بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليهالسلام در قرآن کريم
1401-04-14
حجت الاسلام والمسلمین عابدینی-سیره تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم (حضرت موسی علیه السلام)
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. سلام می کنم به تک تک عزیزان، خانم ها و آقایان، ان شاءالله هر جا که هستید خداوند حال شما باشد خیلی خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. خیلی خوشحال هستیم که با هم هستیم و در کنار هم هستیم. به همه بینندگان خوب شبکه افق، شبکه جهانی ولایت و به همه شنوندگان رادیو معارف که صدای برنامه را می شنوند هم با دل و جان سلام می کنم. در محضر حاج آقای عابدینی عزیز سلام علیکم و رحمۀ الله، خیلی خوش آمدید.
عابدینی: سلام علیکم و رحمۀ الله. و همچنین عرض سلام و ادب خدمت همه بینندگان و شنوندگان همان جور که شما فرمودید شبکه افق، شبکه ولایت، و همچنین رادیو معارف. ان شاءالله که همه در پناه امام زمان (عج) باشیم و زندگی ما یک زندگی مورد رضای حضرت باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ حجۀ بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَكِّنَهُ فِيهَا طَوِيلا.
ان شاءالله خدای سبحان عرض وجود ما را و عرض عالم را به برکت اطاعات امام زمان نورانی بگرداند. «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» (زمر/69) این ارض هم ارض وجود ما باشد و هم ارض عالم بیرون باشد که اشراق آن به نور وجود امام زمان (ع) و نورانیت آن به نورانیت حضرت باشد با اطاعت از حضرت و آن اطاعت از حقایق دین. این دهه که در تکمیل آن أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ در مواعده ای که خدای سبحان با موسی کلیم داشته است که «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْر» (اعراف/142) که اوج آن میقات این دهه است. که حالا بحث در این است که تعبیری که در این جا آمده است «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً» (اعراف/142) یک سی شب مواعده داشتند و یک ده شب که حالا علت های آن را در بحث خودمان می گوییم حقیقت مواعده چیست و آیا این به موسی کلیم اختصاص دارد؟ یا این که نقل آن برای ما نشان می دهد که برای ما هم این مواعده امکان پذیر است که به ما دستور دادند که این آیه را در این دهه بخوانید. یعنی در این اربعین کلیمی که این ده روز آخر آن در این دهه ذی الحجه است بیان بزرگان مثل مرحوم آ میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در این است که این مواعده علاوه بر این که آن اوج و تمام آن برای انبیاء اولوالعزم، رسل اولوالعزم در کار هست نحوه ای و مرتبه ای از آن برای همه امکان پذیر است. و لذا وقتی که ما این آیه را می خوانیم تصویر از این که این مواعده ای که موسی کلیم که وقتی می خواست حرکت کند با چه طهارتی، با چه طمطراقی با «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» (طه/12) حرکت کرد. تمام تعلقات را گسست و حرکت کرد. همان جور که در بار اول در کوه طور که مبعوث به رسالت می خواست بشود «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوى» (طه/12) قدم برداشت در این مواعده قطعاً موسی کلیم مواعده ای است که افضل از دوره سابق است. یعنی این موسی است که چهل سال از آن مرتبه گذشته است حالا در یک مرتبه کاملتری به مواعده رب دارد می رود و لذا حقیقت موسی در یک اوج بالاتری از مرتبه بعث به رسالت او الان دارد شکل می گیرد. چه مواعده ای است؟ به تعبیر مرحوم آ میرزا جواد آقا ملکی تبریزی انسان اگر بخواهد تصویری از این مواعده که بین موسی و خدای سبحان پیش آمده است آن هم به صورت طرفینی که واعدنا، یعنی به طوری که خدا با موسی و موسی با خدا، دو طرف، ما با تو و تو با ما، یک وعده خدا با موسی دارد، مواعده یعنی از باب مفاعله و طرفینی است. یعنی هم ما با تو وعده داریم، هم تو با ما وعده داری. دو طرف است، که این خود یک انس ایجاد می کند. که به ما هم دستور دادند که در این دهه این را بخوانید تا با حاجیان در آن مواعده و میقاتی که حاجیان دارند در صحرای عرفات و مشعر و منا و آن حالاتی که آن جا دارند شما هم در حج آنها شریک می شوید یعنی مواعده برای ما هم محقق می شود. این میقات محقق می شود. همچنان که برای حاجیان محقق می شود. منتها در مرتبه ای که «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» در وجود او محقق شود. وقتی دارد این نماز را بین مغرب و عشا می خواند لااقل آن این است که در آن موقع توجه به این مواعده ای که خدا با موسی داشته است پیدا کند و حاجیان دارند پیدا کند و برای خود مرتبه ای از آن را، یک شمه ای از آن را، یک تجلی و ظهوری از آن را بتواند محقق کند. یعنی در یک حالت خلوت انس، راحت، یک توجه به این که مواعده است و طرفینی است و خدا أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي می خواهد بشود. می خواهد با ما بنشیند. خیلی تعبیر است. ما این حرف ها را بزنیم ما اگر می گوییم از روی جهل می گوییم. اما چون تعبیرات از تعابیری است که در روایت ما وارده شده است که آنها با اشراف این را فرمودند آنها می دانند چه دارند می گویند. یعنی آیا خدای سبحان با آن رحمت رحمانی و رحیمی خود این جور فراگیر می شود و شمول پیدا می کند و فهم این مرتبه را هم به ما می دهد چون از آن طرف که انفعالی نیست، فهم آن را به ما می دهد. از این طرف است که انفعال ایجاد می شود و لذا این مواعده که محقق می شود حقیقت آن فهم ارتباط است. حقیقت آن فهم «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم» (حدید/4) است. فهم أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي است. همنشین بودن با خدا را انسان باید احساس کند. و این چه قدر دلگرم کننده است که به ما اجازه دادند که این گونه این مواعده را بفهمیم و باور کنیم و این مثل این می ماند که خدای سبحان در را باز کرده است و به ما می گوید بیایید. یک دعوت مواعده است، از دعوت بالاتر است. دعوت عمومی است. این مواعده کأنه با هر کسی خدا یک وعده دارد.
که چنان لطف او شامل هر تن است که هر بنده گوید خدای من است
این مواعده از آن سنخ است که رابطه انسان با خدا رابطه با خدای من است. مواعده خدا با من است. «وَ واعَدْنا مُوسى» (اعراف/142) آن مواعده با موسی است این جا واعدنا با ما. با من. پس وقتی داریم این آیه را می خوانیم اشاره به تاریخ نمی کنیم که موسی مواعده داشت. یعنی با این آیه داریم الان مواعده خود را با خدا در حقیقت رقم می زنیم و آن را در حقیقت داریم محقق می کنیم. پس با این نگاه حتماً طهارت بیشتری و توجه و حضور قلب بالاتری را می طلبد. این را به عنوان یک توجهی که این چند شب باقی مانده که از این نماز باقی مانده است ان شاءالله در این دهه ذی الحجه قدر بدانیم و این مواعده را احساس کنیم. یعنی سعی کنیم با احساس وارد این نماز شویم و احساس مواعده حتی به صورت، صورت ذهنی اقلاً، به صورت تصور ذهنی. همین هم خود یک مرتبه ای است که از نبود آن بهتر است. ان شاءالله خدای سبحان این قدر کریم است که به اعدنا بهانه ای خریدار است. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ» (توبه/111) خدا خریدار مؤمنین است و دنبال یک بهانه ای است که برای این که خریداری را به ما نشان دهد که او خریدار است. ان شاءالله در این شب ها به برکت حضرت موسی و هارون که این شب ها یک تعلق ویژه ای به آنها دارد که آنها تازه یک شأنی از شئون، یک تجلی از تجلی رسول خدا و اهل بیت (ع) هستند به برکت وجود مقربین درگاه او ان شاءالله ما را هم در این مواعده راه بدهند، قبول کنند، محرم شویم. بعد از آن در آخر دهه در روز عید قربان بگویند «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَن» (آل عمران/37) خدای سبحان به قبول حسن از همه ما ان شاءالله قبول کند.
شریعتی: من پریشب به یک مناسبتی یاد شما را کردم. به یک آیه از سوره مبارکه احزاب رسیدم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى» (احزاب/69) مثل آنهایی نباشید که حضرت موسی را آزار دادند. و من یاد این اذیت ها افتادم و احساس کردم باز هم این آیه برای من پیام داشته است. و حالا امروز هم باز هم این آزار و اذیت های که حضرت موسی (ع) از قوم خود چه ها کشید و هارون را ان شاءالله مرور می کنیم و با دل و جان می شنویم.
عابدینی: باز هم اجازه می گیریم از حضرت موسی این عنصر لطیف، عفیف، این عنصر الهی که اسم حضرت موسی (ع) که می آید دل آدم آب می شود که خدای سبحان چه لطفی کرد به بنی اسرائیل که موسی کلیم الله را برای آنها بعد از آنها دورانی که اینها در رنج و عذاب بودند به عنوان قائم آنها برای آنها فرستاد و قیام کرد و اینها را به این زیبابی از دست فرعون و لشگر فرعون که با غرق آنها به سرانجام رسید نجات داده است. چه قدر این واسطه فیض زیبا، عالی، لطیف، لذا توسل به او توسل به یکی از اسماء الهی است. انبیاء اسماء الهی هستند. انبیاء ملائکه الهی هستند. یا تعبیری که بعضی بزرگان دارند که ملائکه در قوس نزول، انبیاء در قوس صعود هستند. یعنی انبیاء در قوس صعود چون اینها معصوم هستند «لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ» (تحریم/6) آن چیزی را که امر خدا است اینها عصیان نمی کنند و آن چنان که ملائکه عصمت دارند. تازه اینها خلیفۀ الله هستند که ملائکه هم بر آنها ساجد است. بعد ببینید خدا اینها را در اختیار ما گذاشته است و اینها را رابطه خود با ما قرار داده است و این جور هم نیست که اینها از دنیا رفته باشند ارتباط قطع شده باشد. بلکه آنها همین جور که پیامبر اکرم (ص) وقتی در معراج مشرف شدند در آسمان های مختلف با انبیاء ملاقات داشتند. معلوم می شود که اینها حیات دارند. ارتباط دارند. هر آسمانی یکی از انبیاء بزرگ موکل بر آن آسمان و ورود به آن باطن عالم است که انسان وقتی می خواهد عبور کند از ظواهر به باطن عالم باید با توسل به نورانیت حضرات انبیاء (ع) که ظهورات پیامبر اکرم هستند، ظهور تفضیلی پیامبر هستند با توسل و ارتباط با آنها ارتباط با مراتب آسمان و باطن عالم پیدا کند. حالا این عنصر لطیف و این ولی الهی بعد از این که در مقابل فرعونیان آن قدر آزار دید و اذیت شد و اینها حالا اشد اذیت او در مقابل قوم خود است که اینها را نجات داده است. از ذلت آنها، از تمام آن بیچارگی ها و بدبختی ها و بی هویتی آنها، آنها را نجات داده است و اینها را سید و آقا قرار داده است. تصمیم گیر در رابطه با آینده خود، از بردگی به سیادت و آقایی اینها را رسانده است حالا اینها با موسی کلیم (ع) نمی سازند و او را اذیت می کنند. از همان اولین اذیتی که تا عبور کردند «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَة» (اعراف/138) گفتند که برای ما هم یک خدای دیدنی قرار بده تا رسیدند به این جایی که پای کوه طور و این جا شعبه های مختلف و دسته های اسباط مختلف هر کدام سازی دارند، هر کدام در حقیقت رابطه ای پیدا می کنند که وقتی می خواهد برود و آن مواعده ای را که با خدا دارد که تورات را بگیرد تا برای آینده اینها بیاورد و تورات به عنوان یک تحفه الهی که قرن ها و سال ها و بلکه هزارها باید بشریت رشد می کرده است تا قابلیت گرفتن تورات را پیدا کند و این تحفه ویژه الهی است که تا به حال به این صورت تا آن دوران محقق نشده بوده است آن وقت اینها در موقع رفتن موسی و در موقع بودن موسی و پس از اخذ موسی که این را می گیرد می آورد، ببینید با موسی کلیم چه کردند و چه کردند بعد از این که هر کدام از اینها … شاید یک نکته ای که یکی از تفاسیر نقل کرده است و نکته دقیقی است که گاهی عزت یک قومی باعث می شود خدای سبحان به آنها توجه کند و به آنها اعطا کند. گاهی حقارت یک قومی، از بس حقیر هستند، از بس اینها بی قدر هستند خدا می گوید قابل اعتنا نیستند آنها را ول کنید. یعنی حتی اگر کاری می کنند که آن کار، کار صحیحی نیست از اینها می گذرد نه به خاطر این که اینها شریف هستند، مثل بچه ای که آدم از آن می گذرد چون آن فهم و درک را الان ندارد از او می گذرید؛ یعنی اینها خود را در رتبه ای آورده بودند که خدای سبحان بارها و بارها باید از سر تقصیرات اینها می گذشت. از این جا می گذشت دوباره قدم بعدی، دوباره قدم بعدی، دوباره قدم بعدی، که هر چه حالا جلو می رویم می بینیم که با موسی کلیم چه کردند؟ از این جا که به میقات رفته است، حالا قبل از آن که آب و غذا و سایه و هوا و چه و چه بکنیم، تا وقتی که حرکت کرده است و برای اینها آن جا رفته است موسی کلیم که دستور الهی بیاورد که تا زندگی آنها الهی بشود اینها گوساله پرست شدند. در عرض همین چهل روز که مواعده بوده است. چهل روز از جریان گذشتن از دریا گذشته است حالا بگویید دو ـ سه روز هم اضافه تا به این جا رسیدند، چهل و چند روز گذشته اینها در حقیقت تمام دین موسی (ع)، تمام الاهیت خدای سبحان، قدرت خدا را از عصا گرفته، تا ید بیضا گرفته، تا عبور از دریا گرفته است، تا غرق فرعون گرفته است تا همه اینها را که یکی از آنها کفایت می کرد یک قوم و یک آینده و یک جهانی را متحول کند اینها با چشم همه اینها را دیدند، نه شنیدند. تعبیری که در روایات دارد که پیامبر اکرم آه می کشیدند، امام صادق آه می کشیدند امیرالمؤمنان (ع) که (18:16 نامفهوم) بعد آن جا می فرمایند مگر ما برادران آنها هستیم، حضرت می فرمایند که شما اصحاب من هستید. برادران من کسانی هستند که در آخر الزمان می آیند که آنها ندیده ما را خریدند قَوْمٌ آمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاض. اینها دیدند جلوی چشم آنها واقع شده است اما کفران کردند. اما آنهایی که ایمان آنها در اوج است ندیدند اما شنیدند با همان شنیدن ایمان آوردند. ببینید چه قدر تفاوت است. این جا نه یک بار دیده باشند یعنی ما وقتی می شنویم قوم موسی از دریا نجات پیدا کردند و لشگریان فرعون با فرعون در دریا غرق شدند این شنیدن آن یک حالی است اما ببینند این موج عظیمی که دریا ایستاده است، از حرکت باز مانده است، شکاف خورده است و آن هم دوازده راه ایجاد شده است و آنها دارند می آیند و این آب بیاید روی سر آنهایی که در حقیقت دشمنان صدها ساله اینها بودند، نه دشمن چند روزه اینها. تمام اینها را به بردگی، خفت، بیچارگی، که در حقیقت «يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُم» (بقره/49) بچه های آنها را می کشتند. چندین هزار بچه از اینها کشتند تا موسی به دنیا نیاید. حالا همه اینها را دیدند «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ» (زخرف/54) استخفاف، ذلتی که برای اینها ایجاد کرده بود تا او را اطاعت کنند، همه اینها را که دیده است بعد با همه اینها آنها این جور با موسی کلیم ناسازگاری می کنند. با هارون ناسازگاری می کنند. این چند روز خیلی حوادث در آن فشرده است. یعنی مثل این می ماند که چند تا دوربین باید کار بگذاریم یک جا موسی کلیم و رابطه با خدا. در یک حال عجیب که آن اوج عبودیت موسی کلیم را در ارتباط با خدا محقق می کند تا بالاترین کمالی را که ممکن است در آن دوره که تورات است از خدای سبحان اخذ کند. این یک حال است. یک حال عده ای، هفتاد نفری که حالا بنا بر آن قولی که در همین سفر همراه موسی بودند اینها پای کوه ایستادند تا صدای خدای سبحان را که با موسی تکلم می کند را هم به اذن موسی اینها بشنوند که اینها هم باور کنند. اینها هم یک دسته هستند، که یک دوربین هم باید حالات اینها را که اینها هم دارند عبادت می کنند، اینها هم در حقیقت حالات خود را دارند، در هفتاد نفر که طبق روایت امام رضا (ع) از هفتصد هزار نفر، هفتاد هزار نفر، و از هفتاد هزار نفر، هفت هزار نفر، و از هفت هزار نفر، هفتصد نفر و از هفتصد نفر، هفتاد نفر انتخاب شدند. یعنی مرتب غربال شدند تا بهترین های قوم موسی همراه موسی کلیم بشوند و اینها دیگر زبده بنی اسرائیل هستند. اینها که در این جا آمدند زبده بنی اسرائیل هستند. اینها هم یک دسته که حالا سرگذشت اینها را هم می گوییم که ببینید این چه قدر … هر کدام را باید تک تک بگوییم اگر یکی را بگوییم با آن یکی قاطی شود الان آن وقت آن کامل جا نمی افتد. بعد یک دوربین هم قرار می دهیم در قسمتی که قوم موسی است. منتها این جا خود چند مرحله است. یک جا هارون (س) است و اطرافیان موسی که به موسی ایمان محض داشتند و دائماً دنبال اجرای دستورات و فرامین موسی از طریق هارون بودند، یک دوربین های دیگر فرعی در چادرهای مختلف و جاهای مختلف و اسباط مختلف، سبط های مختلف دوازده گانه که هر کدام یک سازی دارند، یک حالی دارند، یک کاری دارند انجام می دهند به خصوص بعضی از این دوربین ها متمرکز بر سامری است. سامری از وقتی موسی کلیم برای میقات رفت کأنه منتظر این فرصت بود، حالا بعضی ها ممکن است بگویند که سامری بعد در اواخر این کار را کرد، اما این نقشه نمی خورد به طوری باشد که یک شبه محقق شده باشد، غیر از این که آیات قرآن هم به گونه ای بیان می کند که نشان می دهد تا موسی رفت اینها شروع کردند. حالا هر کدام از این دوربین ها اگر فعال باشد که نشان بدهیم می بینید فعالیت جدی است. این جور نیست که سکونی بین آن باشد که بشود از این یکی به آن یکی عبور کرد. لذا باید اینها را جدا جدا بررسی کرد. حالا ما از این نگاهی که موسی کلیم در کوه طور رفته است و آن جا دارد اخذ می کند این را الان مسکوت می گذاریم تا بحث گرفتن تورات را در جای خود بیان کنیم. یک دوربین هم گفتیم در آن هفتاد نفر است آن هم الان مسکوت می گذاریم، که آن هم در جای خود آیات آن را می خوانیم و عرض خواهیم کرد.و یک دوربینی در هارون است که دارد زحمات هارون و اطرافیان را می بیند، یک دوربین هم در اتاق سامری است. این دو دوربین را یک خرده روی آن دقت می کنیم دو پنجره نگاه را از این دو زاویه. که حالا موسی کلیم رفته است و اینها، سامری ها و اطرافیان سامری در حقیقت دنبال فرصت بودند. ببینید یک فعالیت خیلی شدیدی، رقابت جدی ای بین اسباط حضرت یعقوب (س) بود. سبط های دوازده گانه و اینها هیچ گاه برتری یک بر دیگری را نمی پسندیدند. دائماً دنبال این بودند که خود را اثبات کنند. لذا الان که فرعون های غرق شدند و دارد یک جامعه ای شکل می گیرد رقاب جدی در مناصب و زمینه سازی برای مناصب و منصب ها بین اینها شکل گرفته است که هر کدام کجا بنشینند. جایگاه خود را برتر ببینند تا بعد از این چه جوری شخصیت خود را مطرح کنند تا بعد از این که موسی حاکمیت را دارد تشکیل می دهد تا این در حاکمیت جزء نفرات بالای حاکمیت باشد. از این طرف یک عده آدم های صالح هم هستند که اینها هم طرفداران موسی هستند، مؤمنان به موسی هستند، وسوسه خناسان سراغ اینها هم می رود که اینها را هم که تشخصی دارند جزء حواریون موسی (ع) حساب می شوند اینها هم دنبال آنها بروند بلکه اینها بلغزند به عنوان که تو یک جایگاهی داری ما هم طرفدار تو هستیم ما هم آماده هستیم از تو پشتیبانی کنیم کم کم یک قیامی کند در مقابل هارون. یعنی این جریان نسبت به آنها هم طمع دارد. یعنی این جور نیست که فقط دنبال کسانی باشد که از اول اهل نفاق هستند بلکه دنبال حتی کسانی که صالح هستند هم هست که آنها را چه کار کند؟ چون اینها الان تشخصی دارند و زمینه دارند از این فرصت استفاده کند اگر این بیاید راه اینها هم بازتر می شود. با هر کدام از اینها رایزنی ها، گروه بندی ها، رفت و آمدها، شور ها دارد شکل می گیرد. چه وقتی؟ وقتی که موسی در کوه طور است. دارد با خدای سبحان راز و نیاز می کند و به اینها گفته است پای کوه طور شما در این جا باشید با تضرع به خدا بخواهید که خدا آن بهترین را برای شما نازل کند. هر چه قدر مثل شب قدر که می گوییم آمادگی ما بیشتر باشد تقدیرات الهی بالاتر نازل می شود، برای اینها نزول تورات یک تقدیری است. هر چه قدر آمادگی آنها بیشتر باشد آن تورات می خواهد عظیم تر برای اینها نازل شود. در این برهه یک عده ای دنبال این آشوب و این وسوسه ها هستند و دنبال بعضی مثل سامری هم رفتند و حالا این که سامری کیست؟ این شخص، چون اقوال مختلفی هست و تثبیت آن شاید سخت باشد ولی در عین حال از کاری که کرده است معلوم می شود که هر چه که بوده است، کسی بوده است زرگر بوده است، شغل او زرگری بوده است، علم کئانت را بلد بوده است. نظام ستاره شناسی و آن آثاری که از ستاره شناسی هست را بلد بوده است. تا حدودی سحر را آشنا بوده است و در عین حال چون می دانست جریان موسی کلیم به ثمر خواهد نشست از کسانی بود که از ابتدا دنبال موسی آمد. شاید حتی آن شخصی هم که روایت هم نقل می کند، آن شخصی هم که درگیر شد با آن قبطی، که بعد موسی را صدا زد برای کمک در آن موقعی که موسی هنوز در دربار فرعون بود و با آن سیلی موسی و آن مشت آن شخص مرد، در روایت دارد آن هم سامری بود که جزء کسانی بود که می دانست موسی منجی است با این هنوز علنی و آشکار نشده بود و اظهار همراهی داشت. بعضی می گویند سامری از اول یک مهره منافقی بوده است که این مهره منافق چون می دانست این جوری هست و عاقبت دارد همراه شده بود و نزدیکان موسی بود. جزء آن دسته های اولی بود، حلقه های اولی بود که در آن مرتبه مخفی هم با موسی همراه بود و حتی بعضی نسبت دادند که مشروعیت ولادت هم نداشته است. این که حالا شخصیت او چه جوری است ما خیلی توضیح زیادی نمی خواهیم اگر یک جلسه سامری شناسی او لازم شد آن وقت توضیحات بیشتر عرض می کنیم. اما هر چه که بود یک شخصیت با نفوذی بود. مترصد فرصت با آن که از اول می دانست دنبال فرصت بود. لذا وقتی که دور و بر او آمدند این مقدار نرمی نشان داد و اطرافیانی هم که دنبال فرصت بودند با سامری کنار آمدند. منتها زیرکی که داشت خود را در مقابل هارون و موسی قرار نداد. یعنی نیامد خود را در مقابل هارون قرار دهد ولی کار عجیبی که کرد این است فرعون گفت أنا ربکم الاعلی، من خود پروردگار برتر شما هستم این از او پست تر کار کرد. چه کار کرد؟ گفت خدای شما را، رب شما را من خلق می کنم. یعنی یک گوساله ای ساخت که خالق آن سامری بود. دقت کنید ببینید یک موقع طرف می گوید این موجودی که خدا خلق کرده است که من هستم من پروردگار شما هستم. خالق خود، خود او نبود. اما این می گوید من پروردگار شما را خلق می کنم. کدام از جهت ظاهری بالاتر می شود؟ در حقیقت این که این خلق کرده است می شود. من خالق خدای شما هستم. این جایگاه بالاتری است که مردم ببینند این خالق خدای ما است، آن را جلوی چشم مردم خلق کند. یک موقع است یواشکی خلق می کند می گویند خالقیت آن را ندیدیم. جلوی چشم مردم، جلوی نظر مردم. همان جا ببینید این نگاه، این پستی این و ما گاهی می بینیم فکر می کنیم فرعون خیلی پست بوده است آن سر جای خود است، از پستی او چیزی کم نمی شود اما نگاه می کنیم می بینیم بعضی با این نگاه چه کرده است که می آید جلوی چشم مردم. و کار عجیبی که کرد این بود که تمام آن نظام جامعن شناسی قوم موسی را خوب ثبت کرده بود. آن که در دوران سختی فرعونی دعوت به گاو و گاوپرستی از طرف فرعون هم، در مجمع البیان هم نقل می کند که مردم را به گاوپرستی هم سوق می داد. علاوه بر آن که خود را رب اعلی می دانست این جریان گاوپرستی را که فرعون سوق می داد در جریان عبور از دریا تا رسیدن به آن قومی که گوساله و گاو می پرستیدند تا دیدند اینها گفتند «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَة» (اعراف/138) آن می دانست که آن چیزی که دل های اینها را می تواند به سرعت به سمت آن چیزی که درون اینها هست سوق بدهد همان جریان گاو و گوساله پرستی است که از قبل در وجود اینها اشباع شده بوده است، اشراب شده بوده، نمی خواهد جدید باشد چون یک کار جدید، یک حرف جدید هر چند محسوس خیلی سخت است، روی امر ریشه دار در قلوب آمد و آن را دست گذاشت. این خود خیلی کار جدی است. دشمنان ما هر چه قدر جامعه ای را خوب بشناسند در فعل خود موفق تر می شوند. لذا شیطان موفق ترین است چون بهترین شناسای انسان است، از خود انسان گاهی زوایای وجود انسان را بهتر می شناسد. لذا می تواند از راه راحتی که آن نفوذ امکان پذیر است وارد شود. لذا ما باید با مهندسی معکوس فعل شیطان چه کار کنیم؟ از آن طریق پاتک به خود شیطان و دشمنان خود بزنیم. این نگاه را داشتم عرض می کردم که سراغ این آمدند. این کاری که کرد تلفیق کرد بین آن چیزی که در دل های اینها از گوساله و گاوپرستی از سابق از زمان فرعون بود، و دوباره یک جلوه ای از آن را بعد از عبور دریا دیدند که آن قوم یعکفون، با عکوف و دائماً خود را وقف کردن این شوق برای اینها که دیدند عجب آن قوم چه قدر در حقیقت با حال دارند عبادت می کنند این دوباره برای آنها زنده کرد. موسی که نیست، شوق اینها هم به یک الهی هست و از آن طرف هم چه که از خدا دیدند در قدرت نمایی خدا برای اینها می خواهد در همین گوساله حصر شود. آن گوساله که جلوی چشم آنها هست. نمی خواهند بگویند خدا را قبول نداریم می گویند «هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى» (طه/88) این همان خدای موسی است. چه طور خدای موسی در شجره تجلی کرد با موسی حرف زده است این در این جا گوساله است. همین گوساله خدای شما است. و چه قدر آدم باید از جهت فکری حقیر بشود آن خدایی که این همه قدرت داشت برای اینها در غرق فرعون حالا یک گوساله ای بشود که خالق آن سامری می شود. تلفیقی از گوساله و طلا. طلایی که عقده سالیان سال قوم موسی بود که در اثر ذلت و تحقیر و دیدن طلا در دست فرعونیان و حسرت این که این را داشته باشند در وجود خود آنها این حسرت، حالا طلاهای آنها به چن صورت بود، آیا این طلاهایی که در دست قوم موسی بود همان طلاهای زنان فرعونی بود که اینها به عنوان آن جشن عید از آنها امانت گرفتند، سابقه داشت که یک روز ـ دو روز دست اینها باشد و به عنوان امانت برگردانند که بعضی نقل ها دلالت بر این دارد یا نه طلاهایی بود که لشکریان فرعون همراه خود برای تزیین خود استفاده کرده بودند، وقتی که غرق شدند جناز ه های آنها که روی آب آمد این طلاها را آنها گرفتند و برداشتند و همراه داشتند حالا الان خیلی به آن کار نداریم آن طلاهایی که نداشتند ولی به هر صورتی از فرعونیان به دست آورده بودند و همراه آنها بود و آن حسرتی را که داشتند که در طول سالیانی با تزیین طلا، این تلفیق بین گوساله و طلا که خدای اینها خدای مطلا باشد، گوساله طلایی باشد. آن وقت اینها علاوه بر این به گاو زرد هم یک علقه ای دارند. اینها خیلی در نکات جامعه شناسی و روان شناسی دقیق است که قوم موسی در دوران فرعون هم به گاوی دعوت می شدند که زرد رنگ بود و بعد هم در جریان بعدی که بین دو قومی از بنی اسرائیل یکی کشته می شود و بعد می خواهند آن زنده شود پیش موسی (ع) می آیند آن گاوی که «بَقَرَةٌ صَفْراء» گاو زرد، آن جا هم باز گاو زرد است که قدر قرآن هم ذکر می شود. اینها خیلی زیبا است رد آن را پیدا کردن. که اینها یک علقه ای هم به گاو زرد داشتند. و لذا گوساله مطلا و طلایی برای اینها یک ویژگی است. هم طلا بودن، زرد بودن و گاو بودن همه اینها علقه های وجودی اینها را به راحتی جذب کرد. به خصوص با این که این جریان کئانتی که سامری داشت و قدرتی که پیدا کرده بود و همان جور که در قرآن دارد که وقتی موسی کلیم آمد این را گرفت که تو چرا این را درست کردی؟ چه کار کردی که این در حقیقت … آن جا دارد «فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ» (طه/96) می گوید آن خوار و صدایی که این گوساله داشت در اثر این بود که من وقتی که جبرئیل بر مرکب سوار بود و جلوی فرعونی ها حرکت کرد تا اینها بیایند در داخل و نترسند من از یک پای مرکب او خاکی را برداشتم که آن خاک، چون هر جا قدم می گذاشت آن مرکب حیات داشت، این خیلی زیبا است و داریم که جبرئیل هر جا که قدم بگذارد مادی نیست اما آن اثر وجودی و تعلق او حیات است. چنانچه خضر (س) همین گونه است، چنانچه امام زمان (عج) در زمان ظهور همین جور خواهد بود. می گوید از او برداشتم و او در این ریختنی که طلا را ریختیم و آب کردیم از آن خاک هم در او ضمیمه کردند تا این صدا در حقیقت ایجاد شد.
شریعتی: مگر می توانسته است که تصرف کند؟
عابدینی: یکی از بحث های مهم همین بحث است که این خوار که در قرآن دارد که این صدا داشت می بینید می گویند که اسب شیهه می کشد و هر کدام از این حیوانات یک صدایی دارند. گاو هم آن صدای گاوی که دارد اسم آن خوار است. لَهُ خُوار، صدای گاو را داشت. یعنی با این که عِجْلاً جَسَدا، با این که یک جسد بود، مرده بود، زنده نبود، اما صدا داشت. حالا این صدا اقوال است که آیا با سحر این صدا را ایجاد می کرد آیا با علم مواد شناسی توانسته بود کاری کند که، لوله هایی را تعبیه کند که در جهت باد هوا که می آمد وقتی می خواهد خارج شود، دیدید وقتی باد یک مقدار می آید مثلاً راه در یک ذره باز باشد یک زوزه ای دارد، این آیا با این طریق توانسته بود صدای گاو را ایجاد کند، یا کسی را تعبیه کرده بود در یک جای مخفی که این صدا را ایجاد می کرد، مردم می دیدند. در این اقوال مختلفی آمده است. اما تعبیری که در قرآن می گوید «فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ» (طه/96) من از جای پای جبرئیل مقدار خاکی برداشتم و او را فَنَبَذْتُها، او را در این گوساله قرار دادم تکذیب هم نشده است، این معلوم می شود که از علم سحر به نحوی استفاده کرده بود. حالا علم سحر تا چه حدی امکان پذیر است آن هم خوار که موسی کلیم به دنبال آن در همان سوره اعراف است یا سوره بقره است، در آن جا موسی کلیم می فرماید که این گوساله با شما صحبت نمی کند یعنی اگر صدا هم دارد، صدای او هدایتگری برای شما ندارد. یک صدایی بوده است که ایجاد شده است. خدا برای شما با صدا هدایتگری ایجاد کرده است. تورات آورده است. مبعوث به رسالت کرده است. ببینید چه قدر مردم یک باره برای آنها صدا مهم می شود. حالا این صدا هر جور که می خواهد باشد، حتی اگر مبهم مبهم باشد. همین مقدار برای آنها ارزشمند می شود. حالا اینها آمدند، تمام طلاهای قوم را جمع کرده است و گفته است هر کسی می خواهد به خدا مقرب شود باید از آن چیزی که او را مایل می کند و از خدا دور می کند باید خود را دور کند. اگر می خواهید در حقیقت غضب خدا از شما فرو بنشیند باید اینها که سبب غضب است از خود دور کنید. لذا طلا و جواهراتی را که به دست آورده بودند می گوید بیاورید و بدهید تا بتوانیم جلوی غضب خدا را بگیریم چون شایع کرد که موسی در طور از دنیا رفته است و این هفتاد نفر و موسی را خدا در حقیقت در آن جا از بین برده است. لذا غضب خدا می خواهد شامل حال ما بشود. با این انگیزه و ترس مردم طلاهای خود را آوردند و جلوی این قرار دادند و شروع کرد با همان علم زرگری که بلد بود، با ریخته گری یک گوساله بزرگی، عجلی را ساخت و ریخته گری کرد و ذوب کرد و آب کرد و این را ساخت که در آن صدایی قرار داده بود. یک تعبیری خیلی زیبا، دل من نمی آید این نقل را نکنم، هر کدام از اینها انتقال امروزی دارد. متأسفانه این قدر فرصت کم است تا آدم نگاه می کند وقت دارد می گذرد من دارم ترسیم آن جا را می کنم انتقالات امروزی آن دیگر فرصت نمی شود و حیف هم هست. آن جا در یک کلامی از عیسی (ع) هست که می فرماید که قلبُ کل انسانٍ حیث ماله. قلب هر انسانی آن جایی است که مال او قرار دارد. فاجعلوا اموالکم فی السماء تا در حقیقت تکن قلوبکم فی السماء، اموال خود در آسمان سرمایه گذاری کنید تا قلب های شما آسمانی شود. این با این که مربوط به عیسی (ع) است که 500 ـ 600 سال بعد از موسی (ع) می آید.
شریعتی: اموال خود را در آسمان بگذارید یعنی انفاق کنید؟
عابدینی: یعنی خرج کردن در راه دین، سرمایه گذاری های این جوری. اموال هم اعم از مال ظاهری است. عمل انسان هم جزء در حقیقت آن مال، عمر و سرمایه او است. رأس المال او سرمایه گذاری می شود. هر کجا می خواهید سرمایه گذاری کنید در جانب خدا سرمایه گذاری کنید. در رفت و آمدهای خود، ارتباطات خود، اموال خود، هر چیزی، کار خود، هر کاری که می خواهید بکنید، سرمایه گذاری خود را اگر در آسمان کنید، مرتبط کنید، قلب های شما آسمانی می شود. یک راهکار کاملاً کاربردی است. یکی از عرفا بیان زیبایی دارد. می گوید این دستورالعمل که عیسی (ع) گفت با این که سامری و موسی (ع) قبل از این جریان بودند ولی سامری از همه بهتر این را پیاده کرد. گوساله را آورد، طلاهای مردم را که اموال مردم بود در گوساله ای که آن جا آب کرد قرار دارد تا قلوب مردم به سرعت میل به این گوساله پیدا کند. لذا به سادگی قلوب به سمت گوساله جذب شد. یعنی آن جا دارد که فاجعلوا اموالکم، این فاجعلوا اموالکم را در گوساله قرار داد تا قلب ها به سرعت به سمت گوساله میل پیدا کند. این یک دستورالعمل است که فاجعلوا اموالکم فی السماء قلب کل انسان حیث ماله، قلب انسان آن جایی است که مال او است لذا اگر مال انسان جایی دیگر است هر کاری می کند قلب او سمت خدا نمی رود. پس حواس ما باشد که نگاه به زندگی و سرمایه عمر خود را و وجود خود را و اعمال خود را، با الاهیت سوق بدهیم. هر چه قدر از این دور شویم قلب ما به آن سمتی که دور شده است میل پیدا می کند. هر چه قدر انسان در روابط خود الاهیت فراموش شود قلب او هم الاهیت در آن فراموش می شود. لذا سامری این کار را کرد. جلوی مردم این گوساله را آب کرد و ساخت و آن صدا و این بین سامری و هارون (س) در این چند روزی که اینها مشغول این کار بودند مقاول ها و گفتگو های متفاوتی و رفت و آمدهای زیادی مردم را … هارون در سخنرانی خیلی فصیح بوده است، هارون وقتی سخن می گفت مردم خیلی به سمت هارون جذب می شدند، سخنان او دلنشین بود، خیلی زیاد جریانات سابق را، ایام گذشته را به یاد می آورد، «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّه» (ابراهیم/5) اما سامری هم قدرتمندی او از جهت آن ظهور بود. که گوساله ای که دل اینها به سمت آن بود، از یک سو، گاوی که از ابتدا در وجود اینها اشراب شده بود که «أُشْرِبُوا في قُلُوبِهِمُ الْعِجْل» (بقره/93) اشراب شده بود. اشراب شده بود یعنی مثل این که رگ و پی اینها با گاو پرستی رشد کرده بود. مثل این که آدم آب را می خورد در وجود انسان می نشیند، این می گوید «أُشْرِبُوا في قُلُوبِهِمُ الْعِجْل» (بقره/93) اصلاً گوساله در دل اینها نشسته بود. اصلاً احساس نزدیکی خاصی داشتند. که این کاری را که استفاده کرده بود سامری در جریان گوساله و طلایی بودن آن، و زرد بودن و گوساله بودن آن، خلأ حضور موسی، جهل مردم، احساسی بودن و مادی بودن خیلی زیاد قوم موسی، از همه اینها خوب استفاده کرد تا توانست در مقابل سخنرانی های بلیغ الهی هارون (س) که خیلی زیبا هم بیان می کرد، توانست جمع زیادی از مردم را به سمت خود جذب کند. حالا مردم در این جا چهار دسته شدند، ان شاءالله جلسه آینده عرض خواهیم کرد که در رابطه با گوساله پرستی چهار دسته شدند و سه دسته از آنها با سه روش طرف سامری شدند یک دسته از مردم همراه هارون باقی ماندند. عیناً این جریانات امروز، گوساله امروزی، مطابق خود آن است. لذا خیلی زیبا است که بدانیم که آن چه به عنوان دجال در آخرالزمان خواهد آمد یا امروز اگر می بینیم که جریان آن نظام غربگرایی، اساس آن بر مادیت است. حس گرایی است. که حالا اینها یک تناسب هایی با هم دارد. جذب وجود انسان به سمت حس گرایی امروز خیلی در حقیقت … گفتگوهایی که صورت گرفته است چه طور توانست جذب کند امروز نظیر آن را ما می بینیم که …
شریعتی: همان نکته ای که اول شما اشاره کردید این سنت همچنان استمرار دارد.
عابدینی: استمرار دارد و باید این را ببینیم. مهم آن این است. آن تحلیل اگر امروز به کار آمد فایده دارد اما اگر آن تحلیل را کردیم ولی امروز تطبیق نکردید ما کجا هستیم و چه رابطه ای با ما پیدا می کند. اگر اینها را نیافتیم اینها تاریخ می شود و فایده ندارد. ما دنبال تاریخ گویی نیستیم.
شریعتی: خدا ان شاءالله شما را حفظ کند. نکته های خوبی را شنیدیم. امروز ما مطلع شدیم یکی از شخصیت های بسیار نازنین، دوست داشتنی حاج آقای ناصری عزیز که مردم اصفهان الحمدلله نعمت بسیار بزرگی دارند در بیمارستان بستری هستند حال ایشان خوب نیست، البته آرزو می کنم که ان شاءالله زودتر خداوند متعال شفای عاجل به ایشان عنایت کند. خانواده ایشان خواستند که مردم هم برای سلامت ایشان دعا کنند که ان شاءالله سلامتی ایشان مثل سابق برگردد و ما هم برای سلامت ایشان حمد شفا می خوانیم و امیدوار هستیم که به زودی خبر سلامتی و بهبودی ایشان را بشنویم و ان شاءالله شاکر خداوند متعال باشیم به واسطه نعمت بسیار عظیم و بزرگ و نورانی. مشرف می شویم به ساحت نورانی قرآن کریم صفحه 587 را با هم تلاوت می کنیم آیات سوره مبارکه انفطار و چند آیه سوره مبارکه مطففین. باز می گردیم همراه شما و در کنار شما هستیم. صفحه 587 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خوشحال هستیم که در کنار شما هستیم البته وقت نداریم باید خداحافظی کنیم. تمام وقت در اختیار حاج آقای عابدینی عزیز است و ان شاءالله حسن ختام فرمایشات ایشان.
عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم. سفارش اکیدی که دارم این است که تمام حج کسانی که حج می کنند با قربانی تمیم می شود. تمام فرقی که بین هابیل و قابیل ایجاد شد با قبول قربانی هابیل محقق شد. تمام قبولی انسان پیش خدا با تقدیم قربانی محقق می شود. سعی کنیم که از این عید قربان و عید غدیر که در پیش داریم از سنت قربانی کمال استفاده را بکنیم حتی شده است در جزء قربانی شریک باشید، به خصوص وقتی که این تعداد کشته می شود ما مقدار پولی که می دهیم در کل شریک می شویم. در یک دانه نیست. در کل شریک می شویم و به هر کسی که می رسد ما هم در او شریک هستیم. فرصت را از دست ندهیم.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی خوب.
اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليهالسلام در قرآن کريم” دیدگاه میگذارید;