بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع برنامه:
شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها
1401-10-06
حجت الاسلام عابدینی- شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، لماذا سمیت زهرا ابی الزهرا نمیدانم شب قدر است یا لیله الاسرار نمیدانم/ من از سبوح از قدوس گفتنهای یک انسان به ساق عرش قبل از خلقت دنیا نمیدانم/ رموز کاف و ها و یا و عین و صاد را حتی اگر دانسته باشم راز اعطینا نمیدانم/ من از انسیه و حوریه میفهمم عباراتی ولی معنایی از انسیت الحورا نمیدانم/ امامان حجه الله علی خلقند فلمنا و زهرا حجه الله علینا را نمیدانم. نمیبود آفرینش هم علی را هم محمد را، حدیث قدسی لولاک را اصلا نمیدانم/ کنار خانه لا ترفعوا اصواتکم یا رب دلیل این همه بلوا و غوغا را نمیدانم/ دلیل خلقت است او معنی عجل وفاتی را، به هر تقدیر و هر تفسیر و هر معنا نمیدانم/ شبانه دفن کردن را علی دانست سلمان هم، شبانه غسل دادن را علی حتی نمیدانم/
سلام میکنم به او که زیبایی محض و زیبایی مطلق است که فرمود لو کان الحسن شخصاً لکان فاطمه بل هی اعظم اگر قرار بود زیبایی مجسم میشد او فاطمه بود بلکه بزرگتر سلام به او که دلخوشی این روزهای ماست. سلام به او که هر جا کم آوردیم نامش را صدا کردیم و سلام به شما که عزادار مادر پهلوشکسته اید، عزاداریهایتان قبول باشد امروز هم با شما هستیم در کنار شما، انشاءالله عزیزان ما حاجت روا بشوند انشاءالله حضرت زهرا نگاه مادرانه شان را از ما دریغ نکند، انشاءالله گرهها مشکلات یکی پس از دیگری با دستان لطیف و مادرانه حضرت باز بشود، حاج آقا حجت الاسلام عابدینی: سلام تسلیت میگویم خیلی خوش آمدید
سلام علیکم و عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه بینندگان و شنوندگان و عرض تسلیت ایام نسبت به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه برای همه محبین و همه شیعیان و همه مسلمانان انشاءالله خدای سبحان عزاداریهایمان را بپذیرند و شفاعت حضرت را روزی همه ما بکنند و در دنیا هم اشتیاق زیارت مدینه منوره و نزدیکی قبر حضرت را برای همه ما انشاءالله روزی بگردانند.
ان شالله امروز متوسل بشویم و متمسک بشویم به حضرت که گفت خداوند اگر واعتصموا میگوید از کرامات نخ چادر او میگوید انشاءالله امروز همه عزیزان ما حاجت روا بشوند، انشاءالله ما را دعا کنند ما هم دعاگو هستیم خدمت شما هستیم بحث شما را با دل و جان میشنویم حاج آقا عابدینی
حجت الاسلام عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیاً و حافظا و قاعداً و ناصر و دلیلاً و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا، انشاءالله با ظهور حضرت دل زهرا سلام الله علیها خرسند بشود. و آن وعده ای که به حضرت داده شد و دل حضرت را آرام کرد که منتقمی خواهد آمد و او انتقام همه ظلمها را در طول تاریخ انشاءالله خواهد گرفت و دل حضرت زهرا با آمدن امام زمان عج الله فرجه الشریف انشاءالله مسرور بشود.
شریعتی: و داغ دل ما التیام پیدا بکند
حجت الاسلام عابدینی: ما هم آنجا سربازی بتوانیم بکنیم در خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و انشاءالله خدای سبحان محبین حضرت زهرا را مشکلاتشان را، سختیها را، موانع را، گرانیها، گرهها را انشاءالله به برکت وجود حضرت زهرا سلام الله علیها انشاءالله برطرف بفرماید با زیارت حضرت آغاز میکنیم دل هایمان آماده تر بشود و بهره مند باشیم از جلسه ای که به عنوان حضرت زهرا سلام الله علیها تشکیل شده است امام باقر علیه السلام به یکی از سادات که عریضی است خطاب میکند اگر نزد مزار فاطمه سلام الله علیها رفتی با این زیارت زیارت بکنید مادرمان را، بسم الله الرحمن الرحیم یا ممتحن امتحنک الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لمن تحن صابره و زعمنا ان اولیا و مصدقون و صابرون لکل ما اعطانا ابوک و اعطانا به وصیه و انا نسئلک ان کنا صدقنا کالا الحقتنا بتصدیقنا لهما لنبشر انفسنا بانا قد طهرنا بولایتک انشاءالله با ولایت و محبت حضرت ما خلقمان، خلقمان وجودمان طهارت پیدا میکند، صلوات ما بر حضرات و رابطه ما با حضرات و خلقنا و طهاره لانفسنا و لتزکیه لنا، این باور هر چقدر شدیدتر باشد، آن موقع ما میفهمیم چقدر در طهارت وجودیمان محتاجیم و چه مراتبی از طهارت امکان پذیر است و در ارتباط با اینهاست که این طهارت وجودی ایجاد میشود به خصوص این مادری که ام ابیهاست، که ام ابیها بودن یعنی حقیقت پیغمبر صلوات الله و سلامه علیه با وجود زهرا سلام الله علیها است که تفاصیل وجودش به ظهور میرسد. آن حقیقت روحی پیغمبر با وجود زهرا سلام الله علیها است که نشر پیدا میکند، بسط پیدا میکند، آشکار میشود و لذا ام ابیها است، ام پرورنده است ام پرورنده است اب هم تعبیر اب هم آن حقیقتی است که اقتضا را دارد اما ام این اب را در حقیقت میپرورد و او را در حقیقت نشر و تفصیل میدهد انشاءالله باور کنیم اگر پیغمبر میفرماید ام ابیهاست و اگر در حدیثکساء محور آن حقیقت میشود هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها محور آنکساء قرار داده میشود، اینها به نحو اتفاق نیست، بلکه یک حقیقت وجودی است که اینجور قرار گرفته که خود زهرا سلام الله علیها از خدای سبحان بی واسطه میشنود آنچه در ملأ اعلی گفتگوی خدای سبحان با ملائکه است، بی واسطه نقل میکند و همه مراحل را حضرت ناقل است در اینجا و محور هم میشود که هم فاطمه که خدای سبحان او را در حقیقت محور قرار داده، هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها که تمسک به یک چنین حقیقتی انسان را تا کجا بالا میبرد همان طوری که در روایاتی که در مسئله هست اگر بعضیش را که در این شعر زیبایی که شما خواندید که تمامش متن روایات بود و همه اش روایتی بود و چقدر زیبا روایات را کی میتواند درک بکند آن حقیقت را نمیدانم حقیقتی است که منافات با این ندارد که انسان به سمت اینها حرکت میکند، اما هر چقدر جلوتر میرود میفهمد ناشناختنی ترند،
شریعتی: در همین است که لیله القدر این عالم حضرت
حجت الاسلام عابدینی: این روایت را خواستم به عنوان نمونه روایتش را از این مسئله در محضرش باشیم که محمد بن قاسم میگوید در محضر امام صادق علیه السلام بودیم که صحبت از سوره قدر شد، که انا انزلنا فی لیله القدر، حضرت فرمودند الیله فاطمه و القدر الله، فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر، ما نمیفهمیم لیله القدر چیست چون و ما ادرئک ما لیله القدر، این و ما ادرئک از همان نمیدانم است و ما ادرئک ما لیله القدر اما هر چه که هست فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر، کی میتواند این را بفهمد یا پیغمبر است یا امیر المومنین که آن حق معرفت برایشان ایجاد میشود اما برای بقیه مرتبه ای از معرفت است، یک نوری، اشعه ای، به مقداری که من در رابطه با حدیثکساء نگاهم این است درست است این پنج تن زیرکساء قرار گرفتند اما به واسطه روایتی که جابر بن یزید جعفی نقل میکند از امام باقر علیه السلام خیلی روایت زیباست که رسول خدا به حجه الله چنگ زده، و حضرات معصومین به حجه الرسول چنگ زدند و شیعیان و محبین به حجه ائمه چنگ زدند بعد آنجا امام باقر علیه السلام خطاب به جابر میگوید جابر فکر میکنی که خدا رسول و اهل بیتش را کجا میبرد؟کجا میبرد؟ آنجا جابر دست میزند روی دست، میگوید دخلناه و رب الکعبه، دخلنا سه بار، این نگاه که اینها زیرکساء قرار گرفتند و یک حقیقت نوریه وحدتی را ایجاد کردند، ما به این باور داریم که ما دامن وجود آنها را گرفتیم با همین محبتها و اطاعتهایمان، دامن وجود آنها را گرفتیم ما هم به همین نحو زیرکساء هستیم، لذا وقتی حدیثکساء را میخوانیم غایب نمیبینیم احساس میکنیم ما هم با دامنه ی وجودی آنها زیرکساء قرار گرفتیم، چون همانجوری که آنها دامن خدا را گرفتند، حجت الله را، ما هم حجت آنها را گرفتیم و به دامنه وجودی آنها وصلیم هر جا آنها میروند ما را هم میبرند، لذا هر چقدر انسان محو در طاعت و محبت بیشتر میشود نسبت به آنها همراه آنها همراه تر است مانعش در این که بخواهد خودش تصمیم بگیرد و خودش اراده بکند کمتر شده، اراده اش را واگذار کرده که باختیارک اختیاری و بتدبیرک ان تدبیری، تدبیر را واگذار کرده به آنجا، به آنها و مطیع شده، با این نگاه روایت میفرماید فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیله القدر، خوب این تشکیکی است، درست است عمقش و نهایتش برای ما امکان پذیر نیست، اما آیا مرتبه ای با محبت و اطاعت امکان پذیر نیست هر مقداری که انسان محبت و طاعتش نسبت به اینها بیشتر بشود، به همین نسبت ادرک لیله القدر، چطور ما در شبهای قدر شب را بیداری میکشیم تا بلکه تقدیر مناسب تری برای ما رقم بخورد با توسلات و تضرعاتمان، توجهاتمان، اگر ما در طول سال توجه مان به زهرا سلام الله علیها در اطاعت و محبت در روابطمان در حالات ما، جوری بکنیم محسوس و ملموس باشد، جوری بکنیم که آشکار باشد، فقد ادرک لیله القدر، هر شب و روزمان میشود شب قدر، چون فاطمه سلام الله علیها شب و روز وقتی با او حشر داشتیم و خودش لیله القدر است شب و روز میشود لیله القدر، لیله القدر توسعه پیدا میکند و بعد دنبالش میفرماید و انما سمیت فاطمه لان الخلق فتموا ان معرفتها، مردم نمیتوانند به کنه معرفت حضرت کسی برسد، چه ظهوری از خدای سبحان است که این ظهور با اینکه مردم دعوت شدند به سوی او و تمسک به او و محبتش و معرفتش اما به کنه اش هم نخواهند رسید. این باور هر چقدر در ما شکل بگیرد تأثیرگذاری آن انشاءالله. من به اقتضای وقت برنامه بعضی از ابیات را گلچین کردم شعری که خواندم حسن ختام این ابیات این بود که نمیدانم ندانمهای بسیار است در صدیقه کبری، نمیدانم نمیباید بدانم یا نمیدانم
انشاءالله که شاعرش خدا برکت بیشتر به او بدهد، نورانیت بیشتر.
شریعتی: این شعرا جهاد میکنند در عرصه شعر
حجت الاسلام عابدینی: یک گفتگوی خلاصه ای است که زبده را میتواند با بهترین وجه معقول را به محسوس تشبیه بکند و دلها را همراه خودش بکند و ببرد، و ماندگار بکند تمام مفاهیم را. بحثی که در این لحظات در محضرش هستیم نگاه ما به این که یک برهه ای از تاریخ به جهات مختلفی این کمتر به آن پرداخته شده، که این برهه از لحظه رحلت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است تا در حقیقت جریان به اصطلاح شهادت حضرت، با اینکه طولانی نیست، اما یک برهه بسیار طوفانی بسیار در حقیقت حساس و برای امروز ما بسیار لازم، یعنی در اینجا یک روشی را یک الگویی را حضرت پیاده کرده که ما ببینیم در صحنههای زندگی مان چگونه باید عمل بکنیم. یعنی اگر نبود در صحنه زندگی زهرا سلام الله علیها غیر از این چند روز زندگی حضرت که از بعد از رحلت پیغمبر اکرم آغاز شد و تا شهادتش که حدوداً هفتاد و پنج تا نود و پنج روز طول کشید، این نود و پنج روز از شدت حوادث و وقایع و مسائلی که مرتبط با حضرت و تأثیرگذاری حضرت در آنجا نقش داشته انصافاً این برهه برهه عظیمی است پرابتلا بود من با این سوال آغاز میکنم بحث را اگر ما در زمان حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از رحلت پیغمبر در آن زمان رحلت بودیم، ما چه میکردیم؟ ما موضعمان چگونه بود؟ خیلی سوال میخواهم ببریم خودمان را در تاریخ آن دوره قرار بدهیم ببینیم ما چکار میکردیم، اگر بودیم ما آیا مثل این که الان نشستیم همین جوری الان تصمیم میگرفتیم که بعد از هزار و چهارصد سال حدوداً الان برایمان واضح است، یا اگر آنجا بودیم مبتلای به اشتباهاتی که دیگران شدند میشدیم و اگر میخواستیم به آن اشتباهات مبتلا نشویم باید چکار میکردیم که آن موقع به آن ابتلائات ما مبتلا نشویم اگر الان آن کارها را بکنیم، به آن ابتلائات اگر مبتلا بشویم به آن اشکالات در حقیقت مبتلا نمیشویم، به شبهه مبتلا نمیشویم توانستم عرضم را برسانم دو سوال است یک سوال این است که ما اگر آن موقع بودیم عکس العملمان چی بود، ساده نگوییم حتماً در خدمت حضرت زهرا بودیم سلام الله علیها و حتماً آنجا ما کاملاً در حقیقت آنجا قیام میکردیم اینجور نگوییم ساده جواب ندهیم، صبر کنیم یک خرده با دومین سوال این است که اگر چکار میکردیم مبتلای به غفلتی و ابتلایی که دیگران پیدا کردند که برایشان در حقیقت نتوانستند قبل بشوند از آن آزمایش، چکار میکردند آزمایش قبول میشدند، الان بتوانیم آن را در وجودمان پیاده کنیم پس جریان خطبه حضرت زهرا یک قضیه در واقعه نیست، از جنس کل یوم عاشورا است، چون سنخ کلام حضرت از سنخ کلام امامان است و سنخ کلام امامان از سنخ قرآن است و یجری در حقیقت مجری الشمس، دائماً طلوع دارد، دائماً جریان دارد، پس یک جریان در تاریخ مطالعه مان نیست، بلکه یک جریان جاری است، یک واقعه فقط نیست یک قاعده است، که اگر با این نگاه به خطبه نگاه کنیم از ابتدای خطبه که حضرت رفتند خواندند و عکس العملهای حضرت از ابتدا، از روز اول ساعت اول تا خطبه ای که خواندند تا مریضیهایشان، تا گریههایشان تمامش چی هست، یک جریان مبارزه کاملاً آگاهانه زیر نظر ولی، یعنی کاملاً زیر نظر ولی، هیچ تخطی از مقام ولایت در آن نیست دفاع از ولایت زیر نظر ولی، لذا اگر ما بخواهیم یاد بگیریم که چطور مدافع باشیم از ولایت و ولی و مبتلا نشویم به غفلت حتماً بالاترین دفاعی که صورت گرفته از ولایت زهرا سلام الله علیها بوده در حساس ترین لحظهها، خوب در نظر بگیرید که پیغمبر صلوات الله و سلام الله علیه از دنیا رفتندکسانی که از اصحاب پیغمبر باقی ماندند اینهاکسانی هستند که در جنگهای بدر و احد و حنین و خیبر شرکت داشتند، آدمهای کمی نبودند، در دوران وانفسای اسلام که در شدت سختی و تهاجم بود اینها حضور داشتند، اینها خیلیها زنده اند هنوز چون چند سالی نگذشته خیلی، یک دسته، خیلی از اینها شهید دادند خانوادههای شهدا هستند لذا چون سرمایه گذاری کردند برای اسلام، اینجور نیست به راحتی دلشان بخواهد چیزی از دست برود، اسلامی که با سختی به دست آمده سلطه ای که با این همه شهید دادن ایجاد شده، حاکمیت بخواهد از دست برود، یک عده زیادی جانباز داریم در اینها، دقت کنید صحنه را ترسیم بکنید، جانباز داریم در بین اینها که از جنگها اسمهایشان هست اینها زخم خوردند، آسیب دیدند، بعضی از اعضای بدنشان از دست رفته بود و تقدیم راه خدا شده بود، از طرف دیگری شوقها و دلهای زیادی همراه پیغمبر بود و از طرف دیگری مهاجرین و انصار از ابتدای کار در کار بودند که مهاجرینکسانی بودند که همه چیزشان را رها کردند تا آمدند در خدمت اسلام بمانند به خاطر حفظ دینشان، مکه را رها کردند با همه اموالشان آمدند مدینه. انصار را داریم که نمیتوانستند زندگی خودشان را تأمین کنند، اما پذیرای اینها شدند زندگیشان را شراکت کردند اینها خیلی گذشت و ایثار است، عرض من این است اگر میخواهیم بفهمیم در آن تاریخ اگر ما بودیم چه میکردیم ببینیمکسانی که مثل ما شرایط ما در آن دوره هستند یا اینکه حتی برتر از ما هستند.
شریعتی: در واقع آنهایی که به ندای حضرت زهرا لبیک نگفتند کیها بودند
حجت الاسلام عابدینی: نمی گوییم لبیک نگفتن، سکوت کردند لبیک نگفتن میخواهیم یک خرده کاری کنیم خودمان خیلی زود جهنمی نکنیم، یک کاری کنیم راه بازگشت را باز بداریم، اینها همه بودند اینجوری بعد میبینید مصادف شده با اینکه هفتاد روز قبل جریان غدیر بوده هفتاد روز آن هم با آن صحنه عظیم احساسی و معرفتی که آخرین حج پیغمبر بوده حجة الوداع اعلام کردند هر که میخواهد بیاید این حجة الوداع است حدود صد و بیست هزار نفر از مسلمانان از بلاد مختلف آمدند آن هم بعد از حج که حج خودش بر میگرداند روحیات را، به یک فطرت اولیه، حال مردم یک حال فطرت، کاملاً صیقل خورده و کاملاً در حقیقت اینها آماده هیچ حجابی الان تقریباً در مردم نیست، آن هم با یک صحنه احساسی که سه روز در حقیقت وسط راه نگه دارند و بیعت هم بگیرند تا ماندگار بشود فقط یک آیه نازل نشد یا چند آیه که واقعه را به صورت نزول آیه بگویند آیه نازل شده، اما این آیه به گونه ای نازل شده که ماندگارترین صحنه احساسی را در زندگی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ایجاد کند که حتی هجرت پیغمبر که مبدأ تاریخ شد برای تاریخ هجرتش اینقدر در آن احساس و اینقدر در آن مسائل احساسی شدید در کنار مسائل معرفتی نبود، آمیخته بشود اینجور با همدیگر، زنها را نگه دارند، زنها بیعت کنند، مردها بیعت کنند سه شبانه روز آنجا نگه دارند، این صحنه را ایجاد کرده هفتاد روز قبل چون هیجده ذی حجه تا بیست و هشت صفر هفتاد روز است، حالا پیغمبر از دنیا رفته، از دنیا رفتن خود پیغمبر دلها را نسبت به کوتاهیها، نسبت به حالات پیغمبر و دین پیغمبر برانگیخته تر میکند، صحنه را مثل حالا نیست بگویید من صحنه رحلت پیغمبر را فقط ترسیم بکنم پیغمبر از دنیا رفته بین مردم آن پیغمبری که رحمه للعالمین بوده، مردم اگر جا داشت میخواستند بپرستند پیغمبر را، اینقدر دوست داشتند محبوبشان بوده، میدیدند محبت پیغمبر را، رحمت پیغمبر را، پیغمبر از دنیا رفته و در وجود مردم چی شده این برانگیختگی که اهداف پیغمبر چیست تا ما بتوانیم آن را انجام بدهیم اگر کوتاهی داشتیم جبران بشود، همه این صحنه را ترسیم بکنید، ولی یک دفعه در این صحنه کارهایی صورت میگیرد، غوغاهایی میشود، هیجاناتی ایجاد میشود که بعضاً به واسطه بعضی از افراد ولایی هم ابتدائاً صورت میگیرد. انصار مبدأ شدند در این کار شروع کردند، در حالی که انصار به ولایی بودن شهره بودند، درست است نمیخواستند اینها مقابله بکنند یا به قول خودشان میخواستند این را احیا بکنند و بعد واگذار بکنند اما کاری کردند که اینها پل شدند برای کاری که نباید میشد. حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی صحنه عجیب است، وقتی این غوغاسالاری که پیش میآید، هیجانی که ایجاد میشود که در کوچهها و پس کوچهها و گذرگاهها سروصدایی که ایجاد میشود در آن بلافاصله بعد وفات پیغمبر، حالا تعبیر حضرت است با هیجان این کار شده، با سروصدا شده، با هیجان شده خیلی تعبیر زیبایی است که در هیجان یک دفعه خیلیها جا ماندند، وقتی هیجان فرا گرفت فضا را، به طوری که جمعیتی که تعداد ابتدایی هم زیاد نبود اما سروصدایش خیلی زیاد بود هیجانش خیلی زیاد بود اینها وقتی پیچید سروصدا در کوچهها چرخیدند و به اصطلاح این طرف و آن طرف سروصدا کردند بعد اولین مسئله ای بود که مواجه میشدند که پیغمبر نیست به کی رجوع بکنند برای اینکه بتوانند مسیر را درست تشخیص بدهند، هنوز به عنوان ولی امیر مومنان را در حقیقت برایشان تثبیت نشده با اینکه پیغمبر فرموده، اما اینها هنوز تجربه اش را نکردند لذا میبینید که مردم در خانههاکسانی که اهل ولایت بودند، باور داشتند به ولایت امیر المومنین علیه السلام میدانستند که خدا نصب کرده از طریق پیغمبر و اعلام شده، نصب الهی است، میدانستند چه مصیبتی است اگر نصب الهی کنار زده بشود و نصب بشود بشری و انتخاب بشود بشری، تفاوت بشر تا خدا از کجاست، مسیر هدایت را اگر خدا در حقیقت به عهده بگیرد برای انبیا و اوصیایش تا وقتی که مردم بیافتند جلو یکی از مردم بیافتد جلو، این قابل مقایسه نیست این میشود انتخاب بشری، آن میشود نصب الهی، میشود خدا دارد زمام را در حقیقت میگیرد و به جلو میبرد، میدانستند چقدر تفاوت است اما دارم مسئله را ترسیم میکنم تا اگر ما آنجا بودیم ببینیم در این سروصدا و هیجانی که ایجاد میشود مردم یک دفعه غافلگیر شدند، مبهوت شدند چکار کنند نمیخواهم فعل مردم را توجیه کنم میگویم حضرت اتمام حجت کرد اگر کسی مبهوت شده، یک دفعه مواجه شده نتوانسته قدرت تصمیم بدهد، بصیرت و آگاهی بدهد این در خطبه حضرت هست، اما در صحنه اول چون آمادگی از قبل نبود برای فتنهها و آشوبها و هیجانات، انسان خودش را قبلاً تمرین نکرده بود، آزمایش نکرده بود، امتحان نکرده بود آمادگی ایجاد نکرده بود وقتی در هیجان قرار میگیرد یا به واسطه هیجان داخل در آن هیجانات میشود و آنها جلبش میکنند و جذبش میکنند موج میآید این هم نمیتواند تصمیم صحیح بگیرد گاهی دیده همراه هیجان قرار گرفته، گاهی حداکثر این است که خودش را در خانه حبس میکند تا داخل این هیجانی که به صورت غلط شکل گرفته داخل نکند خودش را، اینها تک تک نشستند عده ای ابتدائاً بیعت نکردند مخالفت هم کردند حاضر هم نشدند جمع هم کم نبودند، چون اینها تک تک بودند و بیعت نکردند. یعنی اگر با هم مجتمع میشدند میآمدند اینها هم در صحنه، همان جور که طرف مقابل در صحنه آمد سروصدا راه انداخت، هیجان ایجاد کرد، درست است اگر این عده با هم مرتبط بودند، ما در بین این افرادی که شمردیم گفتیم چه حالاتی داشتند، مجاهدین جنگ بدر و احد و حنین و خیبر و اینها بودند و این انصاری که به ولایتی بودن و اکثر مردم اهل مدینه انصار بودند نسبت مهاجرین با انصار در مدینه قابل قیاس نبود اصلاً قابل قیاس نبود اگر فقط همین انصار که در خطبه حضرت زهرا خیلی به این اشاره شده که شما چرا، شما که دائماً به ولایی بودن، ما هر جا مشکل داشتیم شما رافع مشکل بودید، شما همیشه حامی ولایت بودید و دفاع از پیغمبر و ولایت را داشتید اینها اقلاًاگر عده ای شان اقلاً با هم بودند و با هم در صحنه میآمدند کاملاً در روز ال و دوم و سوم این مسئله جمع میشد تمام بود، اما چون اینها تک تک مخالفت داشتند، با اینکه همه غدیر حاضر بودند و حتی وقتی حضرت امیر علیه السلام حضرت زهرا را بر مرکب سوار میکنند و شبها با حسن و حسین علیهم السلام حرکت میکنند و در خانه تک تک را میزنند تا آن وجدان خفته را بیدار کنند، تا آن جریان غدیر را یادآور کنند که همه حاضر بودند میبینید که اینها جواب جمعی نمیدهند حالا من این سوال اولم است اگر ما آنجا بودیم با این جریان مواجه میشدیم از اینها برتر بودیم از این افرادی که در جنگ بدر و احد شرکت کردند با آن سابقه انصاری که همه چیزشان را حاضر شدند در راه پیغمبر بدهند، مالشان جانشان را دادند همیشه مدافع باشند، تمام ایثارها گذشتها
شریعتی: جدای از فضاسازی بگویید چی شد که این بلا سرشان آمد
حجت الاسلام عابدینی: همین را با تحلیلی که حضرت میکنند خیلی تحلیل زیبایی است حضرت چون فرصت زیاد نیست باید جوری بگوییم برسیم، لذا من از این که حضرت چه جوری آمدند این خطبه را خواندند آن حال آمدند که چه جور چادر حضرت بر زمین میکشید در جمع زنان بنیهاشم آمدند تا در مسجد و اینها را میگذرم الان، با اینکه خیلی زیبا و عالی است و اینکه حضرت میخواهد صحنه را ترسیم بکند به عنوان یک نگاه الهی دارد ترسیم میکند، ببینید کسی تاریخ را دارد رقم میزند و مینویسد که تاریخ را فقط صحنه زمان و مکان نمیبیند، بلکه تاریخ را با فاعلیت حق دارد نگاه میکند، با غایتی که معاد حق است و به سوی حق است دارد نگاه میکند، نگاه به تاریخ با این باور به مبدأ و معاد است لذا تو این نگاه دارد تاریخ را رقم میزند، خیلی زیباست از ابتدایی که شروع میکند فرصت نیست این نگاه را، ببینید چقدر زیباست، با این نگاه شروع میکند وارد میشود
شریعتی: این بحثی که حاج آقا شروع کردند به نظرم ده جلسه بحث است
حجت الاسلام عابدینی: انصافاً هر چقدر اینها پرورده بشود جا دارد من یک قطعه کوچکی اشاره میکنم تا امروز که روز شهادت است بیشترین استفاده را داشته باشیم، مسائل مختلفی که حضرت فرمودند چه اتفاقاتی افتاده پیغمبر چه کردند بعد از اینکه پیغمبر خدا مبعوث به رسالت شدند و با چه کسانی درافتادند و امیر مومنان نقشش اولاً پیغمبر را اینقدر عظیم میکند تا بدانند کسی که میخواهد خلیفه رسول الله باشد باید همتا باشد نه هر کسی بتواند این را، لذا بزرگ کردن نقش پیغمبر در خطبه حضرت زهرا کاملاً حساب شده است به عنوان پدرم نیست، به عنوان یک نبی است که آمده، رسولی است رسول خاتم آمده نقش همه انبیا را در طول تاریخ میخواهد مکمل همه نقشها باشد
شریعتی: تمام بارها را به دوش بکشد
حجت الاسلام عابدینی: تمام را میخواهد آشکار کند و کسی که اینجوری است آمده چه کرده اینها را میگوید بعد میفرماید شیطان را در تمام تجلیاتش و تمام صورش پیغمبر کور کرد، خاموش کرد، از بین برد در خطبه اینها را قبلش میفرماید و در تمام اینها هر جایی که دهان شیطان باز بود، دهان گرگان باز بود امیر المومنین را میفرستاد در دهان گرگ تا او را در حقیقت خاموش بکند که خیلی زیباست. برادرش میفرستاد در دهان باز این گرگها و این شیاطین اینها را او میتوانست یعنی اول پیغمبر را عظیم میکند بعد این بعد دنبالش میفرماید: فَلَمَّا اخْتارَ اللّهُ لِنَبِيِّهِ دارَ أَنْبِيائِهِ وقتی که پیغمبر خدای سبحان انتخابش کرد و برد به دار انبیا یعنی معاد از دنیا رفت وَ مَأوی أَصْفِيائِهِ ظَهَرَ فيكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ، آن خوارهای نفاق، حسکه خار است، آن خارهای نفاق که تا حالا پنهان بود کانه این گاهی میبینید این ساقهها خار در آن یک جوانه یک چیزی است آشکار نیست، اما یک خرده بزرگتر میشود این خار میآید بیرون، خار آن وقت دست زدن به آن ایجاد آزردگی ظهر فیکم حسیکة با رفتن پیغمبر حسیکة نفاق آشکار شد، آن چیزی که جرأت نداشت در حضور پیغمبر بتواند کاری بکند نفاق جرأت بروز نداشت چون هر کاری میکردند وحی الهی نازل میشد، و رسوایی منافقین را به دنبال داشت، لذا منافقین هر کاری میکردند در زمان پیغمبر نگران بودند که نکند آیه نازل بشود، اینها را رسوا بکند، بعد دنبالش و سمل جلباب الدین آن جلباب آن روپوش دین است میگوید سمل، کهنه شد این جلباب دین چرا ببینید یک گل یک درخت وقتی از ریشه قطع میشود یک گل از ساقه قطع میشود رو به چی میرود رو به افسردگی و پژمردگی میرود چون از ریشه اش قطع شده، سمل جلباب الدین، چرا جلباب دین کهنه شد، چون پیغمبری که در حقیقت ریشه این درخت بود از دنیا رفته، و وصی او که این ریشه را میتوانست ادامه بدهد مردم قطع کردند، نپذیرفتند، سمل جلباب الدین دیگر این دین بی ریشه شده، یک ظاهر کهنه شده است
شریعتی: در واقع ارتباط با آسمان قطع شد.
حجت الاسلام عابدینی: ارتباط قطع شد و ارتباطی که حقیقت دین و مسلمانی و انسان بودن به واسطه این ارتباط محقق میشد ارتباط قطع شد سمل جلباب الدین و نطق، وقتی اینجور شد نطق کاظم،کسانی که تا حالا بغضهای فرو خفته داشتند، کاظم یعنی بلعیده بودند، کظم کرده بودند جرأت نداشتند ابراز بکنند یک کظم ممدوح است، آدم میگوید غضب کردی تو کظم غیظ کن، یک کظم از روی ناچاری است، که من میخواهم یک کاری بکنم اما میبینم شرایط اقتضا نمیکند، اگر بکنم، ضرر میکنم، گمراهان آن بغضشان را خفته بود در وجودشان نطق آشکار شد، یک دسته ببینید نطق کاظم الغاوین و نبغ خامل الافلین، یک عده دیگری که آدمهای ضعیف النفسی بودند ارزشمند نبودند، یعنی کسی اینها را حساب نمیکرد، این هم بیاید یک حرفی بزند، امروز بعضیهایش آدم را در صحنه میتواند احساس بکند این به این حرفها چه ربطی دارد تعبیر نَبَغَ خامِلُ الآفِلينَ، آنهایی که اصلاً هیچ در حقیقت ارزشمند بین مردم نبودند به حساب در این مسائل نمیآمدند طرف در کار دیگری ممکن بود، ولی در کار سرنوشت مردم، حاکمیت مردم بخواهد اظهار نظر بکند نبغ خامل الافلین یا اقلین، تعبیر خامل الاقلین اقلین کمها کوچکها اینها اظهار نظر کردند اینها هم آمدند وسط، اینها را دارد حضرت زهرا میفرماید هر دسته اینها یک گروهند و هدر فنیق المبطلین، مبطلین اینها اهل کفر و شرک بودند اما خودشان را داخل کرده بودند در داخل مسلمانان هدر فنیق، صدای اینها درآمد، یعنی یک دفعه چند دسته صدا، بغضهای خفته که اینها خراش خورده بودند از اسلام، بالاخره اینها اسلام جنگید با مشرکین و کافرین، ساده که اسلام مستقر نشد، حضرت اینها را انداخت در دهان گرگها و آنها را از بین برد، اینها هر کدام صدمهها خورده بودند، بغضهای فروخفته داشتند، ضررها دیده بودند اینها، هر کدام الان دیدند یک دفعه صحنه تا پیغمبر از دنیا رفته چی شده، بروز و ظهور بدهند، فخطر في عرصاتكم همه آمدند وسط و خودشان را نشان دادند و أطلع الشيطان رأسه من مغرزه شیطان یک دفعه دید کانه شیطان عقب افتاده از اینها، اطلع الشیطان بعد از اینکه دید صحنه صحنه تا پیغمبر بود، شیطان له شده بود درست است در نظام فردی افراد را گول میزنند اما در نظام اجتماعی قدرت بروز نداشت شیطان، قدرت قاهره پیغمبر
شریعتی: حالا شیطان دید سفره ای پهن شده است.
حجت الاسلام عابدینی: سرش را بلند کرد من مقرضه از مخفیگاهش از جایی کههاتف بکم یک صدایی کرد یک قدری خلاصه ندایی صدایی هاتف بکم منتها ناامیدانه اینقدر مردم محبت پیغمبر در وجودشان بود و پیغمبر اینقدر لطیف حاکمیت را ایجاد کرده بود احتمال نمیداد کسی جواب بدهد به این زودی، هنوز جنازه پیغمبر روی زمین است، فالفاکم لدعوته مستجیبین الفا یعنی یافت، دید مردم خوب جواب میدهند، الفاکم لدعوته مستجیبین، و للغره فیه ملاحظین، آماده گول خوردن هستند حواسشان هست دنبالش انگار کانه مثل اینکه فشاری رویشان بوده در حالیکه با محبت بود قبولشان هیچ کس زور نکرده بود اما و للغره یا للاصله نسخه، فیه ملاحظین دید همه حاضرند دنبالش بیافتد دید حالا که اینجوری است دعوتشان کرد بلند بشوید، قیام کنید اول صدا کرد، دید اینها خیلی آماده اند خوشحال شد، سپس گفت قیام کنند، فوجدکم خفافا فکر نمیکرد الان اینها بگوید قیام کنید قیام کنند. صحنه را اول ترسیم کردم کیها بودند دنبالش حضرت ترسیم صحنه را حضرت، خیلی انسان باید مراقب باشد، ما در وجودمان چه مشابهتی با شیطان داریم که شیطان اینجور امید میبندد و اینقدر سریع میتواند تأثیر ایجاد بشود، ثم و استنهضكم، وقتی شما را دعوت به قیام، فوجدکم خفافا دید خیلی سبک و آماده اند، اینجور نیست به سختی بلند بشوند بخواهند قیام کنند و در مقابل نهضت پیغمبر و کاری که پیغمبر داشت، قد عمل کند دید نه هر کسی به یک عنوانی، شمرد دستهها را هر کس به یک عنوانی آماده است و اهمشکم بعد هیجان زده تان کرد، این هیجان زدگی در قیام و نهضت خیلی برایکسانی که میخواهند یک کاری را شلوغ بکنند که فکر در آن ایجاد نشود، تفکر نیاید، مجال تفکر فاحمشکم الفاکم غضابا دید با این هیجان زدگی به راحتی اینها حاضر شدند هر غضبی را اعمال بکنند، همینهایی که مسلمان بودند تا چند ساعت پیش یک روز دو روز قبل، فالفاکم غضابا، وقتی دید اینجوری است دیگر همه چیز را به هم ریخت، هیچ ملاکی برایتان باقی نگذاشت، فوستم غیر ابلکم و وردتم غیر مشربکم یعنی آنجایی که باید میرفتید آن کاری که باید میکردید از دستتان گرفت، هر کاری هر کسی هر کاری میتوانست بکند، هیچی مهم نبود، هیچ معیار و ملاکی، بعد دنبالش حضرت خیلی مسئله را ادامه میدهد من حسرت آمیز جمع میکنم، چون تازه اینجا جای…
شریعتی: دوستانی که بخواهند مراجعه کنند این بخشی از خطبه حضرت زهرا در مسجد بود ملقب به خطبه فدکیه و من نحو بلاغت حضرت شدم چقدر بلیغ و فصیح است.
حجت الاسلام عابدینی: نکته ای که اگر ما بخواهیم به عنوان یک امر جاری در زندگیمان این را ببینیم چه بکنیم مبتلا به اینجور نمیشویم، در دفاع از دین اگر آن نگاه جمعی شکل بگیرد،کسانی که آن صدق و باور و ولایت و دین را میشناسند به عنوان دفاع از دین، ارتباطشان تک تک نباشد هر کسی بخواهد خودش فقط، اگر آنجوری بود میتواند با یک هیجان در حقیقت چکار کنند جبر را غالب کنند طرف مقابل، خدا هم سنتش این است، ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم اگر مومنان با هم در صحنه با هم بودند، با تمام حکمت و رحمت در صحنه آمدند و عرضه کردند و دفاع کردند از حقایق دین آنجا میتواند اگر صد نفر دقت کنید صد نفر از مومنانی که در آن زمان بودند صد نفر، صد نفر اگر بخواهیم بشماریم، شاید چند صد نفر از مومنان میتوانیم بشماریم اما اگر صد نفر از مومنان در آن زمان میآمدند در صحنه، همراه میشدند با هم میآمدند در صحنه نه تک تک تمام بود صحنه و الان هزار و چهارصد سال دارد از آن زمان میگذرد و داریم تاوان نیامدن مومنانی که اهل ولایت بودند ولی در صحنه نیامدند تا این همه انحراف ایجاد شد، این همه در حقیقت اشکال و تفرقه و تشتت ایجاد شد پس حواسمان باشد تعبیری که علامه طباطبایی دارند خیلی زیباست میفرمایند اگر شیطان بخواهد یکی را شکار کند اول از جمع او را جدا میکند، از جمع مومنان، تکش میکند، وقتی جدا شد و تک شد شکارش راحت میشو.
شریعتی: خود امیر المومنین فرمود گوسفندهای تنها طعمه گرگند.
حجت الاسلام عابدینی: اگر این نگاه را داشته باشیم، من خیلی نکات داشتم میخواستم
شریعتی: همین اشاره خیلی مغتنم بود، چهار پنج ساعت هم وقت داشتیم باز هم تمام نمیشد دوستانی که اهل تحقیق هستند انشاءالله مطالعه کنند و اگر فرصتی بود مجالی بود،
حجت الاسلام عابدینی: همین نکته را عرض کنم که خطاب میکند حضرت به انصار رو میکند به انصار میگوید شما میتوانید الان هم با اینکه چند روز گذشته، قدرتش را دارید، امکانش هم دارید همین الان اگر همین الان اگر بخواهید قدرت دارید، اینجور نیست که از گردنتان ساقط شده باشد، این هم نشان میدهد که قدرت هم بود اما دیگر آن همت نبود، شما خودتان را آلوده کردید به رفاه، به عیش انتم فی رفاهیه العیش آن استقامت نبود در واقع، شما راحت طلبی شما را مانع شد از اینکه بیایید در عرصه بایستید ممکن بود صدمه هم بخورید اما هزینه اش را بدهید انشاءالله خدای سبحان آن شهدای امنیت ما را که آمدند و آرامش را برگرداندند به کشور مورد رحمت ویژه حضرت زهرا سلام الله علیه قرار بدهد
شریعتی: انشاءالله و امیدوارم همه شهدای گمنام همه شهدای عزیزمان که امروز تشییع شدند در سراسر میهن پهناور عزیزمان مهمان سفره پربرکت حضرت زهرا سلام الله علیها باشند و آن ندای حاج قاسم در گوشم میپیچد که در محضر مادران شهدا میفرمودند شما نبودید ولی حضرت زهرا برای بچههایتان مادری کردند و امیدوارم همه شان مهمان باشند سر سفره حضرت زهرا سلام الله علیها و برای ما هم انشاءالله دعا کنند، صفحه صد و شصت و شش را امروز دوستان تلاوت میکنند امروز من میخواهم به صورت ویژه دعوت بکنم از همه اهالی خوب سمت خدا، عزیزانی که سالهاست در کنار هم داریم فضا را نفس میکشیم در طرح قربانی ماه جمادی با یک همت و عزم مضاعفی انشاءالله شرکت بکنید خانوادههای عزت مند زیادی چشم به راه یاری من و شما هستند و امیدوارم امروز به صورت ویژه کمکها صدقات و هدایای شما را دوستانمان دریافت بکنند آیات نورانی سوره اعراف را به اتفاق بشنویم، ثوابش را هدیه کنیم به روح بلند حضرت صدیقه طاهره زهرای مرضیه انشاءالله در دقایق پایانی بعد از تلاوت قرآن همراه شما هستیم و در کنار شما
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم من کوتاه بگویم صبحهای جمعه ساعت هشت صبح شبکه افق ناشنواها میتوانند بیننده یکی از برنامههای سمت خدا باشند که توسط مترجم ناشنوایان اتفاق مبارکی است امیدوارم بپسندیدید چیزی بود از دستمان بر میآمد، در حد وسع و بضاعتمان انشاءالله دوستان دیگر باز هم دارند تدارک میبینند بخشهایی از برنامه سمت خدا را در فضاهای مجازی را با ترجمه ناشنوایان انشاءالله تقدیم حضورشان بکنند، حاج آقا حجت الاسلام عابدینی: وقت در اختیار شماست دعا کنید دعاها مستجاب است امروز ما هم آمین بگوییم
حجت الاسلام عابدینی: می خواهیم دعا کنیم، همین قدر که امیر مومنان علیه السلام وقتی به وصیت حضرت حضرت را دفن کردند شبانه و خاک را ریختند در قبر وقتی بلند شدند و دست را تکان دادند، تازه فهمید چی از دست داده، چه کسی را از دست داده، حزن تمام وجودش را گرفت، رو کرد به پیغمبر السلام علیک و علی ابنتک، سلام بر تو یا رسول الله و بر دخترت، نمیتوانم تحمل کنم، بعد آنجا دارد از دخترت سوال بکنم این رحینه و ودیعه برگشت از او سوال بکند چه بر سرش آوردند چه جوری امتش اجتماع کردند تا له اش بکنند به ما نگفت خیلی دردها تو دلش بود به ما نگفت اما شما سوال کن از او، ببین چه کردند با او، آنجاست خلاصه امیر مومنان علیه السلام متحیر که چه کند بر سر قبر زهرا چگونه برگردد شبها را چه جوری سر کند، لذا میفرماید: ِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّد دیگر شبها من بی خوابم و حزن سراپای وجود من را گرفته، انشاءالله خدایا به حق زهرا سلام الله علیها مشکلات این مملکت را به برکت وجود حضرت زهرا برطرف بفرما باران رحمتت را نازل بگردان بیش از گذشته و انشاءالله این مملکت را گشایشها را برای این مملکت مریضیهای صعب العلاج را برطرف بگردان به برکت حضرت زهرا
شریعتی: خیلی از شما ممنون و متشکرم، رفته بودی و شب بودی و آسمان بی ماه، به عزت و شرف لا اله الا الله، در پناه چادر حضرت زهرا باشید تا سلامی دوباره خیلی ممنون.
اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها” دیدگاه میگذارید;