بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليهالسلام در قرآن کريم
برنامه سمت خدا
تاريخ پخش: 05-04- 1400
شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اٰللٌّٰهًمٓ صَلِّ عٓـلٰىٰ مُحَمَّدٍ وُاّلِ مُحَمَّدٍ وٓعٓجٓلِ فٓرٰجٰهٌٓمّ.
اللهم انی اسئلک ایمانأ تباشر بهی قلبی؛ خانم ها آقایان سلام عرض می کنم خدمت همه شما، برادران و خواهران داخل و خارج از کشور، همه مخاطبان صمیمی، اهالی خوب سمت خدا، بهترین ها را برای شما از خداوند متعال مسئلت می کنم؛ با احترام و افتخار امروز هم همراه شما هستیم و در محضر حاج آقای عابدینی عزیز و نازنینمان، سلام علیکم و رحمت الله، خیلی خوش آمدید. از احادیث قدسی می شنویم مثل همیشه با آن بیان شیوای شما
حجتالاسلام والمسلمین عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم، اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلي آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا، در دنیا و آخرت در دامن وجود اهل بیت و ولی اهلی باشیم و در روز قیامت هم ما را به اسم ولی مان صدا بزنند و دامنه وجود او باشیم وتولی حساب و کتاب ما را آن ها به عهده بگیرند و پاسخگوی اطاعت ما باشند که در این دنیا داشتیم ر محضر احادیث قدسی هستیم که از جمله احادیث قدسی که در محضرش هستیم، نقل شده یا موسی اگرما حق فقرا رو در زندگی اغنیا قرار دادیم و آن ها رو ارجاع دادیم که روزیشان باید از محل اغنیا مهیا بشود، از این باب نبوده که خزانه ما نداشته باشد که به فقرا خودمان مستقیم بدهیم و لذا احاله شان بدهیم به پول های دیگران نه اینطور نیست، اینطور نیست که رحمت ما نتوانسته و ذیغ بوده که شامل حال آنها بشود از این باب نیست، ما برای فقرا در مال اغنیا وجوه و یک سهم خاصی قرار داده ایم، سهم آن ها آنجاست اصلا مال اغنیا نیست و قطعی است که مال فقرا است.
این کار ما لطفی بود به اغنیا تا کانال وجود خدا و مجرای فیض خدا بشوند، ما می توانستیم مستقیم بدهیم اما از این مجرا قرار دادیم و منتی بر فقرا ندارند که بگویند ما از مال خودمان می دهیم به شما ، چقدر این نگاه زیباست که ما فرض کردیم و واجب کردیم حق فقرا در مال اغنیا را که با این کارمان، ثروتمندان را امتحان کنیم که چطور سرعت می دهند در دادن حق فقرا و اینکه باید این حق را بدهند ولی چطور این حق را می دهند، با سرعت این حق را میدهند یا سختشان است؟ یا نه تا وقتی زمانش میرسد با تمام وجودشان این کار را می کنند؟ برای خرج لازمشان مکث نمی کنند که آیا این خرج را انجام بدهم یا نه، جریان فقرا خرج لازم زندگی اغنیا است که این هم یک آزمایش برای اغنیا است.
یا موسی! اگر اغنیا این کار را کردند ما نعمتمان را بر اغنیا تمام می کنیم، اگر انجام ندادند، همین نعمت تبدیل می شود به نقمت، اگر آن خرج را انجام دادند، با اینکه حق فقرا بوده ولی با این وجود ده برابرش را برای آنان در همین دنیا قرار می دهیم، ادامه می دهد «یاموسی ! کن للفقیر کنزا…» گنج باش برای فقیر، خیلی تعبیر زیباست «…وللضعیف حصنا…» می گوید این که می گوییم فقط مادی نیست، برای ضعیف هم یک قلعه باش، پناهش باش لذا الان مسئولینی که هستند باید پناهگاه فقیر باشند حالا چه قوه مجریه، چه قضاییه و چه مقننه هست هر کدام در کار خودشان باید «حصن»، پناهگاه فقیر باشند؛ این می شود حق الهی، برای کسی که پول دارد می شود «کنز» برای فقیر، اگر مقام و جاه دارد می شود «حصن» برای فقیر، «وللمستجیر غیثا» پناهگاه باش برای کسی که طلب پناه کرده و مظلومی که دادش به هوا رفته، اگر اینطور شدی من هم در سختی ها مصاحب تو می شوم، همان کاری که تو با مردم بکنی من با تو می کنم، ببین اگر میخواهی خدا پناهت باشد پناه مردم باش، میخواهی خدا کنزت باشد، تو کنز مردم باش، انس تو در جایی می شوم که دیگر هیچ کسی را نداری، من همه کاره تو می شوم در شب و روز تو پس اگر صرف خدمت و رسیدگی به ضعفا کردیم، خدواند به عنوان قوی، اسمائش به نجات ما ضعفا می آیند.
شریعتی: قصه عبور حضرت موسی و قومش را و قصه غرق شدن فرعون و اعوان و انصارش را هفته پیش شنیدیم با جزئیاتش، مقدار به عقب برگردیم و بازهم از نگاه قرآن به مسئله نگاه کنیم، می دانم لطایف زیادی باقی مانده که در این جلسه خواهیم شنید.
حجتالاسلام والمسلمین عابدینی: چون می خواهیم آیات متعددی را در محضرش باشیمف سعی می کنیم مختصرأ آیات را بیان کنیم، در جلسه گذته مضمون آیات را بیان قصه ای کردیم، امروز نگاه قرآنیمان را دقیق تر می کنیم تا از منظر آیات قرآن به بیان لطافت ها و ظرافت ها بپردازیم؛ بعد از اینکه موسی کلیک امر شد که حرکت کن و بندگان من را در شب حرکت بده و بعد هم در همان جا به موسی وعده داد که فرعونیان تو را تعقیب خواهند کرد لذا بعضی جاها که داشتند حرکت می کردند، بعضی از همراهان موسی ( ع) می گفتند ما عده ای را قرار بدهیم که پشت سر جمعیت حرکت کنند که جاهای پا که باقی مانده را از بین ببرند ولی موسی (ع) گفت که نه لازم نیست، بگذارید بماند آنها اصلا باید ما رو دنبال بکنند، باید بیایند و اصلا سنت خدا بر این بوده که فرعونیان دنبال موسی و یارانش بیایند، اگر جایی بودند که آثاری نداشت، باید آثاری از خود می گذاشتند که دیده شود، با اینکه شب حرکت کردند ولی نمیخواستند مخفی حرکت کنند، می خواستند آن ها با تأخیر بیایند فقط، علت تأخیر هم این بود که آنان خانواده، زن و بچه بودند، این ها باید می رسیدند به دریا، اگر دیر می رسیدند، نقشه درست اجرا نمی شد نقشه این بود که با فاصله زمانی زودتر به دریا برسند، شب حرکت کردن برای این مسئله بوده نه برای مخفی حرکت کردن، «انکم متبعون» نشان می دهد این مسئله قطعی بوده که این ها دنبال آنان می آیند.
بعد در ادامه هست که فرعون وقتی صبح شد و فهمیدند این ها رفتند که در گذشته هم به آن اشاره کردیم عده ای رو فرستاد که لشکرهای مختلفی که بودند و بقیه لشکرها رو هم جمع بکنند، آیاتی که الان در محضرش هستیم، آیات 52 تا 68 سوره مبارکه شعرا است؛ در اینجا آمده که فرعون با بسیجی که کرد، یک موقع در مردم می افتد که ببین چه واقعه ای دارد پیش می آید، به خاطر اینکه لشکریان فکر نکنن که جنگ آن ها نشان بدهیم، برای همین است که خودمان را قوی می کنیم؛ فرعون خیلی در محاسبه جنگ روانی حواسش بوده و کسی که همیشه جنگ روانیش مهم تر از جنگ سخت افزاریش بوده. محاسبات نرم افزاری او همیشه بهتر از محاسبات سخت افزاری او بوده لذا با اینکه می داند لشکر دارد و موفق می شود ولی دست از جنگ روانی اش بر نمیداره، می گوید این ها ما را ناراحت کردند و ما می خواهیم ضرب شستی از این ها بگیریم که دیگران هم جرات نکنند کاری بکنند؛ تجهیز قوی لشکر مربوط به این نیست که آن ها قوی هستند، مربوط به این است که میخواهیم بلایی به سرشان بیاوریم که دیگر کسی جرأت نکند کاری بکند.
شریعتی: یک مانور برای ختم شدن قائله برای همیشه.
حجتالاسلام والمسلمین عابدینی: برای ختم همه چیز، مثل این است که می خواهیم نسل این ها رو براندازیم که کارمان ماندگار باشد، ما را به غیض آوردند « وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ»، ببینید قرآن چطور نقل می کند «وَ إِنَّا لَجَميعٌ حاذِرُونَ» ما حواسمان هست، تحت اختیار ما هستند و کاملا مسلط هستیم بر این ها، فکر نکنند شبانه رفته اند و از دست ما خارج شده اند، مثل این که بگوییم به صحنه مسلط هستیم، همه چیزتحت کنترل است؛ تا اینجا از چشم فرعون صحنه را ترسیم کرد و قدرتمنمایی اش برای خود فرعونیان؛ حالا از چشم و نگاه خداوند، دوربینی که دارد چشم و نگاه خدا را نشان می دهد، تصویر را ترسیم کنند، یک صحنه است، ما این ها را از تمام آن چیزی که از قدرت، لذت و داراییشان بود را حرکت دادیم و دور کردیم، یعنی این ها فکر کردند خودشانمی روند وگرنه اگر به خودشان بود، حاضر نبودند این خوشی ها را ول کنند، فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ» یعنی گاهی آدم فکر می کند خودش دارد حرکت می کند ولی در واقع خدا او را راه می اندازد و می برد و از همه نعمت ها خودش را خارج می کند؛ از همه کاخ های این ها، باغ های این ها ، خانه های رفیع و زیبای این ها ما از همه این ها خارجشان کردیم، اصلا این طراحی ما بود که این ها را از اینجا دور کنیم و این نعمت ها و خوشی ها را از همه فرعون و فرعونیان بگیریم، هیچ اختیاری از خودشان ندارند، مثل اینکه اگر یک لحظه به خودشان می آمدند، می گفتند ما چکار کردیم، اگر ما صحنه اراده الهی را بتونیم ترسیم کنیم در ذهنمان که خداوند اراده این ها رو تسخیر کرده به خیلی چیزها پی می بریم و نشان دهنده خیلی صحنه های دیگه باشد که خیلی هایمان توجه نداریم، غفلت داریم، عزم در موسی ایجاد کردیم که راه انداخت یعنی در دل موسی خطور کرد که امشب باید راه بیفتی، خطور عزمی و به فرعونیان هم خطور کردیم،نمی دانستند نتیجه اختیار خودشان نبود، نفهمیدند که نتیجه تصمیم عاقلانه آنان نبوده.
«کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها بَني إِسْرائيلَ» یعنی این سنت ماست و همیشه همین طور بوده ما این ها را بدون این که خودشان بفهمند جدا می کنیم و می روندجایی که محل هلاکتشان است و ما همه دارای ها و خوشی های فرعونیان را به بنی اسرائیل منتقل کردیم و بنی اسرائیل در آرزوهایشان هم خطور نمی کرد همه این دارایی ها و مال فرعونیان، ملک این ها بشود؛ «فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقينَ» وقتی که صبح شد به دنبال جریان موسی و قوم موسی حرکت کردند به سمت شرق و موسی و یارانش نیز حرکت کرده بودند به سمت شرق که به دریای احمر رسیدن؛ «فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسي إِنَّا لَمُدْرَکُونَ» وقتی که دو لشکر و دو نیرو به تعبیر قرآن دو تا جمع به هم رسیدن، چون نیروهای حضرت موسی که لشکر نبودند، مردم بودند، هر دو همدیگر را دیدند یک جمع لشکر و یک جمع مردم بودند و یاران موسی میگویند ما گیر افتادیم، این ها ما را احاطه کردند پس تا اینحا از دوربین خدا بود، یک مرتبه دوربین می آید داخل بنی اسرائیل که فرعونیان را میبینند و یک دوربین در فرعونیان که بنی اسرائیل را می بینند، حالا هر دو همدیگر را می بینند، منظور از دوربین افق نگاه است.
وقتی دوربین اصحاب موسی رو نشون می دهد که لشکر فرعون رو می بینند و از طرف دیگر دریا را می بینند، می گویند «قالَ أَصْحابُ مُوسي إِنَّا لَمُدْرَکُونَ» نه حرف یک نفرشان باشد نه زبان قال باشد فقط، زبان تمام وجودشان است که ما دوباره به حرف تو گوش کردیم افتادیم و در تله افتادیم، در روایات هست که می گویند ای کاش نمیآمدیم، آنجا برده فرعونیان بودیم ولی لااقل زنده می ماندیم؛ حالا دوربین از چشم موسی است «قالَ کَلاَّ إِنَّ مَعي رَبِّي سَيَهْدينِ» اینجوری نیست ، «کَلا» تأکید است با نگاه تاکید و یقین الهی، این کلا اگر میشد به تصویرکشیده بشود، حرف این ها این بود که گیر افتادیم، قدرت آنان و ضعف خودشان را می بینند، حضرت موسی می گوید «کَلا» با یقین کامل که اصلا اینجوری نیست، اگر راه آب باز نشود و مجبور باشیم برگردیم هم باز هم گیر نکرده ایم، اگر مجبور باشیم با لشکر درگیر بشیم هم گیر نیافتادیم، چون خدا وعده داده برای نجات ما، هیچ جاییش بن بست نیست نه فقط راه دریا، اگر رفتن در دل زمین هم باشد راه باز است برای ما، رفتن به آسمان هم باشد راه باز است، بن بست نداریم، نه فقط یک راه است که ببینیم خدا چیکار می کند، اگر قرار باشد خدا راه باز بکند، همه چیز جندالله است همه چیز در اختیار خداوند سبحان است که راه برای خدا بی نهایت راه است.
شریعتی: چرا راه را باز نمی کند پس؟
حجتالاسلام والمسلمین عابدینی: چون اضطرار ایجاد نشده، اون «انا لمدرکون» که ما به آن باور برسیم چون اگر زود اجابت بشود، می گویند به خاطر این است که این کار را کردیم، زود به اسباب نسبت می دهیم و محاسبات جایش را می گیرد، می گوییم خوب شد فلان کار را آنجا انجام دادیم حالا نتیجه داد؛ حضرت آیت الله بهجت می فرمودند «یک کسی وضع مالیش خوب نبود، هیچی نداشت رفت حرم امیرالمومنین عرض حاجت کرد آقا من ندارم هیچی آقا تو نجف هستم هیچی ندارم، آمد از حرم به صحن دید یک کاروانی از شهرشان رسیده آن موقع ها هم طول می کشیده تا کاروان ها برسند، 15 تا 20 روز طول می کشیده از ایران برسند آنجا، یکی آمد گفت پدرت یک حواله ای داده، گفته پسر من آنجاست به او بدهید، گفت تا این پول را گرفت، گفت آقا جان این رو بابام فرستاده ها!»، اجابت اگر اینطور شود، وارد محاسبات ما می شود لذا این جا دارد که انقدر سخت کار می شود که همه مؤمنین می گویند نصر خدا کجاست اگر راست بود، آنجا نصر خدا قریب است و محقق می شود. دائما نصر خدا انجام می شود ولی ما به اسباب نسبت می دهیم مگر آنجا که به اضطرار می رسیم، همه وسائل قطع شده، آنجا که خدا نصرت می کند، می گوییم این نصرت الهی است، دائما خدا ما را نصرت می کند، الان همین که کشور ما چهل و یکی دو سال است در برابر سنگین ترین تهاجمات زنده بوده، واقعا نصرت الهی هست ولی نگاه می کنیم آن محاسبه را می کنیم و می گوییم این کار را کردیم.
بعد می فرماید «کَلا»، اینقدر عظمت و یقین در این است که هرگز شک راه ندارد در آن، میلیاردها را می بیند یعنی تمام عالم ذره ذره اش راه داره برای نجات، کسی که این باور را داشته باشد بداند میلیاردها راه برای نجاتش وجود دارد، «إِنَّ مَعي رَبِّي سَيَهْدينِ»، خدا با من است، وقتی خدا با من است، دیگر نگرانی معنی ندارد، این سین سیهدین، سین آینده نیست، این سین را می گویند سین تأکید یعنی همین الان هدایت محقق می شود، یعنی هدایت قطعی است؛ وقتی به این مرحله رسیدن و این بیان در دل آنان افتاد و دیدند غلبه آنان و ضعف آنان و این یقین موسی رو حالا «فَأَوْحَيْنا إِلي مُوسي أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظيمِ» بزن با عصایت به دریا، موسی می توانست خطاب به دریا بکند که باز شو و قطعأ اطاعت می کرد و باز می شد چون نفس نبی این عصا را هم عصا کرده منتها چشم محسوس بین و حس گرای بنی اسرائیل این است که با یک وسیله ای این کار بشود تا ببینند، « أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظيمِ» پس تا این عصا را زد، این اثر مال عصاست، هر کدام از تکه ها مثل یک دیواره عظیم شد، مثلا در عمق صد متری یا پنجاه متر آب ارتفاع داشته باشه، تعبیری که خدا دارد را ببیند، وقتی خداوند می گوید «کَالطَّوْدِ الْعَظيمِ» یعنی کسی که در این مسیر قرار می گیرد، عظمت این دیوار برایش خیلی زیاد است.
شریعتی: من اگر مجبور نبودم و در قوم حضرت موسی بودم، اگر فرعونی ها پشتم نبودند، وارد دریا نمی شدم.
حجتالاسلام والمسلمین عابدینی: این ها هم همین بودند، قوم موسی هم اگر از ترس پشت سرشان نبود، وارد نمی شدند لذا آن طرف دیدند مرگ است، مرگی که آنطور حال و هوا ایجاد کرده بودند که به اشد مرگ می خواستند این ها را بکشند، آن ها را نیز دنبال این ها نزدیک کردیم، آن ها هم پشت سر آنان که قوم فرعونیان بودند، وارد شدند؛ «وَ أَنْجَيْنا مُوسي وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعينَ» موسی و تمام کسانی که با موسی بودند، همه را، هیچ کس جا نماند چون خیلی سخت است در آن جمعیت همه نجات پیدا کنند، ممکن است یکی جا بماند، گوشه ای گیر کند، پایی بشکند، موسی محور و همه دور شعاع موسی، هر که با اوست که این نسبت ما با امام زمانمان است که خدای صبحان می گوید «هرکه با او هست» به مقدار معیتم نجات حاصل می شود، همه قدر لازم نجات که هلاک نشدن است را به دست می آوردن اما مهم، مراتب نجات است؛ این را داریم از چشم خداوند می بینیم که دارد صحنه نجات را نشون می دهد، همون چشمی که دارد صحنه نجات را می بیند، لحظه صحنه غرق شدن را نشان می دهد، همین آب و دریا سبب نجات موسی و قومش شد و همین دریا سبب غرق شدن فرعونیان شد؛ اگر یادتان باشد در عذاب قوم هود آیه قرآن می گوید همان باد سمومی که قوم هود را از بین می برد، همان باعث تنفس اهل ایمان بود، همان آبی که خون می شد، همان آب حیات بود، خدا نمی خواهد بگوید این آب آب است، آن یکی خون است، همان عصایی که خدا ازش سؤال کرد چی دستت است، عصا بود و خدا گفت بندازش، علامه طباطبایی در المیزان می فرماید خدا به موسی یاد داد وقتی از تو می پرسم این چیست، بگو آنچه تو می خواهی، نه چیزی که هست و ظاهری است، اگر این دریا شکافته شد، آنی است که او خواسته، اگر آب خون است آنی است که او خواسته، اگر انسان اینطور به قدرت خدا باور داشته باشد، چه چیز مانع می شود که انسان به آن کمالی که میخواهد نرسد لذا همان آبی که کشتی نوح را حرکت می داد، همان آب هلاک کرد قوم نوح را، این «معجزه ماست»، همین نگاه را اگر کسی از چشم خدا دید که عرق و نجات در یک صحنه ببیند، می گوید «إِنَّ في ذلِکَ لَآيَةً»، «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنينَ» هم شامل فرعونیان شد هم قوم بنی اسرائیل، بنی اسرائیل آدم خوب در خود داشت، آدم شجاع، مومن و با ایمان زیاد داشت، عزیز است، غرق را، رحیم است، نجات را،آنجایی که با رحمت است، با عزت است و آنجایی که با غرق هست باز هم رحمت است، چطور خدا نشان بدهد که قلبمان قدری تکان بخورد.
درآیات 23 تا 29 سوره دخان می فرماید « فَأَسْرِ بِعِبادي لَيْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ، وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ» حالا که عبور کردی دیگر نمی خوهاد عصایت را به آب بزنی که بگویی من با عصا زده بودم، آب جمع شده و باعث شده راه ها باز شود، دریا را رها کن، تو قومت را بردار و ببر، ظالمین را رها کن، کارشان با ماست، این دریا با این راه وسیع را رها کن، اینجا جایی است که ما میخواهیم انتقاممان را بگیریم، اگر این ها وقتی دیدند این راه باز شده، عبرت گرفته بودند و دیگر شما را تعقیب نمی کردند، نجات پیدا کرده بودند حتی ما اسبان این ها را از ورود به این راه ترساندیم که نیایند ولی اصرار و سماجت این ها سبب شد که ما راه را برای این ها باز بکنیم، اسبان این ها همه نر بودند، یک اسب ماده ای رو در راه آنان قرار دادیم وقتی آن اسب ماده را دیدند، همه اسبان حرکت کردند و آمدند، حالتی بشود که از این ترس جدا می شوند؛ این ها چطور رها کردند؟ «کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ(25) وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَريمٍ (26) وَ نَعْمَةٍ کانُوا فيها فاکِهينَ (27) کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرينَ (28)» چه بسیاری باغ هایی که این همه زحمت کشیده بودند باغ، چشمه های زیبا، کشتزارها، خانه ها و قصر ها غرق نعمت بودند ما از این خوشی آنان را جدا کردیم و این ها رها کردند، ما وارث این ها را قوم دیگری قرار دادیم، آن قوم آخری کسانی بودند که آن ها نمی خواستند این ها به دست آنان برسد.
یک مثالی بزنم بد نیست برای عبرت گیری، یک بنده خدایی ثروتمند بود، اهل خیر و این ها هم بود، قبل انقلاب می رفتیم پیش او می گفتیم برای فلان کار می خواعیم، دست باز و خیر داشت، نزدیکانی داشت از طریق خانمش باهاش مرتبط بودند با این ها اصلا خوب نبود اما ابتدای انقلاب مقداری میانه اش با انقلاب بهم خورد، تصادف کرد، با همه خانوادش درون ماشین بودند، پدر و مادرش هم از دنیا رفتند، یکی از دختراش تا بیمارستان زنده ماند و بعد در بیمارستان از دنیا رفت، همه اموال او می رسید به دختر و از طریق دختر رسید به اقوام خانمش، همان که چشم دیدنشان را نداشت، تمام ثروتش؛ خیلی عجیب است، این بچه باید تا بیمارستان زنده می ماند که همه ارث به او برسد، هیچ وارث دیگری نداشته، از طریق او نیز می رسد به خانواده خانمش، یعنی پدر و مادر همسرش، اینجا تعبیر این است که خدا اصرار دارد اورثنا قوم الآخرین را در جاهای مختلف بیان بکند یعنی هر دو طرف این احتمال رو نمی دادند که تمام قدرت، ثروت، باغ ها و کاخ ها برسد به این ها و در ادامه می فرماید «فَما بَکَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرينَ» آسمان و زمین بر این ها گریه نکردند، علامه طباطبایی می فرمایند این یعنی چی؟ یعنی این ها در عالم وجود، هیچ اثر مثبتی نسبت به عالم نداشتند که عالم از رفتن این ها متأثر بشود.
شریعتی: یعنی باید جوری زندگی کنی که وقتی رفتی، عالم برایت متأثر بشود
حجتالاسلام والمسلمین عابدینی: لذا آسمان و زمین برای رفتن مؤمن گریه می کنند، این گریه مطابق وجود عالم است، عالم ادراک و شعور دارد لذا می گوید من باب رفتن این ها به بالا بودم، گریه با خنده فرع شعور است؛ وقتی این ها از دنیا رفتند، کنایه از این است که آن ها خوشحال شدند، این ها در فشار بودند به واسطه وجود این ها، وقتی این ها رفتند هیچ متأثر نشدند با اینکه از بین رفتن یک وجود در عالم باید اثر بگذارد و حلقه های وجود باید متأثر بشوند که یک حلقه ای گسسته شد، انگار یک حلقه فاسد که وقتی جدا می شود، همه راحت می شوند از این حلقه، بالاترین تعبیری که خداوند می خواهد بگوید که چطوری زندگی کردند در عالم همه راحت شدند از رفتن این لذا داریم که وقتی مؤمن از دنیا می رود، مؤمن از دنیا راحت می شود ولی وقتی کافر از دنیا می رود، همه چیز از او راحت می شود، هیچ لحظه ای به این ها فرصت داده نشد. دسته های دیگری از آیات قرآن جود دارد، همچنین در سوره یونس، انفال، سوره اسرا و سوره طه نیز اشاراتی به این موضوع داریم.
شریعتی: مشرف بشویم به ساحت نورانی قرآن کریم و برمی گردیم، نکات حاج آقای عابدینی عزیز، حسن ختام جلسه و برنامه امروزمان باشد. تلاوت صفحه 213 قرآن کریم، آیات 34 تا 42 سوره یونس را با هم تلاوت بکنیم و برمی گردیم و با افتخار و احترام در خدمت و کنار شما خواهیم بود.
شریعتی: باز بسم الله الرحمن الرحیم، سلام می کنم خدمت تک تک عزیزانم خاصه مخاطبان خوب شبکه محترم افق و عزیزانی که از طریق شبکه سه این برنامه را می بینند، مخاطبان داخل و خارج از کشور؛ حسن ختام فرمایشات حاج آقای عابدینی را خواهیم شنید.
حجتالاسلام والمسلمین عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم؛ ما در محضر سوره یونس هستیم ، آیات 89 تا 92 که می فرماید « وَ جاوَزْنا بِبَني إِسْرائيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْياً وَ عَدْواً…» که ما عبور دادیم این ها را و فرعون این ها را دنبال کرد که این تعقیب، هیچ وجهی برای این ها نداشت، چون این ها مهمان بودند در مصر که داشتند می رفتند، کسی حق نداشته جلویشان رو بگیرد، می خواستند بروند جایی برای سکونت پیدا کنند، پیدا کردن محلی برای سکونت حقشان بود و نمی خواستند در یطه فرعونیان کاری بکنند، این ها با ستم و دشمنی تعقیبشان کردند تا جایی که سبب غرقشان شد، آن حالتی که داشت غرق می شد، «حَتَّي إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ» گفت من ایمان آوردم به خدای بنی اسرائیل که بعد توضیحش رو می دهیم، ادامه می دهد « فَالْيَوْمَ نُنَجِّيکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آيَةً وَ إِنَّ کَثيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آياتِنا لَغافِلُونَ»، در ادامه می گوید ما بدن تو رو امروز نجات دادیم که برای پس از این باشد، در فرعونیان کردی که در صحنه بخواهد باشد نداشتند، برای کسانی که بعد از این باشند آیه باشد، این « نُنَجِّيکَ بِبَدَنِکَ» نشان می دهد که بدن انسان نیست، تعبیر خیلی دقیقی است که در این آیه آمده در حالی که تمام باور ما این است که حقیقت ما بدن ما است، این آیه دارد تخطئه می کند نگاه بدن محوری را، نفس انسان سوخت با این که غرق شد ولی سوخت اما بدنت را نجات دادیم، بدن تو، تو نیستی، این بیان عظیمی است که بداند انسان بدن نیست و الا اگر بدن او نجات پیدا کرده بود، نجات پیدا کرده بود و عدالت الهی زیر سؤال رفته بود، می گوید نه، عذاب تو علیم تر از عذاب دیگرانی است که از دنیا رفته اند، بدن تو را نجات دادیم چون تو بدن نیستی و عذاب متفرع داشتن بدن نیست که آن عذاب بر قلب انسان جاری می شود و شدت می گیرد.
سوره اسرا آیه 104 می فرماید «وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَني إِسْرائيلَ اسْکُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِکُمْ لَفيفاً» فرعون می خواست این ها از زمین ریشه کن کند که ما او رو غرق کردیم، علت هایی که خدا می آورد ممکن است مراتبش در وجود ما باشد، اگر مبدأ آن در وجود انسان باشد، نتیجه اش محقق می شود لذا می بینید انسان آن عذابی را که نتیجه اش این است، در مرتبه خودش محقق می شود، او می خواست این کار را بکند، ما این کار را کردیم؛ تعبیر جالبی است، اگر کسی همسایه اش را اذیت کند، خانه او را به ارث می دهیم به همسایه اش، فرعونیان می خواستند اذیت بکنند بنی اسرائیل را، اموالشان به بنی اسرائیل رسید، علیم ترین عذاب این است که ببیند آن که بغض داشت نسبت به او، تمام سرمایه او در اختیار اوست، از دنیا هم که رفته باشد، مشهوداتش و جزئی از عذاب هایش این است که این را ببیند، هر چقدر انسان به امام ظلم نزدیک تر باشد غرقش شدیدتر و عذابش شدیدتر است و برعکسش، این ها سنت های الهی است، بعد از این به بنی اسرائیل گفتیم حالا شما ساکن در عرض بشوید و ادامه آیاتی که در سوره اسراء است.
شریعتی: بسیار ممنون و متشکرم از توجه و محبتتان، ای عشق به جسم خسته جانی بفرست/ تنگ است جهان ما، جهانی بفرست؛ ما خاک به اندازه مردن داریم/ تا زنده شویم، آسمانی بفرست؛ تا سلامی دوباره و دیداری دوباره.
اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليهالسلام در قرآن کريم” دیدگاه میگذارید;