بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی محمد و آل الطاهرین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و لعن و دائم الا اداهم اجمعین الی یوم الدین

باز هم خدمت همه‌ی دوستان عزیز امروز را تبریک عرض می‌کنیم امیدواریم که از جذبه‌های امام رضا علیه‌السلام از توجهات امام رضا علیه‌السلام از توسلات امام رضا علیه‌السلام از زیارات امام رضا علیه‌السلام از شفاعت امام رضا علیه‌السلام و از برکات وجودی امام رضا علیه السلام همه‌مان بهره‌مند باشیم و دائما یادمان باشد که کشور ما الحمدالله مزین است به نام امام رضا علیه‌السلام و بهره‌مند هستیم از این توجهات این رفت و آمدهایی که در کشور برای زیارت امام رضا علیه‌السلام از اقسا نقاط به مشهد مقدس شکل می‌گیرد خودش یک سلوک الی الله است یعنی این رفت و آمدها این زیارت‌ها خودش سلوک الی الله است خودش توحید است که خدای سبحان انقدر راحت در دسترس ما قرار داده است لذا همین رفت و آمدهای ظاهری که در اقشار مختلف مردم صورت می‌گیرد یک تطهیر است برای کشور ایجاد طهارت می‌کند این رفتن به سوی امام است سیر به سوی امام است سیر ظاهری هم یک سیر و رفتن به سوی امام است یک حرکت است و لذا مرتبط بر همین سیر ظاهری و یا حتی توجهات قلبی خدای سبحان اثر محقق کرده است و در مقابل این حذرات پاسخ می‌دهند این رفتن را به بازدید خودشان که هر یک رفتنی چندین بازدید از جانب حضرات دارد لذا این طهارتی که در کشور با ارتباط امام رضا علیه‌السلام که به سهولت برای عموم مردم محقق می‌شود نعمت ویژه‌ی الهی برای ما است و قدردان و شاکر این نعمت باشیم هم‌چنان که در محضر حضرت معصومه سلام الله علیها این نعمت را برای ما قرار دادند که این رفت و آمدها یک نعمت است سیر است زیارت است حرکت است رفتن به سوی امام است که  باور به این باعث می‌شود که همان جوری که انسان در نظام باطنی به سوی امام حرکت می‌کند نظام ظاهری و حرکت ظاهری هم یک جلوه‌ای و نمادی از حرکت باطنی و معدی و استعدادی برای حرکت باطنی ایجاد می‌کند انشالله خدای سبحان محروم‌مان نکند قدردان باشیم شاکر باشیم و بدانیم که هرچقدر در این راه اگر سخت هم باشد ولی محقق بکنیم این زمینه‌ی حرکت باطنی را برای ما محقق می‌کند یک صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خوب در محضر آیات نورانی قرآن کریم و سوره آل عمران بودیم و در محضر آیات ۱۴۴ بودیم که تعبیری که برادر بزرگوارمان هم آقای ترحمی عزیز قرائت کردند که و ما محمد الا رسول اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم قد خلت من قبله الرسل وافان ماته اوقتله قلبتم الی اعقابکم و من ینقلب الا عقبیه فلن یذرن لا شیا سیجزالله الشاکرین الحمدلله که در محضر آیات قرآن هستیم و خدای سبحان این لیاقت را به ما عطا کرده است که این آیات را نازل کرده تا ما مخاطب این آیات باشیم و بهره‌مند از این آیات انشاالله که بهره‌مند و عامل به این آیات هم باشیم انشاالله هر آیه‌ای که در این آیات قرآن در محضرش قرار می‌گیریم می‌بینیم چقدر حقایق تازه با این فهم ناقص ما بلکه بی‌فهمی ما خدای سبحان بیان کرده است و ما را به سوی آن رهنمون می‌کند از جمله این آیه شریفه که جلسه گذشته مقداری از آن را در محضر دوستان به صورت اجمالی بودیم دشمن برای اینکه از فرصت‌ها استفاده‌ی بهینه بکند همیشه نقاط قوت را رصد می‌کند و سعی می‌کند نقاط قوت را به چالش بکشاند یکی از نقاط قوت و نقاط مهم در زندگی مسلمانان صدر اسلام وجود مبارک پیغمبراکرم بود که وابستگی و محبت شدید مردم به وجود حضرت ایجاد شده بود به طوری که تصور نبودن پیغمبر برای مردم غیر قابل تصور بود و لذا با وجود اینکه پیغمبر اکرم را رسول الهی می‌دانستند با وجود اینکه رسولان اولی العزم و رسولان الهی الان هیچ کدام نیستند و از دنیا رفته‌اند اما برای مردم تصور پذیر نبود که پیغمبر هم به این زودی و به این راحتی و به این اصلا امکان از دنیا رفتن یا کشته شدن پیغمبر باشد این شدت محبت مردم بود که نمی‌خواستند چنین چیزی را باور بکنند خوب این عدم باور یک به اصطلاح اثری در مومنان محض داشت یک اثری در مومنان متوسط داشت یک اثری در منافقان داشت منافقان به وجود پیغمبر به این جهت دل بسته بودند که به اهداف و آرزوهای دنیایشان برسند با وجود پیغمبر احساس می‌کردند که این محقق می‌شود لذا برایشان بودن پیغمبر مطلوب بود عده‌ای از مومنان هم که ضعیف الایمان بودند این‌ها هم احساس می‌کردند که در عین اینکه به آخرت معتقدند در عین حال دنیایشان هم با وجود پیغمبر بهتر تامین می‌شود عده‌ای هم از مومنان بودند که نگاه به دنیا و آخرت برای‌شان مطرح بود اما نه به عنوان یک خواسته‌ی مطلوب خودشان بلکه حقیقت نگاهشان به این بود که تابع خدای سبحان باشند محب او باشند مطیع او باشند در عین حال او وعده داده که دنیا و آخرت را تامین می‌کند پس سه نگاه بود در مومنانی که در صدر اسلام بود همچنان که الان هم این سه نگاه است وقتی ما اطراف خودمان نگاه بکنیم به راحتی می‌توانیم این سه نگاه را ببینیم واقعا دسته‌ای نه دنبال دنیا بودند و حتی نه دنبال ثواب آخرت عشق به خدای سبحان در وجود این‌ها کاری کرده بود که همه‌ چیز برایشان راحت بود لذا می‌بینید که تا مرز شهادت و شهادت هم جلو رفتند و سخت‌ترین شهادت‌ها را هم انتخاب کردند اما در عین حال می‌بینید که عشق این‌ها خدا بود و خودشان را پیروز و موفق می‌دیدند خوب عده‌ای هم نه دنبال این بودند که مطیع خدا باشند اما با سلامت و عافیت فقط این هم بود این هم هست بالاخره لذا شما یک موقع شهید سلیمانی را می‌بینید او یک طوری شیفته‌ی شهادت بود یک جوری هم خلاصه‌ای مومنی که دنبال خدا بودند مطیع خدا هستند اما در عین حال راحت و عافیت را در این فقط می‌خواستند خوب بعضی‌ها هم نه منافقینی هستند که این‌ها تا وقتی که تامین است منافع‌شان این‌ها هم هستند اگر یک خرده به خطر بیفتد جدا می‌شوند عین همین جریانی که در جریان جنگ احد بود امروز هم جریان دارد لذا در جنگ احد یک دسته از منافقین وقتی لشکرکشی را دیدند دیدند که این‌جا جای وجود پیغمبر و پیروزی او نیست لذا وقتی شکست را دیدند ینقلب الی عقبیه اصلا مرتد شدند برگشتند کلا در حقیقت از اصل ایمان منصرف شدند به طوری که حتی پشیمان شدند به تعبیر قرآن که چرا این‌ها پل‌های پشت سرشان را در ارتباط با کفار و مشرکین خراب کردند کاش چاره‌ای داشتند که آن‌ها را باقی می‌گذاشتند لذا در روایت هم دارد این‌ها گفتند به سرعت برویم سراغ عبدالله عبید که او چه دارد رابطه دارد با مشرکین که بدانیم اعلام کنیم که ما با او ارتباط داریم تا از گزند جریان مشرکین نسبت بر غلبه بر ما در جنگ احد و بعد هم به خیال آن‌ها تصرف مدینه از جانب مشرکین و از بین رفتن حاکمیت مومنان ما آنجا مورد گزند قرار نگیریم یعنی ایمانی هم که داشتند ایمانی بود که لقد اهمته انفسهم فقط برای خودشان بود ایمان‌شان هم بخاطر نفس خودشان بود چیز دیگری برای این‌ها مطرح نبود دسته‌ی دیگری از مومنان بودند که این‌ها منافق نبودند اما مومنان ضعیف الایمان بودند که این مومنان ضعیف الایمان وقتی جریان جنگ مغلوبه شد و شایعه‌ی شهادت پیغمبر مطرح شد این‌ها ترسیدند لغزیدند و فرار کردند فرار کردن این‌ها یک نوع بود فرار کردن و برگشتن ینقلب علی عقبیه یک جور بود یک دسته‌ای برگشتند از اصل ایمان یک دسته‌ای لغزیدند و فرار کردند از جنگ ولی این فرارشان فرار غیر قابل بازگشت نبود بلکه فرار قابل بازگشت بود یعنی لذا ان امنه یناسی که در آیات بعد ذکر می‌کند برای این‌ها مستولی شد و این‌ها گفتند داریم چه کار می‌کنیم از کجا درمی‌رویم چه کار داریم می‌کنیم لذا برگشتند البته یک عده‌ای هم ماندند که تعبیر سیجزالله الشاکرین که در این آیه شریفه‌ی ۱۴۴ و هم‌چنین سنجزیهم شاکرین آیه‌ی ۱۴۵ دلالت بر این‌ها می‌کند که جلسه‌ی قبل هم عرض کردیم که مواردی اولا شاکرین در قرآن با آنکه به صورت فعل بیاید آن مثلا شکر فقد شکر لنفسه آیه‌ی شریفه است یا الان در ذهنم نیست حتما آیه‌ی قرآن که به اصطلاح شکر لنفسه این به صورت به اصطلاح فعل بیاید تا به صورت اسم بیاید متفاوت است اولا من شکر فانما یشکر لنفسه که این‌جایی که به صورت فعل می‌آید این ممکن است انسانی نسبت به یک نعمتی شاکر باشد همان نعمتی که شاکر است به همان نسبت خدای سبحان برای او جزا قرار می‌دهد اما شاکرین غیر از جایی است که به صورت فعل می‌آید جایی که شاکرین می‌آید یعنی شکر در آن‌ها تثبیت شده است صفت مشبه است که در این‌ها تثبیت شده است یعنی این‌ها هیچ مرتبه‌ای از شکر نیست مگر اینکه در وجود این‌ها محقق شده است یک دسته‌ای در مومنین هم در این مرتبه بودند مرحوم علامه می‌فرماید بین شاکرین و آنجایی که به صورت فعل می‌آید این تفاوت است اولا و آنجاهایی هم که شاکرین آمده