بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا
در محضر سوره فتح بودیم و جلسه گذشته این نکته را اشاره کردیم که سراسر توحید است آغاز این سوره که دارد میفرماید همه این کارها به دست خداست. از جانب اوست که انا فتحنا، از جانب اوست که لیغفر لک الله، از جانب اوست یهدیک صراطا مستقیما، از جانب اوست یتم نعمته علیک، و از جانب اوست و ینصرک الله، و از جانب اوست هو الذی انزل السکینة. همه اینها از جانب اوست.
اما یک جهت دیگری هم این دارد که خیلی زیباست. در تمام اینها پیغمبر اکرم مخاطب است. چون جهت قابل هم در بهرمندی از آن اراده الهی که فاعل است خیلی مهم است که قابل کی باشد. یک موقع هست که آنچه که از جانب خدا نازل میشود در اوج است که نازل میشود. کمی ندارد، نقصانی ندارد. آنچه که از جانب خدا نازل میشود در اوج کمال است که نازل میشود. انزل من السماء ماءا از جانب خدا باران باریده میشود، اما فسالت اودیة بقدرها. هر ظرفی به اندازه خودش از این باران بهرمند میشود. پس فاعلیت خدا انزل من السماء ماءا. باران با تمام کمالش نازل میشود. حد هم ندارد. اما در این وادی، در این دشتها، هر زمینی هر باغی به اندازه دهان بازش، ظرفیتش، مساحتش از این باران بهرمند میشود. این میشود قابل. لذا اگر خدا میخواست بفرماید که انا فتحنا للمومنین فتحا مبینا، چون مومنین حد داشتند، این فتح حد میخورد. اما چون پیغمبر اکرم مخاطب است با اینکه مومنین با پیغمبر هستند، این کمال افتخار است برای مومنین که آن فتح را در حد پیغمبر نازل کرد برای اینها. نه در حد مومنین. این یک تحفهای است برای مومنین که نازل شدن فتح مخاطبش پیغمبر است که انا فتحنا لک. تو قابل بودی و ظرف تو که یک وادی عظیم بی نهایت است، ما این فتح را در حد تو نازل کردیم. انا فتحنا لک فتحا مبینا. چقدر زیباست.
دنبالش هم لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر، لیغفر لک که این بنا بود آن جریانی باشد که مفصل در جلساتی گفتگو شد، که ضرباتی بود که مومنین چه در مکه چه در مدینه از جانب آوردن دین پیغمبر، اختلافها و خونهایی که از جانب مشرکین ریخته شده بود و ضررهایی که به آنها رسیده بود و آنها ذنب پیغمبر و مومنین اینها را میدیدند، اینجا میگوید در حد تو اینها پوشیده میشود نه در حد مومنین. لذا هیچ چیزی از آن ذنب باقی نمیماند. چون در حد پیغمبر دارد پوشیده میشود از جهت قابلی.
دوباره میفرماید و یهدیک صراطا مستقیما، یعنی جریان صلح حدیبیه و به دنبالش جریانات بعدی، همه در حد تو هدایت به صراط مستقیم میکند مومنین را هم. نه فقط در حد عموم مومنین که وادیها و ظرفهای کوچکتری هستند. و همچنین نعمت را بر تو تمام کردیم. وقتی نعمت در حد پیغمبر تمام شود، این اوج تمامیت نعمت است. لذا تمام آثار اینها چون به جهت قابلی پیغمبر اجابت شد و در این ظرف، و ینصرک الله نصرا عزیزا محقق شد، جریان فتح خیبر و جریان فتح مکه به همین سادگی محقق شد. چون این ظرف تقاضای وجود پیغمبر بود که این طلب در وجودش بود که یدخلون فی دین الله افواجا. این را طلب داشت. و الا شاید مردم در این حد طلبشان نبود که اجابت در این مرتبه بشود. ببینید چقدر زیباست. لذا هر جا ولی الهی در کار باشد و مردم نگاهشان این باشد که اینها تابعیت از ولی دارند، نگاهشان این باشد که دعا کنند برای اجابتهای دعای ولیشان، آن دعا در حد ولی اجابت میشود. اگر من دعا کردم برای اجابت دعاهای خودم در نظام اجتماعی، در حد من اجابت میشود. اما اگر این دعاهای من در حد این بود که دعای ولی در این باره اجابت بشود، حد من درش اجابت شده، و بالاتر از این اجابت شده است. چون حد ولی ما حتما مثل رسول اکرم، امام زمان ما دعایش در حد رسول اکرم است، با توجه به تعبیر انفسنا و انفسکم که در آیه شریفه آمده است. لذا این نگاه باعث میشود تقاضای ما این باشد از خدای سبحان در هر کاری که انجام میشود، که خدای سبحان اجابت این کار ما را در حد ولیمان قرار بدهد نه در حد ما. ما به عنوان شأن ولی اینجا خودمان را بیشتر میبینیم، و ما اگر شأن ولی شدیم، اجابت برای ما قویتر و عظیمتر میشود. وقتی انسان شد دست و پا و اعضا و جوارح و فعل و شئون ولی امرش، اجابت دعا برای ولی امر به دست و پا و اعضاء و جوارح و شئون و افعال او هم سرایت میکند و میرسد. آنها هم بهرمند میشوند. منتها به تبع ولی امرشان که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است امروز. لذا دنبال این باشیم و یکی از دعاهایمان این باشد که خدایا دعاهای ولی امرمان را در حق ما و نظام اجتماعی انشاءالله مستجاب بگرداند. با این نگاه خواندن دعای سلامتی امام زمان که دائما انسان این را دوست دارد زمزمه بکند، اللهم کن لولیک الحجة بن حسن از سنخ این مسئله میشود که من دائما او را مجرای فیض قرار میدهم.
پس دو نگاه است. یک جهت فاعلی است که اجابت خدای سبحان است. از طرف خدا هیچ چیزی محدود اجابت نمیشود. از طرف خدا نا محدود است اجابت. ما در اخذ دعایی که شده است، وقتی میخواهیم اجابت را بگیریم محدود میگیریم که هر ظرفی به اندازه خودش از این باران بهرمند میشود. اما اگر ما ظرفهایمان را پیوند دادیم به ظرف امام، آن موقع ظرف امام است که این را میگیرد و ظرف امام از جهت قابلی هیچ حدی ندارد که محدود کند آن را.
پس دو مسئله است. یکی بحث فاعلیت بود که باید دائما فاعل را خدا بدانیم. اگر فاعل را خودم دیدم محدود کردم کار را در حد خودم. این یک قوه از قوای الهی است. اما قوت الهی آن مظهریت ان القوة لله جمیعا، آن قوت الهی است که بی نهایت و بی حد است. اگر من از آنجا اجابت را خواستم و او را فاعل دیدم، آن قدرت چیزی در مقابلش قدرت مقابله ندارد، چون او قاهر است. هو القاهر فوق عباده. این از جهت فاعلی.
از جهت قابلی هم باز اگر خودم را قابل دیدم، از این سمت خواستم حرکت بکنم، باز محدودیت در اخذ پیدا کردم. آن محدودیت در افاضه بود. این محدودیت در اخذ است. محدودیت در اخذ هم به انسان ضرر میزند. پس انسان اگر اهل معامله هم باشد، حتی اهل توحید هم نباشد، بهتر این است که از خدا بخواهد که فاعل او باشد. از طرف قابل هم، در ظرف امام قابلیت را طلب کند، خودش را پیوند بدهد به امام تا بهرمندیاش به اوج و نهایتی که ممکن است برسد. نه اینکه در حد خودش باشد.
لذا مراقب باشیم که سرمان کلاه نرود در خواستن هایمان. یکی اینکه خدا را فاعل ببینیم. از خدا بخواهیم. رفتم در خانه کسی از او چیزی خواستم عیبی ندارد، اما به شرطی که او را وسیلهای ببینم که خدا اجابت میکند. عیبی ندارد. به عنوان اینکه از خدا دارم میخواهم، میگویم خدایا دل این وسیله را بر من منعطف بکن. بله، نباید هم حصر کنیم که بگوییم خدا فقط از این طریق. خدا راههای بهتر هم بلد است. اما اگر راه فعلا این بوده، این را هم میرویم به عنوان یک راه میرویم، نه تنها راه. خدا را محدود نکنیم بگوییم خدایا از این راه فقط به من بده. نه. چرا خدا را محدود کنیم؟ خدا راههای زیادی برای اجابت دارد که ما نمیشناسیم. لذا نه از جهت فاعلی حد بزنیم و نه از جهت قابلی. تا انشاءالله آن رحمت عظیم شامل حال ما بشود. رحمتی که عظیم باشد، نتایج عظیم به دنبالش میآید. میتواند یک حرکت برای عمره که این 1400 نفر میخواستند انجام بدهند، یک دفعه تمامیت نعمت و نصر عزیز و فتح مکه همه نتیجه این فعل محقق بشود و تلقی بشود.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
#توحید_افعالی_و_اطلاق_جهت_فاعلی
#دعا_برای_امام_و_اطلاق_جهت_قابلی
#عالیترین_اجابت_در_رابطه_خداوند_متعال_و_امام
#دعا_و_تاثیر_جهت_فاعلی_و_قابلی_در_اجابت
-فرمودید دعای ولی الهی مستجاب است. پس اینکه از خدا بخواهیم دعای حضرت مورد استجابت قرار بگیرد چه معنایی دارد؟
یعنی ما میخواهیم که ولی الهی برای ما دعا بکند. ما از خدا میخواهیم که ولی الهی هم برای ما دعا بکند. یعنی این دعا کردن ولی الهی را در خودمان راه میدهیم و خودمان را پیوند زدیم به دعاهای او که در حق او مستجاب میشود، در حق ما هم این ارتباط پیدا بکند و جریان پیدا کند.
-از خدا میخواهیم که حضرت برای ما دعا کند؟
یکیش این است که از خدا میخواهیم حضرت برای ما دعا کند.
یکیش این است که دعای ما این میشود که ما پیوند میخوریم به حضرت، دعای حضرت در حق ما هم سریان پیدا میکند. این دومی مهمتر هم هست که دعای حضرت سریان در حق ما پیدا میکند. یعنی خودمان را جزء شئون حضرت کردیم با این نگاه و وقتی از شئون حضرت بشویم دعای مستجاب در حق او در حق ما هم میشود.
-یعنی همین قدر که از خدا بخواهیم خدایا دعای حضرت را مورد استجابت قرار بده، ما شأن حضرت میشویم؟
به همین نسبت. هر چقدر این واقعیتر و دقیقتر و دائمیتر باشد، این شأنیت دوامش بیشتر میشود و شدتش بیشتر میشود.
#بهرمندی_از_اجابتهای_خداوند_متعال_نسبت_به_امام_به_میزان_شأن_شدن
-روایاتی هست که خدا به حضرت موسی میفرماید که نمک طعامت را هم از من بخواه یا اینکه ما من شیء احب الی الله من أن یسأل. اینکه خود آدم از خدا حاجاتش را بخواهد موضوعیت ندارد؟
آنجا که ما داریم از خدا میخواهیم، خواستن اینکه دعای ولی الهی مستجاب بشود منافات ندارد، چون إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُم، اگر هر تقدیری میخواهد محقق بشود، تنزل الملائکة و الروح، بر کی نازل میشوند و تقدیرات به ما میرسد؟ بر امام و خلیفه. لذا این با آن مستقیم بودن تقاضا منافاتی پیدا نمیکند. چون اینها حاجب نیستند. حدی نمیزنند به این. اگر شما بواسطه دیگری که حد میزند متوسل شدی، میشود شرک. اما جایی که حد نمیزند، مثل اینکه از ملائکه الهی یا اسماء الهی بخواهید. کسی متوصل بشود به اسم شافی، آیا شافی مقابل الله است؟ یا نه، شأن الله است. اسم شافی شأن الله است، یک ظهور از الله است. لذا منافاتی ندارد. جایی که انسان مریض است به اسم شافی حق متوسل میشود، همان شفاعت در الله را که جامع جمیع اسماء است میکند و شرک هم نیست. حاجب هم نیست.
لذا اینها ما یشاءون الا ان یشاء الله، شاءشان شاء خدا شده است. اینها حقیقت مشیت الهی هستند. نحن مشیة الله هستند.
#نحن_مشیة_الله
اولین کسی باشید که برای “تفسیر سوره فتح، جلسه 12” دیدگاه میگذارید;