بسم الله الرحمن الرحیم
یه نکته مهم این است که شیطان معمولا استفاده میکنه از این مسأله به طوری که نزدیک میکنه این دو تا رو به هم در افراط و تفریط ، گاهی در افراط مومنان رو به گفتمان اهل کفر می کشونه. گاهی در تفریط. یعنی می بینی که اونچه که مرضیِ کفره در کلام اهل ایمان ایجاد می شود. گاهی ممکنه که مضمون گفتمان تو نگاه اول یکی باشه. اما اونچه که مومن رو وادار به این میکند و نتیجه ای که بر کلام مومن حادث می شود با نتیجه ای که بر کلام کافر ایجاد می شود متفاوت باید باشه. مثلا ما تو جریانات مختلفی که پیش می آمد ممکن بود هم ما با مثلا القاعده تو یه دورانی و طالبان مقابله و معارضه داشتیم هم مثلا آمریکا مقابله داشت به ظاهر. درسته. ظاهر این بود که هر دو. یا با داعش مثلا در عراق به ظاهر این بود که هم ما می جنگیم علیه اونا حرف می زنیم و می جنگیم هم اونا به ظاهر دارن حرف می زنن اما غایتی که اونها میخواستن با غایتی که ما میخواستیم تو کلاممون معلوم بود. یعنی به ظاهر یه گفتمان مشترک بود اما چی بود؟ معلوم بود غایت ها متفاوت است. او به قصد اینکه تثبیت کارخودشو بکند و اون حاکمیت خودش رو داشته باشد داعش رو به کار میگرفت و مخالفت میکرد باهاش. ولی ما به قصد نجات مومنان و مسلمان ها و انسان ها این کار رو میکردیم. اون هم معلومه. یعنی تو جای جای کلام و اقدام اونچه که تو یه جا مشترک محقق می شود بین اهل ایمان و غیر اهل ایمان و کافران کاملا باید واضح باشد. مثلا ببینید الان از نظام ما مشرکین و کافرین نسبت به نظام ما مخالفن. ما یه سری اهل ایمانم داریم منتقد اند . اما یه موقع هست انتقاد اهل ایمان به گونه ای میشه که اون هم نتیجه ش زمین زدن نظام اسلامی باشه. به هر قیمتی. به هر جوری. این قطعا گفتمان با گفتمان اهل کفر یکیه. اما یه موقع هستش که اگر من انتقادی میکنم معلومه که دنبال ایجاد قوت ام. نه زدن زمین. دنبال جبران یه نقص ام. نه خوشحال شدن از زمین خوردن و … اما ادم تو کلام بعضی از اهل ایمان می بینه که اگر نظام اسلامی یه جایی زمین میخوره مشکلی براش پیش میاد بعضی از اهل ایمان خوشحال میشن. ادم تعجب میکنه. می بینه اینا خوشحال میشن. یه بغضی پیدا کردند که اون بغضشون چی هستش؟ از بحث انتقاد گذشته. به انتقام منجر شده. این گفتمان با گفتمان اهل کفر یکی میشه. ولی میتونیم اهل ایمانی هم داشته باشیم که منتقد باشند ولی این منتقد بودنشون ظاهر کلامشونم با کلام کافرین که اون ها هم میخوان به قصد انتقام انتقاد کنن. ظاهر انتقاد یکجوره. اما اون قصدش انتقامه و آشکاره اما این قصدش انتقاده و تکمیله. خب معلومه دیگه. پس اینکه می فرمایند که به طوری میشه که اینها گفتمانشون گفتمان اهل کفر میشه ، این مسأله روشنه. تو مبادی غایات مسیر کاملا متمایز اند. هرچند ظاهر بعضی کلمات یکسان باشه. و بعضی اقدامات یکسان باشد. ولی این بر میگرده به اون نگاه درونی خود انسان که مبادی ش با اهل کفر گاهی یکیه. نمیدونه! ینی مبادی اهل ایمان یا غایاتشون با اهل کفر یکیه . نمیدونن! مبادی اونجاییه که انسان دنیا رو اصل میدونه. لذا اینم … کافرم مبدأش اینطور است که دنیا رو اصل میدونه. گاهی غایاتشون با هم یکسانه که این از این نظام بدش میاد دنبال زمین زدن این نظامه هر جوری . درسته؟ اون کافر یه جوری این مومنی هم که براش یه غلطی ایجاد شده و فکر غلطی همین نگاه رو دارد. خب حالا ظاهرا که نیامدن ما بحث رو شروع کنیم…
ببینید الان شاید تو دوران مختلف آقا در عین این که همیشه حامی نظام بوده و کسی شکی در این ندارد که تو همه ی دولت ها حامی اون دولت بوده ولی در عین حال منتقد اون دولت هم بوده اما هیچگاه کسی نتونسته از انتقاد اقا نسبت به دولت ها چیکار بکنه؟ سوء استفاده بکنه. معلوم میشه شدنیه. معلوم میشه بی حکمتیه انسان به گونه ای انتقاد میکنه که بعد توی این انتقاد تو ردیف دشمن قرار میگیره. کمک به دشمن میشه.
کدوم یک از اون انتقاداتی که آقا داشتن در رابطه با دولتی که مستقر بود که مخالف ش هم بودند توی اون نظام علن و آشکار چی باشه؟ اون انتقادی باشد که دیگران سوء استفاده بکنن. هیچ نداشتیم. ممکنه الان بگن که اقا تو یه جلسه ای خفاءا برای یه عده ای این رو فرموده بوده موافق نبوده درسته؟ اما اونموقع هیچ ظهور و بروزی در بیرون به صورت آشکار در مخالفت نبود که از اون سوء استفاده بشه. بله تو تاریخ ممکنه ثبت و ضبط هم بشه که تو جلسه ای مثلا اگر گفتگو بود، این گفتگو رو هم کردن اونجا که نشون بده من موافق نیستم با این مسأله . ایناس معلومه… هیچ جایی شما نمیبینید… این مدل و نمونه س که شدنیه. پس میشه که انسان منتقد باشد اما انتقادش انقدر محفوف به مهربانی ست، که این معلومه که برای هدایتگری و تکمیله نه برای ضربه زدن و انتقام. ما گاهی خراش خوردیم از بعضی به اصطلاح جهات. اون خراشی که به ما رسیده ، زخمی که به ما رسیده باعث میشه در زبان غالب انتقاد ، انتقام بگیریم. یه خراشی به ما رسیده حالا این خراش ها هم مختلفه . گاهی اون که من دوست داشتم نرسیده به مقصد. اون نشده رییس جمهور. او نشده. همین که او نشده من نسبت به این ممکنه از نظر من او رتبه ش صد بوده اما این رتبه اش تو نظام نگاه الهی هشتاد باشه ولی ضد که نیستش که! کافر که نیستش که. درسته؟ بیست درصد رو برای تکمیل القاء نمیکنم بلکه مقابله تام میکنم. اگه یه جا زمین میخوره خنده ی من بلند میشه. من انقدر غصه میخورم گاهی تو کلمات دوستان می بینم. مومنین! میبینم یه جایی اگر ضربه ای یا نقصی یا کدورتی یا مشکلی پیش میاد می بینم قهقهه ی بعضیا بلنده برای این ضربه ای که خورده دولت! ما تو دولت های قبل آقای روحانی بود آقای خاتمی بود … با اینکه مخالف بودیم. اما هیچگاه از یه جایی که یه ضربه ای به اونا بخوره که این ضربه به مردم منتقل میشه ما خوشحال نبودیم. هیچموقع خوشحال نمیشدیم. اما بعضی مومنان آدم می بینه با اینکه دولتی است که میدونند آقا هم مورد توجه اش هست، و البته بی نقص نیست. البته بی نقص نیست. درسته؟ اما یه ضربه که …. من تو کلمات بعضیا قهقهه رو می بینم. حالا از غیر مومنین آدم توقع نداره ها از مومنین. این نشون میده خراشی که خوردند، زخمی که خوردند، اینجا داره سر باز میکنه.
خب بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. والصلاة والسلام علی محمد و آله الطاهرین. اللهم صل علی محمد و ال محمد. و عجل فرجهم. واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.
در رابطه با اون آیه ی قبل که در محضرش بودیم که آیه ی 145 ام بود، فقط یک روایتی رو در محضرش هستیم که آیه شریفه سنجزی الشاکرین رو بیان میکند اون روایت شریف رو انشالله میخونیم بعد وارد آیه ی بعد میشیم انشالله بلکه امروز آیه ی بعد رو هم بتونیم نکاتش رو بتونیم در محضر دوستان باشیم. در اون آیه ی قبلی این روایت شریف وارد شده در مصداق کامل شاکران. عرض کردیم که دو تا عبارت در آیه 145 ام « سنجزی الشاکرین » و در آیه ی 144 ام « سیجزی الله الشاکرین » مرحوم علامه می فرمودن در تمام آیات قرآن که بحث شکر در هفت هشت جا امده بحث شاکرین آمده دو جا این مصداقی بیان شده. در عین این که این مفهومه. اما توجه به مصداق دارد. درسته؟ که این دو تا آیه بود هر دو تا شاکر. در رابطه با این روایت. عن الباقر علیه السلام انه اصاب علیا علیه السلام یوم احد ستّون .. حالا بعضی جا ها بیشتر ذکر کردند. اینجا دارد ستون جراحة. شصت جای زخم بر بدن امیرالمومنین علیه السلام بود و ان النبی صلی الله علیه و آله و سلم امر ام سلیم وام عطیه ان تداویا. که او رو معالجه ش بکنن. دو نفر رو مامور کردن برای معالجه. که نشون میده که خلاصه خانم ها در قصد پرستاری در جبهه بودند که این دو خانم رو به عنوان معالجه برای امیرالمومنین علیه السلام قرار داد. فقالتا انا لا نعالج منه مکانا الا انفتق مکان اخر. هر زخمی رو که میخوایم بهبود بدیم مثلا پانسمانش بکنیم انفتق مکان اخر. این پوست دیگه جای سالم براش باقی نمونده. و این جای دیگری سر باز میکند. و قد خفنا علیه. انقدر این شدیده که ما میترسیم که نتونیم اصلا زخم ها رو کنترل بکنیم و از دست بره. خفنا علیه . بر جان امیرالمومنین ترسانیم. فدخل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و المسلمون یعودونه و هو قرحة واحده. امیر مومنان همه ی بدنش یه زخم شده بود. دیگه همه انقد به هم متصل بود دیگه زخم ها جدا جدا کأنه نبود. و هو قرحه واحده. یه زخم شده بود. فجعل یمسحه بیده و یقول. پیامبر اکرم مسح می کردن با دست خودشون با دست مبارکشون بدن امیرمومنان رو و یقول : ان رجل لقی هذا فی الله فقد ابلی و اعذر. کسی که در راه خدا اینگونه در حقیقت به سختی می رسد ، که این خلاصه پیش خدا امتحانش رو پس داده و موفق بوده. ابلی و اعذر. و کان قرح الذی یمسحه رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم ، یلتسم. هر جا که دست مبارک حضرت عبور میکرد اون زخم چی میشد؟ بهبود پیدا میکرد… حالا این بعد از این است که اینها پیدا شده ها… نگیم خلاصه از اول آدم پس این زخم دردش ، المش ، جراحاتش مدتی هم بوده حالا داره پیامبر … فقال علی علیه السلام این کلام امیرمومنان شاهد صدق این آیه است که الحمد لله اذ لم افر و لم اولّی الدبر. من پشت نکردم و فرارنکردم. معلوم میشه که اینا دو دسته بودن که بعضی فرار کردن بعضی پشت کرده بودن. فشکر الله له ذلک خدای سبحان شکر کرد امیرمومنان رو فی موضعین من القرآن در دو موضع از قرآن خدا شاکر امیر مومنین بود. که و هو قوله و سیجزی الله الشاکرین. یکی همین سیجزی الله الشاکرین. و یکی در حقیقت که و سنجزی الشاکرین. همین دو آیه که این دو آیه جریانشون اینگونه بود. خب این نسبت به ایه ی قبل که در محضرش بودیم دراین آیه بعد که وارد میشیم، باز هم بسم الله الرحمن الرحیم
وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
این آیه شریفه خیلی باز آیه زیبایست. هر آیه ای که آدم ازش عبور میکنه و به آیه بعد میرسه، باز میبینه این آیه کأنّه تنها می درخشد. از بس زیباست. همۀ آیات قرآن اینجوری است. آدم چقدر کیف میکنه. این آیه شریفه «…» داره تو جریان جنگ احد بعد از اینکه عده ای فرار کردند، عده ای پشت کردند، عده ای ماندند و شهید شدند و بعد اون شایعات و گفت و گو ها و این بحث هایی که تو این چندین آیه در محضرش بودیم که پیش آمده و شاکریت خدا حالا می فرماید این یک سنت است فقط اختصاص به شما ندارد و باید نگاهتون این باشه که با این نگاه ، تکرار نشه اون ضعف ها اون نگاه چی هستش؟ میگه یه سنت است . کأین . کأین یعنی چه بسیار. چه بسیار یعنی اینجور نیستش که حالا بعضیا چه بسا این چه بسا کنایه از همون کثیر بودن مسأله است. چه بسیار کأین حالا این کأین آیا لغت مرکب است یا لغت بسیط است الآن ما خیلی راجع به لغت اش بحث نداریم. آیا بودن کـَ به اضافه ی أیّ به اضافه ی در حقیقت ن تأکید ثقیله است که مرکب است. یا نه یک لفظ است که وضع شده. بسیط است. برای همین معنای کثیر. اینا مختلف واقع شده الان من به اوناش کار ندارم. در کتب تفاسیر ذکر شده. «آیه…»
که با این نبی « قاتل معه » این « قاتل معه » خیلی بیان زیبا ست. که اولا مقاتله حتما باید با یک امامی باشد. به اذن الهی باشد. که این در حقیقت چی هستش؟ قاتل مع النبی « آیه… » که این معیت هم نشان میده حال ، حالِ امام و مأموم است که قاتل معه یه اصل است یه فروع است که اینها فروع هستند. کأیّن چه بسیار بودند از انبیاء. نشون میده اینم مربوط به یک نبی یا دو نبی نیست. چه بسیار از انبیا بودند. لذا این سنت انبیا بوده. که قتال داشتند. در روایت دارد: « اول من قاتل از انبیا کی بوده، ابراهیم خلیل بود که پرچم جنگ رو بست اولین نبی ای که قتال کرده در روایت آمده ابراهیم خلیل بود که وقتی لوط نبی سلام الله علیه رو اسیر کردند، حمله کردند به اون شهری که بود و اسیرش کردند، ابراهیم خلیل پرچم جنگ بست. و حمله کردند و لوط سلام الله علیه رو از دست اون کسانی که اسیر کرده بودند، اونها رو شکست دادند، و نجات دادند. که میگن این اولین پرچم جنگی بود که انبیا بستند. نه اولین پرچم جنگی که مثلا محقق شده تو انسان. نه! اولین پرچم جنگی که توسط انبیا بسته شد ، نه دیگه مضمونش همینه که… بله از طرف او حمله کردند به اونجا و چون نزدیک تر بودند و اینو اسیر کردند ، همین مضمونش همینه که حالا منم اینو که … حضرت ابراهیمو میگفتیم ، اون موقع تو ذهنمه. ولی این اولین پرچم رو ابراهیم خلیل بست. پس این چقدر زیباست اینا ازش استفاده کردند. غیر از اون مفهومی که خود آیه ، باید کلیش استفاده بکنیم، تک تک اینها از توش چی در میاد؟ این که فکر کنن انبیا فقط چی بودن ، فقط إنّ علینا البلاغ . فقط بر ما بلاغ بوده. نه اون بلاغم جزو وظایفشون بوده. اما بلاغی که در راهش کأین من نبی قاتل معه که با اینها کنار اینها عده ی زیادی چکار میکردند به مقاتله ی برای تحقق اون کلمه ی حق که آورده بودند همراه اینها قاتل معه. که کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر. این ربیون باید با یک، انسان دلش خنک بشه، یه عده ای بودند، یه عده ای بودند، ببینید ما یه ربانیون داریم. یه ربیون داریم. ربانیون با ربیون یه تفاوت هایی داره. بعضی خواستن بگن یکی هم هستند اما در عین حال این تفاوتشونم ، تفاوت بی جهتی نیست . ربیون به اون نگاهی که اینها تابع اند اما عالم اند. عالم تابع اند. دقت میکند؟ ربانیون به اون نگاه متبوع بودنه. که متبوع اند. ربانی یعنی جلو داری که بقیه پشت سرش میان. به ربّ منتسب است. ربانی و ربی هر دو. به رب منتسب اند. اما ربیون به لحاظ اون تبعیت است. و ربانی به لحاظ اون متبوع بودن است. تونستم تفاوت اش رو عرض بکنم؟ که ما ربانیون داریم. که هر دو با ربیون به ربّ منتسب اند. مثل ملی. رِبی مثل ملی. کسی که به ملت منتسب است. به مذهب منتسب است. ربی مثل ملی. اما یه موقع ربیون رو بکار میبرن مثل اینجا. که به لحاظ تبعیت است. یه موقع ربانی رو بکار میبرن. به لحاظ اینکه او متبوع است. و دیگران دنبالش هستند. هرچند به رب منتسب اند هر دوی اینها. که کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر. خود واژه ی ربیون، علم شده و به کار گرفته شده، استعمال شده که بر هزار یا ده هزار نفر، لذا خود ربیون کثیر هم اونو چکار میکنه؟ ، مضاعفش میکنه. که ربیون رو بر جمعی که حدود هزار نفر یا ده هزار نفر باشند در روایت هم هستش حالا روایتش هم خدمت دوستان… و کأین من نبی قاتل معه ، از امام صادق علیه السلام منصور بن ولید صیقل ، کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر قال الوف و الوف ، هزاران و هزاران که خود اینو از کلمه ی به اصطلاح ربیون هم در آوردن. مثلا مرحوم علامه می فرماید که بله… قاتل معه ربیون … کأین کلمه تکثیر یعنی چه بسیار و کلمة من بیانیه، که من نبی داره اون بسیار رو معنا میکند و ربیون جمع ربی و هو کالربانی. من اختص بربه تعالی فلم یشتغل بغیره. کسی که همه ی اشتغالش به خداست و به غیر اشتغالی ندارد. که اینها تمام وجودشون تبعیت است. تمام وجودشون چی هستش. تو هر لحظه ای دنبال کار خدا هستند. اینا لحظات مباح ندارند. ما منطقه الفراقمون یا لحاظات مباحمون همیشه بیش از لحظاتی است که تو حال اطاعت هستیم دیگه. حالا اطاعتمون یه قدری از اوقات شبانه روزمونه. اگر اهل اطاعتیم. اما این ربیون کسانی هستند تمام لحظاتشون به چی مشغول اند. نه نماز میخونن. نه اینکه در حقیقت دائم دارن روزه میگیرن. نه مطیع اند. دنبال امر اند. حتی اگر میشینن پا میشن، حرکت میکنند به امره. دنبال امر اند. مثل ما نیستن که یه اوقاتی امر داشته باشیم بقیه… این ربی اینجور میشود. اونم مثل ما زندگی میکنه اونم مثل ما سر سفره میشینه اونم مثل ما حرکت میکنه اما تمام اینا براش چی هستش؟ به امر است. غایت دارد برای این. نسبت به همه ی اینا امر الهی بر وجود و اینها خیلی زیباستا. زندگی هامون مثل همه ها. اما اون ربیِ ربانیه . ما چی هستیم؟ رهاییم. ما هم ول ایم. تعبیر این است که فلم یشت من اختص بربه تعالی فلم یشتغل بغیره و قیل المراد به الألوف. اصلا مراد به ربی یعنی الألوف. تعبیرو دقت بکنید که مراد به ربی اصلا معناش چی میشه. الالوف. هزاران و ربی الاف. ربی که مفردش باشه، هزاره، اونوقت ربیون که جمع این هست میشه الوف. که اونجا هم امام صادق علیه السلام فرمود الوف و الوف از همین به اصطلاح که ریشه ی لغوی ازش استفاده کردن غیر از اون انتسابش به رب رو غیر از اون خوابیده درش که جمعی مرتبط اند. یعنی اینگونه نیستش که هر کسی ارتباطش رو با رب به صورت فردی قرار داده باشد. یه موقع هستش که یه کسی ربانی مرتبط با خداست. درسته؟ این میشه در حقیقت فردی مرتبط با خداست. اما یکی ربی ه. یعنی جمعی با هم مرتبط با خدا هستند. گروهی با هم مرتبط با خدا هستند. که این گروهی مرتبط بودن، مثل یه تشکل مثل یه جمع کثیر اونوقت مثل این میمونه : هزار نفر با هم دیگه که اگر شدن ربیون میشن هزاران نفر که اینم هم اخبار است ، هم انشاء است. اخبار است. داره نسبت میده به انبیای گذشته که کنار انبیا ربیون بودند عده ای که اینها همه ی وجودشون مرتبط با هم مرتبط با خدا بود. جمعی با هم با خدا مرتبط بودند نه فردی مرتبط با خدا باشند. خیلی زیباستا. اینا رو ببینید از خود کلام که در بیاد اونوقت ما روش ها مون فردیه. ما کار هامون فردیه. این داره استفاده میکند از اینکه خود ربی با اینکه انتساب به رب توش هست اما توش الف خوابیده. ربی الف توش خوابیده. یعنی هزار نفر با هم این حالتو دارن. این مفردش توش چی خوابیده. مفردش توش الف خوابیده. تو مفردش که ربیه. توش هزاران هزار خوابیده. تو مفردش که ربیه توش هزاران هزار خوابیده. اونوقت وقتی میشه ربیون جمع بسته می شود یعنی هزاران هزار. یعنی اینجور با همدیگه در کنار هم. انبیا بودن. انبیا در کنار اینکه دعوتشون از جانب اکثریت اجابت نشده بوده، اما اینگونه هم نبوده که کسی رو نداشته باشن. اینگونه هم نبودکه اطرافشون نباشن. امیرمومنان علیه السلام در عین ا ینکه مردم خیلیا با اون موافق نبودن و تبعیت نکردن و همراهی نکردن اما اینجورم نبود که امیرالمومنین علیه السلام تنها بودنش به صورتی باشه که کسی نباشه. نه اقلش چند هزار نفر کیا بودن؟ شرطه الخمیس بودن که اینا عهد ویژه داشتن ، چند هزار نفر هم بودن کم هم نبودن اینا اما در عین حال نسبت به اون جمع کثیر کوفه که یک بلد کبیره بوده و در اون دوره و شاید صدهزار نظامی درش ساکن بودن در اون دوره خب البته چند هزار نفر نسبت به صد هزار نفر، عدد زیاد محسوب نمیشن خب حالا اینو داشتم عرض میکردم اینا زیبایی کلماته که میفرماید که ربیون کثیری در اونجا بودن که قاتل معه ربیون کثیر اونقوقت این اثرش چی هستش که قاتل مع الانبیا با این نبی ربیون کثیر؟ میگه این اخبار در کنار… برای ما انشا است. نسبت به جریان انبیا اخبار است. نسبت به ما انشا است که باید اینجوری باشید. باید اینگونه باشید. یعنی امر است الان در زبان چی؟ در زبان خبر که این خودش یک تکلیف ایجاد میکند که باید به دنبال تحقق افرادی در کنار هم تو یه جامعه ی ایمانی که قاتل مع النبی و ولی و اون مأذون من الله که باشد که اینها قاتل معه باشند کنار او باشند لشکر آماده ی او باشند این قاتل معه حتما حین قتال رو نمیگه ها. قاتل معه. یعنی اینا آماده ی قتال بودن هر جا که قتال لازم بود اینا مردم میدان بودن. ممکنه که تو طول عمرشون هم قتالی لازم نیاد. اما قاتل معه نسبت به اینها که آماده بودن و اونجور آمادگی برای قتال آمادگی داشتن اون سلاح و آمادگی و بدن رو… بدن آماده و… همه رو شامل میشود دیگه. اون رزمایش ها و… همه ی اینها رو شامل می شود دیگه. یه آمادگی اینجوری است کامل است. کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله. هیچ سستی برای اینها از درونشون نسبت به اون چیزی که در راه خدا به اینها میرسید ایجاد نمیشود ببینید سه تا لفظه ا ینجا به کار رفته. فما وهنوا و ما ضعفوا و ماستکانو سه تا لفظه که هر کدوم از اینها اگر تنهایی به کار برود بدون دیگری ، معنای اینها واحد میشه. اگر تنهایی به کار برن بدون اینکه اون دو تای دیگه در کنارش بیان. اما اینجا سه تاش آمده نشون میده از هر کدام معنایی مراد است. لذا دنبال اون معنا باشیم که خدا ترادف گویی نکرده در اینجا بلکه بیان در اینجا ناظر به این است که هرکدام معنایی رو دارد بیان میکند و اشاره میکند. ابتدا میفرماید فما وهنوا لما اصابهم قبلا داشتیم چی؟ ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین. داشتیم یا نداشتیم؟ مفصل ا ونجا راجع به ولاتهنوا که حق ندارید شما سست شوید از درون و از درونتون حال نا امیدی … حق ندارید. و لا تحزنوا نسبت به اونچیزی که از دست دادید حق ندارید محزون بشوید اینجا میفرماید فما وهنوا اینها تو قتالشون هیچ حالتی نبود چه اونجایی که به ظاهر غلبه بود. و چه اونجایی که به ظاهر شکست بود. و محدود بودن اقلیت بودن غلبه با اکثریت به ظاهر محقق شده باشد. فما وهنوا در هیچ حالتی اینها ضعف درونی ، سستی درونی پیدا نکردن. یه موقع هست انسان از درون سست میشه یه موقع عوامل بیرونی در حقیقت سستی رو تحمیل میکند. اونجایی که انسان از درون سست میشه سنگین ترین وقت است. دیگه چه بیرون عوامل بیرونی قوی باشند علیه ما چه ضعیف باشن. این سست شده باشد این پاشیده از هم یعنی وقتی که احساس میکند که آمریکا در مقابل است قبل از اینکه اصلا واقع به اصطلاح مقابله ی بین این و اون واقع بشود ببینه که اون واقعا چی تو چنطه دارد. شعار بوده یا بیشترش یا در حقیقت حقیقت بوده ، افرادی هم که این سلاح ها رو میخوان بکار بگیرن جرأت بکار گیری رو دارن یا ندارن، اگر سلاحشم باشد، این قبلش ترسیده. وقتی قبلش ترسیده ، این وهن توش ایجاد شده. اصلا اون نمیخواد بکار بگیره کافیه اون ناوشون بیاد توی خلیج فارس ، این درجا خودشو خیس میکنه تموم شده رفته. این دیگه اصلا جرأت ندارد در مقابله… این تصور نمیکند برای مقابله. این رو داره تخطئه میکند که تو ابتدا اون نگاه درونی خودت رو باور درونی خودت رو حق نداری… چقدر تعبیر… فما وهنوا در هیچ حالتی اینا از درون سست نمیشن. اگرم از بیرون فشار بر اینا بیاد. مجبور بشن یه سنگری هم عقب برن این سنگر هیچموقع در درون اینا سستی ایجاد نکرد ترک سنگر که بگن از دست دادیم. نه! این با قدرت عقب نشینی میکند. دقت میکنید اگر یه جایی هم لازم است که آقا تو یه کلامشون فرمودن که ما در حقیقت نرمش قهرمانانه یعنی انسان اونجا هم یه تاکتیک است اگر یه سنگر عقب میاد . با این نگاه ، نگاه میکند لذا وهنی براش عارض نمیشود. فما وهنوا. اینا رو ببینید آیه کأنه برا امروز ما اینا داره نازل میشود. ببینید صحنه رو نسبت به مقابله ای که با دشمن هست. ما تازه داریم می بینیم ، روز به روز ما داریم سنگر به سنگر جلو میریم. ولی یه عده ای اصلا انقدر ضعیفه وجودشون تو همین حالت ها نه اونجایی که تازه سنگر به سنگر مجبور بودیم گاهی تاکتیک عقب نشینی داشتیم نه اونجایی که سنگر به سنگر داریم جلو میریم اینا دارن خودشون رو ضایع میکنن و خراب میکنن. اینا اینجا دارن میگن باید تسلیم شد. اینا دیگه خیلی… فما وهنوا تو وجودشون چقدر قویه. فما وهنوا قویه. فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله. امیر مومنان علیه السلام کالقرهه الواحده شده ، یه زخم واحده شده اما یه ذره وهن توش نیست. میگه خدا رو شکر که من اهل فرار نبودم اهل عقب نشینی نبودم. لذا دارد امیر المومنین علیه السلام زره اش پشت، نداشت وقتی که اون طرف گفتش که علی رو ترور کن. به اون وحشی گفت اون به اصطلاح همسر ابوسفیان گفت علی رو ترور کن. گفت علی رو نمیشه ترور کرد.
علی اصلا پشت نمیکنه به کسی که بشه بهش حمله کرد غافلگیرانه . غافلگیر نمیشه. همه ی طرفش روست. هر جا کسی دشمنی باشد از پشتش هم باشه، روش به او هست. هیچ جا پشت نمیکند. پشتی که غافل باشد. لذا زره پشت هم نداشت امیر المومنین. اینم زیباست. که زره اش پشت نداشتش. برخلاف همه که از پشت بیشتر میترسن که غافل بشن. میگه امیر المومنین غافل نمیشه او رو… او رو نمیشه براش غفلت ایجاد کرد که یه ضربه ی غافلانه بهش بزنی. خب میفرماید که فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل… اینا تو جنگ احده ها! ناظره به اون جنگه خدا دارد این رو میفرمایدا. و ما ضعفوا اینا ضعیف نمیشن. این ضعیف شدن نسبت به اون وهن چی هستش؟ ضعف یعنی از بیرون اون چه که برای اینها فشار ایجاد میشود، ضعفی برای اینها قلمداد نمیشه. لذا دشمن تو همون حالی که داره با اینها مقابله میکند و اینها در اون حالی که دارن در حقیقت میجنگن با دشمن تو همون حالتم اینا چی هستن. دشمن از اینها می ترسه. ما نمیدونم چقدر برا ما این ایام که این چند ساله، تجربه ایجاد شده. اسرائیل، تلقی توی آمار های جهانی این بود که چهارمین مثلا چی هستش؟ کشور ارتش قدرتمند جهان رو دارد. از جهت تسحیلات و تهجیزات و نظامی گری و اینها. درسته؟ اما این جریان که خدای سبحان او رو در انداخت با حزب الله لبنان که یه حزب است تو یه کشوری! از کشور های ضعیف دنیا. لبنان یک کشوری است از کشور های ضعیف دنیا از جهت تشکیلات نظامی. درسته؟ یعنی لا یُأبه به از جهت تشکیلات.. . . با یه حزبی درون این کشور یکی دو بار این مقابله شده، هر یکی دو بار چی شده این ؟ سی و سه روز یا بیست و دو روز چی شده؟ به شکست منجر شد ارتش بزرگ دنیا. از همۀ تجهیزاتش هم استفاده کرده. از بالاترین هواپیما هاش از همه بالاترین زره پوش هاش… بعد با غزه . یه گوشه ای. یه کنار… یه چیز کشور … اگه … کشور نیست اصلا! تو محاصره ی خود اسرائیله. یه نقطه ای تو جهان بگید! که عده ای مردم توش هستند، با اونم مقابله کردش، اونجا هم شکست خوردش! و ما ضعفوا این اگر اون فما وهنوا بود ، دنبالش وما ضعفوا هه! یعنی هیچ چیزی از بیرون اونها رو… ممکنه ضربه بخورن. تو بمباران ها تلفات بدن خیلی چیز ها رو از دست بدن. اما نه دشمن از اونها احساس ضعف میکنه . نه خودشون احساس ضعف و وهن بهشون داده. لذا دشمن احساس ضعف از اونها نمیکند. لذا دشمن مجبوره در نهایت مصالحه کند. با اینکه میخواست اونجا رو تصرف بکند. اما مجبور به مصالحه میشود. ببینید اینا برای ما تجربه شده. خودمون داشتیم. دیگران داشتن. آمریکا، عمری ست میخواد ما رو از بین ببره. به عراق حمله میکنه به افغانستان حمله میکنه. دنبال بهانه ست تو هر جهتی باما… اما میبیند که نه… این و ما ضعفوا و ما وهنوا لما اصابهم و ما ضعفوا . این نگاه اگه ایجاد بشه، هیچ قدرتی نمیتونه با اینها مقابله بکند. لذا اونها خودشون اقرار کردند که حزب الله و نمیدونم چی و چی اینا اصلا ما قابلیت مقابله با اونها رو نداریم. نمیتونیم . این اقرار خودش از جانب خودشونه!
و ما ضعفوا ، و ماستکانوا . این ماستکانوا خیلی تعبیر دقیقی است. مرحوم علامه میفرمایند استکانه هی التضرع. حضرت آیت الله جوادی بیانی دارند برای به اصطلاح استکانه معنا میکنند استکانت رو استکانت معناش رو سه معنا از اینکه این لفظ ممکنه از 3 چیز گرفته شده باشد. یکی اینکه استکانت باب افتعال باشد. اگر باب افتعال باشد ریشه ش میشه سکن. درسته؟ مسکین مثلا چی هستش از همین ریشه می شود. استکانت اگر از باب افتعال باشد اصلش میشه استکن و با اشباع به اصطلاح فتحه الف متولد شد و ریشه اصلی آن سکونت. یک ، دو استکانه از استفعال باشد. اگر از استفعال باشد اصل آن استکوَنَ بوده که خواهان کون هستی است. یعنی کون و هستی رو میخواهد. این در حقیقت ریشه این میشه . هستیِ این برای خضوعِ نزد دیگری میشه. استکان اگر از این ریشه باشه یعنی هستی این برای خضوع نزد دیگریه. یه موقع هست انسان استکانت به رب دارد. یعنی تمام هستی اش فقر به سوی خداست. یه موقع هستش که کسی استکانت دارد نزد ظالم و قدرتمند این میشه همه ی هستی ش احتیاج به او. مثل یک مسکینی که مستکینی باشه که از این چی باشه از این ریشه گرفت.. اگر کسی از این ریشه بگیرد. اونجا این استکانت اش ، تضرع و بیچارگی ش در خانه ی دیگری باشد. نه در خانه ی خدا. لذا اینم میشه ریشه ی دومش. بعضیام گفتن از باب استفعاله اما ریشه اش استکین است. نه استکون. استکین گفتن از ک ی ن میشه. یعنی ذلیل بودن یا خوار بود. که اونم یه ریشه ی دیگری است . اما در عین حال این و ماستکانو که اینها هیچ استکانتی ندارند. این استکانتشون مربوط میشه به چی یعنی هیچ ذلت و خواری در وجود اینها دیده نمیشود یا بگید شما از سکونته هیچ سکونی که اینها باعث بشه دشمن به سکون اینها و این زمینگیر شدن اینها چی بشه طمع بکند. ندارند. چه از سکن بگیری به معنای زمینگیر شدن چه از استکون بگیرید به معنای در حقیقت چی ؟ کون و خواری و لذت به سوی در حقیقت یه قدرت . میگه هیچگاه تو وجود اینها این دیده نمیشود. اینم و ماستکانو .. و الله یحب الصابرین خدای سبحان صابرین رو دوست دارد. صبر از صفات. صابر از اسماء الهی است و صبر از صفات خدای سبحان است که خدای سبحان صبّار است. صبور است. صابر است. همه اینها دررابطه با خدا بکار رفته. هر کسی که متحلی میشود به صفتی از صفات الهی چون خدا اسماءش محبوب اش اند، هر صفتی از اسماء الهی و صفات الهی که کسی متحلی و متخلق بهش بشه به همون نسبت محبوب خدا میشود. و الله یحب الصابرین. چون این صبر که صفت الهی است تو وجودش چیکار کرده ؟ محقق کرده. منتهی این صبر معلومه کجاست دیگه؟ صبر در برابر همه ی این لما اصابهم فی سبیل الله است. درسته ؟ اینجا در حقیقت می فرماید که اینم از خلاصه… بعد حالا دو سه تا روایت آورده ایشون. روایتی است که می فرماید : از ابی جعفر علیه السلام. ان الرّبیون عشره آلاف . ده هزار نفر میشن که ربیون عرض کردیم در لفظ خوابیده . ربی هزار نفر ربیون ده هزار نفر. در روایت دیگری می فرماید از ابی جعفر علیه السلام بین الله سبحانه انه لو قتل النبی کما ارجف بذلک یوم احد همچنان که شایعه پراکندن تو روز احد، لما اوجب ذلک. چرا اینها و ما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ماستکانوا.. میگه اینها اینا رو دقت بکنید اینا کار میرسه باید آدم روش برنامه داشته باشد . برای اینها اگر رهبرشون امامشون نبی شون تو زمان مقابله ی با دشمن حادثه ای براش اتفاق بیوفته اینها انقدر قوی هستند هیچ براشون نه ضعفی نه وهنی نه استکانتی ایجاد نخواهد شد. آیه ی یأسی ندارند که بخوانند. فرار محقق نمیشه. چنانچه در جنگ احد شایعه ی قتل پیغمبر که پیش آمد ، فرار کردند عده ای داره میگه شما جرا اینکار رو کردید ، حق نداشتید. مراقب باشید که برای این این مسأله تکرار پذیر است. لذا داره یه عنوان یک درس بیان میکند. آمده بودن از قبل برای این حالت که انسان بداند هدف نبی هدف امام هدف اون ولی الهی اون مقصود است در راه اون هدف انسان باید وایسه تا آخر حتی اگر در وسط کار چی شد؟ نبی الهی ولی الهی چی شدن به قتل رسیدن در وسط کار! نمیشه بگی چون اون … افإن مات او قتل ، انقلبتم علی اعقابکم نمیشه. این روایت چقدر زیبا می فرماید که اینها لو قتل النبی کما ارجف بذلک یوم احد. همچنان که شایعه کردند روز احد لما اوجب ذلک أن یضعفوا و یهنوا کما لم یهن من کان مع الانبیا بقتلهم. اون من کان من الانبیا یعنی همون کیا؟ صابرین. همون ربیون. ربی. لذا ربیون رو یکی از اون اصلطلاحات و اون مواعده هایی بگیرید که مثلا ما در رابطه با عیسی علیه السلام داریم حواریون. حواریونی داشتند. در رابطه با حضرات معصومین داریم حواریون دارند. هر امامی حواری داشته چند نفر داشتند نام میبرن که اینا حواری امام باقر اند اینا حواری امام سجاد اند اینا حواری امام صادق اند. روایت مفصله که حواری ائمه رو چند نفر رو به عنوان شاخص نام می برد ، خیلی هم زیباست. این روایت رو حتما دوستان ببیند. بعد میفرماید این ربیون از این سنخ اند که اینها مثل حواریون مثل در حقیقت اون حواریون معصوم یه عده ای ویژه هستند که اینها کار ویژه کردند کار خاص کردند رو خودشون امادگی ویژه دارند اونوقت طلبه ها اهل علم تو این رابطه نقششون در رابطه با ربیون یه نقش ویژه است که ربیون رو اگر معنا کردیم اون کسانی که تابع ولی و نبی در بعضی از نقل و تفسیر ها تابع عالمان هر زمانی هستند که اینها منتظر اند ببینند که اون عالمی که عب نداره حالا اشاره شو.. عالمی که تو اون زما هستش ، تشخیصش چیست. لذا مطابق اون تشخیص اینها آماده ی دفاع از اون تشخیص هستند بله این روایت شریف از امام کاظم علیه السلام هست که اذا کان یوم القیامه نادی منادی این الحواری محمد بن عبد الله رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الذین لم ینقض العهد و مضوا علیه ، کسانی که هیچگاه نقض عهد نکردن دائما پایدار موندن فیقول سلمان و المقداد و ابوذر اینها بپا میخیزن که اینها چی هستن؟ اینها حواریون پیغمبر اند ثم ینادی منادی این حواری علی بن ابی طالب علیه السلام وصی محمد بن عبد الله رسول الله، فیقوم عمرو بن الحمق الخزائی و محمد بن ابی بکر و میثم بن یحیی التمار مولی بنی اسد و اویس القرنی و اینا ثم ینادی المنادی این حواری الحسن بن علی ابن فاطمه بنت محمد بن عبد الله رسول الله فیقوم سفیان بن ابی لیلا الحمدانی حزیفه بن اسید غفاری ثم ینادی این حواری الحسین بن علی اسامی که اینجا ذکر میشود اینا جزو خواص اند اونوقت مراتب در کاره اینکه بقیه گاهی اسمشون نیامده اینا ممکنه در مرتبه دو باشند همچنان که ابوذر و مقداد اینا چی هستن و سلمان سه مربته هستن خود اینها هر کدوم از اینا شاید عنوان یک مرتبه ای باشد که هرکدوم از اینها خودشون حواریونی دارند. خود اینها خودشون چی دارن؟ به واسطه ی اینها عده ای به تبعیت از اینها با حضرات مرتبط میشدند. لذا باید .. همونجور ادامه داره دیگه حالا دوستان بخونن. مال امام سجاد علیه السلام… بله بله اصحاب امام حسین هم همه رو ذکر میکنن. این نگاه که ما در حقیقت به عنوان چی باشیم خودمون رو ربی ببینیم، اثر اینکه ربی ببیینیم یک این است که روابط اجتماعی ربی بودن رو شکل بدیم یعنی تو این ارتباط یک حرکت جمعی مرتبط داشته باشیم. نه فردی. بعد هم چی باشیم؟ تابعیت در ربی بودن نسبت به فرامین خاص شروع کنیم عهد های جمعی در ربی شدن که مشترک باشد. لذا ربیون اطاعت های مشترک داشتند. اوامر مشترک براشون بود. عهد های جمعی مشترک داشتند . لذا این آیه جزو یه بشارت هاست به لحاظ انشا که وظیفه ی امروز ما رو به عنوان اینکه خود ما با هم یک رابطه بر قرار بکنیم اونقوت با مردمی که مرتبط میشیم این ربی بودن یک حلقه ی دیگری رو ایجاد میکنند که حواریون خود ما عالمان بالاتر باشیم و در عین حال حواریونی داشته باشیم که این اتصال و خط ارتباطی رو بتونیم ایجاد بکنیم.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
نکته: حواریون یه جلوه ی بیرونی ای داشتن که این ارتباط رو ایجاد میکردند. برخی دستور به اختفا داشته برخی دستور به ظهور و بروز داشتن.
سلام و ادب
شما می توانید، صوت جلسات را به صورت دسته جمعی دانلود کنید و در صفحه هر جلسه متن آنها وجود دارد.
توجه. امکان دانلود متن جلسات به صورت دسته جمعی نیست.