صوت مراسم
تصاویر مراسم
متن جلسات
سلام علیکم و رحمتالله بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین وصلاة وسلام علی محمد و آله الطاهرین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ولعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین اللهم کل ولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فیضه الساعه و فی کل ساعه ولیام و حافظم و قائدا و ناصرا و دلیلم و عینا حتی تسکنه ارزک تو و تمتعه فیها طویلا انشاالله از یاران یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی رداری مرحمت کنید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم انشاالله خدای سبحان ورود ما رو به ماه محرم که امشب شب اول محرم است امضا کنن و به ما اجازه بدن به ماه محرم وارد بشیم و از فیض ماه محرم برکات ماه محرم جذبههای ماه محرم که به برکت امام حسین علیه السلام و یارانش ایجاد شده بهرهمند باشیم و همچنین امشب که شب اول ماه محرم است اذن زیارتشون رو به ما عنایت کنند و شفاعتشون رو برای ما قرار دهند هر چقدر مشتاق زیارت حضرت و محتاج شفاعت حضرت هستیم صلوات دوم رو بلندتر مرحمت کنید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عج فرجهم همه عشق و علاقمون رو به حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج من هنوز بوی عاشقانه از این صلواتها احساس نکردم اگر عاشق ورود به ماه محرم به عنوان یک پله عروج به سوی خدا هستیم واق ز تمام دل با تمام وجود هر چقدر محبت دارید صلوات با عشق بفرستیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج
امشب انشاالله نکتهای رو که در محضر دوستان هستیم تا چند شبی که اگر خدای سبحان توفیق بده در خدمت بزرگواران باشیم امشب رو با این آقا باز میکنیم که باید محرم امسال ما با سالهای دیگه خیلی متفاوت باشه. چرا که ما امسال ورودمون به ماه محرم با عینیت دیدن جریان محرم تو یه مرتبه شکل گرفته. لذا اگر قبلاً سیاهیها و حالات مجالس ما رو محسوس میکرد، نزدیک میکرد ا بفهمیم که سلم لمن سالمکم و حرب لمن هاربکم یعنی چی؟ لعن و سلام یعنی چی؟ جنگ و شهادت و خون و جراحت و خرابی یعنی چی؟ امسال به چشم دیدیم و این رو اگر از این منظر نگاه کنیم که روایت امام عسکری علیه السلام که میفرماید ما من بلیت الا وله نعم تهیت بها هر ابتلایی که پیش میاد یه رویه اولی دارد ظاهری دارد که انسان میبینه این سخته بده مشکلات دارد دردسر دارد این لایه اول ما من بلیت هر ابتلایی هر سختی الا و لله فی در همین ابتلا و سختی سرشار از نعمت است و لله فیها نعمة تهی بها نعمت احاطش کرده یه نقطهش که نگاه اول ماست ابتلا و سختیست اما سراسرش چی هستش نعمته ما معمولاً تو حوادث چون حادثه اخذمون میکنه تو نگاه اول میمونیم اما اینکه از اون نقطهای که نگاه اوله یه خورده بیایم عقبتر دوباره به صحنه نگاه کنیم از یه زاویه دیگری به صحنه نگاه بکنیم اینو کمتر تجربه کردیم با اینکه بعد از اینکه مدتی میگذره میفهمیم که نعمت کجا بود مثلاً جریان مذاکرهای که قبل از این حملات بود و قبل از این جریان پیش آمده بود خب خیلیا احساس میکردن که این شاید یه چی باشه یک حالت مثلاً قدرت ایران تو مذاکره که اونها امر و نهیایی رو میکنن. اما بعد از اینکه این حمله انجام شد معلوم شد که اون مذاکره که اونها خودشون بعداً گفتن فریب بود ولی ما سلاح به اصطلاح اینکه شما جنگطلب هستیدو ازشون گرفتیم و بعد هم مردم خودمون هم مردم دیگر کشورها و هم دولتها گفتن شما سر مذاکره به اینا حمله کردید. محکوم وومیت جهانی خیلی با این محقق شد. یعنی همون چیزی که به ظاهری ابتلا بود تبدیل شد به چی؟ دشمن این رو میخواست برای ما سر ما رو مثلاً گرم بکند فریب بده تا خلاصه چیکار بکند؟ کار خودشو بکند. اما فریب دشمن که مکر دشمن بود و مکرو و مکر الله خیرالماکرین. همین شد اسباب محکومیت اسرائیل و آمریکا که چطور خلاصه میگی مذاکره ولی میجنگی پس تو عهد شکنی. امیرنان علیه السلام تو جنگ جمل وقتی که فرار کردن جملیها بعد از اون خب سران جمل بعضیشون کشته شدن مثل طلحه و زبیر بعضیشون زنده موندن مثل مروان بن حکم مروان رو پناهنده شد به امام حسن علیه السلام امام حسن علیه السلام آوردش پیش امیرمؤمنان گفت آقا این اومده بیعت کنه دوباره اشتباه کرده میخواد بیعت مجدد بکنه که دیگه من هستم امیرالمؤمنین دستشم دراز کرد مروان امیرالمؤمنین گفت تو با تو دست نمیدم دست تو دست یهودیه تعبیر امیرالمؤمنینه دست تو دست یهودیه دست یهودی پیمانشکنی ذاتیشه یهود تو پیمان پیماندار نیست تو جریان پیغمبر و صدر اسلام و ابتدای اسلام هم یهود هرگاه میدیدن که مشرکین آمدن حمله کنن به پیغمبر ه با پیغمبر بیعت داشتن به اصطلاح معاهده داشتن با پیغمبر عهدنامه داشتن تا میدن فرصت مناسبه عهدشونو میشکستن همراه میشدن با اونا دوباره میدیدن نشد دوباره میخواستن بیعت معاهده مجدد داشته باشن امیرمؤمنان رسوا میکنند دست یهود رو به عنوان دست چی بیعت شکن میگه اصلاً فایده نداره بیعت تو با نکردنش هیچ فرقی نمیکنه تو این میخوای بشکنی چرا بیت همینجوری هم بود مروان ذاتش بیعتشکن بود که نسب ت میده هر کسی بیعت شکنی میکند خود این به نحوی منتصب شده به چی؟ به یهودی که ذاتاً پیمانشکنه. اینم خلاصه نکته زیباییست. خب هر لایهای از مسائل که پیش میاد ما حوادثی پیش آمد اینجا برامون. شهدایی دادیم فرماندهانی دانشمندانی مردمانی زنانی بچههایی خیلی شهید دادیم. بالاخره به نسبت چند روزی که بود تو لایههای مختلف این لایه تلخ دست شما دار. این لایه تلخ چیه؟ تلخ این واقعهست. خرابیهایی داشتیم. دلههرههایی داشتیم. بالاخره عدهای ترسیدن. همین وسط یه روایتی عرض بکنم تو این پرانتز این روایت. این روایت شریف میفرماید اگر کسی در راه جهاد در راه خدا وقتی داره در حقیقت این حرکتو انجام میده قطره بارانی به سرش ببارد یا سردردی پیدا کند سردرد پیدا کند یا قطره باران به سرش به ارت میگه کتب الله له شه کتب الله شهیدا این رو در حقیقت چی مینویسه در زمره شهدا یعنی تو این جهادی که پیش آمد تو این چند روز مردم وقتی پای کار وایسادن نرفتن چون جنگ دیگه مثل جنگای سابق نبود که تو مرز جغرافیایی باشه بلکه جنگ توی متن شهرا بود و همه امکان مجاهدت داشتن از یک کودک تا یک خانم رمرد در حقیقت کهن سال تا یک مرد و زن جوانتر همه امکان داشت به نحوی تو اینجا چی باشن؟ تو خود جبهه حضور داشته باشن. وقتی اون آقا با بچهای که دختر بچهش همراهشه شربت میاره تو صف مثلاً بنزین میده درسته؟ این داره چیکار میکنه؟ مجاهدت میکنه یه قدم تحمل رو آسانتر کنه یا نه؟ میگهینم داره آیا قرش رگبار به اصطلاح موشکها و بمبارانها های دشمن و حتی پدافندهای خود ما عدهای رو ترس ایجاد میکرد یا نه؟ سردرد ایجاد میکرد مریض میگه اینا در تحملش در راه ثبات کشور پایداری کشور اینکه بماند این جهاد است و تحمل این شهاد اجر شهادت نوشته میشود ببین چقدر زیبا میشه یعنی ماندن ما بودن ما همراهی ما ثبات قدم ما از یه نوجوان و کودک تا ر حقیقت زن و مرد تا کهن سال هر کدومشون میتونستن تو این رابطه چی باشن؟ دخیل باشن. ور جنگیست که تو مرز بقیه عقبه جبههان، پشت جبههن. اینا نه تو متن جبهه بودن امسال. خب این رو میخواستم عرض بکنم که ما من بلیة الا وله فیها نعمة تهیت بها. هر ابتلایی سرشار از نعمت است. نعمتاش این بودش که الان آن آقا ۳ تاشو شمردن فرمودن ما ۳ تا فتح پیدا کردیم فتح بر اون کشور ادعایی و در حقیقت اشغالی فلسطین اشغالی فتح بر اونها فتح بر آمریکا فتح بر اینکه مردم کنار هم در حقیقت چی شدن وحدت پیدا کردن باور بکنید بنده خب بعضی دوستانم هست سنشون از ابتدای انقلاب تا الان خب اقتضاع سنمون هست یدیم تو متن جریان بودیم هیچ موقع تو کنار نبودیم از اول انقلاب بلکه تو جریان انقلاب تو متن انقلاب بودیم که از ابتدا این وحدتی که اینجور بر قاصجاد شد حتی تو جریان انقلاب اینجوری ایجاد نشد بله گاهی یه نظائریش مثلاً امام که میخواست بیاد یادتون هست یا نه آمدن امام یه جلوه زیبا ایجاد کرد از وحدت من یادم نمیره خیلیا که توقع نداشت آدم اینا اومدن اومدن امام یا خود به اصطلاح ش از دنیا رفتن امام رحلت امام باز یه مرتبه دیگه ولی باز هم فراگیری این بار خیلی عجیب بود ما هنوز گرمیم و تحلیل کلان نداریم که بفهمیم چقدر این مسئله عظیم بوده و تمام نقشه دشمن تو این از بین رفت یعنی اگر که ش موشک دشمن میزد به ما جواب موشکم نداشتیم بدیم فرض مسئله بکنیدا هیچ موشکی نداشتیم مثل اول انقلاب که جنگ اول نداشتیم اونا میزدن ما نداشتیم بزنیم فرض کنید اگر اینجوری بود یک طرفه اونا زده بودن ولی این اتحاده ایجاد شده بود بین مردم ما برنده جنگ بودیم پیروز میدان بودیم چه برسد به اینکه در قبال این وحدتی که ایجاد شده اینو بدون اغراق دارن میگما این تو جنگ روایتها تو روایت الهی از مسئله باید دقت بکنیم ما یه روایت زمینی داریم یه روایت الهی داریم روایت زمینی یعنی اینکه میشمریم من ۱۰۰ تا موشک زدم ۱۰۰ ۵۰۰ تا موشک زدم او مثلاً ۵۰۰ بار بمباران کرد من ۱۰۰ تا پهباد فرستادم مثلاً اون ۱۰۰۰ تا ریز پرنده مثلاً فرستاد من انقدر خونه خراب کردم اون انقدر خونه من انقدر شهید دادم اون شته داد مثلاً درسته میشمریم بعد حساب میکنیم ضرب و تقسیم میکنیم منها و جمع میکنیم بعد میبینیم کدوم بیشتره میگیم اون برده این روایت چیه زمینی مسئلهست که با اعداد و ارقام شکل میگیرد اما یه روایت الهیست که روایت الهی اعداد و ارقام توش نیست اما نمیگیم به اعداد و ارقام بیاعتناست نه اما اعداد و ارقام اون رقمزننده اصلی پیروزی و شکست نیستن لذا کم من فن قلیله قلبت فعتاً کثیره بهذن الله کمن اما کم قالب کمن به حساب زمینی میگیم اینا کم جریان تالوت و جالوت وقتی که لشکر تالوت ۳۱۳ تا بودن ۳۱۳ تا موندن قبلیا رفتن هی ریزه شد ریزهش شد ۳۱۳ تا موندن اونم تا دسته عمدهشون اصحاب یمین بودن یعنی ضعیفتر بودن عدهایشون سابقون بودن که قویتر بودن اینا اومدن جلوی جالوت قرار گرفتن یه عدهشون تا جالوتو دیدن گفتن که لا طاقت الیوم به جالود و جنوده این خیلی قوی خیلی زیادن همه ارتش به اصطلاح نظام دیدن تسلیحات نظامی سازمانی دارن غرق سلاحن اینا چی بودن اینا یه مش آدمی که تبعیدی بودن به اصطلاح فراری بودن اینا رو تو قرآنم میگه که ما رو از خونههاشون بیرون کرده بودن اموالشونو گرفته بودن اینا دیدن چیزی دیگه برای از دست دادن ن چیکار کنیم بیایم بجنگیم اقلاً داریم اینجوری میمیریم بیایم بجنگیم یه آموزش اولی بهشون داده تالوت آمدن خلاصه تو جبهه جنگ حالا ببینید کسی این د تا رو نگاه بکنه چهجوری ارزیابی میکنه برندن یا ب بازنده از اول میگه آخه اینا چیکار بعد ببین خدا میگه که تو صحنه چطور شد گه داوود سلام الله علیه یه نوجوانیه ۳ تا داداشهاش تو لشکر نیروهای به اصطلاح لشکر تالوتن غذا براشون آورده که به اینا غذا برسونه غذا آورده بهشون بعد میبینه سر و صدا شب هنوز رسیدن اینا اردو زدن فردا قراره جنگ صورت بگیره میگه چی شده میگن هیچی نبودی تو ما رسیدیم تالوتو دیدیم تالوت اصلاً نمیشه براش غلبه کرد لا طاقت لنیوم به جا به جالوت به جالوت و جنوده نمیشه بر جالوت غلبه کرد گفت جالوتو به من نشون گفتن فردا صبح بالاخره د تا لشکر مقابل هم قرار میگیرن فردا صبح وقتی د تا لشکر مقابل هم قرار گرفتن گفتن جالوت اونه فرمانده اصلی ایشون گفت جالوت اینه که ترس نداره که فلاخون داشت حالا اسم اینام گنبدشونو گذاشتن فلاخون داوود فلاخون داشت این سنگ این قلابایی که سنگ میندازه میچرخونن سنگ میندازن چوپان بود این نوجوان چوپان بود گوسفندا برای اینکه ه موقعی جای نباد برن این سنگ مینداخت بهشون با این چیز مینداخت با فاصله میتونست بنز گوسفند حساب کارشو بکنه اونجا نره ه ه هدایتشون میکرد با این بعد گفتن این جالوت یه سنگ برداشت گذاشت تو این فلاخونش چرخوند و زد زد خورد به پیشانی جالود جالود از اسب افتاد به زمین وقتی از اسب افتاد به زمین مرد تا مرد لشکرش فرار کردن اصلاً به جنگ نکشید اینم تو محاسبه روایت الهی مسئلهست تو محاسبه روایت زمینی چی بود؟ جالوت سپاهش لشکرش رزمدیده آماده غرق سلاح درسته غرق سلاح این طرف یه مش آواره فراریه سلاح در حقیقت هر که هرچی گیرش اومده برداشته نه سلاح سازمانی نه ساز و کار سازمانی نمیگیم هر جایی باید با هر کی هر جوری بجنگیما معلومه دیگههمتم من قوه و من رباط هدوک حتماً باید تمام تجهیزات رو انسان آماده کند برای جنگ اما اگر توانش رو انسان به کار گرفت ولی تو محاسبه عادی دید موشکای من فرض من ما که الحمدالله بیشتر بود و قویتر بود و عاجز کردیم تمام لایههای پدافندی او اما مجموع سلاحهای من با مجموع سلاحهای اونها با هم همه آمریکا و اسرائیل و غرب و اروپا و که همینور در حقیقت اونجا تجهیزش میکردن ما خودمون بودیم ما خودمون نه از جایی نه از چیزی خودمون بودیم نگاه میکنیم میگیم تو حساب عادی کم من فتن قلیله قلبت فعتا کثیره اللهمصابری این نگاه یک روایت الهی از مسئلهست اونوقت یقین به پیروزی رو میده میگه من یه مثال بزنم براتون هر عددی مقابل بینهایت قرار بگیره اون عدد چقدر حساب میشه؟ شما رشتههای ریاضی دارید چقدر حساب میشه؟ شما بگید هر عددی نسبت به بینهایت چه نسبتی داره؟ صفره یا رو به صفره؟ کدوماش دقیقتره؟ صفره یا رو به صفره؟ رو به صفره. درسته؟ هر عددی حالا این عدد اگر ۱۰۰ باشه یا ۱۰۰ میلیون باشه فرق میکنه؟ فرق نمیکنه. ۱۰۰ باشه یا ۱۰۰ میلیون. اگر در مقابل نسبت به بینها باید قرار بگیره چیه؟ رو به صفره. درسته؟ حالا هر عددی مبتنی بر بینهایت، مستنده در بینهایت بگید ضرب در بینهایت میشه چی؟ بینهایت. درسته؟ ریاضیهها با محاسبه خودتون اگر ما باور داریم که خدا و لله جنود السماوات وارض و کان الله علیما حکیما سوره فتح درسته؟ میگیم لله جنود و سماوات حرفه یا واقعیته جنود سماوات ولله هست آیا خود در حقیقت این دستگاهها هم همه وسائل و امکانات اونها هم جزو جنود خدا هستن یا نیستن؟ هستن یا نیستن؟ خب اینام جزو ملک خدا هستن یا نیستن؟ میتونن بدون اذن خدا کاری بکنن به مقداری که ما باوره به این داشته باشیم قدرت عمل پیدا میکنیم مثل مثال بزنم براتون تا واضحتر بشه. ببینید جریان مسئله من ورود به ماه محرم بودا اما اینام به عنوان مدخلی که پیش آمده عینی شده. ببینید جریان فرعون خیلی به اصطلاح عجیبه. وقتی که موسی سلام الله علیه حرکت کرد بنیرائیلو از دریا عبور بده. نیل نه دریا از چون اونا اونور نیل بودن اصلاً موسی کلیم سکونت موسی اون بود. فرعون اینور نیل بودن. منتها فرعونیا اونور نیلم مال فرعونیا بود. ولی موسی و بنی اسرائیل اونور نیل اقامت داشتن. اینورش بالا شهرش بود. بالا شهرش فرعونیا بودن. قسمت سرسبزش و آباد اون پایین شهرش بود. زمینهای خلاصه سختترش و به اصطلاح سرازیرترش که به اصطلاح جای به اصطلاح سیل میومد. هرچی میومد اول اونجا رو میبرد دست بنی اسرائی. حالا این ایناشو کار نداریم. وقتی که میخواد بنی اسرائیلو از دریا عبور بده. اینا ۶۰۰ ه۰۰ نفرن بنیارائیل ۱۲ سبتن. زن و بچه و بزرگ و کوچیک و اینا ۶۰۰ هزار نفرن. خیلی سخته ۶۰۰ هزار نفرو شبانه حرکت بدی چند روزم تو راه باشی بخوای غذاها اینا رو تأمین بکنی اینا رو چی کنی تا برسن به دریا عبور کنن نجات پیدا کنن. خب فرونیان یه لشکر عظیم بعد از اینکه یه دفعه غیبت اینا معلوم شد براشون دو سه روز تور کشید یا لشکر تجهیز کرد. دن یه لشکر عظیمی تجهیز کردن بیش از ۶۰۰ هزار لشکر یه سری مردمن یه سری چین لشکر فرعونن خب اینا اومدن دنبال اینا یه طرف دریا یه طرف لشکر لشکر فرعون شما باشید چی میگید نه راه پیش نه راه پس درسته میگیم انا ل مدرکون گیر افتادیم انا مدرکون گیر افتادیم افتادیم تو تله موسی ما رو آورد تو تله درسته آقا خیلی قشنگه و بیان میکرد. بعد اونجا دارد که دیدن دریا که نمیشه رفت که غیرممکنه دریاست عمیقه با پیاده چهجوری بشه رفت کشتی هم نیست که الان از اینجا حرکت کنن اون طرفم که لشکره که دیده اینا فرار کردن اومده قتل و غارت و بیچارهشون کنه اونجاست که خدای لله جنود السماوات وارض یه دفعه دریا شکافته میشه نه یه راه ۱۲ راه چون این ۱۲ سبت بنیارائیل اهل بهانه بودن از یه راه دعواشون میشد کی اول بره کی دوم بره باور کن اینا تو تاریخه ها برای اینکه اینا دعواش موقع مرگشونم اگر میدیدن لشکر فرعون پشت سرشونه دعوای بینشون که کی از کدوم ثبت اول بره مهم بود دومی کی باشه یعنی شده بود وایستن عدهشون کشته بشن اول و دوم مهم بود براشون وقتی خدا تالوت رو گذاشت گفتن خدای تالوتو چرا گذاشتی تالوت یا باید عق اون کسی که فرمانده میشه از گان یوسف باشد یا از نوادگان در حقیقت لاوی باشد. این د تا حق ریاست دارن تو بین خودشون. اونم میگفتن نوادگان لاوی انبیا میشن. نوادگان یوسف حاکمان میشن. مثلاً نبی نمیش حاکم میشن. حاکم میخواد باشه باد این چرا از نوادگان این دو تا نیستن؟ ما نمیپذیریم. خودشون خواسته بودن را تا خدا میفرماید تالوت زاده بستعلمجسم من این رو هم علمش رو بهش دادم هم قدرت ت رو بهش دادم. این قدرت دارد و علم دارد در این جنگ. این رو اینو نمیپذیرفتن. میگفتن باید نژادش به اصطلاح چی باشد. ببینید اینا تو قرآن آمدهها. بعد این رو حالا میخواستم اینو بیارم جنبش. حالا وقتی که حضرت موسی و یارانش از دریا عبور کردن خیلی این تیکه قس زیباست. فرعونیا دیدن که خب حالا که راه باز شده ما هم بریم دیگه. اولش یه خورده ترسیدن دیدن نه راه بازه اینا راحتن. یچ دققه اینام رفتن رفتن اینها توی آب وقتی آخرین نفر رسید به اون تونلی که حرکت میکردن موجها شروع کرد چی آمدن حالا ببینید میدونید چی شد تو بین اینها اینا غرق سلاح بودن زره خود خلاصه سلاح همه چی داشتن آهنی همش آهنی یعنی اگر با مردم درگیر میشدن مردم میخوردن به اینا میمردن نمیخواست شمشیر بزنن اینقدر آهنین بود اینا رو چیز داره تاریخ داره آهنین بودن اینها اینقدر حالا تو آب وقتی که آب میاد هرچی آدم آهنینتر باشه زودتر و بیشتر فرو نمیره یعنی همون چیزی که نقطه قوتشون بود تبدیل شد به چی
نقطه ضعف
نقطه ضعفشون بارکله شد نقطه هلاکتشون خداست دیگه همونی که نقطه قوت اینها بود سلاح اینها بود م آفندشون که سلاحشون بود هم پدافندشون که زرهشون بود مگه نبود آفندشون سلاحشون بود که هجومی بود پدافندشون که دفاعی بود زرهشون بود هر دو تا هم سلاحشون هم در حقیقت اون جهت دفاعشون سبب شد که اینها فرو برن تو آب نتونن دست و پام بزنن بیان بالاتر یه نفر یک سره کش مثل که کسی رو یه آهن سنگین بهش بسته باشه بنزش تو آب این دیگه نمیتونه برگرده بیاد بالا اینجوری خدا عمل میکنه کیه صحنهشو ما تو اینجا دیدیم که پدافند اینا چیکار میکرد دیدید که چند صحنه شد همه عالم دیدن خودشون خودشونو زدن یا خودشون برمیگشتن میخوردن به اصطلاح مب اینا خیلی اینا یه چشمشه یه ذرهشه مال فرعون یک دفعه همه اینجور شد عجیبه که همه مردان فرعونی از مگر پیرمرداشون که مونده بودن همه یه جا کشته شدن همه یه جا میتونه خدا یا نمیتونه این محاس این روایت الهی مسئلهست دقت بکنید روایت زمینی چی بود ۶۰۰ ه۰۰ نیروی غرق سلاح ۶۰۰ ه۰۰ مردم بیچاره مسن بچه نمیدونم مریض جوان و همه جور درسته اینا در مقابل اینا چهجور اما اگر نگاه و روایت الهی بشه یه دفعه چی میشه همونی که نقطه قوت اونجا بود میشه تقریب همون میشه نقطه چیش
نقطه ضعفش این چقدر خلاصه این جوان چون خلاصه نوجوان ما چون خیلی قشنگ اینجوری بیان کرد من یه هدیه الان بهش بدم یه صلواتم براش بفرستین اللهم صل علی محمد سلامت
دست شما درد نکن خیر ببینید دست شما ماشاالله ماشاالله دست شما درد نکنه ین نگاه رو اگر پیدا کردیم که روایت الهی از مسئله یه چیز دیگریست که خدا در قرآن هیچجا عدد و رقمی ذکر نکرده مگر بعضی جاها مثل مثلاً سالی که اصحاب به اصطلاح کف خوابیدن چند سال بود اونم برای این بود که عجیب بود بنیرائیل چند تا سؤالو از پیغمبر کردن به عنوان معما یکی چند سال اینا خوابیدن ببینید سوره کف ج جواب ۳ تا سؤال بنی اسرائیل و یهودیاست. جواب ه تا سؤال اوناست. یکیش خلاصه جریانه اونجا عدد معنا میکند و الا اگر جای عدد است عدد مثلاً میفرماید میفرماید که ان کان منکم عشرون صابرون یغلبین ۲۰ تا صابر باشید ۲۰۰ تا از اونا رو میتونید غلبه کنید. یعنی ۲۰ تا ملاک نیست فقط داره چی مثال میزنه داره به عنوان یک تمثیل از البته ۲۰ تا چه اثری دارد یه وقتی باهاد جدا بگیم چرا ۲۰ تا فرمود اما نگاهش به این نیست که اگه ۳۰ تا بودید نمیشه اگه ۴۰ تا بودید نمیشه ان کان منکم عشرون یقلبین و ان منت صابره یقلب الفا اگر صد تا باشید هزار تا درسته یعنی عدد رو به این جور میاره این نگاهی که ما تو محاسباتمون یاد بگیریم اً وقتی تو جنگ احد مسلمانها ۷۰ تا شهید دادن خیلی ۷۰ تا شهید ۷۰۰ تا لشکر بوده ۷۰ تا شهید یعنی چی؟ یکدهم لشکر اونوقت حدود ۲۰۰ تا ۲۰۰ و خوردها مجروح داده ۲۰۰ و خورده مجروح یعنی ۱/ سوم لشکر یعنی یک دهم لشکر شهید شدن ۱/ سوم لشکر مجروح شدن شما ببینید تو هر کوچه مدینه وارد میشدن یا مصیبت از دست دادن کسشون بود داشتن عزاداری میکردن یا غم مجروحیت کسی بود که داشتن مداواش میکردن. درسته؟ یعنی تو اینور مصیبت که یه دفعه مدینهای که ۷۰۰ تا مرد جنگی داشته و این ۷۰۰ تا اینجور یه دفعه پیش آمده خب ببین روحیا چه جوره؟ خدا زیمسکم قرهن فقد مس القوم قره مثله نگاه به یه مقطع نکنید نگاه روندی بکنید پارسال شما تو جنگ بعد قدر ۷۰ تا از اونا رو کشتیدیمسکم قرهون اگه به شما صدمه خورده به اونام صدمه خورده اینجوری نگاه کنید نگید تو این جنگ ما صدمه خوردیم اونا کمتر خوردن پس ما باختیم میگهین نگاه روایت زمینیه اما اگر شما نگاه کردید قبل و بعدو با هم دیدید پیروزی رو تو نگاه خودتون دیدید انیمسسکم قره فقد مس القوم ق مثله و تلکیام بین الناس ما میچرخونیم قدرت رو تا چی بشه؟ تا دنبالش چند تا خاصیت میشمره که میفرماید تا مؤمن از کافر و منافق جدا بشود بعد دنبالش شهدایی پرچمدار بشون که توضیحشو الان نمیخوایم بدیم و سنت مهوزت ایجاد بشود و بعد کافر از بین بره محق کافرین بشود اینا رو به ترتیب میفرماید الان اینو چون نمیخوام بگم فقط عبور کردم پس ما روایت الهی محرم امسال روایت الهی از این جنگ باید صورت بگیرد. نمیگم در رابطه با جنگ فقط صحبت کنیما این نیستشا. نمیگم در با امام حسین صحبت میگم سیره امام حسین روایت الهیست. اگر امسال میخوایم وارد محرم بشیم با توجه به اینکه مردمی که اینجور کنار هم جمع شدن باید طوری باشد هیئتهای ما جمعیت امسال هیئتهای ما از جمعیتهای سالای گذشته بیشتر باشد. چرا؟ آمدن پای کار چشیدن دیدن حال امام حسینیشون قویتره احساسشون الان عینیتره یعنی اگر قبلاً میشنیدن الان یک مظهرشو دیدن چون یه مظهرشو دیدن درسته ما میگیم که ان کنت باکیا ی ابن شبیب ان کنت باکین فبکلسین علیه السلام درسته این مصیبتها رو که ما دیدیم یادمون نرهها اما از این انتقال پیدا کنیم به مصیبتی که گریز میزنیم مصیبتاً ما اعظمها و اعظم رضیتها فی الاسلام و فی جمیع السماوات وارض بگیم تو چه کشیدی یا اباعبدالله ما یه ذرهشو دیدیم چقدر سخت بود برای خانوادههایی که مصیبت دیدن مجروح دادن شهید دادن خسارت خوردند به اصطلاح این بچه بزرگ تو بچه و بزرگ همراهت بودن هم راه بوده جلوی شما اینجور مسائل پیش آمده ما اسیر ندادیم اما اونا اسیرم دادن بچههاشونو اونجور این نگاه تو روایت الهی که قدرت شجاعت انگیزه ایجاد کند ما میخوایم اینجوری امسال وارد محرم بشیم این ورود به محرم به نحو عینی اگر اذن میخواد و این اذنش رو خدا امسال با این وقایع ما رو آماده کرده اینا رو کم ندونیما لذا ببینید هرچه به سمت آخرالزمان میریم عجیب این است که روایات دارد حوادث شدیدتر میشود سرعتشون بیشتر میشود شدتشون بالاتر میرود چرا مگه خدا میخواد ما رو عذاب کنه هی شدت بده سرعت بده هنوز قبلی تمام نشده بعدی شروع میشود ببینید چقدر حوادث پشت سر هم بود و پی در پی بود ز تا یه سحری بمبارانها و اون شروع جنگ رو یه دفعه میبینید که یه سحر دیگری چند روز بعدش یه دفعه تمام شدن و یه جریانش ورود آمریکا و یه جریانش ورود ما به جریان پادگان ادید آمریکا و زدن اونجا و یه دفعه چقدر سرعت این حوادث زیاد بود جنگ ۸ ساله ما ۸ سال طول کشید تا قطعنامه ۵۹۸ پیش آمد مثلاً و مثلاً اون میخوام بگم سرعت حوادث چی شده خیلی یا جا میمونیم یه لحظه غفلت ممکنه چی بشه انسان جا بمونه باید خیلی حالمون مراقبهمون توجهمون بیداریمون شدید باشد خب محرم آمده با یه مقدمهای اینجوری خدا میفرماید ابطلاعات به اندازه قدرت هر مردی و هر ج به اصطلاح انسانی و هر جامعهایست خب اگر این رو به عنوان یه اصل و سنت الهی بدونیم یعنی چی ازش چی در میاد در میاد؟ هرچی امتی ابتلاش بالاتر باشه یعنی چیه؟ یعنی قدرتش اومده بالاتر. از یه نفری که داره دکتری میخونه یه موقع بیان امتحان کلاس اول بگیرن بگن بنویس آب بابا برنمیخوره بهش. یه کسی که قهرمان جهانی مثلاً کشتیه یه بچه رو بیارن جلوش بگن با این کشتی بگن اگه تونستی بزنیش زمین اگه تونستی این خلاصه میگه اصلاً اصلاً من با بچه یه موقعست میخواد با بچه بازی کنه کشتی یه موقع میگن نه واقعاً مسابقه تو اینه خب خیلی توهینه بهش ملتی که عظیم شده بزرگ شده ابتلاعاش چیه بزرگه لذا این رو چی میبینیم ما من بلیة الا و لله فیها نعمة تهیتم یعنی خدایا تو ما رو بزرگ دیدی که امتحان بزرگی که در برابر همه قدرتهای مقاب ا که ظالمین هستند قرار دادی نه مقابل جهان جهان اینا نیستن مقابل ظالمین جهان قرار دادی آمریکاست اسرائیل آمریکا که آمد من باور کنید همون سحری که گفتن آمریکا در حقیقت حمله کرده خوشحالتر شدم نه از اینکه الان مثلاً یه خرابی بیشتر نه فهمیدم خدا قدرت ما رو بالاتر دیده گفته اسرائیل حد شما نیست این کمه شما بزرگترید باید بابا شم بیاد با با باباش بیان تازه بعدش اونا میگن آتشبس یعنی بازم اون و باباش با هم میگن آتشبس اونا تقاضا میکنن این چقدر یعنی اگه ما در مقابل اسرائیل پیروز میشدیم مهمتر بود یا بعد از حمله آمریکا و اینکه اونو زدیم بعد اونا گفتن آ کدوماش مهمتر بود یه شب جریان آمریکا طول کشیدا اما اون یه شب برا ما خیلی سرنوشت چون دائماً ما رو تهدید میکردن با یه چماغ اون چماق چی بود؟ اگه این کارو بکنید آمریکا خلاصه وارد میشه گزینه نظامی چند ساله میگن گزینه نظامی چقدر گفتن گزینه نظامی سالی همه شنیدیم گزینهها روی میزه نمیگفتن هر حرف میشد از مذاکره برید بیرون گزینه نظامی اگر خلاصه قبول نکنید گزینه نظامیشون تمام شد ابلها نفهمیدن این چماغ رو باید نگه میداشتن برا صاد همیشه به کار میومد اما صاد هم فهمیدن الان که دیگه این چماغ چی شدش؟ تمام شدش دیگه واقعاً تمام شدا قدرتشون حالا تازه الان صلاح نیست خیلی از اخبار رو بگن یه خورده که بگذره ت مسئله قطعیتر بشه اون موقع معلوم میشه که تازه چه کردن اینها فکر میکردن که چهها کردن تازه چه کردن ما چه کردیم با اونها و اونا چه کردن یه خورده بذارید مسئله خنکتر بشه سردتر بشه واقعیتها امکان داشته باشه بله ما تو این جهتی که فرماندهانمون دانمون اینها به تبعشون خانوادهها و همسایگان و دوستانشون این این رو ما البته در مقابل اون فناوری اونها که ماهواره و هوش مصنوعی و فلان و فیسار و همه رو به کار گرفتن منتها اینم برای ما میتونه خود این ابتلاهم چی باشه؟ یه نعمت باشه میدونید چرا؟ امیرمؤمنان علیهال السلام آخ که وقت تمام شدش اینو بگم تموم میکنم امیرمؤمنان علیهسلام وقتی پیغمبر نصبش کرد به ولایت به عنوان اللهم وال من والا و آدما من آدا اونجا آیه نازل شد کفرو من دینکم فلا تخش وخشونی از امروز دیگه مشرکین از شما ناامید شدن چرا علامه تواطهایی در المیزان بیان میکنه علتش این است که مشرکین امید داشتن که وقتی پیغمبر از دنیا میره همه چی به هم میخوره و دیگه دست اینا بازه منتظر بودن میگم بر که بخ مادامالعمر نیست تمام میشه دیگه اگر تمام بعد وقتی نصب کرد ولی رو بد گفتن که دیگه اونم نه ولی ولی که نه به اصطلاح ادامه دارد سن تعبیر علامه سنت ولایت نوعی شد خلافت پیغمبر میگه وقتی اینجوری شد دیگه اینا دیدن دست برداشتن ما الان اینا فکر میکردن اگه فرماندههای ما رو بزنن دانشمندای ما رو بزنن دانشمندا رو ایشاالله شماها جبران میکنید اگه فرماندهها رو ما رو بزن ن چند ساعت طول کشید جایگزینی فرماندهها؟ ۱۲ ساعت فرماندهها جایگزین شدن نه جایگزین شدن برن ببینن حالا چیکار میکنن وارد شدیدترین قویترین به اصطلاح عالمانهترین جنگهای نظامی شدن. ۱۲ ساعت بعد اینا شلیک داشتن همه عقبهای پدافندی دشمن رو که آماده بود از جهت علمی لبه فناوری هان بود جمع شده بود کنار هم درنوردیدن تونستن به اصابت بکنن میدونید این چقدر قدرته که فرماندهها رو زدی هوافضای ما چند لایهش شهید شدن یک جا چند لایهش نه فقط فرماندهش اما بلافاصله فرماندهای که میگذاره با ببینید اسم شهیدا رو فرمانده پهبادی بوده فرمانده پدافندی بوده هم فرمانده همه فرماندههای اصلی شاخهها و شعبههای این اینام چی شدن؟ شهید شدن. یک جا توی جلسه عملیاتی بودن. اما در عین حال یه فرمانده که میذاره این دشمن رو ناامید میکند که این فناوری که بخواد فرمانده رو بزنه لشکه رو از کار بندازه چی شده؟ به درد نمیخوره. چون همه زحمتاشو که کشید ولی چی شدش؟ ولیکن اینا بلافاصله یعنی اگر آقای حاجیزاده رحمتالله علیه شهید حاج عزیز ما خیلی انسان والایی بود مثل بقیه شهدا اگر بود فکر میکنید زودتر از این میزد یا همین؟ همین موقع میزد چون باد شب میشد تو لایههای هک و حرکت موشکها یه سنتها و قواعدیست که دوستانی که هستن واردن که تو شب زدن یه چیزهایی دارد، قواعدی دارد، ارتباطاتی دارد که چطور شناساییها تو شب چهجوریه، تو روز چهجوریه، یه چیزایی دارد که حالا اونا رو اونا بهتر میدونن. شهید حاجیزادهم بود همین موقع میزد. یعنی یک ذره لحظهای با همه این اقدام میکرد. این نشون میده که چی هستش؟ دست دشمن در تمام تمام تواناییهاش که داشت خالی بود. حالا این یه خودش یه بحث دیگرم داره انشاالله یه وقت دیگری. پس امشب شب ورود به ماه محرم است. امسال میخوایم عینیتر وارد ماه محرم بشیم. اذن میگیریم از خدای سبحان، از پیغمبر اکرم از حضرات معصومین از امیرمؤمنان علیه السلام از امام حسن از مادرمون زهرا سلام الله علیه علیها و از امام حسین علیه السلام. مشب بریم در خانه مادرمون زهرا اذن ورود بدن به ما. من قبل از که روضه رو بخونم یه نکته رو بگم حیفم میاد. از امشب یه پویشی رو اعلام کردیم که پویش خواندن سوره فتح از شب اول محرم که این پویش سوره فتح رو به نگاه جهانی که قرآن کریم است مشترک مسلمانها درش غزه پیروزی غزه پیروزی لبنان پیروزی یمن عراق سوریه ایران همه کشورهای مقاومت انشاءالله از امشب داشته باشیم این رو این به اصطلاح خوندن سوره فتح که سوره پیروزیست که انا فتحنا لک فتحا مبینا ای رو داشته باشید به نگاه جهانی توسعهش بدید هر کسی موظف ببینه هم خودشو بخونه هم جمعی بخونن هرجوری که میشه اینو داشته باشید میریم در خانه مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها مؤمنان علیه السلام مقتدر مظلوم میبینه وقتی که در خانه رو آتش زدن زهرا پشت در رفته میگهنا دختر پیغمبر رو که حیا میکنن پیغمبر یه خواسته از همه امتش داشت ما اسالکم علیه من اجر من هیچی از شما نمیخوام الا المودت ف قربان فقط به خاندان من مهربان باشید اونم ما سالتکم من اجر فولکم اونم به درد خودتون میخوره به خانواده من محبت کنید اینا هدایتگر شما هستن اما اگر پیغمبر فرموده بود زهرای من رو هرچی میتونید آزار بدید تو این ۷۵ روز یا ۹۵ روزی که زهرا سلام الله علیها بعد از پیغمبر زنده بود چه کردم در خانهشو آتش زدن با لقد به در زدن در رو به پهلوی حضرت زدن کودک ۶ ماهشو سق کرد جلوی بچهها زدم دستان علی رو بستن به زور کشیدن بردن وقتی دیدن زهرا با اون حالش آمده کمر امیرالمؤمنینو گرفته که نبرن با غلاف شمشیر بر دستان حضرت زدم در کوچهها زدم چه باید میکردن دیگه تمام دشمنیشونو نشون بدن امیرمؤمنان داره غسل میده زهرا رو به بچهها گفته بچهها چون زهرا سفارش کرده شبان منو غسل بدید نمیخوام اغیار بیان شبان منو کفن کنید شبان مرو دف کنید قسلنی لی لیلاً دفنی لیلاً تنها دختر پیغمبره باید غریبانه دفشه امیرمؤمنان مشغوله غسل زهرا سلام الله علیهاست بچهها آستینها رو شاید تو دهان گرفتن که گریهشون صدا نداشته باشه کنار این اتاق ایستادن دارن نگاه میکنن اما یه دفعه دیدن امیرنان به دیوار تکیه زده های های گریه میکن اسما میگه من پرسیدم آقا جان شما بچهها رو سفارش به سکوت کردی خودتون میگه اسما نمیدونی که الان دستم رسید بر جای کرده دست زهرا که درد داشت این ایام و چهجور زدنش نمیتونم دیگه تحمل بکنم اما فردا که دفن میکند زهرا رو وقتی اک رو میریزه بر قبر زهرا تمام که میشه میگه فلما نفذه وقتی که تمام شد نفز یهدهو دستش رو تکون داد وقتی که ایستاد حاج بهالحزن تمام حزن به امیر مؤمنان رو کرد که زهرا رو از دست داده بعد اونجا رو کرد به پیغمبر که قل یا رسول الله سفیت صبر وده یا رسول خدا شد هیل چاره صبرم تمام شد میگه وقتی زهرا آمد سراغ شما پیش شما ازش سؤال کنید ففلا وستخبر حال بپرسید ازش ببینید چه کردن امت باهاش همه اتفاق کردن زهرا رو له کنن این کلام امیرالمؤمنین زهرا جان اتفاق کردن ظالمان این امت شما رو این شیعیان شما رو له کنن اما سرافراز بیرون آمدن انشاالله به ما اذن میدید که بر امام حسین علیه السلام وارد بشیم صلی الله علیک یا ابا عبدالله صلی الله علیک یا ابا عبدالله صلی الله علیک یا ابا عبدالله
سلام علیکم و رحمتالله بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلاة وسلام علی سید الانبیا وسلین حبیبنا حبیب اله العالمین ابالقاسم محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین وعن الدائم اداهم اجمعین الی یومدین اللهم کل ولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فیضه ساعت و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارزک تو و تمتعه فیها طویلا انشاءالله از یاران یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هر چقدر عشق و علاقه به امام حسین علیه السلام داریم که در دنیا به زیارتش مشرف و در آخرت به شفاعتش نائل بشویم به قدر احتیاج و اشتیاقمون صلوات دوم رو بلندتر حمت کنید
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرج همه عشق و علاقمون رو به حضرت زهرا سلام الله علیها برای اینکه دل حضرت خرسند بشه و فرج فرزندش نزدیکتر بشه همه عشق و علاقهمون رو به حضرت زهرا با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم
اللهم صل علی محمد و عجل فرج عجل فرج
انشاالله یه روزی این صلواتها میبینیم که چه حقایق عظیم نوری هستند جزو اعمال ما که به دادمون میرسن و نجاتمون میدن و ما رو به ائمه متصل میکنند که تیبا ل خلقنا و طهارتا ل انفسنا و تزکیتاً همه اینا این صلواتها ما رو چقدر نزدیک میکنه هر چقدر با محبتتر باشه قرب بی تری رو به حضرات ایجاد میکند. قرب به حضراتم قرب به خداست. انشاءالله چشممون باز شه و نشونمون بدن ببینن که ما ببینیم که چقدر خلاصه اینها ما رو میتونه اوج بده و حرکت بده. خب در محضر صح روایات و آیاتی بودیم که بحثی رو دیشب آغاز کردیم که ما الان وارد محرم شدیم و امروز روز اول محرم بود. دیشب اذن ورود گرفتیم از حضرات و عرض کردیم که ورود بر محرم برای همه یکسان نیست. یه نکتهای رم امشب عرض بکنیم تا بعد بحثمون رو داشته باشیم. این است که مجالس حضرات زیارت حضرات است. یعنی کسی که به مجلس حضرات وارد میشود واقعاً به زیارت حضرات نائل شده. آمدن به مجالس حرکت به سمت زیارت حضرت ست اگر باور کنیم که داریم میاییم به دیدار حضرت آیا با همین حالت میایم یا از این اشتیاقمون بیشتر بود؟ اگر آمدیم در مجلس باور کردیم که حضرت مهماندار است اینجا او میزبان است در اینجا و او حاضر است در اینجا اگر این باور برای ما شکل بگیرد آیا خستگی معنا میدهد؟ ملالت معنا میدهد. کاری به سخنران و مداح نداریم. اصل این است که اینجا مجالس حضرات زیارت حضرات است. البته سخنران و مداح هم فرع مسئلهست. اصل اون است و این هم ممکنه یه کسی این رو بپسندد دیگری مداح و سخنران دیگری رو بپس عیب نداره اما مجلس مجلس حضرات است. با این نگاه که خدا رحمت کند جعفر شوشتری رو ایشون میفرماید نه فقط مجلس حضرات زیارت حضرات است بلکه مجلس امام حسین علیه السلام ایشون میفرماید زیر قبه امام حسین علیه السلام بودن است. یعنی خیمههای حضرات مجالس حضرات مثل زیارت زیر قبهست. چون در اینجا حقایق وجودی حضرات داره تبیین میشه. معارف حضرات انس با حضرات داره ایجاد میشود. روایاتم فرمودند که مجالس ما زیارت ماست و این نگاه که مجالس زیارت باشد به قدری که انسان باور بکند بهره میبرد. بعد لذا دارد اونچه که در رابطه با زیارت از برکات ذکر شده در رابطه با مجالس حضرات هم سرایت دارد. اینا حالا دیگه بعد بحثاش بماند. برای شبهای دیگری یه نکتهگاهی اینجوری عرض بکنیم. ی که دیشب شروع کردیم این است که ما با توجه به این جریانی که پیش آمدش و این جنگی که واقع شد ظالمانه بر علیه ما و ما الحمدالله پیروزمندانه از او خارج شدیم تا الان تو این مرحله این جنگ نسبتش با محرم چه میشود؟ چگونه در محرم ما از این بهرهبرداری کنیم به گونهای که اون حال قبلی که بود رو رابطه ایجاد کنیم؟ باهاش در محرم ببینید یکی از مباحث مهمی که مطرح استثرات دائماً به وحدت برمیگردد. هر کثرتی در دین باید برسد به وحدت و الا کثرت به تنهایی بماند. این حقیقت دینی نیست. ببینید ما تو نگاهمون انبیا یه حقیقت متصل هستند در طول تاریخی که بودن. لذا بیانی که قرآن دارد لقد ارسلنا رسلنا تترا رسل ما پیوسته آمدن و وسنا لهم القول قولشون یه قول است یه واحده است پس همون جوری که در رابطه با حضرات معصومین عنوان انسان ۲۵۰ ساله تا سال غیبت گذاشته شدن به عنوانی که یک انسان هستن این ۱۲ نفر که اگر یک انسان باشن وقتی یزنن کلامشون فعلشون اون اولی ناظر به آخریست و آخرین چون یه فعل است یه حقیقت است لذا میتونیم بگیم این کلمات همدیگه رو معنا میکنن دارن همدیگه رو تفسیر میکنن شرح میدن درسته انبیا هم به همین نسبت هستن که یک انسان ۱۰۰۰ ساله هستن که این انسان ۱۰ هزار ساله یه حقیقت اتصالی دارن یه بیان رو دارن لذا تو مسلک انبیا در قرآن میف فرماید که از یک طرف مصدقاً لما بین یه هر نبیی تصدیق کننده قبل است و مبشرا به رسول یتی و مبشر است به رسول بعدی یعنی خودش رو یک حلقه چی میبیند؟ اتصالی بین سابق و لاحق که این یکتا بودن یعنی واحد بودن اینم یه نگاه ببینید انبیا با هم با همه کثرتشون واحدن ازش میخوایم نتیجه بگیریم دیگه اونوقت میرسه ه دین اسلام پیغمبر اکرم و قرآن کریم یه حقیقت واحده هستند که پیغمبر و قرآن حقیقت قرآن بر ظرف وجود پیغمبر نازل شده است لذا خود حقیقت پیغمبر قرآن عینیست و قرآن پیغمبر کتبیست دقت بکنید اگر بخواد به نوشته دربیاد پیغمبر میشود قرآن و اگر قرآن بخواد عینیت پیدا کند یه وجود عینی پیدا کند میشه پیغمبر اکرم این نگاه دوم که بین قرآن هم با پیغمبر یک اتحاد است باز ببینید داریم اتحادها رو میشمریم بیایم جلوتر دو سه تاشو میخوایم بشمریم با اینکه خیلی زیاده میایم جلوتر نگاه میکنیم پیغمبر اکرم میفرماید در اون حدیث آیه مباهله انفسنا و انفسکم یعنی نفس من با امیرمؤمنان چی هستش وقتی میارن تو صحنه میگن انفسنا کی بود انفسنا امیر منان بود به اصطلاح اونجا دارد ابنائنا امام حسن و امام حسین علیه السلام بود نسانا حضرت زهرا رو آوردن با اینکه جمع بود اما یک نفر رو آورد با اینکه همسران داشت اما یک نفر رو آورد ابنا فقط دو نفر رو پیغمبر آورد به عنوان چی امام هست که نشون بده اونوقت انفسنا هم چی هستش میفرماید نفس پیغمبر است امیرمؤمنان چی هستش با اینکه وسی پیغمبر است با اینکه جانشین پیغمبر است اما نفس پیغمبر اکرم است نفس پیغمبر بودن خودش یه حقیقت چی میشه؟ اتحادی دوباره دوباره میفرمایند که حضرات معصومین کلهم نور واحد همه اینها دوباره چی هستن؟ یه نور واحد هستن ببین اتصالات رو اتحادها رو اینها رو وقتی کنار هم قرار میدی ببین چقدر صحنه زیبا میشه اونوقت مثلاً باز میفرماین اونچه که در نظام الم وجود هست همش با اونچه که در نظام دین هست که قرآن است و کتب آسمانی و ادیان الهی اینا با هم تطابق دارد اسمشو میذارن تطابق تکوین با تشریح تکوینی یعنی عالم وجود تشریح یعنی دین یعنی دین تو نظام در حقیقت اونچه که نازل شده با عالم خلقت یکیست تطابق دارن با هم با هم تف اینا اتحاد دارن اونچه که در این است شرحش در اون اونجاست اونچه که در اونجاست متنش در اینجاست خب اینم یه اتحادست الی ماشاالله اتحادها در کار است که من این چ۴ار تاشو پنج تاشو الان خدمت شما عرض کردم که اگر ما با این نگاه بیایم جلو اونوقت تعبیر به اینکه هر کاری هرچقدر به سمت وحدت حرکت میکند به سمت توحید حرکت میکند با متن دین سازگارتر میشود هر چقدر به سمت کثرت حرکت این داره از متن دین دورتر میشود. لذا ببینید تو خود وجود انسان ما یه نفس داریم یه بدن اما این نفس و بدن رو کی دوگانگی توش میبینه؟ یعنی شما وقتی که قصد میکنید حرکت کنید میرید. قصد مربوط به نفس است. رفتن مربوط به بدن است. درسته؟ یه اتحاد است که اون قصد و این رفتن رو یکتا میکند، یکی میکند. لذا میگن بدن نازله نفس است. ر حقیقه نفس است متحدن با همدیگه یه واحد هستن با همدیگه اینم یه مرتبه از وحدت است اون موقع تعبیر اینکه المسلمون ید واحده علی من سواهم ما مراتب وحدتی رو داریم یه موقع هستش که مؤمنان در کنار هم یک وحدتی دارن یه موقع هست بر اساس مثلاً محور ائمه علیهم السلام است یه موقع مسلمون با م یه وحدتی مرتبهای از وحدت رو دارن بر اساس اتفاق و اتحاد بر وجود مبارک پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. اللهم صل علی محمد محمد و عجل
و گاهی این اتحاد بر محور وجود خداست که الی کلمة سوا بیننا و بینکم ای اهل کتاب بیایید همه ما خدا رو قبول داریم یا نه؟ این خدا محور وحدت همه ما باشد. اینم یه محور وحدت است. درسته؟ بعد تا برسیم به عالم انسانی که عالم انسانی وجدان دارن، فطرت دارن بر اساس فطرت و وجدان همه با هم یه مرتبه چی دارن؟ اتحاد دارن که وجدان و فطرت واحدیست. حالا تو عالم وجود هم مرتبهای از وحدت هست که خالق همه خداست و منتصب به خدا همه تو نظام خلق هست. یه مرتبه وحدت هست که انسان خودش رو با عالم هم یکتا میبیند، بیگانه نمیبیند. احساس میکند یه خالق وقتی اونها رو خلق کرده مرتبطن به هم، متصلن به هم. اینم یه مرتبه از وحدت هست. کسی که تو عالم با این وحدت سیر میکند، حرکت میکند، حالش با کسی که عالم رو پر از کثرت، تضاد اختلاف، دعوا میبیند خیلی متفاوته. ی یعنی من اگر دعوا هم میبینم دعوا رو مثل دو کفه ترازو که ممکنه پایین آمدن یکی بالا رفتن دیگری رو همراه داشته باشد نزاع بر سر بالا و پایین باشد اما این دو کفه دارن با هم یه کارو میکنن وزن رو نشون بدن با اینکه به ظاهر نزاست اما میداند پشتش یک وحدتیست که اون وحدت مقصود است هرچند به ظاهر شب و روزه است گرما و سرماست فصول تلف است. همه این کثرتها داره یه حقیقت واحد و یه حرکت واحد رو شکل میده. اگر کسی نگاهش کوتاه شد فقط روزو دید شب رو ندید و شب رو دشمن روز دید دقت میکنید این نضا باعث میشه قرار از وجودش بره. وقتی تو روزه انگار دشمنی شب میخواد بهش حمله بکنه این بیقرار میشه. اما کسی که هم شب رو هم روز رو دو در حقیقت کفهای یک ترازو میبیند تا این حرکت بکند یکی رو محل سکونش دیگری رو محل کارش و فعالیتش میبیند میبینه به هر دو نیاز دارد مطابق نیازش خدا قرار داده خب اینو دارم به چه جهتی میگم به این جهت که نگاه ما از منظر وحدتی که در عالم است وقتی به عالم نگاه بشه خیلی انسان آرامش پیدا میکند. درسته؟ حتی اونجایی که گاهی ابتلا میب ند میگه عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد بین عجب من عاشق این هر دو ضد لطف و قهره درسته اگر لطف و قهرم هست میبیند و میداند مثل مادری که لطف و قهرش پدری که لطف و قهرش به فرزندش هر دو در تربیت این سازندهست اگر خدا جلال دارد و جمال دارد ذوالجلال و جمال است درسته یعنی گاهی با اون رحمتش و رعفتش و زیباییش بر ما تجلی میکند گاهی با اون به اصطلاح اسم جلالیش که قاهریتش هست با اون اسم جلالیش که قدرت و سطوتش هست سلام علیکم و رحتالله با اون در حقیقت تجلی میکند هر کدام از این تجلیات برای یه نوع ساختن رو دارد این قصه زیباییست که برای اینکه یه خوردهم کلام دهتر بشه. عرض میکنم خدمت شما که ایوب نبی سلام الله علیه بعد از اینکه اون دوران طولانی گشایش و رعفت و رحمت رو داشت و صاحب جود و کرم و سفره بود در بین قومش به طوری شد که شیطان به خدای سبحان ایوب شاکر است که هنری نکرده این همه بهش نعمت دادی ۱۲ فرزند دارد این همه کرامت و زمین و نعمت و این همه چی دارد. همسر خوب دارد ملک و منال دارد. خب چرا شاکر نباشد این همه دارد؟ خدا گفتیوب شاکریتش به لحاظ این دارایی نیست. گفت بذار من امتحانش کنم تا نشان بدهم. خدای سبحان اجازه داد به شیطان. اجازه داد به شیطان تا تصرف در اموال و اولاد ایوب داشته باشد. اون هم نه شت و نبرداشت به سختترین وجه ممکن یعنی تمام اموالش رو در یک شب آتش گرفت و سوخت و از بین رفت و شب بعد تمام اولادش در یک زلزله ۱۲ فرزندش یکجا کشته شدن که بعد آمد خودش به عنوان یکی از کسانی که حاضر بوده در صحنه چون شیطان به صورتهای مختلف میتونه دربیاد که اتمثل لهم کیف اشا من بتونم از خدا خواست که اتمثل لهم کیف اشا به هر جوری بخوام بتونم تمثل پیدا کنم یا اتصور لهم به هر صورتی که بخوام دربیام خدا هم اجازه داد البته یه محدودیتی در کاره که الان نمیخوایم وارد اون بشیم بعد از اینکه ایوب مبتلا شد به از دست دادنهای مختلف بعد به طوری شد که حتی شایعاتی کردن تا مجبور شد ایوب به کنار شهر بره حتی از درون شهر دیگه مردم تحملش نداشتن در کنار شهر زندگی می . بعد از اینکه این همه سختیها رو براش پیش آورد، ایوب زبان شکرش به خدای سبحان نشد. وقتی خبر کشته شدن فرزندانشو آوردن گفت خدایا شکرت امانتهایی به من داده بودی قبل از اینکه من خیانت در این امانتها بکنم پس دادم به تو این امانت رو و این امانتها رو تحویل گرفتی. از اینکه این امانتها را سالم تحویل تو دادم خوشحالم. یعنی خیلی سخته آدم ۱۲ فرزند ش یه جا اینکه اینا رعفت نداشته باشن محبت نداشته باشن انبیا و اولیا شدت رحمتشون به فرزندانشون و اون رابطهشون خیلی بیشتر از ماست چون نه فقط اینها رو فرزند میبینن بلکه اینها رو تو ارتباط با خدا میبینن خلق خدا یا ولی الهی میبینن لذا یعقوب نبیست اینقدر گریه میکند در فراق یوسف تا ابیزت ایناه من الحزن چشمش کور شد در حقیقت چی؟ این فراغ یوسف علیه السلام که حالا او جای خودشو دارد اینجا دارد که در کنار شهر زندگی میکرد. بعد شیطان به فریاد آمد که نتونستم یه زبان ناسپاسی از این پیدا کنم. اونجا بود که جمع کرد شیاطین رو گفت چه کنم دیگه با یعقوب؟ یکیشون گفت چرا غافلی از همسرش؟ این هنوز همسرش باهاش هست. همه قطع رابطه کردن اما همسرش با اوست. همسر ایوب دختر یوسف هست یوسف صدیق که زمان قدرت و شوکت یوسف به دنیا آمده و چون قبل از اون یوسف فرزندی نداشت که اونجا تو دوران شوکت یوسف به دنیا آمده تو زندگی اشرافی بزرگ شده بوده بعدم که تو خانه ایوب بوده زندگی مرفح بوده خب خیلی سخته یه دفعه به ابتلا به طوری که در سن حدود ۷تاد و خورده سالگی ایوب انیش که بگه دوباره از صفر شروع میکنم در اون سن یه دفعه ایوب چی بشه اینجور خلاصه منزوی بشه به تبعش همسرش بالاتر و بدتر اینکه همسر یوس همسر ایوب که دختر یوسف بود برای اینکه خرجشونو دربیاره اون به اصطلاح غذا رو بتونن تهیه بکنن میومد روزا از کنار شهر داخل شهر در خانهها رو میزد کار میکرد تو خانههای مردم جاروکشی رخشویی کارهای مردم رو انجام میداد تا یه غذایی تعبیر بعضی از نقلهاست تا یه غذایی از تهمانده سفره یا اضافه از اول بذارن کنار مردم دو دسته بودن گاهی غذایی که اضافه میومدو بهش میدادن از تهمانده سفره و این میآورد با ایوب نبی غذا رو میخوردن شیطان اینجا گفت خب باید این رو خوب گفتی آمد بین مردم شایع کرد که ایوب مریض وا مریضیه واگیردار چون زنش باهاش ارتباط دارد اگر راه بدید خونه زنش رو همسرش رو شما هم میگیرید این خانم در خانهها رو میزد در خانهای وا نمیشد جواب میکردن از بالا که ما کار نداریم امروز تا ظهر تو کوچهها و پسکوچههای شهر میگشت شیطان به صورت یه کسی که گذری از اینجا داره عبور میکنه گفتخانم شما کی هستی از صبح تا ظهر اینجور در خانهها میزنی مردم اینجور خلاصه ج خودش باعث شده بودا اما حالاهم نمک رو زخم بپاشه کی هستی شما؟ گفت من همسر ایوبم گفت همسر ایوب دختر یوسف تا یاد شوکت یوسفی بندازه او را تا اینجا چی بشه؟ تا غصه بیشتری نمک بیشتری بر زخم پاشیده باشد گفت پس کو اون شوکت یوسفی پس کو اون عزت یوسفی این چه وضعه با اون چه تشابهی جوابو ببینید این خانم چه جوابی داد خانم این جواب همه اینا رو گفتم برای این نکته جواب این خانم فرمودن خدای سبحان با بندگانش دو جور برخورد و ارتباط دارد گاهی به بعضیا نعمت و سلامت و مکنت میدهد تا صفات شکر در وجود اینها به فعلیت برسد و گاهی میپسندد بر بعضی از بندگانش میپسندد بر بعضی از بندگانش که با سختی فقر م یزی صفات صبر در وجود اینها به فعلیت برسد. ما چگونه شاکر خدا باشیم؟ پسندید برهه زیادی از عمر ما رو که نعمت و مکنت و اینها بدهد تا صفات شکر در ما فعلیت پیدا کند و پسندید بر ما در برههای از عمرمون که سختی رو اونم میدونید سختی بعد از محکنت سختتر از این سختی در ابتدای کار است. یه ه جوان از ابتدا زندگی رو شروع میکند از صفر شروع کرده سختی میکشد اما کمکم به راحت میرسد درسته؟ اما یه کسی که یه دفعه در اوج انتهای عمرش که همه ظرفیتهاشو فعلیت داده، همه ذخایرشو جمع کرده، یه دفعه ازش بگیرن تمام شه. این یه دفعه میپاشه از همدیگه. سختی چند برابر جلوه میکند؟ میگه پسندید بر ما.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین وصلاة وسلام علی سید الانبیا وسلین حبیبنا حبیب اله العالمین ابوالقاسم محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عج
و علی اهل بیت الطیبین الطاهرین وعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یومدین اللهم کل ولی الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فیضه الساعه و فی کل ساعه ولیام و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارزک تو و ی طویلا انشاالله از یاران یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید محمد و محمد فرج عجل فرج هرق
قدر میخواهیم اظهار ارادتمون رو به امام حسین علیه السلام اظهار شوقمون رو به حضرت مشتاق زیارت حضرت نشون دادن خودمون و محتاج شفاعت حضرت رو نشون دادن خودمون و به تبع شهدایی که امروز دفن شدن و تشیع شدن هرقدر دوست داریم شفیع ما باشند صلوات دوم رو بلندتر مرحمت کنید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج همه عشق و علاقمون رو به حضرت زهرا سلام الله علی یها با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم الله
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج
دیشب بحثی که در محضر دوستان بودیم این بود که همه هستی رو به وحدت حرکت میکند چه عالم وجودی که عالم خلقتیست که ما میبینیم دارن رو به وحدت هست حرکت میکنند و چه عالم انسانی در تمام حرکات و جهاتشون داره رو به وحدت حرکت میکند و مثالهایی رو ازش دیشب برای دوستان مطرح کردیم. اون موقع از او نتیجه گرفتیم که این حرکتی که به سمت توحید داره محقق میشود این حرکت به سوی خدا قرب خدا این حرکت خیلی در عین اینکه ه مسیر نزدیک است که ان الراهل الیک قریب المسافه کسی که مسافر این راه است راه نزدیک است اما انقدر شواقل زیاد استثرات بسیار است که انسان رهزنان نمیگذارند که این مسیر به راحتی طی شود انسان تو این مسیر یک حرکت به سوی نامتناهی رو دارد نگید حرکت به سوی نامتناهی مسیر دوریست چه تناسبیست بین مسیر نامتناهی و اینکه ان الراهل الیک غریب کسی که به سوی تو میخواد سفر کند راه نزدیک است این نزدیکی در کنار نامتناهی چه معنا میدهد جمع بین این دو چگونه ممکن است ببینید یر نامتناهی اگر بخواهد طی شود بالاخره در بین شما دانشجویان الان این روشن است اگر بخوایم به سمت نامتناهی حرکت بکنیم رسیدن به حقیقت نامتناهی آیا با زمان محدود امکانپذیر است؟ اگر با زمان محدود رسیدن به نامتناهی امکانپذیر باشد یعنی باید تو هر زمان مقداری از رفتن محقق بشود اونوقت این مقدار محدود است یا نامحدود؟ اگر محدود باشد این مقدار جمع محدودها آیا نامتناهی میشود؟ نامحدود میشود؟ جمع محدودها همیشه محدود است. اگر بخواد مسیر نامتناهی طی شود دقت کنید یکی از اون مباحث انسانشناسی دقیقیست که ساده داریم میگیم تا خلاصه دوستان همه براشون مفهوم باشه اگر مسیر نامتناهیست امکان ندارد با توان محدود که در زمانهای مختلف این توانهای محدود حرکت بکند به یک مسیر نامتناهی برسیم نمیشه مگر اینکه در هر زمانی امکان عمل نامحدود باشد اگر تو هر لحظه امکان عمل نامحدود بود ممکن است بگیم که هر کسی تو یه لحظه میتواند به سمت نامتناهی با حرکت نامتناهی طی مسیر کنه. خب اگر بخواد کسی تو یه لحظه حرکت نامتناهی انجام بدهد چقدر توان میخواد برای این حرکت؟ چقدر توان میخواد؟ نامتناهی توان میخواد و الا با توان متناهی نمیشه حرکت نامتناهی توی لحظه کرد. درسته؟ پس اگر ما رو دعوت کردن به نام اهی گفتن مسیر تو به تخلق اسماء الهیست که نامتناهیست درسته؟ اگر این دعوت صورت گرفته اولاً باید تو هر لحظه امکان حرکت نامتناهی باشد و اگر تو هر لحظه امکان حرکت نامتناهی میخواد باشد باید انسان توان نامتناهی داشته باشه تا بتونه حرکت نامتناهی بکند. پس انسان توان نامتناهی دارد که میتواند در هر لحظهای مسیر نامتناهی رو طی کند و لذا مسیر نامتناهی طی کردن با ان الراهل الیک غریبالصافه بودن که مسافت به سوی خدا نزدیک است منافاتی ندارد نامتناهی که نزدیک است چرا نزدیک است چون توان نامتناهی در کار است با توان نامتناهی توی لحظه میشه رسید حالا اینو برای چی گفتم برای اینکه اون مرکب و توان نامتناهی چیه که داریم چیه؟ حرفی که نمیشه گفت باید یه چیزی باشد تو وجود ما که اون توان نامتناهی رو تو یه لحظه بتونه انسان رو برساند به اون مقصد نامتناهی این رو کشش داشته باشد. ببینید ما تواناییهایی تو وجودمون هست که اونها رو بعضیشو میشناسیم. مثلاً چشم و گوش داریم میدونیم د تا توانایی ماست چشم داشتن و گوش داشتن. میخوایم به بهترین استفاده رو ازش بکنیم تا از این تا آخر عمرمون بهرهمند باشیم. نبود هر کدام از تواناییهای ظاهری ما چقدر برای انسان خسارت ایجاد میکند و سختی ایجاد میکند. درسته؟ وقتی کسی مبتلا میشه میبینه چقدر این سختتر از گذشته است تا این رو داشت. خب این رو داشته باشیم. ما یه سری تواناییهایی داریم که اون تواناییها رو نش تیم و به عنوان توان نمیشناسیم بلکه اینها رو دیدیم استفادههم کردیم اما به عنوان سرمایه نمیبینیم. دیشب بحثی که خدمت دوستان بودیم این بود که ما سرمایهای داریم که حالا اگر بخوایم با یک روایت این رو بیان بکنیم که زودتر و بهتر روشن بشود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اللهم صل علی محمد آ محمد
دست شما درد نک
میفرمایند که وقتی در جمع اصحاب نشسته بودند سؤال کردن ایمان اوسق کدام ریسمان ایمان از همه محکمتر است؟ اونها عرض کردن خدمت پیغمبر که الله و رسوله اعلم خدا و رسولش بهتر میدانن شما بفرمایید پیغمبر فرمودن میخوام شما بگید تا ببینم تو نظر شما چگونه . یه نفر گفت خلاصه نماز چون ستون دین است. دیگری گفت روزه چون کف نفس است. دیگری گفت مثلاً زکات چون گذشتن از مال است. و سه چهارمی مثلاً گفت جهاد چون گذشتن از جان است. اگر اون گذشتن از مال است. چند جواب اینجوری داده شد. پیغمبر اکرم فرمودن بعد از اینها بعد از این جوابها فرمودن همه اینها که گفتید ریسمان ایمان هست. هست که چنگ زدن اینها به اینها انسان رو میرساند. اما اوثق اور الایمان محکمترین ریسمان ایمان که اون قطعاً میرساند اون سریعتر میرساند الحب فله وبغض فله حب و بغض در راه خداست که محبت و بغض دو در حقیقت توان و سرمایه انسان هستند که به مقداری که ه محبوب عظیم باشد و معرفت به این محبوب عظیم محقق بشود و یا مبغوض بزرگ باشد از جهت اون شدت تنفر و این درک این از اون بغض شدید باشد که خودشو بخواد دور بکند این دو سرعت رسیدن ایجاد میکنن مراتب سرعت انسان با مراتب به اصطلاح به کارگیری این محبت و بغض است. لذا در جایی که این حب و بغض شدت پیدا کند، سرعت حرکت ایجاد میشود تا به جایی که این سرعت به سمت نامتناهی میل میکند. چرا؟ چون محبوب نامتناهی و این ادراک نسبت به محبوب نامتناهی یا مبغو که در ابل این محبوب نامتناهیست و تنفر از این مبغوضی که در مقابل این محبوب نامتناهیست سرعت سیر رو به سمت نامتناهی متمایل میکند. ببینید خیلی بحث دقیقیست یعنی اگر به این توجه بکنیم که این سرمایه یه سرمایه نامتناهیست یه سرمایهایست که هیچ حدی ندارد من یه مثالی بزنم این مثالو چند بار زدم ولی خیلی چون واضح و روشنه این مثالو عرض میکنم تا شما این رو توسعه بدید. یه جوانی بود توی دانشگاهی خیلی هم با استعداد بود و خوب و المپیادی هم بود. ما یه موقع برای تبلیغ که دانشگاه میرفتیم این جوان گفت میشه شب خواب اتاق ما بیاید ما یه اتاقی میرفتیم برای استراحت. گفتم مانع ندار. چند شب اتاق اونها بودیم بعد این جوان روزه میگرفت ماه رمضان بود اما میگفت منو سحری صدا نکنی من سحر بلند شم سحری بخورم رم. بعدم ما میرفتیم سحری رو میخوردیم و بعدم میرفتیم نماز میگفت نمازم صدام نکنید برای مسجد. برگشتید نماز منو صدا کنید. یه روشی هم تو اتاق بود همون جا به اصطلاح وضو شد چشم بسته چشو باز نمیکرد. وضو رو میگرفت و بعد نمازو میخوند. زود میخوابید که خوابش نپره که میگفت تا شب سردرد میگیرم. ما چند شب اتاق این بودیم گذشت. سال بعدم رفتیم گفت آقا اگه پارسال سخت نگذشته امسالم چند شب بیاد. گفتم باشه. رفتم چند شب امسال حالش عوض شده بود با یه خانمی نامزد کرده بودن که اونم خلاصه خوابگاه نزدیک اینها بود این غذای دانشگاه رو هم نمیخورد اون خانم براش سخت بود این جوان ۲ سا قبل اول شب یه غذایی رو تهیه کرده بود هر شب ۲ ساعت قبل از اذان بلند میشد یه فراوری رو این غذا انجام میداد که گرم شده باشه آماده شده باشه میرفت دم خوابگاه به اصطلاح این شت نرده چون اون خانم اون ساعت حق نداشت بیرون بیان اجازه نمیدادن از پشت نرده میداد و برمیگشت میومد بعد این دانشگاه همین تو تهرانم بود حالا نمیخوام بگم کدوم دانشگاه این دانشگاه تو تهرانم بود چون خلاصه به اصطلاح سلف نداشت اینجا باید غذا رو میگرفتن میبردن تو اتاقا بخورن تو خوابگاه بعد میرفت بچهها رو گفت بچهها ژتوناتونو بدید به من غذای چند تا اتاقو میگرفت میآورد سفره رم پن میکرد بچهها رو صدا میکرد بعد بچهها بلند شن سحری بخورن بعد دیگه حالا این دوستان میدونن من این قصه چون خیلی برام به اصطلاح مشهود بود و خیلی زیبا بود اینشم حتماً اینو مقیدم اینشم بگم چون تو خوابگاه پسرا که سلف ندارن غذا رو گاهی گرم میکنن این ظرفا میسوزه سختترین کار برا پسرا شستن این ظرفای سوختهست که دیگه میذارن کنار میذارن کنار وقتی اتاقا تمام شد ظرفاشون مجبور میشن بشورن بعد این برای اینکه آخر عیثار دیگه این بالاترین مرتبه ایثاری بود که غیر از اون غذا گرفتن و ۲ ساعت قبل این دیگه خیلی اوج ایثار بود این جوان با جوان سال گذشته چه تفاوتی کرده بود که اون جور اون حالتو داشت و امسال اینجور این حالتو دارد تفاوت در چی بود یه محبتی درش بیدار شده بود آ یا این آخرین مرتبه محبت بود تو وجود اینکه بیدار شده بود؟ نه اینم یه مرتبه از بیداریشه هنوز بالاتر از اینم امکانپذیر هست که بیدار بشه خب بله همینور که عرض کردم محبت و بغض وقتی محبوب و مبغوض به سمت نامتناهی بره و ادراک این نسبت به اون شوق این نیاز این نسبت به او معلوم باشد این به سمت نامتناهی هست حرکتش میل پیدا میکند. خدا رحمت کند. شهید مطهری رو ایشون فرمودند که عشق قوای خفته رو بیدار میکند و مانند انرژی هستهای اگر شکافت هستهای ایجاد بشود چقدر انرژی از این حال خفته این مثلاً اورانیومی که به لحاظ اولی آرام است بعد این شکافت هستهای چقدر انرژی رو از این آزاد میکند؟ میگهان به ظاهر نگاه نکنید که انقدر آرام است و انقدر گاهی در رخوت است و بیحال است اگر اون جنبه حبی او شکافت پیدا بکند اگر او بیدار بشود به مقدار بیدار شدن قدرت حرکت به این میده به این توانایی میده حالا تو تاریخ ببینید چه کسانی چه کارهایی کردن چه چیزهایی یا مثلاً تو همین جنگ خود ما جوانانی که بودند جنگ دفاع مقدس که ابتدا از یه سوسکم میترسیدن گاهی اینها مثلاً میگفت بابا شب اگر میخواستیم بره مثلاً تو حیات باید یکی همراهش میرفت تو حیات تاریک بود حالا اوایل انقلاب این همه امکانات اینجور نبود همه چی هم تا به اصطلاح باید یکی همراهش میرفت س اما این جوان یه دفعه یک بغضی نسبت به دشمن تجاوز تو وجودش پیدا شد که این میرفت تو بیابانهایی که هم عقرب داشت هم روتیل داشت اینا رو ما با چشم خودمون دیده بودیم تو سنگرهایی که این چیزها غیرطبیعی نبود براش حالا اینا تازه طبیعیش بود غیر از اون ترکش داشت توپ داشت خنپاره داشت بمباران داشت شیمیایی داشت اونا رم داشت این جوان بدون اینکه ترسی داشته باشد میرفت و یک یکی از دیگری سبقت میگرفتن که کدام در حقیقت تو حمله اول شرکت داشته باشن تا زودتر از دیگری به فیض شهادت برسد. خب این از کجا بیدار شد که امام رحمتال علیه در اون به اصطلاح بیانشون در وصف رزمندگان و مجاهدان و شهدای اون دوره فرمودن طوری بود که یکشبه ره ۱۰۰ ساله عارفان رو طی کرد. ن یعنی عارفی که ۱۰۰ سال بر خودش مراقبت رو در یک عمر ایجاد میکرد تا کمکم انقطاع از دنیا ایجاد بشود تا کمکم اون دل بر وعدههای خدا قرار بگیرد باور ایجاد بشود این با این سرعت سیری که توی جریان دفاع مقدس ایجاد شد یه دفعه این تمام انقطاعها با یک سرعت غیرقابل وصفی محقق شد و وصال حاصل شد به طوری که تمام اینکه الان گفته میشه دنیا از زیر پای انسان عبور کند به طوری که نه سختیها سخت باشد نه راحتیها برای او به گونهای باشد که غافلش کند. تعبیر حدیث معراج این است کسانی که به مرتبه ضا میرسن. تعبیر دقت کنید. حدیث قدسیست. خدای سبحان با پیغمبر اکرم گفتگو میکند در حدیث معراج اونجا میفرماید ف من عمل به رضای اگر کسی به رضای من عمل کند و برسد به مقام رضا که دیگه راضیتاً به غضائک مطمئنتاً به قدرک بشود در زیارت امینالله که انسان میبینه هر چیزی که داره پیش میاد ب براش این چون از جانب محبوب است این میبینه براش محبوب است چون از جانب محبوب است لذا کسی که راضیتاً به غضائک مطمئنتاً به قدرک میرسد تو اون حدیث قدسی میفرماید من عمل به رضای الزمه ثلاث خصال سه چیز رو براش قطعی میکنم تو این مقام یکی این است که الان نمیخوام این سه تا رو بگم فقط یکیشو بگم تا آخر سومیشو میخوام بگم یک ن است که این علم پیدا میکند به خواص و اون خواسان دوستان ما. یعنی اگر بخوایم بگیم علم پیدا میکند به اخص دوستان. اخص دوستان امروز کیه؟ امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف است. میگه کسی که با زبان عملش و زبانش به مقام رضا برسد یکیش این است که با خواص ما مرتبط میشود و بعد از اون هم با خواص دیگری که پایینتر. انس پیدا میکند. اونوقت آخرش میفرماید که اگر کسی به مقام رضا رسید لا یبالی به عسر اصبح ام به یسر علامتش این است که سختی و راحتی دنیا از زیر پاش عبور میکنه. همه اون چیزهایی که ما رو دلمونو پر میکند اگر یه راحت ایجاد شود یا تمام دلمونو مشغول میکند و هراس اگر برامون در جهت سختی ایجاد بشه کسی که به مقام رضا میرسد دیگه اینها براش چی شده؟ زیر پاش عبور میکند. مشغولش نمیکند کمتر از اونن. اونوقت شهید و اون کسی که تو میدان مجاهده به این جهاد رسید رسیده بود اینجور این حالت براش پیش میآمد که اگر بمباران و اگر راکتباران و موشکباران و اینها بود. من خودم به چشم دیدم. اگر آدم این اینا رو تا نبینه شاید باور کردنی نبود. میبینی که فرمانده تیپ آنچنان شجاع و آنچنان راضی به غذا و مطمئن به قدر بود برای اینکه اون تیپ کپ نکنه. در اثر رگبارهای مثلاً شدید حمله دشمن. چون وقتی اونا میزنن اینجوری آتش شدید تهیه ریخته میشه دیگه جای بلند شدن نیست. وقتی هم بلند نشی حرکتی صورت نمیگیره. فتحی محقق نمیشود. کل نمیگیرد. این به اصطلاح نمیدونم شما این چارلولا رو دیدید که به اصطلاح کالیبر ۵۰ شلیک میکنن یا دلولهایی که ضد هواییهایی که کالیبر ۷۵ شلیک میکند عراق از اینا داشت رو تپهها اینها رو نصب میکرد. به جایی که هواپیما با اینا بزنن چی میزدن؟ نفر رو وقتی میخواستن حمله بکنن از بالا به پایین که وقتی شما اینا شلیک میشد اصلاً انگار یه آتیش داره میاد پایین. یک پارچه آتیشه. چون گلوله وقتی با اون سرعت حرکت میکند این خودش مثل آتیش میشه تو شب. خب این تو این حالت خیلی باید کسی نگاهش به محبوب و از طرفی بغضش به مبغوض شدید باشد. جلو این آتیش بلند شه بگه من باید برم این آتیشو خاموش کنم خفهش کنم برم جلو. خب خیلی شما کالیبر ۷۵ یعنی چی؟ ۷ سانت و نیم قطر گلوله. ها ۷ سانت و نیم درسته و این با بله درسته دیگه بله چقدره بفرمایید خب بگید عب نداره بگید خوبه بله ۷ سانت و نیم طولشه ۷ سانت و نیم طولشه قطرش چقدره که این با چه سرعتی میچرخد لوله اینها ببینید این چرخش رو ایجاد میکنه که با این چرخشی که این میچرخه حالا داره میاد جلو که این آتیش متحرکی که داره میاد خوردنش این نیستش که این بخوره این میپاشونه با این سرعت با این سرعت میپاشونه به هر جا بخوره اونوقت با این نگاه بلند شه نترسه حرکت بکنه بره جلو و این رو خاموش بکنن تا بگیرن خب این خیلی توان میخواد خیلی حب شدید لذا امام میفرمود که این یک ه چی رو طی کردن؟ ره ۱۰۰ ساله رو. یک شبه ره ۱۰۰ ساله رو طی کردن. خیلی حرف سنگینیها. این نگاه با چی محقق میشود؟ یک شب ره ۱۰۰ ساله با چی محقق میشود؟ حب و بغض. قدرت حب و بغضه که وقتی امروز میبینیم که یه جریان اینجوری جنگ ۱۲ روزه و این حال بسیج مردم یکجا یک دفعه شکل میگیرد کنار هم ایجاد شد. این خیلی توانایی عظیمی بود. ما هنوز نفهمیدیم که خودمون گرمیم. دیدی یکی که مثلاً پاش ضربهای میخوره اولش گرمه. نمیفهمه اگه شکستهست. هنوز دردو احساس نمیکنه. یه خورده که هی میگذره کمکم کمکم میبینه درد چی شد؟ زیاد شد. درسته؟ مثل این ترک خوردنها یا در رفتنها. خب ما هنوز گرمیم. باور کنید نمیدونیم چه حرکتی ایجاد شد. چه چیزی باعث شد که م دشمن که به دقت خانههای افرادی رو چیکار بکند بزند که انسان از جهت جنگ روانی زدن یه چیزه دقت در اینکه فرماندههاشو از دست بده از جهت روانی و روحی خیلی یه دفعه افت به اصطلاح ت برای انسان توجهش به اینکه چقدر دارن اینها اینجوری جلو میان تو جنگ روانی خیلی مقاومتو کم میکنه. اما به جای اینکه این مقاومت کم شه چی شد؟ یک دفعه از حیرت اول به یک مقاومت جدی و همگانی عجیب شکل گرفت. به طوری که ترس تقریباً تو خیلیا ریخت. ترس اولیه خیلیا ترس اولیه مانع ندارد. اینجورست که آدم بگه طبیعت انسان نسبت به صدا و هراس بالاخره عکسالعمل نشون میده. عیب نیست. بله. اولیا خواص الهی به جایی میرسند. خدا رحمت کند حضرت آیتالله شاهآبادی یکی از فرزندان آقای شاهآبادی آقا روحالله که آقای شاهآبادی بزرگ به لحاظ علاقهش به امام اسم این پسرشو گفتش روحالله اصلاً. اسمشون روحالله چون امامو دوست داشت شاهبادیه بود اسم ایشونو گفتش روحالله. اینو آقا روحالله نقل میکرد جالبم بود. میفرمود که داشتیم تو عراق با امام همراه امام تو عراق بودن اون زمانی که امام تبعید بود عبور میکردیم یه پست برق پستای برقو دیدید که زمینیا پستهای زمینی که ترانسایی که تو زمینن اتاقک داره و اینا گفت یه دفعه شاید ما مثلاً ۲۰۳۰ قدم از این عبور کرده بودیم منفجر شد انفج من انفجار دیدم انفجار این پستهای برق رو خیلی شدیده چون فشار قویه فشار قوی وقتی میخواد تبدیل بشه به فشار ضعیف یا متوسط اون سیم فشار قوی اگه اتصالی بینشون ایجاد بشه مثل صدای بمب داره خیلی شدیده بستگی مقدار فشار قوی هم داره میگهین منفجر شد به طوری که در فاصلههای مثلاً گاهی ۲۰ ۳۰۰ متر بیشتر شیشههای خونههای اطراف همه شکست اما امام همینجور که داشت قدم میزد میرفتیم حتی مثلاً یه تکون نخورد طبیعیه تکونهها برگرده ببینه چی شد یه تکون نه هیچی این خیلی دیگه توی اوجیه که انسان بدن در خدمت چی باشه نفس قوی باشد بدن کاملاً آبع نفس باشد هیچ چیزی این خیلی در حقیقت شاز تکه خیلی زیاد نیست اما اون مردم حساسیت نشون میدن عیبی هم نداره ترس نیست این این بد نیست مضموم نیست این مسئله طبیعت انسانیه نسبت به صدا یه دفعه عکسالعملی دارد مردم میزدن بالاخره پدافند است احساس خطر است بعدم صدای انفجار است بعدم این ولی اون ترس یه دفعه چی باعث میشه ن بریزه اون بغضی که نسبت به دشمن پیدا شد و اون حبی که کنارش در دفاع از وطن و حفظ نظام پیش میاد این د تا با هم وقتی ضمیمه میشود قدرت انسان توانایی انسان بالا میره کربلا مظهر این حقیقت شد که آمد در جریان تاریخ نشون داد مصیبتاً ما اعظمها و اعظم رضیتها فی الاسلام که یا جلت و عظمت مصیبتک ف الاسلام که این جلت و عظمت مصیبتک که بالاترین مصیبت ممکن رو در اونجا اونها ایجاد کردن تا اینکه امام و یارانش در مقابل بالاترین مصیبت و اون در حقیقت رضیه و سختی نشون بدن عکسالعمل باید چگونه باشد تا بعداً هر مصیبتی که برای ما د و برای امت پیش میاد وقتی به او میسنجن میبینن این وقتی اون تحمل صورت گرفته این قابل تحمل میشود. ببینید نیست مصیبتی از مصیبتها که برای دیگران و بعداً پیش آمد الا اینکه در کربلا مظهری دارد، نمونهای دارد یه مرتبهای بالاتر از اون اونجا محقق شده. وقتی او رو در ما نگاهمون داریم و زمزمه میکنیم اونوقت میدونید وقتی مصیبت بالاتر رو انسان دید قابل تحمل شده و تحمل کردن براش مصیبت پایینه قابل چی میشه؟ تحمل میشه چون میبینه اون بالاتریه چی شد؟ تحمل شد پس اینم قابل تحمل میشه این جریانی که تو تاریخ ما عمری زمزمه محرمو کردیم این زمزمه محرم یه رزمایشه برای ما تا آماده کند ما رو که در مقابل هر سختی دیگه ی باشیم؟ مقاوم باشیم ضد ضربه باشیم اگر امتی یه همچین به اصطلاح تعلیمی تو وجودشون باشد یه همچین حالتی رو قبلاً چشیده باشن و باور کرده باشن اون موقع برای این امت این امت غیرقابل به اصطلاح چی میشه؟ ترس میشود. نمیگم هیچ نمیترسهها شکست برنمیدارد. چرا؟ چون میدونه بالاتر از اینش پیش آمده امامش و یاران امامش نه فقط امامش یاران امامش مقاومت کردن. ببینید این رو میخوایم بین این جنگ و بعد جریان محرم که جنگ ما تو این ایام هم یه ج شأنی یه تجلی یه ظهوری از جریان چی بود؟ محرم بود که بالاترین دشمنی که امروز امکان پذیر بود یعنی دشمن هرچی در دشمنیش بیشتر باشد مؤمن تو این رابطه پر با کند. چرا؟ چون بغضش وقتی شدیدتر شد قدرتش بالاتر میرود یا نه؟ یه موقع ما مجبوریم در مقابل مثلاً یه کشور مسلمان دیگری مقابله بکنیم یه مرتبه از بغضه. اما یه موقع مجبوریم در مقابل یک کافر قصیال ظالمه کودککشه مستکبره همه بدیها رو یکجا دارد. یعنی وقتی یه کسی یه بدی دارد انسان یه مقداری به خاطر این بدیش از این بدش میاد اگر دو بدی داشته باشد این بدآمدن انسان به لحاظ د تا صفت بیشتر میشود اگر ۱۰ تا بدی داشته باشد این بد آمدن چی میشه از او بیشتر میشود اگر همه بدیها رو داشته باشد و نه فقط همه بدیها رو داشته باشد همه بدیها رو هم اظهار کرده باشد در اوجش تو غزه اینها رو آشکار کرد تو لبنان نشون داد د که بمب نمیدونم چند تنی بندازد روی مقر در حقیقت مردمی که ساختمانهای چند طبقه رو یک جا یک دفع همه رو اینجور تخریب بکند و اینجور خرابی به بار بیارد و قصاوت خب بغض نسبت به این به اصطلاح شخص جرسومه فسادی که شخصم نیست یک رژیم فاسده اسرائیل و حامیانش بهخصوص آمریکا بغض چقدر بالا میره وقتی که این بدی انقدر شدید میباشد تو همه جهاد بغض به اوجش میرسد. درسته؟ وقتی بغض به اوج میرسد اونوقت وقتی اینا کنار هم قرار میگیرن یعنی حالا آمریکا هم میاد اضافه میکنه میگهین همه کاری کرد نتونست این مرحله رو اینم من اضافه میکنم بهش. اون موقع وقتی اون میاد اضافه میکنه به اونچه که به او داده بود ولی او نتونسته بود اون مرحله رو انجام بده بغض نسبت به این به اوجش میرسد. وقتی اروپاییا میان ن به سرعت تجهیزش میکنن. میگن اگر ضده هواییاش اگر موشکاش کم شده زودی ما بهش برسونیم. آلمان ملعون وقتی که اولین تجهیز کننده این در یه سری از این تدارکاتش میشه بغض به اوجش میرسد. وقتی حمایت همه این اشرار رو از این شر فاسد در حقیقت میبینیم این بغض به اوج میرسد. هرچی این بغض شدت پیدا میکند اتحاد مؤمنان اتحاد د مردم با هم چی میشه؟ شدیدتر میشه. لذا تو جایی که انسان یه صفت خوبی تو کسی میبیند مثل اینکه میبینه این سخاوتمنده علاقه به خاطر سخاوتش پیدا میکند میبینه این علاوه بر سخاوت موندن خیلی اهل رعفت و رحمته علاقهش بیشتر میشود میبینه علاوه بر سخاوت و رعفتش اهل شجاعتم هست بیشتر میشود یکی یکی میاد جلو میبینه این حسن و خلقش و بقیه صفات دیگهشم اوجه. وقتی اینجور میبینه انسان چی میشه؟ علاقهش به این چقدر میشه؟ هی شدیدتر میشود. این تو جانب محبت است. اونوقت وقتی پیغمبر اکرم که رحمتاً للعالمین است و انسان میبینه میبینه محبوبشه. محبوب کاملشه. از اون طرف اون بغض و از این طرف این حب. وقتی که این دو موتور وجود انسان روشن میشود سرعت حرکت انسان به سمت نامتناهی در به کارگیری محبت و بغض میشود. لذا میبینید تو ظرف چند روز یک دفعه وحدتی ایجاد میشود، قدرتی ایجاد میشود. دارم تحلیل میکنما از جهت معرفتی. چرا این سرعت مسئله به این شدت شد؟ باید بدونیم که چه سرمایهای تو وجودمونه و تو لحظات عادی نتونستیم این رو به کار بگیریم. چه کنیم که این سرمایه حب و بغض با این شدتی که ایجاد شده دوام پیدا بکنن. اصل این مسئله که با این سرعت این ارتباط حبی بین مردم کشور ایجاد شد به طوری که خیلی دلهایی که کدورتهای زیادی به حق یا نابه حق حالا اونشو الان کاری نداریم ممکنه بعضی به حق باشد بعضی هم به نابه حق باشد اثر در حقیقت سوء تفاهم باشد یا نه فعل طرف بد بوده و این قدورت ازش به جا اما در هر صورت میبینن الان نسبت به یک دشمن منی که دشمنیش در اوج فساد و قصاوت و اینهاست همه کنار هم جمع شدن این آیا تو این نگاه این ابتلایی نیست که حقیقتش رحمت است چقدر ما باید خرج میکردیم از جهت مالی تا مردم رو بتونیم به یه نقطه ارتباط اینجوری برسونیم چقدر هرچقدر اگر مملکت از جهت نعمت ظاهری هم به یه اوج ن یرسید فکر میکنید بازم این ارتباط نه خیر اونجام ایجاد نمیشد بهانههای دیگری مشکلات دیگری چیزای دیگری بود که این ارتباطو ایجاد نمیکرد این ارتباط واقعاً یک نعمت ویژه خدای سبحان بود که ایجاد شده تا به ما بچشاند تا تو این چشیدن ما برسیم به اون مقامی که لا یبالی به یسر به عصر اصبح ام به یس یعنی به یک مرتبه امت نه فقط افراد امت رسیدن به مرتبه رضایت که راضی حتی وقتی که اعلام شد که میخوان توقف به اصطلاح جنگ رو داشته باشند فعلاً توقف حملات باشد مردم اظهار نارضایتی کردن با اینکه توقف جنگ مطلوبه بر هم است که بمبارانی نباشد خطری نباشد آرامشی همه دوست دارن اما این بغض به درجهای از شدت رسیده بود نسبت ه به اون مبغوض در یک اوجی قرار گرفته بود میگه با اینکه سخت است با اینکه اذیت کننده است با اینکه من مثلاً فرزندم همسرم اطرافیانم میترسن اذیتم میشن ممکنه بعضیا مثلاً مجبور شده بودن جاشونم ترک بکنن یا اطرافیانشون شهیدم شده باشن و دیده بودن این خراب اما میگه حاضریم اینا باشه ادامه بدیم تا این دشمن ملعون مبغوض چی بشه؟ سرکوب بشه و له بشه. لهتر از این بشود، بیچارهتر از این بشود تا دوباره قصد نکند. ببینید این نگاه از چی نشأت میگیرد؟ از اون اوج بغضی که او نشون داده. یعنی او باعث شد که ما به این بغض برسیم. ما که درونمون از ابتدا کسی رو دشمن نداریم بیخود که وقتی کسی کار زشت قساوتآمیزی نکند که انسان بیکار نیست که با هر کسی بخواد دعوا بکند که اوش ع کرده او آشکار کرده این نگاه رو اگر پیش آمده شناخت دشمن در یک اوج سرعت ارتباط رو ایجاد میکند. ببینید هر کسی یه حب ذاتی دارد من خودمو دوست دارم از بچگی کودک که به دنیا میاد خودشو دوست دارد و این حب ذاتش باعث میشه ابتدا پدر و مادرشو خودش میبینه تو همون اوایل کودکی لذا میبینید که پدر و مادرشم دوست داره به خاطر اینکه خودشو دوست داره لذا اگر یه م دور از پدر و مادر باشه بچه غریبی میکنه، گریه میکنه، احساس میکنه خودشو از خودش گرفتن نیستش انگار خودش با خودش همین غربت احساس میکنن یه خورده بزرگتر میشه میخوام سریعتر بگم یه خورده بزرگتر میشه دوستانشو خودش میبینه نوجوان وقتی که دوستانشو خودشو میبی خودش میبینه اگر یه موقع کسی به یه دوست صمیمیش توهین بکنه احساس میکنه به خودش توهین کردن لذا بدش میاد سختش میشه دفاع میکند به مقداری که این دوست ی باشد. یه خورده بزرگتر میشود جوان میشود. احساس در حقیقت تشکیل خانواده براش ایجاد همسرش رو که انتخاب میکند خودش میبینه اما این داره هی اوج میگیره تو محبت، تو نظام تکوین. اینو همه هم دارن. به طوری میشود که وقتی خرج میکنه برای همسرش احساس نمیکنه برا بیگانه خرج کرده. در حالی که تو رتبه قبل حتی برای دوستان صمیمیش اگر پولی رو خرج میکرد خرج کرده بود. رو دوست داشت اما یادش میموند که خرج کرده. من مهمونی مهمونشون کردم. یادش میموند که مهمونشون کردم. اما وقتی برای همسرش خرج میکنن دیگه یادش نمیمونه. چون احساس خودیت و وحدت خیلی شدید شده. میبینی این دیگه از اغیار بودن کمرنگتر شده. خودی بودن شدیدتر شده. بعد بچهدار میشود همین نسبتو تو فرزندش میبینه بچش خودشه. لذا از خودش برای خودش بهتر برای بچ. لذا ببینید ا میریزه سر سفره داره میکش غذا رو بهترینهاشو زیباترینهاشو گل سرشو برای کی میکشه؟ برا همسرشو بچههاش میکشه بعد خودش میبینه اون تهدیگاش و اونجاهایش که مثلاً یه خورده زیباییش مثل مثلاً اون روی کار نیست برا خودش قرار میده من اینا حالا دیگه تو همه خانوادهها آدم میبینه ایثارگری مادر که خودش رو توسعه داده به طوری که اونها رو خودش میبینه بلکه بهتر از از خودش حتی این نگاه خیلی زیباستا تو یه کشوری که رشد ایجاد میشود مردم با هم نظیر این ارتباطو برقرار میکنن لذا نمیگه به من صدمه نخورده حالا به دیگری خوردش به من چه ربطی داره همین که میبیند یه کسی دیگری براش صدمه ایجاد شده احساس علم رو تو خودش میکند احساس درد رو تو خودش میکند و این باعث میشه بغضش شدت پیدا میکند. کشد نسبت به دشمنی که این کارو کرده. نگیم بغض بده. بغض اگر نباشد انسان بدنش وقتی که ویروس وارد بدن میشود بدن انسان در مقابل ویروس یک به اصطلاح سیستم ایمنی قوی دارد که اون سیستم ایمنی قوی در مقابل این میایستد و این باعث میشه دائماً دارن سلولهای ما رو آنتیبادیهای ما چک میکنن که این خودیه یا بیگانهست. اگر بیگانه پیدا بکنن از بینش میبرن. حب ذات یعنی اینکه انسان تو اونجایی که بیگانهای که قصد جان این کرده بیگانهای که در مقابل میخواد اینو از بین ببرد اگر نشناسد چی میشه؟ وادا در مقابلش خب او وارد میشه اینا لذا ببینید وقتی که ویروس اچ آی وی وارد بدن میشود با قالب خودی میاد پوستش خودیه سلولهای خودی رو پوسته دارد اما هستهش چیه؟ هستهش اون ویروس است این ادیهای ما وقتی به اینا میرسن میبینن اینا خودین چون پوسته کاملاً خودیه رهاش میکنن. وقتی رهاش کردن این میاد میره میشینه تو مرکز تولید سلوهای ایمنی اون رو از بین میبرد. وقتی مرکز تولید پدافند ما از بین رفت اون موقع این بدن بیدفاع میشود. وقتی بدن بیدفاع شد کنن که مریضی به این نرسد چون سیستم ایمنی ندارد. ببینید تو نظام کشوری همین جوریست. اگر یه اجتماعی تو نظام وجودیش دشمنشناسیش ضعیف باشد نسبت به دشمن حساسیتش کمرنگ باشد اثرش چی میشه؟ اثرش این میشود که اون دشمن مرکز پدافند این رو که از بین برد اون موقع این دیگه قدرت پدافن نداشت. اون موقع قدرت د هر کاری تو این انجام بدهد هر امکانی براش فراهم میشود پس بحثمون رو اگر جمع بکنیم که فرصت گذشت این است که ما تو نگاهمون این فرصتی که امروز ایجاد شده یه طلیعهای برای ورود به محرمی بود که اوج بدی در مقابل اوج خوبی قرار گرفت تا یه تابلوی بزرگی در تاریخ برای مؤمنین باشد که همیشه خوبها براشون مصداقی معلوم باشد دیها مصداقی معلوم باشد و هر فعلی که نسبت با اون بدی پیدا میکند بغض ما رو از اون به بالاترین بد برساند نه این بد چون این بدم یه ظهور از اون بده و خوبی رو هم اوج خوبی رو به امام برساند امام حسین علیه السلام این نگاه باید چی بشه قدرت انتقال ما رو تو این ایام ایجاد کند لذا دیشبم عرض کردیم که سرعت حرکتی که بین حب و بغض ایجاد میشود ر ایجاد سرعت حرکت قویتر از حب هم عمل میکند. لذا در قرآن هم میفرماید ابتدا ف من یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله اول کفر به طاغوتو ذکر میکند بعد ایمان بالله رو در حول کفر به طاغوت امکان اتحاد بیشتر است. امام در ابتدای انقلا انقلاب میخواست بشه حول رفتن شاه استبداد سقوط استبداد این رو ایجاد کرد بعد در دوران دفاع مقدس حول در حقیقت چی؟ اون سقوط صدام که اون در حقیقت شکل بگیرد یا امیرمؤمنان علیهال السلام در جنگ صفین گفت نگاه بکنید به دورترین نقطه که خیمه معاویهست اون رو هدف بگیرید افراد مقصود شما نباشد مشغول به این جزئیات نشید اون نگاه دور که اصل و اساساست تو جنگ جمل امیرمؤمنان علیه السلام فرمودن که اون شتر رو هدف بگیرید نمیخواد خیلی به فش به اصطلاح خودتونو مشغول بکنید. لذا بیشترین کشتهها پای شتر ایجاد شد. چون امیرالمؤمنین فرموده بود که اون خیمه اصلی باید هدفگیری که وقتی او بشکند چی میشه؟ لشکر پاشیده میشود و لذا کشته کمتر میشود. لذا این خودش یک نگاه چی هستش؟ یک نگاه رحمانی به مسئلهست و همینطور جریان آمریکا رو امام از ابتدای انقلاب بعد از تسخیر سفارت به عنوان شیطان بزرگ علم کرد تا با نگاه به شیطان بزرگ همه عداوتها نسبت به این دیده بشه. اونوقت کسانی که دنبال این هستن دشمنیها رو کمرنگ کنن. دیده نشود دشمن بگن در حقیقت دشمن اصلاً لعن بد است. اصلاً انسان چرا لعن کنه؟ بله لعن بد است تو جامعه انسانی تو جامعه ایمانی نه لعن بد است. تو جامعه انسان سفاک. کسی که سفاک شده ظالم شده این سرطانی تو جامعه اگر بخوای بگی با این نباد لعن کنیم دشمنی نکنیم یعنی چیکار کنیم؟ بذاریم این صفک و فسادش این سرطانش همه جا رو پر کند معلومه که اینجا رحم کردن بر یه همچین شخصی بر یه همچین جریانی این چی هستش؟ این بیرحمیست. این رحم این رحم بیرحمیست. اگر این نگاه رو کردیم میبینیم که ما باید الان اگر حتی توقف حملهای شده دشمنی مون رو نسبت به این جریان فاسدی که داره تو غزه این کارو میکند. تو لبنان همین امروز دوباره چه بمبارانهایی داشته؟ قصدشم این است که یکپارچهسازی کند همه اینها رو و ایران رو به عنوان مانع اصلیش میدونه. بدونید و یقین بدونید که این بغضش نسبت به جریان ایران اشد از همه جاست و لذا هیچ به اصطلاح قصدی ندارد که کوتاه بیاد. اگر ما الان کوتاه هم آمدیم این کوتاه آمدن برای آماده دن برای مرحله بعد است خب عشق را افسانه کردی یا حسین عقل را دیوانه کردی یا حسین امشب شب سوم محرم است تو این تشی یه کودک ۳ سالهای رو گذاشته بودن روی جسد سردار اسلام شهید حاجیزاده که این علمدار کنه حافظهای بودن تا بودن اینها اینها بودن که شهادت اینها باعث این شد کودک ساله امام حسین علیه السلام است این کودک اونجور که نقل کردن در وقت ولادت مادر رو از دست داده لذا یه توجه ویژهای از همه نسبت به این کودک بود که چون مادر ندارد یه توجه ویژه به تحویلش میگرفتن همه یه نازدانهای بود یه توجه ویژه بود میدونید کسی که اینجوری رشد میکنه سختی براش سختترم میشه اما این نازدانه بعد از اینکه امام حسین علیه السلام و یارانش روز عاشورا شهید شدن یکی یکی این جریاناتو دیده حالا تو کا شبی که وقتی که خیمهها رو آتش میزنن میان خدمت امام سجاد علیه السلام چه کنند از حضرت عز می گیرن میفرمایند علیک بالفرار تو این بیابانها فرار کنید تا بلکه کمتر گرفتار این گرگان بشید. اینها تو این بیابان با پاهای برهنه کودکی که اینجور نازدانه بوده جاش تو بغل امام حسین علیه السلام و زینب بوده. حالا ببینید تو این بیابانها شب چهجوری در حقیقت اینها سختی کشیدن. اما سختتر از همه اون شبیست که بعد از اینکه اینها رو عبور دادند از بیابانها و شب ازه ساعات شام سنگبارانی که دیدن در خرابه شام بعد از اینکه همه این جفاها رو دیده اونجا گریه این بچه بلند است میگن چی میخواد میگن دلش برا پدرش تنگ شده میگه سر پدر رو ببرید وقتی سر بابا رو میارن اون روپوش رو کنار میزن سری که نیزهها بر او زدن سنگها بر او زدن چوب خیزران برد زده بودن در تنور قرار گرفته بوده ببینید چه سریع بچه با چه سری مواجه میشود چهجور میبیند اون سر رو میگیرد شروع میکند به دست کشیدن من الذیی منی چه کسی منو امروز یتیم کرد در حالی که من کودکی بیش نیستم صلی الله عل یا ابا عبدالله صل الله عل
سلام علیکم و رحمه الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین وصلاة وسلام علی محمد و آله الطاهرین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ولعنت الله علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین اللهم کل ولی الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فیضه الساعه و فی کل ساعه ولیام و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارزک تو و تمتعه فیها طویلا انشاالله از یاران یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرح نید فرج محمد و آل محمد
هر چقدر مشتاق زیارت امام حسین علیه السلام در دنیا و محتاج شفاعت حضرتش در آخرت هستیم و هر چقدر دوست داریم شهدایی که پیروان راه امام حسین علیه السلام در دنیا بودند از ما راضی باشند صلوات دوم رو بلندتر مرحمت کنید الله
اللهم صل علی
محمد و آل محمد و عجل فرجهم همه عشق و علاقمون رو به حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم
اللهم صل علی محمد
و آل محمد و عجل فرجل
بحثی که در این چند شب گذشته داشتیم حول این محور ود که عالم به سوی وحدت در حرکته و لذا مؤمنان هم ازشون خواسته شده ادیان الهی که آمدند کتب آسمانی که آمدند تا سوق به سمت این وحدت بدن دستوراتشون حول این محور وحدت شکل گرفتش بعد عرض کردیم که در این ضمن اون مسیری که میتواند این وحدت رو رسیدن بهشو تسهیل کند و این وحدتی که نهایتش رسیدن به قرب ال توحید است که هر موجودی در مسیر کمال نامتناهیش به سمت توحید الهی حرکت میکند فقط و فقط با ابزاری که این ابزار امکان حرکت نامتناهی رو فراهم بکند امکانپذیر است نمیشود مسیر نامتناهیه کمال رو طی مگر اینکه ابزار و امکان نامتناهی توان نامتناهی در انسان باشد و این توان نامتناهی اگر بخواد باشد نمیشود که پخش شده باشه بگیم زمانها به هم ضمیمه بشوند توان نامتناهی ایجاد میشود چرا؟ چون اگر زمانها هر کدام اثر محدودی بگذارند جمع محدودها نامت ناهی نمیشود. جمع محدودها همیشه محدود است. پس باید هر زمانی امکان حرکت نامتناهی توش باشد تا اون قرب نامتناهی امکانپذیر باشد. اونوقت از این چه نتیجهای گرفته میشه که قدرت انسان برای حرکت تو هر لحظه نامتناهیست. خیلی بحث عمیقیه که انسان چنین سرمایهای رو در وجودش دارد که در هر لحظه ان حرکت نامتناهی داشته باشد تا از این حرکت امکان وصول به نامتناهی امکانپذیر باشد. بعد عرض کردیم چی میتونه حامل این امکان نامتناهی باشد؟ چه وسیله و قوه و ابزاری در وجود انسان ممکن است باشد که این حقیقت نامتناهی رو ممکن کند و امکانپذیر کند به اونچه که در نگاه دین برمی گردد همونجوری که اون روایت شریف از پیغمبر اکرم فرمودند که ایوریمان اوسق کدام یک از عروههای ایمان از همه محکمتر است؟ هر کدام جوابی که دادن نماز روزه حج جهاد و مشابه این حضرت فرمودن همه اینها عروههای ایمان هست اما اوسق و محکمترین عروه ایمان الحب فی الله وبغض فی الله هست که بغض در راه خدا این حقیقت رو امکانپذیر میکند که محکمترین ریسمان الهیست و تمام حقیقت حب و بغض در جریان عاشورا خودش رو آشکار کرد که محبت به امام حسین علیه السلام و یارانش که تجلی کاملی از فضایل رو و کمالات رو آشکار کردن چون عرض شد که اگر انسان میخواد محبوبش رو به سمت ش حرکت کند. اگر در این محبوب یک صفت کمال باشد انسان قدمش مطابق این یک صفت است. اگر دو صفت باشد قدمش تندتر و سریعتر است. چون دو صفت کمال رو در محبوب میبیند. اگر همه صفات کمالی در محبوبش باشد، تمام وجود انسان با تمام جهات وجود انسان که هر کدام کمالی رو میطلبد در محبوب تی دید حرکت میکند. بهخصوص اگر این تمام جهات کمالی که در محبوب باشد در اوجش هم باشد. یه موقع هست یه کسی شجاع است اما درجه دو شجاعت هست اما یه کسی شجاع است این دیگه در عالیترین درجه شجاعت است و سخاوت است و رعفت و رحمت و جود و حسن و خلق و بقیه صفات کمالیست. اون موقع خود صفات کمالی یه جاذبه برا حرکت ایجاد میکند. اوجشون شدت جاذبه ایجاد میکند. این در طرف حرکت حبی که حرکت حبی در کربلا که انقدر ۱۳۰ و اندی سال است ذرهای خاموش نشده که در قلوب مؤمنین حرارتیست از امام حسین علیه السلام که این حرارت لا تبرد ابدا خاموش نمیشود و این دائماً میکشد که این شعله محبت به اونچه از کمالات است که در وجود حضرت تجلی پیدا کرد. در طرف مقابلش که این بحثهای دو شب گذشتمون بیشتر به او تناظر داشت این بود که اگر در کسی صفت بدی وجود داشته باشد انسان به همین مقدار از او خودش رو دور میکند که از اون صفت بد این هم آلوده نشود. ناراحت است. اگر این صفت بد ۲ تا شد اگر صفت بد ۱۰ تا شد و اگر کسی همه صفات رزیله و بد رو داشت همه بدیها در وجودش بود این دیگه بدی در وجودش عرضی نیست یک حال نیست که آدم بگه من خودشو دوست دارم صفتش بد دوست ندارم فعلش بد دوست ندارم از فعلش تبری میکنم اما خودشو دوست دارم چون ذاتش هنوز آلوده شده به ما هم در روایات همین جور امر کردن که اگر مؤمنی آلوده به گناهی شد حق ندارید به او بگید فاجر زود چون او صفتش فجور نشده عملش عمل فاجرانه بوده اما ذاتش مؤمن است لذا از عملش تبری کنید دور بشید اما ذاتش رو دوست داشته باشید این نگاه در کسی که همه بدیها در وجودش تجلی پیدا کرده اونم نه در یه مرتبه نازلی بلکه در اوج بدی تجلی بکند. اونوقت در این نفرت انسان به اوج میرسد. دور شدن از او به نهایتش میرسد. انسان دلش نمیخواد هیچ شباهتی، انسی، علاقهای، ارتباطی بین او و او به اصطلاح اون فاجر باشد و اون فاسق و اون ظالم باشد. تو جریان کربلا این یقت تمام ظلم در وجود اون به اصطلاح حاکمان و یاورانشون تجلی پیدا کرد به طوری که ظلمی نبود که محقق نشود از کودککشی که در سر دست امام حسین علیه السلام برای تقاضای آبی که کودک ۶ ماهه داره در لهله میزند که یک اتمام حجت بود از جانب حضرت تا نشون بده اینها با امام حسین علیهال السلام به عنوان یک کسی که داعیه حکومت داره فقط مخالف نیستن بلکه نسل حضرت رو باهاش مخالفن بغض و کینهشون بغض و کینه فقط به شخص حضرت نیست لذا میبینید که در اونجا کودککشی محقق میشود فجایه به اشد وجه محقق میشود کینهها به بالاترین وجه ظهور میکند در نحوه کشتن افراد دانهترین و قصاوتمندانهترین روشها رو پیش میگیرن. حتی آب رو میبندن. ببینید اینا هر کدام برای تنفر از این ظلم یک دستاویزی میشود که شدت مخالفت با این رو در خودش زنده بکند. لذا خواندن روضها در جهات مختلف اینکه خانواده حضرت رو هم اسیر کنه و اون جور برخورد بکنن و با اینا شدت ظلم رو میخواد آشکار بکند. ما نمیخوایم بنشینیم، مرسیه خوانی کنیم فقط تا گریه کرده باشیم، بلکه این گریه بیدار شدن وجدان انسان است که نسبت به ظلم بیزاری رو نشون میدهد و نسبت به عدالت طلب در وجودش ایجاد میشود. اون موقع عرض کردیم که اونچه که باعث وحدت میشود حبتها و بغضهاست. اما زیبایی مسئله این است که بغضها وحدت رو زودتر تأیید میکند، آماده میکند. یعنی اگر در جایی اون بغض و اون بدی زود تجلی کرد، این بغض زود شدت پیدا میکند، اوج میگیرد و لذا جریان عاشورا به سرعت اون انعکاسش شروع شد. به طور که وقتی فجاع نقل شد از همون ظهر و عصر عاشورا به بعد که شروع به نقل فجایع شد چون ظلم و اون بدی به سرعت تأثیر خودش رو آشکار میکرد نفرت از بنیامیه به سرعت شکل گرفت که نگذاشت جشن اینها و سرور اینها یه حالت تمام و کمالی پیدا بکند. حتی مجبور شدن با رسالت حضرت زینب سلام الله علیها در جنگ شناختی بعد از عاشورا به عهده گرفت و جنگ روایتهای اونها رو باطل کرد. سحر اونها رو در بیان علت جنگ و وقایع جنگ. اون نقل حضرت و نقل حضراتی که حاضر بودن امام سجاد علیه السلام و همچنین راویان دو طرفی که حاضر بودن کاملاً باطل کرد و این باطل شدن به جوری شد که نف ت خود شرکت کنندگان رو که شاید تو وقت شرکت غافل شده بودن از اینکه دارن چیکار میکنن خود اونها هم جزو پشیمان شدگان شدن که این از دستاوردهای مطرح شدن روایت بغض عاشوراست روایت ستمها و قصاوتهاییست که تو عاشورا محقق شد بعد عرض کردیم اونچه که در جنگ ما اتفاق افتاد با ا این ترسیمی که از اینجا شکل دادم خدمتتون جریان جنگ ما که اخیر اتفاق افتاد این جنگ چند روزه با توجه به اینکه جریان ستمکار قاسی قساوتمند جریان غزه رو ابتدا انجام داده بود یک سال و خوردهای تو سراسر جهان قصاوت قصی بودن این و ظالم بودن این محقق شده بود مطرح شده بود باور شده بود که چقدر قصیست حتی به طوری که با تمام سلطهای که بر دادگاههای بینالمللی و مجامع بینالمللی اینا دارن دادگاه بینالمللی او رو به عنوان جنایتکار جنگی معرفی کرد و دیگه جا کار به جایی رسیده بود که دیگه جایی انکار نداشت. وجدان بشری بیدار شده بود نسبت به این ظلمی که محقق شده و چون این ظلم نفرت رو به دنبال خود رد. ببینید تو سراسر جهان تظاهرات علیه این جانی شکل گرفت. حتی دانشگاههای آمریکا که جزو رخوتمندترین بیاحالترین مجامع بودن کارهای جدی انجام دادن. حرکتهای مهمی که به طوری که منجر به اخراج و منجر به محدودیتهای زیادی از اینها شد ولی از بس جنایت عظیم بود پاش وایسادن. یکی از آثارشم این بود که جنگ این جنگ این فرد ظالم کودککش در مقابل کشور ما به سرعت کشور ما رو به اتحاد کشوند یعنی اون نفرت از او باعث شد چی بشه این اتحاد ایجاد بشود حالا من میخوام امشب یه نکته دیگری رو اضافه بکنم این اتحادی که در کشور ما محقق شد و ثمره نفرتی بود که از این ظلم ی نزدیک به دو ساله اونها در غزه لبنان و بعد هم تو خود ایران شکل گرفت اینا با هم تراکم نفرت ایجاد کرد و این تراکم نفرت اثرش این شد که وقتی به ایران حمله کرد مؤمنان و مسلمانان و همه ایرانیان در اینجا چی شدن؟ متحد شدن در مقابل این ظالم نه فقط ایرانیان بلکه میبینیم کشورهای مختلفی از این که کسی هیچ موقع به ظاهر خوشش نمیاد موشکی شلیک بشه و جایی خراب بشه اما چی شده بود که ملتهای زیادی خوشحال میشدن که ایران موشک شلیک میکند و به اسرائیل اصابت میکند از این اصابت خوشحال میشدن چون یک تشفی نسبت به ظلم ممتدی که او کرده بود ایجاد شده از این نگاه حالا وارد بشیم ه باعث شد این جانی به سرعت عقب بنشیند علل مختلفی داشت. مهمترین علتش که خودشون هم ناخودآگاه تو کلماتشون گاهی ابراز میکنن این بود که اینها به دنبال این بودن یه تشتی تو کشور، تفرقهای تو کشور گسستی با این حمله ایجاد میشود و اونها بر این سوار میشن و اون موج تجزیهطلبی رو و بعد هم به قول خودشون تغییر حاکمیت رو محقق میکنن. اما دیدن نه فقط این نشد بلکه استحکام بیشتر حاکمیت به لحاظ اتحاد بالاتر مردم شکل گرفت. در برابر کینهای که نسبت به ظلم. اینو دقت بکنید. این یه بحث خیلی مهمیه. نسبت نفرتی که نسبت به ظلم داشتن ظالم رو او دیدن. اگر ناراحتی هم داشتن بعد از حکومت میدیدن که این ناراحتیشون که برای خودشون شاید باعث شده بود که بیتفاوت یا حتی مخالف باشن دیدن این کجا اون ظلمی که او دارد میکند کجا لذا شدت تنفرشون تو مقابله با او شکل گرفت حالا این رو اگر ما یه سرمایه اجتماعی جهانی قرار بدیم که در آیه قرآن هم خیلی زیبا در حقیقت میفرماید که یا ای الذین آمنو ادخل فلم کافه ولا تتبع خطوات شیطان که این ولا تتبع خطبات شیطان انهم عدو مبین اینجا یه بحث بسیار زیبای قرآنیست که داره جریان عاشورا رو برای امروز ما به اصطلاح مصداقی میکند عینی میکند میفرماید ای کسانی که اهل ایمان این زمان پیغمبر اکرم است اهل ایمان در اینجا به کیا اطلاق میشده؟ به کسانی که مسلمان هستن نه شیعیان در مقابل مسلمانان غیرشیعه چون یه اطلاق مؤمن در مقابل مسلمان داریم که به شیعیان در مقابل اهل سنت اطلاق مؤمن میکنیم اما این زمان پیغمبر است هنوز خلاصه امیرالمؤمنین علیه السلام نصب به ولایت نشده است تو ضمن در حقیقت دوران حکومت خود پیغمبر اکرم است لذا همه مسلمانن هنوز مرزها از این طرف تفکیک نشده. لذا یا ایه الذین آمنو خطاب به همه مسلمان است که ادخلو ف السلم کافه داخل بشید در سلم. سلم یعنی اتحاد و صلح با همدیگر. یعنی اگر مسلمانها یه حیثیت اجتماعی ارتباطی پیدا کنن تو چه جهتی این حیثیت امکانپذیر شکل بگیرد؟ دنبالش میفرماید. تتبع خطبات شیطان این سلم و وحدتون رو در مقابله با شیطان شکل بدید یعنی شما در مقابله با شیطان یه وحدتی رو شکل بدید که دیگه شیطان طمعش از شما قطع بشه بریده بشود اگر امروز به همین مقداری که ارتباط بین مسلمانها خوشحالی بین مسلمانها حتی رجزخوانیهایی که از امت اسلامی در خارج از ایران با موشکهایی که ایران زده اونها رجزشو میخونن که ایران بود که زد نشون میده این مرد است که این کارو کرد مقابل با او بهت او رو شکست و او رو ذلیل کرد شکست ناپذیریش رو از بین برد این رجزهایی که ببینید تحلیلهای خارجیها خیلی زیباست که اونها خوشیشون کمتر از ما نیست ببینیم اگر بتونیم این شعار جهانی رو همونجوری این نفرت از بدی باعث شد که همه بدیها که در این مجتمع بود ما نسبت به این بدی مجتمع شدیم. اتحاد اجتماعی در کشور ایجاد شد کشش دارد این بدی چون این بدی فقط مختص به ما نبود که اعمال شده بلکه نسبت به همه مسلمانها اگر جوری بشود اون مرز هویتی اسلامی هم شکل بگیرد که همچنان که مرز هویتی کشور و وطن شکل گرفت در اینجا این مقابله ممدوح بود در مرز هویتی وطن ایمانی این درست بود هیچ جای خلاصه اشکالم ندارد اما کشش دارد از این برتر هم بشود تو این متوقف نشود نه این نباشد بلکه کشورهای اسلامی احساس بکنن چه دولتهاشون چه ملتهاشون دولتهاشون که به راحتی اسرائیل تهدیدشون کرده که من ان رو هم به اصطلاح بعدی من به اصطلاح اون هدف بعدی من پاکستان استردن است اینها سرزمین ماست اونا ادعاشون این است یعنی حتی اردن رو با این وابستگی نمیپذیرن مصر رو با اون قرارداد ننگین کمپ دیوید نمیپذیرن بلکه مصر رو میخوان حاکمیت داشته باشن سوریه رو حاکمیت داشته باشن اردن رو اظهارم میکن کنن از انقدر اینها نسبت به شیطنتشون و اون ظالم بودنشون متکبرن که پنهان نمیکنن حتی اینها رو اظهار میکنن. اگر ما قدرت پیدا کنیم تو نگاه تبلیغاتیمون که داریم و میتوانیم ولی باید باور بکنیم این آیه شریفه یا ایه الذین آمنو که خطاب به همه مسلمانهاست ادخلو ف السلم کافه همه با م مرتبط بشیم به طوری که اگر به هر گوشهای از امت اسلامی تعرضی شد تعرض به مرز هویتی اسلامی تلقی بشود و این جغرافیای اسلام پاسخگو باشد و همه خودشون رو به هر مقداری که میتوانند و امکانپذیر است پاسخگو ببینند، مجاهد در مقابله ببینند حتی اگر درصدی از اهالی کشورهای دیگه این کارو بکنن درصدی نه همه هم که این خیلی ممکنه و این درصد دلهاشون هست در مقابل این بغض احساسات زود برانگیخته میشود همچنان که در کشور ما در عرض دو سه روز اول اتحاد کامل شکل گرفت باور بکنید که این پلید ظالم فریبکار که قطعاً بدونید هیچ در حقیقت بعدی ندارد که به زودی زود اگر ببیند ره امکان تعرضی برایش هست و بداند که میتونه یه ضربه دیگری بزند، این ریسکش براش امکانپذیره. چون از این قبیهتر دیگه نمیشه. براش قبح بالاتری معنا ندارد. هیچ حدی نبوده که رعایت کرده باشد که بگه دیگه بیشتر از این نرم یا نه همه رو طی کرده. هر کاری که میشده کرده شاهدشم همین کودکان یتیمی کودکان خردسالی بود که رسالههایی که شهید شدن یا مادران بارداری که هم بارش به اصطلاح حملشون و خودشون شهید شدن یا این همه مردم عادی که شهید شدن اینا نشون میده که این از چیزی باکی ندارد نه تو ایران بلکه تو هم غزه ببینید چه کرده صف برای غذا ببندن این بگن ما خودمون غذا میخوایم بدیم بعد صفو به رگبار مسلسل ببندن کودک و زن و پیر و جوان ومدن تو ف غذا برای همون صف رو دیگه خ زحمت بمبارانم نکشه به رگبار ببندد نه یه بار بارها این کارو بکند که روزی ۷۰ ۸۰ نفر رو اینجوری به شهادت برساند خب این اگر که این امت اسلامی حقیقتاً در این به اصطلاح بغضی که پیدا بکنن اگر اینها به هم اتحاد و پیدا کنند دست به هم بدن و این احساس کند که اگر شدت بده اتحاد مسلمانها بیشتر خواهد شد. روابط مسلمانها قویتر خواهد شد. شدنیها قسمتی از مسئله طی شده. فقط باید این رو ما تو جنگ روایتها تو اون روایت الهی از مسئله بتونیم پیگیری بکنیم. الان عالمان اهل تسنن فتاواشون و حرفاشهاشون شدیدتر از گاهی عالمان شیعهست. در مقابله با صهیونیسم در مقابله با اسرائیل. اینا اطلاعی دادن حرفایی که میزنن گاهی از حرفای ما تندتر است در مقابله با اونها کشش مسئله خیلی زیاد است ولی هنوز اون باوره نه بین ما شکل گرفته که میتونیم با هم باشیم در عینی که اختلافاتی داریم با هم مشکلاتی داریم اما مثل داخل کشور که اختلافات و مشکلاتی بود ولی وقتی یه ظالمی با این مرتبه از ظلم میاد همه اونها کنار میره در مقابل با او که قرار میگیرن عقب مینشیند چون میبینه هرچی متحدتر بشن این حاکمیت متقنتر و محکمتر میشه و او اینو نمیخواد و او میخواست این متزلزل بشه اگر ببیند ارتباط جهانی ما داره شدت پیدا میکند همبستگی مسلمانها یا ایه الذین آمنو ادخل فی السلم کافه شعار جهانی مسلمانها بلکه بالاتر شعار جهانی مظلومان باشد مسلمانها معترض اعتراض نکردن بلکه مظلومان هم چیککار کردن از این نفرتی که این ایجاد کرده بود از این ظلمی که این ایجاد کرده بود ببینید کشورهای مختلفی خود آمریکا اروپا کشورهای دیگر همه اینها چی شدن چقدر تظاهرات کردن علیه جریان غزه که اینها داشتن و حتی علیه حمله اینها به اسرا به ایران که انجام دادن همین چند روزی که انجام شد چقدر عکسالعملها داشت. این نشون میده یه ظرفیت جهانی برای مقابله با ظلم امکانپذیره. این از اون به اصطلاح مسائلیست که زمینه رو برای ظهور آماده میکند. یعنی اگر ادراک مردم نسبت به ظلم بالاتر رفت ادراک که بالاتر بره مردم ظلم رو که ببینند نسبت به ظلم بیتفاوت نباشن. نشنون که مثلاً ن مقدار کودک شهید شد. این مقدار انسان بیگناه، مظلومانه شهید شدن. مثل اینکه بگن مثلاً امروز چند تا گوسفندو ذبح کردن براش نشه. عادی نباشد. براش سنگین باشد. عادی نشود این ظرفیت پیدا میکند که ظالم رو سرنگون بکند. ظالم رو به عقب براند. وقتی فرعون ۲۵ هز۰ یا به قولی ۷۰ ه ۷۵ هزار کود رو سربرید. این سربریدنهای فرعون باعث شد بنیرائیل جواب موسی رو بدن و در مقابل فرعون حاضر باشن با همه ترسشون قیام کنن. یعنی ترس رو ریخت. خود فعل ظالم باعث شد ترس بریزد. او این کارو کرد ترس ایجاد کند. اما این ظلم وقتی خوب ادراک شد ترس رو ریخت. ما تو کشورمون وقتی قطعنام وقتی این مذاکره اب توقف به اصطلاح حمله همین مقدار توقف حمله مطرح شد عموم مردم ناراحت شدن از اینکه توقف شده که چرا این ظالم رو دیگه موشکباران نکنیم این ظرفیت بزرگیه با اینکه مردم امنیتو دوست دارن آرامش براشون مهمه اما حاضر بودن آرامششون تا حدودی خچهدار بشود اما او ظالم سر جاش بنشیند این فقط مختص به ایران نبودا به ببینید این ظرفیتیست که عاشورا ایجاد کرد و الا قبل از این جبل از جریان امام حسین علیه السلام یزید ملعونه شرابخوار میمونباز هر کاری که میکرد مردم ساکت بودن عکسالعملی نداشتن هیچ انعکاسی نداشت چون خو گرفته بودن به این ظلم خونی که ریخته شد خون طاهری که ریخته شد ندایی که از این خون برخواست که در مقابل یزید و اون ظلم یزید بود پایههای حکومت او زل و ویران کرد و بنیامیه رو که یه حزب قوی بودن که فکر میکردن صدها سال حاکمیتشون ادامه پیدا خواهد کرد به سرعت رو به زوال و افول برد و طولی نکشید که پایان پیدا کرد این نگاه رو اگر امروز هم ما باور کنیم که دشمن با دست خودش داره چیکار میکند؟ زیر پای خودشو میکنه گور خودش رو میکند و با این باور نگاه جهانی توش پیدا کنیم. یعنی خودمون اتحاد پیدا کردیم. قانع نشیم به اینکه این اتحاد خودمون ایجاد شده. بلکه دنبال این باشیم هر کسی به هر مقداری و هر طوری که میتواند مثلاً ممکنه یه کودکی با زبان کودکانه مسلمانان جهان رو مورد خطابش قرار بده. چنانچه تو غزه وقتی که ویرانه ایجاد میشد دیدید که کودکان میرفتن رو ویرانه قرآن میخواندن. آنچنان اثر گذاشته بود که این چیست که اینها وقتی خ خراب میشه افرادم کشته میشن اما اینها میرن اونجا میشینن با یه وقاری با یه آرامشی قرآن میخوانن این قرآن چیه چی داره میگه لذا خرید قرآن تو یه دورانی به اوج رسید که این چی این خودش یک نوع بیدار کردنه یک نوع زنده کردنه اگر میخواهیم امروز حقیقتاً جریان عاشورا زنده شود باید نسبت به ظلم حساسیتمون در اوج باشد نسبت به وحدت مون و اون فضائل طلبمون نمیگم تحققش چون ممکنه ما قدر تحقق نداشته باشیم اما طلبمون به اوج برسد ولا تتبعو خطوات شیطان دنبال آیه میفرماید یه موقع ذره به ذره شیطان ما رو جدا نکند که در آیه سوره آل عمران خیلی زیبا بیان میکند میفرماید که شیطان کارش این است که وقتی خدا خطاب کرده وتسمو به حبل الله جمیعا که هم متحد بشید ولا تفرقو درسته دنبال این آیه دو آیه بعد میفرماید که ولا تکونو کذین تفرقو و اختلفو مرحوم علامه طباطبایی زیل این آیه شریفه میفرمایند خیلی زیباست میفرماید شیطان چهجوری وارد عرصه اجتماع میشود تا اجتماعی رو به واپاشی برساند جدا کنه از هم اینها رو نمیاد از اول به اینها بگه که شماها با هم خیلی متفاوتید بلکه ببین چقدر زیباست میگه چرا تفرقو و اختلفو د تا لغت هم معناست ولا تکونو کذین تفرقو و اختلفو چرا این دو تا کنار هم آمده یه بیان زیبایی دارد میگه شیطان میاد اول القا میکند که یک سلیقههای مختلفی رو تو جامعه قرار میده اختلافات جزئی که این اختلافات جزئی وقتی شکل گرفت اثرش چی میشه خیلی مهمهها ناسیهها. ببینیم ما کجای کاریم. ما تو این آیا بازی شیطان قرار گرفتیم یا نه؟ توی خانه وقتی افراد خانه هستن، فرزندان و پدر و مادر هستن، اول میاد یه اختلاف جزئی بین فرزندان و پدر و مادر ایجاد میکند. وقتی این اختلاف جزئی ایجاد شد، کمکم این اختلاف جزئی چی میشه؟ اثرش این میشود. بچه برای اینکه از خودش دفاع کنه در مقابل این اختلافی که دارد و پدر و ما مادر برای اینکه دفاع کنن از اون موضعی که دارن چیکار میکنن؟ برای این علتهایی رو قرار میدن بیانی پیدا میکنن چرا من این رو میگم؟ چون اینجوریست یعنی ببینید دنبال یه اختلاف جزئی ابتدایی دنبالش چی میاد دلایل تراشیده میشود و هر کسی برای کار خودش برای اینکه ثابت کنه حق است در مقابل دیگری دلیل اقامه میکند. وقتی دلیل اقامه شد اونوقت نتیجه میشه چی؟ دیگه تلاف عمل فقط نیست که ساده باشد. اختلاف در مبنا شده. لذا این اختلاف ریشهدار شده. وقتی ریشهدار شد حلش دیگه ساده نمیشه. لذا از یه جای ساده شروع میکند از یه جای اختلاف عمل و سلیقه آغاز میکند. اگر اونجا ما تونستیم با هم حل کنیم مسئله رو با اختلاف سلیقهای که نرسد به اختلاف مبنا عیبی ندارد اختلافا توی جامعه بین افراد تو یه حدی عادیست. ا اما اختلافی که به نزاع و به دنبالش اقامه دلیل برای کارش کشیده بشود این جامعه حالا مبناً از هم هی جدا میشن ارتباطشون در جدایی هی شدیدتر میشود و لذا برگشتشون به هم سختتر میشود ببینید همین رو تو جامعه ما انجام دادن یا ندادن به طوری که اصلاحطلب و اصولگرا و این و آن و آن یکی یکی چی شد؟ یعنی از یه اختلاف سلیقه کشید ه یه اختلاف مبانی و اختلاف مبانی هم مرزها و حدود جدی پیدا کرد. اصلاً همدیگه رو گاهی حاضر بودن همدیگه رو له بکنن. یه یه کسی یکی یک طرفی فشار برش بیاد دشمن خلاصه اونجا غافل شدن به جون هم افتاده بودیم. خب این وقتی که یه همچین فشار شدیدی از ظالم ایجاد شد اینا کنار رفت و این نمیخواستن اینا کنار بره. خیلی زحمت کشیده بودن تا اینو ایجاد کردن البته فعلاً حال اینا ملکه نشده تثبیت نشده تا ما نگاهمون در دشمنشناسی اون اوج نگاه رو پیدا نکنیم این تثبیت نمیشه اما همین مقدار ببینیم کجای کاریم از خانه هم شروع میشه اینا فکر نکنید فقط تو نظام کشوریه ولا تکونو کذین تفرقو از ابتدا تو اونجا مرحوم علامه بیان زیبای دیگری در المیزان دارن میفرماین شیطان شروع ز احساسات و عواطفه. یعنی اونجایی که شروع میکنه نمیاد از اندیشه شروع بکنه. اصلاً میگه من کاری به اندیشه ابتدا ندارم. از کجا شروع میکنه؟ تو احساسات و عواطف. احساسات و عواطف تو همین اعمال ظاهریه. تو همین روابط ظاهریه. از اینجا آغاز میکند از احساسات و عواطف. اما وقتی که این محقق شد حالا ریشهدارش میکنه تو اندیشه میکشاند. پس اگر ما بخوایم فعل شیطان رو مهندسی معکوس بکنیم و مطابق اون مهندسی معکوس محققش بکنیم در جانب ایمان چیککار باید بکنیم؟ باید تو احساسات و عواطف ارتباطاتمونو زیادتر کنیم یعنی توی خانه پدر و مادر و فرزندان گفتگوی بین همدیگه با هم نشست و برخواست بیشتر کردن حرف نشستن و خندیدن و گفتگو کردن و گرم گرفتن و عواطف احساسات میتونه اون مشکلات رو مقابله بکند. اما اگر هر کسی سر گوشی بود سی دیگه منزوی بود تو خانه این خودبهخود این اختلافات تبدیل به چی میشه؟ تفرقها به اختلافات و اندیشه و جدا شدن. وقتی تو خانه جدا شدن تو اجتماعهم که میان این جدایی سرایت پیدا میکند. یه جامعه گسسته میشود. الان داریم آثارش رو میبینیم. دست شما درد آثارشو نمیبینیم تو هر کدوم تو خانههای خودمون تو اطرافیان و ارحها خودمون چقدر پیوستگیهای سابق تبدیل شده به چی؟ به گسستها نش. شده تعبیر در روایت خیلی زیباست میفرماید از پیغمبر اکرم از این روایت از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اللهم صل علی محمد و آل محمد
حضرت میفرمایند که فحذر الانحماک فمعاصیرا از اینکه به گناه مبتلا بشید رو بپرهیزید چرا و تهاون بها بدتر از انجام گناه تهاون به گناه هست یعنی گناه رو یگه انسان گناه بودنشو سخت نبینه بیتفاوت بشه ساده انگاری به گناه داشته باشد و تهاون بها فاصسی یستولی بهخزلان دنبالش برای انسان خزلان میاره خزلان یعنی چی یعنی من یه کاری انجام میدم و با این کاری که انجام دادم دو سه تا کار دیگه برام ساده میشه من یه عمل بد انجام دادم دو سه تا عمل بد برام چی میشه انجامش ساده میشه با این انجام مقابل چیه؟ توفیق توفیق این است که من یه کار خوبی انجام میدم مقابلش دو سه تا کار خوب جلو رام قرار میگیره نمیدونم این از کجا آمدا داشتم میرفتم یه کسی رم دیدم یه حرفی هم زدیم یه دفعه میبینی یه باب وسیعی تو ارتباطات تو کارها و نمیدونم میگم عجب چه شانسی داشتیم امروز مثلاً اینا شانس نیست این اسمش توفیق است در گرهگشایی و اونورشم خز یه دفعه این یه کار بدی کرده یهو میره تو یه کار دیگری میبینه دو سه تا کار بد دیگه شکست دیگه مشکلات دیگه براش پیش آم دونه چرا اینو اسمشو میذارن خزلان در مقابل توفیق میگه این دنبالش خزلان میاد که انسیولی بها الخزلان علی صاحبها اون کسی که انجام داده حتی یق فی منها تا اینکه توی گناه بالاتری این رو بندازه این اثر گناهشه که به یه گناه بالاتری چی میشه میرساند او را این گناه قبلی کوچک بود به بزرگتر بزرگتر بعد میگه میرسان خود وقت داره میگذره میگه به جایی میرسد که بعد میبینه دیگه به ولایت ولی الهی علاقه ندارد دیگه به مجالس امام حسین علیه السلام میلیارد اول ممکنه بیملم بیاد بعد میبینه اینم دیگه نمیاد از جلو مجلس امام حسین رد میشه صدا میشنوه میبینه دلش میلی ندارد میگه این خزلانه خیلی چه کرده آدم که میبینه تعبیر روایتها فلا یزال یاسی و یتهاون هی گناه رو انجام میده هی میشه نسبت به گناهان و یخزل و خزلان بیشتر میشه براش و یوق فیما هو اعظم مما جناهی شدیدتر میشود حتی یوقعه فی رد ولایت وصی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم صل علی
میبینه دیگه ولایتو دوست نداره امیرالمؤمنین قبلاً اسمش میومد دل این آب میشد میبینه نه الان خیلی هم نمیدونه چرا راها ساده نگیریما یه کسی بود میگفت حاج آقا من اذان صداش میآمد دلم آب میشد با یه سرعتی میومدم به مسجد خودمو برسونم الان از جلو مسجد که رد میشم اذانم میشنوم دارن اذان میگن میبینم نه حالی ندارم میلی ندارم این خزلانه چکرد آدم که نسبت به اون خوبی چی شده بیتفاوت شده بعد میگه ادامه میده تو روایت میفرماید میگهین ادامه میده تو گناهش اینجا اول ولی الهی بیتفاوت شد میگه ادامه میده تا از رسول خدا هم میبینه دیگه براش مهم نیست میگن خلاصه به پیغمبر جسارت کردن میگه خب کردن که کردن حالا دیگه چه چیزی دیگه ما نباید پیشو که بگیریم پیغمبر یعنی مظهر همه خوبیها وقتی به رحمتاً للعالمین کسی جسارت بکند ما پاسخی نداشته باشیم اون موقع یعنی نسبت به همه خوبیا بیتفاوت شدیم نه فقط به یه شخص است این شخصی بوده که مصداقه اگر جسارت میکنن نه نعوذ بالال به رهبری به مرجعیت به عالمان به بزرگان بعد میبینیم برامون تفاوتی نمیکند دلمون نمیلرزد معلوم میشه که این خزلان نسبت به وجودمون پیش آمده که این باید ترسید میفرماید ادامه میده این در خزلانش در این کارش به طوری که اگر به خدا هم کسی جسارتی بکنه میبینه این براش مهم نیست دنبال روایت ولا یزال ایزن بذالک حتی یوخه فی دفع توحید فی دین الله یواش یواش میبینه اصلاً این مشرکانو دوست داره با اهل توحید میلی نداره اصلاً دور میشه ذره به ذره پس باید نفرت تو وجودمون نسبت به بدی ذرهای کم نشود و الا این ذره کم شدن نفرت دنبالش چیه؟ بدی بالاتر بدی بالاتر بعد تا به جایی میرسد که هیچ بدی دیگه برای این زشت نیست ادراک بدی برای ما مهم است انشاءالله جریان عاشورا این بودش که میفرماید دیدم معروف منکر شده و منکر معروف شده امام حسین علیه السلام میگه من قیام کردم تا معروف معروف بماند و منکر منکر باشد اگر ما امروز حساسیتمون به معروف منکر کم بشود بدی رو که میبینیم حساسیت نداشته باشیم خوبی رو که میبینیم خوشحال نشیم احساس خوشحالی بهمون دست نده این دنبالش خزلانه است پس بالاترین بدی که این ظلم ظالمیست ایجاد کرده این فراگیر شده صداییست که همه رو بیدار کرده دیگه کسی نمیتونه بگه من این مرتبه بدی رو هم بد نمیبینم این صدای بلندیست که بیداری همه رو به دنبال داشته عشق را افسانه کردی یا حسین
عقل را دیوانه کردی یا حسین امشب شب چهارم است است. گاهی در خانه فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها میرن. گاهی در خانه حر میرن. هر دو خوبه هر چقدر ما شهدای کربلا رو هر دستهایشون که هستند رو یادشون رو نامشون رو زنده کنیم شفاعتشون رو بیشتر برامون قرار دادیم بیداریمون رو بیشتر قرار دادیم لذا سعی بکنیم عترم نگاه بکنیم. عیبی هم ندارد که هر کدوم از اینها رو اولین کسی که جلو امام حسین علیه السلام ایستاد لشکر حرم بود.
سلام علیکم و رحمتالله
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدله رب العالمین وصلاة وسلام علی محمد و آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد صل علی محمد عجندا اجمعین الی یومدین اللهم کل ولی حجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فیضه ساعت و فی کل ساعه ولیم و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلم و عینا حتی تسکنه ارزک تو و تمتعه فیها طویلا انشاالله از یاران یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم صلواتی سرداری مرحمت کنید صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج
انشاالله خدای سبحان شهدای ما رو میهمان امیرمؤمنان علیه السلام حضرت زهرا سلام الله علیها فاطمه زهرا سلام الله علیها و همچنین امام حسین علیه السلام قرار بدهد و ما رو هم عاقبتمون رو ختم به شهادت بگرداند صلوات بلند مرحمت کنید
اللهم صل علی محمد و آل
محمد و عجل فرجهم همه عشق و علاقمون رو به حضرت زهرا سلام الله علیها با صلوات بر محمد و آل محمد ابراز کنیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج بحثی که در این چند شب در مح ظر دوستان عزیز در این ایام محرم که ماه صعود الله و پشت سر گذاشتن موانع است در محضر دوستان بودیم این بود که قرب ال مسیریست که بسیار نزدیک است اما در عین نزدیکی برای همه امکانپذیر نیست چون با قطع تعلقات صورت میگیرد و قطع تعلقات راحت نیست و الا ان الراه الیک غریب خیلی نزدیکه به تعبیری که امیر مؤمنان علیه السلام دارد مقصد معلوم است مسیر روشن است زاد و توشه معلوم است همه روشن است انسان فقط باید یه هی کند تا این رکب راه بیفتد همون هی رو نمیکند. همون حرکت آغازین رو که به نتیجه برسدو انجام نمیده. لذا ماه محرم ماهیست که به انسان قدرت بده که نشون بده قطع تعلقات سخت نیست. چنانچه امام ما این کار رو با یارانش به سادگی انجام دادند و یک الگویی رو برای حرکت ایجاد کرد. کردن عرض شد در شبهای گذشته که مسیر کمال نامتناهیست. اینا رو به صورت فهرست میگم مسیر کمال نامتناهیست. انسان قدرت نامتناهی برای طی کردن این مسیر نامتناهی را دارد. اگر بخواد این مسیر نامتناهی رو طی کند و قدرتشو داشته باشد باید هر لحظه امکان رسیدن به نام ی باشد و الا اگر بگیم در زمانهای محدود که ضمیمه بشن به هم نامحدود رسیدنی باشد امکانپذیر نیست از محدود به جز محدود زاده نمیشود مجموع محدودها محدود است. پس اگر بخواد یه حقیقت نامتناهی باشد باید لحظهها امکان نامتناهی داشته باشد. اگر لحظه امکان نامتناهی داشته باشد باید توان نامتناهی در هر لحظه امکانپذیر باشد. اگر توان نامتناهی در هر لحظه برای انسان باشد، چقدر سرمای درون ما خدا قرار داده و ما چقدر ازش استفاده میکنیم؟ توان نامتناهی رو خرج چی داریم میکنیم؟ چقدر از این سرمایه سود به دست میاریم؟ آیا این قلانه است یا اگر انسان چشمش باز بشود که هر لحظه امکان رسیدن به نامتناهی براش بوده و سرمایهشو داشته اما تو مجموع عمر ۱۰۰ سالهش چقدر مسیر رو این افان و خیزان طی کرده این بابی که به عنوان باب شهادت مفتوح میشود به تعبیری که امام رحمتالله علی داشتند ره ۱۰۰ ساله یکشبه طی میشد که کسانی که تو این مسیر افتادند که مشتاق شهادت بودند بیتاب شهادت بودند به گونهای بود که لحظه لحظه اشتیاق به رسیدن بهشو داشتن چون مراتب شهادتم متفاوته دیگه اون کسی که این حالو داشت وقتی میرسد به اون او ند که چقدر محصور بود و الان چقدر عالمی که در مقابلشه باز و عظیم است که در چه حیتهای از وسعت قرار میگیرد. این نگاهی که تو حرکت ما امکان پذیر است رو شهید آشکار میکند که فرهین بما آهمال. اینها خرسند به اون چیزی که خدا بهشون داده خدا داده خدا به ما هم زندگی عمر حیات میدهد اما خیلی تفاوت رو دقت بکنید خدا به ما هم عمر زندگی رزق حیات میدهد اما ما چون باورمون نیست که این حیات و رزق من عند الله هست چون آونچه که من عند الله باشد نامتناهیست حد ندارد از خ مطابق خالقیتش خلق نشأت میگیرد قابل است که حد میزند در گرفتن محدود میکند و اینقدر میبیند اگر قابل از اون حالت زیغش و تنگنای وجودیش خارج شود و قائمه به فاعلیت حق فقط باشد اون موقع فرحین بما آهمال یعنی اونچه که میگیرند نه در در حد خلق میگیرند بلکه در رتبه خالقیتی که فاعل است اخذ میکنن چقدر زیباست. یک دفعه عالمش عوض میشود چون حدود رو شکست. ببینید یه مثال واضحی عرض بکنم که این مسئله روشن بشه. خیلی مثال. امام صادق علیه السلام میفرماید که وقتی که حاجر و اسماعیل در اون بیآب و علف غیرزی تعبیر قرآن غیر قابل زراعت ابراهیم خلیل اونها رو به امر الهی گذاشت و رفت اونجا بچه تشنه شده و پا به زمین میکشد مادر در صفا و مروه به دنبال آب برای بچه له زنان میدود بعد میبینه زیر پای بچه آب روان شده وقتی میاد اینجا میبینه آب در این بیابان غیرزیزر روان شده و داره از بین میره دورشو حصر میکند دورشو سنگ میچیند تا این آب هدر نرود امام صادق علیه السلام میفرماید اگر حاجر سلام الله علیها دور این آب رو سنگ نچیده بود این آب الی یوم القیامه هم نبع و جوش داشت هم جریان داشت اما چون حاجر دور این رو سنگ چی ارد تا روز قیامت جریانش رو مانع شد و این حد زد به جریانش اجابت مطابق خالق صورت میگیرد ما حد میزنیم در گرفتن هر چقدر این باور قویتر بشود اجابت در حد خالق دیده میشود این تعبیر رو مرحوم علامه طباطبایی در المیزان هم دارند که میفرمایند زیل این روایت شریف که ان العتیه علی قدر نیه میفرمایند ما تا کسی مریض است باور میکنیم که مریض رو با دعا ممکنه که خوب شود اما اگر مرد چی دیگه اونجا کسی توهم دعا کردن برای حیاتش هم ندارد چون میگه دیگه مرد دیگه تمام شد نم اینجوری نیستیم تا لحظهای که این نمرده دعا میکنی اما از دنیا رفت دیگه تمام شد عزاداری میکنیم در اونجا میگه اماما انبیا باور دارند که خدا مرده رو هم میتواند زنده کند. لذا بارها و بارها پیش آمده که دعا کردن تا مرده هم زنده شود. اما ما این باوررو ما نداریم. چون این باوررو نداریم دعا هم نمیکنیم و این تقاضا رم نداریم چون این رو از حیته قدرت خدا خارج میدونیم. ناخودآگاه به محدودیت قدرت خالق هم قائل شدیم این رو ضمیمه کنید که ان العطیه علی قدر نیه عطایای الهی به اندازه نیت کسیست که میگیرد نه عطیه از اول اینقدرست این گرفتن این این رو حد میزند پس مراقب باشیم تو دنیا از دست ندیم اون اجابت حق رو که نامتناهیست محدودش نکنیم از محدود نکردیم حد نزدیم اجابت پی در پی است لایه به لایهست باور کنیم اینم یه لایهشه بدانیم بالاتر از اینم هست که من درکی ندارم اگر این نگاه رو کردیم یعنی لایههای بعدشم یکی یکی آشکار میشود این به لحاظ این است که خلق در رتبه خالق دیده میشود نه در رتبه مخلوق اون که خلق رو در رتبه مخلوق میبیند حدود رو دیده از چشم خود خدا ندیده نگاه از چشم خدا به عالم که ائک الذین نظرو المخلوقین به نظریم با چشم من حدیث قدسیست حدیث معراجیه با چشم من به عالم نگاه میکنن که اگر با چشم خدا به عالم نگاه کردی صحنه مطابق ریت الهیست و اونجا حدی در کار نیست این یه نکته در رابطه با اینکه اگر میفر ا فرحین بما من فضله اونی که خدا میده خوشحالن اینها ازش فکر نکنیم خوشحالیشون مثل نعمتهاییست که به ما داده میشه ها فرحینش به لحاظ اینکه هیچ واسطهای نمیبینند هیچ حدی نمییابند لذا اونچه که به اونها داده میشود بیواسطه از خدا و بیها محقق میشود. د لذا این فرحینه فرح یک فرح دیگریست که حد ندارد فرحشهم فرح بیحد است که این موجود پیدا کرده این میشه احیا عند ربهم یرزقون که رزق اندر رب این است رزق اندر رب یعنی حد نخورده محدود نشده ما نمیفهمیم یعنی چی حقیقتاً نمیفهمیم یعنی چی رزق نامتناهی برای ما مفهومی دارد چون آنچه که انس داریم و فهمیدیم همیشه حد مت حد و متناهی بودن اشیا است. لذا اینکه عرض کردم که انسان توان نامتناهی دارد اجابتش در شهید محقق میشود به طوری که این فرحین به ما آاهم الله در اون شهدایی که یتخ منکم شهدا پرچم میشن برای هدایت بقیه که راه میشن راهنما میشن بقیه بهشون اقتدا میکنند. اینها با توان نامتناهی حالا اخذ میکنن دیگه اون اخذشون بیپایان است. به دنبالش میفرماید و یستبشرون بالذین لمحق بهم من خلفهم و غیر از اینکه اینها خودشون خوشحالن راضی به این نمیشن. چون در دنیا حالشون اینگونه بود که دائماً مرا با دیگران خودشون رو درگیر میکردن تا اونها م حرکت بدن دائماً به فکر دیگران بودن اونجا هم که میرن حیاتشون به اینگونهست که دنبال بشارت هستن به دیگرانی که در دنیا هستن که اینها رو هم حرکت بدن اینها رو هم جلو ببرن لذا بیکار نیستن جدا نشدن از اینجا قطع نشدن هر مؤمنی که از دنیا میرود در روایات دارد که هر روز یا یک روز در میون یا چند روز در میون لااقل هفته یک بار سر میزند به خانه و خانوادهش و اگر مؤمن باشد فقط خوبیها رو میبیند. سختیهای فرزندانش و نزدیکانش رو از چشمش پنهان میکنن تا غصه نخورد. اما خوبیهای اونها رو میبیند. ولی شهید که میاد چون فعال است نه فقط میبیند بلکه به دنبال این است به تعبیر قرآن که بشارت بدهد. یستبشرون بالذین اینا د ل تأثیرگذاری تو جامعه دنیا هستن و لذا خدا دستشون رو باز گذاشته آیه قرآن استبشرون بشارت میدن فقط یه شرطی دارد شرطش این است که الذین لم یلحقو یعنی هنوز تو دنیا هستن الذین لم یلحقو بهم به اینها نرسن تو دنیا اما من خلفهم پشت سر اینها دارن حرکت میکنن راهشون رو ادامه میدهن یعنی راه شهید رو با به عنوان یک پرچم نگاه میکنن و حرکت میکنن. اگر دشمن شهدای هستهای از ما گرفته و شهدای دانشمندان ما رو شهید کرده، جوانان عالم ما پا جای پای اونها بگذارن، این میشه من خلفهم. من خلفهم تو نظام عالم اون است که عالمانه جای پای قدم بگذارد به طوری که اگر یک شهید محقق شد دهها ان جوان عالم جای او رو پر کنند که یک جوانه رو اگر زدن دهها جوانه از این درخت تنومند جوانه بزند و به رشد برسد فستوا علی سوقه رو پاشون بایستن تا دشمن بفهمد که زدنه دانشمند یعنی روئیدن دهها دانشمند اون موقع او در حقیقت میفهمد چه خطایی کرده اونجاست که یستبشرون محق حقق شده یعنی کار شهید نتیجه داده پس الان وظیفه بر جوانان ماست که هر کدام از یکی از این شهدا رو به عنوان یک الگو در کوشش در حقیقت شدت کوشش شدت ت تعلم علم شدت در میدان بودن شجاعت در میدان بودن تو اون رشتههایی که خطر دارد قدم بگذارن به طوری که این قدم گذاشتنشون محسوس باشد دیده بشود دشمن ببیند اثر کارش رو که یه شهید تهرانچی یه شهید مثلاً فریدون عباسی یا شهدایی سابق و لاحق و بقیه شهید شهریاری شهید فخریزاده ازابقین هر کدام از این شهدا رو که شهید کرده ببیند چقدر جوان ثمره خون این شهید است که به پا خواستن و اعلامم کردن این اعلامم برای رقم انف دشمن اثر دارد ببینن انقدر این رشته به اصطلاح چی شده؟ طالبش زیاد شده تغییر رشته امکانپذیر شده. خب چون بالاخره حرف شهدای ما وسط آمد حرف کشیده شد لازمم بود که ما حق شهدا رو باید از یاد نبریم و ادا کنیم. اینم ادا نبود اما فقط یه ذکری بود از شهدایی که داشتیم. بیان این بود که حرکت نامتناهی امکانپذیر میشود تو هر لحظه و این حرکت نامتناهی ی با حب و بغض فقط امکانپذیر است. هیچ توانایی دیگری در انسان نداریم که این قدرت و این شدت حرکت رو ایجاد کند و بین حب و بغض هم تازه بحث بغض سرعت حرکت ایجاد میکند. حب پایداری حرکت رو محقق میکند. یعنی محبتها که محبت ولیست پایداری رو ایجاد میکند. اما که نفرت از بدیست درسته؟ سرعت جدا شدن رو ایجاد میکند. پس برای اینکه انسان بتونه حرکت کند یک قدرت ویژهای میخواد که اون قدرت ویژه سرعت جدا شدن رو ایجاد کند. وقتی این سرعت جدا شدن که تنفر از بدیست مثلاً ببینید وقتی بشر حافی اون جریان براش پیش آمد که در اون به اصطلاح بزمی که بود و وقتی امام کاظم علیه السلام عبور کرد و گفت اینجا یه کسی خادم آمد مثلاً آشغالی خالی کند گفت این منزل حر است منزل حر است یا منزل عبد است این خانه که اینجوره گفت آقا این خانه بشر حافی بشرست اون موقع حامفی نبود اون موقع خانه بشر است این آزاد است این تشکیلات مگه میشه مربوط به یک بنده باشد گفت خب هان آزاد است که اینگونهست این رفت و گفت چرا دیر آمدی گفت یه کسی دم در اینجور گفت خلاصه این تا شنید گرفت یه شوک براش ایجاد شد که اون شوک این رو منقطع کرد از چی از این بدی که این آزاده است فهمید یعنی چی یعنی قید و بندی ندارد عبد خدا نیست نه عبد یعنی ملک دیگری یعنی عبد خدا نیست این براش خیلی سنگین تمام شد حتی کفش نبوشید که به دنبال امام بدود مونور پا برهنه به دنبال امام دوید معروف شد به بشر حافی که تبدیل شد به یکی از زهاد بزرگ دوران خودش با یک کلامی که تحذیری که او رو از بدی یک دفعه منقطع کرد که این این چقدر یا اون جریان مثلاً به اصطلاح جریانی که وقتی در بر سر دیوار رفته بود و داشت میخواست به سرقت بره یا کار دیگری دید اونجا آیه قرآن خوانده میشود این آیه رو شنید که ینو ان تخش قلوبهم لذکر الله ان تخش قلوبهم لذکر الله وقت آن نرسیده که دست بردارند از اون همه بدی و برگردن به سوی خدا میگه تا شنید گفت قدعانه رسید وقتش شت کنده شد. این کنده شدن یک به اصطلاح برای او سرنوشتی رو ایجاد کرد که تا آخر عمر این شد جزو چی؟ جزو در حقیقت کسانی که الگو شدند، نمونه شدن برای حرکت و انقطاع از بدی. ببینید پس یه لحظه میشود تو یه لحظه یه انقطاع کامل ایجاد شود. بله انقطاعهای جزئی هم ایجاد میشود. که گاهی انسان یه لحظه از چیزی بدش میاد و از اون جدا میشود. اما لحظه بد ممکنه دوباره، روز بعد ممکنه دوباره، چند روز بعد ممکنه دوباره مبتلا شود. پس اون لحظه طلایی جدا شدن، شدت جدا شدن اثر دارد که چقدر دوام پیدا کند. اگر این ملعون خبیث که اسرائیل است اینجور در حقیقت غزه رو و بعد لبنان رو و بعد یمن رو و بعد سوری لان ایران رو در این چند روز مورد هجوم قرار داد. خباستش به گونهای بود که سرعت جدا شدن از او در همه نه فقط در ایران بلکه در کل عالم مسلمانها و حتی غیرمسلمونها پیدا شد. به طوری که ما بمباران کردیم، موشکباران کردیم مردم کشورهای دیگه هم چیکار کردن؟ خوشحالی کردن که انتقام مظلوم ان غزه از اینها گرفته شد. بچههایی که خانهها بر سرشون خراب شده بود. این بیان یعنی چی؟ یعنی قدرت بغض در کندن خیلی مؤثر است. اونوقت نهادینه کردن این قدرت بغض در وجود خیلی لازم است. پس اگر میبینیم زیارت عاشورا سراسر مشهون و پر است از اینکه لعن و سلام درسته. میفرماید ادا و موالات ببینید اینا الفاظه حرب و سلم که در حقیقت سلم لمن سالمکم حرب لمن هاربکم منشور به کارگیری سلم و حرب عداوت و در حقیقت چی موالات از اون طرف لعن و سلام که ما دو قوه داریم دو فطرت داریم فطرت فرار از نقص فطرت شوق به کمال فطرت فرار از نقص کارش این ست که انسان بدی رو که میبیند از او بدش بیاد. انسان نقصو که میبیند از او متنفر باشد. هرقدر از نقصی که میبیند متنفر بشود قدرت جدا شدن پیدا میکند. اگر ببیند جهل رو دوست نداشته باشد به مقداری که از جهل بدش بیاد دنبال این است که کسب علم کنه. کسی که علم براش سر سیریه خیلی خلاصه علاقهمند نیست نشاط در علم ندارد یعنی از جل خیلی متنفر نیست دقت بکنید اینا متلازمهها یعنی اگر میبینید با خیلی به اصطلاح راحتی و آرامی علم رو میخواید نه با کوشش و جهد نه با تلاش زیاد مشتاق شدید نیستید اگر مشتاق شدید نیستیم یعنی چی یعنی تنفریدی از جهل نداریم یه کسی آمد ابوعلی سینا یه سلام کرد بهش. بعد ابوعلی سینا دید این یه جاهلیه آمده بهش سلام میکنه به خودش گفت چه شباهتی این تو توتو دیده که علاقهمند به تو شده آمده پیش تو یه چیزی تو تو دیده که آمده علاقهمنده درسته گاهی یه کسی عاشق علم است اما یه کسی که جاهل است و به جهلش میبالد اگر به یه عالمی سراغ عالم میره یه شباهتی باد دیده باشه من یه موقع یه کسی آمد دیدم که این بنده خدا خیلی خلاصه با انقلاب زاویهش شدید بود بعد خیلی از من خوشش آمده بود دیدم داره با من خیلی تعجب کردم گفتم خدایا چی از من دیده که با اون نگاهش یه اشتراکی نمیگم اشتراک دیگری نداشتیم نمیگم تو نقطه دیگری مشترک نبودیم حتماً باید تختعه بکنیم اما بایدم آدم مراقب باشه ببینه کسانی که دوسش دارند هایی که در حقیقت دوست دارن اونها توی صراط صحیحی نیستن چه وجه مشابهتی اونچه که باعث دوست داشتن میشود مشابهت است. دقت کنید که اگر میگن عذاب هدهد که وقتی سلیمان نبی گفتین رو اگر دلیل موجهی برای غیبتش نداشته باشد او رو در حقیقت میکشم یا مسجونش میکنم سجن در زندان مینداز میندازمش. بعد یه کسی خدمت آقای حسنزاده رحمت الله علیه علامه حسنزاده عرض کرد آقا این چه عذاب سختی برای غیبت گفته بود نه ایشون فرمود نه کمشم هست بعد فرمود عذاب سجنش نه به معنای فقط زندان عادی بود میخواست بندازش با یه ناهمجنس از خودش توی قفس که این عذاب طاقت فرساست که یه کسی با غیرمجنس خودش چی بشه این غیر مشابه خودش مجبور باشه حشر پیدا کند که این نگاهی گر تشابه باشد تشابه محبت میآورد و محبت وحدت میاره. این کاری که این ملعونه قصی کرد جامعه ما رو با همه اختلافاتی که داشتن به سمت یک مشابهت سوق داد که اون مشابهت چی بود؟ دفاع از وطن بود. دفاع از کیان بود دفاع از اسلام. حالا هر کدوم از اینا انگیزهای بود. عدهای به عنوان دفاع از اسلام. عدهای به عنوان دفاع وطن یعنی این شمول و این وحدت و این محقق شد. لذا همه دیدن حتی اختلافهاشون با همدیگه که منشأ جدا شدن بود انقدر پیش این بغضی که الان پیش آمده پیش این تنفری که الان پیش آمده اونها انقدر ارزشمند نیست. اونا رو گذاشتن کنار و این بغض و کینه شد. حرف اول. درسته؟ حالا همین نگاه میتواند تو جریان کربلا به عنوان اون حقیقتی که تو تاریخ مردم نشون داد حضرت به مردم که بغض و کینهای که نسبت به مرام یزید فقط شخص یزید نیست مرام یزید رو آنچنان بغض ایجاد شود که هر کسی ببیند نکند تو مرامم من شبیه به او باشم مرحوم علامه در المیزان میفرماید روایت مهمی هم دو روایت لااقل هست میفرماید کسی که ظالمی رو نفرین میکند وقتی میگه خدایا فلان ظالم رو مورد لعن قرار بده انتقام منو ازش بگیر میگهین یه کلامیست روایتم دارد که یعنی صغری و کبری دارد یعنی مقدماتی دارد که اولین است خدایا ک هر ظالمی ملعون است این شخص ظالم است پس این ملعون است میگه وقتی داره این رو میگه اگر خودش هم اهل ظلم باشد به دیگری ظلم کرده باشد آیا لعن خود دش شامل خودشم میشه یا نمیشه چون اول گفته هر ظالمی ملعون است میگه پس مراقب باشیم گاهی اگر نفرین ما یا دعای ما مستجاب نمیشود علتش این است ریشه در خود ما دارد لذا میگه برگردید نگاه کنید اگر خدا بخواد این رو مستجاب کند براتون اونوقت نسبت به خودتم مستجاب میشودا اول به خودته بعد پس ریشه ظلم از درون ون خودت بکن نفرین کن به ظالم نه که نفرین نکنی به ظالم اما دنبال این باش که خودتم ظلمی نکرده باشی ببین چقدر زیبایباست یعنی انسان وقتی داره زیارت عاشورا میخواند داره از ظلم جدا میکند خودش رو چون داره به ظالم نفرین میکند. من یادم نمیره توی به اصطلاح یه عمرهای رفته بودیم یه بار ما عمره رفتیم یه واجب رفتیم الحمدالله شاکر خدا هستیم تو اون عمرهای که رفته بودیم به اصطلاح چیزای این عربهای اونجا روحانیونشون خیلی اذیت میکردن ما رو که اونجا منهم با لباس بودم. خب دیگه قشنگ مشخص بود. هی هر روز میومد یه گیری میداد اون روحانی به اصطلاح وهابی هر روز یه روز آخر اومد دیگه شاید مثلاً دو سه روز ما بودیم یه هفته اونجا میبودیم دیگه یه دو سه روز که بودیم وسطاش بود یه روز اومد مفاتی رو از دست من کشید مفاتی دستم بود کشید بعد خلاصه مردم بالاخره ما رو نجات دادن یعنی مردم ریختند و گفتن حاج آقا در رو فعلاً صلاح نیست اینجا وایسی یه روزی دیگه اومد سراغم گفت تو زیارت عاشورا میخونی گفتم بله گفت اللهم اول ظالم ظلم حق محمد میگی یا نمیگی صلواتو بفرستین اللهم صل علی محمد و آل محمد محمد و آل محمد و عجل
گفت مقصودت کیه؟ گفتم مقصودم این است که هر کسی که ظلم میکند ظالمه است لعنش باید کرد چه تو باشی چه من باشم چه هر کی میخواد باشه تو میگی اللهم مرحم اول ظالم گفتم تو میخونی اینجوری میخونی میگی اللهم اول ظالم هر کی ظلم کرد خدا رحمتش کنه گفتم خب هر کی ظلم کنه باید خدا لعنتش کنه گفت شما تقیه میکنید دیگه اونجا خلاصه اون روز خلاصه خیلی ما رو به شدت نجات دادن وگرنه روزا روز آخر رفتم بهش دیگه روز آخری بود رفتم پیشش گفتم شیخ این چند روز من خیلی اذیتت کردم حالا اون ما رو اذیت کرده بود. گفتمین چند روز من خیلی اذیتت کردم. هی بالاخره مزاحمت شدم و اینها. دارم میرم به اصطلاح بیتالله دیگه میخواستیم بریم مکه دارم میرم بیتالله. اگر خلاصه حاجتی چیزی داری برا اونجا یه نگاهی کرد خیلی تعجب کرد. خلاصه دید یه چند روز کاملاً ما رو اذیت کرد. واقعاًهم اذیت میکرد. خداییش خیلی اذیت کرد. ولیکن خلاصه رفتم یعنی میدونید چهجوری شد؟ دیدم که یه بچه شیعه جوون ب چون عمرهست بچهها میرفتن دیدهم بیا این یه شکلات درآورد از جیبش داد به این بچه شیعهه وقتی دید بچهها رو همینقدر دیدم هنوز این بسته بسته نشده با اینکه میدونی این بچه چی شکلات داد همینقدا همینقدر گفتم برم منم بالاخره آخری گفتم آقا من دارم میرم اونجا اگر یه نگاه کرد یه دفعه انگار شکسته شد گفتت اونجا دعا کنید من آدم شم منم نخواستم خلاصه بل بگیرم بگم باشه میرم اونجا گفتم ایشاالله رفتم اونجا دعا میکنم من آدم شم شما آدم بشید دیگران همهمون انشاءالله مورد نظر پیغمبر اکرم انشاالله قرار بگیریم تا میومدم بیرون باور بکنید از بقی میامدن بیرون این همینوری خیره شده بود چشم برنمیداشت یعنی اگر ما یاد بگیریم هنوز گاهی ذرههایی حتی برای کسانی که اینقدر بدی هم میکنن نمیگیم همشونا یعنی نشون میداد یه امیدی تو این بازم هست ولی خب بعضیا که دیگه ختملا علی قلبهن اونا دیگه هیچی تب علی قلوبهمه که دیگه اونا هیچی حالا داشتم عرض میکردم که ما تو نگاه نفرتمون به بدی هر چقدر بدی رو بزرگتر عظیمتر ضررزنندهتر به خودمون ببینیم ببینیم چقدر ضرر دارد شدت کندنمون از بدی چی میشه بیشتر میشود اگر ضررش رو کم ببینیم احساس ضرر زیادی نکنیم. مثل یه غذایی آدم میدونه ضرر دارهها اما میخوره. میدونه سیگار مثلاً ضرر داره. یه دکتری هم هست خوبم بلدهها اما میکشه. چون واقعاً اون باوری که این کشندهست نداره. احساس به ضرر داره. درسته این شدت اگر خواستید ببینید نفرتتون از بدی چقدره ببینید چقدر ازش متنفرید و دور میشید. اگر پیش بیاد ازش دور میکنید خودتون رو. اگه دیدید که تون بود ایستادید کنار بدی معلوم میشه شدت تنفرم نیست یعنی همزیستی مسالمت آمیزم امکانپذیر هست با بدی با بدی رو دارم میگما بد غیر از بدیه بد یعنی یه آدمی که ممکنه یه بدی هم توش باشد این فرق میکنه حالا حکمشم فرق میکند پس اگر ما میخوایم نگاهمون این باشه تو محرم که چه کنیم که محرم تو وجود ما اثر مطلوب و نهایی رو بگذارد باید دو فطرت تو وجود ما بیدار شود. اگر ببینید این به اصطلاح پمپ بنزینها رو وقتی که هر چند وقت یک دفعه یه میزانی دارن میارن از بیرون نصب میکنن با اینا بایستی سیم ارتباط میگیره نشون میده چقدر از تعادل خارج شده تنظیمش میکنن که بیشتر یا کمتر نشون نده. درسته؟ ما تو نظام وجودون هم فطرتهای ما در اثر کثرتها نعوذ بالله گناهها اشتغالا لت تعادل چی میشن؟ خارج میشن. اسمش میشه فطرت محجوبه. یعنی حجاب پیدا کرده و این دیگه اون ذلال و صاف نیست. اونوقت وقتی انسان محرم میرسد تعبیر این استون قطره اشکی که در محرم در مجلس امام حسین علیه السلام ریخته میشود که بیان این است که اون قطره اشک که در مجلس امام حسین علیه السلام ریخته میشود گناهان گذشته و گناهان آین بنده رو میآمرزد. یعنی چی؟ چهجوری میشه گناه گذشته و گناه آینده آمرزیده شود؟ بیانش این است که این فطرت محجوب با فطرت کل که امام است. امام فطرت کل است. امام مظهر تمام خوبیهاست. امام مظهر تنفر از همه بدیهاست. درسته؟ فطرت ما تو روضه و مجالس امام حسین باید اینجوری بشود که ارتباط پیدا کند با فطرت کل. وقتی تباط پیدا کرد. اون موقع تمام اون گناهانی که قبل از قبلاً از انسان سر زده باید نسبت به او ریخته شود. چرا؟ چون او از چی سر زده بود؟ از فطرت محجوب. الان این فطرت داره برمیگردد. یعنی من با تو مجلس امام حسین علیه السلام تنظیم کنم خودم رو. یعنی این اشق باید چی ایجاد کند؟ وقتی من از جلسه دارم میرم بیرون احساس کنم مرزم نسبت به بدی خیلی پررنگتر شده. نفرتم از بدی خیلی شدیدتر شده. مرزم نسبت به خوبی خیلی در حقیقت پررنگ شده. به این معنا که اشتیاقم به خوبی خیلی شدیدتر شده. اگر دیدیم این پیش آمده این اشک متصل شد با فطرت کل منو مثل اون جریان دستگاه بیرونی که تنظیم کرد این سیم اتصالی که اشک است تنظیم کرده و لذا حالم برگشته به تنظیمات اولیه و وباره لذا میفرماید گناهان گذشته چون از فطرت محجوبه بود که اگر من برگشتم دوباره به اون حالت اونها دوباره ضمیمه میشود و گناهان آینده چون این فطرت سلیمه و فطرت مخموره به تعبیر امام رحمت الله علیه یعنی اونی که خلق خدا بوده این گناهی ازش سر نزده اگر بعد از این به گناهی مبتلا شود این دوباره غیر از این فطرت هست این فطرت نه گناه گذشته دارد نه گناه آینده دارد و اگر حفظش کنیم این فطرت انسان رو کی یوم ولدت ام میکند مانند روزی که از مادر زاده شده خب وقت گذشت من قصدم این بود که جریان اون وحدتی که ما به سمتش میخوایم حرکت کنیم حقیقتش در سایه محو انسان در وجود امامش محقق میشود و لذا هرقدر انسان به امامش نزدیکتر بشود این انسان از کثرتها به سمت وح ت کرده تا اراده امام در وجودش جاری میشود که این یه بحث بسیار زیبایی دارد که وجود انسان تا حدی میرسد طبق روایات ما میفرماید مؤمنان ما به جایی میرسند که میشن عبدان ما خیلی زیباست چنانچه بدن برای امام هیچ تخطی ندارد یعنی وقتی ما میخوایم دستمون بیاد بالا نمیاد به راحتی میاد میخوایم نگاه کنیم میبینیم همه بدنها نسبت به نفسشون تابع است. اونوقت میفرماید مؤمن نسبت به امامش بدن برای امامش میشود. یعنی اونجا فقط امر امام است که تو این وجود جاریست و هیچ تخطی و تخلفی تو این وجود راه ندارد. انشاءالله این محرم بابی باشد که به مقداری که میتوانیم این حقیقت رو در وجودمون محقق کنیم که ما میخوایم به یک واحدی برسیم که روزی که قیامت هست گن یوم کلس به امامهم مردم رو به اسم امامشون میخونن چون اینا دیگه از خودشون اونجا وجود مستقلی ندارن چون محو امامشون بودن بدن برای امامشون بودن اونجا محاسبه جدایی ندارن یعنی وقتی کسی تابع بود محاسبهشم جدا نیست چون محاسبهش مثل بدن امام که محاسبه جدایی از امام ندارد این میشه اسمش فنا اسم اینو میذارن چی تو ادبی حیات سلوک میگن این فانی شده در او این فانی شدن به جایی میرساند انسان رو که دیگه اراده و اختیار او اختیاراً در این حاکم میشود و این به این کمال میرسد. لذا جزاش هم جزای امام میشود. اون جزایی که تو عمل به امام میدن به این میدن. چرا؟ چون این تابع بدن بوده. چیز دیگری. انشاءالله که این ایام محرم ما رو نسبت به بدیها هامون رو پررنگتر بکند و نسبت به خوبیها انشاءالله ما رو در حقیقت چیکار بکند؟ مشتاقتر بکند و خوبی رو امام ببینیم و بدی رو ضد امام ببینیم. تنفرمون از بدی به این اندازه باشد که عشقمون به امام هرچقدر هست از بدی به همون اندازه هم متنفریم. چون عقل را دیوانه کردیم. یا حسین