بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین

بحثی که در محضر آن بودیم آیاتی بود که مربوط به ابراهیم خلیل و مکه معظمه و کعبه معظمه بود که «بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَ هُدًى لِلْعَالَمِينَ * فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ [1]»

بعضی از خصوصیات آیه را جلسه گذشته عرض کردیم که از جمله بحث اول بودن را بیت را وضع للناس را بکه را مبارکاً و هدایت برای عالمین را بیان کردیم خدمت دوستان. اگر ما آیاتی را که در رابطه با بحث کعبه وارد شده را فقط خصوصیات همان ذکری که شده را ببینیم و از جمله البته بعضی از روایات، حالا خیلی گسترده است اما به مقدار محدود اگر بخواهیم نگاه بکنیم خصوصیات زیادی را ذکر کرده اند که من همین جور که در ذهنم بود داشتم یادداشت می‌کردم از به اصطلاح همان چند دقیقه آخر نشد که خلاصه مفصل وارد بشوم روایاتش را ببینم تعابیری که در قرآن آمده خود اینکه اول بیت است این ام القرا بودن کعبه و دحو الارضی که در حقیقت زمین از زیر کعبه گسترده شده، قیاما للناس[2] بودن کعبه که مرکز قیام است این قیاما للناس بودن یک بحث بسیار مهمی است یعنی در جریان قیام برای اقامه حاکمیت الهی کعبه می‌تواند به عنوان یک نماد به کار گرفته بشود به عنوان یک عامل به کار گرفته بشود و این به کار گرفته شدن شاید یک مثلاً بیان به نحوی اخباری است الان که قیاما للناس و به نحوی انشایی است که حتماً باید در قیام للناس از کعبه استفاده بشود. یک بحث اخباری است که قیاما للناس است. یک بحث انشایی است که این اخبار از انشا است که میخواهد بیان بکند که در رابطه با قیام به خصوص جریان ظهور حضرت که قیاما للناس به نحو اطلاقی ست کعبه به کار گرفته میشود و از آنجا ندای اصلی داده میشود و اساس قیام به پا میشود. پس به عنوان یک نماد و الگو در دوران های دیگر هم همت مسلمان ها برای اینکه این بیت قیاما للناس باشد باید دیده بشود یعنی چه؟ یعنی امروز ما وظیفه داریم آیا به این عنوان که کعبه را به عنوان نگاه قیاما للناس ببینیم حالا این قیاما للناس بودن کعبه مظاهر مختلفی ممکن است پیدا بکند؛ یک موقع هست که سلطه اهل به اصطلاح عدل و عدالت کامل است بر کعبه از تمام مزایاش برای این قیاما للناس استفاده میشود. گاهی سلطه بر اهل جور نسبت به کعبه ممکن است باشد از مزایای آن می‌توانیم استفاده بکنیم چرا که کعبه منحصر در بودن در کنار کعبه نیست. از جمله مزایای مهمش دخله کان آمنا و بودن در آن کنار حج و در حقیقت مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ آن حجی که برای مردم و جمع شدنی که قرار گرفته اما از عنوان کعبه از رابطه با کعبه می‌توانند برای قیاما للناس استفاده بکنند. غیر از اینکه گاهی ممکن هست که مثل کاری که مثلاً حضرت امام کردن رحمت الله علیه کردند مثلاً برائت از مشرکین را در آنجا به عنوان همان سنت الهی رسم کردند که حالا تا قدری که مقدور است. حالا مانعیت هم ایجاد کردند اما همین هم خودش یک قیاما للناس، قیاما للناس یعنی آن مظهر دشمن شناسی که مردم را از آن دشمن و مراتب شرک نجات میدهد.

پس این قیاما للناس قیام در مقابل مظاهر شرک است از کعبه آغاز میشود. پس باید حج به گونه ای انجام بشود که وقتی کسی برمیگردد از حج آن مظهریت قیام در وجودش در مقابل مظاهر شرک درونی و شرک بیرونی و شرک فردی و شرک اجتماعی همه اینها در وجودش چه بشود؟ مظاهر این قیام زنده بشود. پس این قیام للناس خودش یک به اصطلاح واژه است یک صفت برای کعبه است اما این صفت برای کعبه کلی کاربرد از آن باید استفاده بشود عملیات باید از آن نشأت بگیرد فقط یک صرف موصوف کردن کعبه به قیام للناس نیست بلکه از مرتبه صفر در نظر بگیرید تا صد که صدش می شود قیام حضرت حجت سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف آن مرتبه صدش هست که قیام اطلاقی ست حالا هر چقدر امکان پذیر است از مرتبه صفر تا صد را باید چه کار کرد این قیام را محقق کرد، قیاما للناس را آن هم قیامی که آن به پا خواستنی که للناس است. برای مردم است که لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[3] تا مردم را فرهنگ قسط و قیام در آن‌ها زنده بکنند. لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. فرهنگ قیام به قسط را در مردم زنده بکنند. پس کعبه باید از مظاهر لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ باشد. یعنی فرهنگ قیام به قسط را در مردم زنده بکند.

ببینید هر کدام از این واژه‌ها که به آن پرداخته بشود آن وقت می‌بینید چقدر کاربرد دارد. توصیف به یک مکان فقط نیست که این توصیف را ما بدانیم که اگر هم نمی‌دانستیم ضرری به ما زده نمی شد. حالا دانستیم یک علمی اضافه شده نه. یک دستورالعمل است یک کار ویژه تعریف کار ویژه است که باید از آن استفاده بکنیم. منتها حالا من اینجا هستم کعبه آنجاست آیا قیاما للناس برای کسی که اینجاست امکان پذیر نیست میگوید چرا مرتبط با کعبه قیام للناسی که معنا پیدا می کند را باید همین جا… مثلاً مسجدی که قبله ای که آنجا در حقیقت همین مظهریت را باید آنجا محقق کرد به عنوان اینکه مسجد شانی از شئون کعبه است. چون مسجد شانی است از شئون است. مثل ذراری کعبه است مثل فرزندان کعبه است که این فرزند هم باید به مقدار خودش از آن مادر بهره‌مند باشد از آن ام القرا بهره‌مند باشد. لذا اگر آن شد ام القرا و مساجد و هر جایی که به نحوی به قبله مرتبط میشود آنجا باید به همان نسبت از منافع کعبه و از صفات کعبه بهره مند باشد از جمله یکی اش چه هست؟ آن بیتی است که وضع للناس برای عبادت خب هر جایی همین نسبت را می‌تواند پیدا بکند قیام للناس است اگر حتی دحو الارض به نحو تکوین در مورد کعبه مطرح شده است به همین نسبت میتواند هر جایی که مرتبط با کعبه باشد به نسبت اطراف خودش دحو الارض را معنا بدهد تشریعاً. به این معنا که تمام توجهات به سوی او باشد از او در حقیقت به جاهای دیگه خیرات و منافع چه بشود؟ پخش بشود یعنی اگر مسجد شد محل پخش منافع و خیرات به سوی مردم به نحوی از دحو الارض تکوینی به نحو تشریعی بیان شده که این گسترده شدن نعمت از آنجاست. اگر کعبه در آنجا فرمودند مُبَارَكًا مبارک است که برکه است و محل خیرات است که آنجا خدای سبحان او را محل برکت قرار داده به همین نسبت باید مسجد چه باشد؟ مبارکاً باشد اگر کعبه هُدًى لِلْعَالَمِينَ است در همین آیاتی که الان هستیم مُبَارَكًا وَ هُدًى لِلْعَالَمِينَ اگر کعبه هُدًى لِلْعَالَمِينَ است هُدًى لِلْعَالَمِينَ اطلاق دارد. نه برای مومنین نه برای کسانی که وارد آن میشوند نه برای فقط دسته خاصی از عالمان نه. هُدًى لِلْعَالَمِينَ اگر اینجوری هست باید آنچه که مرتبط با کعبه میشود هر چقدر این ارتباط شدیدتر باشه چه فردی که مرتبط با کعبه میشود چه مکانی که مرتبط با کعبه میشود مثل مسجدی که مرتبط با کعبه میشود به همین نسبت مسجد باید چه باشد؟ مبارکاً باشد هُدًى لِلْعَالَمِينَ باشد.

ببینید اینها اگر نگاه کاربردی به این مفاهیم و صفات به کار برده شده در مورد این آیات الهی دیده بشود که این دستورالعمل هست، نه اینکه فقط یک توصیف باشد که انسان بخواند خوشش بیاید نه دستورالعمل هست که بخواند تا انجام بدهد و بسیاری از اخبارات انشا است. یعنی در عین اخبار دارد نشان میدهد باید به این سمت حرکت بکنید نه اینکه فقط این را بشناسید و ببینید و این خواهد شد. نه خواهد شد نیست باید انجام بدید باید بشود است. شما باید این کار را انجام بدهید پس این نگاه ببینید یکی یکی صفاتی که در رابطه کعبه به این عنوان آمده حالا می خواهیم تسری بدهید به مسائل اینکه الان به امروز من به الان من به این وقت من چه ربطی پیدا می‌کند؟

اگر با این نگاه که میفرماید قرآن یجری مجری الشمس[4] قرآن مانند خورشید جاریست غض 11:00 جدید است هر روز طلوع دارد و میفرماید که هر امتی و فردی که به این عمل می‌کند مانند شأن نزولی که او برای آن نازل شده این آن ظاهر قرآن است روایت می فرماید آن ظاهر قرآن است و این باطن قرآن است که عمل شده به او. یعنی این دوباره جز مراتب باطن قرآن هست که کسی که امروز هست مطابق آنچه که قرآن آمده عمل کند محقق کند او را این هم میگوید از مظاهر باطن قرآن است در روایت.

بعد می‌فرماید که مثلاً ﴿مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ﴾[5] است مثابة للناس یعنی محل رجوع. رجوع حتماً یک بدئی داشته تا رجعش معنا بدهد کما اینکه در قرآن مثلاً نسبت به معاد میفرمایند كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ [6] که متعدد وارد شده شاید.

یکی از حضار نا مفهوم 12:10

كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ [7]. عود مطابق با بدء است. این که میفرماید مثابة للناس است محل رجوع است این محل رجوع و رجعت و بازگشت بعضی خواستند استفاده بکنند از این باب است که تکرر حج را استفاده بکنند این خودش عیبی ندارد که مطلوبیت تکرر حج و رفتن… اما اساس مثابة و رجوع جایی است که بدئی بوده تا رجع معنا بدهد تا مثابة معنا بدهد. معلوم میشود دل انسان در نظام فطرتش درون انسان با نظام فطرتش یک تعلقی دارد نسبت به این مسئله که این مثابة رجوع به آن فطرت است که کعبه با فطرت انسان یک رابطه بدء و ابتدا دارد همان جوری که دحوالارض را گاهی به گسترش زمین از زیر کعبه معنا کردند که به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی هیچ بعد علمی ندارد که این مسئله از جهت ظاهری هم محقق شده باشد از جهت نظام وجودی هم کانه گسترده شدن انسان‌ها و قلوب انسان‌ها و پراکنده شدنشان از اینجا نشأت گرفته فطرت از اینجا گسترده شده یک تعلق ویژه‌ای بین کعبه و فطرت‌ها برقرار است که همین باعث می‌شود مثابة للناس باشد. کسی که وارد آنجا می‌شود آن حال امن را پیدا میکند که آنجا وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا که آنجا امن است. امن تشریعی است.

هر کدام از اینها ببینید چقدر کار آن می آید. چقدر قابل تفصیل و استفاده کاربردی است. متاسفانه عادت نکردیم از آیات قرآن تکلیف بدست بیاوریم. بله بعضی از آیات قرآن صریحاً یک تکلیف را بیان می کنند مثلا می فرماید که اقامه صلاه این را آدم احساس تکلیف را می کند یا در حقیقت وجوب صیام تکلیف را احساس میکند آدم اما در عین حال آیاتی که توصیفی است در بیان تکلیف و سبک زندگی کمتر از آن آیات دیگری که انشایی است نیست اینها هم انشا است. منتها انشایش به نحو اخبار است که اینها ابلغ هم باید باشد. در نظام ادبیت آنجایی که انشا به نحو اخبار بیان میشود یا آینده به نحو گذشته بیان میشود ابلغ در تاثیر است تاکید در تاثیر است که حالا این هم در ادبیات آمده است.

یکی دیگر این هست که خانه امن است، این خانه امن بودند خودش خیلی بحث است. خانه امن بودند یعنی ضرر جانی نمی خورد این یک بحث است بله این اولین مرتبه اش است همان جور که طهارت لِلطَّائِفِينَ وَ الْعَاكِفِينَ و َالرُّكَّعِ السُّجُودِ[8] که وارد شده بود که این طهارت یک مرتبه اش یک طهارت ظاهری از هرگونه قذارتی در ساخت و ساز و حتی باید رعایت بشود نه تنها طهارت ظاهری هست بلکه وقتی به ابراهیم خلیل می‌خواهد بگوید اینجا را بنا کن در اوج طهارت ابراهیم خلیل از جهت وجودی که آن آخرین ابتلای ابراهیم بود و طهارت محض برایش محقق شد به او میگوید اینجا را بنا کن؛ یعنی در اوج اخلاص و مخلص بودن. لذا بنای در حالت مخلص بودن باعث می‌شود تاثیر این بنا در کسی که رجوع به او می‌کند لِلطَّائِفِينَ وَ الْعَاكِفِينَ و َالرُّكَّعِ السُّجُودِ برای اینها آن بنا تاثیرگذار است. این خانه امن است به این معنا که این از جهت وجودی اعتقادی اخلاقی همه این‌ها در این خانه می‌تواند به چه برسد؟ به آن موطن امن برسد که وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ [9] که از آن فزع روز قیامت اینها در امن قرار می‌گیرند در امن هستند کسی در امن است که از همه آن اغیار و در حقیقت دوری ها و غیرها چه شده باشد؟ جدا باشد اگر می‌فرماید وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ یعنی اینها از هر غیریتی از هر شرکی در آن روز در امانند آن وقت میفرماید اگر در دنیا بخواهیم خانه امن معرفی بکنیم کعبه خانه امن است. یعنی آن امنی که وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ می‌خواهد در قیامت محقق بشود اینجا در کعبه محقق است. یعنی میشود از طریق امن خانه کعبه به آن آمِنُونَ در قیامت هم دست پیدا کرد.

ببینید هر کدام از اینها در نظام ارتباط چقدر تاثیرگذار هست. پس باید کسی که متکفل خانه کعبه است جوری در حقیقت آنجا سیاست گذاری بکند که آن امن از قیامت را هم اینجا ایجاد بکند برای این که امن چه خصوصیاتی دارد اینجا باید محقق بشود. پس این هم تکلیف است حالا اگر آن متکلف انجام نمی دهد ما که رفت و آمد داریم یا ارتباط داریم یا توجه داریم یا به آن سمت نماز می‌خوانیم یا مسجدی که یک ذراری و بچه و فرزند او محسوب میشود باید به همین نسبت خانه چه باشد؟ امن باشد هدایتگریش امن بودنش…

اگر این نسبت‌ها را در حقیقت دقت بکنیم یا اینکه محل تجمع است لَلَّذِي بِبَكَّةَ. یعنی آنجا مورد تزاحم جمعیت است دائماً جمعیت آنجا باید باشد. پس مسجدی که مرتبط با اوست باید چه باشد؟ محل ازدحام باشد. محل ازدحام مسجد باید برنامه‌ریزی درست مناسبی باشد تا محل ازدحام و رفت و آمد باشد. اگر فقط قرار باشد در سه وقت نماز فقط مسجد باز باشد که اگر باز باشد این در حقیقت لَلَّذِي بِبَكَّةَ این نماد آن لَلَّذِي بِبَكَّةَ نمی‌شود. این فرزند او نمیشود. پس باید مسجد فعال باشد فعال بودن مسجد باعث می شود همین در حقیقت فرزند لَلَّذِي بِبَكَّةَ باشد. محل ازدحام باشد محل ازدحام را باید برایش تعریف کرد. نمی گوییم فیلم سینمایی حالا بگذارند داخل به عنوان این که مردم سینما بشود بیایند آنجا سینما تماشا بکنند. اگر لازم شد یک فیلمی هم هدایتگری داشت هم عیب ندارد. اما اساس این است که تعریفی که تناسب با مسجد دارد آن ازدحام در اینجا ملاک است که اگر کسی وزنه ی این مسجد را به عنوان فرزند کعبه حقش را ادا کرد میتواند حق کعبه را هم ادا کند. مثل این می ماند که انسان وزنه برداری که وزنه صد کیلویی را میزند تا کم کم صد و پنجاه کیلو را بتواند بزند اگر کسی وزن فرزندان کعبه که مساجد هستند را ادا کرد آن موقع می تواند اَللّهُمَّ ارْزُقْنی حَجَّ بَیتِک الْحَرامِ[10] خدایا به من آن توفیق را بدهد تا وزنه ی ادای بیت الله را داشته باشم که بتوان آن جا را ادا کنم. امّا اگر کسی اینجا این رعایت نکرد و این حقیقت در اینجا ضعیف بود حتما آنجا هم وقتی برود حضور هم داشته باشه نمیتواند حق کعبه را ادا بکند. این هم باز ببینید هر کدامش را که دست میزند آدم می بیند که این چقدر قابل انجام است موکول به حج نیست بلکه چه هست؟ همین امروز قابل انجام است به قدر توان ما و قابلیت ما هم قابل انجام است ما هم می توانیم چه عمل فردی و چه عمل اجتماعی مرتبط با مکه و کعبه امروز داشته باشیم. مرتبط با فرزندان کعبه که می شوند در حقیقت چه؟ همه می شوند مساجد فرزندان کعبه.

این عنوان را اگر کامل به او توجه کردیم آن وقت تکالیف خیلی واضح‌تر میشود که مساجد چه هستند؟ نمادی از کعبه هستند ظهوری و فرزندی از کعبه هستند. پس خصوصیات کعبه در مسجد بروز و ظهور باید پیدا بکند به قدری که انسان اینجا موفق باشد می‌تواند آنجا موفق باشد. حالا مثلا تعبیر اینکه دعای ابراهیم وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ [11]  که از خدا تقاضا می کند این وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ تقاضای ابراهیم است که اجابت هم شده که آنجا دائماً با اینکه لم یزرع است غیر ذی زرع است امکان زراعت ندارد چون زمین سنگی است و جای زراعت نیست اما آنجا همیشه کالا فراوان بوده این رفت و آمد باعث چه شده؟ ازدیاد ثمرات شد. لذا همان وقتی که اسماعیل و مادرش هاجر را در آنجا ابراهیم قرار داد یک درخت خشکیده ای به بعضی از نقل ها آمده یا یک درخت یا درخت خشکیده ای در آنجا بوده که وقتی هاجر آن چادرش را روی ان درخت انداخت تا از سایه آن درخت برای فرزند استفاده بکند تا آفتاب به او نخورد آنجا ابراهیم خلیل دعا می‌کند وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ. یعنی نه ثمره حتی سنگ بشود خاک تا زراعت امکان پذیر بشود نه خدای سبحان می‌تواند بدون اینکه آنجا خاک قابل زراعتی باشد می‌تواند چه کار بکند؟ ثمرات را به سوی آنجا سوق بدهد. حالا البته سیاست گذاری غلط این است که چه کار بکنند؟ همه چیزشان وارداتی باشد. نمیگوید اینجوری. اما محل رفت و آمد، محل رفت و آمد قرار گرفتن و حج در آنجا تشریع شدن و همه ای امت ها به این حج پایبند بودند حتی مشرکین در حقیقت چه بود؟ بت ها را در آنجا قرار می دادند سالیانه برای دیدن بت ها و رؤسای بت هایشان و اصول بت هایشان همیشه می آمدند آنجا تبرک پیدا بکنند.

 یکی از حضار: نامفهوم 22:17

استاد: بله دیگر یعنی خود این ازدحام لَلَّذِي بِبَكَّةَ… یعنی یکی از کارهایی که خدای سبحان اجابت کرده این است که آنجا را محل ازدحام قرار داده این رفت و آمد زیاد.

یکی از حضار نامفهوم 22:33

استاد: حج یک امر واجب است دعوت ابراهیم خلیل هم بوده ﴿أَذِّن فِي ٱلنَّاسِ﴾ هم بوده و همین را خدا اجابت کرده. لذا از مسائل اصلی که کعبه هیچ گاه خالی از جمعیت نیست حالا اگر عرضی چیزی شد مانعی نداره اما قاعده این است.

یکی از حضار نامفهوم 22:50

عرض کردم که این را گفتم که اگر عرضی چیزی پیش می آید یک بحث دیگری است آن عرضی بودنش اما اصل این است که چه باشد؟ محل ازدحام باشد. مسجد هم باید به همین نسبت باشد. یعنی مسجد هم باید به همین نسبت چه بشود؟ الگویی و نمادی از این مسئله باشد که سیاست به آن سمتی باشد که مسجد محل ازدحام باشد. حالا محل ازدحام بودن را باید مناسب مسجد تعریف کرد. چگونه باید برنامه‌ریزی کرد که محل ازدحام باشد؟ ازدحامی که در مسجد امکان پذیر است حالا با ازدحامی که در کعبه متفاوت است. نماد است دیگر. ذریه است این به عنوان شان است به همین نسبت. بله

یکی از حضار نامفهوم 23:32

استاد: بله آن که هُدًى لِلْعَالَمِينَ است… ببینید هدایت را در اینجا مطلق آورده هُدًى لِلْعَالَمِينَ یعنی نمیگوید که هدی برای یک دسته خاص یا نه فلان هدایت. تمام مراتب هدایت که از نگاه فطری برگشت به فطرت و توجه به آیات… بلافاصله می‌فرماید فیه دنبال این آیات بینات. درست است؟ یعنی اگر هدایت میخواهد محقق بشود آیه میخواهد یعنی توجه می‌خواهد. آیات بینات در آنجا قرار دارد. بعد بعضی از آیات بینات را می شمارد. از جمله آیات بینات که سبب هدایت چیست؟ میفرماید مقام ابراهیم. این مقام ابراهیم هنوز تحلیل صحیح و دقیق ما کم راجع به آن کردیم که یک سنگ بهشتی وقتی که (حالا سه شأن نزول ذکر شده) که آیا این در وقتی بود که ابراهیم برای دیدن اسماعیل آمد و اسماعیل خارج از شهر بود و همسر اسماعیل بود آنجا چون آن همسر اولش که آمد ابراهیم آمد آن خیلی بد اخلاق بود برخورد بدی کرد و ابراهیم هم رفت فقط به او گفت که به اسماعیل بگو… این هم نمی شناخت که ابراهیم پدر شوهرش هست گفت فقط به اسماعیل آمد به همسرت بگو عتبه بابت را عوض کن (این در ذهنم است از سابق است.). اسماعیل آمد گفت کسی اینجا بوده بوی خاصی احساس کرد. بله یک پیرمردی آمده اینجوری خلاصه یک ظرف شیری خواست و من گفتم نداریم و پذیرایی نکردم و رفت. فقط گفت عتبه بابت را عوض کن. اسماعیل بلافاصله اسماعیل سلام الله عوض کرد عتبه بابش را. سال بعد که ابراهیم آمد خلاصه این خانم بعدی پذیرایی کرد این سنگ را آورد زیر پای ابراهیم گذاشت طبق یکی از شان نزول ها وقتی که این پای ابراهیم در اینجا قرار گرفت و آن سمت پای دیگر ابراهیم قرار داد در حالتی که هنوز بعضی میگویند از مرکب پیاده نشده بود یا میگویند از مرکب پیاده شده بود… حالا دیگر جزئیاتش را کاری نداریم. این یک شان نزول بود. آنجا دارد که عتبه بابت را حفظ کن. دفعه‌ی بعد باز اسماعیل نبود در خانه وقتی آمد گفت کسی آمد؟ گفت بله اینجور گفت که یک پیرمرد مهربانی آمد و این را گفت که عتبه بابت را حفظ کن.

و در جریان مقام ابراهیم مربوط به جریان وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَ عَلَى كُلِّ ضَامِرٍ [12] است که آن ندا را وقتی پایش روی این سنگ بود داد و عظمت آن ندا این سنگ را خاشع کرد. خاضع کرد که نرم و ملایم باشد. این سنگ بهشتی که پای نبی الهی در او چه شد؟ جای آن پا به عنوان یک نماد هدایت گری باقی ماند. یا دارد که این سنگ همان سنگی بود که حالا دیدید که امروز این مثلا بناها تخته دارند می گذارند مثلاً دیوار بالاتر میرود این تخته را می گذارند تا… برای بنا می برند بالاتر. این سنگ را برای دیوار که بالاتر رفت زیر پایش قرار می داد ابراهیم تا این بنا را انجام بدهد. امکان هم دارد که هر سه با هم محقق شده باشد. یعنی همان سنگی باشد که زیر پای ابراهیم وقت آمدن به در خانه باشد یا همان سنگی باشد که در موقع بنا استفاده کرده و همان سنگی باشد که در أَذِّنْ فِي النَّاسِ را… عیبی هم ندارد. یعنی این سنگ مقامی شرافتی داشته باشد که یکی از آیات هدایتگری فی آیات بینات جریان مقام ابراهیم و تاثیر این حقیقت است به طوری که خیلی زیباست. نماز باید پشت این جای پا محقق بشود. نماز باید پشت این جای پا محقق بشود. خیلی جالب است. این همه آثار در کعبه است این همه نماز طواف یا نماز نسا که می خواهند بخوانند حتماً باید پشت این مقام ابراهیم محقق بشود این چه نسبتی است که پشت آن، لذا می‌فرماید او را مصلا قرار دادیم که تعبیر آیه چه هست؟ آیه که میفرماید مقام ابراهیم مصلی است؟

یکی از حضار نامفهوم 28:10

و َاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى[13]. یعنی مقام ابراهیم را مصلی قرار بده در قرآن کریم. این هم یکی از هدایتگری های اوست از جمله هدایت گری های او خود حج است که خود حج دنباله همین آیه که می‌فرماید که او را آیات بینات قرار دادیم تعبیر این است فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ. یعنی هدی للعالمین را دارد تفسیر می‌کند هدی للعالمین چیست؟ فیه آیات بینات. آن وقت آیات بینات چیست؟ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبراهيمَ. یک آیه ی بینه. مَن دَخَلَهُ كانَ آمِنًا. این من دخله کان آمنا هم اخبار است و هم انشا است. انشا بودنش یعنی اینکه باید این مکان را باید امن قرار داد برای هدایتگری؛ یعنی هر گفتگویی هر بیانی هر در حقیقت رابطه کمالی باید در اینجا چه بشود؟ دیده بشود که اگر مسجد هم شد به عنوان یک نمادی از آن بیت الله باید این مسئله در آن دیده بشود که محل گفتگوی هدایتگری باشد محل رفع و رجوع و رفع مشکلات مردم باشد محل درد دل مردم باشد. هر کسی هرجا مشکلی پیدا می‌کند اولین جایی که به ذهنش می‌رسد که ممکن است برای او رافع این مشکلش باشد کجا باشد؟ مسجد باشد. که آمن باشد. وقتی طرف وارد آنجا میشود احساس بکند که درد و دل‌هایش غم‌هایش از او کنده می‌شود. جدا می‌شود. حالا اگر هم مسجد نمیتواند پول به همه بدهد و خرج بکند میتواند. آیه محلی باشد مردم را آنجا تسلی پیدا بکنند آرام شوند؟ بله این میشود مثل کسی که گوش شنواست درست است؟ گوش شنوا باعث میشود کسی که درد و دل دارد آرامتر میشود یا نمیشود؟ خب پول نمیخواهد خرج نمیخواهد ولی این مقدار امکان پذیر است که وَ مَن دَخَلَهُ كانَ آمِنًا وقتی می آید آنجا احساس چه میکند؟ امنیت میکند این میشود هدایتگری.

آن وقت می‌دانید که یکی از آثار زیبای مسئله این است جایی که حال مردم اینجوری بشود عموم مردم کسانی که این اعتقاد هم ندارند وقتی می آیند اثر فیزیکی این انرژی های مثبتی که در آنجا اینقدر توسعه پیدا کرده این است دیگری هم که می آید یک احساس آرامش به او دست می دهد. خود این وقتی میشود هدایتگری . کعبه این جوری است و مسجد باید این نماد باشد که هر کسی وارد میشود اضطراب برایش ایجاد نشود اگر یک بچه آمد نشست مثلاً یک جایی یک تشر به او رفتند این چه میشود؟ این بچه… یک بنده خدایی بود میگفت من یک بار بچه‌ام را اوایل کوچک بود بردم مسجد. خلاصه یک صدا کرد یک کسی یک تشر زد. گفت از بچگی تا شاید چند سالگی دیگر من اگر میخواستم طرف مسجد ببرم اصلا از همان قبل مسجد گریه میکرد. یعنی مسجد شده بود محل چه برای او؟ اضطراب یعنی کانه این میخواست به سمت مسجد برود دارم به قتلگاهش انگار میبرم این را. چرا؟ یک اشتباه یک کسی که یک تشر زده بچه چرا گریه میکند؟ خب بچه است دیگر. بچه حالا اینجا گریه بکند گناه که نکرده این. بچه است دیگر. حالا اگر بزرگ بود جای تشر داشت. تشر مال کسی است که یک چیزی را میفهمد دارد خطا میکند. نه کسی که اینجا برایش… خب ببینید این نگاه اگر اینجوری باشد باید پذیرای ویژه از بچه ها در مسجد بشود آن وقت یک پذیرایی ویژه داشتن در مسجد حالا شکلاتی داشتن چیزی داشتن… خدا رحمت کنه حضرت آیت الله بهاءالدینی را ما گاهی مثلاً می‌رفتیم خدمت ایشان بچه‌ها کوچک همراه مان بود اول می‌گفت در آن گنجه ی کمدی داشتند آن کمد را می‌گفت باز کنید. یک چیزی آنجا خوردنی است معمولاً داشت. می‌گفت آن را بگذارید برای بچه‌ها بخورند. آنها که نمی‌فهمند شما دارید چه میپرسید. چه میگویید چه کار دارید. آنها با آن خوش هستند که آن هم که می آید آنجا احساس چه بکند؟ احساس خوشی را بکند.

پس اگر وَ مَن دَخَلَهُ كانَ آمِنًا من دخله فقط آدم های بالغ را نمیگوید آدم های اهل عبادت را نمیگوید هر کسی که آنجا داخل میشود کان آمنا. امنیت خودش را احساس می کند مطابق مرتبه ی خودش. این هم میشود هدایتگری این میشود وقتی یاد آنجا می افتد دلش میخواهد آن را. برایش زیبا است. ساده است. یعنی بحث سختی نیست. ولی این نگاه اگر اینجوری بشود که توجه باید اینجوری باشد باید رابطه اینجوری باشد مدل دیگری از ارتباطات در مسجد ایجاد میشود که مسجد باید من دخله کان آمنا. میخواهد یک بچه باشد می‌خواهد بزرگ باشد می‌خواهد مومن باشد میخواهد غیر مومن باشد. میخواهد مردم ساده عادی باشند می‌خواهد یک اهل عبادت زهد باشد.

من یادم نمیرود این را هم چند بار هم گفتم ولی این از جمله چیزهایی است که قلبم را خیلی اذیت کرده بود وقتی دیدم که در مسجد حضرت آیت الله بهجت خلاصه همه رفرف ملائکه در صعود و خلاصه هبوط و صعودشان همیشه بود ورد و دعا به خصوص قبل از نماز خیلی مثلاً یک نیم ساعت سه ربع قبل نماز همه حال تسبیح زمزمه بود اصلا. یعنی مسجد زمزمه داشت. همه مشغول بودند. بعد خلاصه یک بنده خدایی جا کم میشد دیگر پر میشد نیم ساعت سه ربع قبل از نماز جا به خصوص بعضی شب ها مثل شب های جمعه جا کم می شد. بعد مردم هم می آمدند. هی دنبال جا میگشتند از این صف به آن صف بالاخره تا یک جایی یک کسی دلش بسوزه تنگ تر بنشیند بالاخره این هم جا بشود. یک جوانی آمد از این صف برود صف بعدی همین جوری که آمد برود پایش اشاره شد به این شانه ی یک پیرمردی آنجا بود که پیرمردی هم بود که گاهی شب ها هم در مسجد می‌خوابید. حالا گاهی مسجد آقای بهجت می‌خوابید گاهی مسجد دیگری. من در مسجد های مختلف دیده بودم این شب ها می‌خوابد. آقا این پیرمرد همین اشاره این پای این جوان شده بعد عذرخواهی هم کرد ازش گفت آقا ببخشد. یک حرف‌هایی به این جوان زد بلند در مسجد آقای بهجت در آنجایی که خلاصه رفرف ملائکه فقط شنیده میشود صف صف و رف رف ملائکه فقط شنیده میشود هیچ چیز دیگری نیست یک حرف هایی زد بعد عمری عبادت و مسجد خوابی و کبوتر مسجد بودن آدم فکر میکرد که این همه از کجا درآمد از وجود این؟ بعد تا وقتی که آقای بهجت آمد تکبیر را گفت این ادامه داد یعنی دیگر اوج آن مصیبت که تا آن موقع حتی… یعنی خب همه مردم در تعجب. این مسجد برایش جای امن ایجاد نکرده. دیگر حالا ادامه اش را نگوییم که بین مغرب و عشا هم ادامه داد. که این مسجد جای امن برای این ایجاد نکرده نه در خودش نه نسبت به بقیه. با اینکه این همه در مسجد بوده مسجد برای این آن جهت وجودی اش را توسعه نداده. کسی که میرود در مسجد باید یاد بگیرد امنیت دیگران را هم چه کار بکند؟ فراهم بکند از جمله محل امن بودن یعنی کسی که وارد مسجد می شود این است که یاد میگیرد امنیت دیگران را چه جوری فراهم بکند مردم از او در امان باشند این را دارد تمرین میکند این هدایتگر هست این از جمله هدی للعالمین است.

غیر از اینکه حج را دنبالش می‌فرماید که (سومین علامتی که برای هدایتگری ذکر کرده) وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت که خود اعمال حج هدایتگری دارد. از جمله هدایتگری ها خود [اعمال حج است]. نه انجام عمل فقط هدایتگری دارد که دارد خود تحلیل آن اعمال نشان میدهد که دارد هدایت می‌کند و کسی که عامل به حج است را به عنوان هدایتگر برمی‌گرداند یعنی انسان میرود در حج صالح بشود خودش تا مصلح برگردد. مصلح شدن یعنی چه؟ یعنی کسی که برمی‌گردد حاجی است. حاجی یعنی چه؟ یعنی کسی که نماد حج را در وجودش دوار کرده. یعنی آمده طبیب دوار بطبه[14]. این حج دوار است. حج طائف است. همه جا دارد میرود نماد حج است. یعنی حج در وجود این نهادینه شده. هدایت در وجود این نهادینه شده. همه به عنوان حاجی بشناسید این را. حاجی یعنی چه؟ حاجی یعنی کسی که حج به جا آورده یعنی از حج در درون این قرار گرفته و این آمده و دارد حج را همه جا نشان میدهد. لذا کسی که می آید همه بروند دیدنش همه با او ارتباط داشته باشند صدایش کنند به حاجی. بماند این حقیقت در وجود این و نشان بدهد که این حقیقت در وجودش هست. این هدایتگری است دیگر. مثل این می ماند هر سال میلیون ها حج دوار از حج بر می گردند در مناطق مختلفی که نتوانسته اند بروند حج را ملموساً ببینند محسوساً بیابند. اگر هدایتگری را اینجور تعریف بکنیم چقدر هدایتگری دارد مثل یک قلبی میشود بیت الله که این در عمره و تمتع کسانی که میروند و بهره مند میشوند خون هایی می شوند که پمپاژ می شوند در همه سراسر مملکت اسلامی و حج دوار. حالا چه تمتعش چه عمره اش. هدایتگری را مردم در اینها می‌بینند. لذا دارد که تا چهل روز برای این گناه نوشته نمی‌شود. یعنی به این عنوان که حقیقت وجودی این به گونه‌ای شده چهل روز میل به گناه ندارد. میل به گناه در وجودش نیست تا این تثبیت هم بشود. خب اینا حالا هی حرف حرف می آید.

یکی از حضار نامفهوم 38:00

استاد: بله. حتی کسی که… اینها جزء معارف زیبای ماست که وقتی می گویند از حج برگشت کسی برود دیدن حاجی این هم در ثواب حج او شریک می‌شود. نه از آن چیزی کم کنند. چون این حج دوار است. چون بیت الله آشکار است وقتی می روی سراغ او از او در تو هم تاثیر میگذارد واسطه در اعطا میشود. همان جوری که حج این اثر را بیت الله دارد حاجی هم این اثر را دارد.

اینها به نظر من اگر ما دینمان را برگردیم یک نگاه و نظر دیگری درست در آن بکنیم ببینیم چقدر زیبا و محسوس است… بعضی فکر میکنند دین فقط معقول هست یعنی کسانی که اهل تعقل هستند فقط می توانند به آن برسند. اما این دین این قدر خلاصه این قدر نازل شده آمده پایین پایین تا از مرتبه محسوس جذب کند ببرد تا بالای بالا و این قدرت این دین است که میتواند تا محسوس ترین مرتبه ها آن هدایتگریش توسعه بدهد. در همین سبک زندگی ظاهری توسعه بدهد. حالا اینها دیگر خیلی ادامه دارد.

یکی از حضار نامفهوم 39:11

استاد: چون این‌ها ظهور هستند. ببینید مقام ابراهیم را یک معنای دیگری کردند که مقام ابراهیم را فقط آن سنگ نگیریم؛ بلکه به این عنوان که کنار کعبه ابراهیم خلیل مقامی برای عبادت داشت که آن مقام ابراهیم بود که آن نماد است. آن هم عیب ندارد همه اینها با همدیگر اینجا هم که جای پا هست با توجه به آن که آن سنگ بهشتی است که دیروز عرض کردیم که جزء سه سنگی است که سنگ بهشتی هستند: حجرالاسود و سنگ مقام ابراهیم و آن حجر موسی که بنی اسرائیل که از آن دوازده چشمه جاری شد اینها سه سنگ بهشتی هستند که در دنیا خدای سبحان قرار داده. خود این سنگ بهشتی بودن فقط این نیست که ما بشنویم سنگ بهشتی است. یعنی تاثیر بهشتی هم دارد تاثیر بی واسطه هم دارد. همان جوری که حجرالاسود توضیحش را دادیم اگر یادتان باشه مفصل که این سنگ تاثیر در هدایتگری دارد استلامش اثرگذار است و رابطه با او و بیعت مجدد با او تمام میثاق است اگر یادتان باشد خود این سنگ این قدر در مقابل ابراهیم خلیل خاضع است، سنگ اثرش آن سفتی و سختی اش است اما در مقابل ابراهیم… نه ابراهیم خلیل وزنش زیاد بود این سنگ فرو رفت. نه این سنگ در مقابل ابراهیم خضوعش باعث شد که این جور نماد و نمایان بشود که چه بشود؟ جای پای ابراهیم بر روی این به عنوان یک معجزه و اعجاز است منتها یک اعجازی است که باقی ست و همیشه دیدنی است الان هم. این به عنوان یک اعجاز است و چون به عنوان یک اعجاز است هدایتگری دارد. خود همین هم به عنوان یک اعجاز چه دارد؟ هدایتگری دارد.  چنانچه اگر سنگ موسی امروز در دست ما بود و می دیدم که فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا[15] از او چشمه‌ها جاری است و دوازده چشمه از آن جاریست می‌دیدیم برای ما هدایتگری داشت. این جای پا برای ما هدایتگری دارد امروز و این باقی است و اشاره شده در قرآن هم. بله

یکی از حضار نامفهوم 41:34

استاد: ببینید دین یک مجموعه است. باید با هم در وجود انسان تاثیر بگذارد تا این تمام تاثیر بماند. گاهی این تاثیرش را میگذارد؛ ولی جهات دیگر که محقق نشده مانع از بروز تاثیر این و یا حتی رفع تاثیر این میشوند. همان جوری که می‌فرماید: فادرئوا بالحسنة السیئة[16]. با حسنات سیئات را درء بکنید دور بکنید از خودتان با حسنات، همینجا این است که انسان گاهی یک عمل صالحی انجام داده، اما اعمال سیئه اش درء می کنند حسنات را. خوبی ها را مانع ایجاد می کنند. لذا می‌بینید که آن اثر خودش را گذاشته کارهای دیگر اما اعمال دیگرش که با این تناسب نداشت با این فهم غلطش از دین با این تناسب نداشته خلق و خوش… حتی همین گاهی کسی مجرد زندگی می کند سختی های تجرد را می کشد خلق و خویش غضبناک می شود آن لطافت درونش ایجاد نشده است در زندگی با بچه با همسر با فرزند آن لطافت ایجاد نشده وزنه محبت در درونش راحت زده نمیشود. بعد می‌بینید که با آن اعمال بد بسیاری از اعمال خوبش را هم چه کار میکند؟ ترک میکند دیگر. لذا تمام این اعمال مال این است که انسان لطیف تر بشود؛ محبتی تر بشود. از جمله ازدواج و فرزندداری و اینها مال همین لطافت و محبتی تر شدن است. لذا می فرمایند یک ساعت بودن با اهل بیتش انسان مطابق با یک سال عبادت است؛ یعنی آن تاثیر و سرعت در تاثیر دارد؛ منتها نه یک سال عبادت واجب دیگر. معلوم است دیگر. یعنی یک سال کسی که میخواهد عبادت مستحب… آن می خواهد تاثیر محبتی بودن را… هل الدّین الّا الحبّ و البغض[17] این را نمیفهمد. وقتی این را نمیفهمد یک عملی را انجام میدهد اعمال دیگری که مقابل این هم هست انجام میدهد مثل یک ماشینی که از چند جهت این را هل بدهند حرکت میکند؟ نه. اگر  از جلو هلش بدهند، از عقب هلش بدهند، از پهلو از این طرف و آن طرف هم هلش بدهند، این ماشین حرکت می کند؟ نه. چون انرژی ها هم دیگر را نیروها خنثی می کنند. همه خنثی می شوند با هم دیگر. اما اگر این ها در یک جهت قرار گرفتند برآیند نیروهای هم جهت سرعت حرکت است.

یکی از حضار نامفهوم 44:13

استاد: لطف الهی همیشه هست نه بدون لطف الهی هدایت شکل نمی‌گیرد اما لطف الهی انفعال در آن نیست لطف الهی همیشه هست. مانع از این مانع بهرمندی از لطف الهی می شود. به اینکه این مدل را سرایت بدهیم جریان را به اینکه موکول به این نیست که حتما حج برویم تا این محقق بشود موکول به این است که تکلیف امروزمان را مرتبط با این حج ببینیم می توانیم انجام بدهیم یا نه. اگر انجام دادیم موفق به حج هم بشویم حج کامل انجام میشود. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

[1] . [آل عمران: 96 و 97]

[2] . [المائدة: 97]

[3] . [الحديد: 25]

[4] . تفسير نور الثقلين ، ج۲، ص۴۸۴، تفسير كنز الدقائق ، ج۶، ص۴۱۴، بصائر الدرجات ، ج۱، ص۱۹۶، وسائل الشیعة ، ج۲۷، ص۱۹۶، بحار الأنوار ، ج۸۹، ص۹۷، ، تفسیر العیاشی ، ج۱، ص۱۱، تفسير الصافي ، ج۱، ص۲۹، تفسیر البرهان ، ج۱، ص۴۶، بحار الأنوار ، ج۸۹، ص۹۴، ، تفسیر العیاشی ، ج۲، ص۲۰۳، تفسیر البرهان ، ج۳، ص۲۳۱، بحار الأنوار ، ج۳۵، ص۴۰۳، ، بصائر الدرجات ، ج۱، ص۲۰۳، بحار الأنوار ، ج۲۳، ص۱۹۷، مستدرك الوسائل ، ج۱۷، ص۳۳۱

[5] . [البقرة: 125]

[6] . [الأعراف: 29]

[7] . [الأنبياء: 104]

[8] . [البقرة: 125]

[9] . [النمل: 125]

[10] . إقبال الأعمال ، ج۱، ص۳۷، بحار الأنوار ، ج۹۴، ص۳۷۴، إقبال الأعمال ، ج۱، ص۲۴، مصباح المتهجد ، ج۲، ص۵۸۲، إقبال الأعمال ، ج۱، ص۶۷، البلد الأمین ، ج۱، ص۲۰۵، المصباح (للکفعمی) ، ج۱، ص۵۸۸، بحار الأنوار ، ج۹۵، ص۸۲، زاد المعاد ، ج۱، ص۹۲، ، إقبال الأعمال ، ج۱، ص۶۱، بحار الأنوار ، ج۹۳، ص۳۱۱، إقبال الأعمال ، ج۱، ص۳۹، بحار الأنوار ، ج۹۴، ص۳۷۷، مصباح المتهجد ، ج۱، ص۱۸۱، بحار الأنوار ، ج۸۴، ص۳۱۶، البلد الأمین ، ج۱، ص۲۲۳، المصباح (للکفعمی) ، ج۱، ص۶۱۸

[11] . [البقرة: 126]

[12] . [الحج: 27]

[13] . [البقرة: 125]

[14] . غرر الحکم ، ج۱، ص۴۳۷، عیون الحکم ، ج۱، ص۳۱۹، بحار الأنوار ، ج۳۴، ص۲۳۹، نهج البلاغة ، ج۱، ص۱۵۵

[15] . [البقرة: 60]

[16] . المحاسن ، ج۱، ص۲۵۷، الکافي ، ج۲، ص۲۱۷، مشکاة الأنوار ، ج۱، ص۴۱، الوافي ، ج۵، ص۶۸۵، وسائل الشیعة ، ج۱۶، ص۲۰۳، تفسیر البرهان ، ج۴، ص۲۷۲، بحار الأنوار ، ج۷۲، ص۳۹۷، بحار الأنوار ، ج۷۲، ص۴۲۲، تفسير نور الثقلين ، ج۴، ص۱۳۳، تفسير كنز الدقائق ، ج۱۰، ص۸۳،، تفسير كنز الدقائق ، ج۱۰، ص۸۲، تفسير الصافي ، ج۴، ص۹۵، بحار الأنوار ، ج۲۴، ص۲۱۶، تفسير نور الثقلين ، ج۴، ص۱۳۳، الدروع الواقية ، ج۱، ص۱۳۳، الدروع الواقية ، ج۱، ص۲۲۲، العدد القویة ، ج۱، ص۲۳۲، بحار الأنوار ، ج۹۴، ص۱۶۶، بحار الأنوار ، ج۹۴، ص۲۶۵، الصحیفة العلویّة ، ج۱، ص۵۱۰

[17] . تفسير فرات ، ج۱، ص۴۲۸، بحار الأنوار ، ج۶۵، ص۶۳، مستدرك الوسائل ، ج۱۲، ص۲۲۶، تفسیر العیاشی ، ج۱، ص۱۶۷، تفسیر البرهان ، ج۱، ص۶۱۱، بحار الأنوار ، ج۲۷، ص۹۵، بحار الأنوار ، ج۱۰۱، ص۱۳۰، تفسير نور الثقلين ، ج۱، ص۳۲۷، تفسير كنز الدقائق ، ج۳، ص۷۰، مستدرك الوسائل ، ج۱۲، ص۲۱۹، مستدرك الوسائل ، ج۱۵، ص۱۲۸

5 ستاره

0%
0 دیدگاه

4 ستاره

0%
0 دیدگاه

3 ستاره

0%
0 دیدگاه

2 ستاره

0%
0 دیدگاه

1 ستاره

0%
0 دیدگاه

توسط 01 کاربر

مرتب‌سازی بر اساس

  • تصویر آواتار

    هاشمی

    باسلام و احترام
    لطفا ویدیو را نیز قرار دهید ویا عکس در بین متن هایی که در آینده افزوده خواهد شد قرار دهید.
    با تشکر از زحمات شما

    1401/02/26

    اشتراک‌گذاری در

    آیا مفید بود؟

در این مورد یک بازخورد بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید