جلسه 1009 10/09/1403
سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
در محضر سوره مبارکه نساء، آیه اول بودیم که در فرازهای مختلف این آیه بحثهایی را در محضر دوستان بودیم تا فراز آخری که فرموده خدای سبحان
وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ
خودش را که الله به عنوان اسم جامع جمیع اسماء و صفات است در کنار ارحام آورد، رعایت تقوای الله با رعایت تقوای ارحام در کنار هم قرار گرفت. اینکه این دو در کنار هم قرار گرفت، عظمت مسئله ارحام و تاثیرش است که در جمیع جهات وجودی انسان ارحام از تجلیات اسم الله است. اینکه ارحام تجلی اسم الله است، این نشان را برای ما ایجاد میکند که در تمام بروز و ظهور صفات دیگر انسان این نقش دارد.
#رحِم_تجلی_اسم_الله
لذا به همین عنوان وارد روایات باب ارحام شدیم تا قدری از اینها را تفاصیلش را از روایات به دست بیاوریم که تا به حال حدود 30 روایت را در محضرش بودیم.
در محضر روایت 25 بودیم از ابواب صله رحم کتاب بحار، ج74 طبع ایران ص95.
روایت 25 یکی از روایات کلیدی باب است و جزء روایات مهمی است که رحم طینی را به رحم ولایی و رحم رحمانی متصل میکند. و این سه را سه حلقه و سه مرتبه یک واقعیت میبیند که آن حقیقت رحمانیت خدای سبحان است که قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن ایا ما تدعوا فله الأسماء الحسنی. اسم الرحمن در جایگاه اسم الله مینشیند. قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن ایا ما تدعوا فله الأسماء الحسنی.
در این روایت شریف میفرماید که رحم مشتق از رحمن است. و رحمن هم که در جایگاه الله مینشیند که الرحمن علی العرش استوی. خدای سبحان که رحمن است، حاکمیتش که عرش است مقام ملوکیتش و مالکیتش که عرش است و بروز او در مرتبه عرش است که هر پادشاهی بر تخت که مینشیند مقام صدور حکمش است. اینجا هم میفرماید الرحمن علی العرش استوی. بعد میخواهد بگوید رحم از این رحمانی که مقام اصدار حکم و مقام ظهور مالکیت و ملوکیت حضرت حق است آشکار شده است. این هم خیلی زیباست.
#اشتقاق_رحِم_از_رحمن
25- مع، معاني الأخبار ابْنُ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَلَفٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَعَ نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ
خدمت امام صادق علیه السلام با عدهای دیگر از یاران حضرت بودیم، حضرت اینطور فرمودند
إِنَّ رَحِمَ الْأَئِمَّةِ ع مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص لَيَتَعَلَّقُ بِالْعَرْشِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
این رحم ولایی که رحم ائمه است متصل به عرش الهی است. هم رحمن را آورده است در این روایت شریف، هم عرش را آورده، هم رابطه رحم را با رحمن و عرش آورده است. ببینید چقدر زیباست.
میفرماید رحم ولایی متعلق به عرش است روز قیامت
وَ تَتَعَلَّقُ بِهَا أَرْحَامُ الْمُؤْمِنِينَ
ارحام مومنین که رحم طینی هستند متصل به رحم ائمه هستند. این اتصال نحوه ارتباط را دارد نشان میدهد که راه رسیدن به رحم ولایی از طریق رحم طینی است. این اتصال به این معناست که ممکن است افعال دیگر، کارهای دیگر هم انسان را به رحم ولایی برساند، اما آن چیزی که تمام حقیقت نازله رحم ولایی است، رحم طینی است. این از هر جهتی میرساند. خود رحم طینی جهات متعددی در رساندن به رحم ولایی دارد. لذا آن هم به نحوی که ممکن است هر عملی به رحم ولایی برساند همانطور که قبلا هم گفتیم که هر حسنهای انسان را به تنه ولایت که شجره طوبی است میرساند. فرمودند هر شاخهای حسنهای است و تنهاش تنه ولایت است. هر کسی به هر حسنه چنگ بزند، به شاخهای از شاخههای ولایت چنگ زده است. اما یک موقع شما به شاخهای از شاخهها چنگ میزنید، یک موقع به نازله تنه چنگ میزنید. آنجا که به شاخهای چنگ زدید ممکن است شئون دیگر را به همراه نداشته باشد. اما جایی که به نازله کامل چنگ زدید، همه شئون را به دنبالش میآورد. چون بقیه اعمال خیر زمینه بهرمندی از رحمت را در وجود انسان ایجاد میکند. اگر سخاوت است، اگر رأفت است، هر کدام از اینها زمینهای از ایجاد رحمت حق و بهرهمندی از رحمت حق را در وجود ایجاد میکند. اما رحم عین رحمت است. رحم متن رحمت است. نه زمینهای از رحمت. بلکه تمام رحمت است. لذا ارتباط با رحم زمینه بهرهمندی از تمام رحمت را فراهم میکند و این خیلی عظیم است برای انسان که اگر امر دائر است بین دو عمل خیر، کجا را انسان انتخاب کند؟ آنی که کیس است و زیرک است آنی را انتخاب میکند که جامعیت دارد و فراگیرتر است. درست است که آن هم خیر است، اما این خیر نسبت به آن خیر غیر قابل قیاس است. این یک نوع ایجاد بصیرت است که انسان روابطش را چگونه قرار بدهد. اگر اینجا آمدید، آنجاها را هم در بر دارد. اما اگر آنجا رفتید قسمتی از اینجا را بهرمند شدید و زمینهای از اینجا فراهم شده است.
#رحِم_طینی_نازله_تام_رحم_ولایی
#صله_رحم_طینی_و_اتصال_به_تنه_شجره_طوبی_ولایت
#صله_رحم_و_برخورداری_از_تمام_رحمت_الهی
رحم چی میگوید وقتی متعلق به عرش است؟
تَقُولُ يَا رَبِّ صِلْ مَنْ وَصَلَنَا وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنَا
خدایا تو هم که رحم الهی و رحمانی هستی، با کسی که با من وصول است، تو هم وصول باش. وصول بودن خدای سبحان تمام مراتب قرب است که وقتی وصول است، یعنی رحمتش ریزان است و زمینه قبول در وجود این فراهم است. کسی که زمینه وجود بهرهمندی از رحمت الهی را پیدا بکند، آن هم بتمامه، یعنی رحمت رحمانی که شامل رحمت رحیمی هم میشود، چون بسم الله الرحمن الرحیم، الله جامع است، رحمن شأن الله است، یا با توجه به قل الله او ادعوا الرحمن، عین الله است، رحیم در جانب مومنین است که رحمت خاصه است، از شئون رحمن است. پس رحمن واسع است، رحیم خاص است. کسی که از رحمت رحمانی بهرمند شد بتمامه، آن هم در نظام تشریع نه نظام تکوین، یعنی نظام تشریعش هم از نظام رحمت رحمانی بهرهمند باشد، تمام رحمت رحیمی را شامل میشود. در بسم الله الرحمن الرحیم رحمن ظهور الله است و رحیم شأن رحیمیت است. لذا در بسم الله هم قوس نزول هست و هم قوس صعود است. رحمن قوس نزول است و رحیم قوس صعود همان رحمن است که بالمومنین رئوف رحیم. قبلا هم عرض کردیم که رحمن اسم خاص است ولی برای حقیقت عام که فراگیر است. مومن و کافر را فرا میگیرد. اعطای وجود است. اعطای روزی است. فراگیر است. اما رحیم اسم عام است اما برای رحمن خاص است که بالمومنین رئوف رحیم. این رحمت تشریعی است. رحمت جزایی است. شامل مومنین میشود. رحمن عام است. فراگیریاش نسبت به رحیم هم در کار هست. لذا میفرماید این متصل به عرش میشود، به حقیقت عرش که عرش هم محل استوای رحمن است، الرحمن است.
#اسم_الله_و_رحمن_و_رحیم_در_رابطه_با_رحِم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
تقول یا رب صل من وصلنا و اقطع من قطعنا. خدایا اگر کسی با من وصول بود که این رحم ولایی است که رحم ولایی نزول و ظهورش در رحم طینی محقق شده است. اگر کسی در رحم طینی وصول بود، یعنی ارحام خودش، این وصول به رحم ولایی است، و به دنبالش رحم ولایی هم از خدا میخواهد که تو هم با او وصول باش.
پس وصول با رحم رحمانی هم میشود. رحم طینی، رحم ولایی، رحم رحمانی. این سه رحمت که در طول هم قرار دارند یک ساختار را در نظام عالم قرار داده است که راه نزدیک رسیدن به کمالی که برای انسان است از اینجا محقق میشود. اگر کسی در جزئیات این بیشتر وارد بشود مییابد که عبودیت که اوج کمال انسانی است نسبت به خدای سبحان، در هر کدام از این رحمها به نحوی خودش را نشان میدهد. اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. اطیعوا الرسول، رحم ولایی است که با اطاعت است. در رابطه با خدا با عبودیت است. در رابطه با رحم ولایی با اطاعت است، میرسد به رحم طینی، در رحم طینی با همین که المومنون بعضهم اولی ببعض. رابطه فرزند با پدر و مادر در همین رابطه تعریف شده است. رابطه رحمت پدر و مادر با فرزند در همین رابطه تعریف شده است. که آن وظیفه رحمانی و به عنوان اب به عهده دارد. اب ولایی هم همین سنخ است. رحمت فراگیرش. از این طرف هم رابطه اطاعت است. میفرماید و بالوالدین احسانا. و مطیع بودن و امر گوش کردن.
فرزند از ابتدا که در خانواده دارد پرورش پیدا میکند، احسانش به پدر و مادر تبدیل میشود به اطاعت رسول و همین اطاعت تبدیل میشود به عبودیت خدا.
#صله_رحم
#راه_نزدیک_سعادت
#احسان_به_والدین_و_اطاعت_رسول_و_عبودیت_خدا
این وجود فقری در هر مرحلهای به گونهای ظهور پیدا میکند. در دوران کودکی خدا این وجود فقری را به این نحو قرار داده که رابطه این با پدر و مادر است، روزی این از طریق پدر و مادر است، وظیفه پدر و مادر رسیدگی به این است. تا این کودک این را بیابد. در روایت داشت که فرزندان شما شما را رازق خودشان میبینند. یعنی وجود فقری فرزند دارد تمرین میکند فقر وجودی را در همین ارتباط نیاز خودش به پدر و مادر بیابد. پشتیبانی پدر و مادر از او در کار هایش. همین حالت وقتی میآید بالاتر تبدیل میشود به اطاعت رسول و اولی الامر. وقتی میآید بالاتر تبدیل میشود به عبودیت. ببینید اینها چقدر با هم سنخیت پیدا میکند و ایجاد آمادگی میکند. اگر در نظام تربیتی خواستیم یک بچه را برای عبودیت حضرت حق آماده بکنیم، برای اطاعت از اولیاء الهی تربیت بکنیم، از خانواده آن نظام تربیت پدر و مادری این نقش را به عهده دارد تا بیاید نقش بالاتر، تا بیاید نقش بالاتر.
#نقش_تربیتی_خانواده_در_رسیدن_کودک_به_عبودیت_خدا
-ارحام مومنین ظهور در رحم ولایی ندارد؟
المومنون بعضهم اولی ببعض را میفرمایید دیگر؟ آنجا هم رحم طینی را شامل میشود هم رحم ولایی را. اولویت گاهی در رابطه پدر نسبت به فرزندان است، گاهی نسبت به ولی جامعه است به جامعه. هر دو را شامل میشود. تشکیکی است. لذا روایاتی که آمده است که این اولویت را به ولایت میزند درست است. رحم طینی را هم که به ظاهر رحم طینی میبینیم، میفرماید رحم ولایی هم هست. از آنهایی نباشید که این را فقط بر یکی تطبیق میکند.
-اختصاص به غیر مومنین ندارد این روایت. فقط دارد رحم طینی مومنین را بیان میکند.
در مومنین این مسیر طی میشود. وقتی میفرماید المومنون بعضهم اولی ببعض، یعنی دارد تمرین میکند از ابتدا در رحم طینی، منتها غایت دارد. در نظام غیر مومنین این ابتر میشود. در رحم طینی باقی میماند. اما آنجایی که در نظام ایمانی است، مثل خود رحم طینی که در پدر و مادر است، در مومنین ابتر نیست. یعنی عبور میکند از این.
ایجاد نگاه میکند از ابتدا که فکر نکنید این رحم طینی فقط منحصر است. دارد ایجاد نگاه میکند. لذا در نظام ایمانی این راه میشود. مسیر میشود. ولی در نظام غیر ایمانی مسدود میشود. ابتر میشود. غایت میشود همین مقدار.
اما خدا زمینهاش را ایجاد کرده بود. کی ابترش کرد؟ خود نگاه کفر این را ابتر کرد، چون نظام ولایی و رحمانی را قائل نبود.
-مومنی که پدرش کافر است چطور میخواهد او را به رحم ولایی برساند؟
همین تمرینی که در حد ایمان از او میکند نه در حدی که به کفر بکشاند، یعنی در جاهایی که به کفر نمیکشاند، این اطاعت همان زمینه رسیدن به رحم ولایی است. چون اینجا با رافت و رحمت نسبت به پدر و مادر است، اطاعت اینجا خیلی سادهتر است. چون با رأفت و رحمت است، ابوت است، رابطه طینی است. این را ابتدای کودکی، ابتدای نوجوانی که هنوز نظام معقول برایش آنقدر روشن نیست، خدا محسوس کرده است این رابطه را که در اینجا این کار را انجام بده، این میکشاند به او. زمینه وجودی تو را در نوع اطاعت پذیری به سوی رحم ولایی میکشاند. خیلی ساختار را لطیف قرار داده است. یعنی نگذاشته است بگوید شما به دوران بلوغ میرسید، یک دفعه در دوران بلوغ شما را یک دفعه از محسوسی که با آن انس داشتید جدا کند بکشاند به معقولی که تا به حال هیچ اثری ازش در وجودتان نبوده است. اینطوری نیست. بلکه در دوران تکلیف میخواهد انسان را بکشاند به معقولی که تا به حال به نحو محسوس با آن انس داشته است. میخواهد یک پله بیاورد بالاتر. نه اینکه یک دفعه طفره باشد که از یک چیزی که هیچ سابقه محسوسی برایش نداشته است بکشاند به معقولی که هیچ برایش آشنا نیست، و این رابطه کاملا برایش غریبه باشد. بلکه یک رابطه آشناست که از محسوس آشکار شده بوده و شروع شده بوده و بعد وقتی معقولش مطرح میشود میبیند این برایش انس دارد. یک پله عبور کردن است. لذا نظام تکلیف که در دوران بعد التمییز، در دوران بلوغ محقق میشود، یک بیان بسیار زیبایی دارد. باید راهکار زیبایی در همه احکامی که در رابطه با تکلیف ایجاد میشود، محوریتش را که چطور خدا نظام محسوسش را در قبل ایجاد کرده است، حالا میخواهد اینها را از محسوس بکشاند به مرتبه بالاتری.
#بلوغ
#زمینه_محسوس_تمامی_احکام_قبل_از_بلوغ
#عبور_از_احکام_محسوس_به_احکام_معقول_در_بلوغ
#عبور_از_محسوس_به_معقول
-فاذکروا الله کذکرکم آبائکم أو اشد ذکرا
آنها هم از همین سنخ است. آن هم یعنی این را تمرین کردید و آشنا هستید، این را میشناسید شما. لذا از اینجا که همانطور که نسبت به آبائتان شما ذکر حسن دارید، ذکر با رحمت دارید، ذکر خدا را از اینجا آغاز کنید، او أشد ذکرا. بعد اضراب میکند به بالاتر که یعنی از همین محسوس به مرتبه معقول کشیده بشود. پس در نظام تربیتی ما یک نظام معقول مرتبط با محسوس داریم. نه نظام معقول غیر مرتبط با محسوس. این خودش کار را در نظام تربیتی خیلی تسهیل و متفاوت میکند از کسی که نگاهش این باشد که معقولات ما و دستورات ما ربطی به زندگی سابق ما در دوران کودکی ندارد، یک تافته جدا بافتهای است و یک مرحله دیگری متفاوت از مرحله قبل به عنوان تفاوت تباینی است. این تفاوت هست اما تفاوت رتبی است. یک رتبه را قبلا داشت، الان در رتبه بالاتری مخاطب قرار گرفته است. این نگاه اگر باشد تمام مقدمات سابق از دوران حمل تا دوران تولد و تمییز و بلوغ، همه مقدمه بوده برای اینکه این به این رتبه برسد. اینها داشتند سوقش میدادند برای دوران بلوغ و تکلیف. نه اینکه آزاد بوده، کاری نداشته، هیچ ارتباطی نداشته، یک دفعه به او میگویند از این به بعد یک هو اینطوری باشد. از این به بعد نیست. در همه قبلیها، الهمها فجورها و تقواها، نظام فطرت این را داشت در این سوق میداد. اگر شما خرابش نکنید، این فجور و تقوا که این خودش میشناخت به الهام الهی، حالا تبدیل میشود به قانون مدونی که در نظام تشریع مطابق همان الهمها فجورها و تقواها، دنباله همان میشود. این میشود فطری بودن دین و فطری بودن احکام که احکام مطابق با فطرت است، یعنی قبلا سابقهاش در وجود این حتی قبل از اینکه به نظام بلوغ برسد، نازلهاش را داشت، لذا برایش غیر آشنا نیست. خیلی بحث دقیق و مهمی است. ساختار سازی میکند با این نگاه. یعنی با این نگاه روی همه احکام یک افق برایتان ایجاد میشود، این افق را باید دنبالش بگردید و تفصیلش را تبیین کنید. اگر اینطور شد، این دین آخر الزمانی به هر جایی عرض بشود میبیند مطلوبش است. به خصوص جایی که به قلب نوجوان و جوان القاء میشود پذیرش قویتر و شدیدتر است، چون فطرت آنجا بارزتر و آشکارتر است.
#نظام_معقول_دین_مرتبط_با_نظام_محسوس
#فطری_بودن_دین
#تبیین_زمینه_محسوس_احکام_زمینه_ساز_جذب_قلوب
#مقبولیت_دین_ختمی_با_تبیین_زمینه_محسوس_احکام
تَقُولُ يَا رَبِّ صِلْ مَنْ وَصَلَنَا وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنَا
این صل و اقطع خیلی زیباست. هر کس با من وصول است خدا با او وصول است. هر کسی با من قطوع است خدا با او قطع است.
نمیگوید و اقطع من قطعنا الا من عمل خیرا، الا من تاب و عمل صالحا، اینها را ندارد. میگوید اگر کسی با رحم قطوع بود، رحم طینی مظهرش است، عرض هم کردیم که رحم طینی مثل زدن وزنه صد کیلویی است. رحم ولایی مثل زدن وزنه 500 کیلویی است و رحم الهی مثل زدن وزنه 1000 کیلویی است مثلا. قابل قیاس نیست. از باب مثال عرض میکنیم. وزنه 100 کیلویی را کسی نزد نمیتواند 500 کیلویی را بزند. و اگر کسی 100 کیلو را زد، امکان زدن 500 کیلو برایش فراهم است. نه اینکه حتما میزند. این زمینه ایجاد کرده است. آمادگی را ایجاد کرده است. منع را برداشته است. اما تا چقدر بتواند بهرهمند بشود خودش یک مسیر است و یک راه است.
-در رحم طینی هم پدر و مادر سبکترینهایش است؟
رحم طینی هم مراتب دارد. ده کیلوییاش رابطه با دوستان است. 100 کیلوییاش پدر و مادر است. اوجش است. رعایت درستش 100 کلیو است. بقیه کمک میکند این 100 کیلو را بزند. روابط رفاقت هایش، همسری اش، فرزندانش، همه کمک میکنند که این موفق بشود که این حق پدر و مادر را بتمامه و درست انجام بدهد. عرض کردیم حقوق فرزند هم به نحوی میشود جبران حقوق فائته از پدر و مادر. و امثال آن بحثهایی که داشتیم.
#انحصار_مسیر_سعادت_در_صله_رحم
وقتی ندا میکند يَا رَبِّ صِلْ مَنْ وَصَلَنَا وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنَا و در روایت دیگر هم داریم که اولین ناطق روز قیامت رحم است. اولین ناطق بیان خیلی مهمی دارد. اهمیت این رابطه است. اهمیت اعتباری نه. رتبة مقدم بر تمام روابط است. یعنی اگر این ناطق شاکی شد، بقیه کارها تحت شکایت این تمام شده است. اگر این شاکی بود، اگر این گفت و اقطع من قطعنا تمام شده است مسئله. دیگر راهی برای وصال باقی نمیماند.
-اولین مورد نماز نیست؟
آن در اعمال است. در اعمال اولین کسی که حرف میزند صلاة است. ان قبلت قبلت ماسواها و ان ردت رد ماسواها در اعمال است. اما این مطلق ناطق است که مطلق ناطق در قیامت رحم است. اول ناطق به معنای اطلاقی. ولی صلاة اول ناطق در مرتبه اعمال است.
اما اولین ناطق به معنای اطلاقی رحم است.
-نماز هم از مصادیق رحم است، منتها رحم الهی.
بله، منتها بعد از اینکه این ناطق حرف زد در مرتبه اعمال. آن یک ظهورش است در مرتبه اعمال. ولیکن خود اعمال هم همه شان در رابطه با رحم دارند حقیقتی را محقق میکنند.
قبلا عرض کردیم که تمام اعتقادات و اخلاق و اعمال همه مرتبه تحکیم رابطه رحم هستند. منتها این رحم از رحم طینی آغاز میشود تا به رحم ولایی و رحم رحمانی کشیده میشود. آنها شاخههای این شجره هستند. همانطور که قبلا عرض شد.
#اول_ناطق_در_روز_قیامت
#تقدم_حق_رحِم_بر_همه_اعمال
قَالَ فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَا الرَّحْمَنُ وَ أَنْتَ الرَّحِمُ شَقَقْتُ اسْمَكَ مِنِ اسْمِي
من رحمن هستم تو رحم هستی. اسم تو را … اسم به معنای لفظ نیست، به معنای حقیقت مسمی است. اسماء الهی لفظ نیستند. اسماء الهی مسمی هستند. لذا لفظ اسم الاسم است. در معارف هم داریم که الفاظی که به عنوان اسماء الهی ذکر میشود، اینها اسم الاسم هستند. اگر میگوییم بسم الله نه به معنای الفاظ الله و رحم و رحیم. بسم الله یعنی به حقیقت الله و رحمن و رحیم داریم آغاز میکنیم. اینکه بسم الله یعنی به حقیقت که اسم در رابطه با خدای سبحان که میفرماید و لله تسعة و تسعین اسما که خدا 99 اسم دارد که من تخلق بها یا من احصاها فقد دخل الجنة، این احصاء، احصاء وجودی است که دارد تخلق به آن اسماء است. نه به لفظ باشد که انسان بگوید من لفظ را گفتم دیگر، پس داخل در بهشت میشوم اگر اسماء را حفظ شدم. نه. این اسم، اسم الاسم است. بله، اسم هم به لحاظ انتساب با آن حقیقت شریف میشود. لذا نمیشود دست بی وضو هم به این اسم زد. به همین اسم الاسم هم نمیشود دست بی وضو زد. اما بسم الله الرحمن الرحیم آن حقیقت است.
#اسماء_الهی
خدا رحمت کند آیت الله ممدوحی را میفرمودند من اولین باری که درس آیت الله حسن زاده رفتم، وقتی ایشان شروع کرد با بسم الله الرحمن الرحیم، آقای حسن زاده هم با یک مراقبهای شروع میکرد، میفرمودند تا گفت دیدم انگار من تا به حال در عمرم بسم الله نشنیده بودم. بسم الله رفت در دلم یک دفعه نه در گوش من. فقط در گوشم نرفت. رفت در دلم. دیدم من اصلا لذت بسم الله الرحمن الرحیم را تازه چشیدم، احساس و ادراک کردم.
گاهی ما با الفاظ مرتبط هستیم، اما تا با حقیقت انسان مرتبط میشود میبیند یک چیز دیگری است اصلا. الفاظ به جای اینکه ما را عبور بدهد، محصور و محبوسمان کرده است.
لذا اینجا هم که میفرماید انا الرحمن و انت الرحم، من رحمن هستم، یعنی حقیقت رحمن، تو هم رحم هستی، یعنی حقیقت رحم. نه اسم رحم. شققت اسمک من اسمی، یعنی تو را از رحمن مشتق کردم. یعنی حقیقت رحم بین تمام روابط و مسائل و چیزهایی که هست، این از رحمن مشتق است به طور اطلاقی.
#ارتباط_رحِم_با_تمام_اسامی_ذیل_اسم_رحمن
فَمَنْ وَصَلَكَ وَصَلْتُهُ وَ مَنْ قَطَعَكَ قَطَعْتُهُ
هر کسی با تو وصول باشد من هم با او وصل هستم. چون راه من این است. ببینید چقدر خدا راه را زیبا و محسوس و ملموس قرا رداده است که انسان در زندگی از کجا شروع کند. از کودکی که به دنیا میآید از کجا شروع کند؟ میتوانست خدای سبحان انسانها را جوری خلق بکند که همه از خاک خلق بشوند. وقتی آدم را از طین خلق کرد به طوری که هیچ واسطهای درش نبود، مگر نمیتوانست همین کار را نسبت به بقیه بکند؟ نمیشد؟ که انسان آباء درش دیده نشود، معلوم نباشد. میفرمایند اصلا این نظام را که قرار داد برای این است که این راه توحید و کمال است.
در هر موجودی به همین نسبت برای معرفتش این راه را قرار داده است. در نظامات موجودات دیگر تکوینا این راه طی میشود. معرفت به رب در مرتبه وجودی موجود با همین نسبت دیده میشود، در نظام انسانی این حرکت عالمانه و با اختیار صورت میگیرد.
#حکمت_جعل_نظام_تولید_مثل
وَ لِذَلِكَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الرَّحِمُ شِجْنَةٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ.
این هم یک استشهاد زیباست. چرا اینجا فرمودند شجنة من الله؟
چون که گفتیم قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن ایا ما تدعوا، با اینکه میگوید انا الرحمن و انت الرحم، اما چرا گفت شجنة من الله؟ چرا از خداست؟ به خاطر همین آیه که و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام. رحم و ارتباطش با الله و رحمن یک حقیقت واحده است.
الرحم شجنة من الله.
شجنة را معنا میکند در ادامه. میفرمایند
أخبرنا محمد بن هارون الزنجاني عن علي بن عبد العزيز عن القاسم بن سلام قال في معنى قول النبي ص الرحم شجنة من الله عز و جل يعني قرابة مشتبكة كاشتباك العروق
رگها را ببینید چطوری در هم … ترسیم رگها و مویرگهای انسان را دیدید در اعضای بدن چطور در هم پیچیده و مرتبط هستند؟ اشتباک یعنی این. یا شاخه درختی که خیلی شاخهها در هم فرو رفته و متراکم باشد. این را میگویند شجنة و متشابک.
الرحم شجنة من الله یعنی اینقدر ارتباطش با الله پیچیده شده است در هم. این از او اینطور نشات گرفته است. اصلا محض ربط است به او.
و قول القائل الحديث ذو شجون إنما هو تمسك بعضه ببعض.
ذو شجون یعنی مرتبط بودن احادیث با همدیگر. حدیث ذو شجون است، مثل اینکه میگوییم نظام تفسیر آیه به آیه. میگوید هرچه این ارتباطات بیشتر بشود، شجنه شدیدتر دیده میشود.
و قال بعض أهل العلم يقال شجر متشجن إذا التف بعضه ببعض
پیچیده شده شاخهها در همدیگر.
و يقال شجنة و شجنة و الشجنة كالغصن يكون من الشجرة.
#ارتباط_رحم_با_رحمن_و_الله
وَ قَدْ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ فَاطِمَةَ شِجْنَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا وَ يَسُرُّنِي مَا سَرَّهَا
این تعبیر هم زیباست. فاطمه اینطور اتصالش با من شدید است. این ارتباط پیچیده در هم است. روابط مختلف است. چون اینقدر به من مرتبط است، یوذینی ما آذاها و یسرنی ما سرها، مثل همان اللهم صل من وصلنی و اقطع من قطعنی، این هم از همان سنخ است که یوذینی ما آذاها. نه اینکه نتیجه اذیت فاطمه بعدا به من میرسد. اصلا اذیت فاطمه اذیت من است. چون یک حقیقت واحده شده است. ذو شجون است. اتصال و ارتباط اینقدر شدید است. نه اینکه من بعدا اذیت میشوم از این اذیت. نه، نفس اذیت به فاطمه سلام الله علیها، نفس اذیت به پیغمبر اکرم است. و نفس سرور فاطمه سلام الله علیها، نفس شادی پیغمبر اکرم است. چون یک حقیقت متصله واحده هستند.
این روایت شریف از آن روایات عالی بود.
26- مع، معاني الأخبار أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ أَنَّ رِيحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفِ عَامٍ مَا يَجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَا شَيْخٌ زَانٍ الْخَبَرَ.
27- ثو، ثواب الأعمال أَبِي عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنِ الصَّادِقِ ع عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا ظَهَرَ الْعِلْمُ وَ احْتُرِزَ الْعَمَلُ وَ ائْتَلَفَتِ الْأَلْسُنُ وَ اخْتُلِفَ الْقُلُوبُ وَ تَقَاطَعَتِ الْأَرْحَامُ هُنَالِكَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ.
خیلی بحث زیبایی است. وقتی علم زیاد شد، اما عمل کم شد. وقتی زبانها به هم نزدیک بود اما قلوب از هم جدا و مختلف بود، اینجا تقاطعت الارحام است. نتیجه آن میشود تقاطع ارحام. اما خود تقاطع ارحام را در کنار دو حرکت قرار دادهاند. جایی که علم زیاد است ولی عمل کم است، جایی که زبانها برای هم خوب کار میکنند و حرف میزنند و از هم تعریف میکنند، اما قلوب یک ذره به هم نزدیک نیست، میگوید این حقیقت اگر بخواهید خودش را نگاه بکنید، حقیقتش تقاطع ارحام است. تقاطع ارحام بین مومنین جایی است که علم هست اما عمل نیست. درون فرد. حرف با هم خوب میزنند، اما دلهایشان پراکنده است. تقاطع ارحام از رحم طینی شروع میشود اما به رحم ایمانی که مومنین هستند کشیده میشود. لذا سه تا در یک راستاست. یکیش درون یک شخص است، یکیش درون یک اجتماع است، یکیش درون خانواده است. هر سه منشاش از آن است که در نظام خانوادگی استحکام نظام خانوادگی در وصول بودن شکل نگرفت. وقتی آنجا شکل نگرفت، میآید بیرون، در نظام بیرونی و درونی خود فرد، همهاش میشود حرف زدنی که عملش درش نیست. ارتباطی که در رابطه اظهار محبت هست، اما پشت سر دلها ربطی به همدیگر ندارد. هنالک لعنهم الله، اینها مورد لعن خدا قرار میگیرند. همان قطعی که بود که و اقطع من قطعنی، این همان قطع است. اثرش میشود و اصمهم و اعمی ابصارهم. این گوشش کر میشود. یعنی زمینه هدایت در وجودش از دست میرود. گوش و چشم دو زمینه هدایت است. مَنْ كَانَ فِي هٰذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً . یا میفرماید قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً. آنجا میفرماید در دنیا آمد و تو اعتنا نکردی. اینکه کور میشود و کر میشود یعنی زمینههای هدایت در وجودش از دست میرود. پس اگر این سه فعل محقق شد که همهاش هم در دایره رحم طینی و ولایی است، زمینه هدایت انسان منقطع میشود و انسان کور و کر میشود. وجودش کوچک میشود.
#عمل_به_علم_و_اتحاد_قلوب_و_صله_رحم_و_رحمت_الهی
#عمل_نکردن_به_علم_و_اختلاف_قلوب_و_قطع_رحم_و_لعن_الهی
#اسباب_رحمت_در_نظام_فردی_و_خانوادگی_و_اجتماعی
#اسباب_لعن_در_نظام_فردی_و_خانوادگی_و_اجتماعی
28- ير، بصائر الدرجات ابْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا مُيَسِّرُ لَقَدْ زِيدَ فِي عُمُرِكَ فَأَيَّ شَيْءٍ تَعْمَلُ
چکار کردی که عمرت زیاد شده؟
قُلْتُ كُنْتُ أَجِيراً وَ أَنَا غُلَامٌ بِخَمْسَةِ دَرَاهِمَ فَكُنْتُ أُجْرِيهَا عَلَى خَالِي.
روزانه کار میکردم پنج درهم میگرفتم، بچه یا نوجوان بوده است. چون دائی ام وضعش خوب نبود، میدادم به دایی ام. همین باعث شده است که عمر تو زیاد شده است.
#صله_رحم_و_ازدیاد_عمر
این روایات به خصوص چند روایت آینده همهشان روایاتی هستند که کلید در مسائل هستند. با این نگاه به روایات نگاه بکنیم ببینیم چقدر دارند به ما راه را صریح نشان میدهند، اما ما روایات را تعارفاتی میبینیم. حرفهای خوبی است، گوش کردیم کردیم نکردیم هم چیزی از دست ندادیم. اینطوری نگاه میکنیم. در حالی که دارند حیات و ممات ما را، لعن و قرب را دارند بتمامه راهش را و مسیرش را روشن میکنند.
ان شاء الله خدای سبحان ما را با آیات و روایات بیش از گذشته آشنا بکند. حقیقت این ها را صدق ببینیم و توفیق عملش را پیدا بکنیم.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.