جلسه 1005 30/08/1403
سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین
در بحث آیه اول سوره نساء بعد از بسم الله الرحمن الرحیم بودیم که فرمودند
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿1﴾
این آیه دارد شکل میدهد یک نظام ارتباطی را که خدای سبحان در نظام تکوین قرار داده است و نظام تشریعش را هم مطابق او بنا کرده است که تطابق بین تکوین و تشریع است که از مباحث مهم معرفتی میشود که باید بیابیم و ملکه بشود برایمان. هر جا تشریع حکمی بیان میکند حتما یک واقعیت تکوینی ذیل آن قرار دارد و مبتنی بر آن است.
اگر این بحث را در اعتبارات عالم دنیا و اوامر و نواهی گسترش بدهیم بعدا، همانطور که مرحوم علامه در رساله اعتباریات و انسان فی الدنیا و بعضی از بیاناتشان این توسعه را ایجاد کردند، یک مبنا میشود خودش که اگر این مبنا روشن و واضح بشود و ملاکات و و مناطاتش آشکار بشود، آن موقع سعه و ضیق احکام هم با اینها قابل ادراکتر میشود. فهم خود حکم هم روشنتر میشود.
آن مربوط به جای خودش است.
اما آنچه در اینجا در نظام ارتباطی این آیه شریفه و آیاتی که بعدا باز به نحو دیگری در محضرشان خواهیم بود بیانشان این است که نظام ارحام با نظام ربوبیت و خالقیت و الوهیت حضرت حق نسبت دارد و نسبت ارحام با نسبت الوهیت خدا در عالم هم خودش در نظام تکوین است. دو قاعده نظام تکوین است. پس گاهی میگوییم تکوین و تشریع، گاهی میگوییم دو قاعده تکوین مبتنی بر هم هستند. قواعد نظام تکوین هم چون از یک مبدا نشات گرفته است، همه شان منطبق بر هم هستند. این هم یک قاعده است که ما در تحلیل تکوین میتوانیم به تکوین یا خلق دیگری استناد کنیم برای فهم این قاعده. این تشابهات و وحدت قاعدهها و سنتهای حاکم بر تکوین هم مبین خود تکوین است، آن موقع خود تکوین و تناظرشان با همدیگر مبین تشریع است و همچنین تشریع مبین تکوین است. اینها با همدیگر پوشش که ایجاد میکنند یک دفعه میبینیم مقداری که بیان در دسترس ما قرار میگیرد، فوق آن چیزی است که تا به حال فکر میکردیم. اینها بیان ایجاد میکند. بله، در استنباط انسان باید به حجت برسد. اگر به حجت رسید، اینها میشوند بیان و اثر گذار.
#نظارت_و_شارحیت_قواعد_تکوین_و_قوانین_تشریع_بر_یکدیگر
در محضر روایاتی بودیم که بحث ارحام را توضیح میداد، و عظمت ارحام و نقش ارحام را در نظام تکوین و تشریع بیان میکرد. در نظام تکوین یعنی کاری نداشت که کسی اهل دین باشد یا به امر خدا این کار را بکند. بله، این مضاعفش میکرد، اما اصل اثر مربوط به حقیقت روابط و ارتباطات رحمی بود که این اثر تکوینی عالم وجود است که این رابطهها آثاری دارد. بعدا روایات تصریح هم میکنند. موکول به ایمان نیست.
#تاثیر_صله_رحم_در_مومن_و_کافر
اما ایمان ضمیمه بشود، رحم طینی تبدیل به رحم ولایی میشود و نسبت تاثیر یک دفعه مضاعف میشود و به همین روایتی که الان در محضرش هستیم منجر میشود. میفرماید بین پدر تو با پیغمبر اکرم و امیر مومنان چقدر فاصله است؟ همین فاصله در وصل رحم طینی با وصول بودن کسی که در رحم الهی و به امر این اطاعت را محقق میکند محقق میشود. پس اصل اثر مربوط به رحم است و مراتب تاثیر مربوط به مراتب رحم است. این خودش یک بحث دقیق و زیبایی است که اصل تاثیر در نظام تکوین است و مربوط به رحم است. حتی اگر کسی توجهی ندارد و امر و نهیای هم نشنیده است، اینها را نمیداند، همان رابطهای که دارد برقرار میشود همان اثر محقق است. منتها مراتب تاثیر مراتب رحم را شامل میشود که انسان بداند به امر الهی است. رحم مراتبی دارد. هر کدام از این محبتها و صلههای مراتب رحم، مراتب تاثیر را ایجاد میکنند.
ادامه روایت هشتم باقی مانده بود. ببینید چقدر زیباست.
قَالَ الْإِمَامُ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَعَى حَقَّ قَرَابَاتِ أَبَوَيْهِ
اگر کسی حق قرابات پدر و مادرش را رعایت بکند، قرابات ابویه یعنی رحمی که از پدر و مادر نشات بگیرد. هم خود پدر و مادر را شامل میشود، هم رحمی که از این نشات میگیرد و نسبهایی که از پدر و مادر نشات میگیرد.
أُعْطِيَ فِي الْجَنَّةِ أَلْفَ أَلْفِ دَرَجَةٍ
هزار هزار درجه به خاطر رعایت حق قرابات ابویه در بهشت به او داده میشود.
اگر میگوییم یک میلیون درجه، چطور معنا بکنیم برای شما که متوجه بشوید که این اعطای الهی است و حد ندارد؟ اینطور بیان کرده اند
بُعْدُ مَا بَيْنَ كُلِّ دَرَجَتَيْنِ حُضْرُ الْفَرَسِ الْجَوَادِ الْمُضَمَّرِ مِائَةَ سَنَةٍ
یک اسب مسابقهای که برای این کار آماده شده است، صد سال بدود. واحدی که در سرعت بوده است، اسب مسابقهای بوده که آماده هم بوده است. حضر هم دویدن است. صد سال این اسب بدود. قاعدة ممکن است یک اسب صد سال عمر نکند، آن هم اسبی که در حال دویدن باشد. دارد واحدی که بالاترین واحد آنجا و آن زمان است را بیان میکند. به زبان امروز بگویید یک هواپیمایی که با سرعت ما فوق صوت میرود، صد سال پرواز بکند، حضر الفرس الجواد المضمر، برای آنها سرعتی بالاتر تصور نداشته است.
#نامتناهی_بودن_اعطای_الهی
إِحْدَى الدَّرَجَاتِ مِنْ فِضَّةٍ وَ أُخْرَى مِنْ ذَهَبٍ وَ أُخْرَى مِنْ لُؤْلُؤٍ وَ أُخْرَى مِنْ زُمُرُّدٍ وَ أُخْرَى مِنْ زَبَرْجَدٍ وَ أُخْرَى مِنْ مِسْكٍ وَ أُخْرَى مِنْ عَنْبَرٍ وَ أُخْرَى مِنْ كَافُورٍ
درجاتش هم هر کدام منزلی است.
ما قائلیم طبق آنچه در نقل ما آمده است که وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ، هر شیءای در عالم مادی یک مظهری از خزائن عالم غیب است. گنجینههایی در عالم غیب دارد. یک سنگ پیش پا افتاده یا ذرهای از غبار هوا هم خزائنی عند الرب دارد. هر چیزی که صدق شیء برش میکند خزائن عند الرب دارد. و وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ شامل است. برای اینکه شما بفهمید که این منازل و این درجات هر کدام با آن خزائنشان در خدمت قرار میگیرند، بیانش این است که احدی الدرجات که صد سال دویدن اسب آماده مسابقه بوده است از نقره است، دیگری از طلا است. اخری من لؤلؤ. بین اشیائی که در عالم دنیا هست، با اینکه همه اشیاء عالم دنیا خزائن دارند، اما آنچه اینجا مطلوب و مرغوب واقع میشود، خود این کنایه و حکایت از این است که در خزائن و گنجینههایشان یک برتریهایی هست. آنجا هم جهت رغبت است. اگر بخواهد بگوید بین اشیائی که در آن درجه این پوشیده از آن است، آن اشیائی هستند که مورد رغبت شدید هستند.
هر کدام از این اشیاء هم خاصیت و اثری دارند. ما اشیاء را اشیاء میبینیم. به مقدار نیاز استفاده میکنیم و بها میدهیم. یا به مقدار کمبودشان و نیاز ما ارزش پیدا میکنند. کم باشند ولی ما نیاز شدید داشته باشیم ارزش پیدا میکند. اگر احتیاج ما شدید است ولی آن هم در دسترس است، مثل هوا که از طلا برای ما مهمتر است. اما چون فراوان در اختیار داریم، ارزشش ارزش طلا نیست. در حالی که اگر انسان گنیجنههایی از طلا داشت، نفسش بند آمده بود و هوا برای تنفس نداشته باشد، حاضر است این گنجینهها را بدهد تا هوا داشته باشد. قاعده این است که میدهد همه اینها را تا یک لیوان آب در عطشی که هیچ راهی ندارد به او بدهند. چون این ضروری است و آنها تفضلات و زوائد زندگی انسان هستند.
آثار این طلاء و نقره و زمرد و زبرجد باید در روایات ردیابی بشود. جا دارد. این اشیاء گرانقیمت که یا از فلزات هستند یا مثل مشک و کافور از عطریات هستند.
فَتِلْكَ الدَّرَجَاتُ مِنْ هَذِهِ الْأَصْنَافِ
فقط اینها نیستند. از این اصناف.
فرمودند کسی حق قرابت ابوینش را رعایت بکند، این آثار برش بار است. الف الف درجه که هر درجهای با صد سال دویدن این فرس فاصله است.
وَ مَنْ رَعَى حَقَّ قُرْبَى مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ
این قسمت روایت یک قاعده است.
اول ذوی القربی را بر قربی ابوینی حمل کرد. بعد در طول آمد. قربی پیغمبر و امیرمومنان هم که ابوا هذه الأمة هستند، انا و علی ابوا هذه الأمة، میشود قربی پدر و مادری، منتها قربی پدر و مادری ولایی، رحم ولایی، آن هم حقیقت است. مجاز نیست. به مجاز اطلاق رحم نشده است. به مجاز اطلاق پدر و مادر نشده است. بلکه این حقیقت است. بلکه این جمله را باید دائم تکرار کرد که امام رحمة الله علیه در آداب الصلاة میفرمایند وضع الفاظ برای ارواح معانی است و هرجا روح معنا از شیءای بیاید بر آن شیء هم صدق میکند بالحقیقة نه بالمجاز، ولی آنجایی که اشد است، اولا بر آن صدق میکند و ثانیا بر آنی که اخس است. اینجا اشد رحم و قربی پیغمبر و امیر المومنین است. رحم و قربی اول بر این صدق میکند و ثانیا بر قربی ابوین. ما عادت کردیم اول بر قرابات ابوین صدق بدهیم و بعد بر پیغمبر و اهل بیت. چون از پایین به بالا میرویم. اما نگاهی که درش معرفت نهادینه شد، نگاه جامع میتواند داشته باشد، میبیند اول بر او صدق میکند که رحم ولایی است و بعد بر رحم طینی صدق میکند. این هم یک قاعده است.
#اولویت_رحم_ولایی_بر_رحم_طینی
أُوتِيَ مِنْ فَضَائِلِ الدَّرَجَاتِ وَ زِيَادَةِ الْمَثُوبَاتِ عَلَى قَدْرِ زِيَادَةِ فَضْلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا عَلَى أَبَوَيْ نَسَبِهِ.
فضائل رعایت حق قرابت پیغمبر و امیر مومنان چقدر میشود؟ ابوی نسبه نسبتشان با پیغمبر و امیر مومنین چه نسبتی است؟ چقدر فاصله است تا اینجا؟ میگوید نتیجه هم در حق قرابات رحم ولایی به همین نسبت مضاعف میشود.
چقدر راه برای ما نزدیک است در کار اما غافلیم. یعنی همانجایی که داریم حق قرابات پدر و مادری را رعایت میکنیم، اگر این را راه ببینیم، این را مسیر ببینیم به سوی حقیقت پدر و مادر رحم ولایی، هم شدت محبت ما به پدر و مادر بیشتر میشود و هم متوقف در این مرتبه نمیشویم. عبور محقق میشود. به مقدار نگاه و افق نگاه انسان اثر مترتب میشود. یعنی کسی که افق نگاهش را در حد رحم طینی قرار داد، این بهره مند از این است. اگر انکار داشت به بیشتر که از بالاتر هم محروم است. اما اگر انکار نداشته باشد تفضلا بهش داده میشود هرچه داده بشود. اما کسی که افق نگاهش تا رحم ولایی کشیده شد و به رحم رحمانی هم رسید، جزا جزاست برایش. لدینا مزیدش فوق آن است. پس لدینا مزیدها متفاوت میشود. لهم ما یشائون فیها، آنجا که شائش میشود این مرتبه، لدینا مزیدش بالاتر از این مرتبه است که تفضل از جانب خداست. اما کسی که شائش شد تا رحم الهی، این میشود شائش، لدینا مزیدش میشود فوق آن که برای ما قابل تصور نیست.
این قاعده در همه این روایات جاری است. وقتی با رحم طینی و رحم ولایی ارتباط برقرار میکنید و نگاهتان در وصول بودن است، نسبتش نسبت فاصله بین پدر و مادر طینی است با پدر و مادر ولایی. اینقدر متفاوت میشود.
ببینیم افق نگاهمان را کجا قرار میدهیم.
#تفاوت_اثر_صله_رحم_ولایی_نسبت_به_رحم_طینی_به_اندازه_تفاوت_والدین_طینی_با_والدین_ولایی
#افق_نگاه_و_تفاوت_در_شاء_انسان_و_لدینا_مزید_الهی
9- ل، الخصال ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةً لَا يَبْلُغُهَا إِلَّا إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ ذُو رَحِمٍ وَصُولٍ أَوْ ذُو عِيَالٍ صَبُورٍ.
خارج این روایت را دیروز عرض کردیم. درجهای است در بهشت که به او نمیرسد الا امام عادل او ذو رحم وصول او ذو عیال صبور. این سه سه مرتبه هستند. ملاک واحد دارند. ملاکش رحم است. عیال او رحم او هستند، وابستگان سببی و نسبی او هستند. خرج آن ها را دادند و رعایت آنها را کردن، حفظ و تربیت آنها را کردن، صبور است. ذو عیال هم هست، کم هم نیستند، نشان میدهد هر چقدر این وسیعتر و کثیرتر است، صبوری بالاتری را هم میطلبد، در نتیجه اجر بیشتری هم مترتب میشود اگر رعایت بکند. بالاتر از ذو عیال صبور که یک خانواده است، میشود ذو رحم وصول. رحم وصول فوق یک خانه است. میشود اطرافیان و فامیل. یعنی فامیل توسعه پیدا میکند. کسی که ذو عیال صبور باشد، زمینه ذو رحم وصول را پیدا میکند. نمیشود کسی که در خانهاش نا صبور باشد اما نسبت به رحمش وصول باشد. اینجا اوقات تلخی بکند، صله رحم انجام بدهد باطل میشود. یا باعث میشود این اصلاح بشود. سلول خانواده اساس هر رابطه اجتماعی است. کسی که میخواهد در روابط اجتماعی، چه روابط عرضیه یعنی خانواده و ارحام و کشور، و چه روابط طولیه یعنی رحم ولایی و رحم رحمانی منجر بشود(اینجا دو بیان پیدا میکند)، منجر بشود باید از خانه شروع بکند. خانه هسته اولیه سیر عرضی و طولی هر معراجی برای مومنین در روابط است. ذو عیال صبور بودن و به دنبال این توسعه ذو رحم وصول بودن، بعد به دنبال این توسعه، امام عادل را رعایت کردن. کسی که امام عادل است، فقط رحمش را نباید رعایت بکند، فقط خانهاش را نباید رعایت بکند، آنها را باید داشته باشد، بالاتر، باید یک کشور و امتی را رعایت بکند. یعنی سعه پیدا کرده است.
اگر ما در نظام علوم انسانی مان میتوانستیم یک قدری نظریه پردازیهای قوی داشته باشیم، میتوانستیم از این روایت یک خطی استفاده بکنیم که اگر قرار است مدیری تربیت بشود که در نظام ارتباطی قدرت اداره داشته باشد، حتما باید دوران رابطه خانوادگی صحیح و ارتباط رحم صحیح را پیدا بکند تا در این ارتباط روابط حبی را تجربه بکند. روابط حبی در خانه شکل میگیرد، روابط حبی در رحم شکل میگیرد. امامی که این دوران را گذرانده، او با محبت روابطش را با مومنین شکل میدهد. غیر از جایی است که فقط قدرت مدیریت و اداره یک کشور را داشته باشد. آن سر جایش است که لازم است. اما این سیر تربیتی که از اینجا آغاز شده باشد مهم است. پس مدیران ما را فقط کارگاه برای شناختن یک سری مسائل علوم انسانی که امروز مرسوم است در مدیریت لازم ندارند، آن لازم هست، اما در کنارش مدیریت حبی لازم است که مدیریت حبی را تجربه بکنند، از خانه به رحم، تا به امت منجر بشود. و الا کسی که در امت بخواهد مدیریت سرد و بی روح و قانونی فقط داشته باشد، این مدیریت مدیریت الهی و ولایی نیست. مدیریت ولایی و الهی این است که در کنار آن علم و معارفی که در آن کار لازم است، او سعه رابطه حبی را پیدا کرده باشد. قدرت ارتباط محبتی را پیدا کرده باشد. لذا حتما در ارزش گذاری انتخاب مدیر، خانواده موفق و همچنین فامیل موفق، جزء امتیازات باید محسوب بشود. امتیازات پایه هم محسوب بشود که ضریب دارد. به نسبت امتیازات علوم دیگری که در کار است.
#معیار_دینی_انتخاب_مدیر
#موفقیت_در_خانه_و_خانواده_لازمه_مدیر_موفق
#مدیریت_حبی
#خانواده_هسته_اولیه_معراج_مومن
-این با آنها خوب باشد نه اینکه الزاما آنها با این خوب باشند دیگر؟
بله، ممکن است کسی خانوادهاش اهل رعایت نباشند. اما این خانواده را رعایت کرده است. رحمش وصول نباشند، اما این وصول است. حتی در جایی که ممکن است بعضی از رحمش وصول باشند و بعضی وصول نباشند. اتفاقا این قدرت کشور داری را میتواند پیدا بکند که میبیند در کشور هم کسانی که ناسازگارند باید چطوری برخورد بکند، اگر این قطوع و اهل قطع است. آیا باید قلع و قمع کرد یا نگاه حبی اقتضاء میکند با این هم به گونهای برخورد بکنند که برگردد. لذا در دین دستوراتی هست برای کسی که قطع رحم میکند، که وظیفه دیگران نسبت به این چگونه است. این فرد اینها را اینجا تجربه کرده است و پیاده کرده است. این مدیریت قوی حبی میشود که مطلوب ماست که اول باید در خانه ایجاد بشود، بعد در فامیل و رحم ایجاد بشود. به همین نسبت توسعه پیدا میکند. امام عادل هم ذو مراتب است. امام عادل گاهی در یک محله است، گاهی در یک شهر است، گاهی در یک کشور است، گاهی نسبت به نظام جهانی قدرت امامت عادله را دارد که وصول باشد نسبت به همه هرچند آنها قطوع باشند.
البته وصول بودن منافی با این هم نیست که اگر قهر و غضب جایی لازم است، قطع لازم باشد، انجام بدهد. چون آنجاست که تربیت محقق میشود.
روایت با کوتاهی اش خیلی عظیم است.
#تمرین_مدیریت_در_خانواده_لازمه_مدیر_موفق
من دنبال این هستم که ما نگاهمان به روایات تغییر بکند. یعنی از یک نگاه سطحی ظاهری به روایات بالا بیاییم. اگر میبینید در این آیه ایستاده ایم تا روایات ذیلش را ببینیم نه اینکه آیه مبهم باشد و اینجا برایمان حل نشده باشد، برای این است که یک بهانهای پیدا کرده باشیم از این آیه، تا اولا نظام تربیتی روابطمان را در اینجا ببینیم، ثانیا عظمت روایاتمان برای ما به عنوان حقایقی که باطن عالم را ظاهر و آشکار کردند، و چقدر درش ملاکات و بیانات آمده است، گنجهای خفی در اینها قرار داده شده، تا کم کم اینها استخراج بشود و بتوانیم از اینها بهره مند باشیم.
-مراحل هدایت پیغمبر هم از انذر عشیرتک الاقربین بود.
بله. مراتب هدایت پیغمبر هم نسبت به بقیه از انذار عشیره است. از همین سنخ است. نقطه آغاز را از آنجا قرار میدهد، بعد مراتب بالاتر. لذا بعد میآید در حجاز و بعد توسعه پیدا میکند، بعد این رسالت فراگیر میشود. لذا دوران اولین رسالت نسبت به انذار عشیره و مردم حجاز بود و این فراگیری بعدا شکل گرفت که پیغمبر رسولانی فرستاد به جاهای مختلف. دارد نشان میدهد که رجل الهی توسعهاش باید اینطور شکل بگیرد. البته پیغمبر در اینجا برایش سیر مراحل کمالی نبود. اما سیر کمالی تدریجی در هر کاری همینطور است. دارد مدل سازی کار را نشان میدهد که اگر دیگران خواستند اقتدا بکنند با یک مدل معلومی حرکت صورت بگیرد.
#تقدم_ارحام_در_هدایت_در_سیره_پیغمبر
-اگر این مدیریت حبی نباشد چه خللی شکل میگیرد؟
خللش این است که روابط سرد شکل میگیرد. اگر تابعی اطاعت میکند در حد تکلیف و وظیفهاش اطاعت میکند. اما اگر رابطه گرم و حبی شد، کسی که دارد اطاعت میکند، حدش فقط این قانون نیست. حدش امامش و مدیرش است که او را الگو قرار داده است، اطاعت در حد حکم نیست که صادر شده است. اطاعت در حد مدیر است که محقق میشود. وقتی حبی شد، کشیده میشود به محبوب. در حد محبوب این محقق میشود. تفاوت پیاده شدن قانون خیلی زیاد میشود. در جایی که مدیر محبوب است، منویات مدیر کاملا با حد مدیر دارد محقق میشود. اما آنجایی که مدیر مدیر است سرد، تکلیف و قانون است، قانون دارد اجرا میشود، کف قانون است، حد پایین قانون است. دارد قانون اجرا میشود اگر مدیر مدیریت قوی داشته باشد، اما مرتبه عالی محقق نشده است. این دوتا خیلی متفاوت هستند. لذا سرعت سیر آنجایی که پیغمبر است و روابط با پیغمبر شکل میگیرد، سرعت سیر در ایمان و حرکت مردم آن سرعت میشود که از حجاز تا کجاها کشیده میشود و در عرض سه سال تبلیغ ویژه پیغمبر در آخر دوران مکه، حاکمیت مدینه شکل میگیرد. حاکمیت مدینه یک دفعه زمینه برای حاکمیت گسترده ایجاد میکند. چون این حاکمیت حبیه است نه حاکمیت سرد. حاکمیت سرد توسعه ندارد، حد محدود دارد.
#مدیریت_حبی_و_مدیریت_سرد_و_قانونی
#مدیریت_حبی_و_تحقق_اهداف_در_حد_منویات_مدیر
#مدیریت_سرد_و_قانونی_و_تحقق_اهداف_در_حد_قانون
-اگر والدین کسی فوت کرده باشند و عاق کرده باشند در زمان حیات کاری میتوان کرد؟
قبلا در بحث ابوین روایاتش را خواندیم. روایت فرمود اگر والدین فوت کرده اند، اگر کسی پشیمان است دو کار میتواند بکند، یکی اینکه بدهیهای پدر و مادر را ادا بکند. مشکلاتشان که مانده است را حل بکند و ادا بکند. دو اینکه به فرزندانش محبت بکند و صله و وصلت نسبت به آنها داشته باشد به نیت پدر و مادر. به فرزندان رسیدن به نیت پدر و مادر اثر برای پدر و مادر ایجاد میکند. این هم صریح روایت بود.
روایت دهم هم قاعده و قانون بیان میکند. با این نگاه که میرویم جلو همهاش قواعد و سنن روابط اجتماعی و کشورداری است. با اینکه به ظاهر یک قانون اخلاقی و حقوقی است، جداست، اما نظام کشور داری را دارد بیان میکند.
10- ل، الخصال الْعَطَّارُ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَرْبَعَةٌ أَسْرَعُ شَيْءٍ عُقُوبَةً
چهار چیز سرعت عقوبت دارند. چرا؟ بیان میکند.
رَجُلٌ أَحْسَنْتَ إِلَيْهِ وَ يُكَافِيكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ إِسَاءَةً
تو به او خوبی کردی، اما او در مقابل خوبی تو بدی میکند. این به سرعت در همین دنیا عقوبتش آغاز میشود.
وَ رَجُلٌ لَا تَبْغِي عَلَيْهِ وَ هُوَ يَبْغِي عَلَيْكَ
تو بر او ستمی نکردی، بغی نداشتی. در حالی که تو به او ستمی نکردی، او ستم کرده است. در قبلی احسان کرده است و او اسائه کرده است، اینجا این ستم نکرده است. یک مرتبه پایینتر از قبلی است. اما او بر این ستم کرده است.
وَ رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ عَلَى أَمْرٍ فَمِنْ أَمْرِكَ الْوَفَاءُ لَهُ وَ مِنْ أَمْرِهِ الْغَدْرُ بِكَ
معاهده بسته بودید، پیمان بسته بودید، عهدی بسته بودید، یک قراردادی با هم داشتید، تو وفا کردی به عهدی که داشتی، اما او در این پیمان و معاهده به تو نیرنگ زد و وفا نکرد و خیانت کرد.
وَ رَجُلٌ يَصِلُ قَرَابَتَهُ وَ يَقْطَعُونَهُ.
او با تو قطیع است و قطع کرده است.
این چهارتا در چی مشترک هستند که کنار هم آمده اند و اثرش هم این است که اسرع عقوبة هستند؟
ما گفتیم که اول ناطق در روز قیامت رحم است که آنجا به خدای سبحان عرض میکند خدایا صل من وصلنی و اقطع من قطعنی. هر کس با من وصول بود تو هم وصول باش. هر که با من قطیع و قطوع بود، تو هم با او قطع بکن.
این که رحم اول ناطق است، یعنی سرعت اجابت دارد و اولین اجابتها مربوط به اوست. این چهارتا در این مایه دیده میشود. مراتب قطع رحم است. منتها قطع رحم مراتب دارد. یک موقع در رحم طینی است که انسان وصول است، او قطیع است و قطع میکند. میگوید این اسرع شیء عقوبة است. در همین دنیا شروع میشود. مرتبه دیگر که قبل از این است، میگوید در یک پیمانی که دو نفر میبندند، یک رحم ایجاد میشود، یک ولایت ایجاد میشود. اگر هر دو وفا کردند، یک مرتبه از رحم محقق شده است. بین رحم طینی تا رحم ولایی مراتبی از رحم شکل میگیرد. از جمله پیمان بستن با یکدیگر. از جمله اینکه کسی نسبت به کسی ستم نکند. سلامی که ما به دیگری میدهیم در ارتباطات یعنی تو از جانب من در امان و سِلمی و من قصد سوئی نسبت به تو ندارم. همین که در جامعهای این شکل بگیرد، این خودش رحم ایجاد میکند. رابطه ایجاد میکند. ارتباط ایجاد میکند که این رحم وصول دارد. رحم وصولش عدم بغی و عدم قطع است. اگر بغی داشت قطع رحم کرده است در این رابطه. تا میرسد به مرتبه قبلش که تو ستم نکردی، او ستم کرده است. مرتبه قبلش میگوید تو به او احسان کردی، این رحم بالاتر است. هر کدام از اینها یک مرتبه است. جایی که خوبی میکنی ایجاد رحم کردی.
لذا امیر مومنان یا امام صادق علیهما السلام میفرمایند، متعدد داریم، که کسی که چند قدم با تو همراه میشود، این هم با تو حق پیدا میکند و رحم ایجاد میشود. این ربط بین مومنین ایجاد میکند. چند قدم با تو بوده است. لذا وقتی با آن ذمی امیر مومنان همراه میشود، وقتی راهشان جدا میشود، حضرت همراه او حرکت میکند در راه او. او میگوید مگر شما نمیخواهی بروی کوفه؟ کوفه که مسیرش آن طرف است. حضرت میفرمایند با همراهی با تو، حق ایجاد شده است. من تو را دارم مشایعت میکنم. حق ایجاد شدن یعنی یک نحوه ارتباط اجتماعی که روابط اجتماعی مراتب رحم است.
یا مفضل که آمد خدمت امام صادق علیه السلام از عراق آمده بود به مدینه، حضرت پرسید که با کسی آمدی یا تنها، گفت با کسی آمدم. حضرت پرسیدند کجاست؟ گفت خبر ندارم. حضرت فرمودند با کسی همسفر بودی الان بی خبری از او؟ یعنی حق ایجاد میکند و رحم ایجاد میکند. ببینید اینها چقدر زیباست!
این مراتب رحم که در هر صفت کمالی و هر رابطه فضیلتی انسانها وقتی مرتبط میشوند، یک مرتبه ارتباط رحمی شکل میگیرد تا میرسد به مرتبه رحم ولایی که اوج همه کمالات است. لذا در هر کدام از اینها اسرع عقوبة متفاوت است. اگر کسی از امامش قطع کرد که امام رحم ولاییاش باشد، عقوبتش سریعتر است. اگر در یک رابطه ضعیفی این رحم شکل گرفته بود، آنجا قطع کرد، به همین مقدار اسرع عقوبة است. اسرع عقوبة مشترک است، اما مراتب اسرعیت در کار است به لحاظ مقدار رحمی که شکل گرفته است. اینها قاعده و قانون است که داریم استفاده میکنیم.
با این نگاه کلید دست آدم میدهند به جای اینکه فقط مورد را بخواهند بیان بکنند.
#سرعت_و_شدت_تاثیر_صله_و_قطع_رحم
#ایجاد_مرتبهای_از_رحم_در_هر_نوع_ارتباط_با_دیگران
ان شاء الله خداوند سبحان ما را قدر دان این روایاتی که اینقدر زیبا حقایق عالم وجود را برای ما بیان کردند قرار بدهد. توفیق و قدرت عمل به اینها را به ما عنایت بفرماید.
-اگر کسی که قاطع است، ما نسبت به او صله رحم بکنیم او دچار عقوبت میشود، بهتر نیست که صله رحم نسبت به او نکنیم؟ به ضرر او میشود.
نه، امر است بر وصول بودن. نمیشود گفت من اصلا نروم تا او قاطع رحم نشود. مثل این میماند که بگوییم اگر علم پیدا کردیم و عمل نکردیم، عقوبت دارد. پس اصلا نرویم علم پیدا بکنیم. میگویند نه، در این صورت یک چوب میخوری که چرا علم پیدا نکردی، یک چوب میخوری که چرا عمل به این علم نکردی. لذا در اینجا هم که دیگری قاطع رحم است، امر است که مومن باید وصول باشد. این اوامری که برای وصول بودن است، شامل همه مراتب میشود. نه فقط رحم طینی.
لذا امر است که از رحم طینی تا رحم ولایی باید وصول باشیم و اگر میخواهیم وصول باشیم، باید نسبت به این مراتب هم وصول باشیم.
لذا امام صادق علیه السلام عتاب میکند به مفضل که چرا رعایت نکردی. عتاب برای کمال است.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 1005” دیدگاه میگذارید;