تحذیر از ربا (گرفتن مال بدون عوض)، و بیان آثار تخریبی آن، و ترغیب به توبه از آن
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.
بحثی که در پایان سال گذشته آغاز کردیم از جلد دوم المیزان سوره ی بقره، بحث بعد از آیات صدقه و انفاق، آیات ربا بود. شاید از جهت کاربردی و نگاه توحیدی به آن نگاه توحیدی اسلام این آیات ربا بسیار مؤثر و اثر گذار است یعنی به ظاهر یک آیات فقط جنبه ی اقتصادی دین می آید، آن هم در اقتصاد یا آیات جنبی اما با توجهی که مرحوم علامه در این آیات کردند و اهمیتی که این آیات دارد، به عنوان یکی از دستورات مهم دین در نگاه توحیدی و تحقق جامعه ی توحیدی مطرح می شود و نبودش یک اختلال اساسی است لذا جرمی که آیات ربا برای مجرمی که مرابی قرار داده شده بی نظیر است چه در دنیا و چه در آخرت و نشان می دهد از آن سنت ها و بدعت هایی است که این بدعت ها بدعت های خاص است نه بدعت های عمومی راحت تر. چون بدعت ها مراتب دارد هم چنانکه سنت ها مراتب دارد. لذا جزء بدعت های ویژه است و این بدعت های ویژه عذاب ویژه هم دارد و شرایط ویژه ای را هم ایجاد می کند و مرحوم علامه می فرماید که بحث ربا یک عمل نیست یک تفکر است. یعنی ببینید بعضی از اعمال یک تفکر ایجاد می کند. بعضی از اعمال یک عمل است. گناه هم هست، کبیره هم هست اما یک عمل کبیره است، یک گناه کبیره است. اما بعضی از اعمال در عین اینکه عمل است از یک تفکر نشئت می گیرد که آن تفکر خراب شده وقتی به این عمل دست می زنند یک تفکری در درون طرف شکل گرفته است که آن تفکر مبدأ این عمل است. تا آن تفکر شکل نگرفته باشد این عمل صادر نمی شود. به خاطر همین است که جریان ربا را به عنوان یک گناه بسیار عظیم که از زنا که یک گناه کبیره ی شنیعی است و جامعه را گاهی ظاهرش را خیلی آلوده می کند، ربا اشدّ تلقی شده که درهم ربا از چقدر مرتبه ی زنا اشدّ تلقی شده است. این مال این است که یک نوع تفکر ایجاد می کند و این تفکر واگیر دار هم هست. یک تفکر فردی نیست. یک موقع هست یک تفکر است، یک گناه و یک تفکر است اما این تفکر، تفکر فردی است. یعنی یک کسی است خودش مبتلا شده و این گناه هم از او نشئت گرفته است. باز هم این یک مرتبه ای از عقاب و کبیره بودن را دارد. اما گناهی که از تفکر نشئت می گیرد و واگیر دار هم هست یعنی به سرعت اجتماع را درگیر می کند و بقیه را هم مبتلا می کند حالا یا به عنوان ربا گیرنده یا به عنوان ربا دهنده، اجتماع از هر دو طرف [مبتلا می شود] و بعد هم اجتماع را نابود می کند چون اساس ببینید آیات انفاقی که قبل آمد مرحوم علامه می فرماید در سه جا بحث ربا آمده، در هر سه جا قبلش آیات انفاق آمده. در سوره ی روم، در سوره آل عمران و در اینجا که بحث ربا آمده آیات قبل ربا حتماً آیات انفاق هستند. آیات انفاق را امروز اسمش را مثلاً به زبان امروزی و اصطلاحات امروزی می گذارند یک چیزی را به اسم ضریب جینی که می گویند این فاصله ی قشر محروم با قشر مرفه را اسمش را این گذاشتند در این اصطلاحاتشان. اما در نگاه دینی بیان این است که انفاق و صدقه را جعل کرد اگر یادتان باشد در بحث صدقه و انفاق مرحوم علامه فرمودند. انفاق و صدقه چه واجبش چه مستحبش یعنی چه خمس و زکات که واجبات است چه صدقات مستحبه همه جعل شد برای دو چیز. یکی اینکه طبقه ی محروم به طبقه ی متوسط نزدیک بشود. یکی اینکه قشر مرفه به طبقه ی متوسط نزدیک بشود. ببینید چقدر زیبا تبیین مسئله است. یعنی طبقه ی محروم به طبقه ی متوسط نزدیک بشود. طبقه ی مرفه هم به طبقه ی متوسط نزدیک بشود. نمی گوییم یکی بشوند. نزدیک شدن. وقتی این از دو طرف به متوسط نزدیک می شوند در جامعه چالش ایجاد نمی شود. در جامعه بحران ایجاد نمی شود. در جامعه مانور تجمل ایجاد نمی شود و مسائلی که در بحث انفاق مفصل چند جلسه پارسال، پایان سال [مطرح کردیم]. این بحث انفاق جزء مباحث بسیار مهم است. یعنی مباحث اجتماعی، فرهنگی. فقط یک بحث اقتصادی نیست. یک تفکر اقتصادی را که باید روی آن فکر کرد، باید روی آن برنامه داشت بیان شد در آن بحث. لذا بحث انفاق قبل از بحث ربا می آید تا دوتا تفکر مقابل هم را نشان بدهد، تا از باب تضاد دو مثل حق و باطل که این قدر در مقابل هم اند یعنی متضادند لذا ببینید تعبیر آیات ربا بلافاصله بعد از آیات انفاق بدون حتی «یا» ی خطاب و «یا» ی منادا و اینها که «یا ایها الذین آمنوا» نه، حتی اینها نه. «الذین یأکلون الربا» یعنی بلا فاصله بعد از آیات صدقات که بود یک دفعه وارد می شود «الذین یأکلون الربا» که هیچ فاصله ای نیفتد حتی حرفی فاصله نشود که این را از آن جدا کند. به این مقدار اینها دنبال هم هستند منتها دنبال هم بودنشان از باب علاقه ی ضدیت است نه علاقه ی مشابهت [است]. یعنی این دو تا این قدر ضد هم هستند به دنبال هم که اگر جامعه ای با نظام انفاق و صدقات جلو برود، فرهنگ این … «صدقات» واجبه و مستحبه، همه را [شامل می شود]. وقتی می گوییم «صدقات» فقط مستحبه را در نظر نیاورید. این جامعه به سمت تعادل جلو می رود. اگر جامعه ای به سمت ربا پیش برود جامعه پاشیده می شود یعنی ربا جامعه را از هم می پاشد. این ربا ویران گر اجتماع است. فقط اجتماع توحیدی را از بین نمی برد، بلکه اجتماع را از بین می برد. لذا هر جامعه ای گرفتار ربا بشود آن جامعه اجلش سرآمده است. لذا ببینید یهود خودشان جزء دستوراتشان حرمت رباست اما نسبت به دیگران می گویند که سبیل بر آنجا نیست. لذا آنجا راحت است، مانعی نیست. می تواند از دیگران ربا بگیرید اما بین خودتان حتماً ربا حرام است. بین خودشان ربا حرام است اما از دیگران ربا گرفتن را جایز [می دانند] بلکه بعضی مفسرین می فرمایند اشعار دارد آیه ی شریفه ای که اینجا آمد، آیه ای که آخر جلسه پایانی خواندیم که اینها تعبیرشان ﴿لَيۡسَ عَلَيۡنَا فِي ٱلۡأُمِّيِّـۧنَ سَبِيلٞ﴾[1] که این آیه ای که در سوره ی آل عمران آیه ی 75 آمده بود که برای ما نسبت امیین راه باز است. اینجا نیست که مانعی داشته باشیم. اینجا ما مانع نداریم، راه باز است. لذا می بینید یهود از ابتدا هم دنبال این مسائل بودند. یعنی رباخواری ها در هر جایی که بوده حتی در صدر اسلام بنیانش بر اساس همان اجتماعات یهودی بوده که یهود چندتا خصوصیت دارد. یکی از آنها بحث ربا خواری است که همیشه دنبال … الآن هم در اجتماع امروز هم … . یکی دیگرش این است که دنبال فرهنگ … تعبیر مقام معظم رهبری است که خیلی تعبیر بلندی است. ایشان می فرماید یهود به دنبال از هم پاشاندن نظام خانواده است نه در اسلام بلکه در کل بشریت. چون اینها بشریت را حیوانی در خدمت یهود می دانند. یعنی یهود می گوید انسان فقط چه کسانی هستند؟ فقط یهود هستند حتی کسی جدید هم وارد دین یهود اجازه نمی دهند بشود یعنی باید یهود سابقه داشته باشد، ریشه داشته باشد. خود امت های یهودی و ریشه هایی که بر گردد به اسباط، اینها فقط اساس و اصل هستند. بقیه اینها حیواناتی هستند در خدمت [یهود]. حتی مسیحیت حتی بقیه حیواناتی اند در خدمت یهود. لذا ببینید تعبیر مقام معظم رهبری این است که اینها به سمت از هم پاشاندن خانواده قدم بر می دارند و مروّج شدید بحث همجنس بازی هستند که همجنس بازی در یهود مروّج اصلی اش یهود است تا پاشیدن خانواده را [به دنبال داشته باشد]. بعد مقام معظم رهبری بیان زیبایی داشتند. ایشان فرمودند هم جنس بازی به ظاهر یک گناه است اما این حقیقتش چیست؟ حقیقت این کاری که اینها دارند تبلیغ و ترویج می کنند اوج فرهنگ غرب است. یعنی فرهنگ غرب همه اش خلاصه شده در این. یعنی وقتی که این را دارند ترویج می کنند قبول این یعنی قبول تمام سابق ها. از همان سنخ گناهانی است که فرهنگ مسری همراه خودش می آورد. فرهنگ را می آورد و مسری هم هست یعنی این نگاه به بعضی از گناه ها آن وقت معلوم می شود چرا عذاب اینها به بعض کارهای دیگر که ظاهرش اشدّ از اینهاست، این عذاب اینها اعظم است در قرآن کریم یا در روایات ما. عذاب قوم لوط جزء عذاب های ویژه است که اینها ﴿يُهۡلِكَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَ﴾[2] بودند. اینها خانواده را ریشه گرفته بودند. حرث و نسل را داشتند از بین می بردند. لذا این بحث ربا هم ملاکاتی که برایش ایجاد شده به خصوص ببینید اینها می گویند که آیه از اول که شروع می شود بیان بر این است که اینها «لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا»[3] که بیع مثل رباست. یعنی اصلاً یک تفکر است. بحث یک عمل نیست. اینها «قالوا» اینها قولشان این است که «انما البیع مثل الربا» که یک اعتقاد و تفکر دارند. لذا قرآن روی تفکرشان دست گذاشته است. می گوید تخبط از مس شیطان دارند. نه اینکه اینها فقط آلوده به یک گناه شدند بلکه تفکرشان مبتلا شده و این تفکر خراب شده است. چرا؟ چون ببینید گفتارشان که از این اعتقادشان نشئت می گیرد، گفتارشان این است که اساس را ربا قرار می دهند و بعد می گویند بیع مثل رباست. یعنی اینها در نگاه فکری مبتلا شدند. خوب و بد را دیگر تشخیص نمی دهند. یک موقع یک کسی است مثل مصروع و بیهوش که مرحوم علامه این را بیان می کند. یک کسی است که بیهوش است، بدنش یک حرکات غیر اختیاری دارد. بعضی خواستند بگویند «یتخبطه الشیطان من المس» تخبط شیطان یعنی کسی که مصروع است. می گویند نه، مصروع نیست. مصروع حرکاتش همه اش غیر عادی است چون بیهوش است. اما کسی که اهل رباست ظاهرش هیچ خدشه ای در آن نمی بینی. خیلی هم کلاس دارد. یعنی شاید از بقیه هم از جهت حرکات ظاهری منظم تر، مرتب تر، با کلاس تر حرکت می کند اما قدرت تشخیصش از دست رفته به معنای اینکه حق و باطل را خلط می کند. حق را باطل و باطل را حق می بیند. این هم این جوری نیست که همیشه حق را باطل ببیند و باطل را حق ببیند. همیشه باطل را حق می بیند در این نگاه تفکرش اما حق را هم حق می بیند یعنی بیع را بیع می بیند. نمی گوید بیع باطل است. دقت می کنید؟ نمی گوید بیع باطل است. می گوید بیع هم خوب است اما ربا اصل [است]. بیع هم مثل ربا است. یعنی حق را هم حق دیده اما این حق را با وزان آن ربایی را که حق می بیند می شناسد. لذا می بینید یک کسی است این قدر زندگی اش مختل می شود باطل را حق می بیند، حق را باطل. می گوید نه، اینها این جوری نیست. تشخیص اینها سخت تر است. اینجاست که مسری است و گرنه آن کسی که باطل را حق ببیند و حق را باطل ببیند دیگران سرایت نمی کنند. اما این باطل را حق می بیند، حق را هم حق می بیند در جای خودش. یعنی بیع را قبول دارد، بیع را نفی نمی کند اما در عین حال ربا را هم اصل می بیند و بیع را هم نامفهوم 13:56 که حالا ان شاء الله در … من به نظرم رسید که از اول آیه با اینکه یک صفحه و نیمش را خوانده بودیم اما اقلاً گفتارمان برای یادآوری چندتا از قسمت هایش را بگویم.
ابتداءً قسمت اول ایشان می خواهد بفرماید که … دیگر یک صفحه اول تطبیقش را نمی کنیم فقط نکته اش را می گوییم. این است که ایشان می خواهد بگوید آیاتی که در اینجا در رابطه با ربا آمده اولین دسته آیات برای ربا نیست. قبل از آیات بقره سوره آل عمران بوده و قبل از سوره آل عمران سوره ی روم بوده است. لذا اولین دسته آیاتی که در قرآن برای ربا آمده، در مکه نازل شده و سوره ی روم بوده و آنجا بحث ربا [مطرح شده است.] لذا ببینید ربا در آنجا بدون الف و لام آمده در سوره ی روم، اما در سوره ی آل عمران و در سوره ی بقره با الف و لام آمده که عهد ذکری است که در آنجا ذکر شده قبلاً. با اینکه ربا بدیع نبوده، یهود هم ربا را داشتند، مسیحیان هم ربا را داشتند و حرمت ربا. به لحاظ عهد ذکری نه به لحاظ اینکه نبوده ابتداءً در سوره ی روم آمده باشد. لذا قبح ربا از ابتدا بوده. برای مسلمانان هم به لحاظ سابق قبح ربا بوده اما این ابتدای حکمی که در اسلام وارد شده، نسخ حکم یهود هم نیست در این جا. همان را در اسلام هم وارد شده لذا ربا از آن گناهانی است که از ابتدا حرام بوده، قبل از اسلام هم حرام بوده است. اختصاصی به اسلام ندارد. این احکامی که این جوری است، این احکام فطری تر می شود که در تمام ادیان سرایت داشته است. لذا اینجا هم در سوره ی روم اولین دسته آیاتی است که مرحوم علامه هم می آورد. «و ما آتیتم من رباً» ببینید الف و لام ندارد. «وما آتیتم من رباً لیربو فی اموال الناس فلا یربو عند الله و ما آتیتم من زکاة تریدون وجه الله فاولئک هم المضعفون»[4] که روم آیه ی 39 [است].
بعد می فرماید سوره ی نساء و آل عمران آمده که در سوره نساء آمده ﴿وَأَخۡذِهِمُ ٱلرِّبَوٰاْ وَقَدۡ نُهُواْ عَنۡهُ﴾[5] یهودی ها ربا می گرفتند و از این در حالی که نهی شده بوده. این در رابطه با یهود است اما در خود بحث آیاتی که در رابطه با آل عمران آمده آیه ی 130 «یا ایها الذین آمنوا» اینجا تشریع است. «یا ایها الذین آمنوا لا تأکلوا الربا» این «لا تأکلوا الربا» نهی تشریع است در اینجا. «لا تأکلوا الربا اضعافاً مضاعفة بل اتقوا الله لعلکم تفلحون»[6] که تقوای الهی را داشته باشید. این آیه سوره ی آل عمران است که تشریع حکم ربا بود و در سوره ی روم که قبل از این هم بود قبح ربا بود و در سوره ی بقره چون در سوره ی آل عمران نهی شد، تشریع شد اما شدت نهی پذیری محقق نشد یعنی انتها محقق نشد، نهی پذیری محقق نشده بود، هنوز بین مسلمین ربا رایج بود در سوره ی با یک تأکید بیشتری دوباره زبان، زبان تشریع است هر چند تشریع نیست لذا زبان، زبان تشریع است با اینکه قبلاً این تشریع شده بود جدید نبود، اما شدت بیان را دارد ایجاد می کند که بعضی از آیات سوره ی بقره که این جاست حال زبان تشریع در آن است. یعنی آدم اگر ندیده بود آیات سوره ی آل عمران را احساس می کرد که اینجا اولین بار است که دارد در رابطه با ربا صحبت می کند لذا ایشان این بیان را در این چند سطر اول بیان می کند و بعد هم ربط آیات ربا را با انفاق که عرض کردیم که آیات ربا با انفاق یک ربط قطعی منتها به علاقه ضدیت [دارند]. این قدر ضد هم اند لذا پشت سر هم [آمده اند]. هر سه جایی که آیات ربا آمده قبلش آیات صدقات آمده که این را هم ایشان ذکر می کند در همین سه جا بعد وارد می شود به اینکه «علی ان الاعتبار …» این صفحه ی اول را این جوری عبور کردیم چون قبلاً اینها را خواندیم صفحه اول و دوم را پارسال.
صفحه ی 409 – «علی ان الاعتبار ایضا یساعد الارتباط بینهما بالتضاد و المقابلة» می گوید این ربطِ آن جوری بود که نازل شده بود، حالا ربط اعتبار که عقلی، عقلایی می بینی باز هم عقلاً هم ارتباط بین این دو دسته آیات ربا و انفاق خیلی شدید است چرا؟ این را بیان می کنند: «فان الربا اخذ بلا عوض» اصلاً حقیقت ربا چیست؟ اخذ بلا عوض است چون شما یک چیزی را که به عنوان ربا دارید می گیرید، اصل را که دادید، اصل را می گیرد به اضافه. آن به اضافه مقابل ندارد. اخذ بلا عوض است. آن مساوی است. اخذ مع العوض بود. این را دادی، آن را گرفتی اما آن اضافه اش اخذ بلا عوض است لذا ربا اخذ بلا عوض است «کما ان الصدقة اعطاء بلا عوض». انفاق چه هست؟ دادن بلا عوض است. این گرفتن بلا عوض است، آن دادن بلا عوض است. در آن جایی که دادن بلا عوض است، انسان دارد می دهد بلا عوض اختیاراً … آخر یک موقع هست اختیاراً نیست مثل ربا. آن که ربا گرفته آن هم دارد بلا عوض می دهد آن قسمت اضافه را اما این حرام است آن که دارد می دهد. چرا حرام است؟ چون این اختیار نبود در اینجا. این مجبور است یعنی اگر به او بگویند اگر دلت نمی خواهد نده، نمی دهد. هیچ وقت نمی دهد. مجبور است بدهد. اما در صدقه و انفاق این جوری نیست. اعطای بلا عوض است. در اینجا اختیار است. «کما ان الصدقة اعطاء بلا عوض». پس این از جهت تعریفی و ماهیتشان.
«و الآثار السیئة المترتبة علی الربا تقابل الآثار الحسنة المترتبة علی الصدقة» این هم یک جهت دیگرش است. آن اثری که بر ربا مترتب است ضد اثری است که بر صدقه مترتب است. بعد می فرماید: «و تحاذیها علی الکلیة من غیر تخلف» کاملاً مقابل هم اند و هیچ تخلف و استثنایی ندارد. بعضی هایش را ذکر می کنند: «فکل مفسدة منه یحاذیها خلافها من مصلحة منها لنشر الرحمة و المحبة» صدقه انتشار رحمت و محبت در اجتماع ایجاد می کند. وقتی که انفاق و صدقه ای در جامعه ای ایجاد بشود آن جامعه پیوندهایشان چه می شود؟ پیوندهای محبت آمیز آن جامعه … چون گفتیم صدقه یعنی واجب و مستحب. «لنشر الرحمة و المحبة و اقامة اصلاب المساکین و المحتاجین» دارد جامعه روی پا بلند می شود. یعنی اگر یک عده ای از پا افتادند با صدقه قوام ایجاد می شود. آنها دارند روی پا می ایستند. دارند ایجاد قوام می کنند. اما تمام اینها در ربا چه هست؟ ربا دشمنی و معاندت را زیاد می کند از طرفی و از طرف دیگر فاصله ی طبقاتی را دارد شدیدتر می کند. صدقه فاصله طبقاتی را، آن ضریب جینی را کم می کرد. این فاصله طبقاتی را زیاد می کند به لحاظ اینکه آنی که دارا بود، اصل پولش را دارد، اضافه هم دارد می گیرد. از چه کسی دارد می گیرد؟ از طبقه ی محرومی که نداشت. لذا دارد طبقه ی متوسط را به سمت ضعف می برد و طبقه ی ضعیف را به سمت بیچارگی کامل می برد. لذا فاصله ی بین اینها هم بیشتر می شود. «لنشر الرحمة و المحبة و اقامة اصلاب المساکین و المحتاجین و نماء المال» مال در اینجا دارد چه می شود؟ مالی که بین همه بود دارد رشد می کند در صدقه. نمو است یعنی این دارد رشد می کند بین همه. اما در نظام ربا دارد چه می شود؟ در نظام ربا مال آنچه که در دست مردم است، آن رشد نمی کند بلکه آنی که در دست یک عده ی مخصوص است به ظاهر دارد زیاد می شود و طبقات مردم دارد مال از دستشان خارج می شود. در صدقه مال در دست مردم قرار می گیرد. «دولة بین الناس» می شود. این چرخش پیدا می کند. اما در ربا مدام دارد به سمت یک قطب اینها جذب می شود، پول ها به سمت یک قطب است. اینها ببینید نظام های فرهنگ سازی را دارد بیان می کند. هر کاری که این ملاکات در آن دارد انجام بشود، نشر الرحمة باشد، اقامه ی اصلاب باشد، نماء المال باشد. حالا هر کاری که در برنامه ریزی به این سمت برود این قوام جامعه است. هر کاری که در مقابل این ملاکات احکام است به سمت مقابله ی با این ملاکات برود، دارد آن جامعه را به سمت چه می برد؟ به سمت آن غایات و اغراض ربا می برد. حالا باید ببینیم الآن آن چیزی که دارد محقق می شود کدام یک از اینهاست. لذا ساکت بودن در مقابل ربا یک امر کاملاً مذموم است. اگر من مبتلا هم نیستم می توانم ساکت باشم؟ نه، یک گناه فراگیر مسری است. اجتماع را هدف گرفته است و لذا هر کسی به حد خودش با توان خودش باید در این مسئله در مقابله ی با این [باشد]، منتها معقول، مناسب، درست. باید در مبارزه ی با این، مقابله ی با این حتماً باید پرچم بلند کند، حتماً باید گفتار داشته باشد، باید جریان ساز باشد، باید دست اندر کار باشد. اگر این جریان سازی ها بشود، البته مانع یکه تازی آن تفکر رباخواری می شود.
بعد می فرماید این سه نماء مال بود. چهارم «انتظام الامر» صدقه نظم امر ایجاد می کند در حالیکه ربا اغتشاش ایجاد می کند. الآن ببینید در جامعه های سرمایه داری غرب الآن چند هفته شده فرانسه؟ 45 هفته است. هر هفته دارد چه می شود؟ اصلاً عنوانش هم همین مسئله ی فاصله طبقاتی است که دارد ایجاد می شود. منتها در بعضی از این کشورها زودتر نشان می دهد در بعضی از کشورها کم کم، دیرتر بعد از این. اگر یکی از اینها بگیرد، بقیه هم [می گیرند]. بیداری غربی در کنار بیداری عربی یا بیداری اسلامی که بود حالا بیداری غربی هم آن وقت ممکن است با همین ظلم ستیزی که همان فرهنگی که چرا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اساس شعارش عدالت است و مبارزه با ظلم. اساس شعارش. غیر از آن که پرچمش یا لثارات الحسین علیه السلام است، خونخواهی است، اما «یملأ الله الارض» همه جا دنبال ظهور حضرت این است که «یملأ الله الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً»[7]. آن وقت مظهر تام جور می شود ربا. مظهر تام جور که فاصله طبقاتی ایجاد می کند می شود ربا. حالا ممکن است در یک حکومتی به اسم اسلامی این کار را بکنند اما اگر واقعاً ربا باشد، فرار از ربا با حیله های ربا امام می فرماید ربا محسوب می شود دیگر.
«و نماء المال و انتظام الأمر و استقرار النظام» هر چقدر صدقات در جامعه ای رشد بکند، آن نظام مستقرتر و متمکن تر می شود. لذا می بینید تا می فرماید ﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾[8] رابطه با خدا، دادن [زکات] که این دادن زکات و اقامه ی صلاة چه هست؟ این دوتا به عنوان … یکی رابطه با خدا، «اقاموا الصلاة» مظهر ارتباط با خدا، تقوا. دومی بلا فاصله دومین کاری که تمکن در ارض اگر مؤمنین پیدا کردند، دومین کاری که می کنند چیست؟ این دومین کار هم نه اینکه دومین زمانی باشد، دومین رتبی است یعنی رابطه بر اساس «آتَوُا الزکاة» است که همین دادن زکات در جامعه تا جامعه به این سمت پیش برود. لذا در قرآن عمدتاً همه جا نیست، حالا جا دارد بیانش، عمدتاً اقامه ی صلاة در کنار ایتاء زکات آمده است. 28 بار اینها کنار هم آمده است. اینها از یک سنت است که رابطه با خدا در کنار این رابطه تثبیت می شود و الّا نمی شود رابطه با خدا باشد و این رابطه نباشد. آن رابطه با خدا هم نیست. یعنی آن هم از بین می رود. یعنی بقای رابطه با خدا در گروی … اصلاً حقیقتش در گروی همین ایتاء زکات است که این دوتا با هم گره خوردند.
اینجا هم بحث را با همین سیر ادامه می دهد «انتظام الأمر و استقرار النظام و الامر فی الصدقة و خلاف ذلک فی الربا و قد شدد الله سبحانه فی هذه الآیات فی امر الربا بما لم یشدد بمثله فی شیء من فروع الدین» الا در یک جای دیگر که شبیه به این است. وعده ها و وعیدهایی که داده شد. می گوید دوجاست اینها با هم شبیه اند. یکی تولی اعداء دین است. یعنی ولایت دشمنان دین را پذیرفتن. یکی اینجاست. یکی در رباست. می گوید این دوتا گناه در کنار هم جرمشان یکسان ذکر شده است و از فروع دیگر دین که ذکر شده ترکش این اشدّ است این دوتا که ذکر شده است. یکی تولی اعداء دین یکی ربا. معلوم می شود که این دو تا، دو تا فرهنگ حاکم ایجاد می کند. تولی اعداء دین فرهنگ حاکم است و ربا خواری یک فرهنگ است. یک از بین بردن اجتماع است. چنانچه تولی اعداء دین از بین بردن اجتماع است. این دو تا با هم سنخیت دارد که اینها یک جور جرم دارند.
«فان التشدید فیه یضاهی تشدید الربا و اما سائر الکبائر فان القرآن و ان اعلن مخالفتها و شدد القول فیها» هر چند آن جا هم خیلی شدید آمده اما «فان لحن القول فی تحریمها دون ما فی هذین الامرین» حتی زنا و شرب خمر و قمار و ظلم هم مثل اینها ذکر نشده است. یعنی ظلم که خودش یکی از گناهان عظیم است که شرک را به عنوان ظلم عظیم می داند و از [مصادیقش] می گوید ظلم کردن در جامعه که خیلی گناه زشتی است، ربا از ظلم اشدّ ذکر شده است. یعنی مثل این می ماند که اگر ظلم به اوجش برسد می شود ربا.
«حتی الزنا و شرب الخمر و القمار و الظلم و ما هو اعظم منها» حتی از اینها اعظم «کقتل النفس التی حرم الله و الفساد» همه ی اینها که آمده می گوید این دوتا از همه ی اینها عظیم تر هستند. «فجمیع ذلک دون الربا و تولی اعداء الدین» همه ی این گناه ها کمتر از ربا و تولی اعداء دین ذکر شده است. این شدت است. خب اگر یک همچنین باوری را انسان کرد آن موقع ببیند و ساکت باشد و کاری نکند، سکوت علامت این است که انسان تن داده است دیگر. لذا باید اقلاً این گفتمانش را زنده نگه داشت. باید دائماً بالأخره مقاله نوشت، گفتگو کرد، به مناسبت ها گریز زد. مسئله را چه کار کرد؟ تا همین ها کم کم تأثیر خودش را می گذارد. همه ی این ترس از اینکه ببینیم به این شدت که می گوید «شدد الله» امر اینها را. اینها را از گناهان دیگر [متمایز می کند]. اگر باور بشود واقعاً در اجتماع، در نمایندگان مجلس ما، در دولت ما واقعاً باور بشود، اقلاً متدینینشان که اهل اعتقاد هستند وقتی اینها را بشنوند و باور کنند، بالأخره این ترس باعث می شود یک کاری بکنند، یک دمی بجنبانند، یک دستی احدقل تکان بدهند تا بشود یک کاری کرد و جلوی این چیزی که مراجع هم داد زدند بعضی هایشان و بیان کردند، باید این کار را پشتیبانی کرد. نگذاریم فقط یک نفر بگوید و سکوت بشود.
«و لیس ذلک الا لانّ تلک المعاصی» ببینید علتش چیست؟ چون این معاصی «لا تتعدی الفرد او الافراد» این گناه فردی نیست. گناهی نیست که فقط یک جمعی را هم شامل بشود اگر نامفهوم 30:15 نه، «لا تتعدی الفرد او الافراد فی بسط آثارها المشئومة» فقط شامل یک عده ای نمی شود «و لا تسری الا الی بعض جهات النفوس» این جوری نیست که فقط شامل یک عده یا بعضی جهات نفس بشود. «و لا تحکم الا فی الاعمال» یا گناهی باشد که فقط در عمل باشد «و الافعال» می گوید بقیه گناه ها این جوری اند. اما اینها این جوری نیستند. «بخلاف هاتین المعصیتین فان لهما من سوء التأثیر ما ینهدم به بنیان الدین او یعفی اثره» آثار دین را از بین می برد. بنیان دین را از بین می برد. نه فقط بنیان دین و آثار دین را از بین می برد، بنیان اجتماع را از بین می برد. حیات اجتماعی را به نابودی می کشاند. «و یفسد به نظام حیاة النوع و یضرب الستر علی الفطرة الانسانیة» فطرت انسانی را به کل مستور می کند. آنها گاهی بعضی آثار فطرت را از بین می برند. این «یضرب الستر علی الفطرة الانسانیة و یسقط حکمها فیصیر نسیاً منسیاً علی ما سیتضح ان شاء الله العزیز بعض الاتضاح»
«وقد صدق جریان التاریخ» می گوید این پس یک جهت، جهت قرآن بود که آیات را عرض کردیم که بیان شد. یک جهت جهت عقلی مسئله و اعتبارات بود که این هم همین جور … می گوید غیر از این دو تاریخ هم بر همین گواهی می دهد. وقتی که انسان در تاریخ می رود هر جایی که این رشد کرده بوده جریان ربا، آن جامعه به سمت فروپاشی و تباهی رفته است. این هم شاهد تاریخی. «و قد صدق جریان التاریخ کتاب الله» آنها هم تصدیق می کنند کتاب خدا را «فیما کان یشدد فی امرهما حیث اهبطت المداهنة و التولی و التمائل» هر جا که مداهنه و تولی و تمائل به اعداء دین بوده که امم اسلامی اینجا مرتکب شدند در رابطه به بیگانگان محبت پیدا کردند یا پذیرفتند سرپرستی آنها «الامم الاسلامیة فی مهبط» آن جاها قرار گرفتند «فی مهبط من الهلکة صاروا فیها» در آن جایی که «فی مهبط من الهلکة» است «صاروا فیها نهباً منهوباً لغیرهم» هر جا تسلیم شدند همان جا غارت شدند. یعنی تسلیم شدن به قیمت عزتشان تمام نشد. هر جا امت ها تسلیم شدند به اعداء دین که آنها بیایند عیبی ندارد ما می پذیریم سلطه شما را، می گوید اعداء دین قانع نشدند به تسلیم اینها بلکه غارت کردند اینها را و تعبیری که حالا دنباله اش می آورد هم خیلی …. «فصاروا فیها نهباً» …. همین بحثی که امروز آقا دارد این همه داد می زند، می گوید اگر شما تسلیم هم بشوید تازه اول ادعای آنها می شود در برجام دیگر. اول ادعای آنها. آنها می خواهند بگویند ایران مجبور شد بیاید مذاکره بکند. همین یک مذاکره ی ساده نامفهوم 33:02 می خواهند بگویند نتیجه داد حرف ما. وقتی نتیجه داد حالا فشار بیشتر. پس می گویند این فشار را باید بیشتر کرد تا نتیجه ی بیشتر بگیریم. «نهباً منهوباً» تسلیم آسایش نمی آورد. تسلیم «نهباً منهوباً» است که «نهباً منهوباً لغیرهم لا یملکون» دیگر بعد از این. به جایی می رسند که «لا یملکون مالاً و لا عرضاً و لا نفسا» نه مالشان، نه آبرویشان، نه جانشان دیگر در امان نیست. بعد ببینید «و لا یستحقون موتاً و لا حیاة» اینها را قرآن هم می گوید که به جایی می رسد که اینها دیگر نه حیاتشان که معلوم است چون می شوند مستعمره، نه مماتشان یعنی حتی مردنشان هم در اختیار خودشان دیگر نیست. اگر آن اراده کرد بمیرند. اگر او نخواست نباید بمیرند. باید «لا یموتون فیها» آنجا موت برای اینها نیست. ﴿لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحۡيَىٰ١٣﴾[9] در رابطه با اهل آتش دارد که «لا یموت فیها و لا یحیی». اینها نه زنده اند نه مرده. اینجا هم این جوری می شوند منتها تحت استعمار اینها که «لا یموت و لا یحیی» الا به اذن اینها. اینها واقعیاتی است که در تاریخ بوده است.
همین در جریان آیات طالوت دارد ابتدایش که ﴿مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰٓ﴾[10] که رد شدیم از آن آیات 246 سوره ی بقره. آنجا دارد که اینها به نبیشان وقتی که می آیند می گویند اذن قتال به ما بده بعد می گوید اگر اذن قتال آمد مرد میدان هستید؟ می گویند چرا نجنگیم؟ چیزی دیگر برای از دست دادن نداریم. همه چیزمان را گرفتند. بچه هایمان را از ما جدا کردند، زندگی مان را از ما گرفتند، آواره ایم. نه زندگی داریم، نه زمینی داریم، نه حیاتی. هیچی نداریم. چیزی دیگر برای از دست دادن نداریم که نیاییم بجنگیم. پس آماده ایم. بعد هم که حکم جهاد می آید ﴿تَوَلَّوۡاْ إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ﴾[11] همین ها که چیزی برای از دست دادن نداشتند ولی وقتی [حکم آمد اعراض کردند]. یعنی جانمان هنوز بوده دیگر. هر چند تحقیر می شدند، هر چند ذلیل بودند اما همین مقدار هم باز ترس داشتند نیامدند. «تولوا الا قلیلا منهم» آیاتش را خودتان ببینید.
بعد می فرماید که «فلا یؤذن لهم فیموتوا و لا یغمض عنهم فیستفیدوا» رهایشان نمی کنند که همانی که دارند هم بخورند. «و لا یغمض عنهم فیستفیدوا من موهبة الحیاة» و اینجا دین را هم چه کار کردند؟ «و هجرهم الدین و ارتحلت عنهم» دین از دست اینها خارج می شود. یعنی با این تولی اعداء دین، دین چه می شود؟ دین از دستشان می رود. «و ارتحلت عنهم عامة [الفضائل]» نه فقط دین را از دست می دهند، همه ی فضائل را هم از دست می دهند. لذا اینجا دین هم از اینها هجرت [می کند]. نه اینکه دین اینها را رها کند برود. اینها با این کارشان دینداری شان هم از دست رفته است. چیزی از دین برایشان باقی نمی ماند.
«و حیث صار اکل الربا الی ادخار الکنوز» از طرف دیگری جریان ربا خواری ادخار کنوز است. یعنی ثروت یک جا انباشته می شود. جمع می شود ثروت از داخل جامعه و جامعه آن گردش مالی اش از دست می رود بلکه همه ی مال به سمت چه می رود؟ ظاهرش این است که این پول دارد پخش می شود تا کار راه بیفتد اما چون پول در قبال بیشتری که باید گرفته بشود، داده می شود، دارد پول جذب می شود به یک جا و از گردش مالی پول دارد خارج می شود.
«ادخار الکنوز و تراکم الثروة والسؤدد فجرّ ذلک الی الحروب العالمیة العامة» جنگ های جهانی «و انقسام الناس الی قسمی….» جامعه دو قطبی می شود. وقتی هر چه جامعه ای به سمت دو قطبی شدن جلو برود، هلاک آن جامعه نزدیک تر است. لذا قشر متوسط در یک اجتماع نزدیک شدن به قشر متوسط و بودن قشر متوسط … اینها را آن جلسه ها گمان می کنم مفصل گفته باشیم قبل سال. بودن قشر متوسط و نزدیک شدن مرفهین از طرفی و فقرا از طرفی به قشر متوسط برنامه ریزی برای نزدیک شدن اینها قوام جامعه را به دنبال دارد و فاصله ی بین دو سر جامعه اولاً از بین رفتن قشر متوسط است، ثانیاً فاصله طبقاتی زیاد شدن است و هلاکت جامعه است.
«یکی از حضار:» این نحوه بحث که ایشان مطرح می کنند نامفهوم 37:32
«استاد:» بله
«یکی از حضار:» نامفهوم 37:37
«استاد:» عرض کردم دیگر آن در … مثلاً ببینید امام حیله های فرار از ربا را مثلاً یا بعضی از حیله ها را نمی پذیرند. بله بعضی از چیزها حیله نیست. واقعاً آنها مثل مشارکت، آن عقودی که در اسلام آمده به شرطی که رعایت بشود نه اینکه گفته بشود ولی همان کار ربا بشود. مضاربه، مشارکت، مساقات، مزارعه اینها چه هست؟ به طوری که …
(اذان شده؟ پس این جمله را تمام کنیم)
«و انقسام الناس الی قسمی المثری السعید و المعدم الشقی» دارایی که خودش را سعادتمند ببیند و فقیری که دیگر بگوید آب از سرم گذشته پس به پا خاستن … از بین بردن جامعه دیگر برایش مهم نباشد. «و بان البین» مدام بینونت شدیدتر می شود «فکان بلوی یدکدک الجبال و یزلزل الارض و یهدد الانسانیة بالانهدام و الدنیا بالخراب ثم کان عاقبة الذین اساؤوا السوأی ان کذبوا بآیات الله» بعد می فرماید که «و سیظهر لک ان شاء الله تعالی انما ذکره الله تعالی من أمر الربا و تولی اعداء الدین من ملاحم القرآن الکریم»[12] پیشگویی های قرآن است. یعنی اینکه ربا را نهی می کند و می گوید اگر کردید این هلاکت می آید، تولی اعداء دین … می گوید این جزء پیشگویی های دین است که قانون کلی آن را به عنوان پیشگویی … که هرگاه این جوری شد قطعاً هلاکت هست. این پیشگویی است. یعنی مثل این می ماند که فلسفه ی تاریخ را دارد در نظام قرآنی که فلسفه قرار می دهد برایش که اگر این جا این جوری شد حتماً هلاکت به دنبالش هست.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
«یکی از حضار:» شکل جامعه سوم که نه صدقه در آن داده بشود نه ربا، این نامفهوم 39:23
«استاد:» صدقه چون اعم است می شود مالیات. وقتی مالیات شد جامعه ای بدون مالیات امکان پذیر نیست. چرا؟ چون دائماً بالأخره اقشار، کار بیشتر، سرمایه گذاری بیشتر، توانایی های بیشتر، با اقشاری که ضعیف ترند، توانایی شان کمتر است، محروم [اند]، اینها هست. لذا مالیات باید باشد. لذا قشری که حتماً انفاق لازم است حتماً لازم است.
«یکی از حضار:» یکی از فواید صدقه را فرمودید که رشد مال در آن هست. این در گردش مالی چه جوری رشد مال محقق می شود؟
«استاد:» عرض کردم که صدقه فقط مسئله این نیست که به یک فقیر بدهی. صدقه تمام آن مشارکت ها و کار آفرینی ها، همه ی اینها بر اساس نظام صدقات است. لذا اساس صدقات کار آفرینی است نه دادنِ [مال]. بله آن جایی که یک کسی دیگر در حال ستون فقراتش مسکین شده و شکسته شده، به او دیگر باید بدون جهت داد تا او بتواند بایستند اما بعد از اینکه این فقیری که ستون فقراتش شکسته به پا خاست، باید کار آفرینی بکنیم. کار آفرینی صدقات است. اساس اشتغال زایی این صدقات و انفاق است. لذا نظام باید بر این اساس جلو برود. پول ها در این جهت سرمایه گذاری بشود. با این نگاه اگر کسی پول را گذاشت در بانک برای ماندن این چه شده؟
«یکی از حضار:» آنها هم نگه نمی دارند برای خودشان سرمایه گذاری می کنند.
«استاد:» دیگر بدتر. بدون آن. اما اگر پول به کار افتاد در اجتماع برای کارآفرینی این صدقه است. در عین اینکه مال خودش است ولی صدقه است.
«یکی از حضار:» شما مفروض گرفتید ثروت ثروتمندان باید به متوسط نزدیک بشود …
«استاد:» نه من مفروض نگرفتم علامه طباطبایی بیان می کند. می گوید اصلاً انفاق و مالیات بر همین اساس است. یعنی جعلِ …
«یکی از حضار:» یعنی خدا می خواهد به پولدار بگوید تو نباید پولدار بمانی؟
«استاد:» نه می خواهد بگوید که جعلِ احکام دین به عنوان خمس، زکات و اینها به خاطر این است که او را تعدیل بکند دائماً. وقتی که یک پنجم مالش را باید به عنوان خمس بدهد، این یک پنجم مال نشان می دهد که این یک پنجم اگر درست ادا بشود، این پول با آن طریق صحیح هم برای معاملات قرار داده بشود، هیچ گاه پول ثروت انباشته در یک طرف نمی ماند. همیشه در جریان است. بعد در جریان مال، فقط مال او نیست، در عین اینکه مال اوست مال بقیه هم حساب می شود. دقت کردید؟
«یکی از حضار:» ما می گوییم اگر خمس بدهی بیشتر می شود مالت.
«استاد:» عیبی ندارد. اگر پول داد بیشتر می شود یعنی یک نگاه ایجاد می شود که پولی که در دست اوست جریان یافته. این پول که در جریان افتاد مال همه هم هست. یعنی این جوری نیست که من فقط ثروتم آن چیزی باشد که در جیبم است. آنچه در جامعه در جریان دارد ثروت همه است ولی آنچه که کنار می رود یک جا انباشته می شود آن ثروت همه نیست. یعنی این نگاه را دارد ترویج می کند که پول اگر در جامعه هست ممکن است ثروت مندان کلان هم باشند اما وقتی پول در جامعه دارد گردش می کند، اشتغال آفرین است، کار آفرین است، این پول همه است در عین اینکه مال او هم هست ولی پول همه هست.
«یکی از حضار:» یعنی با این نگاه مضاربه هم اگر به نیت کارآفرینی و گردش مالی این جوری باشد صدقه حساب می شود؟
«استاد:» بله دیگر. اصلاً گفتند. صریح است. کسی که پول می گذارد وسط تا یک عده ای نامفهوم 42:37 او سود هم می کند، این صدقه هم حساب می شود.
[7] . تفسير القمی ، ج۲، ص۳۶۵، تفسیر البرهان ، ج۵، ص۳۶۷، بحار الأنوار ، ج۵۱، ص۴۹،، كمال الدين ، ج۱، ص۲۵۷، کفایة الأثر ، ج۱، ص۱۰، إعلام الوری ، ج۲، ص۱۸۲، كشف الغمة ، ج۲، ص۵۱۰، اثبات الهداة ، ج۲، ص۷۵، الإنصاف ، ج۱، ص۲۳۳، بحار الأنوار ، ج۳۶، ص۲۸۲، عوالم العلوم ، ج۱۵، ص۱۳۷، ، كمال الدين ، ج۱، ص۲۵۸، إعلام الوری ، ج۲، ص۱۸۳، قصص الأنبیاء (للراوندی) ، ج۱، ص۳۶۸، الاحتجاج ، ج۱، ص۶۸، كشف الغمة ، ج۲، ص۵۱۰، اثبات الهداة ، ج۲، ص۷۶، الإنصاف ، ج۱، ص۳۴۳، بحار الأنوار ، ج۲۷، ص۱۱۸، بحار الأنوار ، ج۳۶، ص۲۵۱، عوالم العلوم ، ج۱۵، ص۵۰، ، اثبات الهداة ، ج۵، ص۱۱۶، كمال الدين ، ج۱، ص۳۳، إعلام الوری ، ج۱، ص۵۳۸، بحار الأنوار ، ج۴۷، ص۳۱۷، عوالم العلوم ، ج۲۰، ص۹۹۵، ، كمال الدين ، ج۲، ص۳۹۴، إعلام الوری ، ج۲، ص۲۴۹، كشف الغمة ، ج۲، ص۵۲۷، اثبات الهداة ، ج۵، ص۹۶، تفسیر البرهان ، ج۳، ص۶۶۲، بحار الأنوار ، ج۱۲، ص۱۹۴، بحار الأنوار ، ج۵۲، ص۳۲۲، تفسير نور الثقلين ، ج۳، ص۲۹۴، تفسير كنز الدقائق ، ج۸، ص۱۴۶، ، العمدة ، ج۱، ص۴۳۳، العمدة ، ج۱، ص۴۳۵، الطرائف ، ج۱، ص۱۷۷، كشف الغمة ، ج۲، ص۴۳۷، كشف الغمة ، ج۲، ص۴۸۱، الصراط المستقيم ، ج۲، ص۲۴۲، اثبات الهداة ، ج۵، ص۲۳۰، اثبات الهداة ، ج۵، ص۲۳۶، اثبات الهداة ، ج۵، ص۲۴۱، اثبات الهداة ، ج۵، ص۲۴۴، ، اثبات الهداة ، ج۵، ص۲۴۴
[12]. الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج2، ص409 و 410.
اولین کسی باشید که برای “تفسیر المیزان، جلسه 559” دیدگاه میگذارید;