بسم الله الرحمن الرحیم
وصلّ الله علی محمّدٍ و آله الطاهرین
در محضر آیات قرآن کریم هستیم و آیه ی 104 سوره ی آل عمران را بررسی میکردیم که خداوند فرمود (لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) [1]
عرض کردیم که یکی از اساسی ترین دعوت های اجتماعی اسلام که بر اساس (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ [2]) استوار است و نکته ی دقیق این است که تفاوت اسلام با ادیان دیگر همان طور که علامه طباطبایی میفرمایند در این نیست که اسلام فقط یک سری اجتماعیّاتی اضافه بر ادیان دیگر داشته باشد بلکه تعبیر ایشان این است که دینی که مبدأیّتش از احدیّت نشات میگیرد با ادیان دیگری که از واحدیت نشات میگیرد کاملاً متفاوت است نه اینکه تفاوت به تباین باشد البته تفاوت به مراتب است اما همه ی احکام دین اسلام از مرتبه ی احدیت نشات میگیرد و به مرتبه ی احدیت دعوت میکند و تفاوت مرتبه ی احدیّت در حیثیت وحدت , فوق مرتبه ی واحدیّت است از حیث وحدت.
فلذا اسلام اعتقاداتش و اخلاقش و احکامش از مرتبه ی احدیّتِ جمعیّه نشأت گرفته و به مرتبه ی احدیّت جمعیّه دعوت میکند حالا ممکن است که در این مسیر افراد به مراتب او برسند اما رسیدن به مراتب اکثری و نرسیدن اکثری به مرتبه ی نهایی دلیل بر نبودش نیست و ثانیاً آن کسی که به مرتبه میرسد, گاهی به مرتبه ی احدیّت رسیده است و گاهی هم به مرتبه ای از واحدیت رسیده که اینها با هم متفاوت است پس راه جلوی پای یک مسلمان و مومن در این نگاه به سوی احدیّت است هرچند علم تفصیلی به این مساله نداشته باشد ولی دین طوری او را رشد میدهد که به آن سمت حرکتش میدهد.
این را عرض کردم تا بدانیم که روح همه ی احکام و جزئیّات اسلام در مکتب اسلام خیلی متفاوت است از مذاهب و ادیان دیگر این هم به واسطه ی دو چیز است یکی خود وجود پیامبر و ائمّه (ع) به عنوان فاعلیّت و از سوی دیگر اقتضا و قابلیّت امّت پیامبر که نتیجه ی تمام مجاهدت های انبیای سابقین بوده است تا این قابلیّت در این امّت ایجاد بشود پس اقتضا و قابلیّتی که در این امت بوده است وفاعلیّتی که به واسطه ی نبی این امت و اهل بیتش ایجاد شده است باعث میشود که دعوت این امت دعوت وِیژه میشود لذا در روایات داریم که وقتی موسی (ع) از خداوند سبحان این نگاه را در آن الواحی که بهش داده شد دید که تعبیراین است ادامه ی آیه ی (كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[3]) را وقتی دید تقاضا کرد که این امّت, امّتِ من باشد آنجا خطاب شد که این امّت خاتم است که پیرو دین خاتم است یعنی طلیعه ی آن برای موسی دیده شد ولی آن امّت وعده ای به موسی (ع) بود که در آخر الزمان ایجاد خواهد شد که امّت تو مقدمه و زمینه ساز است نه اینکه آن امت باشد .
با این نگاه اجتماعی دین ما عظمتش واخلاقش و اعتقاداتش یک حقیقت را ایجاد میکند که هر فرعی از فروع این دین میخواهد ما را به آنجا متصل کند و با آن افق ایجاد میشود و در بین این فروع امر به معروف و نهی از منکر همانطور که در روایت عرض شد بر این بوده که (بها تقامُ الفرائض[4]) در بین همه ی فرایض آنکه مقیم همه ی فرایض است امر به معروف و نهی از منکر است که میتواند در جامعه تمام حدود و فرایض را اقامه کند این بحث گذشت.
نکته ی دیگری که عرض کردیم این بود که حقیقت امر به معروف و نهی از منکر انسان را به پهنای همه ی عالم انسانی گسترده میکند به طوری که آن شخص دیگران را از خودش میبیند البته ابتدا جدا میبیند ولی کم کم گستردگی وجود خودش است که این گستردگی را ایجاد میکند لذا با رأفت و محبت وعطوفت اساس امر به معروف ونهی از منکر شکل میگیرد و اگر غضبی لازم باشد این غضب هم از محبّت شکل میگیرد.
در محضر روایاتی بودیم که خیلی از روایات باقی مانده است که بعضی از آنها را میخوانیم
روایت شریف در کافی از کتاب روضه ی کافی که فرمود (جُبِلَتِ اَلْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ يَنْفَعُهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَضَرَّ بِهَا[5] ) که قلب ها بر این تنیده و خلق شده است که آن چیزی را که برای او نافع است دوست دارد و نسبت به آن چیزی که به او ضرر میزند دشمن است اگر کسی مثلاً میبیند که این غذا برای او ناسازگار است نسبت به او بی میل میشود یا فلان مساله یا شخص برای او ناملایم است از او دور میشود این من او هرچه گسترده میشود آن حدیث مذکور هم گسترده میشود پس اگر دایره , دایره ی تن و غذای خوردنی و گرماو سرمای تن است این مرتبه معنا میشود اگر این چیزهایی که به نفع او هست و چیزهایی که به ضرر او هست در دایره ی نظام روحش شد باز میشود معروف ومنکر که معروف و منکر میشود دایره ی نفع و ضرر او که منکر مضرّ به حال او هست و معروف نافع به حال اوست اگر این طوری شد آن شخص در نگاه اوّل آن معروف و منکری را نافع و مضر میبیند که ناظر به خودش باشد ولی اگر وجودش گسترده تر باشد معروف و منکری که برای اجتماع معروف و منکر است برای او مثل خودش میشود با این نگاه میتوانیم بگوییم که که اگر در نظام شخصی اش دید که منکری را دوست دارد معلوم میشود که نظام فطرتش به هم ریخته است واگر هم دید که از معروفی کراهت دارد یعنی نظام فطرتش به هم ریخته است در نظام اجتماعی هم اگر جامعه ای به حدی رسید که معروف, منکرشد و منکر معروف شد این جامعه فطرتش به هم ریخته است و بر اساس فطرت مخموره ی جامعه نیست پس یک فطرت مخموره و فطرت مخلوقه انسان فرد دارد و یک فطرت مخموره وفطرت مخلوقه انسان جمع دارد که انسانی هم که در نظام اجتماعی به عنوان جامعه مطرح میشود و از ائتلاف انسان ها با هم روح جمعی محقق میشود فطرتی دارد که فرمود (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[6])هم در نسبت انسان فرد محقق است و هم در نسبت اجتماع . لذا در اجتماع هم یک پایه ی اجتماعی برای این مساله است و هر چه قدر این فرهنگ سازی درست صورت بگیرد برای نسل بعدی که در این محیط بار می آید آن فطرت مخموره ی الهیه توسعه پیدا کرده و آمادگی بیشتر میشود ولی اگر کوتاهی افراد سابق در تحویل دادن محیط به نسل لاحق صورت بگیرد در این صورت , فطرت مخموره , فطرت محجوبه شده وحجاب پیدا کرده است و این باعث میشود که هر عملی که از اجتماعی که بر این فطرت منحرف شده صورت بگیرد , عمل سابقین همم محسوب میشود پس ادامه ی وجود من در نظام اجتماع باقی است پس این روایت و نظایر آن که میفرماید که (جُبِلَتِ القُلوبُ على حُبِّ مَن أحسَنَ إلَيها ، و بُغْضِ مَن أساءَ إلَيها[7]) یعنی قلوب بر این تنیده شدند و خلق شدند که اگر کسی به انها احسان میکند , محبت پیدا میکنند.
حال اگر روابط مومنین در اوج محبت قرار بگیرد این جامعه (علی حبّ من احسن الیها[8]) است لذا در مرتبه ی بالای محبّت, این اجتماع شکل میگرد حتی اگر پیغمبر میفرماید که (اللّهُمَّ لا تَجعَل لِفاجِرٍ عَلَيَّ يَدا ؛ فَيُحِبَّهُ قَلبي [9])که خدایا یک نعمتی از دست فاجر به من قرار نده و واسطه ی رسیدن او نباشد تا اینکه قلب من به او کشیده شود اگر در یک اجتماعی مومنان حاجات هم را بر آورده نکردند باعث شد که اجتماع کافری دست به چنین کاری زد ناخودآگاه دل ها به سوی او میل پیدا میکند و اگر دل ها به سوی او میل پیدا کرد اثرش کفر میشود که فرمود (المر مع من احبّ[10]) که اگر کسی را دوست داشت اعتقاد و اخلاق و رفتار او هم محبوب او میشود پس همه ی کسانی که کوتاهی کرده باشند در اینکه افراد جامعه محتاج بشوند که کافری به آنها محبّت و احسان بکند, اینجا همه مقصّرند در قلب این مومنی که به سمت آن کافر میل پیدا کرده است و نمیتوانیم بگیم که به من چه ربطی دارد میخواست که میل پیدا نکند ! بلکه ما باید مرتفع میکردیم تا به کافر احتیاج پیدا نکند و الاّ این یک امر مخلوق است ه (جُبِلَتِ القُلوبُ على حُبِّ مَن أحسَنَ إلَيها[11]) که خدا این را فرصت برای مومنان قرار داده است و به آنها یاد داده است که این فرصت که برای جذب قلوب است حتّی اگر جامعه ی مومنین نسبت به غیر مومنین میخواهند جاذبه داشته باشند و تاثیر گذار باشند راهش احسان به آنها و کمک به آنها و نگاه محبت امیز به آنها و حالت خیر خواهی نسبت به انهاست که در این صورت دلهایشان میل پیدا میکند . مثلاً کشورهای آمریکای جنوبی یا آفریقایی که بعضی از آنها درفقر شدید هستند اگر مومنانی آنجا کار کردند با نیت خدمت و احسان و اولین قصدشان هم هدایت نباشد به این شکل که خدمت را بهانه کنند و اگر با این نگاه بروند و در کنار این خدمت هم (میدانند که سنت الهی است که ) هدایت هم محقق میشود با این نگاه, تاثیرات زیادی صورت میگیرد ولی اگر به قصد هدایت فقط رفتید و این خدمت را بهانه کردید اثرش این است که آنجا آنها میفهمند که قصد شما تاثیر روی فکر اوست لذا از ابتدا حالت تدافعی میگیرند و اثر مطلوب ایجاد نمیشود پس با این نگاه خدمت به انسان باید برویم و درکنارش حواسمان است که این سنت الهی است که خدمت دنبالش محبت میاورد واین محبت انس به محبوب میاورد و از اول نیاز نیست که نگاه هدایت باشد .
در ادامه ی روایت میفرماید (و بُغْضِ مَن أساءَ إلَيها [12]) اگر در جامعه ی مومنین بداخلاقی شد یا اگر نعمتی با منت گذاری داده شد نه فقط محبت ایجاد نمکیند بلکه بغض و تحقیر هم ایجاد میکند و به دنبال تحقیر نفرت هم ایجاد میکند اینها وقتی گفته میشود وجدان هر شخصی تصدیق میکند.
در روایت دیگری که فرمود که (انَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُنام الْفَرَائِضُ هُنَالِكَ يَتِمُّ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ[13]) اینجاست که ترک امر به معروف و نهی از منکر غضب الهی را به دنبال دارد چون همه ی حدود الهی با امر به معروف و نهی از منکر دنبال میشود که اگر ترک شد (يُهْلَكُ الْأَبْرَارُ فِي دَارِ الْفُجَّارِ وَ الصِّغَارُ فِي دَارِ الْكِبَارِ[14] )که اگر این ترک شد ابرار در دار فجار از بین رفته و بر آنها غلبه شده و کوچک تر ها در جامعه ای که بزرگتر ها هستند از بین میروند (إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ سَبِيلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ يَسْتَقِيمُ الْأَمْرُ فَأَنْكِرُوا بِقُلُوبِكُمْ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ صُكُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ وَ لَا تَخَافُوا فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ[15])
ترجمه :
امر به معروف و نهی از منکر واجب بزرگی است که واجبات دیگر بهوسیلهی آن برپا میشود. در آن هنگام خشم خدای عزّوجلّ بر آنان به نهایت میرسد؛ کیفرش را شامل همهی افراد میکند؛ پس نیکان در خانه بدکاران و کودکان در خانهی بزرگسالان هلاک میشوند. امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران و روشن صالحان و واجب بزرگی است که بهوسیلهی آن واجبات دیگر برپا میشود و راههای دین و دنیا امنیّت پیدا میکند و کسب مال حلال میشود و حقوق مردم به آنها برگردانده میشود و زمین آباد میشود و از دشمنان انتقام گرفته میشود و امر دین و دنیا استوار میشود؛ پس بدیها را با قلبهایتان انکار کنید و با زبانهایتان سخن بگویید و با گفتارتان کارهای زشتشان را بر پیشانی و صورتشان بکوبید و در راه خدا از سرزنش سرزنشکننده نترسید
اینجا هر سه مرتبه امر به معروف قلبی و زبانی و اقدام عملی را شامل میشود.
روایت دیگر که خوانده بودیم این بود که (عَنْ رَسُولِ اللّه صلي الله عليه و آله: مَنْ اَمَرَ بَالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنْ المُنْكَرِ فَهُو خَليفَةُ اللّه ِ فى أَرْضِهِ و خَليفَةُ رَسُولِ اللّه و خلیفة کتابه[16]) که هرکس که امر به معروف و نهی ازمنکر کند او خلیفه ی خداوند در زمینش است چون کار خداوند امر به معروف و نهی از منکر است (انَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ[17]) اگر کسی به این چنگ زد خلیفه ی خدا در زمین میشود چون کار خدا را انجام داده است و جانشین پیامبر خدا و کتاب خدا میشود .
در روایت دیگر میفرماید که (قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُبْغِضُ اَلْمُؤْمِنَ اَلضَّعِيفَ اَلَّذِي لاَ دِينَ لَهُ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا اَلْمُؤْمِنُ اَلَّذِي لاَ دِينَ لَهُ قَالَ اَلَّذِي لاَ يَنْهَى عَنِ اَلْمُنْكَرِ[18]) کسی که نهی از منکر نمیکند که اینجا حتّی امر به معروف هم نمیگوید چون ابتلا به نهی از منکر شیوعش بیشتر از معروف است تا امر به معروف بگوید واینکه انسان مانع بشود که حکم خداوند پایمال بشود مهمتر است از اینکه حکم معروف خدا را اقامه کند البته منظور این نیست که اقامه شدن رها شود بلکه اقامه شدن بعد این است که جلوی پایمال شدن گرفته شود و تروک و نهی ها محقق بشود و به مراتبی بعداً آن اثبات ها ایجاد بشود .
در روایت دیگری میفرماید که (الإمامُ عليٌّ عليه السلام : غايَـةُ الدِّينِ الأمرُ بِالمَعروفِ ، و النَّهيُ عَنِ المُنكَرِ ، و إقامَةُ الحُدودِ[19])غایت علّیّت فاعلیّت فاعل است یعنی اگر چیزی غایت بود فاعلیّت مطابق غایت محقق میشود و آن هدف ونتیجه ای که میخواهد محقق بشود که آن باعث جعل وتحقق میشود و میگوید آن چیزی که باعث شده که دین جعل و قرار داده بشود , امر به معروف و نهی از منکر و اقامه ی حدود است چون اقامه ی حدود و امر به معروف و نهی از منکر یعنی حاکمیّت خدا که با امر به معروف ونهی از منکر خدا حاکم میشود که نهایت است و این نشان میدهد که حکم خدا با این محقق میشود .
در روایت دیگری از ابن ابی جعفر از کتاب زهد میفرماید (ان ّ رسول الله (ص) حین بعَثَ معاذاً یعلّم الدینَ قال له لان یهدی الله بک رجلاً واحداًخیرٌ لک من الدنیا و ما فیها [20]) که پیامبر (صل الله علیه وآله وسلّم ) وقتی که معاذ را برای یاد دادن دین فرستاد به او فرمود این که خداوند یک نفری را به واسطه ی تو هدایت کند برای تو بهتر است از دنیا و آنچه که د رآن است . حالا هدایت ممکن است که از کفر به ایمان آمدن باشد که یک مرتبه است و مرتبه ی دیگر هم از کفر عملی به ایمان عملی (یعنی تحقق حکم )یک مرتبه ی دیگر است لذا دارد که اگر یک حکمی اقامه شد از آنچه که باران نافع چهل شبانه روز به ببارد این کار نافع تر و اثر گذار تر است پس یک بار حیات از کفر به ایمان است و یک موقع هم از کفر عملی که یک حکمی را انکار میکرد یا انجام نمیداد به ایمان عملی است که یک مرتبه ی دیگر است .
درروایت دیگر عن الجابر بن یزید جوفی از امام باقر ع که فرمود (ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیا و منهاج الصلحا[21] ) که در روایت قبلی داشتیم.
در روایتی دیگر ابن مسعود میگودی که (ّبینمانحن جلوسً ذات یوم بباب رسول الله ننتظر خروجه علینا ) که درب خانه ی پیغمبردر مسجد بود و دم در نشسته بودیم و منتظر بودیم که از منزل خارج شود (اذ خرج فقمناله تفخیماً و تعظیماً و فینا علی بن ابی طالب ع فقام فی من قام فاخذ النبی (ٌص) بیده فقال یا علی تحاجُّ الناس من بعدی باقام الصلاه و ایتاء الزکاه و الامر به المعروف والنهی عن المنکر [22]) این چهارتا که اقامه ی نماز مظهر همه ی تمام روابط با خداست وایتا زکات پر کردن خلل و فرج جامعه است از فاصله ها پس یک حکم د ررابطه با خدا و یک حکم د ررابطه با اجتماع و سومی که امر به معروف ونهی از منکر است که برای ایجاد جامعه واقتضای حاکمیّت براساس همه ی احکام الهی پیاده شود که آن دوتا رابطه ی عبادی و رابطه ی اجتماعی واقتصادی و سومی و چهارمیش را امر به معروف و نهی ازمنکر میشود قرار داد
د رروایت دیگری میفرماید که من خلاصه میکنم روایت را در مجمع البیان آمده که :مراد از (و من الناس من یشری نفسه ابتغا مرضات الله[23] ) (الرجل الّذی یُقتل علی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر [24]) ما یک مرتبه ی فی سبیل الله داریم و یک مرتبه ی (ابتغا مرضات الله[25] )داریم که اوج مساله است پس یک موقع میگوییم که ( و من یشری نفسه فی سیبیل الله [26]) و ( یجاهدون فی سبیل الله [27]) داریم و همان طور که آیاتی که درباره ی انفاق است (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ۗ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[28]) اما (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[29]) که آن چیزی که فی سبیل الله باشد پایه ی جزایش حبه و دانه ای میشود که 700 دانه میشود و اما اگر برای ابتغا مرضات الله باشد که صدرش در هر دو آیه یکی است اینجا پایه اش یک باغ وجنّتی هست که باران به موقع ببارد و در آن درختانی هست و دیگه 700 تا نیست و این رابطه تفاوتش خیلی زیاد است و یک دانه نیست و یک باغ است که دردامنه کوه زیر باران به موقع و نور مناسب قرار گرفته باشد که محصولش این قدر عظیم است که اینجا میفرماید که آن کسی که (ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله [30])است آن کسی است که (یُقتَل علی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر[31] ) که آنجا شکل میگیرد
پس باید غایت کسی که این فریضه امر به معروف و نهی از منکر را انجام میدهد به سمت ابتغا مرضات الله برود یعنی اگر به خاطر کینه ی شخصی من است و مثلا کسی خصوصیّات خوبی دارد و من هم وقتی نقصی در او میبینم به اسم این فریضه, عقده ام و کینه خالی میکنم!! ویک نگاه دیگر نسبت به این فریضه این است که انسان میبیند که این حکم الهی و این فریضه چیز خوبی است و دنبالش این است که یک حکم خوب پیاده بشود ولی یک موقع نگاهش این است که حکم خداست و دل این برای خدا میتپد و به مقدار این (ابتغا مرضات الله[32] )قدم بر میدارد که در این صورت حتماً آن کسی که این فریضه را نسبت به او انجام میدهد میخواهد او را نجات دهد و نمیخواهد او را طردش کند و اگر طوری با او رفتار کند که او را از دایره ی رابطه با خدا قهر و قطع کند, این شخص به خاطر اینکه یک ثمری را اصلاح کند یک ریشه ای را فاسد کرده است مگر اینکه آن ریشه خودش فاسد شده باشد ولی اگر فاسد نشده باشد و یک کینه ای داشته که به این شکل ابراز کرده است که اینجانمیشود ریشه را فاسد کردواز بین برد بلکه باید طوری برخورد کرد که این اصلاح صورت بگیرد .
من عمداً روایت ها را تند تر میخوانم و خیلی توضیح نمیدهم وبعضی از آن ها را که مقداری طولانی تر است از خیرش میگذرم و کوتاه ترش را میکنم تا فرصت بیشتر بشود .
در کتاب مستدرک السفینه از امیر (ع):( انَّ اللّهَ تـَبـارَكَ وَ تـَعـالى لَمْ يـَرْضَ مـِنْ اَوْلِيـائِهِ اَنْ يـُعـْصـى فـِى الاْرْضِ وَ هـُمْ سـُكـُوتـٌ مُذْعَنُونَ [33]) نمیپسندد که کسی ولیّش باشد و اگر عصیانی در زمین صورت میگرد (نه در کنارش فقط ) بلکه در همه ی زمین یعنی اخبار عمومی را داشته باشد و همه ی زمین را ببیند و دنبال راهکاری برای گسترش حکم الهی درهمه جا باشد و اگر هم الان کنارش را دارد انجام میدهد این را مقدمه برای همه ی زمین قرار میدهد اگر نگاهش این باشد که زمینه ی معروف ونهی از منکر جهانی باشد خیلی متفاوت است با اینکه فقط چشمش اطرافش را میبیند که این هم یک نوع افق نگاه است و عمل هم به این نسبت جزا و تاثیرش متفاوت میشود یعنی با این نگاه خیلی از نوع برخورد و بیان مامتفاوت میشود اگر به دنبال این باشیم که آن معروف در جهان مستقر بشود و آن منکر د رجهان نهی بشود ,این را مقدّمه ی آن قرار میدهیم و با این نگاه جهانی خیلی موانع کوچک میشود و خیلی از آن چیزهایی که سخت است آسان میشود چون نگاه خیلی بلند است که این هم جای توضیح بیشتر دارد که ما عبور مکنیم .
درروایات دیگری در ادامه بیان د رکتاب خصال از امیر المومنین ع داریم که به اصحاب فرمود که (فی من علّم اصحابه : مُروا بالمعروف ونهَوا عن المنکر و اصبِروا علی ما اصابَکم[34] ) که این (واصبرو علی مااصابکم) دنباله ی این است که اگر کسی میخواهد این فریضه امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهد حتماًشداید و سختی هایی دارد که این صبر هم مرتبط با او هست لذا سختی ها و شداید اسباب دل کندن از دنیا میشود یعنی اگر کسی د رمسیر این فریضه قرار گرفت خودش باعث اسباب دل کندن از دنیا میشود که این دل کندن انسان را آخرتی میکند که لذا دنبالش میفرماید (واصبروا علی ما اصابکم [35]) اینجا سختی هایی هم میرسد ولی این سختی ها چون در راه اقامه ی حدود الهی بوده همه اش کمال و رسیدن به خدا و کنده شدن از دنیا میشود لذا اگر انسان نگاهش این باشد که حکم خدا لقاءخدا هست هر حکم خدایی که اقامه بشود و بیان بشود و قلب به آن میل پیدا کندو به دیگران در آن حکم محبّت ایجاد کند این یعنی علاوه بر خودش لقای خدا را برای دیگران ایجاد کرده است بنابر این این نگاه به این فریضه که معروف حقیقی خود خداست و همه ی این هاشئوش هستند و معروف حقیقی خلیفه ی خداست و این ها همه ظهور هستند اگر این طوری بود هر امر به معروفی هم نشینی با ولی الهی و لقای خداوند است لذا (و اصبروا علی ما اصابکم [36])که صبر در لقای الهی است و اگر به ما بگویند که اگر این زحمت را بکشی لقاء حتماً محقق میشود خیلی برایمان راحت تر میشود .
خدا رحمت کند حضرت ایه الله بهاء الدینی را که ایشان میفرمودند که اگر به اندازه ای که برای ساختن خانه میگذاشتیم برای خود سازی وقت میگذاشتیم حتماً ساخته میشدیم کسی که میخواهد خانه را بسازد تیکه تیکه وقت میگذارد تا بسازد اگر درمورد خودمان هم این طوری میکردیم خیلی حالمان متفاوت میشد پس امر به معروف ونهی ازمنکر اول در خودمان بعد در بیرون.
سوال شاگرد : امر به معروف و نهی ازمنکر که در جامعه ی ما جایی ندارد .(قریب به این مضمون )
استاد : چه کسی گفته است که جایی ندارد ما همین که قوه ی مقننه و قوه ی قضاییه وقوه ی مجریه داریم وهمین جلسات که تشکیل میشود , دارد اقامه ی امر به معروف ونهی ازمنکر میشود یعنی ما باید جهت مثبتش را ببینیم البته بله در بعضی جهات کوتاهی هایی صورت میگیرد و امر به معروف و نهی از منکر هم فقط در مقوله ی حجاب نیست که بگوییم که الان ممکن است که بدتر از قبل شده باشد بلکه این یک شانی از شئون آن فریضه است و درست است که دشمن حجاب را به عنوان دیواری میبیند که پاگذاشته در این مساله که اگر این شکسته بشود بقیّه ی جاها هم شکسته میشود و این مساله دیگه از یک فرع در کنار فروع عبور کرده است و علّتش هم این است که دشمن بر آن تمرکز کرده , درست است و فلذا حسّاسیت و مراقبت باید خیلی بیشتر باشد امّااگر ما د راین هم درست برخورد بکنیم چه در جمع های نزدیک و چه در جمع های کلّی حتماً تاثیر گذار است و این طوری نیست که تاثیر نداشته باشدو جا معه ای که حکم خدا د رآن پیاده میشود و اسم خدا در آن زنده میشود , جامعه ی اسلامی ایران است و این طوری نیست که این فریضه ترک شده باشد به عنوان مثال این که کسی که فساد اقتصادی میکندو دنبالش تا حدودی گرفته میشود خب این نهی از منکر است و این ها اقامه میشودو قوّه ی قضاییه که این همه پرونده را به ثمر میرساند این ها امر به معروف و نهی ازمنکر است و این که جامعه دائما قانون گذاری میشودو اجرا میشود همه ی اینها امر به معروف و نهی از منکر و اقامه ی حدود الهی است که وقتی انسان این ها را میبیند به خودش میبالد که د راین دوره قرار گرفته است اما از این میترسد که د رجهات دیگرش کوتاهی پیدا نکرده باشد و درست تمامش اجرا شده باشد لذا از این ور نگاه کنید تا امید ایجاد بشود و نگاه انسان به این باشد که قدرت بیشتر پید اکند برای اقامه ی بیشتر واین که دشمن ما این همه مقابل این است که ما را از بین ببرد چون دارد در جامعه ی ما اقامه ی امر به معروف و نهی از منکر را میبیند و معروفی که مبارزه با ظلم و ظالم بود از ایران گسترش پیدا کرده است و این تسرّی پیدا کرده است تا اینکه محور مقاومت شکل گرفته است و یمن و بحرین و عراق و سوریّه و لبنان و همه ی این ها به پا خواسته است این ها همه به خاطر اقامه ی امر به معروف و نهی منکر ایجاد شده است بله ممکن است که ما دررتبه ی 70 یا 80 باشیم و رتبه ی 100 مطلوب باشد که باید آن 20 یا 30 درصد که تحقق پیدا نکرده یا مانع برایش پیش آمده است را جبران کنیم ولذا نگاهمان همیشه از منظر مثبت و عمیقش باشد و دنبال جبران آن نقص و مافات هم باشیم و این هم نکته ی مهمی است که حتماً منظر را منظر قوی قرار بدهیم که این منظر به انسان توان میدهدو اگر ببینیم که 70 درصد دارد اقامه میشود و 20 یا 30 درصد مانده است انسان میفهمد که پس توان و قدرت دارد پس نباید نگاه منفی باشد که در یک چیزی اگر مقداری (آن هم با تمام تمرکز شدمن) کم داریم احساس ضعف و مقهوریّت نکنیم و توانمان رااز دست داده حساب نکنیم .
الحمدلله رب العالمین که یک حاکم عادل الهی در رأس کارمان است و این بالاترین اقامه ی امر به معروف ونهی ازمنکر است که این حاکم الهی محبوبیّت دارد و مردم دوستش دارند وکلامی که این حاکم میگوید اگر چه هم بعضی از مردم در مرتبه ی عمل اقدام عملی نمیکنند ولی اومحبوبیّت در قلب ها دارد که این خودش خیلی مهم است و در زمان بسیاری از انبیا واولیای بزرگ ما قابلیّت مردم به این حد نرسید بود واین مرتبه هم ردش نکردند ولی الان مرتبه ی عظیمی است که باید قدر این رتبه را بدانیم.
[1] آیه ی 104 سوره ی مبارکه ی آل عمران
[2] آیه ی 103 سوره ی مبارکه ی آل عمران
[3] آیه ی 110 سوره ی مبارکه ی آل عمران
[4] “اصول کافی، جلد۵، صفحه۵۶”
[5] الکافی جلد 8 ص 152
[6] آیه ی 8 سوره ی مبارکه ی شمس
[7] تحف العقول : 37 .
[8] تحف العقول : 37 .
[9] [ المحجّة البيضاء: 8 / 11 عن مسند الفردوس . ]
[10] [بحارالأنوار: ج 17، ص 13 ]
[11] تحف العقول : 37 .
[12] تحف العقول 38
[13] کافی جلد 5 ص 5
[14] کافی جلد 5 ص 5
[15] کافی جلد 5 ص 5
[16] مجمع البیان جلد 1 ص 484 ذیل آیه ی 104 سوره ی مبارکه ی آل عمران
[17] آیه ی 90 سوره ی مبارکه ی نحل
[18] کافی جلد 5 ص 95
[19] غرر الحکم 6373
[20] منبع این حدیث توسّط تایپیست در اینترنت یافت نشد.
[21] کافی 1/56/5
[22] منبع این روایت در اینترنت یافت نشد
[23] بقره آیه ی مبارکه ی 207
[24] مجمع البیان
[25] بقره آیه ی مبارکه ی 207
[26] این منبعش توسط تایپیست در آیات قرآن یافت نشد
[27] آیه ی 54 سوره ی مبارکه ی مائده
[28] آیه ی 231 سوره ی مبارکه ی بقره
[29]آیه ی 265 سوره ی مبارکه ی بقره
[30] بقره ی آیه 207
[31] مجمع البیان
[32] بقره آیه ی 207
[33] نهج السعاده ج 2 ص 236
[34] کتاب خصال
[35] کتاب خصال
[36] کتاب خصال
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 808” دیدگاه میگذارید;