سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا
در محضر سوره فتح و آیات نورانی این سوره که هرچه انسان در او عمیقتر میشود، انگیزه سازی و شجاعت و شهامتی که تزریق میشود به جامعه مومنین در این سوره انسان بیشتر مییابد. احساس آرامش ایمانی در وجود انسان با قرائت این سوره و توجه به مفاهیم و حقایق این سوره و وقایعی که این سوره حاکی از آن است در وجود انسان بیشتر میشود، که جمع محدودی چطور در مقابل همه مشرکین و احزاب مختلف توانستند به این همه پیروزی برسند، آن هم در یک زمان کوتاهی که چند سال بیشتر طول نکشید.
این به انسان جرأت و جسارت میدهد که به پشتوانه لله جنود السماوات و الارض میتواند هر کار نشدنی برای مومن شدنی بشود. هیچ بن بستی برای مومن در رابطه با آن سرعت ایمان و گسترش ایمان و دفاع از ایمان در کار نیست، و برای کسی که همه هستی را سربازان خدای سبحان و ستاد عملیات خدای سبحان میبیند، ترسی برای او نیست. در داخل نیروهای الهی احاطه شده است. یعنی خودش را غرق نیروهای الهی میبیند و دشمن را هم در محاصره جنود الهی میبیند. کسی که خودش را این مقدار قدرتمند ببیند و دشمن را هم تحت محاصره لله جنود السماوات و الارض و کان الله عزیزا حکیما ببیند، که قدرت غالب غیر مغلوب را بر آنها مسیطر ببیند، قطعا کسی در این حالت ترس به دلش راه نمیدهد. چنانچه وقتی بر هود نبی منت گذاشتند که اگر نبود عشیره تو، ما میدانستیم با تو چه کنیم. هود خطاب کرد به اینها که همه کیدتان را در کار بکنید و به قوم من کار نداشته باشید. ببینید حریف من نیستید. من با لله جنود السماوات و الارض همراهم. نه با قوم و عشیره و کسانی که اطراف من باشند. ترستان از خدایی باشد که غالب و قاهر است و همراه من است.
این تحدی بود که هود سلام الله علیه با قومش کرد. این تحدی امروز هم برای ما راه دارد. هر چقدر این باور صورت بگیرد، دشمن را با این عمق باور وقتی خطاب قرار بدهیم، یقین داشته باشید که ترس و رعب به مقدار آرامش ما در او ایجاد میشود. هرچقدر این آرامش در وجود ما شدت پیدا کند و باور، در مقابلش او به ترس و لرز خواهد افتاد. جنودی که رعب برای او ایجاد میکنند، همان جنودی هستند که برای ما آرامش ایجاد میکنند. پس اگر ما باور به این جنود را در وجودمان توانستیم تقویت بکنیم، قبول بکنیم، حتما این قبول در وجود آنها هم رعب را ایجاد خواهد کرد.
#لله_جنود_السماوات_و_الارض
#نبود_بن_بست_برای_مومن
#تکیه_مومن_بر_جنود_الهی_و_ترس_دشمن
در محضر این آیه شریفه هستیم که فرمودند
لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ كَانَ ذٰلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً ﴿5﴾
عرض کردیم به عنوان احتمال که همانطور که لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر را برگرداندند مفسرین به این معنا که این نه به معنای ذنب و گناه مولوی باشد که پیغمبر نعوذ بالله در رابطه با خدا معصیتی داشته باشد، بلکه بیان این بود که آنچه دشمنان خطاها و معاصی پیغمبر میدیدند، آن را هم در چشم دشمنان پاک کردیم. نه اینکه معصیت مولوی باشد. اینجا هم لیدخل المومنین و المومنات جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها که در اینجا آمده است میتواند این احتمال در کار باشد که غیر از جنت خلدی که در کار است، اینجا هم آن جامعه ایمانی که خود روابط ایمانی یک بهشت است، و واقعا از این به بعد جامعه ایمانی رو به تهاجم است نه تدافع، میتوانیم بگوییم این جامعه ایمانی یک حقیقت به هم پیوسته و بهشتی است که آن تعبیر خالدین فیها هم که خلود در این است، به معنای ملکه شدن ایمان است. که ایمانی که قبلا فرمود لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم، چنانچه در روایات داریم که وقتی سوال میشود این شخص مثلا پنجاه سال عمل صالح انجام داده است، چرا خلود در بهشت؟ یا این شخص مثلا پنجاه سال عمل ناصالح انجام داده است، چرا ابدیت در نار؟ چه نسبتی است بین ابدیت با یک عملی که در یک برهه زمانی کوتاهی نسبت به ابدیت محقق میشود؟ جواب دادهاند که این عمل در وجود این ملکه شده بود به طوری که اگر این الی یوم القیامة زنده بود همین عمل از او صادر میشد و ملکه ایمان در وجود مومنانی که با این انقطاع آمدند و اینجا برای جان فشانی آمدند، خدای سبحان آنها را برگرداند و فتوحات بعدی را هم قرار داد، ایمان اینها برای آن مومنین به محوضت رسید. محض شدند. وقتی محض شدند، این محض شدن یعنی خالدین فیها. ایمان محض، خلود است.
#اساس_ایمان_بهشت_است
#مومن_در_دنیا_هم_در_بهشت_است
#جامعه_مومنین_جامعه_بهشتی_است
#معنای_خلود_در_بهشت_دنیوی
البته اینکه میگوییم مربوط به عدهای از این مومنان است. و الا آیات بعد دارد که و یعذب المنافقین و المنافقات، معلوم میشود که منافقین هم در کار بودهاند. در همین جا هم بودند. نه اینکه هر کسی در این لشگر حضور داشت حتما اهل ایمان خلدی باشد. اما در عین حال جمع کثیری از اینها به این مرتبه رسیدند. عرض کردیم قرینهاش هم یکفر عنهم سیئاتهم است. بعد از ورود به بهشت، تکفیر سیئه کم معنا میشود، توجیهش سخت میشود. توجیه دارد، امکان معنا پیدا میکند، اما سخت میشود.
با این نگاه باید بگوییم یکفر عنهم سیئاتهم به چه معنا میشود؟ تعبیری که میشود کرد این است که همانطور که لیغفر لک الله من ذنبک ما تقدم منها و ما تاخر درباره پیغمبر گذشت، این یکفر عنهم سیئاتهم هم برگشت میکند به اینکه مومنان کوتاهیهایی داشتند در ایجاد حاکمیت الهی، در همیاری با پیغمبر اکرم. خدای سبحان با این اقدام شجاعانهای که این بار انجام دادند، تکفیر آن سیئات و نقصانها را از وجود این ها قرار داد که آنها پاک بشود و در جامعه باقی نماند. این به هم پیوستگی و ارتباط فعال مومنین آن نقصانها را پاک کرد و جدا کرد.
لذا اگر جامعه ایمانی از هر جایی به هم پیوستگیشان را تشدید بکنند، نقصانهای سابقی که در اثر ضعف و نبود ارتباط قوی با هم ممکن بود ایجاد شده باشد و دشمن را به طمع انداخته باشد، این جبران میکند. یکفر عنهم سیئاتهم میتواند این معنا باشد.
البته منافاتی ندارد که در نظام فردی هم با این اقدام شجاعانه ایمانی، خدای سبحان گناهان انسان را پاک بکند و این عمل جمعی شجاعانه در پیش برد جامعه سبب تکفیر و پوشاندن سیئات فردی هم باشد.
اما در عین حال که این هست، میتواند آن اثر اجتماعی هم نتیجه این مسئله باشد.
با این رویکرد میتوانیم این سوره را به عنوان یک بشارت اجتماعی در همه جهاتش تبیین و تفسیر بکنیم. این نگاه اگر در این سوره دیده بشود، کلا راهبردهای ما را در ساختار جامعه ایمانی متفاوت میکند.
بشارتهای زیادی را ایجاد میکند. لذا هر مرتبهای از همبستگی و به هم پیوستگی جامعه میتواند تکفیر سیئهای و پوشاندن نقصی را به دنبال داشته باشد، که قطعا این مورد رضای الهی و ولی الهی خواهد بود.
#پیوستگی_جامعه_ایمانی_و_جبران_نقائص
#اهمیت_پیوستگی_بین_مومنین_در_جامعه
إنشاءالله خدای سبحان ما را به آن راههایی که رضای او در آن است بیش از گذشته راهنمایی بکند و تمام آثار کمالی که برای مومنین در سراسر عالم از ابتدا تا امروز قرار داده است، برای جامعه ایمانی ما قرار بدهد.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
این احتمال در تفاسیر نیامده است. اما در عین حال با سیاق سوره سازگار است که دارد حال اجتماعی را تاکید میکند.
در پاسخ: تجری من تحتها الانهار را گفتیم رفاه بعد از این است. اشاره کردیم که از این به بعد مومنان از آن تنگنای سابق که تحت فشار بودند خارج شدند و بعد از این هم همینطور شد. اولینش فتح خیبر بود که گشایشهای زیادی را برای مومنان ایجاد کرد و خود همین پیمانی که در جریان مکه بسته شد، کاروانهای تجاری مسلمانها به جاهای مختلف شکل گرفت.
و بعد از این مسئله بود که پیغمبر اکرم سه سفیرش را به سه نقطه جهان فرستاد و دعوت کرد آنها را به ایمان. اینها همه همان حال گسترش و سعهای است که از آن تنگنا و حفظ خود خارج شده است بلکه دارد گسترش پیدا میکند.
#نتایج_صلح_حدیبیه
-آیا میشود کسی از مسلمین وارد بهشت خلد دنیوی یا اخروی بشود، ولی حضرت زهرا را یاری نکرده باشند.
عرض کردیم همه اینها که نبودند. لذا ایمان مستقر در همه ایجاد نشد. جمعش به این میشود که مگر کسانی که با نوح سلام الله علیه همراه شدند، آن 87 نفر، مگر خدا نفرمود در آن روایت شریف که الان اسفر الصبح، الان صبح طلوع کرد و محوضت محقق شد و من همه این ابتلائات را برای آن محوضت محقق کردم. اما همین جمع وقتی پیاده شدند از کشتی، از بین همین جمع… -تازه از درون کشتی شروع شد- وقتی پیاده شده از همان جا باب اختلاف بین مومنین آغاز شد.
#ابتلاء_بعد_ابتلاء_برای_مومنین
#لزوم_محافظت_بر_ایمان
#امکان_سقوط_مومن
-عده بسیار کمی خلود در بهشت دنیوی پیدا میکنند. آنهایی که اگر هزاران سال میماندند هم مومن بودند.
امکان این مسئله برای اینها در اینجا محقق شد. این امکان هم اقتضای مسئله بود از این به بعد. مثلا میگویند فلان دعا را بخوانید این نتیجه را دارد. این اقتضائش است. منتها چند نفر این اقتضاء را به فعلیت رساندند؟ جامعه ایمانی از این به بعد قوامش متفاوت شد. جامعه ایمانی از این به بعد فقط برای حفظ قوام خودش نمیکوشید. بلکه به دنبال توسعه این جامعه شد. این بهشت است یا نیست؟ تا به حال به دنبال حفظ این جامعه بود. ولی از حالا به دنبال توسعه این جامعه است. نگاه از این رو به آن رو میشود.
یک دفعه این چقدر تغییر نگاه است برای مومنینی که تا آن زمان بودند که تا آن لحظه دائم مراقب این بودند که چکار کنند که از بین نروند. حالا دنبال این هستند که چگونه کمک به دیگران بکنند. خیلی نگاه متفاوت میشود.
ابتدا انسان در یک محاصرهای باشد که همه مراقبتش بر این باشد که از بین نرود، باقی بماند. از این به بعد این حل شده است.
مثل اینکه آقا در رابطه با اسرائیل فرمودند که اینها به دنبال گشایش بودند که ممالک را به خودشان ضمیمه کنند، جریان 7 اکتبر برگرداند اینها را به جایی که 70 سال پیش بودند. یعنی چکار کنند که بمانند. نه اینکه چکار کنند تا توسعه پیدا کنند. یعنی امکان برگشت به این هم هست. برگشتند به اینکه چکار کنند تا بمانند. این خیلی جریان مهمی بود.