سخنرانی استاد عابدینی
« الزامات پیروزی در جنگ شناختی »
یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴ در جمع دانشجویان
مکان قرارگاه ربیون
صوت جلسه
متن کامل
سلام علیکم و رحمت الله
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم کل ولی الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فیض الساعه وی کل ساعه ولیم و حافظم و قائدام و ناصرم و دلیلم و عینا حتی تسکنه ارزکا و تمتعه فی طویلا این انشاالله از یاران یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج
انشاالله خدا به همهمون توفیق بده سربازی امام زمان رو قبول کنن سربازیمون رو و انشاءالله خدا سلامتی به رهبرمون بده عزت بالاتر بده و این پرچم رو به دستش برسونن و انشاءالله صاحبش از ما اضی باشه و این جمهوری اسلامی رو روز به روز تأیید بالاتر بکنه صلوات دوم رو بلندتر مرحمت کنید صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج
یه صلوات دیگه میخواهیم که محرم است و ماه اباعبدالله علیه السلام است هرچقدر مشتاقیم که به زیارت حضرتش تو دنیا و به شفاعت حضرتش در آخرت نائل بشی و هر چقدر عشق و علاقه به مادرشون حضرت زهرا داریم با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد وجل
خب خیلی خوشحالیم از اینکه در مقابل جوانانی که انرژی متراکم دینداری و انگیزه بمب رژی انشاالله باید شما اینجوری باشید دیگه بسیج اینجوره دیگه ما با فال نیک به این میگیم هستید ایشاالله به این عنوان اشاالله شما رو نگاه میکنیم که وقتی میایم داخل شما ما پیرمردا که الحمدالله جوانیم ما من با نشاطم یعنی یک ذره خلاصه از ما پیری شما نمیبین ایشاالله بیایم پیش شما انرژی بگیریم
خب اگر که ما به صحنه نگاه بکنیم زود بریم سر مطلب ببینید جریانات هر چقدر رو به آخرالزمان میره ابتلاعات مطابق رشد بالاتر میره. یعنی انسان هرچقدر رشد میکند ابتلاش مطابق رشدشه. نمیان از یک کسی که مثلاً داره دکتری میخونه امتحان کلاس اول بگیرن بگن بنویس آب بابا. نه این توهین بهشه اصلاً که بیان این متنو بذارن جلوش بگن تو این امتحانو بده. تو ابتلاهم هست. . هرچی ابتلا بالاتر باشد علامت این است که کلاس اینها بالاتر آمده. از کجا بفهمیم یه امتی در چه رتبهایه؟ از اطلاعاتش. از کجا بفهمیم یه کسی تو چه رتبهایه؟ از ابطلاعاتش. هرچی ابطلاعاتش سختتره چون خدا زما تضمین کرده، ضمانت داده که ابتلا هیچگاه فوق طاقت نیست. نه فقط ابتلا فوق طاقت نیست بلکه ابتلا دون طاقته. قرآن میفرماید آیه قرآن است و الذین یقونه فدیة تعب. اگر روزه تمام توان کسی رو بخواد تمام توان میتونه ولی تمام توانشو میخواد تبدیل میشه به کفاره. فدیه میشه روزه به عنوان یک ابتلا دقت میکنید این سرایت داره تو تمام قضایا. لذا اگر جامعه ابتلاعاتش هی سنگین میشه داره چی میشه علامت چیه علامت این کهه جامعه بزرگ شده تعبیر قرآن این استذ ابتلا ابراهیم ربه ب کلمات فتمهن هرچی ابتلاات ابراهیم بالاتر رفت اتمهن ابراهیم بالاتر رفت ابراهیم رشد کرد پس ابتلا هم علامت این است که این جامعه رشد کرده هم ت این به اصطلاح جامعه رو رشدم میده دو کار میاد ازش هم رشد کرده هم رشد یده. ما نگاهمون اگر اینجور باشه هر چقدر به سمت آخرالزمان داریم میریم باید منتظر باشیم. جامعهای که میخواد برای ظهور آماده شود جامعهایست که میخواد یه حقیقت نهایی که بعدش قیامت هست رو محقق بکند. پس خیلی ابطلاعات باید پیش بیاد. تازه فکر نکنید ابتلاع جریان اسرائیل و آمریکا ابتلاع بزرگ آخری باشد. ابدا اگر میخواید بدونید که این ابتلا بعد از این چه قد هی بزرگتر خواهد شد. نگاه کنید ببینید که امام زمان عجل چی میخواد بیاره چه حقیقتی رو میخواد محقق بکنه مقابلش اون ابتلاست و لذا الان جریان اسرائیل و آمریکا از ابتلاعات اولی مسیر است. فکر نکنید ما اگه اینجا دست و پنجه نرم کردیم و برنده شدیم دیگه تمام شد؟ نخیر این جزو مراحل چی هستش؟ آغاز ابتلاع ما در این حوادث آخرالزمانیست. این یه نکته. ظر باشیم ابطلاعات بعد از این چی میشه؟ سختتر و سنگ منتها آیا سختتر شدن ابتلا حتماً به شدت ابتلا در نگاه فیزیکیه فقط؟ یعنی بعد از این بمبارانهای بیشتری میشود بعد از این مثلاً سلاحهای جدیدتری وسط میاد که ما مثلاً ندیدیم و نشناختیم. این ممکنه بعضی از مراحلش همراه با اینها هم باشه. اما اصل ابتلا تو اینجا ابتلاییست که ابتلاع در نظام مدیریت شناخت و ادراک شناختیست که مسائل آخرالزمانی همراه با اوست. در دوران نزدیک ظهور حضرت روایات متعدد و زیادی داریم که اونچه که باعث میشود که جنگهای آخرالزمانی شکل بگیرد جنگهای نرمافزاری و شناختیست. لذا میگه شب طرف مؤمن میاد تو خونهش ه از خانه میره بیرون چی شده؟ از دین خارج شده. صبح مؤمن از خانهش میاد بیرون. شب که برمیگرده خانهش تو این حوادث چند ساعته به طوری شد تمام پشتوانه عقبه خودشو چیکار میکنه؟ انکار میکنه و از دست میده. یعنی نگاه شناختیست که خیلی سخته. باز یه مثال بزنم. ما تو سخت نیست بحث که نه
چون میخوایم یه سیری رو آغاز کنیم بعد دنبالش ببینیم ما چقدر توانایی داریم. چیکار باید بکنیم چهجور باید آماده بشیم برای این جنگها که دشمن داره خودشو میبره به سمت اون ما باید زودتر از اون باید توانایی بالاتری جلوتر از اون این رو وارد بشیم ببینید در تعبیر روایات ما داریم که نسبت عالم دنیا به عالم بالاتر از خودش که باطن اینجاست نسبت یه انگشتره به بیابان یه انگشتر تو بیابان چقدره چقدر حساب میشه در نسبتشو درصدشو حساب کنید این چه نسبتی دارد یک به ۱۰۰ میلیونیومم نیست بخوایم چیکار بکنیم بگیم این توی بیابان عظیم این انگشتر چه حسابی پیدا میکنه میگه تمام حوادث دنیایی نسبتشون به اون حوادثی که تو نظام معرفتی انسان داره شکل میگیرد و اون ابطلاعاتی که تو اونجا داره شکل میگیرد مثل یه انگشتر است در بیابان اونوقت ببینید تو این نگاه جریان ابتلاعات هرچی این عالم وسیعتر میشود هرچقدر این عالم پیچیدهتر میشود تو اون نگاه اون ابتلا سختتر میشود. در سلاح شما هرچقدر که سلاح هم قویتر باشد اینجور نیستش که سلاح قویتر ابتلاع بالاتر بیاره. من یه مثال بزنم براتون. جریان فرعون لشکر فرعون غرق در سلاح بودن. در پشت سر موسی که حرکت کردن تا موسی رو لشکر بنیرائیلو دستگیر. لشکرم نبودن. مردم بنیارائیلو دستگیر کنند و برگردانند و بکشنشون. ۶۰۰ هزار لشکر فرعونیا ۰۰ ه۰۰ بنیارائیل بودن زن و بچه و پیر و جوانم ۶۰۰۰ تا بودن اوناهم ۶۰۰ ۰۰۰ تا لشگر بودن غرق در سلاح آهن فولاد زره نمیدونم جوشن شمشیر اسلحه مرکبهاشون اینا درسته خب این د تا نگاه رو کسی ببینه اصلاً عاقلانه نیست جنگیدن با اینها درسته اینجا جریانی که پیش آمد خیلی زیباست من دیگه نمیخوام جزئیاتشو وارد بشم فقط میخوام اشاره ش بکنم تا عبور کنم. وقتی که موسی علیه السلام با اون جریانی که اینها بعضیا ترسیدن گفتن گیر افتادیم انا لمدرکون بعد حضرت موسی فرمود کلا ان معی ربی و بعد دریا شکافته شد و عبور کردن خب دیدن به فرعونیا دریا شکافته شده راه رفتن آماده است راه بازه اینام رفتن آخرین نفری که از این لشکر وارد دریا شد دریا چی شد؟ وارد دریا شد هنوز خارج نشده بودن اونور چون مسیر طولانیی بودش این ورود و خروجش بیش از مثلاً ۱۵ کیلومتر مسیر بوده چون دریای به اصطلاح چیز رو که بیاید دریای سرخو که بیاید چون نیل نبودهها نیل که حالا اون بحثشو الان نمیخوایم بکنیم خب اینا وقتی آب اومد هر چقدر سلاح اینا بیشتر بود وزنشون بیشتر میشد هر کدوم سلاح قویتری زره محکمتری خود قویتری داشتن همین که نقطه قوتشون بود شد نقطه چیشون
ضعفشون
ضعفشون یعنی یه د دفعه هر کدوم از اینها سنگینتر بودن بیشتر فرو رفتن، زودتر غرق شدن. همون چیزی که تو نقطه قبلی این چی دیده میشد؟ نقطه قوت و اگر میخواستیم تو محاسبه زمینی بسنجیم قطعاً خلاصه جای محاسبه نبود چه بخوایم بگیم که کدوم بر تمام بود معلوم بود یعنی ۶۰۰ هزار لشکر مرد جنگی مسلح ۶۰۰ هزار مرد و زن به اصطلاح حتی زمینگیر بچه و کودکسال و پیرمرد و پیرزن هم همه اینا تو لشکر بودن همه اینا بودن اینا نقل داره همش هست اصلاً جای جنگیدن بله مرد جوانم داشتن دا اما سلاح کو امکانات کو اسب و مرکب کو هیچی از اینا نبودش تو اینجا ببینید خدای سبحان نشون داد که مقایسه زمینی که اگر بخوایم بکنیم این مقایسه مقایسه باطلیه تو نتیجه نتیجه اونجور نیستش که مقایسه زمینی نتیجه رو رقم بزنه بله ما مکلفیم به وعید ا دو وربخیر باید بهترین تجهیزات رو که ممکنه آماده بکنیم توند ودوک که دشمن بترسه بازدارندگی ایجاد کند بگه اگه من بخوام با اینا حمله کنم کتک خوردنم داره زد و خورده ترحبون به اد و عدوکم که این خلاصه خودش یه بازداره این سر جاش محفوظه اما اگر محاسبه رو تو نظام مادی فقط دیدیم چی هستش یباً تو کل تاریخ اهل ایمان همیشه تو محاسبات مادی تو محاسبات مادی اینجور نبوده که بالاتر و جلوتر از اهل کفر باشن. لذا وقتی زمان هود نبیست اینا قدرتنماییشون تو این میدیدن که ستونهای یک پارچه بلند مثلاً ۳۰ متری ۴۰ متری از کو بکنن ۳۰ متر ۴۰ متر از کو بکنن یه پارچه نه تیکه تیکه ستون سنگی از کو بتراشن بعد با امکانات خیلی خیلی سختی این رو منتقل کنن. خونهشون هرچی بلندتر بود ستونش قدرتمندتر جلوه میکردن. بعد به هود گفتن که اگه تو قوم و عشیرت از نداشتی ما تو رو میکشتیم. میگفت شما کاری به قوم و عشیره من نداشته باشید. کیونی جمیعاً همه قواتونو بذارین رو همدیگه با همه این تواناییهایی که دارید. ثم لا تنظرون مهلتمم ندید. ببینید چیکار میتونید بکنید. منو تنها ببینید. شما کیونی جمیعاً کیتون رو متون رو بذارید رو همدیگه ببینید در مقابل نقشه الهی فلجید نمیتونید پس یه نگاه مادی داریم روایت زمینی روایت زمینی این است که ما چند تا موشک داریم اونا چند تا دارن هواپیما و موشک و مثلاً ما چند تا زدیم اونا چند تا زدن ما چند تا خونه رو خراب کردیم اونا چند تا خونه ما چند تا شهید دادیم اونا چند تا کشته دادن ما مجروحمون اونا اینا روایت زمینی مسئلهست دین نمیگه روایت زمینی نه نمیگه نه میگه روایت زمینی رو با روایت الهی عجین کنید با هم سنجش رو ایجاد کنید روایت زمینی به تنهایی رو ملاک قرار ندید چون این روایت زمینیه تنها مثل بدنه تنهاست که انسان انسانو ما یه بدن ببینیم بدن دیدن چقدر خلاصه نقصه که یه بدن باشه مثل حیوانی میشه فقط چیزی دیگه غیر از این نیستش که اما اون نفسه که به این ارزش میده تفکره که به این ارزش میده پس هرچقدر مت آخرالزمان نزدیکتر میشیم جنگها چی میشه؟ شناختیتر میشه. ابطلاعات چی میشه؟ عظیمتر میشه. چرا اطلاعات عظیمتر میشه؟ چون تو دایره شناختی قدم برداشته میشه. دایره شناختی نسبتش به عالم بدنی و نظام زمینی و اسلحههای مادی چه نسبتی داشت؟ بیابان عظیم نسبت به یه چی؟ انگشتر. اینا رو به عنوان یه کد تو ذهنتون داشته باشین. در مقابل اون به اصطلاح کی است که مقابل سخت میشود. لذا سلطان به اصطلاح شیطان در وهم است. ما تو فلسفه هم اینو داریم که سلطه شیطان در نظام وهم است. وهم یعنی چی؟ یعنی غیر حق رو حق نشون دادن. غیرواقع رو واقع نشون دادن. نبود رو بود نشون دادن. بود رو نبود نشون دادن. این وهم است. یعنی انسان تو واهمهش چیزی رو که نیست در اثر القا میبینه هست. چیزی رو که هست در لغام اینه نیست. این خیلی در حقیقت جریان قوه وهمی که واهمهای که شیطان به کار میگیرد قدرت به اصطلاح شیطان است در آخرزمان. اما خدای سبحان مقابل این به انسان قدرت عقل داده. در مقابل وهم قدرت عقل است که عقل اون به اصطلاح سحر شیطان رو باطل میکند. همون کاری که موسی علیهالسلام با کی کرد؟ با سهره. کار سهره تو دایره چی بود؟ وهم بود که نشون بدن که اونچه که تکون ندارد حرکت ندارد ولی تو چشما ببینن که اینا چی داره حرکت دارد حیات به اینا به اصطلاح نشون بده ی تعبیر قرآن این استقف ما یعفکون افک یعنی دروغ دروغ اینها رو بلعید نه ریسمانشونو بلعیدا اگر موسی عصا رو انداخت اژدها شد اژدها شدن عصای موسی نه اینکه این بزرگ اومد اونا رو خورد بعد مردم فهمیدن باطله نه تعبیر قرآن این است که چی تلقف خورد چی رو ما یعفکون افک اینها رو دروغ اینها رو خورد یعنی مردم دیدن ا اینا ریسمانهای افتاده است دیدن اینکه این ریسمانها افتاده است و حرکت نداره مهمتر بود یا ریسمانها رو بخوره کدما مهمتر بود
ببینن که اینا دروغه وقتی دروغ رسوا شد این بزرگ لذا سهره اگر میدیدن که عصای موسی اینا رو خورد میگفتن خب این ساحر بالاتریه اما وقتی دیدن که نه سحرشون رو باطل کرد نه اینکه اونا رو خورد به سجده افتادن فقیحرة ساجدین دیدن سنخ کار موسی از سنخ کار اینا نیست اینا تو دایره وهم کار میکردن موسی تو دایره عقل کار کرد چشم مردم رو باز کرد چشمبندی اینها رو رسوا کرد مردم رو آورد یه رتبه لاتر از یه منظر بالاتری به مسئله نگاه بکنن. ببینید تو جریانات امروز ما گرفتار چی داریم میشیم؟ جنگ شناختی. من به یقین به شما عرض میکنم تمام این موشک زدنها، پدافندها، حرکتها، تهاجمها، تدافعها این نسبت به اون جنگ شناختی که درش داره محقق میشه یک/دهم مسئلهست. ۱/دهم جنگ زمینیست. ۹/دهم مسئله جنگ شناختیست. لذا ما تو جنگ شناختی الان واقع شدیم. از ابتدای جنگم یعنی اگر آمریکا میزنه اما مثلاً وارد میشه یه روز یه جوری میزند که نشان دادنش غیر از اون چیزیست که زده میخواد با اون نشون دادن خودشو چی نشون بده؟ قدرتمند نشون بده که شکست ناپذیر نشون بده اما اونچه که واقع شده اون نبوده اونی که محقق شده این نبوده وقتی هم که میکشه کنارم باز اونجا ضعفشو چی نشون میده؟ قدرت ی واقعاً ترس از عقبه کار رو که مراحل کاری بود که ما در نظر داشتیم و اونم میدونست مرحله به مرحله چطور جلو میره ترسشو چی نشون داد؟ قدرت و ما هم خیلیامون چیکار کردیم؟ باور کردیم تو نظام جهانی خیلیا دیدن ما اینجا میدیدیم کسانی که ناظر به اصطلاح مسلط بودن میدانستن بیان کردن که بابا این ضعف اونو داریم اما چند نفر مردم از وهم اومدن بالاتر تو مرتبه عقل چقدر قدرت تبیین ما تونست اثر بگذاره که جنگدهم جنگ رو که اون جنگ شناختی بود رو که همه کسانی که پشت لوله به اصطلاح پدافند یا شلیک موشکم نبودن میتونستن اینجا دخیل باشن مؤثر باشن نقش داشته باشن چه در داخل چه در نظام خارجی ما چند درصد این جهادمونو انجام دادیم که تو اون ۹دهم جنگ برنده باشیم چند ن کارو کردیم. ما نشستیم جنگ رو از صحنه دوربینها نظاره کردیم. یعنی نظارهگر مجاهدان بودیم. تو مجاهدت نبودیم. دائم این گوشی جلومون بود. چیکار میکردیم؟ نگاه میکردیم. این موشک خورد خوشحال میشدیم. مال اونا خورد غصه میخوردیم. اینجوری شد خوشحال میشدیم. اونجور دائم داشتیم چیکار میکردیم؟ اما مجاهد در صحنه نبودیم. نقش ما در مجاهدت در صحنه بودن تو اون دهم به اصطلاح تأثیرگذاری بود که هیچکدوممون نمیگیم هیچکدوم تقریباً اون نقشو کم اجرا کردیم حتی در خودمون یعنی خودمونم مرعوب اون ددهم نقشه دشمن شدیم که اول باید خودمون رو نجات میدادیم از مرتبه وهم به مرتبه عقل بعد اطرافمون رو تأثیر میذاشتیم و بعد محیط در حقیقت بازتری رو مورد اما جنگهای آخرالزمان از این سنخست هرچی جلوتر میریم این شدت چی میشه بیشتر میشه یه بزنم براتون شنیدید خوبه؟ میگن مسابقه گذاشتن بین چینیها و رومیها که برای اینکه به اصطلاح ببینن کدام میتونن یه کار مثلاً جلوهداری رو انجام بدن. بین اینهام یه به اصطلاح چیزی بود حائلی بود که اینا اومدن شروع کردن یه نقاشی خیلی سنگینی رومیا کردند و فلان و خیلی مشغول شدن چینیاهم شروع کردن یه صفحه مقابلشو سیقل دادن خیلی سیقل هی سیقل دادن کاری نمیکردن غیر سیقل دادن وقتی اون حائل وسط رو برداشت بودن هرچی اونا کشیده بودن تو این آینه افتاده بود براقتر چون خیلی سیخل داشت آخر حکم به نفع کی تمام شد به نفیا چرا چون تونسته بودن براقتر همون رو جلوه بدن یعنی کاری نکردن غیر از چی سیغل دادن این سیغل دادن همون جنگ شناختیه یعنی وهم رو دقت بکنید کاری نکرده اثر ویژهای ایجاد نکرده ولی تونسته یه چیزی رو اونجوری ما خدا رحمت کند که بزرگان فرمودن کار شیطان این است که در مقابل واقع یه آینه قرار میده دقت کنید این خیلی مهمه کار شیطان این است که در مقابل حقیقت و واقع چی قرار میده یک آینه قرار میده انسان وقتی که آیینه قدی باشه دیدید تو این خونها که آیین قدیه مثلاً تمام دیواره آینهست آدم میفهمه آینهست اول که وارد میشه آدم این طرف افتاده میینه تازه اونور شفافتر و واضح تره اگر از این شیشههایی که دیدید که خیلی شفاف باشن اصلاً دیده نمیشن یه چیزی میزنن روش که معلوم بشه این شیشهست یه موقع نیا بهش بخوری گاهی آدم وارد من خودم دیدم تو یه خونه آدم وارد میشه اون آینه انقده گاهی مثلاً بزرگ و قدیه آدم فکر میکنه خونه اون طرفه اصلاً داره میره اون طرفی بعد میبینه نه این شیطان کارش این است که در مقابل واقع آینه میگیره وقتی آینه گرفت چی میشه انسان به طرف آینه حرکت کرد از واقع داره دور میشه یا نزدیک میشه این ی مهمه که هرچی به طرف آینه برید دارید از واقع دور چون آینه واقع مقابلشه از او باید برید به سمت این کار شیطان این است که مقابل این جنگ شناختیه که این قوه وهم است که مقابل واقعم هست انسان ناخودآگاه بعد میبینید که خیلی از شبهات ما تو جنگ روایتهاست روایت الهی از مسئله رو میخوایم حالا بحث بکنیم تا الان چی بودش براتون این رو عرض کردیم که ما هرچی به سمت آخرالزمان میریم جنگها پیچیدهتر میشود، عظمت پیدا میکند. چون جریان آخرالزمان رشد عقول است. رسیدن به مرتبه بالاترین مرتبه عقل است و لذا شیطان هم در مقابلش بحث جنگش جنگ و وهم است. اون هم مقابل همین مقدار توسعه پیدا میکند. درسته؟ پس اگر میبینیم جنگهای امروزی اونچه که داره واقع میشه ولی تو انتقالش یه هستش؟ یه انتقال وهمیه. آدم حرص میخوره میدونه این واقع نیست اما میبینه همه مردم اونو میپذیرن. واقع این نیستشو اما میپذیرن. از بس با قاطعیت میگه از بس روش تبلیغ میشه میپذیرن. چیکار کنیم ما تو جنگ به اصطلاح مقابل شیطان موفق بشیم؟ خدای سبحانش که آمدن در قرآن کریم که روایت میکند از اینها دو سه موردش رو عرض کردم همین الان از جنگها به ببینید مدل جنگی که خدا بیان میکند، روایتی که میکند اسمش روایت الهیه از حقایق و وقایع. اگر یاد بگیریم روایت الهی، روایت الهی رو یاد بگیریم، قدرت پیدا میکنیم که ما هم از این صحنه چگونه روایت الهی داشته باشیم. نه روایت شیطانی، نه روایت در حقیقت مغلوبه بودن. من یه مثال دیگری براتون بزنم خسته میشید یه صلواتم بفرستین. اللهم صل علی محمد. حمد و آل محمد عجل
اصلاً دورانی که خدا دوران غیبت قرار داده خیلی عالیه این دوران غیبت دورانی که ما امامو نمیبینیم درسته اما امام در صحنه حضورش فعال است تعبیر این است مثل خورشیدی که پشت ابره دیده نمیشه اما قرصش دیده نمیشه اما نور خورشید هست یا نیست
رسیدن به اینکه خورشید هست ولی قرصش نیست یکی از معارف بلنده لذا دوران غیبت از از بالاترین معارفه. چرا؟ چون ما امامو نمیبینیم اما حضور امامو دائماً احساس میکنیم. امدادهای امام رو دائ میگه اونجا دارد که تعبیر روایت این است که سارة الغیبه برای اینها به منزلة المشاهده انقدر رشد میکنه عقولشون غیبت به منزله مشاهده است براشون که حالا چقدر در وصف این افراد خدا یعنی این دوران بالاترین دوران افضل اهل کل زمانن ارضا ما یکون اینا افضای روایاته ارزا که اینجا خدا از این دوره از همه راضیتره دون اینکه امامشونو ببینن چی هستن؟ باور دارن. یعنی عقول خیلی رشد کرده پس ابطلاعات اینجا مرو داره میبره به یه مرتبه خیلی عظیمی ببینید تو جریان جنگ تالوت و جالوت جنگ تالوت و جالوتو در قرآن که ببینید دیگه نمیخوام حالا توضیحات مفصل فقط اون نقطه به زنگاهشو بگم که تو سوره بقره وقتی نقل میکند میفرماید خدا تالوت رو برای فرمانده اینا انتخاب کرد زاده بست العلمجسم هم علم جنگو داشت و هم خلاصه قدرت جنگی رو داشت نقشه کشی و توانایی فرماندهی هر دوشون بعضیا طراحن بعضیا فرماندهانن تو ج صحنه میتونن خب این میگه زاده بست ف العلمجسم هم قدرت فرماندهیش قوی بود هم قدرت طراحی میدانش قوی هر دو طرف رو داشت بعد میگه اینا وقتی که آمدن اوایل حرکتشون ان الله مبتلیکم به نحره خدا شما رو به یه آبی نحری آ لشکر در حرکت برای جنگ ابتلا رزمایشه ا ببینید این ر خیلی زیباست به یه رزمایشی مبتلاشون میکنن قبل از جنگ اون رزمایش چیه؟ لشکر تشنه تو سفر غرق سلاح دارن میرن غرق سلاح یعنی به مقدار سلاحی که میتونسته همراه دارن دارن میرن میرسن به یه آبی آب شیرین خنک گوارا به نظر شما عاقلانهست کسی بگه از این آب نخورید وشکر تشنه آب جاری نهر خدا میگه ما آزمایشتون میکنیم ان الله مبتلیکم به نهر ف من شرب منه فلیس منی با این تشنگی رسیدید به این آب هرچی از این بیفته تو این آب بخواد بخوره از ما نیست قرآنه ها و من لمی اگر کسی اصلاً نچشید نه نخورد به صورتشم نزد دستشم تو آب نکرد حتی طرف آب نرفت که خنکی آب رو احساس کنه چون خنکی آب تو گرما وقتی اون نسیم داره دیگه من لم یتمه اصلاً هیچ کشیدنی نداشت براش ف انه نی این از ما میشه منا میشه الا من اقترف غرفتا به یهده اگه نتونستید لم یتمه رو نتونستید یه مش فقط بردارید اینم یه دسته شدن اونایی که چین ب برن بخورن اونایی که نخورن اصلاً نه نچشن اونایی که اگر میخوان بخورن یه مشت فقط بیشتر نه ۳ دسته شدن میگه این سه دسته رسیدن به آب اغلب افراد دیدن تاب تحمل آب و دیدن و نخوردن که ندارن پریدن تو آب نه اینکه آب رو براشان خوردن افتادن تو آب هستن با آب رو اونجوری خوردن این نقل روایاتش عده دیگری خلاصه اصلاً طرف آب نیامدن راهشونو انگار کج کردن از سمت آب که لم یتمهو عده دیگری دیدن نه توان ندارن که نخورن اما مثل اونام جرأت نداشتن خودشونو بزنن به آب اینجوری که ت خلاف ت لذا رفتن یه مشت که اجازه داده شده بود خوردن میگه اون دستهای که افتادن تو آب جا موندن دو دسته از این عبور که اجازه عبور پیدا فلما جاوزه و الذین آمنو معه این دو دسته که اهل ایمان بودن و اون یعنی این کسانی که یه مشت آب خوردن اونایی که اصلاً نخوردن این آزمایش برای چی بود رزمایش برا مرحله عصری رسیدن به خلاصه جلوی لشکر جالوت جالوت مقابل تالوت بود وقتی رسیدن تا رسیدن اونایی که یه مشت آب خورده بودن عدهیشون نه همشون گفتن که لا طاقت الیوم ب جالود و جنوده ما قدرت ندار یم در مقابل این لشکر سرتا پا سلاح قوی رزمی ببین اونجا تو رزمایه چی نشون دادن ضعف در ایمان رو نمیگیم خروج از ایمان که اونایی که اصلاً تبعیت نکردن ضعف در ایمان رو اینجام که رسیدن چی بود ضعفشون آشکار شد لاطاقت ما نمیتونیم جون نداریم اونجا گفتن نمیتونیم نخوریم یه مشت خوردن اینجام میگن چی نمیشه اصلاً خلاصه گفتار اولم اینا گفتن من یه بحثی رو یه موقعی خدمت آقا بودیم تو یه جلسه به اصطلاح از این روضههای که تو مختصر تو خ به اصطلاح بیت هستش که ۶۰ ۷۰ نفر هستن یه بحثی رو اونجا مطرح کردم آقا خیلی خوشش اومد خیلی تعریف کرد از اون بحث بحث قالوهای قرآن اینا گفتن قالو لا تا قتلن الیوم ب جالود و جنوده قالو رو همه نگفتنا یه عده جلوار گفتن اما تو بقیه اثر گذاشت دقت کن این خیلی بحث دقیقیه قالوهای قرآن لو نه همشون یه جلوارهایی هستن همیشه که اونها وقتی میفتن جلو یه حرفی رو میزنن بقیه تکرار میکنن تو بقیه جو ایجاد میکنن اینا تا گفتن لا تا قتلن الیوم ب جالود و جنوده یه دفعه تو تمام لشکر تالود پیچید که توان نداریم چون حرف اول اینا زدن اونایی که اصلاً از اون آب نخورده بودند و نچشیده بودن دیدن دیر حرف زدن باید گفتار اولو اینا شکل میدادن باید اینا گفتمانسازی میکردن دیر گفتمانسازی کرد سابقون مقربون که اگر دیر در صحنه بجنبند و گفتمانسازی بکنن جنگ شناختی اینه جنگ شناختی اینه که گفتمانسازی دیرهنگ اینا دیر آمدن اینا تا دیدن اینجوری شد اینا اومدن جلو گفتن کم من فقت اون آیه شریفه این است که قال الذین بله ملاق الذهم ملا فلی اما دیر گفتن که چه بسیار بوده که افراد کمی تونستن بر افراد زیاد قلبه کنن چرا میترسید؟ اما دیر گفتن تا دیر گفتن اون گفتمان لشکر شب حلقههای مختلفی دور هم نشسته بودن تا فردا جنگ شروع بشه همه تو همه حلقهها کدام گفتمان گفتگو میشد لا تاقتلن الیاوم به جالود ما نمیتونیم چیکار کنیم نمیشه دیر گفتمانو شکل دادن اگر کسان ی که بسیجن دوستانی هستن که سابقون به اصطلاح حرکت هستن یه وظیفهای به عهده دارن که این وظیفه تو جنگ شناختی به موقع حرف زدن و شعارسازی و اقدام است که وقتی این جلو بیفته حرف صحیح رو به موقع بزند او جو میسازد حرکت ایجاد میکند او میتونه در حقیقت راه رو باز کند اما اگر این نشست نگاه کرد ببینه صحنه حالا چی میشه بذار گرد و خاکها بنشیند تی که گرد و خاک هست، کسی که نادیده نافذ دارد میتونه اونور گرد و خاک رو ببیند که واقعه چه خواهد شد. لذا تصمیم قاطع میگیرد. تیرو در کمان قرار میده. به هدف شلیک میکنه. این تشخیص داره. نه هر کسی این تشخیص براش باشه. اینجاست که جنگ شناختی یک به اصطلاح رهبرانی و فرمانده و یک گرگردانهای جلواری میطلبت که خطو باز کنند. چنانچه تو جنگ نظامی گردانی میخواد که خطشکن باشد که این گردان خطشکن باید خیلی شجاع جسور بایمان باشن که هیچ چیزی اینها رو حتی شهادت همشون از حرکت باز نداره درسته تو جنگ شناختی هم ما این رو میخوایم بصیرتهای نافذ امیرمؤمنان علیه السلام میفرماید من کسی هستم که بصیرت نافذ دارم به طوری که نه چیزی تا به حال برام پوشیده شده و نه چیزی بر خودم پوشاندم یعنی شیعه من باید این مسیرو بیاد که جنگ شناختی که هیچ پوششی پوشیدنی نتونه جلو چشمشو بگیره اگر یه تهدیدی اون میکنه اصلاً این ببینید خیلی زیباست این جنگ شناختی اینجا حالا داریم میریم جلوها دقت میکنید که فرماندهان این جنگ شناختی باید کیا باشن؟ کسانی که اس اظهار مقربون بودن رو میکنن بصیرت نا از قبل دغدغه من بودن نه الان فقط دغدغه من شدن بسیج وقتی تو حالت عادی میگه من آمد آمادم من لشکر خطشکنم تو بحث نفو اونم بسیج دانشجروی اونم بسیج حوزه و دانش اینا باید خطشکن جنگ شناختی باشن اینا باید قالوهاشون قالو چی باشه جلوار باشد که صحنه تیره و تار رو چیکار کند روشن کند برا بقیه بقیه این نگاه نافذ رو ندارن لذا چقدر باید ما تو نظام بس یرتمون قوی باشیم که اینجا تو جایی که دشمن بمبی میزند که اون بمب شناختی تیره و تار بکند صحنه رو تو با وهم آغشته کند اون موقع ولی این آنچنان چشمش رو هم ببندد اینجا چون بصیرت دارد صحنه رو براش مشخصه که دشمن کجا قرار گرفته کجا رو نباید توجه بکند به چی نباید غافل بشود به چی باید توجه بکند این صحنه اونوقت قدرت حرکت به این میده ما باید با این نگاه الان صحنه رو دارن این کارو میکنن. ببینید مسائل مختلفی رو مطرح میکنن. هر مسئلهای ما گول داریم میخوریم گاهی دنبال مطرح کردن اون آنچنان این مسئله برای ما هیجانانگیز میشود بهش مشغول میشیم. اونوقت اون قدرت حملهای که او رو غافلگیر کرده بودیم برده بودیم گلوشو داشتیم فشار میدادیم از اونجا خودشو رها میکند چون ما دستمونو رها کردیم از فشار گلوش بردیم روی اون چی؟ اون جنگ شناختی که ئله رو اون مسئله رو اون مسئله رو هی یکی یکی مطرح میکنه هر کدومش یه عدهای درگیر میشن نمیگیم نباید به جهات دیگه توجه کردا معلومهها اما اونجایی که ما دستمونو گلوی شیطان رو گرفتیم داریم فشارش میدیم مراقب باشیم طبق نقشه شیطان گلوشو رها نکنیم بریم سراغ چیز دیگری که اونجا باعث بشه که این نفس بکشه نمیدونم میتونم حرفمو درست بزنم معلومه یا نه یه دفعه میبینید که میاد توی بیوقت میگه مثلاً من میدونم مثلاً خونه رهبر کجاست کجا مثلاً چی شده و خلاصه یه دفعه میبینی تو کشور ما یه جو ایجاد میشه تو این مسئله چی میشه بدگمانی به نیروهای امنیتی بعد مردم یه دفعه سرخوردگی دعوای بینشون که چیکار بکنیم یه دفعه کمان همه توجه میره به این سمت گلوی اون کسی رو که داشتیم خفه میکردیم چیکار میکنیم؟
ول میکنی اونوقت اون میتونه تو صحنه دیگه موفق باشه صحنه دیگهش چیه؟ نشون بده من قالبم ا داشتیم نشون میدادیم که این شکست خورده. ببین اینجور شده. اتحاد من آقا ۳ تا پیروزی رو بیان کرد. بعضی چیزا رو مسکوت گذاشت. یعنی اگر من مسکوت گذاشتم شما مسکوت بذارید فعلاً. چرا؟ این سه تا رو باید گلوی شیطانو تو این سه تا چسبید. پیروزی بر اسرائیل، سیلی بر آمریکا. اتحاد مردم هر چیزی که خلاف این سه تا باشد او داره در حقیقت گ دستمون رو از گلوی او خارج کردیم تا نگ خودمون باعث شدیم خفه نش. ه اگر این ببینید اینا جنگ شناختیه اینا ببینید دیگه اصلاً این اسلحه نمیخواد موشک دیگه اینجاش نمیخواد که این قسمتش بعد از اینکه الان توقف جنگ شده صحنه جنگ تازه آغاز شد ببینید بعد از اینکه جنگ تمام شد ما چقدر توی جنگ شناختی توانایی مقابله موشکهای شناختیمون و پدافند شناختیمون امتحان ابتلای این بود ببینیم چقدر باور کردیم چقدر گول خوردیم تحت تأثیر او قرار گرفتیم. جنگ این داره حرف میزنه. موشکه داره شلیک میکنه با این حرفاش. از همون آخر شب تا ظهر روز بیش از ۵۰ توییت زده بوده. این مرتیکه مخبت دیوانه ۵۰ تا توییت زده. تو این ۵۰ تا توییتش چقدر ذهنای ما رو مشغول کرد. این جنگ شناختیه. او میدونه که این توییت جنگ این موشکه. هر یه توییت یه موشکه و میتونه یه عدهای رو متزلزل کنه ولی ما این نگاهو کردیم که اینا موشکاشه باید پدافند کنیم در مقابلش و او رو در حقیقت و بعد ما هم موشک بزنیم موشکهای ما باید نافذتر باشد چرا موشکهای ما باید تو این مسئله نافذتر باشد چرا
چون حق با ماست چون یقین داریم خدا با ماست چون یقین داریم ما برحقیم ما داریم تو جبهه خدا میجنگیم و لله جنود السماوات وارض و کان الله عزیزا حکیما خدا عزیز عزیز حکیم حکیم یعنی اون در حقیقت قدرت عزیز یعنی مقتدر بودن غیرقابل شکست حکیم یعنی مقتدر نقطه زن مقتد حکیم یعنی حکمت یعنی علم نقطه زنی عزیزاً حکیما یعنی خدا کانال الله عزیزاً حکیما خدا قالب غیرمقهور مقتدر نقطه زن است و کسی که به هر مقداری به او تکیه کند همین خصوصیتو پیدا میکند که قدرتمند نقطه زن میشود. ما تو موشکهای شناختیمون چون به خدا متکی هستیم و او رو در حقیقت میگیم انتمعلون ولا تهنو ولا تحزن و انتمعلون ان کنتم مؤمنین این ولا تهنو ولا تحسنو نهی است در عربی یعنی که حق ندارید سست باشید حق ندارید نه محزون نباشید نه سست نباشید نه حق ندارید. یعنی اگر کسی یه قدری حزن یا سستی در درون شکل بگیره چی شده؟ تخلف کرده از این حکم الهی ولا تهنو حق ندارید سست باشید ولا تحزن حق ندارید در حقیقت محضون باشید و انتملعلیون علو مربوط به خداست این جنگ شناختی علو بذات مربوط به خداست خدا علی است درسته ان کنتم مؤمنین اگر شما ایمان داشتید به نسبت انتصابتون به حق ما عف دارید. علف یعنی غلبه در جنگ شناختی. علف برتر بودن در جنگ شناختیه چون به خدا منتصبیم. خب ما این رو احساس میکنیم الان. این باورو داریم. این نگاه رو داریم برای خودمون. چرا بعد از دوران جنگ یک دفعه سستی و فتور و رخوت و یا ناامیدی در بین مؤمنین بعضی از مؤمنین؟ چرا یهو شروع میشه؟ به نظر شما چرا شروع میشه؟ چرا اختلاف یهو شروع میشه؟ چرا نگاه گاهی غلط به مسئولین یهو ایجاد میشه. چرا دو دستگی رو ما دامن میزنیم؟ چرا؟ جنگ شناختی دشمن تونسته تو بعضی از ما نفوذ بکنه اوناهم دارن این حرفا رو میزنن ما هم تکرار میکنیم چون تا دید ما یک پارچه هستیم این شکستش بود درسته؟ او اصلاً زد تا ما رو با متشتد کنه و ۵ تا هدف رو برای این شمردن دیگه ببینید از اون روز اول ببینید ۵ تا هدفی که شما چی شده وقت گذشته ۵ تا هدف ه شمردن یکیش این بودش که هسته ما رو بزنه دومیش که موشکی ما رو از بین ببره سومیش این بودش که اقتشاشات و تجزیهطلبی رو تو کشور ما ایجاد بکند چهارمیش این بودش که آقا رو خلاصه به عنوان اون رهبر بزنن تا اینا اینجور پنجمیشم این بودش که نظام رو براندازی بکنن ۵ تا هدف پی در پی تو در تو داشتن درسته به کدوم یکی از اینا رسیدن هستهای از بین رفت ابدا اینجوری میدونید که هستهای از بین نرفت خودشونم الان دارن یکی یکی اقرار کنن موشکی از بین موشکی که تازه بود موشکی ما ما در موشکی با لبه تکنولوژی عالم برخورد کردیم یعنی تمام علم و فناوری روز دنیا در موشکی و پدافندی دشمن جلوه کرد ما تونستیم تو اینجا چیکار بکنیم ما تونستیم تو اینجا به اقرار خود اینها که اظهار آتش بس کردن غلبه بکنیم از لایههای پدافندشون که آخرین اینا رو خدا رحمت کنه آقای حاجیزاده تو یه جلسهای توضیح میدادیم موقع همی مثلاً سه چ ماه پیش قعاً ما باور بر اینکه آخرین لبه فناوری ما در پدافندو میتونیم پشت سر بذاریم موشکامونو ساختیم یعنی یقینی به موشکها داریم که عبور میتونن بکنن با این یقینه بعض ایشون میفرمود بعضی از موشکهای ما که هنوز اونا خبر ندارن این کلام خود ایشون بود بعضی از موشکهای ما به طوریست که اینا تا چندین ۱۰ سال آینده مقابلشو نمیتونن بسازن که بتونه یه چیزی که اینو پدافندش کنه گفت یه چیزی خداگاهی عنایت کرده تو ذهن جوان مؤمن که این اصلاً برای اونا قابل قیاس نیست، قابل تصور نیست و نمیدونن ما اینا رو داریم. ما حالا اینا ارم راحت به کار نمیگیریم. در یه وقتی که دیگه ناچار باشیم چون این جزو در حقیقت تواناییمونیست که داریم هی فعلیتش رو بازتر میکنیم. خب اینا را ما اگر که این باورو توش موشکی موشکی ما رو نتونستن از بین ببرن بلکه تازه موشکی ما تو جهان مطرح شد که ایران در مقابل آمریکا و اروپا و اسرائیل که بالاتر تونست چیکار بکنه؟ تنه به تنه اقلاً بزند. اقلش تنه به تنه بود. درسته؟ توی ات و تجزیهطلبی آیا حتی یه مورد موفق شد؟ اگر تو موشکی اونا ما رم زدن ماهم اونا رو زدیم ولی تو اختشاشات خ اینا که اصلاً یه مورد اینجا ایجاد نشد اما تو کشورهای خودشون اختلاف ایجاد شده یا نشده اختلاف ایجاد از تو خود آمریکا گرفته تا اسرائیل توی درقت زدن رهبرا رهبر ما که الحمدالله اون اصلاً اما تو یه سری از فرماندههای ما چرا خب اونایه واقعاً تو این مسئله جلوتر بودن ما اینو نمیتونیم اقرار نکنیم نمیتونیم نگیم خب بالاخره شناسایی اون هم متکیه بر نفاق داخلی با تکتکیه بر هوش مصنوعی ماهواره و اون تکنولوژیهای پیشرفته نظامی و نفاق داخلی درسته؟ بله اینو تونستن از ما تو این مسئله ما تو مسئله زدن بعضی از ساختمانهای اونها که خیلی حیاتی بود براشون موفق بودیم اما چون زدن فرماندههاشون اگر هم امکانش گاهی برامون بود اما به قیمت زده شدن م تمام میشد. ما این کارو نمیخواستیم بکنیم چون جنگ ما مثل جنگ اونها نیست. ما دنبال هدایت مردمیم نه دنبال از بین بردن. درسته؟ لذا این اقتضاع خاص خودشو داره یا نداره؟ معاویه تو جنگ صفین وقتی رسیدن به صفین اومدن اون به اصطلاح آب رو گرفتن بستن گفتن ما آب نمیدیم. امیرالمؤمنین خطبه خوند که مردم اگر رسیدید اینجا آب میخواید باید بجنگید آبو بگیرید. رفت گرفتن آبو گرفتن بعد گفتن پس ما میبندیم بر اونها امیر گفت نه دع نیست آبو ببندیم اومدن آب خواستن آب بهشون بدید دوباره معاویه توی حمله غافلگیرانه بعد از اینکه آب بهشون دادنا اومدن دوباره اونجا رو گرفتن خیلی جالبه تو جنگهای ماوا ببینید دوباره آبو بستن بر امیرالمؤمنین گفتن آب نمیریم دوباره امیرالمؤمنین حرکت کردن آبو گرفتن فکر میکنید اگه شما جای امیرالمؤمنین بودید این دفعه بهشون آب میدادید
امیرالمین گفت آبو ون بدید بله زهرمان نمیداد
نمیداد امیرالمؤمنین فرمودن آبو بهشون بدید دستش ما درد نکنه آقا خیلی ممنون دست شما درد نکن گفت آبو بهشون نبندید ما اهل این نیستیم آبو بخوایم ببندیم ببین اینا د تا نگاه به مسئلهست درسته خیلی متفاوتهها تحمل ما تو نگاه الهی اگر بخوایم الهی بجنگیم الهی برخورد کنیم تحمل امیرالمؤمنینم نداریم یعنی میگیم دیگه اینجا خلاصه دیگه افراط داره میکنه حضرت دیگه لابد دیگه آب باد نه خیلی زیباستا امیرالمؤمنین وقتی که جنگ جمل تمام شد جنگ جمل تمام شده بعضی نقلها بعضی نقلها این است که ۱۷ هزار و خوردهای از جملیون کشته شدن ۲۰۰۰ و خوردهای از لشکر امیرالمؤمنین ۲۰ هزار تا کشته تو بعضی نقلا هست میگه امیرالمؤمنین بعد از اینکه جنگ تمام شد سلاحها و چیزایی که از اینا گرفته بودن رو همه رو ریختن یه جا کوت کردن گفتن که بگی هر کی ب داره مال کسی هست بیاد ورداره ببره مال اونا دشمنو بیاد ورداره مشخصهای بده اگه مال اوناست بیاد ورداره ببره بعدم تو بین کشتههای اینا قدم میزدن اشک میریخت حضرت کشتههای اونا اشک میریخت که با دست خودم دست خودم رو قطع کردم یه نگاهه بعدم وقتی حضرت خواست بره تو بصره بعد از جنگ جمل خواست بره تو بصره اینا فرار کردن تو بصره تو رفته بودن قایم شدن توی ساختمونهای مختلفی امیرالمؤمنین علیه السلام به لشکر گفت لشکر حق نداره بیاد تو شهر پشت شهر نگه داشت ۴۰ نفر رو با خودش برداشت گفتین ۴۰ نفر براشون صحبت کرد اگر آمدید بهتون فحش دادن حق ندارید جواب بدید اهانتی کردن حق ندارید پاسخ بدید فقط شما میایید با من باید بر همین اینا اومدن یکی شروع کرد زن زنها شروع کردن به یکی از اینا فحش اینم شروع کرد چند امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود اینو بخوابید ضربه بهش بزنید همه لشکر خودشهها که اون فحش داده بود و اونا کشته بودند و اونا ون خیلی متفاوتهها. این روایت الهی از جنگه. دقت میکنی؟ تحمل اینو داریم ها؟ داریم اینجوری خداییش تحمل داریم؟ خیلی سختهها. اینجاست چون قصد هدایتگریه. اینجاست که امیرالمؤمنین میمانه در تاریخ. اینجاست که دین هدایت توش ایجاد میشه باقی میماند. اینجاست که انبیا تو تاریخ باقی ماندن ولی دشمنانشون اثری ازشون باقی نمانده. این نگاهه این فطرته ما تو جنگ اینو میخوایم نمیخوایم بزنیم اسرائیلو محو کنیم به معنای اینکه همه مردمشو بکشیم همه ساخت محو اسرائیل یعنی محو تفکر اسرائیلی محو تمدنی که او داره به عنوان یک وهم و غلط و شیطانیت پایهگذاری میکنه سلطهشو داره ایجاد ما اینو میخوایم بزنیم اگر اینو قدرت پیدا کردیم بزنیم و محو کنیم اینجا سلطه پیدا کردیم اینجا موفق شدیم نه اینکه اسرائیلو در عالم بزنیم محو بشه ولی تفکرش تو قبر ع شه تو اونور ش تو آذربایجان فلان شروع شه تو یه جای این که کشته شدن نیستش که اینکه محو شدن نیستش که ما این رو دنبالشیم انبیا نبردشون بین حق و باطل بود نه کشتن افراد بود دقت میکنید خیلی اینا حالا یه بحث مفصلی داره که اون به اصطلاح عذابهای الهی در اقوام سابق چهجور بود از زمان موسی کلیم و از بعد زمان به اصطلاح حضرت موسی و شعیب عذابهای الهی مدلش متفاوت شد چون عقول مختلف شد. عذابها هم دیگه عذاب از بین رفتن غرق و نمیدونم باد سموم و اینا دیگه نبودش. بعد از اون مدل دیگریست که حالا این بحثاش دیگه ایشاالله یه روایت دیگه خب تا اینجا ساعت چند شده آقا؟
اون داستانو گروه گفتید گروه سوم که در واقع است آب نخورده بودن
گفتم که اونا منا شدن اونا داشتیم قالوها رو میگفتیم تو بحث قالوها که تو اون قالوها اینا اون روز قبل جا موندن تو گفتمانسازی اولی گفتمانسازی دومشون جا نگرفت ما میتوانیم ق ه پیدا نکرد اما فردا صبح که لشکر مقابل هم قرار گرفتن لشکر تالوت در مقابل لشکر جالود داوود شب قبل آمده بود داوود یه نوجوانی بود حضرت داوود نوجوانی بود س۳ تا برادرا شولشگر تالوت بودن غذا براشون آورده بود که به اینا غذاشون خودشون خودکفا بودن تجهیزات کمک رسانی نداشتن هر کی کمکشون میآورد اینست برا بعد دید تو لشکر ولولهست هی میگن نمیشه خطرناکه خلاصه هی از اینا گفت چی شده گفتن ندیدی تو امروز عصری که ما رسیدیم جالوتو که دیدی انقدر این قوی بود و انقدر ما همه خودمونو باختیم خلاصه اینجوری گفتمان حاکم داوود گفت به من نشونش بده گفتن فردا صبح بناست دلشگر مقابل هم قرار فردا صبح که دلشگر مقابل هم قرار گرفتن بهش گفتن به مسخره که این نوجوانه حالا این مردان خودشونو باختن این نوجوان گفتن داوود اون جالوت اونه که اونجا میبینی همه خلاصه مرکبش و خودش و هیکلش و همه تجیزش از همه بزرگتره گفت اونه داوود چوپان بود سنگلاب داشت. سنگقلاب گوسفنداشو هدایت میکرد. اگه دور میرفتن میخواستن شن با این سنگ میزد میزد که اینا میفرماین نباید برن. یه قل سنگی گذاشت تو قلابش بعد خلاصه چرخوند و چرخوند زد زد خورد به پیشونی جالوت تا خورد به اینجا جالود از اسب افتاد زمین مرد تا مرد لشکر جالود بدون جنگ چی شد؟
حالا این ب اصلاً ببین چقدر خلاصه من اون موقع که بچهها خلاصه این گلوبال هاک زدن یادتون هست گفتم این پیشانی جالوت بود چون لبه تکنولوژی دنیا بود این گلوبال هاکی که زدن پهباز بلنده که به اصطلاح بعد ترامپ از ما تشکر کرد اون دوره قبلی ترامپ تشکر کرد که چرا اون هواپیمای به اصطلاح چی بود اون یکیشو بله مسافر
مسافر نه همون سرنشی نظامی بود اسمش نمیدونم حالا اسم هواپیما گفت این کنار او بود شما تشکر میکنیم اونو بزرگتر از اینم بود اونو میتونستید بزنید بعد خدا رحمت کنه آقای حاجی اده میگفتش که خلاصه این ک پهباد گلوبال هاکو که زدیم شبانه ما قواسا و اینا رو فرستادیم رفتن تو خلیج فارس تمام قطعاتشو جمع کردن آوردن ۱۴
اول قواسا رفتن بعد نشون میده اونجا گذاشته بودن گفت ببین این به اصطلاح رادار سار که الان جزو بهترین رادارای ماست مهندسی معکوس همین رادار ساری بوده که رو گلوبال هاک بوده ما از اون اینو مهندسی معکوس کردیم یکی از بهترین رادارای ماست الان که لبه تکنولوژیه اونام قبلیه رم داشتن گفت این اونیست که از اونا گرفتیم که از ا و ما تونستیم به سرعت این رادار سار رو چیکار بکنیم که لب چون با رو بالاترین ق چیزشون گذاشته بودن این رو اون رادار رو گفت تونستیم این رو بعد خود این آریکیو یه آریکیو چی بود ۱۷۰ روم که گرفتن اونجا دیدید که مدلهای کوچیک و بزرگ و متوسطش همه رو ساخته بودن و از توش درسته چقدر خلاصه ۱/ سوم ۲/ سوم نم ۶۰ چند درد اینا برا هر کدوم مسئله اصلاً یه دفعه یک تکنولوژی شده بود برای ما خود آمریکا اینقدر از اینا استفاده نکرده بود که ما از اینا استفاده کردیم. ببینید این نگاهی که اگر مؤمن اهل ایمان باشه خدا داوود رو میاره یه سنگ میزنه و یه دفعه ف هزموهم باذن الله. منتها اینا وقتی رسیدن فردا کاری که کردن جلو هم قرار گرفتن دیگه گول نخوردن صبر کنن. اون لشکر جلوار شناختی گفتمانسازی رو اینا شروع کردن تا دلشگر مقابل هم قرار گرفت. صبر نکردن دوباره ضعیفمانها شروع کنن ولوله اونجا گفتن ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا وصرنا القومفرین همین شعار باعث شد لشکر تهیج بشه حال بیاد آماده بشه گفتمان لشکر این بشه ببین چقدر نقش جلوار مهمه قرآن داره اینا رو میفرمایدا گفتمانسازی تو جامعه چی باشد الان ببینید آدم بعضی کانالا رو میره نگاه میکنه غصه میخوره به جون همدیگه گاهی سر مسائل این تموم میشه یه چیز دیگری ملت یا امت نمیدونم آتشبس یا مذاکره یا فلان نمیدونم تهدید رهبری کی مقصره نیروهای امنیتی زدن فرماندهها کی مقصر بود ببین الان ما نمیگیم نباید اینا نقادی بشهها اما یه نقادی درون گفتمانی پنهان داریم که مردم رو دچار تشتد نمیکنه اونجایی نیستش که بگه لا تاقتلنوم به جالود و جنوده که بعد همه بگن پس نمی میدونیم نشستن متخصصان ارزیابی کار نقصمون کجا بود چی بود اونجا در حقیقت باید این حتماً از روز اول در حقیقت پیش آمده باید این کارم بشه ببینید این به اصطلاح ظرافتیه که بالاخره بعضی خبرها رو ممکنه شماهم پیدا کرده باشید تو نظام ساز وکار ظاهری الان وقت گفتن اینها نیست که خود اینها ایجاد زدن اما خود این نگاه که وقتی وزیر دفاع ما تا روز اول جنگ تمام میشه میره کجا چین چرا؟ چون اونا بلافاصله دارن خبررسانی میکنن که آلمان و فرانسه و نمیدونم کجا و کجا و کوفتز همشون دارن چیکار میکنن؟ ۸صد و نمیدونم ۴۰ تن به اصطلاح بمب و سلاح فرستادن برای ذخیرهسازی تو اینجا برا آغاز خب روحیه این طرف یه خورده بلافاصله این طرفم تو جنگ شناختی میگه ماهم خلاصه میریم کمکم میریم غیر از این کهه خودمونم داریم کمکم میگیریم تجهیزاتمونو به روزرسانی هم میکنیم این نگاه خودش رفت و آمد همین حالت خودش چی هستش؟ جنگ شناختیه. حتی اگر تو چیزی هم در نهایت درنیادا اما بلد باشیم ما حواسمون باشه مرعوب طرف دشمن نشیم یه خلاصه خیلی زیباست این آیه شریفه یه دقیقه زحمت نباشه این رو لطف کنید این آیه شریفه رم بخونم بعد اگه یکی دو تا سؤال دوستان داشتن ببینید به جایی میرسد که وقتی جنگ احد تمام میشه وقتی جنگ احد تمام میشه شکست خوردن مسلمان تو جنگ احد در نهایت دیگه وقتی شکست خوردن ونجا دارد که اینها ابوسفیانی که اومد به ابوسفیان گفت ابوسفیان حالا که اینا شکست خوردن فرار کردن بهتره که خلاصه چیکار بکنی بریم مدینه رم بگیریم ابوسفیان گفتحرف بدی هم نیست دیگه تمام شه ریشکن شن دیگه آماده شدن که برگردن بیان سمت مدینه خبر به پیغمبر رسید پیغمبر اکرم فرمودن که یه صلواتم بفرستیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عج ب
پیغمبر فرمودن که کسانی که تو جنگ احد فرار نکردن فقط زخمیا مونده بودن کسانی که فرار کردن سالم مونده بودن زخمیا گفت فقط زخمیا بیان قرآنم دارد که آیه شریفه این است که الذین استجابو ورسول من بعد ما اصابهمقرح بعد از اینکه زخمی شده بودن اینا اجابت کردن خدا و رسول رو میفرماید که اینها آماده میگه حتی به طوری بود بعضی از مدن بیان از خونهشون بیرون همه یه لشکه رو در نظر بگیرید دست و پابسته شکسته زخم خورده بان پیچی شده اینجوری لشکر اینججوری هیچکسی یکیش امیرالمؤمنین بود که میفرمایند ۶۰ و خوردهای زخم داشت به طوری که هر کدوم میخواستن ببندن پانسمان کنن پانسبانش باز میشد روی اون زخم بعدی نمیگرفت یعنی نمیگرفت میخواستن بدوزن این رو تا پانسمان بشه این دوخته روی زخم جراحت بعدی میشد نمیگیره اون دوباره با که بعد پیغمبر آمد دست کشید تا این جراحتها عل آرام شد و میگه اینا بعضیاشون اومدن از خونه بیان بیرون همونجا از هوش رفتن از در خانه از هوش رفتن افتادن از هوش رفتن بعد میگه وقتی داشتن لشکر شکل گرفت آمدن یه لشکر اعصاب دسته خلاصه زخمی این حالا ببینید میگه یه نفر از مدینه داشت میرفت سمت مکه تو مسیری که ابوسفیان دیدش گفت چه خبر از مدنیها که خلاصه ما داریم میریم به سمتشون گفت ابوسفیان فقط بهت بگم اینا با پا نمیان اینا دارن با سر میان گه حرف. ابوسفیان تا این رو شنید گفتری که درد نمیکنه دستمال نمیبندیم بهش. برگشتن. بعد حالا ببین قرآن چهجوری ترسیم میکنه. میفرماید الذین قال لهمناس از اون طرف یه نفر ابوسفیان اجیر کرد. داشت میرفت طرف مدینه گفت من به تو نمیدونم ۱۵ تا شتر چند تا شتر با کامل بهت میدم. تو وقتی داری میری به عنوان یه تاجری که داری از اینور میری اونجا رسیدی به اونا اینجوری بهشون خبر برسون که اینا دارن میان با چه؟ وضعی نه قبلی مثل جنگ احد همه با هم اجتماع کردن دیگرانی هم که نبودن بهشون ضعیمه شدن با روحیه غلبهای که پیدا کردند و پیروزی همه دارن میان تا دیگه تمام کنن کارو برا شما حالا قرآنو ببین الذین قال لهمناس همون نفری که ابوسفیان اجیر کرده بود انناس قد جمعکم به اینا گفتن همه اینا با هم مجتمع شدن در مقابل شما ان الناس یعنی ابوسفیان و لشکرش قد جمع همه این جنگ شناختیه ها ببین جنگ شناختی اون که رفت گفت اینا با سر دارن میان جنگ شناختی بود یا جنگ عادی بود؟ جنگ شناختی بود یعنی دیگه نگفت ۲۰ تان ۱۰۰ تان ۲۰۰ تان گفت اینا با سر دارن میان نه با پا این جنگ شناختی بود ببین خیلی عالیه اینام جنگ شناختی داشتن که انناس قد جمعکم اینا جمع شدن دیگه شما اونجوری با خلاصه ۷۰۰ تا بودید عده زیادتون فرار کردن که اونا اینجا نیستن ۷۰ تاتونم که بزرگاتون شهید شدن با چی میخواید با اینا ۲۰۰ نفرید با این لش ه تازه اونا چند برابر شدن بجنگید فخش بترسید جای ترسه جنگ شناختی ترس فخشا یعنی ترسه اینجا دیگه میگه تا این رو به اینا گفتن فزادهم ایمانا گفتن عجب همه با هم شدن ما منتظر این بودیم اینا همه با هم بشن اصلاً خیلی تا گفتن آمریکا آمد مردم ما تغییری در روحیهشون ایجاد شد وقتی که آمریکا زد مردم احساس کردن من یه مثالی میزنم بد نیست تو جنگشون اینم خوبه این مثال میگن یه گنجش که نشسته بود رو درختی بعد میخواست بلند شه به درخته گفت مراقب باش میخوام بلند شم گفت من نشستنتم نفهمیدم که تو میخوای حالا بلند شی به من اخطار میدی خیلی زیباستا یعنی آمریکا اومد بمباران کرد مردم قم و نمیدونم یزد و کجا و گفتن ما هیچی نفهمیدیم از حمله این هیچ خبری نشد هیچ احساسی نداشتیم که حالا این یه چیزی اضافه شد. این همه هارت و پورت و اینها که داشت. اگه من بیام چند سال به ما میگفتن گزینه نظامی روی میزه؟ چند سال میگفت هر باری تهدیدی بود که دیگه گزینه نظامی هم روی میزهها. حواستون باشه از اون دولتهای سابق یه دفعه این پوشالی ریخت دیگه. الان اینکه ما با آمریکا درگیر بشیم اصل قبهش تمام شد. اصل اون ابهتش شکست. اینا نمیدونن چه سلاحی رو از دست دادن که ترسهای ماهم دیگه نمیترسن میگن خب اومد زد تموم شد چیزی اضافه نشد همون کاری که اسرائیل کرد اینام همون بیش از اون نشد چیزی نشد ترسی ایجاد نشد مردم احساسی بهشون دست نداد اینا میگه وقتی بهشون گفتن همه جمع شدن فخشاهم فزادهم ایمانا من یاد یمنیا افتادم وقتی که داشتن اسرائیلو میزدن آمریکا گفتن ما با خلاصه نمیدونم انگلس انگلیس و کجا و اینا دیگه میخوایم یمن رو بزنیم گفتن آخ جون اطلاعیهشون آخ جون آخ جون ما اصلاً میخواستیم با آمریکا درگیر بشیم اسرائیل به بود چه خوب شد که خودش بیاد وسط ما منتظر این این آدم بیاد فزادهم ایمانا خیلی زیباستا یه صلوات برا خودتون بفرستین اللهم صل علی محمد و آل محمد
فزادهم ایمانا و قالو حسب الله و نعم الوکیل تازه اینجا خدا خودشو بهتر نشون میده بعد جالبه بدونید وقتی این خبر به ابوس فیان رسید گفت برگردیم میدونید پیروزی احد براشون خیلی مهم بود چون تو بدر اینا چی شده بودن؟ ۱ سال لباس سیاه رو درنیاورده بودن گریه نکرده بودن ۱ سال گریه نکرده بودن تا بغضشون و کینهشون بماند برای احد انتقام بگیرن میگه وقتی اینا برگشتن لشکر از ورودش اولین نفر تا آخرین نفر نزدیک یک روز طول کشید تا وارد شدن نه به لحاظ تعداد به لحاظ چی ترسی که هر کدوم از اینها تندتر میتونستن دررفته بودن لذا میگن با پیروزی وارد مکه نشدن یعنی با احساس پیروزی با اینکه پیروز شده بودنا تو احد پیروز شده بودن اما تو همراه الاسد اینا ترسیدن از ترسشون که نکنه این لشکر زخمیا دنبالشون تا مکه برن از ترس این تا مکه اینا هر کدام قدرت بیشتری داشتن حرکتشونو سریعتر کرده بودن ۴۰۰ کیلومتر از اون تا اونجا دیگه طول میکشه چند روز راهه دیگه میگن هر کدوم از صبح تا شب طول کشید ورود اینا لذا نتونستن یه بهره اینم میشه یه جنگ شناختی دیگه ببینید چقدر زیباست که حتی اگر دشمن پیروز شده ما میتونیم تو جنگ شناختی کاری بکنیم که چی بشه مغلوب بشه من نمیدونم من دو سه تا موضوع داشتم یه موضوع رو گفتم موضوعات دیگری من میخواستم رو تشکیلات صحبت کنم که الان وظیفه ما تو تشکیلات چیه حالا اینو دوستان رجوع کنن ما تو نظام تشکیلاتی یه بحثی رو داریم به اسم آیه شریفه سوره آل عمران که بسم الله الرحمن الرحیم فقط آیهشو میخونیم ترجمه میکنیم شما دوستان بعداً بحثاشو داریم پی بگیرید و من نبی ربیون کثیر فما اصابهم فی سبیل الله میگه اینا خصوصیتشون این است که فما فی سبیل الله تا پای چون آمادهن هیچ چیزی سستشون نمیکنه از درون هیچ چیزی یقینشونو متزلزل نمیکنه نه شکست ظاهری نه پیروزی ظاهری هیچ فما وهن صابهم یعنی هر سختی بالایی که تصور بکنید هر چیزی که بالاتر از این دیگه قابل تصور نباشد فما وحن لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفو نه فقط از جهت درونی متزلزل نمیشن از جهت قوای بدنی هم احساس ضعف نمیکنن یعنی هیچگاه هر آنچه که دارند رو کم نمیبینند دقت بکنید دارای انسان ممکنه کم باشهها اما اینها کم نمیبینن همون رو چون میگن ما این رو با توکل بر خدا میخوایم به کار ببریم. ضمیمه توکل چون اتکاشون به اون دارایی فقط نیست. دارایی رو با توکل میبینن. حسبنا و نعم الوکیل که حرف اینها بود. لذا همون کمو چی میبینن؟ یه سنگ داوود. پیشانی جالوت شکست دشمنه. نمیشه. اما با این نگاهها آماده میکنن. اما اگر توانشون انقدر بود ناامید نیستن که بگن کم من فعت قلیله فقط افراد نیست. کم من فعت قلیله تجهیزات که چه ج به اصطلاح جمعهایی با تجهیزات کمی اما با قدرت راسخ ایمانی اونها غلبه میکنن در میدان جنگ با این نگاه دقت میکنید که اینجا میگه فما وهنما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفو و مستکانو این خیلی خلاصه هیچ کسی از اینها حرف ضعف نمیشنوه حرف تسلیم نمیشنوه استکانت یعنی تسلیم آیه
این آیه صد و تو سوره آل عمرانه آیه صد و خلاصه بله
الان دارم عرض میکنم صد و چند ۱۴۶ بله احتمالاً ۱۴۶ه بله ۱۴۶ه یعنی از ۱۴۶ شروع میشه ۱۴۷ ۱۴۳ تا آیهست که اینها در حقیقت میفرماید که حرف ما الان ببینید گاهی ممکنه بعضی نیروهای ما نسنجیده فکر میکنن این مثلاً یهو حرف چی میزنن حرف ضعف ازشون صادر میشه مستکان نه اینا هیچ حرفی که نشوندهنده ضعف انت یعنی کسی که ستون فقرات شکسته مسکین یعنی کسی که نشسته نمیتونه دیگه بره مستکین از این شدیدتره مسکین ضعفه مستکین شکستهتر از اونه لذا استکانو از مستکینه یعنی هیچ حرفی که علامت ضعف باشه از اینها شما نمیبینید یعنی حتی اونجایی که شکست خوردن حرفشون انقدر با روحیهست مثل همرالاسد مثل همرالاسد اونچه که از اینا دیده میشه چیه؟ قدرته به طوری که مجروهاشون میگه با سر میرن نه بابا این قدرته اونجایی که تازه غلبه کردن ما بعضیسفانه به اصطلاح ازشون حرفا و پالسهای چی صادر میشه؟ ضعف این این بده گاهی ناخواسته گاهی فرهنگش فکر میکنه این تواضعه یعنی آدم گاهی فکر میکنه این توا متواضع حرف زدن این است که آدم از روی تو جنگ جای تکبره پیغمبر میفرماید تنها جایی که تکبر رواست جنگ است. امیرمؤمنان علیه السلام تو جنگ صفین وقتی مقابل هم قرار ن گفتنما معاویه رو از بین میبریم و تمام میشه بعد خلاصه یواش گفتن انشاءالله یواش گفت اینو چرا یواش گفت چون نمیشد اما رجز رو باید خوند نمیذاشتن بشه یعنی نمیذاشتن لذا انشاءاللهشو چی گفت یواش گفت که ما از بین میبریم ببینید اینا تو تاریخ چقدر زیباست جای رجز جنگ جای تکبر پیغمبر فقط تو لذا دیدم یکی از ابودجان شا باشه دیدن داشت قدم میزد با تکبر قدم میزد گفتن آقا مثلاً این داره با تکبر حضرت فرمودن با تکبر تو جنگ راه داره با تکبر قدم زدن راه داره در مقابل دشمن نه در مقابل دوست در مقابل دشمن تکبر در مقابل تو جنگ راه اینا نگاه چیه ببینی یه حرکتهها اما دشمن وقتی میبینه خانم امامی رو که میبینه اونجور این خلاصه یک جنگ شناختی عظیمه من باورم این بود که عرضم کردم همون روز گفتم این از ۱۰۰ تا موشک که ما میزدیم تر بود چون نماد یک جامعهشناسی ایرانی بود. چون خانم امامی یک نفر ورزیده خاصالخاص کشور ما نبود که یه نفر به اصطلاح عمومی خانمهای کشور ما بود. دشمن وقتی که میبینه این خانم خلاصه اینجور یک دفعه نشون میده میفهمه تو کشور چه خبره. میفهمه چقدر در اینجا در حقیقت ارادهها قوی. خب اونم یه خانم چقدر اثر شناختی تو جهان گذاشت. بعد بعضیا میگفتن تازه هنوز این اثرش ادامه خواهد داشت. موجی که ایجاد شده تو تحلیلهای بعدی درست به کار گرفتن این خب این نگاه رو که تشکیلات ربیون باید شکل بگیرد بعد میفرماید و ما کان قولهم الا ان قالو د آله دنبالش که بعد از اینکه اینها نه وحن درونی نه ضعف در قواشون نه استکانت در بیانشون هیچ کدوم اینا رو نمیبینید و ما کان یه حرف دارن و ما کان قولهم الا ان قالو حرفشون این است ما کان الا یعنی هیچ حرف دیگری غیر از این ن وقتی که میرسن اولین کارشون ربنا اغفر لنا به جای اینکه بیان تو روزنامه تو گروهها و تو نمیدونم این فضای مجازی بگن ما ضعیف بودیم ما اشتباه کردیم ما فلان جا نه به خدا میگن خدایا ما یه کوتاهیهایی یه اشتباهاتی داشتیم میخوایم جبرانش کنیم یعنی تو خفا نه تو علم نیایم تو به اصطلاح بیایم ضعفمون رو داد بزنیم اگر دشمن گاهی میبینید این کارو میکنن چون تو اونجا تمام جریان بینالمللی اون جبرانش میکنن ما فقط خودمونیم اگر از در شروع کنیم اظهار ضعف کردن چی میشه روحی مردم میشکنه لذا ما قولهم الا ربنا ذنوبنا خدای ما یه جای کوتاهی کردیم و اسرافنا فی امرنا یه جای زیاده روی کردیم همه اینا رو میفهمیم کجا باید چهجور بر وم قال ربنغفرنا ذنوبنا و اسرافنا گذشتمون رو جبران میکنیم و ثبت اقدامنا قدممون رو امروز گذشتهمونو جبران میکنیم امروزمون ثبات قدم و القومفرین نصرت آینده سه قدم قدم گذشته چی ارزیابی آسیبشناسی گذشته جبرانش قدم د اونم با ارتباط با خدا و کمک از خدا قدم دوم ثبات قدم در امروز هر چیزی که ثبات قدم امروزو متزلزل کنه چی هستش در مقابل حرکت ربیون و تشکیلات نگاه الهیه نصرت هم به دنبال حرامه نصرت هم به دنبال این ثبات قدم استشا که دوستان بسیج لمبه انرژی باشید هر کدام بمبی باشید که هزار تنی به طوری که دشمن از دیدنتون بترسه هر وارد میشید مظهر القای آرامش باشید مظهر القاییه و انگیزه باشید یعنی اون آرامش نه آرامش رخوت هو الذی انزل السکینه فی غلوب المؤمنین مؤمن در میدان جنگ آرامش دارد چون آرامش دارد تو میدان جنگ آرامش دارد لذا اونجا دشمن میترسه از این اون آرامشی که خانم امامی داشت اون در عین حماسی بودن آرامش بود که در جاش نشست اما حماسی بود هو الذی انزلکین فی قلوب المؤمنینداد ایمانا مع ایمانهم این سکینه و آرامش ایمان رو مضاعف میکنه گول حرفایی رو که از اینور اونور زده میشن گول شیطنت شیاطین رو که ممکنه تو لباس خود ما هم باشن و از لباس مؤمنین و داخلمون باشن نخوریم مشغول به چیز دیگری نشیم تو وهم دیگران مبتلا نشیم تو انگیزهسازی جامعه قدم برداریم انشاءالله خب ای سبحان رو که ایجاد شده رو درونمون بیشتر از قبل حفظ بکند. حالا اگر اذان نشده یه سؤالم دوستان بکنن که ما خیلی حرف زدیم به اندازه یک سؤال دست شما درد نکنه کسی سؤال نصرت بر قومه یعنی وعده الهی در اینست که منصرنا رو دارن از خدا میبینن نه از خودشون یعنی نه ثبات قدمشونو از خودشون میبینن نه نصرت رو میگن خدا تو نصرت بده به ما یعنی اینم با خدا متصله شما دردم خیر ببین جانم تو بیانشون ضعف نمد ولی تو جان
میگه تو بیانشون ضعف میشونم
بله بله
یعنی تو اتاق جنگ خی یعنی
بله دقیقاً دیگه بله
اینجا ضب داره ما ولی تو بیان جامعه اینام
بله خودشون بین خودشون آسیبشناسی میکنن رفع آسیب بکنن الانم نشستن یعنی این من از خبر دارم از دوستانی که تو چیز هستن میگن که تو همین چند روزه نچنان در حقیقت شدت در حقیقت در ارزیابی و آسیب ش هم دشمن رو هم خودشون رو دارن شکل میدن در عینی که جلسات عمومی نمیتونن اما کاملاً داره کار میشه خب این بایدم بشه عاقلانه همینه خیلی خوشحال شدیم از دیدار دوستان
صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد کی بودم این مال کی بود برای خودشون
عجب اینجا اومدن


