” برنامه آسمان (2) – آیه «وَ لَن تَرْضَىٰ عَنكَ الْيَهُودُ» ”
ضبط در استدیو تمحیص
کلیدواژه ها: مذاکره/ قرآن/ رضایت/ تبعیت/ هدایت
خلاصه محتوا: این محتوا به بررسی منطق قرآن در مورد مذاکره با کسانی که همدین نیستند، میپردازد. با استناد به آیه ۱۲۰ سوره بقره، متن توضیح میدهد که مخالفان اسلام هرگز از مذاکره راضی نخواهند شد مگر آنکه مسلمانان به طور کامل از آنها تبعیت کنند. در ادامه، با تفسیر آیه و روایات، به اهمیت شناخت طرف مقابل در مذاکره، لزوم داشتن باور و ایمان قوی برای مذاکرهکننده، و پرهیز از تبعیت از هواهای نفسانی در مذاکرات تاکید میشود. همچنین، به مذاکره پیامبر اکرم (ص) در صلح حدیبیه به عنوان نمونهای تاریخی اشاره شده و درسهایی از آن برای مذاکرات امروزی استخراج میگردد. در نهایت، متن به مخاطب جوان توصیه میکند که در روابط اجتماعی خود نیز مراقب تبعیت از هواهای نفسانی باشد و همواره هدایت الهی را مدنظر قرار دهد.
منطق قرآن در مذاکره با غیر همدینان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام وقت شما بخیر. ما یک بار دیگر در کنار شما هستیم تا درس قرآن بیاموزیم از محضر استاد بزرگوارمان حضرت آقای عابدینی عزیز.
آقا سلام علیکم و رحمة الله، عرض ادب، سلام علیکم.
سلام خدمت شما، خدمت حاج آقا سلام عرض میکنم و همچنین مخاطبین محترم به محفل قرآن امشب ما خوش آمدید.
مخلصیم، خوش آمدید آقا. من یه سوالی بپرسم که بیارتباط به این روز و روزگار هم نیست؛ البته نه این روز و روزگار ما، از توی ۱۰-۱۵ سال اخیر همیشه حرف مذاکره میشنویم که حالا بریم مذاکره بکنیم. این آخرش چی میشود چه اتفاقی میافتد، چه اتفاقی نمیافتد؟ خیلیها میگن که نه این داستان بیانتهاست و اصلاً قرار نیست به نتیجه برسه، بعضیها میگن نه قراره که به نتیجه برسه. منطق قرآن اگر بخواهد با ما گفتگو بکند درباره منطق گفتگو کردن با کسانی که هم دین و هم آیین ما نیستند، چی میگه؟
بسم الله الرحمن الرحیم. البته آیات متعددی در قرآن در این زمینه نازل شده و موارد مکرری هم بوده که گاهی جریان صلح حدیبیه است، گاهی در حقیقت در مواقع دیگری که پیش آمده، و لذا با یک آیه یا چند آیه تمام نمیشود بحث. اما در محضر آیه ۱۲۰ اگر سوره بقره باشیم، از این آیه شریفه میتوانیم یک به اصطلاح نمایی از رابطه و مذاکره رو پیدا بکنیم که برای ما افقش رو باز میکند که چه جوری اگر قرار مذاکره شود چگونه باید مذاکره بکنیم که در محضر این آیه اگر باشیم اون موقع بیان میکند که اینها راضی نمیشوند، در مذاکره باید اینو از اول آدم بداند مگر اینکه تبعیت محضه محضه صورت گیرد. ممکن است مراحلی رو ابتدا پیش راه شما قرار بدهند اما به اون مرحله راضی نمیشوند؛ برای رضایت اولی شماست که این رو میگویند، بعد دوباره میبینید که همون به اصطلاح تا راه آغاز میشود، همون رو یا خودشون به اصطلاح پایمالش میکنند و نقض عهد میکنند که مکرر در قرآن آمده، یا چونه میزنند برای مرحله بالاتری و دوباره دبه در میآورند در خود این عهدنامه و لذا به هیچ وجه راضی نمیشوند تا تسلیم محض محض. ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾<sup>[۱]</sup> سقفش حدش کجاست آقا؟ یعنی این «حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» را اگر بخواهید شما برای ما توصیف بفرمایید اگر بخواهیم این رو بیان بکنیم بعضی از مفسرین بزرگوار تو این مسئله مرحلهبندی کردند که اینها نگاهشون این است که اول شما تو درونتون یک خلجانی ایجاد بشه نسبت به تبعیت از اونها به خصوص گاهی تو چشم حتی دوستان خودمون. یه متنی رو مطلبی رو مطرح میکنند که بسیار عقلایی است، میگویند ما برای جذب میخواهیم ارتباط برقرار کنیم، قصدمون جذب اونهاست. این رو به عنوان معمولاً یه شعار خوب و زیبایی که همه میپسندند که میخواهیم جذب کنیم باید یه خورده با اینها چیکار بکنیم به ظاهر مدارا نشون بدیم. خب این شعار خوبیه اما کی میتواند از پس این بربیاید؟ آیا کسی که وقتی یه مرحله تو قلبش یه میل اینجوری ایجاد شد وقتی میرسد با اینها داره مذاکره میکند اون وعده های زیبایی را که اینها میدهند و نیازهای زیادی رو که ما داریم که نیازهایی داره هر کشوری هر جامعهای که میبینیم اون نیازهای ما در گرو ارتباط نزدیکتر با اینهاست، اینها هم هر چقدر شما بهشون قول بدهید نزدیکتر بشوید قول به اینکه برای شما نیازهاتون رو برطرف میکنند بیشتر میدهند اما هیچگاه به این قول شان وفا نخواهند کرد هیچگاه. یه نکته را برای پاسخ به شما اشاره بکنم حاج آقا ادامه آیه هم به نظرم تبیین کننده این داستانه. ﴿قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى﴾<sup>[۲]</sup>
مراحل تبعیت و تسلیم در برابر دشمنان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى﴾<sup>[۳]</sup> دستور پروردگار ادامه نکته شما رو به نظرم قرآن داره یه تبیین میکند که بیا کجا وایستا پیغمبر. خوب اگر بخواهیم همین مسئله رو ادامه بدیم که اول میلی بعد این میل و قوی تر میکنند بعد تو عمل تحقق پیدا میکند که آدم تو عمل هم تبعیت میکند یعنی تبعیت عملی را از ابتدا نمیخوانند بلکه از اول یه ایجاد میل یه گرایش ضعیف بعد این گرایش ضعیف تبدیل به یک گرایش قوی میشود عادت میشود بر این؛ لذا سنگر به سنگر همونجوری که در قرآن کریم میفرماید که ﴿وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ﴾<sup>[۴]</sup> شیطان قدم به قدم یه دفعه نمیگوید کافر شو اما چیکار میکند؟ ذره قدم که عیبی نداره که توبه هم که هست میتواند آدم توبه بکنه، بعد وقتی انجام دادی میخواهی از این دفاع بکنی که هر کارم غلط نبوده براش فلسفه درست میکنی، اعتقاد درستی براش عقبه درست میکنی تا محکوم نباشد هی شدیدتر. چنانچه تو اینجا همونجوری که آیه را تلاوت کردند مرز اینکه تا کجا تو میتوانی در بیان مقابله با اونها رو که ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى﴾<sup>[۵]</sup> فقط باید میل تو میل خدا باشد اراده تو اراده خدا باشد. خیلی زیباست که در جریان ظهور ما یه همچین روایتی رو داریم که خیلی زیباست که حضرت وقتی تشریف میآورند «هَوَاهُ عَلَى الْهُدَى» (هوای [نفس] او مطابق هدایت است). حضرت وقتی تشریف میآورند کارشون این است که هواهای نفسانی و امیالی را که اینها شده بود اصل هدایت بر او عطر شده بود اینا شده بودن اصل هدایت با این تعریف میشد. دقت کردید؟ میگوید حضرت که میآیند کارشون این است که عصر رو بکنن هدایت هواها و امیال خودشو تطبیق بده با اینها نه اینکه ببینیم ما چی میل داریم هدایت با این تعریف کنیم یعنی بگیم اینجوری چون خوبه چون خوبه با اونا همراهی داشته باشیم پس دین هم اینه، این بدترین کار است که انسان تعریف دین رو به امیالش بکنه که این همیشه برای انسان یه خطر جدی است که تعبیری هم که اینجا اومده ﴿إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى﴾<sup>[۶]</sup> این هدایتی که از جانب خدا آمده هم اگر تو تابع امیال اونها شدی اون موقع ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ﴾<sup>[۷]</sup> که حجت بر تو تمام شده بود هدایت الهی و دین خدا آمده بود و مقصود خدا معلوم بود معلوم میشود که کسی باید برای مذاکره برود که ﴿بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ﴾<sup>[۸]</sup> باشد نه هر ساده لوحی، نه هر کسی که خبر از دین خدا و اون قوت ﴿إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى﴾<sup>[۹]</sup> نداره. دقت کردید؟
لزوم شناخت طرف مقابل و حفظ استقلال در مذاکره
الان با این تفاسیر ما بالاخره باید با این کسی که میدانیم قرار نیست هیچ جایی سیر بشه و متوقف بکنه اصلاً مذاکره بکنیم نکنیم؟ یعنی عملاً این آیه دستور به عدم مذاکره است به نوعی؟ نه این بیان این است که کسی رو که داریم مذاکره میکنیم خوب بشناسیم و بدانیم کی باید بره مذاکره کنه یعنی اگر معلوم شد که این خواسته ها چیه، عقبه نگاه و فکرش چیه پس کسی باید باشد که قدرت عقبه فکری داشته باشد باور ایمانی داشته باشد دستش تو دسته کسی قوی باشد که بداند چه خطوطی رو اینها میخواهند عبور کنند ازش و این با اون قدرت ارتباطی و اون ایمانش بداند که چگونه اینها را در حقیقت چیکار بکند در مقابلشون بایستد و الا اگر خنده اونها یا گریه اونها که در بعضی مذاکرات بوده اگر خنده یا گریه بخواهد دل مارو به سمت اونها ایجاد میل بکند این ﴿إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى﴾<sup>[۱۰]</sup> نیست، این ﴿لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ﴾<sup>[۱۱]</sup> نیست این دیگه بر اساس علم نبوده این بر اساس امیال شده اون وقت دنبالش خیلی زیباست که آیه بعد از اینکه میگوید اگر این تبعیت کردی تعبیر خیلی زیباست که ﴿مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾<sup>[۱۲]</sup> دیگه از خدا توقع نصرت اونجا نداشته، پشتیبانی دیگه نگو چرا خدا پشتیبانی نمیکند. لذا ما تو سوریه و لیبی دیدیم این رو که جریان سوریه وقتی که در حقیقت یه مرتبه اینها عقب اومدن دیگه نه ولی داشتند نه نصیری هیچ کسی کمکشون نکرد و تازه تو سوریه هم هیچ کسی سیر نمیشود هرکی به طرف خودش داره میکشد. یهود داره یعنی الان اونا به یه سمت میکشند اینا به یه سمت میکشند حتی لگد مالش مردم سوریه با هم لیبی همینجور شد یه کشور چند پارهای که دائماً جنگ و گریز و دعوا داره دولت ثابتی هم نداره و همینجور هر کشوری که به اینا رو کند اینها تا اون تمام در حقیقت منافع اینها رو زیر پاشون له نکنند تمام اون رابطه های جمعی اینها رو خورد نکنند که قدرت اجتماعی بعد از این پیدا نکنند.
نقش باور ایمانی و قدرت مذاکرهکننده
حاج آقا تو بعد اجتماعی و اینکه دستور ولی تو این شرایط چی هستش فرمودید من به عنوان یک جوان الان آیا مخاطب این آیه قرار میگیرم چه ارتباطی دارم چطور من مخاطب این آیم به من ربط داره نداره با پیغمبر کار داره؟ ببینید اگر انسان تو جوامع نزدیک خودش نگاهش به این باشد که من باید ارتباط برقرار بکنم و هر ارتباطی دو دایره مومنین ممدوح اما خوب گاه گاهی ممکنه که ارتباطات بر اساس هوا و امیال باشد میگوید اونجا مراقبت کن ما نمیخواهیم بگوییم که تو جمعهای مومنین هم ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ﴾<sup>[۱۳]</sup> اما اینکه دنبالش میفرماید ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ﴾<sup>[۱۴]</sup> اگر تبعیت از هوا کردید امیال کردید این اونجا انسان ولایت و نصرتش را از جانب خدا از دست میدهد به مقدار تبعیت. این تو جامعه مومنین هم امکانپذیره که اگر من میل و هوای نفس خودم یا دیگران به خاطر اینکه اونا خوششون بیاد من دست از یه کارایی برداشتم یه چیزهایی رو رها کردم درسته میدانستم ﴿بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ﴾<sup>[۱۵]</sup> که این ﴿بَعْدَ الَّذِي﴾<sup>[۱۶]</sup> میدانستم این درست است ولی رها کردم حالا اینکه او قدرت داره چه جوری میشود که من ملاحظه قدرت ظاهری او رو بکنم و توی مذاکره هم منطق خودم رو اینطور قرآنی بکنم یعنی هر چقدر این زیباییش این است اگر ما مذاکره کننده ما هر چقدر قوت و صلابت نگاه ایمانی داشته باشد او طرف مقابل ببیند نه خشک باشد که احساس بشه جای مذاکره نیست صلابت ایمان یقین ﴿إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى﴾<sup>[۱۷]</sup> را باور کرده باشد دستش رو دست ولی باشد در عین که با قدرت داره مذاکره میکند اگر یه جایی نرمش دارد نرمش برای اونها خیلی در حقیقت زیبا میشود چون احساس میکنند که این با این قوت این مقدار چیکار کرده اومده پایین همون یه ذره برای اونها خیلی ارزشمند میشود. یعنی الان ببینید تو جریان غزه هم ما میتوانیم همین رو بیابیم که اینها حرف اولشون تا امروزشون یکی بود اما با در حقیقت زبانهای مختلف این رو بیان کردند به طوری که وقتی خودشون اون به اصطلاح آتش بس به پا شد خودشون اظهار کردند که همون حرفی بود که اینها چندین ماه پیش زده بودند یک ذره هم از اون حرف پایین نیامدن و اینها مجبور شدند هی آمدن و مذاکره هم صورت گرفت با اینکه به ظاهر قدرتم دست کی بود خدا ولایت و نصرت دارد از جمله تو خود مذاکره ولایت و نصرت الهی در کار است هم پس از مذاکره ما ولی و نصیر داریم هم توهین مذاکره ما ولی و نصیر داریم که خدا هم اذهان را به این سمت اگر ما باور کردیم به باور دیگه اگر ما باور کردیم به خدا فقط محاسبات عادی نبود یعنی حساب کردیم خدا هم در کار هست با این نصرت الهی رو و ولایت الهی رو که ولایت بالاتر از نصرته ولایت اون به عهده گرفتن تمام شونه نصرت کمک کردن در اونجایی است که این احتیاج به کمک دارد هر دو رو اینجا شامل حال ما میشود لذا میتوانیم بگوییم در مذاکرات ما اگر افرادی که برای این مذاکره میروند هر چقدر باور ایمانی شون و اون نگاه ایمانشون قویتر باشد به شرطی که اون سیاست مذاکره را بلد باشند اونم باید بلد باشند اینها در حقیقت قدرتمندانهتر و اثرگذارتر میتوانند مذاکره بکنند و به نتیجه هم برسند نه اینکه نتیجه نرسند نه اینکه فقط نه بگویند نه به نتیجه هم برسن مذاکره بشه و طرف مقابل هم احساس کوچکترین احساس ضعف رو در طرف مقابل ببیند پاشو رو گلو میگذارد تا نفس او را بگیره. امام میفرمودند میگفتند آمریکا مثل سگ میمونه یه قدم بری ده قدم میرود. این نگاه رو اگر ما توانستیم تو بین خودمون تو روابط خودمون اگر جایی هم لازم کوتاه بیاییم نرمش بکنیم یه نرمشی باشه طرف مقابل احساس کنه از رو قوته نرمش قهرمان نه نرمش ذلیلانه یعنی قوت احساس بکنم لذا قدردان میشوند براشون مهم میشود اما اگر دیدن که این ذلت داره این نرمش از روی نیازشه از روی بیچارگیشه هر چقدر این رو ببینند قدم به قدم جلوتر خواهند آمد.
