بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین

در محضر آیات صد و هشتاد و هفتم به بعد هستیم و ان شاء الله خدای سبحان همه مان را متأدب به این آیات قرار بدهد و پیشاپیش هم تسلیت عرض می کنم شهادت خدمتگزاران به جمهوری اسلامی و نظام اسلامی را که در رأس آنها حضرت آیت الله رئیسی رحمة الله علیه قرار دارد. ان شاء الله خدای سبحان خدمات آنها را به أحسن وجه قبول کرده باشد و ما را هم در راستای خدمت به نظام اسلامی توفیق بیشتر از گذشته بدهد و جمهوری اسلامی را عزت بیش از گذشته عنایت بکند که این شهادت ها مقبول وقتی بشوند تعبیری را که حالا در ابتدای جلسه فقط عرض بکنم این است که من نگاهم این است از آیات این طور استفاده می شود که کسی که در راه خدا به شهادت می  رسد یعنی آن خدمتی را که داشت انجام می داد مقبول واقع شده، کاری را که داشت انجام می داد مقبول واقع شده و لذا در یک رتبه ی بالاتری خدا او را قرار می دهد تا خدمت بالاتری بتواند بکند. یعنی این طور نیست که با شهادت از کار بیفتند. اینکه می فرماید ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢا﴾  این حیات یک نوع فعال بودن است و الا همه بعد از وفات حیات دارند. ﴿ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ﴾[1] است اما حیات شهدا حیات ویژه است هم حیات عند الرب است هم تفطن و علم به این حیات است که علم به علم دارند و هم عین کسانی که آنجا هستند اینها حی محسوب می شوند یعنی بین کسانی که حیات دارند اینها حی محسوب می شوند. لذا فعال بودن اینها بیش از بقیه است و آشکار است که اینها فعال هستند. چون حقیقت شهید دغدغه داشتن نسبت به دیگران است که در راه اقامه ی دین به شهادت می رسد. همین فعال بودن و دغدغه داشتن در آنجا بروزش به این است که آنجا هم این دغدغه برایش هست لذا «يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ»  این ها به دنبال بشارت به بقیه هستند که به دنبال راه آنها هستند. این حال بشارت را داشتن همان دغدغه ی در دنیا که اینها به دنبال هدایت دیگران هم بودند، به صورت بشارت در آنجا تلقی می شود. همان طوری که در رابطه به مؤمن آل فرعون که ﴿قَالَ يَٰلَيۡتَ قَوۡمِي يَعۡلَمُونَ٢٦ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ ٱلۡمُكۡرَمِينَ ٢٧﴾[2] دنبال این بشارت دادن بود لذا «يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» دنبال این بشارت هستند. وجودشان با این بشارت در کنار آن «فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه»[3] که خدا به آنها داده، در کنار آنچه که به آنها داده دنبال این هستند که آن را به دیگران هم برسانند همچنانکه در دنیا هم به دنبال این بودند که آنچه به آنها داده می شود به دیگران هم برسانند. این از کارهای کوچک ساده شروع می شود به کارهای عظیم می رسد. یعنی انسان در نظام مالی چیزی که به او می رسد از خودش عبور می دهد به دیگران، در نظام علمی چیزی که پیدا می کند عبور می دهد به دیگران می رساند. اگر این حالت در وجودش شکل گرفت، آن موقع وقتی خدای سبحان این را با این ملکات می بیند وقتی هم که از دنیا می رود دغدغه اش این است که هر چه آنجا به او می دهند «فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» همه ی آنها را خوشحال می شود، بهره مند می شود اما «يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» در عین حال آنها را عبور می دهد به دیگران هم می خواهد برساند که «يا لَيْتَ قَوْمي‏ يَعْلَمُون‏ * بِما غَفَرَ لي‏ رَبِّي وَ جَعَلَني‏ مِنَ الْمُكْرَمينَ» کاش که قومم هم مطلع [بودند] این کاشکی در آنجا فقط یک کاشکی علم حصولی نیست مثل اینجا. کاشکی در آنجا اجابت است یعنی وجود این در آنجا این حالت را دارد که هر چه به او داده می شود دنبال این است که دیگران را هم …. چون وجودش و مَنِش گسترده شده، در تنش خلاصه نمی شود و این وجود گسترده تأثیر گذار است. لذا نه فقط در خطورات و رفع موانع تأثیر دارند بعد از این بلکه در اینکه خود این خدمت ها محقق بشود هم تأثیر گذارند حالا چه از طریق تأثیر در دیگران چه مستقیم و بلا واسطه که می شوند مدبرات امر یعنی مؤمنان وقتی که از جانب خدای سبحان به عنوان شهید برگزیده می شوند آنچه که در وجود اینها دغدغه بود این انتخاب الهی باعث می شود اینها در راستای مدبرات امر قرار بگیرند. همان طوری که ملائکه مدبره تأثیر گذار هستند در عالم چه به واسطه ی انسان ها چه مستقیم، آنها هم در همین راستا قرار می گیرند. از ملائکه ی مدبره می شوند که چه به واسطه ی خطورات در دیگران چه به واسطه ی نحوه ی تدبیر امر تأثیر گذار می شوند.

اگر ما این باور را کردیم آن موقع در نگاه الهی هیچ گاه شهید از دست رفته نیست بلکه شهید انتخاب شده ی برای کار بالاتر است که تأثیر گذار در اجتماع است. این نگاه به شهید باعث می شود فقط رابطه ی ما به عنوان کسانی که می خواهیم بهره مند باشیم و قابلیت را باید اصلاح کنیم باید درست بشود. یعنی قابل باید در قابلیت بهره مند باشد و الا فاعل در فاعلیتش تأثیر گذار است. آنها تأثیر گذاری شان قطعی است اما اگر ما «لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» باشیم یعنی در آن طریق باشیم قابلیت بهره مندی را پیدا می کنیم.

پس باید خط شهدا در جامعه زنده بماند. هر چقدر یاد و نام شهید در جامعه بیشتر زنده بماند دنباله روی از شهید در جامعه حیات پیدا کند و این زنده بماند شعار بشود قابلیت بهره مندی ایجاد می شود و منع قابلی از بین می رود و لذا انسان قدرت پیدا می کند از ظرفیت شهید در جامعه به نحو مدبرات امر استفاده بکند. این ظرفیت با نگاه الهی که دارد می برد بهترین ها را خیلی خوب سازگار می شود. چرا بهترین ها می روند؟ یعنی خدا می خواهد جامعه را محروم کند از این ظرفیت یا می خواهد بهره مند کند؟ با فضل الهی که آدم می شناسد و سبقت رحمت بر غضب قطعاً بهره مندی است نه محرومیت و فردی هم نیست چون نظام اجتماعی را اینها در رابطه با آن فعال بودند و لذا خدای سبحان تأثیر اینها را در عالم می خواهد بیشتر بکند و این تأثیر حتماً با یاد آنها، در جامعه زنده ماندن راه آنها را به پا داشتن قابلیت ایجاد می شود برای بهره مندی. ان شاء الله خدای سبحان همه مان را در این مسیر خدا انتخابمان بکند. حقیقت وجودی ما عاقبت امر ما ان شاء الله ختم به شهادت باشد که منتخب الهی باشیم. یک صلوات برای روح همه شان بفرستید.

در محضر آیات نورانی قرآن کریم سوره ی آل عمران آیات صد و هشتاد و هفتم به بعد بودیم. آیه صد و هشتاد و هفتم را راجع به آن گفتگو متعدد کردیم و نکات زیادی را عرض کردیم. یک نکته عرض می کنم و عبور می کنم از این آیه ی شریفه. می فرماید که:

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُون‏

می فرماید هشداری که دارد می دهد این است نبذ قرآن و انداختن قرآن و بی اعتنایی به قرآن کریم از طریق عالمان به دو صورت امکان پذیر می شود: یکی این است که اینها بی اعتنایی می کنند در عمل به قرآن یا توجه به قرآن که این بی دینی می شود، عالمان به بی دینی مبتلا بشوند. کم اعتنایی عالمان و عمل نکردن و مطرح نبودن قرآن برایشان این بی دینی است. یکی بی دینی عالمان، این اباحی گری عالمان. دوم اینکه دین فروشی [کنند] که دین را سرمایه ی کسبشان قرار بدهند. ببینند کجا بیشتر پول پرداخت می شود «وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً» دین را بفروشند.

این دوتا نکته که در این آیه ی شریفه که ما شاید 3، 4 جلسه نمی دانم چقدر شد 2، 3 جلسه راجع به این آیه ی شریفه که خیلی آیه ی مهمی بود و یک آیه ی ساختار ساز و تکلیف آفرین برای مؤمنان بود در نهایتش با اینکه اینها دین را پشت سر می اندازند یعنی بی اعتنایی به دین، بی دینی که «بی دینی» کلمه ی جامعه اش است. نبذ ورای ظهر یعنی بی دینی. حالا بی دینی کم اعتنایی است، بی دینی تحریف است، هر کدام از اینها می شود بی دینی و دنباله اش دین فروشی که «وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً» که دین فروشی هم انحاء و اقسام دارد. انسان ببیند مردم چه خوششان می آید آن را بگوید نه آنچه که دین می خواهد. بله باید نگاه کرد که دین را چگونه بگوییم تا در مردم تأثیر گذار باشد اما نه به این معنا که مردم چه خوششان می آید از دین، آن را بگوییم، چه بدشان می آید از دین آن را نگوییم. لذا یک بنده خدایی بود می گفت چرا بعضی وقتی صحبت می کنند آدم احساس تکلیف می کند اما بعضی وقتی صحبت می کنند آدم احساس می کند انگار تکلیف را از دوش آدم برمی دارد. این همان است که مردم خوششان بیاید که تکلیف را بردار. بگو دلت پاک باشد حالا هر کاری کردی، کردی. تکلیف را بردار. اما یک موقع می بینید که برای مردم تکلیف زحمت است و اینکه بفهمند یک کاری بر دوششان است یک سختی است اما این را با باور به اینکه کمالشان در این است که این سختی را تحمل بکنند تا به آن کمال برسند مردم تحمل می کنند سختی را هم اما به شرطی که عالم هم دنبال رضایت مردم به عنوان اینکه میل و هوی و هوس آنها چیست نه اینکه چه برای آنها صلاح است، چه به نفع آنهاست از جهت الهی. این هم می شود ….

آن وقت عرض هم کردیم که «وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً» قبلاً هم بیان شد که اینها خودشان را می فروشند در قبال آن پولی که می گیرند. یعنی چون دین حقیقت انسان است آن فصل اخیر انسان است وقتی این شراء محقق می شود این شرایی نیست که یک چیزی بدهند یک چیزی بگیرند. خودشان را می دهند در قبالش پول می گیرند. «اشْتَرَوْا بِهِ» به این کتاب منتها این کتاب خود مطلق اینهاست، حقیقت کمالی اینهاست لذا خودشان کالایی هستند که دارند می فروشند خودشان هستند. «اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً» که «فَبِئْسَ ما يَشْتَرُون» بد معامله ای است این معامله.

این آیه شریفه را با همه ی کمالاتی که در این آیه و نکاتی که بیان شده بود ان شاء الله خدا در وجودمان محقق بکند، از آن عبور می کنیم به آیه ی بعد.

در آیه ی بعد می فرماید که:

لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم‏

این شاید آخرین آیه ای است که در رابطه با جریان یهود در مقام شماتت و آن ملامت آنها هنوز ادامه داشته است. در این سیر آیات که از یک سو یهود، از سوی دیگری اهل نفاق به عنوان بازوی داخلی یهود.

تعبیر این است «لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» جواب «لا تَحْسَبَنَّ» چه می شود؟ جواب نداده. مفعول دومش نیامده در اینجا که چه می شوند تا عظمت عذابی که در انتظار اینهاست چه باشد؟ هر چیزی در ذهن خطور بکند که اینهایی که این دو فعل را انجام دادند چه می شود سرگذشتشان؟ می گوید سکوت کرده. درست است که آیه ی بعد «لا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم» ممکن است بعضی قرینه بگیرند که جواب این هم چه هست اما به طریق اولی این است که اینجا سکوت کرده. این روش قرآن است در بیان و بلا که گاهی شدت عذاب را وقتی می خواهد بیان بکند سکوت می کند در مقابل آن، مسکوت می گذارد یعنی هر احتمالی را که در ذهن شما بیاید آن هم هست. در رابطه با عذاب اینها هر چیزی در ذهنتان خطور کند آن هم احتمالش هست چون مسکوت گذاشته است. این خودش یک روش بیان است. لذا می فرماید که اینها «لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» یک فعلی را، افعالی را انجام می دهند «یَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» که این افعال، افعال زشت و بدی است اما اینها فرح پیدا می کنند به افعال بدی که انجام دادند و به دنبالش «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا». دنبال این هستند خودشان را مستحق حمد می بینند نسبت به آن جاهایی که فعلی که انجام ندادند. یک کارهای بدی را انجام دادند خوشحالند به اینکه این کارها را انجام دادند. یک کارهایی را که باید انجام می دادند، ندادند بر آنها خودشان را مستحق مدح می بینند.

این امروز به خصوص در جریان انتخابات خیلی قابل تطبیق است که انسان … چه کسانی که طرفداری می خواهند بکنند چه کسانی که خودشان می خواهند به عنوان نامزد مطرح بشوند یک کارهایی را که باید می کردند نکردند و اینها خودشان را مستحق این می بینند که به آنها ستایش بشوند «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا» خیلی تعبیر دقیقی است. «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا». باید انجام می دادند، ترک فعل داشتند اما از این ترک فعلشان تازه اینها طلب حمد هم دارند که ما این کار را نکردیم ما را تشویق هم بکنید، برایمان کف هم بزنید. کار خوب را ترک کردند اما آن چنان مطرح می کنند که کأنّه اگر این … می گوید من مسکن نساختم افتخارمان این است که مسکن نساختیم، افتخارمان است. بعد توقع دارد بر این کار چه بشوند؟ «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا» کف بزنند برایش. بگویند بارک الله تو نساختی. بارک الله که نساختی. «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» فعل را ترک کردند اما اینها دوست دارند «أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا». از آنجا کارهای غلطی را انجام دادند که این کار غلط بوده حتی این طور نبوده که خودش نداند غلط است. نه، خودش هم می دانسته غلط است. مهمش اینجاست. می دانسته غلط است اما روی هر جهتی این کار غلط را انجام داده که مصداقش را گاهی آن سه نفر یا چند نفری می دانند که از جنگ تخطی کردند برای پیغمبر. عذر بیخود آوردند و بعد فرح داشتند، خوشحال بودند که ما ماندیم اینها را فرستادیم رفتند. با اینکه اینها فعل زشتی را انجام دادند اما این فعل زشتشان را لایق فرح می دیدند، خودشان را بر آن آیه می فرماید «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» به آن فعل زشتشان خودشان خوشحال بودند که این کار زشت را ما توانستیم [انجام دهیم]. لذا کتمان کردند. کتمان کار زشتی بوده از اینها، تحریف کردند و آن حرف حق را نزدند در آنجا اما خودشان را در این فعل غلطشان چه می دیدند؟ «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا». می نشستند با همدیگر می گفتند می خندیدند خوشی داشتند که ما این کار را کردیم و احساس خوشی داشتند.

«یکی از حضار:» نامفهوم 20:18

«استاد:» همه ی اینها نشان می دهد که کار را انجام ندادند اما کاری که انجام ندادند یا انجام ندادن را زیبا نشان می دهند لذا خودشان را مستحق حمد می بینند در نزد دیگران یا کاری را که انجام ندادند طوری جلوه می دهند که آن طوری که ما هستیم و کردیم درست انجام دادیم. اما در اینجا ظهورش اولی بیشتر است. یک کاری را نکردم اما این کار نکرده را می خواهند بر آن مدح بشوند. نمی خواهند بگویند کردیم. دقت می کنید؟ یا مثلاً ما داریم ﴿لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢﴾ آنجا مثلاً با آن سازگارتر است‏. چرا می گویید یک کاری را که، حرفش را می زنید که نکردید؟ «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون‏»[4] اما اینها بالاتر از آن است. می گویند که «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا». آنجا حرفشان را می زنند که نکردند اما حرفش را می زنند یک طوری که آدم فکر می کند اینها انجام دادند. اهل حرف اند، اهل عمل نیستند اما نشان می دهند که انگار ما اهل عملیم. آن با آن سازگار است. اما این جایی که می خواهند اینها بگویند «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا» به خاطر کار نکرده ای که آن باید انجام می شد اما اینها طوری آمدند حرف می زنند مثل همان که می گویم ساختمان نساخته، مسکن نساخته، قیمت مسکن رفته بالا بعد آمده اینجا مطرح می کند افتخار می کند من مسکن نساختم، بعد هم «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا» توقع دارد بر این چه بشوند؟ همه بگویند بارک الله تو مسکن نساختی. مردم بیچاره به فشار افتادند نامفهوم 22:28 اما این احساس چه دارد؟ روی محاسباتی که محاسبات غلط خودشان است «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا».

بعد این نگاه امروز ممکن است که در کارهایی که، در کسانی که مبلغ کاندیدها و نامزدها باشند یا خود نامزدها ممکن است سرایت پیدا بکند. یعنی چه؟ یعنی «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» کار بدشان را طوری مطرح بکنند که خوب جلوه بکند. «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» یعنی آن کار بد را «يَفْرَحُونَ» و کار خوبی را که ترک کردند «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» یعنی برای اینکه این را جا بیاندازند حق و باطل را کاملاً زیر و رو کند آدم و حب و بغض انسان را بکشاند به کجا؟ می داند این قدرت ندارد اما روی حب و بغضش را کار را، تبلیغ را بخواهد انجام بدهد. خیلی سخت است. لذا انسان ممکن است آن کسی را هم که این تبلیغ کرد انتخاب نشود اما اگر انتخاب می شد هر عملی که از این سر می زد و نقصانی که محقق می شد به پای او نوشته می شود امروزی که نشده. با اینکه نشده اما به پای او چه می شود؟ چون این کار را کرد، دنبال این بود که این کار را بکند. حواسمان باشد. حتی از آن طرف انسان ممکن است کسی را تبلیغ کند که این سزاوار باشد و انتخاب نشود. با همین تبلیغ کردنش آنچه که از او ممکن بود آن وقت اگر انتخاب می شد کار صحیح نشئت بگیرد، به پای او نوشته می شود. لذا دارد که یک کسی کاروانسرا می ساخت بر سر راهی که راه عمومی بود، بعد راه عوض شد. کاروانسرا متروکه شد. این کاروانسرا ممکن بود صد سال بماند بر سر آن راه و استفاده بشود، قصد این هم این بود اما چون راه عوض شد این استفاده نشد. می گوید این صد سال اثر را برای این می نویسند چون به آن نیت جزا داده می شود. «أَلَا وَ إِنَّ النِّيَّةَ هِيَ الْعَمَلُ»[5]. حواسمان باشد که نیت هایمان به کدام سو دارد شکل می گیرد. لذا اینجا می فرماید که اینها یک دسته ای هستند کار انجام می دهند که در آیه ی قرآن هم هست، کار انجام می دهند اما در عین این که کار انجام می دهند از خدا ترسان اند که می فرماید که: ﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ ٦٠﴾ اینها یک دسته ای هستند که کار انجام می دهند، خوب هم انجام می دهند اما ترسان اند از اینکه نکند کاری که ما انجام دادیم نقصانی داشته باشد «و قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ» ترسان است از کاری که کردند «أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُون‏». «أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ» اینها در کار خیر با تمام سرعت کار را انجام می دهند. «وَ هُمْ لَها سابِقُون»[6]‏ سبقت می گیرند برای خیرات اما در عین حال ترسان اند از اینکه نکند کاری که انجام می دهیم این مورد رضای خدا نباشد یا بتمامه محقق نشده باشد. کار خوب را انجام می دهد اما ترسان است از اینکه این مقبول خدا نشود. اما یک عده ای کار انجام نداده را توقع حمد دارند. خیلی تفاوت است. یک عده ای ﴿لَا نُرِيدُ مِنكُمۡ جَزَآءٗ وَلَا شُكُورًا٩﴾[7] اصلاً از مردم توقع جزا و شکور ندارند. یک عده ای بر کار نکرده توقع حمد دارند آن هم «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» بر آن چیزی که انجام ندادند. یعنی انسان بر آن کاری که …

خدا رحمت کند من یک بار به حضرت آقای رئیسی عرض کردم بعضی بزرگان نقل شده که اینها گفته بودند آقای رئیسی فعل زیادی، کار زیادی انجام می دهد اما در دوران مسئولیتش به اسمش تمام نمی شود. ایشان فرمود خیلی جواب… اصل این است که، خوب این است که آن کار انجام شده باشد برای مردم حالا می خواهد به اسم نشود. به اسم شدنش مهم نیست. «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» اما یک عده ای می گویند «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا». ما از شما جزا و شکور نمی خواهیم. به اسم هر کسی می خواهد [باشد]. اصلاً شما برو … امیر المؤمنین علیه السلام می رفت چقدر اطعام مساکین داشت، همان هایی را که اطعام می کرد به او فحش هم می دادند. وقتی حضرت شهید شد فهمیدند این همان کسی بود که هر شب به اینها خدمت می کرد که داشتند به او فحش می دادند. دقت می کنید چقدر تفاوت است از کجا تا کجاست؟ یک عده ای کار نکرده را دنبال این بود که مردم حلوا حلوایشان کنند بر سرشان که این این بارک الله به تو اما یک عده ای کار را انجام می دادند مردم فحشش هم می دادند. یک عده ای از مردم به او فحش هم می دادند. یک عده ای از مردم ناسزا هم می گفتند. مهم نیست. می گفت کار انجام بشود، خدمتی به اینها شده باشد به اسم هر کسی می خواهد بشود. البته خدا بر سر جای حقی نشسته ﴿أَنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ١٧١﴾[8] خدا اجر مؤمنین را ضایع نخواهد کرد. چیزی ضایع نخواهد شد. اگر کسی این باور را داشت. ‏

«لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» آن «لا تَحْسَبَنَّ» بدون جواب ماند تا هر عقابی احتمالش دیده بشود و دنباله اش می فرماید «فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم» «لا تحسبن» اینها را که این طور بودند «بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ» فکر نکنید اینها از عذاب نجات پیدا می کنند. «مفازه» فوز و رستگار شدن از عذاب، نجات از عذاب است. اینها از عذاب نجات پیدا نمی کنند. این منفی و سلبش است و اثباتش «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم» نه فقط از عذاب نجات پیدا نمی کنند بلکه برای آنها عذاب الیم هم هست. شاید این دوتا که در اینجا به نحو سلب و ایجاب آمده مربوط به دو فعلی باشد که در فراز قبل آیه بود که «لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» این «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» در مقابلش «بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ» باشد و «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» در مقابلش «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم» باشد. یا ممکن است بگویند «بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ» عذاب دنیا باشد و «لَهُمْ عَذابٌ أَليم» عذاب آخرت باشد. احتمالات مختلفی است که ممکن است همه ی اینها در اینجا صدق بکند.

«یکی از حضار:» نامفهوم 30:20

«استاد:» بله آن که به آیه ی قبل مرتبط است که اینها مصداق شأن نزولی اش مربوط به همان هاست که به اینها داده شده منتها مرحوم علامه ذیل «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» به لحاظ یهود که خصوصیتشان این بود که اینها اهل دنیا و مال بودند لذا می گوید اینها به آنچه که به آنها داده شده بود چون تمام وجودشان تعلق به دنیا بود اینها «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» یعنی اینها تعلق پیدا کرده بودند. چون تعلق پیدا کرده بودند اینها دیگر حال تبیین نداشتند چون می دیدند آن تبیین علیه این «يَفْرَحُونَ» و تعلق اینهاست چون باید رها می کردند، چون باید حق را می دادند به کسی که دیگر اینها را برای اینها جایز نمی دانست. لذا مرتبط کامل با آیه ی قبل است. چه «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» چه «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» که اینها خودشان را مستحق ستایش می دیدند.

بعضی هم می گویند این «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» یعنی چون در آن زمان علم را می گفتند دست یهود است لذا همه هر جا دنبال یک نکته ی علمی بودند می گفتند برویم از یهود بپرسیم، اینها اهل کتاب هستند. اینها «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» آن چیزی که به آنها داده شده بود اینها خوشحال بودند اما در عین اینکه این حقیقت کتاب باید تبیین در آن می بود اما اینها «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» به آن فعلی که انجام نداده بودند دنبال حمد بودند.

«یکی از حضار:» نامفهوم 32:15

«استاد:» بله مراتب دارد که اینها مثل این می ماند یک حقیقت واحده است یعنی «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» هر فعلی که کسی به آن خوشحال باشد مرتبه ای از عذاب الیم را دارد اگر گفتیم مربوط به همه اش است. لذا این مقدمه است برای آن چون یک فعل اند. یعنی اگر کسی از «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا» از مرتبه ی پایین شروع کرد این می رساند به آن. پس دارد یک هشداری می دهد که مراقب باشید از همین جا نطفه اش را کور کنید، خفه اش کنید، نگذارید این آغاز بشود که شما کسی باشید که «يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا و يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا». نگذارید این به آن اوجش برسد که یهود بودند بلکه در همان مراتب پایین چه باشد؟ مثل این می ماند که عذاب الیم هم یک عذاب کش داری است همچنانکه این هم یک امر کش داری است. هر مرتبه ای از آن در مقابل یک مرتبه از این است.

آیه ی بعد که یک اشاره می خواهد و ان شاء الله دوستان خودشان دیگر تفصیلش را می بینند:

وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير (189)[9]

می گوید این نتیجه گیری تمام این آیات است یعنی اگر یهود این همه به پیغمبر آزار رساندند، اگر منافقین به عنوان بازوی داخلی یهود عمل کردند، اگر مشرکین این هم به پیغمبر در جنگ احد و جنگ های این طوری اذیت کردند، بدانید که «لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» است. همه ی عالم مِلک خدای سبحان و مُلک خدای سبحان است و مالک علی الاطلاق است لذا یک کسی مالک است اما قدرت [ندارد]. مثلاً شما زمینی داشته باشید کسی تصرف کرده باشد، مالک هستید اما قدرت تصرف در آن ندارید. می گوید نه فقط خدا مالک است و مِلکش حقیقی است «وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير» بلکه قدرت بر تصرف هم مطلق است برای خدا. هم مالک است و هم قدرت بر تصرف دارد که این نگاه یک حال طمأنینه و انسی برای انسان ایجاد می کند که انسان بداند در مقابل تمام توطئه ها، در مقابل تمام شیطنت ها، تمام مکاری ها و کیدها، خدای سبحان به عنوان یک قدرت قاهر در کار است. اگر این باشد، این باور ایجاد بشود، تمام این آیات شاید شصت و چند آیه ای که در اینجا تا حالا آمده بود یک حال طمأنینه برای مؤمنان و پیغمبر اکرم ایجاد می شود که بدانند در منظر و محضر خدای سبحان که هم مالک و هم مَلِک است و هم قادر است بر اینکه حکم خودش را نافذ بکند.

 و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

[1] . [الزمر: 42]

[2] . [يس: 26]

[3] . [آل عمران: 169 و 170]

[4] . [الصف: 2 و 3]

[5] . الکافي ، ج۲، ص۱۶، الوافي ، ج۴، ص۳۷۵، تفسير الصافي ، ج۵، ص۲۰۰، تفسیر البرهان ، ج۳، ص۸۰، تفسیر البرهان ، ج۵، ص۴۳۵، بحار الأنوار ، ج۶۷، ص۲۳۰، بحار الأنوار ، ج۶۷، ص۲۵۰،، تفسير الصافي ، ج۳، ص۲۱۴، وسائل الشیعة ، ج۱، ص۵۱، تفسیر البرهان ، ج۳، ص۵۸۱، تفسير نور الثقلين ، ج۳، ص۲۱۴، تفسير كنز الدقائق ، ج۷، ص۴۹۹

[6] . [المؤمنون: 60 و 61]

[7] . [الإنسان: 9]

[8] . [آل عمران: 171] ، [التوبة: 120] ، [هود: 115] ، [يوسف: 90]

[9] . [آل عمران: 187-189]

5 ستاره

0%
0 دیدگاه

4 ستاره

0%
0 دیدگاه

3 ستاره

0%
0 دیدگاه

2 ستاره

0%
0 دیدگاه

1 ستاره

0%
0 دیدگاه

توسط 0 کاربر

مرتب‌سازی بر اساس

  • تصویر آواتار

    کلیپ تصویری| شهید انتخاب شده است – مرکز تنظیم و نشر آثار استاد عابدینی

    […] برشی از درس شرح تفسیر المیزان جلسه 941 […]

    1403/03/11

    اشتراک‌گذاری در

    آیا مفید بود؟

در این مورد یک بازخورد بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید