جلسه 455 28/06/1403
این حادثه ای که در لبنان پدید آمد، به نظر میآید لطف خفی خداوند باشد. نقشه هایی داشتند، مجبور شدند تعجیلا این کار را انجام بدهند. الحاق بین افعالشان از بین رفت. این کارشان با دنباله ای که برایش در نظر گرفته بودند معنا پیدا میکرد. غیر از اینکه این روش یکبار میتوانست استفاده بشود. این روش لو رفت و آشکار شد. در عین اینکه هزینه زیادی را برای حزب الله ایجاد کرده است، اما به نظر میرسد خدای سبحان مجبور کرد این ها را که تعجیل بکنند در این کار. به موقع به کار نگرفتند. جهاتی را ذکر میکنند برای تعجیل در مسئله. اراده الهی بر این بود که اولا این حیله اینطور آشکار بشود و این کمترین هزینه ای بود که میتوانست پیش بیاید و واقعا نقشه عظیمی داشتند که اگر آن میگرفت به دنبال هم چند کار ایجاد میشود شاید به ظاهر جریان حزب الله یک آسیب جدی متحمل میشد. ولی الحمدلله این آسیب با اینکه کم نبوده و خیلی زیاد است برای مومنین، یک قطره خون از یک مومن برای ما سنگین است، اینجا چند هزار نفر آسیب دیدند. نتوانستند الحاقیه ها را به آن ایجاد بکنند. قرار بود قبل از حمله این کار را بکنند، حمله ضمیمه اش بشود. وقتی شکست ارتباط از یک سو و کادرهای اصلی از سوی دیگر وقتی ضمیمه میشد، سنگرها و مرزهای اصلی شکسته میشد و ساده میتوانستند حرکت و پیشروی شان را انجام بدهند. ولی مجبور شدند تعجیلا به جهاتی به کار ببرند و آسیب کلان دفع بشود و این حیله رسوا بشود. رسوایی این حیله خیلی مهم بوده است که یک بصیرتی هم برای کل محور مقاومت ایجاد میکند و هم به خصوص برای جریان حزب الله که ان شاء الله هوشیاری شان را بیشتر بکند و مراقبت هایشان دقیق تر بشود.
یک هشداری هم برای ما و دیگران است که همه محور مقاومت باید خیلی مراقبتشان در این مسئله و جنگ های جدید ترکیبی قوی تر باشد. لذا محاسبات جدیدی را میطلبد و بابی را هم باز میکنند که خودشان هم از این راه ممکن است آسیب برایشان ایجاد بشود. راهی را نشان میدهند که وقتی دیگران بخواهند این کار را بکنند، برای آن ها آسیب پذیری شان بیشتر است. چون تکیه شان به تکنولوژی بیشتر است. وقتی این باب را باز کردند و استکبار این را محکوم نکند، آن وقت علیه استکبار هم به کار گرفته میشود، نه فقط علیه صهیونیست ها. به موقع محکوم نکرده و جلویش را نگرفته، باب را باز کرد برای جنگ ها. با مفتوح شدن این باب ها چون ابتلاء آن ها بیشتر است، آسیب پذیری شان هم امکانش بیشتر میشود.
ان شاء الله خدای سبحان با حمدی که دوستان میخوانند به ضم صلوات آسیب ها را کمتر بکند برای مومنین و همین را پله ای برای پیروزی بالاتر قرار بدهد.
#تبدیل_نقطه_قوت_دشمن_به_نقطه_ضعف
در محضر کتاب شریف کافی هستیم. الحمدلله در ایامی که مولد النبی است ما هم بحث مولد النبی را داریم.
عِنْدَ الْجَمْرَةِ الْوُسْطَى وَ كَانَتْ فِي مَنْزِلِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ
ذکر کرده اند که در شعب بنی هاشم بود که بعدا به شعب ابی طالب یا شعب علی مشهور شد.
بعد از از دنیا رفتن حضرت خدیجه آن خانه را حضرت بخشید به عقیل. این خانه دست عقیل بود. عقیل آن خانه را به محمد بن یوسف ثقفی فروخت. او جزء خانه خودش کرد. در زمان هارون، مادر هارون خیزران این خانه را خرید و مسجدی بر او ساخت و زیارتگاهی. این را احیاء کرد.
تا زمان وهابیت این باقی بود. این را از بین بردند. عمدا برای اینکه بی اعتنایی بکنند، مزبله اش کردند. لعنة الله علیهم اجمعین. بعدا با وساطت شهردار مکه در آن مکان کتابخانه ای ساختند. کتابخانه مکه مکرمه در مکان ولادت پیغمبر است.
وَ وَلَدَتْهُ فِي شِعْبِ أَبِي طَالِبٍ فِي دَارِ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ
بعد از اینکه عقیل فروخت و جزء خانه او شد. به لحاظ بَعد است نه به لحاظ قبل.
فِي الزَّاوِيَةِ الْقُصْوَى عَنْ يَسَارِكَ وَ أَنْتَ دَاخِلُ الدَّارِ
وقتی جلو خانه میایستی زاویه سمت چپ
برای مردمی که مشتاق و عاشقند این ها اثر دارد.
عاشق این ها را هم دوست دارد. حتی بداند در این متر بوده است.
امر علی الدیار دیار لیلی
اقبل ذا الجدار و ذا الجدارا
(و ما حب الدیار شغفن قلبی
و لکن حب من سکن الدیارا)
میگویند دست بگذارید روی قبر مبارک. اگر نشد روی نزدیکترین دیوار دستت را بگذار. عاشق است دیگر. لمس هم میخواهد. دست گذاشتن به روی نزدیکترین دیوار قرار میآورد برای عاشق. شوق ایجاد میکند.
وَ قَدْ أَخْرَجَتِ الْخَيْزُرَانُ ذَلِكَ الْبَيْتَ
مادر هارون این خانه را جدا کرد از خانه محمد بن یوسف.
فَصَيَّرَتْهُ مَسْجِداً يُصَلِّي النَّاسُ فِيهِ وَ بَقِيَ بِمَكَّةَ بَعْدَ مَبْعَثِهِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً ثُمَّ هَاجَرَ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ مَكَثَ بِهَا عَشْرَ سِنِينَ ثُمَّ قُبِضَ ع لِاثْنَتَيْ عَشْرَةَ لَيْلَةً مَضَتْ مِنْ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثٍ وَ سِتِّينَ سَنَةً
این قول غیر مشهور است. نزدیک است به قول ما.
حضرت امیر هم 63 سالگی از دنیا رفتند. به نظر ما یک اتفاق است. اما شاید در عالم یک وفاقی باشد. تولدها و شهادت های حضرات تمامش با یک حساب الهی است. این ها اتفاقی نیست. حتی آن جاهایی که یک خورده اختلافی شده است، این اختلاف هم یک حساب الهی دارد.
مثلا فاطمیه دوبار گرفته بشود، یک مدتی این ایام طول بکشد. این ها خیلی کار ازش میآید. نمیخواهیم بگوییم همه را بکنیم وفات و شهادت. اما ایامی که آمده چه تولدها و چه شهادت ها روی حساب آمده است. اگر انسان در این مسئله با نگاه الهی نگاه بکند میبیند که خدا در تربیت ما این ها را هم درشان هدایتگری قرار داده است. اینطور نیست که فرقی نکند.
با همان نگاهی که مرحوم آمیرزا جوادآقا ملکی تبریزی میگویند که زمان ها منازل سلوک هستند، تولدها و شهادت ها جذبه های ویژه ای برای جذب به باطن عالم و هدایتگری است. هر کدام از این ها باید رویش فکر کرد، هدایتگری هایش را شناخت.
#جذبه_های_ویژه_در_ولادات_و_وفیات_حضرات
#اتفاقی_نبودن_حوادث_عالم
وَ تُوُفِّيَ أَبُوهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بِالْمَدِينَةِ عِنْدَ أَخْوَالِهِ
دایی های حضرت.
وَ هُوَ ابْنُ شَهْرَيْنِ وَ مَاتَتْ أُمُّهُ آمِنَةُ بِنْتُ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ زُهْرَةَ بْنِ كِلَابِ بْنِ مُرَّةَ بْنِ كَعْبِ بْنِ لُؤَيِّ بْنِ غَالِبٍ وَ هُوَ ع ابْنُ أَرْبَعِ سِنِينَ[130]
تمرین ما احلی اسمائکم را یادمان نرود. اسم شما هم برای ما جذبه دارد و حال ایجاد میکند.
وَ مَاتَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ وَ لِلنَّبِيِّ ص نَحْوُ ثَمَانِ سِنِينَ
عبد المطلب از حنفاء بوده است. با اینکه بعثت پیغمبر نبوده، اما به دین حنیف بوده است، در تاریخ ذکر شده است. بر دین ابراهیم خلیل هستند. دین رایج قبل از بعثت پیغمبر آیا دین عیسوی بوده است یا نه؟ چطور حنیفیت مجزی بوده سر جای خودش بحثی دارد.
وَ تَزَوَّجَ خَدِيجَةَ وَ هُوَ ابْنُ بِضْعٍ وَ عِشْرِينَ سَنَةً فَوُلِدَ لَهُ مِنْهَا قَبْلَ مَبْعَثِهِ ع الْقَاسِمُ وَ رُقَيَّةُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ وَ وُلِدَ لَهُ بَعْدَ الْمَبْعَثِ الطَّيِّبُ
______________________________
(1) الروم: 21.
(2) في بعض النسخ [ثلاث سنين].
الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 440
وَ الطَّاهِرُ وَ فَاطِمَةُ ع
این مسئله خیلی اختلافی است. اینکه آیا این ها فرزندان پیغمبر بودند یا نه؟ اینکه پیغمبر فرزندی غیر از حضرت زهرا داشته است یا نه؟ اینکه همه این ها فرزندان پیغمبر بودند یا نه؟ اختلافی است. این چند خانم و چند پسر فرزندان پیغمبر بودند یا فرزند خوانده های پیغمبر بودند؟ یا فرزندان حضرت خدیجه بودند یا فرزند خوانده های حضرت خدیجه بودند که بعد از وفات خواهرشان این فرزندان را متکفل شده بودند؟ بعد از ازدواج پیغمبر هم در خانه پیغمبر بودند.
اینکه پیغمبر فرزندانی داشته است غیر از حضرت زهرا یا نه، پاسخ این است که فرزندانی داشته اند. یکی ابراهیم که فرزند ماریه بوده است. بعضی فرزندان دیگر که قاسم یا طیب و طاهر اگر از فززندان حضرت خدیجه باشند، گاهی عنوان عبد الله ذکر کرده اند، همه این ها قبل از شهادت پیغمبر همه از دنیا رفته اند. بعد از شهادت پیغمبر تنها فرزندی که از پیغمبر از دنیا رفت حضرت زهرا سلام الله علیها بوده است. این اتفاقی است.
یک اختلاف کوچکی هست که یکی یا دوتای دیگر مانده باشند، اما قول معتنا بهی نیست.
مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی فرمودند اولا حضرت خدیجه 40 ساله نبوده، ثانیا همه این ها ربائب حضرت خدیجه بوده اند. چون حضرت خدیجه قبل از پیغمبر ازدواج نکرده اند. کتابی هم نوشته اند که بنات النبی او ربائبه.
#فرزندان_پیامبر
وَ رُوِيَ أَيْضاً أَنَّهُ لَمْ يُولَدْ بَعْدَ الْمَبْعَثِ إِلَّا فَاطِمَةُ ع وَ أَنَّ الطَّيِّبَ وَ الطَّاهِرَ وُلِدَا قَبْلَ مَبْعَثِهِ
بعد از اینکه ماریه را میگیرند، ماریه بعد از وفات حضرت خدیجه بود. تا زمانی که حضرت خدیجه بودند، ازدواج دیگری نداشتند. همچنان که امام علی علیه السلام تا حضرت زهرا بودند، ازدواج دیگری را نداشتند. این هم یک نکته جالب و قابل توجه است.
وَ مَاتَتْ خَدِيجَةُ ع حِينَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الشِّعْبِ وَ كَانَ ذَلِكَ قَبْلَ الْهِجْرَةِ بِسَنَةٍ وَ مَاتَ أَبُو طَالِبٍ بَعْدَ مَوْتِ خَدِيجَةَ بِسَنَةٍ
بعضی تواریخ این است که حضرت خدیجه در هفتم ماه رمضان از دنیا رفت. دهم ماه رمضان حضرت ابوطالب از دنیا رفتند. اسم آن سال را گذاشتند عام الحزن. دو مدافع حضرت از دنیا رفتند.
بعد پیغمبر از مکه خسته شد.
ابوطالب از مومنین به پیغمبر بود. بعد از بعثت زنده بود و به پیغمبر ایمان آورد. جزء معتقدات شیعه است ایمان ابوطالب. ما از جهت کلامی قائلیم -هرچند از جهت تاریخی سند نداشته باشیم- که آباء انبیاء و اوصیاء از موحدان هستند. اشهد انکم کنتم نورا فی الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة. هم رحم مادران با طهارت بوده است، هم اصلاب آباء موحد بودند. هرچند دلایل تاریخی هم در کار هست. یک عده ای تعمدا جریان حضرت ابوطالب را میخواستند جوری جلوه بدهند که حضرت ابوطالب ایمان نیاورد تا آخر. هم بغضا لامیر مومنان بود که پدرش را اینطور نشان بدهند. هم اینکه با آن نکته کلامی مقابله بکنند. مثل اینکه با عصمت انبیاء تعارض پیدا میکنند. در جعلیاتشان هر کدام از این ها را بهانه کردند تا مورد خدشه قرار بدهند.
حضرت ابوطالب خیلی پیغمبر را دوست داشت. یکی از فرزندانش امیر المومنین بوده است. یکی عقیل و یکی جعفر و یکی طالب. فاصله فرزندان ابوطالب ده سال بوده است. ابوطالب آقا زاده بوده است. خیلی شریف بوده است. فرزند عبد المطلب. آیت الله میانجی را خدا رحمت کند. میفرمود حضرت ابوطالب آقا بود ولی فقیر. خیلی سخت است. آقا یعنی کریم است، سفره دار است، پذیرایی کننده بود، محل رجوع بود. لذا دارد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شاید به عباس عموی خودش میگوید که ابوطالب خیلی در تنگناست، ما برویم یک خورده تخفیف برایش قائل بشویم و فرزندانش را به عهده بگیریم. عقیل و طالب بزرگ بودند. عقیل حدود بیست سالش بوده. جعفر هم ده ساله بوده. ابوطالب میگوید عقیل پیش من بماند. امیر مومنان را پیغمبر به عهده میگیرد، جعفر را هم حمزه به عهده میگیرد. میروند کار ابوطالب را سبک بکنند. اما در دورانی که ابوطالب کفالت پیغمبر را بعد از عبدالمطلب به عهده گرفته بود، آنقدر پیغمبر را دوست داشت که پیغمبر را پیش خودش میخواباند. بچه هایش را اینور و آنور میخواباند. تا اگر صدمه ای پیش آمد به بچه هایش برسد ولی به پیغمبر نرسد. بعد میگویند ایمان نداشت به پیغمبر. اگر غذا میآمد اول باید پیغمبر میخورد. خیلی احترام ویژه برای پیغمبر داشت.
در مقابل اینکه دشمن دنبال این است که حضرت ابوطالب را ضعیف کند، اهل ایمان باید حتما یک توجه ویژه به ایشان داشته باشند. پیغمبر وقتی عقیل را دید، فرمود احبک حببین، حبا لک و حبا لابیک. یک دوست داشتنم به خاطر این است که فرزند ابوطالب هستی. یکی هم به خاطر خودت.
ما هم حضرت ابوطالب را احبه حبات. هم اینکه متکفل پیغمبر ما بوده است. هم پدر امیر مومنین بوده است. هم اینکه خود ابوطالب شخصیتی بود که حامی پیغمبر بود و چقدر با بودنش دیگران ترس داشتند که با پیغمبر در بیوفتند. شخصشان هم …. همسر فاطمه بنت اسد بوده است. دوست داشتن هایمان را نسبت به حضرت ابوطالب سعه بدهیم. توجه کنیم. باهاش توسل داشته باشیم. جا دارد. جایی که دشمن دست میگذارد معلوم میشود خیلی مهم است. لذا باید ویژه به حضرت ابوطالب نظر و توجه داشته باشیم. توسل داشته باشیم. باهاش عشق بورزیم. که خدا او را مبدا چه خیرات و برکاتی قرار داده است.
#ابوطالب
#مقام_حضرت_ابوطالب
فَلَمَّا فَقَدَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص شَنَأَ الْمُقَامَ بِمَكَّةَ[131]
حضرت سختشان شد در مکه بماند. با اینکه مولدشان بوده است. با وجود این ها دوست داشت مکه را.
وَ دَخَلَهُ حُزْنٌ شَدِيدٌ وَ شَكَا ذَلِكَ إِلَى جَبْرَئِيلَ ع فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ اخْرُجْ مِنَ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها فَلَيْسَ لَكَ بِمَكَّةَ نَاصِرٌ بَعْدَ أَبِي طَالِبٍ وَ أَمَرَهُ بِالْهِجْرَةِ.
پیغمبر حبیبش است.
وقتی یهودی ها اذیت کردند. پیغمبر سرش را در آسمان میچرخاند، منتظر وحی بود. وحی نازل شد و قبله تغییر کرد.
قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ ﴿144﴾
با عشق باید آدم نگاه کند. خدا هم با پیغمبرش رابطه اش رابطه عاشقانه است. حبیبش است. یعنی محبوب خداست. نه اینکه پیغمبر محب خداست. پیغمبر که محب خدا بود. اما پیغمبر محبوب خدا شده. فوق این است که پیغمبر خدا را دوست دارد.
ما رابطه هایمان باید گرم باشد با اهل بیت. با اسمشان هم عشق کنیم. با تاریخ تولد و شهادتشان هم حال بیاییم. سر گذشتشان را هم میشنویم عاشقانه نگاه بکنیم. نه اینکه خیلی سرد باشد. مزاج انسان با اهل بیت باید داغ باشد. گرم هم نه. انسان بسوزد. هم با عشقشان هم با شوقشان.
اگر عاشق بشویم حرکت و رفتن خیلی ساده میشود.
#رابطه_عاشقانه_با_اهل_بیت
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ ابْنِ أَخِي حَمَّادٍ الْكَاتِبِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَيِّدَ وُلْدِ آدَمَ فَقَالَ كَانَ وَ اللَّهِ سَيِّدَ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ وَ مَا بَرَأَ اللَّهُ بَرِيَّةً خَيْراً مِنْ مُحَمَّدٍ ص.
سید ولد آدم، آدم را خارج میکرد. چون ولد آدم بود. مخلوقات دیگر را هم خارج میکرد. سید ولد آدم باشد غایت انسان میشود. اما وقتی شد سید من خلق الله، میشود سید همه هستی حتی ملائکة الله.
یک خلق به معنای عام داریم که ملائکه را هم شامل میشود. یک خلق به معنای خاص داریم، در مقابل امر است. الا له الخلق و الامر. ملائکه جزء عالم امر هستند. مادون ملائکه که عالم اجسام و … باشند مثل انسان که بدن دارد و نباتات و جمادات میشوند عالم خلق.
این سید من خلق الله خلق به معنای عام است که آمده است.
هو الله الخالق البارئ المصور. سه مرحله است. خالق وقتی تنها بیاید همه مراحل را دارد. بارئ و مصور هم هست. اما در عرض هم هر کدام یک مرحله اند. خالق اصل ایجاد است. برء به معنای تراشیدن و حدود پیدا کردن است. حد زده میشود. تعین پیدا میکند. مصور در جایی است که بعد از ایجاد و برء، تصویر و صورت پیدا میکند. سه مرحله است. الخالق البارئ المصور. این آیه خیلی این سه تا را زیبا بیان کرده است. جای بیان بیشتری دارد که عبور میکنیم.
خدا هیچ تعینی از تعیناتی که ایجاد کرده و خلق کرده، بهتر از رسول الله نیست.
2- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ذَكَرَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مَا بَرَأَ اللَّهُ نَسَمَةً خَيْراً مِنْ مُحَمَّدٍ ص.
نسمه یعنی صاحب حیات. هیچ صاحب روح و حیاتی برتر از پیغمبر اکرم خدای سبحان خلق نکرده است.
#اشرف_مخلوقات
اولین کسی باشید که برای “شرح اصول کافی، جلسه 455” دیدگاه میگذارید;