سخنرانی استاد عابدینی
در ایام شروع تجاوز رژیم صهیونسیتی به کشور در حرم مطهر رضوی

موضوع: نسبت نیاز انسان با ولایت الهی،  ابتلائات نشان قدرت ماست ، نسبت جریانات مختلف با وقایع امروز با نگاه به جریان طالوت و جالوت

تاریخ: 22 تا 24 خرداد ماه
مکان: مشهد، حرم رضوی

صوت مراسم

متن جلسات

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاه والسلام علی محمد و آله الطاهرین واللعن الدایم علی أعدایٔهم آٔجمعین ا‌لی یوم الدین
اللهم کن لویک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبایٔه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیا و حافظا و قایٔدا وناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه آٔرضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

از اینجا بحث رو آغاز می کنم که همهی هستی در ارتباطشون با وجوشون اهل نیازاند ، محتاج اند هیچ موجودی در عالم نیست که محتاج نباشد اما موجدات بعضی احتیاجشون شدید تر است ، دربین همه موجودات انسان از همه نیازمند تر است

لذا فرزند انسان دیر تر از همه موجودات به بلوغ می رسد چون احتیاجش بیشتر است . این نکته اول که هر موجودی محتاج است نکته دوم اینکه انسان از بین همه موجودات از همه محتاج تر است نکته سوم اینکه هر احتیاجی انسان رو به درگاه رافع احتیاج و نیاز می برد وقتی که من محتاج باشم این احتیاج من رو به درگاه کسی می برد که رافع نیاز است ، می تونه احتیاج من رو برآورده کند لذا هر احتیاجی به درگاه رافع نیاز رفتن است ، وهرقدر احتیاج بیشتر باشد این رفتن به درگاه رافع نیاز شدید تر می شود ، اگر انسان شدت نیاز دارد ، یعنی شدت ارتباط در انسان امکان پذیر است ، موسی کلیم است از خدای سبحان سوال می کند:«‌ خدایا در دعاهام چی بخوام از شما ؟ چه چیزی رو بخوام ؟ خدای سبحان می فرماید « موسی نمک سفره ات رو هم ازما بخواه ، اون علف گوسفندت رو هم از ما بخواه ، فکر نکن که فقط تو حاجات عظیم به درگاه خدا باید رفت و حاجات کوچک رو خودمون تهیه بکنیم » نه خدا هر حاجتی رو که قرار داده حتی همین غذا خوردن و سیر شدن حتی همین آب خوردن و رفع تشنگی ، میگه همین خوردن و آشامیدن هم نیاز انسان است که این رو باید احساس بکند وقتی به سمت غذا می رود ، به لیوان آب دست می برد ، احساس کند خدا او را سیراب می کند ، خدا او را گرسنگی اش رو بر طرف می کند ابراهیم خلیل است در قرآن کریم می فرماید « یطعمنی و یسقین » خدا مرا سیر می کند ، خدا مرا سیراب می کند یعنی تو هر احتیاجی ما مرتبط می شویم با خدا حتی احتیاجات ساده که موسی کلیم میگه نمک سفره که دم دستی ترین چیز است فکر نکن اینها عادی تمام شد من دارم ببین حجاب نشود برات که اینها رو از دیگری ببینی بگی از بقال سر کوچه فقط تهیه می کنم ، این احتیاج هم تو رو به در خانه خدا ببرد پس هر نیاز ارتباط با خداست اگر انسان نیازش بیشتر است ، برای اینکه انسان احتیاج به رابطه بیشتر با خدا دارد ، می خواهد خلیفه خدا بشود ، میخواهد کسی باشد که برتر از همه موجودات باشد پس شدت نیاز شدت ارتباط است . اگر انسان تو زندگیش این رو تجربه کند هر گاه می بینه براش یک ابتلایٔی ، نیاز جدیدی پیش میاد با این نگاه این نیاز رو رسول و یک خدا می بیند که خدا کار ویژه داره باهاش لذا نیاز ویژه ایجاد کرده هر نیازی میشه چی ؟ یک پیک حق می شود یک رسول حق از جانب خدا ، یک کار ویژه می شود اون وقت هر نیازی که برای انسان پیش میاد هر لحظه که تو زندگی انسان نیازی رو احساس و ادراک می کند حتی یک نفس کشیدن که نیاز عادی طبیعی انسان است اگر تو همین نفس کشیدن خودش رو مرتبط ببیند ببیند که او رافع نیازشه این تمام وجودش میشه ذکر، تمام وجودش میشه ارتباط خدا خواسته تو هر لحظه ما مرتبط باشیم  ببینیم که او او افاضه می کند ، اسباب دیگر حاجب نشود خدا سبب ها رو قرار داده اما اگز خدا سبب ها حاجب شد ، مانع شد که من خدا رو ببینم اون سبب باعث غفلت شده مثل کسی که با یک قلمی در دستش یک خط زیبا یا یک نقاشی عالی می کشد ، یکی نگاه بکنه بگه این قلم چقدر زیبا می نویسد و چقدر زیبا نقاشی می کند ، چقدر این نگاه کوتاه که نقاشی رو به کی نسبت بده به قلم در حالی که این دستی که قلم در دستشه و این دستی که به بدن متصل است و این بدنی که نفسی درش حاکم است اون نفس است که نویسنده و نگارنده اون نقاشی و خط است ، اگر کسی به قلم نسبت بده چقدر شما تخطیٔه اش می کنید ، نببینه صاحب قلم رو فقط قلم رو ببینه که چقدر زیبا می نویسه ما تو ارتباطمون با نعنت های الهی اگر فقط اون نعمت رو رافع نیاز دیدیم ، صاحب نعمت رو ندیدیم ،مرتبط نشدیم این حقیقت مثل کسی است که اون قلم رو فقط نویسنده ببیند که چقدر کوتاه بینی است چقدر این برای انسان به عنوان کسی که نتونست از نوک دماقش رو اون ور تر ببیند به این میگن تو نتونستی عمق کار رو ببینی تو عالم خداوند خواسته تمام حالات انسان ، لحظات انسان سرشار از نیاز باشد اون وقت هر قدر انسان نیاز مند تر می شود  و خود رو نیازمند تر ببیند این کمال و شرف می شود یا این نقص می شود ؟ وقتی نیاز ارتباط با خداست ، راه ربط است و ارتباط است هرچه نیاز بیشتر بشود این شرف وجودی است ، این قدرت وجود است که به حقیقت نامتنهی وابسته تر است ، هرچقدر وجودی به خدا محتاج تر باشد این وجود عظیم تر است چون به یک حقیقت نامتنهی وابسته شده خب این اگر این نگاه برای ما پیش بیاد می بینیم تو زندگی انبیاء ،انبیاء  نیازمند ترین افراد خودشون را می دیدند با اینکه با کمال ترین بودن اما خودشون رو نیازمند ترین می دیدند لذا تو لحظه لحظه زندگی احساس می کردن محتاج خدا هستند این محتاج بودن رو اگر انسان اینجا دید ، عادت کرد که خودش رو با خدا محشور ببیند تو هر حاجتی که یک نفس کشیدن ساده است ، خوردن آب ساده است ، خوردن غذا است تو هر کدام از اینها احساس بکند خدا با او مرتبط است و داره این نیازش رو برطرف می کند این وجود سرشار از ارتباط با نامتنهی است لذا به ما گفته اند « بسم الله الرحمن الرحیم» رو در آغاز هرکاری داشته باشید تا نشون بدیم که این کار مرتبط است با رافع نیاز ، داره از او استمداد می کند «امیرمؤمنان علیه السلام است یه کسی خدمت حضرت رسید اونجا حضرت صندلی بود خودش نشسته بود رو صندلی به اون هم تعارف کرد که رو این چهار پایه و صندلی بشین وقتی طرف نشست یک دفعه پایه صندلی شکست و زمین خورد  و سرش شکست ،بعد در اونجا دارد حضرت رفت سر این رو با آب شستنن و بعد تمیز کردن درد زیادی برای اون شخص آمد ، حضرت دستشون بر سر اون کشیدند ،‌آرام شدند بعد حضرت فرمود خدا رو شکر می کنم تعبیر رو دقت کنید خدا را شکر می کنم که مومنان رو به گونه ای کرده که در همین دنیا تنبیهشون رو محقق می کند اگر کوتاهی کردند تا به آخرت کشیده نشود که عقاب سخت است این شخص گفت آقاجان این عقاب عمل من نتیجه چه کاری بود که من مبتلا شدم گفت تو وقتی خواستی بنشینی بسم الله نگفتی وقتی نشستی از یک مومن این غفلت روا نیست که انسان همین مقدار یاد خدا نباشد این زمین خوردن تو و شکستن سر تو به دنبال اون کوتاهی در ارتباط با خدا بود که تو رو متوجه بکند» خب اگر این نگاه پیش بیاد برای انسان ، ببینیم انبیاء زندگی شون لحظه به لحظه ذکر بود نه ذکر لفظی فقط که در لفظ لق لقه لسان باشد ، بلکه حالشون حال ارتباط بود.

نوح نبی است سلام الله علیه حضرت نوح است ، حضرت نوح بعد از سیصد سال تبلیغی که داشت از خدای سبحان تقاضا کرد « خدایا اینها بر نمی گردند ، همین مقداری که مومن شدند کس دیگری نمیاد خدا خطاب کرد نوح اینها تا به حال از جانب خدا عذابی نازل نشده  چون نوح بعد از زمان حضرت آدم شاید به فاصله چند صد سال بعد از آدم است لذا خیلی زمان از خلقت اولیه آدم نگذشته گفت اینها تجربه عقاب من رو ندارند بهشون مهلت بده ، سیصد سال دیگه مهلت داد بعد دوباره سیصد سال دیگه تعبیر قرآن این است « نوح ۹۵۰ سال نبوتش طول کشید در بین مردم ؛ بعد اونجا دارد که وقتی نوح سلام الله علیه اون ۹۰۰ سال گذشت خطاب شد از جانب خدا که نوح قرار است عذاب بر قوم تو که ایمان نیاوردند نازل بشود ، به قومش ابراز کرد و اعلام کرد  خوشحال شدند مومنان که بالاخره قرار کسانی که نوح رو اذیت می کردند ، مومنان آزار می دادند از جانب خدا عقاب شوند بعد نوح از طرف خدا چند دانه بدست مومنان داد ، از دانه های خرما که اینها را بکارند تا در بیاد ، به ثمر بنشیند تا عذاب الهی بیاید .

خب دانه ها را کاشتند ، تا به ثمر بنشیند چندین سال طول می کشد ، به ثمر نشست ، ثمرش رو آوردند پیش نوح ، نوح ازجانب خدا دوباره أمر شد که دانه های اینها را به دوباره بکارند ، سه بار تکرار شد هربارعده ای از نوح برگشتند که چه پیغمبری است که اینجور وعده می دهد بعد از اینکه سه بار یا ده بار طبق روایات مختلف گذشت دارد که عده ای از مومنان آمدند خدمت نوح ، عرض کردند یا نوح نبی اگر هزار بار ، صد بار دیگر به ما بگی دانه بکار تا در بیاد ما وظیفه مون اطاعت از توست ، ما غیر از چیزی نداریم  ، غیر از این کاری نداریم تو به ما امر کن ، هرموقع تو بگی ، تو رسول خدا هستی اونجا خدا گفت نوح الن حق محض شد ، الان آشکار شد آنچه که حق است وخالص شدن ، عذاب الهی بعد از این نازل شد و کسانی که غیراز اون کسانی بودن که اهل ایمان بودند نتوانستند سوار کشتی بشن ، دچار غرق شدن

ببینید این ذکر است و توجه ( موسی نبی است ، موسی کلیم الله  وقتی که قبل از اینکه موسی برای مردم به رسالت مبعوث شود ، مردم تو دوران سیصد ساله بعد از یوسف کریم بنی اسرایٔیل مبتلی به فشار های فرعونی شدند ، بعد از اینکه نزدیک شد فشار ها خیلی سنگین شده بود ، اونها یه روز به اون نبی که اون زمان بود ولی موسی کلیم نبود از انبیاء بنی اسرایٔیل عرض کردند ما تحملمون تمام شده ، کی میشه نبی ای که موعود است و وعده داده شده بیاد اون نبی گفت طبق وعده الهی چهل سال دیگر تا گفت چهل سال دیگر تصور بکنید کسانی که سختی براشون اینقدر تاقت فرسا شده که براشون یه روز هم تحمل سخت شده اما گفتند الحمدلله اگر چهل سال دیگر هم گشایش می شود الحمدلله ما شاکریم‌، خدای سبحان تا اینها شاکریت رو به خرج دادند و حمد الهی رو کردند ، خطاب به اون نبی کرد گفت « بگو بهشون به خاطر شکر شما ده سال از این کم شد شد سی سال دیگر » به اینها خطاب شد که سی سال دیگر موسی قیام می کند اینها گفتند شکراً لله ما شاکریم به درگاه الهی ؛ خدا خطاب کرد ده سال دیگه کم شد بعد اینا گفتنتد النعمه لله خدا خطاب کرد ده سال دیگه کم شد چون شما صبوری به خرج دادید ،شاکر خدا بودید اینا خیلی زیبا است بعد می فرماید که دوباره اینها وقتی شنیدند که ده سال دیگه اونجا گفتند که « لایدفع السوء إلاالله » بدی کسی غیر از خدا نمی تونه برداره ، دست ما نیست اونجا خدا خطاب کرد به اون نبی از نگاه کن از دور اون کسی که داره میاد موسی کلیبم است یعنی چهل سال با شاکریت به درگاه الهی تبدیل شد به آن بعد به دنبال این امام صادق علیه السلام می فرماید که « کن لما لا ترجوا » هم ذیل این هم ذیل یک بحث دیگری است ، روایت دیگری است که می فرماید :« نسبت به آنچه که امید نداری ، امیدوار تر باش از آنچه که امید داری « کن لما لا ترجوا ارجا منک لما ترجوا » اون چیزی رو که امید داری فکر میکنی همه چیزش مهیاست و محقق می شود اگر نگاهت رو به خدا داشته باشی ، اونجایی که به نظرت میرسه نشدنی است ، امکان پذیر نست اگر به قدرت خدا متکی بشی اون شدنی تراست از اونجایی که ناشدنی ؛ بعد حضرت می فرماید نگاه کن موسی کلیم وقتی شبانه دارد حرکت می کند از مدین به سمت مصر می رود برای رسالت ، همسر و فرزندانش باهاش بودن اونجا شب از جاده هم نمی رفت چون فراری بود از دست فرعون ، کسی از اونها رو کشته بود از غیر جاده می رفت ، گم شدند در راه بعد شب هم سرد بود بعد اونجا دارد آتشی رو از دور دید خدای سبحان نیاز موسی در اون حالت یک آتش بود که گرم بشود و همچنین از طرق آتش راه رو پیدا کند ، تعبیر قرآن این است که « أجِدُ علی النار هدی » از طریق آتش راه رو پیدا کنیم و یا جزویٔی یا شعله از اون رو بیاوریم گرم بشویم ، میگه رفت سراغ آتش اونجا مبعوث به رسالت شد ، احتمال نمی داد که مبعوث به رسالت با این شرایط باشد ، وقتی رسید به شجره خدا خطاب کرد «‌‌إنِّی علی الله لا إله إلا أنا فخلع نعلیک إنَّک بواد المقدس طوی » یعنی نیاز موسی که آتش بود وقتی با نگاه الهی به سمت آتشی که نیاز مادی اش بود حرکت کرد ، آتش او رو به چی رساند ؟ به خدا رساند ،آتش او رو به رسالت رساند بعد اونجا دارد که امام صادق علیه السلام می فرماید 🙁 برای فرج امام زمان اینگونه نگاه بکنید که « أصلح الله أمر ولیه فی لیله » خدا أمر ولی خودش رو در یک شب فراهم می کند یعنی فکر نکنید کو آن شرایط تا مهیا شود ، تا امام ما بخواهد بیاد اگر کسی این نگاه رو تو حاجتش با خدا مرتبط شود احساس بکند خدا تو رفع حاجت اون خدا دخیل است ، اجابت خدا به حد ما نیست ، به اندازه ما نیست ، اجابت خدا در رتبه الهی است که نامتنهی است لذا می شود همه حاجات ما یک شبه محقق بشود ، ما تو گرفتن کوچک می گیریم ، ما حد می زنیم یک مثال خوبی است ( هاجر و اسماعیل سلام الله علیهما وقتی ابراهیم اینها رو در یک بیابانی « ربنا إنَی أسکنتُ بذریتی فی وادٍ غیب وادٍ غیر ذی زر» در یک وادی که هیچ امکان زراعت نیست قرار دادم ، به أمر الهی اینها رو گذاشت « عند بیتک المحرم » نزد خانه که هنوز ساخته نشده بود ، بیابانی بود بعد وقتی اونجا گذاشت و برگشت ، بچه تشنه شد ، مادر بی تاب شده ، صفا و مروه را طی می کند به دنبال آب اما آبی نمی بیند تا اینکه از زیر پای اسماعیل میبیند چشمه ای جوشیده  وقتی میاد می بینه تو این بیابان بی آب و علف وغیر ذی زر این  آب داره جاری می شود ، دورشرو سنگچین کرد تا حدر نرود ؛ اونجا امام صادق علیه السلام می فرماید اگر هاجر سلام الله علیها دور این آب رو سنگچین نمی کرد ، این آب الی یوم القیامه هم جوشش داشت هم جریان داشت اما چون هاجر حد زد بهش ، محدودش کرد ، این رو دورش رو سنگچین کرد ، جوشش دارد تا روز قیامت اما جریان ندارد ما تو گرفت هامون حد می زنیم أخذمون رو از خدا لذا خدا بی نهایت اجابت می کند) اگر این نگاه تو وجود ما شکل بگیرد که امشب که در محضر دعای کمیل هستیم و می خواهیم دعا رو بخوانیم و در محضر ایام غدیر هستیم ،‌می خواهیم دعای امیر مومنان علیه السلام که دعای کمیل است که از طریق امیر مومنان انشاء شده به کمیل و دعای خضر نبی است این دعا رو وقتی می رسیم به این فراز هاش که اونجا از خدای سبحان طلب می کند که خدایا گناه من رو که نغمت رو بر من نازل می کند بخشش ، خدایا گناهان من رو که دعای من رو حبس می کنند بر من بخخش خدایا گناهان من روکه بلایای تو رو بر من نازل می کنند که اسبابش گناهان من بوده بر من  بخشش  اگر این بخشش ها « اللهم اغفر، اللهم اغفر» ها که در صدر این دعا میاید رو خب ، باتوجه از خدا بخواهیم ، ببینید در قرآن زیبا می فرماید ، می فرماید:« طیتم فدخولوها خالدین » اگر می خواهد کسی وارد بهشت شود حتما باید طیب بشود ، پاک بشود تا وارد بهشت شود ؛ تا پاک نشده امکان ندارد وارد بهشت بشود  ما ولایت بهشت ماست ، ولایت حقیقتی است که هرچه ارتباط انسان با ولی الهی راسخ تر بشود حقیقت تمام نعمت های بهشتی ، تمام کمالات تو ارتباط با ولی الهی أعظم او محقق است بهشت سانی از ولایت است لذا کسی که با ولی الهی دمخور می شود ،همراه و هم ساز می شود ؛ این وارد بهشت شده طبق روایات ما اون موقع اگر می خواهیم وارد بهشت بشویم  ارتباطمون با بهشت که ولایت است تو این ایام غدیر بیشتر شود چه کنیم ؟ می فرماید « طبتم فدخولوها خالدین » طیب بشوید ، پاک بشوید تا امکان ورود به بهشت که جای طیبین است جای پاکان است امکان پذیر بشود ؛ کسی که ناپاکی دارد ، امکان نداد وارد بهشت شود ، راهش مسدود است ؛ اگر این نگاه امشب که شب جمعه است ، شب رحمت است ، نزدیک ایام غدیر و غدیر است و ما می خواهیم انشاءالله وارد بهشت غدیر شویم ، خودمون رو آماده کنیم با این دعای کمیلی که تعلیم امیر مومنان است ، با این دعا خودمون رو نزدیک کنیم به بهشت ولایت ، لذا در اون فراز های اول که به عنوان تطهیر وجودمون به عنوان « اللهم اغفر، اللهم اغفر » ها اینجا قرایَٔت می شود ؛ با این نگاه که خدایا ما اگرکه ، اگر که تاکنون ما رو نیامرزیدی ، ما محروم از آمرزش تو بودیم ، به خاطر غدیر و جذبه های غدیری ، به خاطر مولامان علی ابن موسی الرضا علیه السلام ما رو مورد رحمت و مغفرت قرار بده تا با طهارت وارد غدیر بشویم تا امشب که شب رحمت است ما آمرزیده بشویم تا از این ساعت وارد بهشت بشویم که « طبتم فدخولوها خالدین » که با طهارت وارد بهشت ولایت شویم ، قدر بدانیم ایام غدیر عظیم ترین ایام تمام سال است لذا انشاءالله در شب های بعد اگر زنده بودیم و توفیق داشتیم در مورد غدیر و لایت بیشتر در محضر دوستان خواهیم بود اما امشب بدانیم که دعا سفرنامه امام معصوم است و دعای کمیل سفرنامه امیرمومنان است ،‌سفر معراجی اش است ،‌ما را می خواهد با دعای کمیل به سفر معراجی ببرند تو اول سفر هم گناهان باید ریخته بشود تا با طهارت این سفر معراجی رو لذا استغفار های اول رو ، اون طلب مغفرت ها رو بگونه ای ببینیم که زبان دعا ، زبان اعلام نیاز انسان است ، اوج نیاز انسان است و بدانیم انشاءالله این دعا که داریم می خونیم می خواهد ما رو به طیب و طاهر بودن برساند ،‌وارد غدیر بکند تا از طریق غدیر به جریان ظهور برسیم ؛ که جریان غدیر ک اصل ولایت است ، این اصل ولایت ما رو به جریان ظهور برساند که جریان ظهور اقامه ولایت است و اون بهشتی است که برای همه مومنان اون کسانی که در اون دوره هستند یا کسانی که آرزوی اون دوره را دارند محقق می شود .

اگر این نگاه رو بکنیم که امسال انشاءالله غدیرمون رو متصل بکنیم به ظهور و برامون این حالت پیش بیاد که حقیقتاً ما منتظریم لذا خطاب شده به مومنان که اگر کسی حقیقتاً منتظر امام زمان باشد ،‌اسباب ظهور رو برای خودش فراهم کرده باشد ، طهارت وجودی و اطاعت از ولی رو در وجودش راسخ کرده باشد حتی اگر قبل از ظهور از دنیا برود ، وقتی که حضرت قیام می کند به او خطاب می شود تو چون منتظر بودی می توانی از قبرت برخیزی و در کنار حضرت باشی 

والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته   

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدایٔم عل أعدایٔهم أجمعین إلی یوم الدین

دعای سلامتی امام زمان رو انشاءالله با توجه بر اینکه اگر سلامتی امام باشد سلامتی یاران هم هست و هر مقداری که دوست داریم انشاءالله یاران امام مون ، سربازان امام مون انشاءالله سالم باشند و غالب باشند این دعای امام زمان رو باهم با توجه قلبی زمزمه می کنیم

اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبایٔه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیا و حافظا و قایٔدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فیها طویلا 

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی ابن أبی طالب و أهل بیته انشاءالله خدای سبحان همه ما رو أهل ولایت أمیر مومنان و فرزندانش قراربدهد و در دنیا و آخرت از محبان وشیعیان از اولیاء اونها باشیم و دست شیطان از سر ما به برکت ولایت اونها کوتاه باشد ؛ چند جمله ای ،دقایقی در خدمت دوستان هستیم

عزیزان من هرچقدر مقام انسان عظیم تر می شود ، حوادث برای انسان ابتلائات انسان سنگین تر می شود ؛ چنانچه ابتدائی که انسان خلق شد و آدم خلق شد ،ابتلائات آنها سبک تر بود هرچه نبی ، انبیاء بعدی و رسولان بعدی آمدند ، امت ها رشد کردند ، ابتلائات امت ها در حد دعوت نبی اون امت بود ،اقتضای اون امت بالاتر بود ،‌رشد اون امت بیشتر بود لذا هرچی به سمت آخر الزمان حرکت می کنیم ، شدت وقایع و ابتلائات برای امت اسلام شدید تر خواهد بود ؛ نه فقط شدید تر بلکه سریع تر خواهد بود  یعنی هنوز واقعه قبلی تمام نشده واقعه بعدی آغاز می شود  این هم به خاطر این است که استعداد اینها بالا آمده ، رشد اینها بالا آمده اگر ازیک کسی که مثلاً داره دکتری می خونه ازش امتحان کلاس اول رو بگیرند ، چقدر بهش بر می خورد که من بنویس « اب بابا » برای این توهین و جسارته ، امتحان این باید در حد و در شان خودش باشد این خلاصه عظمت دارد که تو اون امتحان موفق باشد ، مومنین هم تو دوره آخر الزمان هرچقدر رشد شون بالاتر است ، امتحانشون بالاتر است پس می تونیم بگیم این رو که هرچه ابتلائات سنگین تر می شود علامت این است که اون امت رشد کرده ، بالا آمده ، قوت پیدا کرده ، ابتلاء علامت قوت است ؛  بله  می تونیم بگیم ، روایات ماهم این رو دارد .

یه کسی آمد خدمت امیر مومنان علیه السلام عرض کرد آقاجان من شما رو دوست دارم حضرت سرو رو به پایین انداختند بعد سر و بلند کردند ، نگاه به طرف کردند گفتند « کذبتَ» دروغ میگی ، راست نمیگی ، دروغ میگی ؛ این شخص اصرار کرد گفت :« نه دروغ میگی اسم تو در بین دوستان ما نیست » اصرار کرد گفت :« تو در مقابل من قیام هم می کنی » اصرار کرد ، گفت :« پرچمدار اون قیام هم هستی » باز اصرار کرد ، گفت :« در اون قیام کشته هم میشی » که بعداً جریان نهروان پیش آمد و اون شخص اونجا رسوا شد ؛ دیگری آمد خدمت أمیر المومنین نشست عرض کرد « علی جان دوست دارم » حضرت تأملی کردند گفتند « صدقتَ » تصدیقش کردند اما بلافاصله ، دنبالش فرمودند :« اگر تو در این ادعات گفتم،گفتم صادقی بدان که از این به بعد ابتلائاتت هم بیشتر میشه چون تو رشد کردی با این درجه قبولی ولایت از ما رشدِت بیشتر شده لذا ابتلائات هم بیشتر میشه باید از این به بعد نمره امتحان و قبولی تو در آزمایش های سخت تر باشد

چنانچه ابراهیم خلیل ، خدای سبحان در قران کریم می فرماید:« إذ ابتلی إبراهیمَ ربُّه بکلماتٍ فأتمهنَّ قال إنی جاعلک للناس إماما » وقتی ابراهیم ابتلاء آتش رو گذراند که در اتش انداختنش وقتی از اون عبور کرد ابتلاء به اینکه بعد از حدود ۹۰ و چند سال فرزند خدا بهش داد ، بعد أمر کرد این فرزند و مادرش رو در بیابانی بگزار و برگرد ، روت هم برنگردان ، اعتراضی هم نکن در یک بیابان لم یزرع بگزار و برگرد و ابراهیم چنین کرد ، اینجا بازنمره ابتلاء ابراهیم بود ،اون هم آخرین نمره اش نبود بعد از چند سال که حدودا این فرزند ۱۳ تا ۱۵ سال شده به ابراهیم خطاب می شود:« ابراهیم  برو سر اون فرزندت رو ذبح کن‌» وقتی ابراهیم میاد این فرزندی که در دوری و فراغ پدر رشد کرده به أمر الهی و این ابتلاء ابراهیم بود  اونجا دارد که وقتی برد و اون جریان « فدیناه بذبحٍ عظیم » پیش آمد خدا اونجا به ابراهیم گفت که :« ابراهیم من تو رو به آزمایش های سختی مبتلی کردم و تو قبول شدی و این قبول شدن تو باعث شد که تو رو به مقام امامت برسانم « إذ ابتلی إبراهیم ربه » مبتلاش کرد خدا ، آزمایش کرد به آزمایش های سنگینی پس بعد از این آزمایش ها او به مقام امامت رسید بعد از رسالت و نبوت و خُلَّت به امامت رسید که بعد از اینها بود ؛ لذا مقامات خدا که می خواهد به فردی یا امتی بده بعد از این است که امتحانات الهی را طی می کند ، جنگ احد در ببین جنگ هایی که برای پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم پیش آمده یک ویژگی های خاصی دارد ، این جنگ به پیش بینی پیغمبر و بشارت یغمبرمسلمانان درش پیروز بودند ،  اما بعد از اینکه مردم عده ای رو که بر تنگه گذاشته بود پیغمبر ، عده ای شون تخلف کردند از جایگاهشان بعد از اون پیروزی اولیه و جای خودشان رو رها کردند ، دشمن از پشت حمله کرد و پیروزی تبدیل به شکست شد وقتی تبدیل به شکست شد  مردم چون جنگ بدر پیروز شده بودند  و جنگ احد هم شکست اش خیلی شکست سختی بود به طوری که لشکر ۷۰ نفرشون شهید شدند ، نزدیک ۲۰۰ خورده ای نفر مثلا مجروح شدند از این ۷۰۰نفر ، بقیه هم فرار کردند ، ۳ نفر دور پیغمبر ماندند « امیر مومنان علیه السلام مانده ، ابو دجانه انصاری مانده ،یک خانمی به نام نسیبه » که پرستاری می کرد اما وقتی دید جنگ اینجوری شده ، دور پیغمبر خالی شده ، شمشیر بدستش گرفت و خودش رو محافظ پیغمبر قرار داد و مورد ستایش پیغمبر و مدح پیغمبر قرار گرفت این خانم ، اینها در حقیقت این جنگ احد با محافظت این سه نفر و شجاعت پیغمبر بالاخره تمام شد ، عده زیادی فرار کردند ؛ خصوصیت این جنگ شکست بعد از پیروزی بود ؛ بعد از  اینکه این شکست ایجاد شد اینجا بود که دشمنان در حقیقت منافقین بسیار کوشیدن می خواهم این نکته رو بگم که منافقین فرصت رو غنیمت شمردند ،‌دیدند چه وقت خوببیه ،‌الان جایی است که متزلزل شدند ، دلها ترسیده ، مجروحین زیادی در مدینه هستند ، هرکوچه مدینه رو که وارد میشی ۱ یا ۲ یا ۳ شهید داده این کوچه ها ، مردم حالشون یک حال افسردگی است ، یک حالی است که اون نشاط درش نیست لذا میشه شایعه پراکنی کرد ، میشه گفت این دین برحق است یا نیست ، چه وعده ای بود پیغمبر داد چرا اینجوری شد ، اصلا ما بر حق هستیم یا نیستیم ، کم کم تزلزل ها برای مردم ایجاد شد به طوری که این تزلزل ها و این حالت عده ای رو دلشون رو لرزوند ، احساس کردند کسانی که شل بود ایمانشون احساس کردند نکنه ما بر حق نبودیم لذا ترسیدند این ترسشون به زمینه شایعه ای که ایجاد شد عده ای رو از دین خارج کرد بعضی از اینها رو سوق دادند که سمت مشرکینِ شرک سابقشون تو دورانی که یک واقعه ای ، ابتلائی ایجاد می شود نقش منافقین تازه پس از اون واقعه پر رنگ می شود یعنی منافقین ممکنه بعد از این حوادثی که امروزه ایجاد شده و یک صدماتی بالاخره به فرماندهان ما خورده ، ابتدا جرأت نمی کنند حرفی بزنند جو اولی مناسب حرف زدن نیست اما یک ذره که‌ آرامش پیش بیاد شروع به وسوسه و شایعه سازی می کنند ، مراقب باشیم همان جریان احد اینجا تکرار نشود ، مراقب باشیم ما جزء کسانی که متزلزل می شویم نباشیم ؛ اینجا امیر المومنین در مقابل پیغمبر ۷۰ زخم خوردش به طوری که راویان و تاریخ نویسان میگن پیکر امیرالمومنین « کالقرحه الواحده » مثل یک زخم شده بود ، این ولایت در میدان است یعنی کسی ولایت امیر مومنان را داشته باشد با آن چیزی که امیر مومنان نشان داد ابتلاء در میدان ایجاد می شود واونجا معلوم می شود  .

روایت زیبایی است پیغمبر اکرم می فرماید که « یا علی جان مَثَلک فی امتی مَثَل قل هو الله احد »‌ مثل تو در امت من مثل قل هو الله احد است ؛ قل هو الله احد یک شان نزولی دارد ، روایاتی ذیل است که اگر کسی یک بار قل هو الله احد را بخواند ، ثلث قرآن رو ختم کرده ، دوبار دوثلث و اگر سه بار بخواند یه ختم قرآن برای او محسوب می شود ، اونجا پیغمبر می فرماید علی جان مثل تو مثل قل هوالله احد است ، اگر کسی قلبش به تو محبت داشته باشه فقط یعنی تو قلبش تو رو دوست داشته باشد اما دیگه حاضر نباشد دفاع از تو بکند ، بیاد در برابر کسی که تو رو انکار می کند حرف بزند نه این یک ثلث ایمان دارد کسی که فقط در قلبش به محبت دارد ولی اگر کسی به تو محبت داشت ولی تو صحنه هم حاضر شد بیاد با زبانش دفاع از تو بکند این دو ثلث ایمان است و اگر علاوه بر اینکه در قلبش محبت داشت با زبانش ابراز می کرد در عملش و یدش و دستش هم با تو همراهی بکند .

خب این رو عرض می کردم که اگر کسی با قلبش دوست داشته باشد امیر مومنان رو ، با زبانش اظهار بکند و دفاع بکند و با دستش یاری بکند ، یعنی بایستد تو صحنه ها مثل خود امیر مومنان که از پیغمبر به گونه ای دفاع کرد ، ۷۰ زخم بر بدنش وارد شد ، که پرستار ها می گفتند که ما هر زخمی رو که بخیه می کردیم بر زخم دیگری وارد می شد لذا نمی گرفت بخیه  چون دوباره سر باز می کرد تا پیغمبر با دست مبارکشون لمس کردند جسد امیر مومنان را تا اون در حقیقت زخم ها بهبود پیدا کرد ، یعنی کسی می خواهد به امیر مومنان نزدیک بشود ، ابتلائاتش از سنخ خود امیر مومنان می شود ، هر چقدر قرب بیشتر باشد ابتلائات سخت تر است .

یه کسی آمد خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد :« آقاجان کی می شود امام زمان ظهور کند ما یک نفس راحتی بکشیم از دست این دشمنی ها » حضرت فرمودند که:« تو کجای کاری امروز روز راحتی ماست اگر حاکمیت دست ما باشد ، اگر امام غائب ما قیام بکند ، شب ها ما برنامه ریزی می کنیم ، صبح تا شب اجرا می کنیم ، شب بر مرکب ها حرکت می کنیم ، صبح  اقامه می کنیم یعنی ۲۴ ساعتمون مشغول می شویم ، راحت الان است که حاکمیت دست ما نیست ، ما بر او مکلف نیستیم چون مردم نیامدند پس اگر ما می خواهیم امیر مومنانی باشیم ، اگر می خواهیم جوری باشیم که نگاه مون نزدیک بشه به امیر مومنان ، اونجایی است که ابتلائات بیشترمی شود تو قرآن کریم بحث جنگ احد رو که مطرح می کند خیلی زیباست که با جریان امروز ما هم سازگار است میگه بعد از اینکه تو احد مسلمان ها شکست خوردند و برگشتند و عده ای فرار کردند و عده ای هم که مجروح شدند و شهدا  برگردانده شدند به مدینه یک کسی آمد پیش ابوسفیان گفت :« ابوسفیان حالا که اینها شکست خوردند ، خوبه بریزیم به مدینه ریشه شون رو بکنیم اصلا» ؛ ابوسفیان هم گفت « باشه فکر خوبیه » آمدند حرکت بکنند ، خیلی جالبه اونجا پیغمبر دستور دادند ، قرآن هم این رو دارد دستور دادند فقط کسانی که زخمی شدند ، اونهایی که شهید شدند که رفتند ، اونهایی که سالم ماندند ، فرار کرده بودند ناییستاده بودند ، کسانی که ایستاده بودند ، مجروح شده بودند پیغمبر فرمودند:« فقط کسانی که مجروح شده بودند لشکر تشکیل می شود برای مقابله با لشکر ابو سفیان ،‌اسم این جنگ « حمراء الاسد » است ؛ که این زخمی ها تعبیر این است که بعضی از اینها از درخانه آمدند بیاید انقدر خون ازشون رفته بود از حال رفتند و از هوش رفتند اما یک لشکری شد ۲۰۰ ،۳۰۰ نفره که این لشکر آمدند در مقال لشکر پیروزِ‌ابوسفیان بایستند ، خبر به ابوسفیان که رسید بعد خیلی تعجب کرد که اینها با این ایمان ؛ اون کسی که این خبر رو داد گفت ابوسفیان اینها با پا نمی یایند به طرف تو دارند با سر میایند یعنی دیگه هیچی براشون مهم نیست ، چیزی برای از دست دادن ندارند ، عشق پیغمبر کشاند شون به میدان آمدند ، تعبیر قرآن این است که می فرماید :« وقتی مردم به اینها گفتند که همه دشمنان شما مجتمع تر از قبل شدند ، اونها همه با هم متحد شدند می خواهند به شما حمله کنند ، اونجا دارد پس بترسید کله شقی نکنید اینها دیگه با هم متحد شدند ؛اونجا دارد که  « فزادهم إیمانا » اینجا ایمان اینها مضاعف شد چون اینها بسته بودند خودشون رو باخدا به عشق پیغمبر .»

کشوری که امیرالمومنین دارد مگر شهادت او رو سست می کند تعبیر قرآن این است درجنگ احد « فلا تهنوا و لاتحزنوا وانتم الأعلون إن کنتم مؤمنین » حق ندارید سست بشوید « لاتهنوا » نهی است ، حق ندارید سست بشوید ، حق ندارید محزون بشوید ، شما برترید چون به خدا منتسبید ، چون خدا علو ذاتی دارد و هرکسی به خدا منتسب است از این علو بهره مند است « لله جنود السموات و الارض »  همه آسمان و زمین لشگر خدا است تو شب عید غدیری که شب ولایت است ، ما می خواهیم ابراز کنیم علی جان ما آمدیم بیعت غدیر کنیم با شما ، ما آمدیم دلمون سرشار از محبت شما باشد ، زبانمون دفاع از مکتب شما باشد ، عمل ما و دست ما در حقیقت فدای شما باشیم ، و در راه شما ابتلائات رو تحمل کنیم .

تو قرآن ،تو همین سوره آل عمران می فرماید :« که ربیون کسانی هستند که دور پیغمبران حلقه زدند و دور پیغمبران رو گرفتند »« و کأیَّن من نبیٍ قاتل معه ربیون کثیر» دور هر پیغمبری عده ای از مومنان خاص که تابع ویژه اون پیغمبر هستند ، دور او بودند ، بعد دنبالش می فرماید اینها خصوصیتشون این است که « فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله » هیچ حادثه بزرگی اینها رو سست نمی کند ، دلشون رو نمی لرزاند « فما وهنوا » اینها سست نمی شوند « لما اصابهم فی سبیل الله »‌ هرچه که در راه خدا به اینها می رسد می گویند پشت ما خداست ، ما مرتبط با خدا هستیم از چی بترسیم ؟ اگر اینجور شد اون موقع حوادث دارن ما رو سوق می دهند به سوی خدا ، ما رو دارند موحد تر می کنند ؛ هرچقدر از اسباب عادی نا امید تر بشویم بگیم خدایا ما « أعِّدوا لهم ما استطعتم » را به کار گرفتیم ، هرچه توانایی داشتیم رو به کار گرفتیم ، اما می دانیم آنچه که اثر دارد اراده توست که « هو القاهر فوق عباده » تو قاهری ، تو برتری ، تو در حقیقت سلطه داری « إن تنصروا الله ینصرکم  » ،‌ « أنَّ الله قویٌ عزیز » خدا قوی عزیز است با این نگاه ابتلائات ما رو باید ببره تو دل خدا ، ببره تو بغل خدا ،‌ببره تو دامان خدا یعنی اگر دیدیم ابتلائات پیش آمد ، مأیوس شدیم معلومه شیطان موفق شده ؛ اگر دیدیم ابتلائات پیش آمد ، برافروخته شدیم هرچی ابتلاء بیشتر مثل ظهر عاشورا که امام حسین و یارانش ، برافروخته تر می شد حضرت از یارنش هم برافروخته تر می شد چون باورش به خدا بیشتر بود ؛ اگر این نگاه رو کردیم اون موقع از ابتلاء نمی ترسیم چون میگیم ابتلاء نصرت خداست نسبت به ما اگر عده ای از فرماندهان محبوب ما شهید شدند ، ما باور داریم که « ولا تحسبن الذین قُتِلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاءٌ عند الله یرزقون » اگر خدا راست میگه ، که راست میگه پس این حیات یعنی مؤثر بودن لذا دنبالش می فرماید « فرحین بما ءاتاهم الله » اینا به آنچه که خدا بهشون میده خرسند اند « و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خَلفِهم » اینا دنبال امداد بقیه هستند که تو دنیا است ، بشارت می دهند به اون کسانی که پشت سرشون حرکت می کنند ، شرطش این است که پشت سرشون حرکت کنیم « یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خَلفِهم » پشت سرشون حرکت می کنند ، ببینیم اگر پشت سر اینها ما حرکت کردیم یقین بدانیم که این بشارتی که اونها به ما می دهند رو ما احساس خواهیم کرد ، می بینیم فعال اند حیات یعنی فعال بودن ، اینها فعالیت دارند ،‌دست شون هم باز تر است ، این نگاه که ربیون « فما وهنوا لما أصابهم فی سبیل الله و ما ضَعُفوا » دنبال این سه خصوصیت « فما وهنوا لما أصابهم فی سبیل الله و ما ضَعُفوا » تو میدان هیچ گاه نمی روند به گوشه میدان ، هیچ گاه دیگر نمی گویند نمی شود ، هیچ گاه اینجور نیستند نا امید در میدان بشوند ، تو صحنه میدان چون ضعف یعنی تو میدان گوشه گیری نکردن اون وهن یعنی دلش نلرزد ، دلش یعنی از جهت درونی هیچ احساس سستی نمی کند ، ازجهت بیرونی هم تو متن صحنه حاضر است ، می خواهد ببیند امام جامعه کجا می کوید باید حاضر باشیم همان جا حاضر باشد  ، به دنبال اینکه « فما وهنوا لما أصابهم فی سبیل الله و ما ضَعُفوا وما استکانوا » اینها شکست هم ندارند و چون شکست هم ندارند « استکانت » یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته اینها هیچ گاه زمین گیر نمی شوند لذا شهادت ها ما رو قوی تر می کند ؛ اگر این رو دیدیم امشب که شب بیعت غدیر است ما نگاهمون این است :« علی جان ما الان دستمان به شما نمی رسد که بیعت مجدد با شما داشته باشیم اما به عشق شما کشوری که کشور شما است ، کشوری که حرم شما است ، کشوری که در عالم به اسم شماست و دشمنان ما دشمنی شون به خاطر این است که اسم شما در این کشور است ، اسم شما در این کشور در مأذنه هاش برده می شود با نائب عام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امشب قصد می کنیم که بیعت کرده باشیم که اطاعت کرده باشیم هرچه که گفت ، گوش ما باشد و دهان رهبرمان که ببینیم چه میگه ، او در حقیقت منویاتی رو که به نفع ما باشد ، به نفع کشور ولائی باشد رو بیان می کند که ربِّی حساب شویم تعبیر ربِّی بودن یعنی مطیع بودن نسبت به ولیِّ ،‌می خواهیم امشب ولایت رو تو عملمون نشون بدیم ،‌اگر تا به حال تو قلبمون بود ، اگر با زبان ابراز می کردیم هر چند در مواقع خاصش هم ما با عملمون هم نشون دادیم اما امشب می خواهیم با عملمون هم این رو اظهار بکنیم و نشون بدیم ما تابع ایم ، ما ولیِّ داریم و این ولیِّ ما می خواهد ما را به امام زمان برسونه یقین داریم امروز اگر امام زمان بود کدام جبهه بود ؛ آیا به ما می گفتش که کاری نداشته باشید بشینید کنار ؟ بگزارید اسرائیل و یهود هر کاری می خواهند بکنن ؟  یا از این حاکمیت الهی در کشور که نقص هایی هم دارد کسی نمی تونه انکار بکند اما اسم شما رو دارد زنده می کند دنبال این است که دشمنی دشمنان به خاطر این است قطعا ما رو رها نمی کرد امام زمان فعال است و قطعا توچه دارد وامروز امداد می کند ، به شرطی که ما هم فعال باشیم ، وظیفه مون رو درست انجام بدیم ، مواظب باشیم باشیم از حالا به بعد خناسان دنبال این هستند  که از درون شروع بکنند ، بگویند آیا می ارزید اینجور مقاومت ؟ آیا این فرمانده ها شهید شدند فایده ای داشت اینجوری ؟ آیا این چهل و چندسال ما ایستادیم فایده ای داشت ؟ یکی یکی  میبینی کم کم زمزمه ها شروع می شود کو اون وعده ها ؟

ما باور داریم که فرماندهامون دارند آماده می کنند خودشون رو و شرایط رودر نظر می گیرند و نمی خواهیم هم تو دام دشمن بیافتیم که بگوییم لحظه اول ما پاسخ می دهیم که اون هم با آمادگی مقابله کند اگر لازم شد لحظه اول ، اگر تاخیر لازم بود تو محاسبات آنها با تاخیر ؛ ما تابع ایم نگاهمون ماست ببینیم ولیِّمون چه تصمیمی می گیرد ، امروز بودن با امیر المومنین و کشور امیرالمومنینی ، امروز ممهم است نه تو حالت عادی لذا جریان غدیر رو فکر نکنید راحت بود ، خیلی ها بعد از بیعت بریدند از امیرالمومنین ، امیرالمومنین سخت بود باهاش زندگی کردن ،‌وقتی که بر اون شخص اون حد رو اجرا کرد  نجاشی که از یاران امیرالمومنین بود ،‌وقتی حد رو جاری کرد شبانه یکی از همشهری های ، هم قبیله ای های نجاشی آمد پیش نجاشی گفت :« نجاشی ( طارق بود ) گفت نجاشی دیگه جای ما موند تو اینجا پیش علی نیست ، رفتند پیش معاویه پناهنده شدند پیش معاویه ، معاویه اکرامشون کرد که اینها از علی بریدند بعد بهشون گفت که دیدید این چه جور علی جزای شما رو داد ، خوبی های شما رو چه جور پاسخ داد ، طارق اونجا یه جمله ای دارد خیلی زیبا است

میگه طارق به معاویه گفت :« معاویه اگر ما اومدیم پیش تو ، از بدی علی نبود که آمدیم پیش تو ،‌از عدم تحمل ما بود که خوبی علی رو تحمل نداشتیم ، تو به خودت نگیر » اونجا معاویه عصبانی شد ، عمر وعاص آرامش کرد ،خبر به امیر مومنان رسید ،‌امیر مومنان فرمودند :« اگر طارق که فرار کرد از دست ما  و پناهنده به معاویه شد در جلوی معاویه ولی انصاف رو رعایت کرد اینجوری گفت ، اگر کشته می شد اونجا شهید بود » یک کسی که بریده و رفته ها اما میگه از حق نگذشت لذا تحمل امیر مومنان خیلی سخته ها ، فکر نکنیم اگر حضرت ما در دوران حضرت بودیم ، همینجور راحت و آرام بودیم  و مشکلی نبود ؛ امیرالمومنین ۵ سال حکومت داشت ،‌این ۵ سال اغلبش یا به آماده کردن لشگر برای جنگ داشت می پرداخت  ،‌« سه جنگ جمل و صفین و نهروان »‌ پشت سر هم تو طول این چند سال بود حتی وقتی امرالمومنین به شهادت رسید وقتی بود که لشگر رو بسیج کرده بود برای بعد از جنگ نهروان ،‌برای معاویه یعنی اردو زده بودند برای لشگر ؛ ما چقدر می تونستیم تحمل کنیم خیلی ها بریدند از امیر مومنان ،‌امیر مومنان عدالتش برای همه ما قابل تحمل نیست لذا امشب که شب غدیر است یک شمه ای اش رو برای ما نشان دادند ،‌عزیزانی از ما به شهادت رسیدند ، ما پایدار ، محکم ،‌پابرجا تعبیر قرآنی ما ازدیاد یقین پیدا می کنیم ،‌ازدیاد ایمان پیدا می کنیم ،‌باورمون به حقانیت کشور امیرمومنانی مون بیشتر می شود ،‌این شب غدیر پیمان می بندیم با امیر مومنان  ،‌علی جان ما تا پای جانمون در دفاع از ولایت شما ، در دفاع از آنچه که منوی شما است در آنچه که شما فرمودید ما تا پای جان ایستاده ایم و این سختی ها هیچکدام ما رو نه در درون مون ضعف ایجاد می کند ، نه در بیرون به انزوا می کشاند و نه تسلیم مان می کند انشاءالله خدای سبحان همه ما رو اهل ولایت در دنیا و آخرت آن هم أهل ولایت قلبی و زبانی و یدی در دنیا وآخرت نسبت به أمیر مومنان علیه السلام قرار بدهد    

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاتهش

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین والصلاه و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین

اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبایٔه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیا و حافظا و قایٔدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فیها طویلا 

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی ابن أبی طالب علیه السلام و اولاده المعصومین علیه السلام انشاءالله که در دنیا و آخرت ما رو تحت سایه ولایت خودشون حفظ بفرمایند ، إذن می گیریم از ولیّ‌ نعتممون امام رضا علیه السلام که اجازه بدهند دقایقی در محضر مومنان باشیم ، انشاءالله کلماتی و روایاتی و آیاتی بر زبان ما جاری بشود ، مورد رضای امام رضا علیه السلام باشد

خب ایام درعین اینکه ایام شادی غدیری است ولی توأم شد با یک ابتلاء و امتحان سنگینی که ادامه هم دارد لذا حقیقت غدیر خودش رو آشکار کرد و مومنان رو قدمی بالاتر برد ، حقیقت غدیر یک امتحان سنگین بود که برای مسلمان ها پیش آمد و تو اون حقیقت غدیر همه قبول نشدند با اینکه بیعت کردند اما همه قبولی از این امتحان نصیبشون نشد اما امت ما به حمدالله تاکنون تو جریانات مختلفی که از ابتداء انقلاب تا امروز پیش آمده با اینکه جریانات سنگینی پیش آمده ،‌ابتلائات سختی مثل دفاع مقدس ، دفاع از حرم ،‌جریانات مختلف پیش آمده اما محبتشون و ولایتشون به امیرمومنان و کشوری که کشور امیر مومنان است ، نام امیرالمومنین افتخار این کشور است ،آرزوی همه انبیاء تو طول تاریخ این بود که نام امیرالمومنین رو ظاهراً و آشکاراً به کار ببرند که در این کشور محقق شده این کشوری که آرزوی انبیا است ، امروز باز به امتحانی مبتلا شده  در ایام غدیر که تاکنون الحمدلله پیروز و امیدواراز این خودش رو بالا آورده ، ببینید قوم بنی اسرائیل به جایی رسید که وقتی موسی علیه السلام اونها رو به سمت نجات از فرعون می برد ، وقتی به دریا رسیدند ، تعقیب فرعونیان پشت سرشون محقق شد ، عده ای از اونها که اینها دائما در حال إلقاء یأس و نا امیدی بودند ، شعار یاس و مقابله با موسی داشتند گفتند :« إنا لمدرکون » موسی ما رو گیر انداختی ، آخه این چه کاری بود از یک طرف دریا ، از یک طرف لشگر فرعون ، نه راه پس داریم ، نه راه پیش داریم لذا خدای سبحان آزمایش هاش خیلی سنگین میشه تا کلاس مومن بالا برود تا آن کسانی که ضعیف هستند آشکار بشود ، ترمیم کنند ایمانشون رو لذا خیلی ها در اونجا روحیه شون رو باختند ابتدای کار « فلما تری الجمع » اونجا وقتی که دیدند لشگر فرعون دارد میاد « قالوا إنا لمدرکون » ما گیر افتادیم ، اونجا موسی کلیم بود ، اونجا یوشِع بود وصی موسی ، اونجا کالب ابن یوفَنّا بود این مومنان محضی که چشمشون خدا رو می دید ، دست موسی رو در دست خدا می دیدند « إنَّ معی ربی » که پروردگار من با من است ، این دیدن اینکه تو وقت سختی خدا با انسان است ، مشکل گشایی می کند ، امت ما در دیروز صبح که شدت ایجاد شد به طوری که اون ملعون صهیونیست ها حمله کردند و عده ای از فرماندهان ومردم مارا شهید کردند ، بعضی از اماکن ما را بمباران کردند ، تو نگاه اول عده ای که همیشه آماده غرّ زدن اند گفتند اگر آمادگی نداشتید چرا شعار می دادید یعنی زود همان حرف قوم بنی اسرائیل رو زدند اما مومنانی که مثل رهبری معظم گوششان به دهان ولیِّشون بود با تمام استقامت ایستادند ، منتظر بودند ببینند همونجوری که موسی علیه السلام اونجا در قرآن نقل می کند که با گفتن « إنَّ‌ معی ربی » نشان داد که به خدا اطمینان دارد ، به خدا یقین دارد ، دست خدا رو در کارها می بیند که وقتی دست خدا رو در اونجا دید ، دید دریا هم به ظاهر غیر قابل قدم گذاشتن است ، می تواند راه عبور بشود ،آب ها « کالطود العظیم » ایستادند و موسی علیه السلام و قوم بنی اسرائیل عبور کردند ، این نتیجه اعتماد به خداست ،‌باور به خداست که در قرآن به عنوان یک الگو برای ما مطرح می کند .

یا چنانچه در جریان طالوت وقتی که طالوت که از جانب خدای سبحان به عنوان فرمانده برای جنگ ، برای لشگر بنی اسرائیل که از ظلم زمانه خودشون به تنگ آمده بودند ، از جانب خدا نسب شد و بنی اسرائیلی که همه جور اذیت و ازاری برای اونها وارد شده بود ، تحت فرماندهی طالوت حرکت کردند ، اونجا خدا می فرماید :« إن الله مبتلیکم بنَهَرٍ » خدا شما رو به یک آب و رود خانه ای آزمایش می کند ؛ چگونه ؟ درحالی که شما تشنه هستید ،‌سفر با لباس رزم ، با اسلحه و شمشیر و زره و آنچه که تو گرما خودش گرما رو شدت می دهد ، عطش رو شدید تر می کند ، رسیدن به یک آب گوارا ، ببین کسی که تشنگی سفر رو کشیده ، بار سلاح رو حمل کرده رسیده به آب خدا می گوید من شما را به این آب مبتلی و امتحان می کنم ، امتحان الهی چیه ؟ می گوید رسیدید به این آب نباید از این آب بخورید تا قدرت اراده شما در این جنگ معلوم شود « إن الله مبتلیکم فمَن شرِبَ مِنه فلیس منِّی » اگر کسی از این آب خورد از من نیست یعنی ولیِّ الهی می فرماید با تشنگی به آب برسید اما از آب نخورید ،‌این دستور در ساختن اراده ،‌در بالابردن قدرت اراده این خیلی کارایی دارد یک رزمایشی رو قبل از جنگ ایجاد کرد ،‌که تحمل تشنگی ، حالا آثارش بعداً معلوم می شود می گوید وقتی اینها رسیدند ،‌اینها اغلب اینها از شدت تشنگی قدرت نداشتند که از این آب نخورند نه از اب خوردند بلکه خودشون رو تو آب انداختند ، به طوری که عطش از تاب بردشون و اینجور که آب هم بخورند نه بلکه خودشون رو انداختند تو آب اونجا دنبال آیه می فرماید :« فمن شرب منه فلیس منِّی و مَن لم یَطعَمه » نمی گوید « من لم یشربه » اگر کسی ننوشید می گوید نه « لم یطعمه » نچشید یعنی آب رو به صورتش هم نزد ،‌آب رو به لب هاش هم نزد نه اینکه نخورد حتی طرف آب نرفت ، خنکی آب رو به صورتش هم نخواست برسد وقتی أمر ولیِّ‌ باشد ، از جانب خدا باشد ،‌انسان می گوید خدا که نمی خواهد من رو بکشد ، خدا اگر اینجا می گوید نخور حتما برای من خوبی اش این است که نباید بخورم ،‌کمال این است که نخورم لذا اینها و« لم یطعمه فإنه منِّی » این منّا می شود ،‌ببینید این یک اتفاق است ،‌یک عده ای خروج از ایمان که به هیچ وجه حاضر نشدند تبعیت بکنند ،‌عده ای در اوج ایمان که « مَن لم یطعمه » هیچ نچشیدند ، عده دیگری گفتند :« إلا مَنِ اغتَرَفَ غُرفَه بیده » اگر نمی تونید هیچ نچشید ، هیچ نزدیک آب نروید که مربوط به مومنان کامل است ، پس به اندازه یک مشت آب بخورید « إلا مَنِ اغتَرَفَ غُرفَه بیده » با یک مشت ، ببینید امروز خودمان را تصویر کنیم ، ماهمه توقع نداریم که همه مون ما در حد سابقین و مقربین باشیم ، دلمون می خواهد که مقرب باشیم ،« مِنَّا » باشیم ، اما اصحاب یمین بودن هم اهل نجات است که یک مشت ازاین آب خوردن رو مجاز کردند نه افتادن تو آب و اونجور خودشون رو بی اراده کردن ، می گوید بعد از اینکه این محقق شد ، طالوت فرمود :« کسانی که آب اصلا نخوردند و کسانی که یک مشت آب خوردند حق عبور از این نهر رو و حرکت به سمت دشمن رو دارند » با اینکه لشگر است ، به ظاهر این است که هرچقدر لشگر بیشتر باشد ، سیاهی لشگر اثر در پیروزی دارد ولی خدای سبحان می گوید نه من این رو نمی خواهم « كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ » که عده ی کمِ ولی با اراده پیش خدای سبحان غالبند بر افراد زیادِ کم اراده و بی اراده لذا اینها حرکت کردند « فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ » طالوت با این دودسته که در بعضی از نقل ها دارد حدوداً جمعشون چند هزار نفر تبدیل شد به ۳۱۳ نفر اینها شدند ،‌این ۳۱۳ نفر که حرکت کردند وقتی مقابل جالوت رسیدند ، تعبیر رو دقت کنید در قرآن کریم میگه وقتی رسیدند مقابل لشگر جالوت عظمت و قدرت و تجهیزات و توانایی ها رو ، اون شکوه لشگر جالوت رو دیدند تا دیدند عده ای گفتند :« لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ » ما که نمی تونیم در مقابل جالوت بایستیم ، اینها همه  افراد زرم دیده ، سر تا پا مسلح به آخرین سلاح های روز با همه قدرت های استکباری اما ما افراد ضعیفی که از شهر و دیارمون هم رانده شدیم ، یه تعلیم ابتدائی نظامی دیدیم حالا آمدیم برای احقاق حق مون ، ما چگونه در مقابل اینها بایستیم اونجا تا اینها این حرف رو زدند که « لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ » اینها رو می خواهم ادبیاتش رو امروز ببینید ها ، ببینید گفتمان هایی که هست کسانی که تو هیچ جا تحمل ندارند ، اگر می گویید تحریم است یک خورده رعایت ، می گویند چرا رعایت ما اهلش نیستیم ، اگر بگویید یک خورده تحمل می گویند ما اهلش نیستیم ، اگر می رسید به اونجایی که مقابله سخت میشه می گویند ما نمی تونیم تحمل کنیم ، همان هایی که  اونجا نمی تونم اینجا هم می گویند نمی تونیم می دونید کیا گفتند« لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ » خب اون کسانی که افتادند تو آب که اصلا نیامدند ،‌جاماندند ؛ ‌کیا آمدند،‌اونهایی که هیچ « لم یطعمه » از آب و اونهایی که یک مشت از این آب رو خوردند آمدند وقتی که رسیدند اونجا اینها کسانی که ضعیف الإیمان تر بودند اما أهل ایمان بودند تا رسیدند اینجا عده ای شون نه همه شون ، عده ای شون که ضعیف تر بودند گفتند ما طاقت نداریم یعنی او رزمایش می خواست چه کار کند قبل آماده کند برای اینجا اینها گفتند :«‌ لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ » در مقابل اینها کسانی که ثبات قدم در اونجا داشتند و هیچ از آب نچشیدند ، اونها آمدند وسط شعار اینکه « كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ » رو سر دادند « وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ » که اگر ما خدا رو باور داریم ،‌قطعا مشکلات و سختی ها بسیار است و قطعا اگر اتکا به خدا باشد پیروزی قطعی است .

حالا اینجا رو دقت کن تا اینجا ،‌وقتی که این شد شبانه حلقه حلقه بودند ،‌فردا قرار بود جنگ شروع بشود ، دو لشگر فردا در مقابل هم بایستند ،‌این حلقه های لشگر طالوت که اهل ایمان بودند زمزمه شون عمدتاً این بود که نمی شود ، چه کار بکنیم ؟ درمقابل اینها ما قدرت نداریم ، چرا ؟ چون گفتمان اول رو کیا مطرح کردند ؟ درمقابله با لشگر ، مومنان اصلی اینجا کوتاهی کرده بودند ،‌گقتمان اول و شعار سازی رو ضعیف الإیمان ها مطرح کردند لذا توان لشگر در حد چی شد ؟ ضعف ایمان اونها شد ، أمر الهی به این است که مومنانی که قوی الإیمان ترند ،‌تو وقت سختی ها جلو دار باشند ؛ اولین کلام ، اولین شعار ، اولین گفتارها ، اولین تبیین ها از اینها صادر بشود ،‌اینها بییند شعار سازی کنند دل مردم رو امیدوار کنند ، باور به خدا رو نشون بدهند ، بگویند تو تاریخ چه جریانات زیادی بود که عده کم در مقابل عده زیاد غلبه کردند ، میگوید در ببین اینها که بود داوود سلام الله علیه ،‌ از برای یک نوجوانی بود ،‌آمد برای برادرنش سه برادر یا چهار برادرش در لشگر بودند  ، از طرف پدر غذا آورده بود برای اینها ، که به اینها غذا برساند ، معلوم بود با خودشون بوده تجهیز لشگر هم انقدر توان نبوده که از طرف ساختار به اینها غذا داده بشود ،‌برای این برادرانش غذا آورده بود ، بعد دید اینها می گویند که نمیشه ، نمی تونیم همش حالت ضعف است گفت مگه جالوت کیه ؟ گفتند ندیدیشتو ، دیر آمدی ، انقدر قوی شکوت و انقدر هیبتش زیاده ؛‌ ماهواره ها دست اونها است ، هوش مصنوعی دست اونها است ، امروز رو می گویم ، هواپیماهاشون  نمی دونم  اف ۳۵ رادار گریز است که غیر قابل رصد است نمیدونم تجهیزاتشون ،‌دخلشون و خرجشون با امریکا مستکبر است همدست و هم پیمان تمام غرب مستکبر است لذا چه جوری می شود در مقابل این مقاومت کرد ؟ داوود گفت فردا به من نشونش بدید ببینم این کیه

حضرت داوود اهل که حالا نوجوانی است هنوز به پیامبری منسوب نشده ، گوسفند چران بود بعد به خاطر اینکه گوسفند ها فاصله شون خیلی بود،گاهی تو منطقه ای که نباید بروند ، نروند ، فلاخن داشت یعنی از این تیر کمان هایی که سنگ می گزارند ، این فلاخن سنگ می گزارند توش و بعد پرت می کنند برای به اصطلاح گوسفند که نرود تو این منطقه ،‌اهل فلاخن و گذاشتن سنگ تو اینها بود ، گفت فردا به من نشونش بدید ، فردا که دو لشگر  مقابل هم قرار گرفتند ، خیلی اینها رو دارد قرآن می گوید میگه وقتی این دو لشگر در مقابل هم قرار گرفتند ، به داوود نشون دادند که ببین  جالوت که ما می گفتیم قوی است ،‌اونی است که جلوی هم ایستاده و لشگر اون هم ، اون لشگر عظیمی است که داری می ببینی ، میگه وقتی که داوود علیه السلام جالوت و لشگر جالوت رو دید ، خیلی قرآن زیبا می فرماید ، می گوید وقتی اینها رو دید در این فلاخنش سنگی گذاشت و به سمت اونها پرتاب کرد ببینید در قرآن کریم ،‌عمدا من گفتم از روی قرآن باشد تا ببینیم قرآن زندگی روزانه ما رو دارد بیان می کند می فرماید که :« وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ » وقتی دو لشگر در مقابل هم قرار گرفتند « قالوا» این دفعه فردا صبح اولین کلام رو کیا گفتن ؟ اون کسانی ، مومنانی که ایمان قوی تر داشتند ، دیدند دیروز سرشون کلاه رفت دیر حرف زدند ، دیر فرهنگ سازی کردند ، اونها گفتند :«‌ لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ » لذا حرف لشگر این شد ،‌امروز که دولشگر مقابل هم اند ، اینها جلودار حرف زدند ، وظیفه امروز مومنین اونهایی که ما ادعا داریم ایمان رو باید دل بدیم ، قدرت بدیم ، قوت بدیم ،‌امید بدیم جنگ حتما بالا و پایین دارد ، حتما خون ریختن و خرابی دارد ،‌رعب و وحشت دارد ، در عین حال جنگ قدرت ایجاد می کند ، امید ایجاد می کند ، آدم باید برای هم اش اماده باشد ، نمیشه فقط خوبی هاش رو آدم تصور بکند ، اگر یک جایی ، خسارتی ، مشکلی بار آمد بگوید پس چیشد ؟ نه تو جنگ احد وقتی مسلمان ها تو جنگ بدر پیروز شده بودند فکر می کردند هرکسی که مومن باشد فقط باید پیروز بشه در هر صورتی ، لذا تو جنگ احد که با تخلف عده ای جنگ به شکست رسید ، عده ای از مومنان گفتند پس معلوم میشه ما بر حق نیستیم که شکست خوردیم ، ایمان شون اصلا به ضعف کشیده شد در حالی که دنبال اون نقطه ضعفشون و جبران او باید بر می آمدند اما اینها به دنبال چی آمدند ، رها کردن جبهه و فرار کردن  ؛ اینجا ببینید اینها حرف اول رو زدند .

وظیفه مومنان امروز این است  که جبهه فرهنگی و شعار سازی و جو فضای فرهنگی جامعه رو به دست بگیرند به گونه ای که اینجور « قَالُوا رَبَّنَا » اینها در مقام ارتباط با خدا « رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا » خدایا جنگ جای به فعلیت رسیدن صبوری ها است ، صبر می خواهد فقط خوشی نیست ،‌ سختی دارد « أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا » تو ما را لبریز از صبر کن  نه صبر ساده ، لبریز از صبر شدن که نشون میده سختی ها در پیش است، مشکلات در پیش است ؛ « أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا » قدم ها متزلزل می شود خیلی ها به سستی کشیده می شوند ،‌دیشب کلام ربیون رو عرض کردم که آیه شریفه سوره آل عمران که می فرماید که :« بسم الله الرحمن الرحیم وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ » ربیّون که لشگر خدا هستند ، کسانی که محور خدا پرستی تو جامعه هستند ، نمیشه محور خدا پرستی فقط دستش قرآن باشد ، بخواند تا ثواب ببرد ؛ محور خدا پرستی دستش قرآن است و دست دیگرش در دست خداست تو بوهبوهه حرکت ها ،‌جلو دار همه است یعنی خط شکن است ، جلو می رود مردم وقتی می بینند شدنی ، پشت سرش حرکت می کنند ، پس اگر کسی ادعای خدایی دارد که ربیون است « أَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ » اینها ذره ای حوادث بسیار سخت اونها رو سست نمی کند « َمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ » هر چیزی که به اینها برسد ، چون خدا رو دارند اصلا ذره ای از درون بهم نمی ریزند غیر از اون « وَمَا ضَعُفُوا » در بیرون هم کنار نمی کشند ،‌نمی گویند اگر به من زخم خورد ، صدمه خورد ، مشکل امد « مَا ضَعُفُوا » هیچ احساس ضعفی در میدان ندارند و « وَمَا اسْتَكَانُوا » تسلیم هم نمی شوند ،‌نمیشه بگویید که الان فشار آوردند پس بریم سراغ مذاکره در حال ضعف مذاکره کنیم تا هرچی می خواهند از ما امتیاز بگیرند نه خودشون با دست خودشون  نشون دادند که مذاکره هم اون نامرد ها و مستکبران نشون دادند که مذاکره شون هم نوطئه بود برای اینکه بخواهند این کار رو بکنن لذا هیچ قابل اعتماد نیستند ؛ به همین جهت وقتی که این دو لشگر مقابل هم قرار گرفتند خیلی زیبا است که :« رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ » خدایا اگر تو به ما صبر بدی ، اگر تو ثبات قدم بدی نصرت هم حتما محقق می شود ؛ اون وقت برای اینکه خدا به ما صبر بده و ثبات بده تو آیه ربیون می فرماید همان سوره آل عمران می فرماید:« وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا »‌ ربیّون وقتی که به سختی ها می رسند ،به مشکلات می رسند به جای اینکه اگر یه اتفاقی می افتده بیایند بگویند این مقصر است ، اون مقصر است ، تقصیر رو به گردن کی بیاندازند ؟ این وآن تاخودشون رو بی تقصیر نشون بدهند ، چقدر زیبا است آیه « وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا » اینا یک حرف دارند ، حرفشون چیه؟ این است که :« رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا » خدایا ماحتما کوتاهی کردیم قبلا ، ما کوتاهی کردیم نه دیگران ، ما کوتاهی کردیم ،‌اول خودش رو مقصر می بیند که خدایا معلوم می شود من مطابق أمر تو حرکت نکردم اگر یه جایی شکستی ، سختی ای ایجاد می شود اولین کسی که مقصر می بیند کیه ؟ خودش رو مقصر می بیند خدایا « رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا » یک جاهایی خدایا ترک فعل کردم ، باید کاری رو می کردم نکردم « وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا » یک جاهایی زیاده روی  کردم ، نباید کاری رو می کردم و انجام دادم می گوید خدایا اول اینها رو جبران می کنم ، بر می گردم تو هر سختی ای علامت این است که یک کوتاهی ای محقق شده بر می گردم تو اون کوتاهی ، جبرانش با چیه ؟ با اینه که برگرده انسان و ببیند که کوتاهی اش چیه ؟ تا این کوتاهی رو جبران بکند که اگر این کوتاهی جبران شد دنبالش جبران کوتاهی گذشته « ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا » ثبات قدم امروز رو به دنبال دارد ،‌جبران کوتاهی گذشته ثبات قدم امروز ، « وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ » نصرت فردا پس اگر ما نصرت می خواهیم ،‌اگر ثبات قدم می خواهید ، راه ثبات قدم چیه ؟ راه ثبات قدم جبران گذشتمون در کوتاهی هامون است نه تقصیر رو به گردن این وآن انداختن

چون فرصت من داره تمام میشه این ایه رو تمام کنم میگه وقتی دو لشگر در مقابل هم قرار گرفتن ، لشگر طالوت و جالوت ، میگه تا این رو دیدند گفتند :« رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ » میگه چون حالشون رو به خدا گره زدن « فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ » خدا لشگر جالوت رو شکست برشون عارض کرد ، چجوری ؟ چقدر زیبا « فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ » میگه داوود اون سنگ رو گذاشت تو فلاخنش پرت کرد به سمت جالوت ، نشانه گیری اش دقیق بود ،‌خدا هم هدایت کرد که « وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ » خدا این موشک های ما رو بر اسرائیلی ها غاصب و صهیونیست های مستکبر انشاءالله می زند و لذا انشاءالله امید داریم ، هرچند اونها نمی گزارند اخبار بیرون درز پیدا کند اما یقین داریم که انشاءالله این موشک ها به مقدار اخلاص ما به بهترین مواضع اصابت خواهد کرد ،‌بیشترین آسیب رو به اونها خواهد زد ،‌آبروی اونها رو شکست ناپذیری اونها رو حتما از بین خواهد برد « فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ » به اذن خدا شکست رو بر لشگر جالوت که مظهر جالوت امروز صهیونیست ها و آمریکا مستکبر و غرب در حقیقت ملعون است « فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ » داوود ، جالوت رو کشت به طوری که اصلا لشگر به درگیری نکشید ،‌ به خونریزی نکشید ، انچنان این ضربه مهلک شد مثل ضربه ای که امیر مومنان به عمربن عبدود زد و باعث شد لشگر احزاب خود به خود در حقیقت همه شون متفرق بشوند ، اینجا هم چیشد ؟ ،‌ « فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ … وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ » خدا ملک و حکمت رو به داوود عنایت فرمود و بعدش « عَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ » اگر باور کردیم خدا در کار است ،‌گذشته مون رو در کوتاهی ها جبران کردیم ،‌وحدتمون رو ،‌ محبتمون رو بین مومنین به پا کردیم که این دوران غدیر ،‌دوران محبت بین مومنین است ، انشاءالله خدای سبحان هم بعد از این ثبات قدم ،‌نصرت رو روزی ما خواهد کرد .

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *