بسم الله الرحمن الرحیم
انسان از بودن در محضر قرآن کریم دچار سرور می شود چرا که آیات قرآن را در هر زمینه ای از جمله در احکام ، عقاید ، اخلاق ، جنگ …را مصداق توحید آشکار می بینید و … توجید مبیّن و روشن و این نگاه اگر در وجود انسان به همراه عمل ایجاد بشه انسان موحد می گردد و حقیقتا با این آیات توحیدی که در سراسر قرآن وجود دارد انسان عالم را همین گونه می بینید چرا که هر آیه ای در جهان توحید آشکار است و هر درختی که در جهان روید وحده لاشریک له گوید بین این توحید آیات قرآنی و آیات عالم یک تطابق عام است این نگاه در وجود انسان لذتی ایجاد می کند که انسان می بیند با غیر خدا محشور نیست ان شاالله عالی ترین مراتب لذت که برای اولیاء ایجاد می شود برای همه انسان ها حاصل بشه و انسان نمی تواند فراتر از بیان الهی این آیات رو بیان کند و خود این آیات مبین است و گویا تر از آن چیزی نیست ، و حرف های انسان فقط بعد ایجاد می کند آنچه قرآن خود به کار برده نزدیک ترین آشکار ترین و بلیغ ترین حقایق را بیان می کند ، در محضر آیاتی بودیم در رابطه با یادآوری جریان بدر وتوحیدی که در آن آشکار شد و مشکلات برای مومنان در جنگ احد فرمود : و ما جعل الله الا بشری لکم و لتطمئن قلوبکم به و ما النصر من عند الله العزیز الحکیم لیقطع طرف الذین و ………. به این مضمون که این که برای شما امداد با ملائکه قرار دادیم 1000 نفر ملائکه مردفین و 3000 نفر ملائکه منزلین و 5000 هزار نفرملائکه مسومین که این سه گروه امدادی پی در پی از ملائکه که به مراتب ایمان مردم بود و نشان می داد که ایمان مردم رو به تضایف و تضاعف است این تا جایی پیش رفت تا غلبه کامل در جنگ بدر شکل گرفت می فرمایید این امداد الهی برای بشارت برای شما بود ، بشارت همیشه طریق است و مسیر است و لکن آن مبشر الیه اصل است و خود بشارت یک ایجاد آمادگی است . پس می فرماید این امداد بشارت بود و نتیجه اطمینان قلب بود و همه این جنگ و درگیری و نزول ملائکه در سطوح مختلف و همه بالا و پایین شدن ها در جنگ بدر برای این بود که شما به اطمینان قلبی برسید که در آیه سوره انفال فرموده بود لتطمئن به قلوبکم بود که شدت بیشتری در آن بود و این جا به بعد قلوبکم آمده و در ادامه در حصر نصر در آیه و ماالنصر الا من عندالله یعنی همه رعب و تصمیم و غلبه و اراده در جنگ همه از جانب خداوند بود ، تعبیر مرحوم علامه از عند یعنی ابتدا از یک نزدیکی جسمانی است اما با همان بیان که در مقدمه المیز ان بود که الفاظ وضع شدند برای ارواح معانی نتیجه می شود که عند از مرتبه جسمانی توسعه می کند به مراتب بالا تا می رسد به مرتبه عند الله که نزد خدا بود حیز ندارد و جسمانی نیست و بینونیت بین دو چیز نیست بلکه حقیقت یافتن است یعنی هیچ چیزی من عند غیر عند الله نیست تعبیر ان من شی ء الا عندنا خزائنه یعنی هر چیزی حقیقتش نزد ماست برداشت می شود هر چیزی عند الله است ولی آن چه کمال است این است که شما و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم را در جنگ یافتین و الا عند الله برای همه چیز صدق می کند حتی مشرکان و اشیاء عند الله هستند به دلیل همان آیه ان من شئ پس در جنگ یافت و ادراک این عند الله اتفاق افتاد برای کسانی که در جنگ بدر بودند که نصر الهی را رویت کردند که فقط از جانب خداست و آن ها به این کمال و قوت دست پیدا کردند و خدا به آنها خود را با نصرت خویش به آن ها نمایاند و عرض شد که در مورد عزیز حکیم عزیز یعنی غالب غیر مغلوب یعنی همیشه غالب مطلق است و تام و لکن در عین این که این غلبه تام هست حکیم هم هست یعنی این که عزت قدرت و غلبه است ولی غلبه گاهی این است که منطقه وسیعی را انسان بمباران کند تا در این منطقه دشمن در این میان از بین رفته باشد یک جایی را از بین می برد تا در میانش دشمن هم از بین رفته باشد ولی حکیم یعنی نقطه زنی و لزومی ندارد برای غلبه خود بیش از حد لازم از قدرت خود استفاده کند و آن مرکز ثقل را از بین می برد و چون دنبال هدایت گری هم هست قصدش از بین بردن نیست بلکه قصدش هدایت است و به مقداری که از بین لازم دارد آن را به کار می گیرد و به مقداری که سرکوب دشمن لازم هست وارد عمل می شود و این برای انسان ممکن نیست چرا که آن درجه حکمت را دارا نیست چرا که مجبور است تمام توان خود را در مقابل دشمن به کار بگیرد و احتمالا مرتکب خسارت های اضافی هم می شود ولی نصرت الهی هیچ استعدادی را ضایع نمی کند بلکه همه استعداد ها را احیا کرده و نقاط قوت که باید بماند را حفظ کرده و نقاط ضعف را از بین می برد . حکمت همراه عزت یعنی ذره ذره این غلبه با حکمت است و کسی این غلبه را قضاوت کند آن را تحسین خواهد کرد ، مقام معظم رهبری می فرمودند خطاب به نظامیان که موشک های خود را نقطه زن کنید چون داب دین ما شخم زدند همه جا برای غلبه نیست بلکه می خواهیم بدون آسیب به آن جا که نباید غلبه حاصل بشود و این همان مظهر عزت همراه حکمت است
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 838” دیدگاه میگذارید;