این دو موردی که در این سوره آمده با تمام موارد دیگر باز تفاوت است که این‌جا سنجزهم الشاکرین و سیجزالله الشاکرین اشاره به شاکرین خاص است نه به صورت بیان نوعی باشد یعنی لذا افرادی مورد نظر هستند شاکرین خاصی مورد نظر هستند ولی در موارد دیگر وعده است آن نتیجه است که ممکن است به او برسند عده‌ای اگر ممکن است این کار را بکنند به آن مسئله می‌رسند و یا اگر شاکر باشند این خصوصیت را دارند که این به صورت قضیه نوعیه است قضیه حقیقیه است که آنجا بیان می‌شود این دو نه قضیه واقعه است یک قضیه حقیقیه است که محقق شده است این هم یک نکته پس سه دسته شدند و این سه دسته آیاتی که در این‌جا آمده بعضی ناظر به چه هست بعضی ناظر به آن ینقلب علی عقبیه است که ارتداد مطلق است بعضی‌اش ناظر به یک عقب‌نشینی و فرار بازگشت است و بعضی‌اش هم دلالت بر ثبات قدم در عرض شهادت یا زنده ماندن ولی با حفظ مقام شاکرین است که این سه دسته را در این‌جا بیان کرده است نکته‌ی دیگری که در اینجا قابل ذکر است این نکته است که وقتی قوتی که در اول کلام عرض کردیم که محبت مومنان به طوری است که بعضی از مومنان آنقدر به پیامبر وابسته بودند می‌آمدند در خدمت پیامبر عرض می‌کردند آقا جان ما از پیش شما به منزل می‌رویم دلمان تنگ می‌شود به طوری که همین مقدار که تا پیش شما هستیم ما سرحال هستیم از پیش شما برویم دلمان تنگ می‌شود این یک روایت هم به خصوص است که تا ما پیش شما هستیم از پیش شما می‌رویم دلمان تنگ می‌شود دوباره برمی‌گردیم بعد آنجا دارد که انقدر محبت شما در وجود ما هست گاهی آنها می‌گویند که به فکر می‌افتیم که اگر قیامت بشود و قطعاً جایگاه شما با جایگاه ما متفاوت است آنجا ما چگونه تحمل بکنیم فراق شما را یعنی انقدر این‌ها برایشان این محبت شدید بوده است که از حالا غصه‌ی کجا را می‌خورند می‌گویند که در دنیا می‌رویم و می‌آییم تا خلاصه دلمان تنگ می‌شود می‌رویم به خدمت پیغمبر تصور اینکه در دنیا باشند و پیغمبری نباشد را نمی‌کنند این را می‌خواستم عرض بکنم که این‌ها در دنیا تصور اینکه باشند و پیغمبری نباشد را نمی‌کنند از بس علاقه دارند تا کجا تصورشان رفته است آنجایی که در قیامت مقام پیغمبر اکرم موطنی است که آن موطن جایگاه این‌ها قطعاً نیست و آنها غصه آنجا را دارند می‌خورند از الان که اگر اشتباه نکنم آن اولئک المعل الذین علیهم شاید این‌جا نازل شده باشد یکی از مصادیقش که نازل شده است اگر اشتباه نکنم اینجا است که بعد آیه نازل می‌شود یا در حقیقت به آنها وعده داده می‌شود که المعروم ان الوحب  که هر کسی با آن کسی که دوست دارد محشور می‌شود و جداپذیر نیست که این هم یک بحث عالی دارد که این روایات خوب منتهی مومنان که هم‌چنین علاقه‌ای را داشتند به طبع این دیگران هم فکر می‌کردند که پیغمبر اکرم در دنیا نامیرا است و موت نسبت به او معنا ندارد بودن دین با بودن پیغمبر است اگر پیغمبر نباشد دینی نیست و لذا پیغمبر زنده و باقی می‌ماند و تصور اینکه پیغمبر نباشد را نمی‌کردند چون احساسشان این بود که خدا وعده داده است دینشان باید باشد آن وقت این‌ها هر کدام وقتی که شایعه قتل پیغمبر مطرح شد در جنگ احد مبتلا به یک آزمونی شدند آن کسی که محبتش نسبت به پیغمبر یک محبت خالصانه بود یک آزمونی برایش بود و آن کسی که محبتش برای این بود که احساس می‌کرد تا پیغمبر و دین خدا باشد باید پیغمبرش باشد و پیغمبر بودن او و دین خدا منافع این‌ها را هم به دنبال دارد و علاقه داشتند به بودن پیغمبر و تصور نمی‌کردند نبودنش را به جهت اینکه منافع‌شان در این بود که باشد وقتی که شایعه‌ی قتل پیغمبر مطرح شد این‌ها یک ترس دیگری پیدا کردند و آن‌هایی هم که منتظر فرصت بودند که هر لحظه اگر پیغمبری نباشد این‌ها در حقیقت چه کار بکنند برگردانند به همان سنت قدیم آنها هم یک طوری مورد ابتلا و امتحان قرار گرفتند این از یک سو بود و از سوی دیگر دشمنان و مشرکان هم نگاه‌شان این بود ببینید امروز همه این‌ها تکرار دارد می‌شود این‌هایی که دارم عمداً تفصیلاً می‌گویم به خاطر اینکه کاملاً دارد تکرار می‌شود آن وقت نه فقط امروز تکرار می‌شود بلکه این جریان نسبت به ظهور هم گفته‌اند که تکرار می‌شود هر کدام از این محبت‌ها و هر کدام از این ابتلاعات نسبت به جریان ظهور هم تکرار خواهد شد بعد دشمنان هم دل بسته بودند به اینکه بودن این دین و پیروزی‌هایش تابع بودن پیغمبر است امید داشتند و می‌دانستند که بالاخره روزی پیغمبر نخواهد بود نبودن او را نبودن این دین می‌دیدند و لذا دنبال این بودند که به نحوی چه در آن جنگ لیله المبیب کردند که پیغمبر را از بین ببرند که نگاهشان این بود که پیغمبر برود این دین رفته است چه بعدها برای کارهایی که یهود نقشه‌هایی که داشتند برای قتل پیغمبر حتی در دوران کودکی و بعد از آن چه خود مشرکان داشتند جایزه برای سر پیغمبر تعیین کرده بودند به طوری که کسی که پیغمبر را دستگیر بکند یا پیغمبر را سرش را بیاورد برایش در قریش جایزه قرار داده بودند این هم بحث مهمی بود که احساسشان این بود که نبود پیغمبر نبود این دین است حالا ببینید این را در یک افق بزرگتر وقتی وسیع‌تر نگاه بکنید هر کسی در جایگاهی که موفقیتی دارد و دشمن نسبت به موفقیت او به دنبال خدشه است آنها نگاهشان این است که حیات دنیا را فقط می‌بینند فکر می‌کردند که شهید سلیمانی را اگر مثلاً شهید بکنند از دست جریان مثلاً این نیروهای مقاومت راحت می‌شوند اما بعداً خودشان اعتراف کردند که شهید سلیمانی از سردار سلیمانی خطرناک‌تر بوده است یعنی این اثری که ایجاد کرد در مقاومت بیش از اثری بود که در زمان حیات سردار محقق می‌شد بله با آن روایتی که فرمودند از امیر مومنان جا الرجلون من الانصار الی النبی صل الله علیه و السلم و قال یا رسول الله صلوات را بفرستیم روز تولد هم هست اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مستتی اوفراقت ما مستتکی او فراقک من قدرت و تحمل جدایی از شما را ندارم و انی یدخلوا منزلی فاذکرک فاذیعتی و اقبل حتی انظر علیکه حبا لک تا به خانه می‌روم به هر کاری که می‌خواهم مشغول بشوم آنقدر دلتنگ شما می‌شوم که همه را ول می‌کنم تا بیایم دوباره شما را ببینم فذکرته اذا کان الی الیوم قیامه ببینید اینجا اصلاً تصور نمی‌کند که پیغمبر در دنیا این باشد پیغمبر نباشد این تصور را ندارد یک دفعه فقط تصورش کجا است روز قیامت را تصور می‌کند یعنی این در دنیا باورش بر این نبود که این باشد و پیغمبر نباشد خیلی زیبا است یعنی مردم در این رابطه چنین تصوری می‌کردند فذکرته اذا کان یوم القیامته و ادخلته جنته فرعفعتو بیته این ادخلته جنت یعنی من داخل بشوم و تو در حقیقت فرعفعته فرا علی علیین شما را به علی علیین می‌برند ما در مراتب پایین جنت هم باشیم فکیف لی بک یا نبی الله آنجا فراق شما را چه کنم فنذلت آیه و یعطه الله و الرسول فاولئک المع الذین عمل الله علیهم من النبیین و الصدقین و الشهدا و الصالحین و حثنه اولئک رفیقا این معیت یعنی محبت و اطاعت معیت را می‌آورد که منا شدن مع شدن یک بحثی است که تا به حال مکرر این بحث را کرده‌ایم فدعن نبی صل الله علیه و آل و سلم الرجل فقراها علیه و بشرهو به ذلک که آیه بشارت بر آن هم بود که تصدیق محبت آن هم بود در عین اینکه قضیه فی الواقعه هست ولی یک قضیه نوعیه هم هست حقیقیه هم هست که هر کسی این حال را داشته باشد منتهی این شخص و محبتش چنین آیه‌ای را بالاخره سبب نزول چنین آیه‌ای هم شد که این هم جالب است دیگر که انشاالله خدای سبحان وجود ما را در محبت‌هایمان و طاعاتمان صبور و به سمت نزول در حقیقت چه باشد کمالاتی را کراماتی را آثاری را قرار بدهد که هدایت دیگران را به دنبال داشته باشد انسان بشود مجرای هدایت دیگران محبت و وجودش مجرا بکند برای همان طوری که این آیه نازل شد بر او مجرای هدایت است برای دیگران هم که در زمان نزول آیه نیستند می‌شود اثری محقق بشود که آن اثر اثر هدایتی برای دیگران ایجاد کند خوب دشمنان هم از این می‌خواستند سو استفاده بکنند لذا به دنبال این بودند که یک راهی باشد که ضربه بزنند در روایت دارد که یک کسی که مصعب ابن عبی را کشت برای شبهه شد که این پیغمبر بوده است که کشته است لذا فریاد زد که پیغمبر را کشتم بعد از اینکه این جریانی که فریاد زد پیغمبر را کشتم برای همه مطرح شد شیطان همان جا دارد که ندا کرد که قد قتله پیغمبر کشته شد و رسول خدا کشته شد روایت این است که سبب فی نزول آیه انهو لما ارجفه به ان النبی صل الله علیه و السلم ان رجفه شایعه است شایعه پراکنی که قد قتله یوم احد و اشیعه ذلک این شایعه را پخش کردند قال اناس کان نبیا لما قتل نه این مال تسنیم است المیزان را نگاه نکردم در بحث روایی‌اش ببینم این را دارد یا ندارد اما این الان از تسنیم حضرت آیت‌الله جوادی است که دارم

_ این‌جا ندارد بحث روایی؟

+ بله این‌جا ندارد بحث روایی بحث روایی را در اینجا دارد که لو کان نبیا لما قتل اگر چه کسی می‌گوید لو کان نبیا لما قتل این شایعه در بین کجا معنا پیدا می‌کند کفار و مشرکین یا مومنین در مومنین چون کفار که به نبوت پیغمبر قائل نبودند مومنین است که برای‌شان این شبه می‌شد که لو کان مومنینی که می‌گوییم یعنی با آن منافقینی که هستند در دسته‌ای که همین‌ها هستند که لو کان نبیا لما قتل و قال الاخرون دیگران از این هم برمی‌آید که این شایعه درون لشکر اسلام بود که قال الاخرو نقاتلو قاتل علیه حتی … (۲۴:۲۰) قبول کردند پیغمبر کشته شده و شهید شده اما گفتند ما هم می‌جنگیم در راه اهداف پیغمبر ملحق می‌شویم به پیغمبر بعد ورتد بعضهم چه کسانی مرتد شدند همان‌هایی که می‌گفتند لو کان نبیا لما قتل انقلب علی عقبیه  در بعضی روایات که در این روایت چون نقل شده است در اینجا به اصطلاح این مطلب را فقط اشاره به آن کرده است در ادامه فقط روایت دیگری تصریح می‌کند که چند نفر نشسته بودند این‌ها در کنار هم‌دیگر بعد از اینکه این جریان پیش آمده بود دست روی دست گذاشته بودند و جنگ هم نمی‌کردند که اسم‌شان را هم آورده است که شما ببینید که این‌ها نشسته بودند و گفتند دست از جنگ کشیدیم چون پیغمبر کشته شده است ما دیگر نمی‌جنگیم حالا در حینی که داریم بالاخره این شبهه‌ی اسلام برای مردم مطرح بوده است نسبت به آن‌ها این‌ها دست از جنگ کشیدند اسم آورده شدند و می‌گویند دیگر نمی‌جنگیم بعد آنجایی که از افرادی که آنجا هست به نام به اصطلاح حالا الان اسمش را هم عرض می‌کنم انس ابن نذر که عموی انس ابن مالک بوده آنجا می‌گوید که یا قوم ان کان قد قتله محمد فرب محمد لم یقتل اگر پیغمبر کشته شده است ربش که کشته نشده است و ما تصدون باالحیات بعد رسول الله زندگی بعد از پیغمبر را شما می‌خواهید قاتلو علی ما قاتل علیه الرسول الله و موتو علی ما مات علیه بعد می‌گویند ثم قال الی قوم انی اعتضروا علیک مما یقولو هااولئک خدایا من از حرف‌های این‌ها به تو استغفار می‌کنم حرف‌های چه کسانی بوده است حرف‌های مومنان و منافقان و مسلمانانی که بودند که می‌گوید من از حرف‌های این‌ها استغفار می‌کنم حرف‌های این مسلمانانی که ابرو علیک من ما جا علیها اولای المنافقین ثم شد به صیفهی  و شمشیرش را کشید به صیفه قال و قاتل حتی قتل مقاتله کرد تا کشته شد بعد آنجا دارد که قبلش قال اناس من اهل النفاق من کان محمد قد قتل فه الحقو به دینکم الاول برگردیم به دین سابق ینقلب علی عقبیه یعنی همان شرک ینقلب علی الحقو به دینکم الاول اینطور می‌گویند که انس ابن نذر ناراحت می‌شود بعد آنجا اسم این‌ها را هم آورده است بعد این‌ها را ببینید حتما ببینید قال بعض المسلمین لیت لنا رسولا کاش که به اصطلاح پیکی بفرستیم عبدالله ابن عبی یاخذ لنا امانا ابی سفیان این‌ها در جنگ احد واقع شده است همه همین‌طور که امروز بعضی از کسانی که باور ندارند امکان مقاتله با آمریکا هست از قبل پیک فرستاده‌اند به عبدالله ابن عبی‌شان که به آمریکا بگویید ما خلاصه سر جنگ نداریم ما اهل جنگ نیستیم ما اهل مقاوت نیستیم بعد هم در جمع مسلمانان دائم دارند فریاد می‌زنند که برای چه می‌خواهید با این ابرقدرت بجنگید حتی این‌ها انقلابیون سابق بودند حتی این‌ها آنجایی که شمشیر امام رحمت الله علیه یا شمشیر مقام معظم رهبری در غلاف بود این‌ها شمشیرشان عریان بود و کشیده بودند بیرون و می‌گفتند در حقیقت چرا این شمشیر عریان الان نیست دقت می‌کنید تا این حد انقلابی به نظر می‌آمدند اما امروزی که می‌خواهند مقاومت بکنند این‌ها می‌گویند شمشیر ما غلاف است بلکه شمشیر را باز کرده‌ایم تسلیم هستیم به دیگران هم توصیه می‌کنند تسلیم باشید آن ابرقدرت است برای چه مقابله برای چه مقابل یک گاو شاخ‌دار می‌خواهید بایستید ترسیدند این‌ها جرات دلشان خالی شده است این مربوط به اعمال انسان است خدا رحم کند به همه مان اینطور نیست که این‌ها ساده باشد تحلیل می‌خواهد یک لغزش ساده نیست گاهی خدا یک لغزش را در بعضی از افراد یک هشدار برای دیگران قرار می‌دهد امام سجاد علیه السلام حالا مضمونش است عرض می‌کنم که خدایا من را عبرت برای دیگران قرار نده یعنی من در بریدنم نعوذ بالله یا در حقیقت گسستنم جا خالی دادنم عبرت نشوم بعداً برای دیگران که بگویند ببین فلانی طلحه و زبیر و فلان از آن طرف انقلاب اسلامی مثلاً فلانی و فلانی و فلانی این‌ها بریدند من عبرت نشوم خیلی سخت است که آدم شخصیتی بشود اسمی در بکند بعد چه بشود ببرد این بریدن دیگر بریدن یک فرد نیست بریدن یک سرمایه‌ای است که به اصطلاح بر او سرمایه‌گذاری شده بوده درست است نظام اسلامی برای او سرمایه‌گذاری کرده است اسم شده چهره شده است بعد چه شده حالا بریده این بریدم بریدن تمام آن سرمایه‌گذاری‌ها است لذا پاسخ همه آنها را باید بدهد یعنی این کفران همه آن نعمت‌ها است در این روایت شریف این است که و من … (۲۹:۴۹) در دعای عرفه هست یعنی اگر انسان می‌تواند از یک طرف پرچم هدایت بشود برای اهل هدایت موعظه باشد وجودش برای کسانی که اهل پندگیری هستند از یک طرف می‌تواند پرچم دور شدن باشد از او به عنوان عبرت که نگاه بکنند به او عبرت بگیرند و آن طرف نروند یعنی می‌شود پرچم ضلالت خدا خیلی به انسان رحم کند لذا باید حواسمان باشد که دعا کنیم این‌ها برگردند دعا کنیم این‌ها هدایت بشوند سرمایه وجودی برای این‌ها صرف شده بوده است و این‌ها تا اینجا آمده‌اند و رفتن‌شان برای خودشان و عده‌ای که به این‌ها اقتدا می‌کنند یک خسارت است انشاالله همه‌یمان را خدا حفظ بکند و آنها را هم انشاالله خدا برگرداند و توفیق به ما بدهد که مبتلا به چنین مسائلی نشویم خوب حالا عرض کردم که دشمن هم خیلی به این دل بسته بود لذا جریان جنگ احد و شهادت پیغمبر که شایعه‌اش پیچید برای همه ابتلا بود هم برای کفار و مشرکین ابتلا بود و هم برای منافقین به اصطلاح محض ابتلا بود هم برای مومنین ضعیف ایمان ابتلا بود و هم برای مومنین قوی الایمان ابتلا بود منتهی رای هر کدام یک ابتلاعی بود یک اثری داشت آن مومن قوی‌الایمان به اینجا رسید که من به پیغمبر دل بسته‌ام اما باید دلبسته‌تر باشم به اهداف پیغمبر این دل کندن من از پیغمبر دل کندنی نیست که از پیغمبر دل بکنم دل بستن بالاتر من به پیغمبر به اهداف است یعنی شخصیت حقوقی پیغمبر اساس دلبستگی من است همان چیزی که آن کودک وقتی که پیغمبر رسید گفت توحید را از این یاد بگیرید که وقتی از او پرسید خودت را بیشتر دوست داری یا من را گفت شما را گفت من را بیشتر دوست داری یا پدرت را گفت شما را گفت من را بیشتر دوست داری یا مادرت را گفت شما را من را بیشتر دوست داری یا خدا را گفت شما هم رسول خدایی دوستت دارم رسول خدا هستی پیغمبر گفت توحید را از این یاد بگیرید چون رسول او هستی پس همه چی توحید است محبت به پیغمبر هم در راستای آن توحید معنا پیدا می‌کند این‌ها برایشان ابتلا بود با همه محبتی که خواندم طرف تصور نمی‌کرد که روزی پیغمبر نباشد در دنیا برایش آمدن به خانه غیر قابل تحمل بود در دوری از پیغمبر یک دفعه ببیند شایعه بشنود که پیغمبر شهید شده است و دیگر نیست و این هست چه حالی پیدا می‌کند می‌گوید شمشیرش را برافراشته کرد گفت من حرکت می‌کنم حمله می‌کنم ملحق بشوم به پیغمبر آن هدفی که پیغمبر در راهش شهید شد من هم شهید بشوم آن چیزی که پیغمبر می‌خواست یعنی هدف پیغمبر شد اصل راه پیغمبر اساس شد درست است این برای این ابتلا این بود برای آن منافقین هم دست بستن و شل شدن و نشستن و ینقلب الی عقبیه و پیغام فرستادن به عبدالله بن عبی بود برای آن مومن ضعیف هم چه شد مومن ضعیف هم برای او این شد که فرار بکند دور بشود اما قدری که دور شد فهمید که چه کار خطایی دارد می‌کند برگشت و دوباره خواستند تا جبران بکنند مثل معصیتی که محقق می‌شود و به دنبالش استغفار است برای مشرکین و کفار چه شد آنها هم ابتلا بود آنها هم مبتلا به این شدند که یک فرصتی که همیشه به دنبالش که آن این بود که با از دست دادن شهادت پیغمبر یا فوت پیغمبر این‌ها غلبه می‌کنند آزمودند این را اما غلبه هم برایشان محقق نشد و این فرصت وقتی که از دست رفت دیگر این فرصت برایشان قابل تکرار نبود چون مردم مومنان در این آزمون به این نتیجه رسیدن در نهایتش که باید با اهداف پیغمبر عهد ببندند نه اینکه شخص پیغمبر ملاک و مقصد باشد پیغمبر خودش هم مسیر حرکت است و لذا روزی ممکن است پیغمبر نباشد اما وصی او در کار باشد لذا نهضت به سمتی رفت که دیگر آنها قطع امید کردند که با رفتن پیغمبر مسلمانان قابل نفوذ بشوند چقدر جالب است این یک کار اتفاق افتاد یک شایعه پراکنی اما همه‌ به آن مبتلا شدند بعضی‌ها ساقط شدند تا ارتداد رفتند بعضی‌ها ساقط شدند تا گناه رفتند بعضی‌ها ایمانشان محکم‌تر شد با همین شایعه تا شهادت رفتند بعضی‌ها در حقیقت قطع امید کردند از اینکه آن امیدی که داشتند در نبود پیغمبر بتوانند بر مسلمین دست پیدا بکنند ناامید از این شدند و این قطع امید کردن آنها از این باعث شد نوع توطئه‌هایشان در رابطه با پیغمبر دیگر بسته بشود یعنی دیگر به این عنوان که دنبال قتل پیغمبر باشند برنیایند که به آن‌ها کارساز نیست خیلی جالب است من نمی‌دانم شرایط را ما الآن در به اصطلاح خلا هستیم یعنی آن  اصلا آن شرایط را احساس نمی‌کنیم آدم باید خودش را ببرد در آن وضع در آن شرایط تصویرپذیر بشود که این شایعه چه کرد با اذهان چه شورشی به پا کرد در همه‌ی افراد هیچ کسی از اینکه با این شایعه یک هیجانی یک رابطه‌ای هیچ کسی نبود خالی از این باشد همه به این شایعه مبتلا شدند حتی به نحوی حالا امکان پذیر نیست شدنی نیست ببینید هر چیزی را آدم باید منتهی چه کسانی بردند کسانی که از قبل آمادگی داشتند که وقتی این شایعه پیش آمد برای‌شان توانستند به بهترین وجه این را تبدیل بکنند به یک فرصت در کل البته این شایعه به نحو مسلمان‌ها تمام شد با اینکه شایعه را چه کسی کرد دشمن کرد مشرکین کردند و شیطان دامن زد بعضی روایت دارد شیطان این ندا را خلاصه پر رنگ کرد که همان ابتدایش هست که اول این روایت است که قال اناس او کان نبیا لما قتل و قال اخره نقاتله علی ما قال علیه بعد فتردد ان هضمه بعضهم حتی قتله مصعب بن عمیر قتله این امیه فرجع و هو یرا انهو قتل رسول این فکر کرد پیغمبر را کشته است و قال انی قتلتم محمدا و صاح صاحعون یک صدای بلندی همه شنیدند صاح صاحعون علی ان محمدا قد قتل کشته شد آن پیغمبری که این‌ها داشتند و یقال ان ذلک الساعه کان ابلیس لعنه الله و کفن الناس که مردم این‌جا وجعل الرسول الله یدعون مردم پراکنده شدند و پیغمبر در این یدعون ناس و یقول الی عباد الله به سوی من بیایید من اینجا هستم منتهی پیغمبر کلاه خود بر سرشان بود و این‌ها به اصطلاح چهره‌ها دیده نمی‌شد لذا بعضی می‌گویند نگاه کردند فشتمع علیه الثلاثون الرجل و حموح این‌ها حمایت کردند این سه نفر حتی کشف المشرکین و فشا فی الناس ان رسول الله قد قتل و قال بعض مسلمین لیت لنا رسولا که آنطور بود بعد می‌گوید بعضی‌ها نگاه می کردند به پیغمبر می‌گوید ما از آن چشم‌هایی که از کلاه خود اشکار بود فهمیدیم این پیغمبر است یعنی معلوم می‌شود که چه هست این کلاه خود هم خودش یک سببی بود برای اینکه اگر گفتند پیغمبر کشته شده است مردم نبینند احساس آن دیدن برای‌شان محقق نشود و لذا حتی دارد که یک کسی آنجا ندا داد که اول من عرف الرسول الله کعب ابن مالک قال عرف اعین تحت المقفر من دو چشمش را دیدم و شناختم که تظهرا می‌درخشد فه نادیه علی صوتیات معشر المسلمین ابشرو و هذا رسوله بعد آنجا دارد فاشاره علیه معزکم پیغمبر به من اشاره کرد ساکت باش و نگو داد نزن معلوم می‌شود که آن موضع هنوز موضعی نبوده است که به اصطلاح مسلمین امکان حفظ را داشته باشند ممکن بود همین حمله‌ی مشرکین را که مومنان در حال … (۳۹:۲۷) هستند تشدید می‌کند لذا پیغمبر می‌گوید نگو و ساکت باش که خود این سکوت یک امتحان دیگری است برای عده‌ای که در حقیقت آنجا ببینند می‌توانند به این مرتبه برسند یا نرسند فان هذه علیه طائفه من اصحاب فلامهم نبی الی الفرار که این‌ها بعد از فرار برگشتند بعد از انهضام برگشتند و وقتی آمدند فلامهم نبی الی الفرار  ملامتشان کرد منتهی این ملامت است غیر از آن ینقلب علی عقبیه فلامهم النبی الی الفرار فه قالوا یا رسول الله فدیناک ابائونا و امهاتنا عطان الخبر و انک قتلک فه ربعت به قلوبنا فولینا مدبرین اگر ما رفتیم در حقیقت برای این بود که ما ترسیدیم گفتند که شما شهید شدید دیدیم هیچ کسی نیست که جنگ را اداره بکند ما هم فرار کردیم فانزل الله تعالی این آیه شریفه و این آیه که الان در محضرش هستیم روایت دیگری هم هست البته که این روایت شاید روایت مجمع البیان هم نقل کرده است اما در عین حال روایت دیگری هم در باب است که قابل نقل است عرض ما این بود که هر شایعه‌ای و هر حرفی مثلا ببینید در ابتدای همین جریان چقدر شایعه کردند که مسئولین کشور جمهوری اسلامی دارند فرار می‌کنند خوب ممکن بود بعضی از ما هم یک خنده‌ای بکنیم یک چیزی هم در دلمان … (۴۰:۵۱) پیدا بکند ما هم دلمان گاهی ممکن است یک لرزش خوب این‌ها با اینکه شایعه خیلی رسوا بود مثل جریان این شایعه نبود اما هر کدام از این‌ها یک ابتلاعی است اگر انسان توانست در مقابل شایعات حق مقابلش را درست ادا کند منتهی حق مقابلش را باید شناخت یک جایی شمشیر درآوردن و حمله کردن و بگوید من می خواهم در راه اهداف آن به اصطلاح پیغمبر شهید بشوم اگر پیغمبر شهید شده است با اینکه او دیگر نمی‌دانست که پیغمبر هم مانده احساس می‌کرد پیغمبر هم شهید شده است در راه اهدافش می‌رود اما یک موقع است که انسان می‌گوید که اگر این‌ها رفته‌اند پس ما هم هیچی دیگر ول کن دیگر ببینید همین مقدارش یا به جایی می‌رسد که انسان احساس می‌کند که یک عده‌ای بریدند بعد بگوید این‌ها که از ما جلوتر بودند بریدند پس ما دیگر چه نه انسان هدف باید روشن باشد و این خودش یک ابتلا است بریدن افرادی که قبلاً در کار بودند قبلا حتی مجاهد بودند قبلا حتی این‌ها جزوه سرداران بودند اما وقتی می‌برند این ابتلا الهی است برای اینکه ثبات ما بیشتر معلوم بشود لذا هر چیزی که پیش می‌آید اگر ثبات ما را بیشتر کرد معلوم می‌شود ما هدف را نگاه می‌کنیم و اشخاصی که در راه هستند مقصود نیستند انشاالله خدای سبحان همه مان را در راه خودش ثابت قدم دارد انشالله امام رضا علیه‌السلام کمک کند همه‌ی ما را حفظ بکند در حسن حسین ولایت تا اخر عمرمان و بعد از حیات دنیا محفوظ بمانیم و از شر شیطان در امان باشیم انشالله خدای سبحان نعمت حاکمیت جمهوری اسلامی را که امروز برای ما قرار داده شده است که یک حاکمیت ولایی است را قدردان این نعمت قرار بدهد ما را و امام رضا علیه‌السلام به عزت الهی با شوکت الهی این جمهوری اسلامی را عزت روز افزون عنایت بفرماید و سلام علیکم و رحمته الله و برکاته.

5 ستاره

100%
1 دیدگاه

4 ستاره

0%
0 دیدگاه

3 ستاره

0%
0 دیدگاه

2 ستاره

0%
0 دیدگاه

1 ستاره

0%
0 دیدگاه

توسط 01 کاربر

مرتب‌سازی بر اساس

  • تصویر آواتار

    علیرضا

    عرض تشکر

    برای دریافت فایلهای مهدویت در احادیث اصول کافی راهنمایی کنید

    1402/07/08

    اشتراک‌گذاری در

    آیا مفید بود؟

    • آیکون فروشگاه ریویوایکس

      مرکز تنظیم و نشر آثار استاد عابدینی

      1402/07/08

      شما می توانید از طریق فهرست به قسمت دروس و احادیث و شرح اصول کافی رجوع کنید و مهدویت هم به این همین نحو در فهرست قسمت احادیث و مهدویت می توانید به صوت ها دسترسی پیدا کنید

در این مورد یک بازخورد بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید