سخنرانی محرم 1447 استاد عابدینی درهیات ام المومنین خدیجه‌کبری(س)

موضوع:

تاریخ: ظهر تاسوعا و عاشورا
مکان: تهران، هیات ام المومنین خدیجه کبری(س)،مسجدجامع‌امام‌سجاد(علیه السلام)

صوت مراسم

تصاویر مراسم

متن جلسات

سلام علیکم و رحمتالله

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدله رب العالمین وصلاة وسلام علی محمد و آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد محمد

و آل محمد و عجل فرج ولعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یومدین انشاالله دعای امتی امام زمان رو می‌خوایم بخونیم با این نگاه که امام ما که براش دعا می‌کنیم سلامتیش سلامتی امت رو هم در پی دارد چون حقیقت امتش دامنه وجودش هستند و متصل به او هستند و دل امام نسبت به امت دائماً تپانه است و تپنده است و اگر امت سالم باشند او هم در س سلامت است و اگر او سالم باشد امت درت است با این نگاه به دعای سلامتی امام زمان عجل الله می‌پردازیم که بهخصوص امروز نائب عامش رو توجه داریم که در این دعا به تبع وجود مبارک امام همه امت بهخصوص نائبش هم انشاءالله در دعامون شریک می‌کنیم و شریک هست. لذا با این نگاه عای سلامتی امام زمان رو می‌خونیم که هم خودش و هم به تبعش امتش سالم باشند. بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم کل ولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فیضه الساعه و فی کل ساعه ولیم و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارزک و تم فی طویلا انشاالله از یاران یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم انشاالله خدای سبحان همه شهدای ما را میهمان قمر بنی‌هاشم بگرداند توفیق زیارت حضرتش را در دنیا روزی همه ما بگرداند و توفیق شفاعتش رو در آخرت نصیب همه ما بگرداند. هرچقدر مشتاق زیارت قمر بنی‌هاشم و اباعبدالله الحسین هستیم و محتاج شفاعتشون هستیم به قدر اشتیاق و احتیاجمون صلوات دوم رو بلندتر مرحمت کنیم.

اللهم صل علی محمد محمد و آل محمد و عجل فرج از در خانه مادرمون آغاز می‌کنیم هر چقدر عشق و علاقه داریم به حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خب نکته‌ای رو که انشاالله در این روز در ایقی که در محضر دوستان هستیم عرض می‌کنیم این است که ما یه مسیری رو خدا برای انسان قرار داده که در این مسیر موانع زیادی قرار دارد اما این موانع برای این نیست که انسان نرسد بلکه برای آن است که زودتر برسد یعنی اینکه مانع در جلوی راه باشد و این موانع باعث زودتر رسیدن باشد یه بحث مهمیست که بدانیم انسان وقتی که قوای وجودیش که به سمت نامتناهی گرایش دارد و توان دارد وقتی به صحنه میاد وقتی به میدان میاد که در مقابل موانع قرار بگیرد و هرچه موانع قوی‌تر باشد این قوای وجودی انسان بیشتر به میدان میاد و عت سیر بیشتر می‌شود بر خلاف عالم دنیا که موانع راه رو می‌بند سرعت رو کم می‌کنند، موانع در زندگی انسان سرعت رو زیاد می‌کنند. قوا رو به فعلیت می‌رسونند و چون انسان مسیر نامتناهی رو در پیش داره، کمال نامتناهی رو در پیش دارد، قرب اللالهی که هیچ حدی ندارد رو در پیش دارد. پس باید مطابق او توان در حرکت پیدا کند و سرمایه برای حرکت داشته باشد. این سرمایه رو ما داریم اما بالقوهست به فعلیت رسیدنش در گروانع و ابتلاعات و حوادث است. هر ابتلایی که جلوی راه قرار می‌گیرد قدرت ما رو بیشتر می‌کند. به ما امکان یشتری میده تا سرمایه درونیمون رو بشناسیم چون تو عرصه این ابتلا و مانع است که انسان به صحنه میاد تا بر او غلبه کند. لذا خدای سبحان هیچ ابتلایی رو فوق قدرت یک انسان قرار نداده و حتی تو نظام اجتماعی هیچ ابتلایی فوق توان اون اجتماع نیست. به این جهت هست که اگر می‌خواهیم توان یک اجتماع رو بشناسیم توان یک فرد رو بشناسیم میگن نگاه بکنید ببینید ابطلاعاتی که براش پیش آمده چقدر است اون ابتلاعات به قدر به اصطلاح ابتلاعات قدرت این معنا پیدا می‌کند اینجور نیست که هر کسی ابتلاش بیشتر باشد از چشم خدا دورتر باشد بلکه به چشم خدا نزدیک‌تر است. چرا؟ چون ن رو به فعلیت می‌رساند به همین جهت است که در روایات ما فرمودن البلا للانبیا ثم الامثل فمثل همه بلاها ابتدا برای انبیاست بعد از اون برای هر کسی که به اون‌ها شبیه‌تر است نزدیک‌تر است پس با این نگاه اگر یه موقع می‌بینیم یه اجتماعی جامعه‌ای فردی خانواده‌ای اگر می‌بینیم به یه ابطلاعاتی دچار میشن. نگاه اولی که شاید تو وجود ما شکل گرفته این است که چه کردن این‌ها که این به سرشان آمده اما این نیست. لذا دارد کسانی آمدن تاون آمده بود در یه شهری آمدن پیش امام سجاد علیه السلام گفتن آقا اینا حقشون بود اهل گناه بودند و این طاعون بر اون‌ها آمد. حضرت فرمودند این گناه تو بزرگتر از اون کار ست که اون‌ها کردن که متهم می‌کنی بندگان خدا رو اگر کسی گنهکار باشد چه تا اون بیاید چه نیاید او در حقیقت وبال خودش رو می‌چشد اما اگر تا اون آمد مؤمن هم در اینجا اون بهره خودش رو دارد لذا تعبیر روایات خیلی زیباست می‌فرماید یه ابتلاگاهی برای یه جامعه پیش میاد اما هر فردی تو این جامعه از این ابتلا بهره‌ای می‌برد. تعبیر این است که البلا لل می‌فرماید البلا للظالمینه ادب اگر کسی ظالم باشد ابتلایی که تو این جامعه آمده او رو داره تعدیب می‌کند ولمؤمنینه ت دقت بکنید هر کدوم از ولمؤمنینه ابتلا برای مؤمن این ابتلا و آزمایش است که قواش به فعلیت برسد وبیا در رای انبیا که تو این جامعه باشن درجه بالاتر رفتن است و للاولیا کرامه برای اولیایی که در این جامعه هستن کرامتشون آشکار می‌شود قواشون مردم می‌شناسن که این‌ها تو این ابطلاعات الگو می‌شوند ببین برای چند دسته تو یه جامعه یه ابتلا چقدر می‌تونه مختلف باشد؟ کار خدا هوشمند است نیست که بگیم که اگه اگر یه کاری رو می‌خوایم بکنیم چوب خشک وتر با هم می‌سوزن. نه خدای سبحان خشک واترش با هم نمی‌سوزن. اگر یه عذابی میاد برای ظالم عذاب است. همون برای مؤمن ابتلا و درجه می‌شود. برای نبیش یک کمالی می‌شود. برای ولیش کرامتی می‌شود. دقت بکنید این نگاه رو اگر کردیم اون موقع وقتی کسی رو می‌بینیم ابتلایی براش پیش آمده دعاش می‌کنیم. ه خدا از این ابتلا او رو سرافراز بیرون بیاره و این رو درجه براش قرار بده. کمال میگیم این چقدر پیش خدا دوسش داشت که این مرتبه ابتلا رو براش پیش آورده انقدر توانش زیاد است که این ابتلای سنگین برای او درجه اوست چون ابتلا امکان ندارد سنت خداست که بالاتر از توان کسی ابتلا محقق نمی‌شود لایکلف نفس الا وسعها تکلیف به قدر وسع است بلکه در آیه دیگر می‌فرماید دون وسع از تکلیف یعنی کمتر از توانم هست به طوری که اگر همه توان رو برای انجام تکلیف بخواد تکلیف ساقط می‌شود که می‌فرماید و الذین یطیقونه فدیة تعامن اگر کسی روزه بخواد بگیره می‌تونه بگیره اما همه توانشو می‌خواد این روزه رماید تبدیل میشه این روزه به فدیه لذا ام روزه برای این الان واجب نمی‌شود نه هر ضعفی مجوز خوردن باش تمام توانش رو بخواد برای یه روزه گرفتن خب اگر این نگاه رو به ابتلا بکنیم که ابتلا هر چقدر سنگین‌تر می‌شود علامت این است که این جامعه بزرگتر شده از ابتلا ابراهیم ربه به کلمات خدای سبحان ابراهیم خلیل رو مبتلا کرد به حوادثی از جمله اون حوادث در آتش انداختن ابراهیم بود که تو اوایل جوانی ۱۶ سالگی شاید محقق شد که مبارزه کرد بت‌ها رو شکست و بعد در جزای او او رو به آتش انداختن که آتش برای او گلستان شد که در قرآن آمده و بعد از او هم از شهر اخراجش کردن که انی مهاجر الی ربی حرکت کرد حق نداشت در عمران و آبادی و شهری سکنا کند ابراهیم خلیل است اما ابتلایی پس از ابتلاع ۹۰ سالگی خدا بهش فرزند داد یعنی تا اون موقع این ابتلا دچار طعن دیگران بود که این چه کرده که خدا ابترش کرده به عنوان یک نبی الهی که نسلش باید قرار بگیرد اما ببینید در ۹۰ سالگی خدا به او فرزند می‌دهد بلافاصله بعد از این فرزند زندار شدن در ۹۰ سالگی اینا ببین به قدر توانه ها میگه حالا مادر و فرزندو برو بذار توی بیابان غیرزیزر تعبیر قرآنه به وادن غیر زیزر یه جایی که امکان آبادی درش نیست نه الان آباد نیست نه غیر زیرع است امکان زراعت درش نیست بذار پشت سرتم نگاه نکن برگرد بیا که اون مادر و بچه وقتی شیطان میره سراغشون به عنوان یه کسی که تو اون بیابان م شده که شما اینجا چیکار می‌کنید؟ کی هستید؟ میگه من همسر ابراهیمم و اینم فرزند ابراهیم است. میگهپس چطور اون ابراهیم غیرتی شما رو تو این بیابان رها کرده؟ میگه خداش امر کرده و اگر خدای او امر کرده ابراهیم تابع خدای خدای این خیلی تعبیر از این مادر شکایت نکرد بلکه چی کرد ت تصدیق کرد با سختی که اونجا از صف آب مروه به دنبال آب است و آب بعد از زیر پای اسماعیل بجوشد که این زمزمیست که امروز جوشیده و همینور حوادث تا ۱۳ سالش میشه وقتی ۱۳ ساله میشه یا ۱۵ ساله می‌شود اسماعیل اونوقت امر خدای سبحان دوباره به این ابراهیم خلیل که ابراهیم برو این فرزندت رو سر ببر وقتی که میاد پیش اسماعیل به فرزندش خطاب می‌کند یا بنی انی ارا قرآن استا ف المنامه انی از بهک امر خداست اونم میگه که چی یا ابته افعل ما تعمر هرچی که امر شده رو انجام بده ستجدنی انشاءالله من الصابرین منم سعیمو می‌کنم در راه اطاعت امر الهی صابر باشم چاقو رو بر گلو بگذارد این به امر خدا در قرآنه اگر در قرآن نبود شاید کسی باور نمی‌کرد که این امتحان ان سنگین برای ابراهیم خلیل بخواد محقق بشود برا ماها نیستشا این مربوط به این است که می‌خوان ابراهیم رو مقامی بهش بدن که تمام انبیای بعدی از نسل ابراهیم قرار بگیرن چه انبیای بنی‌ اسرائیل که از نسل نسل اسا یعقوب و اسحاق اسحاق و یعقوب باشن چه انبیا در حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم صل علی محمد

چنین ابتلایی به قدرش ارزش ایجاد می‌شود و بعد هم که چاقو نمی‌برد اونجا خدا سبحان می‌فرماید که فدیناه به ذبح عظیم ما در قبال این ذبح عظیم رو قرار دادیم که ذبح عظیم در اون دوره همون به اصطلاح قوچی بود که دادن اما وعده میده ابراهیم از این عظیم‌تر تو رو مبتلا خواهیم کرد که فرزندی از فرزندان تو که از این تو بیشتر دوسش داری از اسماعیل که از نسل اسماعیل است او به این قربانگاه خواهد آمد و تو به ابتلای به او مبتلا خواهی شد که جریان امام حسین علیه السلام است خب ابراهیم در قرآن می‌فرماید اذ ابتلا ابراهیم ربه به کلمات فتمهن ابراهیم با این ابطلاعات گل می‌کرد شکوفا میشد مام میشد، بزرگتر میشد. پس اگر قرآن داره اینجور می‌ستاید ابتلا رو، نگاه ما به ابتلا باید جور دیگری باشد. اگر برای کسی ابتلا پیش میاد نگه خدایا من چرا. خدایا من چرا؟ یعنی چی؟ یعنی خدایا من مقرب تو هستم. من دوست تو هستم. منو مبتلا نباید بکنی که ابتلا مال دشمن. نه. ابتلا مال دوستان است به این عنوان که می‌خواد این‌ها رو بزرگ کند فتمه بزرگشون بکند. لذا به دنبال آخرین ابتلای ابراهیم می‌فرماید خدا قال انی جاعلک لناس اماما ابراهیم تو عبد بودی بعد نبی شدی با ابطلاعات بعد از نبوت رسول شدی با ابطلاعات رسالت بالاتره بعد می‌فرماید بعد از رسالت خلیل شدی که خلیلالله شد و بعد از خلت که در قرآن آمده می‌فرماید ابراهیم امام شدی آخرین م مدارج کمالی رو طی کردی انی جاعلک للناس اماما حالا دیگه امام شدی به این آخرین مرتبه کمال با ابتلا رسیدی خب حالا ادامه داره من حالا نمی‌خوام این رو سیرش رو می‌خوام بیایم تو نظام ما اگر انسان تو حرکتش به سوی کمال دائ من ابتلاعات و موانع و مزاحمات دارد و این موانع و مزاحمات و ابتلاعات در جهت رشد انسان و فعلیت انسان است نه جهت سقوط انسان البته بعضی تو ابتلاات چی میشن قدرت درست برخورد کردن در ابتلا رو ندارند و بعد ممکنه که ساقط بشن نگاهشون غلط میشه من یادم نمیره یه کسی بود از شجوها آمد پیش من خیلی ناراحت بود خلاصه شروع کرد یه خورده ناراحتی و بد و بی‌راه به بعضی از مقدسات گفتن گفت خلاصه من یه کسی رو می‌خواستم و این دختری رو که می‌خواستم توسلات کرده بودم ولی نشد یه کسی دیگری گرفتش این رو و من خلاصه دیگه قهر کردم از همه چی بریدم خلاصه گذشت ماهم خب دیدیم این ناراحته فعلاً چیزی نمیشه بهش گذشت چی میخواد بگه ت خلیه بشه ما همینقدر اگر بیارزیم پیش خدا که یه کسی بیاد به ما فحش بده به چی بگه یه خود خالیشه این خودش خیلی ارزشه خیلی منم هی با روی خوش حتی با اینکه اگر می کسی بدونه به جد کسی داره فحش به مقدسات میده خب باید یه جمو دیدم نه این به جد نیست این از روی عصبانیته رفت یه سال بعد آمد این شخص جالب بود گفت گا گفتش آقا منو می‌شناسی چون رفت آمد قبلش با ما داشت میومد تو خوابگاه پیش ما گفتم خب چرا دیگه یه سالی هست غریبه شدی نیامدی؟ گفت حاج آقا پارسال من دعوا کردم با خدا و با هرچی مقدساته و همه رو شستم و رفتم و گذاشتم کنار بهخاطر اینکه اون جور نشده بود اما اون کسی که این دختر خانمو گرفته بود الان بعد یه سال با اینکه اون از من زیباتر بود پولدارتر بود صبورتر بود همه چیش بهتر بود اون دامادی که اینو گرفته بود ولی این دختر خانم بیچارهش کرد به طوری که الان سر یه سال داره طلاقش می ن اگه این کارو کردم همه داراییمم همین بود که برای عروسی صرف میشد دیگه چیزی هم نداشتم تا آخر چهجور خدا رو شکر کنم که من خلاصه در امان نگه داشت من رو اما این در امان نگه داشتن به قیمت فحش دادن و ناراحتی کردن و خدا اونجا به تعبیر ما حالا ساده بگیم خداتره که می‌دونه یه چیزی به نفع ما نیست نمیده یا یه ابتلایی برای ما خوبه ایجاد می‌کند یا اونجایی که میگه حالا این دوست داره اینجوری بهش بدم ولش کن اگه به ضررشم هست باش کجا خداتره یه مادر رو ببینید وقتی که به فرزندش چیزی می‌خواد دوست داره اینم داره میده چقدر کیف می‌کنه اما حالا این بچه مریضه یه چیزی رو می‌خواد براشم خوب نیست یا آمپوله باید بزنه میره وای میسه دست بچه رم می‌گیره بچه زار می‌زنه با مادرم قهر می‌کنه که می‌خوای آمپول ولی مادر اشکشم میاد ولی وایساده آمپول رو هم بزنه این کدوم مادرتره اونوقت که بچه خلاصه یه چیزی رو می‌خواد اونم راحته براش میده درسته بچههم بازیشو می‌کنه یا اون موقعی که برا بچه این بده مادر با گریه وذاری بچه با اشک خودش دلش کبابه می‌سوزه‌ها داره سوزن می‌خوره به بچه‌شا اما دست بچه رم گرفته پولم میده به اون آقایی که سوزن زده به این چیکار بکنه تا این کارو انجام بده کدوم مادرتره خداییش کدوم مادرتره حالا ببینیم خدا با ما چه می‌کند خدا با ما داره چیکار می‌کند گاهی آمپول داریم می‌زنه یعنی یه حادثه‌ای یه واقعه‌ای یه دردی یه ابتلاعی گاهی هم یه چیزی منع می‌کنه نمیده اگر باورمون این باشد ر باور خدا از پدر مهربان که روایات دارد از پدر و مادر مهربان به ما رحیم‌تر است مهربان‌تر است دستشم باز است در دادن ندار نیست چون خلاصه او چی هستش دارای مطلق غنی مطلق است جودم دارد اهل اینم نیست که بگه حالا نگاه دارم برای یه روز دیگهش شاید نه جوادم هست علیطلاق که دارد و جودم دارد حکیمم هست هست که خدای سبحان می‌داند چی به نفع من هست چی نیست. اگر این گاهی من می‌کند، گاهی می‌دهد کجا مقام شاکریت انسان باید بیشتر باشد؟ اونجایی که می‌دهد انسان شاکرتر باشد یا اونجایی که منع می‌کند انسان باید شاکرتر باشد؟ حالا این نگاه دیگریه‌ها. ببینیم می‌تونیم خودمون رو اینجوری عادت بدیم یا نه که بگیم خدایا بر داد شکر خدایا بر نداده‌هاتهم شکر چون اگر ندادی به این جهت که یک پدر و مادر مهربان منع می‌کنند با اینکه دارند و می‌توانند ولی این من به نفع این است حالا الی ماشاالله روایات تو این باب داریم حالا نگاه بکنیم ببینیم تو ابتلاعات تو این جریان ابتلاعات ببینیم جریان ابتلا نسبت به انبیا و اولیا چقدر بوده ایوب نبیست که خب مبتلا شد. ۷تاد و خورده‌ای سال ایوب در رفاه بود. گشایش بود سفره می‌نداخت برای همه مردم از جهت توان مالی چقدر کشاورز و دامدار داشت که این‌ها سر زمین‌هاش و دام‌هاش این‌ها کار می‌کردن. مکنت داشت. ۱۲ فقط فرزند پسر داشت. طبق تعبیری که در قرآن آمده. این در قرآن آمده ینا رو شیطان گفت به خدا خدایا این شکر می‌کنه که مهم نیست این همه بهش دادی شکر می‌کنه اگر اینا رو نداشت شاکر بود مهم بود تو همه رو دادی خدا گفتیوب بنده من فقط به خاطر داده‌ها نیست که شاکر است این معرفت شکررو دارد گفت توو بسپر به من که من این داده‌هاشو بگیرم امکان بده به من ببین شاکر نیست شیطان گفت خدای سبحان برای اینکه این مقام ایوب آشکار بشود گفتیم گاهی ابتلا برای چی هستش؟ ولولیا کرامه کرامتشون آشکار می‌شود مردم وقتی این کرامتو می‌بینن می‌بینن راه را رفتنیه اوناهم قدرت تحمل پیدا می‌کنن وقتی می‌بینن یه کسی به بالاتر از این مبتلا شد ولی تحمل کرده اینم می‌بینه پس شدنیه حالا عرض خواهیم کرد بعداً بعد در یک شب این ملعون همه اموال ایوب رو و به باد داد آتش گرفت از بین رفت سوخت چیزی باقی نموند ازش و در شب دیگ اومد اخبارشم گفت در شب بعدی تمام فرزندانش در یک زلزله از بین رفتن و آمد خودشم نه به عنوان شیطان به عنوان یه کسی که تو اون صحنه بوده چون شیطان دارد در روایات اتصور لهم کیف اشا من می‌تونم برای مردم به هر صورتی که بخوام خودم رو جلوه بدم فکر نکنیم که شیطان یه جلوه خاص فقط دارد نه تعبیر روایت اتصور لهم کیف اشا هر صورتی که بخوام پیدا می‌کنم البته غیر از اون صورت‌های معصومین قدیسی که خدا مأمون رو منع کرده بقیه سور براش امکان‌پذیر است بعد اومد به عنوان یه کسی که این ناظر بوده در که کجا بودی ایوب که این فرزندان تو زیر آوار ناله‌هایی که سر می‌دادند کمک می‌خواستن کسی نبود به فجیع‌ترین وضع گزارش داد تا چی شه دل پدره دیگه کباب بشه که این یه زبان شکوه‌ای بعد رو کرد به خدا ایوب خدایا خیالم راحت شد فرزندان امانتی پیش من بودند ودیعه تو پیش من بودند من همش نگران بودم نکنه تو این ودیعه و امانت نتونم کمال رعایت رو بکنم اینا آمدن پیش خودت دیگه تحویل شما شد این امانت چهجور شاکر تو باشم که این بار سنگ گین امانت رو از دوش من برداشتی یعنی بازم مقام شکر خیلی سخته پدری‌ها اینجوری نگاه بکن ندا این همون نگاهیست که حضرت زینب سلام الله علیها ما ریت الا جمیلا یعنی هر چیزی یه رویش روی زشتی سختی ناراحتیست اما رویه‌های دیگرش رویه‌های چیه؟ زیبایی تعبیری که در روایت دارد از امام عسکری علیه السلام که ما من بلیت خیلی روایت زیباست ما من بلیت الا وله فیها نعمة تهیت بها هر ابتلایی که پیش میاد اون لایه اولیش ابتلاست بلا حادثهست مشکله سختیه اما همین احاطه شده تعبیر روایت ما من بلیت هر ابتلایی الا لله فی در همین ابتلا نه چیز دیگری نه بعد از این نه دنبال ثوابش نه ثوابش نه الا و لله فی در خود همین ابتلا نعمة تهییت بها سرشار از نعمت است پس اگر یه موقع انسان تو ابتلا میفته وقتی تو اون محل و فشار ابتلاست اگر یه قدم بیاد عقب‌تر از صحنه دو دوباره فشار خودشو بیاره بیرون از صحنه بیرون نگاه بکنه از یه زاویه دیگری نگاه بکنه یه دفعه اون باب‌های نعمت ابتلا براش آشکار می‌شود این جنگی که پیش آمد برای ما یه لایهش ابتلا بود بالاخره شهید دادیم ما اونم شهدای فرماندهان بزرگمون دانشمندان بزرگمون مردم ستم دیده ما که اینجا ظالمان مورد حمله قرار گرفتن کودک رزندی که این‌ها ظالمان مورد تعدی قرار گرفتن خانه‌هایی که خراب شده و ویرانی که به این سادگی براشون جبران نمی‌شود خب اینا همه ابتلاعشه درسته اما وقتی نگاه می‌کنیم به صحنه می‌بینیم یک اتحاد و اتفاق و رابطه‌ای تو جامعه پیش آمد که دشمن حساب می‌کرد که با این ابتلا اون آخرین رگ‌های ارتباطی جامعه هم گسسته میشه از اگر هنوز عده‌ای به این به اصطلاح حاکمیت و وطن علغه‌ای دارن اون هم گسسته می‌شود. اون هم پاره می‌شود. چون فشارهای سابقی که پیش آمده بود اون همه در حقیقت مشکلاتی که مردم دیده بودند و تحمل کرده بودند و همه این‌ها خب این ابتلا بود دیگه. دشمن رو این ابتلا حساب کرده بود. محاسبه عقلایی کرده بود کاملاً حسابش درست بود از جهت چی؟ عقلایی. اما نگاه الهی داشت که مؤمن رابطه‌ش با خدا به گونه‌ای می‌شود که در ذیل تبعیت از رهبری که الهیست راهی رو پیدا می‌کند. به غیر از این راه‌ها اون نعمت رو می‌یابد که ظاهر ابتلا رو تبدیل به نعمت می‌کند. یک پارچگی که تو دهن او زده شد به طوری که روز به روز او دید هرچه فشار رو بیشتر می‌کند اتحاد بیشتری می‌شود. نگاه کنید ببینید انسان در مقابل یه جرسومه فساد و یه جرسومه کینه و قصاوت قرار گرفته ما این اتحادمون ۱۲ روز تو کشورمون دو سه روز اول تمام به کمال رسید اما این مبتنی بر اونم بود که نزدیک ۲۰ ماه این ملعون آنچنان مردم مظلوم غزه رو که دل هر کسی که وجدان داشت رو که این‌ها با بمبفکن‌ها، با موشک‌ها این‌ها رو هر جوری تونستن تمام اونجا رو به خاک صاف کردن. بچه‌ها رو صف غذا تشکیل بدن بعد به رگبار ببندن این‌ها رو دیگه ظلمی نبود که نسبت این بغضی که نسبت بهش محقق شده بود و اونطوری که حتی سازمان‌های بین‌المللی که معمولاً زیر دست این ابرقدرت‌ها هستن به جایی رسید مجبور شدن اون‌ها دیگه از بس که این ظلم فاحش بود به عنوان جنایتکار جنگی دادگاه‌های بین‌المللی محکومشون کردن تا این حد دیگه که اون‌هاهم گفتن این جنایتکار جنگیه خب این آمده این آدم مبغوضی که آدم فاسد قصی که هیچ مرضی برای خودش نمی‌شناخت آمده می‌خواد یه کاری بکند مردمم بهش اطمینان بکنن و به هوای او بریزن حکومتو سرنگون بکنن که نمی‌دونست فساد او بغض به او باعث اتحاد می‌شود. هرچی او شدت می‌داد مردم شدیدتر می‌شدن. اینم نعمت الهی‌ست که خدای سبحان اشقیا قرار داده. شقیس و لذا هیچکسی بهش اطمینان نمی‌کند که آمدن که اینور اتحاد مردم این نعمتن تهیت بها. نعمتی بود که چقدر بی‌سابقه بود. خب یه عده مثل ما سن و سال دوستان بعضیا مثل ما هست از انقلاب بودن تو جنگ بودن تو وقایع بعد از جنگ مسائل مختلف فتنه‌های مختلف مشکلات مختلف حوادث مختلف زلزله و سیل و حوادث همه چی این‌ها خب بودن آیا آیا تاکنون حتی در دوران انقلاب در دوران دفاع مقدس آیا چنین اتحادی رو سراغ داری من با که میگم همه اینا رو بودم تو صحنه هم بودم نه کنار بودم همه اینا رو تو متنشونم بودم باور بکنید که بالاترین اتحادی که صورت گرفته این ابتلایی بود که این بار ایجاد کرد و خدای سبحان امام حسین علیه السلام داریم ما نگاهمون این است که شدیدترین ابتلایی که تو عالم محقق شده از ابتدا تا انتهای عالم به تعبیر اونچه که در زیارت عاشورام آمده در روایات جلت و عظمت مصیبتک علی جمیع اهل السماوات علی جمیع اهل الارض ف همه جا از نه فقط در دنیا این آزمایش و ابتلا اگر امتی ارتباطشون با امامیست که این ابتلاع عظیم‌ترین ابتلاع که هر کسی هرگونه مبتلا شه می‌بینه تو جریان صحنه کربلا بالاتر از اونش محقق شده لذا تسلی پیدا می‌کند قابل تحمل می‌شود که بالاتر از این اونجا برای امام ما محقق شده و او تحمل کرده پس برای من هم قابل تحمل است همون که همون جوری که امام رضا علیه السلام می‌فرماید ی ابن شبیب کنت باکیا فبک الحسین یعنی اگر هر چیزی برات فشار آورد هر غم و غصه تو را به سطوح آورد گریتو جاری کرد عیب نداره گریه کن اما از این گریت منتقل شو به گریه برای مصیبت بالاتر د این یعنی چی؟ نمی‌خواد بگه گریه بیشتری بکنا. می‌خواد بگه تو رو ضد ضربه می‌کند. وقتی از این مصیبت رفتی به مصیبتی که اعظم از این است می‌بینی قدرت داری بر تحمل این. می‌بینی با نگاه به امام حسین تو قدرتمند میشی بر تحمل این ابتلایی که پیدا کردی، بلکه آماده میشی برای مرتبه ابتلاع بعدی و بالاتر از این تو قدرت پیدا می‌کنی به تبع امامت. این نگاه رو ببینید هر چقدر معرفت انسان به امام بیشتر بشود؟ فهم اینکه این ابتلایی که امام مبتلا شد چقدر عظیم است بالاتر می‌شود. کی از همه بیشتر این ابتلا رو به نظر شما در کربلا درک کرد؟ از سویی خواهرش زینب بود ولی تو صحنه کربلا ابوالفضل العباس بود. تو ادامه زینب قهرمان ساندن این ابتلا به نتیجه بود تا بتواند رنگ الهی و روایت الهی این ابتلا رو بتونه بیان کند. اما تو اون صحنه و میدان اون که بهتر از همه، وفادارتر از همه، بامعرفت‌تر از همه به امام بود، برادرش ابوالفضل العباس بود. ببینید خیلی زیباست که ابوالفضل از صبح عاشورا که جنگ شروع میشه شما تو صحنه خیلی اسم ابوالفضلو نمی‌بینید. چرا؟ اولاً ابوالفضل علم‌داره. باید این علم رو برفراشته نگه دارد. ثانیاً حافظ خیمه‌هاست. تا ابوالفضل ایستاده کسی قدرت چپ نگاه کردن به خیمه‌ها ندارد. آدم وقتی می ه یکی یکی از اصحاب شهید شدند. بعد حضرت میره بالا سر تک‌تک این‌ها حبیب و مسلم بن اوسجب و وسایای این‌ها رو می‌شنود. حال این‌ها رو تفقد می‌کند. بعد می‌رسه نوبت اهل بیت. اولین نفر علی اکبر است که به بیدان رفته. اون صحنه وداع علی اکبر که به سرعت اجازه داد و اما آیساً نگاه کرد به پشت سر. علی اکبر که دیگه این برنمی‌گردد و وقتی که سلام علیکم رحمتالله و وقتی که علی اکبر ندایی که پدر من هم رفتم رو سر داد امام حسین علیه السلام خودش رو رسوند اونجا به طوری که گفتن جان داد کی آمد بالا سر امام حسین علیه‌ السلام زینب کبری آمده چرا ابوالفضل نیامده ابوالفضل حافظ خیمه‌هاست دشمن منتظر دمی از قدم بردارد تا جسارت کند. می‌بیند تمام صحنه‌ها رو. می‌بیند قاسم چطور زیر سم اسبان بدن قرار گرفت. اما راسخ در کنار خیمه‌ها ایستاده. یه پهلوان قهرمانی که اینجور به امر امامش مطیع ایستاده در صحنه. حالا به جایی می‌رسد که وقتی دیگه همه یاران و اهل بیت شهید شدن آمده خدمت امام. عرض بکنم که لقد زقت صدری سینم خیلی تنگ شده آقا جان تصورشو بکنید چه صحنه‌ها دیده یه صحنهش کفایت می‌کرد یه قهرمان از پا دربیاد همه رو دیده اما ریخته تو دلش منتظر اذن است منتظر وقت است آمده خدمت امام لقد زقت صدری و سمت من الحیات دیگه دوست ندارم زنده باشم اون ی که دیدم دیگه دوست ندارم زنده باشم. حضرت می‌فرماید که عباسم انت صاحب لوایی تو پرچم‌دار من هستی. اگر تو بری تفرق عسکری لشگر من از هم می‌پاشد. اما اگر می‌خوای بری برو برای بچه‌های تشنه که دارن العتش میگن آب بیار. نمی‌دونید اگر عباس قرار بود بجنگد با اینکه قرار باشد آب بیارد؟ مطی امام بودن چقدر متفاوته. عباس می‌خواست انتقام خون‌ها رو بگیرد اما امام مأموریت آباوری رو داد. برای آب آوردن حضرت رفت به سمت شریعه از نزدیک‌ترین راه رفت تا زودتر به امر امام اطاعت بشود و زودتر برگردد. وقتی که تونست اون نیزه‌داران رو کنار بزند به شریعه برسد در وقت برگشتن از او شنیده می‌شود که دست راستش قطع شده. ت چپش قهد شده اون اونجا دارد مشک رو به دندان گرفته خودش رو حافظ مشک اما اون ملعون تیری که به مشک می‌زند ف بقی متحیر چه کند عباس بیآب چه کند نه دستی دارد که بجنگد نه مشکی دارد که به امیدش به خیمه‌ها برگردد در همین حال است که اون مل اون تیر رو به چشم مبارک و بعد هم اون گرزه این رو بر سر وقتی که بر زمین می‌افتد دستی که حائل کند ندارد تصور کنید چگونه بر زمین افتاد بعد دارد حضرت خودش رو رسوند به ابوالفضل وقتی که رسید به ابوالفضل اون حال ابوالفضلو دید الان کسر زهری وتیلتی رجا امیدم ناامید شد عباس با رفتن تو ست با رفتن تو. من نمی‌دونم بعد از این خیمه‌ها وقتی شنیدن عباس شهید شده. وقتی امام داره برمی‌گرده سکینه می‌پرسد که پدر جان عمو کو. پدر قدرت حرف زدن ندارد چه بگوید اما میره ستون خیمه عباس رو برمی‌دارد که دیگه این خیمه صاحب ندارد. صلی الله علیک یا ابا عبدالله صلی الله علیه.

سلام علیکم و رحمتال

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدله رب العالمین وصلاة و السلام علی سید الانبیا وسلین حبیبنا و حبیب اله العالمین ابالقاسم محمد

اللهم صل علی محمد محمد و عجل محمد علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین ولعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین دعای سلامتی امام زمان رو می‌خونیم با این توجه که دیروزم یادآوری کردیم که انشاءالله سلامتی حضرت رو از درگاه خدای سبحان می‌خوایم و سلامتی حضرت به این است که امتش هم سالم باشند و سالم بمانند و الان هم در رأس این امت نائب حضرتش انشاءالله سالم باشد. پس ما قصد سلامت حضرت رو می‌کنیم. اما سلامتی حضرت در این است که امتش و نائبش امروز انشاءالله درتی باشند که الحمدالله چشم ما به جمال نائبش دیشب دوباره روشن شد و انشاءالله قدردان این رجل الهی باشیم و بدانیم ین یک پرده‌ای از ظهور هست. خود ظهور چه حقیقتی می‌شود؟ وقتی چشممون به جمال یوسف زهرا بیفتد اونجا چه حالی به مردم دست میده؟ انشاءالله این دعای سلامتی رو با این توجه می‌خونیم که دشمن بداند که هرچی فشار میاره محبت این فرزند زهرا در دل‌های ما بیشتر میشه. آماده ظهور بیشتر میشه انشاءالله. بسم الله الرحم. رحمن الرحیم اللهم کل ولی الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فیضه الساعه و فی کل ساعه ولیم و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارزکا و تمتعه فی طویلا انشاالله از یاران یاوران و بلکه سرداران حضرتش باشیم صلواتی سرداری مطرح بفرمایید اللهم صل عجل آل محمد عجل

انشاالله خدای سبحان همه شهدای از ابتدای انقلاب تا امروز رو شهدای مقاومت رو بهخصوص این شهدای اخیر ما را میهمان سر سف باعبدالله علیه السلام و قمر بنی‌هاشم بگرداند و همچنین امروز زیارت حضرتش رو بالخصوص در اربعین مهر تأییدش و امضاش رو برای همه ما قرار بدهد و شفاعتش رو برای همه ما در آخرت تضمین بکند هرچقدر محتاج شفاعت و مشتاق زیارت حضرت هستیم صلوات دوم رو بلندتر بفرستیم

اللهم صل صل علی محمد و آل محمد

همه عشق و علاقه‌همون رو به حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد

و عجل فرج انشاالله این صلوات‌ها وقتی که پرده‌ها بالا میره این صلوات‌های جمعی مؤمنین با هم با این شوق با این حال با این محبت اونم تو روز عاشورا که دل‌ها برای اباعبدالله علیه السلام و خاندانش می‌تپ صلوات‌ها پیش خدای سبحان چه ارزشی ایجاد می‌کند چه پرده‌هایی رو کنار می‌برد چه رحمت‌هایی رو نازل می‌کند ببینیم بعد بگیم کاش که ما اون روز بیش از این صلوات می‌فرستادیم انشاءالله برای اینکه دل‌های ما با امام حسین علیه‌ السلام بیش از گذشته آشنا بشود. معرفت حضرتش در درون ما به صورت دائمی بماند. در دنیا و آخرت زیر سایه ولایت حضرتش باشیم. از شر شیطان در امان باشیم. صلوات بلند مرحمت کنید.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج. خب بحثی که دیروز آقا کردیم به این عنوان که با نگاه به زیارت عاشورا بحث بلا و ابتلا رو در نظام الهی چگونه ببینیم که بلایا در نظام نگاه الهی یک تحفه‌ای از جانب خدای سبحان بود که این تحفه برای این بود که استعدادهای بندگان بیرون بریزد رشد اون‌ها سریع‌تر بشود سرعت رشد ایجاد شود عرض شد موانع در نظام بیرونی سرعت‌گیر است اما ابتلاعات در نظام الهی سرعت‌ساز است که اینجا سرعت ایجاد می‌کند که هر کسی وقتی به ابتلایی می‌رسد اون توان درونیش بیشتر به فعلیت می‌رسد برای اینکه یه موقعی این مسئله تو ذهنمون سخت نیاد ببینید بعضی از روایات رو می‌خونیم در امام سجاد علیه‌ السلام در صحیفه سجادیه دعای می‌فرماید اللهم وجعل شکری لک عی ما زویتی اوفر من شکری ایاک علی ما خولتنی خدایا اونجایی که بر من گاهی سخت گرفتی من اونجا شاکرترم تا اونجایی که بر من راحت گرفتی چون حقیقتاً اونجایی که سخت گرفتی نمی‌خواستی بر من سختی ایجاد کنی می‌خواستی منو حرکت بالاتری بدی چقدر زیبا یعنی عرض شد دیروز مثالم زدیم که مادری که فرزندش رو در وقتی که فرزند طلبی می‌کند مادر بهش میده اون چیزی رو که دوست دارد و لبخند فرزندو می‌بیند خب این خیلی زیباست اما وقتی که این فرزند براش چیزی خوب نیست اگر بخورد مریضیش بیشتر می‌شود ضرر دارد از این مادر می‌خواد می‌داندم این مادر دارد اما نمیده مادر به این فرزند مادر مادرتر است که می‌دونه این ضرر داره بچه گریههم می‌کند یا اونجایی که مادر وقتی داشت و می‌داد و لبخند فرزندم می‌دید خب اونجا مطابق لذتشم بود کیفشم بود اما اینجا که بچه رو ببره دکتر دکتر بگه باید این آمپول یا سرم بزنن مادر وایسد بالا سر اون کسی که می‌خواد بزنه دست بچه رم نگه می‌دارد تا این آمپول رو به بچه یا سرنگ رو به بچه وصل بکند. درسته این سرم رو وصل بکند. اینجا مادر می‌بینه بچه گریه می‌کند. از مادر تقاضا و التماس می‌کند که نکن. اما مادر می‌داند این به نفع فرزند است و باید این انجام بشه تا خوب شه. اینجا مادر مادرتر نیست که سختم هست. این مثال تو خدا اینجوری راه نداره‌ها. چون خدا و خداتر نداریم. اما اونجایی که خدا که جود مطلقه است سخاوت مطلق است غنی ست. علیم مطلق است. می‌داند ما چی می‌خوایم. دارد که بده. سخاوتمندم هست که بخیل نیست. عالمم هست علمم دارد. اما می‌بیند اینجا که برای این ضرر دارد. اگر این رو به این بده این دور می‌شود. یه کسی آمد پیش پیغمبر اکرم عرض کرد آقا جان یه سرمایه‌ای بده من بی‌سرمایه هستم. حضرت یه سرمایه‌ای داد ۲ تا گوسفند خرید. این د تا گوسفند برکت ک شد ۴ تا و ۱۰ تا و همینور رفت جلو و رفت جلو به طوری که این شخص اگر قبلاً هر روز می‌آمد نماز شد یک روز در میون شد کم‌کم هفته‌ای یک بار کم‌کم دیگه ن مسجد نمی‌تونست بیاد با پیغمبر دیگه ارتباط با پیغمبر رو از دست داد نه فقط یه مسجد آمدن رو رابطهشو با پیغمبر به طوری شد که وقتی پیغمبر برای زکات مالش اون کسی رو که باید می‌رفت و بگیره فرستاد گفت حالا من لان نه برو برگشتنه از بقیه بگیر. رفت برگشتنه گفتین مال خودمه نمی‌خوام بدم. یعنی وقتی آمد این شخص پیش مأمور جمع زکات آمد پیش پیغمبر پیغمبر بهش فرمود عیب نداره برو بهش بگو که همون پول د تا گوسفندی که مایع اولی بود من به تو داده بودم قرض اونو پس بده. وقتی اونو پس داد تمام مالش دوباره چی شد؟ از دست رفت. برکت مالش از دست رفت. مال از دست رفت. تلف شد دوباره تو م مسجد پیداش شد. یعنی کسی ظرفیت داشته باشد اگر پیدا کند خودش رو از دست نده. لذا اینجا حضرت می‌فرماید که اللهم خدایا وجعل شکری لک شکر من را یه موقع آدم میگه ندارم صبر می‌کنم. اینم خوبه که ندارم صبر می‌کنم اما اینجا نه بالاتر از صبر میگه شکر برنداری شکر برنداری خیلی معرفت می‌خواد که آدم بدونه این ندار راییه که این ندادن دادنه چون مهربان است غنیست دارد اگر نداده نه از باب اینکه ندارده نه از باب اینکه بخیله است نه از با اینا نیست درسته اگر نداده از باب این است که می‌دونه تربیت این و رشد این با این محقق می‌شود اللهم وجعل شکری لک عی ما زویتی اونی که دور کردی از من ندادی به من شکر من اینجا اوفر بیشتر باشد من رو اینجور قرار بده من شکری ایاک علی ما خولتنی از اونجایی که دادی بهم همههم هستن اینجوریا ممکنه یه کسی دارا باشد اما باز چیزهای دیگری می‌خواد می‌بینه اونا رو ندارد یکی می‌بینه داراست اما فرزند خوبی ندارد یا فرزندی ندارد اینم اینو می‌خواد دیگری فرزندان خوبی دارد اما خلاصه چی هستش مالی ندارد گاهی بالاخره هر کسی یه نداری ندگیش هست ممکنه یه دارایی‌هایی باشد یه نداری‌هایی باشد همه رو این‌ها از خدا می‌خواند اما میگه خدایا در عینی که گفتی بخواب ما هم می‌خوایم اصرارم می‌کنیم در خواستن اما شاکریم بر داده‌هایت و بر نداده‌هایت چون تو مهربانی چون تو غنی هستی چون تو سخاوتمندی اگر نمیده سخاوتمند مثل اون مادریست که اون موقعی که لازم است برای بچه سختم می‌گیرد خب این یه روایت شریفی بود که از ادعیه بعد می‌فرماید که پیغمبر اکرم هرگاه کان امام صادق علیه السلام می‌فرماید کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم

هرگاه اذا ورد علیه امر یسره هر گاه امری که او را خوشحال میکرد برش وارد میشد یعنی یه دادنیش چیزی که خوشحالش میکرد قال الحمدلله علی حاض ه بر این نعمت خدا رو شکر می‌کنم و اذا ورد علیه امر یقتم به و اگر یه امری که محزونش میکرد مغمومش می‌کرد وارد میشد بهش قال الحمد لله علی کل حال الحمد لله علی اونجا الحمدالله علی حاضن نعمه شکر نعمت خاص اینجا کل کار رو میگه الحمدالله علی کل حال این الحمدالله علی کل حال یعنی خدایا من می‌دونم تو کلش تو بر من به اصطلاح منت گذاشتی داری من این‌وری جلو اگر اینجا ندادنه این ندادن تو این نگاه دادن حساب می‌شود چقدر زیبا الحمدالله علیه النعمه الحمدالله علی کل حال کدام حمد بالاتره به نظر شما حمد بر این نعمت بالاتره یا حمد بر کل حال بر کل حال یعنی اونجایی که می‌بینه اونجوری می‌دونه اون هم سخت‌تره لذا اون هم بالاتره الحمدالله علی کلا ل این خیلی زیباست این نگاه رو یا در حقیقت می‌فرماید که در امام سجاد علیه السلام می‌فرماید که فذا کان عمری مرتشیطانه فقبنی الیک قبل مقتضب علی خدایا اگر عمر من مرتع شیطان میخواد بشه میخوام توش گناهی از من سر بزند این عمرو از من بگیر نمیخوامش یعنی دارایی که تو راه خدا مصرف نشود. نمی‌خوام این رو. نداشتنش بهتر از داشتنشه. اگر عمر رو این رو می‌فرماید دیگه اونوقت مال رو بقیه چیزها رو به تبع چیه؟ تو همین نسبت است. خب با این نگاهی که دیروزم عرض کردیم به جریان ابتلا پیدا کنیم که حقایقی که انسان مبتلا می‌شود مال این است که قوای انسان بیرون بریزد، توانایای انسان آشکار بشود. اونوقت ببینید تو این ارت عاشورا ببینید سراسر این است که بهخصوص تابلوی ورود به زیارت عاشورا السلام علیک یا سارله و ابن ساره ووتر الموتور است که خون خدا خونی که انتقامگیرنده می‌خواهد خونی که می‌جوشد و باید مرزهای ایمان رو تعیین کند اونوقت آخرین فراز زیارت عاشورا که انسان بعد از اینکه اوج گرفته اوج گرفته به سج سجده می‌رود. یعنی سجده که بالاترین حال در عبادته در پایان زیارت عاشورا که اوج زیارت عاشوراست. تو سجدهش چی میگیم ما اونجا؟ اونجا در حقیقت وقتی که در اونجا وارد زیارت عاشورا میشیم ببینید تعبیر چقدر زیباست. می‌فرماید که در سجده این رو بفرمایید. اللهم لک الحمد حمد شااکرین لک علی مصابهم. اکر بر این مصیبت باشیم. شاکر بر مصیبت بودن یعنی چی؟ یعنی این مصیبتی که باعث شد مصیبت بود. مصیبة ما اعظمها و اعظم رضیتها فی الاسلام و فی جمیع السماوات وارض جلت و عظمت المصیبت مصیبت بک علینا و علی جمیع. مگه اینا نیست تو زیارت عاشورا؟ میگه این بالاترین مصیبت است عظیم‌ترین مصیبت است. اما چرا بر این شکر می‌کند چون این مصیبت باعث شد ۱۴۰۰ سال هدایت‌گری ایجاد شده، حرکت ایجاد شده، همه انقلاباتی که خونشون رو در راه امام حسین علیه‌ السلام فدا کردن، خود انقلاب اسلامی ما مگه محرم نبود که قبل از پیروزی عاشورا و تاسوعا این انقلاب رو فوران داد که امام فرمود ماه پیروزی خون بر شمشیر است همون مثلاً ماه قبل ۲ ماه ۳ ماه قبل از پیروزی انق جریان جنگ نبود که تو دفاع مقدس جوان‌های ما همه تابلوهاشون تو سراسر مرزهایی که حرکت می‌کردن، مسیرهایی که می‌رفتن که می‌گفتن تا کربلا راهی نمانده یا چند کیلومتر تا کربلا باقی مانده. یعنی رو راه جلوی روحشون رو امام حسین می‌دیدن و او بهشون قدرت می‌داد. مگر جریان فتنه ۸۸ نبود که وقتی به توهین به امام حسین علیه‌ السلام رسید یک دفعه چی شد؟ مسئله فرق کرد. مردم دیدن نه اونایی هم که گاهی ممکن بود یه خورده هنوز متشابه باشه براشون دیدن نه مسئله داره جدی با امام حسین مقابله می‌شود لذا امام حسین مسئله رو حل کرد تمام شد اتحاد مردم برگشت اون تفرقه جدا شد ببینید این نگاه که مکتب امام حسین علیه السلام با اینکه این خون انقدر سخت انقدر سنگین این مصیبت انقدر فاجعه آور که دیگه بالاتر از این تصور ن . حالا تو سراسر زیارت عاشورا این رو می‌بینیم. اون موقع می‌فرماید الحمد لله اللهم لک الحمد حمد شاکرین علی مصابهم الحمدلله دوباره تکرار علی عظیم رضیتی خدایا بر این رضیه بزرگ حمد می‌کنیم تو رو. چرا نه حمد می‌کنیم یعنی خوشحالی. حمد می‌کنیم یعنی حرکت داد ما رو. سرعت داد ما رو. هدایت کرد ما رو. حمد الهی بر هدایت الهیست که این مصیبت هدایت‌گر شد. هرچه دشمن در این پوشید که این رو خاموش بکند شعله‌ورتر شد. تمام زحمت دشمن بر این بود که این لیطف نور الله متم نوره ولو کرکافرون این تمامیت نور لذا این شکر دارد که اگر این فقط خاموش میشد و تمام میشد یه فاجعه بود. فقط مصیبت بود. اما چیزی شد که هدایت‌گر شده. مرزهای بین ایمان و کفررو روشن کرده بین خوبی و بدی رو میاد انسان تو مجلس امام حسین بعد ۱۴۰۰ سال حدوداً وقتی انسان میاد تو مجلس حضرت احساس می‌کنه تازه میشه. احساس می‌کنه برگشت به اون فطرتش محقق میشه. احساس می‌کنه که یه جور دیگری شده. احساس می‌کند بار بدی‌ها و گناهان از دوشش زمین برداشتن گذاشتن انسان رو سبک کردن آماده کردن خب این معلوم میشه چقدر هدایت‌گری داره چهجوره که شما تو این ظهر گرما هر کدام از جای خودتون می می‌کوبین می‌کنین می‌رسونین خودتون رو جای پارکگاهی سخته جای ایستادن سخته آمدن سخته ولی اینا باکیتون نیست اربعین رو ببین مردم چهجور میرن میرن مریض میشن سختی شن به چه مصیبتی، چه سختی‌هایی، چه گرمایی بچه‌هاشون سال بعد زودتر اقدام می‌کند. چرا یه شوق عجیبیه این اینا اعجا این حمد دارد الحمدالله علی عظیم رضیتی این رضیه و مصیبته بیدار کننده است. پس بلاها و ابطلاعات تو نگاه الهی بیدارکننده است. صدای برای بیداریست. بهخصوص اون ابتلایی که برای ولی الهی برای هدایت قومش محقق می‌شود. این بیدارکننده است. ما قدردانی می‌کنیم آمدن تو این مجالس. یعنی وقتی که امام حسین علیه السلام در آخرین لحظاتش ندای هل من معین یعین و سرداد کسی نبود. ما داریم میگیم ما هر سال داریم لبیک میگیم. آمدن به این مجالس یعنی یا اباعبدالله ما داریم میایما. ما هستیما رو ما حساب کنا ما یاریما ما لبیک گفتیما و سرما هم ندرادا تهدید به اینکه می‌زنیم و نمی‌زنیمم کاری نداریما میایم نشون میدیم مرد میدانیم ما ما مرد میدانیم اگر این نگاه باشد اونوقت وقتی کسی میاد به مجلس امام حسین علیه‌ السلام یعنی دارد میاد اینجا ثبت نام و حضور اعلام حضور برای سربازیه اونم بالاتر از ثبت نام اعلام حضور برای سربازیست من گاهی مثال می‌زنم برای اینکه یه خورده ملموس‌تر بشه. میگم به طوری تصور بکنیم که اگر الان خبر دادن که مثل اینکه یه دفعه دیشب آقای حت اون ماه طلوع کرد و مردم چقدر خوشحال شدن تلع البدر علینا وقتی که اون بدر طلوع کرد بگن آقا حضرت آمدند امام زمان ماشینم دم در است هر کسی می‌خواد سربازیش رو نشون بده زودتر از بقیه برسد به حضرت همین الان سوار شه بره ببینیم آمادگی این‌جوری داریم ن همین الان دم در ماشین آماده حضرت فرستاده نرید خونه خداحافظی کننیدا نه برید حساب کتاباتون و کاراتونو ببینید حالا بریم کسانی اومدن تو کربلا دیدن حضرت اونجا توقف کرده گفتن ما بریم اینا رو بذاریم و برگردیم می‌رسونیم رفتن وقتی برگشتن دیدن چی شده کار تمام شده اینجوری میایم مجلس حضرت مؤمن اگر اینجوری بیاد تو مجلس حضرت می‌دونید اثرش چی میشه اثرش دا دائماً آماده شهادت بودن و این سرعت حرکت به سوی خداست. آماده شهادت بودن غیر از این است که انسان زندگی نکند. زندگی داره انجام میشه اما هر لحظه هم بهش بگن میگه چ این استعداد آماده مرگ بودن استعداد شهادت داشتن غیر از این است که میگن انسان طلب مردن مکروهه و بده اما استعداد مردن رو داشتن به اینطور که هر لحظه ملک الهی آمد بگه من آماده‌ام. هیچ عذ خوبه اینجا هم با کل جریان امام حسین علیه‌ السلام انسان به این رتبه از آمادگی می‌رسد. حالا برای اینکه این مسئله رو یه خورده ملموس‌ترش بکنیم که این جریان ابتلا چه اثری دارد ببینید زیارت عاشورا رو یه سیر اجمالی سریع بکنیم. امروزه عاشوراست دیگه. زیارت عاشورا عهد امروزه. به ماهم گفتن که خوبه که از امروز عهد ۴۰ روزه داشته باشه. زیارت عاشورا رو تا اربعین یه عهدی بوده اولیا الهی که امروز رو تا روز اربعین سعی می‌کردن زیارت عاشورا رو هر روز داشته باشن منتها برای اینکه سخت نباشه اون‌هایی که صد لعن و صد سلامش رو سخت باشه براشون میگن زیارتو تا اونجا می‌خونن بعد از اونجا به بعدش تو طول روز تا شب هر موقع تونستن این ۱۰ لعن و ۱۰۰ صلاح نتونستن با یه لعن و یه سلام خلاصه رجاء بخوانن اونا ندن طولی هم نمی‌کشد که انسان اینو انجام بده لذا از حالا تا اربعین یه عهدیه برای اولیا الهی برای مؤمنین می‌فرمودن حالا یه نگاهی بکنیم زیارت عاشورا ببینیم چی میگه که این خوندنش انسان رو شورانگیزی ایجاد می‌کند. انگیزه به انسان می‌دهد انسان رو حال میاره ببینید سراسر این زیارت عاشورا می‌خوایم گذر کنیم فقط بهش نمی‌خوایم تفسیر کنیم بیان زیاد داشته باشیم اولش که با سلام بر امام در حقیقت امام حسین علیه‌ السلام و اباعبدالله که بعد انتصابش به رسول خدا و به امیرمؤمنان و به حضرت زهرا این چند انتصاب تا خاندان معلوم باشد در اوج تلع و اوج در حقیقت زیبایی قرار دارد بلافاصله بعد از اینکه خاندان حضرت رو نسبش رو معلوم کرد از جهت ولایی بیان این است که تو سار خدایی سار خدا شدن یعنی خونی که فقط خدا خونخواهشه اگر خدا ونخواه این خون شد دیگه کسی مدعی نیست. ببینید مسجد مثلاً وقف خداست. متولی ندارد مالکی ندارد لذا نماز تو مسجد با نماز در جاهای دیگه فرق می‌کند. ثوابش خیلی متفاوت است. چرا؟ چون اینجا زمین مطلق است. حد کسی بهش نخورده. جایی که مالک دارد حد اون مالک بر اون زمین خورده. اگر در مسجد بود مسجد ملک خداست. مثل کعبه که اطلاق دارد برای خدا مالکیت پذیر نیست. مسجد هم اگر قبلاً مالکی داشته باید از مالکیتش خارج کند. حد خودش رو از این برد دارد اطلاق داشته باشد تا سرعت حرکت به سوی خدا به هیچ حدی محدود نشود. تو نظام سار هم اینجوریست. گاهی یه کسی خونش ریخته شده خون این خونخواهی دارد میگه ولی دمش فلانیست. پدرشه یا کسشه این ولی دمه. اما ولی دم ام حسین علیه‌ال السلام کیه؟ خداست. یعنی این خون اطلاق دارد. یعنی این خون حدی ندارد همه خونخواهش باید باشن. هر کی خودشو منسوب به خدا می‌خواد بکنه خونخواه این خونهست. خیلی زیباستا که السلام علیک یا سارالله و ابن ساره تو فرزند امیرالمؤمنینی هم هستی که اونم سار خدا بود و اونم خونش در راه خدا ریخته شد. ووتر الموتور السلام علیک و الارواح التی که دیروز این رو اشاره کردیم امروز تکرار نمی‌کنیم که یک شبکه مؤمنین رو ایجاد می‌کند. من رو با همه مؤمنینی که تو طول تاریخ به امام حسین مرتبط شدن مرتبط می‌کند. دلتون نمی‌خواد تمام امام حسینی‌ها با شما رفیق باشن؟ دلتون نمی‌خواد انستون و ارتباطتون سلامتون رو به هر کسی که تا به حال به امام سلام داده تو هم با او دوست بشی همراه بشی تو یک جبهه قرار بگیریم. تصور این رو بکنید که از زمان یقت آدم سلام الله علیه تا در حقیقت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام همه این‌ها و انبیا و اولیا و مؤمنانی که بودن و شنیده بودن این جریان رو و همه اون‌ها آرزوی این دیدن رو داشتن و بعد از اون‌ها همینور تا امروز همه کسانی که چه اون‌هایی که در زمان حضرت بودن در رکاب حضرت به شهادت رسیدن چه اون‌هایی که امروز هستن که تو روایت دارد که یه کسی تو جنگ جمل آمد خدمت امیرمؤمنان علیه‌ال السلام بعد از اینکه جنگ تمام شده بود آمد گفت آقا جان یه عده دیگری هم بودن همراه ولی نتونستن بیان این‌ها ولی دوست داشتن که همراه ما تو این جنگ می‌بودن حضرت فرمود اهوا اخنا آیا اونا واقعاً دوست داشتن با ما باشن؟ این آقا گفت بله خیلی دوست داشتن با گریه ما از این‌ها شدیم حضرت فرمود که اون‌ها با ما در تمام آنچه که اینجا محقق شد شریکن نه فقط اون‌ها حضرت فر مود بلکه کسانی که بعداً در ارحهام مادرانن در اسلاب پدرانن بعدها به دنیا میان وقتی جریان ما رو می‌شنون همه میگن کاش که ما با امیرالمؤمنین بودیم و دو جنگ جمل همراه بودیم این به عنوان یه کد کلیده که اگر انسان واقعی رو می‌شنود واقعاً با تمام وجود دوست داشته باشد که در اون باشد حضرات فرمودن مکررم فرمودن که اینا شریکن همراه حساب میشن نه فقط شریکن همراه حساب میشن خب ما اینجا سلام میدیم السلام علیک و الارواح التی حلت به فنائک که همه ارواحی که به تو سلام دادن به تو خضوع کردن علاقه به بودن با تو داشتن در آستان تو حاضرن حلت به فنائک اونجا حضور دارن اونجا در حقیقت همه با هم مجتمع کسی که میره زیارت امام حسین علیه السلام حالش این است که وجودشو باقی گذاشته اونجا آمد ینم حتی اگر از دنیا برود در روایات دارد که وجود این تو حرم مبارک امام حسین علیه السلام باقیست به لحاظ همون زیارتش حتی زیارت از دور حتی اونجایی که زیارت از دور باشد میگه همین جوره اگر با اشتیاق سلام میده همون سلامش هم چی هستش متصلش می‌کنه به السلام علیک و الارواح التی حلت به فنائک علیکم منی جمیعاً علیکم یعنی چی؟ خطاب به اون‌ها به عنوان مخاطب حاضره نه غائب. یعنی ما داریم می‌بینیمتون ارتباط داریم شما نمردید زنده‌اید ما هم با شما مرتبطیم تو اینا رو زیارت عاشورا اینجوری داریم می‌خونیما علیکم منی از بر همه شما از من یعنی منم تو حزب شمام منم تو شبکه شما هستم منم مرتبط با شما هستم چقدر زی یعنی وقتی دارید زیارت عاشورا رو می‌خونید تصور بکنید من الاولین الیخرین هر کسی محبت حضرت تو دلش اشه تو داری با او همراه میشی یه لشکر عظیمی تو عالم که از زمان و مکان فراتر رفته داریم تو آسمان‌ها به دنبال حرک حضرت حرکت باور بر این بکنیم که روح ما فقط زمینی نیست روح حرکتش آزاد است رفتن ارواح دیگر رفتن است جسم نیستش که لازم باشه ماشین سوار شه از جای به جای تا دلت رفت جایی اونجایی اگه دلت رفت الان کربلا امروز که اینجایی دلت رفت اونجا چشمتو بر هم گذاشتی خدا رحمت کند امام رو این رو حضرت آیتالله بهجت نقل می‌کردن که امام نقل کرده امام رحمت الله علیه که سید رضی ایشون امام از سید رضی نقل کرده بوده ندیده سید رضی رو اما مسئله رو نقل کرده از سید رضی که سید رضی نقل می‌کرد که ما تو حرم امیرالمؤمنین بودیم ولی کسی بود داشت زیارت عاشورا می‌خوند بعد من دیدم ا ما تو حرم امام حسینیم در کنار این شخصی که داشت زیارت عاشورا می‌خوند تو زی تو حرم امام حسینم با اینکه می‌دونستم تو حرم امیرالمؤمنین وایساده بودم میگه اومدم یه خورده عقب‌تر فاصله گرفتم دیدم تا فاصله گرفتم دیدم تو حرم امیرالمؤمنینم دوباره نزدیک شدم به این شخصی که داره زیارت عاشورا می‌خونه دیدم تو حرم امام حسینم آدم ساده‌ای نبوده سید رضی که بخواد گول بخوره‌ها دو میگه چند بار تکرار کردم دیدم شعاع وجودی این کسی که داره زیارت عاشورا رو می‌خونه انقدر قوی‌ست منی که حواسم به او نیست وقتی نزدیک او میشم من م تو به اصطلاح حرم امام حسین قرار می‌گیرم. پس با این نگاه به زیارت عاشورا نگاه بکنیم. ما رو می‌بره حرم. ما رو می‌بره کنار حضرت اگر اینجوری دیدیم زنده بخونیم. حال داشته باشیم توجه داشته باشیم. این رو به عنوان یک اظهار ارادت و سربازی ببینیم که آمدیم سربازی اعلام بکنیم. بگیم ما سربازیم. ما آماده‌ایم. دنباله همین به اصطلاح به اصطلاح دنباله این‌ها رو ببینید حیفه که فرصتی نیست. تمام میشه باید زودمون تمام کنیم می‌فرماید بعد از اینکه سلام میده بعدش تازه شروع می‌کنه لقد ازظمت رضیه و جلت وظمت المصیبت بک علینا و علی جمیع اهل الاسلام این ابتلا بالاترین ابتلایی بوده که تو عالم داریم اینجا اظهار می‌کنیم از این عظیم‌تر و بزرگتر ابتلایی در عالم نیست اینجا اظهار میشه بعد می‌فرماید فلعن الله بعد از اینجا شروع می‌کنه حضرت خیلی عالیه دسته‌بندی می‌کنه می میگه من می‌خوام با حضرت اباعبدالله باشم چگونه باید باشم؟ میگه را شرط بودن با حضرت این است که با تمام کسانی که به هر نحوی دخالت داشتن تو جریان به اصطلاح قتل حضرت تو تبری کنی از اون‌ها اگر غافل باشی از این‌ها نیستی تو این کاروان شرط اینکه انسان انگیزه پیدا کند مثل اینکه امروز بگیم که اگر می‌خوایم ما واقعاً این اتحادی که تو کشورمون تو وطنمون ایجاد شده که آقاهم چه زیبا فرمودن به آقای حاج محمود دیشب که این ای ایران رو بخون که این ای ایران مظهر مخالفت با دشمن خونی ما که اسرائیلم هست یعنی این اتحاد حول یه حقیقتی که مقابله با این دشمن مبغوض منحوس پلید رو نشون میده هرچی این اتحاد شدیدتر بشه دشمنی ما با اسرائیل چی میشه شدیدتر نشون داده میشه که اون ملعون منهحوس اون پلید با ده که ما اینجور سفت کنار هم باشیم چون می‌دونیم دشمنیش چقدر عمیق است ما هم باید پی دنبال هم و کنار هم عمیق‌تر وایسیم اینجا حضرت می‌فرما اگر می‌خواید پیش امام حسین باشید حتماً باید دشمنیتون و نگاهتون به دشمنان حضرت کاملاً شناخته شده کاملاً در حقیقت براتون آشنا باشد بشناسید و بغض داشته باشید ببینید چند دسته می‌کند لعن الله امتا چقدر لعن پشت سر هم این عهدنامه‌ایست که داره نمی‌خواد بگیم لنع تو حالت عادی لن بده کجا بده لن بین مؤمنین بین انسان‌ها اما با دشمن هر چقدر انسان دشمنی که دشمن خونیست هر چند مرز ما قوی‌تر باشد شما مریض میشید دکتر نمیرید شما مریض میری مریض میشید آنتی‌بیوتیک نمی‌خورید آنتی‌بیوتیک برای چی می‌خورید برای چی می‌خوریم برای اینکه ویروس‌ها رو بکشد برای اینکه اون آسیبو از بین ببرد درسته گر می‌خوایم بدن سالم باشد باید با اونچه که مقابله با این قلعه می‌کند مقابله کرد. بدن یه قلعهست خدا چقدر حفاظ براش قرار داده که به راحتی چیزی از بیرون وارد نشه براش دریچه‌هایی گذاشته دهان رو برای ورود قرار داده بینی رو برای تنفس قرار داده دهان رو که این‌ها کنترل شده باشد و الا اگر همه وجود انسان دهان بود و ورودی بود انسان قدرت کنترل نداشت بیگانه از هر طرفی مم ممکن بود چی بشه وارد بشه ببین چقدر قلعه رو محکم قرار داده بعد می‌فرماید لعن ام اسست اساس الظلمجور علیکم یه عده‌ای فرهنگسازی کردن ممکنه اون روزم نبودن اسست اساس الظلم یعنی یه جوری پایه ریزی در مقابل مکتب اهل بیت کردن که به اینجا برسد هرچند ممکنه اون روز نبوده باشن اما اینا پایه‌سازان مقابلن اینا از همه خطرناک‌ترن که فرهنگ زی در مقابله با اهل بیتو دارن دنبالش می‌فرماید که دسته دوم و لعن الله دوباره لعن دوباره امفعت مقام وزالت مراتبکم یه عده دیگری تو مقام اجرا مقابل شما قرار گرفتن هر جا شما آمدید نقش امامتتون رو ایفا کنید کار این‌ها این بود که مقابله کنن با نذارن ممکن بود یه موقع قتال باشد یه موقع محصور کردن باشد محدود کردن باشد زندان انداختن باشد نگذاشت ن شما ارتباطتون با مردم چیکار باشه نگذاشتن لذا تبلیغات سو کردن مردم رو از شما این‌ها کسانی هستن عضالتکم ان مراتبکم دسته دوم اونوقت قتال که کسانی که قتال می‌کنن بعد از اینا واقع میشن یعنی اینا از جهت خباست سربازای فرهنگی و اجرایی بودن دسته اول سربازای فرهنگی بودن که اسست اساس ظلم پایه‌ریزی فرهنگ ظلم وم اجرایی‌ها بودن که از جهت سیاست و حاکمیت دسته سوم سربازان کسانی هست که جنگیدن با شما لعن ام قتلتکم ببینید دسته سومن این‌ها قتلتکم این دسته‌ای که قتال کردن دون اون دو دسته‌ان یعنی ما نگاهمون رو نباید منحصر کنیم به اونایی که فقط مقابل قرار می‌گیرن در عینی که اونا رو می‌بینیم در به اصطلاح لعن باید عمق جنگمون رو و براتمون رو رو و لعنمون رو به کسانی که سبب‌سازی کردن، زمینه‌ساز چقدر دقیقه اینجا میگه زیارت عاشورها رو اینجوری بخون که امام حسین علیه‌ السلام رو دشمنانش رو کسانی که قتال کردن ببین کسانی که مقابله کردند با اینکه اصلاً اینا نتونن مأموریتشونو اجرا کنن چون قتال تو چند روز واقع شد اما این مقابله تو چندین سال بود اون اسست اساس ظلم خیلی سال طول کشید تا این فرهنگ‌سازی شد دسته چهارم که تن می‌فرماید ومهمین لهم تمکین من قتالکم یه عده دیگری نه اولیا بودن نه دومیا نه سومیا نه جنگیدن اما زمینه سازی برای جنگ کردن این ممین لهم به تمکین گاهی ممکنه که تو جامعه مؤمنینم باشد چهجوری امروز آیا ممحدین معنا داره یا نداره زمینه‌سازان اگر نعوذ بالله من یه پیامکی بزنم یه حرفی رو تحلیلی رو خبری رو که جبهه خودی رو تضعیف کند و جبهه دشمن رو تقویت کند به اسم اطلاع‌رسانی حرفی رو بزنم دل مردمو خالی کند درسته چیزی بگم که دشمن رو بزرگ نشون بده اگه یه کاری دشمن کرده من بگم می‌خوام واقعیتو بگم مگه هر باید واقعیتو گفت خدا میگه تو جنگ بدر ما کاری که کرد اول برای اینکه جنگ واقع بشه یقل فی شما رو کمتر از اون که بودید پیش دشمن نشون دادیم و دشمن رو کمتر از اون که هست پیش شما تا آماده جنگ دو طرف بشید از هم چیز نشید فرار نکنید جنگ اما وقتی که جنگ شروع شد تو جنگ بعد خدا میگه بعدش که وقتی جنگ شروع شد ما شما رو در چشم دشمن بزرگ نشون دادیم از اونچه که هستید بزرگتر دروغ این یعنی نه میگه شما رو با ایمانتون با صبرتون این نگاه به دشمن نشون دادم که اون‌ها رو اونا نمی نمی‌دیدن اما من لشکر نشون دادم که یک نفر ان کان منکم عشرون صابرون یغلبین ۲۰ نفر صابر ۲۰۰ نفر رو حریفن چون ایمانش به او ثبات میده انگار ۲۰۰ نفر تو این جبهه هستن تعبیر قرآنه دیگه میگه حالا ما پس اگر قرآن اینجوری میگه ما به اسم اینکه می‌خوایم حقیقت و واقع بگیم حق داریم تو وقت جنگ هر حقیقتی رو هر جایی با بازگو کنیم که این حقیقت به ضرر جبهه حق و به نفع جبهه دشمن باشد. میشه گفت این رو حق نداریم. اگر کسی اینجا گفت آیا می‌تونیم بگیم اینم سرباز دشمنه؟ زیارت عاشورا میگه هست. یعنی ممکنه خیلی از سربازان دشمن ناخودآگاه حتی تو جبهه خودی باشن. ترس داره یا نداره؟ اگر میگیم لعن الله الممحدین لهم بالتمکین من قتالکم گاهی داریم خودمونو لعن می‌کنیم. نعوذ بالال م جبهه حق و باطل است. ما بالاخره خودمون رو دنباله رو امام حسین علیه السلام در روایت می‌فرماید که جنگ ما با بنی‌امیه دائمی‌ست. خیلی جالبه‌ها. تعادینا و بنی‌امیه می‌فرماید ابوسفیان در مقابل پیغمبر ایستاد. معاویه در مقابل امیرالمؤمنین علیه‌ال السلام ایستاد. یزید در مقابل امام حسین علیه‌ال السلام ایستاد. و سفیانی که از نوادگان ابوسفیان است در آخرالزمان مقابل امام زمان می‌ایستد. دو تفکر است. یعنی امروز این ادامه دارد. ما دوران ظهور دورانیست که سفیانی الان در کار است. تفکر بنی‌امیه در کار است. در مقابل تفکر امام حسین علیه‌ال السلام. ما داریم اون داعیه و دنباله رویمون رو نسبت به تفکر حضرت نشون میدیم. می‌خوایم اونجور باشیم. اون‌هاهم دارن این مقابله رو انجام میدن. خب دنبالش می‌فرماید که بعد از اینکه این ۴ار لعن رو می‌فرماید دنبالش می‌فرماید دوباره دوباره بعد از این چقدر لعن و برائته. علتش این است که لعن و برائت در جبهه حق و باطل. یه موقع هست ببینید تصور بعضیا اشتباهست. میگن که اصلاً مرگ نگیم، لعن نداشته باشیم. همش محبت باشد. عرض کردم محبت بین خودی‌هاست. رحمت بین خودی‌هاست. اما کسی که دشمن انسانه براندازی انسانو می‌خواد داشته باشد این کسیست که می‌خواد مقابله کند نه فقط ما رو به تعبیر آقا در مقابل بشریت این‌ها همه بشر رو اینا حیوان می‌دونن. تصریح در تلمود کتاب مقدسشونه بعد تورات که بقیه بشر حیوانن فقط برای ما به عنوان یک مرکبی هستن که کار ما رو هرجوری ما بخوایم با اینا می‌تونیم برخورد کنیم بخوایم بکشیمشون این اعتقادشونها تلمود کتاب رسمیشونه‌ها پنهانم نمی‌کنندا که این نگاه نگاه این‌جوریست کسی رو به رسم ببینید معامله‌شون توی غزه چگونهست صف ببندن مردم برا بعد صفو ببندن به رگبار این غیر از این اعتقاد است که کیف می‌کنن کیف می‌کنن لذت می‌برن مصاحبه کرده اون یهودی ملعون گفته من ۶۰۰ نفر رو شمردم تا حالا خودم کشتم این چقدر بغضه چقدر کینهست اونوقت با این میشه مهربون بود این لعن مربوط به ایناست که اینجور قصی هستن اینا دیگه جای هدایت برای خودشون با دنبالش دوباره می‌فرماید برائت می برا می‌جویم دنبال اون چهار تا لعنا بر الله ویکم منهم و من اشیاهم و اتبائهم و اولیا خدایا سه دسته دیگه هم هستن بعضیا جزو این چهار دسته نبودن اما همراهی می‌کنن با این‌ها اشیا یعنی همراه اتبا یعنی اینام گاهی یه ذره از دستشون بیاد انجام میدن تبعیت اولیا یعنی نه تبعیت می‌کنن نه همراهن ولی وایسادن از عقب دوست دارن اونا رو کار اونا رو دوست دارن اروپا نگاه می‌کنه، کمکم می‌کنه، تشویقم می‌کنه اولیاشونن، دوستشون داره. اینا میگن این نگاه رو ما اروپا این دولت‌هاش وگرنه مردمش که علیهشون تظاهرات کردن نکنه خدایی نکرده انسان ظلمی ببیند ساکت باشد. ظلم ساکت زیارت عاشورا داره آدمو زنده می‌کند انگیزه ایجاد می‌کند. دوباره بعد از اینکه این چهار دسته رم بیان کرده دوباره می‌فرماید که یا ابا عبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب من هاربکم الی یوم القیامه و الله دوباره و الله آل زیاد و آل مروان و آل به اصطلاح آل و بنی امیت سه تا خاندان رو به عنوان سه جریان فکری به عنوان لنع مطرح می‌کند الان تمام می‌کنم سه خاندان رو به عنوان سه جریان فکری که آل زیاد یه جریانه آل مروان یه خصوصیاتی دارن هر کدوم از این‌ها و لعن الله بنی امیه قاطب که بنی‌امیه ن عظیم در حقیقت بزرگ معاندیست که عرض کردم می‌فرماید تعاند و دشمنی اون‌ها تا روز قیامتم باقی می‌ماند که در مقابل امام زمان هم اون‌ها می‌ایستن بعد از اینکه تازه این سه دسته رم باز به عنوان سه جریان مطرح می‌کند سه شخص رو نام می‌برد چقدر این‌ها دقیقه لعن الله ابن مرجانه و لعن الله عمر بن سعد و لعن الله شمرا که اگر کسی جریانشناسی هم بلد نبود اگر کسی تفکرشناسی هم بلد نبود دیگه شخصو که می‌شناسه که شمرو که می‌داند که ابن مرجانه رو که می‌شناسه عمر میگهین‌ها رو دیگه این اقل شناخته که شخصن تا شناخته بشن امروز هم همین جریانه یه جریان شناختی‌ست یه جریان جریانشناسی‌هاست یه جریان افرادن که ما رو گول نزنن تو فرد فقط به اصطلاح قانع بشیما نگن فقط این ترامپ و نتانیاهو فقطن اینا خبیثیشون خباستتشون در اوج هست اما سیستم این‌ها رو به اینجا رسونده باید هدف‌گیری ما باشد. نه فقط شخص که اگر به شخص قناعت کردیم اون جریان سالم می‌ماند. اون تفکر سالم می‌ماند. دوباره ارزاندام می‌کند. همینور این جریان ادامه پیدا می‌کند. از خدا می‌خواد خدایا به من روزی کن. چقدر زیبایی ۳ بار این در این زیارت عاشورا اومده. خدایا روزی روزی یعنی یه چیزیست که انسان داره با دعا از خدایا روزی کن به من دشمنی با این دشمناان امام حسین رو جنگیدن با دشمنان به من روزی کن انیرزقنی طلب سارکم مع امام منصور یرزغنی یعنی این به هر کسی نمی‌رسدا خیلی روزی خاص استا چنانچه جهاد باب من ابواب الجنه فتحه ل خاصت اولیائه گاهی باز میشه برای یه عده خواص میگهین روزیه یعنی اینم برا خواصه که می‌تونن خونخواه امام حسین باشن پس تو این جلسات وز روز عاشوراست از حضرتش می‌خواهیم ما بیعت کردیم با شما امروز با این زیارت عاشورا ۴۰ روزم این بیعتمون رو تأکید می‌کنیم دائماً حواسمون هست که اونچه که دشمنی با تفکر شماست اونچه که دشمنی با مکتب شماست ما دشمنی بکنیم و برائت داشته باشیم آماده‌ایم باشیم که به ما روزی کنی جنگیدن با اون کسانی رو که در مقابل شما هستن مع امام منصور من اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله و سلم

عشق را افسانه کردی یا حسین عقل را دیوانه کردی یا حسین در ره معبود بی‌همتای خویش همتی مردانه کردی یا حسین من یه نکته‌ای رو اول بگم ببینید یکی از حکمت‌هایی که علی اصغر بابا آخرین شهیدی بود که محقق شد و شهید شد حتی بعد از حضرت ابوالفضل بود چقدر این نکته دقیقه خانما تو خیمه وقتی گریه این بچه رو می‌دیدند و عتش رو سرشون گرمه به این بود که این بچه رو چهجوری ساکت کنن. ببین خانم‌ها حساسیتشون بچه‌ای که داره اینجور ناله می‌کند همه دنبال اینن. یه راهی یه فکری یه چاره‌ای مشغول بودن. لذا شهادت‌ها که یکی یکی اتفاق می‌افتاد در عین این بود که اینا مشغول به علی اصغر بودن. آنچنان فشاری بر این‌ها که باید اگر این نبود می‌آمد نیامده بود تا اینکه حتی ابوالفضل هم که شهید شد هنوز این بچه بود. لذا یه ب این خانم‌ها یه توجه ذهنشون به این بچه بود. یه توجهشون به میدان و شهادت‌ها بود. لذا خیلی از ذهنشون منصرف میشد. هوا به این بچه بود. اون عظمت شهادت‌ها تو وجودشون یک دفعه جا نمی‌گرفت. اما قبل از شهادت امام حسین علیه السلام وقتی علی اصغر به شهادت رسید دیگه تمام توجه‌ها به این بود که یکی باقی مانده. دیگه هیچ‌کسی ز ذهنش جای دیگری نبود. دنبال اینکه بچه رو چهجوری نگه دارن نبود. چهجور آرام کنن نبود. سرگرم این نبودن. لذا وقتی حضرت آمد خداحافظی کرد و ودا کرد که علیکن من السلام از شما هم خداحافظی می‌کنم وقتی که خداحافظی کد خواست حرکت بکند با اونها خدا یا زینب یا رباب یا سکین علیک من السلام خداحافظی کرد مرکب می‌بینه حرکت نمی‌کند نگاه می‌کنه ببینه سکینه پای این مرکب رو گرفته عرض کند پدر جان تا پایین نیای نمیگم چیکار داری پایین آمد میگه پدر من رو آخرین بغل رو از تو می‌خوام که مرو در آغوشت بگیری قبل از اینکه یتیم بشم مرو یتیم نوازی کنی بعد گریه می‌کند حضرت می‌فرماید لا تهرقی قلبی با این گریه دل منو آتیش نزد بعد از اینکه این کودک رو راضی می‌کند حرکت می‌خواد بکند می‌بینه صدا میاد مهلاً مهلا ابن الزهرا زینب به دنبال حسین است همون جوری که که وقتی علیکبر به دن به میدان می‌رفت حضرت چند قدم به دنبالش حرکت کرد اینجا زینب بهانه کرده به دنبال امام میاد می‌دانه این آخرین فرا آخرین دیدار عرض کند که مادر وصیتی کرده بوده که اجرا کنم زیر گلوی برادر رو ببو حسین علیه السلام حالا داره حرکت می‌کند خیمه‌های زنان رو تصور بکنید همه منتظرن ببینن می‌دانن که فتن برگشت ندارد. اما هر ازگاه گاهی حضرت میاد نزدیک خیمه‌ها لا حول ولا قوه الا چقدر دل اهل خیمه خوش می‌شود که یک بار دیگه صدای امام رو بشنون اما طولی نمی‌کشد که صدای شیعه اسب حضرت رو می‌شنون. وقتی مخدرات از خیمه بیرون می‌ریزن. اسب رو در حالی که یال خونین دارد و زین واشگون دارد که نشون میده امام از مرکب چهجور به زمین افتاده هر کدام از این‌ها به طرف این اسب میان سکینه میاد سراغ اسب که یا جواد و ابی ای اسب پدرم پدر من عچان بود و تشنه بود هل سقی ابی قتل عچان این دختر باوفا اولین سؤالش اینه می‌دونه در کشته شده و شهید شده اما می‌خواد ببینه آیا بهش آب دادند و شهید صلی الله علیک یا ابا عبدالله صلی الله علی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *