صوت مراسم
تصاویر مراسم
متن مراسم
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحیمِ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.
انشاءالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
قصۀ آدم خیلی قصۀ عظیمی است که از کجا آمدیم تا کجا میخواهیم برویم، چه میکنیم، چه کردند، چه کسانی چه صحنههایی را آفریدند، خیلی عجایب در قصۀ آدم انسانها وجود دارد، از طول تاریخ که نگاه بکنیم چه در جانب سعادت و خوبی چه در جانب بدی و شقاوت بینظیرترین صحنهها را محقق کردند، هیچ کسی نمیتواند بگوید من الگو ندارم از بس که در هر جهتی خدای سبحان تقدیر کرد تا انسانهای متعالی خودشان را نشان دادند با شرایط مختلف، اگر یک دوری آدم بزند که این انسان از کجا آمده چه سفرهای دوری را در عوالم غیبیِ عالم طی کرده تا رسیده اینجا و چه گردنههایی را باید اینجا طی بکند تا از اینجا بخواهد با سلامت عبور بکند بعد چه عقباتی را باید بعد از این طی بکند بعد خدای سبحان همۀ عالم را، همۀ عالم را خلق کرده تا این محقق بشود، همۀ عالم را خلق کرده تا این انسانها محقق بشوند این سه سفر را طی بکنند: سفر از عالم غیب به شهادت، سفر در شهادت، سفر از شهادت به غیبِ عالم، از کجا آمدهایم خبر نداریم که چه خبر پشت سرمان بود و آنها را طی کردیم تا اینجا رسیدیم، نمیدانیم چقدر خبر در راه است برای ما که باید طی بکنیم، انبیا آمدند به ما بگویند از کجا آمدیم کجا هستیم کجا داریم میرویم، ما با این عقبۀ عظیمی که ایجاد شدیم، خیلی صحنههای عظیمی در عالم چند میلیون سال چند میلیارد سال مقدمه بوده تا این انسان به وجود بیاید، که این انسان بیاید اینجا یک برهۀ هفتاد هشتاد صد ساله دویست ساله صد ساله را طی بکند در این گردنهها و این پیچ و خمها برسد به آن عظمتی که همۀ هستی آماده کرده بوده این را برای او، ما این احساس را میکنیم در خودمان؟ ما این احساس را در خودمان میکنیم که خدای سبحان چنین مأموریتی را به دوش ما گذاشته؟ ما را آورده اینجا که اینجوری حرکت بکنیم؟ این همه قافله سالارِ همۀ هستی بشویم میخواهیم حرکت بکنیم؟ آن وقت این حرکتهای ما کشش و پاسخ این درحقیقت مأموریت ما را دارد؟ من این را عرض بکنم که واقعاً با جوانِ قبل از انقلاب بودم با جوانِ دوران انقلاب هم بودم با جوانِ دوران جنگ بودم الآن هم با جوانها هستم یعنی مأموریتِ اصلیم کارِ اصلیم تبلیغ است در کنار درس حوزویمان تبلیغ هم با جوانان هستیم، قسم میخورم به قرآن کریم، قسم میخورم به قرآن کریم که جوانِ امروزِ ما، جوانِ امروزِ ما به مراتب عالیتر، قویتر، با ایمانتر از جوانِ وقتی است که جریان انقلاب میخواست شروع شود از جوانِ وقتی است که جنگ میخواست شروع شود، نگاه نکنید که وقتی جنگ شروع شد در صحنۀ جنگ جوانهای زیادی ناخالصیهایشان آب شد و ذوب شد و خالصِ خالص شدند، ورودِ به جنگ، زمانِ ورودِ به جنگ جوانی که وارد به جنگ شد با جوانی که امروز هست قابل قیاس نیست، جوانِ امروز خیلی عظیمتر است، جوانی که وارد به جنگ شد، اگر اتفاقی بیفتد، خدا انشاءالله خودش تقدیراتش را هرگونه که هست قرار بدهد ما شاکر باشیم و آماده باشیم برای آزمایشهای او، اگر اتفاقی بیفتد ورودِ این جوان به صحنههای ابتلاءِ الهی قطعاً قویتر از ورودِ جوانیست که زمانِ جنگ وارد جنگ شد، این را اول باور بکنیم که فکر نکنیم که، گاهی ما شهدا را انقدر اسطورهای میکنیم که غیر قابل دسترس باشد، این نیست نبوده اینجوری، دوستانی که سن و سالشان اقتضا میکند بودند شهدا همین درحقیقت جوانهای عادیِ عمومی بودند منتها در یک مسیر و صراطی قرار گرفتند که آن مسیر و صراط با جذبۀ ملکوتی برد اینها را، یک کسی است میآید پیشِ امام صادق علیه السلام عرض میکند آقا من این همه مگر نمیگویید شما مؤمن باید مرگ را دوست داشته باشد من از مرگ میترسم، گفت ملاک این نیست که الآن تصور از مرگ داری، ملاک آن وقتی است که مرگ میآید، وقتیکه مرگ میآید ببین آن موقع اگر دوست نداشتی مؤمن نیستی، وقتیکه میآید مرگ آدم در آن عرصه قرار میگیرد خیلیها آنهایی که فکر میکردند قبلاً دوست دارند میبینند آنجا دوست ندارند عدهای که فکر نمیکردند مرگ را دوست ندارند میبینند آنجا دوستش دارند، میگوید ملاک آنجاست، ملاکِ برای رشدِ جوان و ذوب شدنِ ناخالصیهایش آن وقتی است که آن ابتلا و آزمایش فرا میرسد، بله ورودِ به آزمایش مقدماتی میخواهد آمادگیهایی میخواهد اما فکر نکنیم که ماها کمتر و درحقیقت کوچکتر از آن هستیم که آن دوره آنها وارد شدند، منتها البته خیلیها ورود به جنگ پیدا کردند همه قبول نشدند، همه آنجا قبول نشدند تجدید و رفوزه هم داشتیم، بعد از جنگ هم همه بر آن اساس نماندند، تجدید و رفوزه خیلی داشتیم، برای قبل از ورودش هم خیلیها ممکن است قبل از ورود به جنگ رفوزه بشوند، پس اگر امروز قدممان را راسخ برداریم در کاری که هستیم قطعاً بدانید که خدای سبحان هیچ قدمی را نمیلرزاند “يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ”[1]، خدا تثبیت میکند قدم را به شرطی که در وقتی که انسان آرامش دارد وقتِ مناسب هست آنجا با تمام وجودش اقدام بکند قدم بردارد همان کاری را که میشود، اگر ما الآن در درس خواندنِ ما حضرت حاضر باشد ببیند این تصور را بکنیم که واقعاً در محضر حضرت هستیم و میبیند که هست اینگونه اگر واقعاً چشممان میدید درس خواندنهای ما حالِ درس خواندن ما اینجوری بود؟ وقتِ ما اینجوری میگذشت؟ این سیری که انسان طی کرده از عوالمِ غیبِ عالمِ وجود تا رسیده به شهادت، این سرمایهای که در هستی محقق شده تا انسان آمده اینجا حرکت بکند، تا اینجا آمده خدای سبحان تا اینجا آورده ما را، از این همه عقبات عظیم کافی است یک فیلم درحقیقت برای ما میساختند که واقعاً اگر قابل ساختن بود که از کجا آمدیم دوره کنیم این تذکر و ذکر باشد برایمان، بعد ببینیم در کجای هستیم الآن با این عقبه با این سرمایه با این سرمایهگذاریای که در هستی شده برای من بعد ببینم این قدمهای من این راهکارِ من این نگاهِ من این حرکتِ من مناسب با این عقبه هست؟ خدای سبحان به هر کسی عمری داده، عمری داده، ممکن است یک کسی عمرش بیست سال باشد یکی صد سال باشد اما این مقدار عمر را که خدا قرار داده کافی قرار داده هر مقداری که باشد، این در تقدیرِ الهی است، هر مقداری که باشد کافی قرار داده برای رسیدن به کمالات، برای آن کمالاتی که برایِ این محقق است و مقدر است، کافی قرار داده، اما اگر کسی هر لحظهای از این عمرش را از دست داد، هر لحظهایش را، به ازای این لحظه که از دست داده به همین مقدار به همین تناسب از ابدیتش کاسته، کاسته، به نسبتِ این، اگر هشتاد سال در مقابل ابدیت قرار بگیرد ببینید هر جزءش در مقابل چه رتبهای از او قرار میگیرد، چون اون جزء نیست، در چه مرتبهای به ازای او قرار میگیرد، آن وقت ببینیم وقتیکه یک لحظه را از دست میدهیم چقدر از دست دادیم، یکی از بزرگان است یک جملهای دارد خیلی جالب است میگوید که اگر کسی عمرش را به مراقبه بگذراند ولی یک لحظه غفلت بکند، یک لحظه، بعد از یک عمری مراقبه یک لحظه غفلت بکند، به اندازۀ تمام عمرش به اضافه از دست داده، عمرش را به مراقبه گذرانده یک لحظه غفلت کرد به اندازۀ تمام عمرش به اضافه [از دست داده]، میگوید چرا؟ میگوید علتش این است که تمام این عمری که مراقبه کرده بود این را آماده کرده بود برای لحظۀ بعد که این اخذ کند بگیرد از خدا، آماده شده بود، تا یک لحظه غفلت کرد، اینجوری نیست که در لحظۀ بعد اگر انسان ده درحقیقت درجۀ ایمان را پیدا کرده باشد دفعۀ بعد یک درجه بدهند بشود یازده تا، نه اینجوری نیست، دفعۀ بعد یازده را میدهند که درحقیقت درمقابلِ، نه یک درجه بدهند، توانستم عرض را برسانم یا نه؟ وقتیکه میخواهند لحظۀ بعد بدهند یازدهِ ایمان را میدهند نه یک درجه بدهند روی این ده قرار بگیرد، نه، رتبۀ یازدهم یک چیز دیگری [است] با یک درجه آن نمیشود یازده، آن رتبۀ یازده یک عظمتِ، میگویند این زلزلهها که میآید هر درحقیقت یک دهم ریشتری که بالا میرود اینجوری نیستش که بگویید یک دهم اضافه شده میگویند یک دهمش گاهی چند برابر میشود تلویزیون داشت این کارشناسش میگفت، یک دهم نه یک ریشتر، یک دهمِ ریشتر میگفت این مضاعف میکند نه یک دهم باشد گفت این یک اصطلاح است برای این قرار دادند، در نظامِ کمال یک لحظه غفلت اینجور است حالا اگر کسی لحظات غفلتش مکرر بشود متعدد بشود، چقدر از دست داده، دیگر هم جبران نمیشود، تعبیری که مرحوم آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی دارند خیلی تعبیر بلندی است، چون من یک جایی از قبل قول داده بودم مجبورم که زود تمام کنم به نفع شما میشود که این زودتر تمام کردنِ ما، مرحوم آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در اول المراقبات میفرماید زمانها منازل سلوک بهسوی خدا هستند و هر زمانی یک منزل ویژه است، اگر کسی قدر این زمانها را دانست آن سلوکِ آن موطن را پیدا کرده، رسیده به آن، اگر قدر او را ندانست این از دست رفته دیگر هم تکرار نمیشود، سالِ بعد همین زمان اثر دیگری دارد آن اثرِ آن سالِ قبل که از دست داده تکرار [نمیشود]، ایشان میفرماید، در اول المراقبات چند جملۀ کوتاه هم دارد موجز که انسان درحقیقت در زمانها منازلِ سلوک هستند، الآن این ایامی که متعلق به حضرت زهرا سلام الله علیها است این منزلِ سلوکِ تحتِ اشراف و جذبۀ حضرت، یعنی اگر انسان قدرِ این لحظات را بداند که تحت اشراف و جذبۀ حضرت میتواند به کمالاتی برسد دیگر تکرار شدنی نیست نه در سال بعد نه در وقت دیگر، اختصاص دارد، خدا تکرار در تجلی ندارد، هر تجلیش مختص است تکرار شدنی نیست، اگر از دست دادی نگرفتی دیگر این تکرار نمیشود، اگر انسان این را باور کرد که چیزی را از دست میدهد که دیگر تکرار شدنی نیست، ما الآن میخواهیم با حضرت زهرا سلام الله علیها عهد ببندیم که خانم شما به ما امداد کنید شما به ما کمک کنید شما به ما توان بدهید شما به ما مسؤولیتپذیری بدهید شما به ما بینش بدهید که ما بفهمیم که داریم دینی را که شما اینجور زحمت کشیدید آوردید زجر کشیدید آن گریههای 75 روز یا 95 روزۀ حضرت برای دین خدا بود که ملعبۀ دست دیگران دارد میشود، ما میخواهیم عهد ببندیم که ما میخواهیم سرباز شما باشیم قدر این دین را بدانیم، ما میخواهیم باور داشته باشیم که این دین میتواند سرتاسر جهان را اشباع بکند و پاسخگو باشد، اگر این باور در وجود ما شکل بگیرد درس خواندنمان، اعمالمان، تضرعاتمان، توسلاتمان، جذبههایمان چقدر متفاوت میشود! چه حالی پیدا میکنیم وقتی داریم درس میخوانیم احساس کنیم در حال ارتباطیم محبتمان را به حضرت با درس خواندنمان نشان بدهیم که ما دوست داریم شما را دین شما را دوست داریم آن دینی که شما آوردید این همه زجر کشیدید شکمبه روی سر پیغمبر مینداختند، درحالیکه خاکستر بر سر پیغمبر میریختند، در جنگها چقدر زخم بر پیغمبر خورده تا این دین را حفظ کرده، امیرمؤمنان علیه السلام در جنگ احد اینقدر درحقیقت جای شمشیرها و نیزهها بر بدنش زیاد بود تعبیر روایت این است کالقُرحَةُ الواحِدَة[2] مثل یک زخم شد همۀ بدن، همۀ بدن مثل یک زخم شده، برای چه این همه زحمت کشیدند؟ برای حفظ دین، شهدا برای چه تمام وجودشان را سرمایهگذاری کردند هیچی از آنها باقی نماند با تمام اخلاصشان رفتند؟ برای بقای دین، این دینی که امروز در دست ماست میدانید پای هر حکمی که الآن ما در فقه میخوانیم پای هر معرفتی که اینجا پیدا میکنیم چقدر خون ریخته شده و خون دل خورده شده تا این به دست ما رسیده اینجا مینشینیم با آرامش اینها را میخوانیم! اگر عقبۀ هر حکمی را ببینیم اینجور راحت عبور نمیکنیم، خیلی برای انسان مسؤولیت عظیم میشود، نگاهش به جایی که قرار گرفته و خدا او را قرار داده، این مصداقی از خلاصه اصطَفَینا وَ اجتَبَینا است، مچنان که خدا انبیاءاش را انتخاب میکرد خدای سبحان انتخاب کرده در همین مرتبه ما را که اصطَفَینا وَ اجتَبَینا، ما را اجتبی و اصطفی کرده برگزیده برای این کار، آن وقت اگر به مسؤولیتمان عمل نکنیم درست و مردم هم همه تشنه، همه آماده، واقعاً جهان الآن آمادۀ عرضۀ درست دینِ توحیدی است دینی که براساس عقلانیت، معنویت و عدالت استوار است. اگر انشاءالله این را داشته باشیم حواسمان جمع باشد قدر این دین را بدانیم باور بکنیم که این دین پاسخ تمام جهان است، پاسخ تمام نیازهای امروز بشریت تا آخرالزمان است، باور بکنیم این را، اگر این را باور کردیم تمام وقتمان را در عبادتِ در این دین تا از جهتِ عملی در درس خواندن در این دین تا از جهت علمی بتوانیم یک کسی باشیم که در اینجا ما افتخار و زینت باشیم برای حضرات، آنها به ما افتخار بکنند بگویند اینها سربازان ما هستند، بگویند «أُحِبُّ رِيحَكُمْ»[3]، ما بوی شما را هم دوست داریم، تعبیر روایت است که ما بوی شما را هم دوست داریم، ما شما را دوست داریم «أُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ»، ما روح شما را ریحِ بویِ شما را هم دوست داریم، اگر این نگاه در وجودمان شکل بگیرد که واقعاً آن احساس سربازی و درمحضر و منظر را بکنیم قطعاً بدانید که جذبههای فاطمی سلام الله علیها جذبههای حسینی سلام الله علیه جذبههای علوی سلام الله علیه جذبههای مهدوی سلام الله علیه تمام وجودمان را پر میکند و میبرندمان، دیگر حتی با قدم خودمان نمیخواهد برویم، اینها میگویند میبرند “سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ”[4]، خدا میبرد، خدا میبرد، “سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ”، سیر او میدهد، جلوی راهمان را روشن میکنند قدمها که برمیداریم همه تسهیل میشود.
انشاءالله خدای سبحان به این باور ما را برساند به برکت خون شهیدان به ما باوری بدهد به برکت شرافت و عظمت فاطمه سلام الله علیها به ما این بینش را بدهد این حال را بدهد که درک بکنیم که خدای سبحان در این ایام چه عظمتی را بر دوش ما گذاشته با آن عقبۀ عظیم و چه منازلی را در پیش داریم و چقدر باید با قوت انشاءالله این دین را به سرانجام برسانیم.
انشاءالله خدای سبحان جمهوری اسلامی را در پناه عزت خودش محفوظ بدارد. الهی آمین.
دشمنان جمهوری اسلامی را نیست و نابود بگرداند. الهی آمین.
انشاءالله خدای سبحان به عظمت و عزت خودش رهبر معظم انقلاب را روز به روز عظمت و عزت بیشتر عطا بفرماید. الهی آمین.
ما را رهرو شهدا قرار بدهد. الهی آمین.
عاقبت ما را شهادت در راه خودش قرار بدهد. الهی آمین.
ما را در مسؤولیتی که قرار داده موفق و مؤید بگرداند. الهی آمین.
از سربازان امام زمان باشیم که حضرت به ما افتخار بکند و مورد رضای حضرت باشیم تمام اعمالمان در مرعی و منظر حضرت مورد قبول حضرت قرار بگیرد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم.
[1] ابراهیم/ 27
[2] «تفسير القشيري قال أنس بن مالك: أنه اتي رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بعلي علیه السلام وعليه نيف وستون جراحة قال أبان: أمر النبي صلّی الله علیه و آله و سلّم أم سليم وأم عطية أن تداوياه فقالتا: قد خفنا عليه فدخل النبي صلّی الله علیه و آله و سلّم و المسلمون يعودونه وهو قرحة واحدة فجعل النبي صلّی الله علیه و آله و سلّم يمسحه بيده ويقول: إن رجلا لقي هذا في الله لقد أبلى أعذر فكان يلتئم فقال علی علیه السلام: الحمدلله الذي جعلني لم أفر ولم اولي الدبر فشكر الله تعالى له ذلك في موضعين من القرآن وهو قوله تعالی: “سيجزي الله الشاكرين”(آلعمران/ 144) “وسنجزي الشاكرين” (همان/ 145). بحارالانوار- العلامة المجلسی- مؤسسة الوفاء- ج 41- ص 3.
[3] «سن [المحاسن]عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اَلْعَزِيزِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ وَ رُؤْيَتَكُمْ وَ زِيَارَتَكُمْ وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ اَللَّهِ وَ دِينِ مَلاَئِكَتِهِ فَأَعِينُوا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ أَنَا فِي اَلْمَدِينَةِ بِمَنْزِلَةِ اَلشَّعِيرَةِ أَتَقَلْقَلُ حَتَّى أَرَى اَلرَّجُلَ مِنْكُمْ فَأَسْتَرِيحَ إِلَيْهِ» همان، ج 68، ص 28 و 29
[4] اسراء/ 1
اولین کسی باشید که برای “سخنرانی | یادوراه شهدای راه فضیلت ۱۳۹۶” دیدگاه میگذارید;