سنت ابتلاء

مقام معظم رهبری:

«جهاد تبیین را جدّی بگیرید، شبهه‌زدایی از ذهن مخاطبین را جدّی بگیرید. شبهه از جمله‌ی چیزهایی است که عرض کردیم مثل موریانه است؛ دشمن به این موریانه‌ها دل بسته است. شبهه ویروس است، مثل همین ویروس کرونا؛ وقتی که وارد شد، خارج شدنش مشکل است، جزو بیماری‌های مسری هم هست، سرایت هم میکند. البتّه اینکه گفتم «بعضی‌ها در مقابل تیر و شمشیر ایستادند، در مقابل شبهه نتوانستند بِایستند»، در این یک مقداری هم دنیاطلبی نقش دارد؛ این را هم نباید از نظر دور داشت.»

فصل اول

جلسه اول - ماهیت ابتلاء

1- ابتلاء، صدایی برای بیدار شدن
هر ابتلایی صدایی است برای بیدار شدن. وقتی خداوند می خواهد در زندگی فردی یا اجتماعی یکی را بیدار کند، حوادثی را پیش روی او می گذارد؛ پس حوادث و وقایع از جانب خداوند، صدایی است برای بیدار شدن

2- ابتلائات همیشه کمتر از طاقت است
هیچ گاه صدا، حادثه و ابتلایی که برای بیداری انسان رخ می دهد، فراتر از طاقت یا حتی مطابق و مساوی با طاقتش هم نیست بلکه همیشه کمتر از طاقت اوست. هر حادثه ای برای اجتماع یا فردی رخ دهد، قطعا ظرفیت آن ابتلاء را دارند.

3- حوادث برای بیان چه چیزی آمده اند؟
اگر با این باور به حادثه نگاه کنیم، به دنبال می رویم که این حادثه چه صدا و ندایی برای ما دارد.

4- ابتلائات یا برای تطهیر است یا برای ترفیع درجه
اگر ابتلاء برای خودمان رخ داد، باید اصل را بر این بگذاریم که کوتاهی و غفلتی از ما سر زده، که این بلا برای تطهیرمان آمده است. اما برای نسبت به دیگران، نگاه ما این باشد که برای ترفیع درجه ی اوست.

1- وظیفه‌ی مؤمنان(ما) در ابتلائات
وظیفه ما امروز در مقابل این ابتلائات چیست؟!
اگر دختر و پسر جوان ما، به این هیجانات مبتلا شد، وارد این جریانات شد؛ ما مقصر هستیم یا نیستیم؟! ما قبل از ابتلای او کوتاهی کرده ایم یا نه؟!

2- شکایت گمراهان از اهل ایمان
اگر روز قیامت بعضی از افرادی که در این صحنه ها دچار لغزش شدن؛ نزد خداوند بگویند: خدایا ! ما از مؤمنانی که ایمانشان بالا تر از ما بود، شاکی هستیم. چرا که اگر این مؤمنان درست در صحنه بودند و قبل از این عمل ها حاضر می شدند و درست را نشان می دادند و حضور پر رنگ داشتند، ما جرأت نمی کردیم به بیاییم.

3- آسیب شناسی و بررسی منفعل بودن مؤمنان در عرصه
امروز ما باید در نظام اجتماعی‌مان بررسی کنیم که چرا مؤمنان در صحنه حضور پررنگ نداشته اند ؟! چرا در صحنه جوری نبوده اند که دیده بشوند؟! که عرصه ی اجتماعی، از حضور آن‌ها به گونه ای پر باشد تا قشری که می خواهد فساد بکند، جرأت پیدا نکند.

4- لزوم اتحاد بین مؤمنین
وقتی هر کسی خودش باشد و خودش؛ قاعدتا کسانی که با هم اتحاد پیدا می کنند و در مقابل این ها حضور پیدا می کنند « إنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بقومٍ حتّی یُغیِّرُوا ما بأنفسهم».

1- آثار مختلف برای ابتلائات متفاوت
گاهی واقعه که پیش می آید، یک نوع ابتلا است اما برای دسته ها، افراد و جماعت های مختلف متفاوت تأثیر می گذارد.

2- تأثیرات متفاوت یک ابتلاء
پس یک واقع می تواند از چند منظر در جامعه تأثیر بگذارد. حتی ممکن است یک واقعه در یک فرد، چند مدل اثر بگذارد.

3- تمحیص؛ یعنی خالص شدن ایمان
محوضت یعنی خالص شدن. یعنی ناخالصی ها را جدا می کند. چون یک مرتبه تمایز بین شرک و ایمان است، اینجا را نمی گویند محوصت!! محض شدن اینجا نیست.
تنها اونجایی که در مراتب ایمان باشد، می گویند محض شدن.

4- منشأ افعال
کار های ما یا از غضب مان یا از رحمت‌مان نشأت گرفته است. حکمش مطابق با اون نیتی است که من کردم که این رحمت است یا غضب، درسته؟ اما خداوند مطلق است. اینگونه نیست که غضبش در مقابل رحتمش باشد بلکه غضبش هم از رحمتش نشأت می گیرد.

1- حوادث همیشه بد نیستند
همیشه حادثه، حادثه ی بد نیست. ابتلاء که گفته می شود، همیشه فقر، مریضی ، بیچارگی و…. نیست. «حوادث یعنی هر فعل خدا» . ممکن است گشایش ، ثروت و سلامت باشد. این ها هم فعل خدا و گفتگوی خداوند و ابتلاء برای انسان است.

2- ابتلائات عاملی برای رشد
پس هر حادثه ای برای ما سخت و نا مناسب بود؛ فکر نکنیم برای همه یکسان است. گاهی اولیای الهی از این ابتلائات لذت می برند ! متنعم هستند! چرا که هر چه درجه ایمان بالاتر برود، بلا و ابتلاء بیشتر می شود و چون استعداد بالاتر رفت، بلای دیگری برای رشد بالاتری می آید.

3- پذیرایی خداوند با ابتلائات
ابتلاء به اندازه اعمال حسنه پیش می آید. حالا اگر آدم ابتلاء نمی خواهید چه کند؟ اعمال حسنه انجام ندهد یا کار دیگری بکند ؟! آیا این ابتلائات پذیرایی است یا طرد است؟! این ها پذیرایی از طرف خداوند متعال است. خداوند با این اعمال انسان را به خود نزدیک می کند و دائما برایش ملاقات را هموار تر می کند.

1- ایمان سهل کننده ی ابتلائات
مؤمن با ایمانش ، در برابر فتنه ها، ضربه گیر پیدا می کند. یعنی فتنه و ابتلاء که می آید. ایمان مؤمن این ابتلائات را سهل می کند.

2- دیدن دست خداوند در ابتلائات
موحد به اینجا می رسد که در حوادث و ابتلائات، دست خدا را می بیند. گفتگوی خدا را می بیند. بعد می بیند که در عین اینکه با تمام توانش مشغول تدبیره اما نه غم داره نه غصه. چرا نه غم دارد و نه غصه؟! چون می بیند خدا از پدر مهربان، نسبت به انسان مهربان تر است.

3- بصیرت بعدِ بصیرت
یعنی در این بصیرت زایی هایی که در این فتنه ها می شود. مردم جوری ساخته می شوند که این ساختن، یک بصیرتِ بعد بصیرت ایجاد کرده است. منتها این ها همه مربوط به این است که ما کوتاهی خودمان در فعل مان را جبران بکنیم. توجیه اون را نمی‌خواهیم بکنیم.

1- بلاء؛ نعمت الهی
الإمامُ العسكريُّ عليه السلام: ما مِن بَلِيّةٍ إلاّ و للّه ِ فيها نِعمَةٌ تُحيطُ بِها (بحار الأنوار : 78/374/34.)
اگر با برخورد اول نگاه کنیم، این بلیه است. اما اگر صحنه و نگاه برده شود روی یک مرتبه بالاتری و از آنجا نگاه شود. می بینیم نعم، این بلیه را احاطه کرده و غوطه ور در نعمت است. همه ابتلائات دارای این خصوصیت و ویژگی را دارند.

2- آرامش در عین تلاش
اگر این نگاه را انسان داشت حتی در اوج تلاش، آرامش در وجودش حاکم می شود. آرامش با تلاش سازگار است. نه اینکه در اینجا یا جای تلاش است یا آرامش. می فرماید: آرامش، در روح است و تلاش، تمام افعال را به کار گرفتن است. اینجور نیست که خودش را کنار بکشد و بگوید پس خدا خودش انجام دهد.

3- مشغولیت به ابتلاء؛ از بین رفتن قدرت تحلیل
وقتی مؤمن به بلیه ای مبتلاء شود، حواسش را جمع می کند. مؤمن اینقدر مشغول به ابتلاء نمی شود که ما اینجوری مشغول هستیم. یک ابتلاء که رخ می دهد، ما یک دفعه غرق و غوطه ور در همان رابطه نزدیک با ابتلاء می شویم.
قدرت تحلیل صحیحی که به ما بفهماند این ابتلاء با چه چیز هایی مرتبط است و راه تبدیل این تهدید ها به فرصت را پیدا نمی کنیم، به همین خاطر ابتلاء طولانی می شود.

1- بصیرت؛ عامل شناخت آسیب های نهان
در نظام اجتماعی، گاهی بعضی از آسیب ها، خفته است. اگر انسان بصیرت داشت و در آن مرزی که آسیب خفته بود، آسیب را شناخت، این قدرت شدیدِ بصیرت است.

2- کوتاهی در همبستگی؛ آقت نظام اجتماعی
آن کوتاهی که در هم بستگی احتماعی ایجاد شده، اینجا خودش را نشان می دهد و کوتاهی سبب اتفاقات شد. خود به خود دور تر شدن از روابط حقیقی و ارتباطات، نتیجه اش این است که سلطه و روابط ها اجتماعی، حلّال مسائل نیستن. حل این مسئله، به این است که دوباره باسازی شود. سوال. چه جوری بازسازی شود.

3- ملاک فقراء در نظر اغنیاء

1- تشرف سید بحرالعلوم
تعبیر امام این است که در خانه های همدیگر رفت و آمد کنید. فقط هم قرار هایتان را در مساجد و بیرون نباشد بلکه در خانه ها نیز رفت و آمد کنید.«إنَّ فی ذلک حیاةٌ لأَمرِنا» این دین و امر ما را زنده می کند. هر چقدر این مسئله فراموش و کمرنگ شود، امر اهل بیت(ع) نیز فراموش و کمرنگ خواهد شد.

2- نگاه دلسوزانه در روابط اجتماعی
اگر ما نگاهمان توی رابطه ی اجتماعی دلسوازنه باشد، نگران نباشیم که چه کاری انجام دهیم تا آسیب کمتری به خانواده ها و فرزندانمان برسد، این مسئله موجب می شود، اصلاح روابط اجتماعی و همبستگی، امکان پذیر تر شود. اما اگر من دلم خنک که این ها رفتنند و نگاه من هم به اینکه حالا خانواده های این ها چقدر نگرانی دارند، نبود
چند روز بعد خودمم به این مسئله مبتلا خواهم شد.

3- لزوم ارتقاء بصیرت و هوشیاری مردم
باید درجه ی توجه و هوشیاری مردم به این آسیب را آنقدر بالا ببریم که در بصیرت مسلط تر شوند. سعی کنیم قدرت تشخیص مردم را بالاتر ببریم نه اینکه جلوی انتقاد را بگیریم بلکه از حالایاد بگیریم انتقاد را خوب بپذیریم ت ابه اینجا کشیده نشود.