جلسه 1006 03/09/1403
سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
در محضر قرآن کریم و سوره نساء و آیه اول بعد از بسم الله الرحمن الرحیم هستیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿1﴾
الحمدلله توفیق داشتیم که در ذیل این آیه تأملاتی داشته باشیم و نکاتی از آیه را در محضرش باشیم.
در ضمن این فراز که و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام بودیم که خدای سبحان رابطه و تقوای خودش را با تقوای ارحام یکی دانست و کنار هم آورد و عطف به هم کرد، نکاتی را از روایات شریف استفاده میکردیم و در ضمن مباحثی که به روایات استشهاد میکردیم معارفی را در ساختار نظام عالم که خدای سبحان در نظام تکوین و تشریع تطابق ایجاد کرده است را استفاده میکردیم.
11- ل، الخصال فِي وَصَايَا أَبِي ذَرٍّ بِأَسَانِيدَ قَالَ: أَوْصَانِي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ أَصِلَ رَحِمِي وَ إِنْ أَدْبَرَتْ.
اگرچه آن رحم پشت بکند تو وصول باش. این از آن مباحث زیباست که صله رحم دائر مدار فقط طرفین نیست. چون یک امر لازمی است در عالم، حتی اگر طرفی رعایت نکند، بر طرف دیگر رعایتش لازم است. این لزوم گاهی وجوبی است و گاهی استحبابی است به حسب موارد خودش.
لذا در روایات هم داشت که اگر از تو قطع کردند تو باید وصول باشی. و فرمودند عبادات هیچ کدام از این دو مقبول نمیشود. بعد سوال کند سائل که آنی که قطع کرده است مقبول نباشد، دیگری چرا مقبول نباشد؟ حضرت بفرمایند که چون این برای اصلاح قدمی بر نداشت. با اینکه این مقصر نبوده است، اما چون قدمی برای اصلاح برنداشت از این هم قبول نمیشود مگر اینکه این هم قدمی بردارد ولی او نپذیرد. اگر این قدم برداشت و او نپذیرفت، از این به بعد از این مقبول میشود، از آنی که قطع کرده پذیرفته نمیشود. لذا ابتداء از هر دو قبول نمیشود. راه را برای اصلاح دارند مؤکد میکنند که با بهانه روابط قطع نشود. حتی اگر یک طرف اخلاق بد نشان میدهد روابط قطع نشود. این یک بابی است خودش. از این شدیدتر هم ذکر شده است. اما این اقل آن چیزی است که ذکر شده است.
-ما موارد زیادی را مواجه میشویم که ارتباطات مشکلات بیشتری را ایجاد میکند.
بحث این است که روابط نباید قطع باشد، اما ممکن است به یک حد اقلی برسد، تا حفظ بماند، رابطه باقی بماند. به ما فرموده اند حتی در رفاقت اگر با کسی به جهتی میخواهید قطع ارتباط بکنید، همه راهها را نبندید. بگذارید راه باریکی باقی بماند.
شاید همان راه باریک یا به کار تو بیاید یا به کار او. یعنی حتی اگر او در جانب خلاف است، ممکن است یک شوکی یک مشکلی در زندگیاش ایجاد شود که آن مشکل بخواهد او را برگرداند. اما اگر همین راه باریک باقی نماند، دیگر قدرت برگشت برای او ایجاد نمیکند. لذا حتی با کسی که بد است، اگر این تصور داشته باشد، نمیشود مطلقا قطع رابطه کرد به این نسبت. به خصوص اگر از ارحام باشد. ممکن است انسان برای در امان ماندن از شرورش که اگر نزدیک بشود آسیبی بهش برسد، ممکن است این ارتباط را در حدی قرار بدهد که آسیب نرسد.
اگر خانه رفتن هم آسیب است، میتواند با تلفن زدن یا پیامک زدن ارتباط را حفظ کند و نگه دارد. اینها خودش نظائر هم دارد.
#لزوم_صله_رحم_حتی_در_صورت_قطع_طرف_مقابل
#لزوم_حفظ_صله_رحم_در_موارد_آسیبزا_ولو_به_اقل_مایمکن
وَ قَدْ مَضَى فِي بَابِ مَسَاوِي الْأَخْلَاقِ وَ غَيْرِهِ بِأَسَانِيدَ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَاطِعُ رَحِمٍ.
12- ل، الخصال عَنْ سَعِيدِ بْنِ عِلَاقَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: قَطِيعَةُ الرَّحِمِ تُورِثُ الْفَقْرَ.
شبیه روایت 12 را داشتیم.
13- ن، عيون أخبار الرضا عليه السلام ل، الخصال أَبِي عَنِ الْحِمْيَرِيِّ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ رَحِماً مُتَعَلِّقَةً بِالْعَرْشِ تَشْكُو رَحِماً إِلَى رَبِّهَا
نقل میکنند از پیغمبر خدا که وقتی من را به آسمان برای معراج بردند، رأیت رحما.
این روایت کلیدی را بیان میکند. روایات را قاعده ببینیم. قابل تسری است به خیلی از فروعات. لذا فقط منحصر به همین فرد نبینیم.
میفرمایند دیدم آنجا یک رحمی به خدای سبحان شکایت میکرد از رحم دیگرش. چون ارحام با هم حقوقی دارند، این حقش را طلب میکرد. شکایتش بر مدار حقی بود که داشت. داشت از رحمش شکایت میکرد.
فَقُلْتُ لَهَا كَمْ بَيْنَكِ وَ بَيْنَهَا مِنْ أَبٍ فَقَالَ نَلْتَقِي فِي أَرْبَعِينَ أَباً.
مثل اینکه امروز ما کسی را ببینیم که یک فامیل خیلی دوری نسبت به ما باشد. اینجا بیشتر از این هم میفرماید. میفرماید اینکه در نسلهای زیادی با هم ارتباط برقرار بکنند هم حق ایجاد میکند.
سوال کردم بین شما چند تا پدر فاصله میافتد تا به هم برسید؟ پسر عمو نبودند که با یکی دو فاصله به هم برسند، جواب داد که اگر چهل نسل برویم عقب تر، آنجا به هم میرسیم و پدرمان یکی میشده است. ولی چون در عرش
لاَ يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمٰنُ وَ قَالَ صَوَاباً ﴿38﴾
هم باید اذن الهی باشد در کلام و هم قول صحیح باشد. پس این شکایت حرف صحیح بوده است. لذا حق بوده است. بین فاصله تا چهل پدر هم حق بوده است. ما بسیاری از ارحام اینطوری مان را ممکن است نشناسیم. سابق بر این چون عشیرهای زندگی میکردند و خلط در عشائر کمتر بود و هجرت به این زیادی نبودف جدا شدنها به این شدت نبود، بهتر همدیگر را میشناختند. این عشیره ممکن بود در چندین و چند نسل گذشته یک پدر واحدی داشتند، حفظ انسابشان را هم داشتند. لذا میشناختند که در چند پدر آن طرفتر به هم میرسند. الان که گسستها بیشتر شده است، این شناخت کمتر شده است. اما در عین حال حکایت از یک حقیقتی میکند که اگر نسبتها در 4-6 نسل آن طرفتر باشد، هنوز حق نسبت به یکدیگر برقرار است. شاکی بودن هم در جهاتی میتواند باشد. ممکن است این وضعش خوب بوده و او وضعش خراب بوده است، شاکی است که چرا به من نداده است. میگوید این شکایت حق است و درست است.
-آیا این روایت دلالت میکند که شناخت بوده است بینشان؟ اگر شناخت نیست چطور حق اثبات میشود؟
اولا میخواهد بیان بکند که شناخت لازم است. به صرف اینکه روابط ضعیف شده است، دنبال اینکه چه کسانی با او نسبت دارند نباشد درست نیست. حتی ممکن است نشناسد، اما حقی باشد. چنانچه همسایه انسان حقی دارد. حتی اگر انسان مطلع از حالش نباشد. ممکن است به آن مؤاخَذ باشد و معاتبه داشته باشد. هرچند چون علم ندارد عقاب نداشته باشد، اما عتاب داشته باشد. نسبت به ارحام هم وارد است. پس دو جهت است، هم باید بشناسد انسان و مراقبه داشته باشد، هم باید حق را رعایت بکند. پس اگر گسست ایجاد شده و عرفا الان امکان پذیر نیست، آن مقدار که امکان پذیر است را رعایت میکند. الان معلوم است فامیلهایی که پسر عمو، یا پسر عموی بابا که معلوم است. این قدر که معلوم است. تا دو سه نسل قبلتر که معلوم است. اگر روایت میفرماید نلتقی فی اربعین ابا، اقلا این 4-5 نسل را که میشناسیم رعایت بکنیم.
#لزوم_صله_رحم_حتی_نسبت_به_ارحام_دور
#حق_ارحام_بسیار_دور
همه اینها را دائم مرور کنید. اگر رحم طینی را با این شدت برای ما قرار دادند که شکایت وارد است، در رحم ولایی که از خود ما به ما نزدیکتر است، اگر انسان رعایت حقوق را نکند
قُلْ لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى
اگر رابطه رحم ولایی برقرار است و انسان رعایت نکند چقدر شدیدتر است؟ هر چقدر نسبت نزدیکتر باشد، رابطه رحم در شکایت واردتر است. مراتب نسبت، مراتب رعایت را میطلبد. و عدم رعایت شکایت بالاتری را به دنبال دارد. این اصل مسئله است.
رحم ولایی از پدر و مادر طینی به انسان نزدیکتر است. پس چه رابطهای را میطلبد؟ چقدر رعایت را؟ روایت بعدی را ببینیم.
#شدیدتر_بودن_حق_رحم_ولایی
14- ل، الخصال الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع صِلُوا أَرْحَامَكُمْ وَ لَوْ بِالسَّلَامِ
صله رحم داشته باشید حتی با یک سلام.
در نگاه ابتدایی میگوییم این اقل صله رحم است که انسان تلفن میزند یک سلام میکند. دم در میرود نسبت به فامیل سلام میکند. راهی پیدا میکند سلامش را از طریق کسی میرساند. به کسی که دارد میرود میگوید سلام من را برسان. این هم اظهار محبت و توجه است. همه اینها صله ولو بالسلام برشان صدق میکند.
يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً.
حضرت به همین آیهای که الان در محضرش هستیم استشهاد میفرمایند.
اگر در صله رحم مراتبی از رابطه امکان پذیر است که سلام یکی از آن هاست، زیارت که ما میرویم اساس زیارت بر سلام است. السلام علیک یا ابا عبدالله. این اقل رابطه ماست با رحم ولایی مان در زیارت. وقتی انسان به زیارت میرود، این اقل رابطه است که دارد محقق میشود، اکثر رابطه نیست.
#اقل_مراتب_صله_رحم
#لزوم_صله_رحم_ولو_به_اقل_مراتب
اما اگر در همین رابطه هم این را به عنوان صله رحم دیدیم، حالا شما فکر بکنید ما اینطور نسبت به رحم اگر بخواهیم رعایت بکنیم، آنها که در این مسئله ایمانشان نسبت به خدا در نسبت با ایمان ما غیر قابل قیاس است، آنها صله رحمشان با ما چگونه است؟ ما از این طرف دائم نگاه میکنیم تا تکلیف خودمان را بدانیم. اما به عنوان یک بشارت و نگاه متعالی که ما اینطور امر شدیم که راه بیوفتیم برویم برای عرض سلام، این همه مسیر را طی بکنیم با سختی و هزینه کردن، سلامی عرض بکنیم خدمت حضرات. آنها که در صله رحم وصول هستند و اگر ما رابطه مان فرزند است با پدر، نسبت آنها که پدر است به فرزند، اگر باور کردیم، وصول بودن آنها نسبت به ما چگونه است؟ چه توقعی هست از یک پدر مهربان که دستش هم باز است در صله رحم. نسبتش هم در معرفت و ایمان به اشد مراتبی است که قابل تصور است. او چگونه با ما صله رحم میکند؟ این بحثی است که باید رویش فکر کرد و برای انسان بشارت میشود. اگر یک قدم برمیدارد در این راه، مثلا بلند میشود صبح اول وقت سلام میدهد، نماز میخواند عرض سلام میکند خدمت آنها، شب میخواهد بخواهد با عرض سلام خدمت حضرات میخوابد. شما فکر میکنید اگر این صلوا ارحامکم بالسلام از جانب ما در رحم ولایی محقق شد آنها چه میکنند با ما؟ چه جوابی میدهند؟ اولا که سلام پاسخ دارد. وجوب پاسخ هم دارد. ما هم قائلیم که با آن ها تخاطب داریم، نه اینکه به صورت غائب باشد. سلام سلام تخاطبی است. یعنی داریم در محضر ادراک میکنیم. خطاب میکنیم که السلام علیک یا ابا عبدالله. اگر این حالت تخاطب را باور داریم جواب آنها چی ممکن است باشد از نظر ما؟ به مقدار ایمان و معرفت آنها و دست بازی که دارند این جواب محقق میشود.
#صله_رحم_اهلبیت_نسبت_به_ما
پس اگر حال سلاممان کثرت داشته باشد، حال جواب کثرت دارد. همانطور که نسبت به پدر و مادر فرمودند اگر کسی یک نگاه رحیمانه به پدرش بکند خدای سبحان فلان اجر و فلان اجر را برش مترتب میکند، بعد آن شخص سوال کرد که این همه اجر برای یک نگاه است، اگر مکرر نگاه بکند، چطور؟ حضرت فرمودند مکرر اجر محقق میشود. دست خدا که بسته نیست که کم بیاید. بله، سلامی که همراه با توجه باشد. این خودش ذکر است. و کثرت ذکر کثرت توجه را به دنبال دارد. هیچ مانعی نیست. نگوییم یکبار سلام کردیم، دفعه دوم معنا ندارد. این سلام ذکر است. یعنی انسان خودش را در پرتو رابطه با امامش قرار میدهد. این حال ذکر است.
بله، حالا اگر در محضر نشسته بود انسان به صورت حضوری، جلو دیگران هی بخواهد سلام علنی بدهد، تا امام میخواهد حرف بزند انسان سلام بدهد، اینجا معلوم است. اما در دل انسان است. در رابطه انسان است با جایی که اینطور نیست و این نتیجه را ندارد، البته این سلام ذکر است و دائمش مانعی ندارد که انسان رابطهاش با امام دارد محقق میشود.
#تکرار_سلام_به_اهلبیت
یک بحث مهمی است که اگر ما این مسئله را با این باور که در آیات و روایات شریف آمده است، مثلا این آیه که
الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿27﴾
وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولٰئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ ﴿25﴾
الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه، نقض عهد با خدا بعد از میثاق، و یقطعون ما امر الله به ان یوصل، قطع رحم در جایی که امر به صله شده است. گره زدن این دو یعنی هر نقض عهدی با خدا قطع رحم با خداست. چون عرض کردیم که خدا میفرماید شققت اسمک من اسمی، انت الرحم و انا الرحمن. یا انا الرحمن و انت الرحم، یعنی همان نسبتی که رحم دارد با هم ایجاد میکند، مردم در نسبت رحمانی با من دارند. وجود او از خداست، کمالات او همه از خداست. افاضه خدای سبحان است، اعطای خدای سبحان است. این رحم ایجاد میکند. مواثیق رحم ایجاد میکند. از عهد میثاق الست که عهد ربوبیت بود رحم است، رحم ربوبیت است، أ لست بربکم، این رحم ربوبی است.
اگر این نگاه را باور کردیم، آن وقت هر گناهی که انسان دارد نعوذ بالله ازش سر میزند ینقضون عهد الله من بعد میثاقه هست یا نیست؟ خلاف عهد ربوبیت هست یا نیست؟ قطع رحم الهی هست یا نیست؟ هر توبهای که به دنبال گناه محقق میشود وصل رحم است. هر عمل صالحی که دارد انجام میشود وصل رحم است و این وصول بودن است. یعنی انسان به هر حسنهای که برسد، به نیت اینکه این صله رحم با خدای سبحان است این را انجام بدهد جا دارد. این رحم الهی و رحمانی است، و این رحم فوق همه ارحام است، ایجاد متفرع بر اوست. رحمانیت خدای سبحان منشا اوست.
ببینید چقدر زیبا میشود که انسان یک عمل صالحی را دارد انجام میدهد با این نیت که این صله رحم است. کسی که دارد صله رحم عادی را انجام میدهد در رحم طینی، دارد تربیت میشود که در نظام ولایی و رحمانی وصول باشد. همین رحم طینی که موکول به دین و شناخت هم نیست، موکول به دانستن این حرفها هم نیست، در نظام تکوینی دارد تربیت میشود که اگر بعد از این فهمید که این رحم این احکام را داشت و رحم بالاتر از این در کار است و رحم بالاتر در کار است، میبیند این برایش شیرین و الذ است و این الذ بودن میکشاند او را به این مسئله.
ببینید چقدر دین زیباست و تطابق دارد همه مراحلش با یکدیگر.
این دین اگر درست مطرح بشود، اگر از منظر فطری اینطور مطرح بشود ببینید چقدر جذابیت دارد و شیرین و لطیف است.
#عمل_صالح_و_صله_رحم_و_پیوستگی_با_خداوند_متعال
#عمل_سیء_و_قطع_رحم_و_گسستگی_از_خداوند_متعال
-بعضی از رحمهای طینی نماز نمیخوانند یا ضد انقلاب هستند. چکار باید کرد؟
اگر راهی دارد که این رحمی که در طریق صحیح نیست را بتواند به سمت درست بکشاند، آن هم به بهترین وجه، نه با قهر و غضب باید انجام بدهد. اما اگر این هم نشد، اصل قطع رحم کامل هیچ گاه وارد نشده است. مگر یک موارد نادری است که ذکر شده است. اینجاها باید یک حد اقل رابطه را حفظ کرد. حفظ رحم باشد ولی آسیبش به ما نرسد. رابطه در حدی که آسیب نرسد حفظ بشود. نمیشود قطع رحم کرد به این وجه که آسیب میرسانند. گاهی با یک تلفن یا یک پیامک.
گاهی بعضی کسانی که با انسان ارتباط دارند، انگار همیشه درونشان یک فشاری هست که انسان را که میبینند انگار یک تفریج همی برایشان میشود. مینشست از زمین و زمان و ما کان و ما یکون و ما هو کائن صحبت کردن. اصلا میآمد پیش من مینشست. کأن اینجا بهتر خالی میشد. میآمد میگفت. من گوش میکردم. میدانستم که این هم خیلی در دلش مانده است. گوش میکردم سکوت میکردم میدانستم جواب هم فایدهای ندارد. اما چون با من یواش هم میگفت و در گوش من میگفت، میدیدم اثری بر دیگران ندارد که آدم بخواهد نسبت به دیگران پاسخگو باشد. گوش میکردم. میگفتم خدایا اگر ما اینقدر ارزش داشته باشیم که مانند یک سنگی اینجا باشیم و این بنده خدا تفریج همی برایش بشود هم خوب است. خدا به پیغمبر میفرماید قل اذن خیر لکم، تو گوش شنوا هستی. منافقین میآیند حرفهایشان را میزنند و بعد هم میگویند این چقدر ساده لوح بود، همه را باور کرد. بگو نه، قل اذن خیر لکم. من گوش شنوا هستم، گوش شنوا شدن هم که تخلیهای ایجاد کند در رحم، خودش یک کاری است، یک مسئولیت و سمتی است. انسان بشود اذن خیر. سنگ صبوری باشد که او تخلیه بشود. آرامتر بشود. همین مقدار که یک تفریج همی بشود که گفتم و حرفم را زدم. یک وقت جلو دیگران میگوید، اگر انسان سکوت بکند ممکن است دیگران بگویند این تایید کرده است، آنجا تکلیف دیگری را برای انسان ایجاد میکند. اما اگر او رعایت کرد و در گوش تو دارد میگوید، تو هم گوش کن. همین قدر نیت کنید که خدایا من دارم گوش میکنم به این نیت که او تخلیه بشود و سبکتر بشود.
پیغمبر این کار را میکرد. لذا برای ما هم چنین تکلیفی را میآورد که میشود این کار را کرد.
#اذن_خیر_بودن_برای_ارحام
این را میخواستم عرض بکنم که هر ارتباطی با شیطان که دشمن است قطع ارتباط با خداست. هر قطع ارتباطی با شیطان وصل رحم است. یعنی انسان گاهی وصول است در رحمت به این عنوان که حسنهای دارد انجام میدهد. گاهی وصول است در رحمت به این عنوان که ترک معصیتی کرده است. ترک معصیت خودش صله رحم است.
336- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِيءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَ تَعَهُّدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْكَذِبُ وَ الْبُخْلُ وَ النَّمِيمَةُ وَ الْقَطِيعَةُ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ وَ رُكُوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ* وَ الزِّنَا وَ السَّرِقَةُ وَ كُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ فَكَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُرُوعِ غَيْرِنَا.
(شاهد بر سبب اتصال بودن حسنات و سبب قطع بودن سیئات نسبت به رحم رحمانی و ولایی)
ببینید چقدر زیبا میشود. اگر با این منظر انسان نگاه بکند، دائما برای انسان این صله رحم امکان پذیر میشود. در هر نظری، در هر نگاهی، در هر رابطه ای. چه در رحم طینی، چه در رحم ولایی و چه در رحم رحمانی. چقدر زیبا میشود که انسان با خدا خودش را خویشاوند ببیند. این خویشاوندی با تنزیه سازگار است. تشبیه نیست که بگوییم نعوذ بالله خدای سبحان مانند ماست. اصلا این زیبایی که خدا در سوره قل هو الله احد میفرماید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿1﴾
اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿2﴾
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ ﴿3﴾
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ ﴿4﴾
در سورهای که نسبت رب است و خدا را دارد توصیف میکند و بزرگترین نسبت رب در آنجا دارد ذکر میشود، دو سه تا از خصوصیاتش این است که نه میزاید خدای سبحان، نه ولد دارد، و نه خودش ولدی است از جانب دیگری. اینکه این نسبت ذکر میشود آنجا، چقدر زیبایی دارد. این همه صفات مهم و عظیم هست، اما اینها را ذکر میکند. این از یک عظمتی در این صفت حکایت میکند، که ولد بودن و مولود بودن در خلق خیلی عظیم است. اما خدا از این منزه است و بالاتر است. یعنی تحقیر این نیست. تکریم این است. ولی تنزیه رب است از این. چنانچه خیلی از صفات دیگر کمالی هست که خدای سبحان با اینکه برای مرتبهای شدت کمال است، اما خدا از او منزه است چون خدای سبحان خالق و موجد آن صفت است.
اینجا هم من به نظرم میآید که لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد، این لم یلد و لم یولد و کفویت که در مراتب همسان بین خلق ایجاد میشود و حقوقی هر کدام از اینها در اوج حق دارد که لاتشرک بالله شیئا و بالوالدین احسانا، آن والدین یعنی ولدیت را دارد بیان میکند. این بیان اگر در جای خودش خوب تنقیح بشود حکایت از عظمت این صفت است، که در کنار الله الصمد میآید که اختصاص به خدای سبحان دارد. میفرماید از این صفت سلبی که برای شما اوج کمال است، خدا منزه است.
#تعظیم_نسبت_رحمی_در_سوره_توحید
-در مسلکهای اخلاقی که قبلا داشتیم، فرمودید که مسلک نبی ختمی مسلک حبی است. الان مشخص میشود که ساز و کارش از طریق ورود در رحم است.
بله، مسلک حبی طریق نزدیکش از راه همین بحث رحم است که میتواند او را محقق بکند.
یا ببینید گوساله پرستی قوم موسی قطع رحم الهی بود و ایجاد رحم موهوم شیطانی بود. یعنی میلی که به غیر خدا ایجاد میشود، قطع رحم است. اگر اشرب فی قلوبهم العجل، گوساله پرستی در قلبشان اشباع و اشراب شده بود، این قطع رحم الهی است. لذا آنجا دارد که فتوبوا الی الله فاقتلوا انفسکم، در آنجا قتل خودشان میتوانست باعث قبول توبه این قطع رحم بشود. شدت قطع رحم بود که با فاقتلوا انفسکم میتوانست جبران بشود. توبهاش در این حد بوده است. و توبوا الی بارئکم. آن هم توبوا الی بارئکم. بارئ صورت دهیهای کلی در رحم را برای بچه میگویند بارئ. یک خالقیت داریم که اصل شکل گیری جنین است. یک بارئیت داریم که صورت دهی کلی جنین است. یک صورت دهی که یصورکم فی الأرحام. آن صورت دهی بعد از بارئ است. و هو الله الخالق البارئ المصور. این سه تا پشت سر هم میآید. توبو الی بارئکم. آن کسی که در مرتبه برء و بارئ بودن شما را قرار داد، توبه باید در آن موطن محقق بشود. این هم خیلی زیباست. در جای خودش باید بیشتر به این پرداخت.
در پاسخ: در آن مرتبه قطع رحم کردند، لذا توبه شان هم باید در آن مرتبه محقق بشود.
#پرستش_غیر_و_قطع_رحم_الهی
با این نگاه اگر بخواهیم به صورت عملیاتی و در نگاه روزمره، سر هر سفره نشستن و بسم الله گفتن وصل رحم است، غذا میپزد با این نگاه که اینها را خدای سبحان برای او فراهم کرده است و رزقی است که
بر سر هر سفره بنشستم خدا رزاق بود
با این نگاه وصل رحم است. انسان ایام هفته را که مزین به اسماء مبارک حضرات معصومین و نسبتی با آن هاست، حواسش باشد که امروز سر سفره نشسته است، مثلا امروز شنبه است، مهمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. این وصل رحم است. ببینید چقدر ساده میشود که انسان احساس بکند بر سر سفرهای نشسته است که میهمان رسول خداست امروز. چقدر زیبا میشود. اینقدر ساده این رحم شکل گیریاش امکان پذیر است. در لحظه لحظه زندگی امکان پذیر است.
اگر این باور برای انسان شکل گرفت، ببینید انسان چقدر محبتی و حبی میشود، چقدر انسان لطیف میشود و خشونتها و قساوتهایش چقدر ریخته میشود. همچنین نسبت به جایی که باید قطوع باشد نسبت به دشمنان. محکم بودن قطع در آنجا تحکیم این وصل است. لذا حب و بغض هر دو تاثیر دارد.
اوثق عری الایمان را وقتی رسول خدا سوال میکند از یارانش، یکی میگوید جهاد است، یکی میگوید صلاة است، یکی میگوید حج است، حضرت میفرمایند همه اینها خوب است، اما اوثق عری الایمان نیست. اوثق عری الایمان الحب فی الله و البغض فی الله. حب و بغض فی الله عملیاتی شدنش اینطور شکل میگیرد. یک راه ساده برای عملیاتی شدن است.
#سهولت_رشد_با_توجه_به_رحم_ولایی
15- ن، عيون أخبار الرضا عليه السلام بِالْأَسَانِيدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ ع مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُنْسَأَ فِي أَجَلِهِ وَ يُزَادَ فِي رِزْقِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ.
این روایت شبیه روایات قبلی است.
16- ن، عيون أخبار الرضا عليه السلام بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ ضَمِنَ لِي وَاحِدَةً ضَمِنْتُ لَهُ أَرْبَعَةً يَصِلُ رَحِمَهُ فَيُحِبُّهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ يُوَسِّعُ عَلَيْهِ رِزْقَهُ وَ يَزِيدُ فِي عُمُرِهِ وَ يُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَهُ.
صح، صحيفة الرضا عليه السلام عَنْهُ عَنْ آبَائِهِ ع مِثْلَهُ «2».
اگر کسی یک کار را برای من تضمین بکند، من چهارتا چیز را برایش ضمانت میکمن. اگر کسی تضمین بکند صله رحم داشته باشد من چهار چیز را برای او تضمین میکنم.
فیحبه الله تعالی، محبوب خدا میشود. نه اینکه این خدا را دوست دارد. این خدا را دوست میدارد یک رتبه است. محبوب خدا شدن رتبه دیگری است. یعنی این کأن وقتی دارد صله رحم میکند دارد محبت به خدا میورزد، و نتیجه محبت به خدا ورزیدن، محبوب خدا شدن است. پس صله رحم محبت به خداست که نتیجهاش میشود محبوب خدا شدن. چقدر زیباست.
دیگر از این صریحتر چطور به ما بگویند که این رحم در طول است. تو در ظاهر داری به رحم طینی ات محبت میکنی، اما این محبت به رحم طینی، محبت به خداست.
#صله_رحم_و_محبوب_الهی_شدن
#مراتب_رحم
#رحم_طینی_و_ولایی_و_رحمانی
در ادامه میفرماید یوسع علیه رزقه، رزق برای او موسع میشود. چرا؟ چون کسی که با خدای سبحان تمرین محبت و رحمت را میکند، قطعا بهرمندی بیشتر از رحمت را آمادگی پیدا میکند. ایجاد قابلیت است. یعنی اینکه من دارم با رحمم صله میکنم که از جملهاش ممکن است کمک به آن ها باشد، این قابلیت ایجاد کردن و توسعه در قابلیت است که منشا رزق هم بشود.
در روایت هم دارد که کسی که برایش روزی داده میشود، اگر خودش را مجرا بکند که به دیگران هم از وجود این برسد، این کانال را خدا هی توسعه میدهد. چون مجرا شدن یعنی آمادگی توسعه دارد. اما اگر محدودش کرد به خودش و عبور نداد خدا آن روزی را از او برمیدارد. میگوید من دادم که از طریق تو برسد. تو ندادی، این قطع میشود. یعنی بدهد سعه پیدا میکند و ندهد تنگ میشود.
#صله_رحم_و_توسعه_در_رزق
و یزید فی عمره، یعنی این عمر سعه پیدا میکند در خدمت و طاعت. این سعه ممکن است عرضی باشد، ممکن است طولی باشد.
#صله_رحم_و_ازدیاد_عمر
و یدخله الجنة التی وعده، این هم نتیجهاش است که داخل در بهشت میشود. چون این صله رحم انسان را به تمام خوبیهای دیگر هم میکشاند. این وجود حبی میشود، محبوب خدا میشود، داخل در جنت شدن قطعی میشود.
#صله_رحم_و_وارد_شدن_در_بهشت
ان شاء الله خدای سبحان ما را با این دین لطیفش بیش از گذشته آشنا و مأنوس بگرداند و قدرت عمل به همه ما بدهد ان شاء الله.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 1006” دیدگاه میگذارید;