سخنرانی استاد عابدینی
«نگاه اسلام به زن؛ سرمایه عظیم آخرالزمان»
زمان: 19 آبانماه 1401
مکان: سازمان تبلیغات اسلامی – همایش کشوری “نهضت پیشرفت زنان”
موضوع: نگاه اسلام به زن؛ سرمایه عظیم آخرالزمان
صوت مراسم
کلیپ تصویری
متن جلسه
بسم الله الرحمن الرحیم
…. فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
انشاالله خدای سبحان عرض وجود ما را و عرض عالم را به طاعت حضرت ولی عصر منور بگرداند و این طاعت ما نسبت به حضرت دوام داشته باشد و دائمی باشد «وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» و انشاالله دائماً مطیع حضرت باشیم و فرمانده وجود ما، انشاالله وجود مبارک حضرت و فرامین حضرت باشد. هر چقدر عشق و علاقه داریم که از سربازان، یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
خوشامد عرض میکنیم خدمت دوستان بزرگوار که البته مهد وجود خود این بزرگواران شهر قم است و ریشه و بن مایه همه دوستان همین جا است، اما در عین حال الان در حال مأموریت در جاهای مختلف هستند و تشریف آوردند انشاالله بهره مند باشیم از زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها و از شفاعت حضرت، صلوات دوم را بلندتر مرحمت کنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم.
اگر میخواهید به ختم صلوات بگذرد همینجور صلواتهایتان را شل بفرستید، هر چقدر عشق و علاقه به حضرت زهرا سلام الله علیها دارید با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
خیلی ممنون، انشاالله که همه ما با صاحب صلوات محشور باشیم. بحثی که در این دقایق خدمت دوستان هستیم، چون قدری مجبور هستیم با نگاه مبنایی این بحث را مطرح بکنیم ممکن است قدری برای دوستان با توجه به شرایط هیجانی که الان است در کشور، یک خرده سخت باشد ابتدایش؛ اما با توجه به نتایجی که انشاالله در پایان میخواهیم از این مبنا بگیریم حتماً میتواند یک نگاه اساسی باشد و یک نگاه راهبردی ایجاد کند که در تصمیمات ما و حرکتهای ما با یک پشتوانه و جزم بالاتری انشاالله که به عزم مرتبط بشود و ملحق بشود انشاالله تاثیرگذار باشد. من از این نکته آغاز میکنم که خدای سبحان که عالم وجود را خلق کرده، حقیقت و حقایق عالم وجود را به گونهای خلق کرده که تعبیر قرآنی است «أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»[1] هر چیزی خلقتش به گونهای است که در مسیر آن خلقت حرکت میکند، یک کمال اولی دارد که آن خلق اولی آن شی است و یک کمال ثانوی دارد که آن «ثُمَّ هَدَى» است که آن هدایت به سوی آن کمالی که برای این متوقع است و در نظر است باید حرکت بکند. پس هر موجودی ماموریتی در عالم دارد که باید آن مأموریت را به ثمر برساند، موجودی نیست که عبث و لغو خلق شده باشد. این یک نکته.
نکته دوم این است که پیدا کردن این مأموریت موجودات با توجه به اختلافات و با همه تفاوتهایی که در موجودات است، شناختش به این سادگی نیست؛ به خصوص با این نکته که فقط موجود در عالم طبیعت و ماده نیست بلکه ریشه همه موجودات «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»[2] همه موجودات متصل به خزائن الهی هستند و گسسته نیستند، یک ظهورشان ظهورِ مادی است اما این ظهور مادی تا مرتبه خزائن و اسماء الهی کشیده شده است. پس حقیقت تفاوت موجودات در عالم مادی هم نشاتگرفته از آن خزائن الهی است که در عین حالی که در خزائن الهی وحدت حاکم است و آنجا وحدت ساری است ولی در عین حال منشاء اسماء مختلفی، اسماء مختلف منشاء تفاوتهای مختلف میشوند. این نکته دوم.
پس موجودات برای مأموریتهای مختلف خلق شدهاند، موجودات کشیده شده از خزائن تا عالم مادی هستند و لذا شناخت موجود فقط در دایره عالم مادی نیست. بله در عالم مادی هم امکان مرتبهای از شناخت است اما این تمام شناخت نیست. پس چه کسی میتواند مأموریت هر موجودی را با این گستردگی وجود و این پیوستگی تا خزائن تعیین بکند که «الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» خود او این هدایت را به عهده دارد. در اغلب موجودات این هدایت تکوینی است، یعنی هم وجودشان و خلقتشان تکوین است و هستی است و هم رشدشان و رسیدن به کمالشان خودِ هستی و تکوین است و اراده آنها حداکثر در نظام مثل حیوان تحتِ یک غریزه است که آن غریزه با همان الهام الهی که « أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً»[3] که آن غریزه او را در او قرار داده و خلقت الهی است. در بین موجودات جن و انسان موجودی هستند که علاوه بر مرتبه غریزه به مرتبه اراده عن علم مجهز هستند، اختیار از علم، اختیار برخاسته از علم مجهز به این حقیقت هستند. آن موقع این حقیقت اختیاری که از علم نشأت میگیرد در وجود جن به نحو ضعیف و در انسان به نحو قوی «أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» را برای این وجودات به نحو تشریع محقق میکند.
این سیر کلی بحث باید در ذهن انسان از ابتدا شکل بگیرد تا جایگاه انسان معلوم بشود کجا است، بعد در نظام عالم همه چیز را خدای سبحان زوج خلق کرده است که ما خلق کردیم همه چیز را زوجین، همه به صورت مزدوج خلق شدهاند. از مرتبه جمادی و یک ذره در اتم بگیرید که الکترون و پروتون مثبت و منفی در کار است، اینها با ارتباط با هم آن اتم را شکل میدهند تا نسبت بین گیاهان در نظر بگیرید که بارداری در گیاه و نر و ماده داشتن در کار است تا نظام حیوانی که آن ذکورت و انوثت در آنجا شدیدتر آشکار است تا نظام انسانی که اوج ظهور نظام، آن دوقطبی که دوقطبی مکمل است نه دوقطبی رقیب و مخالف. در تمام نظام هستی این دوقطبی دوقطبیِ مکمل است از هستهاتم گرفته تا نظام وجود انسانی، این دو قطبی زوجین محقق است و تعبیر زوجین که تعبیر زوج بودن این نشانه تکمیل اینها و مکمل بودن اینها با هم است، نه به عنوان دو موجود رقیب با هم. این هم در نظام عالم هرچقدر انسان سیر بکند، این نظام تکمیل را زیباتر و دقیقتر میبیند. حتی در نظام وجود خود یک فرد وقتی که ما نگاه میکنیم، اینها هر کدام که دارم می گویم بعد میخواهیم از آن استفاده بکنیم، وقتی شهوت و غضب را نگاه میکنیم شهوت آن جذب ملایم است که بر محور محبت استوار است و غضب دفع منافر است که بر سیستم تنفر و آن نفرت استوار است و هر انسانی اگر شهوتش یا غضبش ناقص باشد این انسان در ادامۀ حیات دچار چالش میشود، هم باید نسبت به اعداء و دشمنان و آن چیزی که مثل ویروس و میکروب و شیطان است نسبت به وجود انسان غضب داشته باشد و هم نسبت به آن چیزی که ملایم وجود او است، میل داشته باشد «جُبِلَتِ اَلْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ يَنْفَعُهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَضَرَّ بِهَا»[4] همه قلوب بر این مفطور هستند، جبلی و خلقتشان بر این قرار گرفته که «حُبِّ مَنْ يَنْفَعُهَا » نسبت به او حب و علاقه دارند، این میشود شهوت؛ و نسبت به آن چیزی که برای او ضرر دارد بغض دارند «وَ بُغْضِ مَنْ أَضَرَّ بِهَا» روایت شریف، بعد با این نگاهی که حتی در نظام درون یک فرد هم محبت و بغض است، داشته باشید این مقدمه را تا در نظام زوجیت این خودش را بیشتر آشکار بکند.
تا اینجا یک چینش بسیار کلی و کلان را از نظام هستی و عالم خلقت یک مروری کردیم. همه مطلع هستیم اما یک مروری بر این محقق شد تا میرسیم به نظام انسانی. هر موجودی به لحاظ ذاتی که دارد یک خصوصیات مشترک دارند که به آن ذات برمیگردد و یک خصوصیات متفاوت دارند که به تفاوتهایی که در آن توع برمی گردد مرتبط است؛ یعنی شما نگاه بکنید خود رفتار طبیعی موجودات مادی، رفتار طبیعیشان که هیچ تحمیلی و قصری و فشاری بر آنها نیست، رفتار طبیعی موجودات مادی با اینکه در یک نوع هستند مثل افراد یک حیوان یک نوع، میبینید با هم تفاوت دارد که این تفاوتها از همان اختلافهای طبیعی نشأت میگیرد. هیچ گاه یک موجود نر حامله نمیشود که این وظیفه اختصاصی دارد در نظام وجود و خدای سبحان این خلقت را بدین گونه قرار داده و لذا هرجایی که خصوصیتی قرار گرفته مطابق این برای او حقوقی قرار داده شده. هر تکلیفی دنبالش حقوقی را به دنبال دارد که بین تکالیف در نظام هستی و حقوقی که قرار داده شده، یک سنخیت در کار است. این خلقت الهی است.
اما در نظام انسانی، چون نظام انسانی، اگر یک موقع بحث خسته کننده میشود از ابتدایش، من عذرخواهی کردم از اول؛ چون این چینش اگر ایجاد نشود از اواسط یا اواخر شروع بکنیم این منظومه بودن و اینکه بتوانیم دوباره هر کدام از اینها را برگردانیم از آن اصل ببینیم و انحرافاتی که ایجاد شده از کجا ایجاد شده و آن چیزی که باید جبران بکنیم، خوب روشن نمیشود. به خاطر همین است که این مقدمات را میچینم.
با این نگاه، وقتی تاریخ انسان را ما نگاه میکنیم، نگاه تاریخ انسانی که خیلی هم اگر دوستان زحمت بکشند بروند این را بخوانند حتماً خیلی مفید است که نگاه تاریخ انسانی در ارتباط با اینکه انسان استخدام گر است، انسان یک موجود استخدام گر است چون قدرت دارد توان دارد استعداد دارد، هر قدر این انسان چون نیاز به غیر هم دارد، چون همه حوائجش توسط خودش محقق نمیشود بسیاری از حوائجش را باید دیگران محقق بکنند، همان جوری که از حیوانات بهره میبرد به دنبال این است از ابتدا که از انسانهای دیگر هم تا حدی که میتواند نگاهش به نگاه ابزاری و وسایل و نگاه حیوانی باشد. چنانچه ببینید یک گاو با این بزرگی و این عظمت که چندین برابر یک انسان وزنش است، اینقدر مطیع و تابع انسان میشود که انسان بر او مسلط میشود هر جوری که بخواهد او را اداره میکند. من گاهی می گویم اگر حیوانات زبان داشتند و این زبانشان برای ما قابل درک بود، اگر شکایاتشان را از رفتار ما با آنها میتوانستند بیان بکنند، گاهی این ظلمی که از ما به آنها میشود اگر گفتنی بود و زبان گفتاری داشتند خیلی شنیدنی بود تا انسان قدرت پیدا کند جبران بکند، خیلی ظلم از طرف آنجایی نگهداری میشوند در آن کمال عدالت نگهداری نمیشود، غذایی که برای او داده میشود نسبت به بهره مندی که از او میشود و بهرهای که از او گرفته میشود کمال رعایت نمیشود.
انسان نگاهش به این است که همان جوری که از ابزار و وسایل و در یک رتبه دیگر از حیوانات استفاده میکند تا قدری که قدرت دارد انسانهای دیگر را هم با این نگاه ببیند. وقتی فرعون میگوید «أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی»[5] من رب اعلای شما هستم، شما بنده من هستید، آنجا سیطره و سلطه را میخواهد. یک تعبیر زیبایی است که فقط اشاره میکنم هبوط انسان گاهی در مرتبه بدن است به این معنا که غذا میخواهد تا سیر شود به مرتبه توجه به بدن است، یک هبوط بالاتر است که نه فقط غذا میخواهد و توجه به بدن و حوائج بدن تا برطرف شود بلکه مرتبهای از هبوط است که مالکیت بر همه چیز را میخواهد، نمیتواند تحمل بکند مالکیت دیگری را. در یک مرتبه دیگری این هبوط هبوطِ در ملوکیت است یعنی نه فقط همه ابزار و وسایل را میخواهد مالک باشد، میخواهد ملک همه انسانها باشد. هبوطش در مرتبه مالکیت فقط نیست، در مرتبه ملکیت که آن سیطره و سلطه بر انسانهای دیگر است که آنها هم برده و بنده او باشند که مظهر تامش در نمرود و در فرعون محقق شده و در فرعونها و نمرودهای بعدی.
با این نگاه، انسان وقتی نگاه میکند به موجودی که این قدرت بالاتر از او دارد میخواهد تحت سلطه خودش قرار بدهد. همیشه در طول تاریخ، جباران و ستمگران همین نگاه را به قدر وسعشان داشتند. اینگونه نیست که نظام استخدامی که خدا قرار داده برای تعامل، برای تکمیل، این را بر تابد. لذا نظام استخدام مثل یک شمشیر دو لبه است که این شمشیر دو لبه میتواند منشاء تعامل و وحدت باشد، میتواند منشاء سلطه و سیطره و استبداد باشد. تا اینجا نگاهمان را داریم هی نزدیک میکنیم.
در طول تاریخ بشریت زن همیشه، همیشه زن در طول تاریخ نگاه بکنید مرحوم علامه به طور اختصار در جلد دوم المیزان آورده تمدنهای سابق را از آنجایی که قبل از تمدن و بعد از تمدن در قارههای مختلف و تمدنهای مختلف آمده بررسی کرده تا زمان اسلام، نگاه کرده و بعد زمان امروز را، اینها را بررسی کرده که چطور در افراط و تفریط نگاه به زن، گاهی زن را به عنوان یک کالا، گاهی به عنوان یک حیوان اهلی، اینها در تمدنها به عنوان یک فرهنگ شکل گرفته بوده، به عنوان یک حیوان اهلی، گاهی برزخی بین حیوان و انسان، اینها تمدنها را ذکر کرده کدام تمدن این را میگوید و ریشههای این نگاه تا امروز و الان در بین همه مردم کشیده شده است؛ که اگر این ریشهها و نتایجی که بر آن است خوب تحلیل نشود ما گاهی به آن نتیجه مبتلا هستیم ولی چون ریشه را نمیشناسیم برایش قباحتی نمیبینیم، معارضه و مبارزه اسلام با او برایمان ملموس و محسوس نمیشود چون مرزها تفکیک نشده، چون مبانی تفکیک نشده.
من الان خیلی نمیخواهم به این مسئله بپردازم فقط به عنوان یک نگاهی که ببینیم بسیاری از رفتارهای امروزین نسبت به زن، ریشه و منشاءاش در آن نگاه تمدنهای سابق به زن بوده که یا او را کالا میدیدند ابزار میدیدند یا او را حیوان اهلی مثل حیوانات دیگرشان میدانستند یا برزخی بین حیوان و انسان میدانستند یا اگر نگاه متمدنانهای بود، در تمدنهای خیلی پیشرفتهتر که بعد از آمدن بسیاری از انبیا تازه این تلطیف شده بود و قدری توانسته بود آن نگاه الهی جا بیفتد، انسان ضعیفی که به هیچ وجه روی پای خودش نمیتواند بایستد تلقی میشد که باید جزو شئونات مرد محسوب میشد و این رب البیت بود که تصمیم گیرنده و همه کاره بود. ببینید هر کدام از اینها یک نوع نگاه و مبنایی را دارد که در جای خودش اگر من، حالا همه اینها را خب با ۴۵ دقیقه نمیشد اینها را بیان کرد و به اصطلاح ..؛ از اینجا میخواهیم عبور بکنیم.
اگر تمدن زمانی که اسلام ظهور کرد چه در آن جریان عربی که بود، چه در جریان دورۀ اطرافش ایران و روم و آن تمدنهایی که زمانی که اسلام آشکار شد و بعثت محقق شد ببینیم، عظمتِ احکام اسلام به طوری که زنان خودشان از مردان نسبت به این مسئله تسلیمتر بودند و پذیرفته تر بودند قیامی برای احقاق حق نبود در آن دوره، اسلام که آمد، یک موقع است یک انقلابی شکل .میگیرد یک طراحی محقق میشود، پس از یک قیام این محقق میشود مجبور میشوند امتیازی بدهند، مجبور میشوند از آن چیزی که قبلاً داشتند کوتاه بیایند. اما زمانی که اسلام آمد نه زنان توقعی داشتند و پذیرفته بودند آن فرهنگ حاکم را و نه قیامی از طرف آنها و اعتراضی بود، نه مردان حاضر بودند دست بردارند از آن مزیتی که برای خودشان دیده بودند. این خودش خیلی مهم است یعنی به صورت بالبداهه، ابتدایی اسلام آمده با منافع مردانی که به عنوان سلطه گر و استثمارگر و استخدام گر این تضعیف را و این سلطه را ایجاد کرده بودند، هم باید با اینها معارضه میکرد هم باید با زنانی که این را پذیرفته بودند و برایشان سخت بود از این در بیایند، با این که میدیدند و وجدان میکردند وقتی بیان میشد، اما با آن عادتی که در این فرهنگ محقق شده بود جدا شدن از این عادت هم یک کار سختی بود. اسلام آمده با تمام اینها برخورد کرده درگیر شده. پیامبر اکرم با این نگاه آمده و این لطافت را در آنجا آورده. ببینید شرایط زمان آمدن احکام اسلام را و آن شدت و آن خشونتی که و پذیرشی که از طرف زن بود و خشونتی که از طرف مردان بود در آن موقع این را آورده، آن موقع زیبایی احکام اسلام و آن حکم الهی در شناخت خلقش که چون خدا مطابق طبیعتش حکم را میآورد، ما قائل هستیم که تشریع مطابق با تکوین است؛ یعنی خلقت هرگونه که است احکام الهی تطابق دارد با چی؟ با نظام خلقت. لذا خدا مطابق خلقت تشریع اش را آورده دینش را آورده، اگر این نگاه خوب شکل بگیرد آن موقع احکام الهی دارد خلقت را توضیح میدهد؛ همان جوری که فهم خلقت در فهم تشریع و احکام الهی دخیل میشود، این دوتا به هم چی دارند؟ خیلی بحث دقیقی است تطابق بین تکوین و تشریع و تشریع و تکوین است. یعنی خدای سبحان مبدأ هم خالق عالم است هم خدا مشرّع دین است، از یک مبدائیت این نازل شده، اینها با هم یک حقیقت را دارند نشان میدهند مفسر هم هستند، یکی کتاب تکوین است دیگری کتاب تدوین است که این کتاب قرآن کتاب تدوین است، هستی کتاب تکوین است.
تا اینجای بحث نشان میدهد که دین که آمد در برابر تمام آن ظلمها و ستمها و تفسیرهای غلط از تکوین، چون آنها خودشان را بر اساس طبیعت محق میدیدند، این تفسیر غلط از هستی و تکوین باعث شده بود که خودشان را با محق بودن جلوه میدادند، خلاف تکوین نمیدیدند، زن را ضعیف میدیدند، زن را وجود نازل میدیدند، ابزار و وسایل در خدمت مردم میدانستند که این نگاه را از تکوین خودشان استفاده میکردند با نگاه غلطی که داشتند و بعد به دنبال آن احکام را مترتب میکردند، نتایج را قوانین و مقررات را بر آن قرار میدادند. چون اساس قوانینی که بشر وضع میکند..، اینها هر کدام که دارم می گویم یک بحث دقیق است، اساس قوانینی که بشر وضع میکند بر مبنای تجربه است، اساسی که، از اساس قوانینی که خدا وضع میکند بر اساس آن خلقت هستی است که خودش قرار داده که آن نظام «و ان من شی» تا این مرتبه «بقدر معلوم» است؛ که آن خلقت را خدا بر آن اساس قوانینش را قرار میدهد اما بشر چارهای ندارد که نگاهش به چی باشد؟ به تجربهای که داشته و قانونهایی که قبلاً بوده و آثاری که بر آنها مترتب شده قوانینش را بر اساس تجربه وضع بکند.
تا اینجای بحث روشن شد که نگاه به زن چگونه بوده و حالا اسلام آمده انسان را به عنوان انسان میبیند، انسان را اعم از زن و مرد میبیند، یک قواعد مشترک اساسی که شاید بیش از ۹۰ درصد قوانینی که خدای سبحان قرار داده، برای انسانها مشترکات بین همه انسانها است که از زمان بلوغ شامل میشود این قوانین مشترکه تا انتهای عمر، بین زن و مرد در این قوانین هیچ تفاوتی نیست. آنچه که به نظام نفس و روح برمی گردد به نظام تعالی و رسیدن به هدف برمی گردد، هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست، نه زن موجود ضعیف است و نه مرد موجود قوی است که مقتدر بر زن باشد. اما در نظام طبیعتی که خدای سبحان در مرتبه نازله عالم وجود که عالم طبیعت است قرار داده، نقش مکمل برای اینها قرار داده.
تعبیری که مرحوم علامه طباطبایی دارد خیلی زیبا است، میفرماید اگر بخواهیم تمام اختلافات بین زن و مرد را بخواهیم تفسیر کنیم در به اصطلاح کلیتش، نگاه دین این است که زن کشتزار است که «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ»[6] زن کشتزار است، یک؛ دو، زن موجودی است که احساسات رقیقی دارد که آن احساسات رقیق در نظام عالم وجود و خانواده و تکوین لازم است و ضروری، که اگر این احساس رقیق و آن کشتزار بودن که در وجود طبیعی زن قرار داده شده، نه فقط در وجود طبیعی زن قرار داده شده، بلکه در نظام حیوانات هم همین تقسیم در حدودی قائل شده و قرار داده شده در نظام خلقت، که خدای سبحان آن زایمان را وضع حمل را و تربیت کودک را در نظام حیوانات هم عمدتاً به به اصطلاح به عهده زن قرار داده. این نگاه بر این است تعبیر علامه اگر کشتزار بودن است پس احکام کشتزار نسبت به او، کشتزار یک مرتبه بلندی است رَحِم است، کشتزار همان رحم است که اگر ما می گوییم تمام نسبتها که در رابطه با زن محقق.. در رابطه با انسانها محقق میشود همه نسبتهای بین انسانها از رحم نشئت میگیرد. صله رحم که می گویند آن رابطهها که شکل میگیرد از رحم نشئت میگیرد و رحم سبب تمام ارتباطات است.
اگر رحم سبب تمام ارتباطات است که در روایات زیبا هم ما یک رحم طینی داریم یک رحم ولایی داریم یک رحم رحمانی داریم؛ اینها خیلی زیبا است. روایت میفرماید که «شَقَقْتُ اسْمَکَ مِنِ اسْمِی»[7] من اسم تو را از اسم خودم خدای سبحان میفرماید مشتق کردم «انت رحم و انا رحمان» تو رَحِم هستی و من هم رحمن هستم، لذا رَحِم از رحمن مشتق شده که یک رَحِم طینی داریم که همین نظام خونی است که بین انسانها است؛ یک رَحِم ولایی داریم که در حقیقت میفرمایند که امهات مؤمنین در حقیقت چی میشوند؟ ما در حقیقت قائل هستیم به این که «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ»[8] که آن ابوت در نظام ولایی و از آن طرف در حقیقت امهات پیغمبر زنان پیغمبر امهات هستند نسبت به مومنان. و حتی ما قائلیم به این که فاطمه سلام الله علیها کوثری است که نه فقط نسل ظاهری او، بلکه نسل مومنان نسبت به او فرزند محسوب میشوند و ما از این مسئله امیدها داریم.
تا اینجا این نقش رحم که خدای سبحان به عنوان کشتزار در زن قرار داده، به دنبالش دستوراتی را ایجاد میکند، اگر زن به این فضیلت..،
بله؟ رحم سوم رحم رحمانی، رحم رحمنی که «اشتققت اسمک من اسمی، انت الرحم و انا الرحمن» که آن میشود رحم رحمانی که اتصال اینها است که این را در بحث آن کتاب خانواده ولایی اهل بیتیها، خیلی مفصل این نقش خانواده ولایی و این سه طور رَحِم و روایاتی که در این مسئله بسیار وارد شده و ذیل آیات قرآن حتماً دوستان ببینند یک طراحی برای چیست؟ نظام عالم وجود و نقش زن در این طراحی که آن بحث را اینجا دیگر نمیکنیم چون آنجا مکتوب شده و است.
در این نگاهی که برای زن نقش رَحِم در نظر گرفته میشود این نگاه به رَحِم لوازمی را به دنبال خودش میآورد، این وقتی که میخواهد در حقیقت این حتی احکام را خدا با این نگاه برای زن قرار میدهد. این که زن بلوغش زودتر از مرد است، یک بحث بسیار اساسی است؛ یعنی عقلانیت در زن زودتر از مرد، چون بلوغ دائر مدار عقل است، همانجوری که در کتابهای فقهی دیده میشود که تکلیف دائر مدار عقل است؛ لذا تا بالغ عاقل نباشد مجنون باشد، بلوغ مجنون که تکلیفی به دنیا نمیآورد، بالغ عاقل مکلف میشود. لذا این که زن چندین سال بلکه حدوداً شش سال زودتر از مرد به بلوغ میرسد، این نشاندهنده سرعت رشد بلوغ عقلی و آن کفِ کاری است که برای خطاب تکلیف و توجه تکلیف لازم است او محقق میشود. این نگاه یک فضیلت عظیمی است که اگر مردها به این نگاه در حقیقت تفضیل داده شده بودند، شاید سر و صدایش عالم را کر میکرد نسبت به این فضیلت. اما مظلومانه این حقیقت محقق است و دم از او زیاد زده نمیشود که چرا زن زودتر مخاطب به تکلیف، که تشریف الهی است امکان ارتباط با خدا است، به این میرسد؛ در حالی که مرد شش سال بعد به طور عادی و متعارفش به این تشریف نائل میشود.
غیر از آن وقتی که خدای سبحان زن را به عنوان رحم و کشتزار قرار داده، مطابق این احکامی را برای او قرار داده. بعد میبینید که تکلیف در بعضی از ایام ارفاقاً به او، نه از باب ترحماً، بلکه از باب ارفاقاً. حالا اینها مبانی که در روایت آمده را باید دید که وقتی که دورانی میشود که زن آن سختی برایش ایجاد میشود، خدای سبحان ارفاقاً بر او این را برمی دارد که یک مدل است برای قانونگذاری که اگر در نظام ظاهری هم زن به کار گرفته میشود در نظام اجتماعی، حتماً باید همین مدل الهی در او دیده بشود که اگر این تفاوت بین زن و مرد است این تفاوت باید در قانونگذاری هم آشکار باشد. حالا این را در جزئیات دیگر اگر فرصت دیگری شد.
با این نگاه، یک نگاه این است یک تفاوت این است که زن رَحِم است کشتزار است و این کشتزار مبدأ همه محصولاتی است که بعداً محقق خواهد شد. هر انسانی چه مرد و چه زن بخواهد به دنیا بیاید باید از رحم به دنیا بیاید، هر انسانی! حتی آن مردی که در نهایت خودش را مسلط میبیند، باید ابتدایش از رحم در حقیقت شکل بگیرد. یک روایتی زیبایی است خیلی جالب است؛ این را جمله معترضه فقط عرض میکنم، میفرماید در چهار ماهگی که میخواهد روح دمیده بشود، ملکی که برای دمیدن روح حاضر است به خدای سبحان عرض میکند این قضا و قدری که برای این کودک میخواهد نوشته بشود، لوحی که برای او میخواهد نوشته بشود چگونه نوشته بشود؟ آنجا خدا خطاب میکند نگاه کن به ناصیه این خانم که این کودک در رحمش است، از آنجا این را بنویس. خیلی تعبیر زیبایی است! من این را از بچههای دکترای ژنتیک و متخصص ژنتیک پرسیدم، گفتم یک چنین روایتی ما داریم و بلکه متعدد هم است. در نظام مثلاً علمی هم چیزی در این مسئله داریم؟ گفت خیلی عجیب است، این روایت را آن که شنید یک متخصص ژنتیک خیلی قوی بود، گفت عجیب است ما در نظام ژنتیک می گوییم جریان اسپرمی که مرد دارد استعداد در حقیقت است که مرد القا میکند، استعداد است؛ آن وقت تشبیهاش این بود مثل کتابخانههای بسته دیدید کتابخانههای بسته این کتابخانهها هستند در قفسهها هستند جمع هستند کنار هم، بعد یکی یکی میآورند باز میکنند امکان برداشتن کتاب است، کتابخانه بسته؛ آن وقت فیلم هم داشت او، با فیلم نشان میداد برای من خیلی جالب بود. گفت اسپرمی که مرد قرار میدهد در رحم زن، مثل این کتابخانههای بسته است که استعداد آمادگی است؛ اما دوران این رحم به خصوص در آن دوران فعلیت این که کدام استعداد از این استعدادها به فعلیت برسد، کدام یک از این.. این در دوران رحم زن محقق می شود و بعد به خاطر همین ست که جریان اسپرم مرد نسبت به آن در حقیقت کروموزوم زن و نسبت به تخمک زن، تخمک خیلی بزرگتر است چون سلطه و سیطره و قدرت فعلیت دادن مربوط به تخمک است، این بحث خیلی دقیقی است در نظام وجود که نقش زن در فعلیت دادن شخصیت های فرزندان چقدر زیاد است.
میترسم وقت بگذرد. من دوست دارم که یک نقشهای کشیدم میبینم ده دقیقه وقت مانده. من الان می گویم با متخصصانی.. متخصصش که اصلاً در این کار خبره بودند، شاید سالیانی زیادی در دانشگاههای آمریکا درس میدادند؛ حالا آمدند اینجا و به عنوان متخصصان.. وقتی صحبت کردم من روایت را برایش خواندم بلند شد ایستاد، بلند شد ایستاد گفت این از عجایبی است که اخیر کشف شده که نقش فعلیت دادن قوا و استعدادها به واسطه زن محقق میشود. این کتابخانه بسته باز که کجا باز بشود، کدامش باز بشود کدام استعداد به فعلیت برسد، سرنوشت در حقیقت این فرزند در استعدادهای قریب به فعلیتش کدام یک باشد کدام جلو بیفتد، میگوید همه در این دوران در حقیقت 9 ماهه محقق میشود که به پیشانی زن نگاه کن. خیلی زیبا است در روایت، که آن نقل است این علم است.
من اینجا حالا چون پرانتز را باز کردم یک پرانتز دیگر بگویم. من معتقد هستم با توجه به روایاتی که ما داریم آخر الزمانی که نقشها خیلی پیچیده میشود، آن سرمایه عظیمی که ما برای عرضه داریم نقش زن و نگاه اسلام به زن است که میتواند همه عالم را جذب بکند. یعنی اگر ما آن نگاه به زن را در اسلام نه افراط نه تفریط، همانجوری که اسلام فرموده در آیات و روایات، اگر درست تحلیل بکنیم، درست این نقشها را در بیاوریم، این آن چیزی که جاذبه آخرالزمانی است آن چیزی که میتواند برتری اسلام را بر همه نگاهها آنجا شکل بدهد نگاه اسلام به زن است، قدرتی که خدای سبحان در نظام وجودی زن در تکمیل وجود انسانها و عالم قرار داده آن میتواند در حقیقت آن نقش آخر الزمانی باشد. ما غفلت کردیم. در روایت دارد در آخرالزمان آن چیزی که دشمن استفاده میکند، خیلی زیبا است، شباب است و نساء، یعنی آن چیزی که موردتوجه نقشههای شیطانی آخرالزمانی قرار میگیرد شباب است و نساء. چون قدرت و قوت این دو در آخرالزمان آشکار میشود نه چون اینها ضعیف هستند؛ چون قدرت و قوت شباب و نساء نقش آخرالزمانی اینها را پررنگ میکند دشمن خوب به آنها میپردازد و از طرف دیگری اگر اسلام به عنوان آن طراحی آخرالزمانی طراحی شده که پاسخ همه نیازهای بشریت را تا آخرالزمان دارد، حتماً و حتماً باید دو نقطه قوتش که شباب است و نساء، حتماً باید نقطه برتریاش در دوره آخرالزمان در این تحلیلهای نگاه دینی آشکار باشد. لذا اگر ما نگاهمان به شباب و نساء درست دیده بشود میبینیم که دشمن الان دارد از این استفاده میکند و شاید این رحمتی است از جانب خدای سبحان، همان جور که در آن کلیپ بود که اگر خدا بخواهد مومنان را اولیایش را نصرت بکند به اشرار خلق در حقیقت هرچه شرورتر باشند نصرت ولی بیشتر است که مثالش را در آنجا به ابراهیم خلیل و آتش انداختن در حقیقت او که نمرود او را انداخت و بعد ابراهیم تازه گل کرد تهاجمی شد و یا موسی کلیم که آن روزی که وقتی عصایش را انداخت و اژدها شد در قصر فرعون، فرعون گفت این سحر است و لذا دعوت کرد همه را در یوم الزینت، روزی که همه جمع میشوند همه در آن روز همه جمع میشدند و موسی اگر میخواست خودش برای همه این را عرضه بکند هیچگاه کسی گوش نمیکرد اینها جمع بشوند؛ به شرار خلقش جمع شدند آنجا، او دعوت کرد او هزینه کرد، او همه کارها را مهیا کرد، اما عصای موسی آنجا برتری خودش را نشان داد و اول سحره ایمان آوردند. از آنجا موسی موسی شد، یعنی با تأیید شرار قبل. و اگر بخواهد خودش را نصرت بکند با اولیایش نصرت میکند؛ خیلی زیباست که خدا اگر میخواهد خودش را نصرت بکند با اولیایش نصرت میکند؛ اگر بخواهد اولیایش را نصرت بکند با شرار خلقش.
ما امروز به نظر من این فرصتی که امروز ایجاد شده در این فتنه اخیر به خصوص، این نصرت شرار خلق است به اولیای الهی، که ما باورمان نسبت به جریان زن نسبت به جریان جوان، نسبت به آن نگاه دینی تازه شروع کنیم به یک کار. همین که به کار افتادیم، همین که این همه حساسیتها و انگیزهها ایجاد شده، این میخواهد آماده کند ما را برای آن جریان آخر الزمانی، که نقاط قوت زن بودن را بیش از پیش آشکار بکنیم.
یک روایت زیبایی است من اینجا میخوانم؛ ببینید فقط برداشت از یک روایت اگر یک دقتی در آن بشود حالا اگر برویم سراغ همه آیات و روایات، چه قدر میتواند متفاوت باشد. تعبیر روایت این است که «عُقولُ النِّساءِ في جَمالِهِنَّ، و جَمالُ الرِّجالِ في عُقولِهِم»[9] یک نگاه این است که این چیست؟ دارد ذم چی را میکند؟ زن را میکند؛ که چرا؟ میگوید «عُقولُ النِّساءِ في جَمالِهِنَّ» جمالشان عقلشان است همین حد، «و جَمالُ الرِّجالِ في عُقولِهِم» زینت مرد هم عقلش باشد، این نگاه اول که مشهور برداشت از این روایت است. اما مثل حضرت آیت الله جوادی حفظه الله، علامه جوادی، آیت الله جوادی میفرماید این روایت شریف میتواند نگاه دستوری و انشائی باشد به این معنا، خیلی زیباست دقت بکنید خیلی دقیق است، این که میفرماید که «عُقولُ النِّساءِ في جَمالِهِنَّ، و جَمالُ الرِّجالِ في عُقولِهِم» یعنی خدای سبحان نقشی که برای زن قرار داده این است که قدرت تنزیل و نازل کردن عقل را در مرتبه حس دارد؛ یعنی اگر میفرماید «عُقولُ النِّساءِ في جَمالِهِنَّ» یعنی این که قدرت تنزیل عقل تا مرتبه محسوس که قدرت آن رقت احساسی که علامه فرمود آن احساس قوی محسوسی که در زن است این نازل کردن آن توان عقلی در مرتبه محسوس، صورت دادن محسوس آن حقایق عقلی کار زن است که لذا دنبالش تکلیف تربیت کودک به عهدهاش قرار میگیرد. وقتی کودک میخواهد این تربیت را در حقیقت در دامان او قرار بدهد خدا، مال این است که او میتواند کودکی که در مرتبه حسه است به او تعلیمی بدهد که او را در مرتبه حس که مرتبه محسوس است با تعلیم محسوسش او را عبور بدهد از حس، آمادگی عبور ایجاد کند. اگر زن متوقف در مرتبه محسوس بود، تعلیم و تربیت کودک هیچ گاه به عهده او قرار داده نمیشد چون این تربیت غلط برای کودک محقق میشد که او در مرتبه حس متوقف بشود. تربیتی که در مرتبه محسوس قدرت عبور به او بدهد، به مرتبه معقول، این حتماً باید از مرتبه معقول نشئت گرفته باشد نازل شده باشد، به مرتبه محسوس کشیده شده باشد تا این قدرت بتواند از این عبور بکند و کودک را تربیت بکند. این دوران کودکی و تربیت کودکی که نقشی که خدا به عنوان زبان مادری برای کودکان قرار داده، اگر خوب دقت بشود این نقش، عرض کردیم هر تکلیف و نقشی که خدا قرار داده بر اساس قدرت و قوتی است که به او داده، مبدأ آن باید در وجود او باشد که این نقش را داده، تطابق تکوین و تشریع است؛ اگر این نگاه را دیدیم چقدر زیبا میشود! چقدر نقش زن در شکلدهی شخصیت کودک که اساس شخصیت در آن دوره دارد شکل میگیرد و همان بیانی که در دوران رحم این کتابخانه بسته میخواهد تبدیل به کتابخانه باز بشود استعدادها میخواهد تجلی پیدا کند و فعلیت پیدا کند، همین نگاهی که در دوران رحم است آن وقت در دوران تربیت نحو دیگرش، مرتبه دیگرش میخواهد محقق بشود.
تا جایی میآید که بعد میشود آن وقت چی؟ «جَمالُ الرِّجالِ في عُقولِهِم» مرد قدرت عبور از محسوس به معقول پیدا میکند، یعنی او قدرت نازل کردن معقول به محسوس با توجه به مأموریتی که دارد که این مأموریت تربیت در حقیقت این کودک در مرتبه محسوسه است، و از آن طرف مرد عبور از محسوس به معقول، «جَمالُ الرِّجالِ في عُقولِهِم» که این در این مرتبه میخواهد محقق بکند. ببین دو تا مأموریت مکمل که انسان زاده میشود در مرتبه محسوس، زن تربیت او را در مرتبه محسوس ایجاد آمادگی و آن تعبیه استعدادها که کدام استعداد بخواهد در مرتبه فعلیت قرار بگیرد و بعد مرد در مرتبه بعدی آن عبور از این مرتبه محسوس به مرتبه معقول. این خیلی زیباست. کدام دینی، کدام مکتبی، کدام مذهبی، کدام حرفی این نگاه را دارد؟
من عرض کردم باور بکنید اگر آن حالت آن به حساب متخصصی که وقتی من این روایت را خواندم گفتم این یک روایت ما است یعنی باور کنید اصلاً آنچنان متعجب شده بود میگفت این حرفی است که مال چند سال اخیر است کشف شده، سابقه ندارد چند سال است. میگفت جزو جدیدترین زیباترین حرفهایی است که تازه دارد زده میشود، پز چقدر رویش داده میشود که این حرف چقدر دقیق است. حالا نگاه بکنید ببینید نگاهی که غربیها به زن دارند، نگاهی که قبلیها به زن داشتند، با نگاهی که اسلام به زن دارد! من این جمله را عرض میکنم و پایان کلامم قرار میدهم چون نزدیک اذان است خیلی حرف داشتم خیلی حرفها ماند دنبالش که من مقدمات زیادی داشتم که آن مرز مشترک چیست و آن 90 درصدی که مشترک است 90 و چند درصدی که مشترک است و آن مبانی اختلافی چیست و اختلافات چه طور مکمل هستند. آنها را دیگر حالا عبور میکنیم.
اما با این توجه که آخرالزمان حرف آخر ما در رابطه با زنان و جوانان است که میتواند عالم را تسخیر بکند، لذا در این دو عرصه مبارزه آخرالزمانیمان را دشمن ما را بیدار کرد و این شرار خلق ما را برای این مأموریت آماده کردند، این را لطف خفی الهی ببینید، در عینی که برای ما هزینه ایجاد کرد اما آن مؤونهای که ایجاد کرده این را به عنوان یک عزم از آن استفاده بکنیم کوتاه نیاییم، مقطعی نباشد. اگر مقطعی شد لطف حق را از دست دادیم، رحمت حق را نادیده گرفتیم، آن عنایت و آن رحمت حق که در شرار خلق با این هزینه که شهدایی برای این سرمایه شد، آن در حقیقت آزردگیهایی در بین مؤمنین ایجاد شد؛ اگر دفعه بعد بخواهد این بیداری محقق بشود هزینه از این بالاتر میبرد اگر ما کوتاهی بکنیم. اگر قدر دانستیم و این را به عنوان یک سرمایه آخرالزمانی در جهاد تبیین دیدیم که حرف دین را در رابطه با زن، در رابطه با جوان به عنوان دو چیزی که در روایت میفرماید الی ماشاءالله میفرماید ها، یک روایت نیست که این دو سرمایه عظیم آخرالزمانی است که دشمن این دو سرمایه را میخواهد به کار بگیرد. پس ما باید قبل از این که او مسلط بر این مسئله بشود و این را در حقیقت ما را به دفاع وادارد، ما حال تهاجم داشته باشیم؛ به فرمایش آقا ما طلبکاریم از غرب در رابطه با مسئله زن. ما اینجا طلبکاریم مدافع نیستیم، نگاهمان نگاه طلبکارانه با نگاه به مبانی، با نگاه عرضه درست، با نگاه مبانی دیگری که در قبال دین است و این تفاوت به اینها، بین اینها، سقوط آنها، نازل بودن اینها، ساقط بودن آنها و عالی بودن نگاه دین را انشاءالله باور کنیم و با این باور انشاءالله به آن بپردازیم.
به خودمان ببالیم که مسلمان هستیم در حقیقت تحت این وحی الهی قرار گرفتیم که پیغمبر اکرم و حضرات معصومین برای ما تبیین کردند و این را قدردان باشیم. یک سرمایه عظیمی است در تاریخ بشریت بیسابقه است. انشاءالله خدای سبحان ما را در این جهاد تبیینی که جهاد نهایی سلطه اسلام است انشاءالله غلبه اولیا است، انشاءالله خدای سبحان همهمان را عزم و جزم راسخ عنایت بکند تا با باور تمام اقدام بکنیم. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
[1] طه، آیه 50.
[2] حجر، آیه 21.
[3] نحل، آیه 68.
[4] الکافي، جلد۸، صفحه۱۵۲.
[5] نازعات، آیه 24.
[6] بقره، آیه 223.
[7] تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۳۲؛ بحارالأنوار، ج۱۸، ص۳۱۲.
[8] علل الشرائع، الشيخ الصدوق، جلد1، صفحه127.
[9] ميزان الحكمه (المحمدي الري شهري، الشيخ محمد)، جلد2، صفحه253.
در این مورد یک بازخورد بنویسید