. خدای سبحان هم اجابت کننده است. اما به جایی می رسد ، اجابت کننده ای به غیر خدای سبحان نیست. این نگاه که تو هر حرکتی ابتدا با اونچه که تو اذهان هست ، انسان حرکت رو از چی قرار بده ؟ از ارتباط با دیگران . قیاس با دیگران. ولی بهترین دیدن. اما پس از اون چیکار کنده این مسأله رو؟ میبره تو اوج میگه غیر از این امکان نیتس. اگر نصرتی جای دیگه ای هم هست باید از مظاهر نصرت خدا باشد والا در عرض نصرت الهی حتی تو طول نصرت الهی به معنایی که اینم برای خودش حیثی داشته باشد در کار نیست.
چقدر زیباست این نگاه. اینا همون چیز هایی ست که ما تو روش بهش احتیاج داریم. اگر خدا امروز به ما بگه که ان تطیعوا الذین کفروا هر اطاعتی از شما ، شما رو میکشاند میگی خدا داره میگه این ظاهره دیگه نصه. اصلا امکان نداره تأویلش کرد. میگه ان تطیعوا اگر شما از اهل کفر اطاعت کردید تو یه جایی به اینها متوسل شدید و قبول کردید، یردّوکم علی اعقابکم. اینا اونها منحصرش نمیکنن. تا نهایت مسأله میخوان شما رو ببرن.
خب نکات زیادی ذیل این ایات هستش که حالا ما بعضیش رو خدمت دوستان باز عرض میکنیم که مرحوم علامه می فرماید … ابتدای این تفسیری که می فرماید ، می فرماید این دسته از ایات که از ایه ی 149 ام تا 155 ام در این فراز داره مورد بررسی در مورد جنگ احده، ادامه ی بحث جنگ احده در نظر گرفته ایشون می فرماید من تتمة آیات النازلة فی خصوص غزوة احد. دنباله ی جنگ احد است این ایات. و فیها حص و ترغیب للمومنین ان لا یطیعوا غیر ربهم فإنهم هو مولاهم و ناصرهم خدا فقط مولا و ناصر است و اشهاد لهم یکی پس حص و ترغیب ان لا یطیعوا غیر ربهم و دومی و اشهاد لهم علی صدق وعده دنباله ی ایات که حالا ما نخوندیم. شهادت میشه برای ایشون که خدا صادق الوعد است و سومی ش که و انّ الحزیمه و الخذلان لم یکن یوم احد الا من قبل انفسهم تو تحلیل میخواد بفرماید که این شکست مقطعی در جنگ احد مربوط به کار خود اینها بود خدای سبحان برای اینها ایجاد نکرد این خذلان رو خدا ایجاد نکرد. خذلان از کجا ایجاد شد؟ کار خودشون بود تنگه رو رها کردن وظیفه شون رو انجام ندادن شکست براشون عارض شد. لذا اینم یه نکته است که میخواد تو این آیات بیان بکند و همچنین و تعدّیهم حدود ما امر الله به و دعاهم رسولهم الیه. اینها از امر خدا تعدی کردن و از امر رسول. چهارمیشم این است و انّ الله سبحانه مع ذلک با اینکه اینا این کوتاهی رو کردن، عفا عن جرائمهم. فرار کردن رها کردند تنگه رو و بعد هم از پشت که حمله بهشون شد فرار کردند. یه رها کردن بود مربوط به یه عده ای بود از اون 40 و خورده ای نفر از کسانی که …. چون 50 نفر در تنگه گمارده شدن 12 نفر باقی موندن. سی و خورده ای نفر رها کردن اونجا رو. بعد اون رها کردن باعث شد جنگ مغلوبه بشه به دنبال او فرار کردند بقیه. یعنی یه عده ای رها کردند یه عده ای فرار کردند بعد از اون. میگه همه ی اونها رو خدای سبحان مورد عفو قرار داد. که تعبیر این است مع ذلک عفا عن جرائمهم تو این ایات بیان میکند لأنه غفور حلیم. بعد ایشون می فرماید که ایه ی یا ایها الذین امنوا ان تطیعوا الذین کفروا الی اخر آیتین. تا همین ایه ای که الان در محضرش هستیم که بل الله مولا کم و هو خیر الناصرین، لایبعد عن یستفاد من السیاق ان الکفار . کافران کانوا ایام نزول الایات بعد غزوة احد ، کافران بعد از اینکه جریان احد محقق شد، این ایات که نازل شد… یلقون الی المومنین.. اینها القا میکردن به مومنین چی رو؟ ما یثبتهم عن القتال. یه چیزی که اینها رو دیگه از جنگ مشغول بکنه. ما یثبتهم. ثبت عنه: یعنی مشغول کردن. که این مشغولشون بکنه یه چیزی که … از جنگ دست بر دارن. دیگه دنبال جنگ کردن نباشن. ما یثبتهم عن القتال و همچنین کار دیگه شون این بودش که یلقی التنازع و التفرقه و تشتّت الکلمه و اختلافها بینهم . بین اینا چی ایجاد کند؟ شایعاتی که افکار اینها رو به هم بریزد. چند دستگی. ببینید چقدر موفق شدند تو کشور ما این چند دستگی رو. وقتی این چند دستگی ها میاد بجای اینکه افکار و اذهان متحد بشه در مقابله با دشمن، حتی گاهی ادم احساس میکنه تو بعضی از وقت ها مثل انتخابات ، دشمنی گروه های کنار هم از دشمنی شون با کفر مقابل و شرک مقابل بیشتر میشه. به طوری که هر حادثه ای برای یکی از اینها پیش بیاد خوشحال میشن و کاری به طرف مقابل که دشمن مشترکه ندارن. تمام معیار ها به هم می ریزید. حب و بغض به هم ریخته شدنش در رابطه با دشمنی اون معکوس شدن انسان رو به دنبال دارد. ببین. امام رحمت الله علیه یه کاری که کرد، پرچم شیطان بزرگ رو برافراشته کرد. این پرچما رو می بینید تو میدون ها گاهی میزنن خیلی بلنده از یه فاصله ی دور می بینی از خارج از این شهر داری وارد این شهر میشی چند تا از این پرچما وقتی تو شهر باشه ادم از دور هم می بینه. این پرچم برافراشته است. این یک علامته. یک عزته برای این پرچم. امام یک عزتی رو برافراشت که این شیطان بزرگ بود به عنوان پرچم دشمنی که هر کسی هر جا ایستاده دور یا نزدیک وقتی این پرچم رو نگاه میکند می فهمد که دشمن اصلی این است. شیطان بزرگ. اونوقت بعد، هر شیطنتی رو به قیاس با این، میگی این پرچم دیگه ی دشمنی به قیاس با این چقدر اهمیت داره؟ یه موقع کار شیطان این است. یه پرچم کوچیک رو که ممکنه یه اختلاف بین مومنین باشد ، انقدر بلندش بکنه، بزرگش بکنه، پرچم برافراشت دشمنی این بشه. اونوقت اون پرچم از دید پنهان بشه. تعبیری که یثبّتهم عن القتال، یعنی پرچم دشمنی که با کفار بود رو اینا یه کاری بکنن از جلو چشم مومنان بره کنار، پرچم چی باید ؟ تنازع و اختلاف بین خودشون. و یلقی التنازع و التفرقه و تشتت الکلمه و اختلافها بینهم این بیاد جلو چشم. حرف و حدیث های اینجوری انقدر بزرگ شه پشت کنن به اون پرچم. چنانچه تو جریان تنگه ی احد وقتی پشت کردن به خالد بن ولیدی که اماده بود از تنگه عبور بکنه به شکست اینها رو منجر کرد، درسته؟ پشت کردن به شیطان بزرگ به عنوانی که این نماد اساسی شیطانت و مقابله و قتال ما باید باشد، اگر این رو پشت کردی، رو کردید به همدیگر ، نزاع ها در مقابل همدیگه شد، اونموقع است که از تنگه عبور میشه و چی میشه؟ و یکدفه تمام اینا قتل عام میشن. دیگه به اینکه شل بود اون سفت بود کسی رحم نمیکنه. همه رو قتل عام میکنن. این ببینید ترسیم صحنه است. این میخواد یثبتهم عن القتال… قتال با کفار دیگه اون گفتمان اصلی نباشد. اگر نشد باید گفتمانی جایگزینش باشه : یلقی التنازع و التفرقه و تشتت الکلمه و اختلافها … بین اینها حرف و حدیث بندازن. این بگه چرا از مدینه خارج شدیم. اون بگه چرا اونا تنگه رو رها کردن. اونیکی بگه در حقیقت این چرا… یعنی بیوفتن به جون هم تو یه مسائل اینجوری به طوری که به جای اینکه این نقد ، نقد حرکت آفرین باشد، نقد دشمنی و کینه بشه و به جان هم بیوفتن. نقد کردن خوبه اما نقدی که دلها رو بهم نزدیک کنه. نقدی که به هم اینها رو ارتباط بده. جبران نقصشون صورت بگیره. اما نقدی که به کینه به اختلاف ، به مقابله به سنگر بندی به قتال حتی بغض کشیده بشه، این نقد همونی ست که اینها میخوان پشت کردن به اون پرچم اصلی. اگر پرچم اصلی از جلو رو بره کنار، هر پرچم کوچکی ، اختلاف کوچکی میتونه اصل بشه برای مقابله و این میشه اون تعبیری که تو بحث های مفصلی داریم که اون تصحیح نگاه ایجاد نمی شود. اگر یادتون باشه. بحث تصحیح نگاه… که اگر معیار ها به هم ریخت ، معیار نداشتیم اونوقت هر چیزی ارتباط باهاش غیر صحیح میشه . به یه چیزی که باید مثلا یک درجه اهمیت بدیم، یه دفه صد درجه اهمیت بدیم. به چیزی که باید صد درجه اهمیت بدیم یک درجه میدیم. همه چی به همیدگه ریخته می شود. این به اصطلاح اون تصحیح نگاه صورت … این بک بحثی است که تو ایه دارد این رو بیان میکند که ان تطیعوا الذین کفروا یعنی تو تصحیح نگاه این مقدار به هم ریخت وجودتون که دنبال ارتباط با کفار بر آمدید. ارتباط با کفار یعنی قبول شرایط اونها قبول تبعیت از انها. میگه اگر شرایط اونها رو قبول کردید و تبعیت کردید،… یردّوکم علی اعقابکم. میگه سه تا سانتریفیوژ هم خالی هم نچرخه. هیچی نمیخواد باشه بعد هم به این تنها نیست . تو زبان اون اقا میذاره ، تو صحبت علنی ش میاد میگه که این برجام یک بود ، برجام دو و سه هم در پیش باشه دیگه همه چی خوب میشه. رئیس جمهور یک کشوره بیاد اینجوری بگه. که بگه برجام دو و سه بشه برجام موشکی هم بشه برجام منطقه ای هم بشه همه چی رو ما تسلیم کنیم خیلی خوب میشه. اونوقت فکر میکنی وقتی تو همه رو دادی، اون عوامل اقتدارت رو از دست دادی ، دیگه به تو اعتنا میکنن؟ اونوقت باید بشی عبدشون. عبدا مملوکا لا یقدر علی شیء. هیچ چیت نداشته باشه. تسلیم محض باشد. حتی اقتصادش مالش سرمایه ش نفتش … همه چیش باید در اختیار او باشه. این بشه عبد مملوک. اونموقع افتخار این اقا میشه عبد مملوک بودنِ… میگه عبد مملوک اونا هم بودن، خوبه! ما آبمونم اونا بگن بخور بخوریم بگن نخور نخوریم ، اینجوری خوب میشه. این میشه افتخار یه… چقدر ذلته. فاستخف قومه فاطاعوه. فرعون انقدر ذلیلشون کرد مطیع محض شدن. موسی علیه السلام امده همه ی اسباب عزت رو برای اینها آورده. و تمام اسباب ذلت رو از بین برده، اما با موسی که می شینن، اختلاف میکنن نمی پذیرن. این همه بهشون ازادی داده. سرمایه داده. استقلال داده. عزت داده. اما اون رو می پسندن. فاستخف قومه فاطاعوه. میگن موسی تو از اول که اومدی همش بر ما دردسر شدی. اون ذلتی رو که کارگر محض ذلیل بی عزت بودن، نونِ بخور و نمیر فقط داشتن ، زیر اون کار های سنگین له میشدن به طوری که جریانات بنی اسرائیل رو بخونید تو جریان فرعون ، چقدر ذلیل بودن! اونوقت میگن موسی تو از وقتی که امدی ما همه ش داریم دردسر میکشیم. 39.31
اومدن تو بودن تو همه ش برا ما… وقتی میگه بیاین وارد بشیم میگن تو با خدات برید. انا هاهنا قاعدون فاذهب انت و ربک تو با خدات برید ما اینجا نشستینم ببینید همونجور که فرعون رو غرق کرد خدای تو میتونه دیگه به ما چیکار داره بجای اینکه باعث اعتقاد به خدا بشه رو گردانی شده باشه. ما الحمدلله مردممون اینجوری نیستن. بعضی از مسئولین ما بودن اینجوری قبل این حالو… اما مردم ما الحمد لله عزیز اند عزت مند ان. اینجوری حرف نزدم. وایسادن توی جنگش وایسادن. توی مسائل اقتصادیش ایستادن. صبوری کردن سخت هست اما در عین حال صبوری کردن. خدا هم انشالله گشایش هاش رو برای اینها قرار میده. بعد مرحوم علامه می فرماید که بله این آیه ی شریفه… ایده ما فی آخر هذه الآیات من قوله الذین قال… میگه آخر این دسته آیات که میرسه به آیات 173 ام میگه این حرف این کفار که تو بین مومنین این شایعاتو پراکنده کردن میگه تو آیات 173 ام تا .. خوب میاد اونجا. که اینا چی گفتن؟ الذین قال لهم الناس. میگه از زبان منافقین و ضعیف الایمان ها تو بین مومنین شایعه کردن که ان الناس قد جمعوا لکم. کفار بر شما اجتماع کردن که شما رو از بین ببرن و قدرت دارن. ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم. پس بترسید. ترسیدن یعنی چی ؟ میگه دیدید جنگ احد رو چه بلایی سرتون اومد؟ اینا تازه با هم اجتماع کردن اگر این اجتماعشون بخوان با شما برخورد بکنن چیزی ازتون باقی نمی مونه. پس بهتر این است که قبل از حمله اظهار حمله بکنیم. فاخشوهم . تسلیم بشیم. این عین کلماتی است که ما دیدیم. تسلیم شیم… یه بمب بزنن همه ی تسلیحات ما… اونا بعضی شون بعض … مذاکره کننده ی ارشد ما توی مذاکره تو حین مذاکره بیان بکنه اگر آمریکا یه بمب بزنه تمام تسلیحات ما از بین رفته ما چجوری میخوایم مقاومت کنیم در مقابل… پس بهتره شرایط رو بپذیریم. ببینید حرف ها اونوقت اون کسی که طرف مقابله وقتی ضعف این طرف رو می بینه فکر میکنید تو مذاکره کوتاه میاد از چیزی؟ این بگه آب خوردنِ ما موکول به قبول اوست. این بگه اب خوردن، اب خوردن نیاز ضروری حیاته. نه فضیلت. یه حیات! این بگه اب خوردن ما هم موکول به برجام است. اونم بگه که همه ی تسلیحاتمون به یه بمب او بسته ست. خب اون طرف مقابل شما خودتون رو بذارید جای اون طرف مقابل. چیکار میکنید؟ میگید خب اینا بنده خدا ها حالا بهشون رحم… میگه نه بابا اینا چموش ان! باید الان که فرصته خفه شون کرد! خب همین کارم میخواستن بکنن. ولی خدای سبحان بهشون مهلت نداد به اونها و اینها. اینها این ضعیف ها الحمدلله کنار زده شدند و خدای سبحان هم عنایت کرد. اینا رو دقت بکنید تطبیق داره کاملا یعنی یه قصه نیست یه واقعه ایست که تکرار پذیره بعد می فرماید که ذلکم ال… تعبیر خدا رو ببینید. ذلکم الشیطان! اینا شیطان اند! خود شیطان اند. که این حرف های برای تضعیف روحیه رو می زنن. که اینا جمع شدن میخوان شما رو از بین ببرن. میگه اینا حرف خودش شیطانه. ذلکم الشیطان یخوّف اولیاءه. دوستان خودش رو اینجوری می ترساند! فلا تخافوهم شما نترسید از شیطان و از این که اینا با هم جمع شدند. اینا شدن 5 + 1 شدن. اینهمه شدن. این 5 ، 6 تا کشور اند. 6 تا کشور اند 5 تا اعضای دائمی شورای امنیت بعضافه ی المان. 6 تا کشور. 5+1 ان اینا!! نه فلاتخافوهم وخافونِ! از من بترسید. ان کنتم مومنین. چقدر ببینید…! واقعا خدا داشتن چقدر زیباست! اونا که خدا ندارن، حق ندارن بهشون آدم باید حق بده. بگیم می ترسن دیگه. یه کشتی حرکت بکند یه ناو… بترسن حق دارن. ما بهشون نمیگیم حق ندارن! حق دارن. ما خدا داریم. اگر ما هم همینجور باشیم پس خدا چه معنا میده؟ خدا که مفهوم نیست خدا واقعیت عالمه. او قدرت قاهر عالم است. و ربما قیل ان الآیه اشاره الی قول الیهود و المنافقین یوم احد که ان محمد قد قتل فارجعوا الی عشائرکم. که یهود و منافقین عبد الله بن ابی میگن داد می زد تو مدینه اینایی که فرار کرده بودن رسیدن به مدینه چون بین مدینه و احد فاصله زیاد نیست. رفت و آمد ارتباط زیاد بوده. دائما تغذیه ی این لشکر از اونجا بوده و خبر ها با یه فاصله ی کمی ساعتی خلاصه فاصله میشده. لذا اینا ارتباطشون رصدشون دائم بوده. عبد الله بن ابی میگن داد میزد مردم بیاید زودتر ارتباطتون رو با مشرکین اعلام کنید تا بدتر از این نشه تو همون حین فرار و شلوغی و تو اون اوج شدت داد می زد که زود اعلام کنید که ما با شما مرتبطیم برگشتیم پیمان های قبل رو قبول داریم حرف های قبل رو ما قبول کردیم برگشتیم به همون ها. ربما قیل ان الایه اشاره الی قوم الیهود و المنافقین یوم احد ان محمدا قد قتل فارجعوا الی عشائرکم. عشائرکم یعنی ما برگشتیم به همون فرهنگ سابق. نه فقط به عشیره. یعنی عشیره برگشتیم به همون فرهنگ سابق. فلیس بشیء. ایشون می فرماید این قیل شاید صحیح نباشد در اینجا بحث با یهود و منافقین چنانچه در تاریخ آمده اما نهایت حرف این نیست. ثم لمّا بین ان اطاعتهم للذین کفروا و المیل الی ولایتهم یهدیهم الی الخسران الذی هو رجوعهم الی اعقابهم. اعقاب همون رو پاشنه چرخیدنه. عقب ها که همون نسب سابق است. همون جاهیت جهلا ست. اضرب عنه بقوله بل الله… اضرابش با این است که چرا برگردیم خدا مولای ماست. و هو خیر الناصرین. حالا یه نکات دیگری من اینجا نوشته بودم که دیگه نشد . حالا اگر انشالله جلسه اخر ما در المیزان امسال بود. اگر انشالله عمری بود، این آیه رو یه نگاه دیگری از منظر دیگری اگر عمری بود انشالله سال آینده تحصیلی هم انشالله در محضر دوستان خواهیم داشت. اگر تو این سال تحصیلی کوتاهی از ما بوده و تو بیان تو مطالعه تو آمدن رفتن اگر کوتاهی بوده حق دوستان وقت دوستان به اصطلاح بالاخره اون زحمت دوستان رو ما نتونستیم کاملا ما ارج بنهیم و شاکر باشیم، عذرخواهی میکنیم حلالیت هم می طلبیم واقعا ما سعیم رو کردم که تمام توانم رو تا اونجایی که مقدورم بوده … اما انسان از غفلت کوتاهی ضعف و مریضی بالاخره اینها خالی نیست و حتما دوستان حقشون رو نسبت به اونچه که حق اونها بوده عند الله از ما حلال بکنند. ما هم خلاصه دوستان رو دعا می کنیم. انشالله و این رابطه و ارتباطی که تو این جلسات ایجاد میشه ، حقوقی رو ایجاد میکند. از جمله ی حقوق این است که اقلا نسبت به هم دعا داشته باشیم من عرض میکنم واقعا هر شب برای دوستان دعا میکنم. و همیشه جزو دعای اصلی م بوده توقع داریم دوستان هم برای همدیگه دعا بکنند جلسه ست و این حقی ایجاد کرده کلاسی بوده بالاخره ارتباطی بوده برای همدیگه انشالله دعا بکنیم خدای سبحان دعای در حق غیر رو زودتر هم مستجاب میکند که از زبان دیگری انسان دعا بکند. باز هم حلالیت می طلبیم نسبت به این درس. در محضر نورانیت المیزان و قرآن کریم ساعت ها و لحظات خوشی رو داشتیم. محشور بودیم با کلمات خدای سبحان. با روایات نورانی اهل بیت علیهم السلام انشالله خدای سبحان این رو سرمایه ای برای وجود ما و آخرت ما انشالله و دنیا ی ما قرار بدن ما رو متأدّب به این این اداب قرار بدن انشالله در وجود ما این ایات نورانی محقق باشد. و بتونیم انشالله از عهده ی تکلیفی که این آیات بر دوش ما گذاشته و این توحیدی که این آیات ایجاد کرده انشالله بر آییم. برای اینکه انشالله اجابت این آیات در وجودمون و نورانیت آیات در وجودمون روز به روز بیشتر بشود، صلوات بلند مرحمت کنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 873” دیدگاه میگذارید;