سلام علیکم. بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین وصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.

 در خدمت آیات قتال سوره بقره بودیم و بحث‌های مختلف ذیل این آیات و آیات مرتبط با این‌ها تا حدودی گذشت. ذیل این بحث شریف، آیه شریفه ﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ﴾ بودیم که وقت دیروز ظاهرا تا این جا رسید دیگر، درست است.

در ذیل این آیه شریفه اولا قاتلوا فی سبیل الله تبیین این دفاع را با لفظ قاتلوا نشان می‌دهد که این قاتلوا و این دفاع دفاع تهاجمی است، یعنی این‌گونه نیست که مثل انفعالی باشد فقط، گاهی ما دفاع فعال داریم، گاهی دفاع منفعل داریم، یعنی گاهی صبر می‌کنیم وقتی که دشمن بر ما وارد می‌شود ما فقط دفاع می‌کنیم، اما گاهی نه، وقتی دشمن آغاز کرده حملاتش را و دشمنی‌هایش را ما به گونه‌ای بر او وارد می‌شویم که او در حقیقت آمادگی برای این حمله ما را نداشته و این‌گونه نبوده که او شروع جدید کرده باشد با اینکه آغازگر او بوده است اما ما به او اجازه نمی‌دهیم که راهکار او تعیین کنند، میدان جنگ را او تعیین کنند، ما مجبور باشیم در راهکار و می‌دانی که او تعیین می‌کند بجنگیم، لذا تعبیر را دقت کنید، قاتلوا فی سبیل الله، این مقاتله ابتدا است، تهاجم است، یعنی این‌گونه نیست که بایستی تا آن ها بیایند تا شما بعد ببینی از کدام طرف می‌آیند، همان طرف بجنگی، نه، اگر قرار بر این شد که پاسخ بدهید به معادله آن ها الذین یقاتلونکم که گفتیم الذین یقاتلونکم ممکن است مقاتله قبل محقق شده است، ممکن است مقاتله در زمانی که آن ها شروع کردند ما قدرت پاسخ نداشتیم، مثل مکه که مسلمان‌ها در مکه قدرت پاسخ نداشتند و لذا امر به صبر و عفو و صفح و کف ایدی وارد شده بود در آیات مختلف که صبر کنید، اما حالا که اذن قتال می‌دهند اذن قتال فعال می‌دهند نه اذن قتال منفعل، این خیلی بحث جالبی است که اگر ما در حقیقت می‌گوییم الذین یقاتلونکم، ما دفاع می‌کنیم دفاع را به یک حرکت در حقیقت انفعالی نباید معنا کرد بلکه وقتی قرار شد دفاع کنیم دفاع فعال است، دفاع همه جانبه است، دفاع غیرقابل انتظار برای دشمن است، دفاعی است که او را در تنگنا قرار می‌دهد نه در جایی که او می‌خواهد ما دفاع کنیم، در جاهایی که ما می‌خواهیم با او درگیر میشویم حالا، نه در جایی که او می‌خواهد ما دفاع کنیم، دقت می‌کنید، این حرف این عالی است یعنی نوع بیان و نوع عباراتی که به کار می‌گیرد این نوع عبارت این قدر زیبا است، آنقدر جالب است که اگر آن الذین یقاتلونکم بعد ذکر نشده بود قاتلوا فی سبیل الله، آن در حقیقت حمله جهاد ابتدایی را هم دلالت می‌کرد برای او، منتها همین مقدار که قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم که اذن در تشریع جهاد و قتال بود در اینجا منتها با دفاع فعال، با دفاع همه جانبه، نه دفاع انفعالی، اگر اسم دفاع را گذاشتیم روی جهاد در حقیقت در اسلام این جهاد اگر عنوانش دفاع شد نه به معنای انفعال، این دفاع تهاجمی است، این دفاع فعال است، این دفاع در حقیقت خیلی غافلگیرکننده است برای دشمن، یعنی این‌گونه نیست که برای او قابل پیش بینی باشد، اگر گفتیم دفاع یعنی او از هر جا آمد ما هم از همان جا فقط چکار بکنیم؟ دفاع بکنیم، نه، می‌گوید او از هر جا آمد تو باید مقابلش بایستی اما تو از جاهایی ورود پیدا کن که تهاجم باشد بر او، او غافل‌ گیر بشود، او مجبور بشود انفعال پیدا کند در مقابل حرکت‌های تو.

ببینید کسی که تکیه او بر خدا باشد، فی سبیل الله باشد به قدرت لایزال الهی این قدرت برای او امکان پذیر است، این را برای خودش ممکن می‌بیند، یعنی اگر یک موقعی شروع کردند در جنگ ایران و عراق به زدن نفت کش‌های ما و ناوگان‌های آنها و هواپیماهای خودشان را در مقابل آن به اصطلاح نفتکش‌های ما ما قرار دادند که ما را غیرقابل دفاع بکنند به اذن الهی و با در شجاعت الهی یک قایق های تندرویی به ذهن خطور می‌کنند که نقطه ضعف آن هاست، این دفاع فعال است، می‌رود می‌زند در حقیقت در آب‌های خود آن ها، نه صبر کنیم ببینیم این می‌آید در آب ما، نه، در آب‌های خود آن ها می‌رود می‌زند، برمی‌گردد می‌آید، این قدرت دفاع در حقیقت همه جانبه است، این حتی می‌رود سکوی در حقیقت عراق را هم منفجر می‌کند می‌آید برای اینکه سکو را از کار بیندازند، یا اگر می‌خواهند عبور بکنند از اروند خب امکانات به ما نمی‌دهند اما از ساده‌ترین امکاناتی که گاهی به ذهن دشمن هم خطور نمی‌کند… این قدرت می‌دهد به انسان، باور اگر ایجاد شد که من تکیه دارم بر الهیت و خدا پشتیبان من است در هیچ جایی بن بست ایجاد نمی‌شود، در هیچ جایی غیرقابل در حقیقت دفاع و تهاجم نمی‌شود هرچند دشمن در اوج شجاعت و اوج قوتش وارد شده باشد برای مومنی که منتهی به حضرت حق است کاملا راهکار نفوذ و ورود پیدا می‌شود.

لذا ببینید همین جریانی که الان برای نیجریه پیش آوردند… من عمداً تکرار می‌کنم تا درگیر شود ذهنمان با مسائل جهانی، چه کسی می‌توانست مسئله نیجریه را اینقدر زیبا در سطح جهان مطرح بکند؟ درست است که ممکن است هزار شهید داده باشند و این هزار شهید واقعاً یکی هم زیاد است اما کاری کرد که این جریان که نهضت نیجریه و کار نیجریه را جهانی کرد، می‌دانید الان افرادی که در کشورهای دیگر هست به عنوان شیعه وقتی که نگاه می‌کنند که یک شخص توانسته است در یک کشور، به تنهایی، بدون هیچ امکانی، بدون هیچ قوت و قدرتی، با باور الهی و یقین به اینکه در حقیقت این کار شدنی است و تحمل و صبر مثلا در عرض بیست سال هزار نفر شیعه را یا پانصد نفر شیعه را تبدیل کند به چهارده میلیون، خب این باور در بقیه وقتی ایجاد شد چه کسی این را مطرح کرد؟ به طوری که ما در ایران خودمان هم اکثریت خبری نداشتند از این جریان، چه برسد به کشورهای دیگر، خود آنها مطرح کردند یعنی همانی که آن ها فکر می‌کردند نقطه قوت خودشان است و دارند شیعیان را از بین می‌برند چند نفر توانستند بکشند؟ چند نفر را از بین بردند؟ هزار نفر را شهید کردند، درست است، اما این نهضت را اگر هزار نفر می‌خواستند بلد کنند در سرتاسر عالم، خودشان را معرفی بکنند که ما این کار را کردیم نمیشد اما این تدبیر الهی است، این پشتیبانی الهی است، نصرت الهی است که این‌ها در حقیقت مطرح شدند و الان برنامه‌های مختلف، کارهای مختلف، چه در ایران، چه در جاهای دیگر، تازه دارند می‌فهمند عجب، چه حرکتی بوده است، چه کار عظیمی بوده است، چه کار ناشدنی شده است، چه کار ناشدنی شده است، تا کار ناشدنی شدنی شد، نمونه پیدا کرد دیگران امکان در حقیقت تکرارش برای ایشان ساده می‌شود، قوت پیدا می‌کنند که شدنی است و می‌شود این کار را هم کرد، پس می‌شود همچنین کاری را هم در حقیقت پایه‌ریزی کرد، و از او استفاده کرد، این همان جایی است که اگر مومن و فرد الهی در جایی در کار باشد تمام تدابیری که دشمن برای سرکوب او به کار می‌گیرد تبدیل می‌شود به فرصت برای مطرح کردند و برای رشد او، این سنت الهی است، اگر ما الهی باشیم سنت الهی این هست، پس قدم برداشتن و…

لذا دفاع فعال، دفاع تهاجمی، قاتلوا فی سبیل الله نه در حقیقت فقط صبر کنید، با اینکه همین‌هایی بودند که قبلاً می‌گفتید ﴿كُفُّوٓاْ أَيۡدِيَكُمۡ﴾[1]، ﴿فَٱعۡفُواْ وَٱصۡفَحُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦٓ﴾[2]، صبر کنید آن جاها، معلوم می‌شود آن صبر هم همان طوری که قبلاً عرض کردیم صبر چه بود؟ صبر فعال بود نه صبر انفعالی، صبر فعال چگونه بود؟ آماده شدن برای حمله، آماده شدن برای تهاجم، آماده شدن برای دفاع، نه صبری که نداریم پس ولش کن، نه نداریم پس ولش کن نه، نداریم پس آماده شویم، نداریم پس مهیا کنیم خودمان را، روابط خودمان را تقویت کنیم، ساز و کار دفاع را برای خودمان ایجاد بکنیم. این می‌شود صبر فعال که آماده دارند می‌شوند برای‌اینکه قدرت پیدا کنند برای تهاجم، آن وقت خود دفاع هم می‌شود دفاع فعال و دفاع تهاجمی، لذا خیلی لفظ زیبا است، خیلی غرورآفرین است، خیلی هیجان زاست، یعنی اگر ما آیات قرآن را با این نگاه ببینیم خیلی هیجان زا است، خیلی غرور آفرین است، خیلی در حقیقت به انسان قدرت روحی می‌دهد که ﴿وَقَٰتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ﴾

یکی از حضار: طبق بیان شما اگر این الذین یقاتلونکم می‌آمده است با اینکه نیاید فرق نمی‌کرد.

استاد: چرا، این آمدن الذین یقاتلونکم اولا نشان می‌دهد که این دفاع است، جهاد ابتدایی نیست، لذا در مقابل مشرکین مکه است که آنها آغازگر بودند، ثانیا این تشریع در جهاد است، اولین مرتبه تشریع است، از کجا آغاز کنیم است، نه با همه، از کجا آغاز کنیم.

یکی از حضار: اگر این نمی‌آمد از همین قاتلوا فی سبیل الله ما جهاد ابتدایی را می‌فهمیدیم.

استاد: عرض کردم اگر نبود جهاد ابتدایی را می‌فهمیدیم، نگفتم که این جهاد دفاعی را، عرض کردم اگر ان الذین یقاتلونکم، قاتلوا فی سبیل الله  عظمت دارد، هیجان و کشش دارد اگر الذین یقاتلونکم نبود نشان میداد قاتلوا فی سبیل الله جهاد ابتدایی را اذن مطلق داده است اما چون به الذین یقاتلونکم مقید شده نشان می‌دهد این جهاد دفاعی است در این جا، پس چون جهاد… ولی جهاد دفاعی است که در حد جهاد ابتدایی دارد چه کار می‌کند؟ دارد هیجان زایی می‌کند، فعال برخورد می‌کند، منظورم از این بحثش اینگونه بود.

القتال محاولة الرجل قتل… من می‌خواستم قصد کردم با خودم یک خورده آرام‌تر صحبت بکنم که با یک صحبت توانم تمام نشود اما خلاصه نمی‌دانم چه طوری است که تا وارد می‌شویم خلاصه… می‌گوید عهد کردم که دگر می نخورم به جز از امشب و فردا شب و شب‌های دگر، خلاصه مثل اینکه این نمی‌شود، تا میاییم توبه شکسته می‌شود، البته صد بار اگر توبه شکستی بازآ.

بعد می‌فرماید القتال محاولة الرجل قتل من یحاول قتله، پس محاوله و قصد کردن است، محاوله قصد کردن است یعنی توجه و قصد کردن. القتال محاولة الرجل قتل من یحاول قتله، قصد بکند کسی را که قصد کشتن او را دارد، پس این می‌شود چه؟ مقاتله و قتال. و کونه فی سبیل الله، قید دوم که آمده است فی سبیل الله انما هو لکون الغرض منه… غرض را بیان می‌کند، یعنی تا قتال می‌آید بلافاصله قیدش کجا است؟ غایت این قتال نشان می‌دهد این قتال ارزشش چه هست، ارزش قتال به غایتش است، اگر می‌گفت که انتقام خودتون را بگیرید، اگر می‌گفت شما را بیرون کردند شما بیرونشون کنید، شما را کشتند شما ایشان را بکشید، شما را اذیت کردند شما هم اذیتشان بکنید، غایت قتال انتقام بود، اما می‌گوید، که نه اصلا شما از اول با اینکه آن ها این بلاها را سرتان آوردن و آنها مجوز حمله شما شده است اما شما حمله و قتالتان را در حد مجوزی که باعثش آن ها شدند نکنید، کفافتان این نباشد، سرتان کلاه رفته است، سرتون کلاه رفته است اگر بخواهید آن حد باشد، اگر می‌خواهید… قاتلوا فی سبیل الله، این در حقیقت… شما در راه خدا مقاتله را انجام بدهید، غایت شما می‌شود اقامه دین، الهی اقامه توحید، لذا اگر توانستید توحید را محقق کنید که فبها المراد، این مراد محقق شده است، اگر هم نتوانستید توحید را محقق کنید چون نیت شما این بوده این نیت برای شما عمل شما است، چقدر انسان متضرر می‌شود اگر عملش را مقاتله انتقامی قرار بدهد یا مقاتله فی سبیل الله قرار بدهد، من مثال زدم برای دوستان قبلا در سوره بقره دارد که… بعداً می‌آید که می‌فرماید یا ایها الذین آمنو… آیه شریفه‌اش در رابطه با انفاق است، دو تا آیه است، چه هست؟

یکی از حضار: انفقوا فی سبیل الله.

استاد: چه؟ انفقوا فی سبیل الله.

یکی از حضار: انفقوا من طیبات ما رزقناکم.

استاد: نه، بحث دو انفاق می‌آید که یکی از آنها را می‌گوید کمثل حبة.

یکی از حضار: نامفهوم 13:13.

استاد: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنۢبُلَةٖ﴾[3] بعد در یک جای دیگر میفرماید ﴿وَمَثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِيتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾[4] درست است؟ اگر درست خواندم، مثل جنة بربوة درست است؟ که آن اولی می‌گوید… مثل الذین… اولی چه بود خواندیم؟ مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله یک مرتبه از نگاه توحیدی، کمثل حبة، مثل یک ‌دانه است که دانه کشته می‌شود، البته هفت صد برابر بلکه بالاتر، اما مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله، ابتغاء مرضات الله فوق فی سبیل الله است، فوق فی سبیل الله است، مرتبه دیگری از توحید است، دقت می‌کنید، او می‌گوید کمثل جنة، آنجا پایه چه بود؟ حبه بود، یک‌دانه بود، اینجا پایه می‌شود چه؟ پایه می‌شو،  جنت دقت می‌کنید، پایه بشود جنت یعنی یک باغ پایه او است آنوقت حالا ببینید باغ چقدر ثمره می‌دهد؟ یک‌دانه چقدر ثمره می‌دهد؟ در این دو آیه شریفه… اینجا هم همینجا که اگر انتقام بود یک مرتبه بود، اگر خلاصه بحث فی سبیل الله می‌شود چقدر عظمت متفاوت می‌شود. لذا می‌فرماید و کونه فی سبیل الله إنما هو لکون الغرض منه إقامة الدین، اقامه دین در حقیقت دقت بکنید یعنی حاکمیت دین ایجاد بشود، اقامة الدین و اعلاء کلمه توحید، اعلای کلمه توحید غایت این قتال می‌شود که اگر کسی هم نتوانست این را محقق بکند، شکست هم حتی اگر خوردند، حتی اگر شکست خوردند در این قتال، فرض مسئله است دیگر، اگر شکست هم خوردند عظمتی که نتیجه عمل او است اقامه دین و در حقیقت اعلای کلمه توحید است که از جهت نیت برای او نوشته شد چون نیت او در این رتبه است. پس ما نباید سرمان کلاه برود، غایت‌هایمان و نیت‌هایمان… لذا عالم نیت عالم عظیمی است، در حد قدرت بدنی انسان نیست، فوق مرتبه قدرت بدنی انسان است بلکه در حد قدرت انسانی انسان است نه در حد قدرت بدنی انسان، عالم نیات، لذا عالم نیات عالم انسان است، عالم نیات برای خودش قواعد دارد، برای خودش حقایقی دارد، غیر از عالم عمل فیزیکی، عالم فیزیکی رقیقه عالم نیت است لذا می‌فرمایند که ان النیة افضل من العمل، الا و ان النیة افضل من العمل، بعد می‌فرماید که نه، الا ان النیة هی العمل[5]، اصلاً خود نیت فقط عمل است، یعنی حقیقت انسان چون جانش است، حقیقت انسان چون جانش است نیت مربوط به جان است، حقیقت انسان با نیت او یکی است، بدن یک نازله است لذا عمل یک نازله ای نسبت به نیت است، انسان آنچه را که در درونش و نیتش محقق می‌شود او می‌شود عالم نیات، لذا عالم نیات یک عالم عظیمی است، عالم عظیمی که هیچ حدی برای او نیست، لذا می‌فرماید اگر کسی این دعا را بکنند که اللهم اغفر للمومنین والمومنات، این دعا را بکند هر روز این شفاعت همه مومنین و مومنات را برای خودش ایجاد کرده است چون با این رابطه برقرار کرده است، با همین دعا، نگاهش چه است؟ عظیم است، اللهم اغفر للمومنین والمومنات، همه مومنین و مومنات را طلب چه کرده است؟  نه آنهایی که من می‌شناسم، نه آن ها که فقط همسایه من هستند، نه آنهایی که با من سفارش کردند، این‌ها سر جای خودش است که رابطه ویژه است اما نگاهش نگاهی است که اللهم اغفر للمومنین والمومنات، حی آنها و میت آنها، حاضر آنها و غائب آنها، درست است، در حقیقت آن شخصی که من می‌شناسم و نمی‌شناسم همه این‌ها را… این می‌شود عظمت وجودی و نیت و با این دعا نیتش ایجاد شده است، خدایا همه حسناتی را که در حقیقت اولیاء تو برای موفق شدن… من را توفیق عمل بده، حقیقتا بخواهد انسان این را، اگر این را بخواهد خدای تبارک و تعالی می‌گوید این عمل تو محسوب می‌شود اگر حقیقتاً کسی می‌خواهد، یعنی اثرش چه هست؟ کجا ظاهر می‌شود؟ اگر هر جا پیش بیاید این کوتاهی نمی‌کند تا آن قدری که می‌تواند، کوتاهی نمی‌کند، جلو می‌رود، لذا وقتی دعا می‌کند آن جایی که دیگر برای او پیش نیامده هم جزو عملش حساب می‌شود، خب این عظمت وجودی و توانایی انسان هست این هم. منتهی ما توانایی را باور نداریم، فکر می‌کنیم ذهنی و وهمی است، اگر این باور بشود خیلی از چیزهایی که داریم از دست می‌دهیم به واسطه این عدم باور ما است.

یکی از حضار: استاد فی سبیل الله شامل نامفهوم 18:19 هم می‌شود؟

استاد: فی سبیل الله عام است، عام است یعنی مرضات الله را به نحو عام دارد اما مرضات الله خاص است، یعنی فی سبیل الله وقتی قوی‌تر می‌شود رضای الهی، فی سبیل الله هر مومنی از او امکان پذیر است اما مرضات الهی برای کسی است که به مقام رضا رسیده است، عملش برای رضای خدا است نه برای‌اینکه در حقیقت عوضی در قبالش بخواهد، مرضات الهی فقط منظورش است، آن مرتبه چه هست؟ مثل مراتب ایمان که یک مرتبه مومن است، یک مرتبه اهل احسان و محسن است، یک مرتبه در حقیقت این مخبت است، دقت می‌کنید، ایمان در او هست اما اخبات مرتبه بالاتر است البته.

فهو عبادة یقصد بها وجه الله تعالی دون الاستیلاء این وقتی فی سبیل الله شد یک عبادت می‌شود که قصد کرده با او فقط وجه خدا را، فی سبیل الله یعنی وجه الله، فی سبیل الله یعنی وجه الله. بها وجه الله تعالی دون الاستیلاء علی أموال الناس و أعراضهم فإنما، این فقط سلطه نمی‌خواهد بلکه سلطه الهیه را می‌خواهد نه سلطه خودش را، این قدرت نمی‌خواهد برای مردم پیدا کند، این می‌خواهد خدا بر مردم حاکم بشود، چقدر متفاوت است، این انانیت را توسعه می‌دهد که وقتی می‌خواهد خودش را اما آن جا انانیت او محو می‌شود، یعنی در حقیقت آنجا وقتی غلبه کرد تازه آنجا اول کار و خدمتش می‌شود نه اول خلاصه سرفرازی و گردن کشی او، اول خضوعش می‌شود که مومنین بیشتری ایجاد شدند، خضوع بیشتر و خدمت بیشتری را می‌طلبد. فإنما هو فی الإسلام دفاع یحفظ به، این دفاع است، چرا این دفاع است؟ چون یحفظ به حق الانسانیة… در تلویزیون نشان می‌دهند می‌گویند که ببینید که وقتی که دارند ورزش می‌کنند یک جا دارند جوشکاری می‌کنند، این را به عنوان یک به اصطلاح فحش عظیم می‌بینند درحالی که حالا جوشکاری با ورزش کردن که یک فیزیکی است خیلی تنافی ندارد، اما الحمدلله رب العالمین فرز بزنند درحالی که ساعت درس است، دیگر این خیلی مشکل است چون هردو به گوش وارد میشود، در آنجا حالا یکیش به پا است، یکی به گوش است، این خلاصه… خدا سلامتی بدهد به آقای حسن‌زاده، خیلی لطیف بود، در مسجد معصومیه یک درس داشت ایشان، بعد یک موتورسازی هم همان سر نبش مسجد… الان دیگر نمی‌دانم، ظاهرا آن موتورسازی نیست، هست؟ نیست دیگر، همان سر نبشی که این کوچه را به آن کوچه متصل می‌کرد یک موتورسازی بود، این موتورسازی هم از همان اول ساعت می‌آمد بعد شروع می‌کرد و از این موتور گازی‌ها هم درست می‌کرد، آن وقت‌ها موتور گازی زیاد بود، این موتور گازی هم هر وقت که درست می‌کنند هی به او گاز می‌دهند تا بفهمند درست شده است، صدایش خوب است، خوب کار می‌کند، این هر روز که شروع می‌کرد آقای حسن‌زاده ساکت می‌شد، گاهی یک دقیقه ساکت بود این گاز می‌داد، دوباره تا ما شروع می‌کردیم دوباره او گاز می‌داد و استاد ساکت می‌شد، بعد این تمام شد و می‌گذاشت کنار، یک سبزی فروش بود که هر روز همون ساعت می‌آمد، این سبزی فروش با بلندگو می‌ایستاد جلوی همین مسجد، حالا جلوی این مسجد خانه هم زیاد نبود، ولی این کانه یک ماموری بود از جانب خدای تبارک و تعالی، یک فته و آزمون بود، این می‌ایستاد با بلندگوی خودش، آقای حسن‌زاده می‌ترسید چیزی بگویید، می‌گفت می‌ترسیم چیزی بگوییم فتنه بیش از این شود، خلاصه می‌ترسیم اگر اعتراضی بکنیم بیش از این آسمان و زمین هم به سر و صدا شود. حالا ما هم می‌ترسیم این را که گفتیم بعد از این شدت پیدا کند.

فإنما هو فی الإسلام دفاع یحفظ به حق الإنسانیة را، حق انسانیت که قبلاً به اصطلاح ما خواندیم ایشان می‌گوید بعداً سنبینه، اما ماقبل خواندیم چون جلوترش را خوندیم بعد آمدیم اینجا که حق انسانیت نسبت به انسانی که دارد از آن دفاع می‌کند دفاع محسوب می‌شود، چون اگر او در حقیقت محقق نشود، زمینه‌های اجتماعی اقامه دین محقق نشود و من در زمینه‌های اجتماعی که برای من هم اثر گذار است موفق به عمل نشوم حق من ضایع‌شده لذا باید اجتماع توحیدی بشود، اقامه دین در همه اجتماع انسانی… نه اجتماعی فقط محله من و کشور من، هرچقدر نظام توحید، اقامه توحید در نظام جهانی سیطره اش وسیع‌تر بشود هر فردی که دارد در اینجا قدم می‌گذارد و عملی انجام می‌دهد عمل او مرتبط با همه این نظام اجتماعی است و اثرش مرتبط با این نظام اجتماعی است، اگر کسی جلوی سیطره توحید را در هر گوشه‌ای از عالم بگیرد به همین نسبت به حق انسانیت او تعدی  کرده است و چون تعدی کرده است همان بحثی که قبلا خواندیم، دفاع فطری، دفاع فطری حکم به رفع موانع را می‌دهد، لذا کل جهاد در اسلام دفاع است حتی در آن جایی که به نظر ابتدایی جهاد ابتدایی می‌آید برگشت به دفاع می‌کند.

فإنما هو فی الإسلام دفاع یحفظ به حق الإنسانیة که این حق انسانیت المشروعة عند الفطرة السلیمة کما سنبینه که الان عرض هم شد، فإن الدفاع محدود بالذات، اگر دفاع شد دفاع برای خودش حدودی دارد، غیر از جهاد ابتدایی است که ممکن است که آزادتر باشد، دفاع برای خودش حدود دارد، تا حدود دارد و التعدی خروج عن الحد، اگر از این حدود دفاع کسی خارج بشود تعدی است و تعدی خروج از حد دفاع است و دفاع دیگر اطلاق نمی‌شود لذا بلافاصله پس از این آیه ابتدا که دارد ذکر می‌کند که قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم ولا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین که دیروز هم عرض شد که وقت غضب، وقت انتقام، وقت دفاع از اوقاتی است که قوه غضبیه انسان چه می‌شود؟ قوه غضبیه انسان به کار می‌افتد و قوه غضبیه وقتی مشتعل می‌شود و فوران پیدا می‌کند کنترلش خیلی سخت است لذا از ابتدا اولین حکمی که بیان می‌کند بعد از قتال، اصل اذن خود قتال بلافاصله آمده می‌گوید لا تعتدوا، اعتدال نکنید، یعنی از اول ترمز را می‌کشد، لجام را سفت می‌گیرد که نکند اصل غضب انسان، مرکب غضب انسان در حقیقت سر بخورد به این سمت و آن سمت و از کنترل خارج شود و کنترلش سخت باشد، از اول به آن لجام می‌زند به این مرکب غضب که این سمت و آن سمت بیخودی نرود ولا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین. این به اصطلاح یک درس عملی تربیتی‌ است، یعنی اگر در یک جایی لازم انسان نظام غضب را تحریک بکند در عده‌ای اولین کاری که باید بکند این است که بلافاصله حدود کار را به شدت معلوم بکند و باید به طرف هم بگوید اینجا جای سر خوردن است، اینجا روی پوست خربزه راه رفتن است، لذا باید خیلی دقت بکنید، فکر نکنید همین که مقاتله با کفار مطرح شد دیگر در امن وامان هستید، نه، اول مقابله شیطان با شما همین جا است که شما را در مقاتله سر بدهد به این سمت و آن سمت، لذا خیلی مراقبت می‌خواهد یعنی این یک نظام… لازم است جایی نظام غضب کسی چه بشود؟ تحریک بشود، از جمله مثل همین جنگ، مثل در حقیقت تکبر در مقابل متکبر که قوه این قوه غضبیه تحریک می‌شود دیگر، درست است، مثل قصاص، در جایی که قصاص جایز شده برای انسان که جایی قصاص بکند، آن جا دیگر قوه غضبیه مواردی دارد که این‌ها می‌خواهد تحریک بشود بلافاصله… همان جا در قصاص هم اگر یادتان باشد بلافاصله چه آمد؟ بحث اعتداء آمد که حواستان را جمع کنید، اعتداء… یعنی اگر مواردی را که اعتداء آمده در قرآن کسی احصا بکند و دنبالش بگردد می‌تواند بفهمد آن جاهایی که جای سرخوردن زیاد است حتی در جایی که آدم می‌خواهد حکم خدا را پیاده بکند جای سرخوردن است، آن جاها را با اعتداء روشن کرده است، از جمله یکی از مواردش همین بحث یقاتلون است در اینجا.

یکی از حضار: جهاد هم محدود بالذات است.

استاد: نه، جهاد ابتدایی محدود بالذات نیست، جهاد ابتدایی محدود بالذات نیست، دفاع چون در مقابل است، یعنی من الان می‌توانم با مقاتلین مشرکین مقاتل بجنگم، با هر کسی حق ندارم، یعنی محدود بالذات است، با آن کسی که در مقابل من مقاتله کرده است من بجنگم، دقت می‌کنید، چون دفاع است دیگر، مثل قصاص است، قصاص محدود بذات است، چرا محدود بالذات است؟ چون باید شما در حقیقت کسی که تعدی کرده است به تو، به او تعدی بکنید، حق ندارید هر طوری و هر… لذا او تعریف می‌کند که حد تعدی تو چقدر است، او معلوم می‌کند که چه طوری باید تعدی بکنی.

قوله تعالی: وَ لا تَعْتَدُوا الاعتداء هو الخروج عن الحد، یقال عدا و اعتدی إذا جاوز حده، این واو اضافی است، و النهی عن الاعتداء مطلق یراد به کل ما یصدق علیه أنه اعتداء، این نهی از اعتداء مطلق است، اینجا یک مصداقش است، نهی از اعتداء مطلق است و این یک مصداقش است در اینجا، کالقتال یعنی قتال مثالش است، قبل أن یدعی إلی الحق، ببینید در خود قتال هم چه هست؟ می‌تواند مصادیقی داشته باشد. کل ما یصدق علیه أنه اعتداء، یک مثال آن قتال قبل أن یدعی إلی الحق است، قبل از اینکه دعوت به حق بشود به مقاتله دست بزنند، یعنی با اینکه آنها الذین یقاتلونکم آنها بودند، اما شما اگر می‌خواهید قتال بکنید فی سبیل الله کار قتال فی سبیل الله این است که اول او را دعوت کنید به حق، شاید جاهل بوده است تا به حال، شاید متنبه نشده است، پس قبل از قتال باید دعوت کرد، اگر کسی قبل از دعوت قتال بکند در مقابل قتال او از منظر دین این چه هست؟ این تعدی است، این اعتداء است، در منظر دین این اعتداء است، دقت می‌کنید، کالقتال قبل أن یدعی إلی الحق، قبل از اینکه این خوانده بشود به سوی حق این می‌شود یک مثال برای اعتداء، مثال دیگرش الابتداء بالقتال، ابتداء بالقتال غیر از آن اموری که به عنوان دفاع از حق انسانیت وارد شده هرجا که باشد تعدی است و اعتداء است، سومین مثال چه هست؟ این مثالها را اگر یک، دو، سه بزنید بعد این‌ها را توضیح مترادف نگیرید بلکه هرکدام یک مورد است. سومین آن قتل النساء و الصبیان، کالقتال و قتل النساء و الصبیان، قتل النساء و الصبیان هم این اعتداء است، این هم جزو چه حساب می‌شود؟ اعتداء، چهارمین آن چه هست؟ و عدم الانتهاء إلی العدو، قبل از اینکه به دشمن اعلام جنگ بکنید اگر بتازید بر او، بخواهید با او غافلگیرانه بجنگید در نظام دین این چه هست؟ اعتداء است، منتها اگر می‌گوییم غافلگیرانه نمی‌جنگیم نه اینکه اصل جنگ را اعلام کردیم، هر بار هم میخواهیم حمله کنیم بگوییم ما می‌خواهیم به این جا حمله بکنیم که او هم نیروی خودش را بگذارد آنجا بعد هم شکست بخوریم، نه، اصل جنگ را اعلام کنیم که ما آماده شدیم برای جنگ با تو چون تو با ما جنگیدی، اگر تاحالا کوتاه آمدیم ولی از حالا می‌خواهیم دفاع بکنیم، اصل دفاع را اعلام بکنیم بعد دیگر البته حمله غافلگیرانه به مواضع دشمن جز مواضع حمله است، جزو اصول قتال است، نه اینکه دیگر هرجا بخواهیم حمله… بله اگر در جایی مردم در کار هستند، موجب آزار و اذیت مردم می‌شود خب انسانیت اقتضا می‌کند که قبلش به آن ها اعلام بشود که آن ها خروج پیدا بکنند تا بتوانند در حقیقت وقتی حمله می‌شود با نیروهای نظامی… البته این‌ها جزو اصول است لذا حدود دارد برای خودش، قواعد دارد، خیلی قواعد دارد بحث قتال که حالا بعضی ها احصا کردند، خوب هم هست آنجا اگر کسی رجوع کند. بعد می‌فرماید… و قوله… و عدم الانتهاء الی العدو هم معلوم شد، عدم الانتهاء یعنی قبل از اعلام به دشمن.

یکی از حضار: فلا تعتدوا فرمودید مطلق است آن آیه که فمن اعتدی علیه فاعتدوا علیه، پس او چه می‌شود؟

استاد: او هم مطلق است منتها آن در حقیقت که می‌فرماید بیان همین مسئله است که اگر کسی به شما اعتداء کرد شما هم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم، به همان مقدار، درست است دیگر.

یکی از حضار: استاد پس این هم مطلق نیست دیگر، این هم مثل قتال است.

استاد: جان؟

یکی از حضار: یعنی الان شما فرمودید که…

استاد: نه آنجا که من اعتدی علیکم فاعتدوا او هم مطلق بود، قصاص یک موردش بود، یعنی کانه این قاعده‌ است، یکبار آنجا  تکرار شده‌ است که من اعتدی علیکم، چه مومنی به شما تعدی بکند قصاص برای او لازم می‌شود، چه در حقیقت کافری به شما تعدی بکند مطابق قاعده‌ای که در دین هست اعتداء بر او لازم می‌شود، دقت بکنید، او کلی است، یک مصداقش می‌شد قصاص، اینجا هم که آمده است فلا تعتدوا ان الله لایحب المعتدین کلی است، مصداق می‌شود قتال، یک مصداقش می‌شود قتال نه اینکه فقط در مورد قتال این قاعده آمده است و در مواردی دیگر صدق ندارد، لذا شما اگر در کتاب‌های دیگر فقهی و جاهای دیگر هم احتیاج به این قاعده پیدا کردید همین قاعده آن جا کارگر است و در مورد قتال نیست. این یک مصداقش است در اینجا، لذا این اصل کلی در نظام احکام دین است که لا تعتدوا ان الله لایحب المعتدین، خدا معتد را دوست ندارد، اهل اعتداء و تجاوز را دوست ندارد، منتها در هر جایی تجاوز معنای خودش را پیدا می‌کند، تعدی در حقیقت معنای خودش را پیدا می‌کند.

یکی از حضار: این جریان اهل سنت که در طول تاریخ با ما قتال داشته‌اند ولی الان صحبت از وحدت هست این یک تاکتیک محسوب می‌شود؟

استاد: البته در طول تاریخ اهل سنت با ما قتال نداشتند، این را در نظر بگیرید، اهل سنت با همنشینی هم در طول تاریخ داشته‌اند، عده‌ای از اهل سنت یا در حقیقت یک عده تندروها همیشه با ما چیز داشتند و الا اگر اهل سنت‌ می‌خواستند با ما قاتل بکنند که نسل ما را بر کرده بودند و رفته بودند، عرض کردم که این طوری نیست، آنها یک عده هستند که می‌خواهند خودشان را همه اهل سنت نشان بدهند، یک عده می‌خواهند خودشان را همه اهل سنت… البته آنها هم اثر می‌گذارند، گاهی یک تهاجم جمعی‌تری را هم ایجاد می‌کنند، خب البته اثر دارد این هم،  اما این طوری نبوده که در طول تاریخ اهل سنت همیشه با ما چه باشند؟ همه آنها در جنگ باشند، نه این طوری نبوده است لذا می‌بینید در خود زمان حضرات معصومین علیه السلام عده‌ای با حضرات معصومین در جنگ بودند و عده زیادی حضرات را دوست داشتند، بین شاگردان حضرات که چند هزار شاگرد بوده عده زیادی از آنها از خود سران اهل تسنن هستند، از شاگردان حضرات بودند، می‌آمدند پای درس حضرات می‌نشستند، گوش می‌کردند، یاد می‌گرفتند، حالا ممکن است بعضی از آنها هم بعداً همین یاد گرفتنشان را سبب دشمنی قرار بدهند اما درعین حال چه بوده است؟ معاملات بوده، ارتباطات بوده، این طوری نبوده است که… لذا ما یارگیری کردیم، بفرمایش حضرت آیت الله بهجت از چهار نفر شدیم چهارصد میلیون نفر با همین یارگیری از اهل تسنن عمدتا این کار را کردیم، یعنی عمدتا از اهل تسنن ما توانستیم جذب بکنیم، همین آقای زکزاکی عمدتاً از اهل تسنن اینها را جذب کرده اند، مسیحیان هم البته بودند اما اکثرا چه بودند؟ اهل تسنن بودند که آمدند، لذا اگر جنگ داشتند که جذب نمی‌شدند، که بله یک عده‌ای همیشه با ما جنگ داشتند و یک عده‌ای نانشان همیشه در جنگ کردن بوده است و البته یکی از دشمن‌ترین‌ها و شاید قصد دشمنی در طول تاریخ شیعه یک عده‌ای از اهل تسنن، یک رگه ای بوده که همیشه بوده است، همان رگه بنی‌امیه و رگه قبل از بنی‌امیه، این‌ها در حقیقت چه بودند؟ همیشه در طول تاریخ دشمنی‌شان با ما ثابت بوده است، هیچ شک و شبهه ای در این نیست اما کلی نکنید این را.

یکی از حضار: نامفهوم 33:16.

استاد: انتها رساندن است دیگر، انتها در حقیقت رساندن است، چون رساندن است عدم انتها یعنی قبل از اینکه برسانید به آنها، یعنی قبل از اینکه به آنها اعلام کنید، فان انتهوا،  اگر این‌ها در حقیقت رسید به ایشان و قبول کردند، یعنی پذیرفتند، فلا عدوان الا علی الظالمین که دنبال آیه می‌آید یعنی وقتی رسید به ایشان، پذیرفتند، قبول کردن، چون باب افتعال است دیگر، وقتی باب افتعال می‌شود پذیرش در آن است، انتها در حقیقت چه هست؟ پذیرفتن است، اعلام و رسیدن و آن ها هم به ایشان رسیده شدن است.

یکی از حضار: نامفهوم 33:51.

استاد: خب بله دیگر، چون ما نمی‌خواهیم… اصل بر نظام نگاه الهی… این را قبلاً عرض کردیم، در نگاه الهی جهاد برای هدایت است پس اگر میخواهد جهاد برای هدایت باشد باید کسانی که هدایت برای ایشان امکان پذیر است قبلش با اعلام و با موعظه و تبلیغ و همه این‌ها چه بشوند؟ جدا بشوند، امیرالمومنین علیه السلام خوارج که دوازده هزار نفر مقابلش قرار گرفتند با پول دادن و موعظه مختلفی که افراد مختلف را می‌فرستادند این‌ها را موعظه کنند هشت هزار نفر از آنها را جدا کرد‌ که  کشته نشوند، هرچند رگه نفاق در این‌ها بود و بعضی از این‌ها رگه نفاق را بعداً آشکار کردند اما در عین حال حضرت می‌خواست کسی در مقابل ایشان بایستد که با بصیرت در مقابل حاکمیت اسلام بایستد نه هر کسی، حتی آن کسی که این نفاق هم درون او است حفظ بشود، همین مقدار از بین نرود، زود به هلاکت نرسد، لذا این نگاه دین است که حداقل کثرت مورد قتال قرار بگیرد، لذا کسی که با این نگاه می‌آید قطعاً از کشته شدن آن افراد هم ناراحت است، با اینکه وظیفه او کشتن است اما از همان ها هم وقتی که کشته می‌شوند… چون اینها را انسان می‌داند و صاحب فطرت انسانی که اینها می‌توانستند هدایت بشوند، می‌توانستند برگردند، چه برسد به مسلمی که رگه اسلام هم در او باشد که یک مرتبه قوی تر است، لذا نگاه اگر این طوری شد خیلی متفاوت می‌شود تا آن جایی که آدم وقتی دشمنش را می‌کشد دلش خنک بشود، بگوید به به، الحمدلله این‌ها را کشتم، یعنی آدم وقتی که می‌بیند حتی… بله نسبت به سران به اصطلاح کفر و عناد آدم دیگر احتمال هدایت به این‌ها نمی‌دهد خوشحال میشود که این‌ها کشته شوند، چون ختم الله… وقتی که می‌گوید این مثلاً یارو که بود؟ الوش؟ زهر الوش کشته‌شده است لدن دلش خنک می‌شود که این شاگرد بن باز بوده است یعنی او در عناد و جهد و خلاصه صب او نفر اول بود، بن باز، آن کور نابینایی که در حقیقت…. یک کسی به او گفته بوده که ﴿وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰ فَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلٗا٧٢﴾[6]، خوب فحشی به او داده بوده است، خوب چیزی بوده چون آن هم به ظاهر… آنجا هم در حقیقت خبری نیست که اگر تو اینجا کور هستی انجا هم خبری نیست. این شاگرد او بوده است و در قساوت و در حقیقت در… خوب البته دل آدم در این جا خنک می‌شود اما در بقیه افراد آدم دلش خنک نمی‌شود واقعاً، این‌ها مسلمان‌ها و نیروهای مسلمان‌ها هستند، همان گونه که وقتی خوارج کشته… جملی ها کشته شدند امیرالمومنین گریه کرد برای این‌ها، به دست خودم دستم را قطع کردم، با دست خودم دستم را قطع کردم، خوب آدم دلش می‌سوزد، هر فردی از کفار که از بین می‌رود… کفار اهل عناد که نیست، لشکر کفر هستند، خوب آدم دلش می‌سوزد، اینها انسان‌هایی بودند که خلاصه هدایت… که اگر یک نفر در عالم هدایت بشود من احی نفسا فکانما احی الناس جمیعا، انقدر اثرگذار است، با این نگاه انسان یکی را می‌خواهد بکشد چقدر باید احتیاط کند لذا من دیشب عرض می‌کردم به دوستان اگر احکام جهاد در نظام اسلامی و در نگاه دین خوب تبیین بشود بالاترین مظهر رافت و رحمت در نظام دین بحث جهادش است، یعنی بالاترین جایی که رافت و رحمت الهی را می‌تواند نشان بدهد بحث جهادش است که می‌تواند نشان بدهد، از بس که در این جا چه شده است؟ رعایت رحمت در آن اشباع شده است، انواع رحمت ها در او  دیده‌شده است، رحمت به تمامه در اینجا، در این حالت… لذا آن قهاریت حضرت حق هم اوج رحمت… ﴿عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾[7]، عذاب از رحمان نشئت می‌گیرد که سبقت رحمته غضبه، هی نمی‌گذارید من به حرص می‌افتم می‌خواهم آهسته حرف بزنم نمی‌شود، شما باید یک علامتی، یک چیزی داشته باشید که اگر صدایم بلند شده بیاید دوباره پایین.

قوله تعالی: وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ إلی قوله: مِنَ الْقَتْلِ، که در آن آیه شریفه فرمود که وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل[8]،  در این آیه شریفه دارد والفتنة اشد من القتل، در بعضی از آیات شریفه دیگری دارد که در سوره بقره، آیه دویست و هفده، همین جا، ﴿وَٱلۡفِتۡنَةُ أَكۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِ﴾[9]، اینجا دارد اشد، آنجا دارد اکبر، رجوع کنید به آیه دویست و هفده آنهم خلاصه خیلی… آیات فتنه اصلاً در قرآن به خصوص که ایام فتنه هم هست، ایام در حقیقت نه دی هست و مقابله با آن فتنه هست آیات فتنه را رجوع کنید، آیات فتنه خیلی دقیقا کار می‌رسد به خصوص این آیه در حقیقت به اصطلاح شریفه‌اید که در فتنه… بله؟

یکی از حضار: نامفهوم 38:48.

استاد: نه، آیه، یک آیه…

یکی از حضار: و قاتلوا حتی لا تکون فتنه.

استاد: نه، آنهم نه، در رابطه با بحث داخلی، حالا یادم رفت آیه‌اش را، آمدم بگوییم آیه‌اش را، یادم رفت، آن آیه خیلی در ایام به کار ما می‌آید. حالا ان شاء الله اگر یادم آمد بعد خدمت شما عرض کنم.

 در این جا می‌فرماید که… پس تا به اصطلاح تا بحث آن جایی که آمد که الی قوله من القتل اینجا این آیه یقال ثقف ثقافة أی وجد و أدرک فمعنی الآیة معنی قوله فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ[10]، که شبیه این آیه فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم است که در سوره توبه می‌آید، که این آیاتی را که ایشان احاله می‌دهد من رجوع می‌کنم اما شما هم رجوع بکنید، چون گاهی وقت نیست دیگر من رجوعاتی که انجا کردم، نکاتی آنجا را ضمیمه به این بکنیم تا این بحث تکمیل بشود اما اقلا خودتان هرکدام میل دارید آیات را رجوع کنید، گاهی نکاتی ذیل آنجا  فرموده است که مکمل بحث این جا می‌شود یا خود آیه قریه‌ای را اقامه کرده مکمل قرینه این جا می‌شود.

و الفتنة هو… بله.

یکی از حضار: این آیه هم که فرمودید که…

استاد: بله بله احسنتم، ایشان خلاصه احسنتم. ﴿وَٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِيبَنَّ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمۡ خَآصَّةٗۖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ٢٥﴾[11]، که گاهی ظلم را در فتنه عده‌ای کردند، این هم دارد می‌گوید لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ، منکم یعنی چه کسی؟ یعنی از شما مسلمان‌ها، یعنی این فتنه اختصاص دارد به مسلمان ها، کفار و مشرکین در این نیستند، وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ در حقیقت چه کسی؟ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً، از شما مسلمان‌ها، فقط آنها را درد نمی‌گیرد ها، بعد مرحوم علامه ذیل آن یک بیانی دارد رجوع کنید، رجوع کنید، بیان خیلی خوبی دارد که فقط شامل شما نمی‌شود، شامل اهل ظلم نمی‌شود، بعد آنجا تطبیق می‌کند که این برمی‌گردد به فتنه‌هایی که در مقابل حاکمیت است، حاکمیت  اسلامی است، بحث جالبی دارد ذیل آن که آنها شروع می‌کنند به خصوص در رقابت‌ها که الان فصل چه هست؟ رقابت‌ها و انتخابات است، بحث جالبی است، خیلی در حقیقت بحث عینی است اصلا انگار کانه مرحوم علامه این تفسیر را ذیل این آیه الان نشستند بعد از این چیز ها که آماده رقابت‌ می‌شوند ایشان نوشته و همین جا دارد الان به عنوان یک الگو، یک بیان از قرآن دارد استشهاد می‌کند، نگاه کنید خیلی کارساز است.

یقال ثقف ثقافة أی وجد و أدرک فمعنی الآیة معنی قوله: «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» و الفتنة هو ما یقع به اختبار حال الشیء، فتنه معناش این است که اختبار حال الشیء، و لذلک یطلق هم علی نفس الامتحان و الابتلاء و همچنین بر ما یلازمه، پس مشترک لفظی است، هم بر خود این در حقیقت ابتلاء اطلاق می‌شود و امتحان، هم بر چه؟ به آن شدتی که در ابتلاء و امتحان گاهی همراهش هست به آن هم ابتلاء گفته‌اند، یعنی بلا هم اطلاق می‌شود بر آن خود سختی، هم بلا اصلاق می‌شود بر آزمایش و امتحان که ابتلا هر دو معنا را در خودش دارد.

و هو الشدة و العذاب علی ما یستعقبه کالضلال و الشرک، و قد استعمل فی القرآن الشریف فی جمیع هذه المعانی، و المراد به فی الآیة الشرک بالله و رسوله بالزجر و العذاب که آنها ایجاد می‌کردند، کما کان یفعله المشرکون بمکة بالمؤمنین بعد هجرة رسول الله، هم قبل از هجرت و هم بعد از هجرت فشار ایجاد می‌کردند.

 من ساعت راندیدم، ساعت گذشته است؟ دوازده است، حالا پس یک خورده وقت داریم چون صدای اذان نیامده است.

فالمعنی شددوا علی المشرکین بمکة کل التشدید بقتلهم حیث وجدوا حتی ینجر ذلک إلی خروجهم من دیارهم شما هم همان کارها را بکنید، حتی ینجر ذلک إلی خروجهم من دیارهم و جلائهم من أرضهم کما فعلوا بکم ذلک، یعنی شما می‌توانید کاری بکنید که آنها را اخراج کنید از از شهر خودشان چون آن ها اخراج کردند شما را، و ما فعلوه، اما کاری که آنها کردند اگر شما همین کار را به آنها بکنید اما کاری که آنها با شما کردند اشد است، چرا؟ خیلی بحث زیبایی است، گفت و الفتنة اشد من القتل، اگر می‌کشتند… تازه فتنه اشد از قتل است، چرا؟ چون کاری که آن ها کردند هم خواستند شما را بکشند هم خواستند شما را از دینتان برگردانند، یعنی فقط بر بدن شما نمی‌خواستند مسلط بشوند، می‌خواستند بر جان شما مسلط بشوند، دین شما را تغییر بدهند، جان و حقیقت شما را تغییر… این فتنه است یعنی فتنه کارش به کجا برمی‌خورد و گیر می‌کند؟ به نظام نفس و جان انسان، آن جا می‌خواهد دخالت بکند، فتنه فقط در بحث بدنی نیست که قتل باشد، او می‌شود قتل، فتنه جایی می‌شوند که در نظام فکری، در نظام نرم‌افزاری انسان می‌خواهند دخالت بکنند، یعنی اگر جنگ نرم شد فتنه است، اگر مقاتله نرم شد با اینکه خونی ریخته نشده است اما ذهن‌ها فروریخته است، اما شک‌ها ایجاد شده است، این می‌شود فتنه، و الفتنة اشد من القتل، یعنی اگر بکشند این مقدار صدمه نزدند تا اینکه فکر را تغییر بدهند، چقدر این جالب است، چقدر عظیم است، دقت بکنید چقدر مطلب مهم است، چقدر امروز می‌بینید کارساز است برای ما که و الفتنة اشد من القتل، اگر امر بین اهم و مهم شد که عده‌ای جان بدهند تا فکرها تثبیت بشود و ثابت بماند، می‌گوید ارزش دارد چون والفتنة اشد من القتل، از او حکم درمی‌آید، حکم فقهی درمی‌آید، اگر جایی لازم شد خون ریخته بشود در فکر چه بشود؟ تثبیت بشود، فکر از بین نرود، والفتنة اشد من القتل، چون فتنه اشد از قتل است می‌ارزد به اینکه قتل محقق بشود اما فتنه چه بشود؟ فتنه ریشه کن بشود لذا می‌فرماید که… اگر هم قاتلوهم حتی لا تکون فتنة آن وقت با این فتنه است، یعنی تا جایی که هیچ سلطه نرم‌افزاری دیگر بر شما نتوانند آنها داشته باشند، شما قادر باشید در نظام.

فالمعنی شددوا علی المشرکین بمکة کل التشدید بقتلهم حیث وجدوا حتی ینجر ذلک إلی خروجهم من دیارهم و جلائهم من أرضهم کما فعلوا بکم ذلک، و ما فعلوه أشد فإن ذلک منهم کان فتنة و الفتنة أشد من القتل لأن فی القتل انقطاع الحیاة الدنیا، در قتل فقط انقطاع حیات دنیا است، و فی الفتنة انقطاع الحیاتین، هم نفوس ضایع شدند و از بین رفتند، هم در حقیقت آن نظام فکری آنها ضایع شده است که نظام آخرت هم از بین رفته است، انقطاع الحیاتین، حیات اخروی که نظام معرفت ها و یقین است چه شده است؟ از بین رفته است، انقطاع الحیاتین و انهدام الدارین.[12]

قوله تعالی و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

[1] . [النساء: 77]

[2] . [البقرة: 109]

[3] . [البقرة: 261]

[4] . [البقرة: 265]

[5] . الکافي ، ج۲، ص۱۶، الوافي ، ج۴، ص۳۷۵، تفسير الصافي ، ج۵، ص۲۰۰، تفسیر البرهان ، ج۳، ص۸۰، تفسیر البرهان ، ج۵، ص۴۳۵، بحار الأنوار ، ج۶۷، ص۲۳۰، بحار الأنوار ، ج۶۷، ص۲۵۰،، تفسير الصافي ، ج۳، ص۲۱۴، وسائل الشیعة ، ج۱، ص۵۱، تفسیر البرهان ، ج۳، ص۵۸۱، تفسير نور الثقلين ، ج۳، ص۲۱۴، تفسير كنز الدقائق ، ج۷، ص۴۹۹

[6] . [الإسراء: 72]

[7] . [مريم: 45]

[8] . [البقرة: 190-191]

[9] . [البقرة: 217]

[10] . [التوبة: 6]

[11] . [الأنفال: 25]

[12].  الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج2، ص61.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 325” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید