سخنرانی محرم 1447 استاد عابدینی در هیات نورالرضا (علیه‌السلام)

موضوع:

تاریخ: 10 تیر ماه 1404 الی 14 تیر ماه
مکان: تهران،هیات نورالرضا (علیه‌السلام)

صوت مراسم

تصاویر مراسم

متن جلسات

سلام علیکم و رحمه الله
بسم الله الرحمن الرحیم
انشاالله از یاران یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید

اللهم صل علی محمد و آل محمد

هر چقدر مشتاق زیارت امام حسین علیه السلام در دنیا و محتاج شفاعت حضرتش در آخرت هستیم صلوات دوم رو بلندتر مرحمت کنید صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجا همه عشق و علاقهمون رو به حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز یم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج

خب در خدمت دوستان چند عصری انشاءالله در این مجلس حسینی علیه السلام هستیم بتونیم گفتگوهایی داشته باشیم که انشاءالله ما رو به امام حسین علیه السلام نزدیک‌تر کند. نکته اولی که خدمت دوستان عرض می‌کنم این است که مجالس امام حسین علیه السلام زیارت حضرت است. این رو باید انقدر بگیم تا ملکه بشه تا ملکه شدنش باور ایجاد بکند و وقتی داریم میایم حقیقتاً احساس زیارت رو بکنیم که مجالس امام حسین علیه السلام زیارت حضرات است و وقتی وارد این مجلس میشیم حقیقتاً به زیارت حضرت نائل شدیم و لذا با ون مراقبه حضور حضرت تو مجلس باشیم همچنان که اگر در محضر حضرت بودیم چگونه مراقبه داشتیم و حالمون چگونه بود به مقدار این مراقبه اخذ ما از مجالس نه به واسطه سخنران و مداح فقط بلکه خود مجلس حضرت و خیمه حضرت این اخذ رو ایجاد می‌کند. لذا بزرگان فرمودند در دو حالت انسان ورودش به باطن عالم ساده‌تر است، راحت‌تر است و سریع‌تر. یکی در وقت قرائت قرآن است که انسان سرعت سیر به باطن عالم پیدا می‌کند. دیگری در مجالس امام حسین علیه السلام است. این دو باب باطن عالم میشن. لذا ورود به مجالس حضرات با ن مراقبه که این مجل مجالس زیارت حضرت محسوب می‌شود خیلی انسان رو حالش رو با امام حسین علیه السلام و حشرش رو با حضرت شدیدتر می‌کند و همین طور وقتی انسان با این باور حرکت می‌کند که داره به زیارت میاد اون موقع هجرتش هم به سوی حضرت قوی‌تر شکل می‌گیرد که و من یخ رج من بیته مهاجرا ال الله و رسوله اگر کسی از خانهش خارج می‌شود در حالی که به سوی خدا و رسول خدا حرکت می‌کند درکوت فقد اجره الله مرحوم امام می‌فرمایند که من یخرج من بیتهی یعنی از بیت نفس من منیت‌ها انانیت‌ها این در حقیقت بدی‌ها یت النفس من یخرج من بیته وقتی داریم به سمت امام حرکت می‌کنیم مهاجرا ال الله و رسوله اگر کسی به سوی خدا و رسول و امامش حرکت می‌کند از بیت نفس خودش اون موقع فقط اگر ثم ادرکه الموت اگر در این حالت بمیرد این مردن چه مردنیه؟ مردن از بدی‌ها رسیدن به خوبی امام رحمت الله علیه می‌فرماید در کتابش امام خمینی می‌فرماید این ادرکه الموت یعنی از این بدی‌ها و منیت‌های خودش در حرکت به سوی امام و رسول از اینا جدا بشود که موتو قبلاً تموتوئه اگر این محقق بشود فقد وقع اجره الله این دیگه الهی شده این دیگه خدایی شده لذا مجالس امام حسین علیه السلام مهاجرت به سوی خدا و رسول استدن ‌ها و نقص‌های انسان است. درسته؟ پس آمدن به مجلس حضرت، رسیدن به محضر حضرت است. جدا شدن از نقص‌ها و کاستی‌هاست. لذا حرکت است. لذا همون جایی که شما قدم می‌ذارید از خانه بیرون میاید تا برسید، این خود حرکت چی هستش؟ این خود حرکت و همون تعبیر امام حسین علیه السلام که اگر کسی می‌خواد با ما باشه فلیرحلعنا حرکت کند با ما این حرکت کردن رو احساس کنیم که داریم در این به اصطلاح آمدن و رفتن‌هامون هرقدر که میایم نسبتمون با بدی پررنگ‌تر بشود از بدی بیزار بشویم نسبت به خوبی خوشحال‌تر بشویم و علاقه‌مندتر باشیم این حرکت است. اگه دیدیم آمدیم برگشتیم از یه دی که قبلاً بدمون میامد این بد آمدنمون بیشتر شدیدتر شد این نشون میده که چی شدیم به زیارت امام نائل شدیم اما اگر آمدیم دیدیم نه فرقی نکردیم بلکه گاهی برعکس نسبت به بدی همون حال سابقو داریم یا ممکنه حتی به جهتی شوق بیشتری این معلوم میشه که نیامدیم نرسیدیم ندیدیم پشت کردیم پس اساس مجلس امام حسین علیه‌ السلام پیامبر این است که انسان به زیارت حضرت می‌رسد. اگر به زیارت می‌رسد اساس زیارت این است یخرج من بیته مهاجرا ال الله و رسوله. هجرت باید صورت بگیرد تو این دیدار. هجرت چهجوری صورت می‌گیرد تو این دیدار؟ با جدا شدن از بدی‌ها چون می‌خوایم به خوب مطلق نزدیک بشیم از بدی‌ها باید چی بشیم؟ جدا بشیم. بدمون بیاد لااقل. میگهین هجرت صورت گرفته و این اختیاریست که انسان اختیاراً بدی رو کنار بگذارد. وقتی اختیاراً بدی رو کنار می‌گذارد بدی رو که دوست داشته میلش بوده هوای نفسش بوده اشتهاش بوده ولی کنار گذاشته درسته؟ همین که کنار گذاشت یعنی به امام ملاقات کرده اگر می‌خوان کسی رو تو بهشت ببرن می‌فرمایند بهش تبتم فدخلوها خالدین اول طیب می‌کنن پاک میشه تا وارد بهش بشه نمی میشه که انسان طاهر نباشد وارد بهشت بشه چون بهش جای چی هستش؟ جای طیب‌ها و خوبی‌هاست. اونجا بدی توش نیست. کسی که بدی داره نمی‌تونه وارد بهش بشه. پس قبلش باید طاهر بشه تا وارد بشه. اونوقت می‌فرمایند امام بهشت است. کسی می‌تواند به لقای امام برسد که طاهر شده باشد. پس همین قدم به قدم که از خانه حرکت می‌کنیم داریم میایم. درسته؟ باید این بدی‌ها روایتم دارد که هر انسان به مجلس امام حسین علیه‌ السلام داره برمی‌داره میاد با هر قدمش‌ها با هر قدمش می‌فرماید از او سی محو می‌شود، حسناتی اضافه می‌شود، درجاتی ایجاد می‌شود. چقدر زیبا! یعنی ما داریم با هر قدممون به امامون نزدیک میشیم، آماده لقا و دیدار میشیم. این حرکت ما به سوی امام است که و من یخرج من بیته مهاجرا ال الله و رسوله این داره محقق می‌شود. خب این نگاه اول رو پس مجالس حضرات چی هستن؟ زیارت حضراتن و زیارت حضرات هجرت به سوی حضراته و هجرت به سوی حضرات دور شدن از آنچه که غیر است. جدا شدن از آنچه که غیر است. مردن از آنچه که غیر است. خدا رحمت کند. علامه طباطبایی رو ایشون می‌فرمودن که بعضی از این مرد که هستن یه چیزی هم بهشون داده می‌شود مثلاً ۴۰ شبانه روز یا سالی یک سالی رو ریاضت می‌کشن یه نتیجه‌ای پیدا می‌کنن اما مؤمن بودن هر لحظه مردنه. ایشون می‌فرمودن که مؤمن بودن هر لحظه مردنه. چرا؟ چون هر لحظه می‌خواد اراده خودش رو بذاره کنار. اراده خدا حاکم باشد. بگه خدای اونچه که تو گفتی نه اونچه که من گفتم هر لحظه مردنه نه یه سال فقط ریاضت کشی. دنه. لذا ایشون می‌فرماید ایمان خیلی سخته. ایمان داشتن در عینی که شیرینه خیلی هم سخته. نه خیلی سخته یعنی نشدنیه. شدنیه اما خیلی مقامه. اراده انسان میشه اراده خدا. اراده خدا شدن چقدر عظمت داره؟ چقدر عظیمه؟ انسان چقدر بزرگ شده. می‌فرماید که این مؤمن بودن یعنی اراده خدا تو وجود انسان حاکم شدن. این خلاصه کسی رسید ام صادق عبور می‌کردن از جایی دیدن خلاصه یه کسیست دورشو گرفتن گفتن چه خبره گفتن این از غیب خبر میده خلاصه هرچه که ما مثلاً پنهانی ماست خبر میده حضرت خلاصه چیزی در دستش بود گفت چی در دست من است گفت تخم مثلاً فلان پرنده که فلان جور است گفت درسته گفتیو از کجا میگی گفت خب من این رو از راه مخالفت نفسم به این رسیدم نفسم هرچی رو می‌خواست مخالفت کردن تو ریاضت باهاش چون ریاضت کشیدم به این به اصطلاح درجه رسیدم می‌تونم این بعد حضرت اونجا فرمودن خب مسلمان شو گفت نه مسلمان نمیشم گفت مگه نفست نمیگه مسلمان نشو حضرت از قاعده خودش استفاده کرد گفت مگه نفست نمیگه مسلمان نشو خب مخالفت کن با نفست مسلمان شو خیلی زود تحت تأثیر قرار گرفت این شخص دید از قاعده خودش استفاده کرده مسلمان شد بعد حضرت چیزی ستش گرفت گفتچی تو دستمه؟ گفت دیگه نمی‌بینم. گفت دیگه نمی‌بینم. گفت:«اگر تو ایمانی که به خدا پیدا کردی بعد از اون توانستی چیزی ببینی کماله. اما بدون ایمان دیدن کمال نیست. اون حیله شیطانه که انسان رو اشباع می‌کند. پس گاهی حتی خبر از این چیزها می‌تونه چی باشه؟ از طریق شیطان باشه. چقدر جالبه سیرهش چقدر چیزی یاد آدم میده توی هم که این شخص با همه این بالاخره زود تابع شد تو مخالفت با نفسش که حضرت استفاده کرد اما رویتشم قطع شدا اما ناراحت نشد دید چیزی رو به دست آورده الان احساسشو کرد مثل همون سهره فرعون که ساحر بودن اما وقتی که سجده کردن بر موسی علیه السلام بر به اصطلاح خدای موسی که آمنت به رب موسی و هارون وقتی ایمان آوردن اونا ایمان آوردن تی ایمان آوردند فرعون گفتش که همه شما رو چیکار ایج من خلاف دست و پاتونا چپ و راست می‌برن که مرگ سختی باشد اونا گفتن یه دفعه به چه مقامی رسیدن گفتن لا زیر انا الی ربنا لمنقلبون عیب نداره ما یه چیزی پیدا کردیم حالا که دیگه ترس نداریم تو فقط به بدن ما مسلطی می‌تونی بدن ما رو قطعه قطعه کنی اما اون چیزی که ما به دست آوردیم فوق بدن چقدر زیباست درسته رسیدن به این یه دفعه خیلی کار سختیه ها یه عمری سحره کی بودن فرعون بودنا یه لحظه یهو اینجور خب این رو داشتم عرض می‌کردم که مجالس حضرات زیارت حضراته تو این نگاه که می‌فرماین اگر مجالس حضرات زیارت حضراته پس همون جوری که تو زیارت کردن همه یه جور به زیارت نائل نمیشن تو مجالس حضرات هم همه یکجور وارد نمیشن مونجور که ما تو زیارتنامه اذن ورود می‌خونیم فزنی یا مولایه افضل ما ازتهد من اولیاک بهترین اذنی که به بهترین بندگانت دادی درسته فزنی اذن بده به من افضل ماتحدد من اولیا بهترین اذنی رو که دادی به اون بهترینات اونجوری منو وارد کن یعنی هر چقدر ما بر وجود مبارک امام که مجالس حضرات زیارتشونه با مراقبه بیش تری و اذن قوی‌تری وارد بشیم بهرهمند بیشتریم. خب این چقدر حسرت ایجاد می‌کند که آدم از در خانه که قصد می‌کند داره میاد. چقدر آدم اگر باور کند خدا رحمت کند از حضرت آیتالله بهجت رو ایشون می‌فرمودن ما محرومیت‌هامون چوب عدم باورهامونه. اختیاری هم هست. باور نمی‌کنیم چیزهایی رو باور نکردیم خب نمیدن بهمون چون باور نداریم. همین رو دیگری باور می‌کند بهره. ‌شود. اگر این نکاتی که در روایات ما آمده و این‌ها حق باشد باور بهشت مثل سحره فرعون می‌شود که یک دفعه مؤمن میشن یک دفعه این باب عظیم به روشون گشوده میشه یا اون شخصی میشه که هوای نفسش رو به اصطلاح با همون مخالفت یک دفعه ایمان آورد و خدای سبحان براش یه دریچه‌های دیگری رو گشود که دیگه اون ندیدن‌های چیزهایی که براش براش کلی مهم بود ارزش بود یه دفعه دید دیگه‌ای ارزش نداره براش مهم نیست این نگاه رو داشته باشیم خب داشتم تا اینجا این رو پس عرض کردیم پس ورود به مجالس حضرت زیارت حضرته و اذنب در اذنه درسته اونوقت اگر ما نگاهمون رو به مجالس حضرات به این نگاه بکنیم که حضرت اگر می‌خوایم همراهش بشیم همراهی در این بود که به خوبی‌ها مراقبمون بیشتر و شوقمون بیشتر بشود و از ب ‌ها چی بشیم؟ تنفرمون. حالا از اینجا یک به اصطلاح انتقالی و گذری ببینید خدای سبحان مقدمات عینی وارد محرم کرد. یعنی چی؟ یعنی ما هر سال آماده شدنمون برای محرم به طوری بود که بالاخره خودمون رو باید با سختی مثلاً آماده می‌کردیم که می‌خوایم وارد محرم بشیم. معمولاًهم مفهوم بیشتر بود. امسال عینی شد. یعنی چی شد؟ جریان این خباست دشمن پلیدی که کاری کرد که تو این جریان جنگ که ایجاد کرد این خباستش تمام بدی رو متجلی کرد. دقت بکنید ما با محرم گفتیم می‌خوایم چیکار کنیم؟ از بدی جدا شیم دیگه. درسته؟ می‌خوایم از بدی جدا شیم به خوبی نزدیک شیم. تنفر پیدا کنیم از بدی به خوبی مشتاق شیم. می‌خوایم همه مجالس حضرت این نو می‌خواد به ما بده که اگر اول این مجلس تا آخرین مجلسی که آمدیم دیدیم نفرتمون به بدی بیشتر شده خیلی ورودمون قوی بوده اگر شوقمون به خوبی زیاد شده و شدید شده معلوم میشه ملاقاتمون با حضرت صورت گرفته درسته حالا ببینید تو این جریانی که دشمن ما پیش آورد چقدر مسئله تسریح شد سرعت در اینکه ما از همه بدی‌ها بدمون بیاد که مظهر شد کی خود این رژیم پلید جعلی اسرائیل که این مظهر همه بدی‌ها بود بهخصوص یک سال و خورده‌ای چیکار کردین؟ کودککشی کرد قصاوت به خرج داد شدت به خرج داد در غزه درسته نه فقط ما رو که شیعیان هستیم و مسلمان هستیم متعلم کرد بلکه مسلمانان دیگر رو و بلکه جهان رو چقدر تو کشورهای مختلف حتی رلامی از این ظلم چی شدن؟ بیزار شدن تظاهرات کردن ابراز تنزجار کردن نبود اینجور این همه در کشور این نشون میده ببینید این مسئله خیلی با یه نگاه کلان ببینیم تمام کاری که در زمان ظهور می‌خواد محقق بشود و آخرالزمان و دوران آخرالزمان می‌خواد آمادگی او رو ایجاد کند این است یمل الله قصاً و عدلا کما ملعت ظلما و جورا یعنی مردم ادراکشون در ظلم و جر چی میشه؟ ادراکشون به ظلم و جر بارا میره نه کثرت ظلم و جورستا این ملعت ادراک است پر شدن لذا ممکنه حتی کمتر از دوران سابقم مثلاً باشد اما برای مردم حساسیت‌ها چی شده؟ بالاتر رفته چون حساس بالاتر رفته نسبت به ظلم همه چی میشن؟ حساس میشن. ببینید مثال اگر بزنیم گاهی یه ماشین کامیون رو می‌کشن روی باسکولی درسته؟ میگن این مثلاً ۲۰ تن به اضافه منهای چی؟ مثلاً ۲۰۰ کیلو چرا؟ ممکنه گازویش قبلاً پر بوده کمتر شده یه چیزایی این ۲۰ تنو به اضافه و منهای ۲۰۰ کیلو تو بار این ببینید تو این باسکول‌ها مثلاً به اضافه و منها داره اینا که توناژای بالا هست هستن بعد میاد توی مغازه میگهاین ۱ کیلو به اضافه و منهای ۵۰ گرم روی این قوطیها ۱ کیلوی هم دیدید که نوشته به اضافه و منهای ۵۰ گرم یعنی تو ۱ کیلو ۵۰ گرم امکان خطا هست حالا گاهی اون ترازو ممکنه اشکال داشته باشه گاهی ممکنه قطع و وصل کردن اون چیزی که دارن قوطیا رو پر می‌کنن یه لحظه کم و زیاد بشه بالاخره یه ذره کم یا یه ذره زیاد این هست می‌رسیم تو طلافروشیا اونجا چقدر میشه اونجا سوتش چی داره؟ قیمت داره دیگه به اضافه منهاش اگر باشه میگه پنکم اونجا نباید روشن باشه کولر آبی هم نباید اونجا باد مستقیم داشته باشه رو ت صفحه چی؟ ترازو چرا؟ چون همون بادم صفحه ترازو رو چی قرار میده؟ حساسیتش بالاست تحت تأثیر قرار میده لذا می‌بینید یه قوانینی داره ترازوی طلافروشی ت خیلی حساسیتش بالاتره باید این حساسیت‌های در سنجش تو وجود انسان عیناً وجود داره. گاهی انسان فقط مرز بدی و خوبی رو ممکنه بشناسه. یعنی خیلی خوب‌های به اصطلاح عالی رو با بده‌های خیلی بد رو فقط می‌شناسه. لذا می‌دونه اگه یک قتلی کسی ظالمانه کشت این بدش میاد. این چرا کار؟ اما یه ظلمای ساده رو نمی‌بینه. اصلاً خیلی براش مهم نیست. یا خوبیای ساده رو نمی‌بینه. یه خوبی حالا ببین چقدر بزرگ باشه چشم این ببیند. اما یه موقع می‌رسه که نه هست تر از این میشه. لذا می‌بینی نسبت به خوب و بد حساسیت شدیدتره. راحت‌تر می‌بینه مرزها این رو یه جا می‌رسه نه حساسیت فقط به خوب و بد داشته باشه بلکه بین خوب و خوب‌ترها هم فرق می‌ذاره. یعنی فقط مرضش خوب و بد نیست. سلام علیکم و رحمتالله. بلکه بین خوب و خوب‌ترهاهم چی می‌بینه؟ تفاوت می‌بینه. بین بد و بدترهاهم چی می‌بینه؟ تفاوت می‌بینه. اینجا حواسش هست. اگر یه فرصت داره یه وقت داره ۲ تا چیز جلوشه یکی خوبه یکی خوب‌تر مراقبه نکنه از دست بده خوبه رو انجام بده از خوب بمونه درسته این ضرره دیگه مثل کسی که می‌خواد سرمایه‌گذاری کنه یه جایی اگر بدونه اینجا سرمایه‌گذاری کنه ۱۰ سلام علیکم سود دارد اگر جای دیگری سرمایه‌گذاری کنه ۲۰ سود داره خب مراقبه که جایی سرمایه‌گذاری کنه که چیه هر دو سوده‌ها اما میگه خب ۲۰ بهتره تو خوب و خوب‌تر هم حساسیت این ترازوی وجود ما اگر بالا بره اینجوری میشه که بین خوب و خوب‌ترم تمایز می‌بینه این لذا به خوبتر چنگ می‌زنه تا به خوب این نسبت‌ها هرچی حساسیت وجود آدم بالا بره چی میشه؟ شدیدتر میشه اونوقت صدا هم برای بیداری به همین نسبته یعنی چی؟ یعنی انسان کی بیدار میشه هرچقدر حساسیتش میگن خوابش چیه؟ این سبکه زود می‌پره درسته؟ یکی خوابش سنگینه یعنی هرچی صداش بزنی صداش بیدار نمیشه یعنی حساسیت‌ها کم و زیاده درسته؟ حساس تو نظام بد و خوب گاهی انسان یه ظلمی رو که می‌بیند راحت ازش عبور می‌کنه. این خوابه هنوز ظلم بیدارش نه. ظلم شدید که میشه بیدارش می‌کند. درسته؟ صدای بلند می‌خواد برای بیداری. لذا یان کربلا بالاترین صدا برای بیداریه. یعنی بدی‌ها در اوج واقع شد، خوبی‌ها هم در اوج واقع شد که هر کسی دنبال بیدار شدن باشد. این جریان کربلا هیچ مصیبتی نیست که در کربلا محقق نشده باشد. مصیبتاً ما اعظمها و اعظم رضیتها فی الاسلام. درسته و فی جمیع در حقیقت همه جا اگر این نگاه رو بکنیم که کربلا صدای برای چیه؟ بیدار شدنه درسته؟ این نگاه رو بکنیم اونوقت این جریانی که این ملعون قصیالقلب پیش آورد که عم یک سال و خورده‌ای سریحاً کودککشی به اصطلاح صفح‌های غذا تشکیل بدن که بهشون کمک بخوان بکنن مثلاً گرسنگان رو بعد این صف رو ببدن به رگبار بچه و ببینن قابلمه دستشونه دارن میرن با پهباد اینا رو خودشونم فیلماشو به اصطلاح منتشر کردن بعضیشم دیگران گرفتن با پهباد بزنه یه بچه‌ای رو که قابلمه دستشو داره میره دنبال غذا بزنه و افتخار این چقدر قصابت شدیده چقدر بیداری در اثر این به طوری که ببینید کشورهای اروپایی که رخوت اون‌ها رو گرفته بود ش دانشگاه‌های آمریکا که بی‌سابقه بود تو به طوری که اینا قیام کنن حرف بزنن حتی اخراجشون بکنن مدرکشونو باطل بکنن اشتغالشون رو در حقیقت چیکار بکنن بگن دیگه امکان ند وایسن بگن ما وایسادیم در دفاع از مظلوم این بیدار شدنه این همون حرکت آخرالزمانیه یعنی چی رض قسطا و عدلا کما ملعت ظلما و جورا اگر عالم به سمت بیدار شدن نسبت به ظلم حساس شدن نسبت به ظلم داره جلو میره داریم به سمت ظهور نزدیک میشیم یا نه؟ چون امام زمان وقتی میاد که ادراک‌ها، وجدان‌ها نسبت به ظلم حساس‌تر شده و لذا می‌فهمن ظلم رو و لذا چون ظلمو می‌فهمن از ظلم بیزارن. چون از ظلم بیذارن طلب عدالت دارن. پس طلب امام رو دارن. پس امام میاد تا اون ظلمی رو که اینا ادرا کردند با در حقیقت کمک مردم چون قرار نیست خود حضرت این ظلمو برداره مردم باید پای کار باشن اون ظلمو بردارد تا طلب عدالت محقق بشود. ببینید این سیره. اونوقت اگر ما اینجوری دیدیم یه موقع کسی میگه پس بذاریم ظلم زیاد چه تا امام زمان بیاد. درسته؟ ظلم زیاد چه امام زمان میاد یا ادراک ظلم زیاد چه؟ ادراک ظلم زیاد چه ادراک ظلم زیاد چهجوری این محقق میشه؟ ادراک ظلم زیاد چه با اینکه وجدان‌های مردم حساسیتشون نسبت بره بالا. چه‌جوری حساسیت‌ها میره بالا؟ وقتی که می‌بینن یه ظلم رو آروم نگیرن. ادراکش کنن. علمش رو احساس کنن. یعنی احساس کنه بچه خودشه انگار این بچه‌ای که داره اینجا بمباران میشه. این بیدار کردن کار ماست. لذا وظیفه امروز برای مسلمون‌ها و مؤمنین برای زمینه‌سازی ظهور وظیفه‌شون چیه؟ امروز؟ بیدار کرد. دن مردم حساس‌تر کردن مردم نسبت به ظلمه. حساس کردن به ظلم چهجوری ایجاد میشه؟ انعکاس ظلم نه ترویج ظلم. دقت می‌کنید؟ اگر ظلم رو انعکاس دادیم که چقدر قبیحه، چقدر این به اصطلاح زشته تا وقتی هر وجدانی می‌بینه این رو از حالت خمودگی، خفتگی بیدار شه، بدش بیاد. این حرکت ایجاد می‌کند به دنبالش انگیزه ایجاد می‌شود. بله بکند. نمی‌دونم تونستم تفاوت مسیری که شیطان می‌خواد طی کند بگه بذار این ظلم زیاد شه تا خود زیاد شدن امام زمان بیاد. این مسیر شیطانه. مسیر مؤمن چیه؟ میگه هر ذره ظلم رو باید همه ادراک کنن. ترازوی به اصطلاح ادراک باید بیاد بالا به جایی که اون به اصطلاح به اصطلاح چی اسمشو گفتم؟ همونجایی که کامیونو می‌کشن باسکول به جای اینکه باسکولی باشد که به اضافه من های ۲۰۰ کیلو باشد مرتبه مغازه و بعد بیارید به مرتبه چی حساسیت‌ها رو طلافروشی که حساسیت بالا برود لذا کمترین ظلم هم مقابله می‌طلد امام حسین علیه‌ السلام چرا قیام کرد دید مردم نسبت به ظلم بی‌تفاوت شدن یه فریاد می‌خواد روش امام حسین علیه‌ السلام ادراک ظلم چی شده بود خاموش شده بود ادراک ن ر ظلمی بود مردم یزید شراب‌خوارو می‌دیدن میمون‌بازو می‌دیدن که شده حاکم یه عیاش شده خلیفه رسول خدا کسی باکش نبود هیچکی حرکتی نداشت احکام الهی کاملاً زیر پا بود هیچکی حساسیت نداشت حضرت آمد تا ادراک ظلم بره بالا حساسیت‌ها بره بالا درسته اونوقت وقتی حساسیت‌ها رفت بالا باعث شد حکومت بنی‌امیه رو به زوار رفت از اون به بعد رفتن حساسیت بالای ادراک نسبت به ظلم دنبالش این است که اون حاکم ظالم دیگه دستش باز نیست هر کاری بکند نمی‌تونه هر غلطی بکند می‌بینه مردم حساس میشن با این نگاه ببینید جریانی که اونا پیش آوردن خیلی جریان مهمی بود اونا می‌خواستن یه کاری بکنن با این جنگی که پیش آمد دامن بزنن به اختلاف‌های درون ما به طوری که این اختلاف باعث بشه ظلم اون‌ها دیده ن بعد بیایم بیفتیم تو دامنه اینکه کی باعث جنگ شد کی باعث شد این خرابی‌ها بشه کی باعث شد که یعنی به جای اینکه بگیم کی این کارو کرده خرابی رو به بار آورده بیفتیم به جون هم که موضع تو شد یا این شد بعد اون‌ها خلاف توقعشون دیدن نه مردم به جای اختلاف‌های درونیشون رفتن سراغ چی کسی که این کارو کرده و لذا ادراک ظلم در مردم رفت بالاتر و چون رفت بالاتر حتی اون‌هایی که قبل از این بی‌تفاوت بودن نسبت به دشمن خارجی حساس شدن. این به ضرر اونا شد یا به نفعشون؟ ببینید ادراک ظلم اگه بره بالا خیلی عالیه. یعنی داریم به سمت ظهور حرکت می‌کنیم. می‌بینیم یه مردمیهم که اصلاً این چیزا براشون مهم نبود قبلاً یه جوری شده ایناهم ناراحتن. اینام ابراز ناراحتی اینام میگه من خلاصه تار موی در قیقت رهبرم بخواد اینا اصلاً توقعدم نداشت بعد می‌بینه میگه عزت ما به وجود این رهبرمون شد دقت دیدید این مصاحبه‌ها رو میگه من قبل از این هیچ علغ‌ای هم نداشتم اما الان می‌بینم عزت من به وجود این رهبره درسته پس من پاش وایسادم اینم یه مرتبه از بیداریه دیگه کم نگیریما باور بکنید که این معجزه الهیست اگر در جنگ بدر جریان جنگ بدر به جایی کشید که خدا سبحان می‌فرماید که استستقیسون ربکم شما در حقیقت به استغاثه درآمدید چون احساس کردید که در اینجا تعداد شما کم است تعداد اونا زیاد است بدون امداد الهی کار ممکن نیست می‌خواستید که در مقابل ظلمم بایستید که شما رو اخراج کرده بودن کارهاتونو مصادره کرده بودن اموالتون رو حالا در میگه اینجا استستقیسون ربکم اونجا خدای سبحان امداد کرد شما رو ربکم به چی الف من الملائکهة مردفین به هزار ملک مردف ملک مردف یعنی ملائکه که پشت سرشونم میان اینا جلودارا هستن یعنی پیشتازان هستن پشت سر این‌هاهم ب بعد تو آیات بعد می‌فرماید ۳۰۰۰ تا تو آیات دیگری می‌فرماید ۵۰۰۰ تا یعنی همینور این امداد آیا به این است که ملک هم یه نفری مثل من میاد کنار من یا این است که وجود هر یه نفری انقدر قوی می‌شود تو ثبات اندیشهش تو قوت بصیرتش که چی میشه انیکم منکم عشرون صابرون اگر از شما ۲۰ نفر چی باشن صبور عشرون صابرون یقلبوین ۲۰ تا ۲۰۰ تا را حریفن چند برابر ۱۰ برابر این آمدن ملک یه شأنش این است وایتم فرمودن مفسرینم فرمودن یه شأنش این است که یه نفر قوت چند نفرو پیدا می‌کند؟ قوت ۱۰ نفر رو پیدا می‌کند. یه نفر میش به اندازه ۱۰ نفر می‌تونه این چیکار بکنه؟ استقامت داشته باشد بصیرت داشته باشد پس اگر یه موقعی تو این نگاه من ساعتم ندارم نمی‌دونم یه موقعی وقت دوستان رو بیش از حد نگیرم بله آها بله این نور افتاده توش الان دیدم بله این نگاهی که که اگر ما باورمون بشه اگر باورمون بشه که خدای سبحان یک نگاه دیگرم در عالم از اینجا می‌خوام به این مسئله برسم ببینید ما یه بیانی داریم که عادتم کرده بودیم تو این چند روز که می‌شمردیم چند تا موشک ما زدیم چند تا موشک اونا یا هواپیما بمبار اونا کردن درسته چند تا پهباد ما زدیم چند تا پهباد اونا زدن چند جا رو ما تونستیم اصابت داشته باشیم چند جا رو اونا اصابت دارن اشتن چند تا شهید ما دادیم چند تا کشته و هلاک اونا دادن چند تا مجین این اینا اسمش چی هستش اینا تو نگاه الهی روایت زمینی از جنگ است ما یه روایت زمینی داریم از جنگ که با چشم قابل دیدنه تختم نده‌ها غلط هم نیستشا اما خدا میگه مؤمن نباید منحصر کنه نگاهش رو به نگاه زمین منحصر نباید بکنه این نگاهیست که دشمنم داره. دشمن میگه که من خراب کردم. انقدر از مثلاً فرماندهان و دانشمندان و مردم شما رو مثلاً من زدم شما کمتر زدید. اونوقت اگر این باشه جهت و به اصطلاح نسبت پیروزی و شکست با این یه جوره. میگی چند تا تو کشتی؟ چند تا در حقیقت از ما شهید شدن. چند تا از این یه نسبتی داره می‌شمریم بعد وقتی شمردیم چی میشه؟ هر کی بیشتر از دست داده باشه شکست خورده. ی کمتر از دستش داده باشه چی شده؟ پیروز شده این نگاه اسمش نگاه چیه؟ روایت زمینیه از جنگ و حوادثه درسته؟ اما خدا بگردید تو قرآن تو هیچ جایی از این نگاه نگاه نمی‌کنه تحلیل نمی‌کنه نمیگه غلطه نمیگه تختعه نمی‌کنه اما میگه این نگاه نگاه نهایی جنگ نیست در منظر خدا لذا ببینید جریان امام حسین علیه‌ السلام آیا همه افراد حضرت شهید شدن یا نشدن؟ همه بقیه کاروبارش اسیر شدن یا نشدن؟ اما امام حسین پیروز بود یا شکست خورده؟ پیروز بود شکست خورده چرا یه روایت دیگه در کاره روایت الهی این است که گفتمان کی حاکم شد اون کسی که تونست غلبه بده کی بود کی محکوم شد تو انظار جهانی کی ببینید از همون عصر و غروب عاشورا از همون عصر و غروب عاشورا تو خود لشکر دشمنان و ظالمان اختلاف افتاد که چرا اینجوری شد؟ این خودش آغاز این بود که گفتمان امام حسین علیه‌ال السلام داره چیکار می‌کنه؟ غلبه می‌کند که این فقط کشته شدن و زدن و این‌ها نیست. اگر نگاهمون رو تو نگاه زمینی فقط بکنیم اگر یه موقع ما موشکامون کمتر شد میگیم پس ما شکست خوردیم دیگه اگر یه یه موقع اما اگر ما مردم اون‌ها رو نمی‌خواستیم بزنیم ما اعلام می‌کنیم از قبل که می‌خوایم فلان جا رو بزنیم مردم برید کنار که اونجا نباشن یا نمیایم ناگهانی کسی دانشمند ما که رفته مثلاً بابلسر بزنن به طوری تمام خانه‌های اطرافش که ۲۰ نفر غیر از خود این خانواده ۱۲ نفر ۲۰ نفر دیگه هم اونجا از اون‌ها اطراف مع مردم معمولی شهید بشن لذا دشمن با ما مقابله می‌کنه قاعدتاً ما باید بیشتر شهید بدیم چرا؟ چون او باکش نیست در اینکه هر کسی کشته بشه ولی ما همون جوری که خوبه که بامزهست که خودشون که وقتی برده بودن خرابیا رو نشون داده بودن وزیر خارجه آلمان دیروز برده بودن نشونش دادن بعد وزیر خارجه آلمان گفته با این همه خرابی چطور شما انقدر کشته دادین فقط یعنی این همه خرابی اقتضاش اینست که کشته خیلی داده باشید اما چرا انقدر کشته دادید نشون میده هدفمند زده شده قبل شده به اون‌هایی که اینجور بوده. این نگاه که ما نمی‌خوایم مردم رو بکشیم. من یه مسئله‌ای رو بگم جالبه. امیرمؤمنان علیه‌ال السلام تو جنگ صفین وقتی که رسیدن به صفین معاویه غبر رسیده بود. لشکر معاویه رسیده بودن قسمت آب رو که اونجا در دسترس آبو گرفته بودن. معاویه قسمت آب رو امیرالمؤمنین رسیدن دیدن که آب دست اون‌هاست. به لشکر خطابه خوندن خطبه خوندن. اگه آب می‌خواید باید بگیرید اینجا رو. اینا آب نمیدن. گفتن اونا گفتم ما آب نمیدیم به شما هم حمله کردن گرفتن بعد یاران امیرالمؤمنین فرمودن عرض کردن به حضرت که آقا جان حالا ما به این آب نیم حضرت نه ما اینجوری نیستیم اعلام کنید آب می‌خوان بیان ببرن بعد دوباره معاویه تو یه حیله‌ای و خدعه‌ای دوباره گرفت اونجا رو دوباره گفتن با اینکه دفعه قبل امیرالمؤمنین به اینا آب داده بود گفتن ما آب به شما نمیدیم امیرالمؤمنین علیه السلام دوباره خطبه خوندن یه جا حرکتی گرفتن یاران گفتن آقا دیگه دفعه بهشون آب ن گفت نه ما بازم بهشون آب میدیم بگید اگر خیلی حرفه‌ها ببینید نوع روایت از جنگ متفاوته نگاه به جنگ متفاوته اگر ما بخوایم نگاهمونو مثل نگاه اون‌ها بکنیم این نگاه زمینیه محاسبات عادیه ما محاسبمون الهیه دنبال جذبیم نه دنبال از بین بردن اگرم جایی کسی کشته می‌شود از روی ناچاریه که مجبوریم بکشیم اونجا دیگه که قصدمون نیست زیادتر بکشیم. قصدمون نیست زیادتر از اینا خیلی نگاه و تفاوت ایجاد می‌کدا. نوع مبارزه رو متفاوت می‌کند. نوع قطهار رو متفاوت می‌کند. بله شجاعت به حدیست که هیچ باکی در مقابل هیچ‌کسی ندارند. امیرمؤمنان علیه‌ال السلام قطالعرب بود. اما تعبیر این است تو جنگ نهروان وقتی که کشته‌ها رو شمردند خیلی جالبه. اونجا دیدن کشته‌های امیر ین با مالک اشتر یه اندازهست یعنی هر دو به یه اندازه کشتن مالک با امیرالمؤمنین بعد امیرالمؤنین گفت مالک شمشیر تو بالا آوردی از این‌ها که محدود دم بودن و بایدم کشته می‌شدن تو فرود آوردی چون اینا محد اما من وقتی می‌خواستم شمشیرو پایین بیارم نگاه می‌کردم اگر تو اعقاب این یعنی نسل این و نسل بعد نسل این که بیاد و بعداً بخواد بیاد یه کسی ممکن بود بیاد که مؤمن باشد و از اینا نباش باشد من نکشتم نمیگه کشتنی نبودا میگه دست امام به اینکه کسی استعدادی ازش ضایع بشه نمیره اما مالک مأمور به این نیست چون نمی‌فهمه اینم نمی‌دونه این رو این به اصطلاح دید دید امامه که فقط می‌رسد اینم یه نگاه به جنگ است که داره امام یک نگاه رو ایجاد می‌کند که ما قصدمون از بین بردن فقط نیست اگر این نگاه رو به جنگ بکنیم روایت الهی از جنگ یه روا گریست. لذا می‌بینید خدای سبحان جنگ احد با اینکه این جنگ به ظاهر تو پیروزی اولیه تبدیل به شکست بعدی ثانویه شد. درسته؟ جنگ احد. اما ببینید چقدر وقایع و حقایق روایت الهی تو قرآن کریم سوره آل عمران و بعضی سوره‌های دیگه مفصل جنگ احد رو با جنگ با روایت الهی چقدر زیبا که تابلوش همین فرمایشیست که به اصطلاح ولا تهنو ولا تحزنو و انتم کنتم مؤمنین این تابلوی بحثشه در قرآن که با اینکه شکست خوردید اما حق ندارید سست بشید حق ندارید محزون باشید چرا چون انتمعلان ان کنتم مؤمنین چون خدا علی به ذات است عو مربوط به خداست و شما به قدری که ان کنتم مؤمنین یعنی به قدری که به خدا منتصب و دارید فکر نکنید این شکست تو نظام زمینی شکسته است اگر این باعث حرکت بالاتر شما در روند هدایتی شما شد در روند کمالی که شد حالا یه وقتی باید اینو توضیح بدیم چرا باعث کمال مؤمنین شد جنگ احد با اینکه به ظاهر شکست بود اونجا می‌فرماید این برای شما میشه چیو این می‌شود برای شما پیروزی ببینید همین جنگ احد وقتی که تمام شد با شکست مسلمان ها تمام شد به ظاهر الان تمام می‌کنم که وقتم گذشته وقتی با شکست مسلمون‌ها به ظاهر تمام شد ابوسفیان طمع کرد گفت حالا که مسلمونا فرار کردن پس من برم مدینه رو بگیرم اصلاً ریشه مسلمان‌ها رو بکنم ریشه ریشه کنشون کنم بعد اونجا داره وقتی که داشتن حرکت می‌کردن به سمت مدینه بیان یه کسی داشت از مدینه تاجری می‌رفت به سمت مکه دیدنش گفتن چه خبر گفت فقط بهتون بگم پیغمبر یه لشکر جدی تشکیل داده تعداد اینا کمه تعبیر تو قرآنم هست تو سوره آل عمران تعدادشون کمه اما اینا با پا نمیانا با سر دارن میان پیغمبر بعد از اینکه شنیده بود ابوسفیان داره برمی‌گرده دستور داد فقط مجروح‌های احد نه همه فقط مجروح‌های احد چون اون بقیه چیکار کرده بودن فرار کرده بودن فراریا رو نمی‌خواست اونایی که سالم مونده بودن فراریا بودن گفته اونا که موندن یا شهید شدن ۷۰ نفر یا مجروح شدن حدود شاید مثلاً یه ۲۰۰ نفری مجروح شده بودن میگه اینا فقط بیان این ۲۰۰ نفر به طوری بود که در بعضی نقل‌ها داره از خانه که آمدن بیرون انقدر گاهی مجروعشون شهید همونجا از هوش رفتن حالا حساب کنید یه لشکری باند پیچی شده اصابست این‌ها دارن میرن سالم بودن ۳ برابر این بودن ۷۰۰ نفر بودن در مقابل اون‌ها چی شدن شکست خوردن ولی الان ۱/ سوم کمتر شدن هم هستن. صدمه خوردن. خون ازشون رفته. روحیه‌شونم از دست دادن به خاطر شهادت‌هایی که همراهشون بوده و شکستی که براشون شده. اینجا روایت الهی اینجا این است که اینا وقتی حرکت کردن خبر به ابوسفیان رسید که اینا با سر دارن میان. یعنی دیگه عاشقانه دارن میان. میگه به این‌ها یه کسی رو فرستاد ابوسفیان سراغ این‌ها به عنوان یه تاجری که داره میره گفت یه پول حسابی بهت میدم لشکر ما رو وصل کن برای این‌ها که بترسن. میگه که وقتی رسید به اون شخص به این‌ها گفتن چه خبر؟ گفت کجای کارید ابوسفیان لشکر قبلیش که هست چقدر دیگه بهش اضافه شدن جمع الناس علیه شما همه جمع شدن فخشوهم آیه قرآن است بترسید دیگه جای مقاومت نیست میگه فزادهم ایمانا گفتن عجب همه با هم شدن ما همینو می‌خواستیم حالا در بعد اونجا حسب الله و قالو حسب الله و نعم این روا یت الهی از جنگ است. تونستم یه نگاه رو تفاوت رو روایت الهی از جنگ سرشار از انگیزه است. سرشار از شور و شعف است. سرشار از ایوان است. به یمنیا گفتن که وقتی که اسرائیل می‌خواست می‌زد اسرائیلو، آمریکا و انگلیس و اینا گفتن ما می‌خوایم حمله کنیم چون کشت ایرانی رو ناامن کرده. تا خبر رسید بهشون خیلی بامزه چند تاشون مصاحبه کردن از م گفتن چقدر خوشحال شدیم. ما دنبال این بودیم با آمریکا بجنگیم. آخ جون آخ جون حالا تازه می‌تونیم مستقیم باهاش بجنگیم. یعنی به جایی که بگن آمریکا اومده‌ها میگه نه آخ جون ما تا و فزادهم ایمانا و قالو حسب الله و نعم الوکیل. انشاالله خدای سبحان اون انگیزه الهی رو تو وجود ما بیدار کند. روایت الهی رو تو وجود ما آشکار بکند. عشق را افسانه کردی یا حسین. قل را دیوانه کردی یا حسین در ره معبود بی‌همتای خویش در ره معبود بیهمتای خویش همتی مردانه کردی یا حسین

 

در حال پیاده سازی

در حال پیاده سازی

در حال پیاده سازی

در حال پیاده سازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *