سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا
در محضر آیه ششم سوره فتح بودیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
وَ يُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِيراً ﴿6﴾
دو سه نکته بعد از بحثهای سابق باقی مانده بود.
یک نکته این است که آن نقطه مرکزی نفاق و شرک را ظن سوء به خدا قرار میدهد. چون این یک امر تشکیکی است، درست است که اوج نفاق و شرک، اوج ظن سوء به خداست، اما این یک دفعه که ایجاد نمیشود. در وجود انسان ظن سوء به افعال الهی گاهی حال است، یعنی یک لحظه ایجاد میشود، انسان ظن سوئی پیدا میکند، ممکن است از آن هم توبه بکند و برگردد. اما خود همین لحظهای که این ظن سوء ایجاد میشود، به همین نسبت دل انسان نسبت به باور به خدا لرزان است. پس یک اعلام خطر است که باید مراقبت ویژه بکند که چرا پیش آمد این. از چی نشات گرفته بود این ظن سوء من به خدا. آن وقت در حوادثی که پیش میآید، وقایعی که پیش میآید، نوع برخورد انسان با حوادث و وقایع و تحلیلی که انسان میکند گاهی ناشی از ظن سوء است، خودش هم نمیداند، اما میبیند نتیجهاش این است که حال نا امیدی بهش دست میدهد. میبیند نتیجهاش این است که یأس به دنبالش برایش با این تحلیل ایجاد میشود. وقتی نگاه میکند به حوادث عالم، به وقایعی که پیش میآید، اگر میبیند که ایمانی مع ایمانش اضافه نمیشود، حتی ایمان رتبه قبلش هم محفوظ نمیماند، بلکه یک نقصی در ایمان و باورش به خدا ایجاد میشود که چرا خدا با ما این کار را کرد.
یا تخطئه کار مومنین، عبرت گیری جداست که انسان باید عبرت بگیرد از حوادث و وقایع که چه کند تا بهتر از این عمل بگیرد. اما اگر کارش به این رسید که تخطئه فعل مومنان را کرد، به طوری که این تخطئه نتیجهاش ناامیدی در خودش و دیگران شد. به مقداری که در خودش و دیگران نا امیدی ایجاد بکند ظن سوء را ترویج کرده است و از نفاق بهره برده است. این هشدار است. اگر انسان نا امیدی را در جامعه تزریق کرد یا خودش نگاه نا امیدانه کرد به حوادث و وقایع، یعنی خدا دست اندرکار کار ما نیست، یعنی خدا ما را رها کرده است، اینطور نیست که خدای سبحان متکفل امر مومنین باشد.
در آیات بعد هم خدای سبحان میفرماید
وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ
در مقابل ظن سوء باور به این است که همه عالم فعل خداست و در اختیار خداست و خدای سبحان مالک همه هستی است و همه هستی سرباز خداست.
اگر انسان با این نگاه به صحنه نگاه بکند، نا امیدی در او راه ندارد، حتی اگر تمام عالم علیه او بشود، همه چیز در راستای مقابله با او قرار بگیرد، از یک منظر مثبت نگاه میکند که خدا میخواهد آن حقایق وجودی من به فعلیت برسد. خدا میخواهد آن ایمان من را بالاتر ببرد. در تنهایی و شدت خدای سبحان میخواهد تمام حقایق وجودی من به فعلیت برسد. اگر این نگاه به مسئله بشود، این حسن ظن به خداست. آن وقت حسن ظن به خدا به دنبالش چیست؟ یزدادوا ایمانا مع ایمانهم. ایمان مضاعف میشود. در مقابل ظن سوء که علیهم دائرة السوء. یعنی در ظن سوء بلافاصله نتیجهاش این میشود که جنود آسمان و زمین را علیه خودش میبیند. احساس میکند همه عالم، در و دیوار با هم متحد شدند تا این را زمین بزنند. این یک نگاه به عالم است. اما همانجایی که میبیند در و دیوار در مقابلش قرار گرفتند، احساس میکند خدا این ها را به این نحو در آورد تا این تمام قدرتش به ظهور برسد. چون یقین دارد هر ابتلایی برای مومن پیش بیاید، ظرفیت مومن در تحمل این ابتلاء فوق آن ابتلاء است. پس اگر شدت را میبیند، این را از منظر حسن ظن به خدا اینگونه میبیند که خدا این قدر او را قوی دیده و صاحب قدرت و توانا دیده که این همه شدت را در مقابل او قرار داده تا فعلیتهای او آشکار شود.
ببینید چقدر نگاه متفاوت میشود.
آن وقت ببینیم ما در تحلیل حوادث و وقایع که پیش میآید چقدر حسن ظن به خدا داریم.
الان این وقایع که پیش آمده، ببینیم سبب نا امیدی میشود یا سبب امید انسان است؟
انسان مومن را هیچ گاه چیزی نا امید نخواهد کرد. چرا؟ چون یک حقیقت نامتناهی وجودی که جنود و آسمان و ارض پشت اوست، سرباز اوست، این ارتباط با آن حقیقت دارد. اگر همه چیز سخت بشود اما پشتت محکم باشد به یک نفری که قول داده باشد به شما که حواست بهش هست، در خوشحالی و راحتی، میگوید من که پشتوانه ام روشن است، همه این سختیها از زیر پای من عبور میکند. چون من پشتوانه محکمی دارم. اینجا خدا اظهار پشتیبانی کرده است.
وقتی به مومنین میرسد میفرماید
وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً ﴿4﴾
خدا علیم حکیم است. یعنی خدا عالم است به هر چیزی. در رابطه با مومنین خدا علیم حکیم است.
در مقابل مشرکان و منافقان میفرماید
وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً ﴿7﴾
یعنی همان خدایی که جنود سماوات و ارض در اختیارش است، نسبت به مومنین علیم حکیم است. یعنی همه حاجات او را میداند، همه مشکلات او را میشناسد، همه قدمهای او در مرئی و منظر الهی است. لذا پشتیبانی الهی کامل است. وقتی به مشرکین و منافقین میرسد، خدا عزیز حکیم است. جنود سماوات و ارض در راستای عزیز حکیم است. یعنی قدرت شکست ناپذیر، قدرت نفوذ ناپذیر، قدرتی که غیر قابل تصور است برای دیگران، آن حقیقت بروز میکند.
این دو نگاه، دو حسن ظن است به خدا.
اگر خدا میگوید مومن باید حسن ظن داشته باشد به خدا، مسیرش را هم روشن کرده است که در رابطه با نظام ایمانیاش لله جنود السماوات و الارض و کان الله علیما حکیما. وقتی نسبت به ارتباط و مقابله با دشمنان است، و لله جنود السماوات و الارض، همه هستی آنجا دنبال کمک به مومن است، اینجا دنبال ذلت منافق و مشرک است، که او را زمین بزند.
اگر انسان این باور را پیدا کرد و این آیات را با نگاه حسن ظن به خدا دید، معلوم میشود که با این لشگر میشود انسان سوء ظن به خدا پیدا کند که تمام شد، نمیشود، بن بست شد؟ راه ندارد بن بست. همانجا که بن بست است، همان جند خداست. همان راه گشایش است. نه اینکه جای دیگری گشایش باشد. بلکه خود او متن گشایش الهی است. یعنی همانجایی که ما فکر میکنیم علیهمان شد، یک دفعه چیزی شد که به ضرر ما دارد تمام میشود، همانجا متن گشایش الهی است. چون جنود خدا همه جا را فرا گرفته است. نه اینکه جنود خدا میآید این را برمیدارد. همانجا گشایش برای مومن است و همانجا ذلت برای منافق و کافر است.
إنشاءالله خدای سبحان باورهایش را و حسن ظنش را بیش از گذشته روزی ما بکند و ذلت و خواری و عزیز بودنش را بیشتر به رخ منافقین و مشرکین بکشاند.
#سوء_الظن_بالله
#سوء_ظن_به_خدا_ریشه_نفاق_و_شرک
#ناامیدی_نتیجه_سوء_ظن_به_خدا
#ربوبیت_الهی_و_حسن_ظن_به_خدا
#جنود_الهی_در_کمک_به_مومنین_و_ذلت_کافرین
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
-اینکه فرمودید ایمان به لطف الهی سبب پیروزی در ابتلائات میشود، مبتنی بر علم است. خیلی وقتها مومنین چون علم ندارند دچار تشویش و اضطراب میشوند. علم از کجا باید به دست بیاید. وقتی به صورت کلی میگوییم مومن باشید، مومن هستند که خداوند همه چیز در ید قدرتش هست، اما اینکه این فعل واقعا ابتلاء الهی است یا نتیجه خطاها و گناهان خودمان است، اینجا مشکل دارند.
آیا مقداری ازش کسبی هست یا نیست؟ همین معارف را که خدا وعده میدهد، علم ایجاد میکند یا نه؟ علم را باید کم کم به عمل و باور برساند یا نه؟ باید کم کم برساند. فقط مفهوم تنها نیست که آدم بگوید جنود سماوات و ارض برای خداست، اما وقتی به عمل میرسد همه را مؤثر بداند غیر از خدا. تناقض بین علم و عمل که نمیشود. باید کم کم عملش را درست بکند. نگوید اول خدا دوم فلانی. این هم در حرف باشد. در عمل اول فلانی باشد و دوم خدا باشد. نمیشود. ما عملمان اینطوری است. اگر آمریکا به ما وعده میداد که سوریه را من نمیگذارم ساقط بشود، خیالتان راحت باشد، باور میکردیم. میگفتیم این رئیس آنهاست، دست آنهاست، باور میکردیم. خیالمان راحت است. هرچند نکث عهدش دائم است، همین مقدار هم امضای کری میشود یک تضمین. دل خوش میشود آدم به امضای او. اینکه یک مشرکی امضا بدهد.
ولی اگر خدایی که لله جنود السماوات و الارض است امضا بدهد، امضا که هیچی، تمام قدرتش را بگوید در اختیار مومن قرار دادم، باورمان نمیشود.
علم هست، نقص علم نیست، بلکه نقص باور است. لذا خدا اتمام حجت کرد در اینکه علم ایجاد شد. بارها هم نشانمان داده است.
مردم مظلومی که در دیکتاتوری شاه بودیم چطور پیروز شدیم، در مقابل چهل و چند سال توطئه دشمنان که همه متحد شدند علیه ما، چطور تا حالا سر بلند کردیم و آمدیم، دیدیم همه اینها را، اما باز هم در هر مرتبهای که میرسیم چطور هستیم؟ ظانین بالله ظن السوء. به خدا خودش گمان نیستیم. اگر آخرش مطابق میل ما کرد میگوییم پس معلوم میشود خدا در کار بود. آن را هم با مفهوم میگوییم. اگر نگوییم خودمان کردیم و نقشههای خودمان الحمدلله جواب داد. اما اگر مطابق میل ما نشد، نمیگوییم عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم، عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم. باورمان نمیشود. اگر دیدیم مطابق محبوبمان است میگوییم خوب است. اگر دیدیم مکروهمان است میگوییم بد است. زود میگوییم بد است. نمیگوییم عسی ان تکرهوا شیئا، اما نتیجهاش را خدایی که اول و آخر را یک جا میبیند، علیم است، علیم بودن یعنی این، باور به علیم بودن خدا یعنی خدا علمش به گوشهای دون گوشهای نیست که برای ماست. خدا در تربیت مومنین و تدبیر و پشتیبانی از مومنین علیما حکیما است. هم علیم است، هم حکیم است. یعنی احساساتی نمیشود در علمش که بگوید دل این میشکند، بگذار زود بهش بدهم. حکیم است. به جا به کار میبرد. اگر این باور بشود خیلی متفاوت میشود. ما علم داریم، اما باور نداریم.
#ایمان_به_وعدههای_الهی
#عسی_ان_تحبوا_شیئا_و_هو_شر_لکم
#عسی_ان_تکرهوا_شیئا_و_هو_خیر_لکم