سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا
در محضر سوره مبارکه فتح بودیم و به امر مقام معظم رهبری قرار بر این بود که دوستان در یک عهد جمعی و با رعایت اجتماع بر خواندن در هر مقداری که ممکن است حتی در جمع خانوادگی و هر جمعی که امکان پذیر است، ان شاء الله بر سه امر استقامت کنند برای پیروزی محور مقاومت که سوره فتح بود و دعای چهاردهم صحیفه سجادیه(دعای نصر) بود و همچنین دعای توسل.
به همین جهت هم ما به تفسیر سوره فتح مشغول شدیم برای یادآوری و ذکر که چقدر این سوره در خوشحالی دل مومنان در صدر اسلام تاثیر داشت، یقینا همان تاثیر را میتواند امروز هم داشته باشد. به همین جهت به این مسئله پرداختیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً ﴿1﴾
لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِرَاطاً مُسْتَقِيماً ﴿2﴾
در نگاه اول خدا دارد به ما یک سنتی را یادآور میشود که هر عملی را، فعلش را از جهت فاعلی به من نسبت بدهید. انا فتحنا لک. یعنی هیچ گاه جهت فاعلی را در فعل به خودتان نسبت ندهید که ما این کار را کردیم. به خدا نسبت بدهید که انا فتحنا. این یک ادب توحیدی است که قرآن دارد خطاب به پیغمبرش میفرماید که ما یاد بگیریم. این نکته اول که در تمام این آیات و فرازهای این آیات رعایت شده است، که انا فتحنا، لیغفر لک الله، تا خدا بیامرزد. همچنین یتم نعتمه علیک، خدا تمام کند نعمت را. و همچنین یهدیک صراطا مستقیما، خدا هدایت کند، و ینصرک الله نصرا عزیزا، خدا نصرت بدهد.
این یک ادب است. نشان میدهد که حقیقت هم همینطور است. شما هم مطابق حقیقت و واقع صحبت کنید. چون هر فعلی منسوب به خداست حقیقتا که لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. نه فقط قوت بر انجام کار، بلکه آنجا که میخواهد موانع برطرف بشود یا حتی آنجایی که بین ما و بعضی از چیزهایی که منافی است خدا میخواهد حائل بشود، لا حول عن المعاصی و لا قوة علی الطاعة، قوت بر طاعت که بر فعل است، لا حول عن المعاصی که مانعیت نسبت به بدی هاست، آنجا هم که ما کار بدی نمیکنیم، خدا حائل است که نمیکنیم. نه آنجا که کار بدی نکردیم را بگوییم فعل نیست، پس به خدا نسبت ندارد. روایت میفرماید لا حول عن المعاصی، آنجا که کار بد نمیکنید منسوب به خداست، آنجایی هم که کار خوبی میکنید هم نسبت به خدا دارد. و لا قوة علی الطاعة الا بالله. اگر در زندگی انسان این نگاه دیده بشود که فقط خدا کاره است، توحید افعالی در زمینه وجود انسان محقق بشود و در نظام اجتماعی کشیده بشود، این زمینه تاثیرگذاری بیشتر خدا را هم مهیا میکند. یعنی ابتدا ممکن است با تلقین باشد، یعنی من به خودم بگویم که خدا کاره است. عیبی ندارد همین مقدار هم، با اینکه هنوز باورم نیست و اسباب را کاره میبینم، اما به خودم تلقین کنم که خدا کاره است. اگر این نگاه در زندگی انسان شکل بگیرد که اثرش این است که هر چیزی به او میرسد، حتی اگر محسنی به او احسان میکند، آدم خوبی برای او یک کاری را انجام میدهد، نفی نمیکند که او کاری انجام داده، اما این را چطور میبیند؟ میگوید خدای سبحان از طریق این آدم خوب این کار را برای من انجام داد. نه اینکه این آدم خوب این کار را برای من انجام داد. اگر خدای سبحان از طریق این آدم خوب کار را برای من انجام بدهد این آدم عظمتش بیشتر است، یا آنجایی که بگویم خود این آدم این کار را برای من انجام داد. معلوم است آنجایی که خدا از طریق این آدم کار را برای من انجام بدهد، این آدم هم مأمور خدا و ملائکة الرب شده است، عظمت پیدا کرده است و از اینکه فقط خودش باشد خارج شده است، بلکه اینجا با یک نگاه الهی دیده شده است، چقدر زیباتر میشود. حتی آن شخص هم بهش برنمیخورد وقتی اینطور به او بگویی، بلکه باعث افتخارش میشود که عجب! خدا من را در این کار به کار گرفت، فکر میکردم قبلا فقط خودم این به ذهنم رسیده است، حالا میبینم خدا من را به این کار رسانده است. چقدر شرافتمندانهتر و عظیمتر و عزیزتر است که آن شخص هم خودش را مأمور خدا ببیند. چنانچه دارد یک شخصی آمد خدمت پیغمبر اکرم یا یکی از حضرات معصومین، الان شک از من است. آنجا دارد که آمد گفت همسر من این خصوصیات را دارد، من وقتی میخواهم بروم بدرقه میکند وقتی میآیم میآید مشایعت میکند، هر کاری که دارم… معصوم فرمود که این ملکی از ملائکه الهی و مأموری از مأموران الهی است که در خانه توست. وقتی دارد این وظیفه را اینطور انجام میدهد میشود یک ملکی از ملائکة الله. با این نگاه این آیات نکته اساسی که به ما یاد میدهد این است که نگوییم اول خدا دوم شما، نگوییم اول خدا دوم این وسیله. نه. اول خداست، آخر هم خداست، اما از طریق این وسیله است. نه دوم شما. میگوییم خدا فقط کاره است، فاعل فقط خداست. ولیکن از جهت وسیله، این وسیله را خدا در مسیر این کار من به کار گرفته است، این عیبی ندارد. این وسیله هم شرافت پیدا میکند. لذا به دنبال این بحثها که اینجا میفرماید که انا فتحنا، دارد تأکید میکند که فقط من کاره هستم و من این فتح را برای شما با تاکید ایجاد کردم، لیغفر لک الله، خدا این پوشش را ایجاد کرد، و همچنین خدا یتم نعمته علیک، تمام کرد نعمت را، و همچنین خدا یهدیک صراطا مستقیما. همچنین ینصرک الله. باز هم خدا و ینصرک الله نصرا عزیزا. در ادامهاش هم میفرماید و هو الذی انزل السکینة، باز هم خدا. ببینید این نگاه توحیدی چقدر میتواند زندگی انسان را متفاوت بکند و رنگ و بوی خدا را در هر لحظه در زندگی انسان پیش بیاورد. البته بحث تتمهای دارد که انشاءالله در جلسه بعدی در محضر آن تتمه بحث هم هستیم.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
#لا_حول_و_لا_قوة_الا_بالله
#توحید_افعالی
#انتساب_همه_خیرات_و_مانعیت_نسبت_به_سیئات_به_خداوند_متعال
#توحید_افعالی_و_شرافت_وسائط
#توحید_افعالی_در_سوره_فتح
در پاسخ: کارهای بد انجام ندادنش از طرف خداست. انجام دادنش نقص و سیئه است. آن شیطان است. شیطان یلقی فی قلوبهم. آنجایی که کار بد است انجام ندادنش از طرف خداست. یعنی اگر انسان امروز مبتلا به بدی نمیشود، لا حول عن المعاصی الا بالله، حائل از معاصی خداست، الا بالله. یعنی خدا حائل از معاصی است و خدا قدرت بر طاعت میدهد. اینکه حائل از معاصی است خیلی عظیم است. ما فکر میکنیم امروز حواسمان پرت بود، به معصیتی مبتلا نشدیم. میگوید نه، حواست پرت نبود. خدا مانع شد از اینکه تو به سمت معصیتی توجه پیدا بکنی و میلی پیدا بکنی. همان هم باز میشود ذکر، توجه خدا.
اگر انسان یک موقع به سمت معصیتی توجه پیدا کرد، اینجا کار شیطان است. این نقص است. این کوچک شدن است. این فاعلیت کمالیه نیست.
-اگر انسان کار را از خودش ببیند بیشتر جذابیت دارد. از خودش است.
اگر از خودش دید. حد خودش هم هست یا نیست؟ اما اگر کار را از خدا دید، خودش را وسیله دید، مثل اینکه دیگری را وسیله میبیند، اراده خودش را هم چی ببیند؟ بگوید خدا اراده من را به کار گرفت بر اینکه این کار را انجام بدهم. این شرافتش بیشتر است یا اینکه فقط خودم باشم؟
-وقتی از خودش میبیند طبق حب ذات باعث میشود انگیزه بیشتری داشته باشد که این کار من است.
در نظام حب ذات هم هر کسی وقتی کاری فقط به خودش منصوب باشد یا بگوید از جانب آدم بزرگی دارم این کار را میکنم. الان بگویند شما آمدید یک نفر را دعوت کنید، یا بگویند شما قاصد مقام معظم رهبری هستید در دعوت، کجا بیشتر شما را اکرام میکنند؟ وقتی خودتان رفتید بگویید یا آنجایی که از طرف مقام معظم رهبری شما قاصد ویژه باشید برای دعوت؟ معلوم است آنجا که قاصد هستید. با اینکه خودم هستم. منافات ندارد. اما وقتی من منتسب میشوم به یک بزرگ، من هم بزرگ شدم. اگر معلوم شد که این کار را دارم خودم انجام میدهم یک طور است، اما ببینم خدا من را به کار گرفت، من را قابل دید که من را به کار بگیرد خیلی عظمتش بیشتر است.
این نگاه خیلی زیباتر میشود که انسان ببیند خدا دارد به کارش میگیرد. چقدر شیرینتر میشود.
ما اگر ببینیم که نماز بلند شدیم بخوانیم اول وقت، احساس کنیم که الان خدا ما را برانگیخت. یک دفعه انسان کأنه احساس میکند الان خدا توجه ویژه به این کرد و این را برانگیخت. همین الان که من از یک گناهی منصرف شدم، همین الان خدا به من توجه کرد، مانع شد و من را منصرف کرد.
انسان چقدر مراقبهاش و در محضر رب بودنش قویتر میشود و حالش در نگاه الهی و ارتباط الهی زیباتر میشود وقتی فعلش را منسوب به حق ببیند؟
اینجا در این سوره به این زیبایی این تعلیم را به ما میدهد.
موحد شدن یعنی این. یعنی خدای سبحان در ضمن افعال دارد توحید را در بین مردم رشد میدهد.
#توحید_افعالی_و_ادراک_حضور_در_محضر_رب
اولین کسی باشید که برای “تفسیر سوره فتح، جلسه 11” دیدگاه میگذارید;