بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
در محضر روایات باب غیبت کافی شریف بودیم. ان شاء الله خدای سبحان به برکت این روایات، رابطه ما با امام زمانمان(ع) را روز به روز قوی تر کند، باورمان را به حضرت(ع) شدیدتر کند، از فتنه های آخرالزمان محفوظ بدارد و از اینکه مبتلاء به خلاف رضای حق شویم، محفوظ باشیم.
در محضر این روایات بودیم.
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ التَّنْوِيهَ أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ إِمَامُكُمْ سِنِيناً مِنْ دَهْرِكُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى يُقَالَ مَاتَ قُتِلَ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَيْهِ عُيُونُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَتُكْفَؤُنَ كَمَا تُكْفَأُ السُّفُنُ فِي أَمْوَاجِ الْبَحْرِ [1]
معنای رایت
حواستان باشد که مسئله غیبت را تشهیر نکنید. مسئله مغلوبه می شود مانند کِشتی که پشتش بالا آمده و رویش به زیر رفته است و کسانی که مؤمن باشند نجات پیدا می کنند.
فَلَا يَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ فِي قَلْبِهِ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً مُشْتَبِهَةً [2]
رایت، غیر از یک پرچم تنهاست. جریان است. اهداف و شعار و همه چیز در آن معلوم هست. وقتی میبینند، یک جریان را میبینند، یک گروه را میبینند، یک فکر را میشناسند. در رابطه با رایت در بحث روایات امام زمان(ع)، دو سه جلسه صحبت کردیم.
اینجا میفرماید دوازده رایت علم میشود. یعنی دوازده جریانی که هر کدام از بس متشابه هستند، معلوم نیست.
لَا يُدْرَى أَيٌّ مِنْ أَيٍّ [3]
آن قدر کلام این رایات متشابه است، جریان ها به هم نزدیک است، خیلی تشخیص سخت میشود که باطل کدام و حق کدام است.
قَالَ فَبَكَيْتُ ثُمَّ قُلْتُ فَكَيْفَ نَصْنَعُ قَالَ فَنَظَرَ إِلَى شَمْسٍ دَاخِلَةٍ فِي الصُّفَّةِ [4]
سؤال کرد: حالا ما چکار کنیم؟ حضرت(ع) آنجا که نشسته بودند، ایوانی داشت. نور افتاده بود داخل ایوان.
فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأَمْرُنَا أَبْيَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ.[5]
به مفضّل فرمودند: این نور خورشید را می بینی؟ مسئله ما روشن تر و واضح تر از این نور است.
4- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ شَبَهاً مِنْ يُوسُفَ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُهُ حَيَاتَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ [6]
نتیجه حیرت، یأس در زندگی
آیا مقصودتان حیات امام است یا غیبة امام است؟ بعضی نسخه ها به جای حیات، حیرت آورده اند. دسته ای از روایات است که دوران غیبت را با حیرت همراه میکند. نه به عنوان اینکه غیبت، حیرت است. بلکه به عنوان اینکه غیبت برای عدّه ای حیرت میشود. غیبت برای چه کسانی حیرت میشود؟
امروز جریاناتی به دنبال این هستند که عصر غیبت را عصر حیرت نام گذاری کنند. مقصود دارند اگر دقیق باشند. یا جاهلند. اگر عصر غیبت را عصر حیرت نامیدید، حیرت یعنی در آن جا هدایت از ضلالت آشکار نیست. راه از چاه معلوم نیست. وقتی راه از چاه معلوم نباشد، دنبالش یأس از هدایت میآید. این ها همه روایات دارد. بعد دنبال این حیرت مدتی انسان در حیرت میماند، چون به تعبیر این ها حیرت فراگیر است و در آن حیرت نجات نیست، راه این است که «قف عند الشبهات». آدم باید بایستد. وقتی ایستاد و یا حرکت نکرد، به دنبالش یأس ایجاد میشود. چون امیدی برای انسان نمیماند. آن توقفی که باعث میشود راه را پیدا کند، منجر به امید میشود. اما توقفی که در توقف بماند، سرگردانی است که منجر به یأس میشود. کم کم کسی که مأیوس میشود، ناخودآگاه از جمع مؤمنان جدا میشود. وقتی از جمع مؤمنان جدا شد، در مقابل مؤمنان قرار میگیرد. این ها را در روایت بیان میکند. در مقابل مؤمنان قرار میگیرد به طوری که تعبیر روایات این است که سبب درگیری بین مؤمنین میشود. آب دهان میاندازد. فقط این آب دهان بیرونی نیست. سیلی زدن گاهی معرفتی و عملی است. مؤمنان را به جان هم انداختن است. مقابله میکند. این راهی است که کسی که دنبال این نگاه است که عصر غیبت را که با آن توضیحاتی که در چندین جلسه برای دوستان بیان کردیم، اولین روایتی که باب نادر فی حال الغیبة میفرمود: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ اَلْعِبَادُ مِنَ اَللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ»[7] نزدیک ترین بندگان با خدا، «أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُمْ» [8]، راضی ترین حالت بندگان با خدا چه زمانی است؟ «إِذَا اِفْتَقَدُوا حُجَّةَ اَللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ يَعْلَمُوا مَكَانَهُ وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّةُ اَللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ لاَ مِيثَاقُهُ فَعِنْدَهَا فَتَوَقَّعُوا اَلْفَرَجَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَإِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ غَضَبُ اَللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ إِذَا اِفْتَقَدُوا حُجَّتَهُ وَ لَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ»[9]در حالی که میدانند امام هست. پس حیرت مربوط به این ها نیست.
عصر غیبت، دوران کمال برای مؤمنین
دنباله همان روایت، یک اصل عظیمی را بیان کردند که آن اصل عظیم این بود که خدای سبحان «وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ لاَ يَرْتَابُونَ»[10]، نه تنها دچار حیرت نمیشوند، بلکه دچار شک هم نمیشوند. اگر میدانست که این ها دچار شک میشوند، یک لحظه ایجاد غیبت نمیکرد. چه برسد به اینکه سال ها محقّق بشود. پس غیبت نسبت به مؤمنین و کسانی که باور دارند، کمال است. قبلا بیان کردیم.
اما غیبت نسبت به کسانی که اهل ضلالت بودند، اهل لغزش بودند، اهل جهل بودند، موجب حیرت می شود.
أَمَا إِنَ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخْرُجُ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْأَعْلَامِ الْبِيضِ تُحَقَّقُ [تَخْفِقُ] فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ.[11]
برای مؤمنان «ارضی ما یکون و اقرب ما یکون» است، دوران «افضل یقیناً» است، عبادت در این دوران افضل عبادات است، یار حضرت(ع)، عمّار ساباطی عرض میکند پس دنبال ظهور نباشیم؟ آن قدر این دوران عظیم و بزرگ است و کار و فعل در آن نتیجه بخش است؟ یعنی در آن یقین ایجاد میشود. لذا «آمنوا بسواد علی بیاض»[12] است، دورانی است که ایمان مردم، بالاترین ایمان است. به نوشته ها و به وجود حضرات یقین پیدا میکنند. مردم از مرتبه بدن عبور میکنند. اما کسی که در مرتبه بدن باشد، وقتی حضرت را نمیبیند دچار حیرت میشود. اما جاهل دچار حیرت میشود. متن روایت است.
عصر غیبت، دوران حیرت جاهلین
جاهل دچار حیرت میشود. پس عصر حیرت برای همه نیست. اگر میگویند برای امام حیرت است و غیبت، غیبت برای مومنان است، حیرت برای جهّال است. اگر عدّه ای دچار حیرت میشوند، از جهلشان است. اصل این است که خدا غیبت را سبب شک قرار نمیدهد. سبب یقین است. هدایت گری دارد. فرمود: اگر یک لحظه غیبت سبب ریبه و شک میشد، محقّق نمیشد.
برای ما ابتدا جا میاندازند که عصر غیبت عصر حیرت است. به دنبال این بعد از مدتی یا به زبان میگویند یا عملاً اظهار میشود که عصر یأس میشود. لذا عده ای اینجا مأیوس میشوند. همین روایتی که در محضرش بودیم، میفرماید حتی یقال مات؟ قتل؟ هلک؟ باي واد سلک؟ آنی که «آمنوا بسواد علی بیاض»[13]بود، هرچه میگذرد، ایمانش قوی تر میشود و رابطه اش بیشتر میشود، فرج أنفسی برایش بیشتر میشود. اما کسی که رابطه اش قطع است، هر چه میگذرد یأسش بیشتر میشود.
این از همان پرچم های متشابه است که «لایدری ای من ای». میبیند که روایت حیرتی دارد، کسی سوء استفاده کرده است. این را روایت برای جهّال آورده است. این را برای مؤمنین میآورد که عصر غیبت، عصر حیرت برای مؤمنین است. در حالی که به هیچ وجه روایات، عصر غیبت را، عصر حیرت برای مؤمنین نمیدانند. بلکه عصر «أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُمْ» [14]، «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ اَلْعِبَادُ مِنَ اَللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ»[15]میدانند.
یأس، واسطه بین حیرت و انکار
گاهی جهل از روی سادگی و نداشتن عمق وجود است که وقتی یک حیرتی میبیند، به همه روایات نسبت میدهد. بین روایات جمع نمیکند. فکر میکند حیرت است، به حیرت مبتلا میشود. گاهی عالمانه است. احساس میکند بغض ها و کینه هایی در وجودش است، احساس میکند مسائلی را با این میتواند مرتکب بشود.
ما نمیتوانیم بگوییم کسی این است یا آن. انسان میفهمد که بعضی از جریانات به تعبیری که در همین روایت شریف هم داشت، میفرماید«يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ»[16]. این حیرتی که از جهل نشأت میگرفت، به هلاکت مبتلاء میکند. مبطل میشود. اصلا زیرآب همه را میزند. نه فقط اول نسبت به امام حیرت است، به دنبال این حیرت میگوید اصلا نیست. قتل، هلک، باي واد سلک. اصلا نیست. اول با حیرت شروع میشود، به انکار کشیده میشود. ولی بین حیرت و انکار معمولاً یأس واسطه است، فتنه ها واسطه است.
یک روایت این بود که غیبت فعل الهی است و سبب شک نمیشود. فعل ما نیست. طول کشیدنش فعل ماست. اصلش فعل خداست. «لابد لصاحب هذا الامر من غیبة»[17]، «وَ سِرٌّ مِن سرِّ اللّه»[18]، «الأمرَ أمرٌ مِن أمرِ اللّهِ»[19]. بحثش را مفصّل قبلاً از روایات مختلف داشتیم که «اصل الغیبة» یک کمال است. طول کشیدن غیبت ممکن است از جانب افعال ما باشد. آن باعث میشود گاهی کسی به حیرت بیفتد. اما آن برای جهّال است. مؤمنین به حیرت نمیافتند.
تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَة
«حَتَّى تَضِلَّ اَلْخَلْقُ عَنْ أَدْيَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِكَ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ اَلثَّاقِبِ فَيَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»[20] این هم داریم. با توجه به روایتی که بالا اشاره کردیم، اصل الغیبة سبب گمراهی نمیشود. کسی که در دوران غیبت هست، اگر در وجودش مرض بود، «فزادهم الله مرضا». سبب گمراهی میشود. برای کسی که مرض در وجودش بود، گمراهی برای او حاصل می شود. مثل اینکه پیغمبر اکرم(ص) آمد، کسانی که اهل عناد با خدا بودند، درگیری شان با پیغمبر(ص) شدّت پیدا کرد. کسی که در وجودش مریضی هست، هدایت گری برای او شدّت میآورد. قرآن که شفاء صدور است «وَ لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»[21].
غیبت سبب نمیشود که این ها گمراه شوند. در دورانی که دوران هدایت گری ویژه است، کسانی که مریضی در وجودش است، این ها دورتر میشوند. معلوم است. اگر دین اسلام نمیآمد این همه یهود فتنه نمیکردند. اگر آدم(ع) را خدا خلق نمیکرد، شیطان ساقط نمیشد. شیطان در مقام قرب بود. خودش میگوید «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي»[22]. إغوای ابتدایی به خدا نسبت ندارد. إغوا، إغوای جزایی است، ضلالت همیشه جزایی است، هیچ گاه ابتدایی نیست.
«تَكُونُ بِهِ غَيْبَةٌ وَ حَيْرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا اَلْأُمَمُ»[23]. غیبت برای مؤمنین کمال است. حیرت برای دیگران ضلال ایجاد میکند. تضلّ به لحاظ نظام جزایی است. «يَأْتِي بِهِ خَيْرُ اَلْأَنْبِيَاءِ فَيَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»[24].
غیبت، عهد معهود
قَالَ النَّبِيُّ ص وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً لَيَغِيبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَيْهِ مِنِّي حَتَّى يَقُولَ أَكْثَرُ النَّاسِ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ وَ يَشُكُّ آخَرُونَ فِي وِلَادَتِهِ [25]
وصایت و نبوّت عهد معلوم است. اینجا میفرماید غیبت، عهد معهود است. یعنی هدایت گری دارد. حتی به جایی میرسد که «أَكْثَرَ النَّاسِ». از تعبیر معلوم است که مؤمنین نیستند.
فَمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ فَلْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ وَ لَا يَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ إِلَيْهِ سَبِيلًا بِشَكِّهِ فَيُزِيلَهُ عَنْ مِلَّتِي وَ يُخْرِجَهُ مِنْ دِينِي فَقَدْ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ.[26]
کسانی که این عصر را عصر حیرت و شک میدانند، آن ها شیطان در وجودشان رسوخ کرده است. نگذارید شیطان در وجودتان نفوذ کند. که شک در این مسئله ایجاد شود. اگر به شکّ و حیرتی مبتلا شدید، بعدش خروج از امّت من است. پیش بینی های پیغمبر اکرم(ص) از این مسئله است. حیرت مرحله وسط است. انسان به حیرت مبتلاء میشود. بعد شک که آیا هست یا نیست. بعد به خروج از دین منجر میشود. نظیرش را از ابتدای انقلاب تا الان دیدیم. قبل از انقلاب هم بوده است. با خودش هم عدّه ای را میبرد. یک وقت کسی کارش فردی است، یک وقت کارش اجتماعی است.
همیشه شیطان با کسانی که ایمان نمیآورند همراه است تا این مسئله را تثبیت کند.
عصر غیبت، عصر حیرت برای جُهّال و غیرمؤمنین
الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ عَنْكُمْ مَهْدِيُّكُمْ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مِنْكُمْ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ ثُمَّ يُقْبِلُ كَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فَيَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.[27]
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْسُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مِسْكِينٍ الرِّحَّالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي الْمُغِيرَةِ عَنْ عَمِيرَةَ بِنْتِ نُفَيْلٍ قَالَتْ سَمِعْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع «5» يَقُولُ لَا يَكُونُ الْأَمْرُ الَّذِي تَنْتَظِرُونَهُ حَتَّى يَبْرَأَ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ يَتْفُلُ بَعْضُكُمْ فِي وُجُوهِ بَعْضٍ وَ يَشْهَدَ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ بِالْكُفْرِ وَ يَلْعَنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَقُلْتُ لَهُ مَا فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ مِنْ خَيْرٍ فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ يَقُومُ قَائِمُنَا وَ يَدْفَعُ ذَلِكَ كُلَّهُ.[28]
عصر غیبت عصر حیرت است اما برای جهّال و غیر مؤمن. برای کسانی که «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»[29]. کسی که «فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا»[30] است.
نگوییم دوران غیبت، عصر حیرت است و ناخودآگاه به یأس میرساند. بعد میگویند پیش بینی هایی که برای تمدّن سازی اسلام شده است، امکان پذیر نیست. چون عصر حیرت است. آن فقط به دست امام زمان(ع) است.
دنباله حیرت، یأس است. میگوید نمیشود. امکان پذیر نیست. اصلاً ادّعایش را هم نکنید، حرفش را هم نزنید. این الغاء به دیگران است.
به دنبالش یأس و مقابله کردن و خروج از دین است. بعد به جایی میرسد که ناخودآگاه «يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ»[31]،هلاکت مبطلون است.
در دنباله میفرماید: این ها به جایی میرسد، که مقابل بقیه مؤمنین می افتند و اینقدر شدت مقابله و کینه شان شدید میشود تا به ملاعنه می کشند. «یلعن بعضهم بعضا».
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَا مَالِكَ بْنَ ضَمْرَةَ كَيْفَ أَنْتَ إِذَا اخْتَلَفَتِ الشِّيعَةُ هَكَذَا وَ شَبَّكَ أَصَابِعَهُ وَ أَدْخَلَ بَعْضَهَا فِي بَعْضٍ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا عِنْدَ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ قَالَ الْخَيْرُ كُلُّهُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا مَالِكُ عِنْدَ ذَلِكَ يَقُومُ قَائِمُنَا فَيُقَدِّمُ سَبْعِينَ رَجُلًا يَكْذِبُونَ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص فَيَقْتُلُهُمْ ثُمَّ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ.[32]
آدم فکر میکند هر اختلافی سبب حیرت است. اختلاف برای کسی که مُحکمات دستش نیست، موجب حیرت است. اما کسی که مُحکمات به دستش است و متشابهات را به محکمات برمیگرداند. وقتی متشابهات را به محکمات برگرداند، وجودش تثبیت میشود.
بعد از بیان مشکلات، راوی گفت «لا خیر فی ذلک». حضرت(ع) فرمودند: یا مالک «الْخَيْرُ كُلُّهُ عِنْدَ ذَلِكَ»[33]. در همین حالت است که حجّت ما قیام میکند.
در روایت است که در جریان نوح بیان شده که: إِلَى أَنْ غَرَسَهَا سَبْعَ مَرَّاتٍ فَمَا زَالَتْ تِلْكَ الطَّوَائِفُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ تَرْتَدُّ مِنْهُ طَائِفَةٌ بَعْدَ طَائِفَةٍ إِلَى أَنْ عَادَ إِلَى نَيِّفٍ وَ سَبْعِينَ رَجُلًا فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِنْدَ ذَلِكَ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا نُوحُ الْآنَ أَسْفَرَ الصُّبْحُ عَنِ اللَّيْلِ لِعَيْنِكَ حِينَ صَرَّحَ الْحَقُ عَنْ مَحْضِهِ وَ صَفَا الْأَمْرُ وَ الْإِيمَانُ مِنَ الْكَدَرِ بِارْتِدَادِ كُلِّ مَنْ كَانَتْ طِينَتُهُ خَبِيثَةً فَلَوْ أَنِّي أَهْلَكْتُ الْكُفَّارَ وَ أَبْقَيْتُ مَنْ قَدِ ارْتَدَّ مِنَ الطَّوَائِفِ الَّتِي كَانَتْ آمَنَتْ بِكَ لَمَا كُنْتُ صَدَّقْتُ وَعْدِيَ السَّابِقَ لِلْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ أَخْلَصُوا التَّوْحِيدَ مِنْ قَوْمِكَ وَ اعْتَصَمُوا بِحَبْلِ نُبُوَّتِك[34]
هر دفعه که نوح گفت دانه ها را بکارید، عدّه ای از دین خارج میشدند. عدّه ای دچار شک میشدند، عدّه ای تثبیت میشدند. دوباره که میگفت بکارید، تثبیت مومنین شدّت پیدا میکرد و محض حق محقّق می شود، تا این که اسفرار صبح میشود، پرده صبح بالا میرود، بعد قیام محقّق میشود بعد میفرماید اگر من آن موقع عذاب را میآوردم، تصفیه صورت نمیگرفت و این ها در جمع مومنان باقی میماندند.
امام صادق بعد از بیان این روایت می فرماید: همین جریان در زمان قائم ما هم محقق می شود.
قَالَ الصَّادِقُ ع وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ فَإِنَّهُ تَمْتَدُّ أَيَّامُ غَيْبَتِهِ لِيُصَرِّحَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ يَصْفُوَ الْإِيمَانُ مِنَ الْكَدَرِ [35]
عصر غیبت عصر اسفرار صبح است، عصر روشن شدن است و عصر رشد است. این غیر از عصر حیرت است. حیرت سرگردانی و توقف و یأس است. نمیدانند دنبال این حرفشان، یأس در مومنان ایجاد کردن است.
این ها خیلی در دل مؤمنین اثر میگذارد. آدم میترسد که چطور جرأت میکنند که مؤمنین را مأیوس و نا امید کنند و از شدّت خلوص این طور بکاهند.
عصر غیبت، دوران تثبیت ایمان
پس دوران غیبت، دوران ایمان بالاتر است. دوران تثبیت بالاتر است. چه کسی خارج میشود؟ «من کان فی قلبه کدر». نه این که اهل ایمان خارج شوند. برای اهل ایمان، هیچ حیرتی نیست.
بِارْتِدَادِ كُلِّ مَنْ كَانَتْ طِينَتُهُ خَبِيثَةً مِنَ الشِّيعَةِ [36]
کسی که طینتش خبیث است، دچار خروج و یأس میشود. تعبیر این است که از شیعیان است. اما طینتش خبیث است.
الَّذِينَ يُخْشَى عَلَيْهِمُ النِّفَاقُ [37]
این ها درونشان نفاق است. خیلی خطرناک است. اگر کسی ببیند روایت دارد این طور نهیب میزند، دیگر نباید لب از لب باز کند.
إِذَا أَحَسُّوا بِالاسْتِخْلَافِ وَ التَّمْكِينِ وَ الْأَمْنِ الْمُنْتَشِرِ فِي عَهْدِ الْقَائِمِ ع [38]
به اسم شیعیان دارند تحریف میکنند، شیعه باید امید ایجاد کند، جریان غیبت و ظهور از بزرگ ترین پرچم های امید است. به دوران حیرت و یأس تبدیل نکنیم. اگر تبدیل کردیم، حقیقت را به این تبدیل کردیم.
این ها یک پرچم بلند کردند که ابتدایش حیرت است، دنباله اش یأس است و دنباله اش مقابله است و در مقابل جریان حق ایستادن است. ابتدا فرمایشات رهبری را زیر پا میگذارند. بعد کم کم مقابله میکنند. وقتی نفاق شد، انسان دعوت به خودش میکند. این ها خطرهایی است که ممکن است در بد برداشت کردن و نگاه درست نکردن پیش بیاید.
نتیجه حیرت، توقّف و منحرف کردن از مسیر صحیح
کسی که نسبت به وضع موجود دچار حیرت است، نسبت به چه چیزی دچار حیرت است؟ او دنبال تکلیف نیست. دنبال توقّف است. اول دنبال این است که موتور را خاموش کند. بعد منحرفش کند. ظهور غایت نهایی آن مسئله است. وقتی موتور را خاموش کردی، میگویی یک عبادتی در گوشه و کنار کافیست. دین تشکیل دادن حکومت نمیخواهد. دنباله اش سکولاریزم است. این ها را گاهی صریح هم میگویند. شهادت ها تلف شدن بود و از دست دادن بود و امام از اول اشتباه کرد. این ها دنباله و نتیجه حرف است. بعضی جلوتر هستند، بعضی عقب تر، بعضی با اشاره میگویند.
خدا انسان را از نفاق حفظ بکند. آن هم اگر عمدی باشد. ما میگوییم ان شاء الله جهل است. اگر جهل باشد، خدا راه بازگشت را باقی میگذارد. اما اگر نعوذ بالله از روی عناد و کینه و نفاق باشد، خیلی کار، خطرناک میشود.
یک دوره ای انسان آن قدر به آن طرف میافتاد که هر چه میگفتند این قدر تند نرو، گوش نمیداد. یک دوره ای بر عکس آن. میگویند افراط به تفریط میکشاند. امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه در توصیف انسان جاهل می فرماید: «الجاهل إمّا مُفرطاً أو مُفرّطاً». انسان جاهل یا اهل افراط است یا تفریط. بعضی وجودشان هیچ وقت در اعتدال نیست. گاهی در افراط هستند و گاهی در تفریط. در حافتی الصراط هستند. نه آن موقع در صراط بودند و نه الآن.
خدا کند ما را خدا از بدعت در دین حفظ کند. همانی که در المیزان بحث کردیم که یهود مبتلا شدند که نسبت دهند که این ها از کتاب است. از دین است. «وَ مَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ»[39]. این ها رها کردن دین را به دین نسبت میدهند. یهود این کار را نکردند. دین حاکمیت ندارد، سیاست ندارد، یک حداقل است، یک گوشه است.
در نظام دینی، همه احکام ما با اقامه است، اقامه صلاة است، نه فقط خواندن نماز است. «أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ»[40] فرهنگ قیام را در بین مردم جا بیندازند.
عصر تثبیت
این جعل اصطلاح ها (عصر حیرت) جعل صحیحی نیست.
اگر افکار دیگرش را هم قبول نمیکند، فکر کند عصر حیرت است. نه. عصر حیرت نیست. عصر تثبیت است. عصر «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ»[41]است.
این ها را در مقابل عصر حیرت و یاس و ابطال و فتنه جمع کنید. فتنه هم در آخر الزمان مربوط به غیر مؤمنان است که دچار فتنه میشوند. ابتلاء برای مؤمنان رشد است. فتنه نیست.
میگویند باید از همه حکومت های دیگر مایوس شد. وقتی فکر غلط شکل گرفت، اهل ایمانی که میخواهند به آن اوج برسند چطوری میرسند؟
وقتی نظام فرج شدیدتر و نزدیک تر میشود، مقابله ها هم بیشتر میشود. پرچم های متشابه نزدیک فرج بیشتر بالا میرود.
عده ای ابراز میکنند که ما حضرت(ع) را دیدیم.
58- حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا يَقُومُ الْقَائِمُ حَتَّى يَقُومَ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا كُلُّهُ يُجْمِعُ عَلَى قَوْلِ أَنَّهُمْ قَدْ رَأَوْهُ فَيُكَذِّبُهُمْ.[42]
اصلاً در دین خدا یأس نیست. هر جا دیدید یک رذیله ای را دارند ذکر میکنند، حتماً بدانید از جانب عقاب و جزاء است، از جانب هدایت گری الهی و فیض الهی نیست. در فیض الهی همیشه هدایت است.
ان شاءاللّه خدای متعال ما را از انحرافات آخرالزّمان محفوظ بدارد.
والسّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته
[1] الكافي- ط الاسلامية ج1 ص 336
[2] همان
[3] همان
[4] همان
[5] همان
[6] الكافي- ط الاسلامية ج1 ص 336
[7] الکافي ج۱ ص۳۳۳
[8] همان
[9] همان
[10] همان
[11] كمال الدين ج۲ ص۴۰۹
[12] من لا یحضره الفقیه: ۴/ ۴۶۶
[13] من لا یحضره الفقیه: ۴/ ۴۶۶
[14] الکافي ج۱ ص۳۳۳
[15] الکافي ج۱ ص۳۳۳
[16] كمال الدين ج۲ ص۴۰۹
[17]بحار الأنوار : 52 / 90 / 1 ، وقد ذكرت هذه العلّة في روايات كثيرة ، فانظر أيضا حديث : 5، 10 ، 16 ـ 18، 20 ، 22 و ص 146 / 70منه .
[18] كمال الدين : ۴۸۲ / ۱۱
[19] همان
[20] كمال الدين ج۱ ص۲۸۷ | الإمامة و التبصرة ج۱ ص۱۱۹
[21] إسراء 82
[22] اعراف 16
[23] كمال الدين ج۱ ص۲۸۶ | اثبات الهداة ج۵ ص۷۴ | بحار الأنوار ج۵۱ ص۷۱
[24] كمال الدين ج۱ ص۲۸۷
[25] كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 51
[26] همان
[27] كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 342
[28] الغيبة للنعماني، النص، ص: 206-205
[29] بقره 10
[30] بقره 10
[31] كمال الدين ج۲ ص۴۰۹
[32] الغيبة للنعماني، النص، ص: 206-
[33] همان
[34] كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 355
[35] كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 356
[36] همان
[37] همان
[38] همان
[39] آل عمران 78
[40] حدید 25
[41] الکافي ج۱ ص۳۳۳
[42] الغيبة للنعماني، النص، ص: 277
اولین کسی باشید که برای “شرح اصول کافی، جلسه 336” دیدگاه میگذارید;