نمونه تاریخی از مذاکرات پیامبر (ص)
دو دقیقه بیشتر وقت نمونده من میخواهم ببینم میتوانیم یه گواه تاریخی مثلا مدل مذاکراتی مثلا پیامبر اکرم یا حالا توی تاریخ صدر اسلام میشود مثلا اگر بگوییم که تو جریان صلح حدیبیه وقتی که اونجا خواستند بنویسند که یک طرفه این صلح پیغمبر اکرم است که از محمد بن عبدالله خاتم الانبیا رسول الله رسول خدا این رسول خدا اونا گفتند ما به رسالت تو اعتقاد نداریم که اگر تو بنویسی تو اینجا یعنی ما اعتقاد پیدا کردیم. پیغمبر فرمود «عیب نداره این چون شما اعتقاد ندارید ما رسالت رو ازش برمیداریم عیبی نداره» (اشکالی ندارد، چون شما اعتقاد ندارید ما کلمه رسول الله را حذف میکنیم، اشکالی ندارد). دقت میکنید؟ اما ببینید چقدر زیبا وقتی سوره فتح نازل شد در قبال همین مسئله آیه آخر سوره فتح چون سوره فتح بعد از صلح حدیبیه است این پرچم بلند رو ایجاد ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ﴾<sup>[۱۸]</sup> یعنی خدای سبحان این عزت را ایجاد کرد چون از رو ضعف اون رو برنداشت گفت خب شما اعتقاد ندارید عیب نداره ما نمینویسیم. حتی این جریان خیلی زیباست وقتی امیرالمومنین مذاکره در اینجا امیرالمومنین کاتب وحی کاتب این نامه صلح حدیبیه بود پیغمبر به امیرالمومنین گفت خب این رسول خدا را حذف کن امیرالمومنین علیه [السلام] من خلاصه این رو نمیتوانم حذف کنم داد خود خدمت پیغمبر عرض یعنی حتی امیرالمومنین خط بر رسول خدا نکشید با اینکه خود پیغمبر این کارو بکنه اینم یه ادبی بود در اونجا که خیلی زیبا. بله خدا حفظتون بکنه متشکرم شما نکتهای دارید خیلی متشکرم ما باز هم محضر شما خواهیم بود یا علی مدد خداحافظ خدانگهدار.
[۱] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نخواهند شد، تا آنکه از آیین آنان پیروی کنی). [۲] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی] است»). [۳] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نخواهند شد، تا آنکه از آیین آنان پیروی کنی. بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی] است»). [۴] ﴿البقرة: ۱۶۸﴾ (و از گامهای شیطان پیروی مکنید). [۵] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نخواهند شد، تا آنکه از آیین آنان پیروی کنی. بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی] است»). [۶] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی] است»). [۷] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (و اگر پس از آنکه علم برای تو آمد، از هوسهای آنان پیروی کنی). [۸] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (و اگر پس از آنکه علم برای تو آمد، از هوسهای آنان پیروی کنی). [۹] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی] است»). [۱۰] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی] است»). [۱۱] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (و اگر پس از آنکه علم برای تو آمد، از هوسهای آنان پیروی کنی). [۱۲] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (در برابر خدا یاوری و مددکاری نخواهید داشت). [۱۳] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نخواهند شد، تا آنکه از آیین آنان پیروی کنی). [۱۴] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (و اگر از هوسهای آنان پیروی کنی). [۱۵] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (و اگر پس از آنکه علم برای تو آمد، از هوسهای آنان پیروی کنی). [۱۶] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (و اگر پس از آنکه علم برای تو آمد، از هوسهای آنان پیروی کنی). [۱۷] ﴿البقرة: ۱۲۰﴾ (بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی] است»). [۱۸] ﴿الفتح: ۲۹﴾ (محمد [ص] پیامبر خداست).