سخنرانی استاد عابدینی
«جلسات تفسیر قرآن کریم در ماه مبارک رمضان؛
رمضان المبارک 1444ه.ق – 1402ه.ش»
زمان: 27 فروردین الی 31 فروردینماه 1402
مکان: قم، خیابان شهدا(صفائیه)، حسینیه امام خمینی(ره)
موضوع: تفسیر قرآن ( 5 جلسه)
صوت جلسات
متن جلسه اول
قبل از ورود به بحث نکاتی در ارتباط با انس بیشتر با قرآن مطرح میکنیم:
نکته ی اول: در رابطه با انس با قرآن باید به این مسأله توجه کرد که قرآن یک حقیقت زنده ی با شعور است. نگاه ما به قرآن گاهی به عنوان
یک کتاب است مثل کتابهای دیگر؛ در حالی که به تعبیر قرآن «اللَّهُ لََا إِلَهَ إِلََّّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ» )آلعمران: 2و3( خدایی که حیّ قیّوم است این کتاب عظیم را نازل کرده است. صفتی که در نزول این کتاب دخیل است حیّ قیّوم است، و لذا قرآن مظهر حیّ ق یوم است. به همین جهت حقیقت قرآن صاحب حیات است. همچنانکه قیّوم است و بر تمام کتب دیگر مهیمن است. قرآن کریم، قرآن را مهیمن کتب آسمانی دیگر میداند .همچنان که نبی گرامی اسلام شاهد بر انبیا دیگر نیز هست. «وَ جِئْنََا بِكَ عَلََى هَؤُلَاءِ شَهِيدًًا» )النساء: 41(. با این نگاهی که قرآن زنده و قابل تخاطب است؛ اگر موجودی زنده باشد، با شعور باشد، عالم باشد، مظهر حکمت حق باشد، وقتی انسان در محضر آن قرار میگیرد، او چیزی را برای انسان بیان میکند که نیاز انسان است، لذا قرآن کریم دائما تازه است. هر آیهی قرآن برای هر نفر پیام ویژه دارد. این گونه نیست که یک پیام برای همه به صورت عام داشته باشد. با این نگاه هر انسانی مرتبط با آیات، دائم خودش را مخاطب میبیند. وقتی مخاطب میبیند مطابق این تخاطب تکلیف ایجاد میشود. به تعبیر بزرگان و مفسرین، نزول قرآن بر قلب مبارک پیامبر اکرمصلّّیأللهعلیهوآلهوسلّّم محقق شده است که «نزََّلَُهُ عَلََى قَلْبِكَ» )البقرة:
97(، و از قلب پیغمبر اکرم بر زبان آن بزرگوار جاری شده و از زبان او تا گوشهای مخاطبین ادامهی وحی است. یعنی وحی تا مرتبه قلب پیغمبر اکرم خلاصه نشده است .بلکه از مرتبهی قلب ایشان به زبان حضرت، و از زبان حضرت به گوشهای مخاطبین هنوز ادامهی وحی است. اگر انسان این را به عنوان ادامهی وحی ببیند، آن موقع خداست دارد با او صحبت میکند. تخاطب دارد که إنّ ألله تجلي لعباده في کلامه، در کلامش تجلی کرده برای بندگانش و این تجلی هم مناسب آن گویندهای که خداست، لحظه به لحظه و دائم است.
نکتهی دوم: حضرت آیت الله بهجت میفرمودند روایت شریف «إِنِِّّي تَارِكٌ فِيكمُُ اَلثَّقَلَيْْن کتَِابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِِي وَ لَنْ يَفتَْرِقََا حتَََّّى يَرِدََا علََيَّ اَلْحَوْضَ»
)عیون أخبار الرضا، ج2، ص62 (. از اسرار شیعه است. چه اینکه لَنْ يَفْتَرِقََا نشان میدهد امکان جدایی بین قرآن و عترت نیست. اگر امکان جدایی نیست ،در دورانی که امام ما از چشم ما غایب باشد، آدرس وجود امام کجاست؟ وقتی روایت شریف میفرماید لَنْ يَفْتَرقَيَفْتَرِقَاَا، انسانی که به دنبال امامش میگردأ، او را باید در قرآن بیابد. و لذا این از اسرار شیعه است که جای امام را به ما نشان میدهد.
حالا اگر انسان با این نگاه، با ضمیمهی آن نگاه اول در محضر قرآن قرار گیرد، علاوه بر اینکه با یک حقیقت زنده با شعور مرتبط است، اتحاد با امامش نیز دارد. انسانی که مشتاق لقاء امام است، وقتی به محضر قرآن میرسد، امام را بیابد و ببیند و حال مراقبه با امام را داشته باشد قطعا بهرهمندی او از قرآن متفاوت خواهد شد. مرحوم آسیدعلی آقا قاضیرحمةأللهعلیه میفرمودند در دو جا باب ورود به باطن عالم راحت مهیا میشود، یکی در وقت قرائت قرآن هست، و دیگری در مجالس امام حسین علیهالسلام. اگر این نکات مربوط به قرآن، مد نظر قرار گیرد بهره و انس بیشتری با قرآن محقق میشود. خصوصا اینکه ماه مبارک رمضان، ماه نزول قرآن است، بلکه ماه نزول همهی کتب آسمانی است. این نشان میدهد یک ارتباط ویژهای هم بین قرآن و ماه مبارک رمضان وجود دارد.
اگر میفرمایند که یک آیه خواندن در ماه مبارک رمضان، مطابق یک ختم قرآن در ایام دیگر است، به تعبیر حضرت آیت الله بهجت، این گزاف نیست. این تصرف در زمان است که خدای سبحان ایجاد کرده است .یعنی حقیقتا در نظام وجود، این ماه مبارک رمضان وقتی با خواندن قرآن ترکیب میشود، یک اثر جدیدی ایجاد میکند که آن اثر ،مثل یک ختم قرآن در ماههای دیگر است. ایشان این مساله را در رابطه با بحث نماز شب میفرمودند که رهبانیة امتی صلاة اللیل است. ایشان میفرمودند خدا در نماز شب، یک تصرف در زمان کرده است ،به گونهای که آن نیم ساعت نماز شب اثر بیست و چهار ساعت مراقبه را دارد. چه اینکه رهبانیت مراقبه بیست و چهار ساعته بود که اینها قرار میدادند تا از همهی دنیا خودشان را جدا کنند. یا اگر در ماه رمضان میفرمایند شب قدر مطابق هزار ماه هست، اینها حقیقت است ،تصرف در زمان میشود، چنانچه طی الارض امکان پذیر است، طی الزمان هم امکانپذیر است. مراقبه یک شب مساوی با مراقبه یک عمر میتواند باشد، چنانچه مراقبهی نیم ساعت مراقبه بیست و چهار ساعت میتواند باشد. چنانچه خواندن یک آیه مطابق خواندن کل قرآن در اثر میتواند باشد. اگر در ما باور نسبت به این نگاه ایجاد شود، این باور حال انسان را در ارتباط با قرآن خیلی متفاوت خواهد کرد. فرق میکند که انسان این را فقط یک امر تعبدی تعارفی بداند، یا یک امر واقعی تکوینی هم بداند که خدا اینگونه قرار داده است و این تعبد هم مطابق آن تکوین و واقع است.
اگر انسان باور پیدا کند قطعا شوق انسان به لقاء قرآن و قرائت قرآن خیلی متفاوت میشود .به خصوص با این مقدماتی که عرض کردم. در زمان ظهور حضرت امام زمانعجّلّأللهتعالیفرجهالشریف، دارد که حضرت کلامشان صادر میشود قرآن او را تصدیق میکند. قرآن آنجا به کلام میآید ،به حرف میآید ،و تصدیق میکند حضرت را. قرآن امروز هم ناطق است اما برای ما صامت است. و الا انسان چطور در زندگی هر جایی گرفتار میشود، معتقد هست استخاره میکند، با قرآن راه را پیدا میکند. این از همان مرتبهی زنده بودن و دائما جاری بودن نشات میگیرد که چنین باوری در وجود ما هست. اما خودمان در زندگیمان، راهمان و گرفتن آن از قرآن کمتر این باور برایمان شکل گرفته است .
مرحوم حضرت آیت الله بهجت میفرمودند انسان هر چقدر به قرآن محبت بورزد، این محبت فهم قرآن، و حتی تسهیل در حفظ قرآن ایجاد میکند. یعنی محبت به قرآن و خدمت به قرآن میتواند در فهم قرآن هم موثر باشد. پس انسان وقتی به سراغ قرآن میرود گاهی بدون این نگاه میرود، ولی گاهی با توجه و محبت، قرآن را برمیدارد میبوسد، بر چشمانش میگذارد، با یک نگاه محبتآمیز قوی با او برخورد میکند. میگوید چون یک حقیقت ذیشعور است. برخورد با قرآن هر چقدر با مراقبت بیشتر و قویتر و با محبت بیشتر باشد، تجلی قرآن نیز برای انسان بیشتر خواهد بود. مانع از قِبل ما است. و الا او دائما در تجلی است .با این باورها و محبتها میشود موانع از وجود ما برداشته شود.
إنشاءألله قرار است در این چند روز نگاه به قرآن به جریان فرزند و فرزندآوری و جمعیت را مورد بررسی قرار دهیم .در جلسات آینده إنشاءألله در محضر این بحث خواهیم بود.
خدای سبحان در هر وجودی که در عالم خلق کرده، هدفی برای آن موجود قرار داده که این هدف فعل است نه فاعل .این هدفی که برای آن موجود قرار داده، هیچگاه محدود به یک حد ناقص و محدودی نیست .بلکه این هدف تا خزائن الهی ادامه دارد. همچنان که خلق آن موجود «وَ إِْنْ مِنْ شَيْءٍ إِلََّّا عِندَْنََا خَزَائنُُِهُ وَ مََا ننَُزِّلُهُ إِلََّّا بِقدََرٍ مَعْلُومٍ» )الحجر: 21( هست. یعنی هرچیزی از خزائن الهی نازل شده، و این تا به قدر معلوم و حد محدود در این عالم آشکار شده است. در برگشتش که «کَمََا بَدأََکمُْ تَعُودُونَ» )الأعراف: 29(، همچنانکه شما را آغاز کردیم و خلق کردیم ،همینگونه برمیگردید. پس برگشت مطابق بدأ و آغاز است. سرانجام در حقیقت آغاز است، این نگاه باعث میشود که هر خلقی که خدا قرار داده است ،تا خزائن الهی غایت و غرض آن ادامه داشته باشد.
در اینصورت وقتی میآییم در موجودات نگاه میکنیم، خدای سبحان میفرماید: «وَ مِنْ کُلِّ شَيْءٍ خَلقَْنََا زَوْجَيْنِ»، ما هر چیزی را زوج خلق کردیم «لَعَلَّكمُْ تَذَکرَُّونَ» )الذاریات: 49(، مگر شما با این زوجیتی که در همهی هستی هست، تذکر پیدا کنید و راه پیدا کنید. غایت برای زوجیت در هستی چیست، و اینکه این غایت چه مراتبی دارد، اهداف نزدیک، متوسط و نهایی که تا خزائن کشیده شود، چگونه محقق میشود؟! آن هم در همهی هستی که خدای سبحان از جمادات این زوجیت را خلق کرده است. شما وقتی نگاه میکنید به یک اتم که ریزترین وجود در عالم مادی است، میبینید این هسته و پوسته دارد ،مثبت و منفی دارد. یعنی در خود همین هم زوجیت و منفی و مثبت شکل گرفته است. تا بیایید به گیاهان که گیاهان نر و ماده دارند، و بارور شدن دارند. تا حیوانات که شدت بیشتری از ظهور در این زوجیت در آنها هست. تا انسان که دیگر اوج این مسأله هست.
تمام این زوجیتها نیز به یک نتیجهای منجر میشود، که در درخت ثمره و میوه درخت است. یک درخت گردو چند هزار گردو میدهد؟ حالا ما در نگاه اولمان این هست که خب این درخت تکوینش این است که باید این کار را کند .اما در نگاه الهی این است که این درخت به شوق این ثمرات که بعضی از آنها تبدیل به درخت دیگری میشود، این همه میوه میدهد که همه میوههای او قابلیت دارند درختی باشند. أمیرمومنانعلیهالسلام وقتی داشت آن هستههای خرما را حمل میکرد، فرمودند این نخلستانی است که هزاران درخت از آنها پدید میآید. همان هستهها، همان گردوها بالقوه یک درختی است که تمام ثمرهی وجودش را در تک تک درختان قرار داده است، که هر کدام قابلیت دارند درختی باشند. این عبث نیست در عالم خلقت که این درخت چند هزار محصول بدهد! یک درخت گیلاس یا آلبالو چند هزار محصول بدهد که تکتکشان قابلیت داشته باشند هر کدام درختی بشوند. نتاج و فرزندشان را هم در زیباترین حالت و محکمترین قلعه قرار میدهند تا حفظ شود، به شوق اینکه بعضی از اینها به درخت تبدیل بشوند. حالا در حیوان هم همینطور .ببینید چقدر اسپرم حیوان نر مصرف میشود تا یکی یا دوتای از اسپرمها تبدیل به فرزندی شود. همهی اینها به اشتیاق آن فرزند این مسیر را طی میکنند. حالا آیا آن فرزند هدف آخری است یا نه، آن هم هدف وسطی است و ادامه دارد .إنشاءألله در روز آینده بیشتر در محضر دوستان خواهیم بود.
جلسه دوم
متن جلسه دوم
دیروز عرض کردم خدای سبحان قرآن را به عنوان یک موجود حی و زنده و با شعور نازل کرده است. لذا مراقبه این موجود حی باشعور متفاوت
است از این که انسان او را مانند کتابهای دیگر ببیند.
قرآن سفرهی ضیافت الهی است. روایتی زیبا از رسول گرامی اسالم وارد شده است که: «اَلْقُرْآنَ مَأْدُبَةُ اَللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَتَهُ مَا اِسْتَطَعْتُمْ» (وسائل، ج6، ص)168، قرآن سفرهی باز است. سفرهی پهن الهی است. هر چقدر میتوانید از این سفره بهرهمند باشید. نظیر این روایت از امام عسکریعلیهالسالم آمده است که «إِنَّ هَذَا اَلْقُرْآنَ مَأْدُبَةٌ اَللَّهِ تَعَالَى فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأْدُبَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا اِسْتَطَعْتُمْ، فَإِنَّهُ اَلنُّورُ اَلْمُبِينُ، وَ اَلشِّفَاءُ اَلنَّافِعُ فَتَعَلَّمُوهُ، فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يُشَرِّفُكُمْ بِتَعَلُّمِهِ» (التفسیر المنسوب إلی اإلمام العسکریعلیهالسالم)، که اگر ما باور کردیم سفرهی پهن الهی است، بر اساس نیازهای انسان است. با توجه به اینکه «وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ إِلَّا فِي کِتَابٍ مُبِينٍ» (األنعام: )59، هیچ چیزی نیست مگر اینکه در این کتاب مبین احصاء شده است. نیازهای انسان نیز حد یقف و حد محدودی ندارد، پس تمام نیازهای انسان باید در قرآن کریم پاسخ داده شده باشد. پس رجوع ما به قرآن، اگر به عنوان نیاز ما باشد، بر سر این سفره نشستهایم. اما اگر از روی سیری سر سفره بنشینیم، بهرهمند نخواهیم بود. اگر احساس گرسنگی کردیم، قرآن پاسخگوی نیاز ما هست
و به مقدار نیاز ما پاسخ میدهد. در ماه مبارک رمضان دو سفره پهن است: یک سفرهی خود ماه رمضان است که ضیافةاهلل است و دیگری کتاب الهی است که پذیرایی بر سر
این سفره هم در کار است. لذا در اینجا انسان دو پذیرایی میشود. امامرحمةأهللعلیه میفرماید: «قرآن یک سفرهاى است که خدا پهن کرده براى همه بشر هر که بهاندازه اشتهایش از آن مىتواند استفاده کند، اگر مریض نباشد که بىاشتها بشود. امراض قلبیه، آدم را بىاشتها مىکند. اگر مریض نباشد و اشتهاى قلبىاش باشد، از قرآن استفاده مىکند. مثل اینکه دنیا هم یک سفره پهنى است که همه استفاده مىکنند؛ یکى علفش را از آن استفاده مىکند، یکى میوه را از آن استفاده مىکند، یکى مسائل دیگر را استفاده مىکند. از همین دنیا، هر یک، یک طور استفاده دارد، انسان یک طور استفاده دارد، حیوان یک طور، و هر چه باالتر برود از این سفره پهن الهى که عبارت از وجود است، بیشتر استفاده مىکند». (تفسر سوره حمد، ص)170 پس
حواسمان باشد به خواستههایمان از قرآن حد محدودی نزنیم تا إنشاءأهلل استفادههایمان از این سفرهی پهن الهی بیشتر از گذشته باشد.
دیروز در انتهای جلسه، بحثی که به عنوان موضوع فرزند و فرزندآوری در قرآن بود را آغاز کردیم. با این بیان که آیه شریفه «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ
إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُ ُه وَ مَا نُنَ ِّزلُهُ إِلَّا بِقَدَ ٍر مَعْلُومٍ» (الحجر: )21 نشان میدهد همه چیز از آنجا نازل شده است. «أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ» (الشوری: )53 ، به
سوی او حرکت میکند که «کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» (األعراف: .)29 همانطور که آغاز شدید و آغاز کردند شما را عود شما هم مطابق همین است. این
بیان قرآنی حاکم بر تمام جزییات عالم است. به تعبیر مرحوم عالمه در المیزان آیه «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَا ِئنُهُ» از غرر آیات قرآن کریم است. بعضی از آیات غرر آیات یک سوره هستند. یعنی یک آیهای در سوره میدرخشد. گاهی ولی بعضی از آیات غرر آیات قرآن کریم هستند. یعنی این آیه
در کل قرآن میدرخشد. این آیه حاکمیت دارد در تمام نظام تکوین و تشریع. با این نگاه که اگر دقیق دیده شود، همهی هستی در اثراتش دائما رو به وحدت دارد میرود. خود قرآنکریم در نظام تشریع غرض واحدی
دارد. هر سورهای، ـ اینها تعبیرات مرحوم عالمه است ـ نسبت به آن غرض کل، یک ماموریت و غرضی دارد. هر دستهای از آیات نیز یک غرضی از آن سوره را به عهده دارد. هر کدام از آیات قرآن کریم در هر جزیی که هستند، نسبت به کلشان دائما ناظر هستند، و نسبت به کل کلشان که میشود قرآن کریم که غرض واحد دارد، یک نحوه از وحدت است که در کثرت دویده شده است. در نظام تکوین نیز شما به بدن انسان نگاه کنید، هر سلولی از ما در وجود ما غیر شبیه است با سلول دیگر و ماموریت خاص خودش را دارد. اما در عین حال، همهی این سلولها که میلیونها میلیون سلول در وجود ما هست، یک کار دارند انجام میدهند. همین حرکت در نظام عالم وجود است که هر جزئی از نظام وجود با همهی تعارضاتی که
انسان ابتدا میبیند یک حقیقت واحده بیشتر نیست. چنانکه میدانیم بین قرآن و عترت جدایی نیست. قرآن و عترت نیز یک حقیقت واحده هستند.
و همینطور بین خود عترت، همه نور واحد هستند. انبیاء گرامی نیز یک حقیقت واحده هستند. «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»
با حفظ این مقدمات، این وحدت در نظام تشریع و آن وحدت در نظام تکوین، و آن همه این موارد نشان دهندهی این است که انسان باید در مسیر زندگیاش هم همین حال کثرت به وحدت را طی کند. اگر محبتها و افعالمان در زندگی متکثری باشد که به وحدت برنگردد؛ من فرزندم را دوست دارم، این دوست داشتن هیچ ربطی به دوست داشتن دینم و پیغمبرم و امامم نداشته باشند، اگر اینها متکثری باشند جدا جدا بدون اینکه در ارتباط با آنها باشد، اینها انسان را «أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ» (یوسف: )39 میکند. اینها شرکای
مختلفی میشوند که شکسته میشود این وجود. این وجود به وحدت وقتی نرسید، تفرع، آن را به سمتهای مختلف و هالکت میرساند. اما میشود همهی اینها در راستا یک حقیقت واحد قرار بگیرد. مثل مغناطیسی که همهی برادهها را در جهت خودش قرار میدهد، همه در
یک مسیر قرار بگیرند. اگر آن حقیقت شد، آن والیت الهی که ظهورش میشود والیت معصوم و والیت امام، نه فقط یک نفر در وجودش حال وحدت پیدا میکند، بلکه همهی افراد با همدیگر یک حال وحدت پیدا میکنند. «يَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» (اإلسراء: )71، امام محور وحدت میشود. وقتی
دعوت به امامشان شدند تکثرها به وحدت برمیگردد. این را میخواستم مقدمه قرار دهم برای اینکه انسانها از ابتدای تاریخ تا امروز، یک حقیقت متصل هستند. اینطوری نیست که در هر زمانی
عدهای آمده باشند بیربط به بقیه و بیربط به آیندگان. هر کاری ما امروز انجام میدهیم، تأثیرپذیرفته از قبل است، و مؤثر در بعد است. هر کاری که
گذشتگان ما کردند، اقتضاء تأثیر آن از قبل بوده، تأثیر در بعد هم دارد. لذا خیلی زیباست بدانیم که روایات ما ذیل آیه «وَ کَانَ أَبُوهُمَا صَا ِلحًا» (الکهف: )82، و ماجرای موسی و خضر و ترمیم دیوار میفرماید: این پدر و مادری که صالح بودند فکر نکنید پدر و مادر بیواسطه بودند، پدر و مادر هفتاد نسل قبل، بوده است. در بعضی جاها دارد هفتصد سال، در بعضی جاها دارد هفتاد نسل قبل! با لحاظ هفتاد نسل، تقریبا بیش از هزار سال بین اینها فاصله
بوده است. اما فعل آنها در این کوکان اثر دارد. همچنان که امروز فعل ما در آیندگان ما اثر دارد. نمیتوان گفت من فردم هستم، من خودم هستم، کاری به دیگران ندارم، به قبلیها و بعدیها کاری ندارم. میگوید تو نمیخواهی کار داشته باشی، اما نظام خلقت طوری قرار داده شده است که هر
کسی فعلی انجام دهد، نه فقط در نسلش، بلکه در اطرافش این تأثیر ایجاد میشود. مرحوم عالمه طباطبایی ذیل آیهی شریفهی «ذَلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ
مشْهُودٌ» (هود: )103 میفرماید: با توجه به این که قیامت جای اعتبارات نیست، چرا در قیامت همه باید جمع باشند؟! دنیا جای اعتبار بود که باید جمع شوند، نه قیامت؟! تعبیر ایشان این است هر فعلی که از انسان صادر میشود، در تمام اعمال قبل و بعد خودش موثر است.
یعنی اعمال گذشته ام تا امروز، هر فعلی که امروز انجام میدهم، همه آنها را یا باال میبرد، یا پایین میآورد. لذا عمل امروز من فقط یک عمل نیست، بلکه یک عملی است که عمر من را باالتر میبرد! علت آن طبق روایات این است که عمل صالح روح ایمان را قویتر میکند، و تمام اعمال صالح
گذشتهی من قائم به این روح ایمان هستند. اگر این روح ایمان قویتر باشد، تمام آنها از این مرتبه نشات گرفتند االن. مثل اینکه امروز عمل شده، چون زندهاند و مرتبط. اگر عمل ناصالح باشد، یک رتبه روح ایمان ضعیفتر میشود. روح ایمان اگر ضعیفتر شد، همهی اعمال گذشته من هر چند
خیلی عالی بودند، یک رتبه میروند پایین تر. چون روح ایمانی که حیات آنها به این است آمده پایینتر. ایشان در ادامه میفرمایند نه فقط اعمال گذشته، بلکه از این عمل امروز من، اقتضای در اعمال آینده نیز همینطور نشأت میگیرد. بعد
میفرماید: نه فقط اعمال گذشته و آیندهی من، بلکه عمل من بر تمام اعمال کسانی که در دورهی من زندگی میکنند، تأثیر میگذارد. عمل من تأثیر میگذارد در عمل آنها، در حال آنها. حتی لزومی ندارد من ببینمشان! هر چه محسوستر، ملموستر و نزدیکتر باشند تأثیر بیشتر است. اما این
تأثیر برای همه تأثیر دارد و نه فقط برای همهی کسانی که در دورهی من هستند، بلکه در گذشتگان و آیندگان که حاال وقت استدالل آن نیست. لذا در قیامت باید جمع شوند تا نتیجهی عمل من نسبت به همهی اینها دیده شود، تا عمل جزا داده شود. عمل فقط فردی نیست. االن فرصت تفصیل بحث نیست که در نظام مادی هم این اثرگذاری سرایت دارد. نظام فیزیک امروز میگوید اگر شما یک چیزی را از اینجا بردارید بگذارید اینجا، این تغییر مکان یک شی از اینجا به جای دیگری، تمام ارتباط جاذبهی این را با اجزا ذرهای دیگر عالم و حتی کهکشانها تغییر داده است. لذا این بر همه جاذبه وارد میکند، همه هم بر این. اگر جابهجا شد تمام این جاذبهها تغییر کرده است. تأثیر در همه ذرات ایجاد میکند. این قانون فیزیک
امروز ما است.
با این نگاه من نمیتوانم بگویم عملی که امروز انجام میشود ربطی به آیندگان و گذشتگان ندارد! عمل من متصل است به آیندگان و گذشتگان.
از جملهی این اعمالی که این اتصال را ایجاد میکند، نسل است. فرزند است که این اتصال را آشکارتر محقق میکند. تعبیر این است: آنچه از گذشتگان به دست ما رسیده است به واسطهی نسل، اگر من منقطع کنم در اینجا، از ما سوال میشود این ماموریت عظیمی را که از ابتدای عالم، از آباء تو تا اینجا به تو رسیده، به چه حقی منقطع کردی و اینجا مانع آن شدی؟! اختیار باید در ماموریت الهی تعریف شود، باید پاسخ داشته باشیم. بله اگر کسی محذوری داشت، برای آن اقدام کرد نشد، یا در حقیقت فرزند میخواست امکانپذیر نشد، عذر او موجه است از این جهتی که امکان پذیر نیست. چون
نیت آن بوده، اصل بر آن نظام نیت است و بقاء بر اساس نیت محقق میشود. اما اگر کسی اقدام نکرد این مؤاخَذ است.
اولین کسی باشید که برای “تفسیر قرآن | سخنرانی دهه دوم ماه مبارک رمضان 1402” دیدگاه میگذارید;