بسم الله الرحمن الرحیم
اموری که توجب حجة الامام، سه چیز بود. شرایط دیگری را هم ذکر کردند. مثل فضل برای عالمانی که میتوانند امتحان کنند. ولد اکبر بودن بود مگر در جایی که ولد اکبر عاهه ای داشته باشد. مریضی یا عیبی که رابطه مردم سخت بشود. باعث بشود میلی ایجاد نشود در رابطه. اشمئزاز ایجاد بشود. ابتلا و امتحان این هم پیش آمد.
یکبار در مورد امام صادق علیه السلام در مورد ولد بزرگانش اسماعیل بود که در زمان حیات حضرت از دنیا رفتند. عبدالله افتح هم در معرض بود که هفتاد روز بعد از وفات حضرت از دنیا رفت. هم مسئله عیب ظاهری بود، هم عدم فضل، درماندگی در نظام علمی بود. فرزندی هم از او باقی نماند. امام حسین علیه السلام هم ولد اکبرشان در کربلا به شهادت رسیدند و بعد از ایشان باقی نماندند.
وصیت هم بود که معرفی امام قبلی است. همچنین همراه داشتن سلاح رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم که همان نگاه حاکمیت را داشتن، به دنبال حاکمیت بودن است. سلاح مظهر آن مسئله است.
در روایت آخر حضرت فرمودند اگر سوال بشود پاسخ میدهند، اگر سوال نکنند، خود حضرت آغاز میکنند. چون بنا بر این است که دین ترویج بشود. در روایات هم همینطور است که گاهی حضرات یک سوالی را منقدح میکردند و جواب میدادند.
(یکلم الناس بکل لسان) از آن مباحث مهمی است که منحصر به حضرات معصومین هم نیست. بلکه اگر کسی میخواهد هدایتگری داشته باشد از منظر الهی و هدایتش هم اطلاقی باشد… یک وقت مربوط به نبی قوم خاصی است. اما جاییکه هدایتگری کلی میخواهد داشته باشد، باید مانعی در ارتباط نباشد. اگر مترجمی باشد، مترجم در حد عقل خودش ترجمه میکند. لذا ابلاغ پیام صورت نگرفته. لذا حتما باید آنچه که از حکمت الهی میخواهد منتقل بشود برای کسانی که طلب دارند مطابق او منتقل بشود. بله، در آن دوره رجوع هر کسی به حضرات باید به اینگونه باشد. اما بعد از دوران حضرات، چون امکان ترجمه باز هست، منعی ندارد. لذا حضرات باید همه زبان ها را بلد باشند و جواب به هر زبانی برای هر کسی ، نه فقط انسان ها، چه حیوانات و چه اجنه. برای آنها مطابق خودشان بیان دارند. سلیمان نبی مظهر گفتگوی با موجودات است. منحصر نیست. اما خدای سبحان این را در بوق و کرنا کرده است نسبت به سلیمان نبی. یا داوود نبی کوه ها و پرندگان و … با او هم نوا میشدند. معلوم میشود که ارتباط براقرار میکردند. ارتباط انبیاء با همه زبان ها بوده و لذا حضرات معصومین هم از همین سنخ هستند. حیوانات گاهی به آنان رجوع می کردند و ایشان زبان حیوانات را گاهی برای مردم بیان می کردند. آنچه که از رجوعات بوده، همه اش ظاهر نبوده، یا اگر طوایف دیگری از مخلوقات رجوع میکردند با زبان این ها صحبت میکردند. هر کدام را مطابق خودش.
این جزء فضائل امام و لوازم نظام امامت است که با زبان آن ها صحبت بکنند.
یک بحثی میماند که در جریان اینکه نظام امامت که ولد اکبر است، که توضیحاتش را دادیم، یک بحث این است که نظام ژنتیکی از جهت نظام طبیعی هم تاثیر دارد و لذا فرزند اکبر از جهت ژنتیکی منتقل کننده نور امامتی است که در پدر بوده است. شاید این در رابطه با امام حسن و امام حسین علیه السلام که یک استثنائی است، استثناء خودش علتش روشن باشد. یعنی استثناء خودش یک قاعده است. شاید اگر دقت بکنیم شاید تنها پدر و مادری که هر دو عصمت مطلقه دارند حضرت زهرا سلام الله علیها و امیر مومنان هستند و اینکه این دوبزرگوار هم از جهت ابوت و هم از جهت امومت نسبت به این خانواده عصمت مطلق داشتند انحصاری است و شاید این انحصار سبب میشد نوری که در نسل اینها بود، دو فرزند آن ها امام باشند… البته این فقط احتمال است، یک استحسانی که است که احساس میکنیم میشود و باید پی گرفت. این دو بزرگوار دو برادرند که در کنار یکدیگر امام هستند، در ابتدا هم قرار میگیرد. اولین دو امامی که در کنار هم قرار میگیرند دو برادر هستند. بعد به لحاظ جریان شهادت امام حسین علیه السلام، نسل امامت در نسل ایشان به عنوان یکی از جزاهای شهادت قرار میگیرد.
حضرت خدیجه و حضرت آمنه و هاجر و ساره مریم سلام الله علیهم، اشخاص کمی نبودند. در مریم سلام الله علیها پدر در کار نبوده. فتمثل لها بشرا سویا بوده است.
عصمت کامل در این خانواده محقق بوده و جا دارد تامل بشود که آیا اینکه دو فرزند امام شدند ربطی به این داشته یا نداشته؟ اشاره و ارتباطی با این دارد که این نور اینطور انتقال پیدا کرده باشد؟
لایخفی علیه کلام احد میشود ناظر به زبانشان باشد، میشود ناظر به بُعد باشد یعنی فاصله و بعد مانع از فهمیدن و شنیدن نیست.
بَابُ ثَبَاتِ الْإِمَامَةِ فِي الْأَعْقَابِ وَ أَنَّهَا لَا تَعُودُ فِي أَخٍ وَ لَا عَمٍّ وَ لَا غَيْرِهِمَا مِنَ الْقَرَابَاتِ
1– عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ ثُوَيْرِ بْنِ أَبِي فَاخِتَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَعُودُ الْإِمَامَةُ فِي أَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ أَبَداً
باید رویش فکر کرد که چرا. شاید به خاطر این باشد که ظرف یک قابلیت و فاعلیت تامی بوده است. اما در سایر موارد فقط فاعلیت منتقل شده و باصطلاح یک طرف بوده است.
إِنَّمَا جَرَتْ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ
______________________________
(1) في بعض النسخ [ما علامات الامام]
(2) أي الإمامة.
(3) في بعض النسخ [و إشارة إليه].
الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 286
أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ «1» فَلَا تَكُونُ بَعْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع إِلَّا فِي الْأَعْقَابِ وَ أَعْقَابِ الْأَعْقَابِ.
2– عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ أَبَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَهَا لِأَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع.
ابی الله یعنی یک قاعده است و علت دارد. این گونه نیست که حالا خدا دلش نخواست . ابی الهی یعنی یک حقیقت علمی است یعنی هر گاه اگر قرار بود این قاعده تکرار شود همین نتیجه را می داد منتها تکرار نشده است آن قاعده این نتیجه را هم نداده است.
3– مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ سُئِلَ أَ تَكُونُ الْإِمَامَةُ فِي عَمٍّ أَوْ خَالٍ فَقَالَ لَا فَقُلْتُ فَفِي أَخٍ قَالَ لَا قُلْتُ فَفِي مَنْ قَالَ فِي وَلَدِي وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ لَا وَلَدَ لَهُ.
4– مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا تَجْتَمِعُ الْإِمَامَةُ فِي أَخَوَيْنِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِنَّمَا هِيَ فِي الْأَعْقَابِ وَ أَعْقَابِ الْأَعْقَابِ.
این ها هم بیان نظام تشریع است که هدایتگری ایجاد بکند، هم از جهت علمی جای گفتگو دارد. نظام کلامی و اعتقادی. که قاعده دارد. اگر این قاعده روشن بشود، جاهای دیگر میتواند سریان داشته باشد. و مسائلی را آشکار کند. البته باید دقت کرد که این سریان فقط در دایره عصمت است. یعنی در خارج از این دایره ممکن است کسی افضل از دیگری باشد ولی در اعقاب نباشد. ممکن است یک خانواده از جهت ژنتیکی خفائا و ظهورا از عظمت بالاتری برخوردار باشد چون در بعضی نسل ها خفاء پیدا می کند در بعضی نسل ها ظهور پیدا می کند. ولی در نظام عصمت خفا ندارد و نسل به نسب ظهور ادامه پیدا می کند.
5– مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنْ كَانَ كَوْنٌ وَ لَا أَرَانِي اللَّهُ فَبِمَنْ أَئْتَمُّ فَأَوْمَأَ إِلَى ابْنِهِ مُوسَى قَالَ قُلْتُ فَإِنْ حَدَثَ بِمُوسَى حَدَثٌ فَبِمَنْ أَئْتَمُّ قَالَ بِوَلَدِهِ قُلْتُ فَإِنْ حَدَثَ بِوَلَدِهِ حَدَثٌ وَ تَرَكَ أَخاً كَبِيراً وَ ابْناً صَغِيراً فَبِمَنْ أَئْتَمُّ قَالَ بِوَلَدِهِ ثُمَّ وَاحِداً فَوَاحِداً-.
– وَ فِي نُسْخَةِ الصَّفْوَانِيِ ثُمَّ هَكَذَا أَبَداً
نفر آخر ولد امام قبلی است.
اولین کسی باشید که برای “شرح اصول کافی، جلسه 301” دیدگاه میگذارید;