بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم


 

برنامه سمت خدا
تاريخ پخش: 04-02- 1400

شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» خانم‌ها، آقایان، روزه‌داران عزیز به سمت خدای امروز خیلی خیلی خوش آمدید. حجت الاسلام عابدینی: عرض ادب و احترام و سلام خدمت همه‌ی بینندگان و شنوندگان عزیز دارم. شریعتی: خیلی خوشحالم که امروز به رسم شنبه‌ها خدمت حاج آقای عابدینی هستیم. با حدیث قدسی آغاز می‌کنیم.

حجت الاسلام عابدینی: «بسم الله الرحمن الرحیم. اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلًا»

این ماه مبارک رمضان که ماه اطاعت و بندگی است و عرض وجودمان در این ماه به اطاعت ولی الهی ان‌شاءالله روشن‌تر می‌شود و برکات سکونت دائم ایشان و تمتع طویل ایشان در وجودمان ان‌شاءالله محقق می‌شود و ماه رمضان بعدش تمتع وجود امام زمان است و فرج انفسی در وجودمان به این واسطه محقق می‌شود که رابطه ما با امام‌مان و ولی‌مان قوی‌تر می‌شود. روح‌مان، نفس‌مان، بدن‌مان، در خدمت مولامان قرار می‌گیرد و در شب‌های قدر هم ان‌شاءالله به اوج خودش می‌رسد. قدر می‌دانیم لحظه به لحظه و نفس به نفس این ماه را ان‌شاءالله. در خدمت احادیث قدسی‌ای هستیم که برکت این جلسات ما همین احادیث قدسی است که گوینده‌ی آنها خدای سبحان است. مخاطب آنها و آن کسی که می‌شنود و مستمع آن موسی کلیم است نبی اولوالعزم. لذا خیلی تحفه‌ها در اینها خوابیده و خیل الهیت که آن هم راویان اینها حضرات معصومین هستند که برای ما نقل کردند و از دست تحریف در امان مانده اینها. اینها نعمتی است که باقی‌مانده است. این فراز را که همه با یا موسی یا موسی خطاب می‌شود ما یک فراز کوچکی از این قسمت را انتخاب می‌کنیم که می‌فرماید که یا موسی با یک فاصله‌ای «لا يَخْفى‏ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماء» موسی هیچ چیزی در آسمان و زمین از ما مخفی نیست. «وَ كَيْفَ يَخْفَى عَلَيَّ مَا مِنِّي مُبْتَدَؤُه» چگونه چیزی از من مخفی باشد در حالی که وجود او به من قائم است. خدا می‌فرماید هر چیزی وجودش به من قائم است. لحظه به لحظه من دارم آن را افاضه می‌کنم. لحظه به لحظه من دارم آن را ایجاد می‌کنم پس چطوری می‌شود از من غائب باشد؟ لحظه‌ به لحظه‌اش به ایجاد من موجود است. ما هم همینطور هستیم، عمل ما هم همینطوری است. سراسر هستی همینطوری است. اگر انسان این نگاه را به عالم پیدا بکند که لحظه به لحظه به ایجاد حق دارد ایجاد می‌شود، رابطه‌اش با حق انقدر قوی است لذا مخفی معنی ندارد. غیب برای خدا معنا ندارد.
شریعتی: یعنی اگر او رو برگرداند ما نیستیم.
حجت الاسلام عابدینی: نیستیم. و بعد از این مهمتر که این مقدمه بود برای این فراز که من اصلاً این را برای این فراز خواندم. «وَ كَيْفَ لَا يَكُونُ هَمُّكَ فِيمَا عِنْدِي» تعبیر این است که می‌گوید چطور تو ای بنده، هم و همت و اراده‌ات را به سوی من قرار نمی‌دهی؟ «كَيْفَ لَا يَكُونُ هَمُّكَ فِيمَا عِنْدِي» در آن چیزی که پیش من است، نزد من است، همتت را چرا اینوری قرار نمی‌دهی؟ «وَ إِلَيَّ تَرْجِعُ لَا مَحَالَة» قطعاً تو به سوی من داری برمی‌گردی. باید بیای. اگر تو آروزهایت را، اراده‌هایت را، آن امیدهایت را، کارهایت را به سمت من قرار دادی خودت با پای خودت آمدی. آشنا آمدی. اینجایی شدی. یعنی هر کاری که ما داریم می‌کنیم، هر نمازی که می‌خوانیم، اطاعتی که می‌کنیم، خدمتی که می‌کنیم به دیگران، به مر الهی، هر کاری که داریم می‌کنیم همت مان را آنجا قرار دادیم. داریم آنجایی می‌شوی. هر یک کاری. به آنجایی که حتماً باید برویم. اگر با پای خودمان و اراده‌ی خودمان رفتیم آشنا رفتیم. می‌شناسیم، قدم به قدم آن برای ما آشنا است. وطن‌مان است اما اگر آشنا نرفتیم، قدم به قدم همت‌مان را آن طرفی نکردیم. ما را می‌برند. «وَ إِلَيَّ تَرْجِعُ لَا مَحَالَة» ناگزیر هستی که بیایی. پس بهتر است که آشنا بیایی. پس هر عملی که ما داریم انجام می‌دهیم، وقتی این را به خدا گره زدیم، یک رجوع به سوی خداست. یک آشنا شدن در برگشتن به سوی خداست. از آنجا آمدیم، مبدأمان آنجاست. لحظه به لحظه دارد ایجاد می‌شود، لحظه به لحظه باید برگردیم. لحظه به لحظه. یعنی انا لله لحظه به لحظه، انا الیه راجعون لحظه به لحظه. اگر لحظه به لحظه با هر عملی، نفسی، لذا در ماه رمضان می‌گوید هر نفس انسان عبادت است. یعنی لحظه به لحظه. خواب انسان عبادت است، نفسش تسبیح است. زندگی در ماه رمضان به امر است. «أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَة، صُمْ لِلرُّؤْيَة» نخوردنت به امر است، خوردنت هم به امر است. می‌گوید بخور به امر، نخور به امر. خوردن و آشامیدن در حالت عادی به امر نیست. در ماه رمضان اینطوری است. یعنی در ماه مبارک رمضان انسان لحظه به لحظه‌اش به امر است. خوابش هم در حقیقت عبادت است. نفس کشیدنش تسبیح است. در حالت عادی اینطوری نیست. چون زندگی به امر شده است، همه چیز در حقیقت به امر است. همه چیز رجوع به خداست.
شریعتی: و می‌تواند در 11 ماه دیگر هم همینطور باشد.
حجت الاسلام عابدینی: بله. این ملکه می‌شود برای آن ماه‌ها. ولی اگر نکردی، ملکه نشد، آن یازده ماه هم انسان رها است. در اغلب اوقاتش ول است. گاهی مثلاً نمازی دارد، کاری دارد، عبادتی دارد. اما ماه رمضان می‌خواهند نهادینه کنند در وجود ما زندگی و امر الهی و عبد بودن و رجوع را. که انسان لحظه به لحظه رجوع کند. چقدر حدیث زیباست. «كَيْفَ لَا يَكُون‏» مگر می‌شود همتت اینجایی نباشد؟ در حالی که تو ناگزیر هستی بیایی. آدمی که می‌داند حتماً باید برود بهتر است که قدم به قدم برود نه که یکهو او را بکشند ببرند که مثل کسی می‌ماند که یکهو او را در آب عمیق بیندازند و شنا بلد نباشد. او را در آب عمیق بیندازند وقتی شنا بلد نباشد، چطور آنجا انسان نفس تنگی و آن حالت خفگی به انسان دست می‌دهد؟ نمی‌تواند. اما کسی که قدم به قدم، سانتی متر به سانتی متر، متر به متر اینها را طی کرده است، آب عمیق انس او است. در آب می‌رود مکیف می‌شود، حال می‌آید چون دیگر اینجایی شده است. اصلاً وقتی او را در آب بیندازند تازه این حال می‌آید. می‌گوید به به. من همین را می‌خواستم. آرزوی من همین بود. این حدیث قدسی «كَيْفَ لَا يَكُونُ هَمُّكَ فِيمَا عِنْدِي» چطور می‌شود که همتت اینجایی نباشد در حالی که «إِلَيَّ تَرْجِعُ لَا مَحَالَة» حتماً باید بیایی اینجا. این لحظه به لحظه ایجاد و لحظه به لحظه رجوع را در ذهن‌مان داشته باشیم که سعی بکنیم در ماه مبارک رمضان در این دو سومی یا کمتر از دو سومی که باقیمانده است ان‌شاءالله این لحظه به لحظه حال رجوع‌مان را به سوی خدا و ایجادمان را از جانب خدا ان‌شاءالله ادراک بیشتری کنیم و قدردان بیشتری باشیم.
شریعتی: خیلی از شما متشکر هستم. سلام علی موسی و هارون. اگر خاطرتان باشد آن عذاب‌ها را حاج آقای عابدینی دانه دانه برشمردند و نکاتش را فرمودند و امروز ببینیم به کجا خواهیم رسید.
حجت الاسلام عابدینی: باز هم اجازه می‌گیریم از جناب موسی و هارون و با عرض سلام خدمت آن دو بزرگوار، وارد سرگذشت این دو بزرگوار می‌شویم. بیان شد که موسی کلیم ابتدا با حجت‌هایش فرعون و قومش را دعوت کرد به سوی خدای سبحان. با اژدها شدن عصا، با دست ید بیضا و آن سرح و برجی که اینها درست کردند، خراب شدنش و ایمان سحره. الا ماشاءالله حجت‌های اثباتی. حجت‌های اثباتی که دل‌های اینها اگر اهل هدایت است با این حجت‌هایی که ثبوتی بود و دیدنی بود، برای اینها حتی ملموس بود، محسوس بود، با اینها هدایت شود. اما به جایی رسید که تعبیری که اینها دارند، خیلی تعبیر سنگینی است که «مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آيَة» (اعراف/ 132) تو هر چقدر هم از این آیت بیاوری «لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنين‏» هر چه آیه بیاوری، هر چه بگویی، در سوره اعراف این آیه آمده است که هر چه از این آیات بیاوری ما به تو ایمان نمی‌آوریم. یعنی دنبال آیات اثباتی برای هدایت ما نباش. از اینجا به بعد خدای سبحان و جریان موسی (ع) نسبت به فرعونیان متفاوت می‌شود. حالا آیات از این به بعد نفیی است نه اثباتی. تا حالا آیات اثباتی بود. عصا اژدها شود، دست ید بیضا شود، سحره ایمان بیاورند مردم ببینند، تا پای جان بایستند. همش خلاصه اثباتی بود که دیده شود. قدرت عظمت الهی رؤیت شود. اما از اینجا آیاتی می‌آید که اینها را به ذلت بکشاند. اگر با دیدن عزت علاقمند نشدند سنت الهی این است با ذلت اینها را می‌خواهد به سمت هدایت بکشاند. یعنی گاهی خدا یک تابلوی رفیعی را، عظیمی را، نورانی‌ای را قرار می‌دهد تا انسان با دیدن این عظمت هدایت شود. اما اگر چشمش را بالا نگرفت. هر کاری کردند این چشمش را پایین برد، زیر پای او را خالی می‌کنند متزلزل شود. افتان و خیزان شود بلکه باز هم ایمان بیاورد.
شریعتی: مثل همین حدیث قدسی که اشاره کردید. آمدی، آمدی. نیامدی می‌برنت.
حجت الاسلام عابدینی: بله. اما اگر تا این حد هم ایمان نیاورد چون اینها هم عذاب‌ها دو سنخ است. گاهی زیر پا را خالی می‌کنند، آدم را زمین می‌زنند، جیب آدم را سوراخ می‌کنند، وجود آدم را بیمار می‌کنند، قحطی و سختی می‌آید، همه‌ی اینها برای این است که این متوجه شود و انابه و توبه و رجوع محقق شود بیاید. اما یک جایی می‌رسد اینها هم دیگر اثر ندارد. هر چه اینها می‌شود در وقت سختی اینها می‌گفتند که ما می‌آییم قول می‌دهیم دیگر از ایندفعه. اما وقتی برداشته می‌شد، باز اینها همه‌ی عهد را می‌شکستند. می‌گفتند چشم ما آنی را که می‌بیند این است که نیل از زیر قصر فرعون جاری است سلطه‌ی فرعون بر این است. و لذا در حقیقت ما همین را که الآن می‌بینیم باور داریم. دیگر چیز دیگری را قبول نداریم. ما این عهدهایی که کردیم و گفتیم را خودمان کردیم ولی قبول نداریم. آنجا عذابی که می‌آید دیگر عذاب هلاکت است نه برگشتن. این عذاب‌هایی که جلسه‌ی گذشته که فاصله هم افتاد خدمت دوستان عرض کردیم در قرآن آمده در سورات مختلف، هم سوره اعراف بود و هم سوره زخرف بود که ذکر شده بود، مثلاً در سوره اعراف می‌فرماید که «وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ‏» ما اینها را به قحطی… سنین می‌گویند قحط‌سالی است که گاهی به زراعت می‌خورد. گندم نمی‌روید، جو در نمی‌آید. مزرعه‌ها آسیب می‌بیند. «وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ» باغ‌ها. درختان چون چند ساله هستند. زراعت یکساله است. برنج، مثلاً گندم و اینها مال سال هستند. اما باغ‌ها چند ساله هستند. درخت چند سال طول می‌کشد تا به ثمر برسد. «وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ» می‌گویند این هم روستاها که سنین و ذراعت‌ها، هم شهرها که باغات اطراف شهرها نزدیک‌تر. «وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ» ما مبتلا کردیم «اخذنا» گرفتیم. این گرفتن یعنی یک نوع قهر، غلبه. یعنی عادی نبود. «اخذنا» یک نوع قهر است. «وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُون‏» علتش چیست؟ شاید برگردند. پس این اخذ و این عقاب، عقاب برای تنبه است. بیدار شدن است. این چقدر زیباست. با اینکه این همه موسی کلیم را اذیت کردند اما خدای سبحان مثل یک داروی تلخی که دکتر می‌دهد تا آدم بخورد خوب شود. یک جراحت است. باید خلاصه دکتر جراحی کند تا آدم خوب شود. ببینید جراحی می‌کند تا خوب شود. داروی تلخ را می‌خورد تا خوب شود. می‌گوید اینها را دادیم تا اینها خوب شوند. برگردند. این هم از رحمت است. عذاب گاهی از رحمت است. «عذاب من الرحمن» عذاب که از رحمت باشد برای برگشتن است. برای این است که این اصلاح شود. اما گاهی عذاب به جایی می‌رسد که دیگر آنجا جای رحمت ندارد. عقاب است، جزا است. نه برای برگشتن. می‌فرماید ما اینها را مبتلا کردیم به سنین و نقص من الثمرات. این سنت خداست. اختصاصی به جریان موسی کلیم ندارد. همچنان این جاری است. هر جا دیدیم که به سنین و نقص من الثمرات مبتلا می‌شوید باید اولین جایی که رجوع می‌کنید اصلاح امرمان باشد. اگر خوب بودیم خوبتر شویم. اگر بد بودیم خوب شویم. پس یک موقع بدی کردیم آن را تبدیل به خوبی کنیم. اگر خوب بودیم آن را تبدیل به خوبتر کنیم. چون معلوم است که خوبتر از این امکان‌پذیر بوده، ما برای خوبتر شدن کم کار کردیم. پس همیشه هم دلالت بر بدی ندارد. دلالت بر یک کم‌کاری دارد. ممکن است خوب هم باشی اما خوبتر از این امکان‌پذیر است یا نیست؟ آن خوبتر را برای ما می‌خواهند. پس همیشه توجه رحمانی از خدا است، توجه رحیمی از خدا است. می‌خواهد در حقیقت یک اصلاح بهتری صورت بگیرد. پس از یک نگاه اگر با دیگرانش بود میلی/ چرا ظرف مرا بشکست لیلی. این چرا ظرف مرا بشکست لیلی یعنی چرا با من اینطور نظر دارد؟
شریعتی: یعنی مرا ه دیده است.
حجت الاسلام عابدینی: دارد می‌بیند. عاشقم بر لطف و بر قهرش بجد/ وین عجب من عاشق این هر دو ضد. چون همش خلاصه خنده از لطفش حکایت می‌کند و گریه هم از قهرش شکایت می‌کند. یعنی اگر حال انسان اینطوری شود که ببیند گریه هم اگر می‌کند دارد از قهرش شکایت می‌کند به خودش. خنده هم از لطفش دارد حکایت می‌کند. خنده و گریه ما در دست او می‌شود. خیلی زیبا می‌شود که با کفار حالش این است که اینها برگردند. اینها با آل فرعون است. با مؤمنین چه می‌کند رحمتش. خدا از پدر رئوف و رحیم، رئوف‌تر است. غیرقابل قیاس است در رأفت و رحمت از پدر رحیم. می‌فرماید یک جزء از صد رحمت حق در عالم دنیا نازل شد، شده همه‌ی رحمت‌ها و محبت‌ها در عالم دنیا. آنجا آن وقت خودش با همه‌ی رحمتش هست. این یک جزئش از صد جزئش شده همه‌ی رحمت‌ها از اول تا آخر عالم دنیا. حالا اگر آن رحمان رحیم و ارحم الراحمین می‌خواهد جلوه‌ی رحمانی بکند ببینید چه می‌کند. هر چقدر وجود ما از جهت قابلی آماده‌ی اخذ رحمت باشد، از آن طرف افاضه دائم است. سرشار است، فائز است. فائز یعنی این یکدفعه یک سد را می‌بینید از روی تاج سد آب سرریز می‌کند با تمام شدتش. به این فیزان می‌گویند. آن ریزشی که با آن شدت و با آن حدت همراه است، رحمتش اینطور فائز است. رحمتی که سرشار است می‌گویند این فائز است. رحمتش سرشار است. ما چقدر بیچاره هستیم و سرمان را پایین انداختیم و به خاک نگاه می‌کنیم، به افلاک و بالا نگاه نمی‌کنیم و رحمت را نمی‌بینیم. چقدر با ما دارد رحمت را، ریزان رحمت الهی به خصوص در این ماه که ماه رحمت است. که دیگر سرشار است. اینجا می‌گوید با کفارش اینطوری است. همه پشت کرده‌اند. «لو علم المدبرون عنی» اگر اینها که به من پشت کرده‌اند می‌دانستند «کیف اشتیاقی لهم» من چگونه مشتاق اینها هستم، چگونه منتظرشان هستم. چگونه دارم به دوردست‌ها نظر می‌کنم شاید برگردند. کلی حوادث و وقایع را ایجاد می‌کند شاید برگردند. می‌گوید اگر می‌دانستند، اگر ادراک می‌کردند ما داریم از خدا به این رحیمی فرار می‌کنیم، پاها در حقیقت اوصال و این بندها تکه تکه می‌شد از شدت فهم این رحمت و شرمی که ایجاد می‌شود برای آدم. ما از کی فرار می‌کنیم؟ به کجا داریم می‌رویم؟ بعد می‌فرماید که  «فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ» (اینها آیات سوره اعراف است. از آیات 130 شروع کردیم داریم می‌خوانیم) وقتی که برای اینها حسنه می‌رسد «قالُوا لَنا هذِه‏» مال خودمان بود. ما لایق بودیم. مال ماست. خودمان ایجاد کردیم. «قالُوا لَنا هذِه‏» اینها مال ماست. «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ» جاءت ماضی آمده، تصبهم سیئه مضارع آمده است. اگر بیاید. مال حسنه را می‌گوید آمد. ماضی می‌آورد. این لطف است، رحمت همه است. الحسنه به صورت الف لام آمده است، با الف لام آمده است، معروف است، شمول دارد. سیئه تحقیرش کرده است. بدون الف لام آمده است. انقدر لطافت در اینها خوابیده است. دیگر نمی‌خواهیم. عبور می‌کنیم. «فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه‏ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَة يَطَّيَّرُوا بِمُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ» می‌گویند اَه، این به خاطر وجود موسی بود که این بدشگون بود. به ما رسید. تطیّر، تفعل، فال به خیر زدن و تطیّر، بد زدن که به اصطلاح این را می‌گویند بدشگونی او بوده است. «يَطَّيَّرُوا بِمُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ» می‌گویند به خاطر… با اینکه انبیاء همه‌ی وجودشان مظهر رحمت و خیر است. هر کجا قدم گذاشتند. خود اینها می‌دانستند وقتی که موسی به مصر آمد، از نیل او را در کودکی گرفتند، دربار فرعون سرشار از رحمت شد. سال به سال رحمت آشکارتر شد. قحطی‌هایی که بود، سالیانی که موسی در دربار بود قحطی ایجاد نشد و وجودش هر جا که بود بابرکت بود. با این حال در حقیقت «یطیروا» این تطیر، فال بد زدن که گاهی آدم در بعضی از… مثلاً گاهی آدم نشسته کنار راننده دارد می‌رود می‌خورد به چراغ قرمز. می‌گوید ببین شانس بد من همش می‌خورد به چراغ قرمز. این تطیر است. اینها غلط است. انسان انرژی منفی به خودش و دیگران بدهد عالم مطابق او شکل می‌گیرد. تأثیر دارد. یعنی تطیر تأثیر دارد. حتی می‌گویند اگر یک چیز بدی در ذهن‌تان آمد، نگذارید به زبان بیاید. چون اگر به زبان هم بیاید ممکن است آخرین جهتش برای تحقق همان به زبان آوردن باشد. یعنی وقتی به زبان آوردی یک علت باشد که اگر به زبان آمد این محقق شود. اگر به زبان آوردی ممکن است محقق شود. همانجا نگهش دار رد شو. عبور کن. زودی. به ما گفته‌اند. مثلاً پیغمبر اکرم در مذاکره‌ای که برای صلح حدیبیه پیش آمده بود نماینده مثلاً آنی که از کفار مشرکین مکه آمده بود اسمش مثلاً سهل بود. تا اسمش سهل بود پیغمبر فال خیر زد. گفت کار آسان شد. سهل یعنی آسان. تفعل به خیر. با همین یک اسم طرف. تفعل به بد اصلاً ندارد. امیرمؤمنان (ع) در جنگ نهروان می‌خواستند بروند. یک ستاره‌شناس گفت که نروید الآن قمر در عقرب است یا فلان است یا بیسار است. نروید. امیرمؤمنان (ع) فرمودند من می‌روم چون تو همه‌ی علت‌ها را نمی‌بینی. رفتند و به جنگ نهروان هم غلبه کردند و محقق شد و ریشه‌کن شد. به ما گفته‌اند اگر یک موقع هم می‌گوییم قمر در عقرب است و آنطور نیست که امکان‌پذیر نباشد. صدقه بدهید. لذا قائم است بد بودن یک زمان به نفس انسان‌ها. اگر انسانی در آن زمان عاصی باشد، یک کسی پیش یکی از حضرات معصومین (ع) آمد. گفت امروز عجب روز بدی بود. من از راه که آمدم پیراهنم به کجا گیر کرد و پاره شد، دستم خورد به کجا و انگشتم خون افتاد. یک کسی تنه‌اش به تنه‌ی من خورد و بازویم در رفت. همش بدبیاری بود و فلان بود. عجب روزی بود. خلاصه نسبت به روز تخطئه کرد. بعد آنجا دارد که حضرت به او فرمودند چرا به روز بد می‌گویی؟ روز اصلاً در این مسئله هیچ تقصیری ندارد. اینها همه یک وقایعی بوده است اتفاق افتاده است. این چه ربطی دارد آن را به روز نسبت می‌دهی؟ گفت کفاره‌اش هم این باشد که حواست باشد تو که با ما مرتبط هستی، از جهت ادبیات و فرهنگت یک فرهنگ الهی داری، تو چرا مشرکانه نگاه می‌کنی؟ تو چرا این حوادث را به زمان نسبت می دهی؟ مگر غیرخدا در حقیقت فاعل در عالم است؟
شریعتی: همان نگاه توحیدی است. اگر آدم این نگاه را داشته باشد.
حجت الاسلام عابدینی: اگر این نگاه را داشته باشد زمانه چطور می‌تواند در انسان تأثیر بگذارد؟ کی‌ می‌تواند انسان را از پا بیندازد؟ کی می‌تواند در مقابل اراده خدا در مقابل انسان بایستد؟ منتها ما چون نمی‌خواهیم افعال خودمان را به خودمان نسبت بدهیم، کوتاهی‌هایمان را، نقص‌هایمان را، بهتر این است که اگر من حواسم پرت بود شانه‌ام به شانه‌ی یک کسی خورد، حالا زمین خوردم یا لباسم پاره شد مراقبت نکردم، می‌گوییم بهتر این است که بگوییم عجب روز بدی بود. خب تو دقت نکردی، تو مراعات نکردی. شاید اصلاً خود همین هم برای تو یک تنبه و تعالی می‌خواهد باشد. تو چرا به فال بد می‌زنی؟ این به فال بد زدن و انرژی منفی ایجاد کردن از آن کارهای بسیار بدی است که در دین به شدت نهی شده در حد شرک بالله. می‌گویند تو اگر نسبت به غیر دادی، یعنی دیگران را و چیزهای دیگر را شریک در فاعلیت خدا قرار دادی. چقدر زیباست که اینجا نگاه دین به این است که فال خوب زدن خوب است. عیب ندارد. اما فال خوب زدن هم باز به ارتباط با خداست. می‌گوید خدای سبحان این را از حالا به بعد ساده می‌کند. اسم آن سهل است خدا ساده می‌کند. انرژی مثبت هم به خودمان بدهیم هم به دیگران، هم تأثیر دارد که این انرژی در اینکه آن افعالی که محقق می‌شود مثبت باشد. شیطان می‌خواهد انسان را به سمت منفی‌گرایی ببرد. متأسفانه مریضی یک موقع باعث می‌شود انسان یک موقع خلقش تنگ شود منفی‌گراتر شود. گاهی فشارهای روحی منفی‌گرا شود. همه‌ی اینها باید حواسمان باشد که این خودش یک نحوه‌ای از شرک است.
شریعتی: یعنی در اتفاقات بد، در خواب بد، در هر چیزی که احساس می‌کنیم بد است بگوییم ان‌شاءالله که خیر است.
حجت الاسلام عابدینی: یعنی نگاه به مثبتش بکنیم چون حتماً جنبه‌ی مثبت دارد. آن را بگیریم بزرگ کنیم. یکبار عرض کردم که به موسی کلیم خدا خطاب کرد موسی دفعه‌ی بعد که به مناجات من و لقای من می‌آیی یک چیزی را که مقام آن از تو پایین‌تر است همراهت بیاور. غیر از این نیار. گشت و گشت و یک سگ مریض زخم شده‌ی بو گرفته‌ را پیدا کرد راه افتاد یک مسیری برد بعد گفت از کجا معلوم که این سگ از من بهتر نباشد؟ این نگاه مثبت. که یک نگاه مثبتی او را رها کرد پیش خدا. خدا گفت پس چرا نیاوردی؟ گفت هر چه فکر کردم که سنگ زیر پایی یک مثلاً نبات و گیاهی یا یک حیوانی، چیزی باشد که مثلاً از من… دیدم هیچ از اینها امکان ندارد من ببینم پست‌تر از من است. چقدر نگاه زیباست. همه چیز را در یک ارتباط با خدا مثبت می‌بیند. چقدر این زندگی شیرین می‌شود. چقدر انسان با همه چیز انس می‌گیرد، صلح پیدا می‌کند. با همه چیز صلح پیدا می‌کند. بعد در ادامه می‌فرماید که «أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ» اینها بدانید که بدشگونی اینها رابطه‌ی اینها با خداست. طیران یعنی پرنده که پر می‌زند گاهی می‌گویند کلاغ یا جغد پر زد و… به این آنها طائر می‌گفتند. «أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ» اینها خودشان عندالله هستند. تعبیر عند‌الله و من الله هم خیلی فرق می‌کند. ما می‌گوییم که سیئات من عندالله هست اما من الله نیست. اما طاعات هم من عندالله هم من الله است. «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِوَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‏» (نساء/ 79) در آیه‌ی قبل می‌فرماید: «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّه‏» بگو سیئه و حسنه همه من عند‌الله هستند. اما من الله یعنی آن فاعل مستقیم‌شان خداست. اما آنجا من نفسک. از نفس تو است سیئه و بدی و نفس. از نفس تو است. به خاطر تو «أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ» بدی اینها از خودشان هست. هر چند تعبیر هست که عندالله هست اما من الله نیست. خیلی زیبا و لطیف است. همینقدر عبور می‌کنیم. «وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون‏». «وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آيَة» از این به بعد موسی هر آیه‌ای بیاوری، «لِتَسْحَرَنا بِها» بخواهی ما را با آن سحر کنی به تو ایمان بیاوریم، «فَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنين‏» زحمت نکش. ما ایمان نمی‌آوریم. حجت را تمام کردند مثل آنجایی که خطاب به نوح شد اگر یادتان باشد که نوح اینها هر کاری بکنی… دیگر نوح عرض کرد به خدای سبحان که خدایا «لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّارا» اگر بچه‌ها هم به دنیا بیایند، بچه‌هایشان هم دیگر فاجر کفار هستند.
شریعتی: یک بحثی داشتید راجع به محض شدند.
حجت الاسلام عابدینی: بله. که آنجا دیگر اینها محوضت پیدا کردند در بدی. اینها هم خودشان دارند می‌گویند ما محض شدیم. بیخودی برای ما زحمت نکش. باز هم اینجا رها نمی‌کند این آیات را آورد. «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفان‏» دو تا قبلاً بود سنین و نقص من الثمرات. حالا پنج تا هم اینجاست. «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ» طوفان گفتیم آن سیلی است که آمد. بعد جراد که ملخ‌ها آمدند که حتی خلاصه محصول درخت‌ها را خوردند بعد چوب‌های خانه‌ها را. بعد قمل که شپش بود که تمام وسائلشان و تمام چیزها را. والضفادع که قورباغه‌ها که در حقیقت… اینها قرآن است دیگر. «وَ الدَّمَ» که نیل و هر چه آب بود خون شد. نه رنگ خون شود، نه طعم خون باشد، خون شد. به طوری که از یک ظرف هم بنی‌اسرائیلی می‌خورد، هم در حقیقت قبطی‌ها می‌خوردند که فرعونی‌ها بودند. آنی که او می‌خورد می‌شد خون، آنی که این می‌خورد آب بود. اینها را جلسه قبل عرض کردیم. «آياتٍ مُفَصَّلاتٍ» این آیات مفصل بود، جدا جدا بود. یعنی این پشت سر هم بیاید جدا شود. هی یک سال مثلاً این آیه آمد مدتی بود، اینها تضرع کردند خدا برداشت. باز اینها دست به کار شدند. دوباره سال بعد یک آیه. که چند سال اینها تقریباً با این مسئله درگیر بودند تا بلکه برگردند. چندین سال. خیلی سخت است. اما با این حال دست برنداشتند. «فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمين‏» اینها استکبار کردند. «وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمين‏». «وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ» وقتی که برشان اینها واقع می‌شد، «قالُوا يا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ» چند چیز اینجاست خیلی زیباست. یکی اینکه اینها می‌آمدند پیش موسی، از موسی می‌خواستند بابا ما وهابیت ملعون می‌گوید نروید پیش پیغمبر خدا بخواهید. نروید پیش امام. اینها شرک است. قرآن دارد می‌گوید کفار می‌آمدند پیش موسی. به موسی کلیم عرض می‌کردند که با اینکه ما کافر هستیم، ما قبولت نداریم. به دین تو هم اصلاً ایمان نداریم اما می‌دانیم حرف تو پیش خدا اثر دارد. تو از خدا بخواه. چطوری خدا به اینها بگوید بیشعوری‌شان را که ولی الهی نزد خدا مقرب است، حرفش در حقیقت حجت است. وساطتش، شفاعتش، مقبول است. دعایش مستجاب است. چطوری بگوید خدا به اینها. اینجا ببینید کفار بیایند درِ خانه‌ی موسی بگویند موسی ما بد هستیم. الآن هم ما را عذاب مکن. ولی می‌دانیم این فقط با شفاعت و وساطت تو پیش خدا حل می‌شود. اینها فهمیدند، اینها نفهمیدند. کفار با همه‌ی عنادشان فهمیدند. اینها نفهمیدند. آدم که بخواهد خودش را به جهل بزند، به خواب بزند، نمی‌شود او را بیدار کرد. وقتی خودش را به خواب زد دیگر نمی‌شود او را بیدار کرد. خواب را می‌شود بیدار کرد اما کسی که خودش را به خواب زده است نمی‌شود بیدار کرد. اینها اینطوری هستند که نمی‌فهمند. «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُون‏» ان‌شاءالله خدا ما را حفظ کند یکهو به آنجا‌ها کشیده نشویم. مراتبی از این هست. آن شدتش هست. اما ممکن است ما هم در بعضی از مراتب آن نعوذ بالله گرفتار باشیم. بعد می‌فرماید که «وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا يا مُوسَى» پیش موسی آمدند. «ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ» می‌دانیم تو با خدا رابطه داری و عهدی با خدا داری که تو بخواهی می‌شود. «بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ» اگر از خدا بخواهی که این عذاب، این رجس، این پلیدی برداشته شود، «لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَني‏ إِسْرائيل» ما دو چیزی که تو می‌خواهی را می‌پذیریم. یکی اینکه تو می‌خواهی ما به تو ایمان بیاوریم، یکی اینکه می‌خواهی این بنی‌اسرائیلی را که دستگیر کردیم در زندان‌های ما هستند، مؤمنانه به طوری که آنهایی که فعال بودند را گرفتیم، آنها را آزاد می‌کنیم. اجازه هم می‌دهیم بنی‌اسراییل را هر جا می‌خواهی ببری. آزاد باشی. «لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَني‏ إِسْرائيل فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ» وقتی که اینها برداشته می‌شد «إِلى‏ أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ» آن وقتی که قرارداد می‌شد برای او که برداشته شود «إِذا هُمْ يَنْكُثُون» روز از نو، روزی از نو. اصلاً یادشان می‌‌رود. همه چیز را فراموش می‌کردند. نکث. شکستن بیعت و عهد. «فَانْتَقَمْنا مِنْهُم»‏‏ دیگر بعد از این مدت‌ها ما انتقام از اینها گرفتیم. دیگر عذاب، عذاب انتقامی شد نه عذاب «لعلکم یذکرون» که آن بعداً هم منجر به جریان غرق شدن شد که حالا دیگر قصه‌ی این قسمت را بعداً می‌آوریم. تا اینجا در حقیقت خدای سبحان باز می‌خواست اینها را برگرداند. این آیه ی زیبایی است که ما عرض کردیم موسی کلیم در صدد جامعه‌سازی بود. جامعه‌سازی سختی‌های خودش را دارد. اینجا جامعه‌سازی هم باید هسته‌ی درونی جامعه را بسازی، جامعه‌ی ایمانی را، هم در مقابل جامعه‌ی کفری که در مقابل تو است مقاومت کنی و نگذاری آثار سوء آن وارد این جامعه شود. دو کار باید بکنی. یکجاست آدم فقط دست خودش هست، یک جا دشمن دارد. دشمن هم دارد با تمام تدبیر کار می‌کند. آن هم نزدیک تو. یک موقع دشمن هم دور است دستش به ما نمی‌رسد، یک موقع دشمن هم با تو آمیخته است. پس از درون جامعه یک سری نق‌زن همیشه هستند. لذا اینجا که بود موسی کلیم گفت خدایا بنی‌اسرائیل می‌خواهند آدم خوبی باشند اما نگاه می‌کنند می‌‌بینند که ثروتی که در دست به اصطلاح فرعونی‌ها قرار گرفته، این ثروت دل اینها را می‌برد. آنها هم با تمام تجملشان می‌آیند وسط. یعنی یک کاری کرده بودند که فهمیده بودند که دل اینها جوانند. در گرو زرق و برق حالا امروز ماشین‌ها و نمی‌دانم لباس‌ها و مسائل اینطوری است، وسائل نمی‌دانم موبایل و وسائل سمعی بصری و انواع اینها هست، آن زمان هم در حقیقت مناسب خودش ابزار و وسائل و مرکب‌ها و خانه‌ها و زینت‌ها و شهوت‌ها و چیزهای خودش. اساسش در این بود که مانور تجمل داشتند. که آنجا موسی کلیم رفت دعا کرد «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِم‏» که این «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِم‏» آغازش، تک تک اینها طمس اموال بود. طمس یعنی هلاک کردن، متغیر شدن که خود همان اموال شدند… نیلی که پز اینها بود شد علیه اینها. حالا در این جریان قارون هم از درون قوم موسی مظهر تجمل و مانور تجمل بود. آن از بیرون آنها، این هم از درون. که وقتی که حرکت می‌کرد به دوره‌ای رسید که آن کلیدهای خزائنش را، کلیدهای خزائن خودش یک امر تزئینی بود نه یک کلید تصور کنید… خزائن یعنی انبارهای بزرگ از کالاهای مختلف. بعد هر کدام از اینها کلیدش تناسب با آن اموال دارد. مظهری از آن است، مدلی از آن هست، نمونه‌ای از آن هست. که کلیدهای اینها را… مثل این می‌ماند که مثلاً مثال عرض کنیم که وسائل تبلیغی را بگذارند در حقیقت نمادی از یک جهتی از زینت قارونی بوده که جریان قارون یک فرهنگ است. حالا عرض خواهیم کرد که جریان قارون یک فرهنگ است که اینها را جلوه‌گری می‌کرد مثل اینکه مثلاً الآن آگهی‌های تلویزیونی می‌گذارند. مثلاً برای وسائل خیلی شیکی که… حالا یک کسی که ساده‌اش را هم ندارد، حالا مثلاً یک یخچال ساده ندارد، یخچال دو درش و نمی‌دانم چی آن و فلان آن را، پیشرفته‌اش را، این دلش آب می‌شود. جوان است. دلش می‌خواهد. نمی‌داند نداری یعنی چه. یک بچه در خانه وقتی می‌بیند ندارد یعنی چه. نمی‌فهمد. دلش می‌خواهد. این کارش تبلیغات بود. رسانه‌ای بود. یعنی می‌آمد تبلیغات می‌کرد تا دل‌ها را آب کند. حالا همین «رَبَّنَا اطْمِسْ» که عرض کردم بر همه‌ی کسانی که الآن هم دارند فخرفروشی می‌کنند وارد می‌شود بر جریان قارون هم به عنوان یک فرهنگ جلوه‌گری می‌کرد تا دل‌ها را آب کند. حالا موسی کلیم از یک طرف با فرعونیان به خاطر تجمل، از یک طرف با قارون درگیر شده است.
شریعتی: این فصل جدیدی است. همین‌جا یک نقطه می‌گذاریم و ان‌شاءالله جلسه‌ی آینده ادامه می‌دهیم. خیلی از توجه‌تان ممنون هستم. از شما بسیار سپاسگزارم.
تلاوت صفحه 150 قرآن کریم.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “سمت خدا | سيره تربيتي حضرت موسي عليه‌السلام در قرآن کريم” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید