سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آل طاهرین

بحثی که دیروز جلسه گذشته شروع کردیم عرض شد که یکی از سنت‌ها[1]ی حاکم بر تمام سنت‌های دیگر الهی و جزو اصول مهم مباحث معرفتی تاریخی احکامی عملی تو تمام اینها جز سنت حاکم و از اصول و مهم شناخت مسئله است  بحث سنت مهوزت و خالص سازی بود که عالم به سمت محض شدن در حرکت ادیان الهی مطابق حرکت تکمیلی خدا قرار داده به سمت مهوزت در حرکت اند نظام انسانی به سمت مهوزت  در حرکت هر فردی در حرکت هر کدوم یه قاعده است هر در به سمت مهوزت در حرکت مهوزت2 غایت و هدف دارد در محض شدن گاهی این غایت در سعادت است در محض شدن گاهی در شقاوت درمحض شدن  پس همونجوری که مثلاً در ریاضی ما میگیم محوری که به سمت منهای بی‌نهایت و مثبت بینهایت  حرکت میکنه از نقطه صفر که زیر اعداد منفی تا در حقیقت بالای صفر و اعداد مثبت تو نگاه حرکت کمالی هم حرکت اشتدادی قطعیست توقف معنا ندارد توقف معنا ندارد انسان لحظه به لحظه در حرکت است  ﴿اِنَ الاِنسانَ لَفی خُسر ﴾1اگر حرکت نکند هم این عدم حرکت خسران است  و لذا حرکت منفی ﴿اِلا الَّذینَ آمَنُو وَعَمِلو الصالِحات﴾2 نشون میده که این عدم حرکت در نظام عالم معنی نداره همه هستی در حرکته اگر انسانی متوقف بشه در حال سقوط در خسران سقوط پس حالت سوم نداریم دو حالت است یا انسان در حال رشد و سعادت در محض شدن یا در حال سقوط و شقاوت در محض شدن بله افراد انسانی در دامنه سعادت و دامنه شقاوت تشکیکی در حقیقت رشد می‌کنند به فعلیت می‌رسند رشد برای مثبته فعلیت به فعلیت می‌رسند ممکنه کسی به درجه دهم شقاوت برسد می شود امام شقاوت ائمه الکفر جعت و طاغوت دیگران طابع آن میشوند ﴿ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوامِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا ﴾3 یه عده‌ای تبعیت

شدن اونی که تبعیت شده از شقاوتش در حد تام تر است لذا در روایت دارد که  در خلاصه جهنم چاهیست در اون چاه در حقیقت صندوقی است در اون صندوق که در اون چاه در دره‌های جهنم قرار داره به اصطلاح هفت نفر از اولین و آخرین درون قرار دارند که اون هفت نفر عبارتند از قابیل و فرعون و نمرود این سه نفر  دو نفری که دین حقیقت کسی که دین کسی که دین عیسی علیه السلام رو و کسی که دین موسی علیه السلام را به انحراف کشاند میشوند ۵ نفر و دو نفر از آخرین که دین صلی الله علیه و آله و سلم رو به انحراف کشاند  این هفت نفر در پایین‌ترین طبقه شقاوت قرار دارند از جهت فعلیت شقاوت به طوری که تمام اهل جهنم وقتی که در این صندوق باز شه از به اصطلاح آتش این‌ها وتعفن اینها بقیه اهل جهنم اذیت میشوند یعنی شقاوت اینها در یک اوج و نهایتی از فعلیت که دیگه نظیری برای اینها نیست که هر کدام از اینها فلسفه خودش داره که قابیل شروع میشه از قابیل که اولین افراد انسانی تا در حقیقت کسانی که انحراف در دین ایجاد کردند در دین عیسی علیه و دین موسی علیه السلام و دین نبی این نشون میده اون وقت تو مدارج رشد و کمال هم این خالص سازی همین سیرو دارد که ایسر به جایی می‌رسد که اون ۱۴ نفر درسته حالا اونجا ۷ نفر اینجا ۱۴ نفر این ۱۴ نفر از اولین و [2]آخرین چی میشن در اون اوج فعلیت در حقیقت چی کمال قرار دارند که بقیه فعلیت هاشون با آنها سنجیده میشود  میزان در حقیقت بقیه حتی انبیا  که ﴿جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ شَهِيدًا﴾1  که تو میزان پیغمبر تو میزان بر بقیه انبیا ام هستی شاهد بر بقیه انبیا ام هستی که این میزان بودن یعنی رتبه وجودی او در درجه‌ای قرار گرفته که بقیه شئون هستند بقیه با اوسنجیده می شوند  وقتی بقیه با او سنجیده میشن این در یک علو قرار داره که سنجش بقیه با او میزان برای سنجش خب این دایره شقاوت و سعادت که اون وقت بین خودش شاید اون هفت نفر هم که در شقاوت مراتب شقاوت باز در کار همه اونها در یک رتبه نیست چنان در روایات ما داریم شیطان در مثلاً جریان موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام در رتبه ی در حقیقت دین اونها قرار میگیره و قدرتش و شیطنتش و انحرافی که ایجاد می‌کنه و در امت ختمی در رتبه امت ختمی قرار میگیره  لذا اون انحرافی در افرادی که در امت ختمی در حقیقت به اون فعلیت شقاوت محض رسیدن با اون فعلیتی که سابقین رسیدن هم متفاوت میشه به این جهت همچنان که کمالی را که در حتمی برای اون ذوات نوری ایجاد شده با در حقیقت ذوات نوریه انبیا سابقین و اوصیا شون هم به همین نسبت است خب ببینید این دایره خالص سازی و سنت مهوزت در دایره دین انبیا حرکت کمالی حرکت شقاوتی سعادتی و همچنین تو همه هستی به تبع این انسان در تمام هستی به تبع انسان این حرکت داره تحقق پیدا میکنه آن وقت در دایره فردی به نحوی در دایره اجتماعی به نحوی لذا در اوج دایره اجتماعی در زمان ظهور این محقق میشود  اوج دایره اجتماعی که اون سنت خالص سازی در جهت اجتماعی و کمال در حقیقت جمعی در دوران ظهور این حقیقت چی میشه محقق میشه هرچند که در دوران ظهور این حقیقت اجتماعی محقق میشه و منحصر در اون دوره است که کمال فعلیت اجتماعی محقق بشود اما افراد ، افراد در دوران قبل به کمالات اینجوری رسیدن مثل خود ذوات نوری حضرات معصومین که قبلاً بودند و اون کمال نهایی رو پیدا کرده بودند به تبع اون‌ها هم افراد ، افرادی که تابع بودند لذا اینجوری نیستش که حتما هر فردی از افراد در دوران ظهور باشه حتما افضل از افرادی باشه که در دوران حضرات معصومین بودن شاید مثل سلمان مثلا در همه ادوار و اعصار به عنوان افضل رعییتی  که به اون موتن رسیدن مطرح باشه و افضل از او پیش نیاد اینا شاید رو می‌گیم از باب اینکه دلالت روایات گاهی ظاهره گاهی نصره در حد ظاهر که دلالت  فرعی میکند سلمان در  رتبه ۱۰ ایمان بوده و منا اهل البیت شده و تعریفاتی که در مورد سلمان رضی الله سلام الله علیه همه اینها در حقیقت راه داره نسبت به سلمان شاید در تمام ادوار و اعصار جزو رعیتی باشد که  کمال نهایی رسیده باشد

یکی از حضار : نامهفوم : 9:50

 استاد : بله اصل الغیبه این سنت الهی است که باید محقق میشده اما طول الغیبه نه طول الغیبه دیگه در حقیقت چی میشه حتی روایاتی که در مذمت غیبت وارد شده این مربوط به طول الغیبت لذا طول الغیبه ممدوح نیست نه دیگه اصل الغیب است و یک دورانی که به اصطلاح این باید اصل الغیبه محقق بشه این اصل الغیبه  تا سازندگی رو که می‌خواد ایجاد بکنه اصل الغیبه محقق میکنه اما طول الغیبه مذمت شده و لذا برمی‌گرده به افعال ما که هر چقدر آمادگی بیشتر باشه این طول کمتر میشه همونجوری که مثالشو در رابطه با موسی علیه السلام جلسه گذشته عرض کردم که قوم موسی وقتی زبانشون به زبان اضطرار و شکر رسید طول و غیبت موسی علیه السلام کمتر شد تا ۴۰ سال شد همون لحظه که همون لحظه موسی چی شد موسی علیه السلام ظهور کرد و برای اونها که نشون میده که بعد همونجور در روایات می‌فرماید تو همون روایت تو ادامش می‌فرماید که همینجور در امت ختمی محقق می‌شود یعنی طول الغیبه ممکنه که در حقیقت با زبان اضطرار حال اضطرار و زبان شاکل بودن کوتاه بشه و سرعت ظهور محقق بشود اینم یه سنت در نظام الهی اصل الغیبه اصل است که باید محقق بشه اما طول الغیبه مذمت شده

یکی از حضار : نامهفوم : 12:01

استاد :با به هم ریخته شده ببینید اصل این اضطرار و شکر به ادراک است  لذا اینکه می‌فرمایند که در دوران ظهور ﴿یملا الله به الارض قسطا و عدلا کما ملئت‏ ظلما و جورا﴾1مقصود پر شدن کمی نیست ملعت ظلماً و جورا ادراک ظلم و جور است یعنی بشریت در نظام معرفت و ادراک به مرتبه‌ای می‌رسد که ظلم براش در حقیقت ادراکش سخت‌تره ادراک شدیدتره یه موقع هست بشر مثل انسانی که بی حسی زده بی حس است  نسبت به ظلم اما حسی نسبت به ظلم نداره حالی نسبت به ظلم نداره ادراکش نسبت به ظلم ضعیفه  هر قدر ادراک نسبت به ظلم ضعیف‌تر باشه ملئت کمتر محقق شده  و هر قدر احساس نسبت به ظلم بیشتر بشه طلب نسبت به عدالت شدیدتر بشه طلب نسبت به عدالت از طرفی و از طرفی ادراک به ظلم لذا بشریت در کمال اون خالص‌سازیش به سمتی داره حرکت می‌کند، بای[3]د بکند برنامه ریزی ما باید اینگونه باشد یعنی هم انشایی هم اخباری ،اخباریه به معنای اینکه روایت فرمودند اینجوری میشه انشایی است برای اینکه برای ما تکلیف معلوم کردن که پس باید در حقیقت ادراک ظلم رو در بشر چیکار کرد شدیدتر کرد کمترین ظلم براشون قابل تحمل نباشه و دنبال در حقیقت برطرف کردنش و ادراکش بکنن و دنبال قیام در مقابلش باشند در دوران ظهور این ادراک به اوج خودش می رسد لذا شاید شاید با ظلم شدید بیرونی‌ام همراه باشه شاید با ظلم بیرونی شدید هم که اشد همه مراتب باشه طول دوران بشریت نباشه اما ادراک ظلم بالا قرار گرفته و لذا تغییر و قیام محقق میشه آمادگی برای ظهور محقق میشه هر چقدر بشر بیدارتر باشد ادراک ظلم شدیدتر میشه ظهور حضرت نزدیکتر میشه هر چقدر بشر خوابتر باشه ادراک ظلم ضعیف‌تر می‌شه ظهور تاخیرش بیشتره پس یک ربط مستقیمی با چی داره با ادراک دارد لذا نظام اساس ظهور بر اساس ادراک است،یکی از حضار : نامهفوم : 14:30

استاد: ادراک یه جهتش درونیه که عمدشه یه جهتش هم بیرونیه یعنی ظهور این ادراک وقتی که شخص فردی ادراک می‌کند یه طوره وقتی اجتماعی ادراک میشه یعنی ادراک عمومی میشه همه گیر میشه فراگیر میشه جو فراگیر میشه این جو فراگیر شدن یک جهتی از بیرونی بودن ادراک رو هم شامل میشه فقط درونی نیست که افراد ادراک بکنن بلکه اجتماع ادراک وقتی اجتماع ادراک می‌کند روح جمعی یه قوتی پیدا کرده لذا جو اجتماعی یه حالی پیدا کرده  ، ادراکی که ما داریم میگیم که ادراکی که رخوت توش نمیاره آمادگی یعنی طلب عدالت این ادراک با طلبه مسیحیت منتظر شدیدتر نباشه ضعیف‌تر نیست اشتباه گرفتن ولیکن دنبال منجی هستند خود بشریت همه منجی رو می‌خوان یعنی هیچ اینجور نیستش که بگیم فقط الان یه مشت شیعه در حقیقت مظلوم در یک گوشه عالم فقط منتظر این‌ها مصداق به اصطلاح مفهوم را با هم درست تطبیق کردن اما اصل انتظاری که جهان رو در حقیقت مصلحی رو می‌طلبند امیدی دارند این فراگیرتر از این حرف هایست که و فراگیر یعنی به جایی میرسه هی تو این نظام ادراکی که اون نظام در طلب ایجاد طلب شدیدتر اگر نداشته باشن دین تاریخی محض میشه نه دین فعال ندیده در حقیقت امروزی که نجات توش باشه یه دین بودایی بوده تمام شده رفته یعنی همه اونها آموزه‌های نجات رو و اون نگاه به اصطلاح ایده آالیستی رو به آینده دارند که در حقیقت اون آینده به اصطلاح منتها حالا با روش‌های مختلف گاهی با نظام تناسخ که یکی پس از دیگری میاد و این در جسم دیگری این جان در کمالش یعنی انواع این روش‌ها رو نظام مختلف دینی یا در حقیقت مذاهب و مکاتب هست که همه برگشت به اینه اون موقع در حقیقت هی خالص‌تر می‌شه تو همین یعنی زوائد زده میشه هی به سمت این خالص سازی در جهت همین نگاه هم جلو میرن که منتظر میشند

یکی از حضار : نامهفوم : 17:40

استاد:یعنی تو جنت آشکار میشه یعنی توی بفرمایید تو برزخ و بهشت و  جهنم آشکارمیشه  ولی اصلش در دنیا محقق میشه کلامی رو داره این کلام خیلی جالب بیانش این است که هیچ عالمی برای انسان در مقابل اراده انسان مثل دنیا سعه نداره نه برزخ نه قیامت ،قیامت با همه سعهش اما در برابر اراده انسان که اراده انسان در دنیا از مثبت بی‌نهایت تا منهای بی نهایت قدرت انتخاب داره اما تو برزخ انسان یه طرفه است فقط یا در جهت سعادت میره جلو یا در جهت [4]شقاوت در قیامت انسان فعلیت یافته سعادت است یا شقاوت  تنها جایی که انسان دو راه در مقابلش است  و این دو راه هم مثبت بی‌نهایت تا منفی بی نهایت در به اصطلاح امتدادش و استمرارش امکان پذیره ، عالم دنیا لذا عالم دنیا از این جهت از این جهت دقت بکنید در همه جا از این جهت عالم دنیا اوسع همه عوالم از جهت انتخاب انسان اما در عوالم بعدی در یک جهت خلاصه این اوصیت محققه البته اون فعلیتش هم به همراهش میاد لذا عالم مثال تعبیر روایت این است که نسبت دنیا به عالم مثال مثل چیه که حلقه فی فلالات او فلات این حلقه است یک انگشتر است  اما در عین حال قدرت انتخاب انسان در عالم دنیا اعظمه و سنت محوزت ریشه‌اش و پایه‌اش و اساس تو عالم دنیا چیده میشه بقیه عوالم ظهور این سنت مهوزت است ، اونجا اساسش اونجاست نه اونجا ظهور این سنت مهوزته﴿اليومَ عَمَلٌ و لا حِسابَ ، و غَدا حِسابٌ و لا عَمَلَ ﴾1 که در حقیقت امروز روز عمل و سنت مهوزت است اونجا آشکار شدن سنت مهوزت است

یکی از حضار : نامهفوم : 20:13

استاد: من یه سوال از شما بکنم اگر محو شدن شقاوت تو دنیا نبود سعادت معنا می‌داد سعادت معنا می‌داد ؟اگر محض شدنش نبود محض شدن سعادت معنا میداد؟منتها در نظر بگیرید سعادت در جهت محض شدنش فقط به عنوان یک بالاخره نکته منتها عبور می‌کنیم خیلی بازش نمی‌کنیم الان سعادت در جهت محض شدنش شامل عالم دنیا عالم ملکوت به عالم عقل عقول میشه ولی شقاوت در محض شدن شامل عالم دنیا و عالم مثال و ملکوت فقط میشه عالم عقول ندارد یعنی عالم عقول فقط سعادت محض است و اونجا دیگه در حقیقت شقاوتی در مقابلش در عالم عقول نداری اما در عالم ملکوت یا بگید مثال هنوز به اصطلاح نظام شقاوت تا اونجا در قدیم یعنی اوج نظام شقاوت که جواب شما را تا حدودی میده که شقاوت محض در مقابل سعادت محضه اینجور نیستش که تمام عوالم سعادت محض طی بکنه

یکی از حضار : شقاوت در قیامت چطور میشه؟ 21:26

 ملکوت عالم یا مثال عالم اگر شقاوتش تمام شد در اون موتن چیزی نیستش که نه اونجا خُلوت با همون معنا پیدا می‌کنه ، عالم عقل نور محضه وقتی نور محضه شقاوت تو نور مه یعنی تو عالم مثال هنوز سایه روشن امکان پذیره لذا ش قاوت در مقابل سعادت امکان لذا میگه ملکوت اصول ملکوت اعلا یعنی اونجا در حقیقت امکان‌پذیر هنوز اما تو عالم عقل که نور محضه سایه‌ای در کار نیست و اونجا شقاوتی در عالم عقل نیست نه مردم همه میشن عقول مثال در حقیقت ظلمانی که ظلمته اونجا ابدیت هم دارد خُلوت هم دارد

یکی از حضار : نامهفوم 21:26

جهنم قیامت عالم مثال با جهنم قیامت یکیه اونجا نه اینکه عالم جهنم قیامت یه جای دیگری نه یعنی اون خصوصیات عالم مثال که دوام بقای زمان نداره خلود همه اونها تو قیامت هست نکته‌ای بود که فقط بگم تا عبور بکنیم خیلی این رو نمی‌خوایم اینجا الان چون دلایل خودش میطلبه چرا در عالم عقول نیست و اونجا راه ندارد و شقاوت تا اون موتنه بسیاری از حرفها رو بعداً حل می‌کنه

یکی از حضار : نامهفوم 23:10

استاد:الان خیلی عقلی که میگیم عالم عقلی که میگیم در اونجا عالم عقل خلاصه یه عالمیست که دیگه در اونجا جای در حقیقت این حرفا دیگه نیست حالا اون بحثشه که اینا فهم و شعورشون حتی به اون رتبه دیگه نمیرسه ابتدا در اینجا خدای سبحان دو دسته کرد : ﴿جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوك[5]َ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾1 یعنی اول اومد تابعین عیسی علیه السلام را به معنای عام از کسانی که اسمی تابع عیسی هستند از کسانی که تو رتبه اول تابعیت تا کسانی که تو رتبه آخر تابعیت هستند مثل مسلمانی که الان میگیم که شناسنامه‌ای اون در حقیقت هم امام در حقیقت رحمت الله علیه رو میگیم به اصطلاح مسلمان هم در حقیقت مردم ساده که هیچ عمل وهیچ خبری هیچ عمل شناسنامش مسلمانیه ، مسلمان عیب نداره همه اینها این جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ  شامل این اونایی که اسم تابعین تو روشون هست حالا این تابعین نه به معنای فعلیت تبعیته بلکه به معنای اینکه اینا تابعین عیسی هستند اینا عیسوی‌ اند اینا در حقیقت منسوب به عیسی هستند درسته میگه ما این رو خدا می‌فرماید سنت ما در این بود که جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا نسبت به یهودی که در مقابل عیسی علیه السلام ایستادن نصارا که تابعین عیسی باشند فوق الذین کفرو هستند فوق یه لذا

یهودیت اگر هم جایی می‌خواد در حقیقت ظهوری و بروزی داشته باشه در قالب و صفوت و لباس در حقیقت چی لباس مسیحیت خودشو نشون میده مثل امروز مثل امروز که به اصطلاح این مسیحیان در حقیقت مسیحیان همون تعالیم در حقیقت یهودیت رو تو اینها تشدید کردن ولی نه به عنوان یهودیت به عنوان چی منتظران در حقیقت عیسی علیه السلام این‌ها در حقیقت چیکار می‌کنند پشتیبانی یهود باید یه دولت تشکیل بده قبل از ظهور عیسی تا عیسی علیه السلام قتل عام بکنه بکشه یعنی به این عنوان یعنی یهود از این استفاده کرده که دولتی که یهود با تشکیل بده تا وقتی عیسی علیه السلام ظهور می‌کنه اونا رو بکشه از این دارن استفاده میکنن اینا رو ترویج میکنن اون هم دنبالشون دنبال این هستند که یهودیت حتماً مکانی جای از علائم ظهور یعنی هرچی این دولت اونا پیدا بکند از علائم ظهور است با این عنوان مسیحیتو انداختن جلو مثل اینکه سوارش شده باشند بار بکشند دارن بار می‌کشن ازش تا اینها خوب در عین حال در حقیقت چی هستش تج[6]لی و جلوه‌گری ند یه جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوایک تست تقسیم ﴿لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ﴾1خبیث از تهیه به معنای کل درسته اما تو مرحله دوم مرحله چی هستش نهوضت بالاتر کفر در مقابل ایمان تابع در مقابل کافر درسته عنوانشم قومی نیست قبیله‌ای نیست کشوری نیست مرز جغرافیایی نیست نژادی نیست رنگ نیست بلکه چی هستش عنوانش یه عنوان دینیه جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوااین یه سنت الهی که این نیز اینجوری ایجاد بشه همونجوری که در آیه فرمود لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ   بعد دنبالش می‌فرماید

در اینجا که چی می‌فرماید بعد از اینکه ال یوم القیامه تبعیت اینهایی که در حقیقت تابع هستند فوق الذین کفرو فوق هست دنبالش می‌فرماید که ﴿فَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ ﴾1یعنی اون سَتوَت فوقیتی  که نصارا نسبت به یهود دارند هم در دنیا باعث عذاب یهود میشه  که فَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا یعنی یهود فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ که اون تحقیری که تو دنیا میشن یعنی اینا منتظرن تاییدات در حقیقت چی مسیحیت رو نسبت به اونها پشتیبانی بکنن مثل یک طفیلی این تحقیره یعنی برای یهودی که انقدر قدرتمند خودشو می‌خواد تشکیلاتی حزب از اول نشون بده تحقیر دائم که دائم بند باشه به هر رئیس جمهوری که حالا حتی تو ظاهر تو آمریکا این نگاه امروزیشه که خودشون استقلالی ندارن طفیلی بودن نفوذ کردن اما با همه این‌ها به عنوان طفیلی هم دیده میشن هم خودشون قبول کردن همینجوری هستن الان خب این فَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً فِی الدُّنْیا که عذاب شدید در دنیا همین ستوت بر اون‌هاست که اینها در حقیقت مقهورند ،ذلیلند تابعند تو اینجا درگیری بین مسیحیت بوده جریان مسیحیته و یهود مقابل این‌ها خدای سبحان اینجا داره کفرو رو به عنوان اونها کفرو عنوان عامه اما مصداقاً در اینجا تطبیقاً بر چی هستش بر یهود تطبیق می‌کند . تا زمانی ک[7]ه مسیحیت بودش کافر یهود یعنی بعد از اینکه اسلام میاد اون وقت کفار اعم میشن یعنی کفار چی میشن اعم میشن یعنی مسیحیانی هم که مسلمان نمیشن اطلاق کفر به معنای اهل کتاب کافر اطلاق میشود.

یکی از حضار : نامهفوم 29:52

استاد: تبلیغ خود عیسی علیه السلام برای بنی اسرائیل بود یعنی تو ابتدا بر بنی اسرائیل که یهودیا بودند یعنی این تو قرآن هم که متعدد که هم تو سوره صف و جاهای دیگر آمده که نسبت به بنی اسرائیل خطابات بوده .

یکی از حضار : نامهفوم 30:35

استاد:کمالی که به پیغمبرشون پیدا می‌کنه نه یه تحقیقیه برای یهود که یک آموزه‌های غلطی را داشتند که خودشونو برتر میدیدند یعنی می‌گفتن که ما برترینیم و بقیه حیوانن نسبت به ما و باید در خدمت ما باشند این منتیه بر عیسی علیه السلام ببینید ما نمیتونیم بگیم عیسی علیه السلام یک ظهوری دارد این نتیجه پیش بیاد تعالیم منفی به اصطلاح یهودیت که منحرف کردند نتیجه و بازخوردش این تحقیق که باید ایجاد بشه براشون یعنی اون برتری بینی و استکباری که تو یهودیت در رابطه با نژاد ایجاد شده بود نتیجه‌اش و استکبار و فسادی که اینها داشتند که ﴿لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ﴾1 که شما دوبار فساد می‌کنید . این نسبت به اون علو ی که [8]اینا می‌خواستن و فسادی که داشتن نتیجه فعل این‌ها در دنیا این تحقیرشون شد در دنیا نتیجه اون فعل اونها بود که پس فَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً فِی الدُّنْیا شدیدترین عذابی تحقیری بود که برای اینا ممکن بود باشه که خودشون رو در یک عُلوی میدیدند در عین حال از جهت اجتماعی نه فردی حتی اجتماعی تحقیری برای اینها صورت بگیرد که سلطه و سیطره و تفوق دیگران بر اینهایی که خودشون رو برترین می‌دیدن در دنیا محقق بشه و دائماً حالت طفیلی دائما در حالتی باشند که امید نجاتشون از دیگران باشه بالاترین عذابی بود که از تفکری برای اینها میشد وارد بشه هیچ شدتی مثل این فقر انقدر اثر نداشت دقت می‌کنی مریضی انقدر اثر نداشت که این‌ها گرفتار اون ذلت اجتماعی ذلت اجتماعی برای اینها با تفکر اینها که یه تفکر عُلو اجتماعی به عنوان فکر اساسی خودشون اونم به عنوان نژادی نه به عنوان عُلوه فکری به معنای دین موسی علیه السلام نه به عنوان عُلو اجتماعی نژادی برای خودشون قائل بودن جزای خدا ذلت اینها قرار داده خب اینها بعد ﴿وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ﴾1 نه فقط این شدت و ذلت برای اینها در دنیا و آخرت ایجاد میشه اینا در آخرت هیچ نصرت کننده‌ای ندارند هم یعنی اونجا دستشون هم کوتاهه در حالی که اینها خودشون قولشون این بود که ما اگر هم تو جهنم بریم چی هستش یک چند روزی یه ایام کوتاهی چون ما اساس وجودمون بهشتی اونا تو قرآن با این تفکر اینها خیلی معارضه شده جاهای مکرری از قرآن به این اشاره شده اگر شما میگید که ما بهشتی هستیم پس چرا تمنی موت نمی کنید ؟پس چرا در حقیقت شما نسبت به حتی مشرکین که حالا باز ما ﴿لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً﴾2 کی ایام کمی قلیلی که در حقیقت برای ما اگر هم باشه اما نه ما اهل نجاتیم غیر از اون اینها دوست داشتن که عمر بکنند .حتی از مشرکینی که هیچ قائل به خدا نباشد این‌ها تمنی حیات دنیایی شو[9]ن بیش از آن هاست ﴿وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ﴾3 که در حقیقت این نگاه در حقیقت تفکری به عنوان نژاده که این رو خدای سبحان نتیجه تفکر و این تحقیر قرار داده که در دنیا و آخرت وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ در آخرت هیچ شفیعی هم ندارم یعنی رها میشن نه فقط نجات پیدا نمی‌کنند امید بلکه در آخرتشونه هیچ مستمسکی ندارند . از آنها حریصترن بر حیات دنیا بر حیات دنیا ناشی از چی هستش عدم اعتقاد به قیامته لذا می‌فرماید که ﴿إنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا﴾4 اطمینان به حیات دنیا که اینها علامت این است که به قیامت اصلا اعتقادی ندارن در حالی که خودشون رو اهل نجات می‌دونند خب حالا این آیه بعدم این است که ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ﴾1حالا اینجا تمایز، تمایز چیه پس تمایز اول بین اهل کفر بود با تابع تمایز دوم کجاست بین تابعین ببینید سنت خالص سازی اول بین تابعین و اهل کفر تمایز ایجاد می‌کند در مرحله دوم خود این تابعین دو دسته باید بشن دو دسته اساسی اما دو دسته اساسی یه عده کسانی هستند که اهل

ایمان و عمل صالح هستند بین تابعین عده دیگری هستند که اهل ایمان و عمل صالح نیستند همون شناسنامه اسمی و اسم تابع هستند میگه اگر میخواید در حقیقت اون ﴿لِیُوَفیهِم اُجورِهِم﴾2 باشه و دنبالش این باشه و ما والله لایحب الظالمین که این دو دسته خدای سبحان می خدا ظالمی رو دوست ندارد در انتها لایو الظالمین یعنی چی یعنی اون کافرها میگه نه اینجا لایحب الظالمین که در این آیه آمده یعنی کسانی که اسمی فقط تابعند اهل ایمان و عمل صالح نیستند ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ﴾3اینها رو خدا توفی میکنه کامل به اینا در حقیقت چیکار میکنه به اینها داده می‌شود فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ نتیجه کار اینها کامل به اینها داده میشه اما ﴿وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴾4اما خدا اهل ظلم را نمیبخشد ظالم کی هستند ا[10]ونایی که اسم به اصطلاح تابعین رو خودشون گذاشتن اما هیچ قدمی نه در جهت عمل صالح نه در جهت ایمان برنداشتن  اینها دنباله تمایز  دوباره اینجا مِیزی که بین کسانی که اسم به اصطلاح اهل ایمان روشون بود کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند کسانی که اهل ایمان و عمل صالح نیستند این ها میشند ظالم پس اون ها شدند کافر اهل ایمان و عمل صالح دو دسته میشن اونا میشن بعد دوباره اهل یمین رد میشن مقرربون یا سابقون که اون هم دو دست منتها در اونجا دو دسته جزاشون متفاوت لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ شامل حال اونها بشه شامل کسانی که اهل ایمان و عمل پیگیریش در قرآن به نظر کار مهم که اگر کسی بتونه این کار به عنوان یه رساله کاری انجام بده خیلی مهمه اونجایی که خدای سبحان وعده به نار یا عذاب یا در حقیقت سقوط میده عمل ملاک عمل ملاکه یعنی اونجایی که با حتی از اهل ایمان کسی که اهل عمل صَیِّع باشد جزا دارد پس عــــــمل در حقـــیقت تو اونجاملاک است که و ﴿ومَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ﴾1 کسی که عمل سو انجام بده این قاعده کلی هم هست حالا این عمل سو با به اصطلاح ایمان همراه باشه و ایمان به خدا همراه باشه چرا اما عمل سو اش ومَن[11]ْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ جزایی در کار هست حالا به تنهایی جز چه مراحلی دارد که از دنیا گاهی به مبتلا میشه به سختی گاهی در وقت نذر روح گاهی در بعد از دوران برزخ گاهی تو مواقف قیامته که گاهی با شفاعت که این بالاخره این باید جبران بشه ومَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ اما تو نظام نجات به عنوان در حقیقت نظام نجات حتماً ایمان و عمل صالح آمده دایره ریزش عمل سو در ریزش تاثیر داره اما تو دایره نجات ایمان و عمل صالح آمده مثل همین جایی که آمده فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ اگر کسی کافری عمل صالح انجام بده ازش مقبول نیست عمل صالحی از کافر به عنوان عمل صالح مقبول عمل صالح نتایجی دارد اگر از کافرم صادر نتایجش در روایت دارد راحت مردن مثلاً یا بعضی از گشایش‌هاش در دنیاست اما از او مقبول نیست که او طلبکار چون خودش باور نداشته خدا رو وقتی کسی باور ندارد اگر بخوان بهشان بدن نمی‌گیره چون باور انکار داشته تونستم ارزو برسونم یعنی کسی که عمل صالح انجام بده اما این عمل صالح با ایمان همراه نباشد این عمل صالح مرتبه دنیا فراتر چون باور این به آخرت نبوده دنیا محقق می‌شود اما اگر کسی در حقیقت ایمان داشت و عمل سو انجام داد نتیجه عمل سوءش ممکنه تا برزخ هم کشیده بشه چون باور داشته و این عمل سو ممکنه تا اونجا هم جزاش کشیده بشه که تو نظام عمل سو تو نظام جزای شقاوتی عمل سو باعث شقاوت میشه باعث ریزش میشه باعث در حقیقت عِقاب میشه اما تو نظام جزا و سعادت عمل حَسن کفایت نمی‌کند حتما باید فاعل هم حُسن فاعلی داشته باشد حسن فعلی به تن بله ممکنه حسن فعلی مقدمه بشه برای اینکه این متنبه بشه ایمان پیدا بکنه در دنیا عیبی نداره مقدمه بشه برای حسن فاعل اما خود حسن فعلی به تنهایی بدون حسن فاعلی نتیجه بخش نیست این خودش یه بحث بسیار تو نظام کلام دامنه داریه که در نظام به اصطلاح بدی سوء فعل کفایت می‌کند در عِقاب مراتب عِقاب اما در نظام نجات حُسن فعلی کفایت نمی‌کند حتماً باید ضمیمه حسن فاعلی باشد زیادی رو به دنبال میاره که نتایج زیادی را هم داره و یعنی ایمان حتی شده اگه ذره‌ای از ایمان باشه اگر ذره‌ای از ایمان داشت و این تا لحظه مرگ این ذره از ایمان باقی باشه حتماً در نهایت نجات پیدا می کند امکان ندارد ذره‌ای از ایمان تو وجودش باشد و در جهنم خلودی وارد بشود و بماند اینم از این پس ذره ایمان که همون حسن فاعلیه به همین مقدارشم نجات دهنده هست اما اگر هیچ ایمانی نباشد هرچند حسن فعلی زیاد داشته باشه حسن فعلی به تنهایی سبب نجات نیست این ها بحث مهمی ها قرآن آدم بگرده بعد می‌بینه که چقدر آثار دنبالش خب اینا سنت‌های مختلفی بود که عرض شد خدمت دوستان

یکی از حضار : نامهفوم 42:46

استاد:عیبی نداره تو جهنم حالا تو جهنم برای آنها آتش نسوزونشون به لحاظ ولی نجات نیست جهنم اونایی که تو جهنمن حتی اگر نسوزند حتی اگر مراتبم داره جهنم کسی که اهل سخاوته اهل در حقیقت رافت اهل اما ایمان نداره این جاش با کسی که اهل قساوت اهل اما این اگر تو دنیا این سبب نجاتش نشده باشه نجات پیدا نمیکنه منتها ممکنه آتش هم نسوزونش  !

التماس دعا والسلام علیکم و الرحمت الله و برکاته

1.{العصر:2}  2.{العصر:3}  3.{البقره:166}

1.{انسا:41}

1.{   بحار الأنوار  ,  جلد۳۶  ,  صفحه۳۱۵}

1.{   بحار الأنوار  ,  جلد۷۴  ,  صفحه۴۲۳ }

1.{   آل عمران : 55 }

1.{   انفال : 37}

1.{   آل عمران: 56}

1.{اسرا:4}

1.{آل عمران: 22}2.{البقره: 80} 3.{البقره: 96}4.{یونس: 7}

1.{البقره: 82} 2.{النسا: 173} 3.{بحار الأنوار  ,  جلد۷۴  ,  صفحه۹۲} 4.{آل عمران:75}

1.{   النسا: 123}

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 737” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید