سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا

ان‌شاءالله خدای سبحان به همه ما توفیق اطاعت از اماممان را بیش از گذشته عنایت بفرماید.

در محضر آیه 11 سوره فتح بودیم. در ادامه این آیه که فرمودند

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌

سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَ أَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرّاً أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً ﴿11﴾

در وقتی که پیغمبر اکرم دارد از حدیبیه برمی‌گردد، قبل از رسیدن به مدینه این سوره نازل شده است، از جمله این آیه، که نشان می‌دهد وقتی یک رهبر اجتماعی می‌خواهد برگردد به محیطی که شبهات و مسائلی مطرح است، وظیفه آن رهبر این است که از قبل نسبت به مسئله یک بصیرتی داشته باشد، یک حال اشرافی داشته باشد. اینجا به وحی الهی است. در نظام اجتماعی با تحلیل دقیق است. می‌داند الان که وارد می‌شود، شبهاتی که در مسئله هست چیست. افراد مختلف چه خواهند گفت. برای همه این‌ها جواب صحیح الهی داشته باشد تا بتواند جامعه را در اوج سختی‌ها هدایت کند. در اوج بحران‌ها به کمال برساند، یعنی در هر کدام از این بحران‌ها و این حوادث، یک هدایتگری ایجاد شود. در همین جا معلوم بشود که بعد از این کسی دوباره دچار همین مسئله نشود.

#لزوم_بصیرت_رهبر_نسبت_به_شبهات_جامعه

این نگاه برای پیغمبر اکرم با وحی الهی بود که قبل از اینکه برسند به مدینه برای حضرت خدای سبحان آشکار کرد که تو وقتی می‌رسی به مدینه این‌ها عذر خواهند آورد برای اینکه نیامدند و تخلف کردند، به اینکه ما خانواده‌ها و اموالمان بی سرپرست بود و کسی نبود و این‌ها آسیب می‌دیدند، حرج می‌شد برایمان، برای اینکه حرج نشود نیامدیم. چون حکم حرجی برداشته می‌شود.

خدای سبحان به پیغمبرش خطاب می‌کند که این‌ها دروغ می‌گویند. این‌ها این‌ها را خواهند گفت وقتی تو برسی، در حالی که این‌ها دروغ است. این‌ها به این جهات نبود که نیامدند. علتی که این‌ها نیامدند این بود که این‌ها در نگاهشان رسیده بودند به این نتیجه که رفتن تو با این مومنین به سمت مکه هلاکت است، و حتما می‌میرید و حتما برگشتی در کار نیست و به وعده‌ای که خدای سبحان از طریق پیغمبر به همه مومنان داده بود که این سفر پیروزی درش هست باور نداشتند، به نگاه پیغمبر و وحی الهی باور نداشتند. نه فقط تحلیل ساده خودشان باشد. بلکه بیان الهی که به پیغمبر وعده پیروزی داده بود که بیایید و در آن خواب پیغمبر فرموده بود وارد مکه می‌شوید، این‌ها را باور نکردند. چون باور نکردند گفتند هلاکت است نیامدند.

سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَ أَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ

چیزی را به زبانشان می‌گویند که در قلبشان این نیست. در قلبشان ترس از آمدن و کشته شدن بوده است. مانع آن بوده. با این دارند عذر تراشی می‌کنند.

در جوابشان اینطور بگو… اگر آدم با خدا رابطه داشته باشد، خدا تمام آن صحنه را برای انسان روشن می‌کند. هم روشن می‌کند آن‌ها چی خواهند گفت، و هم روشن می‌کند که این بر زبانشان است و در دلشان نیست، هم می‌گوید چی جوابشان را بده.

انسانی که با خدا مرتبط باشد، رجل الهی همینطور خواهد بود. اینجا به وحی الهی برای پیغمبرش است. وعده الهی این است که المومن ینظر بنور الله. با نور خدا نگاه می‌کند. و نور الهی آن کیاستی است که خدای سبحان در وجود مومن در روابطش قرار می‌دهد.

#نظر_مومن_با_نور_الهی

قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرّاً أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعاً

شما فکر کردید با این کاری که انجام دادید توانستید از آن چیزی که تقدیر الهی بوده خودتان را حفظ کنید؟ یعنی می‌خواستید از یک تقدیر الهی خودتان را حفظ کنید؟ این‌ها اوج توحید است در مسائل عملی. برای همه ماست. برای امروز ما هم هست. انسان ترسش اگر مانع بشود… یک موقع هست که انسان حجتی پیش خدا ندارد آن بحث دیگری است. اما یک موقع می‌داند این کار صحیح است، باید انجام بشود، اما ترسش باعث می‌شود محاسباتش را متفاوت بکند. بگوید پس نکنیم به خاطر ترس.

قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً، فکر کردید توانستید خودتان را از تصرفات خدا که تقدیر الهی است خارج بکنید؟

کی چی می‌تواند شما را از تقدیرات الهی که مالکیت و ملوکیت و حاکمیت خداست شما را دور بکند یا حفظ بکند.

إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرّاً أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعاً، اگر خدا بخواهد به شما نفعی برساند یا ضرری برساند، یعنی در این سفر اگر قرار بود آسیبی به شما در این سفر برسد یا نفعی به شما برسد، فکر کردید با نرفتن از آن آسیب یا نفع توانستید خودتان را حفظ کنید؟ اصلا و ابدا اینگونه نیست. خدای سبحان اگر تقدیری برای کسی قرار داده باشد، هیچ چیزی مانع نفوذ او نیست. اگر در خانه هم می‌ماند، همان حادثه برایش در خانه پیش می‌آمد با همان ضرری که قرار بود. یا همان نفعی که قرار بود.

اما امر الهی را اطاعت کردن حقیقت کمالی است که برای انسان باید ایجاد بشود.

#ایمان_به_تقدیر_الهی_و_عمل_به_وظیفه

#موجه_نبودن_ترک_وظیفه_به_خاطر_ترس_و_حفظ_خود

#عدم_امکان_فرار_از_تقدیرات_الهی_با_ترک_وظیفه

بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً ﴿11﴾

خبیر علاوه بر علم ظاهری، یک علم به آن ظرائف و دقایقی است که به نگاه اولی دیده نمی‌شود. من مثالی بزنم. خدا رحمت کند استاد ما را حضرت آیت الله ممدوحی، ایشان می‌فرمودند ما فرشی داشتیم که خیلی کهنه شده بود، تار و پودش مانده بود. می‌خواستیم بفروشیم، فکر نمی‌کردیم کسی این را بخرد. حتی شاید حاضر بودیم کسی این را مجانی هم می‌برد ببرد. یک فرش فروش آوردیم، وقتی نگاه کرد یک قیمتی گفت ما خیلی تعجب کردیم. قیمت زیادی گفت. من تعجب کردم، یک جوری که طرف پشیمان نشود، گفتیم علتش چی بوده است؟ گفت این نقشه‌اش که هنوز در این تار و پود باقی است نقشه‌اش خیلی عالی است. ما این فرش را نمی‌خواهیم، بلکه نقشه‌اش قیمت دارد، شما برایتان نقشه مهم نبوده، فرش که استفاده زیر پایتان است مهم بوده است، لذا بدردتان نمی‌خورد. اما برای یک فرشباف، از نقشه‌اش می‌تواند کلی درآمد دربیاورد و می‌تواند فرش‌های زیادی را با این ببافد.

آن خبره بودن و خبیر بودن یکیش این است. این خبیر بود. همین که خبیر بود در این حد، توانست علاوه بر ظاهری که بقیه می‌دیدند، چیزی را ببیند که بقیه توجهی به آن نداشتند.

اینکه خدا می‌فرماید بل کان الله بما تعملون خبیرا، یعنی شما فکر کردید آن ظاهری که گفتید شغلتنا اموالنا و اهلونا، اینطور عذر آوردید، فکر کردید می‌توانید پیش دیگران خودتان را تطهیر کنید، خدا که اینطور نیست که ظاهر شما بتواند او را گول بزند.

خدا بما تعملون خبیرا، عمق کار شما را می‌داند. همه اطراف کار شما را می‌شناسد. لذا پیش او رسوا هستید.

#خبیر_بودن_خداوند_متعال

خدا رحم کند که انسان اعمالش را طوری بخواهد پیش خدا درست نشان بدهد که به تعبیر بعضی بزرگان معلق بازی پیش خدا روا نیست. اگر کار بدی کردیم، اظهار پشیمانی از بدی را داشته باشیم مرتفع می‌شود، قابل مغفرت هست. اما اگر خواستیم توجیهش بکنیم بدترش کردیم. دنبال توجیه کار بد نباشیم که بدتر می‌شود. إن‌شاءالله خدای سبحان ما را از کسانی که تابع خودش هستند قرار بدهد و اگر تخلفی کردیم زود برگرداند به اطاعت حضرت حق، گردن کشی‌مان طول نکشد.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

در پاسخ: خانواده‌های این‌ها سرپرست داشتند، کسانی بودند که کارهای این‌ها را رتق و فتق بکنند. عذر آوردند که نیایند. لذا دروغ گفتند. فاستغفر لنا‌شان هم دروغ بود. واقعا طلب استغفار نداشتند. پشیمان هم نبودند. فقط می‌خواستند حذف نشوند از جامعه. چون باور نمی‌کردند این‌ها برگردند. حالا که برگشتند می‌خواستند یک جور خودشان را در جامعه حفظ بکنند. حیثیت اجتماعی‌شان را حفظ بکنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید