بسم لله الرحمان الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلاة و سلام وعلی محمد و آله طاهرین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ولعن دائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
در محضر کافی شریف و کتاب الحجة باب صد و هشتم روایت شصت و پنجم روایت شریفه فرماید که «عن محمد ابن الفضیل عن ابالحسن الکاظم علیه السلام فی قوله تعالی و ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا» عرض کردیم که این مجموعه روایات برای مصداقی کردن حقیقت آیات قرآن است شما مثلا وقتی که نگاه به سوره حمد میکنید که وقتی داریم میخوانیم «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» ببینید چقدر زیبا، همهی عالم رو مجتمع می کند باهم، اول مگه من رو به صراط مستقیم هدایت کن که باتوجه به اون روایاتی هم که داشتیم که صراط مستقیم صراط امیرمومنان علیه السلام است حقیقت صراط امیرالمؤمنین یعنی منو به سوی امیرمومنان و بعد بلافاصله دنبالش میگوییم «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» همه کسانی که توی صراط تو طول تاریخ بودن را جمع میکنیم در کنار هم از آدم تا خاتم را کنار هم قرار میدیم و تمام مومنانی را که تو این صراط طی طریق کردن «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» همه اینها رو یعنی نگاه رو به یه حقیقت گستردهی من الاول الی الآخر چیکار میکند انسان منعطف می کند اونم نه به اصطلاح صراط مفهومی «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» یعنی مصادیق را از ابتدا تا انتها کنار هم می بیند بعد اینها رو یه دسته قرار میده که تولی اینها و طلب این در مقابلش «غیر المغضوب علیهم و الا الضالین» اونجا هم همه کسانی که مورد غضب قرار گرفته اند و همه کسانی که به ضلالت مبتلا شدهاند یعنی منافقین و دشمنان و تمام اینها رو انسان در مقابل این صراط مبینه یعنی وقتی داره طلب می کنه کانه خودش رو کانه نیست انه است خودش رو تو «جبهه حق من الاول و الی امروز و الی هذا الیوم» می بیند که این جبههی حق رو یکجا می بیند و خود شو مرتبط با این جبهه ی حق می بیند و این طلب رو دارد طلب این صراط مستقیمی که جلودارش میشه لواء هم پرچم در دست امیر مومنانه است و همه مومنین تو طول تاریخ که روایت دارد پشت این پرچم قرار گرفتند و دارند حرکت می کنند این خودشو میخواد داخل در این صراط بکند از این سو و می خواد از دو طرف صراطی غیر المغضوب علیهم و الا الضالین این دو طرف اینور و اونور اون و ساقطین از او هستند و دشمنان او هستند دور کند اونم از همه کسانی که من اول الی هذه الیوم بودن از آنها دور بکند نه فقط دشمنی یک کسی را که تو ذهنش میاد میشناسه نه دشمنی تو هم با تمام دشمنان تو طول تاریخه یعنی هم دشمن المغضوب علیهم و از ضالین که این همه مغضوب علیهم و همه ضالین رو شامل می شود خب اگر انسان تو هر نمازی تولی اینچنینی و تبری اینچنینی رو اونم روزی چند بار تجربه می کند و تقاضا میکند این دین مصداقی میشه لذا میبینه تو جامعه ارتباطات همه چیز با نگاه مصداقی داره رشد می کنه همه چیز را از این منظر می بینه چون دارد دائما تمرین میکند که یا تو صراط هدایت اند یا مغضوب علیهم و ضالین اند درسته اگر این نگاه رو داره تو طول تاریخ و امروز تجربه میکند و این رو طلب می کند خب این اصلا زندگیش مفهومی نمیشه در حالی که دین برای ما شده چی مفهوم؛ یعنی ما زندگی مون یه چیزه دین مون یه چیز دیگریه که اگر دین را از زندگیمان در بیارن اغلب مون زندگی مون تفاوتی نمی کند یعنی همین جوری خورد و خوراک مونو بلند و کوتاه مون نشست و برخاست مون را رفتن سر کارمون و همه اینها چی هستش به همان سبک و سیاقی است که یعنی بر این اساس «صرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» شکل نگرفته اینجا که طلب میکنیم این طلبی نیست که ما بنشینیم دعا مستجاب بشود میگه این طلب رو به دنبالش برای تحققش من میرم ولی خدایا من زحمت رو می کشم طلب رو میکنم حرکت رو میکنم اما اعطای توست اعطای توست اینجور نیستش که بنشینم بگم بده میرم تا بده حرکت میکنم تا برسه این نگاه رو داریم هر روز ما تمرین میکنیم اون وقت این آیات شریفه که در این روایات آمده همه اش برای تایید این است برای کمک به این نگاه است که زندگی زندگی مصداقی با دین بشود یک زندگی اقامهای با دین بشود که دین تو متن زندگی ما قائم بشود نه اینکه زندگی یه چیزی باشد دین هم یه چیز دیگری باشد حالا اینجا می فرماید که امام کاظم علیه السلام ذیل این آیه شریفه که «ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا قال لهم الاوصیاء» حقیقت اون چیزی که مساجد لله هست که تفسیر شده به اعضای مثلا هفتگانه سجده که اینها باید فقط برای خدا بر روی خاک قرار بگیرد نه برای اغیار این میگه حقیقتش چی هستش مساجد حقیقتش اوصیاه هستند مثلا الان در روایات شریف بر تبیین این میفرماید که باز از «عن موسی بن جعفر علیهم السلام فی قوله عزوجل و ان المساجد لله فلاتدعو مع الله احدا» با خدا کسی را نخواندن است «ان المساجد لله» یعنی چی یعنی با خدا کس دیگری را نخواندن شریک قرار ندادن که امام کاظم علیه السلام میفرماید «قال سمعت ابی جعفربن محمد یقول و هم الاوصیاء و ائمه علیهم السلام منا واحدا فواحدا فلاتدعوا الی غیرهم فتکون کمن دعی مع الله احدا هکذا نزل آیه» که اگر امام رو فقط اطاعت کردیم تو زندگی و کسی دیگری رو اطاعت نکردیم به طوری که زندگی ما تو اطاعت هامون به دیگران منصرف نشود هر اطاعتی فقط برگرده به اطاعت امام خیلی قوی میشه این توحید که فنگ توحید این است حقیقت «ان المساجد لله» این است که توحید تا برسد به مرتبه چی ولایت و تبعیت در ولایت که تو زندگیش این دعوت به هیچ کس دیگری نکرده حالا دعوت به هیچ کس دیگری نکرد نه به عنوان امام با عنوان عملش یعنی عملش به گونه ایست که دعوت به دیگری نیست توش اگر انتخاباته همینجور ملاک و میزان چی هستش؟ «ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا» هر کسی که اون نگاه قرب به خدا و دعوت به خدا رو بیشتر دارد «فلاتدعوا مع الله احدا» اگر کسی رو خوندیم که به خودش دعوت کرد یعنی چی هستش اگر کسی رو خواندیم و او را در حقیقت بهش نزدیک به خودش دعوت کرد این « ان المساجد لله» نشده «فلاتدعوا مع الله احدا» شده یعنی شده «فلاتدعوا مع الله» شده به دیگری رو خوانده تو هر کاری از زندگی مون جوری باشد که هر کسی نگاه می کند می بینید «ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا» این فقط و فقط داره به خدا می رساند چه جوری از طریق امامی که واحدا بعد واحد این امام این مسئولیت هدایت جامعه رو به سوی خدای سبحان و اطاعت خدای سبحان را به عهده دارد می بینه دائم تابع هست همه چیش اون وقت تمرین همینطور مرحله به مرحله چی میشه میاد پایینتر تو همان نگاه به صلاح نازلهي ولایت هم همین مسئله دیده میشود که آدم ببین اطاعت پذیرش تا چه مرتبهای هست خیلی زیباست که اینا رو باید تو زندگی بیاریم تمرین کنیم تجربه کنیم در روایت دیگری که ذیل همین بله؟ همان « ان المساجد لله» لازمشه دیگه کان المساجد لله مثل نفی یا اثبات و مثل لا اله الا الله درسته؟ لا اله الا الله چجوره که لا اله الا الله اینم « ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا فلاتدعوا مع الله احدا» نفی همان است که « ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا» با خدا کسی را نخوانید اون وقت بره تو روایت بعدی همین رو باز بیشتر توضیح می دهد که علی ابن ابراهیم در تفسیر قومی و «ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا» میفرماید که از عن الامام آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، «فلاتتخذوا من غیر هم اماما» تو زندگی عملیتان غیر از اونها رو امام نگیرید اگر تو زندگی عملیتان غیر از اونها رو امام نگیرید حتی اونجایی که چی هستش زندگی عادی انسان است اگر عادت کرد امامش رو دیگری قرار داده این کشیده میشود به زندگی چی به زندگی نظری انسان که اگر انسان توی عملش امامش دیگری بود که اون به امامت نمی رسید به نظام امام منجر نمیشد به تبعیت از ولی و امام منجر نمیشد حتی اگر انسان تحت حاکمیت طاغوت هست پذیرفت این رو یه موقع هستش که مجبور آنجا زندگی بکند اما حواسش هست که نمیپذیرد اما باید خاطر رفع حرج زندگی بکند مهم این یک موقع تسلیم میشه تابع میشه دیگر برایش عادی میشه این دیگه پذیرفته «فلاتدعوا مع الله احدا» صدق نمی کند این است که «تدعو مع الله احدا» با خدا دیگری را خوانده همین قدر که داره تبعیت می کند که مگر من نگفتم «ان لاتعبد الشیطان؟» عبادت شیطان اطاعت شیطان دیگه که اگر عبادتی نسبت به شیطان به صلاح محقق شد این عبادت شیطان است اینجا «ان لا تدعوا مع الله احدا» نه اینکه «ان لاتدعو» یعنی اظهار امامتش رو بکنه عملا اطاعتش رو نشون بده که هر اطاعتی پیش بیاد قهرا اون چی هستش «تدعوا مع الله احدا» ست مگر به اذن باشد که اونها اذن داده باشند در این تبعیت اگر اینکه میگه پدر و مادر رو مثل تعیین به اذن است اگر میفرمود ولی فقیه به اذن است اگر به اذن شد اونجا که اگر می فرماید اجتهاد است و مجتهد است و تقلید است به اذن است اگر به اذن شد این فلاتدعوا مع الله احدا صدق میکند اما اگر به اذن نشود هر چیزی که بود به اذن نشد این اذن در کار نبود این «تدعوا مع الله احدا» شد و «ان المساجد لله» نشد و مساجد حرکت منه یعنی هر چیزی که من دارم اون لکل وجهة هو مولی ها باید به سمت او باشد حرکت به سمت او نباشد این «ان المساجد الله» محقق نشده لذا مساجد تبعیت است مساجد طاعت است سجدهگاه انسان طاعت انسان است لذا وقتی که به ملائکه گفتند که «اسجدو لآدم فسجدوا الا ابلیس» میگه این سجده تعبیر روایات است طاعتا و محبتا و طاعتا این طاعت و محبت است که اینها چکار کردن در خدمت انسان قرار گرفتند اگر انسان در خدمت کسی قرار بگیرد بدون اذن بدون اینکه اذنی باشد براش این «ان المساجد لله» محقق نشده لذا می فرماید این امام بعد از امام است و «فلاتتخذوا» غیرهم اماما اگر تو مراتبهم هست به اذن آنها باید باشد اگر تو مراتبهم هست که خیلی اینا مصداقی نگاه کردن چقدر متفاوت می کنه کار به اونجایی که آدم فقط یه نگاه مفهومی بکنه بگه امام رو ما بگیم دوازده امام دوازده تا اند امام ها و دوازده تا اند همین بیان دوازده دوازده تو زندگی من چه تاثیری داره اماما بعد امام چه تاثیری دارد الان تو هر رفتار من چه تأثیری دارد «ان المساجد لله» دائم است «فلاتدعوا مع الله احدا» دائم است نه اینکه به عنوان کلیش که من قبول دارم دوازده امام در کار است می گه نه تبعیت باید این نشون بده که دوازده امام فقط او هم یکی پس از دیگری در کار است خب اینم از روایت شریف در روایت شصت و ششم بله مساجد بهمعنای مسجد بیرونی نیست مساجد همون طاعت است حقیقت چون سجده نماد چیه بله؟ نه اونم عیبی نداره یعنی تو روایتم که آمده ان المساجد لله مسجد هم فقط برای خداست در اونجا در حقیقت غیر اونها هم هست اما تامش رو داریم بیان می کنیم که تمام اون مراتب دیگه ذیل اون قرار میگیره بله دیگه یعنی مساجد مسجد بیرونی هست مساجد هفت عضو برای سجده هست که «ان المساجد» چون امام گاهی توی جایی که میخوان عضو رو قطع بکنند میان پیش حضرت میگن از کجا قطع بکنیم بعد میان میگن یکی از دست قطع یک گفته بود از بازو قطع بکنید یکی میگه از آرنج قطع بکنیم یکی دیگر میگه حضرت فرمودند که با اینکه «ان المساجد لله» سجدگاهها مربوط به خداست کف دست را قطع نکنند که این مسجد امکانپذیر باشد سجاده به همین آيه استشهاد میکنند که قطع کردن رو از کجا قرار بدن میخوام بگم یعنی این مصادیق زیادی پیدا میکنه اون وقت و مصداق تامش میشه چی میشه امام که «ان المساجد لله» اونی که طاعت نسبت بهش محقق میشود او امام بعد از امام است که باید تا «ان المساجد لله» تحققها پیدا بکنند در روایات بعدی که میفرماید که روایت شصت و ششم از «سلام ابن مستنیر» است میگوید عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «قُلْ هٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اَللّٰهِ عَلىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اِتَّبَعَنِي » که دنباله آيه میفرماید «و ما انا من المشرکین که انا و من تبعنی که این سبیل من است ادعو الی بصیره انا ومن اتبعنی» روایت شریف میفرماید انا پیغمبر است انا و من تبعنی کیا هستند؟ میفرماید من تبعنی امیرمومنان و الاوصیای من بعدشون هستند که «أَدْعُوا إِلَى اَللّٰهِ عَلىٰ بَصِيرَةٍ »من و اونایی که تابع من اند بر این میخوانیم و لذا تبعیت بقیه مردم نسبت به من و اونایی که تابع من اند که ائمه هستند و امام بعد از من است لازم است یعنی «مَنِ اِتَّبَعَنِي » چی گرفته در عرض انا گرفته نه تابعین انا تابعین انایی که بعنوان امام اند و خودشون مطبوع اند و خودشون چی هستند؟ مطبوع اند که امام بعد از امام هستند که « ذاكَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ اَلْأَوْصِيَاءُ مِنْ بَعْدِهِمْ .» که اینها من اتبعنی هستندکه اینها «مَنِ اِتَّبَعَنِي » به طور اطلاق میشد اینها البته «مَنِ اِتَّبَعَنِي » به طور مقید می شود بقیه مردم درسته پس به طور اطلاقیش در عین که تابع رسول اند به طور اطلاقیش مطبوع دیگران هم هستند دیگران هم تابعشون میشن چون اطلاق دارد و هر تبعیتی تبعیت اینها هم محسوب میشود پس « أَنَا وَ مَنِ اِتَّبَعَنِي » اطلاقش رو نسبت به حضرات می گیرند و مقیداتش رو مراتب و اهل ایمان میگیرند که اون وقت مقیدات همه به اصطلاح چی هستند شان این اطلاق اند همه تبعیتشان تبعیت اطلاقیه است درسته خیلی زیبا میشه که تطبیق کرده در این آیه شریفه در روایات هم که آمده میفرماید که در روایت حالا بعضی از روایات که اینجا آمده که میفرماید وَ قالَ باقر علیه السلام « أَنَا وَ مَنِ اِتَّبَعَنِي » یعنی نفسه او که رسول خدا یعنی انا نفسه « من تبعه عليّ بن أبي طالب و آل محمّد عليهم السلام » که اینجا می فرماید که پس « أَنَا وَ مَنِ اِتَّبَعَنِي » رو تفصیلی تراینجا بیان کرده نفسه، انا یعنی نفسه و بعد « من تبعه » کی هستند؟ عليّ بن أبي طالب و به اصلاح آل پیغمبر عليهم السلام عن صادق باز یه روایت دوم یه روایت دیگری نزدیک به همین روایت « فی قوله تعالی قل هذه سبیلی قال هی ولایتنا » قل هذه سبیل یعنی ولایت من « هی ولایتنا اهلبیت لاینکر احد الا ضال قال و لا ینتقص علی الا ضال» کسی در حقیقت این سبیل رو که ولایت ماست نقص و ناقص نمی کند و ناقص نمی بیند مگر ضال باشد خب اینم روایت شریف روایت شصت و هفتم می فرماید که «سالم بن حنان سالت ابا جعفر علیه السلام عن قول الله عزوجل فاخرجنا من کان فیها من المومنین فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین» مربوط به کی هستش قوم لوط ظاهرا علیه السلام درسته که وقتی که خطاب شد بهشون که مومنین خارج بشوند مومنین در جریان قوم لوط از تهدیدی که مشرکین و کفار قبلش کرده بودند که اگر تو خلاصه دست بر نداری از این کارهایی که ما میگیم رفتوآمدهات رو با دیگرانی که ما راضی نیستیم قطع نکنی تو رم از مخرجین قرار میدهیم یعنی کسانی که اخراج کرده شدن و رفتن معلوم میشه که قبلا چی شده بودند مؤمنی را اخراج کرده بودن از دیار خودشون فقط لوط علیه السلام مونده بوده و اون به اصطلاح دخترانش در این آیه شریفه میفرماید « اخرجنا من کان فیها من المومنین » ما همه اینها رو خارج کردیم منتها « فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین» میخواستیم همه را خارج کنیم از مومنین اما مومنین فقط کیا بودن یک خانواده بودن بیش از یک خانواده نبودند کس دیگری در اونجا در کار نبود یا به لحاظ این است که قبلا اخراج شده بودند و این ها را تبعید کرده بودند و بیرون کرده بودند یا به لحاظ این است یا نه اصلا همینها فقط اهل ایمان باقی مانده بودند و کسی از فشار زیاد اینها از مومنین باقی نمانده بوده هردو امکانپذیره شاید اون اولی به یه جهاتی امکان پذیرتر باشد اما در اینجا لوط علیه السلام با دخترانش فقط موندن که « فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین» اون وقت زیبا این روایت همین مسئله را که شأن نزولش معلومه در مورد چی هستش اما آمدهچکار می کنه میفرماید فقالَ ابوجعفر علیه السلام «آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم لمیبق فیها غیرهم» اون بیت بیت ایمان است بیت النبوه و بیت الامام است و بیت الولایه است نه بیت خانهي ظاهری لذا « فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین» یعنی اونهایی که تابع ولی بودن همه باهم یه بیت رو تشکیل میدن این باهم میشن یه بیت اینکه در حقیقت تو طول تاریخ اهل بیت علیه السلام رو ذکر می کنند اهل بیت با مومنین بهشون بیت اند لذا « فما وجدنا لمیبق» غیر اینها غیر اینها یعنی این حضرات با تابعینشون و این یک بشارت هست که همه مومنانه به حضرات معصومین علیهم السلام تو طول تاریخ جزوه چی هستند؟ بیت اونها حساب میشن و اهل بیت حساب میشوند لذا با این نگاه «کل تقی و نقی آلی» هر تقی و نقی آل من است این آل حقیقی و آل نظام روحی و به صلاح علاوه بر نظام طینی ما یا آل نظام طینی داریم که نسبت ظاهری است و یا آل نظام ولایی داریم که اون تبعیت و اعتقاد است که هرکسی تو این تبعیت و اعتقاد به هر نسبتی نزدیک میشود نسبتش نزدیک تر می شود و اگر در جایی جمع بین دو آل بود که این آل آل است اما اگر جمع بین دو آل نبود بلکه تعارض بین دو آل بود یعنی آل نظام طینی با عالی نظام ولایی تعارض داشته باشد قطعا آل نظام ولایی تقدم دارد نه تقدم دارد بلکه فقط این در حقیقت در کار است و آلطینی چی میشه اون جا ساقط است چنانچه فرزند نوح «انه لیس من اهلک انه عمل غیرصالح» لذا آلطینی اگر نسبت معنوی پیدا نکند ساقط می شود اما آل معنوی اگر اونجایی که نظام طینی هم در کار نیست آل می شود و به صلاح میفرماید که « مَنِ اِتَّبَعَنِي فانه منی» هرکسی که تابع من باشد از من است درسته اون وقت اون احادیثی را که یه دو سه جلسه مفصل راجع به مناها خوندیم تو همین کافی شریف اون دو سه جلسه روایات رو جمع کردیم که اون چه که بعنوان منا منا بود اون همان تبعیت معنوی و آل معنوی است که سلمان منا اهل بیت مثلا اصحاب و یاران خاص حضرات معصومین منا اهل بیت که این منا بودن امروز هم سرایت دارد که میفرماید که « لمیبق فیها غیرهم » غیر آنها کسی باقی نماند درسته؟ « فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین» این بیت بیت چیه این بیت بیت چیه بیت ولایته این بیت بیت امامته « غیر بیت من المسلمین» کسی باقی نبود لذا همه مومنان به اونها داخل در این بیت هستند و این همان علامت این است که امام با یارانش با تابعینش یه حقیقت واحده رو شکل میدهند حقیقتا بیت است نه مجاز بیت باشد تعبیر بیت تعبیر مجاز نیست بلکه چی هستش وقتی میگیم سلام علیکم یا اهل بیت نبوه و این بیت تو نبوه و را داریم سلام میکنیم نه به بیت طینی دقت کردین السلام علیکم یا اهل بیت نبوه و این بیت نبوه و است که داره مضاف الیهش نشون میده که مصداق حقیقی این بیت چیست بله بیت نبوهای است که با بیت ظاهری هم سازگار باوشد خوب اون نور علی نور اما اگر کسی از نسل نبود به ظاهر ولی تابع بود داخل در بیت نبوه و میشود یا نمیشود داخل میشود اینم روایت خیلی با بشارتی است بله؟ اره این جلسه چند دو سه جلسه اونجا دو سه جلسهی فکرکنم که گذشته باشد سیصد و هشتاد و نه به بعد رو که این جلسات خیلی جلسات زیبایی است اینارو دائما باید این منا بودنا خیلی به کار می آید در روایت البته در اینجا مثلا دارد که حالا این رو عبور کنیم چون روایت بعدی را میخواهیم برسیم روایت شصت و هشتم « عنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: فَلَمّٰا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا وَ قِيلَ هٰذَا اَلَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ » » آیة شریفه میفرماید « فَلَمّٰا رَأَوْهُ زُلْفَةً» وقتی که تو جریان قیامت اینها میرسند اونجا « رَأَوْهُ زُلْفَةً » می بینیم که مومنی اونجا چی هستند به درجات کمالی و بهرهمندی هاشون رسیدن و کفار میبینن اونایی که اشرار بودن درنظر این ها محروم بودن در نظر اینها جزء در حقیقت اون ندارها بودن اونجا بهرهمنداند اونجا تو کمالند تو رابطه ویلائی هستن اونجا بعد میگه وقتی این رو میبینن « سِيئَتْ وُجُوهُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا » اونجا تازه حقیقت سیاه شدن روی اینها و اون سخت بودن این کار برای اینها که « وُجُوهُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا » اونجا برای اینها « سِيئَتْ » اون چیزی است که به اون خوانده شدند و این ها اجابت نکردند این اصل معناست اما معنایی که در اینجا تطبیق میشود این است که وقتی مقام امیرمومنان علیه السلام رو می بینند اون کسانی که خودشون رو به اون مقامات منتسب کرده بودند خودشون یعنی اون به خصوص به نسبت امیرمومنان بودند رو که اسم اختصاصی امیرمومنان است حتی گفتند که بر حضرات معصومین دیگر این رو اطلاق نکنید فقط بر امیرمومنان علیه السلام اطلاق می شود این اسم رو به خودشون بستن این اونجا فلما رَأَوْهُ می بینیند امیرمومنان رو با حقیقت عمارت مومنینی که هست حقیقت و مصداق تام ایمانی که هست « رَأَوْهُ زُلْفَةً » و اون مقام قرب حضرت را « سِيئَتْ وُجُوهُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا » این اهل کفر کیا بودن و « وَ قِيلَ هٰذَا اَلَّذِي » از این معلوم میشود « كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ » اون چیزی مقامی که خودتان را با او بسته بودید و امیرمومنان خواندید چی هستش حالا معلوم شد که چقدر دروغگو بودید روی آنها سیاه میشود روی آنها در حقیقت به صلاح اون سیاهی و سختی براشون عارض میشود چون تدعون به اون مقام خودشون رو امیرالمؤمنین خوانده بودند پس این میشه مقامش در مقابل کسائی است که خودشون رو به عمارت مومنین خوانده بودند لذا در روایت میفرماید « قَالَ هَذِهِ نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ أَصْحَابِهِ اَلَّذِينَ عَمِلُوا مَا عَمِلُوا » این و الصاحب الذین «عَمِلُوا مَا عَمِلُوا » نسخه بدل دارد که و الصحابه اونوقت اینجا آمده «و اَلَّذِينَ عَمِلُوا مَا عَمِلُوا » اگر بگیم اینجوری بهتر است یک واو را در حقیقت همونجورکه تو نسخه آمده که « هَذِهِ نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ أَصْحَابِهِ » درسته؟ « و اَلَّذِينَ عَمِلُوا مَا عَمِلُوا يَرَوْنَ » این یرون میشه خبرش که و « و اَلَّذِينَ عَمِلُوا مَا عَمِلُوا » اونایی که عمل هایی را کردند که اون عمل هایی رو که کرده بودند که گفتنی نیست از بس که در حقیقت قبیح بوده « يَرَوْنَ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي أَغْبَطِ اَلْأَمَاكِنِ » می بینند در بهترین جایگاه که در حقیقت برای اون قرار داده شده « فَيُسِيءُ وُجُوهَهُمْ » در این حال چی میشن اونها؟ « يُسِيء وُجُوهَهُمْ » اونجا در حقیقت سیاهرو میشن و اذیت می شون و که این چه کاری بود که و چرا در حقیقت اونچیزی که بهش خوانده شدند و این جور در حقیقت چی کردن ضایع کردن و « وَ يُقَالُ لَهُمْ: «هٰذَا اَلَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ» اَلَّذِي اِنْتَحَلْتُمِ اِسْمَهُ .» به خودتان نسبت دادید اون اسم را کدوم اسم را؟ همون امیرمومنان بودن یعنی بازم آورده این آیا رو تو مقام چی حاکمیتی و مصداقی یعنی این امیرمومنان بودن فقط این نیستش که طرف اسمشو گذاشته باشد امیرمومنان اگر کاری کرده باشد که امارات توش باشد ولی بدون اذن درسته اگر امارتی را انجام بده بدون اذن و این امر و نهی کرده باشد بدون اذن اینم از اون کسانی است که تدعون به چون امیر مومنانه امارت است امرات مومنین است امیری بر مومنان است حق امر نهی هست درسته؟ چقدر زیبا میشد این که هرکسی تدعون عام میشه نه فقط چند نفر اون چند نفر در راس اند اما عام میشود هر کسی که تو اینجا خودش رو در مقام اماراتی قرار بدهد بدون اذن حالا امارات ممکنه یه امارت جزیی یک خانواده باشد یه محل باشد یه شهر باشد درسته؟ یک کار خاص باشد امارتی که بدون اذن باشد اگر این رو در این حد قراربدهد این اونجا « سِيئَتْ وُجُوهُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا » چون خودش رو بدون اذن قرارداده کفر است و همین مقدار چی هستش مراتب « سِيئَتْ وُجُوهُ اَلَّذِينَ» متفاوت میشود حالا ذیل این البته به صلاح روایات مختلفی آمده که دوستان رجوع میکنند که روایات مختلف آمده مثلا دارد که در روایت دارد که « عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى – فَلَمّٰا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا قَالَ ذَلِكَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا رَأَوْا مَنْزِلَتَهُ وَ مَكَانَهُ مِنَ اَللَّهِ أَكَلُوا أَكُفَّهُمْ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى – فَلَمّٰا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا قَالَ ذَلِكَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا رَأَوْا مَنْزِلَتَهُ وَ مَكَانَهُ مِنَ اَللَّهِ أَكَلُوا أَكُفَّهُمْ » دست هاشون رو کانه دارن می خورند ولی دست گزیدن که هستش « أَكَلُوا أَكُفَّهُمْ عَلَى مَا فَرَّطُوا فِي وَلاَيَتِهِ . » کوتاهیهایی که در ولایت حضرت کردند یا «علی ابن ابراهیم تفسیر قمی نَظَرَ أَعْدَاءُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا أَعْطَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْمَنْزِلَةِ اَلشَّرِيفَةِ اَلْعَظِيمَةِ وَ بِيَدِهِ لِوَاءُ اَلْحَمْدِ » لوای حمد لوای حمد بالاترین کمالات است هم دائر مدار در حقیقت چی هستش کمال است دیگه می گه «بِيَدِهِ لِوَاءُ اَلْحَمْدِ » بالاترین کمالات پرچم اش نه پرچم به معنای یک بیرق باشد یعنی اون حقیقتی که متلالا است و متجلی است امیرالمومنین صاحب لواء حمد است که لواء حمد یه بحث مفصلی تو اگر یادتون باشه توی بحث جریان امام زمان عجل الله هم داشتیم که امیرمومنان یه لوایی دستش هست و بعد این دو بار دیگه این لواء در حقیقت برافراشته میشود یه بار هم در زمان امام زمان این لواء که حالا بحثش رو اونجا رجوع میکنند دوستان و هو علی الحوض امیرالمومنان با دست داشتن در دست داشتند لواء حمد بر حوض کوثر است «یسقی و یمنع» اونجا عدهای رو سیراب میکند عدهای رو مانع می شود درسته اونجا«سْوَدُّ وُجُوهُ أَعْدَائِهِ، فَيُقَالُ لَهُمْ: هذَا اَلَّذِي » اونایی که منع شدن «يَسْوَدُّ وُجُوهُ أَعْدَائِهِ، فَيُقَالُ لَهُمْ: (هٰذَا اَلَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ)» شما ادعایی اینرو کرده بودید لذا امروز چی میشید محرومید از اینجا « هٰذَا اَلَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ » یعنی اون اسقاء از حوض کوثر نماد امارت امیرالمؤمنین در عالم دنیاست یعنی وقتی که حضرت امر میکنند و اطاعت می شود سیرابی تو این امر و نهی است خیلی زیباست که اونجامی شود خوردن از حوض کوثر لذا «ریا رویا لازم بعده احدا» اون ریروی است سیرابی بدون تشنگی است که وقتی اطاعت امر میشود این سیرابی و اسقاء از حوض کوثر است خیلی زیباست این که با این نگاه بله « هٰذَا اَلَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ منزله و موضعه و اسمه» شما آمدید این ها را خواستید برای از بگیرید و این باعث میشه امروز منع شدید یعنی هرکسی ادعای بی جایی بکند چه اسما و چه رسما یعنی چه عملا و چه علما این در حقیقت از حوض کوثر منع میشود مثلا این روایات شریف هم ذیل این روایت آوردن زیباست می گن وقتی که نوح علیه السلام بعنوان اولین رسول مبعوث میشود اونجا دارد که به نوح علیه السلام میگن شهادت تو بر شاهد تو بر اینکه تو رسالتت را خوب انجام دادی کیه اونجا دارد که نوح میگه پیغمبر اکرم خاتم انبیاء چون «و جئنا بک علی هولاء شهیدا» پیغمبر شهید بر شهداست دیگه میگه پیغمبر اکرم. بعد میگه حرکت می کنند نوح با امتش میان خدمت پیغمبر طلب شهادت می کند پیغمبر اکرم ص حمزه و جعفر رو می فرسته برای شهادت بر اینکه نوح ابلاغ رسالتش را درست کرده بعد اون جا دارد که یک کسی خدمت امام صادق علیه السلام بعد میگه پس علی کجا بود اگر که اینها هم حمزه و جعفر رفتن پس علی کجا. بعد امام صادق علیه السلام فرماید مقام علی در شهادت بالاتر از این است که این جاها بخواهدشهادت بده اون هم بر اولین رسول اولوالعزم که نوح است حمزه و جعفر از امت ختمی شهادت میدهند اون وقت همین خیلی زیباست خیلی زیباست که درون روایت دیگر داشتیم که امیرمومنان میشه شاهده بر ادای رسالت پیغمبر اون وقت به اگر یادتون باشه چرا اونجا دار میگه چون رسالت پیغمبر اتمامش به چی بود به وصایت بود خیلی زیباست که به وصایت بود که «فان لم تفعل فمابلغت رسالت» درسته؟ بعد میگن امیرالمؤمنین میگن ابلاغ رسالت پیغمبر به تو کرد امیرالمؤمنین هیچ منافات با مقام افضلیت پیغمبر نداره چون تمامیت رسالت پیغمبر به ابلاغ به وصایت امیر المؤمنین بود « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي » درسته؟ « وَ رَضِيتُ لَكُمُ »بعد اونجا و مابلغت رسالت لذا شهادت میدهد امیرالمومین و همینجور یکی پس از دیگری تا به امام زمان می رسد که یکی یکی سوال می کند آیا امیرمومنان هم ابلاغ کرد اون وصایتش رو به بعدی از امام حسن و از امام حسین ع تا می رسد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اینم خلاصه اگر خوشتون اومد یک صلوات بفرستیم «صلوات» مال حضرت نوح را بله کافی جلد هشتم صفحه دویست و شصت و هفت این تو کافی روایت نوح علیه السلام تو کافیه جلد هشتم بعد می فرماید که روایت شصت و نهم عبدالرحمان ابن کثیر عن ابی عبدلله «فی قوله تعالی و شاهِدِ وَ اَلْمَشْهُودِ » قال النبی شاهد است و مشهود امیرمومنان است یعنی گاهی شاهد پیغمبر است مشهود امیرمومنان است گاهی شاهد امیرمومنان است مشهود پیغمبر است حالا اینها هر کدام به جهت ایجاد میشود این آيه شریفه اصلش مربوط به قیامت است که این «انا ارسلناک شاهدا» ناظر بر این است که شاهد پیغمبر است چون چرا شاهدا و مشهود رو میتونیم بگیم پیغمبر شاهد است چون آیه داریم «انا ارسلناک شاهدا» یا « و جئنا بک علی هولاء شهیدا » شهیدا شهیدا همون شاهدا است دیگه که شاهد تو هستی و همچنین در رابطه با قیامت داریم « ذَٰلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ » قیام روز در حقیقت چی هستش مشهود است درسته اما حقیقت قیامت با این تعبیری که برای امیرمومنان آمده یک حقیقت واحدی است که شاهد و مشهود می شه پیغمبر و امیر مومنان علیه السلام که اینم از اون روایات زیباست که قال النبی شاهد است و امیر مهمانان مشهود است در اونجا که حالا گاهی شهید به معنای شاهد است گاهی، گاهی شهید به معنای مشهود است که اون آیۀ شریفه که « أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ » که خدای سبحان شهید است هم شاهد است هم مشهود است درون روز شاهد است عنوانی پیدا می کند خیلی زیباست که این رو در المیزان به عنوان شاهدا معنا میکند و در رساله الولایه این به صلاح شهید رو به معنای مشهود بیان میکند که مرتبه مشهود فوق مرتبه شاهد است درسته خوب در روایت دیگری می فرماید که احمد ابن عمر الهلال «قال سالت ابا الحسن علیه السلام عن قوله تعالی فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ » فأذن آیه قبلش این است که « وَ نادى أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابَ النّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقّاً قَالُوا نَعَمْ » این تمایزات که ایجاد شد اونا میگن ما یافتیم اون چه که حق بود مومنان به اون به صلاح غیرمومن میگن شما یافتید اونا هم میگن نعم « فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ » اون جاست که این تمایز تام میشود که « أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ » که موذنی بعد این اذن موذن روایات خیلی ذیل زیاده همونجوری که امیرمومنان علیه السلام قاسم جنة و نار است « أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ » موذن در جنة به صلاح بهشت و جهنم هم امیرمومنان است همونجوری که سوره توبه رو « بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ اذان من الله و رَسُولِهِ » رسول را امیرمومنان مبلغش بود و رساننده اش بود در خلاصه اینا ببین تطابق شود باهم تفسیر میکنه همدیگه رو اگر اونجا به پیغمبر خطاب شد یا خودت یکی از خودت باید این سوره رو برسونی و در حالی که کسی زودتر برده بود این رو امیرالمؤمنین رو فرستاد که برگردان و این رو بگیره و در حقیقت خود امیر مومنان ببره ابلاغ بکنه تو قیامت هم « اذان من الله و رَسُولِهِ » کی اونجا اذان میگه اذان که اون موذن است که جدا میکند مهر میزند امیرمومنان است میگه این مطابق اونی است چقدر زیباست هم اون مفسر این است هم این مفسر آن است که یک حقیقت در کار است یک بحث اعتباری در کار نیست که فقط امیرمؤمنان ابلاغ این رو به کند این ابلاغی است که به دنبالش جنة و نار را دارد جدایی جنة و نار را به دنبال خودش دارد لذا ابلاغ انقدر از اینقدر عظیم است در روایات دارد که می فرمایند در مورد موذن در حقیقت اقوالی آوردند که گفتند اسرافیل هست خدا گفت خدا رو موذن دونستند اسرافیل و جبرئیل ماموران جهنم رو ماموران بهشت اینا همه مصادیق روایات ذکر کردند موذن این هاست اما در روایت وارد شده هم اهل تسنن دارند هم شیعه دارد این هم روایتش جالبه اهل تسنن هم دارند که موذن امیرالمؤمنین است که « فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَنْ لَعْنَةُ اَللّٰهِ » امیر المؤمنین اهل تسنن هم روایت رو فکر کنم از کتاب حاکم حسکانی اونجا نقل شده باشد بعد دارد که مطابق همونجوری که سوره برائت را برای مشرکان در مکه خوانده این برائت در قیامت را حضرت باید اونجا موذن باشد و همونجوری که قاسم جنة و نار است اونجا موذن در حقیقت چی هستش بین مومنان و کافران است امیرمومنان «انا اذان الله فی الدنیا» تعبیر اینکه « انا اذان الله فی الدنیا » همان و سوره برائت است که « اذان الله فی الدنیا و موذنه فی الآخره » در آخرت هم من موذن هستم یعنی قوله تعالی خود حضرت معنا کرده یعنی « وأَذٰانٌ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ » فی حدیث برائت که اونجا آمده و همچنین «قوله فاذن موذن» که در این آیه آمده «و انه لما صار فالدنیا منادی رسول الله ص علی اعدائه که اذان من الله و رسوله» اونجا بیان کرده چون منادی «صار منادی مناد الله فالآخرة علی اعدائه» اینجا منادی پیغمبر شد در ابلاغ اونجا منادی خدا می شود در جدا کردن اینا خیلی زیباست که ابن عباس هم یه بیانی داره میگه «ان لعلی بن ابیطالب ع فی کتاب الله اسمأ لایعرف عن الناس قال قولنا و ما هی قال اسماء سماه الله فالقرآن موذنا» موذن یکی از اسماء امیرمومنان است حالا ببینید کسانی که اذان هم میگن موذن میشن به نحوی دارد این حقیقت روچکار می کند دارند این حقیقت را خلاصه دارند مرتبه ای ش رو تجلی می دهند که مومن رو به سمت نماز میخوانند مایز بین ایمان و کفر دارند ایجاد می کنند خیلی زیباست که مؤذن است بعد میفرماید «و اما قوله تعالی فاذن موذن بینهم اللعنة الله علی الظالمین فهو الموذن بینهم یقول علی لعنة الله اللذین کذبوا به ولایتی وستخفوا به حقی» که ملاک اون «اذن موذن لعنةالله» لعنت بر اونکه ولایت را نپذیرفته خب این روایت شریف هم تمام شدش اما روایات بعدی انشاءالله دیگه من آمادگیش رو مطالعه چند تا دیگه کرده اما دیگر یه خورده خسته شدم و سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اولین کسی باشید که برای “شرح اصول کافی، جلسه 438” دیدگاه میگذارید;