سخنرانی استاد عابدینی “
«برنامه تلویزیونی کلمه»
موضوع اول: فلسطین
برنامه تلویزیونی: کلمه
میزبان: وحید یامین پور
صوت مراسم
تصاویر جلسه
سخن نگاشت
فیلم جلسه
متن جلسه
مجری : مجدد سلام عرض میکنم شبتون بخیر باشد خوش آمدید به برنامه کلمه شب جمعه آخر ماه مبارک رمضان است و فرصت ها به سرعت گذشت فردا راز جهانی قدس است ما یکی از بی سابقه ترین رازه های ناظر به مسئله فلسطین و غزه را طی تمام این سال ها شاهد بودیم در ماهایی که گذشت در چند ماه گذشته جنایت های بی سابقه ای که علیه مردم فلسطین و غزه ارتکاب پیدا کرد توسط رژیم منحوس صهیونیستی و مقاومت و پایداری و جهاد عجیبی که این مردم عزیز از خودشان نشان دادند و یک یادگاری بزرگ در تاریخ به نام طوفان الاقصی برجا ماند ما نمی توانستیم نسبت به این موضوع بی تفاوت باشیم علی الخصوص اینکه این ماه رمضانی که بر ما گذشت یکی از سخت ترین ماه هایی بود که از حیث در واقع همدردی با مردم فلسطین بر ما گذشت رنجی که بر جان همه مسلمانان و بلکه امروز جان همه مردم جهان چه مسلمان و غیرمسلمان نشسته است امشب در محضر استاد محمدرضا عابدینی هستیم و بسیار مفتخرم که اعلام بکنم ایشان مهمان برنامه کلمه هستند و عرض می کنم که آن چنان که در مقدمه گفته شد با ایشان درباره نسبت بین جهاد در راه خدا و مستضعفین به اهتمام مسئله مسلمین با مسئله سیر و سلوک توحیدی سخن خواهیم گفت استاد شبتون بخیر خیلی خوش آمدین طاعاتتان قبول باشد ان شاءالله
استاد : سلام علیکم و عرض سلام و ادب خدمت همه بینندگان و شنوندگان عزیز بنده هم خلاصه افتخار می کنم که در خدمت برنامه وزین کلمه هستم و الحمدلله با سابقه ای که این برنامه پیدا کرده است و کسانی که به این برنامه علاقه پیدا کردند برنامه تاثیرگذاری شده است ان شاءالله خدای سبحان اخلاص هممان را در ادامه کار بیش از گذشته قرار بدهد تا برنامه تاثیرگذار تر هم باشد
مجری :ان شاءالله خیلی ممنونم من مقدمه را عرض کردم در محضر شما بالاخره این دوگانه قرن هاست وجود دارد بین در متن بحث سیر و سلوک و مباحث عرفانی در واقع که گویی بعضی این طور می بینند که مرادف می بینند و متناظر می بینند بحث سیر و سلوک را مباحث عرفانی را با انزوا و عزلت و بی اعتنایی و عدم اهتمام به مسئله جمع و جامعه و اجتماع مسلمین بی اعتنا به حرکت تمدنی و تاریخی اسلام در واقع خودمانیم و خودمان باید یک آدم مقدسی بشویم و بالاخره یک راهی را طی کنیم طی بکنیم و ذکری را بگیم یک اشکی بریزیم و این می شود سیر و سلوک در نقطه مقابلش روایاتی و آیاتی که گره زدند زلف سلوک توحیدی را با سلوک مومنانه جمعی این را ولی همیشه باید به نظرم بزرگانی مثل شما تذکر بدن که در چه چارچوبی باید سیر و سلوک توحیدی را دید و بحث جهاد چه نسبتی با این بحث پیدا می کند
استاد : با اجازه حضرت عالی
بسم الله الرحمن الرحیم
« اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً » ان شاءالله عرض قلوب مان به طاعت حضرت ولی عصر آراسته شود و این آراستگی و اطاعت دائمی باشد تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ان شاءالله حضرت ولی عصر بقیه الله در وجود ما حاکم باشد و وجود ما تابع باشد عبد باشیم نسبت به خدای سبحان ان شاءالله بحثی را که شما آغاز کردید ان شاءالله در ادامه اش عرض بکنیم که چون شیعه به خصوص حاکمیت اجتماعی کمتر پیدا کرده بود عمده معارفی که مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند در شیعه به فعلیت رسید و آشکار شد ناظر به آن نگاه فردی بود اما حیث اجتماعی که در اسلام هست و در شیعه به طرز به اصطلاح عالیش در اینجا جلوه گر است که اصلا نظام امامت بر این مبتنی است آن حرکت کاروانی و روح جمعی است و لذا تمام اخلاقیات ما اعتقادیات ما و احکام ما با یک نگاه جمعی معنای حقیقی اش را پیدا می کند به طوری که امام (ره) فرمودند که اصلا فقه تئوری عملی حکومت است نظریه عملی حکومت است یعنی اساس فقه با اینکه یک نوع فردگرایی در آن است ولی اساسش بر این است که نظریه عملی حاکمیتی است و لذا آن نگاه که روح فقه را تازه آشکار می کند خدا رحمت کند حضرت آیت الله بهجت را ایشان فرمودند که ببینید وقتی که در نماز رکنی اضافه یا کم بشود سهوا یا عمدا مبطل نماز است اما در جماعت وقتی که کسی اقتدا کرده است به امام سر بلند کند ببیند امام در رکوع هست و این به اصطلاح می تواند برگردد برسد به رکوع ما واجب است برگردد یعنی رکن را عمدا اضافه بکند در نماز ولی جماعت حفظ بشود ایشان می فرمود این نشان می دهد که نگاه جماعت بر نماز حاکم است خیلی تعبیر یک فقیه است دیگر در درس فقه شان هم می فرمودند این را که نشان می دهد روح جماعت بر حکم نماز حاکم است که آن سهواش هم مبطل بود ولی الان عمداش هم واجب است که انجام بدید یک نگاه ظاهرش که ساده است اما از یک نگاه عمیق حکایت می کند که آن ذوق شیعه و ذوق احکام را پیدا کرده است به تعبیر خود ایشان که مذاق احکام است که پیدا شده است در اینجا با این نگاه خب با این بیان که حرکت در دید کاروانی است و این ادعا ادعای کمی نیست که ما تو همان جوری که بعضی از آن قسمت را خواندید در تمام عبادات مان قید اجتماعی بودن کاملا آشکار است لذا حتی نماز را با آن تاکیداتی که نماز جماعت باشد حتی اگر بین اول وقت و جماعت یک تعارضی باشد یعنی امام دیرتر می رسد مامون نشسته است بلند شود اول وقت را رعایت کند به خانه یا صبر کند تا امام بیاد صبر کند تا امام بیاد یعنی جماعت محقق بشود اینکه روح اتصال در جماعت یعنی حتی جماعت در یک مکان واحد فقط منظور نیست بلکه در یک مکان واحد متصل اند به هم دیگر یعنی باید فاصله بین نمازگزارها نباشد با هم مرتبط بشوند ارتباط مهم است پیوند بخورند از هم اتصال بگیرند یعنی لذا دارد اگر می دانستند صف اول جماعت چقدر اهمیت دارد مثلا سبقت می گرفتند حتی با شمشیر تا به صف اول برسند به خاطر اینکه نماز است صف های بعدی از صف اول ارتباط می گیرد و آن کسانی که تو صف اول قرار می گیرند علاوه بر اینکه نماز خودشان را آنجا اقامه کردند به جماعت ثواب نماز کسانی که از آنها اتصال گرفتند به پای اینها نوشته می شود خیلی زیباست یعنی این نگاه و به تعبیری که مرحوم علامه و بزرگان دارند ما سه چیز داریم یکی فرد است که خب یک عبادتی را کاری را عمل صالحی را انجام می دهد و در قبال این جزایی برای او در قرآن روایات وعده داده شده است یک جمع است که با هم کاری را به صورت اجتماعی انجام میدهند و برای آن هم گاهی وعده هایی داده شده است که اگر گروهی کاری را انجام بدن نکته سوم که خیلی دقیق است که این دومی مجموع آن افراد است اما سومی که مقصود ماست در این وضع یک حقیقت جدیدی در ارتباط و اجتماع افرادی که حول یک هدف پیش هم گرد هم جمع می شوند این جا یک حقیقت واحد دیگری شکل می گیرد که آن حقیقت واحد قیاسش مجموعه افراد نیست یعنی مثل این نیستش که بگویم هر کدام اگر ده واحد به اصطلاح از این ها کار میاد ده نفر شدند بشود صد واحد نه این طوری نیست که مجموع توان این ها باشد بلکه توان مضاعف می شود یعنی این بهش می گویند روح جمعی که روح جمعی که متولد می شود در جمعی که کنار هم برای کار واحدی گرد هم میایند هدف واحدی را دارند که اطلاق امت می شود بر این در نگاه دینی یا ملت می شود که آن هم ملت ابیکم ابراهیم که اینم ملتم یک وحدت به اصطلاح مهم و عمیق یک وحدت عمیق درش نه وحدت ظاهری ملت به معنای جمع شدن کنار همه در یک سرزمین فقط نیست بلکه حول یک هدف است ملت در قرآن و در روایات ما با این نگاه روح جمعی متولد میشود روح جمعی به مقداری که هدف عمیق تر باشد ارتباط بیشتر باشد تاثیر و سرعت تاثیر بالاتر می رود من یک مثالی بزنم برای اینکه تسهیل بشود در فهمش در نماز جماعت به ما می گویند اگر مثلا یک نفر اقامه نماز امام هست و یک نفر اقتدا می کند یا دو نفر اقتدا می کنند هر رکعت این مطابق مثلا صد و پنجاه نماز فرادا است یک رکعت بعد اگر یک نفر اضافه بشود به این دو نفری که اقتدا کرده بودند بشوند سه نفر یک دفعه این می شود ششصد برابر یک دفعه تا می رسد به ده نفر می گوید اگر ده نفر به بالا شدند دیگر غیر قابل احساس آن روح جمعی که در این جمع ایجاد می شود و دیگر این نیست مجموع باشد بگیم خب هی دو برابر بشود چهار برابر بشود سه برابر نه بحث چند برابر شدن نیست به یک جایی می رسد دیگر از حد شمارش خارج می شود چون آن روح جمعی تاثیری که ایجاد می کند دیگر از حد شمارش اعداد خارج شده است این نگاهی که ما در ارتباط دین ما دارد به ما القا می کند که اتحاد در دایره ابدان از این جا شروع می شود اما دایره ابدان اتحادشان اتحاد جزئی است یعنی من کنار شما می نشینم من شما را نگاه می کنم با شما گفتگو می کنم اما تو نظام نفوس و ارواح اتحاد حقیقی است یعنی واقعا بین دو نفس اتحاد برقرار می شود آن جا مانع نیست این جا چون اجسام در کار است تزاحم در کار است تزاحم مانع اتحاد واقعی است لذا ابدان منشا تکثر اند اما هر چقدر شباهت ها بیشتر بشود این شباهت های بیش تر به سمت وحدت و نتیجه واحد سوق می دهد اما در نظام نفوذ و ارواح شباهت ها می تواند به اوج خودش برسد لذا آن جا هر ارتباطی در نظام ارواح در دایره اتحاد است
مجری : خیلی نکته نغزی است من یاد همان قصه سیمرغ افتادم که از یک زاویه وقتی شما نگاه می کنید سی بدن می بینید سی جسم می بینید ولی روحی که از این سی تا سیمرغ و سی جسم گرفته می شود آن دیگر به اندازه جمع جبری سی تا نیست آن یک روح عظیم و بزرگی است که چندین برابر این تعداد ازش کار بر میاد در واقع این نقطه بسیار نغزی بود به اضافه آن تعبیر در گیومه حرکت کاروانی که به نظرم همه چیز را باز می کند یعنی به نظرم یک عنوانی است و یک تیتری است که چارچوب کلی نگاه ما را در بحث سیر و سلوک نشان می دهد که ما حرکت فردی نداریم با کاروان داریم حرکت می کنیم در بحث توحید این دو نکته نغز و بسیار مهم برای بخش اول گفتگوی من با استاد عابدینی یادگاری برای شما یک بخش کوتاهی را ببینیم و بازگردیم برای قسمت بعد
مجری : شب شما بخیر استاد محمدرضا عابدینی مهمان برنامه کلمه هستند و من با ایشان گفتگو می کنم درباره نسبت بین جهاد و سیر و سلوک توحیدی به خصوص ناظر به موضوع امروز ما مسئله فلسطین و غزه و روز جهانی قدس استاد من دیگر چون وقت نیست دوباره تکرار نمی کنم و خلاصه مباحث را آخر قسمت اول بخش اول گفتگو عرض کردم بالاخره ما باید بفهمیم این آدمهایی که، خودمان در واقع نمی خواهیم خارج از خودمان اشاره بکنیم مایی که دغدغه سیر و سلوک داریم دغدغه معرفت داریم و قرب الی الله داریم بفهمیم تا چه حد لازمه که دغدغه سایر مسلمین و جامعه مسلمین را داشته باشیم به خصوص در وقتی که موضوع بغض می شود موضوع موضوع تقابل می شود موضوع موضوع جهاد اصغر می شود در برای نجات مستضعفین و حمایت از مستضعفین این گویی یک دفعه خودش را بعضی ها خودشان را کنار می کشند برای اینکه یعنی دامن برمی چینند برای اینکه به این موضوع برنخورند
استاد : بله سعی می کنم ان شاءالله با دو سه تا روایت بحث را دل نشین تر بکنیم که روایی باشد یک نکته روایی اول این است که می فرمایند الیهم یفهیم قالی و بهم یالحق التالی تندرو باید برگردد پشت پرچم قالی تندرو الیهم یفیهم قالی پشت پرچم پیغمبر و اهل بیت باید برگردند نه تنهایی حرکت نکنند و بهم یالحق تالی عقب مانده هم باید برسد یعنی یک حرکت کاروانی که پراکنده نه پشت پرچم یک موقع است یک کسی یک نقطه هست حرکت می کند از حرکت نقطه خط ایجاد می شود اما یک موقع هست که خط حرکت می کند وقتی خط حرکت می کند سطح ایجاد می شود و از حرکت سطح، حجم ایجاد می شود ببینید چقدر تفاوت می کند من یک نقطه باشم حرکت بکنم تا یک خط باشم با دیگران یا یک سطح باشم در کنار دیگران که حرکت صورت بگیرد این یک نکته که اینها را کنار هم حالا ان شاءالله قرار بدهیم به عنوان مقدمات مختلف یک نکته دیگر این است در روایت می فرماید جبلت القلوب علی حب من ینفعها و بغض من اضربها قلوب بر این تنیده شدند خلقت یافتند جبلت این جور خلق شدند بر این که آنی که نافع برایش هست دوست دارد و آنی که ضرر می زند بهش دشمن دارد جبلت القلوب علی من ینفعها و بغض من اضربها این خیلی زیباست یک اصل الهی تکوینی است که در وجود قرار داده شده است امام معصوم هم دارد این را آشکار می کند منتهی این می تواند مورد سوء استفاده قرار بگیرد می تواند درست استفاده بشود این حب من ینفعها و بغض من اضربها یعنی چی؟ چی ضرر می زند؟ یک موقع می بینید که در نظام یک بدن یک چیزی برای این بدن مضر است اما برای نظام روح این سازگار است ماه مبارک رمضان است گرسنگی برای بدن مضر شود اما برای نظام روحی چیه؟ مفید است اگر ما انسان را به بدن بشناسیم خب قطعا حکم می کنیم در این جا که این حکم حکم خوبی نیست که به ما می گوید نخور نیاشام خلاصه لذت ها را کنار بگذار اگر انسان بدن باشد اگر انسان مجموع نظام بدن و روح شد آن موقع این حکم سازگار است من اضربها نیست در این جا بلکه این ینفعها است پس ببینید به نسبت اینکه من کی باشم من کیستم متفاوت می شود که نافع برای من چیست؟ ضرر برای من چیست؟ درست است؟ پس اگر یک نگاهی مادی بود انسان را فقط بدن دید قطعا حکم می کند اینکه خدا فرموده گرسنگی و تشنگی پذیرایی من در ماه رمضان من کریم از شما با گرسنگی و تشنگی قطعا ما این را نمی پسندیم قطعا اگر به ما بگویند بروید جبهه و جهاد و قتال نمی پسندیم من برای بدن من ضرر دارد زخم و تیر و ترکش به بدن من ناسازگار است اما اگر انسان خودش را در یک موطن بالاتری تعریف کرد که نظام روحی و نفسی هم من دارم ببینید این من کیستم بر اساس اینکه انسان معرفت به خودش پیدا می کند خیلی متفاوت می شود گاهی کسی خودش را در حد چی می بیند؟ یک بدن می بیند گاهی در حد یک خانواده می بیند که در راه خانواده اش هم فداکاری می کند خب حیواناتم این را دارند حیوانات هم در راه خانوادشان حاضرند جانشان را چی بکنند؟ فدا بکنند؟ این یک حقیقت انسانی فقط نیست خیلی ارزشمند است بحث خانواده اما گسترده است نسبت به عالم حیوانی هم گسترده است خدا این را چون مهم بوده است در همه قرار داده است حتی در حیوانات قرار داده است یک موقع هستش که مرز مرز کشورها می شود انسان در راه کشورش خودش را فدا می کند اینم به اصطلاح به مرز بدی نیست اما بازم یه حد است باز هم یک محدودیت است یک موقع است یک کسی مرزش مرز تعالی افکار است یعنی به یک جایی می رسد که حقیقت وجودیش توحید است آن جایی است که خدا حاکم است حاکمیت الهی است دین خدا باید حاکم باشد هر جا که به این اصطکاک ایجاد بشود این احساس می کند به منش ضربه و لطمه وارد شده است لذا می شود حاج قاسم، شهید حاج قاسم سلیمانی که نگاه می کند هر جا مظلوم است هر جا ظلمی است هر جا کسی دارد تحت سیطره ظالمی قرار می گیرد احساس می کند به منش تعدی شده است منش خیلی گسترده است بزرگ است بر خلاف یک کسی که منش تن بود چقدر کوچک بود شیطان سلطه اش بر این است که من را تن نشان بدهد
مجری : ما می توانیم حکم بکنیم که اساسا هدف سیر و سلوک و نتیجه سیر و سلوک آن من شامل است بزرگ شدن من است یعنی آن شیطانی که یعدکم الفقر شما را به فقر و کوچکی و حقارت دعوت می کند اگر نتیجه سیر سلوک این بود که به خودت فقط فکر کردی به عاقبت خودت اصلا شما در سیر نیستی خودت کوچکت
استاد : تعبیر خیلی زیبایی است که اگر اصالت با فرد یا اجتماع ما می گوییم اصالت با فرد اما نه آن فردی که مقابل اجتماع است
مجری :مرز آن فرد کجاست؟ مرز آن فرد تنش نیست بلکه امر توحید و موحدین است
استاد :یعنی این نگاه، این خیلی مهم است که حقیقت با فرد است اما کدام فرد فردی که مثل امام شامل است وقتی که پیغمبر می گوید تو داری جان خودت را می دهی برای اینکه اینها ایمان نمی آورند لعلک باخ نفسک علی این نگاه که این فرد نه فردی که دنبال منافع خودش است خودش را با بقیه هر چقدر مرز انسان با بقیه بیشتر باشد این مرزبندی ها شیطنت شیطان است
مجری : ما می توانیم این شاخص را بدهیم حاج آقا این را شما باید بگید از زبان من از دهان من بزرگ تر است که اگر ما می خواهیم خودمان را بسنجیم به اینکه بدونیم در طی طریق و سیر و سلوک چیزی به دستمان آمده است یا نه شاخصش این باشد که از رنج دیگران چقدر رنجیده می شویم اگر بی خیالیم یا کم می رنجیم یا فقط برای اینکه عذاب وجدان نداشته باشیم یک صدقه ای می دهیم و یک دعایی می کنیم می گوییم شما اصلا پا در طریق نگذاشتید
استاد :اصلا امیرالمومنین (ع) دارد به رمیله که یکی از یارانش است یا رمیله انا مرضنا لمرضکم شما مریض می شوید ما مریض می شویم شما در حقیقت متعلم می شوید ما درد می کشیم شما براتون مشکل پیش میاد ما مشکل برامون پیش می آید ما احساس می کنیم امام اینه و ما حرکتمان به سمت این امام است یعنی کسی که به این سمت من شامل دارد حرکت می کند با درد هر کسی درد می کشد با خوشی هر کسی خوشی پیدا می کند یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا ببینید چقدر زیباست آن وقت اگر که من انسان بزرگ شد مثل حاج قاسم شد اگر میرود در راه مظلومی شهید هم می شود افتخار می کند یعنی در راه آن من شاملش است لذا در راه آن من گسترده اش هست مرحوم علامه طباطبایی یک بحث زیبایی دارند چون وقت هم کم است فقط این را هم اشاره می کنم ان شاءالله در یک جلسه ای مفصل تر عرض می کنم می فرمایند حب ذات ، اساس سلوک الی الله با حب ذات شکل می گیرد منتهی این حب ذاتی که این طور گسترده می شود همه را شامل می شود گستردگیش فراگیر می شود به یک جایی می رسد این گستردگی که وقتی نگاه می کند آن وقت می بیند این قبل از اینکه خودش متعلق به خودش باشد متعلق به خداست بعد می گوید حب ذات آن جا یک دفعه تبدیل به حب الله می شود حب الله در حقیقت در یک اوجی ایجاد می شود این حب ذات ولی حب الله است حالا ما در این نگاهی که اگر یک تعبیر دیگری هم مرحوم علامه دارد می گوید شیطان هر موقع می خواهد یکی را شکار بکند اول از جمع جداش می کند خیلی تعبیر دقیقی است که هرگاه می خواهد یکی را شکار کند اول از جمع جداش می کند در حیث جمعی حفظ قوی تر می شود الان ببینید این جریانی که پیش آمد در جریان غزه که یکی از عنایات الهی بود که خدای سبحان برکاتش را بعدا بیشتر هم برای ما آشکار خواهد کرد یک دفعه اجتماع مومنان در سراسر جهان پیوستگی شان بیشتر شد یعنی یک سلوک بودیم خودش یک سلوک الی الله بود که باعث شد این علمی که بر گوشه ای به اصطلاح عضوی از اعضای این پیکره وارد شد اولین باری بود که همه محور مقاومت با هم متحدا عمل کردند یعنی بدن به کار افتاد دشمن این به اصطلاح موهبت را به ما داد یعنی نمی خواست اما این را داد که ما بتوانیم لذا از این بعد می داند
مجری : یک خاصیت جهاد است
استاد :جهاد است دیگر. فعلیت ایجاد می کند برای قوای انسان یک فعلیتی که اصلا غیر قابل تصور است و هیچ نظیری ندارد در جای دیگری که این وقتی که این کار را کرد برای اولین بار ما دفعه های قبل می خواستیم اما محذور های بین المللی داشتیم و لذا ترس بود که چه می شود اما این بار وقتی این کار را کردند هم لبنان وارد شد هم یمن وارد شد هم عراق وارد شد هم سوریه وارد شد هم ایران به نحوی که مقدور و مناسب است وارد شد پشتیبان مادر همه اینها و دشمن هم این را دید
مجری : و حتی یک بیداری برای همه جهان، حتی در غرب و اروپا
استاد : یعنی وقتی که این بیداری و اتحاد در دایره این بدن ایجاد شد به دنبالش تشعشع بیداری جهانی است یعنی آن اتحاد اعضای مقاومت با هم پیکره با هم بیدار شد یک عضو دیگر نیست فقط بلکه عضو متصل است عضو متصل که شد حالا این بدن پیکره دارد تشعشع دارد اثر دارد لذا می بینید اقبال به دین هم به قرآن هم به آن نگاهی که غزه را این طور مقاوم کرده است اینها خیلی زیباست الطاف خفیه الهی است که این برکاتش بعد از این بیشتر بر ما آشکار خواهد شد و از این به بعد دشمن می داند هر گوشه ای این پیکر را بخواهد آزاری بر رساند همه با هم هستند دیگر. شکسته شد قبح مسئله و دیگر آن قبح در کار نیست با این نگاه جریان غزه یک جریان بیگانه نیست بلکه پیکره وجود ماست اگر این احساس را نکردیم و اگر این نگاه را نداشتیم بیگانه بودیم برای این که آن جا آفتی باشد این نشان می دهد ما وجودمان خیلی حقیر است خیلی کوچکیم خیلی در حقیقت مادی گرا هستیم این نگاه ماده گرایانه شیطانیه یک نگاه شیطانی است نگاه الهی توسعه است وحدت است این کثرت ها به یک وحدت برمی گردد سیر و سلوک فردی به یک سیر و سلوک فرد شامل برمی گردد ما یک حقیقت واحد می شویم که داریم حرکت می کنیم می دانید این چقدر زیبایی ایجاد می کند که انسان احساس بکند وجودش گسترده است به طوری که عمل کسی که تو آن جا الان دارد مقاومت می کند عمل من باشد و عمل من در این جا عمل او باشد این در نظام روحی اتحاد مکانی شرط نیست اتحاد نفوس است المرع یحشر من یعل 27:12 لذا دارد در زمان ظهور یک کسی در شرق عالم است و امام در غرب عالم باشد این در حقیقت نزدیک ترین فرد به امام می تواند باشد چون آن جا پیوستگی بر اساس نظام روحی است نه بر اساس رفتن ارواح دیگر رفتن است دیگر بودن جسمی کنار هم نیست لذا می توانیم ما در جاهای مختلف باشیم اما یک حقیقت واحدی باشیم که واقعا اتحاد بینمان برقرار باشد این را باید ما تمرین کنیم لذا حضور در راهپیمایی ابراز محبت در اینکه ما وحدت داریم این شرکت کردن در عمل آن ها هم هست هر چقدر این حضور پررنگ تر باشد هر چقدر این حضور با محبت بیشتر باشد یعنی اینها دیگر خیلی درونی است افراد باید انگیزه خودشان را ایجاد بکنند با رغبت بیشتری که باشد این حضور و رغبت و شدت حضور و تشویق کردن دیگران برای آوردن در این حضور همه اینها عمل انسان را توسعه می دهد آن وجود انسان را بزرگ می کند و حساسیت انسان را در این بدن که این بدن حساسیتش بالا رفته است مزاجش در حقیقت این قوی تر شده است از آن حالت رخوت خارج شده است خدای سبحان آثاری را که برای این بار می کند مطابق حرکتی است که این فرد شامل دارد انجام می دهد
مجری : ممنونم استاد بسیار عالی
استاد :سلامت باشید
مجری : در واقع ما اگر هم می خواهم در راهپیمایی شرکت بکنیم این خودش یک مراقبه سیر و سلوکی است با توجه به این موضوع که آن من شامل آن حرکت کاروانی را ما داریم درش مشارکت می کنیم در واقع در یک عملی داریم شرکت می کنیم که نفس جهاد است یعنی گویی که شریکیم در عمل کسانی که در متن حرکت
استاد حرکت توحید به سمت بالاتر است حرکت یعنی واقعا کثرت ها با این شرکت به وحدت تبدیل می شود لذا یک سلوک جمعی است و همان طور که در نماز جماعت عرض کردیم وقتی تعداد به این مقدار می رسد غیر قابل احصا می شود در حرکت این حرکت های جمعی این طوری تعداد راهپیمایی ها هر یک نفر که اضافه می شود مثل یک مامونی است که به این جماعت اضافه شده است لذا این ثواب متضاعف می شود توان پیدا می کند و ما هم که دخیل در این بودیم درآوردن یک نفر و شرکت دادن یک نفر به همین نسبت تاثیر گذار می شود و این حقیقته که روح ایجاد می شود و این روح امداد ایجاد می کند یعنی فقط این راهپیمایی در این جا نیست بلکه این حقیقت روحی این امداد برای آن هم ایجاد خواهد کرد
مجری :خیلی ممنونم استاد محبت کردید خیلی بهره بردیم ما شب های آینده هم ان شاءالله به شرط حیات و توفیق در محضر استاد عابدینی خواهیم بود ازشان تشکر می کنم از شما عزیزان هم سپاس گزارم پیشاپیش هم قبولی طاعات شما را در حضور در راهپیمایی فردا از خدای متعال خواستارم التماس دعا داریم شبتون بخیر
اولین کسی باشید که برای “سخنرانی | برنامه تلویزیونی کلمه” دیدگاه میگذارید;